اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اسرائیل

اسرائیل (به عبری: יִשְׂרָאֵל) کشوری در غرب آسیا و در منطقهٔ خاورمیانه است. نام رسمی آن دولت اسرائیل (به عبری: מְדִינַת יִשְׂרָאֵל) و پایتخت آن شهر اورشلیم است. پهناوری این کشور مورداختلاف است ولی طبق یکی از تعریف‌های مرزی ۲۲٬۱۴۵ کیلومتر مربع (۱۵۱ام در جهان) است.

اسرائیل در ساحل شرقی دریای مدیترانه واقع شده و در شمال با لبنان، در شمال شرقی با سوریه، در شرق با اردن و در جنوب غربی با مصر مرز زمینی دارد. اسرائیل هم‌چنین در شرق با کرانه باختری رود اردن و در جنوب غربی با نوار غزه مجاورت دارد. این کشور با وجود اندازه نسبتاً کوچک دارای ویژگی‌های جغرافیایی متنوع است.[۱]

اسرائیل تنها کشور عمدتاً یهودی در جهان است.[۲] بر پایه برآورد سال ۲۰۱۳ سازمان مرکزی آمار اسرائیل، این کشور در حدود ۸ میلیون و ۵۱ هزار نفر جمعیت داشته‌است که ۶٬۰۴۵٬۹۰۰ نفر از آنان را یهودیان و ۱٬۶۶۳٬۴۰۰ را اعراب اسرائیلی تشکیل داده‌اند.[۳][۴] بیشتر اعراب اسرائیلی مسلمان و گروهی نیز مسیحی و دروزی هستند. مارونی‌ها، سامری‌ها، ارمنی‌ها و چرکسی‌ها از دیگر اقلیت‌های قومی ساکن این کشور هستند. اورشلیم با در نظر گرفتن قدس شرقی پایتخت و پرجمعیت‌ترین شهر اسرائیل است و تل‌آویو پایتخت سابق این کشور همچنان مرکز مالی اسراییل و محل استقرار سفارتخانه‌های خارجی است.

در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ میلادی، سازمان ملل متحد، طرح تقسیم فلسطین به دو کشور اسرائیل و فلسطین و اداره شهر اورشلیم، به صورت بین‌المللی را تصویب کرد.[۵] این طرح موافقت سران صهیونیست را در پی داشت اما فلسطینیان و دولت‌های عرب منطقه، بی‌درنگ آن را رد کردند.[۶] در نتیجه از تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۴۷ تا ۱۴ مه ۱۹۴۸ میان شبه‌نظامیان فلسطینی و یهودی، نبردهای خونینی در گرفت. نهایتاً در ۱۴ مه ۱۹۴۸ هم‌زمان با پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین، «دولت اسرائیل» با صدور منشور استقلال، اعلام موجودیت کرد.[۷] یک روز پس از اعلام استقلال، تمامی همسایگان عرب به طور هم‌زمان به اسرائیل حمله کردند که متحمل شکست شدند. از آن پس، مجموعه‌ای از درگیری‌های نظامی بین نیروهای اسرائیلی و کشورهای عرب رخ داده که جنگ ۱۹۴۸، جنگ ۱۹۵۶، جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ و جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ مهم‌ترین آن‌ها بوده‌اند.[۸]

اسرائیل عضو رسمی سازمان ملل متحد است و در حال حاضر با بیش از صد و پنجاه و هفت کشور جهان روابط دیپلماتیک دارد.[۹] با این حال برخی کشورها مانند ایران آن را به رسمیت نمی‌شناسند و سراسر اسرائیل را فلسطین اشغالی (به عربی: فلسطین المُحْتَلّة) می‌نامند. این کشور هم‌چنین میزبان بناهایی مقدس از سه دین ابراهیمی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام و میزبان اماکن مقدس دین بهائی است.

اسرائیل، کشوری توسعه‌یافته و نوع حکومت آن، جمهوری پارلمانی است. این کشور دارای نظام پارلمانی و حق رای عمومی است.[۱۰][۱۱] در این کشور، رئیس‌جمهور مقامی تشریفاتی است[۱۲] و نخست‌وزیر به عنوان رئیس دولت و کِنست (پارلمان اسرائیل) به عنوان شاخه قانون‌گذار عمل می‌کند.

در سال ۲۰۰۸ میلادی، اسرائیل بر پایه تولید ناخالص داخلی در رتبه ۴۱امین اقتصاد بزرگ جهان قرار داشت.[۱۳] کشور اسرائیل از لحاظ رتبه‌بندی دانشگاهی، بهترین وضعیت علمی را در منطقه خاورمیانه داراست.[۱۴] از لحاظ شاخص توسعه انسانی، در سال ۲۰۰۸ میلادی، در رتبه ۲۳ام جهان قرار داشت.[۱۵] این کشور از لحاظ این شاخص در بالاترین رتبه در منطقه خاورمیانه قرار دارد.[۱۶] مردم این کشور از لحاظ امید به زندگی، دارای یکی از بالاترین شاخص‌ها در میان کشورهای جهان هستند.[۱۷] بنابر گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، مطبوعات و رسانه‌های اسرائیلی، بالاترین میزان آزادی را در میان کشورهای منطقه خاورمیانه دارند.[۱۸]

محتویات

    ۱ جغرافیا
    ۲ تقسیمات کشوری
        ۲.۱ استان‌ها
        ۲.۲ شهرهای پرجمعیت
    ۳ مردم
    ۴ تاریخ
        ۴.۱ شکل‌گیری صهیونیسم تا تشکیل دولت اسرائیل
        ۴.۲ بعد از تشکیل دولت اسرائیل
    ۵ نظام سیاسی
        ۵.۱ احزاب کلیدی
    ۶ سیاست خارجی
    ۷ آموزش عالی
    ۸ اقتصاد
    ۹ گردشگری
    ۱۰ آزادی‌های اجتماعی و رسانه‌ای
    ۱۱ زبان
    ۱۲ فرهنگ
    ۱۳ امکانات جامعه
    ۱۴ توان نظامی
        ۱۴.۱ نیروهای مسلح
        ۱۴.۲ صنایع دفاعی
        ۱۴.۳ بازدارندگی هسته‌ای
    ۱۵ جنگ‌ها
    ۱۶ پیمان‌نامه‌ها و قطعنامه‌ها
    ۱۷ جستارهای وابسته
    ۱۸ پانویس
    ۱۹ منابع
    ۲۰ پیوند به بیرون

جغرافیا
جنگلی در کوههای جودن

مساحت اسرائیل ۲۲٬۱۴۵[۱۹] کیلومتر مربع است. اسرائیل ۱۵۳مین کشور جهان از لحاظ وسعت جغرافیایی است.[۲۰]

اسرائیل در شمال با لبنان، در شمال شرقی با سوریه، در شرق با اردن و در جنوب غربی با مصر مرز زمینی دارد. اسرائیل هم‌چنین در شرق با کرانه باختری رود اردن و در جنوب غربی با نوار غزه مجاور است. این کشور هم‌چنین از طریق دریای مدیترانه، خلیج ایلات و دریای سرخ مرز آبی دارد. این کشور با وجود پهناوری اندک، ویژگی‌های جغرافیایی متنوعی را شامل می‌شود.[۱]

شورترین دریاچه جهان به نام دریای مرده (بحرالمیت) در مرز اردن و اسرائیل واقع شده است. بزرگ‌ترین دریاچه داخلی اسرائیل، دریاچه کینرت در دامنه بلندی‌های جولان قرار گرفته‌است.[۲۱]

صحرای نِگِب بیابانی است وسیع در جنوب کشور اسرائیل. این بیابان حدود ۵۵ درصد از خاک اسرائیل را پوشانده‌است.
تقسیمات کشوری
تقسیمات کشوری
۱. استان شمال
۲. استان حیفا
۳. استان مرکز
۴. استان تل‌آویو
۵. استان اورشلیم
۶. استان جنوب

کشور اسرائیل به شش استان (به عبری: מחוזות محوزوت، جمع محوز) و ۱۵ بخش (به عبری: נפות نافوت، جمع نافا) تقسیم می‌شود.
استان‌ها
نوشتار اصلی: فهرست استان‌های اسرائیل

    ۱. استان شمال - مرکز استان: ناصره
    ۲. استان حیفا - مرکز استان: حیفا
    ۳. استان مرکز - مرکز استان: رمله
    ۴. استان تل‌آویو - مرکز استان: تل‌آویو
    ۵. استان اورشلیم - مرکز استان: اورشلیم
    ۶. استان جنوب - مرکز استان: بئرشبع


شهرهای پرجمعیت
نوشتار اصلی: فهرست شهرهای اسرائیل


بیت‌المقدس
تل‌آویو
حیفا
ریشون لتسیون
اشدود
بئرشبع
پتخ تیکوا
نتانیا
خولون
بنی برق
بت یام
رمت گن
اشکلون
رخووت

فهرست زیر شامل ۱۰ شهر پرجمعیت اسرائیل می‌شود. برای مشاهده آمار جمعیتی تمام شهرهای اسرائیل به فهرست شهرهای اسرائیل مراجعه کنید.
پرچم     شهر     جمعیت
در محدوده شهری
(۲۰۰۹)[۲۲]     جمعیت
با احتساب
حومه (۲۰۰۹)[۲۳]     استان
Emblem of Jerusalem.svg     اورشلیم     ۷۶۳٬۶۰۰     ۱٬۰۲۹٬۳۰۰     استان اورشلیم
Tel Aviv coatofarms.jpg     تل‌آویو     ۳۹۲٬۵۰۰     ۳٬۲۵۰٬۰۰۰     استان تل‌آویو
Haifa coa.svg     حیفا     ۲۶۴٬۹۰۰     ۱٬۰۳۹٬۰۰۰     استان حیفا
Rishon leZion COA.png     ریشون لتسیون     ۲۲۶٬۱۰۰     -     استان مرکز
Coat of arms of Ashdod.png     اشدود     ۲۰۹٬۲۰۰     -     استان مرکز
BeershebaEmblem.svg     بئرشبع     ۱۸۷٬۲۰۰     ۵۳۱٬۰۰۰     استان جنوب
Coat of arms of Petah-Tiqua.svg     پتخ تیکوا     ۱۹۳٬۹۰۰     -     استان مرکز
NetanyaLogo.png     ناتانیا     ۱۷۹٬۰۰۰     -     استان مرکز
Holon COA.png     خولون     ۱۷۰٬۶۰۰     -     استان تل‌آویو
Coat of arms of Bnei Brak.png     بنی برق     ۱۵۳٬۳۰۰     -     استان تل‌آویو
مردم
نمودار پراکندگی نژادی در اسراییل در بین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰

بر پایه آمار سال ۲۰۰۹ میلادی، اسرائیل در حدود هفت میلیون و ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داشته‌است که در حدود پنج میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از ساختار جمعیتی آن را یهودیان تشکیل داده‌اند.[۲۴] مابقی ساختار جمعیتی از مسلمان‌ها، مسیحیان، دروزها و سامریون تشکیل شده‌است.[۴]

بزرگ‌ترین بخش از اقلیت‌های قومی را شهروندان موسوم به عرب اسرائیلی تشکیل می‌دهند. اعراب اسرائیل ۱۹٫۷ درصد از جمعیت اسرائیل را تشکیل می‌دهند.[۲۵] هم‌چنین بر اساس آمار موجود، بیش از ۱۳۵هزار شهروند ایرانی‌تبار در کشور اسرائیل زندگی می‌کنند.[۲۶]
تاریخ
نوشتار اصلی: تاریخ اسرائیل


دولت مدرن اسرائیل دارای ریشه‌های مذهبی در سرزمین اسرائیل از کتاب مقدس است که به آن از دوران باستان صهیون گفته می‌شده است.[۲۷] سرزمین باستانی اسرائیل هم‌چنین منطقه‌ای حیاتی از پادشاهی اسرائیل و پادشاهی یهودا بوده است.[۲۸] با شکل‌گیری جنبش سیاسی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ و بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ میلادی، جامعه ملل، در پایان جنگ جهانی اول و پس از سقوط امپراتوری عثمانی، قیمومیت بر فلسطین را به بریتانیا اعطا کرد،[۶] با هدف این‌که قیمومیت بریتانیا «پیش‌زمینه‌های مطلوب سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای تاسیس خانه ملی یهودیان را عهده‌دار شود و هم‌چنین برای حفاظت از حقوق مدنی و حقوق مذهبی از همه ساکنان سرزمین فلسطین، صرف‌نظر از نژاد و مذهب» بکوشد.[۲۹]
شکل‌گیری صهیونیسم تا تشکیل دولت اسرائیل
حییم وایزمن، شیمیدان روسی‌تبار یهودی و کاشف ماده اَسِتون، اولین رئیس‌جمهور اسرائیل بود.[۳۰]

ایجاد جنبش صهیونیسم موجب موج دوم مهاجرت به خاور میانه شد (۱۹۰۴ - ۱۹۱۴) و بیش از ۴۰۰۰۰ یهودی به آن سرزمین مهاجرت کردند. در سال ۱۹۱۷ وزیر خارجه بریتانیا آرتور جی بالفور اعلامیه مشهوری را منتشر کرد که از در نظر گرفتن فلسطین به عنوان سرزمینی برای یهودی‌ها پشتیبانی شده بود. در ۱۹۲۰ فلسطین به‌عنوان عضوی از جامعه ملل تحت قیمومیت بریتانیا پذیرفته شد. مهاجرت یهودیان در موج سوم (۱۹۱۹ - ۱۹۲۳) و چهارم (۱۹۲۴ - ۱۹۲۹) پس از جنگ اول جهانی ادامه یافت. در شورش اعراب در ۱۹۲۹ در فلسطین، ۱۳۳ یهودی و از جمله ۶۷ نفر در هبرون کشته شدند. در پایان جنگ دوم جهانی، جمعیت یهودیان در فلسطین بیش از ۶۰۰۰۰۰ نفر بود.

در سال ۱۹۳۹، بریتانیا «نامه سفید (گزارش دولت) سال ۱۹۳۹» خود را منتشر نمود و در آن مهاجرت یهودیان و خرید زمین توسط آن‌ها را محدود نمود که شاید علت آن شورش‌های اعراب در فاصله سالهای ۱۹۳۶ - ۱۹۳۹ بوده‌است. از دیدگاه انجمن‌های یهودی و صهیونیست‌ها، این «نامه سفید» خیانت به اعلامیه ۱۹۱۷ بالفور بود. ضمن آنکه اعراب نیز از این تصمیم راضی نبودند و خواهان توقف کامل مهاجرت یهودیان به این سرزمین بودند. اما این «نامه سفید» خط دهنده سیاست بریتانیا تا انتهای دوران قیمومیت بر آن سرزمین بود.

برحسب طرح تقسیم ارائه‌شده توسط سازمان ملل قرار بر این بود که این منطقه بین اعراب و یهودیان بطور مساوی تقسیم گردد و بیت‌المقدس(اورشلیم) نیز محدودهٔ تحت نظارت سازمان ملل قرار گیرد، تا از ایجاد برخورد جلوگیری شود. اما یهودی‌ها به طرح قانع نبودند و مناطق دیگری را نیز به اشغال درآورده و ضمیمه خاک خود کردند. اعراب نیز با تشکیل حاکمیتی یهودی به هر نحو مخالف بودند و مخالفت خود را اعلام کردند.
بعد از تشکیل دولت اسرائیل

در سال ۱۹۴۸ م. با اشغال قسمت اعظمی از فلسطین در محل باستانی کشور پادشاهی مکابیز، دولت اسرائیل در آسیای غربی در مشرق مدیترانه تشکیل گردید. مساحت آن ۲۱۰۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۳۶۹۰۰۰۰ تن است. پایتخت آن شهر تل آویو و شهرهای عمده آن اورشلیم و حیفا (بندر مهم) است.[۳۱] طبق قانون کنِسِت بنا بوده‌است، پایتخت این کشور به اورشلیم منتقل شود و سفارتخانه‌های خارجی نیز به آنجا برود،[۳۲] اما تا کنون فقط ایالات متحده آمریکا این تصمیم را به رسمیت شناخته‌است و مرکز نمایندگی اصلی خود را به اورشلیم منتقل کرده‌است و عملاً هنوز تل آویو پایتخت است.
نظام سیاسی
کِنسِت (مجلس نمایندگان) در اورشلیم.

در اسرائیل احزاب بازیگران اصلی در صحنه سیاسی هستند، این احزابند که تعیین کننده نوع زندگی، جهت گیری‌های سیاسی و اجتماعی در اسرائیل هستند.

احزاب اصلی اسرائیل اغلب سال‌ها پیش از تأسیس دولت به وجود آمده‌اند، بارها دچار ائتلاف و انشعاب شده‌اند که این ائتلاف و انشعاب‌ها تا کنون نیز ادامه دارد.

در اسرائیل هر حزبی که موجودیت دولت یهود را به رسمیت بشناسد حق فعالیت سیاسی دارد و هر حزبی که بیش از نیمی از کنست را در دست گیرد می‌تواند کابینه را تشکیل دهد و در غیر این صورت با ائتلاف با احزاب دیگر کابینه تشکیل می‌شود، نخست وزیر با رای مستقیم مردم تعیین می‌شود و ریاست جمهوری که پستی کاملاً تشریفاتی است از سوی کنست و برای مدت ۵ سال انتخاب می‌گردد.
احزاب کلیدی
نوشتار اصلی: احزاب در اسرائیل‎


بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر کنونی اسرائیل و رهبر کنونی حزب لیکود است.[۳۳]

    حزب کارگر: در سال ۱۹۳۰ حزب ماپای با ادغام دو حزب قدیمی کارگری تشکیل شد و در همان دهه به حزب مسلط در عرصه سیاسی این کشور بدل شد و در سال ۱۹۶۵ ماپای با ائتلاف با حزب رافی حزب کارگر را تشکیل داد، حزب ماپای و بعدها کارگر از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۷ به صورت ممتد حزب حاکم اسرائیل بود و افراد سرشناسی چون بن گوریون، شیمون پرز، اسحاق رابین از اعضای این حزب بودند. تعلقات ناسیونالیستی در حزب کارگر شدید نیست، این حزب طرفدار جدایی دین از سیاست و حزبی سکولار است.
    حزب لیکود: یکی از احزاب ناسیونالیست افراط گرای اسرائیل است، در گذشته با نام هروت (آزادی) فعالیت می‌کرده و در سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ در روسیه ایجاد گردیده. این حزب در ابتدا طرفدار تشکیل دولت در دو سوی رود اردن بود و اندک اندک نظریاتش تعدیل یافت و امروزه از تشکیل دولت فلسطینی فقط در ۵۰ درصد کرانه باختری حمایت می‌کند.
    حزب مفدال: در سال ۱۹۵۵ و از ائتلاف دو حزب میزراهی و اتحادیه کارگران مذهبی حزب مفدال با گرایش ملی-مذهبی ایجاد شد، مفدال دارای گرایش‌های مذهبی و ناسیونالیستی است، این حزب در اکثر دولت‌های ائتلافی اسرائیل حضور داشته و به عنوان یک حزب سیاسی شریک دولت شناخته می‌شود.
    حزب آگودات اسرائیل: حزب آگودات(اتحاد) نام تشکیلاتی از خاخامهای ارتدکس آلمانی است که در ۱۹۱۲ در لهستان و لیتوانی با هدف مخالفت با مرام صهیونیسم شکل گرفت و ضمن مردود دانستن تلاش برای تأسیس دولت یهود در فلسطین این اقدام را نوعی بدعت گزاری در دین یهود اعلام کرد. آگودات اسرائیل تعلقات ناسیونالیستی خاصی ندارد ولی به شدت خواستار رعایت احکام مذهبی یهود است.
    حزب شاس: این حزب در ۱۹۸۴ توسط یک خاخام سیاسی به نام آریه دری تأسیس شد و یکی دیگر از احزاب مذهبی اسرائیل است، تعلقات ناسیونالیستی خاصی ندارد و بیشتر در پی اجرای قوانین دین یهود در جامعه و گرفتن امتیاز برای مدارس دینی و طلاب است.
    حزب مرتز: از اتحاد ۳ حزب کوچک‌تر به نام‌های راز، ماپام و شینویی به وجود آمد. مرتز طرفدار سرسخت آزادی مذهبی است و بر تکثرگرایی در جامعه اسرائیل تاکید دارد و از این رو در جامعه اسرائیل قطب مخالف شاس محسوب می‌شود.
    حزب کادیما:این حزب توسط آریل شارون تاسیس شد.
    احزاب عرب: در اسرائیل ۳ حزب عرب نیز فعالیت می‌کنند که متناسب با جمعیت هوادار خود، نمایندگانی به کنست می‌فرستند.

سیاست خارجی
نقشه روابط دیپلماتیک اسرائیل با کشورهای جهان.

اسرائیل عضو رسمی سازمان ملل متحد است و در بسیاری از کشورهای جهان، وابسته‌های دیپلماتیک دارد. در حال حاضر بیش از صد و شصت کشور جهان، اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند و با این کشور روابط کامل دیپلماتیک دارند.[۳۴]

۳۲ کشور عضو سازمان ملل شامل افغانستان، الجزایر، عراق، بنگلادش، بحرین، بوتان، برونئی، مجمع‌الجزایر قمر، جیبوتی، اندونزی، کره شمالی، کویت، لبنان؛ لیبی، مالزی، مالی، مراکش، نیجر، عمان، قطر، پاکستان، سومالی، سودان، عربستان سعودی، سوریه، تونس، امارات متحده عربی و یمن این دولت را به رسمیت نمی‌شناسند و ایران، گینه، کوبا و چاد هم پس از مدتی این دولت را غیرقانونی اعلام کرده و از تصمیم خود برای به رسمیت شناختن آن برگشتند.[۳۵]

تمامی کشورهای غربی، بخشی از آمریکای جنوبی، آسیا و آفریقا نیز کشور اسرائیل را به رسمیت شناخته‌اند.[۳۶]
آموزش عالی
فارغ التحصیلان دورهٔ کارشناسی ارشد سال ۲۰۰۷ دانشگاه حیفا.
نوشتار اصلی: آموزش عالی در اسرائیل

آموزش در اسرائیل، یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگ و نوع زندگی در اسرائیل است. مدارس و دانشگاه‌های اسرائیل، از سیستم سکولاریزم (ممانعت از دخالت دین در امور عمومی جامعه) پیروی می‌کنند. دولت اسرائیل، همچنین هر ساله بیش از ده درصد بودجه عمومی کشور را به آموزش و توسعه مدارس، موسسات علمی و تحقیقاتی و دانشگاه‌های اسرائیل اختصاص می‌دهد. رشته‌های فرهنگ عربی و اسلام، ریاضی - فیزیک و علوم تجربی، جزء سه رشته مقطع دبیرستان اسرائیل محسوب می‌شود. البته تعداد فارغ‌التحصیلان رشته فرهنگ عربی و اسلام نسبت به دو رشته دیگر پایین است.[۳۷]

٪۹۷٫۱ اسرائیلی‌ها باسواد هستند.[۳۸] این رقم یکی از بالاترین ارقام در میان تمامی کشورهای جهان و بالاترین در منطقه خاورمیانه است.[۳۹] در مقایسه با تمامی کشورهای جهان، به نسبت جمعیت، اسرائیل دومین کشور از نظر میزان چاپ کتاب و سرانه کتاب‌خوانی است.

تاکنون ده اسرائیلی موفق به دریافت جایزه نوبل شده‌اند.[۴۰][۴۱]

دانشگاه‌های اصلی اسرائیل

از دانشگاه‌های اصلی اسرائیل می‌توان به دانشگاه عبری اورشلیم، دانشگاه بن گوریون، دانشگاه حیفا، دانشگاه برایلان، دانشگاه تل‌آویو، دانشگاه صنعتی اسرائیل و موسسه عالی علوم وایزمن اشاره کرد.
اقتصاد
ال عال هواپیمایی رسمی حامل پرچم و بزرگ‌ترین شرکت هواپیمایی در کشور اسرائیل است. هواپیمایی ال عال در ایام شبات پرواز نمی‌کند.[۴۲]

این کشور دارای مقدار زیادی از مخازن گاز طبیعی در ساحل خود در دریای مدیترانه است که انتظار می‌رود این کشور را از وارد کننده گاز به صادرکننده آن تبدیل کند.[۴۳]

بودجه سالیانه اسرائیل امروز از ۶۶ میلیارد دلار فراتر می‌رود، از سال ۱۹۸۵، آمریکا سالانه در حدود ۳ میلیارد دلار به اسرائیل کمک کرده است. از سال ۱۹۷۶، اسرائیل بیشترین مقدار کمک‌های خارجی سالانهٔ آمریکا را دریافت کرده است. بعلاوه پس از جنگ جهانی دوم آمریکا در مجموع بیشترین کمک‌های مالی را به اسرائیل ارائه داده است.[۴۴] کمکهای مالی آمریکا قرار است از سال ۲۰۰۸ به تدریج افزایش یابد و حداکثر به ۳٫۱ میلیارد دلار در سال برسد، بااینهمه کمک ۳٫۱ میلیاردی آمریکا، بخش کوچکی از بودجه سالیانه ۶۶ میلیارد دلاری اسرائیل را تشکیل می‌دهد.

منتقدان اسرائیل ادعا می‌کنند که این کمک‌ها از ابتدای آغاز آن (۱۹۴۹) تا به حال، به ۱۰۸ میلیارد دلار بالغ شده‌است که آی‌پک (کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی) نقش مهمی در جمع‌آوری این کمک‌ها داشته‌است.[۴۵][نیازمند منبع]

اما از سوی دیگر مدافعان اسرائیل از جمله کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی[۴۶] مدعی هستند که ارقامی همچون کمک ۱۰۸ میلیارد دلار کمک از آغاز تشکیل اسرائیل تاکنون، آماری نیست که موجب سازندگی و آبادانی و حاصل پیشرفتهای گسترده یک کشور درگیر جنگ در زمینه‌های مختلف بوده باشد، بلکه تلاش خود ملت و ابتکار و میهن پرستی و سخت کوشی مردمان آن عامل دستاوردهای گسترده علمی، صنعتی، کشاورزی، بهداشتی، پزشکی، هنری و ادبی آن بوده است.[۴۶]

گفتنی است که امروزه اسرائیل به نسبت جمعیت خود دارای صادرات قابل توجهی است و تکنولوژی و محصولاتی با تکنولوژی بالا را حتی به کشورهای ایالات متحده آمریکا و کشورهای بزرگی چون هند[۴۷] و چین[۴۸] صادر می‌کند.
گردشگری

صنعت گردشگری یکی از منابع مهم درآمد برای کشورهاست و اسرائیل نیز از این قاعده مستثنی نیست. جهانگردان بسیاری به منظور بازدید از مناطق باستانی مذهبی موزهها مناطق طبیعی جغرافیایی و سواحل از اسرائیل دیدن می‌کنند.[۴۹] جهانگردی یکی از مهمترین منابع حمایتی صنایع اسرائیل از جمله تجارت هتل‌ها و رستوران‌ها است. در سال ۲۰۰۹ بیش از ۲٫۷ میلیون نفر جهانگرد از اسرائیل بازدید کردند.[۵۰]
آزادی‌های اجتماعی و رسانه‌ای

قوانین کشور اسرائیل مبتنی بر اصول دموکراسی و سکولاریسم نوشته شده‌است.[۵۱] این کشور از لحاظ آزادی‌های اجتماعی و روند دمکراسی پیشروترین کشور در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود.[۵۲] چندهمسری در اسرائیل غیرقانونی است.[۵۳][۵۴]

تمامی جراید اسرائیلی مستقل هستند. سازمان گزارشگران بدون مرز، که یک سازمان بین‌المللی دفاع از مطبوعات است، در گزارشی که در سال ۲۰۰۵ منتشر کرد، رسانه‌های اسرائیلی را «مقتدر و مستقل» خواند اما افزود ارتش اسرائیل به کرات مانع فعالیت روزنامه نگاران فلسطینی و خارجی شده‌است.
قابل ذکر است متن تمام روزنامه‌های فلسطینی قبل از چاپ باید توسط مقامات اسرائیلی مورد بازبینی قرار گیرد.[۵۲]

جامعه همجنس‌گرایان دارای آزادی‌های وسیع اجتماعی در این کشور هستند، هرچند برخی گروه‌های مذهبی محافظه‌کار در اسرائیل با این آزادی‌ها مخالفند.[۵۵]

هم‌چنین مجازات اعدام در کشور اسرائیل وجود ندارد و این مجازات از قوانین کیفری لغو شده است.[۵۶]
زبان
به دلیل ساختار مهاجرت‌پذیر اسرائیل، نام خیابان‌ها در اسرائیل به سه زبان عبری، عربی و انگلیسی نوشته می‌شوند.

عبری و عربی دو زبان رسمی و اصلی کشور اسرائیل می‌باشد. زبان‌های رایج دیگر در اسرائیل عبارت‌اند از: انگلیسی، روسی، ییدیش (زبان رایج میان یهودیان روسیه، لهستان و آلمان که مخلوطی از آلمانی و عبری است).

وزارت آموزش و پرورش اسرائیل یادگیری زبان عربی را در تمامی مدارس دولتی الزامی کرده‌است. هدف از این کار نزدیک کردن دو فرهنگ یهود و عرب به یکدیگر ذکر شده‌است. دو زبان عبری و عربی در پارلمان اسرائیل به عنوان زبان‌های رسمی شناخته می‌شوند و نمایندگان در صورت تمایل می‌توانند به زبان عربی در کنست سخن بگویند.[۵۷]
فرهنگ
به دلیل گستردگی ساختار جمعیتی، اسرائیل مردمانی با فرهنگ‌های متنوعی را در خود جای داده است.

اسرائیل کشوری است که مردمی از ادیان و فرهنگ‌های مختلف را در خود جای داده است مردمی که به شدت به اعتقادات خود معتقد هستند.[۵۸] به دلیل ساختار جمعیتی اسرائیل که عمدتاً از یهودیان و اعراب تشکیل شده است، اسامی تمامی خیابان‌های این کشور به دو زبان عبری و عربی نوشته شده است و تمامی فیلم‌های پخش شده باید دارای زیرنویس عبری و عربی باشند.
امکانات جامعه

۶۵ درصد اسرائیلی‌های ۱۸ ساله به بالا، مالک خانه خودشان هستند؛ ۸۴ درصد افراد بالای پنجاه سال به بالا نیز، مالک خانه‌شان هستند.[۵۹]
توان نظامی
نیروهای مسلح
نیروی هوایی اسرائیل، مجهزترین نیروی هوایی در منطقه خاورمیانه، با قابلیت کاملاً تهاجمی است.[۶۰][۶۱]

نیروهای دفاع اسرائیل که اسم مخفف آن به عبری «تزاحال» نامیده می‌شود، متشکل از سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی است که زیر نظر مستقیم ستاد کل فرماندهی و عملیات اداره می‌شوند.

اسرائیل خود را توان نظامی برتر خاورمیانه می‌داند و راهبرد اصلی این کشور بر این اصل استوار است که هیچ کشوری درمنطقه نباید از او پیشی گیرد، و مقابله اسرائیل با توان هسته‌ای ایران نیز از این راهبرد سرچشمه می‌گیرد.[۶۲]
صنایع دفاعی

این کشور هر ساله چند میلیارد دلار از تجهیزات نظامی خود را به کشورهای دیگر جهان صادر می‌کند. کشورهای چین، هند و ایالات متحده آمریکا از جمله مشتریان کلان تجهیزات نظامی تولید شده در صنایع دفاعی اسرائیل هستند.[۴۷][۴۸]
بازدارندگی هسته‌ای

گفته می‌شود که اسرائیل از دهه پنجاه میلادی برنامه هسته‌ای داشته‌است، اما دولت اسرائیل هیچ‌گاه در اختیار داشتن جنگ‌افزار هسته‌ای را تأیید یا تکذیب نکرده‌است، و در این رابطه «سیاست ابهام» را در پیش گرفته‌است.[۶۳]

این کشور هم‌چنین با آن‌که عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است، اما هیچ‌گاه پیمان‌نامه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا نکرده‌است.

مرکز تحقیقات هسته‌ای نگب در ده کیلومتری شهر دیمونا قرار دارد که بر باور عمومی، بخش مهمی از «برنامه هسته‌ای اسرائیل» را تشکیل می‌دهد. در سال ۱۹۸۶ یک تکنسین هسته‌ای اسرائیلی، برای اولین‌بار، اطلاعات و تصاویری محرمانه از داخل رآکتور دیمونا و کلاهک‌های اتمی اسرائیل را در اختیار هفته‌نامه بریتانیایی ساندی‌تایمز قرار داد و به این ترتیب، مدارکی در تائید حدس و گمان‌های موجود، در مورد زرادخانه هسته‌ای اسرائیل را منتشر کرد.[۶۴]

به نوشتهٔ هفته‌نامه دفاعی جینز اسرائیل ششمین قدرت هسته‌ای جهان محسوب می‌شود. این هفته‌نامه هم‌چنین مدعی شده‌است که اسرائیل دارای ۱۰۰ الی ۳۰۰ کلاهک هسته‌ای است که از نظر تعداد دارا بودن کلاهک هسته‌ای با بریتانیا برابری می‌کند.[۶۲]
جنگ‌ها
گلدا مایر اولین نخست‌وزیر زن اسرائیل بود.
نوشتار اصلی: جنگ اعراب و اسرائیل

    جنگ ۱۹۴۸ (۱۳۲۷)
    جنگ کانال سوئز (۱۳۳۵)
    جنگ شش روزه (۱۹۶۷ میلادی-۱۳۴۶هجری شمسی)
    جنگ اصطکاک (۱۳۵۲)
    جنگ لبنان (۱۹۸۲میلادی) (۱۳۶۱)
    جنگ اسرائیل و حزب‌الله لبنان (۲۰۰۶میلادی-۱۳۸۵هجری شمسی)
    نبرد اسرائیل و غزه ۲۰۰۸ - ۲۰۰۹ (۱۳۸۷ - ۱۳۸۸)
    درگیری‌های پراکنده با سوریه، لبنان و فلسطینیان (۲۰۰۹ تا کنون)

اسرائیل در حال حاضر درگیر نزاع با فلسطینیان در سرزمین‌هایشان است. سرزمین‌هایی که از بعد از جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ به اشغال اسرائیل درآمده‌است و این به رغم امضا قرارداد اسلو در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳، مورد اختلاف می‌باشد.

فلسطینیان خواستار آنند که نوار غزه و کرانه باختری رود اردن که به ترتیب در غرب و شرق اسرائیل قرار دارند، طبق طرح تقسیم سازمان ملل به یک کشور مستقل (و ترجیحاً به‌هم‌پیوسته) تبدیل شود. مذاکرات، تهدیدات و جنگ‌های هر از چند یک بار میان اسرائیل با سوریه و لبنان در جهت رسیدن به نقطه ثبات هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌است.
پیمان‌نامه‌ها و قطعنامه‌ها
Wiki letter w.svg این بخش از این نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

    در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ پیمان صلح کمپ دیوید میان کشورهای اسرائیل و مصر و با میانجگری ایالات متحده آمریکا به امضا رسید.
    سال ۲۰۰۴ میلادی در پی ترور شیخ احمد یاسین توسط اسرائیل طرح تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه اسرائیل مطرح شد. ۱۱ عضو شورای امنیت به این قطعنامه رای مثبت و ۳ کشور(بریتانیا، آلمان و رومانی) رای ممتنع دادند. این قطعنامه با رای منفی آمریکا وتو شد.[۶۵]
    سال ۲۰۰۶ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه‌ای اسرائیل را به دلیل به قتل رساندن ۱۹ شهروند فلسطینی در بیت حانون محکوم کرد. این قطعنامه همچنین خواستار توقف حملات اسرائیل به نوار غزه و عقب نشینی نیروهای این کشور از مناطق تحت اداره فلسطینیان شد. ۱۵۶ کشور جهان به این قطعنامه رای مثبت، ۷ کشور رای منفی و ۷ کشور رای ممتنع دادند.[۶۶][۶۷]
    عفو بین‌الملل گزارش کرده است که اسرائیل در جریان حملاتی که از دسامبر ۲۰۰۸ تا ژانویهٔ ۲۰۰۹ به نوار غزه کرد، مرتکب جنایات جنگی شده، حملات نظامی‌اش به این منطقه غیر مسئولانه بوده و همچنین دست به تخریب‌های عمدی و وحشیانه زده است.[۶۸]
    شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد اسرائیل را به دلیل حمله به کاروان امدادرسانی غزه در سال ۲۰۱۰ به نقض قوانین متهم کرده و گفته است مدارک واضحی وجود دارد که پیگرد قانونی علیه اسرائیل را به دلیل کشتار تعمدی ممکن می‌کند. در این حمله ۹ نفر از فعالان حقوق بشر که قصد داشتند با عبور از محاصره اقتصادی نوار غزه توسط اسرائیل، مواد امدادی را به ساکنان این منطقه برسانند، کشته و تعداد بیشتری مجروح شده‌اند. اما اسرائیل این گزارش را مغرضانه دانسته و رد کرده است.

استان شمال (اسرائیل)

استان شمال (در عبری: מחוז הצפון تلفظ: محوز هاطزافون) یکی از هفت استان کشور اسرائیل است.

فهرست شهرهای اسرائیل

کشور اسرائیل دارای ۱۴ شهر با جمعیت بالای ۱۰۰٬۰۰۰ نفر است. شهر اورشلیم (بیت‌المقدس) با جمعیتی بالغ بر ۵۰۰٬۰۰۰ نفر و کلان‌شهر تل‌آویو که برپایهٔ معیارهای جهانی، با عنوان «شهر جهانی» شناخته می‌شود،[۱] با جمعیتی بالغ بر ۲٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر، یک کلان‌شهر مدرن به‌حساب می‌آیند. برروی هم رفته، در خاک اسرائیل ۷۳ «شهر» وجود دارد. فهرست زیر شامل تمامی شهرهای اسرائیل است که به‌همراه نام اصلی، نام عربی، نام فارسی، نام استان، مساحت و جمعیت که برپایهٔ آخرین اطلاعات سرشماری سازمان مرکزی آمار اسرائیل که در سال ۲۰۰۴[۲] و ۲۰۰۶ میلادی [۳] انجام گرفت، در فهرست زیر قرار داده شده‌است.
فارسی     استان     مساحت (ک‌م۲)[۴]     عبری     عربی     جمعیت (۲۰۰۴)[۲]     جمعیت (۲۰۰۶)[۳]
عفوله     شمال     ۲۶٬۹۰۹     עפולה     العفولة     ۳۸٬۹۰۰     ۳۹٬۳۰۰
عکا[۵]     شمال     ۱۳٬۵۳۳     עכו     عکا     ۴۷٬۹۰۰     ۴۶٬۰۰۰
عراد     جنوب     ۹۳٬۱۴۰     ערד     عراض     ۲۳٬۵۰۰     ۲۳٬۴۰۰
آریل[۶]     یهودا و شومرون[۷]     ۱۴٬۶۷۷     אריאל         ۱۶٬۴۰۰     ۱۶٬۵۰۰
اشدود     جنوب     ۴۷٬۲۴۲     אשדוד     إسدود/

أشدود
    ۱۹۶٬۹۰۰     ۲۰۴٬۴۰۰
اشکلون[۸]     جنوب     ۴۷٬۷۸۸     אשקלון     عسقلان/المجدل     ۱۰۵٬۱۰۰     ۱۰۷٬۹۰۰
باقه-جت     حیفا     ۱۶٬۳۹۲     באקה-ג'ת     باقة جت     ۳۰٬۲۰۰     ۳۱٬۶۰۰
بت یام     تل‌آویو     ۸٬۱۶۷     בת ים     بات یام     ۱۳۰٬۴۰۰     ۱۲۹٬۹۰۰
بئرشبع[۹]     جنوب     ۵۲٬۹۰۳     באר שבע     بئر السبع     ۱۸۴٬۵۰۰     ۱۸۵٬۸۰۰
بیت شِآن[۱۰]     شمال     ۷٬۳۳۰     בית שאן     بیسان     ۱۶٬۰۰۰     ۱۶٬۴۰۰
بیت شِمِش[۱۱]     اورشلیم     ۳۴٬۲۵۹     בית שמש     بیت شیمش     ۶۱٬۹۰۰     ۶۹٬۳۰۰
بیتار عیلیت     یهودا و شومرون[۷]     ۶٬۸۰۱     ביתר עילית         ۲۴٬۹۰۰     ۲۹٬۰۰۰
بنی بَرِق[۱۲]     تل‌آویو     ۷٬۰۸۸     בני ברק     بنی براک     ۱۴۲٬۳۰۰     ۱۴۷٬۸۰۰
شهر کارمل[۱۳]     حیفا     ۱۵٬۵۶۱     עיר הכרמל     مدینة الکرمل     ۲۳٬۶۰۰     ۲۴٬۴۰۰
دیمونا     جنوب     ۲۹٬۸۷۷     דימונה     دیمونة     ۳۳٬۷۰۰     ۳۳٬۴۰۰
ایلات[۱۴]     جنوب     ۸۴٬۷۸۹     אילת     إیلات/أم الرشراش     ۴۴٬۵۰۰     ۴۶٬۵۰۰
گیواتائیم     تل‌آویو     ۳٬۲۴۶     גבעתיים     جبعاتایم/

جفعاتایم
    ۴۷٬۹۰۰     ۴۹٬۴۰۰
حادرا     حیفا     ۴۹٬۳۵۹     חדרה     الخضیرة     ۷۵٬۳۰۰     ۷۶٬۴۰۰
حیفا     حیفا     ۶۳٬۶۶۶     חיפה     حیفا     ۲۶۸٬۳۰۰     ۲۶۷٬۰۰۰
هرتسلیا[۱۵]     تل‌آویو     ۲۱٬۵۸۵     הרצליה     هرتسلیا     ۸۳٬۶۰۰     ۸۴٬۲۰۰
هود هشارون     مرکز     ۲۱٬۵۸۵     הוד השרון     هود هشارون     ۴۱٬۷۰۰     ۴۴٬۵۰۰
خولون     تل‌آویو     ۱۸٬۹۲۷     חולון     حولون     ۱۶۵٬۸۰۰     ۱۶۷٬۳۰۰
اورشلیم     اورشلیم     ۱۲۵٬۱۵۶     ירושלים     أورشلیم القدس     ۷۰۶٬۴۰۰     ۷۳۲٬۱۰۰
کرمیئیل[۱۶]     شمال     ۱۹٬۱۸۸     כרמיאל     کرمیئیل     ۴۳٬۵۰۰     ۴۴٬۲۰۰
کفار سابا[۱۷]     مرکز     ۱۴٬۱۶۹     כפר סבא     کفار سابا     ۷۹٬۸۰۰     ۸۱٬۴۰۰
کریات آتا[۱۸]     حیفا     ۱۶٬۷۰۶     קריית אתא     کریات آتا     ۴۸٬۹۰۰     ۴۹٬۵۰۰
کریات بیالیک[۱۹]     حیفا     ۸٬۱۷۸     קריית ביאליק     کریات بیالیک     ۳۶٬۸۰۰     ۳۶٬۶۰۰
کریات گت[۲۰]     جنوب     ۱۶٬۳۰۲     קריית גת     کریات جات/

کریات غات
    ۴۷٬۸۰۰     ۴۷٬۸۰۰
کریات ملاخی[۲۱]     جنوب     ۴٬۶۳۲     קריית מלאכי     کریات ملاخی     ۱۹٬۴۰۰     ۱۹٬۵۰۰
کریات موتزکین[۲۲]     حیفا     ۳٬۷۷۸     קריית מוצקין     کریات موتسکین     ۳۹٬۵۰۰     ۳۹٬۸۰۰
کریات اونو[۲۳]     تل‌آویو     ۴٬۱۱۲     קריית אונו     کریات أونو     ۲۴٬۸۰۰     ۲۶٬۲۰۰
کریات شمونا[۲۴]     شمال     ۱۴٬۲۲۸     קריית שמונה     کریات شمونة     ۲۲٬۰۰۰     ۲۲٬۱۰۰
کریات یام[۲۵]     حیفا     ۴٬۳۳۹     קריית ים     کریات یام     ۳۸٬۰۰۰     ۳۷٬۳۰۰
لاد     مرکز     ۱۲٬۲۲۶     לוד     اللد     ۶۶٬۶۰۰     ۶۶٬۹۰۰
معاله آدومیم     یهودا و شومرون[۷]     ۴۹٬۱۷۷     מעלה אדומים         ۲۸٬۹۰۰     ۳۱٬۷۰۰
معالوت ترشیحا     شمال     ۶٬۸۳۲     מעלות-תרשיחא     معالوت ترشیحا     ۲۱٬۰۰۰     ۲۱٬۲۰۰
مغدال هاعیمق[۲۶]     شمال     ۷٬۶۳۷     מגדל העמק     مجدال هعیمق/

مغدال هعیمق
    ۲۴٬۸۰۰     ۲۴٬۷۰۰
مودیعین مکابیم-ریعوت[۲۷]     مرکز     ۵۰٬۱۷۶     מודיעין-מכבים

-רעות
    مودیعین مکابیم

-ریعوت
    ۵۳٬۱۰۰     ۶۲٬۲۰۰
نهاریا[۲۸]     شمال     ۱۰٬۲۳۳     נהריה     نهاریا     ۴۹٬۳۰۰     ۵۰٬۵۰۰
ناصره     شمال     ۱۴٬۱۲۳     נצרת     الناصرة     ۶۳٬۸۰۰     ۶۴٬۸۰۰
ناصره علیا[۲۹]     شمال     ۳۲٬۵۲۱     נצרת עילית     الناصرة العلیا     ۴۳٬۹۰۰     ۴۳٬۷۰۰
نِشر     حیفا     ۱۲٬۷۹۰     נשר     نیشر     ۲۱٬۲۰۰     ۲۱٬۳۰۰
نس زیونا[۳۰]     مرکز     ۱۵٬۵۷۹     נס ציונה     نیس تسیونا     ۲۷٬۸۰۰     ۳۰٬۹۰۰
نتانیا     مرکز     ۲۸٬۹۵۴     נתניה     نتانیا     ۱۶۹٬۴۰۰     ۱۷۴٬۰۰۰
نتیوت     جنوب     ۵٬۶۲۶     נתיבות     نتیبوت/

نتیفوت
    ۲۳٬۷۰۰     ۲۴٬۹۰۰
اوفاغیم[۳۱]     جنوب     ۱۰٬۲۷۳     אופקים     أوفاکیم     ۲۴٬۰۰۰     ۲۴٬۵۰۰
اور عقیفا[۳۲]     حیفا     ۳٬۵۳۹     אור עקיבא     أور عکیفا     ۱۵٬۸۰۰     ۱۵٬۸۰۰
اور یهودا     تل‌آویو     ۵٬۱۴۱     אור יהודה     أور یهودا     ۳۰٬۱۰۰     ۳۱٬۲۰۰
پتح تیکوا[۳۳]     مرکز     ۳۵٬۸۶۸     פתח תקווה     بیتح تکفا     ۱۷۶٬۲۰۰     ۱۸۴٬۲۰۰
قلنسوه[۳۴]     مرکز     ۸٬۴۱۷     קלנסווה     قلنسوة     ۱۶٬۴۰۰     ۱۷٬۳۰۰
رعانانا     مرکز     ۱۴٬۸۷۸     רעננה     رعنانا     ۷۰٬۵۰۰     ۷۲٬۸۰۰
رهط     جنوب     ۱۹٬۵۸۶     רהט     رهط     ۳۷٬۴۰۰     ۴۰٬۴۰۰
رمت گن     تل‌آویو     ۱۳٬۲۲۹     רמת גן     رمات جان/

رمات غان
    ۱۳۰٬۴۰۰     ۱۲۹٬۸۰۰
رمت هشارون     تل‌آویو     ۱۶٬۷۹۲     רמת השרון     رمات هشارون     ۳۵٬۹۰۰     ۳۶٬۸۰۰
رمله (شهر)[۳۵]     مرکز     ۱۱٬۸۵۴     רמלה     الرملة     ۶۳٬۵۰۰     ۶۴٬۲۰۰
رخووت[۳۶]     مرکز     ۲۳٬۰۴۱     רחובות     رحوبوت/

رحوفوت
    ۱۰۱٬۹۰۰     ۱۰۴٬۶۰۰
ریشون لصیون[۳۷]     مرکز     ۵۸٬۷۰۴     ראשון לציון     ریشون لتسیون     ۲۱۷٬۴۰۰     ۲۲۲٬۳۰۰
راس‌العین[۳۸]     مرکز     ۲۴٬۳۹۰     ראש העין     رأس العین     ۳۶٬۳۰۰     ۳۷٬۴۰۰
صفاد[۳۹]     شمال     ۲۹٬۲۴۸     צפת     صفد     ۲۷٬۳۰۰     ۲۸٬۱۰۰
سخنین[۴۰]     شمال     ۹٬۸۱۶     סח'נין     سخنین     ۲۳٬۹۰۰     ۲۵٬۰۰۰
سدروت[۴۱]     جنوب     ۴٬۴۷۲     שדרות     سدیروت     ۲۰٬۰۰۰     ۱۹٬۹۰۰
شاگور     شمال     ۱۷٬۷۳۷     שגור     الشاغور     ۲۷٬۸۰۰     ۲۹٬۲۰۰
شفا عمرو (Shfar'am)[۴۲]     شمال     ۱۹٬۷۶۶     שפרעם     شفا عمرو     ۳۲٬۰۰۰     ۳۳٬۵۰۰
طمره[۴۳]     شمال     ۲۹٬۲۵۹     טמרה     طمرة     ۲۵٬۳۰۰     ۲۶٬۵۰۰
طیبه[۴۴]     مرکز     ۱۸٬۶۶۲     טייבה     الطیبة     ۳۲٬۱۰۰     ۳۳٬۸۰۰
تل‌آویو یافو[۴۵]     تل‌آویو     ۵۱٬۷۸۸     תל-אביב-יפו     تل أبیب یافا     ۳۷۱٬۴۰۰     ۳۸۴٬۶۰۰
طبریه     شمال     ۱۰٬۸۷۲     טבריה     طبریا     ۳۹٬۰۰۰     ۴۰٬۱۰۰
طیره     مرکز     ۱۱٬۸۹۴     טירה     الطیرة     ۲۰٬۳۰۰     ۲۱٬۱۰۰
طیره کرمل[۴۶]     حیفا     ۵٬۶۰۱     טירת כרמל     طیرة الکرمل     ۱۸٬۹۰۰     ۱۸٬۸۰۰
ام افحم     حیفا     ۲۲٬۲۵۳     אום אל-פחם     أم الفحم     ۴۰٬۰۰۰     ۴۲٬۱۰۰
یبنه     مرکز     ۱۰٬۷۰۰     יבנה     یبنة     ۳۱٬۸۰۰     ۳۱٬۹۰۰
یهود مونوسون     مرکز     ۵٬۰۱۴     יהוד-מונוסון     یهود مونوسون     ۲۵٬۱۰۰     ۲۵٬۵۰۰
یقنعم     شمال     ۷٬۳۹۰     יקנעם         ۱۷٬۸۰۰     ۱۸٬۵۰۰

خدرا

خدرا (به عبری: חדרה) نام شهری بندری در استان حیفا اسرائیل است که جمعیت آن در سال ۲۰۰۶ ۷۶٬۴۰۰ نفر و مساحت آن ۴۶٬۳۵۹ کیلومتر مربع بوده است.

شهر خدرا در فاصله ۵۰ کیلومتری شمال کلان‌شهر تل‌آویو و در ۴۵ کیلومتری جنوب شهر حیفا قرار گرفته است.

دربند (روسیه)

دربند (روسی: Дербе́нт; ترکی آذربایجانی: Dərbənd; لزگی: Кьвевар) مرکز شهرستان دربند شهری بندری در حاشیه دریای خزر؛ که در جنوبی‌ترین قسمت فدراسیون روسیه و از لحاظ اهمیت دومین شهر داغستان با جمعیتی بالغ بر ۱۰۱۰۳۱ (بر پایهٔ آمار ۲۰۰۲) است. آذربایجانی‌ها، لزگی‌ها و تاباساری‌ها بیشترین ساکنان این شهر را تشکیل می‌دهند.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ دژ دربند
    ۳ سقوط دژ دربند
    ۴ اقوام
    ۵ شهرهای خواهرخوانده
    ۶ نگارخانه
    ۷ پانویس
    ۸ جستارهای وابسته
    ۹ منابع

تاریخچه

دربند قدیمی‌ترین شهر فدراسیون روسیه است و به عنوان دروازه قفقاز از قرنها قبل به عنوان یک منطقه استراتژیک ارزش بسیاری داشته‌است.

این شهر تا سده ۴ میلادی بخشی از آلبانیای قفقاز بوده. نام فارسی دربند از اواخر سده پنجم میلادی بر شهر نهاده شد یعنی از زمان قباد یکم ساسانی. خسرو یکم پسر قباد یکم دستور ساخت دژ دربند را داد تا مرزهای شمالی ایران را از حملات اقوام مهاجم مصون دارد.

شهر دربند در پیرامون دژ ساسانی دربند ساخته شده‌است. این دژ طی ۱۵۰۰ سال بطور پیوسته مورد استفاده بوده‌است.
دژ دربند

استحکامات دربند دیوار سنگی بسیار بلندی بود که در زمان خسرو انوشیروان ساخته شد. طول آن چهل کیلومتر و از کوهستان تا کرانهٔ دریای خزر امتداد داشت و خط دفاعی بسیار مستحکمی در برابر سواران مهاجم به شمار میامد.

این دیوار که از تخته سنگ‌های بسیار بزرگ ساخته شده بود، هیجده تا بیست متر ارتفاع داشت. سی برج برفراز این دیوار قرار گرفته بود. دیوار سه دروازهٔ آهنی داشت که یک دروازهٔ آن به دریا گشوده می‌شد.

ایستمی خان ترک، در زمان خسرو انوشیروان به ایران اعلان جنگ داده و قصد حمله به ایران را داشت ولی استحکامات دربند که ایرانیان در سدهٔ قرن پنجم، برابر هیاطله پدید آورده بودند، در نظر ترکان غیر قابل گذر می‌نمود، از این رو حمله ترکان متوقف ماند.
سقوط دژ دربند

در سال ۶۲۶ میلادی بار دیگر خاقانات غربی ترک جهت حمایت از بیزانس بطرف ایران حمله بردند. در این زمان جنگ شدیدی در جبهه‌های غرب ایران، بین خسرو پرویز و هراکلیوس در جریان بود.

ترکان این بار توانستند با فرماندهی خان بزرگ تون جبغو خان، ضمن حملات مداوم و پی در پی خویش خطوط دفاعی دربند را شکسته و به سوی جلگه‌های قفقاز سرازیر شوند.
حصار دربند در قفقاز برای جلوگیری از هجوم خزرها به ایران در دوره باستان

[۱]
اقوام

بر اساس سرشماری قومی در فدراسیون روسیه به سال ۲۰۰۲ میلادی، اقوام ساکن در دربند به صورت ذیل می‌باشد:[۲][۳]

    لزگی‌ها (۳۲٫۶٪)
    آذربایجانی‌ها (۳۱٫۷٪)
    تاباساری (۱۵٫۴٪)
    دارگی‌ها (۵٫۵٪)
    روس‌ها (۵٫۰٪)
    آغول‌ها (۲٫۹٪)

شهرهای خواهرخوانده

    جمهوری آذربایجان گنجه جمهوری آذربایجان
    ایالات متحده آمریکا یاکیما، واشینگتن آمریکا
    اسرائیل خدرا اسرائیل

زبان پارسی میانه

زبان پارسی میانه، زبان پارسیگ یا زبان پهلوی (ساسانی) نیای مستقیم زبان پارسی امروزی است.[۱] پهلوی در معنای عام و نه چندان دقیق به زبان‌ها و مخصوصا خط‌های رایج دوره‌های اشکانی و ساسانی اطلاق می‌شود و محدود به ایالات نبوده‌است.[۲] پهلوی یا پارسی میانه شکلی از زبان پارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و پارسی امروزی است.[۳] به عبارت دیگر پارسی امروزی شکل تحول‌یافته‌تر از خود زبان پارسی میانه‌است.[۴] پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود و احتمالاً در زمان ساسانیان در خراسان تقریباً به‌طور کامل جایگزین زبان پارتی شده بود.[۵] پارسی میانه یکی از زبان‌های ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همه امپراطوری ایران تا صدر اسلام رواج می‌داشته‌است. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب می‌آید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبه‌ها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتاب‌ها به این زبان نوشته می‌شد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیم‌مرده به‌شمار می‌آمد.

این زبان یا یکی از گویش‌ها یا زبان‌های بسیار نزدیک به آن، پس از تحول و آمیختگی با لهجه‌ها، گویش‌ها و زبان‌های خویشاوند دور و نزدیک و همچنین واردشدن وام‌واژه‌ها، پارسی نو را به وجود آورده‌است. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهت‌های فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتاده‌است بسیار بزرگتر از تحولی‌است که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ داده‌است.

ریشه زبانهای ایرانی، لری-بختیاری و سایر گویش‌های زبان لری و زبان لارستانی مانند زبان فارسی به پارسی میانه و از طریق پارسی میانه به پارسی باستان برمی‌گردد.[۶] [۷] [۸] [۹]

این زبان همواره از دیدگاه دستوری و واژگانی با گویش‌های محلی نواحی پارس نزدیکی داشته‌است.[۱۰]

محتویات

    ۱ نام زبان
    ۲ پس از اسلام
    ۳ آثار پارسی میانه
        ۳.۱ آثار زند و پازند
        ۳.۲ سنگ‌نبشته‌های پارسی میانه
    ۴ دستور زبان
        ۴.۱ نام
        ۴.۲ صفت
        ۴.۳ نسبت
        ۴.۴ قید
        ۴.۵ ضمیر نسبی
    ۵ پانویس
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ منابع
    ۸ پیوند به بیرون

نام زبان

در متن‌های نوشته شده به خود زبان فارسی میانه نام این زبان Pārsīg آمده[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴] که به معنای «[زبان] منسوب به [قوم] پارس» است. این زبان رفته‌رفته و به‌طور طبیعی دگرگونی‌هایی به خود دید و در نتیجۀ این دگرگونی‌ها بعدها تبدیل به زبانی شد که پارسی یا فارسی یا پارسی دری نام داشت. تبدیل شدن خود واژهٔ پارسیگ به پارسی هم از جملهٔ همین دگرگونی‌های طبیعی زبان یادشده بوده است؛ یعنی در این فرایندِ دگرگونی -گهای پایان واژه می‌افتاده‌اند.[۱۵] بنابراین، در دوره‌های آغازین پس از اسلام، هم زبان فارسی میانه و هم زبان فارسی نو نزد گویشورانشان یک نام داشتند، یعنی پارسیـ(ـگ) یا فارسی (برای نمونه در نوشته‌های دانشمند پارسی نِرْیُسَنْگْ[۱۶]، در شاهنامه و همین‌طور در نوشته‌های عرب‌ها و ایرانیان عربی‌نویس شاهد چُنین کاربردی هستیم)[۱۷]. از این رو، مردمانی که اکنون به زبان فارسی نو سخن می‌گفتند به دلیلی (که در پی می‌آید) به فارسی میانه یا همان پارسیگ باید نام دیگری می‌دادند تا این دو از هم بازشناخته شوند. زبان فارسی میانه را در متن‌های کهن فارسی نو پهلوی و در متن‌های کهن عربی فهلوی نامیده‌اند. قدیم‌ترین مأخذی که در آن زبان فارسی میانه پهلوی نامیده شده روایت جاحظ (متوفّی به سال ۲۵۵ هـ ق) است.[۱۸] بنابراین، پهلوی نامیدن زبان فارسی میانه دست‌کم از سدهٔ سوم هجری رایج بوده است. دلیل به کار رفتن اصطلاح پهلوی برای نامیدن صورت کهن زبان پارسی آن بود که در سده‌های آغازین پس از اسلام واژهٔ پهلوی دربردارندهٔ این معنی‌ها نیز شده بوده: «ایرانی (در معنای کلی واژه)» و «قدیمی (البته نه هر قدیمی، بلکه راه و رسم ایرانی قدیمی، که در در شاهنانه بیشتر به این معنی برمی‌خوریم)»[۱۹] حتّی این واژه هاله‌ای از معناهای گوناگونی چون «اشرافی»، «باستانی»، «باشکوه» و ... یافته بوده که بازتاب آن را در شاهنامه می‌بینیم [۲۰]. بنابر این، زبانی که یادآور آیین‌ها و دوره‌های کهن ایران بود به سادگی می‌توانست زبان پهلوی نامیده شود.[۲۱][۲۲] شایان یادآوری است که پَهْلَوی، پَهْلَوانی، فَهْلَوی و یا شکل عربی‌شدهٔ آن بَهْلَوی، به زبان‌ها و قوم‌های دیگری چون گویش‌های ایرانی شمال غربی نیز گفته شده است. [۲۳]

اما واژهٔ پَهْلَوی در اصل به چه معنایی بوده؟ این واژه در اصل به معنای «نسبت‌داده‌شده به پَهْلَو (یا همان پارت)» است. پَهْلَو از دورهٔ هخامنشی به بعد نام یکی از استان‌های شمال شرقی ایران بوده. نام این استان در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی -Parθava آمده است. واژهٔ -Parθava با تبدیل‌هایِ بسیار رایجِ θ به h و r به l و نیز قلب جایگاه این دو در واژه، به Pahlaw بدل شده است. در دورهٔ ساسانی زبان رایج در استان پَهْلَو (یعنی همان استان پارت) را Pahlawīg یا Pahlawānīg[۲۴] می‌نامیدند. به سخن دیگر، پهلوی یا پهلوانی در اصل نام زبان دیگری بوده که با زبان فارسی میانه فرق دارد و امروزه آن را در کتاب‌های زبان‌شناسانه پهلوی اشکانی یا پارتی می‌نامند.[۲۵][۲۶]

گویا نخستین بار کارل هِرمان زالِمانْ (به روسی: Karl Germanovitsh Zaleman) نام فارسی میانه (به آلمانی: Mittelpersisch) را برای این زبان به کار برده است.[۲۷] امروزه هم همچنان اصطلاح‌هایی چون پهلوی ساسانی و پهلوی برای نامیدن فارسی میانه به کار می‌رود. البته منظور از پهلوی بیشتر گونهٔ خاصی از فارسی میانه‌است که در کتاب‌های زردشتی به کار رفته‌است.[۲۸]
پس از اسلام

با آن‌که نام زبان و خط پهلوی از دیوان‌های کارگزاران عرب در ایران برافتاد، اما خط و زبان پهلوی در میان ایرانیان غیرمسلمان و مسلمان تا حدود سده پنجم کم و بیش رواج داشت چنانکه در برخی از نواحی ایران سنگ‌نگاره‌های سازه‌ها را به خط پهلوی یا بخط کوفی و پهلوی هر دو می‌نوشتند مانند کتیبه برج لاجیم نزدیک زیراب در مازندران که از سده پنجم هجری و یک خط آن به پهلوی و خط دیگر آن به کوفی است. این برج مقبره کیا ابوالفوارس شهریار بوده و در تاریخ ۴۱۳ بنا شده‌است. برج دیگری هم نزدیک برج لاجیم است که ظاهراً در آغاز سده پنجم بنا شده و کتیبه آن به خط کوفی و پهلوی است. برج رادکان نزدیک بندرگز نیز از همین گونه برج‌های آرامگاهی و دارای دو سنگ‌نوشته کوفی و پارسی میانه است.

در سده چهارم و پنجم بسیاری از ایرانیان به خط و زبان پارسی میانه آشنایی داشتند. گردآورندگان شاهنامه ابومنصوری و مترجمان شماری از دفترهای پهلوی به پارسی در همین دوره رسالاتی از پهلوی مانند یادگار زریران و کارنامه اردشیر بابکان و داستان بهرام گور و پندنامه بزرگمهر بختگان و گزارش شترنگ و دیگر نوشته‌ها را به پارسی دری و به خط پارسی بازنویسی کرده و جزو شاهنامه قرارداده بودند. نفوذ زبان پارسی میانه در این بازگفته‌ها به اندازه‌ای بود که پس از نظم آن ها به پارسی به‌وسیله دقیقی و فردوسی هم نزدیکی فراوانی میان آنها با اصل پهلوی هریک مشهود است.

در میانه‌های سده پنجم یکی از کتابهای مشهور که گویا اصل آن از دوره اشکانی بوده‌است یعنی ویس و رامین از متن پهلوی به پارسی گردانده شد و سپس به همت فخرالدین اسعد گرگانی به نظم پارسی درآمد و در این منظومه تأثیر لغتها و ترکیبهای پهلوی بسیار دیده می‌شود.

آشنایی شاعران و نویسندگان ایران با متون پهلوی و نقل آنها به پارسی تا سده هفتم هم ادامه داشته‌است چنانکه در همین روزگار یکی از شاعران نامدار بنام زراتشت بهرام پژدو کتاب ارداویرافنامه را از پهلوی به شعر پارسی درآورد. این شواهد نشانگر آن است که آشنایی ایرانیان با خط و زبان پهلوی ساسانی با فروپاشی حکومت ساسانی یک‌باره از میان نرفت بلکه تا دیرگاه ادامه‌داشت.
آثار پارسی میانه
نوشتار اصلی: ادبیات پارسی میانه

آثاری که از این زبان باقی‌مانده‌اند دو دسته‌اند. آثار کتیبه‌ای و آثار کتابی. این آثار بعضاً با خطوط متفاوت ولی خویشاوند نوشته شده‌اند. آثار پارسی میانه شامل سکه‌نوشته‌های شاهان ساسانی، کتیبه‌ها، آثار مکتوب عصر ساسانی و سه سده نخست هجری و متون مانوی می‌شود که به الفباهای نسبتاً متفاوت نوشته‌شده‌اند. برخی از آثار کتابی پارسی میانه تاریخی و ادبی هستند اما عمده مطالب را آثار دینی زرتشتی دربر گرفته‌اند. پس از فروپاشی حکومت ساسانی و فتح ایرانشهر بدست مسلمانان حجاز شمار زیادی از آثار زبان پهلوی که در دانشگاه گندی شاپور یا سایر نقاط ایران در دست بود به زبان عربی ترجمه شد. این آثار عمدتاً نسخه اصلی پهلوی آن از میان رفته‌است. داستان‌های هزار و یک شب, سیرالملوک، ادب الکبیر، کلیله و دمنه, سندبادنامه و شماری اثر علمی و تحقیقی از این دسته هستند. از آثار کتابی مهم عصر ساسانی به زبان پارسی میانه که بدست ما رسیده نیز می‌توان به کارنامه اردشیر بابکان, شاپورگان مانی اشاره کرد. عمده متون بجای مانده در قرون نخست اسلامی نوشته شده با این وجود احتمالاً بسیاری از آن‌ها تحریر آثار دوره ساسانی بوده‌اند. از مهمترین آثار متاخر پارسی میانه می‌توان به آثار پرحجمی مانند بندهشن, دین‌کرد, شایست نشایست, گزیده‌های زادسپرم, دادستان دینی و شکندگمانیک وزار اشاره کرد.[۲۹]
آثار زند و پازند

در اواخر دوره ساسانی بویژه برای مقابله با ترویج عقاید مزدکی متون اوستا به زبان پارسی میانه برگردانده شد. اگرچه تمامی بخش‌های قدیمی اوستا امروزه در دست نیست اما تا حد زیادی از آن‌ها باقی‌مانده. این متون پارسی میانه ترجمه مستقیم متون اوستایی نیستند بلکه ترجمه تفسیری آن‌ها بشمار می‌آیند. در دوره ساسانی شمار کسانی که زبان اوستایی را می‌فهمیدند چندان زیاد نبود چرا که زبان اوستایی در آن دوره زبانی مرده بشمار می‌رفت. متون پازند که بعدها ایجاد شد نگارش این تفاسیر و سایر کتاب‌های پارسی میانه به الفبای دین دبیره یا همان خط اوستایی هستند که از آنجا که آسانتر بود برای نگارش بکار گرفته‌شد.[۳۰]
سنگ‌نبشته‌های پارسی میانه

به جز کتاب‌ها و آثاری که در الگوی زیر ذکر شده، پاره‌نوشته‌ها و سنگ‌نوشته‌های پراکنده‌ای نیز از پارسی میانه در نقاط گوناگون به جای مانده‌است.[۳۱] این سنگ‌نوشته‌ها شامل آثار مکتوب شاهان نخستین ساسانی و وزرا و ملازمان نزدیک آن‌ها می‌باشد. الفبای بکار گرفته شده در این آثار با الفبای کتابت اندکی تفاوت داشته و به خط پهلوی اشکانی نزدیک بوده‌است. این کتیبه‌ها بیشتر در پارس, کرمانشاه, کردستان عراق و آذربایجان و حمص سوریه واقع شده‌اند. همچنین در دوره اسلامی نیز کتیبه نویسی پهلوی رایج بود و در برخی مناطق شمال ایران کتیبه‌های اسلامی دارای خط پهلوی نیز بوده‌اند مانند برج لاجیم.

برای نمونه ۲۵ سنگ‌نوشتهٔ کوچک به خط پیوسته پهلوی در باروی شهر دربند قفقاز کشف شده بود و اخیراً باستان‌شناسان شش کتیبه دیگر به پارسی میانه نیز در آن‌جا پیدا کردند. این سی و یک کتیبه نام سنگ‌تراشان یا کسانی را ذکر می‌کند که به نوعی در کشیدن دیوار سهم داشتند.[۳۲]
دستور زبان
نام

نام به پارسی و پهلوی (نام) خوانده می‌شود. و از نظر دستوری پهلوی با پارسی دری اختلاف زیادی ندارد.

۱-مفرد و جمع

مفرد و جمع برای جانداران (آن) هست مانند= مرتم(مردم) مرتمان(مردمان) درخت درختان

martōm

و برای جامدات(ایها) نیز می‌باشد

Kōstak=ناحیه

Kōstakīhā= نواحی

۲- اسم جمع نیز چون اسم جمع در پارسی دری است

(اسم جمع اسمی است که در ظاهر یکی است اما شامل گروهی است)

Spāhسپاه=

۳-معرفه و نکره

علامت معرفه در نکره (ی) است که در انتهای اسم می‌آید و ای حرف همان حرفی است که در پارسی دری بنام (یای وحدت) نامیده می‌شود.

Mart = Mart-ē

۴- اسم عام و خاص هیچ تفاوتی با پارسی دری ندارد

۵- صفت فاعلی و صیغهٔ مبالغه و اسم فاعل و اسم مفعول با ریشه‌های زمان حال یا گذشته فعل و پسوند بشرح زیر ساخته می‌شود:

از ریشه زمان حال (صیغه امر) و پسوند کار

Hāmōč=آموز

Hāmōčkar=آموزگار

از صیغه امر و پسوند آک

Dān= دان

DāNāk=دانا

شما میتوانید ببینید در اینگونه موارد حرف ک در زبان پارسی حذف شده‌است و فقط در چند مورد مثل خوراک و پوشاک باقی‌مانده‌است.

از صیغه امر و پسوند آن

RAW=رو

Rawān=روان

از صیغه امر و پسوند اندک

Zīv= زی

Zīvandak=زنده

Frōš=فروش

Frōšandak= فروشنده

از ریشه گذشته و پسوند آر

Mēnēt= اندیشید

Mēnētār= اندیشمند

که به معنی اندیشه هست در واژه هخامنش نیزدیده می‌شود Mēn جا دارد اینجا بگویم که کلمه

با پسوند ایستان

Tāp=گرم

Tāpīstān=تابستان
صفت

صفت در زبان پهلوی سه حالت دارد: مطلق، برتر، برترین

نشانهٔ صفت برتر (-تر) و صفت برترین (-توم) است.

Vočurg=بزرگ

Vočurgtar-tum =بزرگ و بزرگترین

برای ساختن صفت عالی از پسوند (ایست) استفاده می‌شود

گاهی نیز با تغییر در اصل واژه صفت عالی می‌سازند که فعلآ از آن می‌گذریم برای مقایسه دو صفت از دو حرف اضافه (کو) و (هَچ) بهره می‌برند.

Nēst ērān-štr hač xvaš-tar gēvāk-ē

نیست ایران-شتر هَچ خوشتر گیواکِ

جائی خوشتر از ایرنشهر نیست.

از اسم مانند پارسی دری صفت می‌سازند

Zar=زر

Zarrēn= زرین

صفت و موصوف و مضافٌ‌الیه نیز با واسطه (ī) بجای کسره پارسی می‌آید.

Xvarāsān ī kōstak

خواراسان(خراسان) کسته(سو سمت)

در گذشته و کلماتی مانند خواهر خوراک... خوانده می‌شد

گاهی اوقات صفت پیش از فعل بیاید در این صورت حرف اضافه می‌شود

Hu-frayān=هو فریان فریان خوب گرمایی که در تن انسان و گوسفند است
نسبت

با پسوندهای زیر نسبت ساخته می‌شود.

(Ān īh īk)

mart īh= مردی

āsōrīk=آسوری

پسوند (ایک) همانست که هنوز در واژه تاری= تاریک وجود دارد

ابری پدید نی و کوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاری

و نیز همین پسوند است که در زبانهای اروپائی هنوز بر قرار است مانند دموکراتیک دموکراسی یا اتم اتمیک.

پسوند (ایه) در پارسی بصورت (ای) در آمده است و همانست که در واژه مردی دیده می‌شود.

اما پسوند انتساب محل یا انتساب فرزند به پدر همان (آن) است که در پهلوی بسیار بکار می‌رود.

Pāpakān ī artaxšēr= اردشیر بابکان(اردشیر پسر بابک)

این واژه در واژه‌های بسیاری بویؤه در نام شهرها و روستاها هنوز جاری است مثل گیلان یعنی محل منسوب قوم گیل.
قید

قید نیز به شیوه گونه گون ساخته می‌شود و از آنجمله‌است:

با اضافه کردن (ایها) به اسم و بعضی صفات

Dāt=قانون

Dātīhā= قانونی

این پسوند (ایها) برای ساختن قید هنوز بکار می‌رود:

یکی در واژه تنها که پیش از این به صورت تنیها بوده‌است یعنی یک تنه یا یک تنانه

دیگر در قید نزدیکیها و زودیها و دیریها نیز در زبان امروزی می‌بایست جاری باشد.نزدیکیها به معنی همین نزدیکیها و زودیها به همین زودی.......

در زبان نیشابوری نیز دو صورت دیگر از قید بر جای مانده و آن دو قید (تشنگی) و (گرسنگی) است که بصورت (توشنیا= تشنگی‌ها) گوسنیا گرسنگی‌ها) این پسوند (ایا) بجای (ایها) در کردی نیز در واژهی تنیا بمعنی هنوز جاری است که در زبان تبری بگونهٔ (تنیا در آمده‌است

با افزودن

ē n

rāst= راست

Rāstēn راستین =

ضمیر(کلمه ایست که جای فاعل می‌آید در شوند تکرار آن)

ضمایر غیر متصل

Man=من

To=تو

Oy= او

Amah= ما (ما در دزفول بصورت (آمو)، در بختیاری و لری به شکل ایما و در سنندج و سردشت و بانه بصورت (ایمه). در مهاباد و پیرانشهر به صورت (أمه)و در گیلکی وتالشی وتاتی امه و در گویش لارستانی همان اما گفته میشود)

šma & šmah= شما

ōyšān= ایشان

ضمایر متصل درست همانند پارسی است. (م ت ش......)
ضمیر نسبی

یک نوع ضمیر دیگر در زبان پهلوی هست که موارد استعمال آن نیز بسیار است و بن ضمیر را که بجای همهٔ ضمایر در موارد بسیار زیاد بکار می‌رود ضمیر نسبی نا میده می‌شود که با حرف (ای کوتاه) نشان می‌دهند می‌دانیم که در زبانهای لاتین ضمایر بر حسب قرارگیری در جمله و نوع کار برد تغییر می‌کنند

مثلآ در انگلیسی (ای) در حالت مفعولی و اضافی و ملکی بصورت (می ماین) در می‌آید.

در زبانهای پارسی باستان و اوستایی این ضمایر بصورت (اَدَم) و (اَزِم) بوده‌است و در پهلوی و اشکانی بصورت (از) بکار می‌رفته‌است.

ضمایر متصل به این حروف میچسبند:

۱-(بی –به- اگر- او-و – کا گاهیمه هنکامیکه- کو که کجا چه برای اینکه- چه- چنانچه- اوم و مرا و من- کاش وقتیکه او را- چه‌ات- اذَگ آنگاه پس از آن انگاش – به‌اش- اگرت- تاک شان تاشان تا آنها را)

در جمله‌هایی که در آینده خواهد آمد می‌بینید که ضمیر متصل باین حرف ربط چسبیده ولی اسم یا واژهای که ضمیر متعلق به آنست بصورت آزاد آمده‌است اما در اینجا به یک مثال بسنده می‌کنیم:

Hast rāst man abāg mēnīšn agar-at

هست راست من اباگ منیشن اگرَت

اگر اندیشه‌ات با من راست است

این جمله را با شعری از سعدی مقایسه می‌کنیم

اگرت سعادتی هست که زنده دل بمیری به حیاتی اوفتادی که در آن فنا نباشد

Humta-Huxta-Xvarašta

۲-به ضمیر نسبی (ای) آن کس که – که- انکه-

Bud rāst did i-m xvamn hān

بود راست دید ای-م خوومن هان

آن خوابی که دیدم راست بود

که در این جمله ضمیر نسبی (ای) چسبیده‌است اما در جمله زبان پارسی ضمیر بعنوان شناسه به فعل دیدن چسبیده‌است.

۳-به ضمیر (کی) کدام که

ضمیر اشاره (این – آن- او)

ضمیر او جمع می‌شود ایشان

ضمایر استفهامی----> (کی-که- چه- چی – کدام-)

ضمایر مشترک ----> (خود- خویش- خویشتن---که از ضمیر خویش و اسم تن می‌آید)

فریدون آدمیت

فریدون آدمیت (۱۳۸۷-۱۲۹۹)، تاریخ‌نگار معاصر ایران، نویسندهٔ آثار بسیاری دربارهٔ مشروطیت و روشنفکران مشروطه و کارمند عالی رتبه وزارت امور خارجه بود. روش او در تاریخ‌نگاری به گفتهٔ خودش، تاریخ‌نگاری تحلیلی-انتقادی بود. [۱]

محتویات

    ۱ زندگی‌نامه
        ۱.۱ تولد و کودکی
        ۱.۲ تحصیلات
        ۱.۳ درگذشت
    ۲ فعالیت‌های سیاسی
    ۳ آثار
    ۴ رفتار دکتر آدمیت در برابر دستگاه حکومت شاه
    ۵ انتقادات
    ۶ منابع
    ۷ پیوند به بیرون

زندگی‌نامه
تولد و کودکی

فریدون آدمیت، فرزند عباسقلی خان قزوینی در سال ۱۲۹۹ ه‍ ش در تهران متولد شد.
تحصیلات

او بعد از تحصیلات ابتدایی به دارالفنون رفت و تا کلاس پنجم در دارالفنون به ادامه تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۱۸ کلاس پنجم را به اتمام رساند و سه ماه بعد امتحان نهایی مدرسه متوسطه را پشت سر گذاشت. او در سال ۱۳۱۸ ش به خدمت وزارت پست و تلگراف درآمد و سال بعد به وزارت خارجه رفت. پس از آن به دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۲۱ فارغ‌التحصیل شد. [۱]وی پایان‌نامه‌اش را دربارهٔ زندگی و اقدامات سیاسی امیرکبیر نوشت که دو سال بعد (سال ۱۳۲۳) با عنوان «امیرکبیر و ایران» با مقدمهٔ استادش دکتر محمود محمود به چاپ رسید. [۱]

او بعدها در سال ۱۳۳۰ خورشیدی برای ماموریتی پنج‌ساله به سفارت ایران در لندن اعزام شد و در همین فرصت به تحصیل پرداخت و در ۱۳۲۸ در رشته تاریخ دیپلماسی و حقوق بین‌الملل از دانشگاه لندن، دکترا دریافت کرد. رساله دکتری او روابط دیپلماتیک ایران با انگلیس، روسیه و ترکیه عثمانی ۱۸۱۵-۱۸۳۰ بود.
درگذشت

وی برای مدتی از بیماری آمفیزم رنج می‌برد.[۲] وی بر اثر شدت یافتن بیماری گوارشی و تنفسی که مدت‌ها به آن ابتلا داشت از چند هفته قبل از مرگ در بیمارستان تهران کلینیک بستری بود و بعدازظهر دهم فروردین سال ۱۳۸۷ در سن ۸۷ سالگی در همین بیمارستان درگذشت.[۳][۴][۵][۶]
فعالیت‌های سیاسی

آدمیت در دوران دانشجویی دانشکدهٔ حقوق، در سال ۱۳۱۹ به استخدام وزارت امور خارجه درآمد تا ضمن کار، تحصیلات خود در خارج از کشور را تکمیل کند. وی در این وزارت‌خانه، مسئولیّت‌هایی از جمله: دبیر دوّم سفارت ایران در لندن (نخستین فعّالیت اداری-اجرایی او، معاونت ادارهٔ اطلاعات و مطبوعات، معاونت ادارهٔ کارگزینی، دبیر اوّل نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل متحد، رایزن سفارت ایران در سازمان ملل، نمایندهٔ ایران در کمیسیون وابسته به شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد، نمایندهٔ ایران در کمیسیون حقوقی تعریف تعرّض، مخبر کمیسیون امور حقوقی در مجمع عمومی نهم، نمایندهٔ ایران در کنفرانس ممالک آسیایی و آفریقایی در باندونگ، مدیر کل سیاسی وزارت خارجه، مشاور عالی وزارت امور خارجه، معاون وزارت امور خارجه، سفیر ایران در لاهه در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲، سفیر ایران در فیلیپین و حدود دو سال سفیر ایران در هند بود. او حدود بیست سال هم مقام داور بین‌الملل را در دیوان حکمیت لاهه داشت. آدمیت در کنار انجام مأموریت اداری در بریتانیا، وارد دانشکدهٔ علوم سیاسی و اقتصاد لندن شد و پس از پنج سال تحصیل در رشتهٔ تاریخ و فلسفهٔ سیاسی در سال ۱۹۵۱ (میلادی) به درجهٔ دکتری دست یافت.[۷]

آدمیت در سال ۱۳۳۰ به عنوان جوان‌ترین سفیر ایران در سازمان ملل معرفی شد.[۸] آدمیت در سال ۱۳۵۷ ش که برخی نویسندگان برای بار دوم کانون نویسندگان را به منزله یک کانون صنفی راه انداختند ریاست نخستین جلسه عمومی کانون را برعهده گرفت ولی چندی بعد از آن کناره‌گیری کرد.
آثار

آثار آدمیت دورهٔ زمانی میان جنبش تنباکو (۱۲۶۹ ه‍ ش) تا استبداد صغیر (۱۲۹۰ ه‍ ش) را شامل می‌شود.[۹]

    امیر کبیر و ایران، ۱۳۲۳٫۲۴، انتشارات خوارزمی
    جزایر بحرین: تحقیق در تاریخ دیپلماسی و حقوق بین‌الملل" به زبان انگلیسی در نیویورک
    فکرِ آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران، ۱۳۴۰
    اندیشه‌های طالبوف تبریزی، ۱۳۴۶
    اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، ۱۳۴۹، انتشارات خوارزمی
    اندیشهٔ ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار)، ۱۳۵۱، انتشارات خوارزمی
    مقالات تاریخی، ۱۳۵۲
    فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، ۱۳۵۴، انتشارات پیام
    ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، جلد یک ۱۳۵۵ و جلد دو ۱۳۷۰، انتشارات روشنگران
    افکار سیاسی و اجتماعی اقتصادی در آثار منتشر نشدهٔ دوران قاجار، ۱۳۵۶ با همکاری هما ناطق
    اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، ۱۳۵۷
    انحطاط تاریخ‌نگاری در ایران
    شورش بر امتیازنامهٔ رژی، ۱۳۶۰
    آشفتگی در فکر تاریخی، ۱۳۶۰
    مجلس اول و بحران آزادی، ۱۳۷۰
    تاریخِ فکر از سومر تا یونان و روم - ۱۳۷۵


رفتار دکتر آدمیت در برابر دستگاه حکومت شاه

نامه دکتر آدمیت به وزیر امور خارجه تاریخ: ۵ شهریورماه ۱۳۴۷

جناب آقای وزیر امور خارجه

تعقیب مذاکرات روز شنبه دوم شهریورماه و پیشنهادِ جناب‌عالی مبنی بر این که علتِ معذور بودنِ خود را از قبولِ نمایندگیِ دولت در کمیسیونِ «تعریفِ تجاوزِ» مللِ متحد کتباً اعلام دارم، اینک مطلب را هرچه کوتاه‌تر و فشرده‌تر باطلاع می‌رسانم:ـ چند سالِ پیش که مسآله تعریفِ تجاوز در مللِ متحد مورد گفتگو و مطالعه بود، این‌جانب و دکتر «آلفارو» که حالا قاضیِ «دیوانِ بین‌المللیِ دادگستری» است فرمولِ مشترکی درخصوصِ تعریفِ تجاوز عرضه داشتیم که در گزارشِ کمیسیونِ مجمعِ عمومیِ مللِ متحد منتشر گشته‌است. در انطباقِ عملیِ این فرمول نسبت به ماجرایِ ویتنام و جنگِ عرب و اسراییل - دولتِ آمریکا و اسراییل متجاوز شناخته می‌شوند و ضمانتِ اجراهایِ مندرج در منشورِ مللِ متحد شاملِ حالِ هردو می‌گردد. هرگاه در کمیسیونِ اخیر نماینده دیگری از طرفِ دولتِ شاهنشاهی شرکت می‌جست خود را مقید به فرمولِ پیشمهادیِ گذشته اینجانب نمی‌دانست و به همین ماخذ بیاناتِ نماینده سابقِ ایران برای ایشان کاملاً الزام‌آور نبود. اساساً می‌توانست موضوع را به نحو دیگری برداشت کند که آن دشواری پیش نیاید. ـ اما هرآیینه اینجانب در آن کمیسیون شرکت می‌نمودم ناگزیر به دفاعِ همان فرمولِ سابقِ خود برمی خاستم و به هر قطعنامه‌ای که احیاناً بر آن پایه مطرح می‌گردید رایِ موافق می‌دادم. به عبارتِ دیگر آمریکا و اسراییل را متجاوز می‌شناختم و از نکوهشِ کارنامه اعمالِ آنان باز نمی‌ایستادم. و هرگاه امروز آن کمیسیون برپا می‌گشت همان رویه را در مورد تعرض شوروی نسبت به چکسلواکی اتخاذ می‌نمودم. زیرا حکومتِ قانون تبعیض بردار نیست و آمریکا و روسیه و اسراییل هیچ‌کدام در تعدی دستِ کمی از دیگری ندارد و هرسه متجاوزند و سیاستِ هر سه دولت در خورِ تقبیح و محکوم کردن. هر شیوه دیگری در کمیسیونِ مزبور پیش می‌گرفتم بر اعتبار و حیثیتِ این‌جانب به عنوانِ نماینده سابق چیزی نمی‌افزود. برعکس مرا به بی‌اعتقادی در گفتار و نااستواری در عقیده منسوب می‌کردند. بی‌گمان تصدیق می‌فرمایید که این تغییرِ روش از طرفِ شخصِ واحد و معینی در دستگاه‌هایِ بین‌المللی پسندیده نیست. ـ دیگر این که این‌جانب ناسلامتی یکی از داورهایِ «دیوانِ دائمی داوری» هستم و مجمعِ عمومی مللِ متحد نیز آن را اِبرام کرده‌است. شایسته داورِ بین‌الملل نیست که روزی خودش قاعده و فرمولی را عرضه بدارد و روزِ دیگر که پایِ انطباقِ عملیِ آن به میان کشیده می‌شود از آن روی برتابد و زیرِ پا نهد. راستش این‌که این‌جور کارها با آیینِ زندگیِ نگارنده سازگار نیست گرچه سنت متبوع و مذهب مختار باشد. هر کدام از آن دو سبب که عرض شد کافی بود که مرا از آن ماموریت معاف گردانیده باشد. این‌گونه امور همه وقت و همه‌جا و در هر نظامِ مدنی پیش می‌آید و قابلِ تفاهم شمرده می‌شود. حقیقت این که وزارتخانه متبوع به حق می‌بایستی خرسند گشته باشد که از قبولِ آن مآموریت خود را معذور دانستم. این نکته نیز ناگفته نماند که مسئولیتِ امر مطلقاً و منحصراً به عهده خودِ این‌جانب است. و هر اداره و شخصِ دیگری از هرگونه مسئولیتی یک‌سره آزاد و مبراست زیرا همکارانِ محترم حسن نیت را به کمال رسانیده‌اند، و از ایشان تشکرِ قلبی دارم. بیش از این تصدیع نمی‌دهم. ـ

امضا فریدون آدمیت

منبع: عکسِ این سند در صفحاتِ ۲۱ و ۲۲ مجله بخارا شماره ۶۵ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۷) چاپ و منتشر شده‌است و اصلِ آن قاعدتاً در بایگانیِ وزارت امور خارجه وجود دارد.
انتقادات

آدمیت مخالفانی از طیف مذهبی و غیرمذهبی دارد. برخی از نیروهای غیرمذهبی ایران به خاطر توجه او به نقش روحانیون در مشروطه و برخی از مذهبی‌ها هم به خاطر توجه او به نیروهای غیرمذهبی و روشنفکران غیرمذهبی. همچنین برخی از اقلیت‌های مذهبی چون بهاییان به خاطر دیدگاه‌های او درباره بهاءالله منتقد او هستند و برخی از چپ‌ها به دلیل مواضع او، به او انتقاد دارند.[۶]

به ادعای عبدالله شهبازی، وی آرامش دوستدار را به دلیل اینکه بهاءالله را در زمرهٔ پیامبران بزرگ الهی از جمله موسی، عیسی، زرتشت و محمد می‌آورد، شارلاتانی می‌خواند که می‌خواهد مردم را تحمیق کند.[۲]

نیارکی در «نگاهی منتقدانه به زندگی، تاریخ‌نگاری و اندیشهٔ سیاسی آدمیت» اظهار می‌کند که: فریدون آدمیت در طول زندگی خود، همواره مورد حمایت دستگاه حاکمهٔ پهلوی بود. هنگامی که به عنوان سفیر ایران در هند در سال ۱۳۴۲ منصوب شد، شاه در استوارنامهٔ او چنین آورد: «... لازم می‌دانیم یکی از مأمورین شایسته و مورد اعتماد خود را به سمت سفیرکبیر و نمایندهٔ فوق‌العاده در آن کشور تعیین نماییم...». [۱]

وی غالب نوشته‌های آدمیت در را زمینهٔ اندیشه‌های غیر دینی، از سری نوشته‌های دسته اول می‌داند که در آنها می‌کوشد اندیشهٔ دینی را در جامعه ناکارآمد جلوه دهد. وی معتقد است آدمیت از تمام رویدادها و اندیشه‌های معاصر تاریخ ایران، افکار پیشتازان فکری سکولار نهضت مشروطه را برگزیده‌است و این نشان‌دهندهٔ نوعی همگرایی وی با بینش غیردینی و خردگرایی صرف متفکران آن دوره می‌باشد.

انتشارات دماوند

انتشارات دماوند موسسه انتشارات ایرانی بود که در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۳ میلادی) توسط دکتر سیما کوبان تاسیس گشت و پرتو نوری علا و منیر بیضایی یک سال بعد به همکاری با آن پرداختند. این موسسه اولین موسسه نشر بود که توسط یک زن تاسیس و اداره گردید.[۱] این انتشارات پس از ۳ سال فعالیت توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران تعطیل شد.[۲]
برخی از کتاب‌های انتشار یافته

    عطا و لقای نیما یوشیج، نوشته مهدی اخوان ثالث، چاپ اول ۱۳۶۱ .[۳]
    مجموعه داستان «خروچ اضطراری»، نوشته اینیاتسیو سیلونه، ترجمهٔ مهدی سحابی، سال ۱۳۶۲.[۴]
    اندیشه‌های طالبوف تبریزی، نوشته فریدون آدمیت، چاپ دوم ۱۳۶۳.[۵][۶]
    نقد و تحلیل جباریت، نوشته مانس اشپرنر، ترجمه کریم قصیم، چاپ اول ۶۳.

پرویز همایون‌پور

پرویز همایون‌پور، (زاده شهریور ۱۳۱۸ - درگذشته شهریور ۱۳۹۱) پژوهشگر و مترجم ایرانی آثار میلان کوندِرا، نویسنده مشهور چکی-فرانسوی است.
زندگینامه

پرویز همایون‌پور در شهریور ۱۳۱۸ در شهر شیراز به دنیا آمد. او دکترای علوم سیاسی را در سال ۱۹۶۷ از دانشگاه لوزان سوئیس دریافت کرد و پس از کار در مؤسسه برنامه‌ریزی آموزشی وزارت علوم ایران، سال‌ها به عنوان مشاور امور آموزشی در سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد، یونسکو، فعالیت می‌کرد.

پرویز همایون‌پور پس از سال‌ها همکاری با وزارت علوم ایران و یونسکو به پروژه‌هایی تحقیقاتی پرداخت که در ارتباط با این پروژه سفرهایی نیز به سوئیس داشت.

وی کتاب‌های متعددی از جمله برخی از آثار مهم میلان کوندرا هم‌چون «بار هستی»، «هویت»، و «هنر رمان» را برای نخستین بار به فارسی ترجمه کرد. وی اخیراً کتابی هم با عنوان «درباره قالی‌بافی و عشایر» نوشت که در آستانه انتشار قرار دارد.

تألیف کتاب‌هایی چون «پیکار سوادآموزی»، «آموزش و پرورش در خدمت تحول بنیادی جامعه» و «جیران زن عشایر و چنته» از دیگر فعالیت‌های پرویز همایون‌پور است.

بیشتر کار پرویز همایون‌پور در یونسکو در آفریقا گذشت و پس از بازنشستگی، حدود ۱۵ سال پیش به ایران بازگشت و مشغول کارهای تحقیقاتی شد.
درگذشت

پرویز همایون‌پور سوم شهریورماه به هنگام شنا در دریاچه لمان در نزدیکی ژنو ناپدید شد و یک هفته بعد، دهم شهریورماه، پیکر بی‌جانش پیدا شد. خبر درگذشت پرویز همایون‌پور را برادر دوقلویش پرویز، هرمز همایون پور روز سه‌شنبه ۱۴ شهریورماه اعلام کرد. همسر و دو فرزند وی برای انجام خاکسپاری به سوییس رفته‌اند و قصد دارند پس از بازگشت به ایران، مراسمی را برای او برگزار کنند.

برادر وی:

    «از آن‌جا که بخشی از این کارها مربوط به انجام پروژه‌ای تحقیقاتی در سوئیس می‌شد، برای انجام برخی کارها چند وقت یک‌بار به آن‌جا سفر می‌کرد و در سفر اخیرش به آن‌جا در هنگام شنا در رودخانه لمان درگذشت.»

«بر اساس گزارش پلیس ژنو، برادرم چند روز پیش و به رسم معمولی که برای خود گذاشته بود، برای شنا به دریاچه لمان در این شهر می‌رود، ولی بر اثر سرمای آب دریاچه، سنکوب می‌کند و می‌میرد.» وی در عین حال تاکید کرد که برادرش به رغم کهولت سن (دارا بودن ۷۳ سال)، از لحاظ جسمی نسبتاً توانمند بوده، اما به گفته پلیس گویا سرمای این دریاچه در آن روز به حدی بالا بوده که بدن وی تحمل آن را نداشته‌است.

میلان کوندرا

میلان کوندرا (به چکی: Milan Kundera) (زاده ۱ آوریل، ۱۹۲۹ در برنو، چکسلواکی) نویسنده اهل چک است که از سال ۱۹۷۵ در فرانسه زندگی می‌کند و از سال ۱۹۸۱ یک شهروند فرانسوی شده‌است.

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ مجموعه داستان
    ۳ رمان
    ۴ درام
    ۵ سایر آثار
    ۶ منابع

زندگی

خانوادهٔ او متعلق به طبقهٔ اجتماعی متوسط و دارای سطح فرهنگی بالایی بودند. پدرش، لودویک کوندرا، نوازنده پیانو و شاگرد لئوش یاناچک بود و بین سال‌های ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۱ ریاست آکادمی موسیقی برنو را برعهده داشت.[۱] علاقه کوندرا به موسیقی در بسیاری از آثار او به ویژه رمان شوخی پیداست. میلان شعرگویی را از ۱۴ سالگی آغاز کرد و در ۱۷ سالگی پس از شکست آلمان به حزب کمونیست پیوست.[۲] به سال ۱۹۴۸ تحصیل خود را در رشتهٔ ادبیات و زیبایی شناسی در دانشگاه چارلز در شهر پراگ شروع کرد، ولی خیلی زود خود را به دانشکده فیلم منتقل کرد. در سال ۱۹۵۰ برای نخستین بار از حزب اخراج شد و تا سال ۱۹۵۶ اجازهٔ ورود مجدد به حزب را پیدا نکرد.[۳] نخستین مجموعه شعر او با نام «انسان؛ بوستان پهناور» (یا انسان؛ بوستانی عظیم) که خوشبینی موجود و ادبیات دولتی را مورد انتقاد قرار می‌داد در ۱۹۵۳ چاپ کرد.[۴] در ۱۹۵۵ شعر بلندش «ماه می گذشته» و بلافاصله بعد از آن[۵] دومین و آخرین مجموعه شعر او با نام «تک گویی» که در آن رفتارها و کردارهای انسانی و روابط عاشقانه بی‌پرده بازنمایی می‌شد در ۱۹۵۷ منتشر شدند.[۶]

او در ۱۹۶۰ گزیده اشعار گیوم آپولینر و تحلیلی از آن‌ها را چاپ کرد و در همین سال آموزش ادبیات در دانشکده سینما به عهده او گذاشته شد. نخستین نمایشنامهٔ او با نام مالکان کلیدها که به دوران ترس و خشونت هنگام استیلای آلمان می‌پرداخت در ۱۹۶۱ به چاپ رسید.[۷]

کوندرا در سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۸ ده داستان با عنوان عشق‌های خنده دار می‌نویسد که در آن‌ها به رابطه فرد با اجتماع توجه شده و مضمون بسیاری از رمان‌های آینده‌اش طرح می‌شوند.[۸].

در مجلس چهارم نویسندگان چکسلواکی در ژوئن ۱۹۶۷ کوندرا سخنرانی معروفی انجام داد که در آن خواهان آزادی بیشتری برای نویسندگانی شد که فکر می‌کردند توسط تشکیلات خودکامهٔ کمونیستی به اسارت گرفته شده‌اند.[۹] کوندرا اولین رمان‌اش به نام شوخی را در سال ۱۹۶۷ نوشت. «شوخی» از زبان چندین داستان‌گو روایت می‌شود و تنها کتاب کوندرا است که در آن خود نویسنده راوی داستان نیست. از شوخی فیلمی در چک نیز ساخته شده‌است.

کوندرا به همراه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان چکسلواکی به حمایت از جنبش اصلاح‌طلبانه حزب کمونیست چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ پرداخت. پس از اشغال کشور توسط ارتش شوروی در اوت ۱۹۶۸ نامش در لیست سیاه قرار گرفته و انتشار کتاب‌هایش و عرضه آن‌ها در کتابخانه‌ها ممنوع شد و او یک سال بعد از دانشکده سینما هم اخراج می‌شود. در این مدت کوندرا خرج خودش را با نوشتن طالع‌بینی‌هایی درمی‌آورد. این طالع‌بینی‌ها که البته با نام میلان کوندرا چاپ نمی‌شدند، پس از مدتی بسیار محبوب شدند. خود کوندرا در کتاب خنده و فراموشی به سرنوشتی که این چنین دچارش شده بود اشاره و شرح آن را بیان می‌کند. او در همین دوران رمان زندگی جای دیگر است را نیز به زبان فرانسوی می‌نویسد که در سال ۱۹۷۳ در فرانسه چاپ می‌شود.

در سال ۱۹۷۵ کوندرا به همراه همسرش ورا به دعوت دانشگاه رن به فرانسه رفت و در آن‌جا کتاب خنده و فراموشی را نوشت. در این کتاب او از اعتراضات متعددی که مردم چکسلواکی به اتحاد شوروی داشتند می‌گوید. کتاب خنده و فراموشی ترکیب عجیبی از یک رمان، مجموعه‌ای داستان کوتاه و تفکرات نویسنده‌است.

در ۱۹۸۴ کتاب سبکی تحمل ناپذیر هستی (در فارسی بار هستی ترجمه شده‌است) نوشت. این کتاب محبوب‌ترین کتاب کوندرا به حساب می‌آید. سبکی تحمل‌ناپذیر هستی به مشکلات یک زوج چک با یکدیگر و دشواری سازگاری با زندگی در چکسلواکی می‌پردازد. در سال ۱۹۸۸، کارگردان آمریکایی فیلیپ کوفمان، فیلمی از روی این کتاب به همین نام ساخت. با وجود اینکه کوندرا معتقد است که رمان‌هایش برای ساخت فیلم مناسب نیستند، ولی در ساخت این فیلم، به عنوان مشاور همکاری داشت.[۱۰]

در ۱۹۹۰ کوندرا کتاب جاودانگی را به بازار داد. در مقایسه با سایر آثار کوندرا که بیش‌تر تفکرات سیاسی را مطرح می‌کنند، این کتاب از درون‌مایهٔ فلسفی بیشتر و عمیقتری برخوردار است و مفاهیم جهانی‌تری را در خود می‌گنجاند.

سه رمان بعدی او، آهستگی (۱۹۹۵)، هویت (۱۹۹۷) و جهالت (۲۰۰۰) باز هم نشان از دورهٔ جدیدی در زندگی کاری کوندرا بودند، نخست به این جهت که همگی به فرانسه نوشته شدند و بعد به دلیل اختصار نسبی آنها. کوندرا سه مجموعه مقاله نیز چاپ کرده است: هنر رمان (۱۹۸۶)، وصایای تحریف شده (۱۹۹۳) و پرده (۲۰۰۵).[۱۱]
مجموعه داستان

    عشق‌های خنده‌دار (۱۹۶۹) - ترجمهٔ فروغ پوریاوری - انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

رمان

    شوخی (۱۹۶۷) - ترجمهٔ فروغ پوریاوری - انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
    مهمانی خداحافظی (۱۹۷۲) - ترجمهٔ فروغ پوریاوری - انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
    والس خداحافظی (۱۹۷۲) ـ ترجمه دیگری از مهمانی خداحافظی است.
    زندگی جای دیگریست (۱۹۷۳) - ترجمهٔ پانته آ مهاجر کنگرلو - نشر تنویر
    کتاب خنده و فراموشی (۱۹۷۸) - ترجمهٔ فروغ پوریاوری - انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
    بار هستی (۱۹۸۴) - ترجمهٔ پرویز همایون‌پور - نشر گفتار
    جاودانگی (۱۹۹۰) - ترجمهٔ حشمت‌الله کامرانی - نشر تنویر
    آهستگی (۱۹۹۵) - ترجمه دریا نیامی
    هویت (۱۹۹۸) - ترجمهٔ پرویز همایون‌پور - نشر قطره
    جهالت (۲۰۰۰) - ترجمهٔ آرش حجازی - انتشارات کاروان (ترجمه‌ای با عنوان بی خبری نیز انجام شده‌است)
    جشن بی معنایی (۲۰۱۳) - ترجمهٔ قاسم صنعوی - نشر بوتیمار (باهمکاری نشر نگاه)

درام

    ژاک و اربابش (۱۹۷۱) - ترجمهٔ فروغ پوریاوری - انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

سایر آثار

    دون ژوان - ترجمهٔ آیسل برزگر - نشر سروینه
    کلاه کلمنتیس - ترجمهٔ احمد میرعلائی - انتشارات دماوند
    هنر رمان ترجمهٔ پرویز همایون‌پور - نشر گفتار
    وصایای تحریف‌شده (ترجمه‌ای با عنوان وصیت خیانت‌شده نیز انجام شده‌است)

بهار پراگ

بهار پراگ، دوره‌ای از گسترش آزادی‌های فردی و اجتماعی در چکسلواکی بود. این دوره از ۵ ژانویه، ۱۹۶۸ شروع شده و تا ۲۰ اوت همان سال ادامه داشت. این دوره وقتی به پایان رسید که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به‌همراه متحدین‌اش در پیمان ورشو (به‌غیر از رومانی) به چکسلواکی حمله کردند.

محتویات

    ۱ وضعیت در چکسلواکی
    ۲ سیاست اتحاد شوروی
    ۳ تصرف چکسلواکی
    ۴ پیامدهای تصرف
    ۵ منشاء پیدایش اصطلاح
    ۶ جستارهای وابسته

وضعیت در چکسلواکی

از اواسط دههٔ ۱۹۶۰، اعتراضات مردم چک و اسلواکی به حکومت موجود در چکسلواکی شدت گرفت. این اعتراضات منجر به منصوب شدن الکساندر دوبچک از سوی اصلاح‌طلبان به رهبری حزب کمونیست شد. دوبچک اصلاحاتی را که در وضعیت سیاسی موجود انجام داد سوسیالیسم با سیمای انسانی می‌نامید. اصلاحات دوبچک پشتیبانی و حمایت افراد جامعه از جمله طبقهٔ کارگر را برانگیخت. با این وجود، رهبری شوروی این اصلاحات را تهدیدی به تسلطش بر بلوک شرق، و حتی امنیت اتحاد شوروی، می‌دانست.

برخلاف دیگر کشورهای اروپای مرکزی و شرقی، روی کار آمدن کمونیست‌های چکسلواکی در سال ۱۹۴۸ حاصل قیامی اصیل و مردمی بود و از این رو خواست اصلاحات به آشوبی مانند انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان نینجامید. با این وجود اقلیت قابل ملاحظه‌ای در حزب حاکم، به‌خصوص در رده‌های بالاتر رهبری، با هرگونه کاهش در کنترل حزب بر جامعه مخالف بودند و فعالانه به‌همراه شوروی برای برکناری اصلاح‌طلبان نقشه کشیدند.
سیاست اتحاد شوروی
لئونید برژنف

سیاستی که اتحاد شوروی برای تحمیل کردن دولت‌های مشابه شوروی در میان اقمارش در پیش گرفت به نام دکترین ِ برژنف یا «اصل حاکمیت محدود»، شناخته می‌شود. دکترین برژنف در واقع عنوانی برای جمله‌ای است که برژنف در جریان کنفرانس براتیسلاوا آن را مطرح ساخت.

«هرگاه سوسیالیسم در یک کشور سوسیالیستی در معرض تهدید باشد حفظ و دفاع از ارزشهای سیوسیالیسم در آن کشور به عهده سایر کشورهای سوسیالیست است.»

و این سیاستی بود که لئونید برژنف، رهبر شوروی، رسما ارائه کرد، گرچه از دوران استالین اعمال می‌شد. این دکترین تا دههٔ ۱۹۸۰ مورد استفاده بود و پس از آن با روی کار آمدن گورباچف آنچه به شوخی دکترین ِ سیناترا نام گرفت جایگزین آن شد.

رهبری اتحاد شوروی ابتدا تلاش کرد که تغییراتی که در چکسلواکی در شرف وقوع بودند را از راه مذاکره متوقف یا محدود کند. وقتی که این تلاش‌های شوروی بی‌نتیجه ماند، تدارک حملهٔ نظامی آغاز شد.
تصرف چکسلواکی
نوشتار اصلی: حمله پیمان ورشو به چکسلواکی
پراگ اوت ۱۹۶۸

دورهٔ آزادی سیاسی در چکسلواکی در ۱۹۶۸، وقتی‌که ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار سربازان پیمان ورشو و پنج الی هفت هزار تانک کشور را تصرف کردند، به پایان رسید. این اتفاق در شامگاه ۲۰ اوت روی داد. بیشتر ارتش چکسلواکی، یعنی ۱۱ لشکر از ۱۲ لشکر آن، که فرمان‌های پنهانی از پیمان ورشو دریافت می‌کردند، در مرز آلمان غربی به‌حالت آماده باش قرار گرفته بودند. هجوم شوروی به چکسلواکی در آستانه کنگرهٔ حزب کمونیست چکسلواکی صورت گرفت. اعضای حزب در نهایت در یک کارخانه کنگره را برگزار کردند و بر برنامهٔ اصلاحات صحه گذاشتند. اما حملهٔ شوروی و پیامدهای ناشی از آن، عملاً ارزش وجودی این کنگره را از بین برد و آن را بیهوده ساخت.
پیامدهای تصرف

کشورهای دموکرات غربی، صرفاً به اعتراض لفظی به این رویداد بسنده کردند و در عمل کاری انجام ندادند. با توجه به واقعیت‌های رویاروئی اتمی در جریان جنگ سرد، کشورهای غربی نمی‌توانستند در اروپای شرقی به مقابله نظامی با شوروی برخیزند. به‌دنبال تصرف چکسلواکی، سیل وسیعی از مردم چک (۷۰٬۰۰۰ نفر بلافاصله و ۳۰۰٬۰۰۰ نفر در کل [۱]) از این کشور مهاجرت کردند که بیشتر آنان افراد کاردان و تحصیل‌کرده بودند.

یک دهه بعد، دوره‌ای مشابه از آزادی سیاسی در چین به قیاس بهار پراگ بهار پکن نام گرفت.
منشاء پیدایش اصطلاح

اصطلاح بهار پراگ را در آغاز رسانه‌های غربی ابداع کردند و پس از این‌که این واقعه در سراسر جهان شناخته شد، این اصطلاح به مرور در میان تمامی مردم جهان جا افتاد و نهایتا توسط مردم چکسلواکی هم پذیرفته شد.