اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

کتابخانه ملی اسرائیل

کتابخانه ملی اسرائیل (به عبری: הספרייה הלאומית) نام کتابخانه ملی در کشور اسرائیل است. این کتابخانه با ۵ میلیون نسخه دارایی، مالک بزرگ‌ترین کتابخانه جهان به زبان عبری و در مورد دین و موضوعات مربوط به یهودیت است.[۱]

این کتابخانه در سال ۱۸۹۲ میلادی، توسط بنیاد خیریه یهودی، به نام فرزندان پیمان (בני ברית) در شهر اورشلیم بناشد.

کتابخانه ملی اسرائیل، یکی از ۲۶ موسسه از ۱۹ کشور جهان بود که در راه‌اندازی «کتابخانه دیجیتال جهان» مشارکت داشت.

اورشلیم

اورشلیم (به عبری: ירושלים) و (به عربی: أورشلیم القُدس) یا بیت‌المُقَدَّس (به عربی: بَیْتُ الْمَقْدِس) یا قُدس (به عربی: القُدس)، شهری در دامنه جبال الخلیل‎ و یکی از قدیمی‌ترین شهرهای جهان است. اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها هر دو این شهر را پایتخت خود می‌دانند، طوری که اسرائیل موسسات دولتی اصلی خود را در این شهر نگه داشته‌است و حکومت خودگردان فلسطین آن را در نهایت به عنوان مقر حکومت خود می‌شناسد، گرچه هیچ کدام از این ادعاها به طور گسترده مقبولیت جهانی ندارند. این شهر در هر سه دین بزرگ ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام مقدس است. جمعیت اورشلیم ۷۶۳٬۶۰۰ نفر (سال ۲۰۰۸)[۲] و مساحت آن ۱۲۵٫۱ کیلومترمربع است.

اورشلیم یکی از چهار شهر مقدس یهودیان محسوب می‌شود و در کنار شهرهای صفاد، حبرون و طبریه، محل سکونت بسیاری از دانشمندان مذهبی یهودی بوده است.[۳] این شهر مقدس‌ترین شهر در مسیحیت محسوب می‌شود و نیز پس از مکه و مدینه سومین شهر مقدس در اسلام است.

محتویات

    ۱ نام
        ۱.۱ ریشه‌شناسی اورشلیم
    ۲ مردم
        ۲.۱ زبان
        ۲.۲ قومیت
        ۲.۳ مذهب
        ۲.۴ فرهنگ
        ۲.۵ جمعیت
    ۳ جغرافیا
        ۳.۱ حصار اورشلیم
    ۴ تاریخچه
    ۵ وضعیت حقوقی
    ۶ مراکز آموزشی
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ پانویس
    ۹ منابع

نام
نوشتار اصلی: نام‌های دیگر اورشلیم

نام این شهر در زبان عبری یروشلاییم و در زبان عربی قدس است. از دیگر نام‌های این شهر می‌توان به جروسلم، اورشلیم و یا بیت‌المقدس اشاره کرد.[۴]

در متن‌های پهلوی از این شهر با نام اورشلیم (Urišlīm) یاد شده‌است.[۵] پس از اسلام در منابع فارسی از این شهر به طور عمده با سه نام ایلیا، اورشلیم (یا اورشلم) و بیت‌المقدس یاد شده‌است.[۶] در برخی از منابع فارسی این ایلیاست که نام عبری شهر دانسته شده‌است[۷] و نیز گفته شده‌است که اورشلیم نامی‌است که برخی پارسیان شهر را به آن باز خوانند.[۸] در برخی منابع ایلیا یکی سه شهرستان زمین بیت‌المقدس دانسته شده‌است.[۹] دو شهرستان دیگر را نام بلقا و اریحاست.[۹] هر دو صورت بیت‌المُقَدَّس و بیت‌المَقْدَس در زبان فارسی به کار رفته‌است. گرچه صورت بیت‌المَقْدَس اصیل‌تر است —و ترکیب عبری בית המקדש (بیت همقدش) با آن خویشاوند است — صورت بیت‌المقدَّس به طور خاص برای گنجانیدن در بحر متقارب (و بعضاً هزج) مناسب است و در شعر فارسی به کار گرفته شده‌است.[۱۰]

در بسیاری از متون کهن نظم و نثر فارسی از این شهر با نام بیت‌المقدس یاد شده است و بنا به گفتهٔ فردوسی نام این شهر در زبان پهلوی، کنگ دژهودج یا دژ هوخت‌گنگ بوده است:
به خشکی رسیدند سر کینه جوی         به بیت‌المقدس نهادند روی
که بر پهلوانی زبان راندند         همی کنگ دژهودج‍ش خواندند

[۱۱]

سیاست رسمی دولت اسرائیل، الزام می‌دارد که أُورُشَلِیمَ، که هم ریشه نامهای عبری و انگلیسی ست، در کنار القُدس به صورت أُورُشَلِیمَ-القُدس به کار برود.[۱۲]
ریشه‌شناسی اورشلیم

اورشلیم برخلاف آنچه ممکن است بدواً به نظر آید توسط عبرانیان بر شهر نهاده نشده‌است بلکه اصلی اوگاریتی می‌دارد. البته زبان اوگاریتی چون زبان عبری از زبان‌های سامی‌است. نام اصلی شهر قبل از ورود عبرانیان اوراشالیموم یا اوراشالیمو به معنای بنیاد شالم بود. شالم نام خدایی از خدایان اوگاریتی بود. بعدها عبرانیان این نام را تغییر ندادند چرا که در عبری به معنای باران صلح می‌شد. از نگاه دستور زبان عبری، این کلمه از دو بخش "اور" به معنی باران و "شلیم" به معنی صلح و سلام است.[۱۳]
مردم
زبان

عبری عربی
قومیت

هم‌اکنون ۳۹ درصد از جمعیت ۸۰۰ هزار نفری اورشلیم را عرب‌ها تشکیل می‌دهند.[۱۴]
مذهب

ترکیب مذهبی این شهر بنا بر آمار اداره مرکزی آمار اسرائیل در سال ۲۰۱۲ میلادی به این قرار است: ۵۰۲۸۳۰ نفر یهودی، ۲۸۸۱۷۰ نفر مسلمان، ۱۴۸۲۰ نفر مسیحی، ۹۰ نفر دروزی و ۹۳۹۰ نفر هم پیرو دیگر ادیان هستند. [۴]
فرهنگ

بسیاری از خانواده‌های یهودی سکولار ساکن اورشلیم، به دلیل فشارهای مذهبی یهودیان ارتدوکس، دیگر شهرهای اسرائیل را برای زندگی انتخاب کرده و اکثراً به تل‌آویو نقل مکان می‌کنند و در عوض مذهبیان اصولگرا به آن مهاجرت می‌کنند.[۱۵]
جمعیت
جغرافیا
Broom icon.svg
    این بخش به تمیزکاری نیاز دارد. محتویات این بخش ممکن است غیرقابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشند یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کنند.

اورشلیم در ۳۵ درجه و ۱۳ دقیقه طول شرقی و ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقه عرض شمالی واقع شده‌است. این شهر بر روی کوههای یهودا، که مقسم آب بین دره اردن در شرق و دریای مدیترانه در غرب است، بر روی دو تپه صخره‌ای به ارتفاع ۷۵۰ متر از سطح دریا در میانه کوه‌های بیت‌ایل (یا بیت ئیل) در شمال و حبرون یا الخلیل در جنوب، در فلات قدس و الخلیل واقع شده‌است. در جانب مغرب شهر دامنه کوههای یهودا گسترده‌است و در جانب مشرق دشت یهودا که تا دریای مرده ادامه دارد. فاصله این شهراز کناره غربی کوههای یهودا ۱۵ تا ۱۶ کیلومتر و ازکناره شرقی آن تنها ۲ کیلومتر است. بلندی ارتفاعات شمالی و جنوبی شهر به ۱۰۰۰ متر می‌رسد. چون بلندی شهر در میانه این دو ارتفاع کمتر از این‌است، شکل توپوگرافیک این شهر به چیزی شبیه زین اسب بدل شده‌است. این وضعیت با شکل ساخت‌شناختی کوههای یهودا، که همچون صخره‌ای یکپارچه و بدون دره‌است آن را به دژی تبدیل کرده که بر ناحیه وسیعی‌در پیرامون خود اشراف دارد. فاصله این شهر از ساحل مدیترانه ۵۲ کیلومتر، و از دریای مرده ۲۲ کیلومتر، و ارتفاع آن از سطح دریای مرده (که سطح آن از دریاهای‌آزاد پائین‌تر است) حدود ۱۱۵۰ متر است. اورشلیم از عمان ۸۸ کیلومتر، از دمشق ۲۹۰ کیلومتر، از بیروت ۳۸۸ کیلومتر، و از قاهره ۵۲۸ کیلومتر فاصله دارد. این شهر در ملتقای راه‌های واصل بین شمال به جنوب و شرق به غرب در منطقه واقع شده و علاوه بر آن که از طریق راه‌های زمینی به شهرهای‌الخلیل، بیت‌لحم، رام‌الله و نابلوس می‌پیوندد، از طریق خط آهن نیز با تل‌آویو و یافا در ساحل مدیترانه مربوط است. فرودگاه قلندیه در بخش شمالی نیز ارتباط این شهر را با جهان خارج برقرار می‌کند.
حصار اورشلیم
نمایی از برج داوود در کنار دروازه یافا.

حصار شهر اورشلیم گرداگرد شهر کهن را فراگرفته‌است.

این حصار دارای دروازه‌های است با نام‌های زیر:

    دروازه عمود
    دروازه ساهره
    دروازه جدید
    دروازه یافا
    دروازه مغاربه
    دروازه نبی داود
    دروازه اسباط

تاریخچه
خیابان کورش در بخش مرکزی اورشلیم.

تا پیش از وقایع ۱۹۶۷ میلادی بخش غربی شهر در اختیار اسرائیل و بخش شرقی در اختیار اردن می‌بود. طی جنگ عرب‌ها و اسرائیل، بخش شرقی به اشغال اسرائیل در آمد. چهارده سال بعد دولت اسرائیل رسماً بیت‌المقدس شرقی را که عمدتاً فلسطینی‌نشین است جزو اسرائیل دانست، لیک جامعهٔ بین‌الملل این الحاق را به رسمیت نشناخته‌است.[۱۶]
وضعیت حقوقی
نیلی: بیت‌المقدس غربی
سبز: بیت‌المقدس شرقی
سرخ: زمین بی‌ساکن
سیاه: دیوار قدیمی شهر

وضعیت اورشلیم یکی از مهمترین موضوعات در مناقشه اسرائیل و فلسطین بوده‌است، در سال ۱۹۴۷ قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد حکومت آینده فلسطین مقرر کرد تا این شهر برای یک دوره ده ساله تحت کنترل هیچ کدام از دو کشور فلسطین و اسرائیل قرار نگیرد و با یک رژیم ویژه بین‌المللی با نظارت سازمان ملل اداره شود. اما این طرح هیچگاه اجرایی نشد. با پایان جنگ ۱۹۴۸ بخش غربی شهر به تصرف اسرائیل و بخش شرقی به تصرف اردن درآمد و اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ بخش شرقی را نیز تصرف کرد.[۱۷] جامعه جهانی حضور اسرائیل در بیت المقدس شرقی و بخش‌های دیگر کرانه باختری را «اشغال نظامی» می‌داند و به همین دلیل هم با ساخت شهرک‌های یهودی نشین در این مناطق مخالف است.[۱۸]

در ۳۱ ژوئیه ۱۹۸۰ با تایید کنست پایتختی اورشلیم طبق مرزهای تعیین شده توسط دولت اسراییل در سال ۱۹۶۷، به یک اصل قانونی در حقوق اسراییل تبدیل شد.[۱۹] در پاسخ شورای امنیت طی قطعنامهٔ ۴۷۸ در همان سال اسراییل را برای اتخاذ این قانون سرزنش کرد، و تاکید کرد که این مخالف قانونهای بین‌المللی است، و از اطلاق پذیری کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو بر بخش غربی اورشلیم جلوگیری نخواهد کرد، زیرا این شهر جزء فرمانداری اورشلیم تحت قدرت ملی فلسطین پنداشته می‌شود.[۲۰] سازمان آزادی بخش فلسطین مرکزی را در بیت الشرق اورشلیم اداره می‌کرد که به دستور وزارت کشور اسراییل بسته شد.[۲۱]
مراکز آموزشی

دانشگاه عبری اورشلیم بر بالای تپه‌ای به نام کوه اسکوپوس قرار دارد. این دانشگاه، یکی از برترین دانشگاه‌های اسرائیل است.[۲۲]

مرکز درمانی هداسا، از بیمارستان‌های دانشگاهی اسرائیل و یکی از برترین بیمارستان‌های اسرائیل است که بر بلندی‌های کوه اسکوپوس در اورشلیم واقع شده‌است.

دانشگاه قدس نیز دانشگاهی فلسطینی است که در قسمت شرقی شهر اورشلیم واقع شده‌است.

کتابخانه ملی اسرائیل با ۵ میلیون نسخه دارایی، مالک بزرگ‌ترین کتابخانه جهان به زبان عبری[۲۳] نیز در شهر اورشلیم واقع شده‌است.

آدم

آدَم بر پایه اسطوره‌های سامی و کتاب مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نخستین انسانی است که آفریده شده‌است. او ابتدا در بهشت می‌زیست. همچنین آدم را آدم التراب می‌نامند و کنیه‌اش ابوالبشر است و وصفش صفی‌الله که در ضمن در سوره‌های بقره٬ اعراف٬ حجر٬ طه٬ ص٬ بنی اسرائیل و کهف از او سخن به میان آمده که با روایت «سفر پیدایش» در عهد عتیق (تورات) اختلاف‌هایی دارد.[نیازمند منبع] باید توجه نمود که آدم همان آدم رنگین‌تن Y نیست که در مبحت تکامل انسان به عنوان جدیدترین نیای مشترک تمام انسان های امروزی از طرف پدری شناخته می شود.

محتویات

    ۱ پیرامون واژه
    ۲ آفرینش
    ۳ همسران و فرزندان
    ۴ ویژگی‌ها
    ۵ پانویس
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ منابع

پیرامون واژه

به زبان عبری، «آدم» به معنای خاک و زمین است.[۱] اگرچه برخی ریشهٔ این واژه را در زبان‌های سامی می‌دانند، ولی به باور برخی پژوهشگران این کلمه شکل تغییر یافتهٔ واژهٔ «اوتامای» در زبان سانسکریت (از زبان‌های هندواروپایی) به معنای «انسان» است. برخی نیز آن را برگرفته از واژهٔ هندواروپایی «اتم» می‌دانند.
آفرینش

درباره آفرینش آدم آمده است که چون خداوند خواست وی را بیافریند، فرشتگان را از قصد خود باخبر ساخت و برخی فرشتگان -به روایتی تمام فرشتگان- به خداوند اعتراض کردند که پروردگارا می‌خواهی روی زمین کسانی را بگماری که در آنجا فساد کنند و خون بریزند؟! و خداوند نیز پاسخ فرمود که من از چیزی آگاهم که شما آن را نمی‌دانید آیه [۲]. خداوند او را در بهشت جای داد اما شیطان که به خاطر سرپیچی از فرمان خداوند مبنی بر سجده بر آدم، از درگاه خداوند رانده شده بود قسم خورد که از آدم انتقام بگیرد.

طبق روایات خداوند بدون واسطه و از سوی آسمان با آدم سخن می‌گفته‌است، ولی با این همه وحی نیز بر او نازل می‌گشته‌است. خداوند بر او بیست و یک صفحه نازل کرد که در آنها، مردار، خون و گوشت خوک حرام شده بود. همچنین آدم نخستین کسی بود که خداوند به وی نوشتن با قلم را آموزش داد و پنجاه رکعت نماز بر او فرض کرد.[۳]
همسران و فرزندان

در ادیان ابراهیمی همسر آدم، حوا بود (در روایاتی لیلیت نخستین زن آفریده خدا و همسر آدم بود) و بر طبق آیات قرآن نیز آدم فقط یک همسر که آن هم حوا بود داشت. چون آدم و حوا، توسط شیطان فریفته شدند و از درخت ممنوعه، میوه‌ای را خوردند، از بهشت اخراج شدند. این اولین انتقام شیطان از انسان بود که باعث اخراج آدم از پادشاهی بهشت و تنزل او به مقام بشری شد. پس از اخراج آدم از بهشت، اولین توبه‌های انسان از گناه در پیشگاه خدا صورت گرفت که در نهایت این توبه‌ها توسط خدا پذیرفته گردید. آدم و حوا دو دختر و سه پسر داشتند (هابیل، قابیل، شیث٬ اقلیما، الیزا) که سایر انسانها از نسل آنان زاده شدند. مسلمانان به او لقب «ابوالبشر» (به معنی پدر نوع بشر) داده‌اند. در اسلام، نه تنها آدم را نخستین انسان که نخستین پیامبر نیز می‌دانند.

بر طبق برخی روایات [۴] ٬حوا حدود پانصد زایمان که در هر زایمان یک دختر و یک پسر بدنیا می‌آمد داشت.نام چند تن از فرزندان آدم و حوا به این شرح است:

    هابیل
    قابیل
    اقلیما (که با هابیل دوقلو بود)
    غارورا (که با قابیل دوقلو بود)[۵] ، که برخی وی را لوذا و برخی الیزا می دانند.
    شیث(که ظاهراً بعد از مرگ هابیل به دنیا آمده)
    یافث
    فریدا
    صیدا
    لوذا

ویژگی‌ها

آدم را زیباترین آفریده خداوند می‌دانند، که بر صورتش موی نرویید ولی فرزندانش اینگونه نبودند و موی بر چهره‌شان رویید. عمر آدم را بعد از نازل شدن بر زمین(هبوط) ۹۳۰ سال و برخی روایات ۱۰۳۰ سال می‌دانند اما در تورات عمر وی هزار سال عنوان شده است. در مورد محل دفن آدم و حوا اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی سرزمین سراندیب و برخی کوه ابوقبیس که این درست‌تر ذکر شده است. همچنین روایتی هست که نوح استخوانهای آدم و حوا را قبل از طوفان به کشتی برد و بعد از طوفان آن را در سرزمین بیت‌المقدس دفن کرد.

اساطیر ایران

اساطیر ایران به مجموعهٔ اسطوره‌های ایرانیان اشاره می‌دارد. این اسطوره‌ها ریشه آریایی داشته و تا میزان بسیار بالایی میان اقوام ایرانی و هندی وجه اشتراک دارد. اساطیر ایران از یک اصل و منشا آریایی مشتق شده و تفاوت‌های محیطی ایران و هند و نیز فرهنگ متفاوت بومیان ایران و آریاییان ایرانی مهاجرت کرده به هند تفاوت‌هایی میان اساطیر هندی و ایرانی موجب شده‌است. آنچه از اساطیر کهن ایرانی امروزه باقی‌مانده بیش‌تر به اوستا باز می‌گردد. در آغاز هزاره یکم پیش از میلاد زرتشت اصلاحاتی را در عقاید و درپی آن اساطیر ایرانی پدید آورد. با این وجود در قسمت‌های متاخر اوستا مانند یشت‌ها عقاید و باورهای پیش از زردشت ایرانیان وارد دین شده که به عنوان منشا و منبع شناخت اساطیر ایرانی بکار می‌رود. این اساطیر مبتنی بر دوبن‌گرایی و مظاهر خوب و بد بوده و تاریخ روایی خاصی دارند که از تاریخ ثبت شده سرزمین ایران متفاوت است. اساطیر ایران بجز اساطیر منعکس شده در اوستای متاخر بصورت محدود در سنگ‌نبشته‌های فارسی باستان و متون غیر ایرانی بویژه یونانی آمده‌است. همچنین ایرانیان اساطیر متفاوت اما هم‌ریشه دیگری با اساطیر اوستایی داشته‌اند که شامل اساطیر مانوی و زروانی و مهرپرستی می‌شود. تاریخ اساطیری ایران نیز از دوره اشکانیان و سپس ساسانیان ثبت و بعدها به فارسی و عربی ترجمه شد. شاهنامه فردوسی مهم‌ترین منبع شناخت تاریخ اساطیری ایران است.

محتویات

    ۱ پیشینه
        ۱.۱ اساطیر و عقاید پیش‌آریایی در ایران
        ۱.۲ ریشه‌های اساطیر آریایی
        ۱.۳ شکل‌گیری اساطیر ایرانی
    ۲ اساطیر کهن ایرانی
        ۲.۱ نمای کلی جهان
        ۲.۲ نیروهای شر
        ۲.۳ اهوره مزدا وانگره مینو
        ۲.۴ ایزدان و امشاسپندان
        ۲.۵ اسطوره‌های آفرینش و پایان جهان
    ۳ تاریخ اساطیری ایران
        ۳.۱ پیشدادیان
        ۳.۲ کیانیان
        ۳.۳ آمیختگی تاریخ اساطیری و تاریخ واقعی
    ۴ موجودات و باورهای اسطوره‌ای
    ۵ اساطیر متاخر ایران باستان
        ۵.۱ اساطیر زروانی
        ۵.۲ اساطیر مانوی
    ۶ منابع اسطوره‌های ایرانی
    ۷ اساطیر ایرانی در دوره اسلامی
    ۸ پژوهش در اساطیر ایران
    ۹ جستارهای وابسته
    ۱۰ پانویس
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

پیشینه
آریاییان (در نقشه به صورت منطقهٔ ایرانیان و هندوآریائیان نشان داده شده) در محدودهٔ پراکنش اصلی هندواروپائیان. در این نقشه تمایز زبانی سَتِم (قرمز) و کنتوم (آبی) در میان زبان‌های هندواروپایی نشان داده شده‌است. ایرانیان و هندیان که زبان های هندوایرانی به آنها وابسته است در گذشته دور از سرزمینی مشترک از یکدیگر جدا شده بودند. اساطیر آنها نام های یکسان فراوانی دارد.

آریایی‌ها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ایران زندگی میکردند. بعدها دسته ای از آنها به هند و دسته ای دیگر به سوی قفقاز و سپس اروپا کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام پارت‌ها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده می‌شدند ،به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند( در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوری‌های عراق برای تخستین بار ، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبه‌های خود یاد کرده‌اند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته امد که احتمالاً مادها و پارس‌ها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بوده‌اند و بعدها به دلایلی به سرزمین‌های جنوبی رفته‌اند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارس‌ها در استان فارس امروزی مستقر شدند. پش از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریایی‌ها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران می توان به ماننایی‌ها، اورارتوها و لولوبی‌ها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد ، حکومت‌های مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروه‌های دیگری در مارلیک گیلان ، حسنلوی آذربایجان ، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا به طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی می‌گیریم.

در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد ، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن ، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد ، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگ‌های جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف اثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاح‌ها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست می‌آید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیه‌است که ظاهراً از ثروت قابل توجهی برخوردار بوده‌اند. تپه‌های مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطه‌های باستانی این دوره‌است. در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند ، بیش از ۵۰ گور کشف شده‌است که در همه انها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان ، گاو کوهاندار و همچنین جام‌های زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره می توان به تپه‌های املش ، کلاردشت و عمارلو در استان‌های گیلان و مازندران ، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی( گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد ) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد. برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالاً ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشی‌ها بوده‌اند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شده‌است باستان شناسان نتوانند به طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.
اساطیر و عقاید پیش‌آریایی در ایران
نقش برجسته عیلامی: در این تصویر زنی با پاهایی شبیه به دم ماهی مارهایی در دست دارد. دم ماهی ظاهراً از مظاهر اساطیری عیلامیان بوده و حتی در نقش های دوره هخامنشی بویژه در پاسارگاد نشانه های آن دیده می شود

پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدنهای آریایی منفردی در این سرزمین می‌زیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگی‌هایی بودند. این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها می‌شدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شده‌ای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آن‌ها اطلاع چندانی در دست نیست با این‌حال اساطیر کاسی‌ها تا اندازه‌ای به تمدنهای ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهت‌هایی بویژه در نام‌ها دارد. اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابت‌های زبانی با دراویدی‌های غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگ‌ودا مشترک است. سنت‌ها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریایی‌ها بود تاثیر گذاشت. با قدرت گیری مادها وسپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته می‌شوند آغاز شد. محققان بر این باورند که پیش از قدرت گیری مادها،شاخه‌ای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورت‌های کهن اساطیر ایرانی می‌دارد. اسطوره‌شناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطوره‌ای خاص را بازسازی می‌کنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطوره‌شناسی ایرانی می‌آید کتاب ریگ‌ودا به زبان سنسکریت است. با جای‌گیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطوره‌های تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطوره‌های اقوام بومی فلات ایران و اسطوره‌های میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جایجای اساطیر ایرانی نشان داده‌اند.
ریشه‌های اساطیر آریایی

اساطیر هندی و ایرانی در بسیاری موارد نزدیک است. این نزدیکی گاهی در حد تشابه اسامی اشخاص و جای‌هاست.[۱] زبان‌های بسیار نزدیک این دو گروه نیز ریشه‌های مشترک ایشان را تایید می‌کند. از این‌رو ریشه اساطیر این دو ملت در گذشته‌های دور یکسان بوده‌است اما مهاجرت هندیان از فلات اریان به سرزمین‌هایی با طبیعت و شرایط اقلیمی و نیز اقوام بومی متفاوت تغییرات اساسی در اساطیر و معتقدات آئینی آن‌ها پدید آورده‌است. در هر دوی این اساطیر نیروهای خیر و شر وجود دارند. نام‌های خدایانشان نزدیک بهمدیگر است. آتش در باورهای ایرانی و هندی مقدس است و ستایش می‌شود و نیز مراسم قربانی برای خدایان را در حالتی مشابه با یکدیگر انجام می‌دادند.[۲]
شکل‌گیری اساطیر ایرانی

کهن‌ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است اشاره‌هایی در اوستاست به‌خصوص در یشتها. چون یشت‌ها بیش از هر چیز مجموعه‌ای سرودهای نیایشی‌است اشارت‌های مفصل به اسطوره‌ها در آنها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاه‌است. وانگهی تدوین‌کنندگان یشت‌ها از آشنایی شنونده با شخصیت‌هایی که نام برده می‌شدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار می‌آید. از جمله به کمک آنها صورت کهن نام شخصیت‌ها را اندر توان یافت.

مفصل‌ترین متن‌ها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی اکثر آنها در اوایل دوران اسلامی‌است. ولی بیشترشان مبتنی بر متن‌های اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. شماری از نامورترین این کتاب‌ها عبارت‌اند از بندهشن، دینکرد، گزیده‌های زادسپرم و روایت پهلوی.

تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به طور سنتی) از زمان‌های دور با اسطوره‌ها آغاز شدی و اندک‌اندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیت‌های اسطوره‌ای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیت‌هایی «اسطوره‌ای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به طور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطوره‌ای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطوره‌ای» تلقی می‌شود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب می‌شود. آنچه که امروز اسطوره خوانده می‌شود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخ‌نگاری مبتنی بر اسطوره — یا دست‌کم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظام‌های فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.
اساطیر کهن ایرانی

بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهاده‌است. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهوره‌ها [در منابع هندی اسوره‌ها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یک‌دیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اسوره‌ها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهوره‌ها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردندی. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بدارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ دادی.
نمای کلی جهان

در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور می‌شد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوه‌ها ایجاد شدند و رودخانه‌ها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش در آمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین بصورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستاره‌پایه، ماه‌پایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته می‌شد.[۳]

در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده بندی می‌شود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این رده‌بندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن داده‌است. یکی دیگر از عناصری که در همین رده بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشته‌است مفهوم شاه و فره‌مندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست. بررسی این مسائل و این رده بندی فرهنگ و ریشه‌های فرهنگی ایرانی را روشن می‌سازد. در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا. پیام اسطوره‌های ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی). کهن ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است، اشاره‌هایی در اوستا است، بخصوص در یشت‌ها. چون یشت هابیش از هر چیز مجموعه‌ای از سرودهای نیایشی هستند. اشاره‌های مفصل به اسطوره‌ها در آنها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاه‌است. تا آنجا که مفصل ترین متن‌ها پیرامون اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانه‌است.تدوین نهایی بیشتر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متنهای اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند. برخی از معروفترین این کتاب‌ها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیده‌های زادسیرم و روایت پهلوی. پیام اسطوره‌های ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطوره‌ها معنای واقعی خود را از دست داده‌اند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آن‌ها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیام‌های بزرگ اساطیری ایران است.
نیروهای شر

در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده می‌شود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو بشمار می‌آیند با نام‌های دیو و دروج از ایشان یاد شده‌است. دیوان دروجان جنیست‌های مذکر و مونث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست. در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آن‌هایی که یاور آفریده‌های گتیایی و نیک هستند.[۴]
اهوره مزدا وانگره مینو

اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظ‌های گوناگون نام خدای بزرگ زردتشیان در زبان‌ها و دوره‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیرمطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است. معنای تحت‌اللفظی نام او ازین قرار است: بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» می‌باشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» می‌باشد. معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سروردانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود. دشمن بنیادین اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه‌است. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگی‌های او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبی‌هاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده. اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بوده‌اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشه‌ای اسطوره‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم کم معنای «نادان» به خود گرفته‌است. اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان انگره مینیو خود خالق دیوان دیگر نیز هست مثلاً (ایشمه و دیو خشم) یا اژی دها که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی گر چه در شاهنامه پادشاهی ماد دوش توصیف شده اما در اوستا دیوی است سه سر، شش چشم و سه پوزه که بدنش پر از چلپاسه و عقرب است. به هر حال آنچه براساس متون زردتشی بر می‌آید در آخرالزمان نهایتاً این اهورامزدا است که بر اهریمن غلبه می‌کند و او را برای همیشه از بین می‌برد و پس از آن تنها خیر و نیکی و نور و سلامتی در جهان باقی خواهد ماند.

معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیرمطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است.
ایزدان و امشاسپندان

امشاسپندان در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانه‌ای غالباً در «یشت»ها آمده‌است در یشت‌ها اسطوره‌هایی که منشاء ما قبل زردتشی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس می‌کنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ یا همان آبان یشت به ایزدبانو آناهیتا اختصاص دارد و مهر یشت به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشت‌ها که بیرون بیاییم در نیایش‌های زردتشت می‌رسیم که باورهای اولیهٔ زردتشت است و در آنها نیز اشاره‌های جالبی به خلقت اولیه و یا عناصر سازندهٔ هستی بر مبنایی کاملاً اسطوره‌ای دیده می‌شود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن زردتشتی بازشناسانده می‌شود.

امشاسپندان در اوستا فروزه های اهوره مزدا و صفات او و نیز گاهی فرشتگان عالی مقام او هستند که در حکم دستیار او عمل میکنند. در آفرینش و نیز در پایان جهان بطور مستقیم دخالت دارند و هرکدامشان شمار زیادی ایزد همکار دارد. این امشاسپندان در امور این جهانی بر اساس نیایش و نذر و قربانی به یاری مردمان می آیند. ایزدان رده ای نسبتاً پایین تر دارند اما همه آن اختیارات و وظایف امشاسپندان را نیز دارند. واژه ایزد در اصل به معنی موجودات ستودنی است. ایزدان اگرچه در گاهان زرتشت جایی ندارند اما در متون زرتشتی پس از زرتشت دوباره ظاهر شده و شکل قدیس می یابند.
اسطوره‌های آفرینش و پایان جهان
یسن 28 ، دعای اهونور از دعاهای اصلی و ارکان دین زرتشتی.

آفرینش در محدوده ی دوازده هزار سال اساطیری انجام می‌گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دوره ی سه هزار ساله تقسیم می‌شود. در دوران نخستین،عالم،مینُوی و در دوران‌های بعد مینُوی و گیتیی است.

سه هزار سال نخست: در واقع با به دنیا آمدن دو فرزند به نام‌های اورمزد و اهریمن از زروان شروع می‌شود. در سه هزار سال نخست جهان مینُوی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان. در این دوره از دو هستی سخن به میان می‌آید.یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور،زندگی،دانایی،زیبایی و خوشبویی می‌باشد و دومی جهان متعلق به اهریمن که تاریک،زشت،بدبو و پر از غم و بیماری می‌باشد.اورمزد ابتدا به آفینش امشاسپندان دست می‌زند که عبارت هستند از: سپند مینو،خرداد،مرداد،بهمن،اردیبهشت،شهریور،اسپندارمد. پس از آفرینش امشاسپندان، اورمزد ایزدان را می‌آفریند که قوای منفی مقابل آن‌ها دیوان هستند.اهریمن نیز برای مقابله با اورمزد، برای هر کدام از امشاسپندان سردیوان یا کمالگان را می‌آفریند. در پایان سه هزار سال اول میان اورمزد و اهریمن صلحی بسته می‌شود مبنی بر اینکه آخرین نبرد میان نیروی بدی و نیکی نُه هزار سال بعد از این صورت پذیرد.پس از اینکه پیمان بسته می‌شود، اورمزد چون موبدی دعای راستی یعنی اهونور را بر زبان می‌آورد و بر اثر آن اهریمن بیهوش می‌شود و به دوزخ می‌افتد و در طول سه هزار سال دوم در آنجا بیهوش می‌ماند.

سه هزار سال دوم: پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز مبکند. او در یک سال و در شش نوبت آسمان،زمین،گیاه،جانور و انسان را خلق می‌کند. سالگرد این آفرینش‌ها شش جشن است که به جشن‌های گاهنبار یا گهنبار معروفند. در این پیش نمونه‌های اصلی آفینش، گاو پیش نمونه چهارپایان و کیومرث پیش نمونه انسان هستند.در پایان سه هزار سال دوم، اهریمن با یاری دوستان خود به هوش می‌آید و تصمیم می‌گیرد که این پیش نمونه‌های آفرینش را تخریب کند و به جهان کنونی حمله کند.

سه هزار سال سوم: در این دوره شاهد درگیری اهریمن و دیوهایش با اورمزد و ایزدانش هستیم.در این بین گاو آفریده شده،توسط اهریمن کشته می‌شود و از تن او غلات، گیاهان و جانوران آفریده می‌شود.از نطفه ی کیومرث که بر زمین ریخته شده بود، پس از چهل سال شاخه‌ای ریواس می‌روید دارای دو ساق است و پانزده برگ. این پانزده برگ مطابق با سال‌هایی است که مشیه و مشیانه نخستین زوج ادمی در ان هنگام دارند. مشی نر و مشیانه ماده است. بدین ترتیب مشی به عنوان پدر انسان‌ها و مشیانه به عنوان حوای انسان‌ها شناخته می‌شود.اهریمن بر اندیشه ی آنان می‌تازد و آنان اولین دروغ را بر زبان می‌آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت می‌دهند. مشی و مشیانه توبه می‌کنند و دارای هفت جفت فرزند می‌شوند و پس از صد سال زندگی می‌میرند.

شجرنامه ی اعقاب مشی و مشیانه اصل و مبدا بسیاری از نژادهای گوناگون را در بر می‌گیرد. نژاد ایرانی از زوجی است که سیامک و نشاک نامیده می‌شود. از این زوج، فرواگ-فرواگین و بعد از آنها زوج هوشنگ-گوزک به وجود می‌آیند.

سه هزار سال چهارم: سه هزار سال سوم در میانه‌های دوران لهراسپ به پایان می‌رسد و سه هزار سال چهارم شروع می‌شود.مهمترین ویزگی این دوره ظهور زردشت است.این دوره دوره ی وحی دینی می‌باشد. اورمزد اسرار دین را بر زردشت آشکار می‌کند و او پیامبری دین مزدیسنی و رسالت خود را اعلام می‌دارد.ایین مزدیسنایی آیینی است که در راس خدایان ان‌ها اهورامزدا قرار دارد و به عبارت دیگر دین زردشتی است. پس از مرگ زردشت به ترتیب اوشیدر،اوشیدر ماه و سوشیانت رهبری بهدینان را بر عهده می‌گیرند.دوره ی سوشیانت دوره ی تکامل موجودات اورمزدی است و همه دیوان از نسل دو پایان و چهارپایان نابود می‌شوند.سوشیانت وظیفه بر انگیختن مردگان را دارد. هر کدام از این مردگان در طی زمان و پس از گذراندن داوری از پل چینود می‌گذرند که پلی حد فاصل این جهان و آن جهان است.
تاریخ اساطیری ایران
پیشدادیان
نبرد اسفندیار با گرگ ها در جریان هفت خوان. اسفندیار شاهزاده ای کیانی است که به روایتی دارای رویین تنی بوده.
نوشتار اصلی: پیشدادیان

پیشدادیان اولین سلسله تاریخ ایران بنابر متون اساطیری هستند که نسبتشان به کیومرث می رسد. این سلسله از شاهان که آغاز تمدن بشری را برای ایرانیان آورده اند و توانستند آتش و بهره گیری از فلزات و سایر جانداران و اسیر نمودن دیوان را در کارنامه خود ثبت کنند. از کیومرث آغاز و به گرشاسپ ختم می شود. با اینحال تمامی این ها در اوستا شخصیت های اساطیری و در متون زرتشتی دوره ساسانی خدایان ایزدر نژادند. اما در شاهنامه صرفاً شاهانی هستند که فره ایزدی دارند. روایت فردوسی در شاهنامه از تبار پیشدادیان با موازین فکری اسلامی منطبق تر شده است.
کیانیان
نوشتار اصلی: کیانیان
تندیس رستم در شهر رامسر در کنار پلکان هتل قدیم رامسر
تندیس اسفندیار در شهر رامسر در کنار پلکان هتل قدیم رامسر

کیانیان دومین سلسله اساطیری ایران هستند که در شاهنامه فردوسی برابر دوره های حماسی قرار میگیرد. با کی قباد آغاز می شود و به دارای دارایان ختم می شود. در این دوره دین زرتشتی عرضه می شود و تغییراتی بنیادین را در تاریخ اساطیری ایران می بینیم. مهمترین رخدادهای این دوره به جنگ های ایران و توران مربوط می شود. داستان آرش کمانگیر به روایت های این دوره اختصاص دارد. در شاهنامه با حماسه همراه است و در آن رستم که در متون زرتشتی شخصیتی کم فروغ است اوج میگیرد. این شاهان را احتمالاً شاهان محلی شرق ایران دانسته اند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه هخامنشیان را برابر کیانیان قرار داده . با آنها یکی فرضشان کرده است. با این حال مشخص است آخرین شاه کیانی که در متون اساطیری مغلوب اسکندر می شود دارای دارایان همان داریوش سوم هخامنشی است.
آمیختگی تاریخ اساطیری و تاریخ واقعی

ابن دوره مربوط به زمانی می شود که روایت اسطیری ایرانی با داده های تاریخی ملموس مانند سنگ نبشته ها و متون یونانی منطبق می شود. یعنی سقوط ایران بدست اسکندر. با اینحال روایت ایرانی دوران حکومت اسکندر و یونانیان را بسیار کوتاه دانسته، هیچ زمانی برای سلوکیان فرض نکرده و دوره چهارصد و پنجاه ساله فرمانروایی خاندان اشکانی را تنها دویست سال برآورد کرده است. داده های پایانی دوران اشکانیان در اساطیر ایران به نبرد اردوان پنجم و شاهزاده پارسی یعنی اردشیر بابکان پرداخته که با آنچه در متون لاتین و ارمنی آمده یکیست. بعد از آن دوره ساسانی آغاز می شود که برآمده از تبار کیانیان معرفی می شوند.
موجودات و باورهای اسطوره‌ای
اساطیر متاخر ایران باستان
اساطیر زروانی
اساطیر مانوی
منابع اسطوره‌های ایرانی

منابع متعددی برای مطالعه و شناخت اساطیر ایران پیش از اسلام وجود دارد. نخستین متون و نوشته ها، آثار هندی مکتوب مانند مهابهاراتا و پورانا و پانیشادها و نیز متون ریگ ودا هستند که برخی متون آنها به دوره همزیستی ایرانیان و هندیان و یکسانی آرا و عقایدشان باز میگردد. دیگر متون ایرانی اوستا بویژه متن های کتاب یشت اوستا هستند که به ایزدان ایران حتی پیش از زرتشت نیز پرداخته اند. همچنین متون یونانی و آشوری و بعد هم ارمنی گزارش های فراوانی از اسطوره های ایرانیان در خود دارند. از سایر متن های مورد کاربرد در این زمینه میتوان به نوشته های مانویان و نیز کتاب های زرتشتی دوره ساسانی و سه قرن نخست اسلامی اشاره کرد که به زبان فارسی میانه هستند. بجز اینها متون گجراتی مربوط به پارسیان هند و نوشته های فارسی زرتشتیان ایران حاوی اطلاعات گسترده ای در این امر هستند. در دوره اسلامی به زبان های عربی و فارسی نیز آثار زیادی به این موضوع پرداخته اند. مهمترین کتاب های منبع برای اساطیر ایران عبارتند از : اوستا، گزیده های زادسپرم، دادستان مینوی خرد، بندهش، دینکرد، شکند گمانیک ویزار، الفهرست نوشته ابن ندیم، ملل و نحل اثر شهرستانی و آثار الباقیه از ابوریحان بیرونی.
اساطیر ایرانی در دوره اسلامی
تصویری از سیمرغ بر دیوار یک مدرسه قدیمی در کشور ازبکستان و شهر بخارا. در ادبیات صوفیه سیمرغ و بسیاری دیگر از اسطوره های باستانی ایران نقش برجسته ای ایفا میکنند.

پس از آمدن اسلام به ایران، بسیاری از اسطوره‌های ایرانی کنار گذاشته شد یا حداقل از رونق و رسمیت افتاد. اسطوره‌های مربوط به خلقت، کردارهای ایزدان و کلاً یزدانشناسی نیروهای فراطبیعی، و پیشبینی‌های مربوط به پایان جهان از آن جمله‌است. برخلاف موارد ذکر شده، کردارهای شخصیت‌های اسطوره‌ای در قالب حماسه به فارسی نو انتقال یافت و تا اندازهٔ زیادی حفظ شد. چنان که بزرگ‌ترین اثر حماسی تاریخ ایران شاهنامه فردوسی در دوران اسلامی نوشته شده‌است. شاهنامه از نظر ادبی و حماسی بر همهٔ آثار دوران‌های پیش برتری شگرف می‌دارد.

با آمدن اسلام به ایران اساطیر سامی با اساطیر ایرانی اندر آمیخت. حتی پاره‌ای ایرانیان کوشیدند که نوعی رابطهٔ چه بسا هم‌ارزی میان شخصیت‌های اسطوره‌ای این دو چهارچوب کاملاً متفاوت برقرار سازند. پس زمان و مکان و شخصیت‌های اسطوره‌ای دو نظام اسطوره‌ای ایرانی و سامی با هم خلط شد. مثلاً در اساطیر ایرانی پدر و مادر انسان آیودامن( یا مشیا) و مشیانی است. در دوران اسلامی عده‌ای آیودامن را با آدم که نخستینِ مردمان در اساطیر سامی‌است یکی دانستند و ظاهراً نیز همینگونه است.

در کنار اندرآمیختگی اساطیر ایرانی و سامی که با گذشت زمان فزونی می‌یافت، اساطیر ایرانی، نزد اقلیت زرتشتی به حیات و تحول ادامه دادند. از مهم‌ترین این تحولات تغییراتی بود که در پیشبینی‌های مربوط به آخرالزمان صورت پذیرفت. اشارات به مهاجمان تازی و دین جدید فاتحان بیشتر شد. این هم در آثار پهلوی‌ای که پس از اسلام نوشته شده‌است دیده می‌شود و هم در آثار آتی‌ای که زرتشتیان به پارسی تدوین کردند.

فولکلور

فولکلور (به انگلیسی: Folklore) یا باور عامیانه را می‌توان مجموعه‌ای شامل افسانه‌ها، داستان‌ها، موسیقی، تاریخ شفاهی، ضرب‌المثل‌ها، هزلیات، باورهای عامه، رسوم دانست.فولکلور از دو کلمه انگلیسی فولک به معنی توده و لور به معنی دانش تشکیل شده است[۱].

فولکلور را بیشتر در بررسی توده‌های عامی مردم می‌جوید معمولاً در میان اقوام قدیمی بجز قبایل وحشی نمونه‌هایی از فولکلور یافت می‌شود[۲].واژه فولکلور را برای اولین بار ویلیام تامس عتیقه‌شناس انگلیسی در مقاله‌ای که موضوع آن بحث دربارهٔ دانش عامیانه و آداب و رسوم سنتی بود بیان داشت[۳].این اصطلاح از نیم قرن پیش نیز در ایران و ادبیات آن راه یافته‌است و به‌تدریج این اصطلاح به‌معنی دانش عامیانه و دانستنی‌های تودهٔ مردم رواج یافت و «فرهنگ عامه»، «فرهنگ عامیانه»، «فرهنگ توده» و «فرهنگ مردم[۴]» نامیده شد[۵].
فولکلور در ایران
رستم در حال کشتن اژدها نمونه یک داستان اساطیری ایرانی

ایران به لحاظ قدمت تاریخی دارای تنوع آداب و رسوم و عقاید است و به همین لحاظ دارای فولکلور غنی است. در ایران افسانه‌سرایی و قصه‌گویی از سنن دیرباز ایرانیان محسوب می‌شود.

شواهد افسانه‌ها و اساطیر ایران از زمان زرتشت و صدها سال قبل از او در اوستا منعکس است. سوای آثار مکتوب، هزاران قصه و افسانه و داستان بطور شفاهی و دهان به دهان در دهات و شهرها و کوهپایه‌های این مرز و بوم رایج بود که یا در قهوه خانه‌ها و یا شبها در خانه‌ها نقل می‌شد و شاید تا بیست سال بیش در هر خانواده لااقل یک نفر که بهتر قصه بگوید و ده‌ها داستان بداند وجود داشت و زندگی و آداب و رسوم ما رنگ غنی و خاص فولکلوریک خود را دارا بود

هوای تازه

هوای تازه عنوان مجموعه شعری است از احمد شاملو شاعر معاصر ایرانی. از مهم‌ترین اشعار این دفتر می‌توان به شعرهای پریا (شعر فولکلور)، زخم قلب آبایی، مرگ نازلی، مرغ باران، سرگذشت، مه، بودن، و نمی‌رقصانمت چون دود... اشاره کرد.

برج خنک‌کننده

برج خنک کننده یا برج خنک کن (به انگلیسی: Cooling tower)دستگاهی است که برای خنک سازی آبی که در فرایندهای سردسازی سیستمهای تهویه مطبوع، نیروگاهها، پالایشگاهها و دیگر واحدهای صنعتی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به کار می‌رود .

محتویات

    ۱ اجزا
        ۱.۱ ۱- فن (پنکه)
        ۱.۲ ۲- پکینگ ها
        ۱.۳ ۳- حوضچه یا باسین
        ۱.۴ ۴- قطره گیرها
        ۱.۵ جنس ساختاری
    ۲ دسته بندی
        ۲.۱ ۱-نیروی محرک جریان هوا
            ۲.۱.۱ برج خنک‌کن فن‌دار(مکانیکی)
            ۲.۱.۲ برج خنک کن بدون فن (طبیعی)
        ۲.۲ ۲-مکانیسم انتقال حرارت
            ۲.۲.۱ برج خنک کن مرطوب
            ۲.۲.۲ برج خنک کن خشک
            ۲.۲.۳ برج خنک کن خشک-مرطوب
        ۲.۳ ۳-نحوه برخورد جریان‌های آب و هوا
            ۲.۳.۱ برج خنک کن با جریان هوای متقاطع
            ۲.۳.۲ برج خنک کن با جریان هوای مخالف
    ۳ اساس کار
    ۴ محل نصب
    ۵ مشکلات برج خنک کن‌ها
    ۶ منابع

اجزا

اجزا مهم برج خنک کن‌ها عبارتند از:
۱- فن (پنکه)

فن‌ها نقش مهمی در خنک سازی دارند و از نوع فن محوری یا سانتریفیوژ می‌باشند.
۲- پکینگ ها

برای افزایش تبادل حرارتی بین جریان آب و هوا در داخل برج خنک کن از پکینگ‌ها استفاده می‌گردد که با افزایش سطح تماس جریان آب با هوا و همچنین کاهش سرعت جریان آب، در خنک سازی جریان آب نقش موثری دارند.پکینگ‌ها بصورت شبکه‌ای بوده و در دو نوع غشایی(Film Packing) و اسپلاش (Splash Packing)در برج خنک کن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند.
۳- حوضچه یا باسین

در قسمت زیرین برج خنک کن قرار دارد و آب خنک شده در آن جمع آوری شده و به سمت سیستم‌های سردسازی هدایت می‌شود.
۴- قطره گیرها

تیغه‌های قطره گیر برای جلوگیری از پخش ذرات آب و ممانعت از خروج آنها به محیط بیرون از برج خنک کن بکار می‌روند.
جنس ساختاری

برج خنک کن‌ها معمولاً به سه صورت فلزی، فایبر گلاسی و بتنی ساخته می‌شوند.
دسته بندی

(برج خنک کننده فایبر گلاس طرح مکعبی - برج خنک کننده مارلی (ذوذنقه ای) - برج خنک کننده مارلی (مکعبی)- برج خنک کننده مدل سانتریفیوژ - برج خنک کننده کانتر فلو فلزی - برج خنک کننده گِرد

برج خنک کن‌ها را با توجه به موارد زیر می‌توان دسته بندی کرد.البته باید توجه داشت که یک برج خنک کن می‌تواند ترکیبی از هر کدام از دسته‌های زیر باشد و این دسته بندی صرفاً برای نشان دادن وضعیت عملکرد برج خنک کن‌ها در حالات زیر می‌باشد:
۱-نیروی محرک جریان هوا
تصویر یک برج خنک کن فن دار

برج خنک کن‌ها از لحاظ اینکه نیروی جریان دهنده هوا طبیعی یا مکانیکی باشد به دو دسته تقسیم می‌شوند.
برج خنک‌کن فن‌دار(مکانیکی)

در برجهای فن‌دار یک یا چند فن وظیفه به جریان در آوردن هوا را در داخل برج خنک کن دارند . در این نوع تا زمانی که فن روشن است جریان هوا بین محیط داخل برج و بیرون برقرار است همچنین نسبت به برجهای بدون فن فضای کمتری را اشغال می‌کنند.اما مهمترین عیب این نوع صدا و لرزشی است که فن یا فن‌ها ایجاد می‌کنند.
برج خنک کن بدون فن (طبیعی)

در برجهای بدون فن جریان هوا بصورت طبیعی ما بین برج و محیط بیرون جابجا می‌شود .از جمله مزایا این دسته می‌توان به مصرف کمتر انرژی الکتریکی، صدای کم، قطعات متحرک کمتر و عدم پاشیدن آب به فضای اطراف و از معایب آن می‌توان به راندمان پایین تر و هزینه بیشتر جهت ساخت آن، اشاره کرد.
۲-مکانیسم انتقال حرارت

از نظر شیوه‌های انتقال حرارتی به سه دسته تقسیم می‌شوند.
برج خنک کن مرطوب

در برج خنک کن‌های مرطوب (Wet-Cooling Tower) آب گرم از بالای برج با عبور از پکینگ‌ها و برخورد با جریان هوای تازه که از محیط بیرون توسط فن و یا بصورت طبیعی وارد برج می‌شود ضمن تبادل حرارتی و خنک شدن در پایین برج ته نشین می‌شود.مهمترین عیب این سیستم پاشیدن ذرات آب به اطرف و همچنین تبخیر بیش از حد آب می‌باشد.
برج خنک کن خشک

در مناطقی که بعلت عدم وجود آب کافی باید از اتلاف آب و تبخیر بیشتر جلوگیری نمود از برج خنک کن‌های خشک HELLER (هِلِر) (Dry-Cooling Tower) استفاده می‌شود . در این دسته، آب گرم بجای عبور از پکینگ‌ها از لوله‌های پره دار که با هوای سرد در تماس می‌باشند عبور کرده و خنک می‌گردد.از معایب این سیستم کاهش راندمان با افزایش دمای محیط اطراف می‌باشد.
برج خنک کن خشک-مرطوب

این نوع، ترکیبی از برج خنک کن‌های خشک و مرطوب بوده و برای کاهش عوارض و معایب دو سیستم فوق بکار می‌رود.برج خنک کن‌های خشک-مرطوب(Dry-Wet Cooling Tower) دارای دو مسیر هوا بصورت موازی و دو مسیرآب بصورت سری می‌باشند.آب گرم ابتدا وارد لوله‌های پره دار و سپس وارد پکینگ‌ها می‌شود و در طول این مسیر با هوای سرد تبادل حرارتی داشته و آب سرد در پایین برج جمع می‌گردد.
۳-نحوه برخورد جریان‌های آب و هوا

برج خنک کن‌ها بر مبنای جهت برخورد جریان‌های آب گرم با هوای سرد به دو دسته تقسیم می‌شوند .
برج خنک کن با جریان هوای متقاطع

دراین حالت هوایی که از محیط بیرون وارد برج می‌شود بصورت متقاطع با جریان آب برخورد می‌کند .( مطابق شکل )
نحوه برخورد هوا با آب در یک برج خنک کن با جریان متقاطع
برج خنک کن با جریان هوای مخالف

در این حالت جریان هوا بصورت مخالف با جریان آب برخورد می‌کند.( مطابق شکل )
نحوه برخورد هوا با آب در یک برج خنک کن با جریان مخالف
اساس کار

اساس کار تمام برج خنک کن‌ها بر مبنای ایجاد سطح تماس بیشتر بین جریان آب گرم و هوای سرد و در نتیجه تبادل حرارتی بین این دو می‌باشد. عموماً در برج خنک کن‌ها آب گرم توسط لوله‌هایی به بالای برج منتقل شده و در آنجا یا بصورت طبیعی و یا با آبفشانهایی به سمت پایین برج به جریان می‌افتد که در طول این مسیر با توجه به نوع برج به شیوه‌های مختلف با جریان هوای سرد برخورد می‌کند.
محل نصب

محل نصب برج خنک کن باید بگونه‌ای باشد که مانعی در اطراف آن برای ورود جریان هوای تازه به داخل برج وجود نداشته باشد همچنین در صورت استفاده از چندین برج در کنار هم باید تدبیری اندیشه شود که هوای گرم خروجی از برجها مستقیماً وارد همدیگر نشده تا باعث کاهش راندمان و عدم کارایی برج شوند.

اگر بتوان برج خنک کن را در فضای باز با جریان هوای آزاد قرار داد در حصول یک بازده مناسب از برج مشکلی وجود نخواهد داشت اما چنانچه قرار باشد برج در داخل ساختمان و محصور بین دیوارها نصب شود موارد زیر بایستی مورد توجه قرار گیرد:

۱) باید فضای کافی و بدون مانع مزاحم در اطراف برج وجود داشته باشد تا هوای لازم به برج برسد

۲) هوای گرم خروجی از برج باید به گونه‌ای تخلیه شود که امکان بازگشت و گردش مجدد آن به برج وجود نداشته باشد زیرا گردش مجدد چنین هوایی در برج دمای مرطوب هوای ورودی به برج را افزایش می‌دهد و باعث گرم ماندن آب در خروج از برج می‌شود

گردش مجدد هوا به داخل برج هنگامی مورد توجه قرار می‌گیرد که چند برج در مجاورت هم باشند

تعیین محل نصب برج به عوامل دیگری هم بستگی دارد از قبیل استحکام محل نصب، تجهیزات اضافی برای تقویت آن، هزینه فراهم کردن تجهیزات اضافی برای برج و مسائل مربوط به معماری ساختمان و …
مشکلات برج خنک کن‌ها
Песочин ТЭЦ5 Градирни VizuIMG 2181.JPG

خوردگی قطعات داخلی برج، رشد جلبک‌ها و باکتری‌های بیولوژیکی و همچنین تشکیل رسوب در قسمت‌های مختلف برج عمده‌ترین مشکلات بوجود آمده برای یک برج خنک کن هستند.

برج

برج در زبان فارسی مفاهیم مختلفی دارد که در زیر بطور مختصر به آنها اشاره شده است:

    برج (ساختمان)، ساختمانی بلند را گویند که با هدف اسکان، گردشگری، نصب آنتن‌های مخابراتی و... ساخته‌می‌شود. مانند:برج میلاد، برج ایفل و ...
    برج فلکی در نجوم، به هریک از بخش‌های دوازده‌گانهٔ دایرةالبروج گفته می شود.
    ماه (زمان) در گاه‌شماری، به هریک از دوازده ماه در یکسال اعتدالی گفته می شود (بخصوص در فارسی افغانستان).
    برج (کتاب) نام کتابی پادآرمان‌شهر از آثار جیمز گراهام بالارد است.
    برج آب نوعی از برج محزن‌دار است.
    برج خنک‌کننده به سازه‌ای گفته می‌شود که در صنعت برای خنک کردن به خصوص بخار آب و آب و دیگر مایعات کاربرد دارد.

گاه‌شماری هجری قمری

گاه‌شماری هجری قمری، گاه‌شماری براساس چرخش ماه است که توسط مسلمانان و نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی به عنوان سالنمای مذهبی یا در مواردی سالنمای مدنی استفاده می‌شود. از این سالنمای در بسیاری از آیین‌های اسلامی، از قبیل روزه، حج، تعیین ماه‌های حرام، و عزاداری استفاده می‌شود. در زمان خلافت عمر بن خطاب، خلیفه دوم برای اداره ممالک مفتوحه با کمک دبیران ایرانی اقدام به تأسیس دیوانخانه به سبک ساسانی نمود از اولین اقدامات دبیران ایجاد مبدا گاه شماری برای سررسید باژ و گزیه (بعدها باج و خراج و جزینه) به تقلید از مبدا تاریخ یزدجردی بود برای همین تاریخ هجرت پیامبر اسلام جایگزین تاریخ تاجگزاری شاه ساسانی شد که 16 سال با هم اختلاف داشتند.[نیازمند منبع] گاه اجمالاً از آن بعنوان تقویم قمری نیز یاد می‌شود.

قبل از جهانی شدن گاه‌شماری میلادی در بسیاری از کشورهای اسلامی و رسمی شدن گاه‌شماری هجری خورشیدی در ایران و افغانستان، سالنمای هجری قمری سالنمای اصلی سرزمین‌های اسلامی بود و وقایع تاریخی در اکثر قریب به اتفاق موارد با این گاه‌شماری ثبت می‌شد.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ مبدأ گاه‌شماری
        ۲.۱ سرآغاز گاه‌شماری
    ۳ سال، ماه‌ها و روزها
    ۴ گاه‌شماری هجری قمری هلالی
    ۵ گاه‌شماری هجری قمری قراردادی
        ۵.۱ کبیسه‌گیری
    ۶ گاه‌شماری هجری قمری ام‌القری
    ۷ محاسبه تبدیل گاه‌شماری‌ها[۱۴]
    ۸ جستارهای وابسته
    ۹ پانویس و منابع
    ۱۰ پیوند به بیرون

تاریخچه

گاهشماری قمری در میان اعراب پیش از اسلام رواج داشت در ابتدا ماهی افزوده به نام نسی نیز وجود داشته که تقریباً هر سه سال بنحوی در گاه‌شماری قمری قرار می‌گرفته که ماه‌ها همواره در یک سال خورشیدی قرار گیرند. اما در سال ۱۰ هجری پس آمدن آیهٔ ۳۶ و ۳۷ سوره‌ی توبه مبنی بر اینکه تعداد ماههای سال نزد خداوند دوازده ماه می باشد، استفاده از این ماه منسوخ شد.

گاه‌شماری هجری قمری از همان ابتدای مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه معمول نشده‌است بلکه ۱۵ سال بعد از تاریخ هجرت محمد و در زمان خلافت عمر بن خطاب، خلیفهٔ دوم به رسمیت شناخته شد. مشهور است که مسلمانان صدر اسلام بنابر پیشنهاد علی بن ابی طالب و تصویب خلیفه وقت، هجرت سرنوشت ساز پیامبر اسلام از مکه به مدینه را مبدا سال قمری قرار داده اند. بدین جهت، تاریخ قمری را تاریخ هجری قمری نامیده اند.[۱] نیز گفته شده است؛ چون عمر احساس کرد که برای تقسیم ثروت و پرداخت حواله‌ها، تاریخی لازم است که بتواند آینده و گذشته را بداند، از یکی از ایرانیان، رسم معمول را در این خصوص پرسید و متوجه شد که ایرانیان برای دانستن سن، مبدأ تاریخی را برگزیده بودند. عمر بعد از مشورت با یارانش تاریخ هجرت محمد را آغاز تاریخ اسلام قرار داد. اگرچه محمد در هشتم ربیع‌الاول به مدینه رسیده بود، اما اول محرم را اول سال هجری قرار دادند.[۲]
مبدأ گاه‌شماری

مبدأ گاه‌شماری هجری قمری مانند گاه‌شماری هجری خورشیدی، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد، سال ۶۲۲ میلادی از مکه به مدینه می‌باشد. آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه روز دوشنبه (۱ ربیع‌الاول/ ۲۴ شهریور سال ۱ هجری) برابر با ۱۳ سپتامبر ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) و ورود پیامبر به مدینه روز ۸ ربیع‌الاول همان سال می‌باشد.
سرآغاز گاه‌شماری

سرآغاز گاه‌شماری هجری قمری روز جمعه «۱ محرم سال ۱ هجری قمری» (۲۷ تیر سال ۱ هجری شمسی) برابر با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولینی) و ۱۹ ژوئیه ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است.[۳]

بر این اساس، دو ماه از سال اول هجری (از اول محرم تا اول ربیع‌الاول که هجرت رخ داد)، پیش از آن که واقعه هجرت صورت گرفته باشد، جزو سال اول هجری قمری محسوب شد.[۴]
سال، ماه‌ها و روزها

در این گاه‌شماری هر سال ۱۲ ماه دارد که هر کدام باتوجه به ماه هلالی ۲۹روزه یا ۳۰روزه هستند. ماه هلالی یک دور چرخش کره ماه بر مدار خود مابین فاصله زمانی مشاهده دو هلال ماه است که طول متوسط آن ۲۹٬۵۳۰۵۹ روز (۲۹روز و ۱۲ساعت و ۴۴دقیقه و ۲٬۷۸ثانیه) می‌باشد. باتوجه به طول سال قمری حقیقی (مجموع ۱۲ماه هلالی) برابر ۳۵۴٬۳۶۷۰۸ روز (۳۵۴روز و ۸ساعت و ۳۵٬۷۱۲ثانیه)، سال تقویمی آن ۳۵۴روزه (در سال‌های عادی) یا ۳۵۵روزه (در سال‌های کبیسه) است.[۵]

ماه‌های این گاه‌شماری به‌ترتیب عبارتند از: محرم، صفر، ربیع‌الاول، ربیع‌الثانی، جمادی‌الاول، جمادی‌الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذیقعده، و ذیحجه. شعری از ابونصر فراهی از کتاب نصاب الصبیان برای کمک به حفظ کردن نام ماه‌های قمری وجود دارد:[۶]
ز محرم چو گذشتی برسد ماه صفر         دو ربیع و دو جمادی ز پی یکدیگر
رجب است از پی° شعبان، رمضان و شوّال         پس به ذی‌القعده و ذی‌الحجه بکن نیک نظر

روز اول هر ماه در این گاه‌شماری معمولاً بر اساس مشاهده یا پیش‌بینی مشاهده‌پذیری هلال ماه نو در شامگاه روز ۲۹ یا ۳۰ ماه قبل، که آن را استهلال می‌نامند، تعیین می‌شود. این گاه‌شماری باتوجه به شیوه‌های مختلف تعیین اول ماه و تعداد روزهای ماه هر سال با عناوین گاه‌شماری هجری قمری هلالی، قراردادی و ام‌القری شناخته می‌شود.
گاه‌شماری هجری قمری هلالی

گاه‌شماری هجری قمری هلالی معمول ترین شیوه محاسبه ماه‌ها در تقویم قمری است که در کشورهای اسلامی به منظور تعیین اعیاد و مناسبت‌های مذهبی استفاده می‌شود، که روز اول هر ماه در این گاه‌شماری بر اساس مشاهده یا پیش‌بینی مشاهده‌پذیری هلال ماه نو در شامگاه روز ۲۹ یا ۳۰ ماه قبل، که آن را استهلال می‌نامند، تعیین می‌شود. این نوع روش آغاز ماه، پیش از اسلام به ویژه در بین اقوام سومری، بابلی و یهودی نیز رایج و سابقه طولانی داشته‌است. پیش‌بینی وضعیت رؤیت هلال ماه‌های قمری به مقادیر مشخصه‌های ماه و خورشید و موقعیت جغرافیایی رصدگر در لحظه غروب خورشیدِ روز بیست‌ونهم ماه قبل بستگی دارد. در واقع در این تقویم کارشناسان با محاسبه مشخصه‌های ماه و خورشید در زمان غروب خورشید روز بیست‌ونهم ماه قمری و مقایسه آن با معیارها و رکوردها، وضعیت رؤیت‌پذیری هلال ماه را پیش بینی می‌کنند. این امکان وجود دارد که هلال ماه نو در مکانی بر روی کره زمین، دقایقی بعد از غروب خورشید روز بیست‌ونهم رؤیت شود و در مکان دیگری رؤیت نشود که این اختلافِ یک شبانه‌روزی در رؤیت هلال ماه‌های قمری، اختلاف یک شبانه‌روزی را در گاه‌شماری هجری قمری هلالی محلی کشورهای اسلامی سبب می‌شود. مطابق حکم شرعی اگر هلال ماه در شامگاه بیست‌ونهم ماه رؤیت شود، آن ماه به پایان رسیده و فردا اول ماه بعد است؛ ولی اگر هلال ماه در شامگاه روز بیست‌ونهم رویت نشد، ماه ۳۰ روزه می‌شود. در گاه‌شماری هجری قمری، برای توالی ماه‌های ۲۹ و ۳۰ روزه نظم و قاعده مشخصی وجود ندارد. از این رو ممکن است چند ماه متوالی ۲۹ روزه یا ۳۰ روزه وجود داشته باشد.[۷] در تقویم قمری هلالی نهایتاً امکان سه ماه ۲۹ روزه متوالی یا چهار ماه ۳۰ روزه متوالی وجود دارد.[۸]
گاه‌شماری هجری قمری قراردادی

گاه‌شماری هجری قمری قراردادی یا رسمی به‌عنوان گاه‌شماری قمری یکنواخت در سطح جهان شناخته شده‌است. در این گاه‌شماری از روش محاسباتی خطی و غیر تجربی برای تقریب زدن طول ماه‌های قمری استفاده می‌شود. ماه‌های قمری در آن به طور متناوب ۳۰ روزه (ماه‌های زوج) و ۲۹ روزه (ماه‌های فرد) در نظرگرفته می‌شود و در هر سی‌سال، ۱۱ سال، با ۳۰ روزه کردن آخرین ماه (ذیحجه) کبیسه می‌شود. بر اساس کبیسه‌گیری رایج در یکدوره سی‌ساله، سال‌های ۲، ۵، ۷، ۱۰، ۱۳، ۱۶، ۱۸، ۲۱، ۲۴، ۲۶، ۲۹ طول سال بصورت کبیسه (۳۵۵ روزه)می‌باشد، یعنی چنانچه باقی‌مانده حاصل تقسیم سال قمری به عدد ۳۰ یکی از اعداد مذکور باشد آن سال کبیسه‌است. و در نوزده‌سال دیگر طول سال عادی (۳۵۴ روزه) می‌باشد.[۹][۱۰] باتوجه به خطی و قراردادی بودن محاسبه این گاه‌شماری نسبت به سال قمری حقیقی (برابر ۳۵۴٬۳۶۷۰۸ روز) طی حدود ۲۴۱۹ سال یکبار به اندازه یک روز نیاز به تصحیح دارد.[۱۱]

این گاه‌شماری برای کاربردهای محلی و مذهبی که آغاز ماه براساس مشاهده یا محاسبه استهلال واقعی می‌باشد، ملاک قرار نمی‌گیرد و با گاه‌شماری هجری قمری هلالی در بعضی ماه‌ها یک و یا دو روز متغیر است، ولی بعلت خطی بودن در گاه‌شماری تطبیقی کاربرد دارد.
کبیسه‌گیری

ترتیب کبیسه در یکدوره سی ساله بر اساس سال قمری حسابی، در هر نوع گاهشماری قمری قراردادی یکسان است و از قرار زیر می‌باشد:
(۳ کبیسه سه ساله - ۱ کبیسه دو ساله - ۳ کبیسه سه ساله - ۱ کبیسه دو ساله - ۲ کبیسه سه ساله - ۱ کبیسه دو ساله)

اما در اقسام گاهشماری قمری قراردادی، با توجه به سال متفاوت شروع دوره بزرگ ۲۴۱۹ ساله، کبیسه بودن بعضی سالها با هم متفاوت است جدول زیر توالی متفاوت کبیسه گیری‌ها را نشان می‌دهد:
سالهای کبیسه
شیوه     اول     دوم     سوم     چهارم     پنجم     ششم     هفتم     هشتم     نهم     دهم     یازدهم
روش رایج     ۲     ۵     ۷     ۱۰     ۱۳     ۱۶     ۱۸     ۲۱     ۲۴     ۲۶     ۲۹
روش بیرشک     ۲     ۵     ۷     ۱۰     ۱۳     ۱۵     ۱۸     ۲۱     ۲۴     ۲۶     ۲۹
حبش مروزی     ۲     ۵     ۸     ۱۱     ۱۳     ۱۶     ۱۹     ۲۱     ۲۴     ۲۷     ۳۰

در ایران معروف ترین شیوه کبیسه‌گیری شیوه احمد بیرشک است. که با شیوه رایج جهانی، دریکی از سال‌ها متفاوت است. ذبیح بهروز روش کبیسه‌گیری زیج حبش مروزی که بسیار متفاوت از دو شیوه دیگر است را به عنوان روش درست توصیه کرده‌است. بسته به اینکه از چه روشی برای حساب کردن سال‌های کبیسهٔ قمری استفاده شود در بعضی سال‌ها، یک یا حداکثر دو روز اختلاف در تقارن روزهای شمسی و قمری پیش می‌آید.[۱۲]

در گاه‌شماری قمری قراردادی رایج جهانی دوره اخیر سی ساله ۱۴۰۷ تا ۱۴۳۶ قمری است. تاریخ امروز بر اساس آن: ۱۱ صفر ۱۴۳۶ قمری می‌باشد.
گاه‌شماری هجری قمری ام‌القری

گاه‌شماری هجری قمری اُمُّ‌القُری، گاه‌شماری رسمی کشور عربستان سعودی است. این تقویم سال ۱۳۴۶ قمری آغاز شد و از سال ۱۴۰۰ قمری زیر نظر گروه نجومی استخراج می‌شد و از سال ۱۴۲۰ قمری، روز اول هر ماه براساس محاسبه نجومی تولد ماه (مقارنه ماه)، باتوجه به غروب خورشید قبل از افول ماه، طبق موقعیت و افق کعبه در شهر مکه تعیین می‌گردد. این تقویم ممکن است در بعضی ماه‌ها یکروز از تقویم هجری قمری هلالی جلوتر باشد. گاه‌شماری هجری شمسی نیز ضمیمه آن است که عنوان ماه‌های آن برجی است.[۱۳]
محاسبه تبدیل گاه‌شماری‌ها[۱۴]

    تبدیل هجری قمری به هجری خورشیدی: سال قمری را در ۱۱ ضرب کرده، حاصل را بر ۳۶۵ تقسیم می‌کنند. سپس نتیجه را از همان سال قمری تفریق می‌کنند.
    تبدیل هجری قمری به گاه‌شماری میلادی (گرگوری): سال قمری را در ۳۲ ضرب کرده و نتیجه را بر ۳۳ تقسیم می‌کنند. سپس عدد حاصل را با ۶۲۲ جمع می‌کنند.
    تبدیل هجری خورشیدی به هجری قمری : سال خورشیدی را در ۱۱ ضرب کرده بر ۳۵۴ تقسیم می‌کنند و نتیجه را با همان سال خورشیدی جمع می‌کنند.
    تبدیل گاه‌شماری میلادی (گرگوری) به هجری قمری : سال میلادی را از ۶۲۲ کم کرده و نتیجه را در ۳۳ ضرب می‌کنند. سپس حاصل را بر ۳۲ تقسیم می‌کنند.

همچنین اگر سال میلادی گرگوری = G، سال هجری قمری = H و سال هجری شمسی = S باشد، داریم:[۱۵]

    تبدیل هجری قمری به هجری خورشیدی: S = [(H × 354) + (H ÷ 4)] ÷ 365
    تبدیل هجری قمری به گاه‌شماری میلادی (گرگوری): G = H – (H ÷ 33) + 622
    تبدیل هجری خورشیدی به هجری قمری : H = [(S × 365) - (S ÷ 4)] ÷ 354
    تبدیل گاه‌شماری میلادی (گرگوری) به هجری قمری : [H = G – 622 + [(G - 622) ÷ 32

۶۳۷ (قمری)

۶۳۷ (قمری)، ششصد و سی و هفتمین سال در گاهشماری هجری قمری است. اول محرم این سال برابر با دوم اوت سال ۱۲۳۹ میلادی است.

خجند

خُجَند (به فارسی تاجیکی: Хуҷанд) (نام در زمان شوروی: لنین‌آباد) شهر و ناحیه‌ای در کشور تاجیکستان و مرکز ولایت سغد است. این شهر دومین شهر بزرگ تاجیکستان پس از دوشنبه است.

خجند تنها شهر تاجیکستان است که حتی پس از فروپاشی شوروی هنوز مجسمه‌ای از لنین را دارد.[۱]

محتویات

    ۱ نام
    ۲ پیشینه
    ۳ جغرافیا
    ۴ مردم
    ۵ جمعیت
    ۶ مشاهیر
    ۷ منابع
    ۸ پیوند به بیرون

نام

درباره ریشه واژه خجند اختلاف وجود دارد. واژه خجند از آغاز سده هفتم میلادی با همین نام در سرچشمه‌های سغدی، پهلوی، چینی و عربی آمده‌است. برخی معنی واژه خجند را، مردم سعادتمند و بالانشین و امیر آورده‌اند. برخی نیز بر این باورند که خجند در طی سده‌های گذشته دگرگون شده، زمانی اسکندریه اقصی، سپس آنتی‌آخیه و سرانجام خجند نام گرفته‌است. برای نخستین بار در سال‌نامه چینی دودمان تنشو(۶۱۸-۶۲۶م) از خجند با نام گوی جنتی یاد شده‌است و در منابع سغدی که از کوه مغ بدست آمده کوچندی نامیده شده‌است. به تازگی گفته شده خجند از واژه مرکب خوره-کنته در زبان‌های ایرانی باستانی ریشه گرفته و معنایش آفتاب‌شهر یا شهر آفتابی است. بخش اول واژه، خور یعنی خورشید و بخش دوم، چند(کنده، کنته) به معنای شهر و دهکده‌است.[۲]
پیشینه

بیشتر منابع تاریخی و جغرافیایی خجند را در کنار رودخانه سیردریا داسته‌اند و آورده‌اند که اسکندر مقدونی شهر اسخت اسکندریه را در این ناحیه در پایان لشکر کشی خود به سغد بنا نهاده بود. گفته شده که این شهر به عنوان دژی برای دفاع در برابر حملات سکاهای ساکن در شمال سیردریا ساخته شده بود. ولی کاوش‌های باستان‌شناسان نشان داده‌است که پیشینه شهر خجند به بیش از دو هزار و هفت صد سال می‌رسد. بدین ترتیب، شهر خجند پیش از رفتن اسکندر مقدونی به آن دیار نیز وجود داشته‌است.[۲]

در افسانه‌ها بنای خجند را به کی‌خسرو نسبت داده‌اند و آن را عروس دنیا خوانده‌اند. ابن بلخی می‌گوید فیروز فرزند یزدگرد این شهر را بنیاد نهاده و دیوار ۵۰ فرسنگی خجند مرز ایران و توران بوده‌است. خجند تا دوره انقلاب بولشویکی در روزگار فرمانروایی شوروی به لانه هنرمندان مشهور بود.[۲]
جغرافیا

خجند بر کرانه چپ رود سیردریا در آغاز دره فرغانه نهاده‌است. این شهر در ۴۰ درجه و ۱۷ دقیقه عرض شمالی و ۶۹ درجه و ۳۷ دقیقه طول خاوری قرار دارد.[۲]
مردم
جمعیت

بر اساس آمار سال ۱۹۹۳م جمعیت این شهر نزدیک به ۱۶۲,۰۰۰ تن بوده‌است که ۱۰۱,۰۰۰ تن (%۶۲) آن تاجیک، ۳۲,۰۰۰ روس و ۸,۰۰۰ تن را ازبک‌ها تشکیل می‌دادند.[۲]
مشاهیر

    کمال خجندی
    برندق خجندی
    پیشوایان شافعی اصفهان معروف به آل خجند (۴۸۳-۶۳۷ق)