اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

محمدرضا شاه پهلوی

محمدرضا پهلوی (۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران – ۵ مرداد ۱۳۵۹ در قاهره) دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود که از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران حکومت کرد. محمدرضاشاه اولین بار در پی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و دومین بار با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت رسید و با انقلاب ۱۳۵۷ از حکومت برکنار شد.

او حاصل ازدواج رضاشاه و تاج‌الملوک آیرملو بود. در حالی که ۶ سال داشت، پدرش پادشاه شد و او به ولیعهدی ایران رسید. تحصیلات مقدماتی را در تهران و تحصیلات متوسطه را در سوئیس به اتمام رساند و در بازگشت به ایران با درجه ستوان دوم از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل شد. در جنگ جهانی دوم و هم‌زمان با اشغال ایران در ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید و از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا انقلاب ایران، ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران پادشاهی کرد. در آغاز قدرت کمی داشت، ولی با پایان اشغال ایران و خروج نیروهای خارجی از کشور، با پشتیبانی امریکا و با سیاست نخست وزیر وقت، قوام السلطنه به حکومت خودمختار در آذربایجان و کردستان خاتمه داد. هم‌چنین زمین‌هایی که پدرش از مالکان آن‌ها گرفته بود را به صاحبان پیشین‌شان بازگرداند.

مدتی پس از نجات از یک ترور نافرجام، با تشکیل مجلس سنا بر قدرت و اقتدار خود افزود. در دوران پادشاهی او، صنعت نفت ایران به رهبری محمد مصدق ملی شد. در سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق به‌راه انداختند. با شکست‌خوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار شد و شاه باری‌دیگر به قدرت رسید.

شاه به توسعه اقتصادی و افرایش قدرت نظامی کشور علاقه داشت و بخش زیادی از درآمد نفتی کشور را صرف ارتش ایران می‌نمود. او تحت عنوان انقلاب سفید و با هدف رسمی قرار گرفتن ایران در بین مدرن‌ترین کشورهای جهان تا پایان سدهٔ بیستم مجموعه‌ای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مانند اصلاحات ارضی را آغاز نمود. در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه خورشیدی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. محمدرضا شاه نظام تک‌حزبی را در کشور حاکم کرد و عملاً در شانزده سال پایان پادشاهی تقریباً هیچ‌یک از تصمیمات کلیدی کشوری بدون نظر مساعد او گرفته نمی‌شد. سرانجام او در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراض‌های گسترش‌یافته مخالفان به رهبری روح‌الله خمینی، ایران را برای همیشه ترک کرد. وی در طول زندگی خود سه بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد.

وی در طول زندگی، چهار کتاب درباره زندگی خود و ایران نوشت که آخرین آن‌ها اندکی پیش از مرگ وی به پایان رسید. او سرانجام در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی و در اثر سرطان غدد لنفاوی، در مصر درگذشت و در یکی از مهم‌ترین مساجد قاهره به نام مسجد رفاعی به خاک سپرده شد.
عناوین
محمدرضا شاه ایران
Imperial Arms of the Shahanshah of Iran.svg
عنوان مرجع     اعلی‌حضرت شاهنشاه همایون[یادداشت ۱]
عنوان گفتاری     اعلی‌حضرت همایونی
عنوان دیگر     در زمان ولیعهدی:
والاحضرت ولایت‌عهد

محتویات

    ۱ پیش از پادشاهی
        ۱.۱ تحصیل در سوییس
        ۱.۲ بازگشت به ایران
    ۲ سال‌های آغازین پادشاهی
        ۲.۱ جنگ و پیامدهای آن
        ۲.۲ ترور در دانشگاه تهران
        ۲.۳ ملی‌شدن صنعت نفت
        ۲.۴ کودتای ۲۸ مرداد
    ۳ پس از کودتای ۲۸ مرداد
        ۳.۱ انقلاب سفید و پیامدهای آن
        ۳.۲ ارتش
        ۳.۳ سیاست داخلی
        ۳.۴ سیاست خارجی
    ۴ انقلاب ۱۳۵۷ و ترک ایران
        ۴.۱ شروع سقوط شاه
        ۴.۲ انقلاب ۱۳۵۷
        ۴.۳ مرگ
    ۵ موردهای مرتبط
        ۵.۱ اقدامات صنعتی-اقتصادی شاه
        ۵.۲ خانواده
        ۵.۳ همسران
        ۵.۴ دوستان
        ۵.۵ روشنفکران
        ۵.۶ رسانه‌ها
        ۵.۷ منش و ویژگی‌ها
        ۵.۸ اعتقاد به تئوری توطئه
        ۵.۹ ورزش و سرگرمی
        ۵.۱۰ باورهای دینی
        ۵.۱۱ سیاست در برابر اسلام و روحانیان
        ۵.۱۲ دارایی و سرمایه
    ۶ کتاب‌شناسی
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ یادداشت‌ها
    ۹ پانویس
    ۱۰ منابع
    ۱۱ پیوند به بیرون

پیش از پادشاهی
نوشتار اصلی: کودکی محمدرضا پهلوی

محمدرضا پهلوی در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی (۱ صفر ۱۳۳۸، ۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) در خانه‌ای اجاره‌ای در محله دروازه قزوین تهران زاده شد. پدر او «رضا سوادکوهی» (بعدها «رضاخان میرپنج» و بعدتر «رضاشاه پهلوی») و مادرش نیم‌تاج[۲] (بعدها تاج‌الملوک آیرملو) بود.[۳]

سه ماه پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و به قدرت رسیدن پدرش، خانواده او به خانه‌ای بزرگ‌تر نقل مکان کردند. در این هنگام محمدرضا ۲ سال داشت. او با پدر و مادر، دو خواهر و یک برادرش به نام‌های شمس (۱۲۹۶-۱۳۷۴)، اشرف (دوقلو با محمدرضا) و علیرضا پهلوی (۱۳۰۱-۱۳۳۳) به خانه تازه خود رفتند. در این خانه او زبان فرانسوی و کلیاتی درباره فرهنگ غرب، انقلاب فرانسه، روشنفکران غربی و تاریخ غرب را نزد پرستار فرانسوی‌اش مادام ارفع آموخت.[۴]

محمدرضا پس از به پادشاهی رسیدن پدرش و در هفت سالگی به ولیعهدی رسید. در مراسم تاج‌گذاری پدرش، برای محمدرضا یک تاج اختصاصی ساخته شد. از آن پس، محمدرضا به کاخی اختصاصی در مجموعه قاجاری گلستان برای آغاز آموزش‌های رسمی پادشاهی منتقل شد و به همراه بیست تن از همکلاسی‌های دست‌چین شده به مدرسه نظام رفت. رضا شاه تلاش می‌کرد تا با محمدرضا مانند سایر دانش‌آموزان کلاس رفتار شود، ولی این کار در عمل ممکن نبود. زیرا همه می‌دانستند که او ولیعهد است و این یک واقعیت تغییر ناپذیر بود.[۵]
تحصیل در سوییس
محمدرضا پهلوی (نفر اول از چپ) در مدرسه له‌روزه

محمدرضا پهلوی در پانزدهم شهریور ۱۳۱۰ برای ادامه تحصیل به سوئیس اعزام شد. کشور سوئیس به دقت انتخاب شده بود. این کشور غربی و اروپایی، ولی در اروپای سیاست‌زده آن روزها، غیر سیاسی بود. خانواده‌اش او را تا انزلی بدرقه کردند. کشتی بعد از دو روز به باکو رسید و در ادامه سفر، محمدرضا و همراهانش با قطار و از راه لهستان و آلمان به ژنو در سوئیس رفتند و برای مدت دو هفته در کنسولگری ایران در ژنو اقامت کردند. همراهان اصلی وی در این سفر علیرضا پهلوی، تیمورتاش و پسرش مهرپور تیمورتاش، دکتر علی‌اصغر نفیسی (پیشکار ولیعهد) و مستشارالملک (آموزگار زبان فارسی ولیعهد) بودند.[۶]

با آن که قرار بود ولیعهد در شهر لوزان در دبیرستان له‌روزه تحصیل کند، ولی به علت ناهماهنگی در ثبت نام، به مدت یک سال در یک مدرسه معمولی[یادداشت ۲] تحصیل نمود. در سال اول در منزل یک خانواده سوئیسی اقامت نمود. از سال بعد وی به دبیرستان له‌روزه[یادداشت ۳] منتقل شد. او در آغاز نمی‌دانست چگونه باید با پسرانی که اهمیت نمی‌دادند او ولیعهد است، رفتار کند. در ایران او عادت داشت که رفتار متفاوتی با او بشود.[۷]

دبیرستان له‌روزه از گرانقیمت‌ترین مدارس جهان است.[۸] دروس سخت و سنگین دبیرستان، آموزش اضافه زبان و ادبیات فارسی و سختگیری بیش از حد دکتر نفیسی باعث شده بود تا محمدرضا از شرایط موجود ناراضی باشد. او وظیفه داشت که هر هفته برای پدرش نامه‌ای بنویسد و گزارشی از وضع خود و برادرش علیرضا را به پدرش ارائه کند. در تهران این نامه‌ها با تشریفات خاصی به رضا شاه ارائه می‌شد.[۹]

شاه خود در کتاب ماموریت برای وطنم ادعا نموده‌است که پیش از بازگشت به ایران در سال ۱۹۳۶ موفق به دریافت دیپلم از مدرسه له‌روزه شده‌است، اما سوابق موجود در مدرسه نشان می‌دهد که محمدرضا پیش از دریافت دیپلم، به درخواست پدرش و به دلایل سیاسی به ایران بازگشته‌است و تحصیلاتش را در ایران ادامه داده‌است. سوابق مدرسه له‌روزه، محمدرضا را دانش‌آموزی «بسیار خوب» توصیف می‌کنند.[۱۰]
بازگشت به ایران
محمدرضا پهلوی درحال ورود به مدرسه نظام
نوشتار اصلی: جوانی محمدرضا پهلوی

اقامت محمدرضا در سوئیس ۵ سال به طول انجامید. او در ۱۷ سالگی از سوئیس به ایران بازگشت و در دانشکده افسری مشغول به تحصیل شد. نظام آموزشی این دانشکده بر اساس روش‌های مدرسه نظامی سن سیر[یادداشت ۴] بود. او دو سال بعد و در ۱۹ سالگی با درجه ستوان دوم از این دانشکده فارغ‌التحصیل شد. در این دوره او با فتح‌الله مین‌باشیان آشنا شد و تحت تأثیر او قرار گرفت.[۱۱]

در این دوره، نشست‌های روزانه منظمی میان محمدرضا و پدرش انجام می‌گرفت. پس از فارغ‌التحصیلی، او به مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. علاوه بر این، رضاشاه به تدریج محمدرضا را حتی در تصمیم‌گیری‌های مهم خود در امور جاری کشور دخالت داد. او در بیشتر سفرها به گوشه و کنار کشور، رضاشاه را همراهی می‌کرد. محسن صدر با ذکر خاطره‌ای نشان می‌دهد که رضاشاه، به توصیه‌های محمدرضا عمل می‌نموده‌است.[۱۲]
سال‌های آغازین پادشاهی
سوگند پادشاهی محمدرضا در مجلس شورای ملی
نوشتار اصلی: اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
نوشتار اصلی: آغاز پادشاهی محمدرضا پهلوی

در شهریور ۱۳۲۰ کشور ایران به دست نیروهای دو کشور انگلستان و شوروی (و بعدها آمریکا) اشغال گردید و رضاشاه از پادشاهی برکنار و تبعید شد.[۱۳] مذاکرات میان نمایندگان اشغالگران بر سر تعیین پادشاه جدید مدتی به طول انجامید. گزینه دیگر بریتانیا به غیر از محمدرضا، پسر محمدحسن میرزا نوه محمدعلی شاه قاجار (ساکن انگلستان و افسر نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا) بود.[۱۴][۱۵] ولی سرانجام به پیشنهاد انگلستان و با توافق شوروی و آمریکا، محمدرضا پهلوی به جای پدرش به پادشاهی برگزیده شد. مجلس ایران نیز این تغییرات را تصویب نمود؛ بنابراین از دید انگلستان، پادشاهی محمدرضا «انتخاب آزادانه مردم ایران» تعبیر شد.[۱۶] به گفته عباس میلانی، نویسنده کتاب شاه، بر خلاف باور رایج که که گفته می‌شود شاه در سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۳ می‌خواست پادشاه مشروطه باقی بماند، شاه از ابتدا بدنبال کنار گذاشتن و به حاشیه راندن شخصیت‌های قدرتمندی مانند قوام و فروغی و به دست گرفتن کامل قدرت بود.[۱۷][کدام صفحه؟]
جنگ و پیامدهای آن
نوشتار اصلی: اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
دیدار با وینستون چرچیل در خلال کنفرانس تهران در سفارت شوروی در تهران

او زمانی به پادشاهی رسید که ۲۲ سال داشت. در میان اطرافیان به کسی اعتماد نداشت، ولی با آنان به شکلی دموکراتیک برخورد می‌کرد. او متوجه شد که در مسکو، مذاکراتی برای پادشاهی برادرش عبدالرضا انجام شده‌است. پدرش قبلاً یک‌بار به او گفته بود که مایل است پیش از مرگش، همه مشکلات را از میان بردارد تا محمدرضا به راحتی حکومت کند. برداشت او این بود که پدرش وقتی این حرف را گفته، فکر می‌کرده که او توانایی لازم برای حکومت‌کردن نداشته‌است. حتی خود او نیز مطمئن نبود که بدون حمایت پدرش بتواند بر امور مسلط شود.[۱۸]

زمانی که سه مرد قدرتمند آن روزگار (وینستون چرچیل، فرانکلین روزولت و ژوزف استالین) برای شرکت در کنفرانس تهران به تهران رفتند،[۱۹] میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارت‌های خود اقامت کردند.[۲۰] تنها استالین بود که به دیدار وی رفت. شاه جوان ناچار شد برای ملاقات با چرچیل و روزولت، به سفارت شوروی (که محل کنفرانس بود) برود. او از این‌که این‌گونه تحقیر شد، رنجید و این رنجش هرگز التیام نیافت.[۲۱]

قراربود متفقین حداکثر تا ۶ ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای خود را از ایران خارج کنند، ولی شوروی در عمل، این قرار را زیر پا گذاشت. پیشه‌وری با حمایت شوروی در تبریز و قاضی محمد در کردستان علم خودمختاری برداشتند.[۲۲] شاه این‌بار با کمک آمریکا[۲۳] و سیاست قوام السلطنه موفق شد حمایت شوروی را از شورشیان بردارد و با کمک ارتش، آذربایجان و کردستان را تحت کنترل بگیرد. او همچنین فرصت یافت تا اقتدار ازدست‌رفته خود را بازگرداند و قدرت را در دست خود قبضه کند.[۲۴] روزنامه‌ها با عناوینی همچون «نخستین دستاورد بزرگ در راهی طولانی» و «خطر تجزیه ایران توسط یک پهلوی برطرف شد» از او در تبریز استقبال کردند.[۲۵]

او همچنین با بازگرداندن مالکیت زمین‌های رضاشاه به مالکین اصلی و اولیه آن محبوبیت بیشتری در عرصه داخلی کسب کرد.[۲۶]
ترور در دانشگاه تهران
محمدرضا پهلوی پس از ترور نافرجام در سال ۱۳۲۷ خورشیدی

در دی ۱۳۲۷ شایعاتی به وزارت امور خارجه آمریکا رسید که شاه به دنبال فرصتی برای اصلاح قانون اساسی مشروطه و بالابردن قدرت خود در مقابل مجلس است. تنها یک‌ماه بعد در ۱۵ بهمن با ترور نافرجام شاه در دانشگاه تهران؛ این فرصت به دست وی افتاد.[۲۷] فقط یکی از گلوله‌های ضارب، ناصر فخرآرایی، به شاه برخورد کرد؛ ولی باعث آسیب جدی شاه نشد.[۲۸] چند لحظه بعد، ضارب بدون بازجویی در همان محل ترور کشته شد و انگیزه‌های او از این کار در پرده‌ای از ابهام باقی‌ماند.[۲۹]

بعدها گفته شد که وی عضو یک گروه کمونیستی-اسلامی بوده‌است. شاه با همین بهانه، نه‌تنها همه مخالفین مذهبی و چپ‌گرای خود را سرکوب کرد،[۳۰] بلکه حتی به شکلی غیررسمی انگشت اتهام را به سوی انگلستان نیز نشانه گرفت.[۳۱] این در شرایطی بود که از سوی انگلستان تحت فشار قرارداشت تا قرارداد نفتی جدیدی با آنان امضا کند.[۳۲] به گفته یرواند آبراهامیان شاه به بهانهٔ این ترور، یک «کودتای سلطنتی» به راه انداخت.[۳۳] این ترور «موهبتی در لباس مبدل برای شاه» بود.[۳۴]

سپس در شرایطی که حکومت نظامی اعلام شده بود، انتخابات مجلس مؤسسان برگزار شد.[۳۵] این مجلس علاوه‌بر افزایش اختیارات شاه،[۳۶] تشکیل مجلس سنایی را تصویب کرد که نیمی از سناتورهای آن از سوی شاه منصوب می‌شدند.[۳۷]

در یک گزارش دولتی آمریکایی در بهار ۱۳۲۸ (چند ماه پس از ترور) چنین درج شده‌است: «همه آثار رهبر بودن، در شاه ناپدید شده‌است. او که تاکنون تظاهر می‌کرد مایل است رهبری «پیشرفت و اصلاحات» را برعهده داشته باشد، در عمل، نه توانایی این رهبری را دارد و نه شخصیت لازم برای این‌کار را.»[۳۸]
ملی‌شدن صنعت نفت
پالایشگاه نفت آبادان در دوره ملی‌شدن صنعت نفت ایران
هواداران مصدق در اسفند ۱۳۳۱
نوشتار اصلی: نهضت ملی‌شدن نفت

در طول دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه میلادی، سهم درآمد ایران از قرارداد ۱۹۳۳ بسیار کم بود.[۳۹] به عنوان نمونه در سال ۱۹۵۰ میلادی، (بالاترین درآمد ایران) سهم ایران به کمتر از ۱۲ درصد رسیده بود[۴۰] و مجموع دریافتی ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس، تنها ۱۶ میلیون پوند بود. در همین سال دولت انگلستان از درآمدهای این شرکت تنها نزدیک به ۵۱ میلیون پوند مالیات اخذ می‌کرد. این قرارداد قرار بود در سال ۱۹۶۱ خاتمه یابد و شاه تحت فشار قرار گرفته بود تا قرارداد گس-گلشائیان را که خاتمه آن سال ۱۹۹۳ بود بپذیرد.[۴۱][۴۲] مدیران انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس حس می‌کردند تا زمانی که بر شاه نفوذ دارند، نیاز به هیچ تغییری نیست. آنان شاه را به دلیل نقش انگلستان در به قدرت رسیدن وی، به این کشور مدیون می‌دانستند.[۴۳]

پیش از آغاز مبارزات ملی شدن نفت و پیش از مذاکرات گس-گلشائیان، شاه و رزم‌آرا به دنبال اجرایی شدن مدل ۵۰-۵۰ بودند. شاه نگران بود که هرگونه تلاش برای ملی کردن نفت، منجر به خراب شدن روابط میان ایران و انگلستان شود.[۴۴] با آغاز مذاکرات گس و گلشائیان، شاه هیأت دولت را در چانه‌زنی‌ها آموزش می‌داد. سرانجام او به هیأت دولت گفت که قیمت تضمینی توافق شده را بپذیرند و به این‌ترتیب، قرارداد گس–گلشائیان به امضا رسید. لایحه مزبور ۴ روز پیش از پایان دوره پانزدهم مجلس شورای ملی برای تصویب به مجلس رفت، ولی با هوشیاری فراکسیون اقلیت، دوره مجلس پیش از تصویب قرارداد، خاتمه یافت.[۴۵]

با تشکیل مجلس شانزدهم، نه تنها قرارداد گس-گلشائیان رد شد، بلکه ماده واحده قانون ملی شدن صنعت نفت در دستورکار مجلس قرار گرفت. سفارت انگلستان از طریق اسدالله علم از شاه خواست تا تمام تلاش خود را برای ممانعت از تصویب این طرح انجام دهد؛ ولی شاه در این مرحله مصمم بود تا در کار مجلس دخالت نکند. درواقع افکار عمومی چنان بود که هیچ حکومتی حاضر به مخالفت یا رد کردن این طرح نبود.[۴۶] حتی زمانی که آمریکایی‌ها به او هشدار دادند که ملی شدن صنعت نفت در ایران، منافع نفتی آمریکا در سایر نقاط جهان را نیز به خطر انداخته‌است، شاه از آمریکایی‌ها خواست که از او نخواهند که با این طرح مخالفت کند. او از قدرت روزافزون جبهه ملی در بهت فرو رفته بود.[۴۷] سرانجام طرح به تصویب رسید و صنعت نفت ملی شد.[۴۸]
کودتای ۲۸ مرداد
نوشتار اصلی: کودتای ۲۸ مرداد
شاه در کنار شعبان جعفری از عوامل کودتای ۲۸ مرداد

از مهمترین دلایل اختلاف بین شاه و نخست‌وزیر ایران، مصدق، تلاش مصدق برای در کنترل گرفتن ارتش بود. در طول دوران نخست‌وزیری‌اش، مصدق کوشید تا قدرت شاه را محدود به چارچوب مشخص‌شده در قانون اساسی مشروطه کند و او در غیر از ارتش در حوزه‌های دیگر موفق شده‌بود. در آن زمان ارتش عمدتاً وفادار به شاه باقی مانده‌بود و تحت تأثیر مستشاران نظامی امریکایی‌اش بود. هر چند افرادی در رده‌های بالای ارتش، طرفدار مصدق بودند.[۴۹] مصدق تلاش کرد تا پست وزارت جنگ را از کنترل شاه خارج کند اما شاه نپذیرفت. مصدق استعفا کرد؛ ولی با گسترش اعتراضات، شاه ناچار به عقب‌نشینی شد. مصدق به قدرت بازگشت و خانواده شاه را از کشور تبعید کرد.[۵۰] در این دوره مصدق به وضوح، قدرت برتر کشور (نسبت به شاه) بود.[۵۱]

یک سال پس از رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱، شاه طی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با طرح سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، مصدق را برکنار نمود. این عملیات از روز ۲۵ مرداد آغاز شد. شاه پیش از آغاز عملیات به ویلایش در کلاردشت رفت و با شکست خوردن اولین مرحله از کودتای ۲۵ مرداد ابتدا به بغداد و سپس به رم رفت؛ ولی سه روز بعد، طرفداران شاه موفق به اجرای کودتای ۲۸ مرداد و تسخیر ساختمان رادیو و سایر مراکز دولتی شدند. تنها پس از آن بود که شاه به ایران بازگشت. مصدق برکنار، زندانی و پس از پایان دوره زندان، به احمدآباد تبعید شد.[۵۲]
پس از کودتای ۲۸ مرداد
نوشتارهای اصلی: حکومت محمدرضا پهلوی و تاجگذاری محمدرضا پهلوی
شاه و خانواده پس از جشن تاجگذاری

یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، با تلاش شاه قرارداد کنسرسیوم به امضا رسید. بر اساس این قرارداد، کنسرسیومی از کارتل‌های نفتی آمریکایی، بریتانیایی، فرانسوی و هلندی، انحصار استخراج و تولید نفت در سراسر خاک ایران را به دست آوردند. سهم درآمد ایران بر پایه ۵۰-۵۰ درنظر گرفته شد.[۵۳]

پس از بازگشت به قدرت، شاه مصمم شد تا از تکرار شرایطی مانند زمان مصدق جلوگیری کند. این کار با گذاشتن پا در جای پای پدر و نادیده‌گرفتن کارکردهای اساسی قانون اساسی مشروطهٔ سال ۱۳۸۵ قمری/۱۹۰۷-۱۹۰۶ میلادی همراه بود. در این قانون اساسی، هیأت دولتی پاسخگو به یک نهاد پارلمانی برآمده از یک انتخابات آزاد بود و قدرتی محدود برای شاه پیش‌بینی شده‌بود و از آزادی بیان و مطبوعات جز در موارد محدودی حمایت می‌شد.[۵۴] در سال ۱۹۵۴ انتخابات مجلس هجدهم بصورت کنترل شده‌ای و با کاندیداهایی دست‌چین‌شده برگزار شد. در این مجلس، به مانند مجلس‌های بعدی، تنها وفاداران به شاه توانستند به مجلس راه یابند. در سال ۱۹۵۵، شاه زاهدی (که آمریکایی‌ها او را مرد قدرتمند واقعی ایران می‌دانستند) از نخست‌وزیری برکنار نمود و خود به حکمران بلامنازع ایران تبدیل شد.[۵۵] برنامه اول توسعه اقتصاد سال ۱۹۴۹ به علت نبود درآمدهای نفتی در دوران ملی شدن نفت عقیم ماند. اما در طی برنامه دوم توسعه اقتصادی بین سال‌های ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۲ میلادی پروژه‌های متعدد برق-آبی به اجرا درآمد که بخشی از این موفقیت بخاطر کشف میادین جدید نفتی در حوالی قم در سال ۱۹۵۶ بود.[۵۶] از سال ۱۹۵۷ ایران اولین سری قراردادهای نفتی برپایه مشارکت را با شرکت‌های خارجی منعقد کرد. این نوع قراردادها از نظر روانی برای ایرانیان راضی‌کننده‌تر بود تا قراردادهای قبلی با شرکت نفت ایران-انگلیس که براساس درصد از سود[یادداشت ۵] بود.[۵۷]

در سال ۱۹۵۷ میلادی شاه به این نتیجه رسید که اوضاع داخلی ایران، به آرامش نسبی کافی رسیده‌است که فعالیت‌های سیاسی در حد محدودی مجاز باشد. در این سال وضعیت حکومت نظامی لغو شد. شاه تلاشی جدید در جهت تشکیل سیستم پارلمانی به سبک غربی کرد. او دو حزب «ساختگی» با نام‌های میلیون و یک حزب مخالف «وفادار» به نام مردم تشکیل داد. اما این تلاش موفقیت آمیز نبود. در آن زمان اعتراضات به تقلب در انتخابات مجلس بیستم باعث شد که شاه این مجلس را منحل کند.[۵۸]

زمستان ۱۳۳۳، دانشگاه کلمبیا در نیویورک به محمدرضا پهلوی دکترای افتخاری حقوق داد.[۵۹] شاه متقاعد شده بود که از دید مردم ایران او رهبری قدرتمند و محبوب است. او خود را رهبری عادل می‌دانست که ۹۹٪ مردم ایران پشتیبان برنامه‌های او برای توسعه ایران هستند.[۶۰] با این‌حال سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تحت فرمان شاه تشکیل شد و وظیفه امنیت داخلی را به‌عهده گرفت[۶۱] و در عمل به سرکوب مخالفان داخلی پرداخت.[۶۲]

سقوط نظام‌های سلطنتی در کشورهای مصر و عراق در دهه پنجاه میلادی شاه را بیمناک نمود؛ ولی تا سال ۱۹۵۸ شاه موفق شد که تمام قدرت در ایران را در مشت خود بگیرد. نخست‌وزیران اکنون موظف بودند که مستقیماً به او گزارش بدهند. در این زمان، شاه در ملاقاتی با کابینه گفت که او «سرچشمه قدرت در کشور» است و جزییات وقایع در تمام سازمان دولتی باید به اطلاع او رسانده‌شود.[۶۳] bv در سال ۱۹۵۸ سیاست‌گذاران امریکا، بسیار نگران سطح نارضایتی در طبقه متوسط ایران بودند و وقوع یک انقلاب یا کودتای نظامی را در این زمان پیش‌بینی می‌کردند. امریکا به این نتیجه رسید که باید در این مقطع زمانی از شاه حمایت نمود، اما باید همزمان تمام تلاش‌ها را برای تشویق شاه برای انجام اصلاحات ضروری به کار برد.[۶۴]

در شهریور ۱۳۳۹، اوپک با مشارکت ایران پایه‌گذاری گردید. در طول سال‌های بعد شاه هیچ‌گاه اشتیاق خود را برای افزایش قیمت نفت مخفی نکرد. او همه ساله نماینده‌ای به نزد روسای کنسرسیوم می‌فرستاد و از آنان می‌خواست تا سهم ایران را افزایش دهند. افزایش درآمد نفتی طی این سال‌ها مخارج توسعه نظامی مورد نظر شاه را تأمین می‌کرد.[۶۵] شاه در روز تولد ۴۸ سالگی خود، تاجگذاری کرد.[۶۶]
بازدید رسمی از پالایشگاه آبادان
انقلاب سفید و پیامدهای آن
نوشتار اصلی: انقلاب سفید
محمدرضا پهلوی انقلاب شاه و مردم را آغاز می‌کند.
رژه سپاهیان دانش به مناسبت سالروز انقلاب سفید

فشار امریکا بر شاه برای آغاز اصلاحات در ایران، از ۳ سال پایانی ریاست‌جمهوری آیزنهاور شروع شد.[۶۷] هر چند شاه از زمان رسیدن به سلطنت در مورد ضرورت اصلاحات اراضی سخن می‌راند.[۶۸] به گفته عباس میلانی، نشانه‌های مخدوش شدن چهره شاه و قدرت مخالفان در شکل دادن افکار عمومی را این زمان می‌توان دید. برخلاف سابقه طولانی طرح ایده‌های شاه برای اصلاحات اراضی، افکار عمومی در این زمان چنین می‌پنداشت که این اصلاحات با «دستور» امریکا شروع شده‌است.[۶۹] به گفته سعید رهنما و سهراب بهداد، در سال ۱۳۴۱ شاه تحت فشار کندی،[۷۰] و با کمک دو نخست وزیر قابل به نام‌های علی امینی و اسدالله علم و وزیر کشاورزی حسن ارسنجانی[۷۱] مجموعه‌ای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی را با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» به اجرا گذاشت. این مجموعه در ابتدا شامل اصلاحات ارضی و چهار اصل دیگر بود[۷۲] که بعدها به نوزده اصل افزایش یافت.[۷۳]

مخالفان اصلی برنامه‌های اصلاحی شاه دو گروه قدرتمند بودند: جبهه ملی از سویی و طبقه مذهبی و متحدانشان در بازار از سوی دیگر. جبهه ملی در اعلامیه‌ای در ۱۱ نوامبر ۱۹۶۱ (۲۰ آبان ۱۳۴۰) انقلاب سفید را «بازگشت به استبداد» دانست. علما نیز مخالف افزایش قدرت شاه، اصلاحات اراضی و اعطای حقوق مدنی به زنان بودند.[۷۴] در فوریه ٬۱۹۶۰ حسین بروجردی، مرجع تقلید بانفوذ شیعه، فتوایی مبنی بر حرام بودن تصرف اراضی صادر نمود. در ۵ ژوئن ۱۹۶۳ (۱۵ خرداد ۱۳۴۲) علما تظاهرات خشونت‌آمیزی را در تهران ترتیب دادند که توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد. روح‌الله خمینی دستگیر شد[۷۵] و مدتی را در زندان گذراند. خمینی سال بعد به ترکیه و سپس به عراق تبعید شد.[۷۶]

شاه گمان داشت که با اجرای اصلاحات ارضی، نه‌تنها حمایت آمریکا را به دست خواهد آورد، بلکه با از میان برداشتن نظام ارباب رعیتی، دهقانان را نیز به جمع حامیان خود خواهد افزود.[۷۷] هدف رسمی این بود که ایران تا پایان قرن بیستم در بین مدرن‌ترین کشورهای جهان قرار داشته باشد.[۷۸]

در عمل، انقلاب سفید شاه، به نتیجه مطلوب شاه نرسید.[۷۹] شاه انقلاب سفید خود را به «بزرگترین نمایش تبلیغاتی که دنیا تاکنون دیده بود» تبدیل کرد.[۸۰] انجام این اصلاحات، نظام تولید ثروت طبقه اشراف را که از متحدان شاه بودند، دگرگون کرد. از سوی دیگر انقلاب سفید، شکاف میان مذهبی‌ها با شاه را گسترده کرد.[۸۱] از میان اصل‌های انقلاب سفید، اصلی که بیش از بقیه موجب تحریک و موضع‌گیری مخالفان مذهبی گردید، اصل حق رأی زنان بود.[۸۲] در یک گزارش سازمان سیا آمده‌است که هر روز ایرانیان بیشتر و بیشتری اصلاحات موجود در این برنامه را رد می‌کنند.[۸۳]

یک ارزیابی اطلاعاتی سازمان سیا در ۸ اکتبر ۱۹۷۱ در مورد ایران، در ابتدا به تمجید اخلاقِ کاری شاه و موفقیت‌های او در بهبود معشیت مردم می‌پردازد و می‌نویسد «بیشتر مردم به قدری سرگرم موفقیت در حوزه‌های دیگر هستند که فرصتی برای نق‌زدن در مورد سیاست ندارند.» این گزارش شاه را فردی «ایزوله» می‌خواند که در محیط رسمی دربار و در وضعیت «نبود تاسف‌آور ارتباط از پایین به بالا به سوی او» به‌سر می‌برد. هیچ‌یک از مقامات ایران جرأت نمی‌کنند اشتباه‌بودن کاری از شاه را به او گوشزد کنند.[۸۴]

شاه بار دیگر در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ در برابر پله‌های کاخ مرمر به‌دست یکی از سربازان وظیفه گارد جاویدان به نام رضا شمس‌آبادی ترور شد. این ترور نیز نافرجام ماند و شاه هیچ آسیبی ندید.[۸۵]

با وقوع جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم فروش نفت توسط کشورهای عربی[۸۶] شاه حاضر به پیوستن به تحریم نفتی نشد.[۸۷] ایران، عربستان را از لحاظ تولید نفت پشت سر گذاشت و در سال ۱۹۷۰ بزرگترین تولید کننده نفت در خاورمیانه شد.[۸۸] ریچارد نیکسون برای مقابله با قیمت بالای نفت ناچار شد تا دو بار (در سال‌های ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲) ارزش دلار را کاهش دهد. اوپک نیز به رهبری شاه با این حرکت مقابله کرد و دو بار (هر بار اندکی پس از کاهش ارزش دلار) قیمت نفت را افزایش داد. از سوی دیگر، اکتشاف نفت در داخل مرزهای آبی خلیج فارس، به شاه این امکان را داد تا با شرکت‌های کوچک و جدید خارج از کنسرسیوم، قراردادهای کشف و استخراج جدید منعقد کند.[۸۹]

در فاصله ده‌ساله ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۲، تولید ناخالص ملی ۴ برابر شد و استانداردهای بهداشت به طور چشمگیری افزایش یافت. در نتیجه رشد جمعیت به میزان هشداردهنده ۳٪ درصد در سال رسید و ایران دیگر قادر به تولید مواد غذایی مورد نیاز خود نبود. در سال ۱۹۶۷ دین راسک پایان رسمی کمک‌های اقتصادی امریکا به ایران را اعلام نمود. در بین سال‌های ۱۹۵۳ تا ۶۷ ایران ۶۰۵ میلیون دلار کمک مالی و ۱۱۲ میلیون دلار مواد غذایی در قالب برنامه «غذا در برابر صلح» دریافت نمود.[۹۰]

با این وجود، مخالفان شاه از هر فرصتی برای خوار و خفیف نشان دادن شاه نهایت استفاده را می‌کردند و حاضر به پذیرش هیچ پیشرفتی توسط شاه نبودند. برای مثال، نقش شاه در اوپک را سند دیگری بر «نوکری» امپریالیسم امریکا توسط شاه عنوان می‌کردند. آنان این تئوری را پیشنهاد می‌کردند که قیمت بالای نفت، باری بر روی ژاپن و اروپا و به سود امریکا است.[۹۱] مثال دیگری که رویکرد شاه و مخالفانش در مورد مسائل سیاسی را نشان می‌دهد، مسأله زندانیان سیاسی بود. مخالفان این ادعای عجیب را مطرح می‌ساختند که در ایران «صدها هزار» زندانی سیاسی وجود دارد در حالی که تعداد واقعی زندانیان سیاسی چیزی نزدیک به ۴٬۰۰۰ نفر بود. یا ادعا می‌کردند که هزاران نفر زیر شکنجه ساواک کشته شده‌اند، در صورتی که تعداد واقعی افرادی که در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا به‌خاطر جرایم سیاسی اعدام شدند حدود ۱٬۵۰۰ نفر بود. هرچند این رقم هنوز رقم بالایی است، اما کمتر از ارقامی است که توسط مخالفان پیشنهاد می‌شد.[۹۲] در نقطه مقابل، هرگاه شاه با سؤال رسانه‌های غربی در مورد زندانیان سیاسی و شکنجه در ایران مواجه‌می‌شد، با عنوان اینکه در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد و زندانیان، تنها جنایت‌کاران هستند، از کنار این سؤالات می‌گذشت.[۹۳]

در ابتدای دهه پنجاه خورشیدی، میلیون‌ها دلار برای برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در تخت جمشید هزینه شد و بزرگترین اجتماع سران کشورهای جهان در آن‌جا برگزار شد.[۹۴] در سال ۱۳۵۴، شاه مبداء تاریخ را به ۵۵۹ قبل از میلاد تغییر داد و گاه‌شماری شاهنشاهی را، تاریخ رسمی کشور اعلام کرد. دو سال بعد و در جریان انقلاب، دوباره گاه‌شماری هجری خورشیدی، گاهشماری رسمی کشور اعلام شد.[۹۵]

از سال ۱۹۷۲ فعالیت‌های تروریستی شدت می‌گیرد و ایران در وضعیت «حلقه نفرت» فرانتس فانون گیر می‌افتد: ترور، ضد ترور، خشونت، خشونت متقابل. خشونت افزاینده برخورد نیروهای امنیتی باعث انتقاد کمیسیون بین‌المللی قضات در سال ۱۹۷۲ و سازمان عفو بین‌الملل در سال ۱۹۷۴ می‌شود. در سال ۱۹۷۵ کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در حدی بهبود یافته است که نیازی به عکس‌العملی در مورد ایران نیست.[۹۶]
ارتش
بازدید شاه از تیم آکروجت تاج طلایی نیروی هوایی شاهنشاهی

شاه یکی از پرزرق‌وبرق‌ترین ارتش‌های جهان را در ایران ایجاد کرده بود.[۹۷] بخش زیادی از درآمد نفتی کشور به تجهیز ارتش اختصاص می‌یافت. به طوری که سفرهای متعدد به انگلیس و دیگر کشورهای قدرتمند می‌کرد و پس از ایجاد رابطه دوستانه با آن‌ها، به خرید تجهیزات نظامی می‌پرداخت.[۹۸] حتی حامیانی مانند تیمسار دوایت آیزنهاور، نگرانی خود را از پرداختن بیش‌از حد شاه به بودجه نظامی، پنهان نمی‌کردند. او در یک تلگراف محرمانه، شاه را دارای «وسواس نظامی» توصیف کرده‌است.[۹۹]

    شاه، که خود را یک نابغه نظامی می‌داند. احساس می‌کند که کشورش توان نظامی کافی برای دفاع از خود نداشته، یا، مردم ایران وجود چنین قدرتی را در ارتش باور ندارند. او گمان می‌کند که به تسلیحات مدرن بیشتری برای نمایش نیاز دارد.

سیاست داخلی
دیدار شاه با روحانیون شیعه.

با آغاز سلطنت شاه جوان در ۱۳۲۰، احزاب شروع به شکل‌گیری کردند. تا پیش از واقعه ترور دانشگاه تهران، حزب توده ایران، موفق‌ترین حزب از میان احزاب بود. پس از این ترور، حزب توده ایران غیرقانونی اعلام شد. با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فعالیت احزاب ملی‌گرا نیز ممنوع شد. در سال ۱۳۳۶ شاه به این نتیجه رسید که برای پایداری حکومت خود، نیاز به دو حزب دارد. او منوچهر اقبال و اسدالله علم را مأمور تشکیل دو حزب (در ظاهر مخالف) کرد؛ ولی این دو حزب، در خارج از مجلس نفوذی نداشتند. سرانجام مجادله همین دو حزب با یکدیگر بر سر تقلب انتخاباتی، باعث شد که شاه از احزاب خود ساخته نیز ناامید شود[۱۰۰] و در سال ۱۳۵۳، حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب قانونی کشور ایجاد کند. او اعلام کرد که «هرکسی مایل نیست به این حزب بپیوندد، باید کشور را ترک کند».[۱۰۱]

شاه مردم‌سالاری را برای ایران تجویز نمی‌کرد و آن را یک مانع در برابر توسعه می‌دانست. او اعتقاد داشت که یک حکومت استبدادی مانند حکومت پدرش برای کشور مفیدتر است.[۱۰۲] شاه حداقل در ۱۶ سال پایانی پادشاهی‌اش، تصمیم‌گیرنده نهایی برای تمام تصمیمات کلیدی کشور بود.[۱۰۳]
سیاست خارجی
شاه در کنار استالین، رهبر شوروی در ۱۹۴۳
شاه در کنار هواری بومدین، رهبر الجزایر و صدام حسین معاون رئیس‌جمهور عراق در سفرش به الجزایر، ۱۹۷۵
شاه در سفرش به آمریکا در سال ۱۹۷۷، در کنار ملک حسین، شاه اردن و جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا

زمانی که محمدرضا پهلوی به پادشاهی رسید، ایران در اشغال نیروهای شوروی و انگلستان بود. این اشغال تا سال ۱۹۴۶ طول کشید. پس از خروج این نیروها ایران در تلاش برای بازیابی مجدد استقلال خود بود. در این دوران شاه قادر نبود که سیاست خارجی هماهنگی را دنبال کند.[۱۰۴] شاه در این سال‌ها تلاش کرد تا روابط مستحکمی را با غرب پایه‌گذاری کند.[۱۰۵] بریتانیا که مایل بود به جای گفتگو با یک مجلس و یک هیأت دولت، با یک فرد معامله کند و آمریکا که معتقد بود وجود یک ایران استبدادی در نزدیکی مرزهای شوروی، امنیت آنان را بیشتر تأمین می‌کند[۱۰۶] و مایل بود که قدرت شاه در ایران افزایش یابد.[۱۰۷] بازگشت شاه به سلطنت پس از ملی‌شدن صنعت نفت با کمک و حمایت آمریکا بود؛ بنابراین وابستگی شاه به آمریکا عامل تعیین‌کننده در سیاست خارجی او از این زمان به بعد بود.[۱۰۸] در این سال‌ها، شاه بارها آشکارا در جبهه بلوک غرب و در مقابل بلوک شرق و حتی کشورهای جهان سوم متعلق به جنبش عدم تعهد قرار گرفت. او به امریکا اجازه داد تا شبکهٔ جاسوسی در مرزهای ایران برپا کند. به پیمان سنتو ملحق شد. با جنبش پان‌عرب ناصر مخالف نمود و حتی در حین جنگ ۱۹۶۷ اعراب و اسراییل، اسراییل را بطور دو فاکتو به رسمیت شناخت و در این منازعه، طرف اسراییل را گرفت و بر ضد فلسطینیان بود. یا در زمانی که اکثریت جهان سوم خواستار بایکوت افریقای جنوبی بخاطر سیاست‌های نژادپرستانه آپارتاید بود، شاه به افریقای جنوبی نفت می‌فروخت.[۱۰۹]

از اواسط دهه چهل، شاه برای کاستن از وابستگی‌های سیاسی و فنی به غرب، روابطش با شوروی را بهبود بخشید. به دنبال سفر شاه به مسکو در سال ۱۳۴۳ خورشیدی، مناسبات اقتصادی و سیاسی جدیدی با شوروی شکل گرفت. این بهبودی روابط علاوه بر سود اقتصادی، موقعیت و قدرت چانه‌زنی شاه را در مقابل غرب، رقیبان منطقه‌ای مانند عراق و جمال عبدالناصر و نیروهای مخالف داخلی بالا برد.[۱۱۰]

محمدرضا توانست از اهرم نفت و اوپک استفاده برده و عملاً در آغاز دهه پنجاه توانست به عنوان یک قدرت نفتی و منطقه‌ای حتی با متحدان غربی خود بر سر منافع ایران چانه‌زنی کند. اما با همه این تلاش‌ها، شاه هیچگاه نتوانست از سایه اشغال ایران در سال‌های آغازین سلطنت و وابستگی‌اش به آمریکا بیرون بیاید. بگفته امین صیغل اکثریت مردم ایران همیشه او را «دست‌نشانده آمریکا» می‌دانستند. پس از خروج بریتانیا از خلیج فارس، شاه نقش «ژاندارم منطقه» را بر عهده گرفت.[۱۱۱]

او حاکمیت نظامی ایران را بر جزایر سه‌گانه اعمال کرد[۱۱۲] و در عوض، از ادعای حاکمیت بر بحرین دست برداشت.[۱۱۳] پیمان بغداد (بعدها پیمان سنتو) میان کشورهای ایران، عراق، ترکیه و پاکستان منعقد شد.[۱۱۴] شاه از موضع قدرت پیمان الجزایر را امضا کرد و به اختلافات مرزی با عراق خاتمه داد.[۱۱۵]

این همزمان با «دکترین نیکسون» پس از جنگ‌های هندوچین بود که امریکا سعی داشت در سیستم دو قطبی دوران جنگ سرد از طریق قدرت‌های منطقه‌ای منافع آمریکا را تأمین کند. آمریکا به ایران به چشم یکی از این قدرت‌های منطقه‌ای می‌نگریست. به دنبال این نظام جدید بین‌المللی و نقش جدید ایران، شاه در این زمان درصدد افزایش قدرت نظامی و صنعتی خود برآمد.[۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸] سرمایه‌های غیرمالی ایران جوابگوی برنامه‌های شاه نبود و شاه دوباره هرچه بیشتر از نظر فنی و نظامی به آمریکا وابسته می‌شد. در آن زمان سیل مستشاران آمریکایی وارد ایران شد که باعث برانگیخته‌شدن حساسیت‌های منفی مردم ایران شد. حتی با روی کار آمدن جیمی کارتر دموکرات در آمریکا، تغییری در ماهیت سیاست آمریکا و «دکترین نیکسون» به وجود نیامد. با وجود تأکید کارتر بر مسأله حقوق بشر و کنترل فروش سلاح به متحدین غیرغربی آمریکا، کارتر از رهبری و سیاست‌های شاه حمایت می‌کرد و او را به عنوان یک «رهبر بزرگ» ستایش می‌کرد.[۱۱۹]
انقلاب ۱۳۵۷ و ترک ایران
تیتر اصلی روزنامه اطلاعات با سرخط
شاه رفت
نوشتار اصلی: انقلاب ۱۳۵۷ ایران


شروع سقوط شاه

سقوط قیمت نفت در میانه سال ۱۹۷۵ باعث سقوط اقتصادی، تورم فزاینده در سال‌های ۱۹۷۵ تا ۷۷ شد و نارضایتی عمومی را باعث شد. فرار سرمایه‌ها از ایران آغاز شد. همزمان، سه قشری مهمی که انقلاب مشروطه را باعث شده‌بودند -روشنفکران، بازاریان و علما- به طور فزاینده‌ای با نظام بیگانه می‌شدند.[۱۲۰]

زنجیره‌ای از اقدامات نسنجیده شاه از سال ۱۳۵۴ علیه علما باعث شد تا آن‌ها، نیروهای انقلابی برای سرنگونی شاه را به حرکت در بیاورند. از جمله این اقدامات، موارد زیر را می‌توان برشمرد: تخریب بازار قدیمی اطراف مشهد، اعلام تقویم شاهنشاهی بجای تقویم هجری، موافقت با طرح‌های کاهش بودجه جمشید آموزگار برای لغو یارانه که نخست‌وزیر قبلی هویدا از سال ۱۹۶۵/ ۱۳۴۴ به روحانیان می‌پرداخت بود (یارانه‌ای که به‌خاطر جبران کاهش درآمدهای حاصل از وقف، حاصل از اجرای فاز دوم اصلاحات ارضی به روحانیون پرداخت می‌شد)، آخرین از این سری اقدامات، انتشار مقاله توهین‌آمیزی با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه نیمه‌رسمی اطلاعات به تاریخ هفت ژانویه ۱۹۷۸ (۱۷ دی ۱۳۵۶) علیه خمینی بود. مقاله‌ای که گفته می‌شود توسط وزارت اطلاعات تهیه شده‌بود. تظاهرات خشونت آمیز طلاب قم سرکوب شد و تلفات جانی به همراه داشت. از این زمان نهضت انقلابی-اسلامی خمینی آغاز شد و زنجیره‌ای از اعتراضات در دوره‌های چهل روزه (به تقلید از سنت عزاداری در شیعه) شکل گرفت.[۱۲۱] خمینی در یک مصاحبه در ۹ می سال ۱۹۷۸ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۷) با روزنامه لوموند، سرنگونی و برچینی رژیم پهلوی و قانون اساسی ایران را خواستار شد. اکنون خمینی مطمئن از پیروزی، به طور پیوسته عبارت «زمانی که ما به قدرت رسیدیم» را تکرار می‌کرد.[۱۲۲]
انقلاب ۱۳۵۷
دانشجویان انقلابی دانشگاه تهران در حال کندن مجسمه شاه
تظاهرات انقلابیون در برابر ارتش

دلایل متعدد و متفاوتی برای شکست شاه در برابر انقلاب ایران ارائه شده‌است. سعید امیرارجمند نارضایتی و به وجود آمدن تمایلات ضدخارجی به‌خاطر وابستگی رژیم شاه به امریکا و حضور وسیع نیروهای امریکایی و اروپایی در ساختار اقتصاد و ارتش را از محرک‌های اعتراضات می‌داند. همچنین او به وجود آمدن یک ساختار متمرکز سلطنتی در ایران را عاملی می‌داند که تمام نارضایتی‌ها را بسوی یک شخص هدایت نمود. نبود پلورالیسم که در عصر مدرن نظام سلطنتی را شکننده‌ترین ساختار در میان ساختارهای موجود می‌کند نیز از دیگر عوامل این اتفاق است.[۱۲۳] ولی نقش خود شاه نیز در این میان مهم بود.[۱۲۴]

شاه در دو سال آخر سلطنتش، اشتباه‌ترین تصمیمات دوره حکومت خود را گرفت. زمانی که باید خود را قدرتمند نشان می‌داد از خود ضعف نشان داد و زمانی تظاهر به قدرت می‌کرد که نشانه‌ای از قدرت در او وجود نداشت. دلیل این اشتباهات تصمیم گیری مجموعه‌ای از عوامل شخصی و سیاسی بود. عواملی که ریشه در شخصیت متزلزل شاه در آن زمان خاص داشت.[۱۲۵] او هر روز کمتر و کمتر خود را درگیر امور روزانه کشور می‌کرد.[۱۲۶] به گفته ماروین زونیس، زمانی که انقلاب آغاز شد شاه همه عوامل خارجی که برای سال‌ها سرچشمه‌های حمایت روانی از شخصیت او را تشکیل می‌دادند، از دست داده بود.[۱۲۷]

در بین دهه چهل و پنجاه شمسی، اقتصاد ایران به سرعت رشد نمود و این باعث افزایش خودبزرگ‌بینی شاه شده بود. گزارشی از سازمان سیا عنوان می‌کند که شاه خود را «دارای یک مأموریت الهی» برای اداره کشورش می‌داند. به دنبال این پیشرفت شاه سیاست‌های سختی علیه نیروهای چپ‌گرا و میانه‌رو پیش گرفت. او معتقد بود که روحانیت (به غیر از طرفداران خمینی) متحدان مورد اعتماد او در جنگ علیه کمونیسم و ملی‌گرایی سکولار در ایران است. این سیاست به روحانیت ایران فرصت داد تا شبکه‌ای انحصاری در میان مردم به وجود بیاورند.[۱۲۸] او در سال ۱۳۵۳ با تشکیل دادن حزب رستاخیز نظام تک‌حزبی را در ایران اعلام نمود. ایده‌ای که به سرعت به موضوعی برای مخالفت و تمسخر تبدیل شد. حتی امیرعباس هویدا، اولین دبیر کل حزب رستاخیز نیز (در محافل خصوصی) این ایده شاه را به تمسخر می‌گرفت.[۱۲۹] شاه گمان می‌کرد (مانند آنچه در روزنامه‌های حکومتی نوشته می‌شد)، مردم اگر هم او را به عنوان رهبر کشور عاشقانه دوست ندارند، حداقل وی را تحسین می‌کنند. در طول ماه‌های آخر، شاه با دیدن تظاهرات میلیونی مردم علیه خود، این عامل روانی را از دست داد.[۱۳۰]

در یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۴ پزشک شاه تشخیص داد که شاه مبتلا به سرطان غدد لنفاوی[یادداشت ۶] شده‌است. هر چند شاه این موضوع را برای ۳ سال حتی از فرح نیز پنهان کرده‌بود.[۱۳۱] شاه که همواره و از کودکی گمان داشت به نوعی تحت حمایت خداوند و امامان شیعه است، زمانی که فهمید دچار بیماری سرطان شده‌است، اعتمادبه‌نفس ناشی از این سرچشمه روانی را نیز از دست داد.[۱۳۲]

شاه به درخواست‌های آمریکا برای استفاده از نفوذ خود در اوپک برای پایین آوردن قیمت نفت پاسخ منفی داد. این موضوع باعث شد تا امریکا برای پایین آوردن قیمت نفت از او ناامید شده و دست‌به‌دامن عربستان سعودی شود.[۱۳۳] از سوی دیگر کارتر فشارش بر روی شاه برای بهبود وضع دموکراسی در ایران را از سر گرفت.[۱۳۴] مخالفان شاه این را به عنوان نشانه احتمالی پایان حمایت بی‌قیدوشرطی که شاه از واشنگتن در تمام این سال‌ها دریافت می‌کرد قلمداد نمودند.[۱۳۵] صرف‌نظر از این‌که آیا شاه همچنان مورد حمایت غرب بود یا خیر، خود شاه احساس می‌کرد که دیگر مورد حمایت نزدیک‌ترین متحد خود یعنی ایالات متحده نیست. در واقع او آمریکا را نیز به عنوان حامی روانی خود، در کنار خود نمی‌دید.[۱۳۶] شاه پس از سقوط، برداشته شدن حمایت غرب از حکومت خود را بزرگترین عامل سقوط خود عنوان می‌کرد و انگیزه‌های دموکراتیک مردم ایران را نفی می‌نمود.[۱۳۷] به سبب باور ریشه‌دار شاه به نظریه توطئه، او در تحلیل‌های خود به دنبال دست‌های خارجی مسبب انقلاب بود و به طور مداوم از دریافت ریشه‌های واقعی و داخلی نارضایتی‌ها عاجز بود. سرانجام زمانی که احساس نمود آشتی با دشمنان قدرقدرت خارجی ممکن نیست، دلسرد و عصبی گردید و از اداره امور عاجز شد. در واقع اسناد آرشیوهای انگلیس و امریکا نشان می‌دهد که تا پایان اکتبر ۱۹۷۸ سیاست این دو کشور بر حفظ نظام سلطنتی بود. تنها از اوایل نوامبر، دو کشور به دنبال راه حل‌های جایگزین حل بحران افتادند و از ایده خروج شاه از ایران حمایت نمودند. زیرا آنها به این نتیجه رسیده بودند که شاه دیگر قدرت یا اراده‌ای برای رهبری ندارد.[۱۳۸]

از میان نزدیکان عاطفی شاه، ارنست پرون سال‌ها پیش درگذشته بود. اشرف، خواهر دوقلوی او که در نیویورک زندگی می‌کرد، از نظر انقلابیون چهره‌ای مخدوش‌تر از آن داشت که بتواند به ایران بازگردد و به تقویت روحیه شاه کمک کند؛ و از همه بدتر اسدالله علم تنها چند ماه قبل با بیماری سرطانی مشابه خود شاه، درگذشته بود؛ بنابراین سرچشمه‌های حمایت کننده روانی، یکی یکی او را ترک گفته بودند.[۱۳۹]

شاه در ماه‌های آخر دچار تزلزل شخصیت، بلاتکلیفی و عدم توانایی تصمیم‌گیری به‌موقع شده بود.[۱۴۰] تمام ارکان جامعه، حول شخص او شکل گرفته بود و با تزلزل شاه تمام این ارکان به هم ریخت. امیرارجمند به دستور شاه به ارتش (به خصوص بعد از واقعه هفده شهریور) در مورد عدم سرکوب مردم اشاره می‌کند. دستور منع تیراندازی مستقیم ارتش به مردم (که منجر به پیروزی انقلاب با تلفاتی ناچیز شد) و همچنین وسواس شاه در چیدن و انتخاب فرماندهان ارتش به‌گونه‌ای که همیشه فرمانبردار او باشند، در نهایت منجر به این شد که در نبود یک شاه تصمیم گیرنده، فرماندهان ارتش فاقد قدرت تصمیم گیری باشند.[۱۴۱] سرانجام با بالا گرفتن اعتراضات، شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و در ۲۲ بهمن همان سال انقلاب ایران به پیروزی رسید.[۱۴۲]

در تحلیلی نهایی، شاه نتوانست به رویاهایش در مدرن‌سازی ایران برسد زیرا نتوانست ملتش را با خود همراه کند. او «ایزوله» شدن خودخواسته‌ای از مردمش را برگزید. این انزوا افسانه اتحاد شاه و مردم، براساس جذبه معنوی سلطنت را مخدوش و در پایان نابود ساخت.[۱۴۳]
شاه و فرح لحظاتی پیش از ترک ایران

ساختار شاه‌محور قدرت در ارتش ایران و نبود آموزش کافی برای مواجهه با ناآرامی‌های مدنی نتیجه‌ای جز فاجعه و خونریزی در پی نداشت. چندین و چند مورد تیراندازی ارتش به سوی مردم اتفاق افتاد که بدترین آن وقایع هفدهم شهریور بود. در این روز که بعدها به نام جمعه سیاه معروف شد، هزاران نفر در میدان ژاله تهران برای یک تظاهرات مذهبی گرد آمدند. وقتی مردم حکومت نظامی را نادیده گرفتند، سربازان به سویشان آتش گشودند که در نتیجه آن بسیاری از مردم کشته و یا به شکل وخیمی مجروح شدند. جمعه سیاه نقشی اساسی در رادیکال‌کردن جنبش‌های اعتراضی داشت. این کشتار فرصت هر گونه مصالحه را کاهش داد، به گونه‌ای که جمعه سیاه، به «نقطهٔ بی‌بازگشت انقلاب» معروف شد.[۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶][۱۴۷][۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰]

سقوط دولت مصدق در سال ۱۹۵۳ میلادی، شروع دوره مطلق‌گرایانه سلطه شاه بود که سعی می‌نمود جامعه ایران را همسوی با غرب، و مخصوصاً آمریکا مدرنیزه کند؛ ولی رژیم، خواسته مردم را اشتباه فهمید و با عرضه خود به عنوان دست‌نشانده آمریکا به غرور ملی لطمه وارد کرد. در نتیجه آن انقلاب رخ داد که در آن اشراف و طبقات غرب‌گرا کنار زده شدند و راهی برای رادیکالیزم مذهبی و سلطه بنیادگرایی دینی باز شد.[۱۵۱]
مرگ
آرامگاه محمدرضا پهلوی در مسجد الرفاعی قاهره.

محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به مصر رفت و در اسوان مورد استقبال رسمی انور سادات، رئیس‌جمهور مصر قرار گرفت.[۱۵۲] سپس از ۲ بهمن مدتی را در مراکش مهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود.[۱۵۳] با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، او مجبور به ترک مراکش شد و در ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ به باهاما رفت[۱۵۴] که برای مدت موقتی به او روادید گردشگری داده بود. تلاش‌های او برای گرفتن پناهندگی سیاسی از انگلستان بی‌نتیجه ماند. با پایان یافتن روادید باهاما، او توانست در ۲۰ خرداد به مکزیک برود.[۱۵۵] بیماری او در مکزیک هر روز شدت می‌یافت اما او بیماری واقعی خود را از پزشکان مکزیکی پنهان می‌کرد. هرچند پزشک مخصوص او که از پاریس می‌آمد او را تحت شیمی‌درمانی قرار می‌داد، پزشکان مکزیکی او را برای مالاریا درمان می‌کردند.[۱۵۶]

با شدت یافتن بیماری، بر خلاف میل دولتمردان آمریکا او توانست اجازه ورود به امریکا بیابد. او در ۳۰ مهر به امریکا رفت[۱۵۷] و برای درمان پزشکی در بیمارستان نیویورک بستری شد. او همچنین چند بار مجبور شد بصورت پنهانی به مرکز سرطان مموریال اسلون-کترینگ برود. با بروز بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا، هیچ کشوری علاقه به پناه‌دادن یک پادشاه بی‌تاج و تخت نداشت. محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان نخست در ۱۱ آذر به مرکز پزشکی ویلفورد هال در پایگاه نیروی هوایی لاکلند در تگزاس،[۱۵۸] سپس در ۲۴ آذر به پاناما[۱۵۹] و در ۳ فروردین ۱۳۵۹ (۲۳ مارس ۱۹۸۰) به مصر رفت[۱۶۰] و دستِ‌آخر انور سادات به او پناهندگی داد.[۱۶۱]

مدت کوتاهی پس از ورود وی به مصر، پزشکان معالج طحال او را خارج کردند. سرطان او در وضع پیشرفته‌ای بود و پایان کار وی نزدیک بود. سرانجام در ساعت ۹:۴۵ دقیقه روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، محمدرضا پهلوی در ۶۱ سالگی در قاهره درگذشت. جسد وی در مسجد الرفاعی، پس از یک مراسم رسمی خاکسپاری شد.[۱۶۲]
موردهای مرتبط
اقدامات صنعتی-اقتصادی شاه
نوشتار اصلی: اقدامات محمدرضا پهلوی

محمدرضا شاه تمام وجهه خود و نظام پادشاهی را بر روی خارج‌ساختن ایران از رده کشورهای توسعه‌نیافته و وارد شدن به رده کشورهای تازه‌صنعتی‌شده مانند کره جنوبی خرج‌نمود. او تلاش می‌کرد تا ایران را به‌سوی «تمدن بزرگ» هدایت کند، اصطلاحی که در سال ۱۹۷۲ ابداع شد. توسعه اقتصادی یک استراتژی کلیدی در جهت نیل به این مقصود بود.[۱۶۳] این رضاشاه بود که سیستم آموزشی و قضایی سکولار به‌وجود آورد، اولین قدم‌ها به‌سوی بهبود آزادی و بهبود حقوق زنان را برداشت، زیرساخت‌های یک کشور صنعتی را بنیان نهاد و سنگ‌بنای یک سیستم بهداشت عمومی را گذاشت. محمدرضاشاه سیاست‌های مدرن‌سازی پدرش را دنبال نمود و توسعه بخشید. این توسعه در قالب موضوعاتی چون مبارزه علیه بی‌سوادی، ارائه سرویس‌های بهداشتی و آموزشی برای نقاط روستایی، افزایش حقوق زنان، آزادسازی روستاییان از قید نظام قدیمی ارباب‌رعیتی و به‌وجود آوردن یک قشر متوسط متخصص از تکنوکرات‌ها و بروکرات‌ها (که بیشتر آن‌ها در غرب تحصیل کرده بودند) بود. از دید توسعه اجتماعی] شاه یک انقلابی بود اما هر چقدر که سیاست‌های او انقلابی‌تر می‌شد، مخالفت علما و سایر گروه‌های ذی‌نفع بیشتر می‌شد. با این وجود اصلاحات سیاسی شاه بسیار عقب‌تر از اصلاحات اجتماعی ایران بود.[۱۶۴] شاه مردم‌سالاری را برای ایران تجویز نمی‌کرد و آن را یک مانع در برابر توسعه می‌دانست. او اعتقاد داشت که یک حکومت استبدادی مانند حکومت پدرش برای کشور مفیدتر است.[۱۶۵] شاه حداقل در ۱۶ سال پایان پادشاهی‌اش، تصمیم‌گیرنده نهایی برای تمام تصمیمات کلیدی کشور بود.[۱۶۶]
سال     درآمد نفتی
(میلیون دلار)     درصد درآمد نفتی در
تامین درآمدهای ارزی[۱۶۷]
۳۳-۳۴     ۳۴٫۴     ۱۵
۳۵-۳۶     ۱۸۱     ۴۳
۳۷-۳۸     ۳۴۴     ۶۰
۳۰-۴۰     ۳۵۹     ۶۰
۴۱-۴۲     ۴۳۷٫۲     ۷۰
۴۳-۴۴     ۵۵۵٫۴     ۷۶
۴۵-۴۶     ۹۶۸٫۵     ۶۵
۴۷-۴۸     ۹۵۸٫۵     ۵۳
۴۹-۵۰     ۱۲۰۰     ۵۴
۵۱-۵۲     ۲۵۰۰     ۵۸
۵۲-۵۳     ۵۰۰۰     ۶۶
۵۳-۵۴     ۱۸۰۰۰     ۷۲
۵۴-۵۵     ۲۰۰۰۰     ۷۲

طی دوران حکومت محمدرضا، ایران به چهارمین تولید کننده نفت و دومین صادر کننده بزرگ آن تبدیل شده بود. بر اساس موافقت نامه ۱۹۵۴/۱۳۳۳ کنسرسیوم نفت، سهم ایران از درآمدها به ۵۰ درصد رسید، اما بخش اساسی این افزایش بر اثر جنگ ۱۳۵۲/۱۹۵۴ اعراب و اسرائیل و چهار برابر شدن قیمت بین‌المللی نفت بود که باعث شد کشورهای عضو سازمان نفت (اوپک) از این امتیاز بهره‌مند شوند. بدین ترتیب درآمدهای نفتی ایران از مبلغ ۳۴ میلیون دلار در سال‌های ۳۳-۳۴ شمسی به ۵ میلیارد دلار در سال‌های ۵۲-۵۳ و حتی ۲۰ میلیارد دلار در سال‌های ۵۴-۵۵ شمسی افزایش یافت. نفت طی این ۲۳ سال، ۵۵ میلیارد دلار نصیب ایران کرد. طی این سال‌ها، به طور متوسط بیش از ۶۰ درصد درآمد دولت و ۷۰ درصد از درآمد ارزی سالانه این منبع تامین می‌شد.[۱۶۸]

الگوی توسعه مورد نظر رژیم (تئوری اقتصادی رشد قطره‌ای) به طور اجتناب ناپذیری شکاف بین گروه‌های دارا و ندار را وسیع‌تر کرد. استراتژی رژیم سرازیر کردن ثروت نفتی به سوی نخبگان وابسته به دربار بود که بعدها کارخانه‌ها، شرکت‌ها و واحدهای گشت و صنعتی متعددی را تاسیس کردند. ثروت به لحاظ نظری به صورت قطره‌ای به پایین جریان می‌یافت، اما در عمل در ایران همانند بسیاری از کشورها، همچنان به بالا چسبیده بود و مسیرش به سوی رده‌های پائین تر نردبان اجتماعی روز به روز کمتر می‌شود. ثروت، همانند یخ در آب گرم، در فرایند دست به دست شدن، ذوب می‌شد و نتیجه آن نیز چندان تعجب آور نبود. در دهه ۱۹۵۰/۱۳۳۰ ایران یکی از مشکل دارترین کشور جهان سوم به لحاظ توزیع نابرابر درآمدها بود. اما بنابر گزارش سازمان بین‌المللی کار در دهه ۱۳۵۰/۱۹۷۰، به یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیل شد. در خصوص توزیع درآمد، شواهد قطعی در دسترس نیست، اما بانک مرکزی ارزیابی را درباره هزینه خانوارهای شهری در سال‌های ۱۳۳۸-۳۹ و سال‌های ۱۳۵۲-۵۳ انجام داده است. مطابق این ارزیابی در سال‌های ۳۸-۳۹، ۳۵٫۳ درصد از مجموع هزینه‌ها مربوط به ۱۰ درصد بالایی ثروتمندها و تنها ۱٫۷ از هزینه‌ها مربوط به ۱۰ درصد گروه‌های بسیار فقیر بود. ارقام مربوط به سال‌های ۵۲-۵۳، وضعیت وخیم تری را نشان می‌دهد. بر مبنای این بررسی، ۳۷٫۹ درصد هزینه‌ها مربوط به دهک بالایی جمعیت ثروتمند کشور است در حالی که این رقم برای ۱۰ درصد پائین فقیر، ۱٫۳ درصد بوده است. بر اساس یکی از اسناد فاش شده سازمان برنامه و بودجه سهم درآمدی ۲۰ درصد جمعیت ثروتمند شهری در سال ۱۳۵۲ و ۱۳۵۴ از ۵۷ درصد به ۶۳ درصد افزایش یافته است. مطابق این سند شکاف بین میزان مصرف جمعیت شهری و روستایی به شکل قابل توجهی وسیع تر شده بود. این نابرابری‌ها به ویژه در تهران کاملاً محسوس بود. ثروتمندان شهر در کاخ‌های منطقه شمالی شهر زندگی می‌کردند در حالی که فقرا در آلونک‌های حلبی آباد بدون هیچ گونه امکانات عمومی - به ویژه یک سیستم حمل و نقل مناسب - به سر می‌بردند. شایع بود که یکی از افراد خانواده سلطنتی در خصوص ترافیک تهران گفته بود: «اگر مردم حوصله ترافیک ندارند، چرا هلیکوپتر نمی‌خرند؟» به بیان یکی از نشریات پنتاگون، رونق درآمد نفت نابرابری و فساد را به یک نقطه جوش رسانده بود.[۱۶۹]
خانواده
محمدرضا پهلوی در کنار فرزندانش در کاخ سعدآباد

در میان اعضای خانواده، اشرف نزدیک‌ترین شخص به محمدرضا بود.[۱۷۰] همچنین محمدرضا تا پایان عمر رضاشاه، رابطه خود را با پدرش حفظ کرد. با این‌حال محمدرضا آنچنان تحت تأثیر هیبت پدرش بود که بارها و در کتاب‌های گوناگون خود به هیبت او اشاره کرده‌است.[۱۷۱] او مجموعاً چهار خواهر و شش برادر داشت که فقط با شمس، اشرف و علیرضا مادر مشترک (تاج‌الملوک) داشت.[۱۷۲] فرزندان او شهناز (از فوزیه)، رضا، فرحناز، علی‌رضا و لیلا (از فرح) بودند که در این میان رضا به ولیعهدی رسید.[۱۷۳] علی‌رضا و لیلا سال‌ها پس از مرگ شاه خودکشی کردند.[۱۷۴]
همسران
نوشتارهای اصلی: فوزیه و محمدرضا پهلوی، ثریا اسفندیاری، و فرح پهلوی
از چپ به راست، فوزیه، ثریا اسفندیاری، فرح پهلوی.
ازدواج با فوزیه
ازدواج با ثریا
ازدواج با فرح

زمانی که محمدرضا به ۲۰ سالگی رسید، پدرش تصمیم گرفت تا وی ازدواج کند. ابتدا پرنسس اینگرید از سوئد (بعدها ملکه دانمارک) و سپس یک دختر ایرانی از خاندان قاجار برای او درنظر گرفته شدند؛ ولی او در سال ۱۳۱۸ خورشیدی، با فوزیه فؤاد، خواهر ملک فاروق پادشاه مصر در کاخ عابدین قاهره ازدواج کرد. گفته می‌شود که این ازدواج را مصطفی کمال آتاترک به رضاشاه پیشنهاد کرده‌است. این ازدواج مغایر اصل ۳۷ قانون اساسی مشروطه بود که بر طبق آن، ملکه ایران باید ایرانی‌الاصل باشد. به همین دلیل، مجلس ایران قانونی را از تصویب گذراند که فوزیه را «ایرانی‌الاصل» اعلام می‌کرد.[۱۷۵]

روشن است که فوزیه، انتخاب محمدرضا نبود. فوزیه اگرچه زیبا بود، ولی سرد و دست‌نیافتنی بود. در آغاز، محمدرضا ناگزیر به پذیرفتن فوزیه به عنوان همسرش بود، ولی بعد از تولد دخترشان شهناز و پس از تبعید رضاشاه و آغاز پادشاهی محمدرضا، این اجبار رفع شد. با این‌حال وقتی فوزیه به تنهایی به مصر رفت و محمدرضا را ترک کرد، او بیشترین تلاش ممکن را کرد تا فوزیه را بازگرداند. نامه‌ها و سفرای زیادی نزد او و برادرش ملک فاروق به مصر فرستاد؛ ولی این تلاش بی‌فایده بود و آنان ۳ سال بعد از هم جدا شدند.[۱۷۶]

پس از طلاق از فوزیه، او پادشاهی مجرد بود. به گفته اشرف: «دخترها را برای او می‌آوردند، ولی او عاشق هیچ‌کدام از این دخترها نمی‌شد. دخترها در لحظه ملاقات فکر می‌کردند که او دوستشان دارد؛ ولی این خیال خامی بیش نبود.» این نوع رابطه سطحی با دخترانی از این قبیل، به تدریج یکنواخت و کسل‌کننده شد.[۱۷۷]

محمدرضا ۷ پس از آن‌که از فوزیه جدا شد، با ثریا اسفندیاری بختیاری ازدواج کرد. ثریا زنی بود که محمدرضا واقعاً عاشقش بود. به گفته اشرف: «شاه عاشق ثریا بود و اگر ثریا می‌توانست برای او جانشینی بیاورد، آنان هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شدند».[۱۷۸] در آن زمان جانشینی مسأله مهمی بود و محمدرضا ناچار از ثریا جدا شد.[۱۷۹]

سومین همسر محمدرضا، فرح دیبا بود. او فرزند یک افسر ارتش بود. پدرش زمانی که فرح خیلی کوچک بود درگذشته بود. وی دانشجوی معماری در پاریس بود. خانواده او وضع مالی رضایت‌بخشی نداشتند. شهناز و شوهرش اردشیر زاهدی کسانی بودند که او را برای ازدواج به شاه معرفی کردند. پاسخ شاه به زاهدی چنین بود: «مجبورم به خاطر کشورم ازدواج کنم. پس چه بهتر که با کسی ازدواج کنم که دختر و مادرم هم او را پسندیده‌اند.» این‌بار شاه همسری غیرفعال نمی‌خواست و فرح هم چنین نبود.[۱۸۰]

شاه یک‌بار در مصاحبه‌ای به اوریانا فالاچی گفته بود[۱۸۱] که «در زندگی یک مرد، زن، به حساب نمی‌آید، مگر آن‌که زیبا و جذاب بوده و خصوصیات زنانه خود را حفظ کرده باشد.»[یادداشت ۷] اگرچه او بعدها در مصاحبه دیگری به باربارا والترز گفت[۱۸۲] که دقیقاً همین کلمات را به کار نبرده‌است.[یادداشت ۸]

به هرحال، برخی از دوستان نزدیک وی مانند اسدالله علم، به درخواست او ملاقات‌هایی را با دخترانی ترتیب می‌داده‌اند. ملاقات‌هایی که همیشه شامل روابط جنسی نبوده‌است.[۱۸۳]
دوستان

دوستان نزدیک دوران کودکی او را حسین فردوست (فرزند یک درجه‌دار جز) و مهرپور تیمورتاش (فرزند وزیر دربار) تشکیل می‌دادند. از این میان، محمدرضا به فردوست علاقه زیادی داشت. زمانی که در ۱۲ سالگی محمدرضا را برای ادامه تحصیل به سوئیس فرستادند، به اصرار او فردوست نیز وی را همراهی کرد.[۱۸۴]

ارنست پرون نیز یکی دیگر از دوستان نزدیک محمدرضا بود که در سوئیس با ولیعهد آشنا شد و با او به ایران بازگشت.[۱۸۵] از حدود سال ۱۹۳۵ میلادی اولین اشارات به دوستی محمدرضا با ارنست پرون (پسر باغبان مدرسه له‌روزه) در اسناد رسمی وجود دارد. پرون آشکارا همجنس‌گرا و با اعتقادات شدید کاتولیک بود و یکی از بحث‌برانگیزترین شخصیت‌های اطراف محمدرضا بود که نقش مهمی در زندگی وی داشت.[۱۸۶] محمدرضا به مدت نزدیک دو دهه تقریباً هر روز پرون را ملاقات می‌کرد. اما چند ماه پس از سرنگونی مصدق در سال ۱۹۵۳ و زمانی که دوستی با پرون باعث به وجود آمدن دردسرهای سیاسی برای او شد، او به یکباره تمام تماس خود را با پرون قطع کرد.[۱۸۷] نقش پرون در زندگی محمدرضا هیچگاه مشخص نبوده‌است. دشمنان محمد رضا پهلوی همیشه علاقه داشته‌اند تا این رابطه یک نوع رابطه همراه با «تعهد» نشان بدهند و سایرین نیز سعی داشته‌اند انتخاب این دوست عجیب توسط محمدرضا را با استفاده از تئوری‌های روان‌شناسی توجیه کنند.[۱۸۸]

حلقه دوستان نزدیک محمدرضا پهلوی در دوران بزرگسالی نیز چندان بزرگ نبود. یحیی عدل جراح معروف و عبدالکریم ایادی دو تن از دوستان نزدیک محمد رضا بودند. بخشی از دوستان او، از طریق حلقه اشرف به شاه نزدیک شدند و گروهی نیز به وسیله فرح به وی معرفی شدند. زمانی که فرح وارد دربار شد، گروه زیادی از دوستان و اقوام خود را نیز، به دربار وارد کرد. بعضی از آنان پیش از ورود به دربار، از منتقدان حکومتش بودند.[۱۸۹]
روشنفکران

به نظر می‌رسد او در سوئیس تا حدی با نویسندگان انگلیسی و آمریکایی آشنا شده و حتی آثاری از ویلیام شکسپیر را مطالعه نموده بود. او بعدها هیچ‌گاه علاقه‌ای به مطالعه آثار دانشورانه از خود نشان نداد.[۱۹۰] عباس میلانی می‌نویسد که او در فرانسه و به همراه ارنست پرون، اشعار و ادبیات فرانسوی را مطالعه می‌کرده‌است و رابله و دشاتوبریان را نویسندگان مورد علاقه خود معرفی کرده‌است. او در دوره ولیعهدی به موسیقی سنتی ایرانی و غربی علاقه داشته و موتزارت و لیست، آهنگسازان مورد علاقه او بوده‌اند. این مطالعات در شعر و ادبیات در سالهای حضور ارنست پرون در دربار او نیز ادامه داشته‌است.[۱۹۱]

پس از رسیدن به پادشاهی، از وزیر دربار خواست تا علامه محمد قزوینی را به قصر دعوت کند. در اولین ملاقات شاه جوان از قزوینی و دوستانش خواست تا جلسات خود را در قصر او برگزار کنند تا او فقط شنونده باشد و از آنان بیاموزد. این جلسات هفتگی، سال‌ها ادامه یافت و محمدرضا پهلوی از طریق این جلسات با فلسفه، تاریخ، فرهنگ و ادبیات فارسی و به‌خصوص شعر حافظ آشنا شد. در طول دهه‌های چهل و پنجاه شمسی، افراد روشنفکر بیشتری در اطراف او بودند. او با گسترش اندیشه روشنفکرانه در اطراف خود موافقت کرد. او اعتقاد نداشت که روشنفکری خطری برای او و حکومت او باشد. در دهه پنجاه، او سلسله بحث‌های میان سید حسین نصر و احسان نراقی را از تلویزیون دنبال می‌کرد. او بدون آن‌که بداند واژه «غرب‌زدگی» را جلال آل‌احمد اشاعه داده و بدون آن‌که کتاب‌های او را خوانده باشد از این واژه استفاده می‌کرد.[۱۹۲]

شاه همواره روشن‌فکران را مسخره می‌کرد.[۱۹۳] شیوه استبداد روزافزون حکومت شاه پس از انقلاب سفید، هر چه بیشتر روشنفکران و جبهه ملی را با او بیگانه می‌کرد. آنان توجهی به توسعه اجتماعی و اقتصادی به‌دست آمده نداشتند و بازگشت به یک نظام لیبرال‌تر و مطابق قانون اساسی و تغییر موضع طرفدار غرب محمدرضا پهلوی را خواستار بودند. قدرت جبهه ملی و روشنفکران با حمایت دانشجویان در ایران و جمعیت قابل توجه دانشجویان ایرانی در خارج از ایران افزوده شد. دانشجویان ایرانی جنبش‌های انقلابی در الجزایر، کوبا، چین و جاهای دیگر را مطالعه کرده بودند و آثار علی شریعتی را مشتاقانه مطالعه می‌کردند. در نوامبر سال ٬۱۹۷۸ کریم سنجابی، رهبر جنبش ملی، خمینی را در پاریس ملاقات کرد و شرایط خمینی را پذیرفت. ائتلاف حاصل شده بین روشنفکران و دانشجویان و علمای مبارز در این زمان، سقوط شاه را اجتناب‌ناپذیر کرده‌بود.[۱۹۴]
رسانه‌ها
پرونده:1959-11-02 Iran.ogvپخش رسانه
گزارش یونیورسال نیوزریل از مراسم جشن تولد ۴۰ سالگی شاه، ۱۹۵۹

اولین بار این مصدق بود که از رادیو ایران برای تنظیم افکار عمومی استفاده کرد.[۱۹۵] کنفرانس‌های مطبوعاتی محمدرضا پهلوی از اکتبر ۱۹۵۸ شروع شد.[۱۹۶] تلاش او، بیشتر معطوف به رسانه‌های خارجی بود. از سقوط دولت مصدق تا انقلاب ۱۳۵۷، ایران در صدر اخبار مطبوعات آمریکایی قرار داشت. اوج توجه این رسانه‌ها به ایران، اززمان تحریم نفتی اعراب تا ۱۳۵۶ بود.[۱۹۷] شاه در برخورد با رسانه‌ها متکبرانه و در نقش یک معلم به نظر می‌رسید.[۱۹۸]
منش و ویژگی‌ها

بسیاری از ویژگی‌های اخلاقی محمدرضا، نقطه مقابل پدرش بود. رضاشاه دارای طبعی خشن بود، ولی محمدرضا حتی در اوج قدرت خجالتی بود. او به اندازه پدرش سخت‌گیر نبود. اگرچه مخالفتی هم با نظم و انضباط در زندگی نداشت. او معمولاً لباس معمولی می‌پوشید؛ ولی هرگاه لباس نظامی در بر می‌کرد، برخلاف پدرش آن را به انواع مدال‌ها می‌آراست. او به غیر از مواقعی که در تعطیلات یا در سفر بود، اغلب اوقات خود را در دفترش می‌گذراند.[۱۹۹]

پرخور نبود، در هر وعده کم غذا می‌خورد و میان وعده‌ها چیزی نمی‌خورد. چیز بسیاری در بشقاب غذایش باقی نمی‌ماند. به ندرت نوشیدنی الکلی می‌نوشید. به کله‌پاچه (که بیش‌تر در خانه مادرش می‌خورد) علاقه داشت، اما این غذا با معده‌اش سازگاری نداشت. جوجه و ماهی کباب‌شده را می‌پسندید.[۲۰۰]
اعتقاد به تئوری توطئه
نوشتار اصلی: نظریه‌های توطئه در ایران
آخرین خاطرات شاه، پاسخ به تاریخ، مانند اثری کابوس‌گونه و طولانی مملو از چهره‌های در سایه است که برای خنجر زدن به بیرون آمده‌اند.[۲۰۱]

محمدرضا شاه نیز مانند پدرش، هم به سیاست انگلیس سخت ظنین بود و هم از آن وحشت داشت.[۲۰۲] او متقاعد شده‌بود که بریتانیا از طریق حزب توده، روحانیون عالی رتبه از جمله خمینی و رژیم بعث عراق، علیه او فعالیت می‌نماید. به همین نسبت وی اعتقاد داشت که روس‌ها در جریان ناآرامی‌های دانشجویی ایران دست دارند و شرکت نفتی، سازمان‌های چریکی مسلمان و مارکسیست را در برابر رژیم وی تحریک می‌کند. او همچنین مظنون بود که یک نیروی پنهان، ایالات متحده آمریکا را تحت کنترل دارد، کندی و هر کس دیگری که در برابر آن قرار گرفت را به قتل می‌رساند.[۲۰۳]

بر اساس دیدگاه وی، بریتانیا به دلیل علاقه‌مندی به «سرک کشیدن در هر کاری» در ایجاد حزب توده دست داشت. تلاش برای ترور او در سال ۱۳۲۸ توطئه‌ای بود که مشترکاً توسط حزب توده، روحانیون «محافظه‌کار افراطی» و انگلیسی‌ها که دختر باغبان سفارت‌شان دوست‌دختر تروریست بود، و «دوست دارند نخود هر آشی بشوند»، به اجرا در آمد. مصدق نیز با وجود «ژست مردمی» خود، یک عامل انگلیسی بود و به این دلیل با پست نخست‌وزیری در زمان جنگ جهانی دوم موافقت کرده‌بود که تائید ارباب خود را گرفته بود. شاپور بختیار (آخرین نخست‌وزیرش) نیز عامل شرکت بریتیش پترولیوم بود.[۲۰۴]

از نظر شاه، هدف اصلی انگلیسی‌ها از حمله به ایران در سال ۱۳۲۰، رهایی از شر پدرش می‌داند، چون به‌واسطه لغو امتیاز نفتی، خشم آنان برانگیخته شده بود.[۲۰۵] به باور شاه، انگلیسی‌ها همراه با شرکت‌های نفتی و «روحانیون مرتجع»، عملاً انقلاب اسلامی را به تلافی دفاع او از اوپک و آرمان فلسطینی‌ها طراحی کرده بودند. هم فلسطینی‌ها و هم اسرائیلی‌ها از شنیدن چنین سخنانی شگفت زده می‌شدند. شاه به هنگام مرگ مدعی شد که سیا به همراه ام‌آی‌سیکس انقلاب ۱۳۵۷ را طراحی کردند. او لفاظانه می‌پرسد: «چه کسی پول تظاهراتی را داده که شرکت کنندگانش زلف سیاه و بلوند داشته‌اند؟ این هیبت به ندرت در ایران دیده می‌شود.»[۲۰۶] وی مدعی می‌شود که سرنگونی او توسط «ترکیب عجیبی» از نه تنها روحانیون، حزب توده و شرکای نفتی، بلکه توسط رسانه‌های غربی و نیز کابینه‌های کارتر و تاچر صورت گرفت.[۲۰۷]
ورزش و سرگرمی
محمدرضا، کاپیتان تیم فوتبال مدرسه توپ را در دست دارد.[۲۰۸](فردوست نفر نخست سمت چپ)

در دوران تحصیل و در میان دروس، محمدرضا به ورزش علاقه زیادی داشت. کشتی و سوارکاری ورزش‌های مورد علاقه وی بود. بعدها به فوتبال، چوگان و دوچرخه‌سواری نیز علاقه‌مند شد.[۲۰۹] سوابق مدرسه له روزه، محمدرضا را یک ورزشکار عالی در فوتبال و شنا معرفی می‌کند.[۲۱۰]

او از جوانی تنیس بازی می‌کرد و این ورزش را تا زمانی که مشکل بینایی پیدا کرد، ادامه داد. هم‌چنین اسکی را در نوجوانی در سوئیس آموخت. در بازگشت به ایران، چوب‌های اسکی را بر دوشش می‌گذاشت و برای اسکی به تپه الهیه در شمال تهران می‌رفت. بعدها او اسکی را در کوه‌های البرز و پیست‌های شمشک و دیزین در نزدیک تهران و همچنین کوه‌های آلپ در نزدیک ویلای خود در سن موریس سوئیس ادامه داد. او هم‌چنین یک سوارکار ماهر بود. در رانندگی و خلبانی، به سرعت علاقه داشت.[۲۱۱]

از سال‌های آغازین پادشاهی، او برنامه ناهار مردانه جمعه‌ها را برقرار کرد. دوستانی مانند محمد خاتمی به این میهمانی‌ها دعوت می‌شدند و به بازی‌های ورزشی مانند والیبال می‌پرداختند. با گذر زمان، پوکر جای ورزش را گرفت. اگرچه گفته می‌شود که این بازی‌ها بر سر پول بود، اما مبلغ قمار و شرط‌بندی، ناچیز بوده‌است. پس از مدتی، به دلیل پخش شایعه‌هایی، شرط‌بندی متوقف شد و مبلغ قمار در ورق‌بازی نیز به پول جزئی کاهش یافت.[۲۱۲]
باورهای دینی
محمدرضا پهلوی هنگام انجام فرایض حج
شاه در حال نمازخواندن

او خود را همانند پدرش یک «مؤمن واقعی» می‌دانست.[۲۱۳]به گفته افخمی با آن‌که خانواده محمدرضا چندان مذهبی نبودند، ولی محمدرضا در کودکی تحت تأثیر جامعه مذهبی ایران و افسانه‌های مذهبی‌ای که اقوام، خدمتکاران و دایه‌هایش برای او می‌گفتند، به تدریج با حماسه‌های ایرانی-اسلامی آشنا شد. به گفته اشرف، بعضی از این داستان‌ها هیچ‌گاه از ذهن محمدرضا پاک نشدند.[۲۱۴] مادر محمدرضا برخلاف رضاشاه بسیار مذهبی بود. محمدرضا که بیشتر دوران کودکی‌اش را در کنار مادرش بود، تحت تأثیر عقاید مادرش گرایش‌هایی مذهبی یافت.[۲۱۵][کدام صفحه؟] او در سن نوجوانی و زمانی که در سوئیس بود، نمازهای یومیه را به جا می‌آورد.[۲۱۶] ولی آبراهامیان می‌گوید که رضاشاه هم مذهبی بود. یکی از دلایل خود را اسامی شیعی فرزندان رضاشاه (مثل محمدرضا، غلامرضا، علیرضا، احمدرضا، عبدالرضا و حمیدرضا) می‌داند.[۲۱۷]

ریشه گرایش مذهبی او همچنین به بنیه جسمی ضعیف او در خردسالی بازمی‌گردد. او یک‌بار در کودکی به بیماری سخت تیفوئید مبتلا شد. زمانی که پزشک گفته بود: «تنها کار دیگری که از دست ما برمی‌آید دعا کردن است» او در یک رویا، علی بن ابی‌طالب را دید که برای او داروی شفابخشی آورد. سال‌ها بعد، محمدرضا باور داشت که ارتباطی میان آن مکاشفه و بهبودی‌اش وجود داشته‌است. او از دو مکاشفه مشابه دیگر نیز در زندگی خود یاد کرده‌است. او زمانی را به یاد می‌آورد که زمانی که سوار بر اسب به امامزاده داوود سفر می‌کرد، سقوط کرد. او در رویا دید که ابوالفضل العباس او را از سقوط نجات داد. پدرش این رویا را هیچ‌گاه باور نکرد. او مکاشفه دیگری را این‌بار درباره ملاقات با امام زمان در کتاب خود تعریف کرده‌است.[۲۱۸]

در مصاحبه‌ای که اندکی قبل از مرگ وی در قاهره انجام شد، محمدرضا عنوان کرد که اعتقادات مذهبی، بخش قلبی و روحانی هر جامعه‌است و بدون آن جامعه به انحطاط کشیده خواهد شد. او در این مصاحبه ادیان واقعی را بهترین تضمین سلامت اخلاقی و استحکام روحانی جامعه دانست.[۲۱۹]
سیاست در برابر اسلام و روحانیان
دیدار شاه با روحانیون شیراز و اصفهان، ۱۳۳۴.

او روش رضاشاه را در قلع و قمع روحانیت شیعه در پیش نگرفت و به آنان (همچون سید حسین طباطبایی بروجردی) احترام می‌گذاشت. اما پس از مرگ بروجردی و مرجعیت روح‌الله خمینی فاصله‌اش با روحانیت شیعه زیاد شد. مخالفت خمینی با اصول انقلاب سفید در سال ۱۳۴۲ سرآغاز این فاصله بود که به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ منجر شد.[۲۲۰]

محمدرضا پهلوی چند سال پس از رسیدن به سلطنت چنین ادعا کرد که «عقاید اسلامی راه نجات بشریت است». او روحانیت را متحد خود در برابر نفوذ کمونیسم می‌دانست و به توسعه مساجد در کشور کمک کرد به‌طوری‌که تا سال ۱۹۶۰ میلادی تعداد مساجد به ۵۵٬۰۰۰ (و حتی بنابر آمارهای دیگر به ۷۵ هزار) و تعداد حوزه‌ها از ۱۵۴ به ۲۱۴ عدد رسید. این افزایش در نیمه دوم پادشاهی او حتی بیشتر بود. او روحانیان را قلباً طرفدار سلطنت می‌دانست و بارها بیان کرده بود که روحانیان تنها سنگر قابل اطمینان در برابر «سکولار» شدن و «کمونیستی» شدن ایران هستند.[۲۲۱] با شروع سیاست‌های محمدرضا برای مدرن سازی ایران، او به درستی دریافته بود که علما مهمترین مانع در سر راه برنامه‌های توسعه او برای پیشرفت کشور ایران هستند؛ ولی او قدرت علما را برای به جنبش در آوردن توده‌ها علیه حاکمی که برچسب «دشمن اسلام» به او خورده بود، دست کم گرفته‌بود.[۲۲۲]
دارایی و سرمایه

طبق یک ارزیابی داخلی سفارت انگلیس در ۷ اوت ۱۹۵۸، دست شاه، خانواده و دوستان او تنها از شاخه‌های اندکی از فعالیت‌های اقتصادی کوتاه مانده بود. این گزارش به علاقه مستقیم و شخصی محمدرضا به فعالیت‌های بانکی، نشر، تجارت در سطح خرد و کلان، حمل و نقل، صنعت ساخت، صنایع جدید، هتل‌ها، فعالیت‌های کشاورزی و حتی مسکن‌سازی اشاره‌می‌کند. طبق این گزارش صددرصد سهام بانک عمران، چهل و نه درصد سهام یک کمپانی جدید برای کارهای آبیاری و قایق‌سازی و تعمیرات در دریای خزر متعلق به شاه بود. این گزارش تخمین می‌زند که شاه صاحب ۱۳ هتل و ۴ هتل دیگر در حال ساخت است و گفته می‌شود که شاه سهام‌دار یک کارخانه کود شیمیایی، یک کارخانه سیمان یک سیلوی غله و یک کارخانه چغندر قند است.[۲۲۳] بنابر یک گزارش مشترک سفارت امریکا و انگلیس، شاه در این زمان در تجارت فعال می‌باشد و کمپانی واردات «ماه» را صاحب می‌باشد که در ابتدا به کار واردات از انگلیس می‌پرداخت و در حال حاضر در طرح‌های برق رسانی می‌پردازد. همین کمپانی در ساخت یک پل بر روی رود کارون و طرح‌های اکتشافی اورانیوم فعال می‌باشد. این گزارش از دخیل بودن شاه در طرح‌های تولید دارو و کنترل او بر سازمان ملی کشتیرانی حکایت می‌کند. تمام ثروت شاه در این زمان ۱۵۷ میلیون دلار برآورد شده بود. این رقم پول نقدی که شاه در خارج از ایران صاحب بود را شامل نمی‌شد. چند سال بعد مهدی سمیعی، مشاور مورد اعتماد شاه، از یک بانکدار امریکایی شنیده بود که شاه بیش از ۱۲۰ میلیون دلار در حساب‌های مختلفش دارد. هنگامی که شایعات مخرب در مورد فساد خاندان سلطنتی افزایش یافت، در تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۶۱ شاه بنیاد غیرانتفاعی پهلوی را تاسیس نمود و تمام شرکت‌های خود از جمله بانک عمران را وقف این سازمان نمود. به علاوه حدود دو هزار روستا را که از پدرش به ارث برده بود با قیمتی نازل و یا به رایگان به روستاییان شاغل در آن بخشید.[۲۲۴]

ثروتی که شاه از خود باقی گذاشت شبکه پیچیده‌ای از شرکت‌ها، بنیادها، حساب‌های بانکی، زمین‌هایی در کوستا دل سول اسپانیا[یادداشت ۹] و هم‌چنین شاله‌ای به نام «ویلای سوورتا» برای اسکی در شهر سن‌موریس در کشور سوئیس بود.[۲۲۵]

قرار بود که طبق خواسته شاه، ثروتش به نسبت زیر تقسیم شود: ۲۰٪ به فرح دیبا، ۲۰٪ به پسر بزرگش رضا، ۱۵٪ به فرحناز، ۱۵٪ به لیلا، ۲۰٪ به علیرضا پسر دیگر شاه، ۸٪ به شهناز و ۲٪ به نوه‌اش مهناز زاهدی. ارزش ثروت تقسیم شده شاه از ۳۰ میلیارد دلار بر طبق برآورد جمهوری اسلامی ایران تا ۱۲۰ میلیون دلار بر طبق گفته بعضی وابستگان به خانوده پهلوی متغیر است. عباس میلانی رقمی نزدیک به ۱ میلیارد دلار را نزدیک‌تر به واقعیت می‌داند.[۲۲۶] دومین منبع ثروت شاه درآمد نفت بود. به گفته یک اقتصاددان معتبر غربی،[چه کسی؟] در چند سال آخر سلطنت مقدار بسیار زیادی پول -احتمالاً به اندازه ۲ میلیارد دلار- مستقیماً از درآمدهای نفتی به حساب‌های مخفی خارج از کشور خاندان سلطنتی واریز شد. منابع غربی ثروت خانواده پهلوی در ایران و خارج را بین ۵ تا ۲۰ میلیارد دلار برآورد می‌کردند.[۲۲۷]
کتاب‌شناسی

    مأموریت برای وطنم
    انقلاب سفید
    به سوی تمدن بزرگ
    پاسخ به تاریخ

اتم برای صلح

اتم برای صلح عنوان سخنرانی آیزنهاور رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۸ دسامبر ۱۹۵۳ بود.

دولت آمریکا تحت این نام نمایشگاه‌هایی در کشورهای مختلف برگزار کرد که هدف آن تبلیغ سودمند بودن انرژی اتمی و رفع نگرانی مردم از جنبه‌های نظامی و مرگبار انرژی اتمی بود.

در سال ۱۳۳۵ با همکاری آمریکا نمایشگاهی با همین نام در دانشگاه تهران برپا شد که محمدرضا شاه آن را افتتاح کرد.

نیروگاه هسته‌ای

نیروگاه هسته‌ای به تأسیساتی صنعتی و نیروگاهی می‌گویند که بر پایهٔ فناوری هسته‌ای و با کنترل فرایند شکافت هسته‌ای، از گرمای تولید شدهٔ آن اقدام به تولید انرژی الکتریکی می‌کند. کنترل انرژی هسته‌ای با حفظ تعادل در فرایند شکافت هسته‌ای همراه است که با استفاده از گرمای تولیدی برای تولید بخار آب (مانند بیشتر نیروگاه‌های گرمایی) اقدام به چرخاندن توربین‌های بخار و به دنبال آن ژنراتورها می‌کند.

در سال ۲۰۰۴ انرژی هسته‌ای در تولید کل انرژی مصرفی جهان سهمی در حدود ۶٫۵٪، و در تولید انرژی الکتریکی سهمی در حدود ۱۵٫۷٪ داشته‌است و نخستین بار به وسیله انریکو فرمی در سال ۱۹۳۴ در یکی از آزمایشگاه‌های دانشگاه شیکاگو تولید شد. این اتفاق زمانی رخ داد که تیم او مشغول بمباران کردن هسته اورانیوم با نوترون بودند.

بنا بر پیش‌بینی اتحادیه جهانی هسته‌ای در سال ۲۰۱۵ به طور میانگین هر ۵ روز یک‌بار یک نیروگاه هسته‌ای در جهان آغاز به کار می کند. شکافت هسته‌ای صورت گرفته در یک رآکتور فقط بخشی از یک چرخه هسته‌ای است. این چرخه از معادن شروع می‌شود.میزان اورانیوم موجود در پوسته زمین نسبتاً زیاد است به طوری که با منابع فلزاتی همچون قلع و ژرمانیوم برابری می‌کند و تقریباً ۳۵ برابر میزان نقره موجود در پوسته زمین است. اورانیوم ماده تشکیل دهنده بسیاری از اجسام اطراف ما مانند سنگ‌ها و خاک است. بنا بر آمارگیری جهانی معادن شناخته شده جهان در حال حاضر برای تامین بیش از ۷۰ سال انرژی الکتریکی جهان کافی هستند. بهای میانگین اورانیوم در سال ۲۰۰۷، ۱۳۰ دلار آمریکا به ازای هر کیلوگرم بود. به این ترتیب ثبات تامین سوخت هسته‌ای از بسیاری از دیگر مواد معدنی بیشتر است.

مهمترین مسئله‌ای که مخالفان انرژی هسته‌ای بیان می‌دارند امنیت محیط زیستی نیروگاه هسته‌ای است زیرا با کوچکترین اشتباه، ممکن است فجایعی مانند فاجعه چرنوبیل به بار آید.

محتویات

    ۱ کاربرد
    ۲ تاریخچه
        ۲.۱ منشأ
        ۲.۲ سال‌های آغازین
        ۲.۳ پیشرفت
        ۲.۴ آینده
    ۳ فناوری رآکتور هسته‌ای
    ۴ چرخه سوخت هسته‌ای
        ۴.۱ منابع سوخت
    ۵ جوانب اقتصادی
    ۶ امنیت نیروگاه هسته‌ای
    ۷ نیروگاه‌های متحرک
    ۸ پسماند هسته‌ای نیروگاه‌ها
        ۸.۱ نگرانی‌های محیط زیستی
        ۸.۲ حوادث هسته‌ای
            ۸.۲.۱ حادثه تری مایل آیلند (۱۹۷۹)
            ۸.۲.۲ حادثه چرنوبیل (۱۹۸۶)
            ۸.۲.۳ حادثه فوکوشیما (۲۰۱۱)
    ۹ نیروگاه‌های هسته‌ای در ایران
    ۱۰ جستارهای وابسته
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

کاربرد
منابع تامین انرژی الکتریکی در بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۳۰:      مایعات      ذغال سنگ      گاز طبیعی      قابل بازیافت      هسته ای
نوشتار اصلی: کشورهای استفاده کننده از برق هسته‌ای


در سال ۲۰۰۴ انرژی هسته‌ای در تولید کل انرژی مصرفی جهان سهمی در حدود ۶٫۵٪، و در تولید انرژی الکتریکی سهمی در حدود ۱۵٫۷٪ داشته‌است که کشورهای ایالات متحده، فرانسه، و ژاپن در مجموع حدود ۵۷٪ از کل انرژی الکتریکی هسته‌ای جهان را به خود اختصاص داده‌اند.[۱] در سال ۲۰۰۷ آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای از وجود ۴۳۹ رآکتور هسته‌ای در حال ساخت در ۳۱ کشور در سراسر جهان خبر داد.[۲][۳]

ایالات متحده آمریکا با تولید حدود ۲۰٪ انرژی مورد نیاز خود از رآکتورهای هسته‌ای در میزان کل تولید انرژی هسته‌ای جایگاه اول جهان را داراست، حال آن که فرانسه با تولید ۸۰٪ انرژی الکتریکی مورد نیاز خود در ۱۶ نیروگاه هسته‌ای از نظر درصد دارای رتبه نخست در جهان است.[۴][۵] این درحالی است که در کل اروپا، انرژی هسته‌ای ۳۰٪ برق مصرفی این قاره را تامین می‌کند.[۶] البته سیاست‌های هسته‌ای در کشورهای اروپایی با هم متفاوتند طوری که در کشورهایی نظیر ایرلند یا اتریش هیچ راکتور هسته‌ای فعالی وجود ندارد.

همچنین در بسیاری از کشتی‌ها و زیردریاییهای نظامی و یا حتی غیرنظامی (کشتی‌های یخ شکن) از انرژی هسته‌ای به عنوان نیروی محرکه استفاده می‌شود.[۷]

به دلیل برتری های بی‌شمار انرژی هسته‌ای، امروزه بهره برداری از این فناوری روز به روز گسترش بیشتری می‌یابد و بر روش‌های استفاده صلح‌آمیز از آن (مانند استفاده از انرژی هسته‌ای برای گرمایش یا نمک‌زدایی آب) افزوده می‌شود.[۸]
تاریخچه
تیم دانشگاه شیکاگو برای ساخت رآکتور هسته‌ای. زیلارد و فرمی هر دو در عکس دیده می‌شوند.
منشأ

درسال ۱۹۳۸ زمانی‌که شیمیدان آلمانی اتو هان (به آلمانی: Otto Hahn)[۹] و فریتس اشتراسمان (به آلمانی: Fritz Straßmann) فیزیکدان اتریشی لیزه میتنر (به آلمانی: Lise Meitner)[۱۰] و اتو روبرت فریش (به آلمانی: Otto Robert Frisch)[۱۱] در حال آزمایش بر روی اورانیوم بمباران شده بودند متوجه شدند که نوترون شلیک شده می‌تواند نتیجه‌ای باورنکردنی داشته باشد و هسته اورانیوم را به دو یا چند قسمت تقسیم کند. بعدها دانشمندان زیادی (و در صدر آن‌ها لیو زیلارد) دریافتند که پخش تعدادی نوترون در فضا هنگام یک شکافت هسته‌ای می‌تواند واکنشی زنجیره‌ای را از این قابلیت به وجود آورد. این کشف دانشمندان را در برخی کشورها (از جمله ایالات متحده، انگلستان، فرانسه، آلمان و اتحاد جماهیر شوروی) بر آن داشت تا از دولت‌های خود برای ادامه پژوهش ها در این زمینه درخواست پشتیبانی مالی کنند.

انرژی هسته‌ای نخستین بار به وسیله انریکو فرمی در سال ۱۹۳۴ در یکی از آزمایشگاه‌های دانشگاه شیکاگو تولید شد. این اتفاق زمانی رخ داد که تیم او مشغول بمباران کردن هسته اورانیوم با نوترون بودند.[۱۲] این پروژه (که با نام Chicago Pile-1 شناخته شد) با فوریت تمام در ۲ دسامبر ۱۹۴۲ به بهره‌برداری رسید و بعدها به بخشی از پروژه منهتن تبدیل شد. طی این پروژه رآکتورهای بزرگی را برای دستیابی به پلوتونیوم و استفاده از آن در سلاح هسته‌ای در هانفورد واشینگتن راه‌اندازی کردند.

پس از جنگ جهانی دوم دولت ایالات متحده که می‌ترسید پژوهش های هسته‌ای باعث گسترش دانش هسته‌ای و در نتیجه سلاح هسته‌ای شود کنترل‌های سخت‌گیرانه‌ای در مورد پژوهش های هسته‌ای اعمال کرد و به طور کلی بیشتر پژوهش های هسته‌ای بر روی اهداف نظامی متمرکز شوند.

در ۲۰ دسامبر ۱۹۵۱ برای نخستین بار در یک پایگاه آزمایشگاهی با نام EBR-I از رآکتور هسته‌ای برای تولید انرژی الکتریکی (در حدود ۱۰۰ کیلووات) استفاده شد.[۱۳]
سال‌های آغازین
نخستین لامپ های برقی که توسط انرژی هسته‌ای روشن شدند. آزمایشگاه ملی آیداهو

در ۱۹۵۴ لوییس اشتراوس و پس از آن چیرمن رییس کمسیون انرژی اتمی ایالات متحده آمریکا درباره تولید انرژی الکتریکی به وسیله انرژی هسته‌ای گفتگوهایی را انجام دادند و در رابطه با تولید انرژی الکتریکی ارزان‌تر مطالبی را شرح دادند.[۱۴] اما مسئولین آن زمان ایالات متحده بدلیل بد گمانی درباره انرژی هسته‌ای بیشتر تمایل داشتند تا از همجوشی هسته‌ای برای این کار استفاده کنند و بنابراین فرصت را از دست دادند.[۱۵]

سرانجام در ۲۷ ژوئن ۱۹۵۴ نخستین نیروگاه هسته‌ای جهان که به شبکه برق متصل گردید در اتحاد جماهیر شوروی به بهره‌برداری رسید. این نیروگاه توانی در حدود ۵ مگاوات تولید می‌کرد. [۱۶][۱۷] در ۱۹۵۶ اولین نیروگاه تجاری هسته‌ای جهان در انگلستان به بهره‌برداری رسید که توانی در حدود ۵۰ مگاوات تولید می‌کرد. [۱۸]

یکی از سازمان هایی که برای نخستین بار شروع به توسعه دانش هسته‌ای کرد نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بود که در نظر داشت از انرژی هسته‌ای به عنوان سوخت زیردریاییها و ناوهای هواپیمابر استفاده کند. عملکرد مناسب این سازمان و پافشاری دریاسالار هیمن ریکوور باعث شد تا سر انجام نخستین زیردریایی اتمی جهان با نام ناتیلوس (به انگلیسی: USS Nautilus) در دسامبر ۱۹۵۴ به آب انداخته شود.[۱۹]
نمودار پیشینه استفاده از انرژی هسته‌ای. همان طور که در نمودار مشخص است رشد استفاده از انرژی هسته‌ای در اواسط دهه ۱۹۸۰ به شدت کاهش یافته است.
پیشرفت

با راه‌اندازی نخستین نیروگاه‌های هسته‌ای، بهره برداری از این نیروگاه‌ها شتاب گرفت به طوری که استفاده از برق هسته‌ای از کمتر از ۱ گیگاوات در دهه ۱۹۶۰ به بیش از ۱۰۰ گیگاوات در دهه ۱۹۷۰ و نزدیک به ۳۰۰ گیگاوات در اواخر دهه ۱۹۸۰ رسید. البته در اواخر دهه ۱۹۸۰ از شتاب رشد استفاده از برق هسته‌ای به شدت کاسته شد و به این ترتیب به حدود ۳۶۶ گیگاوات در سال ۲۰۰۵ رسید که بیشترین گسترش پس از دهه ۱۹۸۰ مربوط به جمهوری خلق چین است. باید به این نکته نیز اشاره کرد که بیش از دو سوم از طرح‌های مربوط به احداث نیروگاه هسته‌ای که شروع اجرای آن‌ها پس از ۱۹۷۰ بود، لغو شدند.[۱۹]

در طول دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ کاهش قیمت سوخت‌های فسیلی و افزایش قیمت ساخت یک نیروگاه هسته‌ای از تمایل دولت‌ها برای ساخت نیروگاه هسته‌ای به شدت کاست.[۲۰] البته بحران سوخت ۱۹۷۳ باعث شد تا کشورهایی مانند فرانسه و ژاپن که از منابع نفت زیادی برخوردار نیستند به فکر ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای بیشتری بیفتند[۲۱][۲۲] به طوری که این دو کشور به ترتیب ۸۰٪ و ۳۰٪ از انرژی الکتریکی حال حاضر خود را از این منابع تامین می‌کنند.

در سی سال انتهایی قرن بیستم ترس از رخدادهای خطرناک هسته‌ای مانند فاجعه چرنوبیل در ۱۹۸۶، مشکلات مربوط به دفع زباله‌های هسته‌ای، بیماری‌های ناشی از تشعشع هسته‌ای و... باعث به وجود آمدن جنبش‌هایی برای مقابله با توسعه نیروگاه‌های هسته‌ای شد و این خود از دلایل کاهش توسعه نیروگاه‌های هسته‌ای در بسیاری از کشورها بود.[۲۳]
آینده

تا سال ۲۰۰۷ آخرین رآکتور هسته‌ای مورد بهره‌برداری قرار گرفته در ایالات متحده رآکتور Watts Bar ۱ در تنسی بود که در ۱۹۹۶ به شبکه متصل شد[۲۴] و این مدرک محکمی بر موفقیت تلاش‌های ضد گسترش نیروگاه‌های هسته‌ای است. با این حال تلاش‌ها در برابر گسترش نیروگاه‌های هسته‌ای تنها در برخی کشورهای اروپایی، فیلیپین، نیوزیلند و ایالات متحده موفق بوده‌است[۲۵] و در عین حال در این کشورها نیز این جنبش‌ها نتوانستند پژوهش های هسته‌ای را متوقف کنند و پژوهش های مربوط به انرژی هسته‌ای کماکان ادامه دارد. برخی کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که نیاز روز افزون به منابع انرژی، افزایش قیمت سوخت و بحران افزایش دمای زمین در اثر استفاده از سوخت‌های فسیلی باعث شود که بقیه کشورها نیز به سوی استفاده از نیروگاه‌های هسته‌ای روی آورند و همچنین باید یادآوری کرد که با پیشرفت فناوری هسته‌ای، امروزه امکان بروز فجایع هسته‌ای بسیار کمتر شده‌است. اتحادیه جهانی هسته‌ای پیش بینی می کند که در سال ۲۰۱۵ به طور متوسط هر ۵ روز یک‌بار یک نیروگاه هسته‌ای در جهان افتتاح خواهد شد.[۲۶]

با تمام مخالفت‌ها، بسیاری از کشورها در گسترش نیروگاه‌های هسته‌ای ثابت قدم بوده‌اند از جمله این کشورها می‌توان به ژاپن، چین، و هند اشاره کرد. در بسیاری از کشورهای دیگر جهان نیز طرح‌های وسیعی برای گسترش استفاده از انرژی هسته‌ای در حال تدوین است.
فناوری رآکتور هسته‌ای
نوشتار اصلی: راکتور هسته‌ای
نقشهٔ کشورهای استفاده کننده از انرژی هسته‌ای.      کشورهایی که نیروگاه هسته‌ای دارند و باز درحال ساختن نیروگاه جدیدی هستند.      کشورهایی که اولین نیروگاه هسته‌ای خود را می‌سازند.      کشورهایی که در حال بررسی ساخت نیروگاه جدید هستند.      کشورهایی که در حال بررسی ساخت اولین رآکتور هستند.      کشورهایی که نیروگاه دارند اما به فکر ساخت نیروگاه جدیدی نیستند.      نشانگر کشورهایی است که در فکر غیرفعال کردن رآکتورهای خود هستند.      کشورهایی که تمام نیروگاه‌های خود را غیرفعال کرده‌اند.      کشورهایی که انرژی هسته‌ای ندارد و به فکر داشتن آن هم تا کنون نیستند.      بدون رآکتور

تمامی نیروگاه‌های گرمایی متداول از نوعی سوخت برای تولید گرما استفاده می‌کنند برای مثال گاز طبیعی، زغال سنگ یا نفت. در یک نیروگاه هسته‌ای این گرما از شکافت هسته‌ای که در داخل رآکتور صورت می‌گیرد تامین می‌شود. هنگامی که یک هسته نسبتاً بزرگ قابل شکافت مورد برخورد نوترون قرار می‌گیرد به دو یا چند قسمت کوچک‌تر تقسیم می‌شود و در این فرایند که به آن شکافت هسته‌ای می‌گویند تعدادی نوترون و مقدار نسبتاً زیادی انرژی آزاد می‌شود. نوترون‌های آزاد شده از یک شکافت هسته‌ای در مرحله بعد خود با برخورد به دیگر هسته‌ها موجب شکافت‌های دیگری می‌شوند و به این ترتیب یک فرایند زنجیره‌ای به وجود می‌آید. زمانی که این فرایند زنجیره‌ای کنترل شود می‌توان از انرژی آزاد شده در هر شکافت (که بیشتر آن به صورت گرماست) برای تبخیر آب و چرخاندن توربین‌های بخار و در نهایت تولید انرژی الکتریکی استفاده کرد. در صورتی که در یک رآکتور از سوختی یکنواخت اورانیوم-۲۳۵ یا پلوتونیوم-۲۳۹ استفاده شود بر اثر افزایش غیرقابل کنترل تعداد شکافت‌های هسته‌ای بر اثر فرایند زنجیره‌ای، انفجار هسته‌ای ایجاد می‌شود. اما فرایند زنجیره‌ای موجب ایجاد انفجار هسته‌ای در یک رآکتور نخواهد شد چرا که تعداد شکافت‌های رآکتور به اندازه‌ای زیاد نخواهد بود که موجب انفجار شوند و این به دلیل درجه غنی سازی پایین سوخت رآکتورهای هسته‌ای است. اورانیوم طبیعی دارای درصد اندکی (کمتر از ۱٪) از اورانیوم-۲۳۵ است و بقیه آن اورانیوم-۲۳۸ است(زیرا اورانیوم-۲۳۸ توانایی شکافت‌پذیری ندارد[۲۷]). اکثر رآکتورها نیروگاه‌های هسته‌ای از اورانیوم با درصد غنی‌سازی بین ۳٪ تا ۴٪ استفاده می‌کنند اما برخی از آنها طوری طراحی شده‌اند که با اورانیوم طبیعی کار کنند و برخی از آنها نیز به سوخت‌های با درصد غنی‌سازی بالاتر نیاز دارند. رآکتورهای موجود در زیردریایی‌های هسته‌ای و کشتی‌های بزرگ مانند ناوهای هواپمابر معمولاً از اورانیوم با درصد غنی‌سازی بالا استفاده می‌کنند. با اینکه قیمت اورانیوم با غنی‌سازی بالاتر بیشتر است اما استفاده از این نوع سوخت‌ها دفعات سوختگیری را کاهش می‌دهد و این قابلیت برای کشتی‌های نظامی بسیار پر اهمیت است.[۲۸] راکتورهای CANDU قابلیت دارند تا از اورانیوم غنی‌نشده استفاده کنند و دلیل این قابلیت استفاده آب سنگین به جای آب سبک برای تعدیل سازی و خنک کنندگی است چراکه آب سنگین مانند آب سبک نوترون‌ها را جذب نمی‌کند.

کنترل فرایند شکافت زنجیره‌ای با استفاده از موادی که می‌توانند نوترون‌ها را جذب کنند (در اکثر موارد کادمیوم) ممکن می‌شود. سرعت نوترون‌ها در رآکتور باید کاهش یابد چراکه احتمال اینکه یک نوترون با سرعت کمتر در لحظه تصادم با هسته اورانیوم-۲۳۵ موجب شکافت هسته‌ای گردد بیشتر است. در رآکتورهای آب سبک از آب معمولی برای کم کردن سرعت نوترون‌ها و همچنین خنک کردن رآکتور استفاده می‌شود.‍ اما زمانی که دمای آب افزایش می‌یابد چگالی آب کاهش می‌یابد و سرعت تعداد کمتری نوترون به اندازه کافی کم می‌شود و به این ترتیب تعداد شکافت‌های کاهش می‌یابند بنابراین یک بازخور منفی همیشه ثبات سیستم را تثبیت می‌کند. در این حالت برای آنکه بتوان دوباره تعداد شکافت‌های صورت گرفته را افزایش داد باید دمای آب را کاهش داد که به این کار ایجاد چرخه شکافت می‌گویند.
چرخه سوخت هسته‌ای
نمودار چرخه سوخت هسته‌ای (۱)این چرخه با استخراج سوخت از معادن آغاز می‌شود(۲)سوخت به نیروگاه‌های هسته‌ای فرستاده می‌شود، پس از پایان عمر سوخت، سوخت به تأسیسات بازفراوری فرستاده می‌شود(۳)یا انکه برای انبار شدن به انبار ضایعات اتمی فرستاده می‌شود(۴)در فرایند باز فراوری تا ۹۵٪ از سوخت مصرف شده دوباره به چرخه باز می‌گردد.
نوشتار اصلی: چرخه سوخت هسته‌ای
نوشتار اصلی: غنی‌سازی اورانیوم

شکافت هسته‌ای صورت گرفته در یک رآکتور فقط بخشی از یک چرخه هسته‌ای است. این چرخه از معادن شروع می‌شود. اورانیوم استخراج شده از معدن معمولاً فرمی پایدار و فشرده مانند کیک زرد دارد. این اورانیوم معدنی به تأسیسات فرآوری فرستاده می‌شود و در آنجا کیک زرد به هگزافلوراید اورانیوم (که پس از غنی سازی به عنوان سوخت رآکتورها مورد استفاده قرار می‌گیرد) تبدیل می‌گردد. در این مرحله درجه غنی‌سازی اورانیوم یعنی درصد اورانیوم-۲۳۵ در حدود ۰٫۷٪ است. در صورت نیاز بسته به نوع سوخت نیروگاه (درصد غنی سازی لازم برای سوخت نیروگاه) اورانیوم غنی سازی شده و سپس از آن برای تولید میل‌های سوختی مورد استفاده در نیروگاه (شکل میله‌ها در نیروگاه‌های مختلف متفاوت است) استفاده می‌کنند. عمر هر میل تقریباً سه سال است به طوری که حدود ۳٪ از اورانیوم موجود در آن مورد مصرف قرار گیرد. پس از گذشت عمر اورانیوم، آن را به حوضچه سوخت مصرف شده می‌برند. اورانیوم باید حداقل ۵ سال در این حوضچه‌ها باقی بماند تا ایزوتوپهای به وجود آمده در اثر شکافت هسته‌ای از آن جدا شوند. پس از گذشت این زمان اورانیوم را در بشکه‌های خشک انبار می‌کنند و یا اینکه دوباره آن را به چرخه سوخت باز می‌گردانند.
منابع سوخت
تخمین مقدار اورانیوم      ذخایر زیرزمینی[۲۹]      منابعی که اکنون اقتصادی هستند[۳۰]      تخمین مقداری که هنوز کشف نشده است[۳۱]      مجموع همه در سال ۲۰۰۴[۲۹]      منابع غیرقراردادی[۳۲]

میزان اورانیوم موجود در پوسته زمین نسبتاً زیاد است به طوری که با منابع فلزاتی همچون قلع و ژرمانیوم برابری می‌کند و تقریباً ۳۵ برابر میزان نقره موجود در پوسته زمین است. اورانیوم ماده تشکیل دهنده بسیاری از اجسام اطراف ما مانند سنگ‌ها و خاک است. طبق آمارگیری جهانی معادن شناخته شده جهان در حال حاضر برای تامین بیش از ۷۰ سال انرژی الکتریکی جهان کافی هستند. بهای متوسط اورانیوم در سال ۲۰۰۷، ۱۳۰ دلار آمریکا به ازای هر کیلوگرم بود. به این ترتیب ثبات تامین سوخت هسته‌ای از بسیاری از دیگر مواد معدنی بیشتر است.[۳۳][۳۴] به تناسب دیگر مواد معدنی با افزایش دو برابری هزینه تامین سوخت، می‌توان به ده برابر منابع کنونی اورانیوم دست یافت. باید توجه داشت که قیمت تامین سوخت در یک نیروگاه هسته‌ای نسبت به دیگر تجهیزات موجود نسبتاً اندک است و بنابراین چند برابر شدن قیمت اورانیوم تأثیر چندانی بر روی قیمت انرژی الکتریکی تولیدی نخواهد داشت. برای مثال افزایش دو برابری در قیمت سوخت مصرفی یک نیروگاه هسته‌ای آب سبک هزینه رآکتورها را در حدود ۲۶٪ و هزینه برق تولیدی را در حدود ۷٪ افزایش می‌دهد در حالی که افزایش دوبرابری قیمت سوخت در یک نیروگاه گازی قیمت برق تولیدی را تا ۷۰٪ افزایش می‌دهد.[۳۵][۳۶]

نیروگاه‌های آب سنگین موجود در استفاده از سوخت هسته‌ای بهره‌وری پایینی دارند چراکه تنها قابلیت ایجاد شکافت هسته‌ای در ایزوتوپ‌های اورانیوم-۲۳۵ (حدود ۰٫۷٪ از اورانیوم معدنی) را دارند.[۳۷] در مقابل رآکتورهای متداول آب سبک برخی رآکتورهای هسته‌ای می‌توانند از اورانیوم-۲۳۸ استفاده نیز استفاده کنند که حدود ۹۹٫۳٪ از اورانیوم معدنی را تشکیل می‌دهد. قبل از استفاده از اورانیوم-۲۳۸ در طی فرایندی از آن برای تولید پلوتونیم-۲۳۸ استفاده می‌کنند و سپس از پلوتونیم در رآکتورهای هسته‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. طبق برآورد انجام شده با مصرف کنونی نیروگاه‌های جهان اورانیوم-۲۳۸ می‌تواند برای ۵ میلیون سال انرژی مورد نیاز این نیروگاه‌ها را تامین کند.

این تکنولوژی در بسیاری از رآکتورهای هسته‌ای مورد استفاده قرار گرفته‌است، اما هزینه بالای فرآوری سوخت این نیروگاه‌ها (۲۰۰ دلار به ازای هر کیلوگرم) استفاده از آنها را با مشکل مواجه کرده. تا سال ۲۰۰۵ تنها در رآکتور نیروگاه BN-۶۰۰ در «بلویارسک» روسیه از این تکنولوژی برای تولید برق استفاده شده بود، که البته روسیه برنامه‌ریزی‌های مربوط به ساخت نیروگاه دیگری از این نوع با نام BN-۸۰۰ را انجام داده‌است. ژاپن نیز قصد دارد تا پروژه رآکتور Monju را مجدداً شروع کند (این پروژه از سال ۱۹۹۵ تعطیل شده‌است) و همچنین چین و هند نیز قصد دارند تا از این تکنولوژی برای سوخت‌رسانی به رآکتورها استفاده کنند.

راه حل دیگری که در این زمینه وجود دارد استفاده از اورانیوم-۲۳۳ است که از توریوم به دست می‌آید. توریم حدوداً ۳٫۵ برابر بیشتر از اورانیوم در پوسته زمین وجود دارد و پراکندگی جغرافیایی متفاوتی نسبت به اورانیوم دارد. استفاده از این ماده می‌تواند میزان منابع سوخت‌های شکافت یافتنی را تا ۴۵۰٪ افزایش دهد. برعکس اورانیوم-۲۳۸ که برای مصرف آن را باید به صورت پلوتنیوم-۲۳۸ درآورد، اورانیوم-۲۳۳ نیازی به تبدیل ندارد. در حال حاضر کشور هند علاقه زیادی برای استفاده از این روش دارد چراکه این کشور دارای معادن بسیار زیاد توریم است درحالی که معادن اورانیوم این کشور اندک هستند.
جوانب اقتصادی

یکی از مسائل نیروگاه هسته‌ای هزینه ساخت آن است که شامل هزینه ساخت رآکتور، هزینه مسائل امنیتی، هزینه ساخت مراکز معدنی، هزینه ساخت مراکز تبدیل مواد خام به سوخت هسته‌ای، هزینه ساخت مراکز بازپروری هسته‌ای و انبارهای هسته‌ای برای دفن ضایعات هسته‌ای است.

خرج تولید الکتریسیته با نیروی هسته‌ای در سال ۲۰۰۷ حدود ۰٫۰۱۷۶ دلار برای هر کیلووات ساعت بود، در صورتیکه این مقدار برای ذغال سنگ، گاز طبیعی، و نفت بترتیب ۰٫۰۲۴۷ دلار، ۰٫۰۶۷۸ دلار، و ۰٫۱۰۲۶ دلار بود.[۳۸]
امنیت نیروگاه هسته‌ای

از خطرهایی که همواره بیم آن می‌رود، حمله احتمالی تروریستی به نیروگاه‌های هسته‌ای است، چرا که با انفجار نیروگاه محوطه‌ای به شعاع ۲۰ کیلومتر بشدت آلوده می‌شود و هیچ موجود زنده‌ای را باقی نمی‌گذارد و در اثرات تخریبی ژنتیکی تا ۱۰ نسل را بر روی محوطهٔ بزرگتری در حدود شعاع ۴۰ کیلومتر باقی خواهد گذاشت[۳۹]

با وجود نگرانی عمومی نسبت به امنیت نیروگاه‌های هسته‌ای، این نیروگاه‌ها به علت تدابیر ایمنی سخت‌گیرانه، به نسبت گستردگی‌شان منجر به تلفات ناچیزی شده‌اند. آمار نشان می‌دهد در عمل تعداد مرگ ناشی از سوانح مربوط به انرژی هسته‌ای به نسبت واحد انرژی تولید شده، بسیار کمتر از انواع دیگر انرژی بوده است[۴۰].
نیروگاه‌های متحرک
ناو هواپیمابر با رانش هسته‌ای در سال ۱۹۶۴

یکی از وسیعترین کاربردهای نیروگاه‌های هسته‌ای، استفاده از انرژی هسته‌ای جهت رانش ناوها و زیردریایی‌ها است. در این راستا، آدمیرال هیمن ریکوور برای نخستین بار این ایده را در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا پیاده و عملی نمود. امروزه اکثر ناوها و تجهیزات نیروی دریایی آمریکا از نیروگاه‌های متراکم PWR استفاده می‌کنند.
پسماند هسته‌ای نیروگاه‌ها
نوشتار اصلی: ضایعات هسته‌ای

یافتن راهی ارزان و ایمن برای انبار کردن زباله‌های هسته‌ای چالشی پر اهمیت در زمینه چرخه سوخت هسته‌ای است زیرا این ضایعات تا ۱۰٬۰۰۰ سال نیز تشعشعات خطرناک دارند[۴۱]
نگرانی‌های محیط زیستی

مهمترین مسئله‌ای که مخالفان انرژی هسته‌ای بیان می‌دارند امنیت محیط زیستی نیروگاه هسته‌ای است زیرا فعالیت هسته‌ای می‌تواند مانند سایت هنفورد آلایش شدید محیط زیستی از خود باقی گذارد، و یا با اشتباه و نقص فنی فجایعی مانند فاجعه چرنوبیل قابلیت رخ دادن خواهند داشت.

آلایش هسته‌ای همواره از نگرانیهای این نوع صنعت بطور کل بوده‌است.[۴۲][پیوند مرده] با اینحال برخی مطالعات حاکی از قابل مقایسه بودن دیگر صنایع تولید انرژی با نیروگاه‌های هسته‌ای می‌باشند.[۴۳]
حوادث هسته‌ای
حادثه تری مایل آیلند (۱۹۷۹)
نوشتار اصلی: حادثه تری مایل آیلند

در سال ۱۹۷۹ بخشی از هسته اصلی واحد ۲ در نیروگاه تری مایل آیلند در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا ذوب شد که باعث نشت ۳ میلیون کوری گاز رادیواکتیو به بیرون از نیروگاه گردید.[۴۴] در پی این حادثه حدود ۱۴۰٬۰۰۰ نفر از اهالی منطقه خانه‌های خود را ترک کردند. پس از حادثه تری مایلی آیلند، ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای برای مدتی در آمریکا متوقف شد.[۴۵]
حادثه چرنوبیل (۱۹۸۶)
نوشتار اصلی: حادثه چرنوبیل

حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ و در چرنوبیل (در شوروی سابق و اوکراین کنونی) اتفاق افتاد به طوری که نیروگاه در ساعت ۱:۴۰ بامداد از کنترل خارج شد و بتن آرمه یک متری گنبد را ذوب نمود و اتفاقات پس از آن موجب شد تا در کل اروپا وضعیت اضطراری اعلام شود.[۴۶]
حادثه فوکوشیما (۲۰۱۱)
نوشتار اصلی: حادثه فوکوشیما

حادثه نیروگاه فوکوشیما داییچی، در ۱۱ مارس ۲۰۱۱ و در پی زلزله ۹٬۰ ریشتری و سونامی پیامد آن در ژاپن رخ داد. طی این حادثه از ۶ نیروگاه BWR فوکوشیما داییچی ۳ نیروگاه که در حال کار بودند در اثر قطع برق شبکه و از کار افتادن دیزل های اضطراری آسیب جدی دیده و دچار ذوب قلب شدند. همچنین استخر سوخت های مصرف شده رآکتور شماره ۴ نیز با قطع خنک کاری و آسیب سوخت ها مواجه شد. انفجار هیدروژن در واحد های شماره ۱ و ۳ باعث آسیب به ساختمان رآکتور و امکان نشت مواد رادیواکتیو به خارج از آن شد. این اولین حادثه مخرب هسته ای در دنیاست که در آن ۳ رآکتور آسیب جدی می بینند. مقادیری مواد رادیواکتیو به اقیانوس و هوا آزاد شده است و تخمین زده می شود مقدار مواد رادیواکتیو وارد شده به محیط حدود ۱۰ درصد حادثه چرنوبیل خواهد بود.
نیروگاه‌های هسته‌ای در ایران

    نوشتار اصلی: برنامه هسته‌ای ایران

برنامه هسته‌ای ایران در دهه ۱۹۵۰ با کمک ایالات متحده به عنوان بخشی از برنامه «اتم برای صلح» آغاز شد. اما به دلیل مناقشات به وجود آمده بعد از انقلاب ایران مشکلاتی در زمینه بهره برداری آن رخ دارد . در حال حاضر تنها نیروگاه اتمی ایران در بوشهر توسط روس ها راه اندازی شده است . در سپتامبر 2011 نیروگاه بوشهر به مدار تولید برق ایران وصل شد و در حال حاضر به دلایل ذکر نشده سوخت نیروگاه بوشهر از آن خارج شده است.

تشخیص صدا

تشخیص صدا یا شناسایی گوینده (به انگلیسی: Speaker Recognition یا Speaker Identification) یکی از مسائل علوم رایانه و هوش مصنوعی است که هدف آن شناسایی یک فرد تنها از روی صدای شخص است.
تشخیص صدا توسط مدل پنهان مارکوف

یکی از اصلی‌ترین ابزارهای ریاضی برای حل این مسئله مدل‌های پنهان مارکوف و یا به اختصار م.پ.م هستند.

برای حل این مسئله با استفاده از روش فوق، مدل‌های آماری ابتدا باید مورد آموزش قرار بگیرند. بدین منظور ابتدا مقدار قابل توجهی از صدای ضبط شده افراد پردازش می‌شود. داده‌های پردازش شده که در حقیقیت مجموعه عظیمی از اعداد می‌باشند، متناوباً مورد استفاده قرار می‌گیرند تا م.پ.م برای هر گوینده به دست آید. در حقیقت م.پ.م‌ها مانند یک ماشین عمل می‌کنند که ورودی آنها یک سری داده‌است و خروجی‌شان یک عدد برای هر مجموعه‌ای از داده‌ها، به این صورت که آن عدد نشان دهنده اختلاف داده‌های ورودی با م.پ.م هر ماشین است. برای آموزش م.پ.م، در هر تناوب داده‌ها به م.پ.م داده می‌شود و پارامترهای م.پ.م ذره‌ای تغییر داده می‌شود تا عدد خروجی (که نشان دهنده اختلاف داده‌ها با م.پ.م است) کوچک‌تر شود. برای اطمینان از اینکه تغییر پارامترهای م.پ.م در جهت درست انجام می‌گیرد و نهایتاً به حداقل شدن عدد خروجی می‌انجامد از یک روش ریاضی به نام Expectation Maximization استفاده می‌شود.

در نهایت بعد از آموزش این مدل‌ها که با استفاده از صدای مرجع انجام شده، می‌توان برای آزمایش سامانه صدای یکی از افرادی که قبلاً از صدای وی برای آموزش م.پ.م استفاده شده را به هر یک از م.پ.م‌ها داد. م.پ.م‌ای که کوچک‌ترین عدد را تولید می‌کند به عنوان فرد شناسایی شده در نظر گرفته می‌شود.

سامانه فوق به دلایل مختلفی احتمال خطا دارد. شباهت صدای افراد به یکدیگر (که گاهی انسان‌ها را نیز به اشتباه می‌اندازد)، صداهای حاشیه (نوفه)، محدودیت حجم داده‌های مرجع برای آموزش و غیره از جمله این اشتباه‌ها هستند. برای بالا بردن ضریب اطمینان سامانه شناسایی گوینده روشهای مختلفی بکار می‌رود که هر ساله نیز با پیشرفت تحقیقات در دنیا به آنها اضافه می‌شود. از جمله استفاده ترکیبی از تشخیص گفتار و تشخیص صدا که در آن نه تنها صدای گوینده بلکه کلمه(های) وی نیز مورد آزمایش قرار می‌گیرند. گوینده باید کلمات مشخصی را بکار ببرد تا سامانه به وی اجازه عبور بدهد. همچنین می‌توان از یک عدد حداکثر برای مقایسه اعداد خروجی م.پ.م استفاده کرد، بطوری که م.پ.م مورد نظر نه تنها باید کوچک‌ترین عدد را بدهد بلکه باید این عدد از یک عدد مرجع نیز کوچک‌تر باشد. در نتیجه این تغییر در سامانه ضریب ایمنی سامانه بالا می‌رود. این ضریب ایمنی به قیمت بالا رفتن درصد ردّ افراد از روی خطا صورت می‌گیرد و باعث می‌شود شخصی که به او باید اجازه عبور داده شود چند بار رمز خود را برای سامانه تکرار کند. مانند تمام سامانه‌هایی بهینه‌سازی پارامترهای مختلف برای بهترین عملکرد سامانه در شرایط مورد نیاز لازم است. (به عنوان مثال در ورودی اتاق کنترل یک نیروگاه هسته‌ای نیاز به حفاظت زیادی دارد که ممکن است در مورد درب ورودی کتابخانه دانشگاه نیاز نباشد!)

تشخیص رایانه‌ای امضا

تشخیص امضاء به‌وسیله رایانه نخستین بار توسط پاول شاکرز در سال 1992 دانشگاه کالیفرنیا ابداع شد و روی ابررایانه‌ها پیاده شد.

بازشناخت الگو

تشخیص الگو شاخه ای از مبحث یادگیری ماشینی است. می توان گفت تشخیص الگو، دریافت داده های خام و تصمیم گیری بر اساس دسته بندی داده ها است. بیشتر تحقیقات در زمینه تشخیص الگو در رابطه با "یادگیری نظارت شده" یا " یادگیری بدون نظارت " است. روش های تشخیص الگو، الگوهای مورد نظر را از یک مجموعه داده ها با استفاده از دانش قبلی در مورد الگوها یا اطلاعات آماری داده ها، جداسازی می کند. الگوهایی که با این روش دسته بندی می شوند، گروه هایی از اندازه گیری ها یا مشاهدات هستند که نقاط معینی را در یک فضای چند بعدی تشکیل می دهند. این ویژگی اختلاف عمده تشخیص الگو با تطبیق الگو است که در آنجا الگوها با استفاده از موارد کاملا دقیق و معین و بر اساس یک الگوی مشخص، تشخیص داده می شوند. تشخیص الگو و تطبیق الگو از بخش های اصلی مبحث پردازش تصویر به خصوص در زمینه بینایی ماشین هستند.
تشخیص خودکار چهره شخص با استفاده از الگوریتمهای تشخیص الگو

محتویات

    ۱ انواع تشخیص الگو
        ۱.۱ تشخیص آیتم های واقعی
        ۱.۲ تشخیص الگوهای زمانی و فضایی
    ۲ الگوها و کلاس های الگوها
    ۳ مسائل اساسی در طراحی سیستم تشخیص الگو
        ۳.۱ طریقه نمایش داده ها
        ۳.۲ استخراج ویژگی
        ۳.۳ تعیین رویه تصمیم بهینه
    ۴ یادگیری و تمرین دادن
    ۵ تشخیص الگوی نظارت شده و بدون نظارت
    ۶ کلیات یک سیستم تشخیص الگو
    ۷ الگوریتم ها
        ۷.۱ الگوریتم های کلاس بندی(الگوریتم های با ناظر پیشگو)
        ۷.۲ الگوریتم های خوشه ساری(الگوریتم های بدون ناظر پیشگو)
        ۷.۳ الگوریتم های مبتنی بر رگرسیون
            ۷.۳.۱ با ناظر
            ۷.۳.۲ بدون ناظر
    ۸ کاربردها
    ۹ منابع
    ۱۰ مطالعه بیشتر

انواع تشخیص الگو

نیاز به سیستم های اطلاعاتی بهبود یافته بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفته است چرا که اطلاعات عنصری اساسی در تصمیم سازی است و جهان در حال افزایش دادن مقدار اطلاعات در فرم های مختلف با درجه هایی از پیچیدگی است. یکی از مسائل اصلی در طراحی سیستم های اطلاعاتی مدرن، تشخیص الگو به طور اتوماتیک است. تشخیص به عنوان یک صفت اصلی انسان بودن است. یک الگو، توصیفی از یک شیء است. یک انسان دارای یک سیستم اطلاعاتی سطح بالاست که یک دلیل آن داشتن قابلیت تشخیص الگوی پیشرفته است. بر طبق طبیعت الگوهای مورد تشخیص، عملیات تشخیص در دو گونه ی اصلی تقسیم می شوند.
تشخیص آیتم های واقعی

این ممکن است به عنوان تشخیص سنسوری معرفی شود که تشخیص الگوهای سمعی و بصری را دربر می گیرد.
تشخیص الگوهای زمانی و فضایی

این فرآیند تشخیص، شناسایی و دسته بندی الگوهای فضایی و الگوهای زمانی را در بر می گیرد. مثال هایی از الگوهای فضایی کارکترها، اثر انگشت ها، اشیاء فیزیکی و تصاویر هستند. الگوهای زمانی شامل فرم های موجی گفتار، سری های زمانی و … هستند.
الگوها و کلاس های الگوها

تشخیص الگو می تواند به عنوان دسته بندی داده ها ی ورودی در کلاس های شناخته شده به وسیله ی استخراج ویژگیهای مهم یا صفات داده تعریف شود. یک کلاس الگو، یک دسته ی متمایز شده به وسیله ی برخی صفات و ویژگی های مشترک است. ویژگی های یک کلاس الگو، صفات نوعی هستند که بین همه ی الگوهای متعلق به آن کلاس مشترک هستند. ویژگی هایی که تفاوت های بین کلاس های الگو را بیان می کنند اغلب به عنوان ویژگی های اینترست شناخته می شوند. یک الگو، توصیفی از یکی از اعضای دسته است که ارائه دهنده ی کلاس الگو می باشد. برای راحتی، الگوها معمولا به وسیله ی یک بردار نمایش داده می شوند. مانند :
مسائل اساسی در طراحی سیستم تشخیص الگو

به طور کلی طراحی یک سیستم تشخیص الگو چندین مسئله ی اصلی را در بر میگیرد : ۱)طریقه نمایش داده ها ۲)استخراج ویژگی ۳)تعیین رویه تصمیم بهینه
طریقه نمایش داده ها

اول از همه، ما بایستی در مورد نمایش داده های ورودی تصمیم بگیریم.
استخراج ویژگی

دومین مسئله در تشخیص الگو، استخراج ویژگیها یا صفات خاصی از داده ی ورودی دریافته شده و کاهش ابعاد بردارهای الگوست. این مورد اغلب به عنوان مسئله ی پیش پردازش و استخراج ویژگی معرفی می شود. عناصر ویژگیهای (اینتراست ) برای همه ی کلاس های الگو مشترک هستند می توانند حذف شوند. اگر یک مجموعه ی کامل از ویژگیهای تشخیص برای هر کلاس از داده های اندازه گیری شده تعیین شود. تشخیص و دسته بندی الگوها، دشواری کمتری را در برخواهد داشت. تشخیص اتوماتیک ممکن است به یک فرآیند تطبیق ساده یا یک جدول جستجو کاهش یابد. به هر حال در بسیاری از مسائل تشخیص الگو، در عمل ، تعیین یک مجموعه کامل از ویژگیهای تشخیص اگر غیرممکن نباشد دشوار است.
تعیین رویه تصمیم بهینه

مسئله ی سوم در طراحی سیستم تشخیص الگو تعیین رویه های تصمیم بهینه است که در فرآیند شناسایی و دسته بندی مورد نیاز واقع می شود. پس از آنکه داده های مشاهده شده از الگوها جمع آوری شد و در فرم نقاط الگو یا بردارهای اندازه گیری در فضای الگو بیان شد، ما ماشینی را می خواهیم تا تصمیم بگیرد که این داده به کدام کلاس الگو تعلق دارد.
یادگیری و تمرین دادن

توابع تصمیم به روشهای متنوعی قابل تولید هستند. زمانی که دانش قبلی در مورد الگوهایی که بایستی تشخیص داده شوند ، موجود باشد، تابع تصمیم براساس این اطلاعات ممکن است با دقت تعیین شود. زمانی که تنها دانشی کیفی در مورد الگوها موجود باشد، حدس هایی مستدل از فرم های تابع تصمیم می توان داشت. در این مورد محدوده های تصمیم ممکن است از پاسخ صحیح دور شود. وضعیت کلی تر آنست که دانش قبلی کمی در مورد الگوهای مورد تشخیص موجود باشد. در این شرایط ماشین های تشخیص الگو با استفاده از یک رویه ی یادگیری یا تمرین دادن طراحی بهتری خواهند داشت. به صورت ابتدائی، توابع تصمیم موقت فرض می شوند و از طریق دنباله ای از مراحل تمرینی تکراری، این توابع تصمیم به سمت فرم های بهینه و راضی کننده پیش می روند. این مهم است به ذهن بسپاریم که تمرین و یادگیری فقط در طول فاز طراحی سیستم تشخیص الگو انجام می شوند. هنگامی که نتایج قابل قبول با مجموعه ی الگوهای تمرینی به دست آمد، سیستم برای وظیفه ی اجرائی واقعی خود بر روی نمونه های محیطی به کار گرفته می شود. کیفیت کارآئی تشخیص به طور گسترده ای به وسیله ی تشابه الگوهای تمرینی و داده های واقعی که سیستم در طول عملیات مواجه خواهد شد، تعیین می شود.
تشخیص الگوی نظارت شده و بدون نظارت

در بسیاری موارد، الگوهای نماینده از هر کلاس موجود هستند. در این وضعیت ها، تکنیک های تشخیص الگوی نظارت شده ، کاربردی هستند. پایه های این رویکرد، مجموعه ای از الگوهای تمرینی شناخته شده برای دسته بندی و پیاده سازی یک رویه ی یادگیری مناسب هستند. در برخی کاربردها، فقط مجموعه ای از الگوهای تمرینی شناخته نشده برای دسته بندی ممکن است موجود باشند. در این موقعیت ها، تکنیک های تشخیص چهره ی بدون نظارت کاربرد دارند. همانطور که در بالا بیان شد، تشخیص الگوی نظارت یافته به وسیله ی این موضوع که دسته ی صحیح هر الگوی تمرینی مشخص است، معرفی می شوند. در مورد بدون نظارت، به هر حال، با مسئله ی یادگیری در کلاس های الگوی ارائه شده در داده ها، مواجهیم. این مسئله با نام " یادگیری بدون ناظر " نیز شناخته می شود.
کلیات یک سیستم تشخیص الگو

در دیاگرام موجود کلیات یک سیستم تشخیص چهره تشخیص صحیح به میزان اطلاعات موجود در اندازه گیری ها و نحوه ی استفاده از این اطلاعات وابسته خواهد بود. در برخی کاربردها، اطلاعات زمینه برای بدست آوردن تشخیص دقیق الزامی است. برای نمونه، در تشخیص کارکترهای دست نویس خمیده و دسته بندی اثر انگشت ها، اطلاعات زمینه با اهمیت هستند.
الگوریتم ها

الگوریتم انتخابی برای تشخیص الگو، به نوع خروجی، آموزش با ناظر یا بدون ناظر و پویا یا ایستا بودن طبیعت الگوریتم بستگی دارد. الگوریتم های ایستا به دو دسته generative وdiscriminative تقسیم می شوند.
الگوریتم های کلاس بندی(الگوریتم های با ناظر پیشگو)

    درخت تصمیم و لیست تصمیم
    ماشین های بردار پشتیبانی
    شبکه های عصبی
    پرسپترون
    k-نزدیکترین همسایگی

الگوریتم های خوشه ساری(الگوریتم های بدون ناظر پیشگو)

    مدل های دسته بندی ترکیبی
    خوشه سازی سلسله مراتبی
    Kernel PCA

الگوریتم های مبتنی بر رگرسیون
با ناظر

    رگرسیون خطی
    شبکه های عصبی
    Gaussian process regression

بدون ناظر

    Principal Components Analysis= PCA
    LCA

کاربردها

    تشخیص صدا
    تشخیص چهره
    تشخیص اثر انگشت
    تشخیص امضا
    تشخیص دی ان ای
    تشخیص شبکه چشم
    تشخیص مردمک چشم
    تشخیص دست خط

    دسته بندی متون به گروه‌های مختلف (به عنوان نمونه، نامه‌های الکترونیکی شامل هرزنامه و بدون هرزنامه)
    تشخیص خودکار کدهای پستی دست نویس روی پاکت‌های نامه
    تشخیص خودکار چهره افراد

سازه

سازه یا ساختار (به انگلیسی: Structure) به صورت کلی به الگو یا روابط ملموس یا ناملموس بین اجزای یک گروه گفته می‌شود که در اثر مشاهده یا بازشناخت الگو قابل تشخیص است.

از اصطلاح سازه یا ساختار در علوم مختلف مانند شیمی، ساختمان، زیست‌شناسی، موسیقی، اجتماعی، اطلاعات رایانه‌ای استفاده می‌شود و بسته به موضوع مفاهیم متفاوتی ارائه می‌دهد.

ریاضیات

ریاضیات (در قدیم[نیازمند منبع]، هم‌چنین: اِنگارِش[۱]) را بیش‌تر دانش بررسی کمیتها و ساختارها و فضا و دگرگونی (تغییر) تعریف می‌کنند. دیدگاه دیگری ریاضی را دانشی می‌داند که در آن با استدلال منطقی از اصول و تعریف‌ها به نتایج دقیق و جدیدی می‌رسیم (دیدگاه‌های دیگری نیز در فلسفه ریاضیات بیان شده‌است). با اینکه ریاضیات از علوم طبیعی به شمار نمی‌رود، ولی ساختارهای ویژه‌ای که ریاضی‌دانان می‌پژوهند بیشتر از دانش‌های طبیعی به‌ویژه فیزیک سرچشمه می‌گیرند و در فضایی جدا از طبیعت و محض‌گونه گسترش پیدا می‌کنند، به‌طوری که علوم طبیعی برای حل مسائل خود به ریاضی باز می‌گردند تا جوابشان را با آن مقایسه و بررسی کنند.

علوم طبیعی، مهندسی، اقتصاد و پزشکی بسیار به ریاضیات تکیه دارد ولی ریاضی‌دانان گاه به دلایل صرفاً ریاضی (و نه کاربردی) به تعریف و بررسی برخی ساختارها می‌پردازند.

محتویات

    ۱ تاریخچه
        ۱.۱ کمیت
        ۱.۲ ساختار
        ۱.۳ فضا
        ۱.۴ تغییر
        ۱.۵ پایه‌ها و روش‌های ریاضیات
        ۱.۶ ریاضیات گسسته
        ۱.۷ ریاضیات کاربردی
    ۲ گفتاورد (نقل قول)
    ۳ کتاب‌شناسی
    ۴ پیوند به بیرون
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ منابع
    ۷ پانویس

تاریخچه

مصریان باستان، بیش از ۵ هزار سال پیش، برای اندازه‌گیری و نقشه‌برداری زمین و ساختن اهرام با دقت بسیار بالا، از حساب و هندسه استفاده می‌کردند. علم حساب با اعداد و محاسبه سر و کار دارد. در حساب، چهار عمل اصلی عبارتند از: جمع، تفریق، ضرب و تقسیم. هندسه علم مطالعه خط‌ها، زاویه‌ها، شکل‌ها، و حجم‌ها است. یونانی‌هایی چون اقلیدس، حدود ۲۵۰۰ سال قبل، بیشتر قوانین اصلی هندسه (قضایای هندسه) را تعیین کردند. جبر نوعی خلاصه‌نویسی ریاضیات است که در آن برای نشان دادن کمّیت‌های نامعلوم، از علائمی چون x و y استفاده می‌شود. این علم را نیز دانشمندان ایرانی، حدود ۱۲۰۰ سال قبل توسعه دادند. حساب، هندسه و جبر، پایه‌های ریاضیات هستند.

ریاضیات نوعی زبان علمی است. مهندسان، فیزیکدانان، و سایر دانشمندان، همگی از ریاضیات در کارهایشان استفاده می‌کنند. سایر کارشناسان که به مطالعه اعداد، کمّیت‌ها، شکل‌ها و فضا به‌شکل محض علاقه دارند، ریاضیات محض (غیرکاربردی) را به کار می‌گیرند. نظریه اعداد که شامل مطالعه اعداد درست و نحوه عمل آنهاست، شاخه‌ای از ریاضیات محض به شمار می‌آید. در دنیای جدید، ریاضیات یکی از عناصر کلیدی علوم الکترونیک و رایانه به‌شمار می‌رود.
کمیت

مجموعه، رابطه، تابع، عمل، گروه، میدان، عدد، اعداد طبیعی، اعداد حسابی، اعداد صحیح، اعداد اول، اعداد مرکب، اعداد گویا، اعداد گنگ، اعداد حقیقی، اعداد مختلط، اعداد جبری، عدد پی، عدد ای، چهارگان‌ها، هشت‌گان‌ها، شانزدگان‌ها، اعداد پی-ادیک، اعداد فوق پیچیده (Hypercomplex numbers)، اعداد فوق حقیقی (Hyperreal number)، اعداد فراواقعی (Surreal numbers)، بینهایت، اعداد ترتیبی، اعداد اصلی، ثابت‌های ریاضی، پایه
ساختار

        Elliptic curve simple.png     Group diagram d6.svg
    جبر مجرد     نظریه اعداد     نظریه گروه‌ها
    Torus.jpg     MorphismComposition-01.png     Lattice of the divisibility of 60.svg
    توپولوژی     نظریه مدول‌ها     نظریه ترتیب

جبر مجرد، نظریه اعداد، هندسه جبری، نظریه گروه‌ها، مونوئیدها، آنالیز ریاضی، آنالیز تابعی، توپولوژی، جبر خطی، نظریه گراف، جبر عمومی، نظریه مدول‌ها، نظریه ترتیب، [[نظ
فضا

    Torus.jpg     Pythagorean.svg     Taylorsine.svg     Osculating circle.svg     Koch curve.svg
    توپولوژی     هندسه     مثلثات     هندسه دیفرانسیل     هندسه برخال‌ها

توپولوژی، هندسه، مثلثات، هندسه جبری، هندسه دیفرانسیل، توپولوژی دیفرانسیل، توپولوژی جبری، جبر خطی، هندسه برخال‌ها، متری
تغییر

    36 \div 9 = 4     Integral as region under curve.png     Vectorfield jaredwf.png     \int 1_S\,d\mu=\mu(S)
    حساب     حسابان     حساب برداری     آنالیز ریاضی
    \frac{d^2}{dx^2} y = \frac{d}{dx} y + c     Limitcycle.jpg     LorenzAttractor.png
    معادلات دیفرانسیل     سیستم‌های دینامیکی     نظریه آشوب

حساب، حسابان، حساب برداری، آنالیز ریاضی، معادلات دیفرانسیل، سیستم‌های دینامیکی، نظریه آشوب، فهرست تابع‌ها
پایه‌ها و روش‌های ریاضیات

فلسفه ریاضیات، شهودگرایی، ساخت‌گرائی، مبانی ریاضیات، نظریه مجموعه‌ها، منطق نمادی، نظریه مدل، نظریه رسته‌ها، منطق ریاضی، ریاضیات معکوس، جدول نمادهای ریاضی
ریاضیات گسسته

    [1,2,3][1,3,2]
    [2,1,3][2,3,1]
    [3,1,2][3,2,1]     Venn A intersect B.svg     DFAexample.svg     Caesar3.svg     6n-graf.svg
    ترکیبیات     نظریه شهودی مجموعه‌ها     نظریه رایانش     رمزنگاری     نظریه گراف

ترکیبیات، نظریه شهودی مجموعه‌ها، نظریه رایانش، رمزنگاری، نظریه گراف
ریاضیات کاربردی

فیزیک ریاضی، مکانیک، مکانیک سیالات، آنالیز عددی، بهینه‌سازی، احتمالات، آمار، اقتصاد ریاضی، ریاضیات مالی، نظریه بازی‌ها، ریاضیات زیستی، رمزنگاری، نظریه اطلاعات
گفتاورد (نقل قول)

برتراند راسل زمانی که دربارهٔ روش بُنداشتی (اصل موضوعی) سخن می‌گفت که در آن برخی ویژگی‌های یک ساختار (که چیزی از آن نمی‌دانیم) فرض می‌شود و پیامدهای این فرض از راه منطق نتیجه‌گیری می‌شود گفت:

    ریاضیات را می‌توان رشته‌ای تعریف کرد که در آن نه معلوم است از چه سخن می‌گوییم و نه می‌دانیم آنچه‌ می‌گوییم صحت دارد.

    ما در ریاضیات مطالب را نمی‌فهمیم، بلکه تنها به آنها عادت می‌کنیم.

کتاب‌شناسی

    Courant, R. and H. Robbins, What Is Mathematics? (۱۹۴۱);
    Davis, Philip J. and Hersh, Reuben, The Mathematical Experience. Birkher, Boston, Mass. , 1980. معرفی آسان و سهل‌خوانی برای ورود به جهان ریاضیات
    Gullberg, Jan, Mathematics--From the Birth of Numbers. W.W. Norton, 1996. معرفی دانشنامه‌ای ریاضیات ارائه شده با زبانی واضح و ساده
    Hazewinkel, Michiel (ed.), Encyclopaedia of Mathematics. Kluwer Academic Publishers 2000. نسحهٔ ترجمه‌شده و گسترش‌یافتهٔ دانشنامهٔ ریاضیات شوروی سابق
    Kline, M. , Mathematical Thought from Ancient to Modern Times (1973);


مجموعه (ریاضی)

مجموعه، از بنداشت‌های (اصول تعریف‌ناپذیر) در ریاضیات است.

به هر گردایه یا دستهٔ مشخص از اشیاء دو به دو متمایز گفته می‌شود. مفهوم مجموعه با وجود سادگی آن از مفاهیم پایه‌ای ریاضی است.

نظریه مجموعه‌ها در اواخر سده ۱۹ مطرح شد و اکنون یکی از بخش‌های اصلی ریاضیات است.

مجموعه گردایه‌ای از اشیاء متمایز است. این اشیاء، عضوها یا عناصر مجموعه نامیده می‌شوند. اعضای یک مجموعه ممکن است هر چیزی باشند. مثلاً اعداد، افراد، حروف الفبا، مجموعه‌ای از حقایق مجموعه‌های دیگر و جز اینها، بنابراین منظور از اشیاء در تعریف مجموعه لزوماً اشیاء مادی نیست بلکه هر نهادی را هرچند انتزاعی و کاملاً ذهنی (همچون اعداد) می‌توان در ریاضیات یک شیء دانست و گردایهٔ آن اشیاء را مجموعه‌ای دانست.

معمولاً مجموعه‌ها را با حروف بزرگ لاتین مانند A، B،C نشان می‌دهیم. دو مجموعهٔ Aو B برابر هستند اگر اعضای آن یکسان باشند.
تعریف هر مجموعه

اغلب در نوشته ها یا صحبت های خود کلمه هایی را به کار می بریم که دسته یا گروهی از اشیا یا موجودات را مشخص می کند. در ریاضی این قبیل از کلمه ها از واژه ی مجموعه استفاده می کنیم. منبع : کتاب سال دوم راهنمایی
یک مجموعه را می‌توان با عباراتی به شکل زیر تعریف کرد:

    Aمجموعهٔ نخستین ۴ عدد طبیعی است.
    B مجموعه‌ای است که اعضای آن رنگ‌های پرچم ایران است.

همچنین می‌توانیم اعضای مجموعه را میان دو کروشه قرار دهیم:

    {۱،۲،۳،۴} = C
    {سبز، سفید، قرمز} = D

البته دو تعریف گوناگون، هر دو می‌توانند نشان دهنده یک مجموعه باشند. مثلاً برای مجموعه‌هایی که در بالا تعریف کردیم، Aو C یکسان هستند زیرا عناصرشان با هم برابر است (A=C). همچنین به طور مشابه B = D . توجه کنید که در یک مجموعه، جابه‌جایی عناصر و نوشتن اعضای تکراری تأثیری در خواص مجموعه ندارد. به عنوان مثال:

{۱۱،۶}={۶،۱۱}={۶،۱۱،۶،۶}

حال فرض کنید E مجموعهٔ نخستین هزار عدد طبیعی باشد. برای نمایش چنین مجموعه‌های بزرگی (که تعداد اعضای آنها زیاد است)، نوشتن همهٔ عناصر مجموعه غیر عملی است. بنابراین Eرا به طور خلاصه به این شکل نمایش می‌دهیم:

{۱۰۰۰،...،۱،۲،۳} = E

معمولاً این شکل نوشتن برای مجموعه‌هایی به کار می‌رود که اعضای آن الگوی مشخصی را دنبال می‌کنند که برای همه واضح است. اما در مجموعه‌هایی مانند{۴-،۳-،۰،...،۳۵۷ }=F به راحتی نمی‌توان تشخیص داد که "F مجموعهٔ نخستین ۲۰ عددی است که چهار واحد کمتر از مربع عدد دیگری ست". در چنین مواردی برای نمایش اعضای مجموعه از علائم ریاضی استفاده می‌کنیم:

F={n^۲-۴: ۰ <= n <= ۱۹} ، nЄN

یعنی: F مجموعه اعدادی به شکل n^۲-۴ است به‌طوری که n به اعداد طبیعی بین ۰ و ۱۹ تعلق دارند.

گزاره‌نما

گزاره‌نما یا تابع گزاره‌ای در ریاضیات جدید جمله‌ای مانند (P(x است که به ازای هر x از یک مجموعه دلخواه یک گزاره تولید می‌شود. گزاره‌نما تقریبا معادل محمول در منطق کلاسیک است

محمول

محمول شرایطی را توصیف می‌کند که اشیا مربوط، متغیرهای، ممکن است ارضا کنند و اگر این‌طور باشد گزارهٔ حاصل صادق خواهد بود. در منطق قدیم و در فلسفه هر گزاره را به دو بخشِ موضوع و محمول تقسیم می‌کنند. این نام‌گذاری به جایِ نهاد و مسند در ادبیات به کار می‌رود.

محمول گاهی مفاهیم ایجابی است، مانند «هر دانایی تواناست» و گاهی مفاهیم سلبی، مانند «هر نادانی بی‌ادب است.».

سلبی بودن موضوع به ادات سلب است؛ لذا مفاهیمی چون «نادان»، «ناتوان»، «بی‌ادب» و «غیرممکن» سلبی یا معدوله هستند. اگر قضیه‌ای در موضوع دارای اداب سلب باشد، آن را «معدولةالموضوع» و اگر محمول آن دارای ادات سلب باشد، آن را «معدولة المحمول» می‌نامند. با این حال مفاهیمی چون «جاهل»، «محال» و «عبث» ایجابی و یا محصله محسوب می‌شوند. البته موجبه یا سالبه بودن قضیه تنها بستگی به نسبت حکمیه دارد و سلب و ایجاب موضوع و محمول در آن تأثیری ندارد، و تأثیر آن فقط از حیث محتواست. مثلاً قضیه «دنیا بی‌وفا است» موجبه و قضیه «دنیا باوفا نیست» سالبه محسوب می‌شود.

در منطقِ جدید مفهومِ محمول کماکان وجود دارد، اما محمول‌ها و موضوع‌ها (اشیا) از دو جنسِ کاملاً مختلف فرض می‌شوند. موضوع‌ها متغیر و محمول‌ها تابع محسوب می‌شوند از همین رو گزاره‌نما (یا تابع گزاره‌ای) نوع امروزی محمول در ریاضیات جدید است.

«(اصطلاح منطق ) مقابل موضوع است . به اصطلاح منطقیان به معنی خبر که در مقابله ٔ مبتدا است و این محمول مقابل موضوع میباشد و منطقیان مبتدا را موضوع و خبر را محمول گویند، چنانکه الانسان حیوان ، پس انسان موضوع است و حیوان محمول است . (آنندراج ) (غیاث ). در منطق همان است که در نحو خبر مبتدا گویند و او صفت باشد. (مفاتیح ). مسند (در اصطلاح منطق ). (یادداشت مرحوم دهخدا). || در اصطلاح منطقیان محکوم به است در قضیه ٔ حملیه ٔ غیرشرطیه و در قضیه ٔ شرطیه محمول را تالی گویند.»