اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

دین

بیوک علیزاده یکی از اساتید دانشگاه امام صادق می نویسد: واژه دین در لغت‏ به معانى گوناگونى از جمله; جزا، اطاعت، قهر و غلبه، عادت، انقیاد، خضوع، پیروى و مانند آنها آمده است. در قرآن کریم نیز آیاتى وجود دارد که از آنها، معناى جزا، شریعت و قانون، طاعت و بندگى استنباط می ‏شود. [۱]. دین، آیین، کیش یک جهان بینی و مجموعه‌ای از باورها است که می‌کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش‌های اساسی مانند چگونگی پدید آمدن اشیا و جانداران و آغاز و پایان احتمالی چیزها، و چگونه زیستن ارائه دهد. ادیان فراعقلی اند، یعنی بخش‌هایی از آن مستقل از عقل و بر مبنای عشق و اعتقاد است.

شمار دین‌ها در میان انسان‌ها بسیار زیاد است و این ادیان توضیحات بسیار متفاوت و داستان‌های پرشماری را در راه کوشش برای یافتن پاسخ به معماهای یاد شده مطرح می‌کنند.

در باور دینداران، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاری طبیعت هستند این جهان را آفریده و بر آن فرمان‌روایی می‌کنند و انسان می‌تواند از راه پرستش او/آنان از واکنش آن موجود یا آن چند موجود استفاده نماید و به درجه‌ای از حس امنیت و آرامش برسد.[۲] درباره این‌که « وجود یا موجود آفریننده» مورد نظر ادیان چه خصوصیاتی دارد و تعداد و صفات و اهداف او چیست و طول عمر و ابعاد و شمار پیام‌آوران او چه تعداد و اندازه‌ است در میان ادیان اختلاف نظرهای بسیار زیادی وجود دارد.

مجموعه دین از دو بخش تشکیل شده‌است:

۱) آموزه‌ها و گزاره‌های اعتقادی (هست‌ها /اصول)

۲) دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزه‌های اعتقادی استوار شده‌اند (بایدها /فروع).

در ادیان مختلف، این آموزه‌های اعتقادی تلاش می‌کنند تا پاسخی برای درک معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بی‌نهایت، مرگ) فراهم کنند.

واژه‌های دیگری مانند کیش و مذهب ، گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخه‌هایی از یک دین بکار می‌روند.

دین یا اصطلاحاً «آسمانی» است یعنی پیامبر ی آمده و مدعی این است که هر چه آورده از طرف آنچه وی خدا می‌نامد سرچشمه گرفته یا «آسمانی» نیست یعنی حاصل افکار و عقاید یک انسان یا توده انسانها می‌باشد. از گسترده‌ترین دین‌های جهان می‌توان از دین‌های ابراهیمی نام برد: دین‌های ابراهیمی از یک ریشه یعنی ابراهیم سرچشمه می گیرند. این دین ها از منطقهٔ خاور میانه آغاز شده و به تدریج به قاره های مختلف جهان گسترش یافته اند.

ابراهیم دو همسر داشت :ساره و هاجر. ساره فرزندی داشت به نام اسحاق و هاجر فرزندی داشت به نام اسماعیل.

محمد از نسل اسماعیل و موسی و عیسی از نسل اسحاق می باشند. مهمترین ادیان ابراهیمی عبارتند از: اسلام، مسیحیت و یهودیت.

مهمترین شعب اسلام عبارتند از : سنی و شیعه.

سنی چند شاخه اصلی دارد که عبارتند از: شافعی و حنفی و حنبلی و مالکی.

شیعه چند شاخه دارد که مهمترین آن 12 امامی می باشد.

گروه های دیگر شیعه عبارتند از: زیدی و فطحی و فاطمی و علوی.

به گروه هایی مانندوهابی و بهائی و شیخی گری و صوفی گری و علی اللهی که در اصول با دین اسلام تفاوت دارند ، فرقه گفته می شود. مهمترین شعب مسیحیت عبارتست از : کاتولیک ، پروتستان ، ارتودکس ، ارمنی.

از دین‌های غیر ابراهیمی بزرگ دیگر در جهان می‌توان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوسگرایی نام برد. ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به نظر می‌رسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند.

دین‌های کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتی‌گری، مانی‌گری، مهرپرستی و جز اینها.

محتویات

    ۱ تعریف دین
    ۲ ریشه‌شناسی واژهٔ دین
    ۳ خاستگاه‌ها
    ۴ اساطیرخاستگاه‌ادیان مختلف
    ۵ نهضت‌های دینی
    ۶ نقد دین
    ۷ نسبیت در دین
        ۷.۱ دین و اصل پذیرش مطلق
    ۸ شمار پیروان ادیان
    ۹ بی‌دینی در سطح جهان
    ۱۰ فهرست ادیان جهان
    ۱۱ پانویس
    ۱۲ جستارهای وابسته
    ۱۳ منابع
    ۱۴ پیوند به بیرون

تعریف دین

امیل دورکیم در صور بنیانی حیات دینی با بر شمردن تعاریف رایج در ارتباط با دین همچون: «دین به مثابه دیدگاهی اعتقادی در رابطه با مواردی که در قالب علم نمی‌گنجد»[۳] و «دین به عنوان دستگاهی برای تنظیم روابط با موجودات خاص همچون خدایان، شیاطین، فرشتگان، ارواح و...»[۴] به رد این تعابیر می‌پردازد و دین را بدین گونه تعریف می‌کند:

    دین عبارت است از دسته‌ای همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور لاهوتی (مجزا از امور ناسوتی) که این باورها و عقایدو روش‌هایِ ثابت و غیرِ قابلِ تغییرِ همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد به نام امت متحد می‌کند.[۵]

اهمیت دین در سطح جهان
ریشه‌شناسی واژهٔ دین

واژهٔ دین فارسی ریشهٔ ایرانی دارد و در فارسی میانه هم دین (با یای مجهول) بوده است. *[۶] در سانسکریت و گاتها و دیگر بخش‌های اوستا مکرر واژهٔ «دئنا» آمده دین در گاتهابه معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان بکار رفته‌است و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسان است[۷] واژهای دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه می‌گیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن می‌رسد. در اوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده‌است. در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیب‌ها) یی گوناگونی از این واژه بر می‌خوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک‌گانه اوستا) و جز اینها.

البته نظریه دیگری نیز می‌گوید که از واژه دئنا گرفته شده‌است که به معنای وجدان است.[نیازمند منبع] عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب قلمروی وجدان در مورد دین بحثی می‌کند که دین در اصل همان وجدان انسان‌ها است

دین مجموعه‌ای از نظامهای فرهنگی، اعتقادی و جهان بینی‌هایی است که با ایجاد نمادهایی، انسان را به ارزشهای روحانی و گاه به ارزشهای معنوی ارتباط می‌دهد. بیشتر ادیان با شرح روایات، الگوها، سنن و تاریخهای مقدسشان قصد دارند که به زندگی معنا دهند یا به هستی شناسی بپردازند. آنها مایلند تا اصولی اخلاقی، دینی یا یک سبک زندگی بهتری از ایده‌هایشان را دربارهٔ ماهیت انسان و جهان هستی ارائه دهند.

گاهی اوقات واژهٔ دین با ایمان یا نظام اعتقادی اشتباه گرفته می‌شود، اما دین با باور شخصی که جنبهٔ عمومی دارد متفاوت است. اکثر ادیان رفتارهایی همچون مراحل سلوک روحانی، تعریفی که پیروان یا اعضای همان دین از آن دارند، مجامع عمومی، نشستهای منظم [مذهبی] یا خدماتی که به منظور حل مشکلات یا عبادات [انجام می‌شود] مکانهای مورد احترام (چه طبیعی باشد یا بنا شده) و یا کتابهای مقدس سازماندهی می‌شوند. اعمال [مذهبی] یک دین همچنین ممکن است شامل آیین‌ها، مراسم یادبود از نعمتهای یک خدا یا خدایان، قربانیها، جشنها، ضیافتها، بیخودی، تشرّف، مراسم تدفین، خدمات ازدواج و نکاح، مراقبه، موزیک، هنر، رقص، خدمات عمومی یا دیگر جنبه‌های فرهنگی انسان شود.

توسعهٔ دین فراخور فرهنگهای مختلف اشکال مختلفی به خود گرفته‌است. برخی ادیان تأکید را بر باورها قرار داده‌اند در حالیکه ادیان دیگر بر اعمال تکیه دارند. برخی ادیان روی تجربیات دیداری، ایمان فردی تمرکز دارند در حالیکه دیگر ادیان فعالیتهای جمعی دینی را ارزشمندتر می‌دانند. برخی ادیان ادعا می‌کنند که جهانی هستند، باید به قانونها و جهان‌بینی‌شان اعتقاد داشته باشند، در حالیکه ادیان دیگر فقط بوسیلهٔ یک گروه کاملاً مشخص یا محدود فعالیتهای خود را انجام می‌دهند. در بسیاری از جاها دین با سازمانهای عمومی همچون آموزش و پرورش، بیمارستانها، خانواده، حکومت و سلسله مراتب سیاسی آمیخته شده‌است. انسان‌شناسانی مثل جان مونوگان و پیتر جاست اظهار می‌کنند: «واضح به نظر می‌رسد یکی از کمکهایی که دین به ما می‌کند تا انجام دهیم درگیر شدن با مشکلات زندگی انسانی است، مشکلاتی که مهم، پایدار و غیرقابل تحملند. یک روش مهمی که باورهای دینی برای انجام این کارها به ما کمک می‌کنند فراهم آوردن یک دسته از ایده‌ها دربارهٔ چگونگی و چرایی این جهان است که با کنار هم قرار دادن آنها به انسانها اجازه می‌دهد که خود را با نگرانیهایشان سازگار کنند و با بد اقبالی‌هایشان روبرو شوند.

برخی مطالعات آکادمیک که این موضوع را مورد مطالعه قرار داده‌اند دین را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: ادیان جهانی، یک اصطلاحی است که به فرهنگهای سرتاسری، باورهای ملی اشاره می‌کند: ادیان بومی، که به گروههای دینی فرهنگی خاص اشاره می‌کند و جنبشهای مذهبی جدید که به باورهای تازه توسعه یافته اشاره می‌کند. یک نظریهٔ پیشرفتهٔ آکادمیک دین، ساختارگرایی اجتماعی، می‌گوید که دین یک مفهوم جدیدی است که همهٔ اعمال معنوی و عبادی پیروانش را یک مدلی شبیه به دین ابراهیم می‌داند که همانند یک سیستم منظمی به تفسیر واقعیت و دفاع از وجود انسانی کمک می‌کند، بنابراین دین، بعنوان یک مفهوم، برای فرهنگهای غیرغربی که بر پایهٔ چنین سیستمی بنا نهاده نشده‌اند، یا برای سیستمهایی که ساختار ساده‌تری دارند به صورت نامناسب بکار برده شده‌است.

دین (از واژهٔ فرانسوی religion به معنای“ جامعه دینی” و واژهٔ لاتین religionem (اسم religio) به معنای “احترام به چیزی مقدس، احترام به الهه ها”، “تعهد، رابطه بین بشر و الهه ها”) ریشه در واژهٔ لاتین religio دارد، ریشه‌های اصلی آن نامشخص هستند. یک احتمال، ریشه یابی از واژهٔ مشابه le-ligare است، یعنی تفسیر منسوب به سیسرو که Lego "خواندن"، یعنی re (دوباره) و lego در مفهوم "انتخاب کردن"، "دوباره مرور کردن" یا "با احتیاط اندیشیدن" را بهم مرتبط می‌سازد. پژوهشگران معاصر مانند تام هارپور و جوزف کامپ بل ریشه یابی ازLigare "پیوند داشتن، رابطه داشتن" را احتمالاً از واژهٔ پیشوندی re-ligare، یعنی re (دوباره) و ligare " رابطه داشتن" میسر می‌سازند که سِنت آئوگوستین آن را حائز اهمیت ساخت، که البته پس از تفسیر لاکتانتیوس قرار گرفت. کاربرد قرون وسطایی جایگزین مسلک یا طریقه در تعیین جوامع متحد مانند فرقه‌های رهبانی می‌شود: "در مورد 'آیین' جمع‌آوری پشم‌های طلائی گوسفند نر آسمانی توسط شوالیه در دین آویس می‌شنویم".

زبان‌شناس ماکس مولر معتقد است ریشهٔ واژه انگلیسی "religion"، واژهٔ لاتین religio، در ابتدا تنها در معنای " احترام به خدا و الهه، اندیشهٔ محتاطانه دربارهٔ موضوعات الهی، تقوا"(که بعدها سیسرو آن را ریشه یابی کرد که دلالت بر "پشتکار" داشت) به کار می‌رفت. ماکس مولر اکثر فرهنگ‌های دنیا از جمله مصر، ایران، و هندوستان را در این برههٔ تاریخی دارای ساختار قدرتی مشابه توصیف کرد. آنچه که امروزه دین باستانی نام دارد، "شرع" می‌باشد.

اکثر زبان‌ها دارای واژگانی هستند که می‌توان آنها را "دین" ترجمه کرد، ولی ممکن است کاربردهای متفاوتی داشته باشند، و بعضی زبان‌ها هیچ واژه‌ای برای دین ندارند. مثلاً، واژهٔ سانسکریت dharma، را گاهی "دین" ترجمه کردند که به معنای شرع است. در جنوب آسیای باستان، مطالعهٔ شرع شامل مفاهیمی مانند ریاضت کشیدن برای رسیدن به تقوا و انجام آداب و رسوم تشریفاتی و عملی بود. در ژاپن قرون وسطایی، رابطهٔ مشابهی بین "قانون امپراتوری" و قانون جهانی یا "قانون بودایی" وجود داشته‌است، ولی این قوانین بعدها به منابع مستقلی از قدرت تبدیل گشتند.

در زبان عبری، معادل دقیقی برای "religion" وجود ندارد، و یهودیت بین هویت‌های دینی، ملی، نژادی، یا قومی تمایزی قائل نمی‌شود. یکی از مفاهیم اصلی آن، "halakha" است که گاهی "شرع" ترجمه می‌شود، که راهنمای انجام تکلیف دینی و اعتقاد و اکثر جنبه‌های زندگی روزمره می‌باشد. استفاده از اصطلاحات دیگر مانند اطاعت از خدا یا اسلام نیز بر مبنای تاریخچه‌ها و واژگان خاصی می‌باشد.
خاستگاه‌ها

نظریه‌های زیادی در مورد خاستگاه‌های دین وجود دارد. گِرِگ ام. اپستاین، کشیش رشتهٔ انسانیت در دانشگاه هاروارد، اظهار می‌دارد که "لزوماً اکثر ادیان بزرگ دنیا مبتنی بر این اصل هستند که موجودات و نیروهای الهی می‌توانند نشانهٔ عدالت در ماوراءالطبیعه باشند که در طبیعت قابل رؤیت نیستند. به عقیدهٔ انسان شناسان جان موناگان و پیتر جاست،

به نظر می‌رسد اکثر ادیان دنیا به منزلهٔ نهضت‌های تجدید حیات ظهور کرده‌اند، همانطور که بینش پیامبر صاحب کرامت، تصورات افراد را تحریک می‌کند؛ افرادیکه به دنبال پاسخ جامع تری برای مشکلات خود هستند بیش از آنکه احساس کننداعتقادات روزانه این مشکلات را بوجود آورده‌اند. افراد صاحب کرامت در اکثر زمان‌ها و مناطق دنیا ظهور یافته‌اند. به نظر می‌رسد کلید دستیابی به موفقیت بلند مدت - و اکثر نهضت‌ها با تأثیری تقریباً بلند مدت همراه هستند- ارتباط نسبی با پیامبرانی دارند که با ترتیب حیرت انگیز ظهور می‌کنند، ولی بیشتر با افزایش گروهی از حامیانی مرتبط است که می‌توانند نهضتی را رسمیت بخشند.
اساطیرخاستگاه‌ادیان مختلف

برای آشنایی با دین باید ابتدا با مفهوم اسطوره آشنا شد زیرا چنانچه که می‌دانیم بسیاری از داستان‌هایی که در دین عنوان می‌شوند مثل؛ آفرینش اولین انسان، مرگ و ... ریشه در تاریخ و اساطیر یک قوم دارند.

اسطوره کلمه‌ای معرب است که از واژه یونانی هیستوریا (historia) به معنای"جستجو، آگاهی و داستان" گرفته شده است. برای بیان مفهوم اسطوره، در زبان‌های اروپایی از واژه "myth" به معنای افسانه و قصد و شرح و خبر استفاده شده است. اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مربوط به فراسوی جهان مادی و ملموس دانست؛ که معمولاً اصل آن معلوم نیست. در اسطوره وقایع دوران اولیه آفرینش نقل می‌شود. به عبارت دیگر سخن از آنست که چگونه هر چیزی پدید می‌آید و به هستی خود ادامه می‌دهد؟ این دقیقاً یک سوال فلسفی است اما اسطوره‌ها و افسانه‌ها به این سوال از طریق تخیلات پاسخ می‌دهند نه از روی منطق. شخصیت‌های اسطوره را موجودات مافوق طبیعی (خدایان) تشکیل می‌دهند و همواره هاله‌ای از تقدس؛ قهرمانان مثبت آنرا فراگرفته است. اسطوره نماد دوران پیش از دانش و نماد و نشان مشخص روزگاران باستان است. تحول اساطیر هر قوم و ملتی، معرف تحول شکل زندگی، دگرکونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش است. در واقع اسطوره نشانگر یک دگرگونی بنیادی در پویش بالارونده ذهن بشر است. اساطیر روایتی است که از طبیعت و ذهن انسان‌های نخستین ریشه می‌گیرد و برآمدهٔ رابطه دوسویه این دوست.

ناگفته نگذریم که اسطوره ریشه تاریخی دارد. یعنی اگر از دید ساختاری به اسطوره‌های جوامع مختلف نگاه کنیم یک چیزهایی از آن جوامع را در روزگاران دور منعکس می‌کند. در آیین‌هایی انسان از گیاه خلق می‌شود؛ مثلاً در اوستا، انسانهای اولیه دو گیاه بودند به نام‌های مشیا و مشیانه؛ این اسطوره مخصوص زمانی است که انسان کشاورزی را می شناخته و در واقع رویش گیاه را میفهمدکه تخم می‌رود زیر خاک، در می‌آید و رویش پیدا می‌شود و گیاهان ایجاد می‌شوند. بنابراین فکر می‌کند تشکیل انسان هم در آغاز مثل گیاه بوده است. در آیینهایی انسان از گل ساخته می‌شود مثلاً در اساطیر مصر باستان حتی یکی از خدایان، آدم را از گل درست می‌کند و می‌برد در کوره خورشید می‌پزد و آدم را بوجود می‌آورد؛ یعنی در واقع سفال‌گری. یعنی این اسطوره مخصوص دوره سفالگری است. پس یک اسطوره برای دوره کشاورزی است و یکی برای سفالگری. این معنای تاریخی دارد. دیگر اینکه اسطوره روی هوا پیدا نمی‌شود، اسطوره در جامعه پیدا می‌شود، مردمی هستند که اسطوره را خلق می‌کنند، بنابراین اسطوره با آن مردم ارتباط دارد. وقتی با مردم ارتباط دارد یعنی با تاریخ ارتباط دارد، با جامعه ارتباط دارد بنابراین می‌توان به اسطوره معنای تاریخی داد به شرطی که لوازم آن کار در اختیار باشد مثلاً نباید اسطوره را با تاریخ امروز تصویر کرد. یک اسطوره کهن باید جای تاریخی خودش را پیدا کند.

به عنوان نمونه اسطوره ضحاک در شاهنامه فردوسی دوره‌ای را روایت می‌کند که زندگی اشتراکی بوده است یعنی بر همین منطقه‌ای که اکنون ایران نامیده می‌شود، جوامع اشتراکی غلبه داشته‌اند، بعد یواش یواش سیر تاریخی این‌ها را به طبقاتی شدن سوق می‌دهد و جمشید یا جمشید تاریخی پیدا می‌شود. یعنی قومی یا جمعی پیدا می‌شوند که به تمرکز ثروت اعتقاد دارند. فرگشت زندگی آنان را به طبقاتی شدن رسانده است. برای مطالعه کامل تر درباره موضوع ضحاک که توسط فردوسی که خود از طبقات مرفهی بعنوان دهقانان بوده و از جامعه طبقاتی سود می برده به عنوان ماردوش شناسانده شده است به متن سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه برکلی و کتاب ضحاک اثر علی حصوری مراجعه کنید.

به طور خلاصه برای انواع اسطوره‌ها تعاریف زیر موجود است:

    اسطوره[۸] واکنشی است از ناتوانی انسان در مقابله با درماندگی‌ها و ضعف او دربرآوردن آرزوها و همچنین ترس از حوادث است. انسان‌ها همواره در مقابل بسیاری از پدیده‌های طبیعی ضعیف بوده‌اند (به خصوص درگذشته) بنابراین تنها راهی که همیشه آنان را امیدوار نگاه میداشته ساختن اسطوره‌ها و خدایان و متوسل شدن به نیروی آنان بوده است. البته دربرخی از جوامع تعداد انگشت شماری از افراد به جای اکتفا به نیروی اساطیر و خدایان موهوم از نیروی تفکر خود استفاده کردند و به چاره اندیشی منطقی پیرامون پدیده‌ها پرداختند و علم را پایه ریزی کرند، اگر بشر امروزه بدین سطح از تمدن و تکنولوژی رسیده است نتیجه شک کردن همین تعداد انگشت شمار (در ادوار مختلف تاریخی) در بنیان‌های فکری جامعه و تلاش برای تغییر نگرش خود نسبت به محیط پیرامون بوده است.
    اسطوره داستان و تجسمی از احساسات آدمیان است. تکرار این داستان‌ها که در قالب آداب و رسوم سنتی و مراسم‌های آیینی بر‌گزار می‌شود به آدمیان واقعیت و حقانیت می‌بخشد. و در نهایت به او توهم بهترین موجود هستی بودن را می‌دهد.
    اسطوره نشانه‌ای از عدم آگاهی بشر است. در گذشته انسان به پیروی از تخیل و کنجکاوی خود برای رویدادها علت و انگیزه می تراشیدو به این ترتیب، تخیل را با واقعیت‌ها پیوند می‌داد در واقع تمامی اساطیر، افسانه‌ها و ادیان بر پایه همین تخیلات زاده شدند. در یک کلام اسطوره تلاشی برای بیان واقعیت‌های پیرامونی با امور فراطبیعی است. انسان در تبیین پدیده‌هایی که به علتشان واقف نبوده، به تعبییرات فراطبیعی روی آورده و این دقیقاً زمانی است که هنوز دانش بشری توجیه کننده حوادث پیرامونی اش نیست.

نهضت‌های دینی

مقالهٔ اصلی: گروه‌های بزرگ دینی در قرن ۱۹ و ۲۰، تحقیق دانشگاهی در مورد دین شناسی تطبیقی، اعتقاد دینی را به مقوله‌های فلسفی به نام "ادیان دنیا" تقسیم کرد. با این وجود، تحقیق اخیر تاکید دارد که تمامی ادیان لزوماً با اصول متناقضی از یکدیگر تفکیک می‌شوند و اینکه انتساب تحقیق به فلسفهٔ خاص، یا حتی نهضت دینی معین به جای ماهیت فرهنگی، سیاسی، یا اجتماعی محدود می‌باشد. پژوهش روان‌شناسی فعلی دربارهٔ ماهیت دینداری نشان می‌دهد که بهتر است دین را پدیدهٔ ثابتی ذکر کرد که بایستی متمایز از هنجارهای فرهنگی (یعنی "ادیان") باشد. لذا فهرستی از نهضت‌های دینی که در این بخش مطرح گردید، تلاش برای مختصرسازی مهمترین اثرات منطقه‌ای و فلسفی در جوامع محلی است، ولی به هیچ وجه توصیف کاملی از تمامی جوامع دینی نمی‌باشد و مهمترین اصول دینداری فردی را توضیح نمی‌دهد.
نقد دین

بسیاری از بی‌خدایان بر این باور هستند که «برخلاف علم که رازهای ناگشوده را چالشی برای پاسخ‌گویی می‌یابد، دین فقط ناشناخته‌ها را تقدیس می‌کند».[۹]ولی این موضوع را عالمان دینی ادیان مختلف از جمله اسلام و به خصوص عالمان دینی شیعی رد می‌کنند چون مسئلهٔ لا ادری گری بسیار در میان آن‌ها کم است و دلایل متعددی برای اثبات حقایقی که برای آن‌ها تقدس قائلند بیان می‌کنند.[۱۰]

برخی علت وجودی دین‌ها را این می‌دانند که گروه‌هایی از انسان‌ها می‌کوشند برای پدیده‌هایی که هنوز با عقل و خرد خود توضیحاتی برای آن نیافته‌اند توضیحی ارائه دهند.[۱۱]

انسان‌ها به منظور حفاظت از خود و هم‌چنین به خاطر درجه‌ای از نیاز، به مراسم، عادت‌ها، دعاها، التماس‌ها و قربانی کردن‌هایی رو می‌آورند که مجموعه آن‌ها دین نامیده می‌شود.[۱۲]

دین کوشش انسان برای تماس با «ماوراءالطبیعهای» است که بسیاری آن را فرضی می‌دانند.[۱۳]

جان مناگان و پیتر جاست معتقدند "آشکار به نظر می‌رسد که یکی از چیزهایی که دین به ما کمک می‌کند انجام دهیم کنار آمدن با مشکلات پایدار، مهم و غیرقابل تحمل زندگی انسانی است. یکی از شیوه‌های مهم موفقیت ادیان، در فراهم آوردن مجموعه‌ای از چرایی و چگونگی‌های جهان است که به افراد کمک می‌کند با ناملایمات وفق یابند و با بدبختی‌ها کنار آیند."[۱۴] آلبرت انشتین می‌گوید: "دانش تنها می‌تواند چیستی را معلوم دارد، اما نه آنچه را باید باشد و انواع قضاوت‌های ارزشی خارج از قلمرو آن باقی خواهد ماند. از جهت دیگر دین تنها افکار واعمال انسانی را ارزیابی می‌کند، دین نمی‌تواند معقولانه از حقایق و روابط بین آنها سخن گوید... اما اکنون قلمرو علم و دین کاملاً از یکدیگر جدا شده است، علی‌رغم اینکه بین آنها روابط دو جانبه و وابستگی‌های قوی وجود دارد. هر چند ممکن است مذهب هدف‌ها را مشخص سازد اما این علم است که به ما کمک می‌کند به این هدف‌ها برسیم."[۱۵]
نسبیت در دین

سوالی که در بیشتر مواقع چه در گفتمان دین و چه در عمل به دین،همیشه وجود داشته و دارد این است که آیا دین نسبی است یا مطلق؟
دین و اصل پذیرش مطلق

حسن امرائی عبدولی؛نویسنده و نظریه پرداز معاصر ایران؛در کتاب مهندسی سیاست،با ارائه اصلی به نام "اصل پذیرش مطلق"،پذیرش دین را مطلق می داند.

وی در این اصل،معتقد است که "دین یا مطلق است یا نسبی نیست" که تاکید استدلالی دارد بر پذیرش مطلق دین.وی با فرض نسبی دانستن دین،به اقتضایی شدن آن در زندگی فردی و اجتماعی معتقد است.ایشان پس از توضیح اینکه آیا دین جنبه فردی دارد یا اجتماعی،در نهایت اینگونه گفته است که،اگر دین نسبی باشد پس در واقع مردود است.[۱۶]
شمار پیروان ادیان
نقشه جغرفیای ادیان

یافتن منبع رسمی و کاملاً موثق برای اظهار نظرهای دقیق در مورد شمار پیروان مذاهب در سراسر جهان بسیار سوال برانگیز و دشوار است. نه تنها روش پژوهش متفاوت است، بلکه بطور قابل توجهی بسته به وضعیت کشورها بسیار متفاوت است، به عبارتی دیگر فقط از کشورهایی که در آنها آزادی مذاهب به معنای دقیق کلمه وجود دارد نسبتاً می‌توان داده‌های دقیق و مورد اطمینانی بدست آورد. اما حتی در آنجا هم اختلافهای بالای آماری در داده‌های مختلف مشاهده می‌شود. به طور مثال بسته به اینکه منبع کسب آمار رجوع به شمار اعضای یک تشکل دینی باشد یا مصاحبه مستقیم ، نتایج آماری متفاوت است.رژیم‌هایی که آزادی مذاهب را محدود می‌کنند و یا کشورهایی که رسماً خود را بیخدا می‌نامند، بدست آوردن یک تصویر واقعی از دین را تقریباً غیر ممکن می‌سازند. علاوه بر این، در ادیان و جوامع و فرهنگ‌های متفاوت، معیار دیندار بودن و یا به عبارتی پیرو یک دین به شمار آمدن در گوشه و کنار جهان متفاوت است وناهمگون، بطور مثال، مسیحیت در کشورهای آفریقایی با مسیحیت در بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی متفاوت است. در آلمان آمار مسیحیان تنها به پرداخت کنندگان مالیات کلیساها محدود می‌شود، در عربستان سعودی حتی اگر کسی به هیچ وجه هیچگونه عقیدهٔ دینی نداشته باشد، همینکه شهروند عربستانی است جزء آمار شمرده می‌شود، نقص دیگر در صحت آمار ادیان می‌تواند از این موضوع ناشی شود که، کودکان و نوجوانانی که به دین والدین خود نسبت داده می‌شوند، نمی توان گفت که همه لزوماً بطور کامل خود را متعلق به آن دین احساس می‌کنند. برخی کشورها با سیستمهای آماری شناخته شده و معتبر داده‌های دقیق تری ارایه می‌دهند اما چون سیستم‌های آمار گیری در کشورها متفاوت است از این رو نمی‌توان به آسانی از مقایسهٔ داده‌ها هم کسب نتیجه کرد. شایان ذکر است که در این لیست قطعاً نام تمام ادیان موجود وجود ندارد و تنها بر طبق دو پایگاه دادهٔ ذکر شده، ادیان با بیشترین پیروان ذکر شده است.
    شمار پیروان ادیان (الف)[۱۷]     شمار پیروان ادیان (ب)[۱۸]
مسیحیت     ۲٬۱ میلیارد     ۲٫۱۹۹٫۸۱۷٫۴۰۰
اسلام     ۱٬۵ میلیارد     ۱٫۳۸۷٫۴۵۴٫۵۰۰
سکولاریسم, بی دینان     ۱٬۱ میلیاد     776.826.000[۱۹]
هندویسم     ۹۰۰ میلیون     ۸۷۵٫۷۲۶٫۰۰۰
دین سنتی چینی     ۳۹۴ میلیون     ۳۸۵٫۶۲۱٫۵۰۰
بودایی     ۳۷۶ میلیون     ۳۸۵٫۶۰۹٫۰۰۰
ادیان قبیله‌ای         (۲۶۶٫۴۰۵٫۰۰۰)
ادیان غیر بومی آفریقا     ۳۰۰ میلیون    
ادیان بومی آفریقا     ۱۰۰ میلیون    
دین‌های نوظهور         ۱۰۶٫۵۳۳٫۳۰۰
سیک     ۲۳ میلیون     ۲۲٫۹۲۷٫۵۰۰
روح گرایی     ۱۵ میلیون     ۱۳٫۵۰۸٫۶۰۰
یهودیت     ۱۴ میلیون     ۱۴٫۹۵۶٫۰۰۰
بهائیت     ۷ میلیون     ۷٫۶۹۷٫۰۰۰
کنفسیوس‌گرایی         ۶٫۴۴۴٫۳۰۰
جین     ۴٬۲ میلیون     ۵٫۲۶۴٫۵۰۰
شینتو     ۴ میلیون     ۲٫۸۰۱٫۴۰۰
کائو دای     ۴ میلیون    
زرتشت     ۲٬۶ میلیون     ۱۸۰٫۸۰۰
تنریکیو     ۲ میلیون    
بت‌پرستی نوین     ۱ میلیون
یونیتارین     ۸۰۰٫۰۰۰
راستافاری     ۶۰۰٫۰۰۰    
ساینتولوژی     ۵۰۰٫۰۰۰    
ادیان دیگر         ۱٫۲۰۵٫۰۰۰
بی‌دینی در سطح جهان


بی‌دینی در سطح جهان
Country     درصد کسانی که خود را بیدین معرفی کرده‌اند     منبع
استونی     ۷۵٫۷     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
آذربایجان     ۷۴     Gallup poll[۲۱]
آلبانی     ۶۰     US Department of State - International religious freedom report 2006[۲۲]

L'Albanie en 2005[۲۳]
Some publications[۲۴]
چین     ۵۹-۹۳     Some publications[۲۵]
جمهوری چک     ۵۹ (۸٪ هیچ گزینه‌ای را انتخاب نکردند)     Czech statistical bureau (2001 census)[۲۶]
ژاپن     ۵۱٫۸     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
روسیه     ۴۸٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
بلاروس     ۴۷٫۸     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
سوئد     ۴۶-۸۵     Zuckerman, Phil. "Atheism: Contemporary Rates and Patterns", Part of The Cambridge Companion to Atheism, Michael Martin, modified by the University of Cambridge

Pres: Cambridge, BK (2005)[۲۷]
ویتنام     ۴۶٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
هلند     ۴۴٫۰     Sociaal en Cultureel Planbureau[۲۸]
مجارستان     ۴۲٫۶     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
اوکراین     ۴۲٫۴     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
لاتویا     ۴۰٫۶     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
کره جنوبی     ۳۶٫۴     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
بلژیک     ۳۵٫۴     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
زلاندنو     ۳۴٫۷ (از ۸۷٫۳٪ که به سوال دلبخواه پاسخ داده‌اند)     Statistics New Zealand (2006 census)[۲۹]
شیلی     ۳۳٫۸     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
آلمان     ۳۲٫۷     German Worldview Research Group (2004)[۳۰]
لوکزامبورگ     ۲۹٫۹     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
اسلونی     ۲۹٫۹     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
فرانسه     ۲۷٫۲ (۲۳٫۹٪ از زنان ۳۰٫۶٪ از مردان)     INSEE (2004 survey)[۳۱]
ونزوئلا     ۲۷٫۰     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
اسلواکی     ۲۳٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
مکزیک     ۲۰٫۵     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
لیتوانی     ۱۹٫۴     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
دانمارک     ۱۹     Eurobarometer(2005)[۳۲]
استرالیا     ۱۸٫۷ (از ۸۸٫۸٪ که به سوال دلبخواه پاسخ داده‌اند)     Australian Statistics Bureau (2006 census)[۳۳]
ایتالیا     ۱۷٫۸     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
اسپانیا     ۱۷     Socialogical Research Centre (2005)[۳۴]
بریتانیا     ۱۶٫۸ (از ۹۲٫۷٪ که به سوال بطور دلبخواه پاسخ داده‌اند)     UK National Statistics Bureau (2001 census)[۳۵]
کانادا     ۱۶٫۲     Kanada 2001 census[۳۶]
آرژانتین     ۱۶٫۰     Gallup-Argentina survey, April 2001[۳۷]
آفریقای جنوبی     ۱۵٫۱     Güney Afrika 2001 census[۳۸]
آمریکا     ۱۵٫۰ (از ۹۴٫۶٪ که به سوال بطور دلبخواه پاسخ داده‌اند، از میان نمونه به تعداد ۵۰٬۲۸۱ خانوار در ۴۸ ایالت مجاور)     US-American Religious Classification Research (2001), اداره آمار آمریکا tarafından raporlanmış[۳۹]
کرواسی     ۱۳٫۲     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
اتریش     ۱۲٫۲     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
فنلاند     ۱۱٫۷     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
پرتغال     ۱۱٫۴     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
پورتوریکو     ۱۱٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
بلغارستان     ۱۱٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
فیلیپین     ۱۰٫۹     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
ترکیه     ۱۰٫۵     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
هند     ۶٫۶     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
سابق صربستان و مونته نگرو     ۵٫۸     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
ایرلند     ۴٫۵     Central Statistics Bureau of Irland 2006 census[۴۰]
لهستان     ۴٫۶     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
ایسلند     ۴٫۳     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
یونان     ۴٫۰     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
رومانی     ۲٫۴     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
تانزانیا     ۱٫۷     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
مالتا     ۱٫۳     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
ایران     ۱٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
اوگاندا     ۱٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
نیجریه     ۰٫۷     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
بنگلادش     ۰٫۱     Dentsu Communication Institute Inc. , Research Centre for Japan (2006)[۲۰]
فهرست ادیان جهان

    تسلیم
    اسلام
    بابی
    آیین بیانی
    بودائی
    بهائی
    تصوف
    جین
    دائوگرایی
    دروزگرایی
    راستافاری‌گرایی
    زرتشتی
    ساینتولوژی
    سیک‌گرایی
    شیطان‌پرستی
    کیش کنفوسیوس
    آیین مانی
    مسیحیت
    مهرپرستی
    ویکا
    هندوگرایی
    یزیدیان
    یارسان
    یهودیت
    اکنکار
    فالون گونگ

صابئین

صابِئین گروهی مذهبی و پیرو حضرت یحیی هستند که به مندائیان مشهورند. در قرآن از این دین به عنوان یک دین آسمانی یاد شده است.[۱]

آنها در جنوب عراق و استان خوزستان ایران بسیار بودند ولی اکنون به تمام دنیا مهاجرت کرده اند.

محتویات

    ۱ صابئین در ایران
    ۲ جستارهای وابسته
    ۳ پیوند به بیرون
    ۴ منابع

صابئین در ایران

مرکزیت این گروه مذهبی در شهر اهواز است. سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، آنها را از اهل کتاب دانسته است.[۲]

یکی از رهبران این دین[چه کسی؟] در ملاقات با سید علی خامنه‌ای خواستار حضور یک نماینده از صابئین در مجلس شورای اسلامی شد که رهبر ایران این مسئله را منوط به حد نصاب رسیدن افراد این دین به عدد ۱۵۰۰۰۰ نفر دانست چرا که قانوناً به ازای هر ۱۵۰۰۰۰ نفر یک نماینده در مجلس می‌تواند حضور داشته باشد.[نیازمند منبع] صابئین در حمایت اردوان اشکانی به خاطر آزار رومیان یا یهودیان از مسکن اولیه‌شان که حدود پالستین (فلسطین امروزی) بوده به مرزهای ایران اورده شدند و برخی در اطراف تیسفون(در عراق کنونی) و برخی در نواحی کرخه و کارون و در شهرهای پارسیان مسکن داده شدند. اینان در شوشتر و دزفول ساکن بودند. در زمان قاجار برخی (از چه گروهی بودند نا مشخص است) مبادرت به آزار اینان داشتند که امیرکبیر به نجات اینان همت گماشت. امروزه اینان در دزفول، اهواز و ابادان زندگی می کنند و بصورت سنتی بیشتر مذهب خود را پنهان می دارند. آیین ایشان پیوستگی خاصی با آب دارد. برای نمونه مراسم ازدواج ایشان در کنارآب کارون بر‌گزار می شود. نزد خوزستانیان قدیم ایشان به امانتداری و صداقت ضرب المثل بوده اند. زبان ایشان ترکیبی از پارسی پهلوی (خوزستانی) و زبان عهد عتیق خودشان است که به هیچ یک از زبانهای امروزه دنیا شبیه نیست. ایشان الفبایی مخصوص به خود دارند که برخی از نوشتارهای خود را به ان می نویسند. کار اینان بیشتر حکاکی ظروف طلا و نقره بوده است و امروزه نیز بسیاری به زرگری مشغولند. معمولاً ایشان(بویژه مسن تر ها) با ریشی بلند و مرتب، سبیلی بلند که روی ریش می اید و نیز عمامه کوچک سفید قابل شناختن هستند.

یحیی

یحیی بن زکریا یا یوحنا معمدان از کسانی است که مسیحیان، مسلمانان، صابئین مندایی معتقد به پیغمبری او هستند. از او با صفت تعمیددهنده یاد می‌شود.

یحیی، فرزند زکریا، واعظ و تارک دنیای یهودی نخستین قرن میلادی بود که مسیحیان، مسلمانان، صابئین مندایی و بهائیان معتقد به پیغمبری او هستند. نام یحیی تعمیددهنده، در قرآن، انجیل ، انجیل‌های غنوصی ذکر گشته‌است. بر اساس انجیل لوقا، یحیی خویشاوند عیسی بود. مسیحیان، یحیی را پیشرو و بشارت دهنده ظهور مسیح می‌دانند. صابئین مندایی از او با نام ایحیجاجهانه یاد می‌کنند. با شناسایی اسنی‌ها در قرن اخیر، بسیاری از محققین، یحیی را از این گروه دانسته‌اند.

محتویات

    ۱ تولد
    ۲ پرورش یحیی
    ۳ تعمید
    ۴ بشارت یحیی
    ۵ یحیی در زندان
    ۶ رستاخیز
    ۷ کتاب یحیی
    ۸ یحیی در انجیل
    ۹ یحیی در قرآن
    ۱۰ منابع

تولد

انجیل لوقا تنها انجیلی است که به شرح زاده‌شدن یحیی می‌پردازد. بر اساس روایت لوقا، یحیی تعمیددهنده، فرزند زکریا و الیصابات است. الیصابات نازا بود و نمی‌توانست فرزندی برای زکریّا بیاورد. وقتی نوبت زکریا بود تا در معبد اورشلیم بخور دهد، از خداوند خواست تا وارثی صالح به وی عطا کند. جبرئیل بر وی نازل شد و به او بشارت داد که از او و زوجه‌اش الیصابات فرزندی پدید خواهد آمد که نام او «یحیی» است. زکریّا از کلام فرشته متعجب شد، زیرا با توجه به کهولت سن خودش و الیصابات این مسئله را غیر ممکن می‌دید. اما فرشته گفت که «این برای پروردگار تو آسان است». زکریّا به نشانه این بشارت تا سه روز نمی‌توانست سخن بگوید. و نهایتاً پس از سه روز هنگامی که نام فرزند را از او پرسیدند-الیصابات، قصد کرد او را به نام پدرش زکریّا نام نهد-زکریّا تخته‌ای خواست و اسم یحیی را (که در آن زمان اسمی بی‌سابقه و کاملاً جدید بود) بر آن نوشت و در همان لحظه دوباره قدرت تکلم خود را بازیافت.

بر اساس این انجیل، زکریّا از فرزندان ابیّا و زوجه‌اش الیصابات از نسل هارون بود. الیصابات دختر عموی مریم بود و شش ماه زودتر از مریم، به یحیی حامله شد. بر اساس انجیل لوقا، مریم هنگامی که به عیسی حامله گشته بود، نزد الیصابات رفت و الیصابات گفت: «از آن لحظه‌ای که آمدی جنین در شکم من به حرکت درآمد».

روایت قرآنی ولادت یحیی تفاوت چندانی با روایت انجیل ندارد، جز این که قرآن اسمی از الیصابات زوجه زکریا نمی‌برد.
پرورش یحیی

در انجیل رشد یافتن و پرورش یحیی مورد توجّه قرار نمی‌گیرد. بر اساس قرآن، یحیی از کودکی شایستگی تحویل گرفتن امانت پیغامبری را به دست آورد و تورات با قوت نبوت فراگرفت. بنا به قرآن، یحیی بر اساس کتاب تورات قضاوت می‌کرد و به تبلیغ دین می‌پرداخت تا جایی که در میان بنی اسرائیل مشهور شد که تنها کسی که به احکام تورات آگاهی تمام دارد، یحیی است. قرآن اشاره می‌کند که او نسبت به والدین خود مهربان بود و نیکی می‌کرد، از این آیه ی قرآن می‌توان استنباط نمود که یحیی در دامان زکریّا و مادرش رشد کرده‌است.
تعمید
نقشی از تعمید عیسی به دست یحیی در نهر اردن.

مشهور است که یحیی در حوالی رود اردن، غسل تعمید می‌داد و موعظه می‌کرد و حتی بنا به انجیل، عیسی مسیح را نیز غسل تعمید داد.

در انجیل لوقا باب سوم آیه ۴ چنین آمده‌است: «کلام خدا در بیابان به یحیی نازل شده، پسر زکریا. و آمده همگی مرز و بوم رود اردن را برای آمرزش گناهان به غسل توبه ندا می‌کرد. چنان چه در کتاب «اشعیا»ی نبی آمده‌است که می‌گفت {در بیابان آواز فریاد کننده‌ای است که راه خداوند را آماده سازید و طرق او را مستقیم سازید و هر گودی انباشته و هر کوه و تلّی پست گردد و کجی‌ها راست و دشواری‌ها هموار خواهد شد تا تمام بشر نجات خدا را در گذر ببیند}. و طوایفی را که برای غسل تعمیدش بیرون می‌رفتند می‌گفت: «ای افعی زادگان، چه کسی به شما راه را نشان داد تا از غضب آینده بگریزید؟ پس ثمراتی که شایسته توبه‌ست بیاورید و در دل خود نگویید که «ما فرزندان ابراهیم هستیم»، زیرا به شما می‌گویم که خدا قادر است از این سنگ‌ها برای ابراهیم فرزندانی برخیزاند.

اکنون تبر بر بیخ درختان گذاشته شده‌است و هر درختی که میوهٔ نیکو نیآرد بریده و به آتش افکنده خواهد شد. طوائف از او پرسیدند و گفتند که ما چه باید کنیم؟

آنها را جواب داده گفت: «هر کس که دو جامه دارد یکی را بدهد به آن‌که ندارد، و آن‌که نان زیاده دارد باید قسمت کند». و باجگیران به سبب غسل تعمید بر او آمده می‌گفتند: «ای استاد ما چه کنیم؟»

ایشان را گفت: «بیش از آن چه بر شما مقرر است طلب مکنید». سپاهیانش نیز پرسیدند که ما چه کنیم و ایشان را گفت که هیچ کس را جبر ننمایید و بر کسی افترا ننموده و به مواجب خود قانع باشید.
بشارت یحیی

در انجیل لوقا باب سوم آیهٔ ۱۶ آمده‌است: «و مردم مترصد می‌بودند و هر یک در دل خویش تصور می‌کرد که آیا این مسیح است؟

یحیی همگی را گفت: «بدانید که من شما را به آب غسل می‌دهم. امّا کسی خواهد آمد که از من قوی‌تر است و او شما را به روح‌القدس و آتش غسل خواهد داد و من حتی شایستگی ندارم که خم شده بند نعلینش را بگشایم. که طبقش در دست اوست و خرمن خود را خوب پاک نموده گندم را در انبار خود جمع خواهد نمود و کاه را در آتشی که خاموشی نپذیرد خواهد سوزانید.»

در انجیل یوحنا باب اول آیه ۷ آمده‌است: «یکی از جانب خدا آمد و اسمش یحیی بود. او برای شهادت آمد تا بر نور شهادت دهد تا همه به واسطه او ایمان آرند. او خود روشنایی نبود بلکه آمده بود تا بر روشنایی شهادت دهد. و روشنایی حقیقی آن است که جهان از او منور می‌گردد»

در انجیل یوحنا آیهٔ ۱۵ بر گواهی و بشارت یحیی تاکید شده‌است: «و یحیی در حق او گواهی داد و به آواز بلند گفت کسی است و من او را ذکر کردم و او پس از من می‌آید و پیش از من است زیرا که از آن پیش بود. موسی آیین قرار داد اما نعمت و راستی از عیسی رسیده‌است و او مسیح است»

هم چنین در انجیل یوحنا آیه ۳۰ آمده‌است که یحیی، عیسی را ملاقات می‌کند: «عیسی به طرف خود می‌آمد گفت اینک برهٔ خدا که عصیان از خلق خدا برگرداند. این آن است که حق او گفتم پس از من است ازیرا که پیش از من بوده‌است و من خود او را نشناختم. و یحیی شهادت داد که من روح را دیدم که از آسمان پایین می‌آمد و مانند کبوتر بر او می‌نشست و من او را نشناخته بودم لیکن آن کس که مرا فرستاده‌است که به آب غسل دهم، مرا گفت که هر کس را که ببینی روح بر وی نازل می‌شود و بر او می‌نشیند، خود اوست که به روح القدس غسل خواهد داد.»
یحیی در زندان

هیرودیس در آن زمان بر ربع جلیل در فلسطین پادشاهی داشت. او قصد داشت دختر برادر خود فیلیپ، به اسم هیرودیا را به عقد خود در بیاورد. یحیی فتوا داد که این ازدواج در شریعت موسی حرام است. پس از این فتوا، هیرودیس، یحیی را زندانی کرد. بنا به روایت لوقا، وقتی یحیی در زندان بود، «برای عیسی پیام فرستاد که آیا تو آن مسیح وعده داده شده هستی، یا باز باید منتظر دیگری باشیم. عیسی جواب داد که یحیی را از آن چه دیده‌اید و شنیده‌اید خبر دهید که کران شنوایانند و کوران بینایانند و لنگان خرامان می‌گردند» بنا به روایت انجیل، یحیی به اشارت هیرودیا و به فرمان هیرودیس به قتل رسید. کاهنان یهود از جدی‌ترین مخالفان یحیی و تعالیمش بودند.

-
رستاخیز

برخی روایات اسلامی اذعان می‌کنند که در زمان قیام مهدی و بازگشت عیسی مسیح، یحیی نبی نیز همراه وی رجعت خواهد کرد.[نیازمند منبع]
کتاب یحیی

یحیی پیامبر دینی مندائیان می‌باشد و کتابی بنام تعلیمات یحیی نزد مندائیان موجود است که آن را منسوب به یحیای تعمید دهنده می‌دانند.
یحیی در انجیل

در انجیل آیاتی هست که به نظر می‌رسد از بازگشت روح الیاس در کالبد یحیی سخن گفته شده‌است. برخی از آنها از این قرار است:

    متی ۱۳-۱۰: ۱۷

شاگردانش پرسیدند: «چرا روحانیان یهود با اصرار می‌گویند که قبل از ظهور مسیح، الیاس نبی باید دوباره ظهور کند؟»
عیسی جواب داد: «حق با آنهاست. الیاس باید بیاید و کارها را روبراه کند. در واقع او آمده‌است ولی کسی او را نشناخت و با او بدرفتاری کردند. حتی من نیز که مسیح هستم، از دست آنها آزار خواهم دید.»
آنگاه شاگردانش فهمیدند که عیسی درباره یحیای تعمید دهنده سخن می‌گوید.

    متی ۱۱:۱۴

اگر این‌ها را قبول دارید باید بدانید که یحیی همان الیاس موعود است.
یحیی در قرآن

نام یحیی ۵ بار در قرآن آمده‌است. داستان تولد یحیی بدین گونه در سوره مریم آمده‌است:

[این] یادی از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده‌اش زکریاست. (۲) آن گاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد. (۳) گفت: «پروردگارا، من استخوانم سست گردیده و [موی] سرم از پیری سپید گشته، و- ای پروردگار من- هرگز در دعای تو ناامید نبوده‌ام.» (۴) و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولیّ [و جانشینی] به من ببخش، (۵) که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را- ای پروردگار من- پسندیده گردان. (۶) ای زکریا، ما تو را به پسری- که نامش یحیی است- مژده می‌دهیم، که قبلًا همنامی برای او قرار نداده‌ایم. (۷) گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسری خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگی ناتوان شده‌ام؟» (۸) [فرشته] گفت: «[فرمان] چنین است. پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است، و تو را در حالی که چیزی نبودی قبلًا آفریده‌ام.» (۹) گفت: «پروردگارا، نشانه‌ای برای من قرار ده» فرمود: «نشانه تو این است که سه شبانه [روز] با اینکه سالمی با مردم سخن نمی‌گویی.» (۱۰) پس، از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید. (۱۱) ای یحیی، کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر، و از کودکی به او نبوّت دادیم. (۱۲) و [نیز] از جانب خود، مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود. (۱۳) و با پدر و مادر خود نیک رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود. (۱۴) و درود بر او، روزی که زاده شد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود. (۱۵)

همچنین در مورد بشارت دهنده بودن یحیی به کلمه الهی عیسی مسیح در سوره آل عمران چنین آمده‌است:

آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.» (۳۸) پس در حالی که وی ایستاده [و] در محراب [خود] دعا می‌کرد، فرشتگان، او را ندا دردادند که: خداوند تو را به [ولادت] یحیی- که تصدیق کننده [حقانیت] کلمة اللَّه [عیسی] است، و بزرگوار و خویشتندار [پرهیزنده از زنان] و پیامبری از شایستگان است- مژده می‌دهد. (۳۹)

نام یحیی در سوره‌های آل عمران، انعام، مریم و انبیا، مجموعاً ۵ بار آمده‌است. او یکی از پیامبران بزرگ الهی است و از جمله امتیاز این پیامبر، این است که در کودکی به مقام نبوّت رسید.

یحیی در سوره آل عمران به «حَصور» توصیف شده‌است. حَصور از حصر به معنی کسی است که از جهتی در محاصره است و طبق روایات به معنی خوداری کننده از ازدواج است. حَصور کسی است که غریزه‌ها و هوس‌های دنیایی را ترک گفته است (مرحله عالی زهد).

یحیی، پسر خاله عیسی می‌باشد[نیازمند منبع] و کتاب تورات موسی کتاب یحیی می‌باشد و پیروان یحیی صابئین یکتاپرست هستند.

صفات و ویژگی‌های مشترک یحیی و عیسی عبارت است از:زهد فوق العاده، ترک ازدواج، تولد اعجاز آمیز، نسب بسیار نزدیک.

خداوند در ایات ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ سوره مریم در مورد یحیی می‌فرماید:

    یا یحیی خُذِ الکتاب‌َ بقوّة؛ ای یحیی، کتاب [تورات] را با قوّت و قدرت بگیر.

    وآتیناه الحُکم‌َ صبیا؛ ما فرمان نبوّت و عقل و هوش و درایت را در کودکی به او دادیم.

    و حناناً من لَدُنا و زکاة؛ با لطف خاص خود به او رحمت و مهربانی و پاکی و پارسایی دادیم.

    وکان‌َ تَقیا؛ او پرهیزگار بود.

    وَبراً بوالدیهِ؛ او را نسبت به پدر و مادرش خوشرفتار و نیکوکار و پر محبّت قرار دادیم.

    وَلَم‌ْ یکن‌ْ جباراً عصیاً؛ او مردی ستمگر و معصیت‌کار و آلوده به گناه نبود.

مسجد اموی دمشق

مسجد جامع اموی مهم‌ترین مسجد سوریه است که در بخش قدیمی شهر دمشق واقع شده‌است. مسجد جامع اموی توسط ولید بن عبدالملک، ششمین خلیفه امویان بر بنای کلیسایی که در آن تربت یحیی[۱]، به‌خاک سپرده شده‌بود، ساخته شد. بخشی از بنای مسجد جامع اموی دمشق دارای قدمتی بالغ بر ۱۴۰۰ سال است و از جاذبه‌های مهم گردشگری و زیارتی شهر دمشق محسوب می‌شود.[۲]

مسجد اموی دمشق دارای مناره‌ای است که به «مناره سفید» معروف است.

بازار حمیدیه

بازار حمیدیه (به عربی: سوق الحمیدیه) مشهورترین و بزرگ‌ترین بازار دمشق است که در بخش قدیمی شهر دمشق واقع شده‌است.[۱] بازار حمیدیه در نزدیکی مدفن سیده زینب، نوه محمد، پیغمبر اسلام و مسجد اموی واقع شده است.[۲] میدان مرجه در انتهای غربی بخش قدیمی دمشق و در مجاورت بازار حمیدیه واقع شده‌است.[۳] بقایای ستون‌های معبد ژوپیتر در انتهای بازار حمیدیه واقع شده‌اند.

دمشق

دَمِشْق مرکز استان دمشق و پایتخت جمهوری عربی سوریه می‌باشد. شهر دمشق پس از حَلب[۱] دومین شهر پرجمعیت سوریه است. این شهر از یک سوی با تپه‌های سنگی و شیب‌دار احاطه شده.[۲] رودخانه برادا از میان شهر می‌گذرد.[۳]

محتویات

    ۱ تاریخ
        ۱.۱ جنگ داخلی سوریه
    ۲ جمعیت
    ۳ مناطق
        ۳.۱ حومه
        ۳.۲ شهرهای اطراف
    ۴ فرهنگ و هنر
        ۴.۱ صنایع دستی
    ۵ امکانات شهری
    ۶ راه‌های اصلی منتهی به دمشق
    ۷ نگارخانه
    ۸ پانویس

تاریخ

دمشق در هزاره سوم پیش از میلاد تاسیس شد.[۴] به این ترتیب، دمشق یکی از قدیمی‌ترین شهرهای خاورمیانه است.[۵]

دمشق در طول سده‌های متمادی نام‌های خاصی داشته‌است. اولین نام آن (جلق) و سپس به علت انتساب به جیرون بن سعد بن عاد بن ارم بن سام بن نوح جیرون بوده‌است. پس از آن ارم ذات العماد که در قرآن آمده‌است و هم‌چنین عذرا، بیت رامون، عین الشرق، باب‌الکعبه، فسطاط المسلمین نیز از نامهای دیگر آن است. دمشق بود.

در بخش تاریخی دمشق خیابانی به نام «مستقیم»[۶] وجود دارد.[۷] در انجیل گفته شده است که پولس قدیس پس از «کور شدن» در راه دمشق، در آن خیابان ساکن شد.[۸]
جنگ داخلی سوریه

با گذشت بیش از ۳ سال از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ میلادی، در دمشق زندگی «عادی» به‌نظر می‌رسد.[۹] با این وجود، به دلیل شرایط جنگ داخلی، در سال ۲۰۱۴ میلادی، دمشق به ردیف «چهارمین شهر ارزان دنیا»[۱۰] از میان ۱۳۱ شهر مهم دنیا سقوط کرد.[۱۱]
جمعیت

در سال ۲۰۰۹ میلادی، جمعیت شهر دمشق به انضمام حومه آن که خود یک استان به شمار می رود حدود ۱٬۷۱۱٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده است.
ولی جمعیت شهر دمشق به همراه حومه آن در سال ۲۰۱۲ در حدود ۲٫۵ میلیون نفر تخمین زده شده است.[۱۲]
مناطق

منطقه «قدیم دمشق» در حدفاصل منطقه مسیحی‌نشین و یهودی‌نشین، در مرکز شهر واقع شده‌است.[۱۳] خیابان‌های منطقه قدیم دمشق سنگ‌فرش هستند.[۱۴]

«ابورمانه» مرُفه‌نشین‌ترین منطقه دمشق است.[۱۵] بسیاری از سفارت‌خانه‌های خارجی در این منطقه در غرب دمشق واقع شده‌اند و ثروتمندترین اهالی دمشق در این محله زندگی می‌کنند.[۱۶] ساختمان مرکزی ستاد کل ارتش سوریه در این منطقه قرار دارد.[۱۷] در این محله خیابان المَهدی قرار دارد که چندین مجتمع امنیتی و نظامی در آن واقع شده‌اند.[۱۸] سفارت ایالات متحده آمریکا در دمشق در خیابان المنصور در منطقه «ابورمانه» واقع شده‌است.[۱۹]

هم‌چنین منطقه مرُفه‌نشین «مزرعه»[۲۰] از دیگر مناطق مهم دمشق است. مقر حزب بعث سوریه، سفارت روسیه در دمشق و تعدادی از کلوب‌های شبانه[۲۱] در این منطقه قرار دارند.[۲۲]

سفارت کانادا و سفارت ایران در منطقه پُر رفت‌وآمد «مَزه» در مرکز دمشق واقع شده‌اند.[۲۳] در این منطقه چندین ساختمان دولتی قرار دارد[۲۴] و تعدادی از مقامات عالی‌رتبه حکومت بشار اسد هم در این محله سکونت دارند.[۲۵]

میدان امویه در مرکز دمشق، مرکز ساختمان تلویزیون دولتی سوریه است.[۲۶] از دیگر میادین مهم دمشق، می‌توان به میدان مرجه در مرکز شهر دمشق و در نزدیکی ایستگاه تاریخی خط آهن حجاز اشاره کرد. میدان مرجه در انتهای غربی منطقه «قدیم دمشق» و در مجاور بازار حمیدیه واقع شده‌است.[۲۷] مرکز رایزنی فرهنگی ایران، دفتر سازمان حج و زیارت و بعثه آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر حکومت جمهوری اسلامی در نزدیکی میدان مرجه دمشق قرار دارند.[۲۸]

میدان حجاز در مرکز دمشق، واقع شده است.[۲۹] ساختمان راه‌آهن سوریه در نزدیکی این میدان قرار دارد.[۳۰]

«قابون»[۳۱]، «جوبر» و «حجرالاسود» از دیگر محلات شهر دمشق هستند.[۳۲][۳۳] منطقه «رُکن‌الدین» نیز یکی از محلات مرکزی شهر دمشق است.[۳۴] میدان شمدین در منطقه رکن‌الدین واقع شده‌است.[۳۵]

«زینبیه» از دیگر محلات شهر دمشق است. مدفن سیده زینب، نوه محمد، پیغمبر اسلام، در این محله قرار دارد و از زیارتگاه‌های شیعیان است.[۳۶] «الشاغور» از دیگر مناطق شیعه‌نشین است که در مرکز دمشق واقع شده‌است.[۳۷]

خیابان بغداد از خیابان‌های مرکزی شهر دمشق است.[۳۸] این خیابان از یک‌سو به میدان سبع بحرات وصل می‌شود. بانک مرکزی سوریه در نزدیکی این میدان واقع شده‌است.[۳۹]

«باب مصلی» از دیگر مناطق شهر دمشق است. این منطقه مرکز حمل و نقل بین‌شهری و مملو از مغازه‌ها و مراکز خرید است.[۴۰]

کاخ ریاست‌جمهوری سوریه که مجموعه‌ای از دو کاخ جداگانه است،[۴۱] یکی به نام «کاخ مردم» بر بلندی‌های[۴۲] کوه قاسیون در شمالِ‌غربی دمشق،[۴۳][۴۴] و دیگری به نام «کاخ مهاجرین» در محله مهاجرین در شمال شرقی دمشق واقع شده‌اند.[۴۵]

از دیگر مناطق دمشق، غار منسوب به اصحاب کهف است[۴۶] که البته در درستی آن اختلاف است.[۴۷]
حومه

منطقه «کفرسوسه» در حومه جنوبِ غرب دمشق واقع شده. ساختمان جدید وزارت کشور سوریه در این منطقه قرار دارد.[۴۸] شهرک «جدید الفضل» در حومه[۴۹] جنوب غربی دمشق واقع شده‌است.[۵۰] هم‌چنین منطقه «معضمیه» از دیگر مناطق در حومه جنوبِ غرب دمشق است.[۵۱][۵۲]

از مناطق حومه جنوبی دمشق می‌توان به منطقه «حجر الاسود»[۵۳] و «یرموک»[۵۴] اشاره کرد. یرموک، بزرگ‌ترین ارودگاه آوارگان فلسطینی در سوریه است[۵۵] که بسیاری از ساکنین آن را فلسطینی‌ها و بخشی از اهالی آن را سوری‌ها تشکیل می‌دهند.[۵۶]

درحومه جنوب‌شرقی دمشق منطقه «جَرمانا» واقع شده‌است. جرمانا، منطقه‌ای عمدتاً دُروزی و مسیحی‌نشین است.[۵۷] نیروگاه تشرین، در این منطقه واقع شده‌است.[نیازمند منبع]

در حومه شمالِ‌شرقی دمشق مناطق «جوبر»[۵۸]، «زملکا»، «عین ترما» و «عربین» واقع شده‌اند.[۵۹] هم‌چنین منطقه «معربا» در حومه شمالی دمشق قرار دارد. در این منطقه روسپی‌گری زنانی از کشورهای عراق، روسیه، اردن و مراکش در کلوب‌های شبانه رواج دارد.[۶۰]

منطقه «پروژه دُمر» با شهربازی و پارک آبی بر بلندی کوه قاسیون در حومه[۶۱] شمالِ‌غربی[۶۲] دمشق واقع شده‌است.[۶۳]

در حاشیه شرقی شهر دمشق، منطقه کشاورزی غوطه واقع شده‌است.[۶۴]

«مرکز تحقیقات نظامی» و «مرکز گارد ریاست‌جمهوری سوریه» در منطقه «جمرایا» واقع شده‌اند. [۶۵]
شهرهای اطراف
یک صومعه تاریخی در شهر معلولا در اطراف دمشق.

معلولا یکی از مهم‌ترین شهرهای مسیحی‌نشین در شمالِ‌غرب دمشق محسوب می‌شود که دارای کلیساها، صومعه‌های تاریخی و از زیارت‌گاه‌های مهم مسیحیان است.[۶۶]
فرهنگ و هنر
«سوق الحمیدیه» مشهورترین و بزرگ‌ترین بازار سنتی دمشق است.[۶۷]

سوریه از پایگاه‌های مهم رشد تمدن اسلامی بوده است. مسجد جامع اموی دمشق با ۱۴۰۰ سال قدمت از جمله جاذبه‌های مهم گردشگری در شهر دمشق محسوب می‌شود.[۶۸] در سال ۲۰۰۸ میلادی، دمشق به عنوان پایتخت فرهنگی جهان عرب برگزیده شد.[۶۹]

در بخش قدیمی شهر دمشق، بازدید از حمام‌های سُنتی، هتل بوتیک‌ها، خانه‌های تاریخی از جمله کاخ اعظم، خانه جبری و خانه عنبر توصیه‌شده‌اند.[۷۰]

از رویدادهای مهم فرهنگی در شهر دمشق می‌توان به جشنواره فیلم دمشق اشاره کرد. هم‌چنین خانه اپرای دمشق از مراکز مهم فرهنگی دمشق محسوب می‌شود.[۷۱]
صنایع دستی

پارچه‌های رومیزی آغابانی که از ابریشم، نخ‌های طلا و نقره ساخته می‌شوند، از صنایع دستی معروف دمشق هستند.[۷۲]
امکانات شهری

فرودگاه بین‌المللی دمشق در حاشیه جنوبی[۷۳] شهر دمشق واقع شده است. فرودگاه دمشق از طریق جاده‌ای به طول ۲۱ کیلومتر[۷۴] به شهر دمشق منتهی می‌شود[۷۵]

دانشگاه دمشق و موزه ملی دمشق در منطقهٔ برامکه در مرکز شهر دمشق قرار دارند. تالار اپرای دمشق در «میدان امویه» در مرکز دمشق واقع شده است.[۷۶]

مهم‌ترین بازار دمشق، بازار حمیدیه نام دارد که هم‌چنین به نام «بازار شام» نیز معروف است. بازار حمیدیه در مرکز شهر دمشق و در مقابل «میدان مرجه» واقع شده‌است. ستون‌های رومی به جای مانده از دوران بیزانس را هنوز می‌توان در میان رواق‌های بازار دمشق دید.[۷۷]

بزرگ‌ترین سردخانه دمشق در بیمارستان مجتهد قرار دارد.[۷۸]
راه‌های اصلی منتهی به دمشق

جاده حُمص به دمشق از کوه‌های قلمون می‌گذرد و از شمال به شهر دمشق منتهی می‌شود.

زبان کردی

زبان کردی یکی از زبان‌های هندواروپایی در شاخهٔ زبان‌های ایرانی غربی است . همچنین کردی به زنجیره گویشی ای گفته می‌شود که کردها هم اینک با آن سخن می‌گویند[۳]. زبان کردی یا زبانهای کردی از زبانهای ایرانی شاخه غربی هستند که با زبان فارسی و بلوچی خویشاوندی دارند.[۴] تعریف یک زبان به عنوان «کردی» همواره دستخوش عوامل غیر زبان‌شناختی به‌ویژه عوامل سیاسی، و فرهنگی است.[۵]. در واقع «زبان کُردی» به مانند زبان فارسی به معنای یک زبان با یک شکل استاندارد و مرز و تعریف مشخص نیست[۶][۷] بلکه امروزه به طیفی از زبان‌های ایرانی شمال غربی اطلاق می‌شود که گاه به هم نزدیک و گاه نسبت به هم از نظر زبان‌شناسی دورند. این زبان‌ها که در پی تصمیمات اجتماعی/سیاسی[نیازمند منبع] در دوران معاصر نام «کردی» به خود گرفته‌اند عبارتند از: کرمانجی، کلهری، سورانی، گورانی و اورامانی. زبان زازا را نیز گروهی جزو زبان‌های کردی به‌شمار آورده‌اند.[۸]

زبان کردی شباهت زیادی به زبانهای بلوچی، گیلکی، و تالشی دارد، این زبان ها نیز متعلق به زیرگروه شمال غربی زبانهای ایرانی هستند. از دیگر زبانهای مشابه به زبان کردی که زیرگروه جنوب غربی زبانهای ایرانی به شمار میایند، لری و بختیاری و فارسی هستند. که هرکدام در مناطق وسیعی تکلم می شوند.

گویش‌های مختلف عمدتاً در بخشهایی از ایران، عراق، سوریه و ترکیه مورد استفاده قرار می‌گیرد. جمعیتهای پراکنده کرد همچنین در جمهوری آذربایجان، ارمنستان، لبنان و اسرائیل نیز زندگی می‌کنند.[۹]

محتویات

    ۱ پیشینه و اصالت
    ۲ گویش ها
    ۳ کلهری، سورانی، زازا
    ۴ کردهای گورانی، زازاکی، و شبکی
    ۵ تاریخچه زبان کردی
        ۵.۱ باستان
        ۵.۲ میانه و نو
    ۶ رده‌بندی
    ۷ مقایسهٔ واژگان زبان کردی با دیگر زبان‌های هندواروپایی
    ۸ دبیره
    ۹ واژگان کردی
    ۱۰ آواها
    ۱۱ ساختار
        ۱۱.۱ ضمیر
            ۱۱.۱.۱ ضمیرهای شخصی
            ۱۱.۱.۲ ضمیرهای اشاره
            ۱۱.۱.۳ ضمیرهای پسوندی
        ۱۱.۲ اضافه
        ۱۱.۳ گذشته
        ۱۱.۴ حال
        ۱۱.۵ فرمان دادن
        ۱۱.۶ مقایسه زمان‌ها در گویش‌های مختلف کردی
    ۱۲ کد زبانی
    ۱۳ طبقه بندی
    ۱۴ روز زبان کردی
    ۱۵ جستارهای وابسته
    ۱۶ پانویس
    ۱۷ منابع
    ۱۸ پیوند به بیرون
        ۱۸.۱ فرهنگ‌های کردی-فارسی

پیشینه و اصالت

پیشینه و اصالت این زبان نیز گاه‌و‌بیگاه از سوی محققان، زبان شناسان، تاریخ نویسان و ... گاه مورد تردید و گاه مورد تائید بوده، بسیاری از محققان زبانشناس آن را بازمانده همان زبان مادی دانسته، برخی آن را مشابه اوستا می دانند و برخی دیگر به کلی ارتباط بین زبان کردی و زبان مادها را رد می‌کنند . اما واقعیت چیست ؟ آیا از مادها به عنوان یک ملت مقتدر که زمانی بر قسمتی از آسیا حکمرانی کرده‌اند قبیله‌ای هم بر جای نمانده ؟ جواب این سئوال در نوشته‌های پروفسور ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روسی است که می‌گوید : زبان کردی به طور قطع از ریشه زبان مادی است . و می‌نویسد : اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمده‌است و این همه قبیله و تیره مختلف کرد که به یک زبان واحد و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم می‌کنند؛ از کجا آمده‌اند؟».[۱۰]
این نظریه بعدها توسط ایلیا گرشویچ دیگر زبانشناس روسی بسط داده شد و وی اولین مدارک زبان شناختی را برای اثبات ریشه مادی زبان کردی مطرح کرد. جان لیمبرت خاورشناس آمریکایی٬ نیز معتقد است که مادها از اجداد کردها می‌باشند.[۱۱]
همچنین پروفسور گرنوت وینفور زبانشناس آلمانی، نیز اعتقاد دارد که اکثریت کسانی که امروزه به زبان کردی سخن می گویند به احتمال زیاد سابقاً از متکلمان به گویش‌های زبان مادی بوده‌اند.

در مقابل، گارنیک آساتریان نیز معتقد است که تنها بازمانده زبان مادی شاید تاتی در آذربایجان و زبانهای مرکزی کاشان باشد». [۱۲] حال اینکه شبیه‌ترین زبان‌ها به زبان کردی، بلوچی، گیلکی، و تالشی هستند، این زبان‌ها نیز چون زبان کردی متعلق به زیرگروه شمال غربی زبانهای ایرانی هستند و هیچ شباهت نزدیکی با شاخه زبانهای جنوب غربی ندارد که بتوان کردی را شبیه به زبانهای شاخه جنوب غربی به حساب آورد . ضمن اینکه دیگر زبانهای نزدیک به زبان کردی که زیرگروه جنوب غربی زبانهای ایرانی به شمار می‌آیند خود زبان فارسی را نیز شامل می‌شود.
گویش ها
محدوده‌هایی که بنا بر اطلاعات سازمان سیا در آن‌ها زبان کردی به عنوان زبان مادری سخن گفته می‌شود.

در برخی دسته‌بندی‌ها کردی به سه دسته اصلی شماری، جنوبی و میانه تقسیم شده که خود شامل بیست و دو نوع گویش می‌باشد و هر گویش نوع نگارش و تلفظ خاصی دارد.[۱۳] تلاش برای یک زبان استاندارد برای کردی نتوانسته به موفقیت‌های چشمگیری برسد.[۱۴]

شاخه‌های اصلی زبان کردی عبارتند از: [۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹]

    کردی شمال-غرب:کرمانجی
    کردی مرکز:سورانی
    گویشهای جنوبی کردی:کرمانشاهی، کردی ایلامی، کلهری، و لکی. [۲۰] [۲۱] [۲۲]

زبان کردی سورانی در عراق زبان رسمی است [۲۳] در حالی که در کشور سوریه ممنوع است. تا اوت ۲۰۰۲ در ترکیه محدودیت‌های شدیدی بر آن (کردی کرمانجی) اعمال می‌شد گرچه هنوز کاربرد آن در ترکیه محدود است .[۲۴]. در ایران نیز در برخی رسانه‌ها امکان استفاده از آن وجود دارد در حالی که استفاده از آن در نظام آموزشی دولتی هنوز صورت نپذیرفته‌است.

زبان کردی اخص را کرمانجی می‌نامند[نیازمند منبع] که خود لهجه‌های متعدد دارد مانند: مکری، سلیمانیه‌ای، اردلانی، کرمانشاهی، بایزیدی، عبدویی، ملکشاهی، زندی. [۲۵][۲۶] زبان کردی با دسته شمالی لهجه‌های ایرانی غربی بعض مشابهات دارد، و از زبانهای مهم دسته غربی بشمار می‌رود وصاحب اشعار و تصانیف، قصص و سنن ادبی است. [۲۷][۲۸]
کلهری، سورانی، زازا
    این بخش از مقاله فاقد منبع و مأخذ است. شما می‌توانید با افزودن منابع برطبق اصول تأییدپذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع، به ویکی‌پدیا کمک کنید. مطالب بی‌منبع احتمالاً در آینده حذف خواهند‌ شد.

شامل لهجه‌های : کلیایی، فیلی، زنگنه، گورانی، قصری و ... است که جغرافیایش در کردستان ایران شامل استانهای کرمانشاه، کردستان، ایلام و بخشی از همدان و در حریم کردستان ( جنوب کردستان ) در شهرهای چون : خانقین، مندلی، زرباطیه، بدره، جسان، جلولا و دیگر مناطق پیوسته به آن می‌باشد.
گویش زازا-گوران( هورامی ):
شامل دو بخش زازاکی و هورامی است که از نظر جغرافیایی بسیار از هم دورند اما از نقطه نظر زبانی بسیار به هم نزدیکند و این نزدیکی شامل دستور زبان، دایره واژگان، طرز تلفظ واژگان و غیره اگرچه از نظر سازمان ایلی و جغرافیا هیچ پیوستگی باهم ندارند . منطقه جغرافیایی هورامی شامل مناطقی در استانهای کرمانشاه و کردستان در کردستان ایران و قسمتهایی از استان سلیمانیه در کردستان عراق می‌باشد . منطقه جغرافیایی زازاکی نیز در درسیم و بخشهایی از الازیغ، ارزنجان و دیاربکر می‌باشد .
گویش سورانی:
شامل لهجه‌های : مکری، بابانی، سورانی،گروسی،اردلانی و جافی است . و جغرافیای آن در حوزه حضور ایلات گویشور آن یعنی در کردستان عراق در استانهای اربیل، سلیمانیه، کرکوک، و شهرهای پیرامون آنها و در کردستان ایران در استانهای آذربایجان غربی و کردستان به مرکزیت سنندج می‌باشد .
گویش لکی:
شامل لهجه‌های چون : عثمانوند، جلالوند، چغلوندی، کاکاوندی و ... جغرافیای آن در کردستان ایران ، هرسین در استان کرمانشاه و مناطق و روستاهای اطراف آن، نورآباد، الشتر، کوهدشت و دلفان در استان لرستان، برخی مناطق استان ایلام را شامل می‌شود . باید اشاره داشت در برخی مناطق چون کوهدشت جمعیتهای لک و لر با هم در این جغرافیا زندگی می‌کنند . [۲۹]
کردهای گورانی، زازاکی، و شبکی
نوشتار اصلی: زبان گورانی
نوشتار اصلی: زبان زازاکی

گورانی زبانی است که متمایز از کرمانجی و سورانی به نظر می‌رسد، اما با هر دو زبان ذکر شده واژگان مشترک دارد و در دستور زبان برخی شباهت‌ها با سورانی را دارد.[۳۰] با وجود تفاوت‌ها زبان گورانی به عنوان بخشی از زبان کردی طبقه‌بندی شده‌است.[۳۱] این شاید به علت این واقعیت است که که گورانی‌زبانان که در سراسر بخش‌های جنوبی و جنوب شرقی کردستان پخش شده‌اند، خود را با عنوان کُرد معرفی می‌کنند و زبان گورانی توسط سایر گروه‌های قومی گویش نمی‌شود.[۳۲] دانشوران اروپایی معتقدند که گورانی از کردی جدا است و کردی مترادف با گروه کرمانجی‌زبان است، در حالی که کردها معتقدند که زبان کردی هر یک از زبان‌های منحصربه‌فرد یا گویش‌هایی که توسط کردها گویش می‌شود و توسط گروه‌های قومی همسایه گویش نمی‌شود را در برمی‌گیرد.[۳۳]

زبان گورانی (که شامل اورامی می‌شود) اغلب به عنوان بخشی از شاخه زازا-گورانی زبان‌های هندوایرانی و ایرانی طبقه‌بندی می‌شود.[۳۴] زبان زازاکی که در قسمت‌های شمالی کردستان گویش می‌شود، هم از نظر دستوری و هم از نظر واژگان متفاوت است و به طور کلی توسط گویشوران گورانی قابل فهم نیست اما مرتبط با گورانی در نظر گرفته می‌شود. تقریباً همه جوامع زازاکی‌زبان[۳۵]، و نیز گویشوران یک زبان از نزدیک مرتبط دیگر به نام شبکی که در بخش‌هایی از کردستان عراق گویش می‌شود، خود را جزء قومیت کُرد می‌دانند.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱]
تاریخچه زبان کردی
باستان

پروفسور ولادیمیر مینورسکی خاورشناس و اسلام شناس روسی، بر این باور است که زبان کردی به طور قطع از ریشه زبان مادی است.[۴۲] چنانکه که وی در این رابطه می‌گوید:

    اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمده‌است و این همه قبیله و تیرهٔ مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم می‌کنند؛ از کجا آمده‌اند؟» (مینورسکی ۱۹۷۳).[۴۳]

این نظریه بعدها توسط ایلیا گرشویچ دیگر زبانشناس روسی بسط داده شد و وی اولین مدارک زبان شناختی را برای اثبات ریشه مادی زبان کردی مطرح کرد.[۴۲]

جان لیمبرت خاورشناس آمریکایی٬ نیز معتقد است که مادها از اجداد کردها می‌باشند.[۴۲]

همچنین پروفسور گرنوت وینفور زبانشناس آلمانی، نیز اعتقاد دارد که اکثریت کسانی که امروزه به زبان کردی سخن می گویند به احتمال زیاد سابقاً از متکلمان به گویش‌های زبان مادی بوده‌اند.[۴۴]

از سویی دیگر این نظریه در میان برخی زبانشناسان و خاورشناسان با مخالفت‌هایی روبرو شد.[۴۵] پروفسور مکنزی بر این باور است که زبان کردی عناصر قوی ای از زبانهای جنوب غربی ایرانی را نیز دارد در حالیکه اگرچه زبان مادی از شاخه شمالغربی زبانهای ایرانی بوده.[۴۶].

کارنیگ آساطریان نیز معتقد است که تنها بازمانده زبان مادی شاید تاتی در آذربایجان و زبانهای مرکزی کاشان باشد[۴۷].

اکنون با کاوش در مناطق غرب ایران از مادها آثاری در تپه هگمتانه در دست است.

دانشنامه ایرانیکا معتقد است که با توجه به پژوهش‌های صورت گرفته هیچ‌یک از زبان‌های باستانی مستند موجود را نمی توان به طور قطع به عنوان نیای زبان کردی معرفی کرد.[۴۸].
میانه و نو
رده‌بندی

    هندواروپایی
        هندوایرانی
            ایرانی
                ایرانی غربی
                    ایرانی شمال غربی
                        زبان‌های کردی‌تبار[۲]:
                            کرمانجی
                            سورانی
                            گویش‌های جنوبی کردی، کلهری، لکی، کردی ایلامی [۴۹] [۵۰] [۵۱]

[نمایش]

    ن
    ب
    و

گویش‌ها و لهجه‌های کردی


مقایسهٔ واژگان زبان کردی با دیگر زبان‌های هندواروپایی
کردی     آلمانی     ایتالیایی     انگلیسی     پرتغالی     اسپانیایی     سوئدی     فارسی     فرانسوی     هلندی
کرمانجی     سورانی     کلهری     لکی     گورانی     زازاکی
évar     éware     éware     íware     wérega     -     abend     -     evening     -     -     afton     ivār     -     evond
bra     bra     bra     bra     bra     bra     bruder     fratello     brother     irmão     hermano     bror, broder     barādar     frère     broer, broeder
te, tu     to, tu     ti     tu     to     ti, to     du     voi     you     tu     te, tú     du     to     te, tu     -
hesin     asin     asin     asin     asin     asin     eisen     ferro     iron     ferro     hierro     järn     āhan     fer     ijzeren
erd     herd     zoiw     ?     herd     erd     erde     terra     earth     terra     tierra     jorden     Zamin     terre     aanaarden
ére     ére     ére     íre     íge     -     hier     -     here     -     -     här     -     -     -
hingiv     hengwín     -     ?     ?     hingemín     honig     -     honey     -     honung     angabin     angabin     honing
kurt     kurt     kull     kuell     kol     kilm     kurz     corto     short     curto     corto     kort     kutāh     court     kort
lév     léw     léw     lic     lic     lew     lippe     labbro     lip     lábio     labio     läpp     lab     lèvre     lip
meh     mang     ?     mang     mange     menge     mond     mese     moon     -     -     mane     māh     -     maan
nav     naw     naw     nam     nam     name     name     nome     name     nome     nombre     nämna     nām     nom     naam
na     na     ne     na     ?     né     nein     non     no     não     no     nej     na     non     neen
nú, nuh     nwé     nú     nuh     newe     newe     neu     nuovo     new     novo     nuevo     ny     now     nouveau     nieuw
neh     no     nú     nu     no     new     neun     nove     nine     nove     nueve     nio     noh     neuf     negen
pardéz     perdéz     ?     ?     ?     ?     paradies     paradise     paradise     paraíso     paraíso     paradis     pardis     paradis     paradijs
spenax     espenax     ?     ?     ?     ?     spinat     spinacio     spinach     espinafre     espinaca     spenat     esfanāj     épinard     spinazie
stér     estére     esare     asare     hesare     estare     stern     stella     star     estrela     estrella     stjärna     setāre     astre     ster
dot     -     dot     det-aferat     -     -     tochter     -     daughter     -     -     dotter     doxtar     -     dochter
dlop     dlop     dlop     teka     dlop     dilapa     tropfen     -     drop     -     -     droppa     -     -     druppel
دبیره

در گذشته زبان کردی تنها با نویسه عربی نوشته می‌شد؛ اما پس از جنگ جهانی اول و در پی جایگزینی نویسه عربی در ترکیه با نویسه لاتین، کردی نیز در این کشور با نویسه لاتین نوشته شد. غیر از این کردهای ساکن در شوروی سابق نویسه سیریلیک به کار می‌بردند. هم‌اکنون در ایران و عراق کردی بانویسه عربی نوشته می‌شود.[۵۲][۵۳]
واژگان کردی

بخش اصلی واژگان زبان کردی از ریشه‌های کهن ایرانی است. پس از هجوم اعراب علی‌رغم گسترش اسلام و به زعم آن فرهنگ و ادبیات عربی در بخش وسیعی از کردستان همچون دیگر مناطق خاورمیانه، به دلایل مختلف از جمله کوهستانی و منزوی بودن محیط زیست کردزبانان، زبان کردی توانست خود را از سیل وام‌واژه‌های زبان‌های مجاور از جمله عربی به ویژه در زمینه نوشتار حفظ بنماید. در کردی نوشتاری کمترین درصد واژگان عربی در مقایسه با دیگر زبان‌های خاورمیانه که تحت تأثیر زبان عربی قرار گرفته‌اند وجود دارد[نیازمند منبع] و البته بیشتر آن تعداد واژگان دخیل نیز لغات مذهبی است[نیازمند منبع].
آواها

زبان کردی دارای ۸ حرف صدادار است:
کردی     a     e     ê     i     î     o     u     û    
فارسی     آ (مثل آرام)     ا مثل اشک     ا مثل امروز     ای کوتاه (در فارسی معادل ندارد)     ای (مثل ایلام)     أ (مثل أردک)     او کوتاه (در فارسی معادل ندارد)     او (مثل دوست)    

و نیز دارای ۲۳ حرف بی‌صدا است:
کردی     b     c     ç     d     f     g     h     j     k     l     m     n     p     q     r     s     ş     t     v     w     x     y     z    
فارسی     ب     ج     چ     د     ف     گ     ه     ژ     ک     ل     م     ن     پ     ق     ر     س     ش     ت     و ((ڤ در نگارش جدیدعربی(توجه: ف با سه نقطه روی آن))، [مثل very یا violin])     و (به گونه ای که در عربی تلفظ می شود) (مثل window)     خ     ی (مثل یاور)     ز    
ساختار
ضمیر
ضمیرهای شخصی
آلمانی     کرمانجی     سورانی     کلهری     لکی     فارسی     زازایی     تالشی
حالت‌های rectus
ich     ez     min     mi     me     man     ez     ez
du     tu     to     ti     tu     to     tı     te
er, sie, es     ew     ew     ewe     ow     u     o, a     av
wir     em     ême     îme     îma     mā     ma     ama
ihr     hûn     êwe     îwe     hume     şoma     şıma     şema
sie pl.     ew     ewan     ewane     owen     îşān     ê     avon
حالت‌های obliquus
mein(s), mir, mich     min     min     mi(n)     mi(n)     man     mı(n)     me(n)
dein(s), dir, dich     te     to     ti     tu     to     to     te
sein(s), ihm, ihn     wî     ew     ewe     iw     u     ey     ay
ihr(s), ihr, ihr     wê     ew     ewe     iw     u     aye     ay
unser(s), uns, uns     me     ême     îme     îme     mā     ma     ama
euer(s), euch, euch     we     êwe     îwe     hume     şoma     şıma     şema
ihre(s), ihnen, sie pl.     wan     ewan     ewane     iwin     îşān / înhā     inan     avon
ضمیرهای اشاره

ضمیرهای اشاره
آلمانی     کرمانجی     سورانی     کلهری     لکی     پارسی     زازایی
نام‌ها
dieser, diese, diese pl.     ev     em     ev     ye, yewane     in, işān / inhā     (ı)no, (ı)na, (ı)nê
حالت‌ها
diesem     vî     em     ev     ye     in     (ı)ney
dieser     vê     em     ev     ye     in     (ı)naye
diese, diesen     van     em     ev     yewan     işān / inhā     (ı)ninan
ضمیرهای پسوندی

در سورانی و کلهری ضمیرهای پسوندی مانند فارسی هستند. آنها در انتهای کلمه قرار گرفته و دو کلمه را به هم پیوند می‌دهند. مثلاً:
فارسی     سورانی     کلهری     لکی
Mal     Mal     Mal     hen
Malam     Malem     Malem     henme

ضمیرهای پسوندی:
فارسی     سورانی و کلهری     پس‌آوا     سورانی و کلهری
   
قطعی
    نامعین     معین
-am     -em     -m     -ekem     ekêm
-at     -et     -t     -eket     ekêt
-ash     -î     -y     -ekey     -ekêy
-man     -man     -man     -ekeman     -ekêman
-tan     -tan     -tan     -eketan     -ekêtan
-shan     -yan     -yan     -ekeyan     -ekêyan

نمونه‌هایی برای حالت مفرد ("Kur" در کردی یعنی پسر):
فارسی     سورانی و کلهوری
   
قطعی
    نامعین     معین
Pesaram     Kurem     Kurekem     Kurrekêm
Pesarat     Kuret     Kureket     Kurekêt
Pesarash     Kurî     Kurekî     Kurekêy
Pesarman     Kurman     Kurekman     Kurekêman
Pesartan     Kurtan     Kurektan     Kurekêtan
Pesarshan pl.     Kuryan     Kurekyan     Kurekêyan

نمونه‌هایی برای حالت جمع:
فارسی     سورانی و کلهری
   
قطعی
    نامعین     معین
Pesaranam     Kuranem     Kurekanem     Kurekanêm
Pesaranat     Kuranet     Kurekanet     Kurekanêt
Pesaranash     Kuranî     Kurekanî     Kurekanêy
Pesaranman     Kuranman     Kurekanman     Kurekanêman
Pesarantan     Kurantan     Kurekantan     Kurekanêtan
Pesaranshan pl.     Kuranyan     Kurekanyan     Kurekanêyan
اضافه

در کردی هم مانند دیگر زبان‌های ایرانی «اضافه» وجود دارد.
آلمانی     کرمانجی     سورانی     کلهری     فارسی
Haus     Mal     Mal     Mal     Mal
Mein Haus     Mala min     Malî min    
-
    Male man

شکل اضافه در کردی بسیار شبیه فارسی است؛ تنها در گویش کرمانجی هنگامی که اضافه مفرد باشد، بسته به اینکه اضافه مذکر باشد یا مونث به ترتیب پس از آن «ê» یا "a" می‌آید.

شکل‌های «اضافه» در زبان کردی:
    کرمانجی     سورانی     کلهری
حالت‌ها     مفرد مذکر     مفرد مونث     جمع     مفرد مذکر     مفرد مونث     جمع     مفرد مذکر     مفرد مونث     جمع
پسوند اضافه     -ê     -a     -ên     -î     -î     -anî     -î     -î     -anî

در مثال‌های زیر پسوند اضافه پررنگ آورده شده‌است. در زبان کردی خواندگار به معنی شاگرد و مامُستِه به معنی آموزگار است.
کرمانجی     سورانی     کلهری     معنی
حالت‌های پسوند اضافه
xwendekar-ê mamoste     xwendekar-î mamoste     xwendekar-î mamoste     shagerd-e amuzgar
xwendekar-a mamoste    
-
   
-
    shagerd-e amuzgar
xwendekar-ên mamoste     xwendekar-anî mamoste     xwendekar-anî mamoste     shagerd-ane amuzgar
xwendekar-ên mamoste-yan     xwendekar-anî mamoste-yan     xwendekar-anî mamoste-yan     shagerd-ane amuzgar-an

همانطور که مشاهده شد در همهٔ گویش‌ها کلمه آموزگار بی‌جنسیت بود و تنها در گویش کرمانجی هنگامی که شاگرد مفرد بود، جنسیت آن تعیین‌کنندهٔ پسوند پس از آن بود.

مثال‌هایی دیگر:
کرمانجی     سورانی     کلهری     معنی
Xwendekarê mamoste baş e     Xwendekarî mamoste baş e     Xwendekarî mamoste xas e     Shagerde amuzgar xub ast
Ew xwendekarê mamoste dibîne     Ew xwendekarî mamoste debîne     Ewe xwendekarî mamoste wînûd     U shagerde amuzgar (ra) binad
Bide Xwendekarê mamoste     Bide Xwendekarî mamoste     Bide Xwendekarî mamoste     Bede shagerde amuzgar
Xwendekarê mamoste bide     Xwendekarî mamoste bide     Xwendekarî mamoste bide     shagerde amuzgar bede
گذشته

در کرمانجی بر خلاف دیگر زبانهای هندواروپایی، شکل گذشته فعل بستگی به این دارد که فعل لازم است یا متعدی. در این نمونه با توجه به اینکه «دیدن» متعدی است و «رفتن» لازم شکل گذشتهٔ آن‌ها در گویش کرمانجی با هم تفاوت دارد.
آلمانی     کرمانجی     سورانی     کلهری     لکی     فارسی
Ich sah dich     Min tu dîtî     Min to dîtim     Mi ti dîtim     Mi tunem dî     Man to (ra) dîdam
آلمانی     کرمانجی     سورانی     کلهری     لکی     فارسی
Ich ging     Ez çûm     Min çûm     Mi çûm     Mi çim     Man raftam
حال

در کردی زمان حال با پیشوند «د» ساخته می‌شود؛ مانند فارسی پس از «د» ریشه فعل و پس از آن پسوند شخصی می‌آید (مثلاً مانند فارس برای اول شخص پسوند «م» می‌آید). در گویش جنوبی -همچنین در چندین لهجه از گویش‌های مرکزی و شمالی- پیشوند «د» نادیده انگاشته تواند شد.

برای نمونه فعل رفتن که ریشه آن در زبان‌های کردی‌تبار «ç» است، چنین صرف می‌شود:
آلمانی     کرمانجی     سورانی     لکی     گورانی     فارسی
Ich gehe     Ez diçim     Min deçim     Mi meçim     Mi çim     Man ravam
Du gehst     Tu diçî     To deçî     Tu meçî     Ti çîd     To ravi
Er/Sie/Es geht     Ew diçe     Ew deçe     Iw meçû     Ewe çûd     U ravad
Wir gehen     Em diçin     Ême deçin     Îme meçîm(-in)     Îme çîm     Ma ravim
Ihr geht     Hûn diçin     Ewe deçin     Hume meçîn(-an)     Îwe çin     Shoma ravid
Sie gehen     Ew diçin     Ewan deçin     Iwin meçin     Ewane çin     Ishan ravand

نمونه‌های دیگری از اول شخص مفرد در پی می‌آید. زیر ریشه فعل‌ها خط کشیده شده‌است.
آلمانی     کرمانجی     سورانی     کلهری     لکی     فارسی
Ich mache     Ez dikim     Min dekim     Mi kim     Me makam     Man konam
Ich esse     Ez dixwm     Min dexwm     Mi mexwm     Me marem     Man xoram
Ich nehme     Ez digirim     Min degirim     Mi girim     Me moshem     Man guyam
Ich weiß     Ez dizanim     Min dezanim     Mi zanim     Me mazanem     Man danam
Ich komme     Ez têm     Min têm     Min têm     Me mam     Man ayam
Ich töte     Ez dikujim     Min dekujim     Mi kujim     Me makushem     Man kusham
Ich sterbe     Ez dimirim     Min demirim     Mi mirim     Me mamerem     Man miram
Ich lebe     Ez dijîm     Min dejîm     Mi jîm     Me majhîm     Man ziyam
Ich weine     Ez digrîm     Min degrîm     Mi grîm     Me mowemegeri     Man geryam

استثنائاً از آنجا که تلفظ «de-ê-im» دشوار است، «têm» تلفظ می‌شود.
فرمان دادن

در زبان کردی مانند پارسی با پیشوند «ب» دستور داده می‌شود. در آغاز پیشوند ب می‌آید و سپس ریشه فعل:
آلمانی     کرمانجی     سورانی     کلهُری     فارسی
Mache!     Bike!     Bike!     Bike!     bekon!
Iss!     Bixw!     Bixw!     Bixw!     bexor!
Nimm!     Bigire!     Bigire!     Bigire!     Begu!
Gehe!     Biçe!     Biçe!     Biçe!     bero!
Wisse!     Bizane!     Bizane!     Bizane!     bedan!
Komme!     Bê!     Bê!     Bê!     bia!
Töte!     Bikuje!     Bikuje!     Bikuje!     bekosh!
Stirb!     Bimire!     Bimire!     Bimire!     bemir!
Lebe!     Bijî!     Bijî!     Bijî!     bezî!
Weine!     Bigrî!     Bigrî!     Bigrî!     begery!
مقایسه زمان‌ها در گویش‌های مختلف کردی
Lekî     Erkewazî     Kelhurî     Soranî     Kurmancî     Hewramî     English
 mi hetim     me hatim     mi hatim     min hatim     ez hatim     -     I came
 mi merim/mexwim     me xwem/xwerim     mi xwem/dixwem     min exwem/dexom     ez dixwim     min meweru     I eat
 mi nanim hward     me nan xwardim     mi nan xwardim     min nanim xward     min nan xward     -     I ate the meal
 mi nane merim/mexwim     me nan xwem     mi nan xwem     min nan dexwim     ez nanê dixwim     -     I am eating the meal
 mi nanme mehward     me nan xwardisim     mi na xwardêam     min nanim dexward     min nan dixward     -     I was eating the meal
 mi hetime     me hatimow     mi hatime     min hatûme     ez hatime     -     I have come
 mi hetüm     me hatüm     mi hatüm     min hatibûm     ez hatibûm     -     I had come

<! == ادبیات ==

    -->

کد زبانی

    کد ISO-۶۳۹/۱ زبان کردی KU،
    کد ISO-۶۳۹/۲ آن KUR
    کد DIN ۲۳۳۵ آن KU است.

طبقه بندی

زبان کردی عضوی از شاخه شمال‌غربی زبان‌های ایرانی است که خود شاخه‌ای از زبان‌های هندوایرانی است و آن نیز به نوبه خود شاخه‌ای از زبان‌های هندواروپایی است.
[نمایش]

    ن
    ب
    و

زبان‌های ایرانی


روز زبان کردی

روز ۱۵ مه برابر با ۲۵ اردیبهشت به عنوان روز زبان کردی تعیین شده است. در این روز نخستین شماره از مجلۀ کردی زبان هاوار توسط جلادت بدرخان در شهر دمشق منتشر شد. هاوار نخستین نشریۀ کردی زبان تا زمان خود به شمار می آمد.

گاه‌شماری کردی گرمسیری سلطانی

گاه‌شماری کردی گرمسیری سلطانی بیشتر مورد استفاده جامعه یارسان (اهل حق) می‌باشد. قوانین گاهشماری، اسامی ماههای کردی و زمان روزه در دین یارسان مخصوص به خود است. تقویم کردی گرمسیری سلطانی تلاش استاد سید خلیل عالی نژاد می‌باشد که به تایید مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران رسیده‌است.

محتویات

    ۱ محاسبات
        ۱.۱ ماه‌ها
        ۱.۲ نام ماه‌های کردی گاه‌شماری کردی گرمسیری سلطانی
    ۲ کاربردهای مذهبی
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ منبع

محاسبات

مبدأ تقویم کردی در مناطق مختلف متفاوت بوده، و مبدأ این تقویم تولد سلطان سید اسحاق برزنجه‌ای (مؤسس مسلک اهل حق) می‌باشد که تفاضل آن با تقویم هجری شمسی و تقویم رسمی ایران ۶۲۸ سال باشد. و با کاستن ۶۲۸ سال از تقویم هجری شمسی، سال تقویم کردی سلطانی بدست می‌آید. همچنین در این تقویم مانند تقویم هجری شمسی جشن نوروز باستانی «اول فروردین» (به کردی: گولەداران) وجود دارد اما سال آن بیش از یکماه جلوتر از آن یعنی ۲۵ بهمن سال قبل آغاز می‌شود. از این رو تفاضل ایندو تقویم در ۲۵ بهمن تا پایان اسفندماه خورشیدی ۶۲۷ سال است.

طبق الگوی مبدل امسال: ۷۶۵ سال کردی سلطانی است.
ماه‌ها

ماه‌های آن با تقویم ایران باستان، یزدگردی و جلالی یکسان است و دارای هرماه سی روزه با یک پنجه پنج روزه که در سالهای کبیسه شش روزه می‌باشد:

    ماه رشه مه (به کردی: ڕەشە مە) = ۲۵ بهمن تا ۲۴ اسفند
    ماه پنجه (به کردی: پەنجە) = ۲۵ اسفند تا پایان اسفند
    ماه گله داران (به کردی: گولەداران) = اول تا ۳۰ فروردین
    ماه گله جاران (به کردی: گولەجاران) = ۳۱ فروردین تا ۲۹ اردیبهشت
    ماه گرماخیز (به کردی: گەرماخیز) = ۳۰ اردیبهشت تا ۲۸ خرداد
    ماه پیوش پر (به کردی: پۊشپەڕ) = ۲۹ خرداد تا ۲۷ تیر
    ماه گلاویژ (به کردی: گەلاویژ) = ۲۸ تیر تا ۲۶ مرداد
    ماه خرمانان (به کردی: خەرمانان) = ۲۷ مرداد تا ۲۵ شهریور
    ماه رزبر (به کردی: ڕەزبەر) = ۲۶ شهریور تا ۲۴ مهر
    ماه گلاریز (به کردی: گەڵاریز) = ۲۵ مهر تا ۲۴ آبان
    ماه سرماخیز (به کردی: سەرماخیز) = ۲۵ آبان تا ۲۴ آذر
    ماه بفرآور (به کردی: بەفراوەر) = ۲۵ آذر تا ۲۴ دی
    ماه ری بندان (به کردی: ڕێبەندان) = ۲۵ دی تا ۲۴ بهمن

نام ماه‌های کردی گاه‌شماری کردی گرمسیری سلطانی

اسامی ماه‌های این گاهشماری در زبان کردهای یارسان:

    ڕەشە مە: سی روز به معنی: ماه سیاه: بهار
    پەنجە: پنج روز معروف به: خمسه(در سال‌های کبیسه پنجه را شش روز می‌گیرند): بهار
    گولەداران: سی روز به معنی: باز شدن شکوفه درختان: بهار
    گولەجاران: سی روز به معنی: شگفتن گلهای صحرایی: بهار
    گەرماخیز: سی روز به معنی: شروع فصل گرما: تابستان
    پۊشپەڕ: سی روز به معنی: خشکیدن گلها وگیاهان صحرایی: تابستان
    گەلاویژ: سی روز به معنی: نام ستاره‌ای که در این ماه طلوع می‌کند: تابستان
    خەرمانان: سی روز به معنی: موعد جمع اوری محصول در خرمنگا: پاییز
    ڕەزبەر: سی روز به معنی: رسیدن انگور: پاییز
    گەڵاریز: سی روز به معنی: برگ ریزان: پاییز
    سەرماخیز: سی روز به معنی: شروع فصل سرما: زمستان
    بەفراوەر: سی روز به معنی: موسم بارش برف: زمستان
    ڕێبەندان: سی روز به معنی: بسته شدن راهها از شدت بارش: زمستان

کاربردهای مذهبی

این تقویم در محاسبه‌های مناسبت‌های مذهبی و روزه یارسان (اهل حق) از قرار زیر کاربرد دارد:

نحوه محاسبه نیّت مرنوی: روز اول نیّت مرنوی مصادف با دوازدهمین روز ماه قمری می‌باشد که در ماه سەرماخیز واقع می‌شود. لذا لازم است تا حداقل دوازده روز قبل از شروع ماه سەرماخیز، ماه قمری که دوازدهمین روز آن مصادف با یکی از روزهای ماه سەرماخیز (۲۵ آبان الی ۲۴ آذر) می‌باشد را بر اساس تشخیص رویت هلال ماه بدست آوریم، اولین روز نیّت مرنوی مصادف با دوازدهم این ماه قمری می‌باشد.

نحوه محاسبه نیّت قولطاس: روز اول نیّت قولطاس مصادف با پانزدهمین روز ماه قمری می‌باشد که در ماه بەفراوەر واقع می‌شود. لذا لازم است تا حداقل پانزده روز قبل از شروع ماه بەفراوەر، ماه قمری که پانزدهمین روز آن مصادف با یکی از روزهای ماه بەفراوەر (۲۵ آذر الی ۲۴ دی) می‌باشد را بر اساس تشخیص رویت هلال ماه بدست آوریم، اولین روز نیّت قولطاس مصادف با پانزدهم این ماه قمری می‌باشد.

گاه‌شماری

گاه‌شماری، سالنما[۱] (سالنامه) یا تقویم شیوه تعیین، نگهداری و تنظیم حساب زمان و تاریخ است که محور آن سال می‌باشد. تقویم و سالنامه بیشتر به محاسبه و نمایش یک‌دوره یا یکسال گفته می شود. در جهان شیوه‌های گوناگونی از گاه‌شماری رواج دارد.

محتویات

    ۱ پیرامون واژه
    ۲ تاریخچه گاه شماری در جهان
    ۳ اجزای گاهشماری
    ۴ اشکال گاه‌شماری
    ۵ انواع گاه‌شماری
    ۶ پانویس
    ۷ منابع از کتاب‌ها
    ۸ پیوند به بیرون

پیرامون واژه

واژه تقویم معانی گوناگونی دارد:

در لغت نامه دهخدا ذیل این کلمه معانی مختلفی آمده است، از جمله: محاسبه کردن وقت‌ها، اوراقی چند که در آن حرکات کواکب و تاثیرات آن را نویسند، گاه‌شمار و ....

در قرآن «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»[۲] تقویم به معنی اندازه، تناسب، تعدیل و ترکیب آمده است. در تفسیر تاریخ طبری می خوانیم :«از بهر آن گفت فی احسن تقویم که آنگه، که آدم را بیافرید؛ هیچ خلق بر پشت زمین نبود نیکوتر از آدم، از بهر آنکه خدای عزوجل او را به ید خویش بیافرید و ید این جایگاه قدرت است.»[۳] در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: «تقویم به معنی در آوردن چیزی به صورت مناسب و نظام معتدل و کیفیت شایسته است و... »[۴]

تقویم در اصطلاح نجومی، مجموعه ای از اصول و قوانین است که برای تنظیم زمان و تطبیق سال حقیقی (مدت زمان یک دور کامل زمین به دور خورشید) با سال مجازی (مدت زمانی که انسانها در محاسبهٔ سال و تقسیمات آن در تقویم به کار می برند) و چگونگی تقسیم آن به بخش های کوچکتر، جهت انجام امور کشاورزی، مالی، آیینی، اجتماعی، زناشویی، شرعی و انجام فرایض دینی مورد استفاده قرار می گیرد و در زبان فارسی با کلمه «گاهشماری» و در شکل مدون آن با «گاهنامه» مترادف است.[۵] در متون قدیمی، کتیبه‌ها و دیوارنبشته‌ها واژه هایی مانند «معرفة المواقیت» و «دفتر السنه» نیز دیده می شود.

در بعضی از جوامع این اصول و قوانین نه بر اساس گردش زمین به دور خورشید بلکه بر اساس گردش کره ماه به دور زمین محاسبه و تدوین شده اند.

انسان متمدن در کنار دیگر نشانه های تمدن، از تقویم به عنوان وسیله ای برای مشخص کردن زمان استفاده کرد . سنگ نبشته ها، کتیبه‌ها و کنده‌کاری های ابنیه ها می تواند شاهدی محکم بر این مدعا باشد.
تاریخچه گاه شماری در جهان
نوشتار اصلی: تاریخ تقویم

آغاز تقویم با شروع دوره تاریخی و زندگی اجتماعی و کشاورزی بشر و نیاز او برای تعیین زمانبندی کشاورزی است. تقویم قمری با استفاده از اهله ماه نخستین تقویم مدون بشریست. سپس تقویم خورشیدی-قمری و آنگاه تقویم خورشیدی روی کار آمده است. سابقه استفاده از تقویم با توجه به ثبت اهله ماه به ۳۰٬۰۰۰ سال می‌رسد. مصریان از ۴۲۴۱ قبل از میلاد[۶][نیازمند منبع] اولین اقوامی بودند که از تقویم خورشیدی ۳۶۵روزه استفاده نمودند و بابلیان اولین قومی که سال را براساس دوازده ماه ۳۰روزه تعریف کرده‌اند. اقوام بابلی بعد از گذشت چند سال هر وقت متوجه می‌شدند که اختلاف تقویم‌شان با چهار فصل زیاد شده به تقویم خود یک یا چند ماهی اضافه می‌کردند. که شکل نسبتاً تکامل یافته آن هر شش سال یکماه اضافی بود. ژولیوس سزار در سال ۴۵ قبل از میلاد به پیشنهاد ستاره شناسی یونانی تقویم ژولینی را معرفی کرد. این تقویم براساس سال خورشیدی با طول ۳۶۵٫۲۵ روز بود. سال ۳۶۵ روز بود و برای جبران کسر روز هر چهار سال یک روز به طول سال اضافه می شد (سال کبیسه). از آن پس تقویم میلادی مسیحی با مبدأ میلادی از آن بدست آمد که بعدها بوسیله تقویم گریگوری دقیقتر شد. پس از آن دقیقترین تقویم در احتساب کسر دقیق سال تقویم جلالی ایرانی (471 قمری / 1079 میلادی) بوجود آمد که امروزه تقویم هجری خورشیدی برآمده از آن و در محاسبات ادامه آنست. قدیمی ترین تقویم ایرانی تقویم فرس ۳۶۵ روزه با مبدا سال 5025 قبل از میلاد است که با تقویم باستانی مصر مشابه بود.[۷] تقویم دینی مسلمانان و یهودیان قمری است.
اجزای گاهشماری

سال، ماه و روز از جمله اجزای گاهشماری اند. مهمترین جزء گاهشماری و واحد آن سال می‌باشد. سال عرفی در گاهشمار خورشیدی با تطبیق و تعدیل سال اعتدالی بصورت ۳۶۵ روزه عادی یا ۳۶۶ روزه (کبیسه) خواهد بود. و ماه از تقسیم دوازده گانه سال بصورت معمول ۲۹ تا ۳۱ روزه خواهد بود که در مواردی ۲۸ روزه (تقویم میلادی) و یا ۳۲ روزه (تقویم هجری شمسی برجی) نیز دیده می‌شود.

گاهشماری با زمان متوسط یا میانگین سال، ماه و روز تنظیم می‌شود و از این جهت با گاهشمار نجومی متفاوت است. تنها گاهشماری هجری قمری هلالی و تقویم هجری شمسی برجی (قدیمی) در محاسبه ماهها و سالها و تقویم هجری شمسی (تقویم کنونی ایران) در محاسبه سالها زمان متغیر را درنظر می‌گیرند. که مابازای آندو یکی تقویم هجری قمری قراردادی است که کاربرد جهانی دارد و دیگری تقویم هجری شمسی با سال متوسط می‌باشد که تنها از جهت پژوهشی در تطبیق تقویمها کاربرد دارد.

در تقویم گاه برای سالهای قبل از مبدا، سال صفر نیز وجود دارد که به تقویم منجمان مشهور است. و در صورت درنظر گرفتن سال یک پیش از مبدا بجای سال صفر به تقویم مورخان مشهور است. ایندو تقویم در محاسبه سالهای پیش از مبدا گاهشماری یکسال با هم تفاضل دارند.[۸] اعمال سال صفر جهت تسهیل محاسبه و تطبیق گاهشماری هاست. تقویم مورخان در تاریخنگاری کاربرد دارد.
اشکال گاه‌شماری

گاه‌شماری‌ها به سه شکل کلی زیر می‌باشند:

    گاه‌شماری خورشیدی
    گاه‌شماری مهی
    گاه‌شماری خورشیدی - مهی

انواع گاه‌شماری

برخی از مشهورترین و پرکاربردترین گاه‌شماری‌های جهان عبارت‌اند از:

    گاه‌شماری میلادی
    گاه‌شماری هجری

            گاه‌شماری هجری قمری
            گاه‌شماری هجری خورشیدی

    گاه‌شماری ایرانی
    گاه‌شماری چینی
    گاه‌شماری هندو
    گاه‌شماری کره‌ای
    گاه‌شماری بودایی
    گاه‌شماری حیوانی
    گاه‌شماری قبطی
    گاه‌شماری بربری
    گاهشماری عبری
    گاهشماری ارمنی
    گاه‌شماری کردی
    گاه‌شماری کردی گرمسیری سلطانی

علاوه بر موارد بالا، نظام های گاه‌شماری دیگری نیز ابداع شده است که یا استفاده از آن ها منسوخ شده است و یا کاربردی بسیار محدود و یا منطقه ای دارد.

گاه‌شماری ژولینی

گاه‌شماری ژولینی نوعی تغییر یافته از گاه‌شماری رومی است که در سال ۴۶ قبل از میلاد توسط ژولیوس سزار و در سال ۸ پ میلاد توسط آگوستین سزار (امپراتوران وقت روم) با تعدیل تقویم رومی معرفی شد. ماههای آن با میلادی یکسان بوده و با ۲۹ روزه شدن ماه فوریه کبیسه می شود.[۱]

تقویم یولیانی ۳۶۵ روز بود که برای هر ۴ سال یک روز به روزهای سال اضافه می‌شد. به علت دقیق نبودن کسر سال نسبت به سال اعتدالی هر ۱۲۸ سال یک روز عقب می‌افتاد.

این گاه‌شماری در دوره مسیحی با مبدأ میلادی (به عنوان گاه‌شماری میلادی) پذیرفته شد. کبیسه‌گیری تقویم میلادی در سال ۱۵۸۲ میلادی (با عنوان گاه‌شماری گریگوری یا میلادی جدید) تصحیح شد. در گاهشماری میلادی بر پایه ژولینی اعتدال بهاری در سال ۳۲۵ میلادی که شورای نقیه تشکیل شده بود در ۲۱ مارس صورت گرفته بود و در سال ۱۵۸۲ به ۱۱ مارس افتاده بود و ده روز عقب مانده بود که با حذف ده روز از تاریخ و کاهش نسبی کبیسه‌گیری در نتیجه میزان دقت گاه‌شماری میلادی را به یک روز (عقب مانده) در ۳۳۲۰ سال رساند.

گاه‌شماری میلادی

گاه‌شماری میلادی گاه‌شماری با ریشهٔ مسیحی است که هم‌اکنون در بیشتر کشورهای جهان استفاده می‌شود و تقویمی بین‌المللی است. این گاه‌شماری برگرفته از گاه‌شماری ژولینی با مبدأ میلادی (میلاد حضرت عیسی) است و نخست از سوی آلویسیوس لیلیوس که پزشکی از اهالی ناپل بود پیشنهاد شد. تعدیل کبیسه‌گیری این گاهشماری در ۲۴ فوریه ۱۵۸۲ از سوی پاپ گرگوری سیزدهم پذیرفته شد و از آن پس به گاه‌شماری گریگوری نیز مشهور شد.

محتویات

    ۱ تاریخچه و ویژگی‌های
        ۱.۱ کبیسه‌گیری
    ۲ ماه‌های گاه‌شماری میلادی
    ۳ پذیرش گاه شماری میلادی در نقاط مختلف جهان
    ۴ کاستی‌های گاه‌شماری میلادی
    ۵ تغییر تاریخ میلادی
    ۶ چند گاه‌شماری مشهور جهان
    ۷ منابع
    ۸ پیوند به بیرون

تاریخچه و ویژگی‌های

گاه‌شماری ژولینی که از گاه‌شماری رومی گرفته شده بود در دوره مسیحی با مبدأ میلادی (گاه‌شماری میلادی قدیم) پذیرفته شد. این گاه‌شماری ۳۶۵ روز بود که برای هر ۴ سال یک روز به روزهای سال اضافه می‌شد (سال ۳۶۵٬۲۵ روزه). به علت دقیق نبودن کسر سال نسبت به سال اعتدالی هر ۱۲۸ سال یک روز عقب می‌افتاد. در سال ۱۵۸۲ میلادی جهت تصحیح آن گاه‌شماری گرگوری (میلادی جدید) ایجاد شد. در گاه‌شماری یولیانی اعتدال بهاری در سال ۳۲۵ میلادی که شورای نقیه تشکیل شده بود در ۲۱ مارس صورت گرفته بود و در سال ۱۵۸۲ به ۱۱ مارس افتاده بود و ده روز عقب مانده بود. در گاه‌شماری گرگوری ده روز از تاریخ حذف گردید و کبیسه‌گیری‌های یکنواخت چهارساله نسبتاً کاهش یافت بدینگونه که سال‌های قرن غیرقابل قسمت به ۴۰۰ (مانند: ۱۷۰۰، ۱۸۰۰ و ۱۹۰۰) بدون کبیسه‌گیری باشند. در نتیجه با احتساب سال گریگوری ۳۶۵٬۲۴۲۵ روز (نسبت به سال حقیقی ۳۶۵٬۲۴۲۱۹۸۷۹ روز) میزان دقت گاه‌شماری میلادی را به عقب‌ماندگی یک روز در هر ۳۳۲۰ سال رساند.[۱]

طول زمانی سال گریگوری -> ۳۶۵٬۲۴۲۵ روز = (۳:۴۰۰) - ۳۶۵٬۲۵

دوره عقب‌ماندگی یکروزه گاهشماری گریگوری -> ۳۳۲۰ سال = (تفاضل سال حقیقی با گریگوری): ۱
کبیسه‌گیری

کبیسه‌گیری تقویم میلادی دارای دو دوره زمانیست. در دوره ژولینی سالهای مضرب عدد ۴ کبیسه‌اند. در دوره گریگوری هر چهار سال یکبار (سالهای مضرب ۴) کبیسه است با این استثناء که در سالهای رأس سده تنها سالهای مضرب عدد ۴۰۰ کبیسه می‌باشند. در تصحیح گاه‌شماری میلادی با حذف ده روز از تقویم ژولینی، روز پس از پنجشنبه ۴ اکتبر ۱۵۸۲ ژولینی، جمعه ۱۵ اکتبر گریگوری می‌باشد. و از نظر تاریخی روزهای ماقبل ۵ اکتبر ۱۵۸۲ میلادی بر اساس گاه‌شماری ژولینی درنظر گرفته می‌شود و عملاً ده روز از تاریخ میلادی حذف قلمداد می‌شود.[۲]
ماه‌های گاه‌شماری میلادی

سال در گاه‌شماری گرگوری ۱۲ ماه دارد. نام‌های رایج در فارسی ایران از فرانسوی، نام‌های رایج در فارسی افغانستان از انگلیسی، و نام‌های رایج در فارسی تاجیکستان از روسی هستند.
ترتیب     فارسی ایران     دری     تاجیکی     شمار روز
۱     ژانویه     جَنیوری     январ یَنوَر     ۳۱
۲     فوریه     فِبریوری     феврал فِوْرَل     ۲۸ یا ۲۹
۳     مارس     مارچ     март مَرت     ۳۱
۴     آوریل     آوریل     апрел اَپریل (با یای مجهول)     ۳۰
۵     مه     مِی     май مَی     ۳۱
۶     ژوئن     جون     июн اییُن     ۳۰
۷     ژوئیه     ژوئیه     июл اییُل     ۳۱
۸     اوت     آگِست     август اَوْگُست     ۳۱
۹     سپتامبر     سِپتِمبر     сентябр سِنتْیَبر     ۳۰
۱۰     اکتبر     آکتُبر     октябр اُکتیَبر     ۳۱
۱۱     نوامبر     نووِمبر     ноябр نُیَبر     ۳۰
۱۲     دسامبر     دیسِمبر     декабр دِکَبر     ۳۱
پذیرش گاه شماری میلادی در نقاط مختلف جهان

گاه شماری گریگوری ابتدا در میان کشورهای اروپایی کاتولیک و سپس در میان پروتستان‌ها و ارتدکس‌ها پذیرفته شد. در میان کشورهای اروپایی یونان آخرین کشوری بود که در سال ۱۹۲۳ اقدام به پذیرش این گاه شماری نمود. ژاپن، کره و چین به ترتیب در سالهای ۱۸۹۵، ۱۸۷۲ و ۱۹۱۲ گاه شماری میلادی را پذیرفتند. امروزه در اکثر کشورهای جهان از جمله در کشورهای اسلامی گاه شماری میلادی به عنوان تقویم رسمی شناخته می‌شود. مصر در سال ۱۸۷۵ و ترکیه در سال ۱۹۱۷ اقدام به پذیرش تقویم میلادی نمودند. کشورهای افغانستان، ایران، عربستان سعودی، اتیوپی و نپال تنها کشورهای جهان هستند که تقویم میلادی در آنها تقویم رسمی نمی‌باشد.
کاستی‌های گاه‌شماری میلادی

نقص نخست گاه‌شماری گریگوری، سرآغار سال است که امروزه ۱ ژانویه به صورت جهانی رسمی شناخته شده‌است. پیشتر در اینباره اتفاق‌نظری میان کشورها و فرقه‌های مسیحی نبود. با توجه به اینکه اول ژانویه برابر با ۱۰ یا ۱۱ دی گاه‌شماری خورشیدی (اوایل زمستان در نیمکرهٔ شمالی و اوایل تابستان در نیمکرهٔ جنوبی) است، این زمان از لحاظ حرکت انتقالی زمین و در مقایسه با سرآغاز گاه‌شماری‌های معتبر جهان برای آغاز سال مناسب نیست. از همین جاست که اشکال‌های بزرگ در ازمنهٔ تاریخ برای آن به وجود آمده‌است (چنانکه سال مالی کشورهایی که از این تقویم استفاده می‌کنند با سال میلادی منطبق نیست و تقریباً از اوایل فروردین آغاز می‌شود).

گاه‌شماری میلادی با وضعیت فصلها و موقعیت خاص زمین مانند اعتدالین و انقلابین همخوانی ندارد و شمار روزهای هر ماه نیز نامنظم است. سرآغاز سال و سرآغاز ماهها در گاه‌شماری مسیحی کلاً قراردادی هستند و به مسائل نجومی و یا حرکت انتقالی زمین مربوط نیستند و با بروج سروکاری ندارند. برای اتخاذ این روش هیچ دلیل منطقی وجود ندارد و از سوی دیگر در طول تاریخ بسیاری به دلخواه دخل و تصرفی در این گاه‌شماری کرده‌است.

همچنین این گاه‌شماری پایهٔ دقیق مذهبی ندارد و مشکلات مذهبی مسیحیان را برطرف نکرده‌است و ایام مذهبی را دقیقاً مشخص نمی‌کند و برای تعیین این ایام باید از تقویم قمری کمک گرفت و منجمین ناچارند هر سال با کمک گرفتن از روش اپاکت (Epacte) محل آن را در ماه‌های قمری پیدا کنند؛ در نتیجه عید پاک در فاصلهٔ ۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل دائماً در تغییر است همچون سایر اعیاد و روزهای مذهبی مسیحیان و مسلمانان.[۳]
تغییر تاریخ میلادی

کاستی‌های تقویم میلادی برخی را به فکر تدوین یک تقویم معتبر جهانی انداخته‌است چنانکه چنین طرحی در سازمان ملل مطرح شد که به جایی نرسید. در گذشته نیز پس از انقلاب فرانسه به فکر تغییر تقویم در این کشور افتادند و تقویم جمهوری فرانسه را جایگزین تقویم میلادی کردند. از آن جمله شخصی به نام سیلون مارشال طرحی ارائه داد که مورد تأیید انجمن ریاضی‌دانان و کنگرهٔ ملی فرانسه قرار گرفت. سرآغاز سال در این تقویم اعتدال پاییزی و مبدأ آن سال ۱۷۸۷ (انقلاب فرانسه) بود که البته بعداً منسوخ شد.[۴]
چند گاه‌شماری مشهور جهان

    گاه‌شماری هجری خورشیدی
    گاه‌شماری هجری قمری
    گاه‌شماری چینی
    گاه‌شماری یولیانی