اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

فرگشت

تکامل یا فرگشت (یا به گونهٔ ویژه‌تر تکامل زیستی یا اندامی) عبارتست از دگرگونی در یک یا چند ویژگی فنوتیپی موروثی که طی زمان در جمعیت‌های افراد رخ می‌دهد.[۱]این ویژگی‌های فنوتیپی، که از نسلی به نسل بعد جابجا می‌شوند؛ صفات ساختاری، بیوشیمیایی و رفتاری را تعیین می‌کنند. وقوع تکامل منوط به وجود بستری از گوناگونی ژنی در جمعیت است. این بستر ممکن است از جمعیت‌های دیگر تامین شود؛ که به شارش ژن شهرت دارد.[۲][۳][۴][۵]همچنین ممکن است گوناگونی ژنی از درون جمعیت، با سازوکارهایی چون جهش یا نوترکیبی پدید آید. با توجه به اینکه ویژگی‌های فنوتیپی متفاوت، احتمال بقا و تولیدمثل را تحت تاثیرات متفاوتی قرار می‌دهند؛ انتخاب طبیعی می‌تواند سبب فراگیری ژنوتیپ‌های جدید در خزانهٔ ژنی شود؛ و چهرهٔ فنوتیپی جمعیت را به تدریج تغییر دهد.[۱] انتخاب جنسی ممکن است به همه گیری ژن‌هایی منجر شود که نقش مثبتی در افزایش بقای جاندار نداشته باشند؛ و دیگر سازوکارهای تکاملی همچون همبستگی ژنی و رانش ژن، ممکن است ژن‌هایی را انتخاب کنند که امتیاز مستقیمی برای بقا یا تولیدمثل جاندار ارائه نمی‌دهند.[۶][۷]

وقوع فرگشت بدان معناست که تمام موجودات زنده با همهٔ تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک پدیدار گشته‌اند..[۸] فرگشت علت پدیدهٔ گونه‌زایی است؛ که طی آن یک گونهٔ اجدادی منفرد به دو یا چند گونهٔ متفاوت تقسیم می‌شود. گونه‌زایی در شباهت‌های ساختاری، جنینی و ژنتیکی جانداران؛ پراکندگی جغرافیایی گونه‌های مرتبط با هم، و ثبت سنگواره‌ای تغییرات، قابل مشاهده‌است. نیای مشترک جانداران امروزی تا بیش از ۳٫۵ میلیارد سال پیش؛ یعنی از زمان پیدایش حیات روی زمین، قدمت دارد.[۹][۱۰][۱۱][۱۲] تکامل چه به صورت درون‌جمعیتی و چه به صورت گونه‌زایی میان جمعیت‌ها، از طرق گوناگونی روی می‌دهد؛ آهسته و پیوسته به نام انتخاب انباشتی، یا به سرعت از یک موضع ایستا تا موضع بعدی؛ که تعادل نقطه‌ای خوانده می‌شود.

مطالعهٔ علمی فرگشت (تکامل)از نیمهٔ قرن نوزدهم آغاز شد، زمانی که تحقیقات روی ثبت سنگواره‌ای و تنوع جانداران، بسیاری از دانشمندان را متقاعد کرد که می‌بایست گونه‌ها به نحوی تکامل یابند. بر مبنای سنگواره‌ها می‌یابیم که جانداران امروزی متفاوت از گذشته هستند و به میزانی که به گذشته‌های دورتر می‌نگریم، فسیل‌ها متفاوت‌تر می‌شوند.[۱۳].[۱۴] سازوکارهای پیش‌برندهٔ تکامل همچنان نامشخص باقی‌ماندند؛ تا سال ۱۸۵۸ که نظریهٔ انتخاب طبیعی، به طور مستقل توسط چارلز داروین و آلفرد والاس ارائه شد. در اوایل قرن بیستم، تئوری‌های داروینی تکامل با ژنتیک، دیرین‌شناسی و سامانه‌شناسی ادغام شدند که با پیوستن یافته‌های بعدی چون زیست‌شناسی مولکولی؛ تحت عنوان تلفیق تکاملی جدید به اوج رسید.[۱۵] این تلفیق به یک بنیان اصلی در زیست‌شناسی بدل شد؛ چنان که تبیینی منسجم و یکپارچه، برای تاریخ و تنوع زیستی حیات روی زمین، فراهم ساخت.[۱۶][۱۷][۱۸]

امروزه تکامل در شاخه‌های مختلف علوم زیستی چون زیست‌شناسی بقا، جنین‌شناسی، بوم‌شناسی، فیزیولوژی، دیرین‌شناسی و پزشکی مطالعه و به‌کاربسته می‌شود. به علاوه، تکامل بر دیگر حیطه‌های مطالعات بشری، همچون کشاورزی، انسان‌شناسی، فلسفه و روان‌شناسی نیز اثرگذار بوده‌است.

نظریه فرگشت پایه و اساس زیست‌شناسی نوین است و با شواهد بسیاری پشتیبانی می‌گردد؛ به طوریکه به گفته دبژنسکی «هیچ چیز در زیست‌شناسی جز در پرتو آن معنا نمی‌یابد».[۱۹] همزمان در جزئیات اختلاف نظر هست و پرسش‌های بسیاری نیازمند پاسخ هستند که زیست‌شناسان تکاملی به آن‌ها می‌پردازند. زیست‌شناسان تکاملی واقعیت وقوع تکامل را مستند کرده، و همچنین نظریاتی در شرح علل آن توسعه داده و می‌آزمایند.

محتویات

    ۱ واژه‌شناسی
    ۲ تاریخ اندیشهٔ تکاملی
        ۲.۱ آرای قدما
        ۲.۲ قرون هفدهم و هجدهم
        ۲.۳ نظریه تکاملی لامارک:استحاله ماهوی
        ۲.۴ نظریه تکاملی داروین:انتخاب طبیعی
        ۲.۵ تولد و رشد علم ژنتیک
        ۲.۶ تلفیق تکاملی جدید
        ۲.۷ پیشرفت‌های متاخر
    ۳ وراثت
        ۳.۱ ژنتیک مندلی
        ۳.۲ اساس سلولی وراثت
        ۳.۳ اساس مولکولی وراثت
        ۳.۴ نقش وراثت در تکامل صفات
    ۴ گوناگونی ژنی
        ۴.۱ جهش
        ۴.۲ جنسیت و نوترکیبی
        ۴.۳ شارش ژنی
    ۵ سازوکارها
        ۵.۱ انتخاب طبیعی
        ۵.۲ رانش ژن
        ۵.۳ شارش ژن
        ۵.۴ سفر رایگان ژنتیکی
        ۵.۵ تورش ناشی از جهش
    ۶ پیامدها
        ۶.۱ سازش
        ۶.۲ هم‌تکاملی
        ۶.۳ همکاری تکاملی
        ۶.۴ گونه‌زایی
        ۶.۵ انقراض
    ۷ تاریخ تکاملی حیات
        ۷.۱ منشا حیات
        ۷.۲ نسب مشترک
        ۷.۳ تکامل حیات
    ۸ کاربردها
    ۹ بازخوردهای فرهنگی و اجتماعی
        ۹.۱ تکامل و ادیان
            ۹.۱.۱ تکامل و مسیحیت
            ۹.۱.۲ تکامل و اسلام
        ۹.۲ مواجهه ایرانیان با نظریه تکامل
    ۱۰ جستارهای وابسته
    ۱۱ پیوند به بیرون
    ۱۲ پانویس

واژه‌شناسی

واژه عربی تکامل به معنای «ترقی» و «کامل شدن» می‌باشد. لغت‌نامه دهخدا معنی آن را «تمام شدن» ذکر می‌کند.[۲۰] این واژه نخستین بار توسط مترجمان دورهٔ قاجار به عنوان برابر فارسی evolution به کار رفت.

این در حالیست که واژه Evolution به معنای «برآمدن» بوده و اشاره به بوجود آمدن چیزی از چیز دیگر دارد، مثل بوجود آمدن بخار از آب. Evolution، حاکی از «کمال یافتن» جانداران نیست. این واژه هیچ بار اخلاقی ندارد بلکه تنها تغییر جانداران را برای انطباق بیشتر با محیط نشان می‌دهد، زیرا در یک محیط ویژگی‌های خاصی مبنای تطابق محسوب می‌شوند و در محیط دیگر ویژگی‌های دیگر.

به این سبب فرگشت معادل مناسب تری برای Evolution است.[۲۱]

واژه فرگشت نخستین بار توسط داریوش آشوری در سال ۱۳۷۴ پیشنهاد شد.[۲۲] بعدها برابرهای دیگری نیز از سوی پژوهشگران پارسی‌زبان برای Evolution پیشنهاد شد؛ از آن جمله واژه «برآیش» که توسط ابراهیم هرندی، روان‌زیست‌شناس، پیشنهاد شد.[۲۳]
تاریخ اندیشهٔ تکاملی
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, تاریخ اندیشه تکاملی را ببینید.
آرای قدما

این پیشنهاد که یک نوع جانور ممکن است از جانوری از نوع دیگر منشا گرفته باشد، در آرای برخی فلاسفهٔ پیشاسقراطی چون آناکسیماندروس و امپدوکلس به چشم می‌خورد. در تضاد با این دیدگاه‌های ماده‌گرایانه، ارسطو همهٔ اشیاء طبیعی و نه تنها موجودات زنده را، فعل‌هایی ناقص از حالات طبیعی ممکن می‌دانست؛ که ثابت بودند. او این حالات ثابت را، صورت یا مثال؛ یا(در ترجمهٔ لاتین) گونه می‌نامید. این دیدگاه بخشی از فهم الهی ارسطو از طبیعت بود، که در آن همهٔ اشیاء نقشی غایتمند در نظام الوهیت جهان ایفا می‌کردند. البته وی ادعا نکرد که هر جانور، با یک صورت مابعدالطبیعی خاص تناظر یک‌به‌یک دارد؛ بلکه نمونه‌هایی ذکر کرد که چگونه انواع جدیدی از جانداران می‌توانسته‌اند به وجود آیند. تعابیر گوناگون از نظریهٔ ارسطو، پس از ترکیب با تعالیم مسیحی، فهم متعارف در قرون وسطا شد.
قرون هفدهم و هجدهم

در قرن هفدهم، روش جدید علم نوین، رویکرد ارسطویی به طبیعت را رد کرد، و در جستجوی تشریح پدیده‌های طبیعی در قالب قوانین طبیعت برآمد؛ که برای همهٔ محسوسات یکسان، بی‌نیاز از فرض هیچگونه ردهٔ ثابت طبیعی، یا نظام الهی جهان بودند. امّا این رویکرد جدید به کندی در زیست‌شناسی ریشه دواند؛ که به آخرین سنگر برای درک ثابت از اشیای طبیعی مبدّل گشت.

جان ری اصطلاح گونه را که آن زمان متروک شده بود، برای اطلاق به انواع ثابت جانوری و گیاهی به‌کار برد؛ اما برخلاف ارسطو، او اکیداً هر نوع از موجودات زنده را به عنوان یک گونه، معرفی کرد. ری پیشنهاد کرد که هر گونه را می‌توان به مدد ویژگی‌هایی شناخت که در هر نسل، هنوز باقی هستند و خود را حفظ می‌کنند. این گونه‌ها توسط خدا طراحی شده بودند؛ اما تفاوت‌هایی نشان می‌دادند که بر اثر شرایط محلی پدیدار شده بود. در طبقه‌بندی زیستی جانداران توسط کارل لینه که در ۱۷۳۵ معرفی شد نیز؛ گونه‌ها ثابت بر اساس طرح الهی درنظر گرفته شدند.

برخی دیگر از طبیعت‌گرایان این زمان، به گمانه‌زنی دربارهٔ تغییرات تکاملی گونه‌ها بر اساس قوانین طبیعت پرداختند. در ۱۷۵۱، موپرتوئی از تغییراتی که حین تولیدمثل رخ می‌دهند نوشت؛ و انباشت این تغییرات را طی نسل‌ها نیروی پیش‌ران تکامل دانست. بوفون پیشنهاد کرد که ممکن است گونه‌ها بتوانند به ارگانیسم‌های متعدد تحلیل یابند؛ و اراسموس داروین این فرضیه را مطرح کرد که ممکن است تمام جانوران خونگرم از یک میکروارگانیسم منفرد(یا به بیان او از یک فیلامنت) مشتق شده باشند.
نظریه تکاملی لامارک:استحاله ماهوی

نخستین طرح تکاملی پخته، نظریهٔ «ترانس‌موتاسیون» یا «استحاله ماهوی» ژان لامارک بود که به سال ۱۸۰۹ در کتاب فلسفه جانورشناسی منتشر شد. لامارک تجسم کرده بود که همچنانکه نسل خودانگیخته به تولید اشکال سادهٔ حیات ادامه می‌دهد؛ پیچیدگی بیش‌تر در دودمان‌های موازی با یک تمایل پیش‌روندهٔ موروثی توسعه می‌یابد. به طوری که تغییرات موروثی بر اثر استفاده یا عدم استفادهٔ والدین، دودمان‌ها را به سازش بیش‌تر با محیط می‌کشاند..[۲۴][۲۵] این فرایند پیشنهادی، بعدها لامارکیسم خوانده شد.[۲۴][۲۶][۲۷][۲۸]اردوگاه طبیعت‌گرایان این آراء را به علت فقدان شواهد تجربی، محکوم می‌کردند. کوویه تاکید کرد که گونه‌ها غیرمرتبط و ثابت هستند؛ و شباهت‌های آن‌ها نشانگر طرح الهی و بر اساس نیازهای عملکردی آن‌هاست.

در همین زمان، ایدهٔ طراح نیکخواه جان ری؛ توسط ویلیام پِیلی در جهت الهیات طبیعی پرورانده شد. پیلی استدلال کرده بود که سازش‌های پیچیدهٔ بدن جانداران، نشانه‌های طرح الهی هستند. چارلز داروین جوان، این آرای پیلی را تحسین کرد.[۲۹][۳۰][۳۱]
در ۱۸۴۲، چارلز داروین نسخه اولیه‌ای از کتابی را که بعدها اصل انواع نام گرفت؛ نوشته بود.[۳۲]
نظریه تکاملی داروین:انتخاب طبیعی

فرضیهٔ تکاملی چارلز داروین، نقطهٔ عطفی در مسئلهٔ ثبوت یا تکامل انواع به‌شمارمی‌رود. داروین متاثر از نظرات توماس مالتوس در رسالهٔ اصل جمعیت؛ به این نتیجه رسید که رشد جمعیت به آسانی می‌تواند به «تنازع بقا» منجر شود؛ و در این رقابت زاده‌های با مطلوبیت بیش‌تر، بر دیگران برتری خواهند داشت. محدودیت منابع باعث می‌شود تا در هر نسل بسیاری از زاده‌ها پیش از رسیدن به سن تولیدمثل تلف شوند. این ایده می‌توانست گوناگونی جانوران و گیاهان را، در عین اشتقاق از اجداد مشترک توضیح دهد؛ و در عین حال این شرح تنها با استفاده از قوانین طبیعی که برای همهٔ اشیاء یکسان بودند، فراهم می‌شد.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶]

داروین در ۱۸۳۸ به تئوری انتخاب طبیعی دست یافت، امّا آن را منتشر نکرد؛ تا اینکه در ۱۸۵۸ نامه‌ای از یک زیست‌شناس جوان به نام آلفرد والاس به دستش رسید که در آن تئوری مشابهی شرح داده شده بود. والاس در این نامه به منظور انتشار فرضیهٔ خود از داروین تقاضای کمک کرده بود. آن‌ها دو مقالهٔ جداگانه برای قرائت در یکی از گردهم‌آیی‌های علمی انجمن لینه‌ای‌های لندن ارسال کردند.[۳۷]

داروین و والاس هیچکدام در این گردهمایی شرکت نکردند و در آن زمان تعداد اندکی از آن دو مقاله مطلع شدند. سرانجام در اواخر سال ۱۸۵۹، کتاب داروین به نام «دربارهٔ خاستگاه گونه‌ها از طریق انتخاب طبیعی» منتشر شد و به تفضیل به شرح تکامل داروینی پرداخت. توماس هاکسلی، آناتومی مقایسه‌ای و دیرین‌شناسی را به کار گرفت تا نشان دهد که انسان و کپی‌ها نیاکان مشترکی دارند. این نتیجه‌گیری تلویحی که انسان جایگاهی یگانه و خاص در جهان ندارد، بسیاری را برآشفت.[۳۸]
تولد و رشد علم ژنتیک

سازوکارهای دقیق وراثت، و منشا خصائص جدید همچنان معما باقی‌ماندند. برای حل این معما، داروین تئوری پان‌ژنز را مطرح کرد[۳۹]. در ۱۸۶۵، گرگور مندل گزارش کرد که ویژگی‌های فنوتیپی با یک الگوی پیش‌بینی‌پذیر ناشی از تفکیک و جورشدن مستقل تعدادی از عناصر به ارث می‌رسند.(این عناصر بعدها ژن خوانده شدند.) قوانین وراثت مندلی در نهایت تئوری پان‌ژنز داروین را رد کرد.[۴۰] آگوست وایزمن تمایز مهمی میان سلول‌های ژرمینال(اسپرم و تخمک) و سوماتیک(پیکری) بدن قائل شد؛ و مشخص ساخت که وراثت تنها از طریق خط ژرمینال عمل می‌کند.

هوگو دووری تئوری پان‌ژنز داروین را با تمایز سوماژرمینال وایزمن، مربوط کرد و این فرضیه را مطرح ساخت که اثر پان‌ژن‌ها که در هستهٔ سلول متمرکز هستند، با بیان شدن به سیتوپلاسم منتقل می‌شود و ساختار سلول را تغییر می‌دهد. دووری همچنین معتقد بود که انتقال صفات متنوع زاده‌ها طی خط ژرمینال، از طریق وراثت مندلی انجام می‌پذیرد.[۴۱] در توضیح منشا خصائص جدید، دووری فرضیهٔ جهش را توسعه داد، که منجر به ایجاد اختلافی موقتی میان دانشمندان قائل به تکامل داروینی، و زیست‌سنجشان پیروی دووری شد.[۲۵][۴۲][۴۳]

در آغاز قرن بیستم، پیشگامان ژنتیک جمعیت چون جان هالدین، سوال رایت و رونالد فیشر مبنایی مستحکم و محاسباتی برای تکامل فراهم ساختند؛ و تضاد ظاهری میان نظریهٔ داروین، جهش‌های ژنتیکی و وراثت مندلی از میان رفت.[۴۴]
تلفیق تکاملی جدید

در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، تلفیق تکاملی جدید، مفاهیم انتخاب طبیعی، جهش و وراثت مندلی را به هم مرتبط ساخت و به یک نظریهٔ یکپارچه تبدیل شد که به طور کلی در تمام شاخه‌های علوم زیستی به کار رود. تلفیق تکاملی جدید قادر به توضیح الگوهای مشاهده‌شده در گونه‌ها و جمعیت‌ها، تغییرات فسیلی در دیرین‌شناسی، و حتی سازوکارهای پیچیدهٔ سلولی در جنین‌شناسی بود.[۲۵][۴۵]
پیشرفت‌های متاخر

در ۱۹۵۳ جیمز واتسون و فرانسیس کریک با کشف ساختار مولکول DNA مبنایی دقیق برای تبیین فعالیت‌های آن فراهم ساختند.[۴۶] زیست‌شناسی مولکولی فهم ما را از روابط بین ژنوتیپ و فنوتیپ بهبود بخشید. پیشرفت‌ها در فیلوژنتیک و سامانه‌شناسی، از طریق انتشار و به‌کارگیری درخت‌های تکاملی، تحول صفات را در یک چهارچوب مقایسه‌ای و آزمودنی ترسیم کرد.[۴۷][۴۸] در ۱۹۷۳،تئودوزیوس دابژانسکی زیست‌شناس تکاملی نوشت:«هیچ‌چیز در زیست‌شناسی معنا پیدا نمی‌کند، مگر در پرتو تکامل»، زیرا تکامل چیزهایی را که زمانی نامرتبط با هم به نظر می‌رسیدند؛ در قالب یک شرح منسجم جای می‌دهد که قادر به توصیف و پیش‌بینی حقایق مشاهده‌شده در خصوص حیات است.[۴۹]

از آن زمان، تلفیق تکاملی جدید گسترش یافته تا در مقیاس سازماندهی زیستی، از ژن تا گونه را توضیح دهد. این گسترش اِکو-اِوو-دِوو نامیده شده‌است.[۱۵][۱۵][۵۰][۵۱]
وراثت
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, وراثت را ببینید.

    برای اطلاعات زمینه‌ای و مطالب مرتبط با این بخش مقاله مقدمه‌ای بر ژنتیک و ژنتیک را ببینید.

ژنتیک مندلی

بر اساس پژوهش‌های مِندل که در ۱۸۶۶ انتشار یافت، هر فرد جاندار برای هر صفت خود دو حالت(آلل) دارد که یکی از آن‌ها را از پدر و دیگری را از مادر دریافت کرده‌است. اصطلاح ژنوتیپ اشاره به نوع آلل‌های هر فرد[۵۲]، و فنوتیپ اشاره به شکل بروز آن آلل‌ها دارد.[۵۳] مندل افراد خالص را که دو آلل یکسان داشتند هُموزایگوت، و افرادی را که دو آلل متفاوت داشتند هِتِروزایگوت می‌نامید. هموزایگوت‌ها ناشی از خودلقاحی بودند و P نامیده می‌شدند. دودمان‌های هتروزایگوت F1 و F2 نیز به ترتیب از دگرلقاحی و خودلقاحی نسل پیشین خود حاصل می‌شدند. مندل آللی را که در F1 اثر خود را به طور کامل نشان می‌داد غالب، و آللی را که تنها در F2 ظاهر می‌شد مغلوب نام نهاد. بر اساس این تحقیقات قوانین سه‌گانه مشهور به قوانین مندل یا قوانین وراثت پایه‌ریزی شدند: قانون اوّل یا قانون یکنواختی، قانون دوم یا تفکیک، و قانون سوم یا جورشدن مستقل.
اساس سلولی وراثت
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, کروموزوم را ببینید.
طرح شماتیک از رابطه کروموزوم،DNA و ردیف جفت‌بازهای ژن.

ساختار کروموزوم بر اساس «مدل گردنبند مروارید» توصیف می‌شود، که نخ را DNA و نوکلئوزومها(دانه‌ها)ی آن را DNA احاطه شده به وسیله پروتئین تشکیل می‌دهد. اساس سایتوژنتیکی وراثت بر اساس فرضیه سال ۱۹۰۲ ساتون و بوواری مبنی بر اینکه کروموزوم‌ها، ماده ژنتیکی را طی لقاح حمل می‌کنند، شکل گرفت؛ با این وجود اساس مولکولی وراثت همچنان نامشخص باقی‌ماند، چرا که ماهیت بیوشیمیایی ماده ژنتیکی مشخص نشده بود.
اساس مولکولی وراثت

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, DNA و ژن را ببینید.

آزمایش‌های اِیوری به درک اساس مولکولی وراثت کمک شایانی کرد. او در ۱۹۴۴ دریافت که ماده ژنتیکی نوعی نوکلئیک اسید به نام DNA است. ساختار فضایی مولکول DNA در ۱۹۵۳ توسط واتسون و کریک تشریح شد. بر اساس «مدل مارپیچ دوگانه» واتسون و کریک، مولکول DNA همچون نردبانی مارپیچ است که هر پله آن را یک جفت باز، و دو نرده آن را توالی‌های قند-فسفات تشکیل می‌دهد. باز مذکور یک پورین(آدنین A یا گوانین G)؛ یا پیریمیدین(سایتوزین C یا تیمین T) است. قند مذکور نیز پنتوزی به نام دئوکسی‌رایبوز است. به منظور همانندسازی DNA دو رشته این مولکول می‌بایست توسط آنزیم هلیکاز از هم باز شوند..[۵۲] بر این اساس ژن به صورت تک‌رشته‌ای که به عنوان الگو برای همانندسازی قرار می‌گیرد، بررسی می‌شود. ژن متشکل از توالی‌های اگزون و اینترون است که همچون واگن‌های قطار دنبال هم سوار شده‌اند. از آنجا که مولکول‌های قند و فسفات در رمزگذاری صفات نقشی ندارند، یک ژن را می‌توان تنها توسط بازهایش به صورت‌هایی چون...AUGCCTA نمایش داد.
نقش وراثت در تکامل صفات
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, ژنتیک تکاملی را ببینید.

مطابق با نظریه ۱۹۴۰ بیدل و تِیتوم تحت عنوان «نظریه یک ژن-یک آنزیم»، هر ژن رمز ساخت یک آنزیم را داراست. این نظریه امروزه به صورت «نظریه یک ژن-یک پلی‌پپتید»، تصحیح شده‌است. نتیجه تکاملی توارث آن‌است که ژن‌ها رمز ساخت پروتئین‌ها را حمل می‌کنند، و پروتئین‌ها مسئول واکنش‌های جنینی و پس از تولد موثر در صفات ساختاری، فیزیولوژیک، بیوشیمیایی و رفتاری(در مورد سلول‌های مغزی) جانداران هستند. این صفات شانس بقا و تولیدمثل را به درجات مختلفی تحت تثیر قرار می‌دهند؛ و در نتیجه فراوانی آلل‌ها طی نسل‌های متمادی تغییر می‌کند.[۵۴][۵۵]

نظریه تکاملی لامارک برای مدتها به علت مردود شمرده شدن وراثت صفات اکتسابی مطرود بود؛ با وجود این یافته‌های چند دهه اخیر نشان داده‌اند که برخی صفات اکتسابی می‌توانند بدون تغییر در توالی نوکلئوتیدهای DNA به ارث برسند. سازوکارهای این نوع توارث از قبیل متیلاسیون DNA، خاموش شدن ژن از طریق تداخل RNA، و ساختمان سوم پروتئینی در پریون‌ها[۵۶][۵۷]؛ همگی تحت عنوان توارث اپی‌ژنتیک طبقه‌بندی می‌شوند و در تکامل نقش دارند[۵۸]. همچنین به جز توارث اپی‌ژنتیک؛ اقسام توارثی دیگری نیز در تکامل شرکت می‌کنند که مستقیماً تحت کنترل ژن‌ها نیستند و از جمله آن‌ها می‌توان به DIT و سیمبیوژنز اشاره نمود.[۵۹][۶۰]
گوناگونی ژنی
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, تنوع ژنتیکی را ببینید.
پروانه فلفلی سفید
فرم تیره در تکامل پروانه فلفلی

فنوتیپ در هر فرد از ژنوتیپ و اثرات محیط خارج او، منشأ می‌گیرد. بخش عمده‌ای از گوناگونی‌ها در فنوتیپ به دلیل تفاوت‌ها در ژنوتیپ‌ها است. فرگشت به معنای تغییرات در گوناگونی‌های ژنتیکی می‌باشد. در طول زمان ممکن است فراوانی هر الل (ژن) نسبت به بقیه الل‌های مربوطه، کم یا زیاد شود.[۶۱] هنگامیکه یک الل به تثبیت یا ثبات وراثتی (به انگلیسی: fixation) برسد، میزان گوناگونی الل، صفر خواهد شد. انتخاب طبیعی زمانی موجب فرگشت می‌شود که گوناگونی‌های ژنتیکی کافی در جمعیت وجود داشته باشد.[۶۲] اصل هاردی- وینبرگ (به انگلیسی: Hardy-Weinberg principle)، چگونگی باقی‌ماندن گوناگونی‌ها در جمعیت با وراثت مندلی را نشان می‌دهد. فراوانی الل‌ها در غیاب انتخاب، جهش (موتاسیون)، مهاجرت و رانش ژنتیکی ثابت باقی می‌ماند.[۶۳]
جهش
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, جهش را ببینید.
مضاعف شدن قسمتی از یک کروموزوم

جهش به معنای تغییر در توالی‌های DNA در سلول است. جهش ممکن است هیچ اثری نداشته باشد، محصول ژنی را تغییر دهد یا عملکرد ژن را مختل سازد. مطالعات بر روی مگس سرکه نشان می‌دهد که اگر جهش موجب تغییر محصول ژن (پروتئین) شود، این مسأله خطرناک خواهد بود زیرا ۷۰% این جهش‌ها اثرات تخریبی دارند.[۶۴]

جهش‌ها می‌توانند موجب مضاعف شدند بخشی ار کروموزوم (نوترکیبی ژنتیکی) شوند که در نتیجه، کپی‌هایی اضافی از ژن وارد ژنوم خواهد شد.[۶۵] همین کپی‌های اضافی از ژن، منشأ مناسبی برای ایجاد ژن‌های جدید از راه فرگشت هستند. بسیاری از خانواده‌های ژنی (به انگلیسی: gene families)به همین ترتیب از ژن‌های قدیمی‌تر (اجدادی) بوجود آمده‌اند.[۶۶] به عنوان مثال، چشم انسان از محصول ۴ ژن برای دیدن استفاده می‌کند. محصول ۳ ژن در دیدن رنگ و محصول یک ژن در دیدن در نورکم (شب) نقش دارد. همگی این ژن‌ها از یک ژن اجدادی بوجود آمده‌اند.[۶۷] ژن‌های جدید از راه مضاعف شدن ژن اجدادی و جهش در ژن تازه بوجود آمده (مضاعف شده) بوجود می‌آیند.
جنسیت و نوترکیبی

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, تکامل تولیدمثل جنسی و نوترکیبی ژنتیکی را ببینید.

در جاندارانی که تکثیر غیر جنسی دارند، ژن‌ها با یکدیگر به ارث می‌رسند و نمی‌توانند با ژن‌های سایر ارگانیسم‌ها در هنگام تولید مثل، مخلوط شوند اما در جاندارانی که تکثیر جنسی دارند، کروموزوم‌های والدی (مادری و پدری) با یکدیگر مخلوط می‌شوند. در فرایندی به نام نوترکیبی هومولوگ (به انگلیسی: homologous recombination)، این جانداران، DNA را بین کروموزوم‌های جفت شده (به انگلیسی: matching chromosomes) مبادله می‌کنند.[۶۸] پس جنسیت موجب افزایش گوناگونی ژنتیکی و افزایش سرعت فرگشت (تکامل) می‌شود.[۶۹]
شارش ژنی
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, شارش ژن را ببینید.

شارش ژنی (به انگلیسی: Gene flow) به معنای تبادل ژن بین جمعیت‌ها و گونه‌ها می‌باشد.[۷۰] بنابراین به عنوان منبعی برای گوناگونی‌ها است. شارش ژنی می‌تواند بر اثر مهاجرت جمعیت‌ها از جایی به جای دیگر اتفاق بیفتد. انتقال ژن بین گونه‌ها شامل تشکیل جانداران دورگه (هیبرید) و انتقال افق ژن‌ها (به انگلیسی: Horizontal gene transfer) است. انتقال افقی ژن‌ها به معنای انتقال ژن از یک جاندار به جاندار دیگر بطوریکه جاندار جدید زاده یا فرزند جاندار دیگر نباشد. انتقال افقی ژن‌ها، بیشتر در باکتری‌ها دیده شده‌است. انتقال ژن‌های مقاومت به آنتی بیوتیک‌ها از این راه اتفاق می‌افتد.[۷۱] از این رو، در پزکش اهمیت فراوانی دارد. در برخی از یوکاریوت‌ها مانند ساکارومایسس سرویزیه (به لاتین: Saccharomyces cerevisiae) نیز انتقال افقی ژن‌ها اتفاق می‌افتد. ویروس‌ها هم در انتقال DNA از یک جاندار به جاندار دیگر نقش دارند.[۷۲] اکتساب کلروپلاست (سبزینه) و میتوکندری توسط سلول‌های یوکاریوتی، نمونه‌ای از جذب مقدار زیاد ژن است. میتوکندری و کلروپلاست منشأ باکتریایی دارند. ممکن است یوکاریوت‌ها بر اساس انتقال افقی ژن‌ها بین باستانیان (آرکئا) و باکتری‌ها بوجود آمده باشند.[۷۳]
سازوکارها
جهش با انتخاب طبیعی دنبال می‌شود، و جمعیتی تیره تر ظهور می‌کند.

از دیدگاه نوداروینی، تکامل زمانی اتفاق می‌افتد که فراوانی آلل‌ها درون یک جمعیت از نژادهای مختلف-که بتوانند با یکدیگر آمیزش کنند- تغیر کند.[۶۳] به عنوان مثال، آلل رنگ سیاه در جمعیتی از پروانه‌ها شایع تر می‌شود. برخی از مکانیزم‌هایی که می‌توانند منجر به تغییر در فرکانس آلل‌ها شود عبارتند از: انتخاب طبیعی، رانش ژن، شارش ژن، سفر رایگان ژنتیکی و تورش ناشی از جهش.
انتخاب طبیعی
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, انتخاب طبیعی را ببینید.

تکامل به وسیله انتخاب طبیعی فرایندی است که طی آن جهش‌های ژنتیکی بهبود دهنده تولیدمثل، در جمعیت شایع تر می‌شوند؛ و در نسل‌های موفق یک جمعیت باقی می‌مانند. این سازوکار اغلب «بدیهی» خوانده می‌شود؛ زیرا ضرورتاً از سه واقعیت ساده زیر پیروی می‌کند:

    گوناگونی‌های ارثی درون هر جمعیت از ارگانیسم‌ها وجود دارند.
    ارگانیسم‌ها بیش از تعدادی که بتوانند زنده بمانند، فرزند تولید می‌کنند.
    این فرزندان در توانایی زنده ماندن و تولیدمثل تفاوت دارند.

چنین وضعی منجر به شکل گیری رقابت بین ارگانیسم‌ها برای زنده ماندن و تولیدمثل می‌شود؛ در نتیجه ارگانیسم‌هایی که خصائص ارثی شان به آن‌ها مزیتی نسبت به رقبا ارائه می‌دهد، این خصائص مفید را به نسل بعد منتقل می‌کنند؛ در حالی که خصائص غیرمفید به نسل بعد نمی‌رسند.[۷۴]
رانش ژن

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, رانش ژن و اندازه جمعیت موثر را ببینید.

رانش ژن تغییر در فراوانی آلل‌ها از نسلی به نسل بعد است؛ که به علت خطای نمونه‌گیری رخ می‌دهد.[۷۵] در نتیجه زمانی که نیروهای انتخاب کننده غایب یا ضعیف هستند، فراوانی آلل‌ها به طور تصادفی در جهت افزایش یا کاهش «شیفت» پیدا می‌کند.
شارش ژن

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, شارش ژن، دورگه و انتقال ژن افقی را ببینید.

شارش ژن به معنای تبادل ژن‌ها، خواه بین جمعیت‌ها و خواه بین گونه هاست.[۷۶] بود و نبود شارش مسیر تکامل را از اساس تغییر می‌دهد. پیچیدگی ارگانیسم‌ها موجب می‌شود هر دو جمعیت ایزوله‌ای نهایتاً با سازوکاری خنثی ناسازگاری‌های ژنتیکی بیابند. بر اساس مدل بتسون-دوبژانسکی-مولر این ناسازگاری حتی زمانی هم که هر دو جمعیت به گونه‌ای یکسان با محیط سازش یابند؛ رخ می‌دهد.
سفر رایگان ژنتیکی

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, سفر رایگان ژنتیکی، اثر هیل-رابرتسون و رفت و برگشت انتخابی را ببینید.

نوترکیبی به آلل‌هایی از یک رشته DNA امکان جداشدن می‌بخشد. البته نرخ نوترکیبی پایین است (تقریباً دو بار به ازای هر کروموزوم در هر نسل). در نتیجه لوکوسهای نزدیک به هم روی یک کروموزوم ممکن است همیشه از هم دور نیفتند؛ و لوکوس‌های نزدیک به هم تمایل دارند با هم به ارث برسند پدیده‌ای که به آن اتصال(به انگلیسی: Linkage) اطلاق شده است.[۷۷]
تورش ناشی از جهش
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, تورش ناشی از جهش را ببینید.

جهش تنها منبعی بزرگ برای گوناگونی ژنی نیست؛ بلکه هرگاه احتمال بروز جهش‌های مختلف در سطح مولکولی متفاوت باشد، در تکامل شرکت می‌کند؛ پدیده‌ای که به تورش ناشی از جهش شهرت یافته است..[۷۸] اگر دو ژنوتیپ برای مثال یکی با نوکلئوتید G و دیگری با نوکلئوتید A، در یک موقعیت یکسان و با ارزش تکاملی یکسان، وجود داشته باشند؛ اما جهش‌های G به A بیش از جهش‌های A به G رخ دهند؛ آنگاه ژنوتیپ توام با نوکلئوتید A، تمایل بیشتری به تکامل خواهد داشت.[۷۹]
پیامدها

تکامل هر جنبه‌ای از شکل و رفتار موجودات زنده را تحت تاثیر قرار می‌دهد. برجسته‌تر از همه سازگاری رفتاری و جسمی خاصی است که در نتیجه انتخاب طبیعی به‌دست می‌آید. این سازش‌ها با کمک فعالیت‌هایی از قبیل پیدا کردن غذا، اجتناب از شکارچیان و یا جذب جفت؛ تناسب را افزایش می‌دهند. ارگانیسم‌ها همچنین می‌توانند با کمک به بستگان خود و یا شرکت در همزیستی که برای هر دو طرف سودمند است؛ به انتخاب پاسخ دهند. در دراز مدت، تکامل موجب تقسیم جمعیت‌های اجدادی به گونه‌هایی جدید می‌شود که آمیزش نمی‌کنند.[۸۰]

این پیامدهای تکامل گاهی به تکامل کلان و تکامل خرد تقسیم می‌شوند. تکامل کلان در سطح گونه‌ها یا بالاتر از گونه‌ها رخ می‌دهد، همچون انقراض و گونه‌زایی؛ در حالی که تکامل خرد تغییرات کوچکتری چون سازش درون یک گونه یا جمعیت را در بر می‌گیرد.[۸۰] به طور کلی، تکامل کلان به عنوان نتیجه درازمدت تکامل خرد لحاظ می‌شود.[۸۱]؛ بنابراین، تمایز تکامل خرد و کلان بنیادین نیست، ناشی از اثر زمان است.[۸۲] اگرچه در تکامل کلان صفات تمام گونه‌ها ممکن است مهم باشد. به عنوان مثال، حجم زیادی از تنوع در میان افراد اجازه می‌دهد تا یک گونه به سرعت خود را به زیستگاه‌های جدید وفق دهد، و احتمال انقراض کاهش یابد، در حالی که یک محدوده جغرافیایی گسترده شانس گونه‌زایی را افزایش می‌دهد، چون بیشتر احتمال دارد که بخشی از جمعیت جدا و ایزوله شود. در این معنا، تکامل خرد و کلان ممکن است شامل سطوح مختلف انتخاب باشند - تکامل خرد بر ژن‌ها و ارگانیسم‌ها عمل کند، در مقابل فرایندهای تکامل کلان مانند انتخاب گونه بر روی کل گونه تاثیر بگذارد و نرخ گونه‌زایی و انقراض را تغییر بدهد.[۸۳][۸۴][۸۵]

یک تصور غلط رایج این است که تکامل اهداف و برنامه‌های بلند مدت دارد، واقعیت اینست که تکامل هیچ هدف بلندمدتی ندارد و لزوماً به پیچیدگی بیشتر منجر نمی‌شود.[۸۶][۸۷] اگر چه گونه‌های پیچیده تکامل یافته‌اند، آنها به عنوان یک اثر جانبی از افزایش تعداد تمام ارگانیسم‌ها تلقی می‌شوند و اشکال ساده حیات همچنان در بیوسفر فراوان‌تر هستند.[۸۸] اکثریت قریب به اتفاق گونه‌ها پروکاریوت‌های میکروسکوپی هستند، که به رغم اندازه کوچک‌شان نیمی از زیست‌توده[۸۹] و اکثریت مطلق تنوع زیستی زمین را تشکیل می‌دهند.[۹۰] موجودات ساده شکل غالب زندگی روی زمین در طول تاریخ حیات و تا به امروز هستند؛ زندگی پیچیده تنها به این دلیل متنوع‌تر به نظر می‌رسد بیشتر قابل توجه است. [۹۱]در واقع، تکامل میکروارگانیسم‌ها به ویژه در پژوهش‌های تکاملی مدرن مهم است، چرا که تولید مثل سریع آنها مطالعه تکامل تجربی، و مشاهده تکامل و سازش را در دوره‌های زمانی کوتاه ممکن می‌کند.[۹۲][۹۳]
سازش
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, سازش را ببینید.
استخوان‌های همولوگ در چهاراندامان. استخوان‌های این جانوران ساختمان پایه یکسانی دارند؛ اما برای اعمال اختصاصی سازش یافته‌اند.

سازگاری فرایند است که باعث می‌شود موجودات زنده وفاق بیش‌تری با زیستگاه خود بیابند.[۹۴][۹۵] همچنین، اصطلاح سازگاری ممکن است به یک صفت که برای بقای ارگانیسم مهم است اشاره کند. به عنوان مثال، سازش دندان اسب برای ساییدن علف. با استفاده از اصطلاح سازش برای اشاره به روند تکامل، و صفت سازشی برای محصول تکامل (بخشی از بدن یا عملکرد بدن) است، این دو معنای کلمه متمایز می‌شوند. سازش‌ها توسط انتخاب طبیعی تولید می‌شوند.[۹۶]
هم‌تکاملی
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, هم‌تکاملی را ببینید.

تعامل ارگانیسم‌ها می‌تواند هم ناسازگاری و هم همکاری بیافریند. هر زمان که تعامل میان یک جفت گونه باشد، مثلاً میان پاتوژن و میزبان یا میان شکارچی و شکار، مجموعه‌های متناظری از سازش توسعه می‌یابند. بطوریکه تکامل یک گونه، سازش‌هایی در گونه دوم موجب می‌شود. این تغییرات در گونه دوم، در عوض سازش‌های جدیدی در گونه اول ایجاد می‌کند. این چرخه انتخاب و پاسخ هم‌تکاملی نامیده می‌شود.[۹۷]
همکاری تکاملی
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, همکاری تکاملی را ببینید.

همه فعل و انفعالات تکامل یافته بین گونه‌ها شامل مناقشه و ستیز نیستند.[۹۸] موارد بسیاری بر اساس منافع متقابل تکامل یافته‌اند. برای مثال، می‌توان به همکاری شدید بین گیاهان و قارچ‌های مایکوریزا اشاره کرد.[۹۹]
گونه‌زایی
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, گونه‌زایی را ببینید.

گونه‌زایی فرایندی است که در آن یک گونه به دو یا بیشتر از دو گونه واگرایش می‌یابد.[۱۰۰] راه‌های متعددی برای تعریف مفهوم "گونه" وجود دارد. انتخاب تعریف وابسته به خصوصیات گونه مربوطه است.[۱۰۱] به عنوان مثال، برخی از مفاهیم گونه به آسانی با توجه به تولیدمثل جنسی ارگانیسم اعمال می‌شود؛ در حالی که دیگران با عنایت به تولیدمثل غیرجنسی. با وجود اختلاف نظر در مفهوم گونه، این مفاهیم مختلف را می‌توان در یکی از سه رویکرد فلسفی زیر گنجاند: بوم‌شناختی، تبارزایشی، یا بر محور جفت‌گیری.[۱۰۲]
انقراض
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, انقراض را ببینید.

انقراض ناپدید شدن تمام و کمال گونه‌ها است. انقراض یک رویداد غیر معمول نیست، به طوریکه گونه‌ها به طور منظم از طریق گونه‌زایی ظاهر می‌شوند و از طریق انقراض ناپدید می‌شوند.[۱۰۳] تقریباً تمام گونه‌های جانوری و گیاهی که زمانی بر روی زمین زندگی می‌کرده‌اند اکنون منقرض شده‌اند؛,[۱۰۴] و انقراض، به نظر می‌رسد سرنوشت نهایی همه گونه‌هاست.[۱۰۵]
تاریخ تکاملی حیات
منشا حیات

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, آبیوژنز و نظریه جهان RNA را ببینید.

به نظر می‌رسد که شیمی انرژی بالا ۴ میلیارد سال پیش یک مولکول خود همانندساز تولید کرده‌است و آخرین جد مشترک تمام حیات نیم میلیارد سال بعد از آن وجود داشته است.[۱۰۶] اجماع علمی در حال حاضر این است که بیوشیمی پیچیده حیات از برخی ساده‌ترین واکنش‌های شیمیایی پدیدار شده است.[۱۰۷] ابتدای حیات احتمالاً شامل مولکول خود همانندسازی چون RNA[۱۰۸] و مونتاژ سلول‌های ساده بوده است.[۱۰۹]
نسب مشترک

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, نسب مشترک و شواهد نسب مشترک را ببینید.
هومینوئیدها مشتقاتی از یک جد مشترک هستند.

تمام موجودات زنده روی زمین از یک جد مشترک و یا یک استخر اجدادی ژن مشتق شده‌اند.[۱۱۰][۱۱۱] گونه‌های کنونی تنها یک مرحله در روند تکامل هستند، و تنوع آن‌ها محصول مجموعه‌ای طولانی از گونه‌زایی و انقراض است.[۱۱۲]
تکامل حیات

برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, تاریخ تکاملی حیات و گاه‌شمار تکامل را ببینید.
درخت تکاملی انشعاب گونه‌های مدرن را از جد مشترک‌شان نمایش می‌دهد. جد مشترک در مرکز قرار دارد و سه حوزه اصلی با رنگ‌های آبی(باکتری‌ها)، سبز(آرکی‌ها) و قرمز(یوکاریوت‌ها) مشخص شده‌اند.

پروکاریوت‌ها از حدود ۳-۴ میلیارد سال پیش ساکنان زمین شدند.[۱۱۳][۱۱۴] تغییر واضحی در مورفولوژی یا سازمان سلولی این موجودات طی چند میلیارد سال بعد رخ نداد.[۱۱۵] سلول‌های یوکاریوتی بین ۱٫۶ - ۲٫۷ میلیارد سال قبل ظاهر شده‌اند.

زندگی تا حدود ۶۱۰ میلیون سال پیش شامل یوکاریوت‌های تک سلولی، پروکاریوت‌ها و آرکیاها بود تا اینکه در دوره ادیاکاران موجودات چند سلولی در اقیانوس‌ها ظهور یافتند..[۱۱۳][۱۱۶]

مدت کمی پس از ظهور اولیه این موجودات چند سلولی، حجم قابل توجهی تنوع زیستی طی حدود ۱۰ میلیون سال، در رویدادی که به نام انفجار کامبرین خوانده می‌شود پدید آمد.

حدود ۵۰۰ میلیون سال پیش، گیاهان و قارچ‌ها در خشکی تکثیر یافتند و به زودی به دنبال آن‌ها بندپایان و جانوران دیگر از راه رسیدند.[۱۱۷] حشرات به خصوص موفق بودند و حتی امروز عمده گونه‌های جانوری را تشکیل می‌دهند.[۱۱۸] دوزیستان برای اولین بار در حدود ۳۶۴ میلیون سال پیش ظاهر گشتند، به دنبال آن‌ها آمنیوتهای اولیه و پرندگان حدود ۱۵۵ میلیون سال پیش؛ هر دو از تبارهای خزنده مانند، مشتق شدند. حیات پستانداران از حدود ۱۲۹ میلیون سال پیش، نخستی‌ها از ۸۵ میلیون سال پیش، کپی‌ها از ۲۵ میلیون سال پیش، انسان‌ساییان از ۱۳ میلیون سال پیش، سرده انسان از ۲٫۵ میلیون سال پیش و انسان مدرن از حدود ۲۵۰،۰۰۰ سال پیش آغاز می‌شود.[۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱] با این حال، علی‌رغم تکامل این حیوانات بزرگ، موجودات کوچک شبیه به انواعی که در اوایل این فرایند تکامل یافتند همچنان با موفقیت بسیار به تسلط بر زمین ادامه می‌دهند؛ چراکه هم بخش اعظم زیست‌توده و هم عمده گونه‌ها پروکاریوت هستند.[۹۰]
کاربردها
برای جزئیات بیش‌تر درباره این بخش از مقاله, کابردهای تکامل را ببینید.

مفاهیم و مدل‌های تکامل همچون انتخاب طبیعی کاربردهای بسیاری دارند.[۱۲۲]

انتخاب مصنوعی انتخاب عامدانه صفات در جمعیتی از ارگانیسم‌هاست. این همان روشی است که از هزاران سال پیش برای اهلی کردن حیوانات و گیاهان مورد استفاده قرار گرفته است.[۱۲۳] انتخاب مصنوعی امروزه به جزئی حیاتی از مهندسی ژنتیک تبدیل شده است؛ برای مثال می‌توان از نشانگرهای انتخابی همچون ژن‌های مقاومت میکروبی برای تغییر DNA استفاده کرد.[۱۲۴]

فهم تغییرات ارگانیسم‌ها طی تکامل ژن‌های مسبب اعمال و ساختار بدن را مشخص می‌کند؛ ژن‌هایی که ممکن است در اختلالات ژنتیکی انسان دخیل باشند.[۱۲۵]

در علوم کامپیوتر شبیه‌سازی تکامل با به کارگیری الگوریتم‌های تکاملی و زندگی مصنوعی در دهه ۱۹۶۰ میلادی آغاز شد؛ و به شبیه‌سازی انتخاب مصنوعی توسعه یافت..[۱۲۶] در نتیجه کارهای اینگو رچنبرگ انتخاب مصنوعی به طور گسترده به عنوان یک روش بهینه‌سازی به رسمیت شناخته شده است. رچنبرگ استراتژی‌های تکاملی را در حل مسائل پیچیده مهندسی به کار گرفت.[۱۲۷]
بازخوردهای فرهنگی و اجتماعی
تکامل و ادیان
تکامل و مسیحیت

بسیاری از ادیان این نظریه را خلاف تعلیمات دینی خود تلقی می‌کنند و با پذیرفته شدن و یا آموزش آن مخالفت می‌کنند. این موضوع در کشورهایی مانند آمریکا از مسائل جنجالی سیاسی کنونی می‌باشد و غالباً تعداد زیادی از اعضای جناح‌های محافظه‌کار بر ضد آموزش این نظریه در مدارس دولتی فعالیت می‌کنند. مخالفت با تکامل گروهی از مسیحیان را به تلاش برای جایگزین کردن آن با مفهوم طراحی هوشمند رهنمون کرده‌است.

اما اخیراً واتیکان مدعی شده‌است که این نظریه با دیدگاه مسیحیت درباره خلقت تطابق دارد. به گزارش مهر به نقل از تلگراف، اسقف اعظم جیانفرانسکو راواسی رئیس شورای پاپی فرهنگ واتیکان اظهار داشت درحالی که کلیسا نسبت به نظریه داروین در گذشته رویکرد خوبی نداشته‌است، ایده تکامل را می‌توان در سنت آگوستین و سنت توماس آکویناس دنبال کرد.

جوزپه تانزلا نیتی استاد الهیات دانشگاه پاپی سانتا کراس در رم یادآور شده‌است که سنت آگوستین متأله قرن چهارمی هرگز با واژه تکامل آشنایی نداشت اما می‌دانست که انواع زندگی به آرامی در طول زمان متحول می‌شوند. آکویناس نیز در قرون وسطی چنین دیدگاهی داشته‌است.

وی همچنین به پاپ پیوس دوازدهم اشاره کرد که بیش از ۵۰ سال پیش تکامل را به عنوان یک رویکرد موثق علمی به رشد انسان توصیف کرده بود.[۱۲۸]

به عبارت دیگر جمع کثیری از مسیحیان به ما می‌گویند که در صورت صحت این نظریه، می‌توان گفت خداوند خالق سازوکار خود تکامل بوده‌است.[۱۲۹][۱۳۰]
تکامل و اسلام

مفسرانِ اسلامی دیدگاه‌های مختلفی دربارهٔ نظریه تکامل دارند. از دیدگاهِ مخالف گرفته که تکامل را رد می‌کند تا دیدگاه میانه‌رو و دیدگاه موافق تکامل:

دیدگاه مخالف

مثل عیسی در نزد خدا مانند مثل آدم است (آل عمران ۵۹).
«
»

به عقیده محمد حسین طباطبایی، در هر حال نظر قرآن خلقت ثبوتی و دفعی است و نظریه تکامل از دید قرآن مردود است.[۱۳۱]

محمدتقی مصباح یزدی، نظریه خلقت قرآن را معجزه می‌داند و تصریح می‌کند که حقیقت اعجاز قرآن از منظر نظریه‌های علمی قابل فهم نیست.[۱۳۲]

دیدگاه میانه‌رو

مرتضی مطهری و علی شریعتی داستان خلقت بشر در قرآن را نمادین می‌دانند.[۱۳۳] مرتضی مطهری در حالی که نظریه تکامل را نفی نمی‌کند ولی به تکامل به صورت مجزا در مورد گونه‌ها باور دارد و داشتن اجداد مشترک برای انسان و میمون را انکار می‌کند. وی به این موضوع معتقد است که آیات قرآن به خلقت مستقل انسان اشاره دارد.[۱۳۴]

جعفر سبحانی معتقد است «تکامل الزاماً مبطل نظریهٔ ناظم الهی نیست، زیرا طرفداران نظریهٔ ناظم الهی می‌توانند بگویند که ناظم الهی برای خلق جهان و موجودات پیچیده تر طرح بلند مدتی برگزیده‌است.»[۱۳۵][۱۳۶]

ناصر مکارم شیرازی می‌نویسد: «با این که بسیاری کوشش دارند میان این فرضیه [تکامل] و مسئله خداشناسی تضاد قائل شوند و شاید از یک نظر حق داشته باشند؛ چرا که... جنگ شدیدی میان ارباب کلیسا از یک سو و طرفداران این فرضیه از سوی دیگر به وجود آورد... ولی امروزه برای ما روشن است که این دو با هم تضادی ندارند؛ یعنی ما چه فرضیه تکامل را قبول کنیم و چه... رد کنیم، در هر دو صورت می‌توانیم خداشناس باشیم... آیات قرآن هر چند مستقیماً درصدد بیان مسئله تکامل یا ثبوت انواع نیست، ولی ظواهر آیات (البته درخصوص انسان) با مسئله خلقت مستقل سازگارتر است، هرچند کاملاً صریح نیست. ظاهر آیات خلقت آدم، بیش‌تر روی خلقت مستقل دور می‌زند؛ اما در مورد سایر جانداران قرآن سکوت دارد.»[۱۳۷]

دیدگاه موافق

شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورده است (انعام ۱۳۳).
«
»

در دیدگاه علی مشکینی و یدالله سحابی، قرآن به تکامل تدریجی و پیوستگی نسلی تصریح کرده‌است.[۱۳۸][۱۳۹]
مواجهه ایرانیان با نظریه تکامل

نخستین آشنایی فارسی زبانان با نظریه فرگشت به دوره قاجار و ترجمه‌های صورت گرفته در آن دوره باز می‌گردد. در این دوره یکی از معلمان دارالفنون به نام میرزاتقی خان انصاری کاشانی گزارشی از مهمترین کتاب داروین، یعنی اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی، را در کتابی به نام جانورنامه منعکس نمود که در ۱۲۸۷ (یازده سال پس از انتشار اصل انواع) به چاپ رسید.[۱۴۰][۱۴۱]

از این نخستین آشنایی تا ترجمه‌های دیگر، به ظاهر سالها فاصله افتاد چراکه ترجمه شش فصل از پانزده فصل اثر مذکور با نام «بنیاد انواع بوسیله انتخاب طبیعی» یا «تنازع بقا در عالم طبیعت»، به قلم عباس شوقی در فروردین ۱۳۱۸ و ترجمه کامل آن با نام «منشأ انواع» به قلم نورالدین فرهیخته در ۱۳۵۷ ش منتشر شد. در این فاصله، قسمتهایی از این کتاب و نیز دیگر آثار داروین به صورت پراکنده ترجمه شد. اما این موضوع به معنای ناآشنایی و مواجه نشدن با این نظریه در طول این سالها نیست، چرا که ایرانیانِ اهل علم در این دوره به واسطه زبان عربی ــ که نظریات داروین اندکی پس از انتشار در آن منعکس شد. مثلاً علی‌اصغر حکمت که کتاب لودویگ بوخنر در باره نظریه داروین را از روی ترجمه عربی شبلی شُمَیِّل به فارسی بر گردانده، در مقدمه آن نوشته که در ایام جوانی به واسطه همین کتاب با این نظریه آشنا شده و حتی آن را ترجمه کرده بوده، اما به سبب مساعد نبودن شرایط انتشار چنین کتابی در آن زمان، چاپ آن سالها به تعویق افتاده‌است.[۱۴۲]

با وجود مدارکی که علوم ژنتیک و فسیل شناسی در مورد تکامل انسان خصوصاً در دو دهه اخیر ارائه داده‌اند، هنوز در کتابهای درسی در مدارس ایران بر خلقت مستقل انسان که ریشه در باورهای مذهبی دارد تاکید می‌شود و هیج مطلبی در مورد اجداد مشترک انسان و میمون به دانش آموزان تدریس نمی‌شود.

گندزدا

گندزداها (به انگلیسی: Disinfectant) موادی هستند که برای نابودکردن ارگانیسمهای موجود در محیط و اجسام غیرزنده بکار میروند. گندزداها پاک کننده ابزار ، وسایل ، لباس‌ها ، سطوح ، کاشی‌ها ، دستشویی و حمام هستند. این مواد که اغلب شیمیایی هستند با اثر بر باکتری‌ها، ویروس‌ها، قارچ‌ها و سایر ارگانیسم‌ها آن‌ها را از بین می‌برند و یا از رشد آنها جلوگیری می‌کنند.

ضدعفونی‌کننده ها یا آنتی سپتیک(antiseptic) دسته‌ای از مواد هستند که در سطح پوست، بدن و در بافت‌های زنده استفاده می‌شوند.

محتویات

    ۱ گندزدایی
    ۲ عملکرد
    ۳ تاریخچه
    ۴ ضد باکتری
    ۵ میکروب‌کش
    ۶ پادزیست
    ۷ انواع گندزدایی
    ۸ کاربرد اشعه فرابنفش در گندزدایی
    ۹ گندزداهای شیمیایی رایج
        ۹.۱ الکل
        ۹.۲ آلدئیدها
        ۹.۳ آب ژاول
        ۹.۴ ساولن
        ۹.۵ فنل
        ۹.۶ کلر
    ۱۰ سطح بندی
    ۱۱ نکات قابل توجه در استفاده
    ۱۲ فرگشت پایداری
    ۱۳ غلظت گندزدا
    ۱۴ جستارهای وابسته
    ۱۵ منابع
    ۱۶ پیوند به بیرون

گندزدایی

گندزدایی یعنی استفاده از روش‌های فیزیکی یا شیمیایی به منظور کم کردن بار میکروبی در محیط یا ابزار بی‌جان.استفاده از گندزدا ها برای تامین سلامتی بسیار ضروری است و از عوامل مهم پیشگیری از بیماری‌ها بخصوص ، بیماری‌های مسری می‌باشد. گندزادیی به معنی سترون کردن نیست و در گندزدایی ارگانیسمهای بسیار مقاوم مانند هاگ باکتریها از بین نمیروند.
عملکرد

مواد گندزدا شامل دو دسته هستند، مواد گندزدا ی باکتری کش (به انگلیسی: Bactericide) که قابلیت نابود سازی مستقیم سلول باکتری از طریق نابودسازی دیواره آن که منجر به جذب آب، تورم و ترکیدن آن می شود را دارند و مواد گندزدا ی مهارگر باکتری (به انگلیسی: Bacteriostatic) که از رشد و تقسیم سلولی باکتری جلوگیری می‌کنند.
تاریخچه
جوزف لیستر جراح انگلیسی نخستین توضیح گسترده پیرامون استفاده نوین از ضدعفونی‌کننده‌ها را بیان نمود.

نخستین توضیح گسترده پیرامون استفاده نوین از ضدعفونی‌کننده‌ها در عمل‌های جراحی در سال ۱۸۶۷ توسط جوزف لیستر جراح انگلیسی و طی مقاله‌ای با نام اصول گندزدایی در عمل جراحی (به انگلیسی: Antiseptic Principle of the Practice of Surgery) منتشر گشت که در آن از نظریهٔ میکروب‌های بیماری‌زا که نخستین بار توسط لویی پاستور بیان شده بود اقتباس گردید. طبق این مقاله استفاده از موادی مانند فنول می‌تواند بسیاری از میکروب‌ها را کشته و محل جراحی را ضدعفونی‌ کند. برخی روش‌های ضدعفونی‌ مشابه در گذشته توسط دانشمندانی چون بقراط و جالینوس و همچنین در کتیبه‌های باستانی سومری بیان گشته‌اند. افرادی چون جوزف اسمیت برای نخستین بار از موادی مانند الکل برای ضدعفونی‌ زخمها و جراحت‌ها استفاده نمودند.[۱]نخستین استفاده از مواد ضدعفونی‌کننده را می‌توان در عصر باستان و به هنگام مومیایی کردن اجساد مشاهده نمود. امروزه از محلول آب و فنل که دارای قدرتی خاص و ثابت است به عنوان معیاری برای مقایسهٔ تاثیر و قدرت ضدعفونی‌کننده‌ها استفاده می‌شود.[۲]

مدتها قبل از کشف پنی‌سیلین بشر آموخته بود که به طور تجربی بعضی مواد خام را به عنوان عامل ضد میکروب مورد استفاده قرار دهد. ۶۰۰ - ۵۰۰ سال قبل از میلاد، چینیها شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بکار می‌بردند. اصطلاح آنتی بیوز (Antibiosis) اولین بار در سال ۱۸۸۹ به‌وسیله ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قویترین و اصلح‌ترین زنده می‌ماند، بکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت. کشف اولین ماده آنتی‌بیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او به طور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنی‌سیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری (به انگلیسی: Howard Florey) این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتی‌بیوتیک شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها به دست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع آنتی‌بیوتیکهای صنعتی تولید شدند. در نهایت انواع جدید این گونه آنتی‌بیوتیکها با اثر بخشی و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.[۳]
ضد باکتری

ضد باکتریها (به انگلیسی: Antibacterials) گندزداهایی هستند که تنها قابلیت نابود سازی باکتریها را دارند.
میکروب‌کش

میکروب کش (به انگلیسی: Microbicides) هرگونه زیست‌کش (به انگلیسی: Biocide) است که عفونت‌های میکروبی شامل عفونت‌های ویروسی و باکتریایی را از بین می‌برد. زیست‌کش یک ماده شیمیایی یا میکروارگانیسم است که می‌تواند هر گونه ارگانیسم مضر را با استفاده از روش‌های شیمیایی یا بیولوژیکی از بین برده، خنثی یا کنترل‌کند. میکروب کش‌هایی که تنها ویژهٔ نابود سازی ویروس‌ها هستند شامل داروهای ضد ویروسی (به انگلیسی: Antiviral drug) و ویروس کشها (به انگلیسی: Virucide) می باشند.
پادزیست

پادزیست'*[۱] یا آنتی بیوتیک (به انگلیسی: antibiotic) به صورت کلی فراورده یا ماده‌ای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته می‌شود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین می‌برد یا مانع فعالیت آنها می‌شود. اما در کاربرد معمولتر، این تعریف شامل انواع آنتی‌بیوتیک‌های صنعتی همچون سولفونامیدها و کینولونها می‌شود. انواع مختلف آنتی‌بیوتیک‌ها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم تفاوت دارند.[۴]

آنتی بیوتیک‌های وسیع الطّیف، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال می‌باشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتری‌ها موثّر است. آنتی بیوتیک‌های با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسم‌ها فعّال می‌باشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسی‌های گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

آنتی بیوتیکها مواد شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و مصنوعی به دست می‌آیند. آنتی‌بیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته می‌شوند. امروزه با پیشرفت شیمی پزشکی بیشتر آنتی‌بیوتیکهای حاصل تغییرات مولکولی بر روی آنتی‌بیوتیکهای طبیعی هستند. آنتی بیوتیک‌ها به دو گروه عمدهٔ آنتی بیوتیک‌های باکتریوسید، که باعث مرگ سلول بیماریزا می‌شوند و باکتریواستاتیک، که موجب توقف رشد و ثابت ماندن تعداد سلول بیماریزا می گردند، طبقه بندی می‌شوند.
انواع گندزدایی

گندزدایی به دو روش فیزیکی یا شیمیایی انجام میگیرد:

    گندزداهای فیزیکی رایج:

    حرارت : حرارت بر دو نوع است حرارت مرطوب (اتوکلاو ، جوشاندن و پاستوریزه کردن) و حرارت خشک (فور ، سوزاندن و شعله)
    برودت : سرد کردن و فریز کردن
    خشک کردن : رطوبت برای رشد بسیاری از باکتریها ضروری است
    نورخورشید : ساده ترین و قدیمیترین روش گندزدایی
    اشعه : اشعه های مختلف بویژه تابش فرابنفش ( UV )

کاربرد اشعه فرابنفش در گندزدایی

طول موجهای کوتاه اشعه ماورای بنفش می‌تواند باکتری‌ها و سایر ارگانیسمهای کوچک را منهدم کند. به همین دلیل برای ضد عفونی کردن سطوح مانند اتاقهای بیمارستانها مورد استفاده قرار می‌گیرند. از پرتو فرابنفش برای ضد عفونی آب، موادخوراکی، تجهیزات پزشکی و لوازم صنعتی و غیره می‌توان استفاده نمود.

دلایل پذیرش اشعه ماوراء بنفش : نیاز به حمل و نقل و انبار مواد شیمیایی ندارد ، با تغییرات PH و دما ، کارایی آن چندان تغییر نمی کند ، فرآورده جانبی به وجود نمی آورد ، ایجاد طعم و بوی شیمیایی نمی کند ، زمان تماس لازم برای گندزدایی بسیار کوتاه می باشد و روی گروه هوازی اثر فوق العاده دارد .

معایب ضدعفونی اشعه : عدم وجود باقیمانده ضدعفونی کننده ، عدم وجود اطلاعات فنی درباره چگونگی عمل سیستم های UV در شرایط مختلف ، برای مواد آلی مناسب نیست ، برای سطوح غیر قابل دید مثل زوایا و خلل و فرج مناسب نیست و روی بعض از اشیا اثر کمتری دارد مثلاً اشعه می تواند سطوح آلومینیوم و شیشه را استریل کند ولی روی چوب و لاستیک و کاغذ را نمی تواند استریل کند .
گندزداهای شیمیایی رایج
اتانول با غلظت ۹۵ درصد نمونه ای از یک گندزدا
الکل

الکل‌ها (مانند: اتانول ۶۰ تا ۹۰ درصد ، ایزوپروپیل الکل و یا ۱-پروپانول ۶۰ تا ۷۰ درصد . هرچند الکلها اصولا به عنوان مواد ضدعفونی کننده بکار میروند.هرچند الکل از قدیمیترین مواد گندزداست ولی به دلیل تبخیر سریع ، احتمال آتش گرفتن و غیرموثر بودن بر برخی ارگانیسمها کاربرد آن وسیع نیست. الکل اغلب موجب دناتوره شدن پروتئینهای غشای خارجی باکتریها میشود. محلول 70% الکل در آب بر اغلب باکتریها موثر است ولی برای غیرفعال کردن ویروسهای دارای غشای لیپیدی (مانند HIV و هپاتیت B ) محلول 80% اتانول+ ایزوپروپیل5% لازم است.
آلدئیدها

مانند فرمالدئید و گلوتارآلدئید .

فرمالدئید میکروب کشی قوی است و تمام انواع میکروب‌ها را نابود می‌کند. غلظت یک درصد آن ، ضد میکروب سل است. از این ماده برای ضدعفونی اماکن و وسایل ، ابزار جراحی ، دستگاه دیالیز و آندوسکوپی استفاده می شود. فرمالدئید برای ضدعفونی کردن مکان‌هایی که میکروب‌های تب‌زا ، میکروب عامل سوزش طحال ، میکروب سل و میکروب عامل خونریزیهای شدید آلوده شده باشند، بسیار مناسب است. برای این منظور می‌توان نیم لیتر از این محلول را در ظرفی روی اجاق قرارداد تا بخارهای حاصل از آن ، اتاق را ضدعفونی کند. البته بخارات آن سمی است و نباید در معرض آن قرار گرفت. از فرمالدئید می‌توان برای ضدعفونی کردن زخم و پوست استفاده کرد. چون برای ریزجانداران سمّی و همچنین فرار است.

گلوتار آلدئید (Glutaraldehyde) به عنوان یک گندزدای سرد برای عفونت زدائی و تمیز نمودن تجهیزات حساس به گرما همچون ابزار دیالیز، برونکوسکوپ‌ها، آندوسکوپ‌ها و تجهیزات معاینه گلو، گوش و بینی استفاده می‌شود .
آب ژاول

ماده اصلی موجود در آب ژاول ترکیبی فوق‌العاده قوی به نام هیپوکلریت سدیم است که آن را با درصد خیلی کم (5 درصد) در آب حل کرده و با نام‌های مختلف تحت عنوان سفید کننده به بازار عرضه می‌کنند. آب ژاول برای ضدعفونی سرویس بهداشتی، آشپزخانه، لباس مناسب است و نیزبرای ضدعفونی کردن آزمایشگاههایی که در معرض ویروس هپاتیت قرار دارند (بخش همودیالیز) ، استفاده می‌شود. محلول هیپوکلریت یا آب ژاول ، تمام میکروب‌ها اعم از قارچ ، ویروس و باکتری را نابود می‌کند. این محلول را باید در ظروف مات و سربسته نگهداری و از بکار بردن آن به همراه جوهر نمک جدا خودداری کرد.
ساولن

ساولن در گندزدایی سریع ابزارها و وسایل پزشکی و جراحی و همچنین شستشوی دست جراح و تمیز کردن زخم‌ها کاربرد دارد. همچنین محلول یک درصد آن برای ضدعفونی زخم‌ها و شستن پوست دست و بدن بسیار مناسب است. این ماده باکتری کش قوی است، ولی بر ویروس‌ها اثری ندارد. از تماس ساولن با چشم و گوش باید جلوگیری کرد. ورود آن در گوش باعث کر شدن می‌شود. ساولن باید به دور از نور و در ظرف‌های کدر نگهداری شود. درب ظروف محتوی ساولن نباید چوب پنبه‌ای و پلاستیکی باشد. زیرا این مواد ، ساولن را خراب می‌کنند. ساولن توسط صابون شسته و بی‌اثر می‌شود.
فنل

فنل در غلظت دو درصد ، اکثر میکروب‌ها را از بین می‌برد. در بیمارستان‌ها برای ضدعفونی سطوح و ظروف آزمایشگاهی استفاده می‌شود و نیز در صابون‌ها و شامپوها به عنوان ماده محافظ بکار می‌رود. فنل یک ضدعفونی کننده مناسب برای مدفوع است، لذا از محلول 50 درصد آن در برخی از صابون‌های دستشویی نیز استفاده می‌شود. فنل برای انسان سمی است.
کلر

کلر ، عنصری است که در ساختمان بسیاری از رنگ برها و سفیدکننده‌ها و ضدعفونی کننده‌ها بکار می رود. کلر ، در مورد هر سه دستـﮥ میکروب‌ها ( قارچ ، باکتری و ویروس ) فعال است. کلر برای ضدعفونی آب استخر و آب آشامیدنی استفاده می شود و همچنین از پرکلرین ، برای ضد عفونی سبزی‌ها و میوه‌جات استفاده می‌شود.

برخی دیگر از گندزداها ی رایج شامل بوریک اسید، سبز درخشان (دی‌وای‌ای)، کاتیون آمونیوم چهارتایی، آب اکسیژنه، ازن، کلرهگزیدین، محلول ید در الکل، مرکورکرم، سورفکتانت، چندهگزانید (به انگلیسی: polyhexamethylene biguanide)، فنول، جوش شیرین، کلسیم هیپوکلریت، کرئولین ،آهک ، دکونکس ، کلرامین-تی ، سدیم کلرید ، سوپر رسیلین و میکروتن (micro 10) هستند.[۵][۶]
سطح بندی

بخشهای مختلف مراکز درمانی از لحاظ خطر انتقال عفونت و حساس بودن به سه دسته تقسیم می شوند:

1-سطوح بااهمیت بالا که نیاز به گندزدایی مرتب و اصولی دارند مانند اتاق عمل-ICU- زایشگاه و نوزادان- اتاقهای ایزوله

2- سطوح بااهمیت متوسط مانند بخشها و اتاق های بستری بخشها.

3-سطوح بااهمیت پایین مانند قسمتهای اداری بیمارستان.

همچنین خود مواد گندزدا را از نظر سطح گندزدایی به 3 دسته تقسیم می‌کنند:

الف. مواد گندزدای قدرت بالا H.L.D(High Level Disinfectant) مانند پراکسید هیدروژن ، پراستیک اسید، گلوتارالدئید ، فرمالدئید

ب. مواد گندزدای قدرت بینابینی (I.L.D) Intermediate Level Disinfectant مانند ترکیبات کلر ، ترکیبات ید ( بتادین –الکل یده) الکل 70 درجه) بیشتر از ده دقیقه )

ج. مواد گندزدای قدرت پایین (L.L.D) Low Level Disinfectant مانند ترکیبات فنل – ترکیبات آمونیوم


مواد گندزدای سطح بالا (H.L.D) باعث کشته شدن تمام ارگانیسم‌ها به جز تعداد زیادی از اسپورها می‌شوند. این مواد در صورتی که مدت زمان تماس آنها ( 12 – 3 ساعت ) افزایش یابد می توانند عمل استریلیزاسیون ( استریلیزاسیون شیمیایی ) را انجام دهند . مواد گندزدای بینابینی (I.L.D) باعث کشته شدن همه ارگانیسم‌های وژتاتیو ( که قادر به جوانه زدن می باشند ) از جمله مایکوباکتریوم توبرکلوزیس و بیشتر ویروس ها و قارچ ها می‌شوند و مواد گندزدای سطح پایین (L.L.D) باعث حذف خیلی از باکتری‌های وژتاتیو، قارچ‌ها و ویروس‌های دارای پوشش می‌شوند و به طور معمول برای پاکسازی سطوح استفاده می شوند.
نکات قابل توجه در استفاده

    ضدعفونی کننده‌ها و گندزداها تنها برای استعمال خارجی است و از ورود آنها به دهان ، چشم ، گوش و دستگاه تنفسی جدا باید جلوگیری کرد.
    عوامل بی‌اثر کننده ضدعفونی کننده‌ها را باید شناخت و از تماس آنها با هم جلوگیری کرد. برای مثال تی کشیدن و تمیز کردن با ابر و اسفنج ، باعث بی‌اثر کردن مواد ضدعفونی کننده می‌شود. علت این امر را این گونه می‌توان بیان کرد که چوب ، کتان ، پارچه ، لاستیک‌ها و پلاستیک‌ها ، سبب خنثی و بی‌اثر کردن فنل‌ها و ساولن می‌شوند.
    مواد ضدعفونی کننده را نباید با هم استفاده کرد. مثلاً صابون ، ساولن را بی‌اثر می‌کند.
    مواد ضدعفونی کننده را باید در مقادیر کم استفاده نمود.
    اثر میکرب کشی هر گندزدایی با آب داغ بیشتر می‌شود. (با آب ژاول و ید ، این کار را نباید کرد.)

فرگشت پایداری

در اثر رویارویی مداوم با پادزیست و گندزداها باکتری‌ها با گذشت زمان در اثر جهش‌های زیستی دچار فرگشت یا تکامل می‌شوند که این تکامل شامل مقاومت و پایداری در مقابل آن مادهٔ پادزیست یا گندزدا است.[۷][۸][۹]
غلظت گندزدا

غلظت گندزدا باید کاملاً غلظت متناسب و تنظیم شده‌ای باشد، زیرا غلظت کم می‌تواند حتی منجر به رشد بیشتر ریزجاندارانی مانند باکتری‌ها و ویروس‌هایی که نسبت به آن گندزدا پایداری و مقاومت دارند شود و غلظت بالا می‌تواند منجر به آسیب رسیدن به بافت‌های منطقه شده و هنگام بهبود جراحت را درازا ببخشد.

آنفلوآنزا

آنفلوآنزا یا گریپ (Grippe) بیماری واگیردار است که توسط نوعی ویروس آران‌ای از خانواده Orthomyxoviridae ایجاد می‌شود.[۱] این نوع ویروس‌ها در پرندگان و پستانداران اثر می‌گذارند.این بیماری باعث عفونت حاد دستگاه تنفسی می‌شود که با سردرد ناگهانی، درد ماهیچه، تب و ضعف و بی‌حالی شدید نمایان می‌شود.این بیماری در موارد حاد به خصوص در خردسالان ممکن است باعث سینه‌پهلو شود. سه گونه ویروس آنفلوآنزا به نامهای A B C وجود دارد . در حالت معمولی دورهٔ بیماری ۳ تا ۴ روز است .

محتویات

    ۱ تاریخچه بیماری
    ۲ افرادی که در معرض آنفلوآنزا هستند
    ۳ علائم بیماری
    ۴ علل بیماری
    ۵ عوارض بیماری
    ۶ موارد خطرناک
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ پانویس
    ۹ منابع

تاریخچه بیماری

در قرن بیستم ویروس آنفلوآنزا در سال ۱۹۱۸ شیوع پیدا کرد و تا امروز آمار مرگ و میر یک سیر نزولی را طی کرده‌است. به این صورت که در آغاز فعالیت این ویروس مرگ‌های دسته جمعی حتی ۴۰ میلیون نفر در یکسال گزارش شده‌است اما به مرور کاهش یافت. امروزه گونه‌های جدیدتر این ویروس مانند آنفلوآنزای پرندگان یا آنفلوآنزای خوکی نیز ظهور کرده‌اند. ب
افرادی که در معرض آنفلوآنزا هستند

بیماری‌هایی چون قلبی، ریوی، کلیوی، دیابت، آسم، بارداری و کهنسالی امکان مبتلا شدن افراد به آنفلوآنزا را افزایش می‌دهند . همچنین کودکان به علت سیستم دفاعی ضعیف بیشتر به این بیماری مبتلا می‌شوند. چون این بیماری واگیر دار است در مکان‌های عمومی امکان انتقال این بیماری زیاد می‌باشد .
علائم بیماری

تب و لرز، سردرد، دردهای عضلانی از جمله کمردرد، خستگی، سرفه (که ممکن است با خلط همراه باشد.)، گلودرد، خشونت صدا، استفراغ. گلودرد خارش بدن کوفتگی از علایم شایع بیماری هستند. آنفلوآنزا در تمام سنین به غیر از دوران شیرخوارگی دیده می‌شود. شیوع ناگهانی انواع مختلف آنفلوآنزا تقریباً هر زمستان رخ می‌دهد و شدت آنها متفاوت است. همچنین کسانی که قبلاً دچار این بیماری نشده اند امکان بروز این بیماری دربدن انان بیشتراست..***
علل بیماری

ویروس های عامل آنفلوآنزا از سرده اورتومیکسو ویروس ها هستند. آنفلوآنزای شامل ویروس آنفلوآنزای A ، آنفلوآنزای B و آنفلوآنزای C . این ویروس‌ها در اثر تماس مستقیم یا غیرمستقیم (مثلاً استفاده از لیوان آلوده) گسترش می‌یابند.
عوارض بیماری

هرچند دورهٔ معمولی بیماری ۳ تا ۴ روز است اما چون در جریان آنفلوآنزا میکروب‌های دیگری به بدن حمله می‌کنند ازاینرو سبب پیدایش عفونت‌های ثانوی به خصوص در دستگاه تنفس هم می‌گردند و این بدان معنا است که آنفلوآنزا مقاومت بدن را کم کرده و آن را برای دچار شدن به بیماری‌های دیگر آماده می‌سازد. به کار بردن ماسک، گندزدایی هوای اتاق بیماران و جدا کردن سریع مبتلایان از افراد سالم تا حدی مانع شیوع آنفلوآنزا می‌شود.
موارد خطرناک

    اگر یکی از موارد زیر به هنگام درمان رخ دهند: -

افزایش تب یا سرفه

وجود خون در خلط

گوش درد

تنگی نفس یا درد قفسه سینه

ترشحات غلیظ از بینی، سینوس‌ها یا گوش‌ها

درد سینوس

درد یا سفتی گردن.

ولادیمیر لنین

ولادیمیر ایلیچ اولیانوف معروف به لنین(به روسی: Владимир Ильич Ленин)‏ (۱۹۲۴-۱۸۷۰) تئوریسین و انقلابی کمونیست روسی، رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و بنیانگذار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.

او را ولودیا خطاب میکردند که مخفف ولادمیر است نام اصلی او ولادمیر ایلیچ اولیانوف بود ولی در دنیا به اسم لنین مشهور شد.ولودیا سومین فرزند از شش فرزند خانواده اولیانوف بود که در سال ١٨٧٠ یعنی یک سال قبل از کمون پاریس ،در یک خانواده مرفه در سیمبریسک در ساحل رود ولگا که در ان زمان شهرکی بیش نبود ولی بعدها به صورت شهر بزرگی به نام اولیا نوفسک در امد متولد گردید. پدرش یک خرده بورژوای لیبرال و معلم ریاضی و مادرش دختر یک پزشک المانی بود وبه همین جهت لنین در تمام مدت عمر به المانیها و طرز تفکر المانی که مارکس مولود ان بود به دیده اغماص می نگریست. ولودیا در دبیرستان شاگرد خوبی بود و قوه استدلال درخشانی داشت ولی در عین حال بچه ای موذی بود . در چهارده سالگی به خواندن اثار ممنوعه نویسندگان روسی پرداخت و در ١٦ سالگی پدر خود را از دست داد وقتی ١٧ساله بود برادر بزرگش ساشا به اتهام شرکت در سوء قصد به تزار بازداشت وبه دار اویخته شد .در همین سال ١٨٨٧ ولودیا دیپلم تحصیلات متوسطه اش را با مدال طلا و تقدیر از کرنسکی مدیر دبیرستان دریافت کرد. پسر همین کرنسکی بعد ها در تاریخ انقلاب روسیه نقش مهمی ایفا کرد. اولیانوف جوان در دانشکده حقوق کازان نام نویسی کرد و شاهد تظاهرات دانشجویان بود وپس از مدتی خود رهبری دانشجویان اشوب طلب را بر عهده گرفت وبه پخش اعلامیه و سخنرانی پرداخت . اما بزودی""برادر کسی که بدار اویخته شده بود"" از طرف پلیس تزاری بازداشت و مدت کوتاهی تبعید شد ولی بعدآ به دانشگاه بازگشت و این بار اثار مارکس را کشف کرد و با شور وعلاقه ی فراوان به خواندن انها پرداخت .همچنین اثار هگل و کلاوس ویتس (clauswitz) را خواند و نسبت به تشکیلات حزب سوسیال دموکرات المان احساس تحسین پیدا کرد در واقع او به فرهنگ المان و افکار فلاسفه ان کشور دل بسته بود.

محتویات

    ۱ مبارزات دانشجویی
    ۲ فعالیت سیاسی در اروپا
    ۳ دو انقلاب پیاپی در فوریه و اکتبر
    ۴ مواضع سیاسی و مطبوعاتی لنین
    ۵ بازتاب اکتبر در جهان
    ۶ لنینیسم
    ۷ مرگ
    ۸ جستارهای وابسته
    ۹ منابع
    ۱۰ پیوند به بیرون

مبارزات دانشجویی
لنین در سال ۱۸۸۷

لنین در ۲۲ آوریل سال ۱۸۷۰ در شهر کوچک سیمبرسک (اولیانوفسک) در خانواده‌ای مرفه و تحصیل‌کرده چشم به جهان گشود. در سده نوزدهم روسیه با ساختار مسلط فئودالی نسبت به اروپا کشوری عقب مانده به شمار می‌رفت. برادر بزرگ‌تر لنین در سال ۱۸۸۷ به جرم شرکت در توطئه‌ای برای ترور تزار الکساندر سوم دستگیر و اعدام شد. گفته‌اند که اعدام برادر، بر لنین جوان تأثیر عمیقی باقی گذاشت. در دانشگاه با دانشجویان مخالف حکومت آشنا شد و به مبارزه سیاسی روی آورد. به خاطر فعالیت سیاسی غیرقانونی و همکاری با دانشجویان چپ گرا، چند بار دستگیر و سرانجام از دانشگاه اخراج شد.

وی به سال ۱۸۹۳ به شهر سن پترزبورگ نقل مکان کرد که در آن زمان مرکز افکار چپ و جنبش انقلابی بود. او در این شهر خود را وقف مبارزه کرد، با متفکران و فعالان تحول‌خواه روسیه مانند گئورگی پلخانف آشنا شد و در مطبوعات چپ به تبلیغ ضرورت انقلاب کارگری در روسیه پرداخت.

لنین در آخر سال ۱۸۹۵ بار دیگر دستگیر شد. نخست سالی در زندان گذراند و سپس در دادگاه به سه سال تبعید در سیبری محکوم شد. در تبعیدگاه نخستین آثار نظری مستقل خود را نوشت که او را در میان هواداران جنبش کمونیستی به شهرت رساند. او اندیشه کارل مارکس را بهترین راهنمای عمل برای جنبش کارگری خواند و تبلیغ عقاید او را وظیفه تمام انقلابیون دانست.

لنین در دوران تبعید در سال ۱۸۹۸ با نادژدا کروپسکایا که از فعالان جنبش چپ بود، ازدواج کرد. آن دو، پس از پایان تبعید لنین در سال ۱۹۰۰ روسیه را ترک کردند و سالهای بعد را در اروپا، عمدتاً سوئیس و اتریش به سر بردند.
فعالیت سیاسی در اروپا
نقاشی از لنین توسط Brodsky
لنین در سال ۱۸۹۵ در زندان

لنین روزنامه ایسکرا (به فارسی: اخگر) را در اروپا منتشر کرد و در آن به نشر اخبار جنبش کارگری روسیه و تبلیغ انقلاب پرداخت. روزنامه که مخفیانه به روسیه می‌رسید، از سال ۱۹۰۲ به صورت ارگان اصلی حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در آمد. این حزب برای سرنگونی تزار در روسیه و پایه گذاری یک نظام سوسیالیستی فعالیت می‌کرد و با جنبش کمونیسم بین‌الملل روابط نزدیک داشت.

دومین کنگره حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه در سال ۱۹۰۳ در لندن پایتخت بریتانیا بر‌گزار شد. در بحث پیرامون تدوین شعارهای مرحله‌ای مبارزه با حکومت تزاری، لنین موضعی رادیکال اتخاذ کرد و هر شعاری غیر از «سرنگونی رژیم تزاری و تشکیل حکومت کارگری» را «سازش با طبقات استثمارگر و خیانت به منافع طبقه کارگر» خواند. او با همراهان خود که بلشویک (اکثریت) نامیده شدند، جناح رادیکال حزب را تشکیل دادند.

به نظر مخالفان لنین در حزب (منشویک‌ها) زمینه‌های عینی و ذهنی انقلاب در روسیه فراهم نبود. در برابر آنها لنین معتقد بود که «انقلابیون حرفه ای» وظیفه دارند که توده‌های زحمتکش را برای کسب قدرت با توسل به «قهر انقلابی» آماده کنند.

مخالفت بلشویک‌ها با کادرهای قدیمی حزب (منشویک)، نخست به رقابت، و سرانجام به دشمنی تا انشعاب کامل از حزب در سال ۱۹۱۲ انجامید. این بزرگ‌ترین انشعاب در جنبش سوسیالیستی روسیه بود که پیامدهای زیادی برای ادامه تئوری و عمل انقلابی در این کشور به دنبال داشت.

لنین در انقلابی که در سال ۱۹۰۵ در روسیه در گرفت، و با خشونت سرکوب شد، نتوانست نقش مهمی ایفا کند. او به شکل خستگی ناپذیر به فعالیت سیاسی ادامه داد. بلشویک‌های طرفدار او شبکه زیرزمینی مجهزی در داخل روسیه تشکیل دادند و به ترویج افکار کمونیستی در میان کارگران، سربازان و روشنفکران دست زدند.

در سال ۱۹۱۴ روسیه که در بحران اقتصادی بی کرانی فرو رفته بود، وارد جنگ جهانی اول شد. دولت تزاری که از رساندن آذوقه و تجهیزات به سربازان ناتوان بود، در جبهه جنگ با بی نظمی و نافرمانی ارتشیان، و در داخل کشور با اعتراض گسترده شهروندانی روبرو بود که از فساد و استبداد حاکمان به جان آمده بودند.
دو انقلاب پیاپی در فوریه و اکتبر
لنین و تروتسکی به همراه سربازان به سال ۱۹۲۱

مبارزه مردم برای دستیابی به آزادی و بهروزی اشکال رادیکال تر و گسترده تری به خود گرفت. در فوریه سال ۱۹۱۷ تزار نیکلای دوم در برابر اعتراضات عمومی از سلطنت خلع شد. مجلس روسیه (دوما) حاکمیت را به یک دولت موقت سپرد.

انقلاب فوریه پیروزی بزرگی برای مردم روسیه به شمار می‌رفت. دولت موقت با برنامه‌ای دموکراتیک، با هدف برقراری آزادی‌ها و حقوق دموکراتیک، بر سر کار آمد. آزادی‌های سیاسی برقرار شد. تقریباً تمام احزاب روسیه، حتی بلشویک‌ها از دولت موقت پشتیبانی کردند. همه امید داشتند که با سقوط تزاریسم، نظامی قانونی و مردم گرا به قدرت برسد که به نابسامانی‌های کشور پایان دهد.

لنین که در تبعید از تحولات روسیه با خبر شده بود، راه بازگشت به میهن را در پیش گرفت. او پس از ورود به روسیه در آوریل ۱۹۱۷ در نخستین اقدام، سیاست حزب را به باد حمله گرفت و مشی تازه‌ای برای بلشویکها تصویب کرد. او دولت موقت را «نوکر بورژوازی» خواند و حمایت از آن را خیانت به زحمتکشان دانست. به نظر او کارگران باید مبارزه مستقلی شروع کنند، انقلاب بورژوایی را با انقلابی پرولتاری تکمیل کنند و به سوی کسب انحصاری حاکمیت و تشکیل یک نظام سوسیالیستی پیش بروند.

با گسترش آزادی‌های مدنی، کارگران و سربازان ناراضی در شهرهای گوناگون روسیه شوراهایی را (سوویت) تشکیل داده بودند که فعالیت آزاد و علنی داشتند. آنها خواهان تعمیق دستاوردهای انقلاب فوریه بودند. رهنمود لنین برای بلشویکها در این مرحله عبارت بود از: نفوذ در شوراها، طرح شعارهای تند انقلابی، به دست گرفتن رهبری شوراها و هدایت آنها به سوی قیام مسلحانه.

طی چند ماه بلشویکها توانستند رهبری را در دو شورای بانفوذ پتروگراد و مسکو به دست گیرند. اقدامات دولت موقت به رهبری الکساندر کرنسکی برای رویارویی با اقدامات لنین و یاران بلشویک او ناکام ماند. کمونیست‌ها (حزب بلشویک) پرشمار نبودند، اما با تکیه بر شبکه فعالی از اعضای جدی و با پشتکار، که لنین آنها را «انقلابیون حرفه‌ای» می‌خواند، قادر بودند تا ۲۵ هزار نفر را در پتروگراد مسلح کنند.
لنین و استالین. لنین در وصیت‌نامه خود، درباره قدرت گرفتن استالین هشدار داده و خواستار برکناری او شده بود.

در شامگاه ۲۴ اکتبر بلشویکها در پتروگراد قیام مسلحانه اعلام کردند. «گاردهای سرخ»، دسته‌های مسلح کارگران، سربازان و روشنفکران به پادگانها و اداره‌های دولتی حمله بردند، مراکز حساس را به تصرف در آوردند و وزرای دولت موقت را در «کاخ زمستانی» دستگیر کردند.

در پاسخ به فراخوان لنین و بلشویکها که شعار «تمام قدرت به شوراها» را طرح کرده بودند، «کنگره سراسری شوراهای روسیه» با بلشویک‌ها اعلام همبستگی کرد. شورای پتروگراد حاکمیت کشور را به «شورای کمیسرهای خلق» به رهبری لنین واگذار کرد. لنین در جلسه شورا نطقی هیجان انگیز ایراد نمود و به عنوان رئیس نخستین دولت سوسیالیستی جهان زمام امور را به دست گرفت. او هدف دولت تازه را «حاکمیت کارگران و دهقانان» و برپایی نظام سوسیالیستی در روسیه اعلام کرد.

بلشویک‌ها مقاومت رقبا و مخالفان خود را در هم شکستند و قدرت خود را گسترش دادند. آنها در عین حال توانستند با طرح شعارهای انسان دوستانه و عدالت خواهانه بسیاری از روشنفکران و بخشی از لایه‌های محروم و ستم دیده را به سوی جنبش خود جلب کنند.

در دسامبر ۱۹۱۷ لئون تروتسکی کمیسر خلق در امور خارجی، از جانب دولت انقلابی روسیه در جریان عهدنامه برست-لیتوفسک با آلمان و اتریش قرارداد آشتی امضا کرد. این گام مهمی بود در تحکیم پیروزی بلشویک‌ها.

در برابر پیروزی برق آسای «سرخ‌هاً مخالفان نظام بلشویک جبهه متحدی از »ارتش سفید" را تشکیل دادند و با حمایت کشورهای غربی به نبرد با نظام انقلابی پرداختند. ارتش سرخ که با درایت تروتسکی بسیج و مجهز شده بود، در جنگهای شدید و خونین موفق شد تا پایان سال ۱۹۲۰ پیروزی بلشویکها را مسجل سازد.

لنین که طی سوء قصدی در سال ۱۹۱۸ به سختی زخمی شده بود، در دو سال آخر زندگی عملاً از هدایت حزب و کشور ناتوان مانده بود. رهبری حزب به دست دو تن از یاران نزدیک او افتاد که با هم دشمنی دیرین داشتند: تروتسکی و استالین.

پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴، استالین مدعی جانشینی او شد. او با توطئه‌های زیرکانه و رشته‌ای از تصفیه‌های خونین، تروتسکی و سایر رقبا را از سر راه خود برداشت و در سالهای بعد نظامی برافراشت که یکی از مخوف‌ترین رژیم‌های تاریخ شناخته شد و به عقیدهٔ بسیاری از کمونیست‌ها، دیگر ربطی به آموزه‌های مارکس و یا حتی لنین نداشت.
مواضع سیاسی و مطبوعاتی لنین
لنین درحال سخنرانی

لنین دریافته بود که برای دستیابی به انقلابی عظیم به کمک انقلابیون حرفه‌ای نیاز دارد برای همین به سوئیس رفت تا با جورجی پلخانوف تبعید شده، ملاقات نماید. سپس به دیدار دیگر طرفداران اصلاحات سیاسی که در پاریس و برلین اقامت داشتند، شتافت.

وی در دوران تبعید با دختری به نام نادژدا کرپسکایا ازدواج کرد که حاصل آن فرزندی در برنداشت. لنین پس از آزادی در سال ۱۹۰۰، روسیه را ترک کرد و در سال ۱۹۰۲ در زوریخ روزنامه جرقه را انتشار داد. در جریان انقلاب ۱۹۰۵ به روسیه بازگشت ولی پس از شکست نهضت به فنلاند گریخت.

در سالهای تبعید به سازماندهی حزب خویش پرداخت و نظریات خود را از طریق مقالاتش در روزنامه جرقه انعکاس می‌داد.

لنین پس از پیروزی انقلاب روسیه در ۱۶ دسامبر۱۹۱۷ (۲۵ آذر ۱۲۹۶) اعلامیه‌ای خطاب به مسلمانان روسیه و مشرق زمین منتشر کرد «... ما اعلام می‌کنیم که عهدنامه سری راجع به تقسیم ایران محو و پاره گردید و همین که عملیات جنگی خاتمه یافت قشون روس از ایران خارج می‌شود و حق تعیین مقدرات ایران به دست ایرانیان تامین خواهد گردید».[۱]
بازتاب اکتبر در جهان
لنین با کلاه گیس و ریش کامل تراشیده ، در 11 آگوست سال 1917

انقلاب اکتبر یکی از رویدادهای مهم قرن گذشته‌است. در ایران برخی از روشنفکران متجدد که کشور را با شرایطی آشفته و بحران زده روبرو می‌دیدند، با شور و شوق از تحولات همسایه شمالی استقبال کردند. برخی از نویسندگان و گویندگان در مدح اکتبر و رهبر آن شعر و خطابه سرودند. از جمله میرزاده عشقی و محمدتقی بهار. بسیاری از مبارزان مردم دوست مانند حیدرخان عمواوغلی، احسان‌الله خان، میرزا کوچک خان جنگلی و شیخ محمد خیابانی تحت تأثیر جنبش بلشویک‌ها، به هواداری از حکومت شورایی پرداختند.
لنینیسم
لنین در حال کار در کاخ کرملین ، 1918
نوشتار اصلی: لنینیسم


اندیشه لنین در نزد برخی به عنوان «مارکسیسم دوران امپریالیسم یا آخرین مرحله سرمایه داری» به شهرت رسید و به عنوان شالوده نظری انترناسیونالیسم پرولتری و کارپایه ایدئولوژیک بسیاری از احزاب و جنبش‌های کمونیستی جهان شناخته شد.

اندیشه لنین بر پایه برتری طبقه کارگر و حقانیت تاریخی آن استوار است. به نظر لنین طبقه کارگر حق دارد برای انجام رسالت تاریخی خود، به سلطه طبقات دیگر پایان دهد و سیادت مستقل خود را، که همان دیکتاتوری پرولتاریا است، مستقر سازد. افزار کارگران برای رسیدن به این هدف حزب طبقه کارگر است که به گفته لنین «آگاه‌ترین عناصر طبقه کارگر» در آن گرد آمده و متشکل شده‌اند.

پس از مرگ لنین و با عروج جوزف استالین، دیکتاتوری بزرگی در شوروی به پا شد و در عین حال این کشور با پیشرفت چشمگیر اقتصادی به ابرقدرتی در سطح جهان بدل شد. به ویژه پس از پیروزی در جنگ جهانی دوم و علی‌رغم تلفات انسانی بسیار سنگین در طول جنگ، شوروی به یکی از دو قطب جهان معاصر تبدیل گشت.

این رژیم در اوایل دهه ۹۰ و پس از یک سری اصلاحات که توسط گورباچف، آخرین رهبر شوروی، انجام شده بود از هم فروپاشید.
مرگ
لنی ؛ تروتسکی و لو کامنف در 1919
لنین در 1923.عکس حال نا خوش و لاغر لنین را به وضوح نشان می دهد.

در زمان شیرخوراگی سر لنین آنقدر بزرگ بود، که باعث می‌شود سرش به پایین بیفتد، مادرش نگران بود که ممکن است فرزندش بیماری ذهنی داشته باشد. در زمان بلوغ او مبتلا به بیماری‌های شایع آن زمان شد،تیفوئید، مشکلات دندان، آنفلوآنزا، یک عفونت پوستی به نام «اریزیپلاس»داشت. او تنش زیادی را تحمل می‌کرد، بی‌خوابی و میگرن داشت و گاه دچار دردهای شکمی می‌شد.

در ۳۸ سالگی، در جریان یک ترور او هدف دو گلوله قرا گرفت، یکی از آنها به ریه و استخوان ترقوه‌اش آسیب رساند و دیگر در قسمت تحتانی گردنش نشست. هر دو گلوله تا آخر عمر در بدن لنین باقی ماندند.

پدر لنین، هم مرگ زودهنگامی در ۵۴ سالگی داشت، علت مرگ او خونریزی مغزی بود، در هنگام مرگ پدر او مبتلا به تب تیفوئید هم بود.

بیشتر هفت خواهر و برادر لنین مرگ‌های زودهنگامی داشتند.. دو تن از آنها در دوره شیرخوارگی فوت کردند. یکی از برادران او در ۲۱ سالگی به خاطر توطئه ترور الکساندر سوم اعدام شد و برادر دیگری در نوزده سالگی به سبب بیماری تیفوئید درگذشت. تنها سه نفر از برادران و خواهران او به میانسالگی رسیدند، یکی از خواهران او در ۷۱ سالگی به خاطر سکته مغزی مرد، خواهر دیگرش در ۵۹ سالگی بعد از حمله قلبی درگذشت و آخرین برادر هم در ۶۹ سالگی به خاطر بیماری که طیق اسناد استنوکاردیا خوانده می‌شد و مشخص نیست دقیقاً به چه ناراحتی قلبی اشاره دارد، درگذشت.

لنین دو سال قبل از مرگ، سه سکته ناتوان‌کننده مغزی را تجربه کرد. در آن زمان با پزشکان برجسته اروپایی مشورت شد و آنها تشخیص‌های متنوعی را مطرح کردند: خستگی شدید عصبی، مسمومیت مزمن ناشی از سرب گلوله‌ها باقی‌مانده در بدن، تصلب شریان‌ها یا آرتریواسکلروز و ونوعی از اختلال عروقی و پرده‌های مغز ناشی از سیفیلیس به نام endarteritis luetica. تشخیص آخر به خاطر تطابق نداشتن با اتوپسی لنین و همچنین منفی بودن آزمایش سیفیلیس در او، نامحتمل بود. با این همه به لنین محلول‌هایی حاوی آرسنیک که درمان رایج سیفیلیس در آن زمان، تزریق می‌شد.

در ساعات پایانی عمر، لنین دچار تشنج شدیدی شد. نمونه‌برداری از جسد لنین نشان داد که شریان‌های منتهی به مغز او تقریباً به صورت کامل مسدود بودند، اما چرا لنین با اینکه ظاهراً عوامل خطر سکته مغزی را نداشت، اینچنین شریان‌هایش درگیر بودند؟ حتی گفته می‌شود وقتی انبرک جراحی به شریان‌های برخورد می‌کرد، صدایی مثل سنگ شنیده می‌شد که نشانه رسوب شدید کلسیم در جدار شریان‌ها بود.

لنین پرفشاری خون نداشت، حین کالبدگشایی هم با توجه به بزرگ نبودن سمت چپ قلب او، این مسئله تأیید شد. لنین سیگاری نبود و به علاوه اصلاً تحمل نمی‌کرد که کسی در حضورش سیگار بکشد، او به ندرت مشروب می‌خورد و به طور منظم ورزش می‌کرد، به علاوه او نشانه‌های عفونت مغز یا تومور مغزی هم نداشت.

با مروری بر سابقه بیماری‌های در خانواده لنین، علت بیماری او مشخص می‌شود. سه خواهر و برادر او که به سنین میانسالی رسیدند، شواهد بیماری قلبی-عروقی داشتند، پدر او هم در سنی نزدیک به خود او به خاطر خونریزی مغزی درگذشته بود، همه اینها این احتمال را مطرح می‌کنند که بالا بودن کلسترول، علت انسداد عروقی و سکته لنین بوده باشد.

ناخوشی شدید لنین از سال ۱۹۲۱ شروع شده بود، در سه سال آخر عمر، حال لنین به صورت فزاینده‌ای رو به وخامت می‌رفت، او در نامه‌ای که به ماکسیم گورکی نوشته بود، اظهار کرده بود که به شدت احساس خستگی می‌کند، نمی‌تواند بخوابد و سردردهای وحشتناکی دارد و نمی‌تواند هیچ کاری کند. جسد لنین را پس از مرگ مومیائی کرده در زیر بقعه موسوم به قبر سرخ در خارج کاخ کرملین گذاشتند و همه روزه زیارتگاه مورد احترام هزاران نفر از معتقدان و پیروان وی می‌گشت . نقش صورت وی به ضمیمه نقش صورت مارکس و انگلس نیز بر روی هزاران هزار پرچم (شبیه سه گانه مقدس در مسیح ) به عنوان “یک سه گانه غیر قابل اعتراض نوین رستگاری“ درآمده بود .

جایزه صلح لنین

جایزه بین‌المللی صلح لنین معادل اتحاد شوروی جایزه صلح نوبل بود، که به افتخار ولادیمیر لنین نامگذاری شده بود. این جایزه از سوی یک هیات منتخب دولت شوروی اعطا می شد به افرادی که هیات تشخصی می داد «صلح بین خلقها را مستحکم کرده اند». برخلاف جایزه نوبل این جایزه هر سال به چند نفر داده می شد.

جایزه نوبل

جایزه نوبل معتبرترین جایزهٔ علمی است که به یک دانشمند تعلق می‌گیرد.[۱] جایزه نوبل در سال ۱۸۹۵، به وصیت کارخانه‌دار و شیمیدان سوئدی، آلفرد نوبل که بیشتر او را به دلیل ابداع دینامیت می‌شناسند، پایه‌گذاری شد.

در سال ۱۹۰۱ میلادی، نخستین جوایز این بنیاد اهدا شد. طبق وصیت وی، پنج جایزه به‌طور سالانه در رشته‌های فیزیک، شیمی، فیزیولوژی و پزشکی، ادبیات و صلح؛ به افرادی تعلق می‌گیرد که بیشترین خدمت را به بشر کرده باشند.[۲]

ششمین جایزه یعنی نوبل اقتصاد نیز در سال ۱۹۶۸ میلادی، توسط بانک مرکزی سوئد پایه‌گذاری شد که البته در لیست جوایز مرتبط با بنیاد نوبل جایی ندارد.[۳]

محتویات

    ۱ هیئت‌های مخصوص و کمیته‌های تخصصی
    ۲ جشن‌های اهدای جوایز
    ۳ وصیت نوبل
    ۴ روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده
    ۵ عدم گزینش نامزدهای درگذشته
    ۶ انتقاد به اهدای جوایز
    ۷ به رسمیت نشناختن موفقیت‌های مشابه
    ۸ جای خالی جایزه ریاضیات
    ۹ دانستنی‌ها
    ۱۰ جستارهای وابسته
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

هیئت‌های مخصوص و کمیته‌های تخصصی
نقشه جهان بر حسب تعداد نوبلیست در هر کشور. کشورهای با برنده بیشتر رنگ تیره تری دارند.

چهار هیئت مخصوص اعطاء جایزه که تحت اساسنامه بنیاد نوبل فعالیت می‌کنند عبارت‌اند از:

فیزیک، شیمی و اقتصاد

آکادمی سلطنتی علوم سوئد که وظیفه انتخاب برنده جایزه نوبل در رشته‌های فیزیک و شیمی را برعهده دارد.[۴] هم‌چنین فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد، وظیفه انتخاب برنده «جایزهٔ علوم اقتصادی بانک مرکزی سوئد به یاد آلفرد نوبل» که به جایزه نوبل اقتصاد معروف است را نیز برعهده دارد.[۵]

ادبیات

آکادمی سوئد که وظیفه انتخاب برنده جایزه نوبل در رشته ادبیات را برعهده دارد.[۶]

فیزیولوژی و پزشکی

انستیتوی کارولینسکا که وظیفه گزینش برنده جایزه نوبل در رشته فیزیولوژی و پزشکی را برعهده دارد.[۷]

صلح

کمیته نروژی نوبل وابسته به پارلمان نروژ (برای جایزه صلح).

ضمناً پنج کمیته نوبل هم وجود دارد که هریک برای توزیع یکی از جوایز مطالعه می‌کنند (از جمله کمیته نروژی برای جایزه صلح). به‌علاوه چهار مؤسسه نوبل هم وجود دارد که هریک برای یکی از چهار جایزه نام‌بدره فعالیت می‌کنند.
نمودار توزیع جوایز کل نوبل بر حسب کشورها تا سال ۲۰۱۰. تعداد جوایز و سهم تقریبی از کل جوایز اعطا شده برای هر کشور نیز قید گردیده.

کمیته‌های پنجگانه نوبل هریک سه تا پنج عضو دارند که توسط هیئت مربوط تعیین می‌شوند. کسی نمی‌تواند خود را نامزد دریافت جایزه نوبل کند. کسانی‌که می‌توانند معرف نامزدهای جوائز نوبل باشند:

    برندگان سابق جوائز نوبل (در رشته مخصوص خود)
    اعضاء هیئت اعطاء جوایز و اعضاء کمیته‌های نوبل (در رشته مخصوص خود)
    استادان برجسته دانشگاه و آن‌هائی که توسط اعطاء کنندگان جوایز انتخاب می‌شوند.
    ناشر اثر نامزد. (در مورد ادبیات)
    اعضاء پاره‌ای از سازمانهای پارلمانی یا حقوقی بین‌المللی (برای جایزه صلح)
    اعضاء پارلمان‌ها و کابینه‌ها (برای جایزه صلح).

جشن‌های اهدای جوایز
تالار کنسرت استوکهلم که هر ساله جشن‌های اهدای جوایز نوبل در آن صورت می‌گیرد.

کمیته‌ها و مؤسساتی که جزو هیات انتخاب جوایز هستند اغلب نام برندگان را در ماه اکتبر اعلام می‌کنند. این جوایز در یک مراسم رسمی که در ۱۰ دسامبر یعنی سالگرد درگذشت آلفرد نوبل برگزار می‌شود به برندگان اهدا می‌شوند. مراسم جایزه صلح نوبل از ۱۹۰۵ تا ۱۹۴۶ در موسسه نوبل نروژ، پس از آن در ابتدا در دانشگاه اوسلو و از سال ۱۹۹۰ در عمارت شهرداری اوسلو برگزار شده‌است. سایر مراسم‌های اهدای جوایزاز سال ۲۰۰۵ در سالن کنسرت استوکهولم برگزار شده‌اند. هر سال هر یک از جوایز حداکثر به سه نفر اهدا می‌شود. هر جایزه عبارتست از یک مدال طلا، یک دیپلم افتخار و مبلغی پول. در حال حاضر مبلغ اهدایی در حدود ۱۰ میلیون کرونای سوئد (اندکی بیش از یک میلیون یورو یا ۱/۳ میلیون دلار ایلات متحده) می‌باشد. اصولاً اهدای این مبلغ با این هدف صورت گرفته‌است که برندگان نوبل، به دور از فشار تامین هزینه‌ها، به کار و پژوهش ادامه دهند. اما واقعیت اینست که بسیاری از برندگان، پیش از دریافت این مبلغ بازنشسته می‌شوند. اگر در یک گروه دو نفر برنده شوند، مبلغ نام‌برده میان دو نفر نصف می‌شود. اگر شمار برندگان سه نفر باشد، کمیته اهدای جوایز مختار است که این مبلغ را بطور برابر میان سه نفر تقسیم کرده یا اینکه به یک از برندگان یک‌دوم و به هر یک از دو نفر دیگر یک‌چهارم مبلغ مذکور را اهدا کند. معمولاً دریافت‌کنندگان این مبلغ، آن‌را برای اهداف علمی، فرهنگی یا انسان‌دوستانه، وقف می‌کنند.

از سال ۱۹۰۲، شاه سوئد، به‌جز جایزه صلح نوبل، رسماً کلیه جوایز را در استوکهولم اهدا کرده‌است. پادشاه اسکار دوم در ابتدا با اهدای جوایز بزرگ ملی به خارجی‌ها مخالف بود، اما گفته می‌شود پس از آنکه به ارزش تبلیغاتی این جوایز برای کشورش پی برد نظرش عوض شد. اولین جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۰۱ توسط رییس مجلس نروژ اهدا شد تا اینکه در سال ۱۹۰۴ کمیته نوبل نروژ تشکیل شد. پنج عضو این کمیته توسط پارلمان نروژ (استورتینگت) گمارده می‌شوند و انجام امور مقدماتی مربوط به داوری و نیز اهدای جایزه صلح نوبل بر عهده این کمیته است. اعضای این کمیته مستقل هستند و به قانونگزاران پاسخگو نمی‌باشند. اعضای دولت نروژ حق عضویت در این کمیته را ندارند.
وصیت نوبل
آلفرد نوبل

پایه‌گذاری جوایز نوبل در پی وصیت آلفرد نوبل شیمیدان، کارآفرین سوئدی و مخترع دینامیت صورت گرفت. آلفرد نوبل در طول زندگی‌اش چندین وصیت‌نامه نوشت. آخرین وصیت‌نامه وی در ۲۷ نوامبر سال ۱۸۹۵ اندکی بیش از یکسال قبل از مرگش نوشته شد. او در ۲۷ نوامبر سال ۱۸۹۵ وصیت‌نامه مذکور را در باشگاه سوئد-نروژ پاریس امضا کرد. اختراع نوبل مستقیماً در ساخت مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفت و او از استفاده نظامی از اختراعش به شدت ناراحت بود. گفته می‌شود درآن زمان، یک روزنامه فرانسوی به مناسبت مرگ لودویگ برادر نوبل، به اشتباه یک اعلامیه‌های درگذشت کودکان را به چاپ رساند و در آن آلفرد نوبل را «سوداگر مرگ» لقب داد؛ نوبل با خواندن این مطلب تصمیم گرفت که آخرین وصیت‌نامه خود را بنویسید. بر اساس این وصیت‌نامه، نوبل ۹۶ درصد از ثروت خود را به پایه‌گذاری مراسم اهدای پنج جایزه اختصاص داد:

    کلیه دارایی‌های نقدشدنی اینجانب باید صرف امور زیر شود:

    این سرمایه باید توسط مجریان وصیتنامه اینجانب، برای خرید اوراق بهادار مطمئن سرمایه‌گذاری شود تا از سود آن هر ساله به افرادی که در سالهای آینده به حال بشریت بهترین بهره‌ها را به ارمغان می‌آورند جوایزی اعطا شود. سود حاصل از سرمایه مذکور باید به پنج قسمت مساوی تقسیم شده و به پنج مورد زیر اختصاص یابد: یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا اختراع در زمینه فیزیک دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا پیشرفت در زمینه شیمی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف در زمینه فیزیولوژی یا پزشکی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که در عرصه ادبیات بارزش‌ترین اثر را با گرایشی آرمان‌گرایانه خلق کرده باشد؛ و یک قسمت به شخصی که برای ایجاد برادری در میان ملت‌ها و انحلال یا کاهش نیروهای نظامی یا برگزاری یا حمایت از همایش‌های صلح‌طلبانه بزرگترین و بهترین کار را انجام می‌دهد.

    جوایز فیزیک و شیمی باید توسط فرهنگستان علوم سوئد؛ جوایز فیزیولوژی و پزشکی توسط موسسه کارولین در استوکهلم؛ جوایز ادبیات توسط فرهنگستان استوکهلم و جوایز قهرمانان صلح توسط کمیته‌ای که توسط استورتینگ انتخاب شده اهدا شوند. خواسته آشکار من اینست که در اهدای این جوایز، ملیت شخص مورد توجه قرار نگیرد تا صرفنظر از آنکه او اهل اسکاندیناوی است یا نه، شایسته‌ترین فرد این جایزه را دریافت کند.

معروف است که نوبل بعلت خصومتی که با یک دانشمند ریاضی داشت جایزه ریاضی تعیین نکرد. اگرچه وصیت‌نامه نوبل بنیانگذار این جوایز بود، اما طرح او کامل نبود وبه دلیل پاره‌ای موانع ۵ سال طول کشید تا بنیاد نوبل تاسیس شود در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۰۱ اولین جوایز نوبل اهدا گردند.[۸]
روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده

در مقایسه با سایر جوایز، روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده جوایز نوبل طولانی و موشکافانه‌است. به همین دلیل است که در گذر سالها، جوایز نوبل به مهمترین و پروجهه‌ترین جوایز در نوع خود تبدیل شده‌اند. فرم‌هایی که به منزله دعوتنامه‌های شخصی و اختصاصی است، به ۳۰۰۰ شخص منتخب ارسال می‌شوند تا از آنها برای اعلام نامزدی دعوت به عمل آید. به عنوان مثال بنیاد نوبل اعلام کرده‌است که در مورد جایزه صلح ممکن است افراد زیر نامزد شوند:

    اعضای مجامع ملی و دولت‌های کشورها
    اعضای دادگاههای بین‌المللی
    رؤسای دانشگاهها
    اساتید علوم اجتماعی، تاریخ، فلسفه، حقوق و الهیات
    رؤسای موسسات تحقیقات صلح و موسسات سیاست خارجی
    افرادی که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده‌اند
    اعضای هیات مدیره سازمان‌هایی که جایزه صلح نوبل دریافت کرده‌اند
    اعضای فعال یا اعضای سابق کمیته نوبل نروژ
    مشاورانی که سابقاً توسط کمیته نوبل نروژ منصوب شده‌اند

برای جوایز دیگر نیز، این شرایط حکمفرما هستند.

مهلت دقیق اعلام نامزدی ۳۱ ژانویه است.[۹] اعلام نامزدی توسط خود شخص از درجه اعتبار ساقط است. همچنین افرادی که زنده هستند می‌توانند نامزد دریافت این جایزه شوند. بر خلاف بسیاری جوایز دیگر، نامزدهای دریافت جایزه نوبل بطور علنی معرفی نمی‌شوند و هرگز به آنها اعلام نمی‌شود که آنها برای دریافت جایزه مورد نظر هستند. موارد ثبت شده به مدت پنجاه سال مهروموم می‌شوند.

پس از اتمام مهلت اعلام نامزدی، یک کمیته موارد نامزدی را جمع‌آوری می‌کند تا به فهرست اولیه‌ای که از ۲۰۰ نامزد تشکیل شده برسد. این فهرست برای کارشناسان منتخب در حوزه کار هر یک از نامزدها فرستاده می‌شود تا اینکه فهرست مذکور به ۱۵ نامزد نهایی محدود شود. پس از آن گزارشی را به پیوست نظرات مربوطه تهیه می‌کند و آنرا به آکادمی یا بر حسب زمینه جایزه به دیگر نهاد مربوطه می‌فرستد. برای روشنتر شدن اینکه این موسسات در چه حد و اندازه‌ای هستند، مجمع جایزه پزشکی را مثال می‌زنیم که ۵۰ عضو دارد. اعضای موسسه تشکیل جلسه می‌دهند و برای انتخاب برنده(ها) جایزه رای‌گیری می‌کنند. روند انتخاب برنده نهایی در بین زمینه‌های گوناگون اندکی با هم متفاوت است. برای نمونه در ادبیات به ندرت به بیش از یک نفر جایزه اهدا می‌شود اما سایر جایزه‌ها معمولاً برای چند نام در نظر گرفته می‌شوند.
عدم گزینش نامزدهای درگذشته

انتخاب افراد درگذشته به عنوان برنده جایزه مجاز نیست. گاهی با استناد به این واقعیت که برخی افراد که لایق دریافت جایزه نوبل بوده‌اند به خاطر اینکه پیش از مرگشان نامزد دریافت این جایزه نشده‌اند، انتقاداتی صورت گرفته‌است. در دو مورد جایزه نوبل به افراد متوفی‌ای که در هنگام نامزد شدن زنده بوده‌اند اهدا شده‌است. این دو مورد عبارتند از دگ همرسکیورد دبیر کل سازمان ملل (۱۹۶۱، جایزه صلح) و اریک اکسل کارفلت (۱۹۳۱، ادبیات) و mdash؛ به هر دو نفر در همان سالی که درگذشته‌اند جایزه اهدا شد. از سال ۱۹۷۴ به بعد، به افراد درگذشته جایزه اهدا نشده‌است. ویلیام ویکری (۱۹۹۶، اقتصاد) پیش از آنکه جایزه را دریافت کند درگذشت و این مسئله پس از آن بود که برنده شدن وی اعلام شده بود.
انتقاد به اهدای جوایز

در طی سالها، افرادی که معتقدند توافقات رسمی و تایید اسامی از موفقیت‌های واقعی در روند تصمیم‌گیری در مورد اینکه جایزه باید به چه کسی اهدا شود مهمتر است، جوایز نوبل را مورد انتقاد قرار داده‌اند. شاید یکی از بدترین این موارد در ۱۹۷۳رخ داد که در آن هنری کیسینجر و لی دوک تو به خاطر بازگرداندن صلح به ویتنام به طور مشترک برنده جایزه صلح نوبل شده بودند و این در حالی بود که جنگ در ویتنام همچنان ادامه دشت. لی‌دوک‌تو با این استدلال که صلح هنوز محقق نشده‌است از دریافت جایزه خودداری کرد.
به رسمیت نشناختن موفقیت‌های مشابه

در فاصله سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۸، ماهاتما گاندی پنج بار نامزد دریافت جایزه نوبل شد اما هیچگاه جایزه‌ای دریافت نکرد. تحقیقات نشان می‌دهد که مقامات مسئول قصد داشتند در سال ۱۹۴۸جایزه نوبل را به وی اهدا کنند؛ با این حال وی در همان سال ترور شد. گفته می‌شود کمیته در همان سال برای وی جایزه پس از وفات در نظر گرفت اما سرانجام این تصمیم را منتفی کرد و در عوض تصمیم گرفت که در آن سال جایزه نوبل را به هیچکس اهدا نکند.

یکی دیگر از نقاط مورد اختلاف، قوانین سختگیرانه‌ای است که با ارائه همزمان جایزه به بیش از سه نفر مخالفت می‌کند. در مواردی که جایزه برای ارج نهادن به موفقیت کار تیمی که بیشتر از سه نفر است در نظر گرفته می‌شود، ناگزیر یک یا چند نفر از دریافت جایزه محروم می‌شوند. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۲، جایزه‌ای که به دلیل پیشرفت‌های صورت گرفته در زمینه طیف‌سنجی توده‌ای در شیمی پروتئین به کویچی تاناکا و جان فن اهدا شد تلاش‌های فرانس هیلن‌کامپ و مایکل کاراس را از موسسه شیمی فیزیک و نظریه‌ای دانشگاه فرانکفورت را به رسمیت نشناخت.[۱۰] همچنین، قانون عدم ارائه جوایز به اشخاص متوفی، اغلب موفقیت‌های کسانی را که پیش از دریافت جایزه در پیشبرد آن رویداد علمی خاص همکاری داشته‌اند را به رسمیت نمی‌شناسد. به عنوان مثال در سال ۱۹۵۳، روزالیند فرانکلین در کشف ساختار دی ان ای به پیشرفت‌های مهمی رسید اما وی در سال ۱۹۵۸ در پی ابتلا به سرطان تخمدان درگذشت و در سال ۱۹۶۲ جایزه نوبل به فرانسیس کریک، جیمز دی واتسون و موریس ویلکینز (یکی از همکاران فرانکلین) اهدا شد.[۱۱] جایزه نوبل فیزیک در سال ۲۰۰۵ و بویژه برنده شناختن روی گلابر و برنده ندانستن جورج سودارشان انتقادات فراوانی را به همراه آورد. در حالیکه نقل قول‌های ارئه شده در مقاله گلابر در سال ۱۹۶۳ نشان می‌دهند که کار وی از منابع بیشتری بهره برده، اما کاملاً روشن است که مقاله‌های هر دو فیزیکدان، در زمینه نورشناسی کوانتوم و فرضیه همگرایی تاثیر بسزایی داشته‌است. متأسفانه در این مورد نیز درگذشت لن ماندل و دان والز که به پیشبرد موارد مذکور کمک‌های فراوانی کرده بودند، باعث شد این دانشمندان نیز از گردونه حذف شوند.

همچنین جایزه نوبل شیمی در سال ۲۰۰۰ برای «کشف و پرورش پولیمرهای آلی رسانا»، اکتشاف پولیمرهای درهم تنیده انتقال شارژی با همان سطح رسانایی بالا، که قبلاً کشف آن توسط ویس ات آل در گزارش وی در سال ۱۹۶۳ در مورد رسانایی بالای پولی‌پیرول اکسید شده آیودین دارشده [۱] و نیز گزارش قبلی وی در مورد یک ابزار الکترونیکی آلی با رسانایی بالا [۲] اعلام شده بود را نادیده گرفت. همچنین مراجعه کنید به پولیمرهای رسانا.
جای خالی جایزه ریاضیات

دلایل فراوانی وجود دارد که چرا نوبل برای ریاضیات جایزه‌ای در نظر نگرفت. در وصیتنامه نوبل از ارائه جوایز به آندسته از «اکتشافات و اختراعاتی» صحبت به میان آمده که برای نوع بشر در عمل بیشترین فایده را داشته‌اند، و به احتمال جنبه عملی این کارها بیش از جنبه تئوریک آن مورد نظر بوده‌است. در نتیجه ریاضیات علمی نبود که به حال بشریت فایده‌ای عملی داشته باشد؛ چیزی که اساس تشکیل بنیاد نوبل را تشکیل می‌داد.[۱۲] یک دلیل احتمالی دیگر این بود که پیش از آن در اسکاندیناوی یک جایزه مشهور برای ریاضیات وجود داشت. جوایزی که در آن زمان در زمینه ریاضیات داده می‌شد، عمدتاً به دلیل تلاش‌های گوستا میتاگ لفلر بود که بنیانگذار نشریه «اکتا متمتیکا» بود و این نشریه پس از گذشت یک قرن همچنان یکی از مهمترین نشریات ریاضی در جهان است. او با استفاده از نفوذش در استکهلم، شاه اسکار دوم را متقاعد کرد تا رقابت‌های جایزه‌داری را ترتیب داده و از ریاضیدانان برجسته سراسر اروپا از جمله هرمیت، برتراند، ویرستراس و پوینکار تقدیر بعمل آورد. اغلب گفته می‌شود دلیل آنکه نوبل از ارائه جایزه به ریاضیات خودداری کرد این بود که همسرش با میتاگ لفلر روابط نامشروع داشت. البته این داستان یک دروغ محض است زیرا نوبل هیچگاه ازدواج نکرده بود.[۱۳] درسال ۲۰۰۱، دولت نوروژ ارائه جایزه آبل را در زمینه ریاضیات آغاز کرد تا جای خالی جایزه ریاضی نوبل را پر کند. جایزه شاو نیز که اهدای آن در سال ۲۰۰۴ آغاز شده و به جایزه نوبل شباهت دارد، در زمینه علوم ریاضی اعطا می‌شود. مدال فیلد اغلب به «جایزه نوبل ریاضی» تشبیه می‌شود، اما از آنجا که این جایزه به ریاضیدانان زیر چهل سال محدود می‌شود، این مقایسه چندان مناسب نیست. جایزه کرافورد در زمینه ریاضی، مانند جوایز علمی نوبل، توسط آکادمی سلطنتی سوئد اعطا می‌شود. بطور کلی، این جایزه معادل جوایز علمی نوبل است.
دانستنی‌ها
ماری کوری؛ اولین کسی که دو بار برنده جایزه نوبل شد

در تاریخ جوایز نوبل تنها چهار نفر بوده‌اند که دوبار موفق به دریافت جایزه شده‌اند. این افراد عبارتند از:

    ماری اسکلودوسکا کوری

        فیزیک [۱۹۰۳]: کشف رادیو اکتیویته
        شیمی [۱۹۱۱]: انزوای رادیوم خالص

    لینوس پاولینگ

        شیمی [۱۹۵۴]: نظریه اوربیتال به‌هم‌آمیخته
        صلح [۱۹۶۲]:عمل‌گرایی پیمان منع آزمایش‌های هسته‌ای

    جان باردین

        فیزیک [۱۹۵۶]: اختراع ترانزیستور
        فیزیک [۱۹۷۲]: نظریه ابررسانایی

    فردریک سانگر

        شیمی [۱۹۵۸]: ساختار مولکول انسولین
        شیمی [۱۹۸۰]: توالی ویروس نوکلئوتاید

علاوه بر این، کمیته بین‌المللی صلیب سرخ در سال‌های ۱۹۱۷، ۱۹۴۴ و ۱۹۶۳ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. دو جایزه اول، بطور ویژه به خاطر تلاش‌های این گروه در طی جنگ‌های جهانی اعطا شدند.

تنها خواهر-برادرانی که برنده جایزه نوبل شدند جان تینبرگن (اقتصاد ۱۹۶۹) و برادر کوچکترش نیکو تینبرگن (پزشکی، ۱۹۷۳) بودند.

تاکنون دو نفر برنده هر دو جایزه اسکار و نوبل بوده‌اند. جورج برنارد شاو از ایرلند در سال ۱۹۵۲ جایزه ادبیات نوبل و در سال ۱۹۳۸ به خاطر بهترین بازی روی صحنه، جایزه اسکار را به خود اختصاص داد و ال گور آمریکایی که در سال ۲۰۰۷ نوبل صلح را به خاطر تلاش برای پایان جنگ عراق و در فوریه ۲۰۰۸ اسکار بهترین فیلم مستند برای کارگردانی فیلم یک حقیقت آزاردهنده را بدست آورد.
جستارهای وابسته

    فهرست برندگان جایزه نوبل
    جایزه ایگ‌نوبل
    مرکز صلح نوبل
        برندگان نوبل به ترتیب کشور
        برندگان جایزه نوبل از نظر وابستگی دانشگاهی
        برندگان زن جایزه نوبل
        فهرست برندگان یهودی جایزه نوبل
        فهرست برندگان مسلمان جایزه نوبل
        فهرست برندگان هندوی جایزه نوبل
    جایزه نوبل فیزیک
    جایزه نوبل شیمی
    جایزه نوبل فیزیولوژی با پزشکی
    جایزه نوبل ادبیات
    جایزه صلح نوبل
    جایزه نوبل اقتصاد (جایزه علوم اقتصادی بانک سوئد به یاد آلفرد نوبل)
    فهرست هدایا، مدالها و جوایز
    جایزه تورینگ (کامپیوتر)
    جایزه صلح لنین
    موارد اختلاف‌برانگیز جایزه نوبل
    جایزه فناوری هزاره

انستیتوی کارولینسکا

انستیتوی کارولینسکا (به سوئدی: Karolinska Institutet) یکی از بزرگ‌ترین دانشگاههای علوم پزشکی اروپا است که در شهر استکهلم، سوئد واقع شده‌است.

انستیتوی کارولینسکا، موسسه‌ای علمی و غیردولتی است که وظیفه انتخاب برنده جایزه نوبل در رشته فیزیولوژی و پزشکی را برعهده دارد.

جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی

جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی یکی از جایزه‌های نوبل است که هر سال از سوی انستیتوی کارولینسکا اعطا می‌شود.

این جایزه از ۱۹۰۱ تا کنون با وقفه‌هایی اهدا گشته

۱۹۱۸ (میلادی)

رویدادها

۱۱ نوامبر - پایان جنگ جهانی اول
زادروزها

    18 ژوئیه - نلسون ماندلا :رهبر و رئیس جمهور آفریقای جنوبی .

مرگ‌ها

    ۳ ژوئیه - محمد پنجم، سلطان عثمانی
    ۱۷ ژوئیه - نیکلای دوم، تزار روسیه همراه با خانواده‌اش به‌دست بلشویک‌ها تیرباران شد.

جوایز نوبل

    جایزه صلح نوبل -
    جایزه نوبل فیزیک - ماکس پلانک برای خدمات او به پیشرفت فیزیک با کشف کوانتای انرژی
    جایزه نوبل شیمی - فریتز هابر
    جایزه نوبل اقتصاد -
    جایزه نوبل ادبیات -
    جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی -

جمهوری دمکراتیک آذربایجان

جمهوری دمکراتیک آذربایجان (به ترکی آذربایجانی: آذربایجان دمکراتیک جمهوریتی، Azərbaycan Xalq Cümhuriyyəti (ADR)) نخستین تلاش موفق برای تأسیس دولتی سکولار و دمکراتیک در جهان اسلام بود.[۱] دولتی بود نسبتاً کم عمر (۲۳ ماه) که در ۲۸ مه سال ۱۹۱۸ در گنجهٔ آذربایجان توسط تعدادی از سیاست‌مداران ملی‌گرا بعد از منحل شدن فدراسیون ماورای قفقاز اعلام استقلال کرد. تلاش این جمهوری برای اتحاد با ایران با حملهٔ ارتش سرخ شکست خورد.[۲] این جمهوری نخستین جمهوری در جهان اسلام محسوب می شود که حق رای را برای زنان برابر با مردان مساوی اعلام کرد.

گنجه

گنجه یا کیروف‎آباد شهری در شمال غربی جمهوری آذربایجان است. جمعیّت این شهر در حدود ۳۱۳٬۳۰۰ نفر است.[۱][۲]

محتویات

    ۱ نام
    ۲ جمعیّت گنجه پیش از مغولان
    ۳ موقعیت تاریخی
    ۴ نگارخانه
    ۵ پانویس

نام
پارک خمسه در شهر گنجه

نام گنجه از گنج پارسی برگفته شده است[۳] و در منابع عربی "جنزه" آمده است.
پارک جدید شهر گنجه
جمعیّت گنجه پیش از مغولان

بنابر قول گیراگوس گاندزاکِتسی (تاریخ‌نگار و کشیش ارمنی همزمان با نظامی گنجوی)، پیش از حملهٔ مغولان به شهر گنجه، شهر گنجه دارای انبوه جمعیّت پارسیان و و اقلّیّتی از مسیحیان بود.[۴]. باید توجّه داشت که گیراگوس بین ایرانی و عربی و ترک و مسلمان تفاوت می‌گذاشته است و وقتی در متن خود ساکنان شهر گنجه را ایرانی می‌خواند منظورش ایرانی است نه نام عمومی برای تمام مسلمانان. او برای اعراب از واژه‌ی «تاچیک» (Tachik همان تاجیک یا تازیک = تازی = عرب = مسلمان) استفاده می‌کند و عربان را تاچیک می‌خواند(همانند نوشتارهای پهلوی). او ترکان را تئورک (T'urk) می‌نویسد. برای نمونه در فصل ۱۸ می‌نویسد که «جلال‌الدین محمد خوارزمشاه سپاهیان خود را از میان ایرانیان و تاچیکان و تئورکان گرد آورد.»[۵]. در این کتاب به نام تاریخ ارمنیان که مال سدهٔ هفتم ق. / سیزدهم م. یعنی بسیار نزدیک به روزگار شاعر بزرگ ایرانی نظامی گنجه‌ای است، نگارندهٔ ارمنی که خود زادهٔ شهر گنجه است، بین اعراب، ترک، پارسی (در ترجمهٔ انگلیسی به نام ایرانی آمده است) تفاوت گذاشته است و تنها به انبوه پارسیان و اقلّیّتی از مسیحیان در گنجهٔ پیش از مغولان تأیید کرده است[۶]. کتاب نزهت المجالس نیز بیست و چهار شاعر پارسیگو پیش از حمله مغولان به گنجه ذکر کرده است و وجود این تعداد شاعر که در قرن ششم و هفتم و هشتم در شمال‌غرب ایران قدم به عرصهٓ هستی گذاشته‌اند و در زبان همگانی ایرانیان ـ فارسی ـ شعر سروده‌اند، مؤید آن است که در اران و آذربایجان، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بوده‌است[۷][۸]

شهر گنجه بنابر نظر این تاریخ نگار همزمان با حمله مغولان، بدست مغول‌ها نابود شد و تنها اندکی از مردم شهر که موفق به فرار شدند، پس از پایان حمله مغول در دوران بازسازی شهر به شهر برگشتند[۹].

این شهر دوباره در دوران ایلخانیان رونق محدد گرفت.حمدالله مستوفی آن را جز چهار شهر مهم ایران میداند:

چند شهر است اندر ایران مرتفع‌تر از همه

بهتر و سازنده‌تر ز خوشی آب و هوا

گنجه پر گنج در اران صفاهان در عراق

در خراسان مرو و در روم باشد آق‌سرا
موقعیت تاریخی

گنجه زادگاه شاعر و عارف بزرگ نظامی گنجوی است. از جمله مشاهیر دیگر این شهر مهستی گنجوی بانوی شاعر است. در خلال جنگ‌های ایران و روسیه در قرن نوزدهم، گنجه به همراه شهرهایی دیگر از قفقاز ضمیمهٔ خاک روسیه گردید.

اسم رسمی گنجه در دوران حاکمیت روسیه تزاری به الیزابتوپل تغییر کرد، سپس در دوران حاکمیّت کوتاه جمهوری دمکراتیک آذربایجان (۱۹۱۸ (میلادی)) این شهر موقتا پایتخت جمهوری جدید در آمد تا آنکه باکو از کنترل روسها خارج گشت. نام گنجه در دوره حاکمیت شوروی به کیرف‌آباد تغییر کرد. بعد از استقلال دوباره جمهوری آذربایجان اسم گنجه رسماً ترمیم گشته‌است.