اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

شعر کهن فارسی

شعر کهن پارسی یا شعر کلاسیک پارسی به صورت کنونی قدمتی بیش از هزار و صد سال دارد. این گونه شعر کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پایه ساختاری است که عروض نام دارد. ساختار اوزان عروضی برپایهٔ طول هجاهاست. هر مصراع به قالب هایی تقسیم می‌شود که هجاها باید در آن قالب‌ها قرار گیرند. تفاوت شعر هجایی با شعر عروضی در وجود همین قالب هاست که شعر هجایی در قالبی قرار نگرفته و بر اساس هجاهای مصراع ساخته می‌شود.

محتویات

    ۱ مقدمه
    ۲ تاریخچه
    ۳ موسیقی
        ۳.۱ وزن عروضی
            ۳.۱.۱ وزن روان
        ۳.۲ وجود قافیه
        ۳.۳ اعجازهای پنهان
    ۴ نحوه قرار گیری کلمات
        ۴.۱ حضور مستحکم کلمه به تنهایی
        ۴.۲ حضور مستحکم کلمات در ارتباط با یکدیگر
    ۵ دلیل‌آوری
    ۶ تصویرسازی
        ۶.۱ تصویرسازی مختص بوستان سعدی و شاهنامه فردوسی
    ۷ دو وجهی
    ۸ سهل ممتنع
    ۹ انواع شعر کهن پارسی
    ۱۰ سبک‌های شعر کهن پارسی
    ۱۱ گونه‌ها و جریان‌ها در شعر کهن پارسی
    ۱۲ سال‌شمار شاعران شاخص شعر کهن فارسی تا سده ۱۳ هجری قمری
    ۱۳ پانویس
    ۱۴ منابع
    ۱۵ جستارهای وابسته

مقدمه

شعرهای کلاسیک پارسی دارای ویژگی هائی هستند که با شعرهای نو متفاوت اند. «شعر کلاسیک گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد.»[۱] شعرای بزرگی مانند: فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، نظامی و ... هر کدام با اینکه سبک مختلفی داشته‌اند اما در یکسری ویژگی‌ها مشترک هستند.
تاریخچه

نخستین نمونه‌های به دست آمده از شعر در ایران، پیشینه‌شان به روزگار زرتشت پیامبر و سروده‌هایش در گاهان می‌رسد. این سروده‌ها به گویش گاهانی از زبان اوستایی است. همچنین از دوران پهلوانی (اشکانی) منظومه‌هایی - مانند ایاتکار زریران (یادگار زریران) و درخت آسوریک - به زبان پهلوی اشکانی در دست است. افزون بر این نمونه‌هایی از شعر (ترانه‌های خسروانی) به زبان پهلوی ساسانی یافت شده‌است. (همچنین ببینید: اشعار پارسی بجا مانده از دورهٔ ساسانیان)

سروده‌ها و اشعار مانوی به پارسی میانه (پهلوی ساسانی و اشکانی) نیز در نزد اهل فن اهمیتی به سزا دارد. لیکن اجماع علمای فن بر این است که وزن هیچکدام از این اشعار عروضی نیست، بنابراین این اشعار با شعر امروزی پارسی تفاوتی بنیادین دارند.[نیازمند منبع]

نخستین شاعران پارسی‌سرا (مراد از پارسی در اینجا فارسی دری و در مقابل فارسی میانه است) در دربار یعقوب لیث صفاری پدیدار شدند. اگر چه نمونه‌هایی از شعر به زبان پارسی دری، پیش از این دوران وجود دارد، ولی بررسی آنها مشخص می‌کند که در زمان سروده‌شدنشان شعر پارسی هنوز قوام نیافته‌بود، چرا که وزن آنان به طور مطلق عروضی نیست. در اینجا نمونه‌ای از اینگونه اشعار (که تعدادشان انگشت شمار است) می‌آوریم. این قطعه شعری نگاشته‌شده در آتشکده کرکوی واقع در سیستان است:
فُرخته باذا روش         خُنیده کرشسپِ هوش
همی برست از جوش         اَنوش کن می‌انوش
دوست بَذآگوش         بَذآفرین نهاده گوش
همیشه نیکی کوش         که دی گذشت و دوش
شاها خدایگانا         بآفرین شاهی

محمد سگزی و بسام کورد از نام‌های چند تن از سرایندگان دربار یعقوب است.

مرحله بعدی شکل‌گیری و تکامل شعر کهن پارسی در ورارود (ماوراء النهر) و خراسان اتفاق افتاد. علت آن بیش از هر چیز پشتیبانی فرمانروایان ایرانی‌نژاد سامانی از زبان پارسی بود. در این روزگار شاعران بزرگی چون رودکی سمرقندی، شهید بلخی و دقیقی بلخی پدیدار شدند. فردوسی، بزرگ‌ترین حماسه‌سرای ایران، نیز اواخر این دوره را درک کرد.

با روی کار آمدن غزنویان ترک‌نژاد از رونق شعر پارسی کاسته نشد و ایشان بویژه محمود غزنوی از پشتیبانان جدی سخنوران بودند. در این دوره شاهد برآمدن سرایندگان بزرگی چون فرخی سیستانی و عنصری بلخی هستیم.

از روزگار غزنوی به بعد بویژه از آغاز پادشاهی سلجوقیان اندک اندک جنبش سرایش شعر به زبان پارسی دری به نواحی مرکزی ایران و حتی نواحی غربی (چون آذربایجان) کشیده شد و شعر و زبان آن تحت تأثیر گویش محلی گویندگان این خطه قرار گرفت. در این عهد شاعران بزرگی چون ناصر خسرو بلخی، قطران تبریزی، فخرالدین اسعد گرگانی و اسدی طوسی پدیدار شدند.

در سده ششم هجری شاهد پیدایش سرایندگان بزرگی چون عطار نیشابوری، نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی، انوری ابیوردی، ظهیر فاریابی و ده‌ها شاعر بزرگ دیگر هستیم.

سده هفتم هجری اوج شعر پارسی محسوب می‌شود[نیازمند منبع] و در آن دو شاعر بزرگ سعدی شیرازی و مولانا جلال‌الدین بلخی رومی آسمان شعر پارسی را روشن کردند. پس از این دو بزرگوار، شعر پارسی در سراشیب و فرود افتاد و اگر چه در سده هشتم هجری با ظهور شعرایی چون عبید زاکانی و حافظ شیرازی اعتلا یافت.

بعداز حافظ که پایان بخش سبک عراقی است. سبک هندی پیدا شد که شاعران بزرگی چون صائب تبریزی دارد و بیدل دهلوی (که در افغانستان و تاجیکستان جایگاه بالایی دارد) داشت.

در دوران مشروطه که اواخر دوران شعر کهن پارسی بود، شاعران نقش مهمی درانقلاب مشروطه داشتند. ازخون جوانان وطن لاله دمیده‌است شعر معروف عارف قزوینی است. میرزاده عشقی را سر می‌برند و با ظهور نیما یوشیج دوره تکتازی شعر کهن سر می‌آید. ولی همزمان این شعر همراه با شعر نو ادامهٔ حیات می‌دهد بطوریکه شاعرانی همچون سیمین بهبهانی-مهرداد اوستا- ابراهیم صهبا آن را ادامه می‌دهند.
موسیقی

در پیدایش شعر مهم‌ترین مسئله موسیقی است، در حقیقت عده‌ای از ادبا بر این باور هستند که وزن و موسیقی پایه ریشه ای اشعار هستند. بیشتر اشعاری که دارای موسیقی دلنشین هستند شرایط زیر را دارند:
وزن عروضی

شعرای اولیه قالبهایی را پدید آوردند، که اگر کلمات بر اساس آنها چیده شوند، در شعر موسیقی به وجود می‌آید. شاعران کهن بر پایه پیام شعری خود، وزن متناسب با آن را بر می‌گزیدند. به عنوان نمونه فردوسی در شاهنامه بیشتر از وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، استفاده کرده‌است، چرا که هجاهای کوتاه برای توصیف صحنه‌های نبرد و القای سرعت مناسبتر هستند.
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر         ز خون یلان دشت گشت آبگیر
وزن روان

شعرای اولیه از ۳۳ وزن عروضی که در اصل از زبان عربی وارد شعر پارسی شده بود استفاده می‌کردند که بسیاری از آنها با زبان پارسی هماهنگی نداشتند. بعدها سعدی وزنها را بهگزینی کرد و تنها از ۷ وزن عروضی که روانتر بودند استفاده کرد. نمونه‌ای از وزن روان:
درآن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم         بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

نمونه‌ای از وزن غیر روان:

(اصفهانی)
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی         که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین         همهٔ غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
وجود قافیه

قافیه‌ها باید علاوه بر هم آوا بودن، هنرمندانه نیز باشند، بسیاری از شعرای بزرگ با انتخاب مناسب قافیه ذهنیت خود را به مخاطب القا می‌کنند. مانند نمونه‌های زیر:
نالم بدل چو نای من اندر حصار نای         پستی گرفت همت من زین بلند جای

در شعر بالا ما در قافیه‌ها «آی» می‌کشیم و با غم شاعر همراه می‌شویم.
بپیچید و زان پس یکی آه کرد         ز نیک و بد اندیشه کوتاه کرد

شعر بالا مربوط به لحظه خنجر خوردن سهراب است؛ خواننده با خواندن شعر دو «آه» می‌کشد و باز هم با شعر همراه می‌شود.
اعجازهای پنهان

در اشعار از لحاظ موسیقی اعجازهای فراوانی موجود است یکی از این اعجازها ایجاد شدن حالت خاصی در چهره فرد است که در اثر خواندن شعر ایجاد می‌شود.
چشمم از آیینه داران خط و خالش گشت         لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد

در شعر بالا به ویژه در مصرع دوم لبهای خواننده به حالت غنچه در می‌آید که تداعی کننده عمل بوسه زدن است.
نحوه قرار گیری کلمات

قرارگیری کلمات نقش به سزایی در جاودانه شدن شعر دارد.
حضور مستحکم کلمه به تنهایی

این خاصیت زمانی در شعر تجلی می‌یابد که نتوان کلمه‌ای را حذف کرد و کلمهٔ بهتری جای آن قرار داد.
ملامتگوی بی حاصل ترنج از دست نشناسد         در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی

در مثال بالا کلمهٔ معرض بهترین انتخاب است و هم معنی‌های آن مثل مجلس، محفل، نوبت، موقع مناسب نیستند و نمی‌توانند به جای کلمه معرض بنشینند.
حضور مستحکم کلمات در ارتباط با یکدیگر

کلماتی که در هر بیت آمده‌اند با هم هماهنگ باشند. نمونه‌ای از کلمات ناهماهنگ :
چون شبه جزیره هست آن         برتری دارد ز همنوع در جهان
کشورش باشد جنوب آسیا         یک کمی مایل به غربی در سرا
قسمتی از سرزمینش هست کج         مردم آن با نبی بودند لج

نمونه‌های از کلمات هماهنگ:
بالا بلند عشوه گر نقشباز من         کوتاه کرد قصه زهد دراز من
دلیل‌آوری

اگر شاعر در اثر خود ادعایی بکند، در صورتی که دلیلی بر آن بیاورد، شعر برای خواننده دلنشین‌تر می‌شود. دلیل دو گونه است: دلیل هنری(تخیلی)، دلیل واقعی. نمونه‌ای از دلیل هنری:
«عارضش را به مَثَل ماه فلک نتوان گفت         نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد»(حافظ)

در این شعر حافظ می‌گوید که معشوقش را نمی‌تواند مانند ماه بداند چرا که ماه در آسمان سرگردان است و لاابالی است.
تصویرسازی

تصویرسازی به شعر روح و جان می‌بخشد و آن را از حالت جمود خارج می‌سازد؛ شعرا با استفاده از تصویرسازی موضوعهای بسیار پیش و پا افتاده را جذاب می‌کنند. مثلاً نمونه «الف»- در زیر شاعر منظره طلوع خورشید را به زیبایی تصویر سازی می‌کند:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد         به دست مرحمت یارم در امیدواران زد

نمونه «ب» - در زیر شاعر حالت شیرین در حال اشک ریختن را بیان می‌کند:
زِ سنبل کرد بر گل مشک بیزی         ز نرگس بر سمن سیماب ریزی
تصویرسازی مختص بوستان سعدی و شاهنامه فردوسی

این نوع فضاسازی، فضاسازی خاصی است که در بوستان سعدی و شاهنامهٔ فردوسی به کار رفته است و فرق اساسی آنها با فضاسازی اشعار دیگر شعرا در عدم استفاده از تشبیهات و استعاره‌ها است.

    بوستان:

شنیدم که در بزم ترکان مست         مریدی دف و چنگ مطرب شکست

در شعر بالا فضایی را ترسیم می‌کند که ترکان[۲] در مجلس بزمی گرد آمده بودند و در این هنگام زاهدی وسیله طرب آنها را می‌شکند.

    شاهنامه:

چو خورشید تابنده شد ناپدید         شب تیره بر چرخ لشکر کشید

در این نمونه شاعر فرا رسیدن شب را تصویر کرده‌است.یا در شعر زیر فردوسی با انتخاب آگاهانه کلمات، هجاها بدون استفاده از استعارات و تشبیهات فضای تصمیم گیری سریع را به صورت فوق العاده کوتاه بیان می‌کند.
نشستند و گفتند و برخاستند         پی مصلحت مجلس آراستند
دو وجهی

نمونه‌هایی از اشعار «دو وجهی»، و یا به عبارت عامیانه، «به در می‌گوییم تا دیوار بشنود».[۳] مثل این شعر فریدون مشیری:
در کجای این فضای تنگ ِبی‌آواز         من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟

و یا این شعر هوشنگ ابتهاج:
نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم         زبانم در دهانِ‌باز بسته‌است

و یا این شعر فرخی یزدی:
رفت تاج و رفت تخت و رفت بخت         باغبان زحمت‌مکش از بیخ کندند این درخت
سهل ممتنع

این ویژگی به اشعاری اطلاق می‌شود که در حین سادگی کلمات، شاعر بتواند منظور خود را برساند که شعر گفتن بدین شیوه گاه ناممکن است.
«گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود         کافر از بیم توقع برود تا در چین»(سعدی)
انواع شعر کهن پارسی

    مثنوی
    قصیده
    غزل
    مسمط
    مستزاد
    ترجیع بند
    ترکیب بند
    قطعه
    چارپاره
    دو بیتی
    تک بیت
    چهار پاره
    نوخسروانی

سبک‌های شعر کهن پارسی

    سبک هندی
    سبک خراسانی
    سبک عراقی
    سبک بازگشت ادبی

گونه‌ها و جریان‌ها در شعر کهن پارسی

    حماسه
    تصوف و شعر عرفانی
    تغزل
    شعر معنایی یا شعر معناگرا

سهراب رحیمی

سهراب رحیمی شاعر، مترجم، منتقد در سال ۱۳۹۲ موفق به دریافت جایزه شعر «نیکلای گوگول»[۱] از کشور اوکراین شد. او سردبیر سایت ادبی ی صحنه هاست.

محتویات

    ۱ زندگی نامه
    ۲ کتاب‌شناسی
        ۲.۱ آثار به فارسی
        ۲.۲ آثار به سوئدی
        ۲.۳ ترجمه‌از فارسی به سوئدی
        ۲.۴ ترجمه‌ از سوئدی به فارسی
        ۲.۵ نقد و بررسی
        ۲.۶ همکاری با آنتولوژی‌ها
    ۳ توضیحات بیشتر
    ۴ منابع

زندگی نامه

سهراب رحیمی متولد ۴ دی ۱۳۴۱، ساکن مالمو؛سوئد است. او همکاری با نشریات ایران و سوئد را از سال ۱۳۶۸ آغاز کرد. از ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۷سردبیر گاهنامهٔ شعری اثر بود. او هم اکنون منتقد شعر در نشریهٔ فرهنگی ی کولتورن و عضو هینت دبیران مجلهٔ ویژهٔ شعر پوپولارپوئسی در سوئد ست.اشعار رحیمی تا کنون به زبان‌های ترکی، عربی، انگلیسی، فارسی، اسپانیایی؛ فرانسوی، مقدونی؛دانمارکی؛ روسی؛اوکراینی ؛ چینی و آلمانی ترجمه شده‌است. از جملهٔ آثار او در یک سال گذشته می‌توان به منتخب اشعارتوماس ترانسترومر اشاره کرد که با همکاری آزیتا قهرمان ترجمه و منتشر شد
کتاب‌شناسی
آثار به فارسی

    ۱ "رسم هندسی مالیخولیا"؛ مجموعه شعر؛ نشر اسموکادول؛ سوئد ۱۳۹۰،
    ۲ "نامه‌ای برای تو"، مجموعه شعر، نشر آینهٔ جنوب؛ تهران ۱۳۸۴،
    ۳ "مرهم سپید",مجموعه شعر، نشرولی،۱۳۷۷ ؛سوئد
    ۴ "هسته‌های فاسد زمان"، مجموعه شعر، نشر رویا ۱۳۷۶، سوئد،
    ۵ "خانه خواب‌ها"، مجموعه شعر، نشر آموزش ۱۳۷۵؛ سوئد،

آثار به سوئدی

    ۱ سفرهای ناگزیر؛ مجموعه اشعار؛ نشر اسموکادول؛ ۱۳۹۱،
    ۲ کتابدار جنگ، رمان، نشر اسموکادول؛ ۱۳۹۰،

ترجمه‌از فارسی به سوئدی

    ۱ سفرنامهٔ سراندیپ؛ دفتر شعرهای آزیتا قهرمان، نشر اسموکادل ، ۱۳۹۲
    ۲ مجرمان بی گناه، رمان از امید محمودی؛ نشر اسموکادول؛ سوئد؛ ۱۳۹۱،
    ۳ جلسه هیپنوزدرمطب دکتر کالیگاری؛ مجموعه شعر، آزیتا قهرمان,اسموکادل؛ سوئد؛ ۱۳۹۱،
    ۴ مجموعه آثار آزیتا قهرمان؛ مجموعه شعر، اسموکادل؛ سوئد؛ ۱۳۸۸،
    ۵ صدای شعر، فستیوال شعر مالمو، مجموعه شعر، نشر گیلگمش، سوئد، ۱۳۷۸،
    ۶ فروپاشی، بیژن عزیزی، مجموعه شعر، نشر باران، سوئد، ۱۳۷۳
    ۷ الماس در خاکستر، مجموعه شعر، آرش اسلامی، نشر آموزش، سوئد، ۱۳۷۲
    ۸ منتخب آثار نعیمه دوستدار، نشر اسموکادل، سوئد، ۱۳۹۲

ترجمه‌ از سوئدی به فارسی

    روشنای تاریکی، منتخب اشعار توماس ترانسترومر؛ با آزیتا قهرمان؛ نشر آرست؛ نروژ؛ ۱۳۹۱،

نقد و بررسی

    در برابر دستهای جاودانگی؛ مجموعه مقالات، بررسی شعرهای مهرنوش قربانعلی؛ نشر مایا؛ ۱۳۹۱

همکاری با آنتولوژی‌ها

    ۱ آنتولوژی وبلاگ اخراجیها، مجموعه داستان، انجمن قلم سوئد، ۱۳۹۱
    ۲ شعر فارسی در خارج از کشور، مجموعه شعر، نشر رویا،۱۳۷۵
    ۳ باران پروانه، مجموعه شعر، منتخب شعر شاعران ایرانی در سوئد، نشر رویا، ،۱۳۷۵
    ۴ از درون قلبهای سوئدی، مجموعه شعر، آنتولوژی شعر معاصر سوئد، نشر اکو، ۱۳۷۲

آزیتا قهرمان

آزیتا قهرمان متولد ۱۳۴۱، شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی، ساکن سوئد است.

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ کتاب‌شناسی
        ۲.۱ آثار به فارسی
    ۳ آثار به سوئدی
    ۴ آثار به انگلیسی
    ۵ ترجمه‌از انگلیسی به فارسی
    ۶ ترجمه‌از سوئدی به فارسی
    ۷ پیوند به بیرون
    ۸ منابع

زندگی

آزیتا قهرمان، متولد چهاردهمفروردین ۱۳۴۱ مشهد، ساکن شهر مالمو در کشور سوئد است. اشعار او به زبان‌های فرانسوی؛ هلندی، انگلیسی؛ سوئدی؛ دانمارکی؛ مقدونی؛ آلمانی؛ آلبانیایی؛ عربی و ترکی ترجمه شده‌است. او چهار دوره عضو هیئت داوران جایزه شعر زنان ایران، خورشید؛ بوده‌است.
کتاب‌شناسی
آثار به فارسی

    آوازهای حوا، مجموعه شعر، مشهد، ۱۳۷۱
    تندیس‌های پاییزی، مجموعه شعر، مشهد، ۱۳۷۵
    فراموشی آیین ساده‌ای دارد، مجموعه شعر، مشهد، ۱۳۸۱
    اینجا حومه‌های کلاغ است؛ مجموعه شعر، سوئد؛ ۱۳۸۸
    زنی آمد مرا بپوشد، مجموعه شعر، تهران؛ ۱۳۸۹
    شبیه خوانی، مجموعه شعر، نروژ؛ ۱۳۹۱,
    هیپنوز در مطب دکتر کالیگاری، مجموعه شعر، تهران، ۱۳۹۳
    قایقی که مرا آورد، مجموعه شعر، سوئد، ۱۳۹۳

آثار به سوئدی

    سفرنامهٔ سراندیپ؛ دفتر شعرهای آزیتا قهرمان به سوئدی با ترجمهٔ سهراب رحیمی نشر اسموکادل ۱۳۹۲
    جلسه هیپنوز در مطب دکتر کالیگاری؛ مجموعه شعر،۱۳۹۱ با ترجمهٔ سهراب رحیمی،
    چهارکتاب؛ مجموعه شعر، ۱۳۸۸، با ترجمهٔ سهراب رحیمی،

آثار به انگلیسی

    منتخب شعرها به انگلیسی، ترجمه الهام شاکری فر و مورا دالی، لندن،۱۳۹۱، ISBN 978-0-9560576-8-6
    نگاهی به اشعار ترانسترومر، Transtromer International; An Intercontinental Perspective on the Poetry of Nobel Laureate Tomas Transtromer

av Tomas Transtromer, Azita Ghahreman ISBN 9789187341007
ترجمه‌از انگلیسی به فارسی

    جایی که پیاده‌رو به پایان می‌رسد، شعرهای شل سیلوراستاین، با مرتضی بهروان؛ تهران؛ ۱۳۷۵

ترجمه‌از سوئدی به فارسی

    روشنای تاریکی؛ منتخب اشعارتوماس ترانسترومر؛ باسهراب رحیمی، نروژ؛۱۳۹۱، ISBN 978-82-998023-4-5

هزار و یک شب

هزار و یک شب مجموعه‌ای از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی هندی، ایرانی و عربی است که به زبان‌های متعددی منتشر شده‌است.

شروع داستان هزارو یک شب به نقل از پادشاهی است ساسانی با عنوان شهرباز (پادشاه) و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد و داستان‌های آن را از ریشهٔ ایرانی دانسته‌اند، که تحت تاثیر آثار هندی و عربی بوده‌است. اینکه داستان‌های هزار و یک شب مشخص و روشن باشند و تعداد آن‌ها دقیقاً هزار و یک باشد چندان واقعی به نظر نمی‌رسد. اما داستان‌های زیادی زیر نام هزار و یک شب نوشته شده‌است.

محتویات

    ۱ پیشینه
    ۲ شکل گیری داستان ها
    ۳ شخصیت‌ها
    ۴ محققان هزارویک شب
    ۵ منابع
    ۶ پیوند به بیرون

پیشینه
سلطان شهرزاد را می‌بخشد

به‌گفته علی‌اصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر به فارسی (پهلوی) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شده‌است. اصل پهلوی کتاب ظاهراً از زمانی که به عربی ترجمه شده از میان رفته‌است. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروج‌الذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه. ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه. ق) مراجعه می‌دهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال می‌کند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شده‌اند و ریشه واحد دارند. نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت می‌گوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمده‌است.

در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، در زمان محمدشاه به دست عبداللطیف طسوجی به فارسی ترجمه شده (این کتاب دارای ارزش تاریخی است، اما در کل یک سوم کتاب اصلی را هم شامل نمی‌شود.) و میرزامحمدعلی سروش اصفهانی اشعاری به فارسی برای داستان‌های آن سروده‌است که تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشته‌است. داستان‌های این کتاب دارای محتوای بسیار بوده ازجمله طنز، تعالیم اخلاقی چه بد و چه خوب (بعضی از داستان‌های آن تشویق به عیش و نوش و خوش‌گذرانی می‌نموده برای همین از این حکایات صرف نظر شده‌است ولی در بعضی حکایات هم تشویق به عدالت و ایثار و جوانمردی نموده‌است.)، آداب و سنن ملل مختلف، مشکلات اجتماعی، مسافرت و سیاحت و...

نسخه کنونی فارسی را عبداللطیف طسوجی در زمان محمدشاه و پسرش ناصرالدین شاه به فارسی درآورد و به چاپ سنگی رسید. «هزار و یک شب» نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار در ایران شهرت یافته و نام قدیم آن هزار افسان بوده‌است. چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامی به همان سیاقی که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلی نداشت. بعداز انقلاب هم انتشارات هرمس این کتاب را در سال ۱۳۸۳ منتشر کرد که در ۱۳۸۶ به چاپ دوم رسید.

نخستین ترجمهٔ هزار و یک شب به زبان‌های اروپایی در قرن شانزدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی درآمد و در سال ۱۷۰۴ میلادی منتشر شد. سر ریچارد برتون نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در ۱۸۸۵ عرضه کرد. بورخس همه آثارش را مدیون هزار و یک شب می‌دانست و تأثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان ازجمله کسانی چون جیمز جویس انکارناپذیر است.

حکمت برای اصل و نسب هندی کتاب دو دلیل می‌آورد. یکی از آن‌ها قصه‌های تودرتو (حکایت در حکایت) است که در ادبیات هند سابقه دارد و ایرانیان نیز به گفته علامه قزوینی با این شیوه آشنایی داشتند.

رضا طاهری می نویسد:در داستان نخستینِ هزارو یک شب، پادشاهی به نام شهریار هر شب با زنی هم بستر می‏‌شد و بعد او را می‏‌کشت. شهرزاد دختری که از بیزاری پاشاه از زنان آگاه بود با شهریار ازدواج می‎‏کند و هر شب برای پادشاه قصه‏‌ای را روایت می‏‌کند. مجموعه این روایت‏‌های شبانه و مدام با هدفمندی و نکات محتوایی که شهرزاد روایت می کند، بیماری شهریار را با قصه‏‌درمانی در بازه‏ ی زمانی هزار ویک شب درمان می‎کند.


شکل گیری داستان ها

هزار و یک شب در قصه هایش با بعضی خوارق عادات و سلوک عرفای مسلمان هم عنان می شود. اما بیگمان سبک و اسلوب همه ی کتاب مربوط به جهان اسلام است، زیراکه این داستان ها، بازتاب سهولت دنیای اسلام در درونی کردن داده های گوناگون در قرون وسطی و زدن مهر خود بر آنهاست. شرق شناسان عموما اتفاق نظر دارند که این مجموعه، التقاطی از متون دارای ریشه های بس گوناگون است که در طی چندین قرن، پرداخته شده اند و کتاب در قرن 13 و 14 میلادی شکلی ثابت به خود گرفته است. این که تصور کنیم هزار و یک شب اثر یک نویسنده است، بر جایی نااستوار ایستاده ایم. در حقیقت با اثری جمعی سر و کار داریم که نه تنها به مدت چندین قرن فراهم آمده است، یلکه نمودار گرایش هایی بس مختلف نیز هست و کلا چهار دسته داستان در آن تشخیص می توان داد:

الف) نخست هسته ی قصه های ایرانی الاصل و هم ریشه با داستان های شاهنامه و هم ارز شاهنامه که به دست فاتحان مسلمان با اسلام انطباق یافته اند و قدیم ترین بخش هزار و یک شب اند. خصیصه ی این قصه ها، غنای تخیّلی و وهمناک، و مداخله ی دائم جنیان و پریان، و وفور مسخ و حلول و سخنگویی جانوران است. دوز و کلک ها و اندیشه های این مجموعه ایرانی ست؛ نام شخصیت های اصلی (شهریار و شهرزاد و دینارزاد و شاه زمان) ایرانی ست و تقطیع بندی این اثر نیز ایرانی ست. درواقع کتاب زبان پهلوی زبان "هزار افسان" که بین قرون 2 تا 4 هجری به عربی ترجمه شد باید پایه ی اصلی این کتاب بوده باشد. هسته ی اصلی این کتاب شامل شاه شهریار و حیوانات و پرندگان و اسب آبنوس و فریزاد گلخنده و علی بابا و چهل دزد و غیره متعلق به همین منبع کهن است.

ب) دومین دسته ی حکایات که بیشتر مغازله آمیزاند، تا وهمناک و در بغداد در دوران خلافت هارون الرشید می گذرند، قصه های عاشقانه با عواقب عدیده اند. در این داستان ها، مناظر زندگی درباری یا شهری، اندک اندک جایگزین صحنه های طلسم و جادو می گردند. داستان های عشقی به معنای ویژه ی واژه (قصه ی علی بن بکار و شمس النهار و نعم و نعمت و غیره) و حکایات کمابیش ظریف مردم پسند برگرفته از وقایع اتفاقیه که مداح آنها را در بازارها نقل می کرده است. اشعار شهوت انگیز و از طرفی جعفر برمکی، آخرین بازمانده ی خاندان برمکیان مربوط به همین دسته اند.

پ) برعکس، عنصر شگرف و خارق العاده، در دوره ای از قصه های دریانوردان که مشهورترینشان قصه های سندباد بحری، مربوط به بندر بصره، نقش بسته است. اعجاب انگیزی این قصه ها ناشی از به هم آمیختگی تنگاتنگ راست و دروغ است. این قصه ها، حماسه ی نخستین دریانوردان مجهز به قطب نما و شاخص و میل رصد و شمسه و اسطرلاب به کشف مناطق ناشناخته می روند.

ت) شهری و بورژوازی شدن قصه ها در چهارمین دسته که در قاهره پرداخته شده اند و به قصه های کهن مزید گشته اند، برجستگی بیشتر می یابد. یعنی حکایات مشتمل بر ماجراجویی های قهرمانان و قصه های هزل آمیز و هجوآلود و صحنه هایی از زندگی اعیان خوش ذوق و ظریف و گوشه هایی از معاش سوداگران و پیشه وران، تقریبا به طور کامل، جانشین وهمناکی قصه های کهن می شوند. قصه های جوذر صیاد از جمله قصه های این دوره است. البته در این قصه، چنانکه در قصه ی علاءالدین نیز، عناصری مراکشی الاصل به چشم می خورد. این قصه ها مشحون از عناصر اعجاب انگیز و خوارق عادت اند. اما این عنصر اعجاب انگیز از عنصر شگفتی زای ایرانی تبار، متمایز است و در آن، پاره خاطراتی از ادبیات تعلیمی مصر باستان و برگرفته هایی از روایات تلمودی، می توان یافت.[۱]

البته قصه هایی هم هستند که در هیچ طبقه ای نمی گنجند و تنها قصه هایی عامیانه اند. به این نکته نیز باید اشاره کرد که در واقع، چندین چاپ عربی هزار و یک شب وجود دارد که در هند و مصر و سوریه و سرانجام در اروپا به طبع رسیده اند و روایات مختلف کتاب به شمار می روند، تا آنجا که بعضی کتب نخستین ترجمه شده در اروپا، قصه هایی دارند که در نسخ عربی آن موجود نیست!


شخصیت‌ها

    علاءالدین
    شهرزاد قصه‌گو
    شهرباز: به معنای شاه بزرگ عنوان شاه سلسله‌های ایرانی است که در کتاب هزار و یک شب به همراه شهرزاد قهرمان داستان است.

محققان هزارویک شب

در شرق و غرب بسیاری به تحقیق درباره هزارویک شب پرداخته‌اند. در ایران هم افرادی به این امر مشغول بوده و هستند.

    بهرام بیضایی «هزار افسان کجاست؟» «ریشه یابی درخت کهن»
    محمدابراهیم اقلیدی «هزار و یک شب - دنیای قصه گویی»
    جلال ستاری «افسون شهرزاد»
    نغمه ثمینی «کتاب عشق و شعبده»
    هایده ترابی "افسانه و روایتگر"
    آزیتا قهرمان "استر، شهرزاد کتاب مقدس"

روابط فرهنگی ایران و آمریکا

روابط فرهنگی ایران و آمریکا در حیطه ورزش، آموزش عالی، و هنرها سابقه بلندی دارد، تا جاییکه شهرهای تهران و لس آنجلس[۱]، و شیراز و آستین[نیازمند منبع] شهرهای خواهر بوده‌اند.

برخی فعالیتها همانند فعالیتهای انجمن ایران و آمریکا، کتابخانه آبراهام لینکلن، و در جستجوی زمینه مشترک، حالت سازمان یافته و نسبتا دائمی داشتند، و برخی دیگر همانند نمایشگاه‌ها و همایش‌ها بصورت رویدادی و گذرا بودند. مقاله زیر به برخی از این روابط اشاراتی سطحی دارد.

محتویات

    ۱ سفرای فرهنگی
    ۲ علمی و آموزشی
    ۳ هنر و تمدن
        ۳.۱ سینما و موسیقی
    ۴ معماری
    ۵ ورزشی
    ۶ موارد متفرقه
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ منابع
    ۹ پیوند به بیرون

سفرای فرهنگی
جلال آل احمد مدتی میهمان دانشگاه هاروارد به دعوت هنری کیسینجر و به عنوان سفیر فرهنگی ایران بود

میرزا محمدعلی سیاح نخستین ایرانی است که رسما تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت. وی با آموخته‌های خود از زندگی در آمریکا، در انقلاب مشروطیت نیز شرکت نمود.

در دههٔ ۶۰ میلادی، هنری کیسینجر برنامه‌ای در دانشگاه هاروارد (fellowship program) ترتیب داد که بر مبنای آن تبادلات فرهنگی در سطوح فرزانگان و فرهیختگان بین دو کشور ایران و آمریکا برگزار می‌گردید.

در میان کسانی که با این برنامه به دانشگاه هاروارد سفر نمودند و مدتی را در شهر بوستون آمریکا سپری کردند می‌توان مهدی حائری یزدی، صادق چوبک، و جلال آل احمد را نام برد.[۲] کتاب سفر آمریکای آل احمد خلاصه این سفر وی به آمریکاست.

بالاترین تبادل فرهنگی که میان ایران و آمریکا در سالهای پس از انقلاب ایران صورت گرفته‌است، امضای تفاهم نامه میان کتابخانه ملی ایران و کتابخانه کنگره آمریکا در نوامبر سال ۲۰۰۴ میلادی بود.[۳]

اینگونه تبادلات فرهنگی تا به امروز (اما در سطحی محدود) ادامه دارند. از آن جمله می‌توان به اشتغال بازیکنان بسکتبال آمریکا در ایران[۴][۵]، شرکت تیمهای ایرانی در جامهای آمریکایی، و دیدار مربیان ورزشی آمریکایی از ایران[۶] را نام برد.
علمی و آموزشی

        نوشتار اصلی: روابط آکادمیک ایران و آمریکا


در حیطهٔ آموزش عالی، ایران و آمریکا سابقهٔ طولانی دارند که به اواسط قرن نوزدهم باز می‌گردد، و حتی بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران نیز بصورت محدودی ادامه داشته‌است.
هنر و تمدن
نارنجستان قوام، محل استقرار موسسه آسیا، جایی که افرادی مثل ریچارد فرای سالها در آن فعالیت داشتند.

آرتور پوپ، فیلیس آکرمن، دیوید استروناخ، و ریچارد فرای نیز از موسسان و فعالان کشف، نگهداری، و ترویج آثار هنری و باستانی ایران بودند. و اشخاصی همانند فریدون هویدا و امیر عباس هویدا و حتی دربار پهلوی نیز روابط بسیار نزدیکی با افراد صاحبنامی همچون اندی وارهال داشتند.[۷]

اما پوپ بنیانگذار موسسه هنر و باستانشناسی ایران در آمریکا (به انگلیسی: American Institute for Persian Art and Archaeology) بود، که پس از چند سال از نیویورک به شیراز انتقال یافت و به موسسه آسیا تغییر نام یافت. نشریه نیویورکر در مورد این موسسه در سال ۱۹۴۵ نوشت[۸]:

        «There can be no doubt that the institute is one of the world's most remarkable centers of culture.»

    «شکی نیست که این موسسه یکی از خارق العاده ترین مراکز فرهنگی جهان است.»

رضاشاه پهلوی همواره تحت تاثیر آرتور پوپ در زمینه هنرهای باستانی ایران قرار داشت.[۹] بویژه می‌توان سخنرانی پوپ را در ۲۲ آوریل ۱۹۲۵ نام برد که در آن رضاخان پهلوی، عبدالحسین تیمور تاش، محمد علی فروغی، علی اکبر داور، محمد مصدق، حسین پیرنیا (رئیس مجلس)، مستوفی الممالک، و ساموئل جردن بهمراه گروهی دیگر از مسئولان دولتی در آن حضور داشتند. رضاخان چنان تحت تاثیر صحبتهای دکتر پوپ در این جلسه قرار گرفت که دستور بازسازی و تعمیر مسجد شیخ لطف الله را داد. دکتر پوپ ماکت همین مسجد را در نمایشگاهی در شهر فیلادلفیا به منظور تبلیغ فرهنگ ایرانی در آمریکا در مقیاسی مشابه ساخته بود.[۱۰] دکتر پوپ و همسرش هر دو در کنار زاینده رود به پاس خدمات فرهنگیشان به خاک سپرده شدند.[۱۱]

فرای نیز اولین مرکز مطالعات ایرانشناسی را در آمریکا تاسیس نمود[۱۲] و در سالهای ۱۹۷۰-۱۹۷۵ ریاست موسسه آسیا واقع در شیراز بود، جاییکه عضو هیئت امنای دانشگاه پهلوی نیز بود. مایکل کرایتون، از شاگردان دکتر فرای در دانشگاه هاروارد بود. فیلم سیزدهمین جنگجو بر اساس کتاب Eaters of the Dead نوشته کرایتون، که خود بر اساس ترجمه دکتر فرای از نوشته‌های احمد ابن فضلان است ساخته گردیده.[۱۳]
سینما و موسیقی
جشن و پایکوبی عمومی ایرانیان بمناسبت افتتاح تندیس کورش کبیر در پارک بالبوا در شهر سن دییگو در کالیفرنیا

در دهه ۱۹۶۰ میلادی، دوک الینگتون، بزرگنام موسیقی جاز، قطعه‌ای به نام و افتخار اصفهان تنظیم نمود که مورد توجه قرار گرفت.[۱۴] در ۱۹۶۵، گروهی حتی به رهبری لوید میلر و پرستون کیز سبک جدیدی از موسیقی جاز بنام «جاز شرقی»[۱۵] ابداع نمودند که در آن موسیقی سنتی ایران با موسیقی جاز آمیخته گردید.[۱۶] دستاوردهای این گروه اهل یوتا که Oriental Jazz Quartet نام گرفت[۱۷]، بسیار در ایران مورد توجه قرار گرفت[۱۸]، و حتی از تلویزیون ملی ایران نیز پخش می‌شد.[۱۹]

در زمینه فیلمسازی، در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، ایران و آمریکا مشترکا فیلم اسلام: سلطنت دین را تولید نمودند. و از فیلم Omar Khayam: The Keeper (به کارگردانی کیوان مشایخ) نیز حتی توسط شهردار هیوستون تقدیر بعمل آمد.[۲۰]

در سال ۲۰۰۸، به‌دنبال نمایش فیلم ضد ایرانی ۳۰۰، هالیوود دست به ساخت فیلم تخیلی دیگری زد (Prince of Persia: Sands of Time) که در آن داستان یک شاهزاده ایرانی به تصویر در آمده.[۲۱] جیک گیلنهال (از کوهستان بروکبک)، نقش اصلی داستان فیلم است.[۲۲]

برخی هنرمندان موسیقی سنتی ایران در شهرهای آمریکا کمامان نیز اجرای زنده برگزار می‌کنند. از این دسته می‌توان به خوانندگان موسیقی سنتی ایرانی، همانند شهرام ناظری[۲۳] و محمدرضا شجریان[۲۴] اشاره نمود.


معماری

    طرح اولیه بوستان پردیسان متعلق به یان مک‌هارگ آمریکایی می‌باشد.[۲۵][۲۶][۲۷]
    ویلیام پریرا نیز آثار مهمی از خود در ایران بجای گذاشت، از جمله ترمینال فرودگاه بین المللی مهرآباد[۲۸][۲۹] و فاز اول مرکز درمان میلاد نور و دانشگاه علوم پزشکی ایران (مرکز پزشکی شاهنشاهی سابق[۳۰])
    در شهرسازی، ویکتور گروئن طراحی پلان شهری نواحی شمال شهر تهران بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۷ را بر عهده داشت.[۳۱][۳۲] برخی منابع از طرح وی با نام «طرح جامع تهران» نام برده‌اند.[۳۳][۳۴]
    کاخ مروارید در مهرشهر کرج[۳۵][۳۶][۳۷]، «مدرسه عالی دماوند» (دانشگاه پیام نور فعلی)[۳۸] و کاخ مهرآفرین در چالوس از آثار ویلیام وسلی پیترز در بنیاد فرانک لوید رایت می‌باشد.
    فاز اول شهرک اکباتان در تهران[۳۹] و طراحی ساختمان‌های گلستان در شهرک غرب از آثار جردن گروزن است.[۴۰] ساخت پروژه بر عهده شرکتی دیگر بنام Starrett بود[۴۱].
    طرح توسعهٔ عباس آباد در تهران، کار معماران شرکت لولین دیویز اینترنشنال (به انگلیسی: Llewelyn Davies International) به رهبری ژاکلین رابرتسون (به انگلیسی: Jaquelin Robertson) در دهه ۱۳۵۰ هجری.[۴۲]
    از آثار ولتون بکت می‌توان هتل همای تهران (هتل شراتون سابق) را نام برد.[۴۳]
    شرکت آمریکایی عهده دار معماری پروژه فرودگاه بین‌المللی امام خمینی امروزی، شرکتی بود که TAMS نام داشت.[۴۴]
    مینورو یاماساکی ساختمان‌های بر فراز تپهٔ کوی دانشگاه شیراز را طراحی نمود.[۴۵]

ورزشی
تندیس زرتشت پیامبر (سمت چپ) بر فراز ساختمان دادگاه عالی نیویورک


    در سال ۲۰۰۸ تیم بسکتبال ممفیس گریزلیز با حامد حدادی بازیکن تیم ملی بسکتبال ایران قراردادی جهت شرکت وی در بازی‌های این تیم در مسابقات ان‌بی‌ای امضا نمود. وی نخستین ایرانی در اتحادیه ملی بسکتبال آمریکا است. او سپس به تیم فینکس سانز پیوست. اما طولی نکشید که ارسلان کاظمی نیز به ان بی ای راه یافت و به تیم ویزاردز پیوست.

موارد متفرقه

    والری بومن جارت (به انگلیسی: Valerie Bowman Jarrett)، از مشاورین ارشد باراک اوباما[۴۶] متولد شهر شیراز است، جاییکه پدر وی، جیمز بومن، از موسسین و یا نخستین گردانندگان بیمارستان نمازی شیراز بود.[۴۷]
    کوه هلن نام کوهی در استان چهارمحال و بختیاری است که به افتخار هلن جفریز بختیار (به انگلیسی: Helen Jeffreys-Bakhtiar) نامگذاری گردیده‌است. وی یک پرستار از آیداهو بود[۴۸] که در دهه ۵۰ میلادی در مناطق محروم ایران مشغول فعالیتهای خدماتی بود.[۴۹]
    سریال تلویزیونی مشهور و پرطرفدار آمریکایی I dream of Jeannie که سالها از شبکه‌های آمریکایی پخش می‌شد بر اساس دیدگاه ایرانی (غیر عربی) داستان هزار و یک شب بنا شده‌است.[۵۰] شخصیت مونث غول چراغ در این داستان (به بازیگری Barbara Eden) حتی در برخی قسمتهای این سریال به فارسی سخن می‌گوید.

آموزش عالی در ایران

آموزش عالی در ایران بخشی از آموزش و پرورش در ایران است و در حال حاضر زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت، درمان، و آموزش پزشکی (برای علوم مربوط به درمان و بهداشت) و وزارت آموزش و پرورش (دانشگاه فرهنگیان) اداره و سازماندهی می‌شود.

محتویات

    ۱ تاریخ آموزش عالی در ایران
        ۱.۱ پیش از اسلام
        ۱.۲ دوران اسلامی
        ۱.۳ دوره معاصر
        ۱.۴ اولین دانشگاه جامع ایران
        ۱.۵ آغاز آموزش عالی علوم پزشکی نوین
        ۱.۶ دوران محمدرضا پهلوی و توسعه
        ۱.۷ انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی
    ۲ آموزش عالی در حال حاضر
        ۲.۱ آمار
        ۲.۲ مراکز
        ۲.۳ دستاوردهای نظام آموزش عالی ایران
            ۲.۳.۱ جوایز معتبر علمی و فرهنگی
            ۲.۳.۲ جایگاه دانشگاه‌های ایران در رده بندی‌های بین‌المللی
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ منابع
    ۵ پیوند به بیرون

تاریخ آموزش عالی در ایران

آموزش عالی در ایران به فرم نوین و آکادمیک سابقه یکصد ساله، و بصورت جامع بدوران نظامیه و حتی ساسانی باز می‌گردد.
تصویری از یک کتابخانه (توسط یحیی بن واسطی واقع در مقامات حریری) در دوران پیش از حمله مغول.
پیش از اسلام

امروزه منابع متفرقه‌ای از دوران کهن باقی اند که اشاره بر وجود مراکز و نظام‌های آموزش عالی در سرزمین‌های ایران باستان می‌کند.

از برجسته‌ترین این مراکز می‌توان نخست فرهنگستان نصیبین زیر نظر دولت ساسانی[۱] را نام برد که در آن اساتید رانده شده از آتن در حال کنکاش و آموزش مسائل پزشکی و ریاضیات و نجوم بودند.[۲]

فرهنگستان گندیشاپور از مراکزی بود که شهرت آن در پزشکی تا به امروز باقیست و در تأسیس مستقیم بیت الحکمه در بغداد سالهای سال بعد بسیار با اهمیت نمایان گردید.

از نمونه‌های دیگر مدارس علوم پیشرفته در ایران باستان می‌توان سارویه و ریشهر (فارس)[۳] را نام برد.
دوران اسلامی

پس از تأسیس بیت الحکمه در دوران خلافت عباسی، آموزش عالی در سرزمین‌های اسلامی رفته رفته وضع فراگیرتری به خود دید تا جایی که مدارس نظامیه در دوران سلجوقی در چندین شهر همانند بغداد، بلخ، نیشابور، هرات، و اصفهان دایر گشتند.

در مراغه نیز خواجه نصیرالدین طوسی پژوهشکده و رصدخانه ای بزرگ تأسیس نمود که به روایتی کتابخانهٔ آن ۴۰٬۰۰۰ کتاب از اقصی نقاط گیتی گردآوری شده داشت، و بخوبی توسط هولاکوخان ایلخانی تامین مخارج می‌گردید.[۴]
دوره معاصر
گروه نخست زنانی که وارد دانشگاه شدند. ردیف جلو از راست به چپ: شاهزاده کاوس، شمس الملوک مصاحب، بدرالملوک بامداد، سراج النساء (از هندوستان)، مهرانگیز منوچهریان، زهرا اسکندری، بتول سمیعی‌زاده.[۵]

«وزارت علوم» ایران نخستین بار در سال ۱۲۳۴ هجری شمسی تأسیس شد، و علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه از سوی ناصرالدین شاه قاجار به سمت وزیری برگزیده شد.[۶]

تاریخ آموزش عالی در دوره نوین عموماً با تأسیس دارالفنون آغاز می‌گردد. با اینحال پیش از آن هم فعالیتهای متعددی برای کسب علوم و تخصص از خارج از کشور وجود داشت. بطور نمونه عباس میرزا بود که اول بار تعدادی دانشجوی بورسیه را جهت تحصیلات به فرنگ اعزام داشت.[۷] در سال ۱۸۱۱ بود که ایران نخستین دانشجوی خود را به خارج از کشور اعزام داشت. این رقم در سال ۱۹۳۰ میلادی فراتر از ۱۵۰۰ دانشجو بود.[۸]

طولی نکشید که مدارس و موسسات برجسته آموزش عالی دیگر نیز همراه دارالفنون مشغول به کار گردیدند. از این جمله می‌توان مدرسه نظام (تأسیس ۱۲۶۴) را نام برد که با بودجه‌ای معادل ۱۰۰۰۰-۱۲۰۰۰ تومان تأسیس گردید. و نیز می‌توان از مدرسه علوم سیاسی (تأسیس ۱۲۷۸) را نام برد که زیر نظر وزارت امور خارجه وقت اداره می گشت.[۹]

در سال ۱۳۱۱ بود که کالج آمریکایی‌ها (که چند سال بعد بدستور رضاخان به دبیرستان البرز تغییر نام و تغییر سطح پیدا کرد) بتوسط دانشگاه ایالتی نیویورک رسماً پروانه تایید (charter) یافت.[۱۰] از کسانی که در توسعه و پیشرفت این موسسه پیش دانشگاهی زحمات فراوانی کشیدند دکتر ساموئل مارتین جردن آمریکایی بود که برخی وی را «پدر آموزش نوین ایران» خوانده اند.[۱۱] خیابان جردن تهران نیز (بلوار آفریقای فعلی) به افتخار همین شخص نام گذاری گردید.

زنان ایرانی نخستین بار در سال ۱۳۱۶ در سیستم دانشگاهی ایران پذیرش شدند.[۱۰]
اولین دانشگاه جامع ایران
«امریکن کالج تهران» موسسه آموزش عالی بود که در ۱۳۰۹ تحت گواهینامهٔ دانشگاه ایالتی نیویورک قرار گرفت.

فکر تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۰۵ خورشیدی توسط دکتر سنک نماینده مجلس در مذاکراتی با سید محمد تدین پدیدار شد.[۱۲]

در سال ۱۳۱۰ خورشیدی وزیر دربار وقت، عبدالحسین تیمورتاش، از طرف رضا شاه، دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) را مامور کرد تا به ایالات متحده آمریکا سفر کرده و پس از مطالعه در «تاسیسات علمی دنیای جدید»، طرحی برای تاسیس دانشگاه در کشور به دولت تقدیم نماید.[۱۳] طرح دکتر صدیق مورد قبول کفالت وزارت معارف وقت، علی‌اصغر حکمت، قرار گرفت و سر انجام با پیگیری ایشان، دکتر علی‌اصغر حکمت، دکتر محمود حسابی و دیگران، دانشگاه تهران در هشتم خرداد ماه ۱۳۱۳ به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

این موسسه با ادغام کردن دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، مدرسه طب[۱۴]، مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی[۱۴]، مدرسه فلاحت مظفر (اولین مدرسه کشاورزی در ایران)، مدرسه صنایع و هنر (تأسیس توسط کمال الملک)، مدرسه عالی معماری، مدرسه عالی حقوق، و چند مرکز آموزش عالی دیگر تهران در پردیسی در جنوب پارک لاله فعلی تهران دایر گشت.[۹] این دانشگاه بر اساس موسسات آموزش عالی فرانسه الگوبرداری شد و حتی طراحان ساختمان‌های دانشگاه تهران مهندسین فرانسوی بودند.[۱۵]
آغاز آموزش عالی علوم پزشکی نوین
دکتر ژوزف کاکرن آمریکایی: بنیان‌گذار اولین موسسه علوم پزشکی نوین در ایران.[۱۶]

در علوم پزشکی در حالی که مدرسه طب و دارالفنون تهران اغلب اولین موسسات آموزش عالی پزشکی ایران تلقی می‌شوند، آموزش علوم پزشکی نوین در واقع در سال ۱۲۵۷ و در ارومیه تأسیس گردید.[۱۷][پیوند مرده] این موسسه که توسط دکتر ژوزف کاکرن آمریکایی تأسیس گشت، بین سالهای ۱۲۵۷ و ۱۲۸۸ در مجموع ۲۶ فارغ التحصیل تحویل داد. مظفرالدین‌شاه قاجار خود سند فارغ التحصیلی برخی از دانش آموختگان را امضا نمود.[۱۸] دکتر کاکرن و تقریباً تمامی کادر آمریکایی هیئت علمی این موسسه در همان ارومیه به خاک سپرده شدند و موسسه در نهایت به دانشگاه ارومیه تعلق گرفت.

در پایان دوره رضا شاه فقط یک دانشگاه علوم پزشکی در ایران وجود داشت. در سال ۱۳۲۵ خورشیدی مدرسهٔ عالی در اصفهان و شیراز تأسیس شد و هم‌زمان دانشگاهی در تبریز شروع به ساخته شدن گردید، و در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، قانون تأسیس دانشگاه در شهرستان‌ها با اولویت دانشکده‌های پزشکی و کشاورزی تأسیس گردید.[۱۹] در این امر پروفسور شارل ابرلن نقش به سزایی ایفا نمود.[۲۰]
دوران محمدرضا پهلوی و توسعه
نوشتار اصلی: روابط آکادمیک ایران و آمریکا

پس از جنگ جهانی دوم رفته رفته محمدرضا شاه پهلوی تصمیم به تغییر الگوی موسسات آموزش عالی ایران از سیستم دانشگاهی فرانسه به سیستم‌های آمریکایی گرفت. از اینرو بود که از اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی سعی در جلب همکاری دانشگاه‌های آمریکایی نمود. در این میان، به‌دنبال دعوت محمدرضا پهلوی از رییس دانشگاه پنسیلوانیا به ایران، پس از مذاکراتی چند، دانشگاه شیراز مستقیماً تحت نظر و مدیریت این دانشگاه صاحبنام آمریکایی قرار گرفت تا جاییکه روابط علمی و فرهنگی بین این دو دانشگاه از مستحکم ترین روابط علمی فرهنگی میان ایران و آمریکا گردید و تا روزهای آخر حکومت شاه ادامه داشت.[۲۱] تدوین بسیاری از دروس، طراحی و توسعه پردیس های دانشگاه، تربیت اساتید، و بنیانگذاری بسیاری از موسسات تحقیقاتی دانشگاه پهلوی همه و همه در اختیار این دانشگاه آیوی لیگ قرار گرفتند.[۲۱]

از نمونه‌های بارز دیگر «دانشگاه صنعتی آریامهر در تهران» (دانشگاه صنعتی شریف فعلی) و «دانشگاه صنعتی آریامهر اصفهان» (دانشگاه صنعتی اصفهان فعلی) بودند که مستقیماً بر اساس الگوی دانشگاه ام آی تی در آمریکا الگوبرداری گردیدند.[۲۲] دانشگاه فردوسی مشهد نیز از نظر علمی و آکادمیک زیر نظر دانشگاه جرجتاون قرار داشت.[۲۳] همچنین دانشگاه بوعلی سینا در همدان نیز بکمک فرانسویان، و دانشگاه گیلان زیر نظر مقامات آلمانی تاسیس شدند.[۸]

در جمع، دست کم ۵۹ دانشگاه آمریکایی در توسعه و تاسیس آموزش عالی در ایران نقش و فعالیت داشتند.[۸]
انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی
نوشتار اصلی: انقلاب فرهنگی ایران
نوشتار اصلی: شورای عالی انقلاب فرهنگی


آموزش عالی در حال حاضر

آموزش عالی در حال حاضر در ایران، شامل آموزش‌های دانشگاهی منتهی به مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری است.
آمار

با توجه به آمار ارائه شده در خرداد سال ۱۳۹۳‎[۲۴]:

    حدود ۴۰۰ دانشگاه و موسسه آموزش عالی[نیازمند منبع]
    بیش از ۲،۱۰۰ رشته تحصیلی
    ۴٫۵ملیون دانشجو

درصد دانشجو نسبت به مراکز عالی:

        ۳۶٫۹درصد دانشجوی دانشگاه آزاد
        ۲۵٫۴درصد دانشجوی دانشگاه پیام نور
        ۱۴٫۱درصد دانشجوی در دانشگاه دولتی
        ۳٫۵درصد دانشجوی دانشگاه فنی
        ۱۰درصد دانشجوی دانشگاه علمی کاربردی
        ۱۰درصد دانشجوی موسسات غیرانتفاعی

درصد دانشجو نسبت به مقاطع تحصیلی:

        ۶۶درصد دانشجوی مقطع کارشناسی
        ۲۳درصد دانشجوی مقطع کاردانی
        ۱۰درصد دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
        حدود ۱۱درصد دانشجوی مقطع دکترای حرفه‌ای و تخصصی

در ایران به ازای هر سه کارشناس یک فوق دیپلم وجود دارد و این در حالیست که در کشورهای صنعتی و توسعه یافته به ازای هر پنج فوق دیپلم و تکنسین یک کارشناس وجود دارد.
مراکز

مراکز آموزشی فعال در نظام آموزش عالی ایران عبارتند از[۲۵]:

    بخش دولتی

در حال حاضر علاوه بر دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی وابسته به وزارتخانه‌های علوم تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، مراکز دیگری نیز با کسب مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دانشجو می‌پذیرند. از جمله این مراکز، دانشگاه فنی و حرفه ای و مراکز تربیت معلم وابسته به وزارت آموزش و پرورش و مؤسسات آموزش عالی وابسته به سایر وزارتخانه‌ها مانند: امور خارجه، پست و تلگراف، راه و ترابری و غیره‌است.

دانشگاه فرهنگیان برای تربیت معلمان و آموزش و بهسازی نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش در ایران است. دانشگاه فنی وحرفه ای نیز در خرداد ۱۳۹۰ در طرح انتقال آموزشکده های فنی وحرفه ای وزارت آموزش پرورش به وزارت علوم و تحقیقات تاسیس گردید.

علاوه بر این، دانشگاهی تحت عنوان، دانشگاه جامع علمی کاربردی در سال ۱۳۷۱ به منظور تقویت آموزشهای فنی و حرفه‌ای و تربیت نیروی انسانی ماهر موردنیاز بخشهای صنعت، معادن، کشاورزی و خدمات تأسیس گردیده‌است.

    بخش آموزش از راه دور

در حال حاضر دانشگاه پیام نور ارائه دهنده این نوع سامانه آموزشی است.

    بخش غیردولتی

به منظور افزایش مشارکت عمومی در ارائه خدمات آموزش عالی و افزایش روز افزون تقاضای اجتماعی جهت ورود به آموزش عالی در ایران دانشگاه‌ها و مؤسساتی در بخش غیردولتی ایجاد گردیده‌است که شامل دانشگاه‌های آزاد اسلامی و دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی می‌شود.

در ایران، بر خلاف کشورهای غربی، مقام ریاست دانشگاه‌ها انتخابی نبوده بلکه انتصابی از سطوح بالاتر است.[۲۶][پیوند مرده]
دستاوردهای نظام آموزش عالی ایران
جوایز معتبر علمی و فرهنگی

به جز شیرین عبادی دانش‌آموختهٔ دانشکده حقوق دانشگاه تهران که در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه صلح نوبل شد و مریم میرزاخانی دانجوی رشته ی ریاضی دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه هاروارد که در سال 2014 مفتخر به کسب مدال فیلدز شد هیچ یک از دانش آموختگان ایرانی تا کنون ( سال 2014 ) موفق به دریافت جوایز معتبر علمی-فرهنگی مانند جایزه نوبل، جایزه لسکر، جایزه پریتزکر، جایزه پولیتزر، مدال فیلدز، جایزه آبل، و جایزه کرافورد نگشته‌اند.

[۲۷]
جایگاه دانشگاه‌های ایران در رده بندی‌های بین‌المللی

رده بندی ARWU

دانشگاه تهران در سال ۲۰۱۱ در این فهرست در رتبه ۳۰۱ تا ۴۰۰ قرار دارد.[۲۸]

رده بندی THE-QS

دانشگاه‌های تهران و صنعتی شریف در سال ۲۰۰۸ در این رده بندی به ترتیب در رتبه‌های ۴۸۵ و ۵۸۶ قرار دارند.[۲۹]

رده بندی webometric

در این رده بندی در سال ۲۰۱۲ دانشگاه تهران در رتبه ۵۲۸، دانشگاه صنعتی شریف در رتبه ۶۶۸ و دانشگاه فردوسی مشهد در رتبه ۶۷۳ قرار دارند.

دانشگاه شهید بهشتی

دانشگاه شهید بهشتی یکی از دانشگاه‌های دولتی ایران است که در منطقهٔ اوین، غرب ولنجک و شرق درکه در شمال غربی تهران واقع شده‌است. این دانشگاه از جمله بزرگ‌ترین و معتبرترین دانشگاه‌های ایران محسوب می‌شود.[۲] این دانشگاه در مقاطع کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در دوره‌های مجازی، روزانه و شبانه دانشجو می‌پذیرد و تاکنون بیش از ۴۳٬۳۳۴ دانشجو از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند.

این دانشگاه در سال ۱۳۳۸ با نام دانشگاه ملی ایران به‌دستور محمدرضا شاه پهلوی و توسط علی شیخ‌الاسلام تأسیس شد[۳] و تا پیش از سال ۱۳۶۲ با این نام خوانده می‌شد. علی‌رغم افتتاح رسمی در اسفندماه ۱۳۳۹، پذیرش دانشجو در مهرماه ۱۳۳۹ و توسط دانشکده‌های معماری و شهرسازی و علوم بانکداری که اولین دانشکده‌های دانشگاه بودند انجام شد. در خرداد ماه سال ۱۳۶۲ ستاد انقلاب فرهنگی وقت با تغییر نام دانشگاه از «ملی ایران» به «شهید بهشتی» موافقت کرد.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ مقدمات تاسیس
    ۳ سال‌های اولیه
    ۴ تغییرات پس از انقلاب اسلامی
    ۵ روسای دانشگاه
    ۶ دانشکده‌ها
    ۷ پایگاه نشر دانش[۶]
    ۸ دوره‌های مجازی دانشگاه شهید بهشتی تهران
    ۹ امکانات آموزشی و رفاهی
    ۱۰ جستارهای وابسته
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

تاریخچه
مقدمات تاسیس

نوشتار دانشگاه ملی ایران (پیش از انقلاب فرهنگی) را بخوانید.

آذر ۱۳۳۳ شاه پس از کودتا سفری به آمریکا انجام داد. در این سفر علی شیخ‌الاسلام به‌عنوان نمایندهٔ دانشجویان ایرانی سخنرانی کرد و پیشنهاد تأسیس دانشگاه ملّی را به‌عنوان راهکاری برای جلوگیری از خروج جوانان ایرانی از کشور برای تحصیل به شاه ارائه کرد که مورد موافقت قرار گرفت.

باید توجه داشت که نام ملّی در زمان حکومت پهلوی به مؤسسات آموزشی اطلاق می‌شد که غیر دولتی بودند و به‌وسیلهٔ دریافت شهریه از متقاضیان آموزش و خارج از بودجه دولت اداره می‌شدند.

پس از آن با حکم شاه دکتر شیخ الاسلام مأمور شد در اروپا و آمریکا دربارهٔ دانشگاه‌های غیر دولتی مطالعه کند. در سال ۱۳۳۸ در دیداری که بین شاه و چند تن از استادان دانشگاه که در رأس آنها جهانشاه صالح رئیس دانشگاه تهران قرار داشت، بار دیگر پیشنهاد تأسیس دانشگاه ملی مطرح شد. هر چند از نتایج این مذاکرات اطلاعی در دست نیست. در همین سال شیخ الاسلام به ایران باز می‌گردد و با کسب موافقت نهایی محمدرضا پهلوی دهم آذر ۱۳۳۸ «دبیرخانه دانشگاه ملی» را در خانه خود در خیابان رامسر به طور غیر رسمی به‌راه می‌اندازد.

۲۹ اسفند ۱۳۳۸ با فرمان شاه و موافقت حسین علا، «وزیر دربار»، دبیرخانهٔ دانشگاه ملی به ساختمانی واقع در خیابان پاستور پلاک ۵۷ منتقل می‌شد. این ساختمان از املاک وزارت دربار بود که در اختیار شجاع‌الدین شفا رئیس کمیتهٔ تهیهٔ مقدّمات جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بود. کار دبیرخانه تهیهٔ اطلاعاتی مربوط به‌سوابق تحصیلی فارغ التحصیلان بیکار اروپا و آمریکا و تهیهٔ مقدمات تأسیس دانشگاه بود.

با آشکار شدن اندیشهٔ تأسیس دانشگاه ملّی مخالفت‌های زیادی با آن مجامع دانشگاهی آغاز شد. کسانی مانند «احمد فرهادی» رئیس دانشگاه تهران و «میمندی‌نژاد» رئیس دانشکدهٔ دامپزشکی و عبدالله ریاضی رئیس دانشکدهٔ فنی و رئیس مجلس شورای ملی از مخالفان سرسخت تأسیس این دانشگاه بودند. میمندی‌نژاد در مصاحبه‌ای که در تاریخ ۱۱/۱۲/۱۳۳۸ در روزنامهٔ کیهان منتشر شد فکر تأسیس دانشگاه ملّی را اندیشه‌ای نابجا دانست و گفت: «دانشگاه تهران هنوز کامل نشده‌است اگر ملّت فکر تأسیس دانشگاه ملّی (غیر دولتی) هستند که می‌تواند وضع دانشگاهی را بهتر سازد، باید همین دانشگاه موجود را ترّقی و تکامل دهد.»

علی‌رغم مخالفت‌های فراوان با حمایت پهلوی دوم تأسیس دانشگاه ملّی با جدیت پیگیری شد. هیئت مؤتمنین دانشگاه با عضویت وزیر دربار شاهنشاهی - که در آن زمان حسین علا بود - مدیر عامل بنیاد پهلوی، وزیر فرهنگ یک نفر از نمایندگان مجلس سنا، دو نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی، مدیر کل بانک ملی ایران رئیس اتاق بازرگانی رئیس دانشگاه ملی ایران و حداقل سه نفر از شخصیت‌های علمی اقتصادی کشور تشکیل شد. در سال ۱۳۳۹ اساسنامهٔ دانشگاه توسط هیات مؤتمنین تصویب شد. در ۸ آبان ۱۳۳۹ این اساسنامه مورد تصویب شورای عالی فرهنگ قرار گرفت.

اساسنامه دانشگاه ملی دارای پنج فصل و بیست و دو ماده بود. براساس ماده نخست نام دانشگاه «دانشگاه ملی ایران» و براساس ماده دوم مقر اصلی آن تهران بود. به موجب ماده سوم اساسنامه دانشگاه، این دانشگاه از تاریخ تاسیس دارای دو دانشکده بانکداری و علوم مالی اقتصادی و دانشکده معماری بود.
سال‌های اولیه

در پی انتشار اساسنامهٔ دانشگاه، خبر پذیرش ۲۰۰ نفر دانشجو برای اولین سال تحصیلی در دو دانشکده اعلام شد. دانشگاه ملی از نیمه دوم مهر ۱۳۳۹ در یک ساختمان استیجاری نزدیک دوراهی یوسف آباد دانشگاه ملی فعالیت خود را آغاز کرد. در ۲۵ بهمن ۱۳۳۹ مراسم افتتاح دانشگاه ملی با حضور شاه و فرح پهلوی برگزار شد.

در سال‌های اولیه تاسیس دانشگاه ملی دریافت شهریه از دانشجویان مهم ترین منبع تأمین هزینه‌های دانشگاه ملّی محسوب می‌شد، اگر چه مبالغی کمک دولتی نیز توسّط دانشگاه دریافت می‌شد.

بعد از چند سال با موافقت شاه و دستور حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی وقت یک میلیون و پانصد هزار متر از زمین‌های سعادت آباد و ۱۰ هزار متر از زمین‌های بالای میدان ونک و ۷۰ هزار متر زمین خالصه مجاور اوین درکه برای اجرای ساختمان دانشگاه ملی در نظر گرفته می‌شود. مراسم کلنگ زنی عملیات ساختمانی دانشگاه ملی با حضور فرح پهلوی، علی شیخ الاسلام، انوشیروان پویان، هوشنگ نهاوندی و تعدادی از شخصیت‌های علمی کشور در منطقه بالای اوین درکه برگزار شد.

کانون مترقی که حسنعلی منصور در سال ۴۲ تشکیل داد از جمله کانون‌های سیاسی بود که از قبل پی‌ریزی فرهنگی و علمی شده بود.

شیخ‌الاسلام که دانشگاه ملی را بنا گذاشت به تدریج کسانی که در آمریکا تحصیل کرده بودند را به دانشگاه کشاند. اعضای هیات علمی اولیه این دانشگاه کم و بیش دانش‌آموختگان آمریکایی بودند. در این نهاد، شیخ‌الاسلام سعی داشت بخشی از جامعه نخبگان ایرانی را که عمدتاً از طبقه متوسط جامعه بود به آنجا بکشاند. حالا تصور کنید جامعه علمی دانشگاه ملی عمدتاً دانش‌آموختگان آمریکا بودند، دانشجویان از افراد متمول و طبقه متوسط جامعه در کنار هم گرد آمده بودند که در واقع جامعه جدیدی از طبقه سیاسی آن زمان را تشکیل دادند.[۴]

با تمام این مسائل دانشگاه ملی ایران به دلیل نوپا بودن و نیز دریافت شهریه در اولویت‌های مرتبه پایین متقاضیان تحصیلات دانشگاهی (به جز افرادی که از تمکن مالی برخوردار بودند) قرار می‌گرفت.

در مدت پنج سال ریاست شیخ الاسلام علاوه بر دانشکده اقتصاد و معماری دانشکده پزشکی ۱۳۴۰ زبان‌های خارجی ۱۳۴۱، علوم ۱۳۴۲، دندانپزشکی ۱۳۴۴، راه‌اندازی شد. پس از شیخ الاسلام، عبدالعلی جهانشاهی و سپس علی اکبر بینا به ریاست دانشگاه ملی منصوب شد. در زمان ریاست بینا دانشکده حقوق راه‌اندازی شد. پس از وی محمد علی مجتهدی (موسس دانشگاه صنعتی شریف) و سپس انوشیروان پویان به ریاست دانشگاه ملی منصوب شدند. پس از پویان نیز به ترتیب احمد هوشنگ شریفی، عباس صفویان و احمد قرشی ریاست دانشگاه را بر عهده گرفتند. در این سال‌ها دانشکده علوم زمین و دانشکده جامع انفورماتیک و دانشکده روان‌شناسی ساخته و وارد دایره مراکز علمی کشور شد.

مهترین تحول در تاریخ دانشگاه در سال ۱۳۵۳ رقم خورد، هنگامی که دولت وقت به پشتوانه درآمدهای نفتی اقدام به پرداخت شهریه موسسات آموزشی ملی (خصوصی) و رایگان کردن آنها نمود. این امر سبب شد تا بافت دانشجویی دانشگاه از انحصار طبقه مرفه و بالای جامعه خارج شده و دانشجویان از طبقات مختلف و شرایط گوناگون از طریق کنکور سراسری وارد این دانشگاه شوند و بدین ترتیب دانشگاه عملاً به صورت یک دانشگاه عمومی مانند سایر دانشگاه‌ها درآمد.
تغییرات پس از انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ به موجب قانونی که در شورای انقلاب تصویب شد دانشگاه ملی، دانشگاهی دولتی اعلام شد (قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاه غیر دولتی و خصوصی محسوب می‌شد) و در خرداد ماه سال ۱۳۶۲ ستاد انقلاب فرهنگی وقت با تغییر نام دانشگاه از «ملی ایران» به «شهید بهشتی» موافقت کرد.

در سال ۱۳۶۴ براساس مصوبه دولت جمهوری اسلامی مبنی بر تأسیس وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، مراکز درمانی و دانشکده‌های پزشکی و پیراپزشکی از دانشگاه منفک و بعد از ادغام با برخی از مراکز آموزشی دیگر و با نام دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی فعالیت خود را آغاز کردند.
روسای دانشگاه

    علی شیخ الاسلام: علی شیخ الاسلام بنیانگذار دانشگاه، از اسفند ماه سال ۱۳۳۸ تا آبان ماه سال ۱۳۴۴ ریاست دانشگاه را بر عهده داشت. وی حدود ۵ سال رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود. فرخ‌رو پارسا، در سال‌های آغازین کار دانشگاه، عهده‌دار سِمَت مدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران بود که با این سِمَت وی نخستین مدیر کل زن در ایران شد.
    عبدالعلی جهانشاهی: عبدالعلی جهانشاهی از آذر ۱۳۴۴ تا خرداد ۱۳۴۵ به عنوان رئیس دانشگاه فعالیت می‌کرد. وی نزدیک به هفت ماه رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود.
    علی اکبر بینا: علی بینا از خرداد ۱۳۴۵ تا بهمن ۱۳۴۶ بر کرسی ریاست دانشگاه شهید بهشتی تکیه زد. وی کمتر از ۲ سال در این سمت فعالیت کرد.
    محمد علی مجتهدی: محمد علی مجتهدی از اسفند ۱۳۴۶ تا مرداد ۱۳۴۷ رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود. وی تنها پنج ماه در این پست ماندگار شد.
    انوشیروان پویان: انوشیروان پویان از شهریور سال ۱۳۴۷ تا شهریور ماه سال ۱۳۵۲ رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود. وی در حدود ۵ سال در ریاست این دانشگاه باقی‌ماند.
    احمد هوشنگ شریفی: احمد هوشنگ شریفی از شهریور ۱۳۵۲ تا اردیبهشت ۱۳۵۳ به عنوان رئیس دانشگاه شهید بهشتی کار می‌کرد. وی کمتر از هشت ماه در این پست باقی‌ماند.
    عباس صفویان: عباس صفویان از خرداد ۱۳۵۳ تا شهریور ۱۳۵۶ رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود. وی ۳ سال رئیس این دانشگاه بود.
    احمد قریشی: احمد قرشی از شهریور ۵۶ تا مهر ۵۷ به عنوان رئیس دانشگاه شهید بهشتی فعالیت می‌کرد. وی حدود یک سال در سمت خود باقی‌ماند.
    عبدالعلی جهانشاهی: عبدالعلی جهانشاهی از مهر ۵۷ تا بهمن ۵۷ تنها به مدت چهار ماه رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود.
    عبدالصمد تقی‌زاده: عبدالصمد تقی‌زاده از اسفند ۵۷ تا آبان ۵۹ رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود. وی نزدیک به ۲ سال بر این دانشگاه ریاست کرد.
    احمد اصغریان جدی: احمد اصغریان جدی از آبان ۱۳۵۹ تا آذر ۱۳۶۰ ریاست بر دانشگاه شهید بهشتی را تجربه کرد. وی یک سال رئیس این دانشگاه بود.
    محمد حسن احمدی: محمد حسن احمدی تنها ۱۱ ماه رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود. وی از آذر ۱۳۶۰ تا آبان ۱۳۶۱ (۱۱ ماه) رئیس این دانشگاه بود.
    احمد فرمد: احمد فرمد از آبان ۱۳۶۱ تا آبان ۱۳۶۳ رئیس دانشگاه شهید بهشتی بود. وی ۲ سال در این سمت فعالیت کرد.
    هادی ندیمی: هادی ندیمی شاید در میان روسای دانشگاه‌های سراسری ایران دارای بالاترین رکورد ماندگاری بر پست ریاست باشد. ندیمی از آبان ماه سال ۱۳۶۳ تا بهمن سال ۱۳۸۴ (بیش از ۲۱ سال) ریاست دانشگاه شهید بهشتی را بر عهده داشت تا این دانشگاه مدت مدیدی از ثبات مدیریت برخوردار باشد. ندیمی بهمن ماه سال ۸۴ در حالی که شایعات زیادی درباره برکناری و یا استعفای وی وجود داشت با حمید لطیفی تعویض شد.
    حمید لطیفی: حمید لطیفی از بهمن ۱۳۸۴ تا مهر ۱۳۸۶ ریاست دانشگاه شهید بهشتی را عهده‌دار شد. وی ۲ سال در این پست باقی‌ماند. در اواخر مهرماه ۸۶ دکتر لطیفی توسط وزیر وقت علوم دکتر زاهدی برکنار شد.
    احمد شعبانی: احمد شعبانی از مهر ۸۶ تا اردیبهشت ۱۳۹۱ رئیس بود.
    محمد مهدی تهرانچی: محمد مهدی تهرانچی از اردیبهشت ۱۳۹۱ ریاست دانشگاه شهید بهشتی را با حکم کامران دانشجو به عهده گرفت و تاکنون در این سمت است.[۵]

دانشکده‌ها
قله توچال از دانشکده ادبیات

    دانشکده ادبیات و علوم انسانی
    دانشکده الهیات و ادیان
    دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی
    دانشکده حقوق
    دانشکده علوم
    دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی
    دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
    دانشکده علوم ریاضی
    دانشکده علوم زمین
    دانشکده علوم زیستی
    دانشکده مدیریت و حسابداری
    دانشکده معماری و شهرسازی
    دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر
    دانشکده مهندسی فناوری‌های نوین
    دانشکده مهندسی هسته‌ای
    دانشکده پرستاری و مامایی
    دانشکده شیمی
    دانشکده دندانپزشکی

پایگاه نشر دانش[۶]

پایگاه نشر دانش دانشگاه شهید بهشتی با هدف ارائه همه محتواهای دانشی این دانشگاه در فضای وب آماده شده است. راه‌اندازی این سامانه کمک می‌کند تا کلیه پژوهش‌ها و فعالیت‌های تولید دانش در دانشگاه شهید بهشتی ساماندهی شده، هزینه‌های جانبی تولید محتوا کم شود و بتوان این هزینه را برای افزایش کیفیت محتوایی به کاربرد. به کمک این پایگاه محققین و دانشجویان می‌توانند به راحتی به محتوای همه نشریات علمی این دانشگاه، دسترسی داشته و از آنها استفاده نمایند. همچنین امکان خرید و ارسال سفارش کتابهای چاپ شده توسط انتشارات دانشگاه نیز برای همه وجود دارد. به زودی محتوای پایان‌نامه‌های دانشگاه، همایش‌ها و کنفرانس‌های علمی برگزار شده در دانشگاه و دیگر تولیدات علمی دانشگاه در این پایگاه قرار خواهد گرفت.[نیازمند منبع]
دوره‌های مجازی دانشگاه شهید بهشتی تهران

دوره‌های مجازی دانشگاه شهید بهشتی تهران یکی از معتبرترین دوره‌ها در ایران و در سطح خاورمیانه می‌باشد. مدرک دوره‌های مجازی این دانشگاه در تمامی دانشگاههای معتبر دنیا پذیرفته می‌شود و از اعتبار بسیار خوبی برخوردار است. این دوره‌ها برای کسانی که شاغل هستند و یا وقت کافی در اختیار ندارند بهترین گزینه می‌باشد. علاقه‌مندان جهت پذیرفته شدن در این دوره‌ها باید در آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه دولتی شرکت نمایند و در صورتی که در این آزمون مجاز شوند می‌توانند نسبت به انتخاب این دانشگاه اقدام نمایند. در حال حاضر این دانشگاه در رشته‌های مهندسی معماری کامپیوتر، مهندسی نرم‌افزار کامپیوتر، مدیریت فناوری اطلاعات، حساب داری و علوم کامپیوتر از طریق آزمون کارشناسی ارشد دولتی دانشجو می‌پذیرد. برای پذیرفته شدن در این دانشگاه حداکثر باید رتبهٔ ۱۵۰ را در آزمون کارشناسی ارشد رشتهٔ مربوطه کسب نمایید.[نیازمند منبع]
امکانات آموزشی و رفاهی
خوابگاه کوی پسران
خوابگاه کوی پسران
خیابان دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی
سالن همکف دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی

    پارک علمی-تحقیقاتی زیر آب شهرستان سوادکوه مازندران (سال تأسیس ۱۳۸۱)؛
    کتابخانهٔ مرکزی و مرکز اسناد (سال تأسیس ۱۳۳۹)؛
    گروه معارف اسلامی (سال تأسیس ۱۳۶۰)؛
    خوابگاه‌ها:
        مجتمع خوابگاه‌های کوی دختران (داخل دانشگاه)؛
        مجتمع خوابگاه‌های کوی پسران (داخل دانشگاه)؛
        مجتمع دانش‌پژوهان دانشگاه شهید بهشتی (متأهلان)؛
        خوابگاه قائم مقام فراهانی ویژهٔ پسران؛
        خوابگاه ولی‌عصر، ویژهٔ پسران؛
        خوابگاه بلوار کشاورز، ویژهٔ دختران؛
        خوابگاه رستاک، ویژهٔ دختران؛
    وب‌گاه رایانه (سال تأسیس ۸۴-۸۳)؛
    ادارهٔ بهداشت، امور درمان و دانشجویان؛
    مرکز خدمات مشاوره‌ای؛
    ادارهٔ تربیت بدنی؛
    مدیریت امور فرهنگی و فوق برنامه:
        کانون‌های دانشجویی (کانون علم و دین، کانون ایران‌شناسی، ...)؛
        تشکل‌های دانشجویی؛
        نشریات دانشجویی؛
        انجمن‌های علمی دانشجویی (آمار، زیست، آبادانی روستا، ...)؛
        ستادهای فرهنگی؛
        ادارات فرهنگی.

زبان ایتالیایی

زبان ایتالیایی (La Lingua Italiana یا Italiano) از شاخه‌های زبان لاتین است و با زبانهای دیگر لاتین مانند اسپانیایی، فرانسوی، رومانیایی و پرتغالی شباهاتهای زیادی دیده می‌شود. در بین زبانهای لاتین، ایتالیایی بیشترین واژگان مشترک با لاتین و نزدیک‌ترین زبان به آن است.

گویشوران این زبان که در ایتالیا، بعضی از کانتونهای کشور سوئیس که با ایتالیا مرز مشترک دارند، اتیوپی، مالت، واتیکان، سان مارینو، ونزوئلا، کرواسی، مراکش، اسلوونی، لیبی، تونس، سومالی، سومالی‌لند، اریتره، جزیره کرس و شهر نیس فرانسه (هردو پیشتر جزو خاک ایتالیا بودند)، آمریکا، کانادا، استرالیا، آلبانی، بخش‌هایی از کشور آرژانتین و قسمت‌هایی از برزیل زندگی می‌کنند.

نسل قبلی کشورهایی همانند مراکش و لیبی هنوز به زبان ایتالیایی سخن می‌گویند ولی میزان سخن‌وران این زبان در این کشورها، پس از تاکید بیشتر بر روی زبانهای بومی و زبان عربی و انگلیسی کاهش پیدا کرده است.

محتویات

    ۱ زبان رسمی
    ۲ الفبای ایتالیایی
    ۳ ترکیب‌های نویسه‌ای
    ۴ ساختار زبان ایتالیایی
    ۵ کتابهای منتشر شده
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ منابع

زبان رسمی

ایتالیایی زبان رسمی ایتالیا، سان مارینو، سوئیس (یکی از چهار زبان رسمی)، سومالی، اسلوونی (همراه با زبان اسلوونیایی در چهار ایالت : کوپر، ایزولا، پیران و پورتورس)، واتیکان و شهرستان ایستریا در کشور کرواسی می‌باشد.
الفبای ایتالیایی

الفبای ایتالیایی دارای ۲۱ حرف می‌باشد که در زیر، شکل و نام آن‌ها را می‌یابید:
حرف     نام     حرف     نام     حرف     نام
A     اَ     H     آکا     Q     کو
B     بی     I     ئی     R     اِرّه
C     چی     L     اِلّه     S     اِسِّ
D     دی     M     اِمّه     T     تی
E     اِ     N     اِنّه     U     او
F     اِفه     O     اُ     V     وو، وی
G     جی     P     پی     Z     زٍتّا

حروف دیگری هم وجود دارند که در زبان ایتالیایی نیستند ولی در کلمات بیگانه که به این زبان وارد شده‌اند تلفظ می‌شوند.
حروف بزرگ     حروف کوچک     آوا
J     j     یِ
K     k     کاپا
X     x     ایکس
Y     y     ایپسیلن
W     w     وو دوپّیا
ترکیب‌های نویسه‌ای
ترکیب نویسه‌ها     آوا
CI و CE     چ
CH     ک
SCI و SCE     ش
GI و GE     ج یا ژ
GH     گ
GN     نی
GL     آوایی بین ی و ل

    با تکرار دو نویسه پشت‌سرهم، آن نویسه مشدد خوانده می‌شود. برای مشدد کردن نویسه‌های ترکیبی تنها باید نویسهٔ نخست دوبار نوشته‌گردد.

ساختار زبان ایتالیایی

ساختار زبان ایتالیایی معمولآ به نه پاره‌گفتار (بخش دستوری)∗ یعنی فعل، اسم، حرف تعریف، صفت، ضمیر، قید، حرف اضافه، حرف ربط و علائم تقسیم می‌گردد، که تنها به شرح بخش‌های فعل، اسم و حرف تعریف به شرح ذیل بسنده می‌کنیم:

۱- ساختار فعل در زبان ایتالیایی به این شکل است که کلیه افعال به سه دسته ARE- IRE - ERE تقسیم می‌شوند که هر دسته در هر زمان با فرمول خاص زمانی و دسته‌ای خود صرف می‌شود و این فرمول نسبتاً ساده به کاربر این امکان را می‌دهد که دسته و زمان فعل را به آسانی تشخیص دهد.

۲-در بخش اسم تمامی نام‌های ایتالیایی به یکی از حروف: O-I-A-E ختم می‌شوند که عموماً، نام‌های ختم شده به O مفرد مذکر، نام‌های ختم شده به A مفرد مونث، بیشتر نام‌های ختم شده به I جمع مذکر و اکثر نام‌های ختم شده به E جمع مونث می‌باشند.

۳-حرف تعریف در زبان ایتالیایی به شش بخش: Il -I -La- Le- Lo- Gli تقسیم می‌شود که اساسآ بر حسب تعداد، جنس و حرف اول کلمه‌ای که بعداز آن می‌آید تغییر می‌کند، بنابراین حرف تعریف معین IL قبل از نام‌های مفرد مذکری که باحروف بی صدا (بجز s ناخالص و z که باحرف تعریف Lo درمفرد و با gli در جمع نشان داده می‌شوند) قرار می‌گیرد و صورت جمع آن I می‌باشد.

شکل مونث حرف تعریف به پیچیدگی مذکر آن نیست و تنها برای مفرد یک شکل وجود دارد و آن La می‌باشد که قبل از کلماتی که باحروف باصدا شروع می‌شوند به شکل 'L درمیاید، در جمع هم تنهایک شکل دارد آنهم Le که قبل از کلماتی که با e شروع شوند بصورت 'L درمیاید.
کتابهای منتشر شده
    در ویکی‌کتاب کتابی با عنوان: آموزش زبان ایتالیایی وجود دارد.

دستور تطبیقی ایتالیایی-فارسی (دانشگاه شهید بهشتی)

Voglio Imparare L'Italiano - می خواهم ایتالیایی یاد بگیرم. (اثر: دکتر الهه شهریاری)

زبان فرانسوی

زبان فرانسوی یا فرانسه[۱] یکی از زبان‌های رومی است که به وسیلهٔ ۱۳۶ میلیون نفر در سراسر جهان به عنوان زبان مادری گویش می‌گردد.[۲][۳] درحدود ۱۹۰ میلیون نفر، فرانسوی را به عنوان زبان دوم صحبت می‌کنند،[۴] و ۲۰۰ میلیون نفر دیگر هم آن را به عنون یک زبان دوم اکتسابی استفاده می‌کنند.[۵] اجتماعات گویش‌کننده به فرانسوی در ۵۷ کشور و قلمرو حضور دارند.[۶] اکثر گویش‌کنندگان بومی این زبان در فرانسه‌اند، که مبدأ این زبان است. بقیهٔ گویش‌کنندگان به طور عمده در کانادا، به‌ویژه کبک، نیو برانزویک و اونتاریو و نیز بلژیک، سوییس، لوکزامبورگ و مناطقی در ایالت مین آمریکا و.[۷] لوییزیانا حضور دارند.[۸] بیشتر افرادی که فرانسه، زبان دوم آن‌هاست در آفریقای فرانسوی‌زبان[۹] زندگی می‌کنند، که با تردید می‌توان گفت تعداد آن‌ها از گویندگان بومی بیشتر گشته‌است.[۱۰]گرچه زبان اسپانیایی بعد از زبان انگلیسی از نظر تعداد افرادی که به یک زبان واحد تکلم می‌کنند در مقام سوم قرار دارد (مقام اول متعلق به زبان چینی می‌باشد).[۱۱]

محتویات

    ۱ طبقه‌بندی زبان‌شناختی
    ۲ موقعیت بین‌المللی
    ۳ پیشینهٔ زبان فرانسوی
        ۳.۱ فرانسوی کهن
        ۳.۲ فرانسوی امروزی
    ۴ فرانسوی در بلژیک
    ۵ زبان فرانسه در ایران
    ۶ ویژگی‌های زبان فرانسه
    ۷ واژگان
    ۸ پانویس
    ۹ منابع
    ۱۰ جستارهای وابسته

طبقه‌بندی زبان‌شناختی

فرانسوی یکی از زبان‌های رومیایی است که در از زبان لاتین مشتق شده است، هم‌چنان‌که زبان‌های ملی مانند ایتالیایی، پرتغالی، اسپانیایی، رومانیایی و زبان‌های در اقلیت از اوکسیتان تا ناپل و... چنین هستند. با این وجود نزدیک‌ترین زبان‌های وابسته به آن، زبان‌های زبان‌های اوییل و کرئول‌های فرانسه‌پایه می‌باشد.
موقعیت بین‌المللی

زبان فرانسوی، زبان رسمی ۲۹ کشور است، که بیشتر آن‌ها در فرانسوی به La Francophonie (جوامع فرانسوی‌زبان) معروف‌اند. هم‌چنین یک زبان رسمی تمام دفاتر سازمان ملل و گسترهٔ وسیعی از سازمان‌های بین‌المللی است. طیق اطلاعات اتحادیهٔ اروپا، ۱۲۹ میلیون (یا ۲۶٪ کل جمعیت اتحادیه)، در ۲۷ عضو، به فرانسوی گویش می‌کنند که از میان آن‌ها، ۶۵ میلیون نفر گویشوران بومی‌اند و ۶۹ میلیون نفر ادعا می‌کنند که آن را یا به عنوان زبان دوم یا یک زبان خارجی صحبت می‌کنند و از این لحاظ، فرانسوی در ردهٔ سوم بیشترین گویشوران به عنوان زبان دوم قرار دارد (پس از انگلیسی و آلمانی). بیست درصد از اروپایی‌های غیر فرانسوی‌زبان، قادر به گویش فرانسوی‌اند که تقریباً برابر ۱۴۵٬۶ میلیون نفرند.[۱۲] به علاوه، پیش از میانهٔ قرن ۲۰، فرانسوی به عنوان زبان سرآمد دیپلماسی در بین اروپاییان و نیروهای مستعمره و نیز به عنوان یک زبان بین‌المللی در میان طبقات تحصیل‌کردهٔ اروپا گویش می‌شد.

در نتیجهٔ جاه‌طلبی‌های استعماری از قرن ۱۷ تا ۲۰، فرانسه به امریکا، افریقا، پلی‌نزی، و حوزهٔ کارائیب معرفی شد.
پیشینهٔ زبان فرانسوی

زبان فرانسه نیز به‌مانند زبان‌های دیگر در طول تاریخ دچار تغییرات فراوانی شده‌است. کشور فرانسه در روزگار باستان بخش مهمی از سرزمینی پهناور در غرب اروپا به نام گُل بوده است. گل‌ها به زبانی هم‌خانواده زبان مردم بریتانیای باستان، یعنی کِلت‌ها صحبت می‌کردند. رواج زبان کلتی در سرزمین گل تا قبل از هجوم رومیان ادامه داشت. این هجوم در قرن دوم قبل از میلاد صورت گرفت و رومیان به‌تدریج زبان لاتین را در بین مردم فرانسه گسترش دادند. البته این زبان شکل متفاوتی از زبان لاتین اصیل داشت و همان زبانی نبود که در سنای روم بدان صحبت می‌گردید یا درنوشتار نویسندگان کلاسیک می‌آمد. این زبانِ ساده‌تر و بی‌قاعده‌تر که معمولاً توسط سربازان و بازرگانان به فرانسویان آموخته می‌شد، گالو-رومن یا لاتین عامیانه لقب گرفت. زبان لاتین عامیانه نیز در امتداد زمان به زبان فرانسوی کهن تبدیل گشت.
فرانسوی کهن

این زبان در میان قرن‌های ۹ تا ۱۴ میلادی در فرانسه رواج داشت. در واقع مردم فرانسه به‌تدریج شروع به ایجاد تغییرات در زبان لاتین عامیانه نمودند. آنها کلمات لاتین را با حنجره و لهجه خود به شکل متفاوتی تلفظ کردند و برخی از حروف صدادار را برای تلفظ مشکل تشخیص دادند و آن‌ها را از کلمه مورد نظر حذف نمودند. همچنین بسیاری از حروف صامت در کلمات که تاکید روی آن‌ها کمتر بود از واژه‌ها حذف می‌گردید.

برای مثال کلمه chef (سرآشپز) و chief (رئیس) در فرانسه کهن، ریشه در کلمه لاتین capute دارند. کلمه لاتین civitatem که به شهر رم اطلاق می‌شد، در فرانسوی کهن تبدیل به cité شد که به معنی شهر در حالت عام است. تغییرات بسیار زیادی که نظیر دو مورد پیشین انجام گرفته‌بود، در قرن یازده میلادی کامل شد. این تغییرات اما در نواحی مختلف فرانسه به روش‌های مختلفی صورت گرفت و لهجه‌های متفاوتی پدید آورد.

در ابتدای قرن نهم، طایفه‌ای به‌نام پاریسی‌ها در یک دهکده ماهیگیری به نام لوتیتا زندگی می‌کردند. این دهکده که در جزیره‌ای میان رودخانه سن قرار داشت، در گذر ایام ترقی کرد و به شهر پاریس تبدیل شد. در ابتدا لهجه مردم این دهکده که فرانسیان نام داشت، چندان پرطرفدار نبود تا اینکه در سال ۹۸۷، کُنت پاریس به نام هوگو کاپه به عنوان پادشاه، و پاریس به عنوان پایتخت فرانسه انتخاب گردید. از این پس لهجه فرانسیان که در دربار سلطنت بدان صحبت می‌شد، اهمیت سیاسی فراوانی پیدا کرد و سرانجام همین لهجه به عنوان زبان استاندارد فرانسه انتخاب گردید. هر چند که تفاوت لهجه‌ها در مناطق جنوبی شامل شهرهای نیس و مارسی و یا مناطق شمالی نظیر پیکارد و نورماندی باقی‌ماند و حتی هنوز هم به قوت خود باقی است.

با توجه به گسترش فرانسه کهن در طول قرون ۹ تا ۱۴ میلادی، ذکر این نکته ضروری است که ادبیات نوشتاری آن روزگار و متون مذهبی و متن مکتوب دادگاه‌ها و مطالبی نظیر آن تحت نفوذ دستگاه کلیسا هنوز به زبان لاتین نوشته می‌شد. این تفاوت میان زبان نوشتار و گفتار تا دوره رنسانس باقی‌مانده بود که از آن پس دوران زبان فرانسوی امروزی آغاز گردیده‌است.
فرانسوی امروزی

در سدهٔ شانزدهم میلادی انقلاب فرهنگی بزرگی در سراسر اروپا و به تبع آن در فرانسه رخ‌داد. از قدرت عظیم کلیساها کاسته شد و فرهنگ و هنر و صنعت شکوفا گردید. به این ترتیب بود که زبان لاتین کم‌کم از دستگاه رسمی حذف گردید. در سال ۱۵۳۹ پادشاه فرانسه که فرانسوای اول نام داشت، دستور داد که متون دادگاه‌ها به جای لاتین به زبان فرانسوی نگاشته شود. در همین ایام بود که کشیشی به نام ژان کالون برای اولین بار نوشته‌های مذهبی خود را از لاتین به فرانسه ترجمه نمود. در سال ۱۵۴۹ مقاله بسیار مهمی با عنوان «در دفاع و اهمیت زبان فرانسه و هر چه غنی‌تر کردن آن» توسط شاعر و منتقد معروفی به نام یواخیم دو بله نوشته شد. فرانسه در این دوران مانند سایر ملل اروپایی به دوران با عظمت یونان باستان نگاهی دوباره کرد و در نتیجه آن بود که کلمات بسیاری از فرهنگ قدیم یونان به فرانسه وارد شد. همچنین واژه‌های فراوانی از ایتالیای بعد از رنسانس و حتی از عربی قرض گرفته شده و به سرعت وارد فرانسوی می‌گردید.

هجوم روزافزون کلمات و تغییرات در گرامر در سدهٔ هفدهم میلادی به اوج خود رسیده‌بود. ادبا و زبان‌شناسان به‌تدریج نگران شده و به فکر افتادند تا این زبان پر تلاطم را قاعده‌مند کنند و از ایجاد هرج و مرج در ساختار آن جلوگیری نمایند. در پی همین فعالیت‌ها بود که فرهنگستان فرانسه تشکیل گردید که تا امروز اهمیت خود را حفظ کرده و مرجع تصمیم‌گیرنده درباره صحت و دقت متون رسمی و ورود کلمات و عبارات جدید به فرهنگ لغت است. می‌توان گفت که حفظ سیاست‌های بسته درباره دستور زبان و کلمات زبان فرانسه باعث شده‌است که اولاً ساختار زبان فرانسه از قرن هفده تاکنون تغییرات چندانی نداشته باشد و دوم این‌که فرهنگ لغات فرانسوی نسبت به انگلیسی بسیار کم حجم‌تر و ساختار و ترتیب کلمات در جمله‌های آن بسیار منظم‌تر از زبان‌های دیگر باشد.[۱۳]
فرانسوی در بلژیک

از زمان رسیدن جک کرتیه زبان فرانسوی زبان رسمی فرانسه جدید بوده‌است. موج‌های مهاجر آمده از فرانسه شرق کانادا را برای سکونت انتخاب کردند. در میان آنها اکدین‌ها چهار استان ساحلی نول اکس، نوو برنسیک، ال د پرنس ادوار و تر نوو را مشغول کردند.
زبان فرانسه در ایران

در ایران زبان فرانسه بعداز انگلیسی دومین زبان محبوب است. تاریخچهٔ زبان فرانسه در ایران به دوران مشروطه بازمی‌گردد. در زمان قاجار بسیاری از رجال سیاسی برای ادامه تحصیل به فرانسه می‌رفتند که از همان زمان بسیاری از واژه‌های فرانسوی ازطریق قوانین حقوقی وارد ایران شد و امروزه نیز در زبان فارسی بسیاری از این کلمات استفاده می‌شود و گاهی این کلمات به قدری در زبان فارسی استفاده شده‌است که بسیاری از افراد نمی‌دانند که این واژگان فرانسوی هستند. از جمله می‌توان به کلماتی همچون: دوش (حمام)، کروات، مغازه، فامیل، کادو، شوفر، آسانسور، کودتا، رفوزه، پاساژ، ماساژ، مونتاژ، کتلت، املت، توالت، آژانس، اورژانس، مانتو، پالتو، مرسی اشاره کرد[۱۴]
ویژگی‌های زبان فرانسه

الفبای زبان فرانسوی بر اساس الفبای لاتین است و بیست و شش حرف ساده دارد. افزون بر حرف‌های ساده، حرف ترکیبی «œ» و حرف‌های زبَرنشانه‌دار «à â è é ê ë î ï ô û» نیز در نوشتار این زبان به کار می‌روند.

۸۵ درصد کلمات زبان فرانسوی از لاتین، ۱٫۵ درصد از آلمانی، ۰٫۱ درصد از عربی، ۰٫۱ درصد از اسکاندیناوی، ۱۲ درصد از اسپانیایی و ایتالیایی و انگلیسی و باقی زبان‌ها گرفته شده‌است.
واژگان
فارسی     فرانسوی     تلفظ کبکی     تلفظ فرانسوی
فرانسوی     Français     Qc-français.ogg [fʁ̥ãsɛ]     françaisF.ogg [fʁ̥ɒ̃sɛ]
انگلیسی     Anglais     anglais.ogg [ãɡlɛ]     AnglaisF.ogg [ɒ̃ɡlɛ]
بله     Oui (si when countering an assertion or a question expressed in the negative)     Qc-oui ouais ouin.ogg [wi]     ouiF.ogg [wi]
خیر     Non     non.ogg [nõ]     nonF.ogg [nõ]
سلام!     Bonjour ! (formal) or Salut ! (informal) or "Allô" (Quebec French or when answering on the telephone)     [bõʒu:ʁ]     bonjourF.ogg [bõʒu:ʁ]
عصر بخیر!     Bonsoir !     [bõswɑ:ʁ]     bonsoirF.ogg [bõswa:ʁ]
شب بخیر!     Bonne nuit !     [bɔn nɥi]     Bonne_nuitF.ogg [bɔn nɥi]
خدانگهدار!     Au revoir !     au_revoir.ogg [ɔʁvwɑ:ʁ]     au_revoirF.ogg [o ʁəvwa:ʁ]
روز خوبی داشته باشید!     Bonne journée !     bonne_journée.ogg [bɔn ʒuʁne]     bonne_journéeF.ogg [bɔn ʒuʁne]
لطفاً     S’il vous plaît (formal) or S’il te plaît (informal)     Qc-s'il_vous_plaît.ogg [s‿ɪl vu plɛ]     s'il_vous_plaitF.ogg [s‿il vu plɛ]
سپاسگزارم     Merci     [mɛʁsi]     merciF.ogg [mɛʁ̥si]
خواهش می‌کنم     De rien (informal) or Ce n’est rien (informal) ("it is nothing") or Je vous en prie (formal) or Je t’en prie (informal) or Bienvenue (Quebec)     [də ʁjẽ]     Fr-de rien-fr-Paris.ogg [dœ ʁjæ̃]
خیلی ببخشید     Pardon or Désolé or Je suis désolé (if male) / Je suis désolée (if female) or Excuse-moi (informal) / Excusez-moi (formal) / "Je regrette"     Qc-pardon.ogg [paʁdɒ̃] / Qc-désolé.ogg [dezɔle]     pardonF.ogg [paʁdõ] / Fr-désolé.ogg [dezɔle]
چه کسی؟     Qui ?     qui.ogg [ki]     quiF.ogg [ki]
چی؟     Quoi ? (←informal; used as "What?" in English)) or Pardon ? (←formal; used the same as "Pardon ?" in English)     quoi.ogg [kwa]     quoiF.ogg [kwa]
چه موقع؟     Quand ?     quand.ogg [kã]     quandF.ogg [kɒ̃]
کجا؟     Où ?     [u]     où.ogg [u]
چرا؟     Pourquoi ?     pourquoi.ogg [puʁ̥kwa]     pourquoiF.ogg [puʁ̥kwa]
اسم شما چیست؟     Comment vous appelez-vous ? (formal) or Comment t’appelles-tu ? (informal)     [kɔmã vuz‿aple vu]، [kɔmã t‿apɛl t͡sy]     fr-comment vous appelez-vous.ogg [kɔmɑ̃ vuz‿aple vu] ، fr-comment t'appelles-tu.ogg [kɔmɑ̃ t‿apɛl ty]
نام من ... هست.     Je m'appelle...         fr-je m'appelle.ogg [ʒə m‿apɛl]
کدام؟     Quel/Quels(pl.)/Quelle(fem.)         [kɛl]
زیرا     Parce que / Car     parce_que.ogg [paʁ̥skœ]     Fr-Parce que.ogg [paʁ̥skø]
به دلیل اینکه     à cause de     [a kou̯z də]     fr-à cause de.ogg [a koz də]
بنابراین     Donc     [dõ:k]     Fr-donc.ogg [dõ:k]
شاید     Peut-être     Qc-peut-être.ogg [pœt‿aɪ̯tʀ̥]     Fr-peut-être.ogg [pøt‿ɛtʁ̥]
چطور؟     Comment ?     [kɔmã]     commentF.ogg [kɔmɒ̃]
چقدر؟     Combien ?     [kõbjẽ]     combienF.ogg [kõbjæ̃]
من متوجه نمی‌شوم     Je ne comprends pas.     je_ne_comprends_pas.ogg [ʒœ nœ kõpʁ̥ã pɔ]     je_ne_comprends_pasF.ogg [ʒø nø kõpʁ̥ɒ̃ pa]
بله، متوجه شدم.     Oui, je comprends. Except when responding to a negatively posed question, in which case Si is used preferentially over Oui     oui_je_comprends.ogg [wi ʒœ kõpʁ̥ã]     Oui,_je_comprendsF.ogg [wi ʒø kõpʁ̥ɒ̃]
موافقم     Je suis d’accord. D’accord can be used without je suis.     [ʒə sɥi d‿akɑɔ̯ʁ]     [ʒə sɥi d‿akɔ:ʁ]
کمک!     Au secours! (à l’aide !)     au_secours.ogg [o sku:ʁ]     au_secoursF.ogg [o søku:ʁ]
در چه زمانی ... ؟     À quelle heure         [a kɛl ɛʁ]
امروز     Aujourd'hui         [ɔʒord‿wi]
لطفاً می‌توانید به من کمک کنید؟     Pouvez-vous m’aider s’il vous plaît ? / Pourriez-vous m’aider s’il vous plaît ? (formal) or Peux-tu m’aider s’il te plaît ? / Pourrais-tu m’aider s’il te plaît (informal)     [puve vu m‿ɛ:de s‿ɪl vu plɛ]     [puve vu m‿ede s‿il vu plɛ]
دستشویی کجاست؟     Où sont les toilettes ?     [u sõ le twalɛt]     où_sont_les_toilettes.ogg [u sõ le twalɛt]
شما انگلیسی صحبت می‌کنید؟     Parlez-vous (l') anglais ? / Est-ce que vous parlez (l') anglais ?     Est-ce que vous parlez l'anglais.oga [ɛs kə vu paʁle l‿ãɡlɛ]     parlez-vous_anglaisF.ogg [paʁle vu ɑ̃ɡlɛ]
من نمی‌توانم فرانسوی صحبت کنم.     Je ne parle pas français.     [ʒə nə paʁl pɔ fʁãsɛ]     [ʒə nə paʁl pa fʁɑ̃sɛ]
من نمی‌دونم.     Je (ne) sais pas.     Qc-Je sais pas.ogg [ʒə se pɔ]     [ʒə (nə) sɛ pa]
من می‌دونم.     Je sais.     [ʒə sɛ]/[ʒə se]     [ʒə sɛ]
من تشنه هستم.     J’ai soif. (literally, "I have thirst")     [ʒ‿e swaf]     [ʒ‿e swaf]
من گرسنه هستم.     J’ai faim. (literally, "I have hunger")     [ʒ‿e fẽ]     [ʒ‿e fɛ̃]
حال شما چطور است؟ / اوضاع چطور می‌گذره؟ / اوضاع چطوره؟     Comment allez-vous ? (formal) or Ça va ? / Comment ça va ? (informal)     [kɔmã t‿ale vu]     [kɔmɑ̃ t‿ale vu]
من (خیلی) خوبم / اوضاع (خیلی) خوب می‌گذره// همه‌چیز (خیلی) خوبه     Je vais (très) bien (formal) or Ça va (très) bien. / Tout va (très) bien (informal)     [ʒə vɛ (tʁɛ) bjẽ]     [ʒə vɛ (tʁɛ) bjɛ̃]
من (خیلی) بدم / اوضاع (خیلی) بد می‌گذره / همه‌چیز (خیلی) بده     Je vais (très) mal (formal) or Ça va (très) mal / Tout va (très) mal (informal)     [ʒə vɛ (tʁɛ) mal]     [ʒə vɛ (tʁɛ) mal]
من خوبم/حد وسط / همه‌چیز خوبه/حد وسط     Assez bien or Ça va comme ci, comme ça or simply Ça va. . (Sometimes said: «Couci, couça.» , informal: "bof") i.e. «Comme ci, comme ça.»)     [ase bjẽ]     [ase bjɛ̃]
من خوبم.     Ça va bien.     [sa vɔ bjẽ]     [sa va bjɛ̃]
(چطور) می‌تونم کمک‌تون کنم / به کمک نیاز دارید؟ / ما به کمک نیاز داریم!     (Comment) pourrais-je vous aider ? Avez-vous besoin d'aide ? Nous avons besoin d'aide!     [(kɔmã) puʁaɪ̯ʒ vuz‿ɛ:de]     [(kɔmɑ̃) puʁɛʒ vuz‿ede]

جایزه نوبل ادبیات

جایزه نوبل ادبیات یکی از پنج جایزه نوبل است و هرسال به نویسنده‌ای داده می‌شود که به گفته آلفرد نوبل «برجسته‌ترین اثر با گرایش آرمانخواهانه» را نوشته باشد. منظور از «اثر» معمولاً مجموعه کارهای نویسنده‌است، اگرچه گاه در متن مربوط به جایزه از آثار مشخص نیز نام برده شده‌است.

آکادمی سوئد برنده را تعیین می‌کند و در اوایل اکتبر هرسال آن را اعلام می‌دارد.
فهرست برندگان جایزه نوبل ادبیات
سال     نام     کشور     زبان(ها)
۱۹۰۱     سولی پرودوم      فرانسه     فرانسه
۱۹۰۲     تئودور مومسن      آلمان     آلمانی
۱۹۰۳     بیورنستیرن بیورنسون      نروژ     نروژی
۱۹۰۴     فردریک میسترال      فرانسه     اکیتنی
خوزه اچه‌خارای ای ایزاگیره      اسپانیا     اسپانیایی
۱۹۰۵     هنریک سینکیه‌ویچ      لهستان     لهستانی
۱۹۰۶     جوسوئه کاردوچی      ایتالیا     ایتالیایی
۱۹۰۷     رودیارد کیپلینگ      بریتانیا     انگلیسی
۱۹۰۸     رودولف کریستف یوکن      آلمان     آلمانی
۱۹۰۹     سلما لاگرلوف      سوئد     سوئدی
۱۹۱۰     پال هیزه      آلمان     آلمانی
۱۹۱۱     موریس مترلینک     Flag of Belgium.svg بلژیک     فرانسه
۱۹۱۲     گرهارد هاپتمان      آلمان     آلمانی
۱۹۱۳     رابیندرانات تاگور      هند     بنگالی
۱۹۱۵     رومن رولان      فرانسه     فرانسه
۱۹۱۶     ورنر فون هایدنشتام      سوئد     سوئدی
۱۹۱۷     کارل آدولف گیلروپ      دانمارک     دانمارکی
هنریک پونتوپیدان      دانمارک     دانمارکی
۱۹۱۸     کسی موفق به دریافت جایزه نگردید        
۱۹۱۹     کارل اشپیتلر      سوئیس     آلمانی
۱۹۲۰     کنوت هامسون      نروژ     نروژی
۱۹۲۱     آناتول فرانس      فرانسه     فرانسه
۱۹۲۲     خاسینتو بناونته      اسپانیا     اسپانیایی
۱۹۲۳     ویلیام باتلر ییتس      جمهوری ایرلند     انگلیسی
۱۹۲۴     ولادیسلاو ریمونت      لهستان     لهستانی
۱۹۲۵     جورج برنارد شاو      جمهوری ایرلند     انگلیسی
۱۹۲۶     گراتزیا دلدا      ایتالیا     ایتالیایی
۱۹۲۷     هانری برگسون      فرانسه     فرانسه
۱۹۲۸     زیگرید اوندست      نروژ     نروژی
۱۹۲۹     توماس مان      آلمان     آلمانی
۱۹۳۰     سینکلر لوئیس      ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۳۱     اریک آکسل کارلفلدت      آلمان     آلمانی
۱۹۳۲     جان گلسورتی      بریتانیا     انگلیسی
۱۹۳۳     ایوان بونین     ( روسیه در تبعید)     روسی
۱۹۳۴     لویجی پیراندلو      ایتالیا     ایتالیایی
۱۹۳۶     یوجین اونیل      ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۳۷     روژه مارتن دو گار      فرانسه     فرانسه
۱۹۳۸     پرل باک      ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۳۹     فرانس امیل سیلانپا      فنلاند     فنلاندی
۱۹۴۴     یوهانس ویلهلم ینسن      دانمارک     دانمارکی
۱۹۴۵     گابریلا میسترال      شیلی     اسپانیایی
۱۹۴۶     هرمان هسه      سوئیس     آلمانی
۱۹۴۷     آندره ژید      فرانسه     فرانسه
۱۹۴۸     تی‌اس الیوت      ایالات متحده آمریکا
 بریتانیا     انگلیسی
۱۹۴۹     ویلیام فاکنر      ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۵۰     برتراند راسل      بریتانیا     انگلیسی
۱۹۵۱     پار لاگرکویست      سوئد     سوئدی
۱۹۵۲     فرانسوا موریاک      فرانسه     فرانسه
۱۹۵۳     سر وینستون چرچیل      بریتانیا     انگلیسی
۱۹۵۴     ارنست همینگوی      ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۵۵     هالدور لاکسنس      ایسلند     ایسلندی
۱۹۵۶     خوان رامون خیمه‌نز      اسپانیا     اسپانیایی
۱۹۵۷     آلبر کامو      فرانسه     فرانسه
۱۹۵۸     بوریس پاسترناک (جایزه را نپذیرفت.)      اتحاد جماهیر شوروی     روسی
۱۹۵۹     سالواتوره کازیمودو      ایتالیا     ایتالیایی
۱۹۶۰     سن-ژون پرس      فرانسه     فرانسه
۱۹۶۱     ایوو آندریچ     Flag of SFR Yugoslavia.svg یوگوسلاوی     صربو کرواتی
۱۹۶۲     جان اشتاینبک      ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۶۳     گیورگوس سفریس      یونان     یونانی
۱۹۶۴     ژان پل سارتر (جایزه را نپذیرفت.)      فرانسه     فرانسه
۱۹۶۵     میخائیل شولوخوف      اتحاد جماهیر شوروی     روسی
۱۹۶۶     شموئل یوسف آگنون      اسرائیل     عبری
نلی زاکس      سوئیس
 آلمان     آلمانی
۱۹۶۷     میگل آنخل آستوریاس      گواتمالا     اسپانیایی
۱۹۶۸     یاسوناری کاواباتا      ژاپن     ژاپنی
۱۹۶۹     ساموئل بکت      جمهوری ایرلند     فرانسه/انگلیسی
۱۹۷۰     آلکساندر سولژه‌نیتسین      اتحاد جماهیر شوروی     روسی
۱۹۷۱     پابلو نرودا      شیلی     اسپانیایی
۱۹۷۲     هاینریش بل      آلمان (غربی)     آلمانی
۱۹۷۳     پاتریک وایت      استرالیا     انگلیسی
۱۹۷۴     ایویند جانسون      سوئد     سوئدی
هاری مارتینسون      سوئد     سوئدی
۱۹۷۵     یوجنیو مونتاله      ایتالیا     ایتالیایی
۱۹۷۶     سال بلو      کانادا
 ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۷۷     ویسنته آله‌ایخاندره      اسپانیا     اسپانیایی
۱۹۷۸     ایساک باشویس زینگر      ایالات متحده آمریکا
 لهستان     ییدیش
۱۹۷۹     اودیسیاس الیتیس      یونان     یونانی
۱۹۸۰     چسلاو میلوش      لهستان
 ایالات متحده آمریکا     لهستانی
۱۹۸۱     الیاس کانتی      بریتانیا     آلمانی
۱۹۸۲     گابریل گارسیا مارکز      کلمبیا     اسپانیایی
۱۹۸۳     ویلیام گلدینگ      بریتانیا     انگلیسی
۱۹۸۴     یاروسلاو زایفرت      جمهوری چک     چک
۱۹۸۵     کلود سیمون      فرانسه     فرانسه
۱۹۸۶     آکینوانده اولووله سوینکا      نیجریه     انگلیسی
۱۹۸۷     جوزف برودسکی      اتحاد جماهیر شوروی
 ایالات متحده آمریکا     روسی/انگلیسی
۱۹۸۸     نجیب محفوظ      مصر     عربی
۱۹۸۹     کامیلو خوزه سلا      اسپانیا     اسپانیایی
۱۹۹۰     اکتاویو پاز      مکزیک     اسپانیایی
۱۹۹۱     نادین گوردیمر      آفریقای جنوبی     انگلیسی
۱۹۹۲     درک والکوت      سنت لوسیا     انگلیسی
۱۹۹۳     تونی موریسون      ایالات متحده آمریکا     انگلیسی
۱۹۹۴     کنزابورو اوئه      ژاپن     ژاپنی
۱۹۹۵     شیموس هینی      جمهوری ایرلند     انگلیسی
۱۹۹۶     ویسلاوا شیمبورسکا      لهستان     لهستانی
۱۹۹۷     داریو فو      ایتالیا     ایتالیایی
۱۹۹۸     ژوزه ساراماگو      پرتغال     پرتغالی
۱۹۹۹     گونتر گراس      آلمان     آلمانی
۲۰۰۰     گائو تسینگجیان      چین
 فرانسه     چینی
۲۰۰۱     وی. اس. نایپل      ترینیداد و توباگو
 بریتانیا     انگلیسی
۲۰۰۲     ایمره کرتس      مجارستان     مجاری
۲۰۰۳     جان مکسول کوئتزه      آفریقای جنوبی     انگلیسی
۲۰۰۴     الفریده یلینک      اتریش     آلمانی
۲۰۰۵     هارولد پینتر      بریتانیا     انگلیسی
۲۰۰۶     اورهان پاموک      ترکیه     ترکی استانبولی
۲۰۰۷     دوریس لسینگ      بریتانیا     انگلیسی
۲۰۰۸     ژان-ماری گوستاو لو کلزیو      فرانسه     فرانسه
۲۰۰۹     هرتا مولر      آلمان
 رومانی     آلمانی
۲۰۱۰     ماریو بارگاس یوسا      پرو     اسپانیایی
۲۰۱۱     توماس ترانسترومر      سوئد     سوئدی
۲۰۱۲     مو یان      چین     چینی
۲۰۱۳     آلیس مونرو      کانادا     انگلیسی
۲۰۱۳     پاتریک مودیانو      فرانسه     فرانسه

۱۹۴۹ (میلادی)

رویدادها

    ۴ آوریل: تأسیس پیمان ناتو
    1 اکتبر : تشکیل جمهوری خلق چین .
    ۴ فوریه - تهران - سوقصد به جان محمد رضا شاه پهلوی توسط ناصر فخرآرایی در دانشگاه تهران.
    ۴ فوریه - تهران - حزب توده غیر قانونی اعلام می شود.

زادروزها

    ۷ سپتامبر - گلوریا گینور، خواننده آمریکایی.
    ۲۳ سپتامبر - بروس اسپرینگستین، نوازندهٔ گیتار و آهنگساز موسیقی راک و موسیقی قومی آمریکایی.
    ۲۱ دسامبر - توماس سانکارا، رئیس جمهور بورکینافاسو (ولتای علیا).

مرگ‌ها
جوایز نوبل

    جایزه صلح نوبل -
    جایزه نوبل فیزیک -
    جایزه نوبل شیمی -
    جایزه نوبل اقتصاد -
    جایزه نوبل ادبیات -
    جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی -