اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

هانس-گئورگ گادامر

هانس-گئورگ گادامر (به آلمانی: Hans-Georg Gadamer) (زادهٔ ۱۱ فوریه ۱۹۰۰ – درگذشتهٔ ۱۳ مارس ۲۰۰۲) فیلسوف برجستهٔ آلمانی در سنت قاره‌ای و نویسندهٔ اثر مشهور حقیقت و روش (۱۹۶۰) بود.

محتویات

    ۱ زندگی‌نامه
    ۲ فلسفهٔ گادامر
    ۳ نوآوری گادامر در هرمنوتیک
    ۴ دیدگاه‌های گادامر درباره تاریخ
    ۵ دیدگاه‌های گادامر درباره نبوغ
    ۶ دیدگاه‌های گادامر درباره استعاره
    ۷ دیدگاه‌های گادامر درباره سنت و عقل
    ۸ جستارهای وابسته
    ۹ پیوند به بیرون
    ۱۰ منابع

زندگی‌نامه

گادامر در ماربورگ به دنیا آمد. پدرش شیمیدان بود. او بعدها در فرایبورگ با هایدگر آشنا شد. در آن زمان هایدگر دانشجو بود و هنوز به سمت استادی دانشگاه درنیامده بود.
فلسفهٔ گادامر

پیشینه هرمنوتیک

گادامر از پیشگامان هرمنوتیک فلسفی است. آن زمان که شلایرماخر به شیوه‌ای تاثیر گرفته از کانت رسالت هرمنوتیک را از تعیین دستورالعمل‌هایی برای فهم به کشف شرایط عامی که اساساً فهم را امکان پذیر می‌سازد تغییر داد تصوری تازه از هرمنوتیک حاصل شد.
نوآوری گادامر در هرمنوتیک

گادامر هرمنوتیک را فلسفی کرد و آن را به کمال رساند. او آن را از نظریه ادبی جدا کرد. اگر نظریه ادبی را به قاعده در آوردن تاویل به مفهومی عام از ادبیات باشد در این صورت هرمنوتیک گادامر نظری یا نظرپردازانه نیست.
دیدگاه‌های گادامر درباره تاریخ

از نظر گادامر فهم اثر تاریخ است و در نهایت نوعی فعل نیست بلکه انفعال است. گادامر می‌گوید که علم تاریخی ارزش شناختی دارد اگرچه قاعده مدار نیست.
دیدگاه‌های گادامر درباره نبوغ

از نظر گادامر ذوق و نبوغ از قواعدی که پیشاپیش ایجاد و تثبیت شده پیروی نمی‌کنند و از خود قواعدی بر جای نمی‌گذارند.
دیدگاه‌های گادامر درباره استعاره

گادامر اشاره کانت در کتاب نقد قوه حکم را برای نظریه استعاره از عمیق‌ترین اشارت می‌داند که طبق آن استعاره اصولاً دو محتوا را به هم مانند نمی‌کند بلکه تامل را ورای موضوعی متفاوت انتقال می‌دهد مفهومی که چه بسا هیچ شهودی به طور بی واسطه با آن منطبق نباشد.
دیدگاه‌های گادامر درباره سنت و عقل

گادامر تعارض مطلق بین سنت و عقل را نمی‌پذیرد اما معتقد است که نیروی حقیقی اصول اخلاقی مبتنی بر سنت است. او می‌گوید که این اصول به راحتی اختیار نمی‌شوندو توسط بصیرتی آزاد پدید نمی‌آیند و بر دلایل عقلی استوار نیستند.

فهرست فیلسوفان غربی

فیلسوفان یونان باستان

جستار اصلی: فیلسوفان یونان باستان

    تالس ملطی
    آناکسیماندر ملطی
    آناکسیمنس ملطی
    فیثاغورس
    زنوفانس
    زنون ایلیایی
    دموکریتوس
    سقراط
    زنوفون
    افلاطون
    دیوجانوس (دیوژن)
    ارسطو
    اپیکور
    هراکلیتوس

فیلسوفان رومی
فیلسوفان غربی سده‌های میانه

جستار اصلی: فیلسوفان غربی سده‌های میانه

    فلوطین
    سنت آگوستین
    توماس آکویناس

فیلسوفان سده ۱۷ میلادی

جستار اصلی: ۱۶۰۰-۱۷۰۰

    فرانسیس بیکن
    هوگو گروتیوس
    گالیله
    رنه دکارت
    توماس هابز
    بلز پاسکال
    هنری مور
    باروخ اسپینوزا
    ایزاک نیوتن

فیلسوفان سده ۱۸ میلادی

جستار اصلی: ۱۷۰۰-۱۸۰۰

    ساموئل کلارک
    لرد سوم شافتسبری
    گوتفرید لایبنیتس
    جیامباتیستا ویکو
    فرانسیس هاچسون
    دیوید هیوم
    ولتر
    دنیس دیدرو
    ژان ژاک روسو
    بارون هولباخ
    آدام اسمیث
    توماس راید
    لسینگ
    ادموند بروک
    امانوئل کانت
    فریدریش شیلر
    یوهان گوتلیب فیخته

فیلسوفان سده ۱۹ میلادی

جستار اصلی: ۱۸۰۰-۱۹۰۰

    شلینگ
    فریدریش اشلایر ماخر
    هگل
    ژان-باپتیس لامارک
    آرتور شوپنهاور
    آگوست کنت
    جیمز میل
    لودویگ فورباخ
    چارلز داورین
    سورن کیرکه گاد
    کارل مارکس
    فریدریش انگلس
    هربرت اسپنسر
    میخائیل باختین
    ارنست مارخ
    فریدریش نیچه
    امیل دورکهایم
    زیگموند فروید
    ماکس وبر
    پیر دوهم
    ادموند هوسرل
    فردیناند دو سوسور

فیلسوفان سده بیستم

جستار اصلی: ۲۰۰۰-۱۹۰۰

    برتراند راسل
    جروج لوکاس
    مارتین هایدگر
    ارنست کاسیرر
    رودولف کارناپ
    ژان پل سارتر
    آلبر کامو
    لودویگ ویتگنشتاین
    تئودور آدورنو
    هربرت مارکوزه
    سیمون دوبوار
    فردریش نیچه
    گوتلوپ فرگه
    لویس کارول
    امیل دورکهایم
    ویلیام جیمز
    سِر کارل ریموند پوپ
    فردریش فون هایک
    نوآم چامسکی
    پل ریکور
    هانس-گئورگ گادامر

اپیکور

اپیکور یا ابیقور (Epicurus) فیلسوف یونانی در ۳۴۱ پیش از میلاد در ساموس واقع در دریای اژه زاده شد. پدر و مادرش از خانواده‌های فقیر و بینوای این شهر بودند. ولی اپیکور با اینهمه در زادگاه خود به تحصیل مشغول گشت.

در ۱۲ سالگی شیفته فلسفه شد و در شهر تئوس نزد نوزیفانوس شاگردی کرد و با حکمت دموکریت آشنا شد. در ۱۹ سالگی به آتن رفت و در آکادمی افلاطون به مدت یک سال به فراگرفتن فلسفه اشتغال داشت پس از آن در شهرهای کولوفن و موتیلنه و لامپساکوس به تدریس پرداخت. تا آن که خود مکتبی را پایه‌ریزی کرد به نام "اپیکوریسم" یا طرفداران زیبایی و لذت.

در کلاس او زن و مرد از هر طبقه حضور به هم می‌رساندند. عزیزترین شاگرد او غلامی به نام میس بود.

او را از اولین فیلسوفان مادّی شمرده‌اند. بعد از چندی باغی را در حومه آتن مرکز نشر عقاید خود قرار داده و برای همیشه همانجا ماند و کم کم طرفداران زیاد پیدا نموده و خود شهرت فوق‌العاده‌ای کسب کرد و بعد از مرگش نیز مکتب فلسفی او مورد توجه عده زیادی قرار گرفت.

اپیکور ۳۰۰ جلد کتاب، رساله‌ها و طومارهای زیادی برشته تحریر درآورده که به جز چند نامه از آنها اثری باقی نمانده است. علتش هم آن بود که تعالیم اپیکور تمایل به ماتریالیسم داشته و روحانیون و مخالفان ماتریالیسم آثار او را نابود کرده‌اند. فلسفه اپیکور حول مساله لذت دور می‌زند و این موضوع به حدی مهم بود که گویند بر روی درب باغ اپیکور این جمله نوشته شده بود: «ای میهمان تو در اینجا شاد و خرم خواهی زیست زیرا در اینجا سعادت خیر اعلی است» ولی منظور اپیکور از لذت، لذات جسمانی نبود، بلکه لذت در اطاعت از عقل و زندگی بر طبق موازین خرد بود. اپیکوربا هر نوع لذت جسمانی به خصوص لذت شهوت جنسی مخالف بود، زیرا عقیده داشت: «هیچکس از آمیزش جنسی خیر ندیده است، اگر کسی زیانی از آن ندیده باشد باید خیلی خود را خوش شانس بداند» به عقیده اپیکور بالاترین لذت نبودن درد است و آنچه درد را برطرف می‌کند، خردمندی است و خردمندی هم در این است که ما خود را از شر شهوت، پرخوری، خرافات مذهبی و ترس از مرگ برهانیم و از رقابت، حسادت و شهرت‌طلبی بپرهیزیم و فقط به فکر تحصیل آرامش ضمیر باطن باشیم.

اپیکور با سیاست چندان میانه‌ای نداشت و نمی‌توان او را مانند ارسطو یک فیلسوف قانون گذار خواند اپیکور به سال ۲۷۱ پیش از میلاد قبل از میلاد در ۷۱ سالگی بدرود حیات گفت.

فهرست فیلسوفان یونان باستان


    دینون
    تالس ملطی
    آناکسیماندر ملطی
    آناکسیمنس ملطی
    فیثاغورس
    پارمنیدس
    آمپدوکلس
    آناکساگوراس
    گرگیاس
    هراکلیت
    هیپیاس
    پروتاگوراس
    آناتوس
    آریستوفانس
    تیائیتوس
    آنتیفون
    کلینیاس
    زنوفانس
    زنون الئایی
    دموکریتوس
    آناکسیماندروس
    سقراط
    زنوفون
    افلاطون
    دیوجانوس (دیوژن)
    ارسطو
    اپیکور

تامس هیل گرین

تامس هیل گرین (۷ آوریل ۱۸۳۶ - ۲۶ مارش ۱۸۸۲) فیلسوف انگلیسی، اصلاح‌گرای سیاسی و عضو نهضت ایدآلیست بریتانیا بود. همچون اغلب ایدآلیست های بریتانیایی، گرین تحت تاثیر تاریخ‌گرایی هگل بود. او یکی از اندیشمندانی است که فلسفه سوسیال لیبرالیسم از افکار او سرچشمه می‌گیرد.

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ اندیشه‌ها
        ۲.۱ اخلاق
        ۲.۲ فلسفه سودمند گرایی و خیر عمومی
        ۲.۳ نظریه دولت و اصل اراده مردمی
        ۲.۴ شعور انسان
        ۲.۵ آزادی
        ۲.۶ حقوق
        ۲.۷ اقتدار سیاسی
    ۳ آثار
        ۳.۱ فهرست آثار آنلاین
    ۴ منابع
    ۵ پیوند به بیرون
    ۶ بیشتر بخوانید
    ۷ جستارهای وابسته

زندگی

توماس هیل گرین «Thomas Hill Green» در سال ۱۸۳۶ در یورکشایر انگلستان به دنیا آمد. او در خانواده‌ای روحانی و تحت تعالیم پدرش که کشیش بود، بزرگ شد. بعد از گذران چهارده سال در زادگاه خود، به راگبی رفت و پس از آنکه شش سال در آنجا زندگی کرد، در آکسفورد ماندگار شد. بعد از اتمام تحصیلات، به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه آکسفورد شروع به تدریس نمود. تدریس در دانشگاه آکسفورد حوزه های مختلفی چون تاریخ، اخلاق، منطق، متافیزیک، تعلیم و تربیت و تاریخ فلسفه را شامل می شد. این شاخه های علوم باعث آگاهی و افزایش شناخت وی از ابعاد مختلف علوم می شد.

با اینکه تدریس در دانشگاه، بخش زیادی از وقت او را به خود اختصاص می داد، اما گرین به جای گوشه نشینی متداول زندگی دانشگاهی، در فعالیت های اجتماعی نیز شرکت داشت، لذا عضو شورای شهر آکسفورد شد و به کمیته حکومتی آموزش دوره متوسطه نیز پیوست و در جهت بهبود مسائل آموزشی مربوط به مقاطع پایین تحصیلی نیز کوشش فراوانی کرد. او به عنوان یکی از اعضای فعال شورای شهر در تشکیل مدرسه شهری آکسفورد و نظارت برقهوه خانه های شهر نیز نقش داشت و در جهت آبادانی و افزایش کیفیت کاربری های شهری فعالیت های مختلفی نمود.

گرین در کنار اینکه به عنوان استاد در دانشگاه فعالیت می کرد و تلاش می نمود کارکردهای شهری را بهبود بخشد، فعالیت اجتماعی و سیاسی خود را بالا برد و در جهت تغییر تفکر لیبرالیستی قرن نوزدهم انگلستان تلاش زیادی نمود. دوره کار سیاسی وی در حزب لیبرال و در عرصه سیاسی کشور، موجب آشنایی و دوستی‌اش با جان برایت، طرفدار بزرگ لیبرالیسم گردید و از رویکردهای لیبرالی وی تاثیر زیادی پذیرفت.همچنین وی در جهت اصلاح‌گری اجتماعی و کوشش های آموزشی نیز فعالیت های متعددی داشت.

در سال ۱۸۸۱ و در زمینه فعالیت‌هایش در حزب لیبرال بود که گرین اظهارات مهمش را درباره فلسفه سیاسی لیبرال در سخنرانی «در باب قانون‌گذاری لیبرال و آزادی قرارداد» مطرح کرد.[۱] در همین دوره بود که او سخنرانی‌های متعددی درباره مذهب، شناخت‌شناسی، اخلاق، و فلسفه سیاسی ارائه کرد.

فعالیت های چندجانبه او در تکوین اندیشه‌ها و عقاید او نقش اساسی را بازی می کرد. حضور فعال و شرکت او در مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی موجب شد تا وی شناخت جامع و آگاهی عمیقی نسبت به مسائل روز جامعه به دست‌آورد و همین شناخت در بسیاری موارد باعث موفقیت وی شد. سرانجام گرین در سال ۱۸۸۲ در نتیجه مسمومیت خود، در سن ۴۶ سالگی درگذشت. [۲]
اندیشه‌ها
از مجموعه مقاله‌های
لیبرالیسم
پایه‌گذاری[نمایش]
ایده‌ها[نمایش]
انواع[نمایش]
افراد[نمایش]
گوناگونی منطقه‌ای[نمایش]
لیبرالیسم مذهبی[نمایش]
سازمان‌ها[نمایش]

    ن
    ب
    و

گرین یک ایده‌آلیست لیبرال بود که فلسفه را به عنوان تنها راهنمای زندگی بشر معرفی می نمود.
اخلاق

وی دیدگاه سود گروی در فلسفه اخلاق را به دیده تردید و استهزاء می نگریست. و جهت مقابله با این تفکر به استدلال و استنتاج نیز متوسل گشت. گرین معتقد بود که این تفکر که خوبی را معادل لذت بدانیم، از خطاهای عمده رویکرد منفعت طلبی می باشد. به زعم وی نباید خوبی با لذت یکی دانسته شود. لذت گروی یک ریشه روانشناختی دارد که نبایستی همردیف خوبی در نظر گرفته شود.

وی در رد دیدگاه سود گرایانه چنین استدلال می نماید که موضوع متعلق هر میل و شوقی، لذت است. خوبی نیز چیزی است که میل را ارضا می نماید. ولی وجه تمایز خوبی و لذت این است که میل و شوق در لذت، کوتاه مدت و گذراست. ولی در خوبی، میل و شوق، پایدار و دائمی است. به زعم گرین خوبی نمی‌تواند حالت احساسی باشد که از مجموعه ای از لذایذ گردهم آمده باشد. مجموعه لذات خود یک لذت به شمار می آید ونه خوبی اخلاقی. خوبی اخلاقی، امری است که فاعل اخلاقی خود را ارضاء می نماید.

به باور گرین عمل اخلاقی را بایستی در اراده آزاد و نیک که صرفاً متعلق به خیر همگانی و سعادت عمومی است جستجو نمود.وی در این باره در کتاب مدخلی بر فلسفه بیان می دارد: "انسان خود را از رهگذر نهادها و آداب و رسوم رشد می دهد. نهادها و آداب و رسومی که رفاه همگانی را به رفاه فردی گره می زند". وی در باب انگیزش انسان به خیر و نوعدوستی اذعان می نماید که: "از غرایز اصیل حیوانی او ریشه گرفته و از رهگذر حضور در ضمیر خودآگاه، علایقی از نوع علاقه فرد به فرد را در انسان ها بر می انگیزاند". بنابراین در رویکرد گرین خیرخواهی و دیگرخواهی از نشانه ها و شاخص های اعمال نیک و خوب می باشد. البته بودن در اجتماع و زندگی اجتماعی از پیش فرض های ضروری تحقق اخلاق در زندگی است.[۳]
فلسفه سودمند گرایی و خیر عمومی

به طور طبیعی، گرین از روسو و هگل تاثیر پذیرفت و با بنتام و میل مخالفت ورزید. او سودمند گرایی بنتام را یک آیین سیاسی بی‌حاصل معرفی می کند و آموزه های بنتام را در باب اصلاحات و آزادی نامتناسب با اوضاع جامعه می داند، از این رو تا زمانی که بنیاد و اصول تازه‌ای برای لیبرالیسم بیان نگردد، هیچ پیشرفت اساسی‌ای در فهم سیاست ممکن نیست. این بنیاد، پیدایی رویکردهای «جمع‌گرایانه» را فراهم ساخت که خواهان دخالت دولت در اندیشه‌ها و مسائل مربوط به خیر عمومی بود. از آنجایی که گرین از این دیدگاه حمایت نمود و رابطه متقابل میان فرد و جامعه را مورد تاکید قرار داد، بدین ترتیب اندیشه های وی بر تفکر سیاسی انگلستان، به زیان لیبرالیسم بنتامی غالب شد.

هدف گرین سازماندهی دوباره فرد با آن دسته از ارزش های اجتماعی بود که بنتام در فلسفه خود از آن غافل مانده بود. گرین تصویری ایده‌آلیستی به مکتب لیبرالیسم داد و اعتقاد داشت که انسان خاستگاه همه ارزش های معنوی است و باید در کلیت خود مورد بررسی قرار گیرد. وی مانند برخی فیلسوفان چون افلاطون، روسو و هگل، نگرشی ارگانیکی نسبت به مسائل حاکم بر حیات آدمی داشت و انسان را در عرصه اجتماعی و به عنوان موجودی اجتماعی مطالعه می کرد. او حوزه تازه‌ای از آزادی مختلط با اقتدار سیاسی را برای فرد بیان ساخت.
نظریه دولت و اصل اراده مردمی

گرین در نظریه دولت، از چهار منبع بهره برد: یونان، فرانسه، آلمان و انگلستان. اولین منبعی که وی از آن الهام گرفته بود، نظریات افلاطون و ارسطو بود، یعنی انسان را موجودی اجتماعی، سیاسی و عقلانی و دولت را نهادی اخلاقی و قانون را تبلور عقل محض می دانست، در چنین شرایطی عدالت به معنای آن است که هر فرد در جایگاه خود وظیفه‌اش را انجام دهد. دومین منبعی که بر رویکردهای گرین تاثیر نهاد، نظریات ژان ژاک روسو بود که در عین تایید اندیشه های یونان باستان، احساس را برتر از عقل دانسته و پایه اقتدار سیاسی را در اصل اراده مردمی معرفی می کرد.سومین منبع که عقاید گرین را تحت تاثیر قرار می داد، نظریات ایده‌آلیست های آلمان بود که فلسفه سیاسی آنان بر اصل عقل گرایی و فراطبیعت تکیه داشت. به طور کلی نظریه گرین در باب دولت، در بردارنده قواعدی بود که در این منابع بیان شده بود. اما او در عین استفاده از این منابع، نظریات اندیشمندان این مکاتب را مورد تقلید قرار نداد. نظریه دولت وی پایه های اقتدار سیاسی را در آگاهی انسان جستجو می کرد. اراده انسان ریشه دولت می باشد و دولت نباید خودکامه و غیرمردمی باشد، بلکه باید بر خواست و اراده مردم تکیه کند. او مسئله دولت را به مفاهیمی چون شعور آدمی، آزادی، حقوق و اقتدار سیاسی ربط می دهد.
شعور انسان

از دید وی، شعور اولین خصلتی است که انسان را از دیگر موجودات متمایز می سازد. انسان بخشی از طبیعت است و نمی‌تواند به طور کلی تحت تاثیر قوانین طبیعت قرار گیرد. او با شعور خود می تواند مسائل و حوادث را تشخیص و تحلیل نماید. انسان در عین برخورداری از مجموعه صفات مادی و طبیعت گرایانه، از صفات معنوی برخوردار است، خیر راستین انسان در تحقق عنصر الهی او نقش دارد. با این نظر گرین، آشکارا با نظریه اخلاق اپیکوری، لذت گرایی «Hidonism» و سودمند گرایی مخالفت نمود.
آزادی

گرین در نظریه آزادی خود اندیشه های روسو و هگل را مدنظر داشت. او شرط اصلی رشد شعور آدمی را آزادی قلمداد می کرد. او برای آزادی دو ویژگی بیان می ساخت: اول اینکه بر آزادی مثبت تاکید داشت و دوم آنکه جبری است، آزادی مثبت فقط در همراهی و اطاعت از دولت محقق می گردد. آزادی به ماهیت هدفی که فرد برای خود انتخاب می کند، بستگی دارد، آزادی به معنای رها شدن قدرت انسان برای پیشبرد خیر اجتماع و جستجوی کمال و پیشرفت می باشد.[۴]
حقوق

گرین نیز حقوق طبیعی را از سه جهت غیرقابل قبول می‌دانست؛ این نظریه تصور می‌کرد که افراد حقوقی را به جامعه می‌آورند که از جامعه منشاء نگرفته است، مدعی بود که این حقوق را می‌توان علیه جامعه به کار برد و این که حقوق فردی را از وظایف افراد در قبال جامعه خود جدا می‌کرد.[۵]

نظریه حقوق گرین با اصل آزادی در ارتباط می باشد، انسان در روابط خود جویای خیر است، خیر خود، دیگران و جامعه را می خواهد، زمانی که انسان خیر خود و دیگر افراد را می شناسد، نظامی حقوقی در جامعه ایجاد می گردد. نگرش وی به حقوق، کمال مطلوبی است که جامعه‌ای را بر پایه خیرخواهی سازمان داده و این حقوق به اخلاق وابسته است. گرین به شناسایی اخلاقی اجتماع اعتقاد داشت. حقوق مورد نظر وی به اخلاق بیشتر از قانون وابسته است.[۶]
اقتدار سیاسی

گرین به ضرورت اقتدار سیاسی یا وجود دولت در جامعه اعتقاد داشت. شعور انسان وابسته به آزادی است و حقوق را خلق می کند، اقتدار سیاسی برای حفظ حقوق لازم می باشد. او ریشه دولت را نه در زور بلکه در اراده انسانی قرار داد، بنابراین حاکمیت سیاسی در اراده عمومی نهفته است، منظور او از اراده عمومی، آگاهی مشترک بر خیر عمومی بود. با این تعریف گرین، نظریه قرارداد اجتماعی را نفی می کند و تمایل انسان به خیر عمومی را مبنای تشکیل حکومت قرار می دهد. او حکومت را نه در اصل زور و نه در تاییدات آسمانی جستجو می کند، بلکه بر اساس آگاهی مردم و شعور شهروندان تحلیل و تشریح می نماید.[۷]
آثار

نوشته‌ها و آثار گرین در تغییر روند لیبرالیسم نقش زیادی داشت. از آثار گرین، می توان به مقدمات اخلاق، اصول تکلیف سیاسی، قانونگذاری لیبرالی و آزادی قرارداد اشاره نمود. فلسفه سیاسی گرین از کتاب «مقدمات اخلاق» آغاز شد، این اثر بعد از مرگ وی در سال ۱۸۸۳ انتشار یافت. «سخنرانیها درباره اصول تکلیف سیاسی» که در درس های دانشگاهی‌اش بیان شده بود، در سال ۱۸۸۲ منتشر گشت و کتاب «قانونگذاری لیبرالی و آزادی قرارداد نیز در سال ۱۸۸۰ به چاپ رسید. با نگاهی به این آثار می توان دریافت که فیلسوفان یونان باستان، افلاطون و ارسطو تاثیر عمیقی بر افکار و اندیشه های گرین داشته‌اند، در میان فیلسوفان معاصر نیز روسو، کانت، هگل و بنجامین جاویت، عقاید سیاسی وی را تحت تاثیر قرار داده‌اند.

نوشته‌ها و کتب گرین نمایانگر ترکیب خاصی از فراطبیعت، اخلاق و سیاست می باشد که با نظم و یکپارچگی خاصی در کنار هم بیان شده است. او در نظام فکری خویش، به ماهیت واقعیت و اخلاق می پردازد و از این رهیافت، انسان را موجودی اخلاقیمی داند. دولت هم عبارت است از تعداد زیادی از این انسانها و خداوند وجودی است که هر چیز و هر کس از او معنا می گیرد. همچنین آثار و نوشته های گرین، روند لیبرالیسم را در انگلستان تغییر داد و این مسئله‌ای است که بسیاری از نویسندگان و منتقدان به آن اشاره کرده‌اند. گرین از سنت لیبرالی قرن نوزدهم بازبینی ایده‌آلیستی به عمل آورد و شکل تازه‌ای که اصول ایده‌آلیستی را در برداشت، ارائه داد.

حقوق طبیعی

حقوق طبیعی به حقوقی گفته می‌شود که اشخاص بر پایه طبیعت خود دارا هستند. بدون آن که مشروط به توافق دیگران، وجود نهادهای سیاسی و قضائی و یا قوانین و سنت‌ها باشد. بنابراین حقوق طبیعی به هر انسان در هر زمان و هر مکانی تعلق می‌گیرد.

محتویات

    ۱ تاریخچه
        ۱.۱ جان لاک
    ۲ مباحثات
    ۳ پانویس

تاریخچه

ایده نوین حقوق طبیعی در سده ۱۷ با اوج‌گیری انگاره‌های فردگرایانه بر پایه نظریات قدیمی حقوق فطری پدیدار شد. نظریه سنتی حقوق فطری بر این مبنا استوار بود که انسان‌ها به عنوان آفریدگان طبیعت و خداوند می‌بایست بر مبنای فرمان‌ها و قوانین طبیعت و خدا زندگی خود را اداره و اجتماع خود را سازمان دهند.

مهمترین توصیف‌ها از حقوق طبیعی در مستعمره‌نشین‌های آمریکای شمالی صورت گرفت. جائی‌که نوشته‌های توماس جفرسون، ساموئل آدامز و توماس پین نظریه حقوق طبیعی را ابزار قدرتمندی برای مشروعیت بخشیدن به انقلاب کرد.[۱]

این ایده در تعدادی از اولین قوانین اساسی ایالات آمریکایی نیز بروز کرد. برای مثال قانون اساسی پنسیلوانیا ۱۷۷۶ اعلام می‌کرد «که همه انسان‌ها با آزادی و استقلال یکسان به دنیا می‌آیند و از حقوق طبیعی، ذاتی و غیر قابل واگذاری برخوردارند که شامل لذت‌بردن و دفاع از حیات و آزادی، تصاحب، تملک و محافظت از دارایی خود و همچنین جستجو و فراهم‌کردن خوشبختی و ایمنی است.»[۲]
جان لاک

جان لاک (۱۶۳۲–۱۷۰۴) فیلسوف برجسته غربی بود که حقوق را طبیعی و غیر قابل ستاندن تعریف کرد. لاک همچون هابز، از متفکرین مهم قرارداد اجتماعی بود. او گفت زندگی، آزادی و مالکیت حقوق طبیعی انسانند. قرارداد اجتماعی توافقیست بیت اعضای یک کشور تا درون نظام حقوقی مشترکی زندگی کنند. دولت برای حفاظت از این حقوق و قانونگذاری تاسیس می‌شود و اگر به درستی از این حقوق حفاظت نکند می‌تواند سرنگون شود.
مباحثات

تعریفهای متعدد از عدم بازستانی شامل غیر قابل واگذاری، غیر قابل فروش و غیر قابل انتقال است.[۳] لیبرترینها این مفهوم را در مسئلهٔ بردگی داوطلبانه که موری راتبارد آن را نامشروع و حتی ضد و نقیض می‌دانست، داوطلبانه مرکزی می دانند.[۴]

جرمی بنتام ایده حقوق طبیعی را تخیلی و استدلال‌های مدافع آن را لفاظی‌های پوچ می‌نامید. چرا که سخن گفتن از حق بدون آن‌که تکلیف لازم‌الاجرایی برای احترام به آن وجود داشته باشد، ناممکن است و قابلیت اجرا فقط با وجود یک نظام قانونی امکان‌پذیر است.[۵] مخالفان حقوق طبیعی اصولاً تحلیل خود را به حقوق موضوعه محدود می‌کنند و حقوق طبیعی را احساسی، غیر استدلالی، غیر قابل تعیین و مابعدالطبیعی و در نتیجه بی‌فایده تلقی می‌کنند.[۶]

تامس هیل گرین نیز حقوق طبیعی را از سه جهت غیر قابل قبول می‌دانست؛ این نظریه تصور می‌کرد که افراد حقوقی را به جامعه می‌آورند که از جامعه منشاء نگرفته است، مدعی بود که این حقوق را می‌توان علیه جامعه به کار برد و این که حقوق فردی را از وظایف افراد در قبال جامعه خود جدا می‌کرد.

شخص حقوقی

شخص حقوقی به ماهیت وجودی اعتباریی اطلاق میشود که زنده نیست و انسان هم نیست که مستقلاً طرف حق واقع شود.

ممکن است این ابهام پیش آید که آیا شخص حقیقی که هم انسان است و هم زنده، نمی‌تواند دارای شخصیت حقوقی باشد؟! چنین است که این فرد، دارای شخصیت حقوقی است نه این که شخص حقوقی باشد. شخصیت حقوقی با شخص حقوقی بسیار متفاوت است. در تإیید همین گفتار، در ویکی‌پدیای انگلیسی، برای Legal Personality, نوشتار هست که به معنای "شخصیت حقوقی" است نه "شخص حقوقی". پس شخص حقوقی به شرکتها و نهادها و موسساتی اطلاق میشود تا مستقلاً دارای حقوق و تکالیفی شوند و محدودیت ها و تشریفاتی بر آنها تحمیل شود تا در فرجام، مصلحت اشخاص حقیقی بهره برنده از این شخص حقوقی، مراعات گردد. پس وجود شخص حقوقی و شخصیت آن، به اعتباری است که ناشی از دیدگاه های فلسفی حقوقی میباشد.

محتویات

    ۱ ویژگیهای شخص حقوقی
        ۱.۱ اعتباری بودن وجود شخصیت حقوقی
        ۱.۲ نادرستی انتساب اوضاع حقوقی تولد و مرگ بر اشخاص حقوقی
        ۱.۳ ناشایستگی شخص حقوقی در بهره مندی از حقوق طبیعی
        ۱.۴ انحصار ارتکاب جرم به اشخاص حقیقی
    ۲ آغاز و پایان اعتبار شخص حقوقی
    ۳ مقایسه ی شخص حقوقی با شخص حقیقی
    ۴ جستار های وابسته
    ۵ منابع

ویژگیهای شخص حقوقی
اعتباری بودن وجود شخصیت حقوقی

منظور از اعتباری بودن وجود شخص حقوقی این است که هنجارها و باورکردها و در فرجام قوانین میان اشخاص حقیقی یا طبیعی است که چنین فرض کرده که شخص حقوقی با رعایت ضوابطی، فرض شود که وجود دارد. برای نمونه، وقتی قانونگذاری میشود که یک شرکت تجارتی، موجود فرض شود، واقعیت آن است که این شرکت، چیزی جز منافع هر یک از اعضا و مرامهایی که اجتماع هر یک از اعضا به آن ملتزم شده اند نیست. ممکن است بر مبنای نظریه ی گشتالت, این گونه استدلال شود که کل، چیزی بیش از اجزای تشکیل دهنده ی آن است. ولی این نظریه که یک دیدگاه آلمانی است، این واقعیت را فراموش کرده که هنجار حاکم بر اعضای یک کل که علت اصلی کلیت مجموعه ی این اعضا هم هست، همچنین در کنار هر یک از اعضای ظاهری، عضوی از یک کل است. برای اثبات، مثالی آورده میشود: شرکت تضامنی یک شرکت تجارتی است که قانون به آن شخصیت حقوقی داده اگرچه اصلاً در عالم واقع، چیزی به جز اجزای شرکت نیست. ببینیم اجزای شرکت تضامنی چیستند: سهم هر یک از شرکا از منافع شرکت، مسوولیت نسبی هر یک از اعضای شریک در شرکت تضامنی در مقابل یکدیگر، مسوولیت تضامنی هر یک از شرکا در مقابل طلبکاران شرکت در صورتی که دارایی شرکت، کفایت پرداخت دیون را نکند، لزوم ثبت و رعایت برخی تشریفات. آیا شرکت تضامنی چیزی به غیر از آن چه مثال زدیم هست؟! پس بشر یک چیز را اعتباراً موجود فرض میکند تا ساده تر بتواند راجع به آن، به وضع مقررات بپردازد و ساده تر بتواند اجزای تشکیل دهنده ی این وجود اعتباری را تحت تإثیر قرار دهد. مانند این که در قرآن چنین آیه ای هست که اگر خدایی به جز خداوند یکتا بود، یکدیگر را به فساد و تباهی میکشاندند. [۱] یعنی برای اثبات توحید، در مقام شرط، فرض محال را محال قلمداد نکرده و تا حصول نتیجه ی شرط که عدم امکان موجودیت خدایی دیگر است، آن خدای محالی و غیر ممکن را ممکن فرض کرده است.
نادرستی انتساب اوضاع حقوقی تولد و مرگ بر اشخاص حقوقی

درست است که شخص حقوقی نیز در یک روزی به وجود می آید و در روزی هم به پایان میرسد، ولی اطلاق اصطلاح تولد یا مرگ به این قبیل اشخاص، به دور از معنا است. برای اشخاص حقوقی, به جای تولد، روز تإسیس و به جای مرگ، انحلال به کار میرود. زیرا تولد به معنای به وجود آمدن از راه زاییده شدن است هرچند مجازاً به هر پیدایشی اطلاق شود.
ناشایستگی شخص حقوقی در بهره مندی از حقوق طبیعی

شخص حقوقی به فراخور وجود اعتباریش و نداشتن شرایط بهره مندی از برخی از حقوق نمی‌تواند بهره مند باشد. حقوقی چون حق پدر-فرزندی و حق ازدواج و حق حضانت از این زمره میباشند. [۲]
انحصار ارتکاب جرم به اشخاص حقیقی

خیلی از نوگرایان، بر این باور هستند که شخص حقوقی نیز میتواند مرتکب جرم شود. اینان حتی چنین مثال می آورند که یک شرکت مطبوعاتی میتواند به شخص یا شرکتی توهین کند پس مرتکب جرم شده است. درست این است که شخص حقوقی اصلاً توان ارتکاب جرم را ندارد. حتی با بدترین مرامهایی که در اساسنامه اش باشد، در فرجام این شخص حقیقی است که به نمایندگی از شخص حقوقی در ارتکاب جرم، مباشرت میکند. برای عدم امکان مباشرت شخص حقوقی در ارتکاب جرم، چنین استدلال میشود:

    هدف از جرم انگاری، کیفردهی است.
    جرمی که قابلیت کیفردهی را داشته باشد، محتاج سه عنصر زیر است:
        الف- عنصر مادی
        ب- عنصر معنوی
        ج- عنصر قانونی
    عنصر معنوی, نیازمند دارا بودن اراده است.
    شخص حقوقی به خودی خود و بینیاز از نماینده ی خود، اراده ای ندارد.
    نسبت به شخص حقوقی یک عنصر، امکان تحقق ندارد.

"پس شخص حقوقی نمی‌تواند مستقلاً مجرم باشد." در پاسخ به این پرسش که محدود کردن شخص حقوقی آیا نوعی کیفردهی است یا نه و این که آیا نباید به واسطه ی مرامی بد از یک شخص حقوقی, آن را بتوان کیفر داد، باید گفت که در هر حال، حریم حقوق کیفری اگر بخواهد با واقعیات همسو باشد، ناگزیر از قبول استدلال فوق در خصوص عدم امکان ارتکاب جرم از سوی اشخاص حقوقی است. با این همه، بیشتر نظام های حقوقی، مجازات شخص حقوقی را درست پنداشته اند و حتی مجازات حبس را نیز جهت اجرا، برای همسانسازی با طبیعت و اقتضای حال شخص حقوقی, تبدیل به تعطیلی موقت کرده اند و مجازات اعدام را نیز با حکم به انحلال، جایگزین کرده اند و در برخی موارد، شخص حقوقی را محکوم به پرداخت جزای نقدی نیز میکنند.
آغاز و پایان اعتبار شخص حقوقی

در هر نظام حقوقیی، بازه ی زمانی اعتبار شخص حقوقی میتواند متفاوت باشد. نسبت به اشخاص حقیقی, در این که شخصیت آنها از زمان به دنیا آمدن آغاز میگردد یا از زمان انعقاد جنین, اختلاف نظر میتواند وجود داشته باشد. نظام حقوقی ایران, شخص حقیقی را از زمان انعقاد نطفه ی جنین به رسمیت میشناسد، مشروط بر این که زنده به دنیا آید حتی اگر قابلیت حیات را نداشته باشد و فوراً پس از به دنیا آمدن، بمیرد. [۳] نسبت به اشخاص حقوقی, آغاز زمان اعتبار میتواند معلق بر انجام تشریفاتی خاص از قبیل ثبت شخصیت و غیره باشد. برای نمونه، نهادهای غیر تجارتی، پس از ثبت، موجود، اعتبار میشوند ولی برخی از شرکتهای تجارتی به مجرد تعیین هیئت مدیره و بازرسان و یک سری تشریفات، موجود قلمداد میشوند. [۴]
مقایسه ی شخص حقوقی با شخص حقیقی

    شخص حقیقی به هر یک از افراد انسانی اطلاق می‌شود که دارای حقوق و مسئولیت‌های مشخصی در جامعه میباشد. شخص حقوقی به یک نهاد، موسسه، شرکت یا سازمان اطلاق می‌شود که برای آن نیز حقوق و مسئولیت‌های قانونی لحاظ گردیده است.
    مجازات‌هایی که برای شخص حقیقی در نظر می‌گیرند، عیناً درباره شخص حقوقی قابل اجرا نیست؛ شخص حقیقی را می‌توان محکوم به حبس و در موارد اشد مجازات بسته به جرم ارتکابی به اعدام محکوم ساخت. این مسئله درباره شخص حقوقی به صورت جریمه یا انحلال نمود پیدا می‌کند. معادل حبس برای شخص حقوقی توقیف و تعطیل فعالیت‌های آن است
    شخص حقیقی تنها میتواند از حقوق طبیعی مانند حق ازدواج بهره مند شود ولی شخص حقوقی, نمی‌تواند.

قانون تجارت ایران

قانون تجارت ایران مهمترین مجموعه مدون قوانین مربوط به امور بازرگانی در ایران است که اساس حقوق تجارت ایران را تشکیل می‌دهد.[۱] این قانون در سیزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۱۱ در ششصد ماده توسط مجلس شورای ملی تصویب شد. این قانون بر مبنای قانون تجارت ۱۸۰۷ فرانسه (معروف به کد ناپلئون) ترجمه و تهیه شده است، قریب به اتفاق حقوقدانان ایرانی قانون مذکور را ناکافی و بیش از اندازه ناقص و مبهم می‌دانند.[۲][۳][۴]

به‌جز در مورد شرکت‌های تعاونی (که مقررات لایحه اصلاحی سال ۱۳۴۷ مجراست) و برخی مقررات مربوط به دلالی و ورشکستگی بقیه مقررات این قانون به قوت خود باقی است.
موضوعات

در این قانون اصول مربوط به معاملات تجاری، دفاتر تجارتی، اسناد تجاری و چک، دلالی، حق‌العمل کاری، قرارداد حمل و نقل، قائم مقام تجارتی و سایر نمایندگان تجارتی، ضمانت، ورشکستگی، اسم تجارتی و شخصیت حقوقی بیان می‌شود.
لایحه اصلاحی قانون تجارت

در سال ۱۳۴۷ مقررات بخش شرکت‌های سهامی قانون تجارت اصلاح شده و در سیصد ماده مقررات جدیدی برای شرکت‌های سهامی عام و خاص وضع گردید.

لایحه جدید قانون تجارت بالاخره پس از دو دوره بررسی در کمیسیونهای مجلس به تصویب رسید. بررسی این لایحه با 1261ماده در صحن علنی مجلس کار بسیار وقت گیری بود و در تاریخ 6/10/1390 به تصویب رسید و در 23/01/1391 با اجرای آزمایشی این لایحه در قالب قانونی 5 ساله درمجلس موافقت گردید.نمایندگان در نشست علنی یکشنبه 17 فروردین 1391 مجلس شورای اسلامی با 193 رأی موافق، 12 رأی مخالف و 6 رأی ممتنع از مجموع 235 نماینده حاضر لایحه تجارت را به تصویب رساندند.گفتنی است لایحه تجارت که پس از تصویب مجلس شورای اسلامی مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته بود در جلسه مورخ 18 اسفند 92 این کمیسیون با حضور نماینده آن شورا مورد بحث و تبادل‌نظر قرار گرفت و ضمن موافقت جهت رسیدگی مدت اجرای آزمایشی آن برای 4 سال مورد تصویب قرار گرفت.

بر اساس ماده 1260 این لایحه کلیه قوانین و مقررات مغایر با این قانون که در ذیل احصاء شده است و اصلاحیه ها، الحاقیه ها و آیین نامه های اجرائی آنها نسخ می گردد:

1 - قانون راجع به ثبت شرکتها مصوب 02/03/1310

2- قانون تجارت مصوب 13/02/1311

3- قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی مصوب 24/04/1318

4- قانون حمایت صنعتی و جلوگیری از تعطیلی کارخانه های کشور مصوب 19/03/1343

5- قانون طرز استفاده از درآمد صندوقهای (الف) و (ب) اداره کل تصفیه امور ورشکستگی مصوب 02/02/1344

6- لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت مصوب 24/12/1347

7 - مقررات راجع به تشکیل، اداره، انحلال و تصفیه، تغییرات در سرمایه، ادغام، تجزیه و حسابهای شرکت تعاونی در قانون شرکتهای تعاونی مصوب 16/03/1350

8- قانون صدور چک مصوب 16/04/1355

9- مقررات راجع به تشکیل، اداره، انحلال و تصف یه، تغییرات در سرمایه، ادغام، تجزیه و حسابهای شرکت تعاونی در قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران مصوب 13/06/1370

10- قانون اجازه ثبت شعبه یا نمایندگی شرکتهای خارجی مصوب 21/08/1376

11- بندهای (22)، (28)، (29)، (30) و (31) ماده (1)، بند (4) ماده (27)، بند (4) ماده (46) و مواد (20)، (22)، (23)، (24)، (25) و تبصره های مواد (22) و (33) قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران مصوب 01/09/1384 در مورد انتشار اوراق سهام در شرکت های سهامی عام، مختلط سهامی عام و تعاونی سهام عام در مرحله تشکیل و افزایش سرمایه.

هیئت مدیره

هیئت مدیره یا هیئت راهبران یک شورا متشکل از اعضای انتخاب‎شده یا انتصاب‎شده است که سیاست‎گذاری و تصمیم‌گیری کلان سازمان را بر عهده دارند. یکی از وظایف اصلی هیئت مدیره انتصاب مدیرعامل و نظارت بر عملکرد وی است.

محتویات

    ۱ ساختار راهبری تک‎لایه‎ای یا دولایه‎ای
    ۲ قانون تجارت ایران
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ پانویس

ساختار راهبری تک‎لایه‎ای یا دولایه‎ای

دولایه‎ای

در بعضی از کشورهای اتحادیه اروپا و شرق آسیا ساختار راهبری دولایه‎ای رواج دارد. در این ساختار، دو هیئت جداگانه تعریف می‌شود که هیئت عالی‎تر سیاست‎گذاری و تصمیم‎گیری کلان را بر عهده دارد و هیئت پایین‎تر به اداره کارهای اجرایی می‎پردازد.

تک‎لایه‎ای

ولی، در دیگر کشورها (از جمله، ایران) عمدتا ساختار راهبری تک‎لایه‎ای - یک هیئت مدیره - رواج دارد. البته در این کشورها هم ممکن است بعضی سازمان‎ها با ساختار راهبری دولایه‎ای اداره شوند؛ مثلا، ساختارهای راهبری متشکل از: هیئت امنا-هیئت مدیره، هیئت مدیره-هیئت عامل، ... .
قانون تجارت ایران
    متن مربوطه در ویکی‌نبشته: قانون تجارت ایران

مواد ۱۰۷ تا ۱۴۳ قانون تجارت ایران (باب سوم، فصل ۱، مبحث اول، بخش ۶ - هیئت مدیره) به ضوابط مربوط به هیئت مدیره شرکت‎های سهامی اختصاص دارد.[۱]

موظف/غیرموظف

در این قانون، عضو اجرایی هیئت مدیره «عضو موظف» و عضو غیراجرایی هیئت مدیره «عضو غیرموظف» نامیده شده‎اند.

اصطلاح‎شناسی

در این قانون، «هیئت مدیره» و «مدیران» مترادف یکدیگر به‎کار برده شده است. در واقع، هر جا از اصطلاح «مدیران» یا «مدیر» استفاده شده است منظور «هیئت مدیره» یا «عضو هیئت مدیره» است. بعضی از کارشناسان انتقادهای جدی به این اصطلاح‎شناسی وارد می‎دانند. از دیدگاه آنان، «هیئت مدیره» (board of directors)، «مدیران» (directors) و «مدیر» (director) معادل‎های مناسبی برای اصطلاحات انگلیسی متناظر آن‎ها نیستند. زیرا، در زبان فارسی از اصطلاح «مدیر» برای manager - که عضو هیئت مدیره نیست - هم استفاده می‎شود. به همین دلیل، در قوانین و مقررات ایران، در بعضی موارد مرز وظایف و اختیارات director و manager چندان مشخص نیست.

مدیر عامل اجرایی

مدیر عامل یا مدیر ارشد اجرایی (به انگلیسی: Chief Executive Officer) (CEO)، معمولاً عالی‌رتبه‌ترین مسئول اداری[۱] (اجرایی) یا رئیس عهده‌دار مدیریت تام یک شرکت سهامی،[۲] سازمان، یا بنگاه است که به هیئت مدیره[۳] گزارش می‌دهد.

به طور معمول یک مدیر ارشد اجرایی، چند مدیر اجرایی تابع دارد، که هر یک مسئولیت‌های کاربردی ویژهٔ خود را دارند. اعضای انجمن شامل مدیر ارشد مالی[۴] (CFO)، مدیر ارشد عامل[۵] (COO)، مدیر ارشد فنی[۶] (CTO)، مدیر ارشد بازاریابی[۷] (CMO)، مدیر ارشد اطلاعاتی[۸] (CIO)، مدیر ارشد ارتباطات یا مدیر روابط عمومی[۹] (CCO)، و یک مدیر یا معاون منابع انسانی.

محتویات

    ۱ مسئولیت‌ها
    ۲ یادداشت‌ها
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ منابع

مسئولیت‌ها

مسئولیت‌های مدیر ارشد اجرایی توسط هیئت مدیره سازمان یا قدرت‌های دیگر انتخاب می‌شود. وظیفه مدیر عامل جهت دادن به اهداف داخلی و خارجی شرکت با توجه به دیدگاه استراتژی آن شرکت می‌باشد. هسته عملکرد مدیر عامل تسهیل تجارت خارجی شرکت، وقتی که دیگر کارمندان و مدیران اجرائی به سمت هدفی معین حرکت می‌کنند می‌باشد.

مدیر ارشد به عنوان اداره کننده، تصمیم گیرنده، رهبر، کارفرما و اجرا کننده مسئولیت‌هایی را بر عهده دارد. مدیر ارشد اجرایی می‌تواند در نقش یک بر قرار کننده ارتباط با مطبوعات و سایر دنیای بیرون و نیز کارفرمایان سازمان و کارمندان عمل کند. نقش تصمیم‌گیرندگی شامل تصمیمات سطح بالا درباره سیاست و استراتژی می‌باشد. مدیر ارشد اجرایی به عنوان رهبر یک شرکت به هیئت مدیره مشورت می‌دهد، و کارمندان را تهییج می‌کند و به عنوان یک کارفرما عملیات روزانه شرکت را اداره می‌کند.

شرکت

شرکت، (به انگلیسی: Company) یک انجمن یا بنگاه تجاری و یا یک شخص حقیقی یا حقوقی و یا ترکیبی از هر دوی آنها است. بنا بر تعریف قانون مدنی، شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیء واحد به نحو اشاعه.[۱] ولی این تعریف در برگیرنده مشاعات نیز می‌باشد. بنابر مفهومی که از قانون تجارت استنباط می‌شود، شرکت، قراردادی است که بر اساس آن اعضا یا شرکا سود حاصل از سرمایه را تقسیم می‌کنند.[۲] شرکت‌ها در قوانین ایران شخصیت حقوقی دارند.[۳]

محتویات

    ۱ انواع شرکت
    ۲ سهام
    ۳ سهام‌دار
    ۴ هیئت مدیره
    ۵ منابع
        ۵.۱ پیوند به بیرون

انواع شرکت

بطور کلی در قانون تجارت هفت گونه شرکت تجاری وجود دارد.[۴]

    شرکت سهامی.(شامل شرکت سهامی عام و شرکت سهامی خاص)
    شرکت با مسئولیت محدود.
    شرکت تضامنی.
    شرکت مختلط غیر سهامی.
    شرکت مختلط سهامی.
    شرکت نسبی.
    شرکت تعاونی تولید و مصرف.

سهام

سهم (مفرد سهام) اجزایی است، که سرمایه هر شرکت را تشکیل می‌دهد. داشتن سهم، مالکیت مشاعی بر سرمایه ایجاد نمی‌کند، مگر در هنگام انحلال شرکت.[۵]
سهام‌دار

به اعضای شرکت، در شرکت‌های سهامی و تعاونی، سهامدار گفته می‌شود. اعضای شرکت، مالکین دارایی آن شناخته نمی‌شوند. بلکه صرفا به نسبت سهام خود، دارای حقوقی نسبت به شرکت خواهند بود. سهام‌دار نسبت به شرکت، حقوق و تعهداتی دارد. میزان این مسئولیت بسته به نوع شرکت، متفاوت است.[۶]
هیئت مدیره

هیئتی حداقل ۳ نفره، که کار اداره شرکت را بر عهده دارند، هیئت مدیره نامیده می‌شوند. اعضای هیئت مدیره، الزامأ نباید سهام‌دار شرکت باشند. مدیر عامل توسط هیئت مدیره؛ عزل و نصب می‌شود.