اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

بزرگراه یادگار امام

بزرگراه یادگار امام یا بزرگراه یادگار اصلی‌ترین شریان شمالی - جنوبی و شرقی - غربی در محدوده شمال غرب و غرب تهران است.

این بزرگراه که طولی معادل ۱۶٫۲ کیلومتر دارد از خیابان سئول در شمال تهران آغاز و به خیابان هاشمی در غرب تهران ختم می‌شود. حدود ۶ کیلومتر از این بزرگراه که در شمال تهران قرار دارد و از خیابان سئول آغاز و تا دره فرحزاد ادمه می‌یابد در جهت شرقی - غربی و بقیه ۱۰ کیلومتر باقی مانده آن شمالی - جنوبی است.

این بزرگراه از محله‌های اوین، سعادت آباد، فرحزاد، شهرک غرب، شهرک ژاندارمری، آریاشهر، خیابان ستارخان، طرشت، خیابان زنجان شمالی و جنوبی و خیابان آزادی و هاشمی عبور می‌کند.[۱]

همچنین این بزرگراه با بزرگراه‌های دیگری چون بزرگراه چمران، بزرگراه نیایش، بزرگراه همت، بزرگراه آیت‌الله حکیم، بزرگراه جلال آل احمد، بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری و خیابان آزادی تقاطع دارد و به وسیله پل‌های روگذر از روی آنها عبور می‌کند.[۲]

پل بزرگراه یادگار امام با طول تقریبی ۲٫۵ کیلومتر بزرگترین و طولانی‌ترین پل بتنی موجود در شهر تهران است که از شهرک ژاندارمری آغاز و پس از گذر از بزرگراه جلال آل احمد، خیابان سازمان آب، خیابان ستارخان، بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری و خیابان حبیب الهی به خیابان زنجان می‌رسد.[۳]

قرار است این بزرگراه در آینده از جنوب امتداد یابد و به حوالی میدان راه آهن متصل شود.[۴] همچنین قرار است جهت کاهش بار ترافیکی این بزرگراه، بخشی از آن در آینده دو طبقه شود.[۵]

پیمانکار سازنده قسمت عمده این بزرگراه شرکت کیسون است.

خیابان ستارخان

خیابان ستارخان یکی از مهمترین خیابان‌های شهر تهران است که تماماً در منطقه ۲ شهرداری تهران قرار گرفته‌است. این خیابان به پاس کوشش‌ها و مجاهدت‌های ستارخان یکی از سرداران جنبش مشروطه ایران به نام او نامگذاری شده است.[۱]

این خیابان که پیش از انقلاب اسلامی ایران خیابان تاج نام داشت، از میدان دوم صادقیه (آریاشهر) آغاز شده و پس از گذر از میدان اول صادقیه به تقاطع خیابان خسرو می‌رسد. پس از آن خیابان دو طرفه شده و از زیر پل‌های بزرگراه یادگار امام و پل ستارخان عبور می‌کند تا به سه راه تهران ویلا برسد. پس از آن خیابان باقرخان از آن منشعب می‌شود تا در میدان توحید که در گذشته میدان کندی نام داشت به انتهای خود می‌رسد.

پل ستارخان

پل ستارخان پلی است در شهر تهران. روی تقاطع خیابان همایون‌پور، خیابان ستارخان و خیابان تهران‌ویلا قرار دارد و دسترسی به بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری را امکان‌پذیر می‌سازد. اﯾﻦ ﭘل ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۳ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. نام قدیمی این پل پل تاج بوده است.

بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری

بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری بزرگراهی در غرب تهران است که در راستا و پایان آزادراه تهران - کرج و از محل تقاطع آن با بزرگراه محمدعلی جناح آغاز شده و پس از گذر از محله‌های طرشت، شهرآرا، کوی نصر و شهرک آزمایش در میدان صنعت در شهرک غرب پایان می‌یابد.[۱] درازای این بزرگراه کمابیش ۷ کیلومتر است که نزدیک ۱٫۵ کیلومتر آغازین آن، شرقی - غربی و بقیه آن شمالی - جنوبی است. این بزرگراه در درازای مسیر خود با بزرگراه‌های جلال آل احمد، حکیم و خیابان ستارخان تقاطع دارد که به وسیله پل‌ها و تقاطع‌های غیر همسطح چون پل ستارخان (تاج پیشین) و پل آزمایش از آن‌ها می‌گذرد.

شیخ فضل‌الله نوری

شیخ فضل‌الله نوری از مجتهدان شیعه از رهبران قیام تنباکو در تهران[۱] و از مدافعان استبداد محمدعلی شاه و «مشروطه مشروعه» و معتقد به انحراف فرهنگی مشروطه بود.[۲]

شیخ فضل‌الله در آغاز جنبش مشروطه از مخالفان سید محمد طباطبایی و عبدالله بهبهانی و از متحدان میرزای شیرازی بزرگ , میرزاحسن آشتیانی و عین‌الدوله نخست‌وزیر مقتدر مظفرالدین شاه بود اما پس از مدتی به مشروطه‌خواهان پیوسته و در مهاجرت به قم به آنها همراهی کرد. اما پس از مدتی به مخالفت با فرقه‌های پیدا شده آنارشیست، نیهیلیست، سوسیالیست، ناطورالیست و سکرت فراماسون برخاست.[۳]

او در مخالفت با مشروطه، هم عهد و پیمان محمدعلی شاه بود و تمام حرکاتش از تحریکات او بود، شاه هم پول می داد و هم دستور میداد[۴]. [۵] و یا به عبارت دیگر:"... محمدعلی‌شاه‌ با درباریان‌ او، خود را به‌ او می‌چسباندند و او را از خود می‌شمردند که‌ به‌ آن‌ وسیله‌ حیثیتی‌ احراز کنند." [۶] انتقادهایش به انحراف جنبش مشروطه جنبه مذهبی و ضد استعماری داشت و از مخالفان قانون گذاری بیرون از حوزه فقیهان بود.

وی پس از فتح تهران به دست مشروطه‌خواهان و به حکم دادگاهی به ریاست قاضی شیخ ابراهیم زنجانی عضو لژ بیداری در میدان توپخانه به دار آویخته شد. به گفتهٔ مهدی بامداد، به دستور هیات مدیره‌ای که پس از انحلال مجلس عالی تشکیل شد، شیخ فضل الله نوری به دار آویخته شد.[۷]

محتویات

    ۱ زندگی‌نامه
        ۱.۱ تولد و کودکی
        ۱.۲ تحصیلات
        ۱.۳ بازگشت به ایران
        ۱.۴ همسر و فرزندان
        ۱.۵ در نهضت تنباکو
        ۱.۶ فروش قبرستان متروکه به بانک استقراضی روسیه تزاری
        ۱.۷ ترور شیخ فضل‌الله نوری
        ۱.۸ مرگ
    ۲ خانه شیخ فضل الله نوری
    ۳ مقام علمی
    ۴ اندیشه‌شناسی
        ۴.۱ مخالفت با مشروطیت
        ۴.۲ قانون اساسی
        ۴.۳ مجلس قانونگذاری
        ۴.۴ عدالتخانه
        ۴.۵ ولایت، نه وکالت
        ۴.۶ برابری و برادری مردم فارغ از دین
        ۴.۷ عقاید وی درباره مدرسه به سبک جدید
    ۵ فتوایی از مراجع نجف در مورد شیخ فضل‌الله
    ۶ جلسه ویژه تطبیق قانون اساسی مشروطه با شرع
    ۷ کتاب‌شناسی
        ۷.۱ غارت کتابخانه خاندان نوری
    ۸ درخواست اسلحه و امتناع شیخ از پناهندگی
    ۹ دادگاه شیخ فضل‌الله
        ۹.۱ کیفرخواست
        ۹.۲ دفاع شیخ
        ۹.۳ مراسم اعدام
        ۹.۴ تجلیل پس از مرگ او
    ۱۰ آثار و تألیفات درباره شیخ فضل الله نوری در سال‌های اخیر
    ۱۱ پانویس
    ۱۲ منابع
    ۱۳ پیوند به بیرون

زندگی‌نامه
تولد و کودکی

یکشنبه، ۳ دی ۱۲۲۲ در روستای لاشک در منطقه نور و کجور، مازندران به دنیا آمد.[۸] پدرش عباس کجوری طبرسی پیشنماز و مادرش مجتهد آسیه محدث نوری بود.
تحصیلات
    مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به شیخ فضل‌الله نوری در ویکی‌گفتاورد موجود است.

تحصیلات ابتدایی را در بلده (دهکده‌ای کوهستانی در شهرستان نور مازندران) آغاز کرد. پس از آن به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آنجا ادامه داد. او به همراه دایی خود علامه حسین محدث نوری به نجف رفت و نزد میرزا حبیب‌الله رشتی و شیخ راضی به تحصیل پرداخت و بعد از مدتی در درس میرزای شیرازی بزرگ شرکت کرد. با هجرت میرزای شیرازی به سامرا وی نیز با او راهی سامرا شد.
بازگشت به ایران

وی پس از تحصیل علوم دینی مقیم تهران گشت. او در وقایع انقلاب مشروطه ایران با حمایت و همراهی میرزای شیرازی بزرگ , میرزاحسن آشتیانی , سید جمال الدین اسدآبادی [۹] , عین‌الدوله نخست‌وزیر مظفرالدین‌شاه , آخوند ملا قربانعلی زنجانی ، سید محمد کاظم یزدی مشهور به صاحب عروه ، حسین محدث نوری ، حاج شیخ علی لنکرانی , حاجی میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی ، آخوند ملامحمد خمامی رشتی , آخوند رستم‌آبادی ، سید احمد طباطبایی برادر سید محمد طباطبایی ، ملا محمد آملی ، شیخ عبدالنبی نوری ، سید محمد یزدی ، شیخ محمد بروجردی ، حاج میرزا لطف الله ، حاج آقا نورالله مجتهد عراقی ، شیخ علی اکبر مجتهد ، سید علی قطب نخجوانی ، شیخ محمد علی پیشنماز ، آقا جمال الدین لافجه‌ای ، شیخ علی اکبر طالقانی و برخی دیگر از فقیهان عصر قاجار و مشروطیت به مبارزه اصولی با مشروطه و هواداران آن برخاست.

فضل‌الله نوری الگوهایی ارائه داد که به مشروطه مشروعه مشهور شد. او نوشتن هرگونه قانون و واداشتن شهروندان به پیروی از قانونی که در شرع آورده نشده‌است را نادرست می‌دانست و با برقراری مجلس انتخابی و نیز مسأله تقسیم قوا مخالفت می‌ورزید.[۱۰] «من والله با مشروطه مخالفت ندارم. با اشخاص بی‌دین و فرقه ضالّه و مضلّه مخالفم که می‌خواهند به اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامه‌ها به انبیا و اولیا توهین می‌کنند و حرف‌های کفرآمیز می‌زنند. علمای اسلام مأمورند برای اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم. چگونه من مخالف با عدالت و مروج ظلم می‌شوم؟ من در همین جا قرآن را از بغل خود درآورده، قسم خوردم و قرآن را شاهد عقیده‌ام قرار دادم که مخالف مشروطه نیستم. معاندین گفتند این قرآن نبوده است، بلکه قوطی سیگار بوده، حال با همچو مردمی چگونه مخالفت نکنم؟ چگونه بی طرف شوم و سخنی نگویم؟ من مخالف اساس مشروطیت نیستم؛ بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم امّا مشروطه به همان شرایطی که گفتم که قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت باید مطابقت با شرع داشته باشد.»

او مشروطه به دستیاری دشمنان و منافقین را فتنه می‌خواند و قانون اساسی (منظور متن ترجمه شده قانون اساسی کشور فرانسه توسط مشیرالملک و مؤتمن‌الملک پسران صدراعظم) را «دستور ملعون» و «ضلالت‌نامه» (رساله حرمت مشروطه، ترکمان، ص ۱۰۷) می‌نامید. "... امروز دشمنان شما در این مملکت به دستیاری منافقین وضعی فراهم آورده‌اند که دین شما و دولت شما هر دو را ضعیف کرده‌اند و در خطر عظیم جماعت آزادی طلب به توسط دو لفظ دلربای عدالت و شورای برادران ما را فریفته و به جانب لامذهبی می‌رانند آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید. اگر این سرّ سیاسی را از دارالخلافه و غیرها استکشاف فرمودید، خواهید دید که در این فتنه عظمی برز الاسلام کلّه الی الکفر کلّه ..." (ترکمان، ص ۱۴۹ و ۱۵۰)

در مقابل یکی از مواد آن که «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود» به طور مشخص مخالفت کرد و گفت «محال است با اسلام حکم مساوات». تقسیم قوا به سه قوه را «بدعت و ضلالت محض» خواند.(در قانون اساسی تفکیک قوا ذکر شده بود)[۱۱]"... بدان که حقیقت مشروطه عبارت از آن است که منتخبین از بلدان به انتخاب خود رعایا در مرکز مملکت جمع شوند و اینها هیأت مقنّنه مملکت باشند و نظر به مقتضیات عصر بکنند و قانونی مستقلاً مطابق با اکثر آراء بنویسند موافق مقتضی عصر به عقول ناقصه خودشان بدون ملاحظه موافقت و مخالفت آن با شرع اطهر بلکه هر چه به نظر اکثر آنها نیکو و مستحسن آمد او را قانون مملکتی قرار بدهند مشروط به اینکه اساس تمام مواد آن قانون به دو اصل مشؤوم که مساوات و حریّت افراد سکنه مملکت است، باشد و سوای این، آنچه به تو گفته‌اند کذب محض است." (ترکمان، ص ۴۶)

از جمله نظریات شیخ فضل‌الله نوری حضور هیئتی از مجتهدین واجد شرایط برای مراقبت بر مجلس شورا بود. این چند نفر هیئت مستقل از مجلس و موازی نهاد مجلس بود.
همسر و فرزندان

همسر او سکینه، دختر دائی اش فرزند محدث نوری بود او دارای چهار پسر به نامهای شیخ مهدی نوری، ضیا الدین کیا، حاج هادی نوری و جلال الدین کیا و هشت دختر به نام‌های زینب الشریه، انیسه الشریهه (مرضیه)، احترام الشریه، بدیه الزمان، منیره، اقدس الزمان، انور الزمان و خدیجه بود.

افراد سرشناس با رابطه خانوادگی با شیخ

    حسین محدث نوری (دایی و پدر خانم شیخ فضل الله)
    محمد تقی محدث نوری مازندرانی طبرسی (پدربزرگ مادری شیخ فضل الله)
    شیخ مهدی نوری (فرزند شیخ فضل‌الله نوری)
    نورالدین کیانوری (فرزند شیخ مهدی نوری)
    سید حسین نصر (نوهٔ ضیا الدین کیا فرزند شیخ فضل‌الله نوری)
    زهرا کیا (فرزند هادی کیانوری نوه شیخ فضل‌الله نوری)
    اختر کیانوری ((فرزند شیخ مهدی نوری و نوهٔ شیخ فضل‌الله نوری) اولین زن پزشک و جراح در ایران[نیازمند منبع]

در نهضت تنباکو

شیخ فضل الله در نهضت تنباکو که نخستین قیام فراگیر به رهبری روحانیت بود، نقش فعّالی داشت. او نخستین عالمی بود که به حمایت از میرزاحسن آشتیانی برخاست.[۱۲] وی به عنوان نماینده میرزای شیرازی در تهران مورد توجه مردم و روحانیان بود. به طوری که پس از لغو قرارداد تا وقتی که میرزای شیرازی به وسیله شیخ فضل الله از لغو قرارداد اطمینان حاصل نکرد، حکم حرمت استعمال توتون و تنباکو را لغو ننمود.[۱۳]
فروش قبرستان متروکه به بانک استقراضی روسیه تزاری

در مسأله فروش قبرستان متروکه به بانک استقراضی روس شیخ فضل‌الله بود که مدرسه قبرستان متروکه را به این بانک فروخت. در آن زمان بانک استقراضی روسیه تزاری به دنبال زمینی برای ساختن شعبه در مرکز شهر بود و به سراغ مدرسه متروکه و قبرستانی در بازار تهران می‌روند. شخصی به نام مستشارالتجار به نمایندگی از بانک سعی می‌کند تا آن را از سید محمد طباطبایی بخرد. طباطبایی پاسخ می‌دهد که اینجا موقوفه و قبرستان مسلمین است. نه موقوفه را می‌توان فروخت و نه مردگان را می‌توان از خاک بیرون کشید. مستشارالتجار سپس به سراغ شیخ فضل‌الله نوری رفته و آن به بهای هفتصدوپنجاه تومان از او می‌خرد و بانک ساخت‌وساز در آن را آغاز می‌کند. طباطبایی همچنان به اعتراض خود ادامه می‌دهد و این کار را خلاف شرع عنوان می‌کند. تا اینکه در چهارم آذر ۱۲۸۴ (۲۷ رمضان) شیخ محمد واعظ از خطیبان پرشور مخالف استبداد و متحدان طباطبایی و بهبهانی، نمازگذاران مسجد را به عنوان زیارت قبور به سوی این محل هدایت کرده و مردم به سرعت ساختمان را ویران می‌کنند. پس از این واقعه از اعتبار شیخ فضل‌الله بسیار کاسته شده و بر اعتبار طباطبایی و بهبهانی و قدرت مخالفان استبداد افزوده می‌شود.[۱۴]
ترور شیخ فضل‌الله نوری

کسروی از واقعه ترور شیخ فضل‌الله نوری یاد می‌کند که در روز ۱۹ دی‌ماه ۱۲۸۷ اتفاق افتاد: «جمعه‌شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی‌گشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله‌ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد. کریم که خود را گرفتار اطرافیان دید، زیر گلوی خود گلوله‌ای شلیک کرد که از گونه‌اش بیرون پرید. مجروحان را به خانه شیخ بردند و به مداوایشان پرداختند. کریم نیز مانند بقیه مجروحان بهبود یافت و به جرم این اقدام به زندان افتاد».[۱۵] حاج شیخ فضل اللّه نیز پس از ترور به مدت سه ماه و نیم بستری بود. شیخ فضل‌اللّه در مورد کریم جوانمردی از خود نشان داد و از خون او در گذشت. نکته عبرت‌انگیز تاریخی این است که کریم دواتگر - عامل ترور شیخ - درست ۸ سال پس از شهادت شیخ تنها با اختلاف یک روز یعنی در ۱۲رجب ۱۳۳۵ به دست رفقای خویش در کمیته مجازات (رشید السلطان، سید مرتضی و میر عبد الحسین ساعت ساز) ترور شد و به قتل رسید.[نیازمند منبع]
مرگ

پس از فتح تهران، شیخ فضل‌الله نوری بازداشت شد و به حکم شیخ ابراهیم زنجانی عضو لژ بیداری در ۹ مرداد ۱۲۸۸ برابر با۱۳ رجب ۱۳۲۷ قمری در میدان توپخانه حدود یک ساعت‌ونیم مانده به غروب به دار آویخته شد. خانواده اش جسد او را در منزلش دفن کردند و بعد از ۶ ماه نبش قبر و جسدش به قم منتقل و دفن شد.

به همین نمط باید به عدم هراس شیخ از مرگ و پایداری شگفت وی در حین محاکمه و نیز در پای دار اشاره کرد که ایضاً مورد اعتراف دوست و دشمن قرار داد. احمد کسروی، که عنادش با علمای دین مشهور آفاق است، وقتی به آخرین برگ زندگی شیخ می‌رسد، با آنکه از کنار این حماسه، سریع و شتابان می‌گذرد باز کلامش حاکی از «خونسردی» و «خویشتنداری» شیخ در پای دار و عدم هراس وی از مرگ است؛[۱۶] و مهدی ملک‌زاده نیز که مخالفت سرسخت با شیخ را از پدرش (ملک المتکلمین) به ارث برده- این چنین به مقاومت، صلابت و صراحت شیخ شهید اعتراف می‌کند:

شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت، تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد، و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد... برق تفنگ و سرنیزه‌ها در زیر آفتاب گرم تابستان چشم را خیره می‌کرد. محکوم، فاصله میان محبس و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با کبر سن و پیری، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر، ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید.[۱۷]

یکی از محققین می‌نویسد[۱۸]: «محکمه انقلابی در سومین روز ورود مجاهدین به پایتخت تشکیل گردید، کسانی چون صنیع حضرت، مفاخرالملک، آجودانباشی، میرهاشم دوچی، شیخ فضل الله نوری محاکمه و محکوم به مرگ شدند و حکم اعدام نیز درباره آنها به اجرا درآمد. عده دیگری نیز به زندانها فرستاده شدند و گروهی از پایتخت تبعید گردیدند. اما شاهزاده عین الدوله، در همان موقع که آتش انتقام بدین گونه تند و تیز بود و شرربار بود، درست روزی که سران انقلاب و زعمای مشروطه به مناسبت فتح تهران، در بهارستان جمع شده بودند، تا به یاد آن روز تاریخی عکس بردارند، عصا زنان خود را به جمع آنها می‌رساند و در ردیف آنها می‌ایستد وبی انکه از جانب کسی اعتراض و اکراهی شود، با سپهدار، سردار اسعد، عضدالملک، مستوفی الممالک و ... در جلو بهارستان عکس یادبود بر می‌داشت.
خانه شیخ فضل الله نوری

خانه شیخ فضل الله نوری در محله سنگلج قدیم تهران و در خیابان بهشت، خیابان شیخ فضل الله نوری، بن‌بست جوان قرار دارد.[۱۹]

این خانه به مدت ۱۸ ماه پس از اعدام شیخ فضل الله نوری، محل دفن ایشان بود و در حال حاضر به علت عدم رسیدگی در حال تخریب می‌باشد.[۲۰][۲۱]
مقام علمی

مقام علمی شیخ فضل الله مورد توافق دوست و دشمن بود. او علاوه بر علوم اسلامی از دانشهای دیگر هم اطلاع داشت و به مسائل جامعه و مقتضیات زمان آگاه بود. یکی از کسانی که شیخ را ملاقات کرده است، می‌نویسد: «مراتب علمی شیخ را هیچ کس از دوست ودشمن منکر نبود و لکن گمان می‌کردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم قطع نظر از جنبه فقاهت از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند.» .[۲۲]

ناظم الاسلام می‌نویسد: «نگارنده روزی که مشارالیه (شیخ فضل الله) در خانه آقای طباطبایی بود، در مجلس در ضمن مذاکره گفت ملاّی سیصد سال قبل به کار امروز نمی‌خورد. شیخ در جواب گفت: خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمی‌خورد. ملای امروز باید عالِم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول را نیز بداند.»[۲۳] ادوارد براون، محقق و تاریخ نویس نامدار می‌نویسد: «شیخ فضل الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف و فقیه جامع و کامل ... مجتهد سرشناس و عالمی متبحّر ... و از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود ...» انقلاب ایران،[۲۴]

مهدیقلی هدایت چنین گفته است: «مقام علمی اش بالاتر از (دو سید) مسند نشین (طباطبایی و بهبهانی) است. طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند.»[۲۵] ابوالحسن علوی می‌گوید: «شیخ فضل الله از شاگردهای نمره اوّل حاجی میرزا حسن شیرازی معروف بود. در پایتخت مرجع امورات شرعی بود.»[۲۶] فریدون آدمیت نوشته است: «متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل الله نوری بود. از علمای طراز اوّل که پایه‌اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبایی و بهبهانی شناخته‌اند.»[۲۷] احمد کسروی می‌نویسد: «حاجی شیخ فضل الله نوری ... از مجتهدان بنام و باشکوه تهران شمرده می‌شد.»[۲۸] و بالاخره یپرم خان ارمنی ـ که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد ـ در یادداشتهای خصوصی خود نوشته است: «شیخ فضل الله نوری ... روحانی عالیقدری بود و گفته او برای توده خلق، وحی مُنزل محسوب می‌شد».[۲۹]
اندیشه‌شناسی

شیخ فضل‌الله نوری :"ای خداپرستان این شورای ملی و حریت و آزادی و مساوات و برابری و اساس قانون مشروطهٔ حالیه لباسی است به قامت فرنگستان دوخته که اکثر و اغلب طبیعی مذهب و خارج از قانون الهی و کتاب آسمانی هستند هویدا است. این فرقه فرنگان که سپاس دین و آیین ندارند قهراً و بالضروره ناگزیر از تأسیس ذاکون و قانونی خواهند بود که اساس مملکت‌داری و سیاست‌گذاری و تنظیمات ملکیه و انتظامات کلیه و حفظ حقوق و نفوسشان در تحت آن قانون و مربوط بدان ذاکون باشد و الا حیات و زندگانی صورت نبندد، بلکه مجبور از مشروطیت نیز خواهند بود... ولی ما فرقه علیه اسلامیان که با افتخار و مباهات بحمدالله و المنه کتابی داریم آسمانی، ناسخ صحف انبیا جپن قرآن مجید و پیغمبری عقل اول و صفوت آدمیان که و ما ینطق عن الهوی ان هولا وحی یوحی، عاشیهٔ رسالتش به دوش و حلقهٔ اطاعتش در گوش چگونه توانیم به مجلس آزادان درآییم و شورای ملی و مساوات بخواهیم متابعت فرنگان خسیس و مشروطه‌طلبان پاریس و انگلیس نماییم دین به دنیا فروشیم و در تحریف کتاب خدا بکوشیم."[۳۰]

زمانی که شیخ فضل‌الله نوری استبداد محمدعلی شاه را با عنوان حکومت مشروعه توجیه شرعی می‌کرد، رهبر دینی نهضت مشروطه آخوند خراسانی به وی یادآوری کرد که اگر چه در زمان غیبت، حکومت مشروعه (حکومت اسلامی) ممتنع است، اما تنها حکومت مشروع حکومت مبتنی بر عدالت است که قدرت سیاسی مقید و محدود به قانون و تحت نظارت نمایندگان مردم باشد. در دوره استبداد صغیر شیخ به دفاع از شاه پرداخت.[۳۱]

احمد کسروی می‌نویسد: شیخ فضل الله از مخالفان جنبش مشروطه و داعیه دار روشی بود که مشروعه خوانده شد.[۳۲]

کسروی اذعان دارد که همدستی شیخ فضل الله و سیدین سندین امر مشروطیت را به پیش برد و به صراحت اعلام می‌دارد که شیخ فضل الله در نظر داشت احکام شرعی را به صورت قانون در آورد و یک حکومت شرعی بنیان نهد[۳۳]

دکتر قاسم غنی در نامه‌ به‌ عبدالحسین‌ دهقان‌ (بیست‌وسوم بهمن‌ 1330.ش) می‌نویسد: «مرحوم‌ شیخ‌فضل‌الله نوری‌ از دانشمندترین‌ و بزرگترین‌ علمای‌ شرع‌ بعد از مرحوم‌ حاج میرزای شیرازی محسوب‌ است. مرحوم‌ علامه قزوینی نزد او فقه‌ درس‌ خوانده‌ بود. از وسعت‌ مشرب‌ و آزادی‌ و آزادمنشی‌ و رندی‌ و صفات‌ بزرگ‌ و همه‌ چیز او حکایتها می‌کرد که‌ متواتراً‌ از همه‌ شنیده‌ام... همان‌ حس‌ برتری‌ شیخ‌فضل‌الله آنها را حسود ساخته‌ بود، او را به‌ کشتن‌ داد. شیخ‌ هم‌ با مناعتی‌ که‌ داشت،‌ نخواست‌ به‌ کسی‌ متوسل‌ شود. محمدعلی‌شاه‌ با درباریان‌ او، خود را به‌ او می‌چسباندند و او را از خود می‌شمردند که‌ به‌ آن‌ وسیله‌ حیثیتی‌ احراز کنند. باری، باید از مرحوم‌ تقوی، حاج‌‌مخبرالسلطنه، حاج‌‌فاضل‌ خراسانی، آقازادة‌ خراسانی‌ مرحوم، واردین‌ به‌ مشروطه‌ و طبقات‌ مختلف‌ معاصر با او پرسید و حقیقت‌ را به‌‌دست‌ آورد... .» [۳۴]

در نگاه سید روح‌الله خمینی موضوعی که آیت الله شیخ فضل الله نوری را از دیگران متمایز می‌کرد و همین تمایز، مشکلاتی را برای ایشان پیش آورد، این بود که فهم ایشان فراتر از فهم زمان خود بود و بسیاری مسائل و حوادث را را پیش از آنکه دیگران درک کنند، ایشان درک می‌کرد. در بسیاری از نهضت‌ها و انقلاب‌ها، روند انحراف به شکلی فراگیر می‌شود و به گونه‌ای همه عرصه‌ها را در می‌نوردد که حتی رهبران و بزرگان انقلاب نیز نمی‌توانند به خوبی جریان انحراف را تشخیص بدهند، ولی آیت الله شیخ فضل الله نوری عالمی بود که انحرافات را در همان مراحل اولیه تکوین به خوبی تشخیص می‌داد. به همین دلیل است که وی در حالی که از بنیانگذاران اصلی نهضت بود، در همان مراحل اولیه بعد از پیروزی، متوجه شد که غرب گرایان و عوامل استعمارگران خواب دیگری برای نهضت دیده‌اند و می‌خواهند آن را به سمتی کاملا مخالف و متضاد با اهداف اولیه نهضت بکشانند. به همین دلیل، وی بدون کم ترین مسامحه و ملاحظه کاری و با صراحت و شجاعت تمام در برابر منحرفان ایستاد و از تهمت‌ها و تهدیدها و حتی از جان خود نترسید.[۳۵]

مرتضی آوینی می‌نویسد:قانون یا باید خود را «حافظ شریعت» بداند و یا خود، شریعتی دیگر خواهد شد. پس، رویکرد تاریخی ما به قانون در مشروطیت روی آوردن به شریعتی دیگر بود، بی‌آنکه خود بدانیم. شیخ فضل الله نوری به همین «نسبت» توجه یافته بود، چرا که «شرع» نیز در مقام احکام به مجموعه‌ای از شرط‌ها و حدود – یعنی قانون – مبدل می‌شود.[۳۶][۳۷]

شیخ فضل‌الله نوری به صراحت از امتناع آزادی در متون دینی سخن می‌گوید و معتقد است: «بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.» وی از سوئی منکر وجود آزادی در مهم‌ترین متن دینی می‌گردد و از سوی دیگر بر این باور است که اعتقاد به آزادی مطلق حرف اشتباهی است و حتی «این سخن در اسلام کلیتاً کفر است.» نوری در قطعه فوق از آزادی مطلق سخن می‌گوید و آن را نفی می‌کند و برابر با کفر می‌نشاند. گو اینکه می‌توان نتیجه گرفت که وی با آزادی‌های مضاف (بیان، قلم و...) سازگاری دارد و آنان را می‌پذیرد. اما با دقت در سخنان او نمی‌توان چنین نتیجه‌ای گرفت اساساً وی نه تنها با آزادی‌های مضاف مخالف است، بلکه حتی پیشنهاد می‌کند واژه آزادی از بحث‌های موجود حذف شود: «اگر از من می‌شنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»[۳۸]
مخالفت با مشروطیت

احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» پس از نقل جریان افتتاح مجلس شورای ملی می‌نویسد: «... چون می‌بایست نظامنامه داخلی نوشته می‌شد، کسانی از نمایندگان را برای نوشتن آن نامزد گردانیدند. در این میان قانون اساسی نیز نوشته می‌شد.» سپس راجع به نویسندگان قانون اساسی و چگونگی آن می‌نویسد: «گویا مشیرالملک و مؤتمن‌الملک پسران صدراعظم آن را می‌نوشتند، یا بهتر بگویم ترجمه می‌کردند...»

این مسأله همان سرآغاز اختلاف و اعتراض و جدایی شیخ فضل‌الله از جریان نهضت مشروطیت و مخالفت با حکومت مشروطه است. شیخ فضل‌الله در نامه‌ای به یکی از علمای شهرستان‌ها می‌نویسد: «... آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید؟...» شیخ فضل‌الله همان زمان در جایی گفته بود مشروطه‌ای را که از دیگ پلوی سفارت سردرآورد، نمی‌خواهد.

در رساله حرمت مشروطه در سوالی نسبت به موافقت اولیه و مخالفت ثانویه با مشروطه نوشته شده است: «چرا مساعدات جدی اولیه حجت‌الاسلام به مخالفت با مشروطیت و مهاجرت به حضرت عبد العظیم پیوست؟ آیا این مخالفت موجب شرعی داشت و به این سبب بود که مشروطه را با قوانین شریعت آسمانی مخالف یافتند؟ اگر علت مخالفت با مشروطیت موجب شرعی نداشت، پس به چه دلیل با آن مخالفت کردید؟» این خلاصه سوال از شیخ است.

شیخ در پاسخ در رساله حرمت مشروطه می‌گوید: "... مِن جمله خودِ داعی هم (من نیز به عنوان مدعی مشروطه) اقدام به این امر نموده و متحمّل زحمات سفر و حضر شدم و اصحاب هم مساعدت نمودند.

وقتی که شروع به اجرای این مقصد شد دیدیم دسته‌ای از مردم که همه وقت مَرمِیّ به بعضی از انحراف بودند وارد بر کار شدند. کم‌کم کلمات موهمه از اینها شنیده شد که حمل بر صحت می‌شد. تا اینکه یک درجه پرده از آن برداشتند و بنای انتخاب وکلاء و مبعوثین با اعتماد بر اکثریت آراء گذاردند، باز هم اغماض شد. که اینها برای انتظام امور و بسط عدالت است. تا رفته رفته، بنای نظامنامه و قانون نویسی شد. گاهی با بعضی مذاکره می‌شد که این دستگاه چه معنا دارد؟ چنین می‌نماید که جعل بدعتی و احداث ضلالتی می‌خواهند بکنند و الاّ وکالت چه معنا دارد؟ موکّل کیست؟ و موکّل فیه چیست؟ اگر مطالب امور عرفیه است، این ترتیبات دینیّه لازم نیست و اگر مقصد امور شرعیه عامه است، این امر راجع به ولایت است نه وکالت. و ولایت در زمان غیبت امام زمان (عج) با فقهای مجتهدین است نه فلان بقال و بزّاز...

عبدالعلی حائری از محققین تاریخ مشروطه در علت جدایی شیخ فضل الله از مجلس و مشروطیت می‌نویسد که پس از تصویب قانون اساسی (در سال ۱۲۸۵ شمسی/۱۹۰۷ میلادی)، شیخ فضل الله که متوجه شد مشروطه با اسلام سازگاری ندارد، از دیگر رهبران روحانی انقلاب جدا شده و به مخالفت با تصویب قوانین برگرفته از قوانین غربی پرداخت. این مخالف ریشه در مسائل ایدئولوژیکی و نظری داشت، شیخ فضل الله اعلام داشت که برای مطابقت این قوانین با قوانین اسلامی باید از پنج نفر از مجتهدین طراز اول تهران به انتخاب علماء، امور مجلس را تحت نظارت خود قرار دهند تا از تصویب قوانین مخالف شرع مقدس اسلام جلوگیری نمایند.[۳۹]

روزنامه "صبح صادق" اصل پیشنهادی شیخ فضل الله مبنی بر نظارت پنج مجتهد بر مصوبات مجلس را در شماره ۴۸ خود به چاپ رساند که به تحریک مخالفان شیخ فضل الله مورد غارت قرار گرفت و مدیر روزنامه - مویدالملک- مجبور شد که شماره فوق روزنامه را باطل اعلام کرده و شماره جدیدی انتشار دهد.[۴۰]هجوم تبلیغات روزنامه‌ها، شب‌نامه‌ها، صبح نامه‌ها و دهها جراید دیگر بر ضد شیخ فضل الله، وی را بر آن داشت که به مناسبت ایام فاطمیه در مسجد جامع به تبیین اندیشه‌های خود بپردازد که در آنجا نیز مورد حمله قرار گرفت.[۴۱]

ملک‌زاده در تاریخ مشروطه‌اش می‌نویسد:

    در اول ظهور مشروطیت حاجی شیخ فضل‌الله با سایر روحانیون مشروطه‌خواه همفکر و همقدم بود و با اینکه با عین‌الدوله صدراعظم وقت دوست بود در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شرکت‌کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی کوچکترین مخالفتی از او مشاهده‌نشد ولی طولی نکشید که میان او و هم‌مقامانش مخصوصاً بهبهانی مخالفت پیدا شد و چون بهبهانی و طباطبایی در نتیجه پافشاری و فداکاری مظهر مشروطیت شناخته شده بودند حاجی شیخ فضل‌الله بجای آنکه توجه به اصول مشروطیت و مبانی حکومت ملی و ایده‌آل عالی آزادی داشته‌باشد مشروطیت را ملک مسلم و مطلق همکاران و هم مقام‌های خود پنداشت، بعبارت دیگر مشروطیت در شخص بهبهانی و طباطبایی در نظر او جلوه‌کرد و چون از آنها ناراضی و دلتنگ بود از مشروطیت سرباز زد و قیام برضد مشروطیت نمود. برای حاجی شیخ فضل‌الله مشروطیت در چهره رقبایش که برای او مکروه بود جلوه‌گر شده بود و چون از آنها خوشش نمی‌آمد و آنها را دشمن خود می‌پنداشت از مشروطیت هم بیزار شد.[۴۲]

در ادامه وجود منافع شخصی را نیز بی تأثیر در این مخالفت نمی‌داند:

    حاجی شیخ فضل‌الله نوری از اول امر چون استحکام اساس مشروطیت را مخل منافع شخصی خود دید و دانسته است که با توسعه اسباب عدل و تحقیق که از جمله مزایای این اساس عالی است، طرق استفاده شخصی مسدود می‌گردد، در خفی و آشکار گاهی بعنوان موافقت و گاهی با اعلان مخالفت در اخلال ارکان سعادت مملکت کوتاهی نداشته...[۴۳]

اما مطلبی را که ملک‌زاده در ادامه ذکر می‌کند ریشه مخالفت‌های شیخ با مشروطه را بسیار عمیق‌تر از رقابت و حسادت در مرجعیت دینی تصویر می‌کند:

    عجیب در اینست که در روزهای آخر سلطنت محمدعلیشاه با آنکه همه یقین داشتند که استبداد باغشاه دوامی نخواهد کرد و چراغ سلطنت شاه بیدادگر در شرف خاموش شدن است و خود شاه و سعدالدوله و اکثر درباریان به قبول مشروطیت درداده‌بودند، حاجی شیخ فضل‌الله همانطوری که در نامه‌هایش به کامران‌میرزا نایب‌السلطنه ثابت می‌کند با منتهای سرسختی و شدت در نگاهداری دستگاه استبدادی و مخالفت با مشروطیت مبارزه کرد و در آخر کار مسلک جنگجویی را با مقام روحانیت توأم نمود و بنفع استبداد جمعی را مسلح کرد و در جنگ سه‌روزه تا فتح تهران شرکت کرد و سبب قتل جمعی از مردم بی‌گناه شد.[۴۴]

قانون اساسی
نقاشی شیخ فضل الله نوری بر روی کاشی در عباسیه تکیه معاون الملک

عبدالله نصری در رویارویی با تجدد می‌نویسد: شیخ فضل‌الله که همواره با تدوین قانون اساسی مخالفت می‌کرد در اواخر دوران تحصن خود ناگزیر شد تا بر لزوم تکمیل قانون اساسی اصرار بورزد. در یکی از لوایح او اینچنین ذکر می‌کند:[۴۵]

    مجلس شورای ملی و اجتماع وکلا و مبعوثین در آن، و مقصد رفع ظلم و نشر عدالت و اصلاح مملکت، بدون نظامنامه [قانون اساسی] که عموم اهالی و حکام و کارگزاران ممالک به آن رویه حرکت نمایند، چگونه تصور می‌شود. تدبیر منزلی، که اول مرحلهٔ حکمت عملی است، بدون دستور نمی‌شود، تدبیر مملکتی، چگونه بدون قانون ممکن خواهد بود.

مجلس قانونگذاری

شیخ فضل‌الله مجلس قانونگذاری را نمی‌پذیرد، جرا که قانونگذاری را خلاف شرع می‌داند. او قانونگذاری را مخالف با خاتمیت و کمال دین تلقی می‌کند:[۴۶]

    پس این دارالشورا که مردم خواستند منعقدش نمایند و از روی موافقت (با) طباع اکثریت آرا تعیین قانون کنند، اگر مقصودشان جعل قانون جدید بود، چنانکه این هیئت را مقننه می‌خوانند، بی‌اشکال تصدیق به صحت آن منافات با اقرار به نبوت و خاتمیت و کمال دین داشت. اگر مقصود، جعل ترتیب قانون موافق شرع بود، اولاً: آنکه ابداً ربطی به آن جماعت نداشت و بالکلیه از وظیفهٔ آن هیأت خارج بود و ثانیاً آنکه عمل به استحسان عقلی است و حرام

اما برخلاف منتقدانی که شیخ را نزد مردم مخالف مجلس و مشروطه جلوه می‌دادند، خود شیخ فضل الله در لوایح حضرت عبدالعظیم چنین می‌نویسد:«خدای تعالی راضی مباد از کسی که دربارهٔ مجلس شورای ملی غیر از تصحیح، تکمیل و نتقیح، خیالی داشته باشد؛ و بر سخط و غضب الهی گرفتار باشند کسانی که مطلب مرا بر خلاف واقع انتشار می‌دهند و با تدلیس مسلمانان، آنان را به اشتباه می‌اندازند و راه رفع شبهه را از هر جهت مسدود می‌سازند تا سخن ما به گوش مسلمانان نرسد و به خرج مردم بدهند که فلانی و سایر مهاجرین منکر اصل مجلس شورای ملی شده‌اند»[۴۷]
عدالتخانه

شیخ اصلاح امور را با تأسیس مجلسی با عنوان عدالتخانه میسر می‌دانست. در واقع شیخ به دنبال تأسیس نهادی بود که از این طریق جلوی بی‌عدالتی‌ها را بگیرد.[۴۸]
ولایت، نه وکالت

شیخ دخالت در امور عامه را از باب ولایت می‌دانست نه وکالت. از این روی نمایندگان را به عنوان وکیل مشروع نمی‌دانست.[۴۹]

    مگر نمی‌دانید که در امور عامه وکالت صحیح نیست، این باب ولایت شیعه‌است. یعنی تکلم در امور عامه و مصالح عمومی ناس مخصوص است به امام علیه‌السلام یا نواب عام او و ربطی به دیگران ندارد و دخالت غیر آنها در این امور حرام و غصب نمودن مسند پیغمبر (ص) و امام علیهم‌السلام است.[۵۰]

برابری و برادری مردم فارغ از دین

او با برابری حقوق مسلمانان و غیر مسلمانان مخالف بود. در این باره گفت: «ای بی‌شرف و ای بی غیرت! ببین صاحب شرع برای این که تو منتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داده تو را و تو خودت از خودت سلب امتیاز می‌کنی و می‌گویی: من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم؟»[۵۱]
عقاید وی درباره مدرسه به سبک جدید

او از مخالفین احداث مدرسه دخترانه بود. شیخ فضل‌الله نوری در جلسه‌ای خصوصی به ناظم‌الاسلام کرمانی روزنامه‌نگار عصر مشروطه ایران و مخالف سرسخت اندیشه‌های فضل‌الله نوری درباره مدارس جدید می‌گوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمی‌دانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم و اگر یک سوراخ را دو سوراخ کنم باید مالیات بدهم و کذا و کذا.»[۵۲]

«اباحه مسکرات و اشاعه فاحشه‌خانه‌ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع...»[۵۳]
فتوایی از مراجع نجف در مورد شیخ فضل‌الله

در جلسه روزشنبه ۲۹ ذیقعده ۱۳۲۵ انجمن تبریز که مطالب آن در روزنامه انجمن چاپ شده متن تلگرافی منتشر می‌شود که از علمای تراز اول شیعه نجف به تهران رسیده‌است. مضمون آن چنین ذکر شده‌است:

(تلگراف ثانی) جنابان حجت‌الاسلام بهبهانی و طباطبائی:
”     نوری چون مخل آسایش و مفسد است، تصرفش در امور حرام است.     “

—محمد حسین نجل میرزاخلیل - محمدکاظم خراسانی - عبداله مازندرانی، [۵۴]


جلسه ویژه تطبیق قانون اساسی مشروطه با شرع

بحث تطبیق قانون اساسی با شرع از همان ابتدا مطرح بود و به خصوص در چند ماده از قانون این مسأله صورت جدی‌تری به خود گرفت و لذا یک جلسهٔ فوق‌العاده تشکیل شد که در آن عده‌ای از علما هم شرکت کردند. شیخ فضل‌الله نوری از علمای مدعو به این جلسه‌است. او بعدها درباره آن می‌نویسد:[۵۵]

    تا آنکه آن دستور ملعون که مسمی به قانون اساسی است نوشته شد و خواهش تطبیق آن با قواعد اسلامیه نمودند. داعی با یأسی که از فلاح این ترتیبات داشتم مماشاتاً مساعدت نمودم و وقتی را صرف این کار با جمعی از علما کردم و به قدر میسور تطبیق به شرع یک درجه شد.

کتاب‌شناسی

از مهم‌ترین تألیفات او کتاب تذکرةالغافل و ارشاد الجاهل، صحیفه مهدویه و نیز رساله حرمت مشروطه است.

    روزنامه شیخ (لوایح آقا شیخ فضل الله)
    حرمت مشروطه
    رساله منظوم فقهی «الدرر التنظیم» به عربی
    بیاض (کتاب دعا)
    رساله فقهی فی قاعده ضمان الید
    رساله فی المشتق
    صحیفه قائمیه (صحیفه مهدویه)
    ضمایمی بر کتاب تحفه الزائر از مرحوم مجلسی (در پایان کتاب)
    اقبال سید بن طاووس با توضیحات شیخ
    رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مکه معظمه
    حاشیه بر کتاب شواهد الربوبیه ملا صدرا
    حاشیه بر کتاب فرائد الاصول شیخ انصاری.

غارت کتابخانه خاندان نوری

حسین محدث نوری و خاندان نوری دارای کتابخانه و مرکز اسناد جامع معتبر و بی‌نظیری که در ایران و خاور میانه نظیر آن در کمیّت و کیفیّت یافت نمی‌شد. محدث نوری تلاش‌های زیادی جهت پیدا کردن آثار قدیمی شیعه و حفظ آنها از آسیب نابودی داشته و این امر در برخی از نامه نگاری‌های وی با علمای شیعی کاملاً واضح است. آن کتابخانه شامل هزاران جلد کتاب نفیس و نسخه‌های خطی ارزشمند و گران بها و کم‌نظیر و یا منحصر به فرد بود. حسین محدث نوری فهرست کتابخانه بی نظیر خویش که به ترتیب الفبایی نوشته شده و درمقدمه اش به تفصیل در خصوص کتاب و نویسندگی سخن گفته است. پس از مرگ حسین محدث نوری شیخ فضل الله نوری وارث، صاحب و محافظ کتابخانه و مرکز اسناد بود. پس از مسمومیت حسین محدث نوری، قتل شیخ فضل الله نوری و شیخ مهدی نوری پسر حاج فضل‌الله نوری کتابخانه به کلی پراکنده و یا به غارت رفت. در میان اسناد وکتابها نسخه اصلی خطی:

    تألیفات محدث نوری مستدرک الوسائل شامل نسخه خطی ۲۳ هزار حدیث (شامل ۷۵ کتاب) ,نجم الثاقب فی أحوال امام الغائب، لؤلؤ و مرجان، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب , ... ;
    شجره نامه‌های خانواده‌های اصیل ایرانی و سادات;
    نامه‌های تاریجی، اسناد جغرافی ایران و منطقه که بر اساس انها زیر نظارت میرزای شیرازی فارس نامه ناصری نوشته شده;
    نسخه‌های اصلی خطی تألیفات فلسفه، اصول شیعیان و دیگر مذاهب;
    نسخه‌های اصلی خطی تألیفات در شعر، طب، ادبیات، تاریخ و ... ;
    نامه‌ها و اجازه‌نامه‌ها و کتاب‌های نایابی همانند «نقض عثمانیه» ابن طاووس.

درخواست اسلحه و امتناع شیخ از پناهندگی

امتناع شیخ (در روزهای آخر عمر) از پناهندگی به سفارتخانه‌های اروپایی (و به قول خود وی به بیرق کفر) که دشمنانش آن را فرصتی برای اعدام وی شمردند، مورد اعتراف همگان قرار دارد. به گفته دکتر تندرکیا: «غیرت اسلامی شیخ نوری، به او رخصت امداد از کفر را نمی داده. امری حتمی است که هنگام بروز خطر، به کرات از جانب بیگانگان به او پیشنهاد حمایت شده، او نپذیرفته است.»[۵۶] در جریان فتح تهران و در زمانی که سپهدار تنکابنی، شهر قزوین و سردار اسعد بختیاری قم را تسخیر کرده و بطرف تهران رهسپار بودند، شیخ از طریق مشیرالسلطنه (صدراعظم) از نایب‌السلطنه درخواست ۱۰۰ قبضه سلاح نمود تا ضمن محافظت از خود درمقابل مردم، نیروهای محله سنگلج بتوانند با مشروطه خواهان به مقابله و جنگ بپردازند.[۵۷]
دادگاه شیخ فضل‌الله

مخالفان شیخ، با فتح تهران، فرصت را غنیمت شمرده نزد مجاهدان و یپرم خان ارمنی که دو روز بود به ریاست کل شهربانی منصوب شده بود رفته و اظهار داشتند که هرگاه شیخ نوری زنده بماند، امکان دارد در سراسر کشور مردم را وادار به مخالفت با فاتحان تهران کند و حرکتی مذهبی توسط مردم علیه آنها به وجود آورد و اگر فرصت از دست برود بیم وقوع همه گونه حوادث مخاطره آمیز خواهد رفت. یپرم خان که نه مسلمان بود و نه ایرانی، تصمیم گرفت تا زمانی که مردم هیجانزده هستند، اعدام شیخ را به موقع اجرا بگذارد.[۵۸]

روز ۱۲ رجب جمعی از مجاهدین به خانهٔ شیخ رفتند و او را دستگیر نمودند و به وسیله درشکه به میدان توپخانه آوردند و در یکی از اتاقهای طبقه فوقانی محبوسش نمودند. شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت تمام ساعات را با بردباری و خونسری و متانت گذراند و ضعف‌نفس از خود نشان نداد.[۵۹]
شیخ فضل‌الله نوری بر چوبه دار

اعضای دادگاهی که محاکمه شیخ را انجام داد، عبارت بودند از ۱۳ نفر: منتصرالدوله پیشکار سپهدار، نظام سلطان، حمیدالملک شیبانی، جعفرقلی خان استانبولی، سالار فاتح، یمین نظام، میرزا علی محمدخان ، میرزا علی محمدخان عمیدالسلطان، میرزا محمد مدیر روزنامه نجات، اعتلاء الملک، سید محمد ملقب به امامزاده، جعفرقلی خان بختیاری، شیخ ابراهیم زنجانی عضو لژ بیداری.[۶۰]
کیفرخواست

در استنطاق مفاخر الملک و صنیع حضرت، معلوم می‌شود که تمام دستور العملها و نیز تهورات و سفاکی‌های محمد علی میرزا و جسارت‌های اشرار همه از این شیخ بوده است.[۶۱] متن کیفرخواست را شیخ ابراهیم زنجانی قرائت نمود.
دفاع شیخ

ملک‌زاده در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران خود ذکر می‌کند که علی‌رغم تلاش و جستجویی که انجام داده صورتجلسهٔ مکتوبی از آن دادگاه به دست نیاورده‌است و ظن‌قوی اینست که صورتجلسه‌ای تنظیم نشده و یا اگر شده‌است در همان روزها از میان رفته‌است و بنابراین مطالب را به صورت نقل‌قول از بعضی از اعضای محکمه یا روسای مجاهدین نقل می‌کند.[۶۲]
مراسم اعدام

وسایل اعدام از چند روز پیش فراهم شده بود و داری را که صنیع حضرت و آجودان‌باشی با آن به دار آویخته‌شده بودند در میدان توپخانه سرپا بود.[۶۳] در روز اعدام تمام میدان توپخانه پر از جمعیت بود و مردم هلهله کنان و شادی کنان تماشای مکافات او را می‌کردند. در همانروز یکی از مشروطه خواهان ماده تاریخ اعدام او را در قالب شعری گفته‌است:
چون شیخ بی خبر ز خدا زیب دار شد         عنوان کفر بر سر دار آشکار شد
بر امر شهریار همی فتنه ساز کرد         تا داد، دین زدست سرافراز دار شد
گه طینتش مخرب دین رسول گشت         گه نیتش مخالف پروردگار شد
تاریخ اوچو خواستم از پیر عقل گفت         «نوری ز دار داخل دار بوار شد»

[۶۴]
تجلیل پس از مرگ او
تمبری که برای تجلیل از شیخ فضل‌الله در عصر جمهوری اسلامی منتشر شد

جلال آل‌احمد در کتاب خدمت و خیانت روشن‌فکران می‌نویسد: «از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد».[۶۵]

سید روح‌الله خمینی در سخنرانی‌های بسیاری از شیخ فضل الله نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه علیه استعمار یاد کرده است. سید روح‌الله خمینی در جمع مردم قم گفت: «لکن راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضل الله رحمة الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود. مخالفین و خارجی‌هایی که قدرتی را در روحانیت می‌دیدند کاری کردند که برای شیخ فضل الله مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.» و در جای دیگر می‌گوید: «جرم شیخ فضل الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل الله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضل الله این بود که احکام قصاص غیر انسانی نیست. انسانی است او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی می‌کنید.»

محمود طالقانی گفته است:«کشته شدن مرحوم آقا شیخ فضل­الله نوری بدون محاکمه، لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد.»[۶۶] پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، نظام جمهوری اسلامی ایران از وی به عنوان «شهید شیخ فضل‌الله نوری» یاد می‌کند و بزرگراهی در شهر تهران را نیز به نام وی نامگذاری کرده‌است. در جمهوری اسلامی ایران، نهاد نظارت استصوابی شورای نگهبان بر پایه نظر شیخ فضل‌الله نوری[نیازمند منبع] پیش‌بینی شد.
آثار و تألیفات درباره شیخ فضل الله نوری در سال‌های اخیر

    درباره افکار و اقدامات سیاسی مذهبی این مجتهد سیاسی آثار و تألیفات زیادی منتشر شده است که برخی از مهمترین این آثار در سال‌های اخیر عبارتند از:
    نامه‌ علامه‌ قزوینی‌ به‌ شیخ‌ فضل‌الله نوری , پژوهشگر: علی‌ ابوالحسنی‌ (مُنذِر), مرکز اسناد انقلاب اسلامی 19 مرداد 1385
    حکایت پای دار، روایت زندگی شهید شیخ فضل الله نوری/ محسن مومنی شریف/ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان / ۱۳۸۱
    اندیشه سبز، زندگی سرخ، زمان و زندگی شیخ فضل الله نوری/ علی ابوالحسنی/ عبرت / ۱۳۸۱
    کارنامه شیخ فضل الله نوری، پرسش‌ها و پاسخ ها/ ناصر ابوالحسنی/ عبرت / ۱۳۸۱
    آخرین آواز قو!؛ بازکاوی شخصیت و عملکرد شیخ فضل الله نوری بر اساس، آخرین برگ، زندگی او/ علی ابوالحسنی/ عبرت / ۱۳۸۱
    ستاره‌ای بر دار، نگاهی به زندگی شهید شیخ فضل الله نوری/ عباس آقایی/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ ۱۳۸۳
    شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ‌نگاری مشروطه/ علی ابوالحسنی/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران / ۱۳۸۵
    کارنامه شیخ فضل الله نوری / علی ابوالحسنی/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران / ۱۳۸۵
    در محضر شیخ فضل الله نوری؛ اسناد حقوقی عهد ناصری/ منصوره (نظام مافی) اتحادیه، سعید روحی، سیدعلی آل داود (مقدمه)/ تاریخ ایران / ۱۳۸۵
    دیده بان، بیدار!؛ دیدگاه‌ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری/ علی ابوالحسنی/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران/ ۱۳۸۵
    اندیشه سبز، زندگی سرخ؛ زمان و زندگی شیخ فضل الله نوری/ علی ابوالحسنی/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران/ ۱۳۸۵
    نگاه دوم؛ روایتی دیگر از زندگی و اندیشه‌های شیخ فضل الله نوری/ شمس الدین تندرکیا، مجتبی شکوری (به اهتمام)/ عقل سرخ / ۱۳۸۵
    کالبدشکافی چند شایعه درباره شیخ فضل الله نوری؛ فروش مدرسه چال به بانک استقراضی، رشوه گیری از شاه و امین السلطان و... / علی ابوالحسنی/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران/ ۱۳۸۵
    خانه، بر دامنه آتشفشان؛ شهادتنامه شیخ فضل الله نوری/ علی ابوالحسنی/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران / ۱۳۸۵
    شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ‌نگاری مشروطه/ علی ابوالحسنی/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران/ ۱۳۸۵
    بازخوانی روزنامه شیخ فضل الله نوری/ ستار شهوازی بختیاری (به اهتمام)/ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران/ ۱۳۸۶
    مشروطه شرعی و مشروعه شرطی؛ بازخوانی نظریات میرزای نائینی و شیخ فضل الله نوری/ طرح فردا / ۱۳۸۷
    سر دار؛ گزارشی تحلیلی از بر دار رفتن آیت‌الله شیخ فضل الله نوری در نهضت مشروطه/ تندر کیا/ کتاب صبح / ۱۳۸۷
    مشروطه شرعی و مشروعه شرطی؛ بازخوانی نظریات میرزای نائینی و شیخ فضل الله نوری/ طرح فردا / ۱۳۸۷
    تاریخ مشروطه ایران/ احمد کسروی/ نگاه / ۱۳۸۷
    تاریخ هیجده ساله آذربایجان (بازمانده تاریخ مشروطه ایران)/ احمد کسروی/ نگاه / ۱۳۸۷
    تاریخ بیداری ایرانیان (تلخیص و بازنویسی تاریخ بیداری ایرانیان)/ محمدبن علی ناظم الاسلام کرمانی، منیژه ربیعی (به اهتمام)/ میراثبان

قانون اساسی مشروطه

قانون اساسی مشروطه نخستین قانون اساسی ایران بود که در ۸ دی ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ قمری) به امضای مظفرالدین‌شاه رسید و تا سال ۱۳۵۷ که حکومت مشروطه در ایران از میان رفت، قانون اساسی ایران بود. این قانون ۵۱ ماده داشت که بیشتر به طرز کار مجلس شورای ملی و مجلس سنا مربوط می‌شد، به همین دلیل در آغاز به «نظامنامه» نیز مشهور بود.

چون این قانون بعد از موفقیت مشروطه‌خواهان در گرفتن فرمان مشروطه و با عجله تهیه شده بود و در آن ذکری از حقوق ملت و سایر ترتیبات مربوط به رابطه اختیارات حکومت و حقوق ملت نبود، «متمم قانون اساسی» تهیه شد و به تصویب مجلس رسید و محمدعلی‌شاه نیز آن را در ۱۴ مهر ۱۲۸۶ خورشیدی (۲۹ شعبان ۱۳۲۵ قمری) امضا کرد و به رسمیت رسید، پس از آن نیز در چند نوبت با تشکیل مجلس مؤسسان برخی از مواد این قانون تغییر کرد.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ کمیسیون تکمیل قانون اساسی
    ۳ تطبیق مواد قانون اساسی با شرع
    ۴ کتاب‌شناسی
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ منابع

تاریخچه
کمیسیون تکمیل قانون اساسی

اعضای این کمیسیون سعدالدوله، تقی‌زاده، مشاورالملک، حاجی‌امین‌الضرب، حاجی سیدنصرالله تقوی و صادق خان مستشارالدوله بودند. در این کمیسیون که عمر آن 2 ماه به طول انجامید متمم قانون اساسی بر مبنای قانون‌اساسی بلژیک و فرانسه تهیه شد.[۱]
تطبیق مواد قانون اساسی با شرع

بحث تطبیق قانون اساسی با شرع از همان ابتدا مطرح شد و به خصوص در چند ماده از قانون این مسئله صورت جدی‌تری به خود گرفت و لذا یک جلسهٔ فوق‌العاده تشکیل شد که در آن عده‌ای از علما هم شرکت کردند. شیخ فضل‌الله نوری از علمای مدعو به این جلسه‌است.[۲]
کتاب‌شناسی

    بهار، محمدتقی. تاریخ مختصر احزاب سیاسی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۵۷.
    کسروی، احمد. انقلاب مشروطه ایران.
    کسروی، احمد. تاریخ هجده‌ساله آذربایجان.
    سفری، محمدعلی. مشروطه‌سازان.
    تاریخ بیداری ایرانیان.

مشروطیت

مشروطیت یا مشروطه‌خواهی در معنی عام آن منظومه‌ای از عقاید و مرام‌هاست بر پایه‌ی این اصل کلی که مشروعیت حکومت مشتق و منحصر به مجموعه‌ای از قوانین بنیادی است. یک واحد سیاسی را مشروطه (constitutional) می‌خوانند اگر چنان‌چه واجد سازوکارهای نهادینه‌شده برای مهار قدرت در جهت حفظ منافع و آزادی‌های شهروندان خود باشد. در این معنا صفت مشروطه در مقابل مطلقه (absolute) قرار می‌گیرد.

واژه مشروطیت در اوایل قرن بیستم از ترکی عثمانی وارد فارسی شد. گسترش این اندیشه جدید در ایران بعدها به جنبش مشروطیت منجر شد که قدرت مطلقه شاه را محدود ساخت و آن را منحصر به حدود قانون اساسی قرار داد.

استان چهارمحال و بختیاری

استان چهارمحال و بختیاری یکی از استان‌های کشور ایران است. مرکز این استان شهرکرد است.[۲]

این استان با ۱۶٬۴۲۱ کیلومتر مربّع وسعت معادل یک درصد از کل وسعت ایران، بیست و دومین استان کشور از نظر مساحت می‌باشد.
زبان مردم این استان عموماً گویش بختیاری است. ولی به مقتضای مهاجرت‌ها زبان ترکی و ارمنی در بعضی از روستاها رایج است همچنین در مرکز استان و بروجن و شهرهای کوچک استان لری جای خود را با فارسی بی لهجه عوض کرده است.[۳]استان چهارمحال و بختیاری از جمله مناطق کوهستانی فلات مرکزی ایران محسوب می‌شود و بین ۳۱ درجه و ۹ دقیقه تا ۳۲درجه و ۳۸ دقیقه عرض شمالی و ۴۹ درجه و ۳۰ دقیقه تا ۵۱ درجه و ۲۶ دقیقه طول شرقی گرینویچ قرار دارد. این استان از شمال و مشرق به استان اصفهان، از مغرب به استان خوزستان، از جنوب به استان کهگیلویه و بویراحمد و از سمت شمال غربی به استان لرستان محدود می‌شود.[۴]

مرکز این استان شهرکرد است با ۲۰۶۶ متر ارتفاع از سطح دریا، مرتفع ترین مرکز استان کشور ایران است.[۵]

محتویات

    ۱ تقسیمات کشوری
        ۱.۱ شهرها و شهرستان‌ها
        ۱.۲ تاریخچه و پیشینه در تقسیمات کشوری
    ۲ در مورد نام استان
        ۲.۱ وجه تسمیه
        ۲.۲ اشتباهات رایج در مورد نام استان
        ۲.۳ تغییر نام استان
    ۳ جمعیت‌شناسی
        ۳.۱ اقوام
        ۳.۲ زبان
    ۴ تاریخ
        ۴.۱ تاریخ بختیاری
        ۴.۲ تاریخ لرستان
    ۵ وضعیت اقتصادی
        ۵.۱ صنعت
        ۵.۲ محصولات گوشتی
            ۵.۲.۱ گوشت مرغ
            ۵.۲.۲ گوشت ماهی
            ۵.۲.۳ گوشت قرمز
        ۵.۳ محصولات باغی
    ۶ جغرافیا
        ۶.۱ ارتفاعات
        ۶.۲ آب‌ها
        ۶.۳ جنگل‌ها
    ۷ مخاطرات محیط زیستی
    ۸ جاذبه‌های طبیعی و گردشگری
        ۸.۱ گردشگاه چشمه زنه هفشجان
        ۸.۲ تالاب چغاخور
        ۸.۳ چشمه شلمزار
        ۸.۴ چشمه دیمه
        ۸.۵ چشمه کوهرنگ
        ۸.۶ چشمه برم لردگان
        ۸.۷ آبشار آتشگاه
        ۸.۸ آبشار دره عشق
        ۸.۹ پارک جنگلی پروز
        ۸.۱۰ آبشار تونل کوهرنگ
        ۸.۱۱ غار سراب
        ۸.۱۲ پیر غار
    ۹ جستارهای وابسته
    ۱۰ منابع
    ۱۱ پیوند به بیرون

تقسیمات کشوری

بر اساس آخرین تقسیمات سیاسی کشور، استان چهار محال و بختیاری دارای دارای ۹ شهرستان، ۴۰ شهر، ۲۵ بخش و ۵۰ دهستان است. شهرستان‌های این استان عبارتند از:
شهرها و شهرستان‌ها

شهرهای شهرکرد،بروجن،هفشجان،فرخ شهر و لردگان از شهرهای مهم این استان می باشند.شهرکرد مرکز کنونی استان،بروجن شاهراه ترانزیتی استان و هفشجان نماد و جلوگاه تاریخ ۹۰۰۰ ساله این استان محسوب می شود. محل شهرستان‌ها و بخش‌ها:
نقشه     شهرستان     بخش     مرکز بخش
شهرکرد
سامان
بن
لاران
کیار
بروجن
گندمان
بلداجی
خانمیرزا
فلارد
لردگان
فارسان
منج
میانکوه
اردل
کوهرنگ
بازفت
چلگرد
خوزستان
لرستان
اصفهان
اصفهان
کهگیلویه
و بویراحمد
شهرکرد
اردل
بروجن
لردگان
فارسان



اردل     مرکزی     اردل
میانکوه     سرخون
بروجن     مرکزی     بروجن
بُلداجی     بلداجی
گندُمان     گندمان
فارسان     مرکزی     فارسان
کوهرنگ     مرکزی     چلگرد
بازَفت     چمن‌گلی

صمصمامی
لُردگان     مرکزی     لردگان
فَلارد     مال خلیفه
خانمیرزا     آلونی
مَنج     منج
شهرکُرد     مرکزی     شهرکرد
بــِن     بن
کیار     شلمزار
فرخ شهر     فرخ شهر
لاران     سورشجان
سامان     بخش های مرکزی و زاینده رود     سامان
تاریخچه و پیشینه در تقسیمات کشوری
تپه باستانی اسکندری هفشجان اولین و بزرگترین اثر تاریخی ملی استان چهارمحال و بختیاری

استان چهارمحال و بختیاری دارای پیشنه ای کهن است.براساس سفالینه‌های کشف شده بروی تپه‌های باستانی و آثار کهن تاریخی شهر هفشجان قدمت این استان به هزاره هفتم قبل از میلاد بر می‌گردد و بیانگر پیشینه ۹۰۰۰ ساله چهارمحال و بختیاری است.تپه های باستانی لردگان و شهر کیان نیز به صورت دهکده هایی کوچک در پیش از تاریخ از دیگر آثار تاریخی استان محسوب می گردند. [۶]

چهارمحال و بختیاری تا قبل از سال ۱۳۳۲ خورشیدی در قالب شهرستان شهرکرد و بختیاری از شهرستانهای استان اصفهان به شمار می‌آمد. در این سال، شهرستان شهرکرد از استان اصفهان جدا و به عنوان فرمانداری مستقل بختیاری در تقسیمات سیاسی کشور قرار گرفت. در دههٔ ۳۰ با تغییر رویکردهای حکومت در سال ۱۳۳۷ شمسی فرمانداری مستقل بختیاری و چهارمحال به فرمانداری کل ارتقاء می‌یابد و در محدوده آن فرمانداری‌های جدید بروجن و نیز بخش‌های جدید شوراب و گندمان ایجاد می‌گردند. در مصوبه سال ۱۳۵۲ هیئت وزیران، فرمانداری کل چهارمحال بختیاری به‌استانداری چهارمحال بختیاری ارتقا یافت.
در مورد نام استان
وجه تسمیه

نام چهارمحال و بختیاری اشاره به دو بخش منطقه چهارمحال و منطقه بختیاری دارد. چهارمحال بخشی روستانشین میان اصفهان و منطقه ایل نشین بختیاری بود. محال جمع مکسر کلمه محل به معنی ناحیه و مکان است و چهار محال یعنی چهار ناحیه که عبارت بودند از: لار، کیار، میزدج و گندمان. در تقسیمات کنونی استان، لار و کیار در شهرستان شهرکرد، میزدج در شهرستان فارسان و گندمان در شهرستان بروجن قرار می‌گیرد. منطقه بختیاری نیز که از دیر باز کوچ گاه ایل بزرگ یختیاری بوده و هست، هم اکنون شامل شهرستان‌های کوهرنگ، فارسان، اردل و لردگان می‌باشد.
اشتباهات رایج در مورد نام استان

نام کامل و صحیح این استان چهار محال و بختیاری است اما به غلط گاه به صورت‌های دیگر هم خوانده می‌شود، مانند[۷]

    چهار محال
    چهار محالِ بختیاری
    بختیاری

هرچند معمولاً دلیل این کار سادگی در نوشتار و گفتار است اما در برخی موارد هم از روی تعصب‌های‌های قومی است که از طرف برخی افراطیون هر دو طرف چهار محالی و بختیاری انجام می‌شود تا نام طرف دیگر از اسم استان حذف شود. باید دانست نقش هیچ‌کدام از اقوام ساکن این استان در تاریخ و شکل گیری فرهنگ و هویت مردمان آن قابل چشم پوشی نیست. گاه چهار محالی‌ها و شهرکردی‌ها به سبب روابط نزدیک با اصفهان کانون توجه بوده‌اند و گاه بختیاری به دلیل نفوذ زیاد در حکومت پهلوی و روابط قوی با انگلیسی‌ها مود توجه بیشتری فرار گرفته‌اند. چهارمحال، و بختیاری دو واقعیت تاریخی و اجتماعی غیرقابل انکار هستند که به سبب مراودات و ارتباط‌های تنگاتنگی که از دیرباز بین این دو بخش برقرار بوده‌است، همواره به مثابه دو بال یک پیکر یکدیگر را کامل کردند اما در هیچ زمانی یکی به دیگری تعلق نداشته‌اند و کاربرد تعبیرهای چهار محال، چهارمحال بختیاری یا بختیاری نادرست و چالش آفرین می‌باشد. در گذشته نیز این منطقه با هر نامی که خوانده شده‌است به هر دو گروه عمده ساکن این منطقه اشاره داشته‌است مانند

    شهرستان شهرکرد و بختیاری (تا سال ۱۳۳۲)
    فرمانداری بختیاری و چهار محال (۱۳۵۲)
    استان چهار محال و بختیاری (از سال۱۳۵۲)

تغییر نام استان

برخی از اهالی استان و مسئولین استانی و کشوری معتقد به تغییر نام این استان هستند. دلیل اصلی این گروه طولانی بودن نام استان است. طولانی بودن نام استان سبب حذف یکی از بخشهای نام استان می‌شود، گاه چهار محال خوانده می‌شود و گاه بختیاری و در هر صورت باعث می‌شود که مقصد اصلی از آن حاصل نشود. در برخی موارد هم در مکاتبات از نام مختصر شده چ و ب استفاده می‌کنند که چوب خوانده می‌شود. برخی دیگر بر این عقیده‌اند که نام استان باعث ایجاد شکاف بین مردم استان می‌شود و با وجود کوچکی استان، آن را به دو قسمت تقسیم می‌کند. این عده معتقدند هویت یک استان باید همانند هویت یک کشور از وحدت کامل برخوردار باشد و مردم آن بر اساس نژاد تقسیم بندی نشوند.[۷]
تغییر نام استان به دلیل نگرانی از واکنش بختیاری‌ها استان هنوز عملی نشده‌است.[۷]
جمعیت‌شناسی

جمعیت این استان در سال۱۳۹۰، ۸۹۵۲۶۳ نفر گزارش شده است.
اقوام




Circle frame.svg

نمودار اقوام استان چهار محال و بختیاری      بختیاری (۵۶٫۳٪)     فارس (۳۰٫۵٪)     ترک قشقایی (۱۲٫۱٪)     نمی‌دانم (۰٫۵٪)     دیگر (۰٫۶٪)

طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونه گیری شد در استان چهارمحال و بختیاری به قرار زیر بود:[۸]
جدول اقوام مناطق شهری و روستایی استان چهار محال و بختیاری ردیف
    اقوام (به ترتیب الفبایی)
    شهر(%)
    روستا(%)
    مرد(%)
    زن(%)
    کل استان(%)
۱     بلوچ     -     -     -     -     -
۲     ترک     ۱۵٫۳     ۸٫۷     ۱۴٫۶     ۹٫۶     ۱۲٫۱
۳     شمالی     -     -     -     -     -
۴     عرب     -     -     -     -     -
۵     فارس     ۴۴٫۹     ۱۵٫۲     ۲۹٫۲     ۳۰٫۹     ۳۰٫۵
۶     کرد     -     -     -     -     -
۷     بختیاری     ۳۸٫۸     ۷۵     ۵۵٫۲     ۵۸٫۵     ۵۶٫۳
۸     سایر     -     ۱٫۱     -     ۱٫۱     ۰٫۵
۹     بدون جواب یا نمی‌دانم     ۱     -     ۱     -     ۰٫۵
زبان

مردم استان چهار محال و بختیاری به دو قسمت چهارمحالی ها و بختیاریها تقسیم می‌شوند. چهار محالی‌ها عموماً به زبان فارسی و ترکی و با لهجه خاص خودشان صحبت می‌کنند و بختیاری‌ها هم به گویش بختیاری که شاخه‌ای از زبان لری است صحبت می‌کنند.[۹] در ۵ شهرستان از ۷ شهرستان این استان زبان گویش بختیاری رایج است که این شهرستان‌ها عبارتند از اردل، کوهرنگ، فارسان، لردگان و کیار. در شهرستان‌های شهرکرد و بروجن لهجه‌های محلی فارسی و ترکی رایج است. به طور خاص مردم شهرهای شهرکرد، بروجن ،هفشجان و فرخ‌شهر و برخی دیگر مناطق به زبان فارسی صحبت می‌کنند،[۱۰]،[۱۱].[۱۲] مردم مناطق لردگان، اردل، کوهرنگ و فارسان به گویش بختیاری زبان لری تکلم می‌کنند و زبان ترکی قشقایی در برخی از روستاها و شهرها (شهرهای کیان، بلداجی، سامان، بن، فرادنبه، جونقان) رایج است،[۱۳].[۱۴]

ارامنه: نواحی شرقی استان چهار محال و بختیاری شامل شهرستان‌های شهرکرد و بروجن از دیرباز سکونت گاه گروه‌هایی از ارامنه بوده‌است. هر چند در دهه‌های اخیر تعداد بسیاری از ارامنه چهار محال و بختیاری به اصفهان مهاجرت کردند هنوز تعداد کمی از آن‌ها در این استان مشغول زندگی هستند. روستاها ارامنه نشین چهار محال عبارت بودند از تشنیز، واستیگان، گیشنیگان، احمدآباد، شالمزار، قلعه کشیش، لیواسیان، ده ارمنی و غیره..[۱۵]
در جدول زیر نام شهر و روستای‌های مختلف استان و زبان گفتاری مردم آن مشخص شده‌است.
زبان مردم بومی شهرهای استان جهار محال و بختیاری نام شهرستان     شهر/روستا     زبان
شهرستان اردل     اردل     گویش بختیاری
ناغان     گویش بختیاری
دوپلان     گویش بختیاری
دشتک     گویش بختیاری
سرپیر     گویش بختیاری
شهرستان بروجن     بروجن     فارسی (لهجه اورجنی)
فرادنبه     ترکی سلجوقی و قشقایی
سفیددشت     ترکی قشقایی
نقنه     فارسی
گندمان     گویش بختیاری
شهرستان شهرکرد     شهرکرد     فارسی (لهجه دهکردی)
هفشجان     فارسی (لهجه هوشگونی)
فرخ شهر     فارسی (لهجه قهفرخی)
سورشجان     فارسی و گویش بختیاری
سامان     ترکی قشقایی
کیان     ترکی قشقایی
نافچ     فارسی
چالشتر     فارسی (لهجه چال شتری)
بن     ترکی قشقایی
شهرستان کیار     شلمزار     گویش بختیاری
شهرستان فارسان     فارسان     گویش بختیاری
جونقان     گویش بختیاری و قشقایی
باباحیدر     گویش بختیاری
شهرستان کوهرنگ     کوهرنگ     گویش بختیاری
شهرستان کیار     کیار     گویش بختیاری
شهرستان لردگان     لردگان     گویش بختیاری
خانمیرزا     گویش بختیاری
فلارد     گویش بختیاری
منج     گویش بختیاری
تاریخ

نام بختیاری برای اولین بار در ذیل طوایف لر بزرگ توسط حمدلله مستوفی ذکر شده‌است. اما به عنوان یک نامجا و یک نام جغرافیایی در روزگار صفویه به زیستگاه ایل بزرگ بختیاری اطلاق شده‌است.
تاریخ بختیاری
نوشتار اصلی: تاریخ بختیاری

تاریخ بختیاری (یا خلاصة الاعصار فی تاریخ البختیار). کتابی درباره تاریخ ایل بختیاری و سکونت‌گاه آنان به فارسی. در ۱۳۲۷ «عبدالحسین خان سپهر» ملقب به لسان السلطنه و ملک المورخین به فرمان «علیقلی بختیاری سردار اسعد» وزیر جنگ و زیرنظر او تحریر کتاب را آغاز کرد.[۱۶] در تألیف «تاریخ بختیاری» افزون بر منابع معتبر از نوشته‌ها و خاطرات خارجیانی که به منطقه بختیاری رفته بوده‌اند با ذکر نام نویسنده و مترجم آنها استفاده شده که همین امر سبب تکرار برخی از مطالب شده‌است. از جمله این آثار است: «سفرنام لیرد» که نویسنده‌اش در ۱۲۵۸/۱۸۴۰ به منطقه بختیاری رفته و مدتی در آنجا زیسته بوده‌است. «سفرنامه بارون دو بد» به ترجمه سلطان محمد نائینی جهانگرد روسی که هم‌زمان با لیرد در میان بختیاری‌ها بوده‌است و «خاطرات سرتیپ هوتم شیندلر» صاحب منصب انگلیسی ترجمه علیرضابن محمدحسین بن کیخسروبن فتحعلی شاه.[۱۷][۱۸] نگارش «تاریخ بختیاری» حدود هفت سال طول کشید زیرا سردار اسعد برای معالجه چشم به اروپا سفر کرد و تألیف کتاب متوقف شد. در ۱۳۳۳ سلطان محمد نائینی به فرمان سردار اسعد کتاب را به پایان رساند.[۱۶]
تاریخ لرستان
نوشتار اصلی: تاریخ لرستان

لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر[۱۹] واژه‌ای است که به سرزمین‌های لرنشین اطلاق می‌گردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. با این توضیح می‌توان حدود لرستان را از دشت‌های غرب خانقین و مندلی در عراق تا دشت ارژن در استان فارس در ایران و از شمال از استان همدان، تا سواحل خلیج فارس به صورت حدودی تعیین کرد.[۲۰] گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و لرهای بویراحمدی را هم شامل می‌شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام‌گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد.[۱۹] این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد.[۱۹] امروزه لرستان نام یکی از استان‌های غربی ایران است. در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده است.[۲۱]
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
    لرستان    
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
    لر کوچک    
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
    لر بزرگ    
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
    لرستان فیلی    
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
    پیشکوه    
 
   
 
    پشتکوه    
 
   
 
   
 
    بختیاری    
 
   
 
   
 
   
 
    کوه کیلویه    
 
   
 
   
 
    شولستان    
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
    استان لرستان    
 
   
 
    استان ایلام    
 
   
 
   
 
    چهارمحال و بختیاری    
 
   
 
   
 
   
 
    کهگیلویه و بویراحمد    
 
   
 
   
 
    شهرستان ممسنی    
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 
   
 


وضعیت اقتصادی

هرچند استان چهار محال و بختیاری در زمینه کشاورزی، باغداری و دام داری در سطح کشور مطرح تر است اما صنعت هم در این استان از رونق خوبی برخوردار است.
صنعت

از مهمترین کارخانه‌های صنعتی استان می‌توان به کارخانه‌های زیر اشاره کرد:

    فولادشهرکرد
    خمیر مایه ناغان
    گچ چلیچه
    آرد چلیچه
    فولاد فرخ شهر (قهفرخ)
    فولاد بروجن
    ورق خودرو چهارمحال
    بروجن خودرو
    لوازم خانوادگی برفاب شهرکرد
    سیمان شهرکرد
    سیمان لردگان
    گچ لردگان (سردشت)
    پتروشیمی لردگان
    گاز کربنیک شهرکرد
    قند هفشجان
    نساجی حجاب شهرکرد
    ریسندگی بروجن
    صنایع شیر و لبنی شهرکرد
    نهان گل بروجن
    ظریف مصور بروجن

محصولات گوشتی
گوشت مرغ

استان چهار محال و بختیاری از استان‌های مطرح در زمینهٔ تولید گوشت سفید است به طوری که هم اکنون ۲۱ درصد از کل گوشت سفید (مرغ) کشور ایران در استان چهارمحال و بختیاری تولید می‌شود.[۲۲]
گوشت ماهی

استان چهار محال و بختیاری با داشتن منابع آبی غنی از استان‌های مطرح در پروش ماهی است به طوری که مطابق آمار سال ۱۳۹۰، ۲۰ درصد ماهی سردآبی کشور در استان چهارمحال و بختیاری تولید شده‌است.[۲۳] استان چهار محال و بختیاری برای پنج سال متوالی است که به عنوان قطب تولید ماهیان سردآبی ایران شناخته می‌شود.،[۲۴][۲۵]
گوشت قرمز

استان چهار محال و بختیاری با مجموع تولیدات گوشت قرمز به اندازهٔ ۳۵ هزار تُن در سال، ۲٫۵ درصد از مجموع تولیدات گوشت قرمز کشور ایران را به خود اختصاص داده‌است.[۲۶]
محصولات باغی

استان چهارمحال و بختیاری به سبب موقعیت جغرافیایی ویژه و در اختیار داشتن منابع آبی غنی یکی از مساعدترین مناطق برای کشت، پرورش و تولید بادام در کشور ایران است.[۲۷] استان چهار محال و بختیاری با تولید بیش از ۲۰ درصد از مجموع محصول بادام کشور، رتبه اول تولید بادام در ایران را به خود اختصاص داده‌است.[۲۸] بیشتر باغ‌های بادام این استان در شهرستان شهرکرد و اطراف شهر سامان قرار دارند.
جغرافیا

استان چهارمحال و بختیاری از جمله مناطق کوهستانی فلات مرکزی ایران محسوب می‌شود که در بخش مرکزی رشته کوههای زاگرس بین پیش کوههای داخلی و استان اصفهان واقع شده‌است. به علت جوان بودن دوره کوه‌زایی و شرایط تشکیل گسل‌های خاص، دراین منطقه وجود بلایا و مخاطرات طبیعی بسیاری چون سیل، زلزله و رانش زمین در اکثر نقاط آن مشاهده می‌شود.
ارتفاعات

استان چهارمحال و بختیاری دارای ۱۶ قلهٔ مرتفع با ارتفاع بیش از سه هزار و ۵۰۰ متر مربع است. این کوهها از شمال غرب استان به جنوب شرق آن کشیده شده‌اند و هر چه از غرب استان به طرف شرق آن و استان اصفهان پیش رویم از میزان ارتفاعات کاسته می‌شود و در نهایت به دشتهای نسبتاً وسیع همچون دشت لار، فرادنبه، کیار و گندمان می‌رسیم. این دشتها در مجموع نزدیک به ۲۴ درصد وسعت استان را شامل می‌شوند و انباشتهٔ رسوبات در آن‌ها زمینه مساعدی برای کشاورزی به وجود آورده‌است. «زردکوه بختیاری» دومین کوه بلند رشته کوه زاگرس (پس از کوه دنا) در این استان قرار گرفته‌است. مرتفع‌ترین کوه‌های این استان عبارت‌اند از:
ردیف     نام کوه     ارتفاع
۱     زردکوه بختیاری     ۴۲۲۲
۲     شاه شهیدان     ۴۱۰۰
۳     هفت تنان     ۴۰۰۰
۴     گره     ۳۹۷۵
۵     فردان     ۳۹۳۷
۶     میلی     ۳۹۰۳
۷     کلار     ۳۸۲۰
۸     ونک     ۳۸۰۳
۹     کاکلک     ۳۵۸۹
آب‌ها

به علت ماهیت کوهستانی مرتفع، که در مسیر بادهای مرطوب سیستم‌های مدیترانه‌ای قرار داشته و موجب صعود و تخلیه بار این سامانه‌ها می‌گردد، این استان دارای بارش نسبتاً مناسب است به حدی که این منطقه با وجود داشتن تنها یک در صد از مساخت ایران، ده درصد از منابع آب کشور را در اختیار دارد. ریزشهای جوی و برف و باران درکوه‌های این استان منشاء معروفترین رودخانه‌های دائمی جنوب غربی و مرکزی ایران یعنی کارون و زاینده رود هستند و آبخیزهای این دو رودخانه را به ترتیب ۱۳۸۰۰ و ۲۷۲۰ کیلومتر مربع شامل می‌شود.

رود کارون زمانی پرآبترین و طولانی ترین رود ایران بود اما طی دو دهه گذشته مقادیر بسیار زیادی از آب این رود عظیم به زاینده رود انتقال یافت (عمدتاً به صورت مخفیانه و بدون آنکه رسانه‌ای شوند) و این امر سبب کم آبی شدید در پایین دست کارون شده است. در حقیقت زاینده رود سابقاً رودی فصلی بوده و کتب و نقشه‌های مربوط به دو یا سه دهه پیش بهترین گواه بر این امر هستند.[نیازمند منبع] بر اساس آمار و ارقام[کدام؟] می‌توان گفت بیش از نود در صد آب زاینده رود در اصل آب کارون بزرگ می‌باشد.

در این استان چشمه‌های مختلفی نیز وجود دارد که علاوه بر ایجاد جاذبه‌های گردشگری و زیبایی‌های طبیعی زمینه مناسبی را برای ایجاد کارخانه‌های آب معدنی فراهم کرده‌است. برخی چشمه‌های بزرگ و معروف این استان عبارت‌اند از:

    چشمه دیمه
    چشمه زنه هفشجان
    چشمه شلمزار معروف به دریاچه
    چشمه کوهرنگ
    چشمه مایک
    چشمه برم
    چشمه‌های مولا و سرداب
    چشمه سیاسرد
    دروغ زنان در بالادستی پارک سرچشمه فرخ شهر
    جشمه گلکوشکک در شهرستان کوهرنگ

۱۰. چشمه سبزکوه توابع ناغان
جنگل‌ها

جنگلهای استان چهار محال و بختیاری در گروه جنگلهای غرب و جنوب غرب کشور قرار می‌گیرند. بخش زیادی از این جنگل‌ها در پنج منطقه بازفت، اردل،ناغان، لردگان، دوراهان و فلارد قرار گرفته‌اند. این جنگل‌ها با مساحتی در حدود ۳۰۷ هزار هکتار به صورت نواری از کوه‌های بازفت در شهرستان کوهرنگ به سمت کوه‌های فلارد در شهرستان لردگان کشیده شده‌اند. پوشش عمدهٔ جنگلی این مناطق، تقریباً ۹۸ درصد، بلوط غرب است.
مخاطرات محیط زیستی

این استان نیز همچون سایر نقاط کشور دستخوش مسائل زیست محیطی گوناگونی است. از سویی خشکسالی منابع آبی این استان را تهدید می‌کند و پربارش‌ترین استان کشور را به رده یازدهم کم‌بارش‌ترین استان‌ها رسانیده است و از سوی دیگر طرح‌های گوناگون انتقال آب تهدیدات مختلفی را علیه محیط زیست استان بسیج کرده است.[۲۹]
جاذبه‌های طبیعی و گردشگری
گردشگاه چشمه زنه هفشجان
گردشگاه چشمه زنه در ارتفاعات جهان بین هفشجان

گردشگاه چشمه زنه هفشجان در دامنه رشته کوه جهان بین و ۲ کیلومتری هفشجان و ۲۰ کیلومتری شهرکرد واقع شده است. در روز طبیعت هرسال بیش از ۱۰ هزار نفر از گردشگاه چشمه زنه و طبیعت زیبای آن دیدن می‌کنند.[۳۰] این گردشگاه از مهم ترین جاذبه‌های گردشگری نزدیک به شهرکرد مرکز کنونی استان چهارمحال و بختیاری است و آب معدنی و لاله‌های واژگون آن از مهم ترین ویژگی‌های آن می‌باشد. به منظور تأمین بخشی از آب کشاورزی دشت هفشجان، سدی در ۲۰ کیلومتری جنوب شهرکرد و شمال کوه جهانبین و ۳ کیلومتری شهر هفشجان بر روی این چشمه احداث شده است. این سد خاکی با هسته رسی، دارای مخزنی به حجم ۱/۳ میلیون مترمکعب می‌باشد. طول تاج سد ۴۱۰ متر و عرض تاج آن ۸ متر و ارتفاع از روی پی در عمیق‌ترین ناحیه ۴۲ متر است.[۳۱]در وجه تسمیه نام چشمه زنه باید توجه داشت که نام زنه به علت زایش چشمه‌ای جوشان در کوه جهان بین(کوه) هفشجان می‌باشد.
تالاب چغاخور

تالاب بین‌المللی چغاخور حدود دوهزار و ۳۰۰ هکتار مساحت دارد و در دامنه ارتفاعات سه هزار و۸۳۰ متری'برآفتاب' و 'کلار' در نزدیک شهر 'بلداجی' از توابع شهرستان بروجن قرار دارد. فاصله تالاب تا مرکز چهارمحال و بختیاری ۶۰ کیلومتر است و ویژگی منحصربه‌فرد این تالاب، زیست نوعی ماهی به نام 'ماهی گورخری' است.

چشم‌انداز بدیع و پرواز پرندگان مهاجر و بومی، این تالاب را در ردیف یکی از کانونهای مهم جذب گردشگری کشور و چهارمحال بختیاری قرار داده‌است.

با این حال چغاخور نیز مانند بسیاری از تالاب‌های کشور با خطر رو به روست، اما خطری که چغاخور را تهدید می‌کند نه بی‌آبی که غرق شدن در آب است.

به گفته هومان خاکپور، کارشناس منابع طبیعی، می‌خواهند از جایی که فرسایش آبی بالاست آب را به این تالاب منتقل کنند و به این ترتیب آبی که وارد تالاب خواهد شد پر از رسوب است. اگر این آب داخل تالاب بیاید علاوه بر این که ارتفاع آب بیش از شش متر می‌شود و ویژگی تالابی چغاخور از بین می‌رود، خسارات دیگری هم وارد می‌شود. خود آب با این سرعتی که وارد تالاب می‌شود یک جریان رودخانه‌ای درست می‌کند که به دلیل جریان تند آب کل اکوسیستم تالاب را از بین خواهد برد. علاوه بر این، آن رسوباتی که با حجم زیاد وارد تالاب می‌شود کل رویشگاه کف تالاب را از بین می‌برد.[۳۲]
چشمه شلمزار

در فاصله ۴۰ کیلومتری مرکز استان در جنوب غربی شلمزار با متوسط آب‌دهی ۱۵۰۰ لیتر در ثانیه واقع شده‌است که یکی از سرچشمه‌های اصلی کارون می‌باشد سه رودخانه یا کانال از چشمه منشعب می‌گردد.
چشمه دیمه

چشمه دیمه، سرچشمه اصلی زاینده‌رود قبل از ایجاد تونل‌های کوهرنگ، در ۱۰ کیلومتری 'چلگرد' و مجاور روستای دیمه قرار دارد. آب این چشمه از گواراترین آب‌های جهان است وخواص درمانی از قبیل جلوگیری از پوسیدگی دندان و درمان سنگ کلیه دارد.

مناظر چشمگیر و فضاسازی اطراف چشمه، این مکان را در ردیف زیباترین گردشگاه‌های شهرستان کوهرنگ قرار داده‌است. فاصله این جاذبه گردشگری تا شهرکرد ۱۲۰ کیلومتر است.
چشمه کوهرنگ

چشمه کوهرنگ با دبی آب زیاد از دامنه‌های 'زردکوه' سرچشمه می‌گیرد و پس از گذر از پیچ و خم فراوان به دریاچه سد کوهرنگ می‌ریزد و از تونل اول کوهرنگ وارد زاینده رود می‌شود. مناظر بسیار زیبای طبیعی اطراف چشمه و حضور عشایر در منطقه، زیبایی آن را دوچندان کرده‌است.

چشمه کوهرنگ نیز تا شهرکرد ۱۲۰ کیلومتر فاصله دارد.
چشمه برم لردگان

چشمه 'برم' در شهر لردگان با شهرکرد ۱۵۰ کیلومتر فاصله دارد.

این چشمه علاوه بر تامین آب کشاورزی، یکی از سرشاخه‌های کارون است و چشم‌انداز زیبایی را برای شهر لردگان بوجود آورده‌است. اطراف این چشمه به صورت پارکی برای تفرج گردشگران است. این چشمه در محلهٔ ساطح لردگان واقع است که مظهر شهر لردگان است.
آبشار آتشگاه

این آبشار در۱۹۰ کیلومتری شهرکرد و در۴۰ کیلومتری شهر لردگان در دره‌ای روح افزا به طول دو کیلومتر قرار دارد. مسیر این آبشار از محل چشمه تا اتصال به رودخانه'خرسان' را فضای سرسبز و بی‌نظیری از انواع درختان و گیاهان جنگلی فراگرفته و شیب زیاد و پستی و بلندی‌های دره، آبشارهای کوچک متعددی را در آن ایجاد کرده‌است.

پیوند عناصر زیبای طبیعی مانند دره، سبزه زار و اقلیم مناسب، فضای بسیار فرح بخشی را برای تفرج در این مکان پدیده آورده‌است.
آبشار دره عشق

آبشار'دره عشق' در منطقه 'مشایخ' شهرستان اردل در مجاورت روستای 'دره عشق' در۱۱۰ کیلومتری شهرکرد واقع است. این آبشار بیش از یکصد متر ارتفاع دارد و در کنار آن رود کارون جاری است.

این آبشار در ترکیب با شالیزارهای روستاهای' دره عشق' و' دورک شاهپوری' فضای شگفت انگیزی را به وجود آورده‌است.
پارک جنگلی پروز

این پارک در منتهی‌الیه جنوب چهارمحال بختیاری و در فاصله ۵۰ کیلومتری شهر لردگان قرار دارد. گردشگاه زیبای 'پروز' با طبیعت بهشتی خود در امتداد دره‌ای سبز قرار گرفته‌است. فضای دنج و خلوت، سایه سار درختان بلند و قد کشیده پارک، چشمه‌های زلال متعدد، شالیزارهای پراکنده و درختان جنگلی اطراف، تصویری زیبا از طبیعت زیبا را جلوی چشم بیننده به نمایش می‌گذارد.

این پارک جنگلی فضای مناسبی برای استراحت و گردش خانواده‌هاست.

سیاسرد، گردشگاهی در ۶ کیلومتری جنوب بروجن است که هوایی خنک، مفرح و مطبوع و درختانی زیبا و کهنسال با قدمتی بیش از ۵۰۰سال دارد. هوای خنک و مطبوع و سایه‌سار درختان کهنسال موجود در اطراف چشمه سیاسرد مکانی بسیار زیبا برای تفرج و استراحت باشندگان شهر بروجن و سایر گردشگران پدید آورده است، به طوری که همه روزه و به ویژه در روزهای تعطیل این مکان شاهد حضور شمار زیادی از مسافران و گردشگران از استان‌های هم‌جوار می‌باشد. فضاسازی‌های مناسب اطراف چشمه، نزدیکی راه و دسترسی آسان، بر طرف‌داران این کانون گردشگری افزوده و میل به بازدید از این گردشگاه را دوچندان نموده است: امکانات و تسهیلات تفریحی، گردشگری، حمل و نقل، اسکان و جاده آسفالته، فضای سبز، سرویس بهداشتی، سکوی نشیمن، دسترسی به واحدهای اقامتی و پذیرایی شهر بروجن، تجهیزات بازی کودکان، پارکینگ، آب آشامیدنی. این تفریحگاه، دارای چشمه‌ای است که منابع آبی آن در زیر کوه سیاسرد واقع شده‌اند. این چشمه در سال‌های آبسالی دارای حجم آب زیاد و گوارایی است. در اطراف این چشمه، باغ‌ها و ویلاهای زیادی ساخته شده‌اند که کوچه‌باغ‌های باصفایی را تشکیل داده‌اند. این تفریحگاه در تابستان، به علت خنکا و مطبوعیت هوا، مورد توجه شهروندان شهر بروجن و شمار زیادی از شهروندان شهر اصفهان و شهرستان‌های تابع آن (همچون شهرضا، دهاقان، مبارکه و نجف‌آباد که آب و هوای گرمتری دارند.) قرار گرفته است. در فصل زمستان، پیست اسکی طبیعی و آماتور بر روی کوه سیاسرد توسط علاقه‌مندان برپا می‌شود. طی چند سال اخیر سیاسرد زیبا و زیباتر شده است به طوری که در سال ۸۶ به عنوان گردشگاه ملی معرفی گردید و در سال‌های اخیر گردشگاه نمونه استان برگزیده شد. از دیگر جذابیت‌های سیاسرد پیاده‌روی در جاده منتهی به آن است که همیشه ورزشکاران این راه را پیاده یا با دوچرخه طی می‌کنند تا به سیاسرد برسند و پس از استراحت در زیر درختان تنومند آن و آشامیدن آب گوارا از چشمه آن دوباره مسیر ۶ کیلومتری ان را باز می‌گردند.
آبشار تونل کوهرنگ

این آبشار از سرازیر شدن آب تونل اول کوهرنگ به وجود آمده‌است. این تونل به منظور انتقال آب چشمه کوهرنگ و دیگر چشمه‌ها به زاینده رود ایجاد شده‌است. تلاش برای انتقال این آب به زمانهای قدیم برمی‌گردد.
غار سراب

'غار سراب' در ۵۶ کیلومتری جنوب غربی شهرکرد و هفت کیلومتری شهر 'باباحیدر' در مسیر دره‌ای زیبا و در مجاورت روستای'امیدآباد' قرار گرفته‌است. این غار شگفت انگیز دو دهانه دارد و بدلیل وجود موانع طبیعی بیش از ۶۰۰ متر از آن قابل دسترسی نیست. از یکی از دهانه‌های غار، آبی خروشان و خنک بیرون می‌آید.

ارتفاع سقف غار در بعضی از نقاط به ۱۵ متر می‌رسد. در دالان طویل غار قندیل‌های آهکی زیبا وجود دارد.
پیر غار

در جنوب روستای'ده چشمه' به فاصله شش کیلومتری فارسان و ۳۸ کیلومتری جنوب غربی شهرکرد گردشگاهی با صفا قرار دارد که به' پیرغار'شهرت یافته‌است. بر روی قسمتی از تپه سنگی مشرف به این گردشگاه سه کتیبه به خط نستعلیق به دستور 'خسروخان' سردار ظفر بختیاری حک شده‌است. متن این کتیبه‌ها مجملی از شرح لشکرکشی بختیاریها به اصفهان و تهران و نقش سرداران بختیاری در سرکوب استبداد صغیر و سقوط محمدعلی شاه در واقعه مشروطیت است.

مجموعه عوامل گردشگاه از جمله کتیبه‌های ارزشمند تاریخی، چشمهٔ پر آب، سایه سار درختان، آبشار زیبا و بلند، کوه‌های اطراف و غار موجود در محل، روزانه پذیرای صدها گردشگر است.

دهستان جوانمردی

جوانمردی، دهستانی است از توابع بخش خانمیرزا شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری ایران.
جمعیت

براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۹٬۶۴۲ نفر (۲٬۰۲۲ خانوار) بوده‌است.

جوانمردی

جوانمردی، روستایی از توابع بخش خانمیرزا شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری ایران است.
جمعیت

این روستا در دهستان جوانمردی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۱۷۹ نفر (۵۲۰خانوار) بوده‌است.

مرد

مرد یک انسان مذکر است. اصطلاح مرد برای یک انسان مذکر بالغ استفاده می‌شود و زمانی که انسان مذکر بالغ نشده یا نوجوان است وی را در اصطلاح پسر یا آقاپسر خطاب می‌کنند.

محتویات

    ۱ بیولوژی و جنس
    ۲ ویژگی‌های فیزیکی
        ۲.۱ سیستم تناسلی
        ۲.۲ خصوصیات کروموزمی
        ۲.۳ بیماری‌ها
    ۳ مشخصات جنسی
    ۴ هورمون جنسی
    ۵ در فرهنگ
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ منابع

بیولوژی و جنس
نوشتارهای اصلی: بلوغ جنسی و کالبدشناسی انسان
طراحی داوینچی از مشخصات یک مرد

نشانه‌های بلوغ جنسی در پسرها، عبارتند از:

    رشد بیضه، ترشح هورمون‌های جنسی و افزایش تولید اسپرم
    رشد آلت تناسلی
    رویش موی صورت (ریش و سبیل)
    رویش موی زهار در پائین شکم و کنار اندام‌های جنسی
    رویش مو در زیر بغل و سایر بخش‌های بدن
    تغییر در صدا و بم شدن آن
    رشد فیزیکی بدن و تغییرات جسمانی دیگر

ویژگی‌های فیزیکی

مردان به صورت ژنتیکی و در گوناگونی‌های آماری، نسبت به زنان از بدنی عضلانی و قوی‌تر برخوردار هستند. تفاوت‌های کلی فیزیکی مردان شامل داشتن قدی بلندتر، تراکم استخوانی بیشتر و بدنی عضلانی‌تر است.
سیستم تناسلی
نوشتار اصلی: آلت تناسلی
تصویری از آناتومی آلت تناسلی مردانه.

به آلت تناسلی مردانه کیر (نری یا ذَکَر) گفته می‌شود. در زیر آلت تناسلی مردانه بیضه (خایه یا تخم) قرار دارد. در آلت تناسلی مردانه اغلب نواحی حساسی وجود دارند که تحریک آنها باعث تحریک فرد می‌گردد. در اوج لذت جنسی ارگاسم از آلت تناسلی مرد منی و یا اسپرم خارج می‌شود که در صورت ریخته شدن آن در فرج زن و عدم جلوگیری می‌تواند باعث حاملگی در زن بشود. از آلت تناسلی به جز تماس جنسی، برای دفع ادرار نیز استفاده می‌شود.
تصویری از کروموزوم‌های یک مرد
خصوصیات کروموزمی
نوشتار اصلی: کروموزوم


از خصوصیات کروموزوم‌های انسانهای عادی، دارا بودن ۲۲ جفت کروموزوم غیر جنسی و ۱ جفت کروموزوم جنسی می‌باشد. کروموزوم‌های جنسی مردان طبیعی از یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y و با این دو کروموزوم تعداد کروموزوم‌ها به ۴۶ عدد می‌رسد.
بیماری‌ها

به طور کلی بیماریهای مردان از زنان بیشتر است. در مقایسه با زنان، مردان بیماری مخصوص مردانه بیشتری دارند، برای مثال سرطان پروستات یک نوع از سرطان است که فقط مردان به آن مبتلا می‌شوند و عمدتاً عمر کمتری نسبت به زنان را دارا می‌باشند.
مشخصات جنسی
هورمون جنسی

هورمونی که عامل رویش و رشد موها می‌باشد تستوسترون نامیده می‌شود. این هورمون در بدن هر دو جنس وجود دارد ولی به دلیل نسبت حدوداً ۵۰:۱ آن در مردان، هورمون مردانه نام گرفته‌است.
در فرهنگ

در بسیاری از فرهنگ ها، مرد وظیفه اصلی را در تامین درآمد یک خانواده دارد و در جوامع سنتی به عنوان رییس و تصمیم گیرنده اصلی در خانواده به حساب می آید. در اکثرفرهنگ های سنتی و نیمه سنتی، مرد وظیفه رهبری و مدیریت را در خانواده داراست.[۱]

واژه مردانگی در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی ، هم‌سنگِ جوانمردی و فتوت است و مصادیق دلاوری و شجاعت، عدالت‌ورزی ، حق‌طلبی ، ظلم‌ستیزی و حمایت از ستمدیدگان و ضعیفان را نیز با خود دارد.