برتراند آرتور ویلیام راسل، سومین ارل راسل (به انگلیسی: Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell)، (زادهٔ ۱۸ مه ۱۸۷۲ — درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰)، فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس و فعّال صلحطلب بریتانیایی بود که در قرن بیستم میزیست.[۱][۲]
راسل یکی از پیشتازان فلاسفه در قرن بیستم محسوب میشود و «جنبش مخالفت با آرمانگرایی» را در اوایل قرن بیستم رهبری میکرد. از وی به همراه گوتلوب فرگه و لودویگ ویتگنشتاین، به عنوان بنیانگذاران فلسفهٔ تحلیلی یاد میگردد.[۳]
برتراند راسل یک فعال ضدجنگ و مخالف امپریالیسم بود[۴][۵] که به دلیل عقاید صلحطلبانهاش در طول جنگ جهانی اول، از دانشگاه اخراج شد و به زندان افتاد.[۶] او مخالف آدولف هیتلر، منتقد تمامیتخواهی استالین، معترض درگیری آمریکا در جنگ ویتنام و همچنین از حامیان خلع سلاح هستهای بود.[۷] وی در سال ۱۹۵۰، به پاس «آثار متعدد در حمایت از نوعدوستی و آزادی اندیشه»، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات گردید.[۸]
محتویات
۱ زندگی
۱.۱ خانواده پدری، دوران کودکی و نوجوانی
۱.۲ راسل جوان، ورود به دانشگاه و اخراج از آن
۱.۳ همسران
۱.۴ مرگ
۱.۵ سال شمار زندگی
۲ دیدگاهها و تاثیرات
۲.۱ فعالیتهای ضد جنگ
۲.۲ فعالیتهای ادبی
۲.۳ ریاضیات
۲.۴ فلسفه، منطق و نظریات مذهبی و اجتماعی
۳ گزیده آثار
۴ جستارهای وابسته
۵ منابع
۶ پیوند به بیرون
زندگی
خانواده پدری، دوران کودکی و نوجوانی
جان راسل لرد آمبرلی، پدر راسل
اگرچه راسل بیشتر عمرش را در انگلستان گذراند، اما اصلیتی ولزی داشت.[۹] خانوادهٔ برتراند راسل از شهروندان قدیمی و بانفوذ بودند. پدربزرگش، جان راسل، نخستین ارل راسل؛ پسر سوم جان راسل، ششمین دوک بدفورد بود و دو بار در عصر ویکتوریا به سمت نخستوزیری بریتانیا رسیده بود. پدرش، جان راسل، لرد آمبرلی که مردی بیدین بود[۱۰]نیز از اشرافزادگان محسوب میشد.[۱۱]
در ۱۸۷۴ مادرش را که از مبارزان آزادی زنان بود[۱۰] بر اثر دیفتری از دست داد. مدت کوتاهی پس از آن خواهرش راشل که از خودش چهار سال بزرگتر بود، درگذشت. تنها دو سال بعد در ۱۸۷۶ پدر راسل بر اثر برونشیت از دنیا رفت.
پس از آن به همراه برادرش فرانک (که هفت سال از خودش بزرگتر بود) تحت کفالت پدربزرگاش جان راسل، نخستین ارل راسل قرار گرفت. راسل از او به عنوان پیرمردی مهربان و ویلچرنشین یاد میکند. در ۱۸۷۸ پدربزرگاش درگذشت و برتراند و فرانک تا زمان بلوغ با قیومیت بیوهٔ جان راسل، پرورش یافتند.
او در زندگینامهٔ خود بیان داشته است که در نوجوانی، عمدهٔ علایق او را سکس، فلسفه دین و ریاضیات تشکیل میدادهاند؛ و تنها عاملی که از خودکشیاش بر اثر رنج از دست دادن عزیزان در خردسالی جلوگیری میکرد، شوق به فراگیری هر چه بیشتر ریاضیات در او بود.[۱۲]
راسل جوان، ورود به دانشگاه و اخراج از آن
در آغاز جوانی به مطالعه آثاری از پرسی بیش شلی روی آورد؛ که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد.[۱۳] سپس به کالج ترینیتی در کمبریج وارد شد و در ریاضیات و فلسفه تحصیل کرد. در ۱۹۰۱ موفق به کشف پارادوکس راسل شد و هفت سال بعد به عضویت انجمن سلطنتی علوم بریتانیا درآمد. در طول جنگ جهانی اول به دلیل مبارزات ضد جنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد.
همسران
راسل چهار بار ازدواج کرد. نخست در ۱۸۹۴ با آلیس پیرسال اسمیت ازدواج نمود. در ۱۹۲۱ از آلیس طلاق گرفت و با دورا بلک ازدواج کرد. ۱۴ سال بعد از دورا نیز جدا شد، و به فاصلهٔ یک سال با پاتریشیا (پیتر) هلن اسپنس ازدواج کرد. در ۱۹۵۲ از پاتریشیا هم جدا شد. همان سال با ادیث فینچ ازدواج کرد که تا پایان عمر با او بود.
مرگ
مجسمهٔ راسل در میدان Red Lion لندن
سرانجام او در دوم فوریه ۱۹۷۰ بر اثر آنفلوآنزا در پنریندیدرایث در ولز درگذشت. بنا به وصیت برتراند، جسدش را سوزانند و خاکسترش را روی کوههای ولز ریختند.
سال شمار زندگی
(۱۸۷۲) در ۱۸ می در راونزکراف (Ravenscroft) ویلز متولد شد.
(۱۸۷۴) مرگ مادر و خواهر
(۱۸۷۶) مرگ پدر
(۱۸۷۸) مرگ پدربزرگ - نخستوزیر سابق بریتانیا
(۱۸۹۰) به کالج ترینیتی در کمبریج وارد شد.
(۱۸۹۳) دریافت مدرک لیسانس ریاضی
(۱۸۹۴) امتحان پایانیی علوم انسانی/فلسفه (The Moral Sciences Tripos)
(۱۸۹۴) با Alys Pearsall Smith ازدواج کرد.
(۱۹۰۰) جوزپه پینو را در کنگره بینالمللی پاریس ملاقات کرد
(۱۹۰۱) پارادکس راسل را کشف کرد.
(۱۹۰۲) با گوتلوب فرگه نامهنگاری کرد.
(۱۹۰۸) به عضویت انجمن سلطنتی انتخاب شد.
(۱۹۱۶) به دلیل مبارزه ضدجنگاش از کالج ترینیتی اخراج شده و ۱۱۰ پوند هم جریمه شد.
(۱۹۱۸) به دلیل مبارزه ضدجنگاش پنج ماه زندانی شد.
(۱۹۲۱) از Alys طلاق گرفت و با دورا بلک (Dora Black) ازدواج کرد.
(۱۹۲۷)
(۱۹۳۱) با مرگ برادرش لقب سومین ارل راسل را کسب کرد.
(۱۹۳۵) از دورا طلاق گرفت.
(۱۹۳۶) با پاتریشیا (پیتر) هلن اسپنس (Patricia (Peter) Helen Spence) ازدواج کرد.
(۱۹۴۳) از بنیاد بارنز (Barnes Foundation) در پنسیلوانیا اخراج شد.
(۱۹۴۹) نشان لیاقت (the Order of Merit) را دریافت کرد.
(۱۹۵۰) جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
(۱۹۵۲) از پیتر طلاق گرفت و با ادیث فینچ (Edith Finch) ازدواج کرد.
(۱۹۵۵) بیانیه راسل-اینشتین را منتشر کردند.
(۱۹۵۷) اولین کنفرانس پاگواش (Pugwash Conference) را برگزار کرد.
(۱۹۵۸) رییس موسسهٔ مبارزه برای خلع سلاح هستهای
(۱۹۶۱) به دلیل مبارزههای ضدهستهای به مدت یک هفته زندانی شد.
(۱۹۷۰) در دوم فوریه در Penrhyndeudraeth در ویلز درگذشت.
دیدگاهها و تاثیرات
فعالیتهای ضد جنگ
وی یک فعال ضد جنگ بود[۱۴][۱۵] و به خاطر فعالیتهای ضد جنگ در خلال جنگ جهانی اول از دانشگاه ترینیتی اخراج و برای پنجماه زندانی شد. از اقدامات صلح طلبانه بعدی راسل میتوان به راه انداختن کمپینی ضد آدولف هیتلر، انتقاد از استبداد و خفقان در شوروی، اعتراض علیه مداخله ایالات متحده در جنگ ویتنام و تاسیس انستیتوی دفاع از صلح در سال ۱۹۶۳ اشاره نمود.[۱۵]
فعالیتهای ادبی
با نگارش آثاری شاخص در دفاع از انسان گرایی و آزادی بیان، جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۵۰ را از آن خود کرد.[۱۶]
ریاضیات
در ریاضیات او پارادوکس راسل را کشف کرد که منجر به تعمیق و گسترش نظریه مجموعهها گردید.
فلسفه، منطق و نظریات مذهبی و اجتماعی
راسل در کهولت
علاوه بر ریاضیات، بخش مهمی از شهرت برتراند راسل به سبب نظریاتش در زمینه فلسفه تحلیلی است..[۱۷] راسل از پایه گذاران منطق جدید[۱۸] و بنیانگذاران اصلی فلسفه تحلیلی به شمار میرود.[۱۹]
برتراند راسل یکی از مشهورترین فیلسوفان خداناباور قرن بیستم؛ و از منتقدان برجسته اعتقاد و عمل مسیحی بودهاست. پارهای از نوشتجات وی در این زمینه در کتابی تحت عنوان چرا مسیحی نیستم؟ جمعآوری شدهاند.
البته او همانگونه که در مناظره با فردریک کاپلستون میگوید، مدعی توانایی در اثبات عدم وجود خدا نیست؛ اما چند سال بعد به کارگیری تمثیل قوری سماوی سعی در تاکید بر دیدگاه بی خدایانه (به جای ندانم گرایی) نمود.
راسل در من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟ در سال ۱۹۴۷ میگوید:
به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنوندههای فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف میکنم چرا که فکر نمیکنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.
از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر میکنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی میگویم نمیتوانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمیتوانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند.
به تصریح او پرسش اساسی فلسفه دین این نیست که آیا هستی ای به نام خداوند دارای خاصیت وجود است یا نیست، بلکه این است که آیا تعریف خداوند مصداق و نمونهای دارد یا خیر. این تحلیل مشهور راسل از «وجود دارد»، عبارت «خداوند وجود دارد» را بی معنا و در زمره اغلاط گفتاری مصطلح بر میشمرد.
وی دین را ناشی از ترس میداند به طوری که در کتاب «اجتماع انسانی» خود میگوید:
انسان پدیدههایی را میدیدهاست که باعث ترس و اضطرابش میشده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند، نمیتوانسته ازعلم و شناخت واقعی پدیدهها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی میشده استفاده کند در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا میکرده و به تعبیری دل خود را خوش میکردهاست. مثلاً بااعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف میکرده. یا با اعتقاد به بهشت و اینکه اگر ما اینجا سختی میکشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم ناملایمات زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه میکردهاست.
در کتاب قدرت درباره سیاستمداران میگوید:
کسب قدرت هرچه بیشتر، هدف حاکمان سیاسی بشری است همچنانکه قانون جاذبه، در اجسام، حاکم است... فقط با کشف این رمز که قدرت طلبی، عامل تعیین کننده فعالیتهای مهم سیاسی است میتوان طومار تاریخ تحولات سیاسی بشری از باستان تا معاصر را توجیه و تفسیر نمود... به همان ترتیبی که در علم فیزیک، «انرژی» عامل اساسی پدیدهها است «قدرت طلبی» مانند انرژی، دارای صور گوناگون است، تموّل، ارتش، مهمات جنگی.
راسل در کتاب اخلاق و سیاست در جامعه مینویسد:
اگر انسان را معجونی از فرشته و حیوان بدانیم حقّاً درباره حیوان بی انصافی کردهایم پس چه بهتر است که او را - ترکیبی از فرشته و شیطان بدانیم.
راسل در فصل آخر کتاب «آیا بشر آیندهای هم دارد»، یادآور میشود که پیشرفت علم با وجود این رهبران خودخواه، تا چه حد به مصائب بشر افزوده؛ به نظر او نزاع سال ۱۹۶۱ کندی و خروشچف تا نابود کردن همه ابناء بشر فاصلهای نداشتهاست».
او مینویسد:
اینک (ژوئیه ۱۹۶۱) مهمترین مسألهای که در برابر جهان قرار دارد بدینقرار است:
آیا از راه جنگ میتوان چیزی بدست آورد که مورد پسند کسی باشد؟ کندی و خروشچف میگویند آری؛ مردانی که از سلامت عقل، برخوردارند میگویند نه. اگر این دو را قادر به تخمین احتمالات عقلانی بدانیم، ناگزیر به این نتیجه میرسیم که هر دو نفر بر این امر که وقت خاتمه دادن به وجود بشر رسیدهاست اتفاق نظر دارند.
خلاصهای از سیر تحولات فلسفی راسل، در کتاب تکامل فلسفی من به قلم خود او به تحریر درآمدهاست.
گزیده آثار
برتراند راسل در طول حیاتش مقالات و کتابهای بسیاری به جای گذاشت. فهرست زیر شامل گزیدهای از مشهورترین آثار وی است.
زندگینامه برتراند راسل، انتشارات خوارزمی، احمد بیرشک
برگردان فارسی تکامل فلسفی من، انتشارات صراط، نواب مقربی
کتاب تاریخ فلسفه غرب
برگردان فارسی جهانبینی علمی، انتشارات آگاه، حسن منصور
چاپ اول کتاب زناشویی و اخلاق
برگردان فارسی اتمیسم منطقی، انتشارات علم، جلال پیکانی
کتاب مبادی ریاضیات
سال عنوان برگردان
فارسی توضیحات
۱۸۹۶
دموکراسی اجتماعی آلمان
۱۸۹۷
تحقیقی پیرامون اصول هندسه
۱۹۰۰
شرح انتقادی بر فلسفهٔ لایبنیتز
✓
۱۹۰۳
اصول ریاضیات
۱۹۰۵
دربارهٔ دلالت
۱۹۱۰
جستارهای فلسفی
✓
۱۹۱۲
مسائل فلسفه
✓
۱۹۱۰-۱۹۱۳
مبادی ریاضیات
✓
در سه جلد، با همراهی آلفرد نورث وایتهد
۱۹۱۴
علم ما به عالم خارج به عنوان زمینهای جهت
استفاده از روش علمی در فلسفه
✓
با عنوان «علم ما به عالم خارج» به فارسی برگردانده شدهاست
۱۹۱۶
چرا انسانها میجنگند
۱۹۱۶
عدالت در هنگام جنگ
۱۹۱۷
آرمانهای سیاسی
✓
۱۹۱۸
عرفان و منطق
✓
۱۹۱۸
مسیرهای پیشنهادی به سوی آزادی:
سوسیالیسم، اقتدارگریزی و اتحادیهگرایی
۱۹۱۹
مقدمهای بر فلسفهٔ ریاضی
✓
۱۹۲۰
بلشویسم در نظر و عمل
۱۹۲۱
تحلیل ذهن
✓
۱۹۲۲
مسألهٔ چین
۱۹۲۳
دورنمای تمدن صنعتی با مشارکت دورا راسل
۱۹۲۳
الفبای اتمها
۱۹۲۴
اتمیسم منطقی
✓
۱۹۲۴
ایکاروس؛ یا، آیندهٔ علم
۱۹۲۵
الفبای نسبیت
✓
توسط محمود خاتمی به فارسی برگردانده شد
۱۹۲۵
اعتقاد من چیست
✓
۱۹۲۶
در باب آموزش و پرورش، خصوصاً در اوایل کودکی
۱۹۲۷
تحلیل موضوع
✓
۱۹۲۷
چکیدهای از فلسفه
۱۹۲۷
چرا مسیحی نیستم
✓
۱۹۲۷
گزیده یادداشتهای برتراند راسل
۱۹۲۸
جستارهایی در شکاکیت
۱۹۲۹
زناشویی و اخلاق
✓
۱۹۳۰
تسخیر سعادت
✓
با عنوان «شاهراه خوشبختی» توسط انتشارات امیرکبیر
به فارسی برگردانده شد
۱۹۳۱
جهانبینی علمی
✓
۱۹۳۲
آموزش و پرورش و مرتبهٔ اجتماعی
۱۹۳۴
آزادی و سازمان در سالهای ۱۹۱۴-۱۸۱۴
✓
۱۹۳۵
در ستایش فراغت
✓
۱۹۳۶
راه صلح کدام است؟
۱۹۳۷
یادداشتهای آمبرلی: نامهها و خاطرات لرد و
بانو آمبرلی در دو جلد، با همراهی پاتریشیا راسل
۱۹۳۸
قدرت: تحلیل جدید جامعه
✓
با عنوان «قدرت» به فارسی برگردانده شدهاست
۱۹۴۰
جستاری پیرامون معنا و حقیقت
۱۹۴۵
تاریخ فلسفهٔ غرب و ارتباط آن با اوضاع سیاسی
و اجتماعی، از قدیم تاکنون
✓
با عنوان «تاریخ فلسفه غرب» به فارسی برگردانده شدهاست
۱۹۴۸
دانش بشر: حوزهٔ عمل و محدودیتهای آن
✓
با عنوان «دانش بشر» توسط هوشنگ ایرانی در چند
شماره از ماهنامه دانش چاپ شدهاست
۱۹۴۹
مرجع قدرت و فرد
✓
۱۹۵۰
مقالات غیر محبوب
۱۹۵۱
امیدهای نو برای جهان در حال تغییر
✓
۱۹۵۲
اثر علم بر جامعه
✓
۱۹۵۳
شیطان در حوالی و داستانهای دیگر
۱۹۵۴
اخلاق و سیاست در جامعه
✓
۱۹۵۴
کابوسهای مشاهیر و داستانهای دیگر
۱۹۵۶
تصویرهایی از حافظه و مقالات دیگر
۱۹۵۶
منطق و معرفت، مقالات ۱۹۵۰-۱۹۰۱ توسط رابرت سی. مارش ویرایش شد
۱۹۵۷
چرا مسیحی نیستم و مقالاتی دیگر پیرامون
مذهب و موضوعات مرتبط
✓
توسط پائول ادواردز ویراستاری شد
۱۹۵۸
ادراک تاریخ و مقالات دیگر
۱۹۵۹
عقل سلیم و نبرد هستهای
۱۹۵۹
تکامل فلسفی من
✓
۱۹۵۹
حکمت غرب
۱۹۶۰
برتراند راسل از اندیشهاش میگوید
۱۹۶۱
یادداشتهای اساسی برتراند راسل
۱۹۶۱
حقیقت و افسانه
✓
۱۹۶۱
آیا بشر آیندهای دارد؟
✓
با عنوان «آیندهٔ بشر» به فارسی برگردانده شدهاست
۱۹۶۳
مقالاتی در شکگرایی
۱۹۶۳
پیروزی بیسلاح
✓
با عنوان «پیروزی سفید» به فارسی برگردانده شدهاست
۱۹۶۵
در باب فلسفهٔ علم
۱۹۶۷
لابههای صلح راسل
۱۹۶۷
جنایتهای جنگ ویتنام
✓
۱۹۶۵
برتراند راسل عزیز... گلچینی از مکاتبات
منتشر شده در ۱۹۶۸-۱۹۵۰ توسط بری فینبرگ و رونالد کسریلز ویرایش شد
۱۹۵۱-۱۹۶۹
شرححال برتراند راسل به قلم خودش
✓
سه جلد - با عنوان «اتوبیوگرافی راسل» به فارسی
برگردانده شدهاست
۱۹۷۲
مجموعهٔ داستانهای برتراند راسل
۱۹۷۲
مقالات تحلیلی
۱۹۷۳
آمریکای برتراند راسل