دین مانوی آئینی عرفانی و ترکیبی از ادیان مسیحیت ٫ زرتشتی و گنوسی بود که مانی[۱] پسر فاتک همدانی آن را در سدهٔ سوم میلادی در ایرانشهر بنیان گذارد[۲]. در این دین از مسیحیت ایده مسیح منجی وارد شدهاست و از دین زرتشتی یا زروانی اعتقاد دوگانه به نیکی و بدی[۳]. تاثیرپذیری دین مانی از مذهب بودایی نیز بصورت ورود اصل تناسخ به این مذهب مشهود و آشکار است. دین مانی برپایه ثنویت استوار است و همین مورد آنرا مانند دین مندایی در رسته ادیان ایرانی قرار میدهد. در مانویت جنگ میان دو دنیای تاریکی و نور منجر به نابودی ماده و رهایی روح میشود. دنیای مادی در دین مانوی نماد تاریکی و پلیدی است و انسان که موجودی دوگانهاست (روح از دنیای روشنایی و جسم از دنیای تاریکی) میتواند به نیروهای روشنایی برای پیروزی نهایی کمک کند.[۴] این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا و مصر و هند و چین و آسیای مرکزی سایه گستراند. و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالمگیری خود را حفظ نموده بود. پس از آن اندک اندک از همهگیریاش کاسته شد. عناد موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزههایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانوی گری را در جهان فراهم ساخت. کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد اعلام کرده بود. با اینحال مانویان همبستگی خود را تا مدتها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند[۵].
در آیین مانوی انسان دارای دو بعد خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران آفرینش میباشد. انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافیها را به بوته فراموشی بسپارد. توجه به آنچه به روح بازمیگردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوقها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی میشد. اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز میشود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی باز میگردند. اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفتهاند و سدههاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تاثیرات غیر قابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی میتوان بازیافت[۶].
علاقه مانویان به نوشتن آثار خود همراه با خلاقیت هنری موجب گسترش فنون کتابآرایی, نقاشی، موسیقی و خوشنویسی گردید. پیروان دین مانی که دیناور نامیده میشدند در نشر عقاید و خلاقیتهای ادبی و شاعرانه خود بسیار کوشا بودند و همین باعث بوجود آمدن ادبیات و خط مانوی شد که عمدتاً به زبانهای سریانی, پارسی میانه, پهلوی اشکانی, سغدی, قبطی, ترکی اویغوری و چینی بود. آثار مانویان معمولاً بر روی چرم یا پاپیروس نوشته میشد و نوشتهها با رنگ و شکل و طرح تزئین میشدند. مانی را بدلیل نگاشتن کتاب ارژنگ که سرتاسر نقاشی بود پیامبر نقاش نیز خواندهاند[۷].
دین مانوی احتمالاً در فاصله قرون سیزدهم تا هفدهم میلادی در جنوب چین برای همیشه از میان رفت. نزدیکترین دین زنده جهان به مانویت آیین مندایی است که صابئین استان خوزستان بدان معتقد میباشند.
محتویات
۱ منبع شناسی
۱.۱ آثار مانی
۱.۱.۱ انجیل
۱.۱.۲ گنج زندگان
۱.۱.۳ اسرار
۱.۱.۴ غولان
۱.۱.۵ رسالهها و نامهها
۱.۱.۶ فراقماطیا
۱.۱.۷ اوراد و مزامیر
۱.۱.۸ ارژنگ
۱.۲ آثار غیر مانوی
۱.۳ آثار عربی
۱.۴ آثار یونانی و لاتین
۱.۵ آثار پهلوی
۱.۶ آثار چینی
۱.۷ آثار سریانی
۱.۸ آثار پارتی
۱.۹ آثار قبطی
۱.۹.۱ مواعظ
۱.۹.۲ کفالایا
۱.۹.۳ مزامیر
۲ پیشینه
۳ گسترش پیروان
۳.۱ زوال کیش مانوی
۴ اساطیر و ایزدان مانوی
۴.۱ دوران جدایی کامل نور و ظلمت
۴.۲ آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی
۴.۳ آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ
۴.۴ آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پارههای نور
۴.۵ اسطوره پایان جهان
۵ تعلیمات و آموزههای دینی
۵.۱ جهانبینی مانوی
۵.۲ احکام و آداب
۵.۳ مراتب و ردههای دینی
۵.۴ زندگی پس از مرگ
۶ فرقههای مانوی
۷ هنر و ادبیات مانوی
۷.۱ نمونهای از اشعار مانویان
۸ عرفان مانوی و تاثیر آن بر تصوف اسلامی
۹ تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
۱۰ جستارهای وابسته
۱۱ پانوشت
۱۲ پانویس
۱۳ منابع
۱۴ پیوند به بیرون
منبع شناسی
آموزه ها و آثار مانی، فعالیت ها و کتاب های پروان و شاگردان او، نیز نوشته های انتقادی مخالفان مانی و پیروان ادیان دیگر، هر یک سهم بسزایی در ارائه تصویری روشن و کامل از مانی بر عهده دارند.[۸]
آثار مانی
مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. عقیده بر این است که بخشی از این آثار توسط روحی که مانی آن را «توم» یعنی «همزاده» می نامید، به او وحی شده است. از اصل آرامی این آثار، حتی یک سطر، در تورفان محفوظ نمانده است، اما ترجمه بسیاری از آنها در دستنویس های ایرانی به گونه ای باقی مانده است که در بیشتر موراد نمی توان مشخص کرد که هر قطعه از کدام کتاب است. نام این هفت کتاب، انجیل زنده (انجیل بزرگ)، گنج زندگان، اسرار، غولان، رساله ها و نامه ها، فراقماطیا و مزامیر و اوراد است[۹].
انجیل
نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. این کتاب به تعداد الفبای سریانی به 22 بخش تقسیم شده است. در کتاب الفرست ابن ندیم از آن ذکری نشده است. به گفته بیرونی، هر فصلی از آن با یکی از حروف ابجد شروع می شده است. یعقوبی تعداد انجیل ها را 12 ذکر کرده که احتمالاً اشتباه و به جای 22 است. مقدمه و بخش کوتاهی از فصل اول (الف) این انجیل به فارسی میانه منتشر شده است. در این متن، کتاب «اِوینگلیون زنده چشم و گوش» نامیده شده است.، شاید به این سبب که بخشی از آن دربردارنده اندرزهایی برای مراقبت کردن از حواس بوده است. نام انجیل در یک قطعه دیگر به فارسی میانه نیز آمده است. متن در بردارنده نقل قول های کوتاهی از نامه های مختلف مانی و دیگر آثار او مانند «گنج زندگان» است. این قطعه آسیب فراوان دیده است.[۱۰]
گنج زندگان
تا کنون هیچ متنی از این اثر به زبان های ایرانی شناخته نشده است. عنوان اصلی این کتاب در یک متن سغدی (به نقل از متنی به فارسی میانه) «سمیتیها»[پانوشت ۱] آمده است. در منابع گوناگون از جمله متون قبطی و چینی و عربی و فارسی، ترجمه این عنوان ذکر گردیده است. ابن ندیم در الفهرست، این کتاب را سِفرالاحیاء، بیرونی در آثارالباقیه و ماللهند و یعقوبی در تاریخ خود، کنزالاحیاء نامیده اند. بیرونی در ماللهند، مطلبی از این کتاب را، درباره جنسیت فرشتگان، نقل کرده است و یعقوبی آورده است: مانی در این کتاب به توصیف آنچه از پاکی نور و آنچه از فساد تاریکی در روح وجود دارد، می پردازد و کارهای پست را به تاریکی نسبت می دهد.[۱۱]
اسرار
این نام تا کنون در هیچ متنی دیده نشده است، اما ترجمه های چینی اثر نشان می دهد که این کتاب در فارسی میانه غربی «رازان» (جمع راز) نام داشته است. ابن ندیم در الفهرست نام کتاب را سِفرالاسرار آورده و عنوان 18 فصل آن را ذکر کرده است، اما این مطلب هیچ کمکی به شناسایی قطعات ایرانی نمی کند. یعقوبی در تاریخ خود، گفته است که مانی در سفرالاسرار به آیات انبیاء طعنه زده است. بیرونی در فهرست کتب محمد بن زکریاء رازی می گوید که به مطالعه سفرالاسرار علاقه مند شده و مدت چهل و اندی سال در آرزوی بدست آوردن آن بوده و وقتی آن را به دست آورده، دربردارنده هذیانِ بَحت (خالص) و هجرِ (پریشانگویی) محض یافته است.[۱۲]
غولان
ابن ندیم در الفهرست آن را سِفرالجبابره ذکر کرده است . این اثر در پارتی کوان (kawān) نامیده شده است. کَو (kaw) بازمانده کوی (-kauui) اوستایی و کی (kay) فارسی میانه است که یکی از معانی اصلی آن «جنجگوی ایرانی غیرزرتشتی» بوده که سپس با معنی «جبار» به کار رفته است. قطعاتی از این اثر به زبان های فارسی میانه و سغدی به دست آمده است. کوان بر اساس کتاب اول «اخنوخ» (ادریس) است. کتاب اول اخنوخ در سده دوم مپیش از میلاد نوشته شده است. روایت کامل از کتاب اول اخنوخ تنها به زبان حبشی باقی مانده است و از این رو به کتاب مانی، کتاب اول اخنوخ نیز می گفته اند. مانی از ترجمه سریانی کتاب اخنوخ که اکنون وجود ندارد، استفاده کرده است. اصل کتاب بعدها به شش (یا هفت) زبان ترجمه شده و قطعات یا اقتباس هایی از روایات یونانی، لاتینی، پارتی، فارسی میانه، سغدی و قبطی آن به دست آمده است. این کتاب درباره فرشتگانی است که هبوط کردند و توسط مانی به دیوانی تغییر شکل یافتند که در هنگام ایجاد جهان در آسمان ها زندانی شدند و بعد شورش کردند و چهار فرشته بزرگ آنان را دوباره دستگیر کردند، اما دویست تن از آنان گریختند و به زمین آمدند. پیروان مانی که کوان را به فارسی میانه ترجمه کردند، بسیاری از نام های ایرانی مانند سام، نریمان، گشتاسب، زریل (زریر)، خدوس (هوتوس) همسر گشتاسب و در یک روایت سغدی، آراین ویژن (ایرانویج) را جایگزین نام های سامی کردند. در این واقع روش کار آن بوده که اصطلاحات و حتی نام های ایزدان ماه ها و اسم های اساطیری را به زبان های دیگر ترجمه می کردند تا برای گویندگان آن زبان ها ناآشنا نباشد.[۱۳]
رسالهها و نامهها
نامه هایی است که مانی در زمان ها و مکان های مختلف به رهبران جوامع مانوی نوشته است. این مجموعه در فارسی میانه «دیوان» (dĩwān جمع dĩb به معنی نوشته و نامه) نامیده شده و همین عنوان در یک سند مانوی به زبان چینی، از فارسی میانه وام گرفته شده است. اصل این نامه ها به زبان اصلی یا به صورت ترجمه به یکی از زبان های ایرانی، باقی نمانده است ولی بعضی از آن نقل قول های کوتاهی، که صورت اندرز و سخنان حکیمانه دارد، در برخی از متون فارسی میانه و سغدی مانوی، آمده است.[۱۴] ابن ندیم در الفهرست، فهرستی از عناوین 77 نامه را آورده که عنوان تعدادی از آنها به این قرار است:
رسالة الاصلین یا رسال دوبن: ظاهراً رساله ای درباره دو اصل نیکی و بدی بوده که در فارسی میانه «دو بن» (dō bun) نامیده شده است.[۱۵]
رسالة هند العظیمه یا رساله بزرگ هند: از این رساله در نوشته های تورفان جمله هایی باقی مانده است.[۱۶]
رسالة ارمینیه یا رساله ارمنستان :
در متنی سغدی از تورفان از rmyb frwrtyy (رساله ارمنستان) نقل قول هایی شده است.[۱۷]
رسالة وحمن فی خاتم الفم یا رساله وحمن در مُهر دهان: در میان نوشته های تورفان به فارسی میانه frwrdg y mwhr و به پارتی mwhrdybyy و به سغدی mwhr dyβyy به معنی «نامه مُهر» آمده است.[۱۸]
رسالة کلمات العشر یا رساله سخنان دهگانه (فرایض دهگانه).[۱۹]
رسالة حطا یا رساله حطا: در قطعه ای از تورفان به زبان فارسی میانه، نقل قول هایی از این رساله آمده است.[۲۰]
فراقماطیا
ابن ندیم نام این کتاب را همین گونه نقل کرده است. اصل این واژه یونانی است که به سریانی وارد شده است. پراگماتیا در یونانی به معنی کار و پیشه است که سپس در معنی «رساله» به کار رفته است. ظاهراً این کتاب دستورهای دینی مانی، نیز رسائل عملی و تاریخی مانوی را در بر داشته است. نام این اثر در متون قبطی و چینی آمده ولی نشانه ای از آن در متون مانوی ایرانی دیده نشده است.[۲۱]
اوراد و مزامیر
مجموعه ای از آثار دعایی مانی است که شامل دو زبور منظوم نیز هست. هیچ یکی از دعاها به فارسی میانه شناسایی نشده است، اما یک متن سغدی نشان می دهد که متن منظوم مفصلی به نام «آفرین بزرگان»[پانوشت ۲] توسط مانی تصنیف شده است. بسیاری از قطعات این متن به پارتی، فارسی میانه و سغدی در دست است. این زبور دربردارنده دعاهایی خطاب به پدر بزرگی و ایزدان آفرینش سوم است که امور جهان کنونی را بر عهده دارند. عبارت معینی در این زبور تکرار شده است. زبر دیگر «آفرین تقدیس»[پانوشت ۳] نام دارد، چه هر یک از دعاها با واژه قادوش [پانوشت ۴] آغاز می شود. ساختمان این زبور نیز مانند زبور نخستین است.[۲۲]
ارژنگ
از کتاب هایی که به مانی نسبت داده شده، ارژنگ، مجموعه ای از نقاشی ها است که مانی به وسیله آن آفرینش را آنگونه که تصور می کرده، به ویژه جهان روشنی و تاریکی را، به تصویر کشیده و بر آن شرح نوشته است. این مجموعه به زبان پارتی آردهنگ[پانوشت ۵] و به فارسی «ارتنگ»، «ارثنگ» و «ارژنگ» نامیده شده است. این اثر به یونانی «ایقون»، در قبطی «ایقونس» و در کتب مانوی چینی «تصویر دو اصل بزرگ» نامیده شده است. از این کتاب در قرن پنجم (یعنی دوران غزنویان و سلجوقیان) نسخه ای در غزنه وجود داشته و ابولمعالی در کتاب فارسی خود «بیان الادیان» از آن نام برده است. از آردهنگ اثری به جا نمانده ولی قطعاتی از یک تفسیر پارتی به نام «توضیح آردهنگ»[پانوشت ۶] از تورفان به دست آمده است که داستان های تمثیلی بسیاری دارد.[۲۳]
آثار غیر مانوی
آثار عربی
آثار یونانی و لاتین
آثار پهلوی
در ادبیات پهلوی، اثر جدلی معروفی به نام شکند گمانیک وزار از مردان فرخ پسر هرمزدداد، احتمالاً از سده نهم میلادی در دست است. مولف خود این نام را به معنی «گزارش گمانشکن» یا شرح از میانبرنده شک و تردید است، بر کتاب نهاده است. او سبب تالیف کتاب را چنین ذکر کرده است که دز زمان وی ادیان و فرقه های گوناگوی پیدا شدند و او از همان کودکی مشتاقانه در جستجوی حقیقت بود، برای یافتن آن به سرزمین های گوناگون سفر کرد و سرانجام مطالب کتاب خود را گردآورد و مدون ساخت تا در دفع شبهه نوآموزان در برابر معارضان به کار آید.[۲۴]
مردان فرخ از آثار دانشمندان زرتشتی همعصر خود مانند آذرباد یاوندان و روشن پسر آذرفرنبغ فرخزادان و به ویژه از کتاب دینکر استفاده کرده است، تا آنجا که فصل 239 (الف) کتاب سوم دینکرد عیناً قصل نهم شکند گمانیک وزار را تشکیل می دهد. نویسنده اشاره می کند که نمی خواسته است دین زرتشتی را به گونه ای موروثی بپذیرد، بلکه بر آن بوده است که با استدلال و منطق بدان بگرود و در این راه به آثار نویسندگان دست یافته و از فریب فرقه های دیگر، به ویژه مانویان رها گشته است. متن پهلوی کتاب از میان رفته و امروز تحریر پازند و ترجمه سنسکریت آن در دست است. مطالب کتاب را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد. فصل های 2 تا 10 درباره اصول اعتقادات زرتشتی است و فصل های پایاینی (11 تا 16) که جنبه جدلی دارد، در رد دین های مختلف است: اسلام (فصل های 11 و 12)، یهودی (فصل های 13 و 14)، مسیحی (فصل 15) و مانوی (فصل 16) است و این فصل آخر، به سبب افتادگی دستنویس ناقص مانده است. وجود واژه ها و اصطلاحات مانوی در این فصل کتاب نشان از آن دارد که متن پهلوی گم شده می باید از اسناد مانوی، به طور مستقیم، استفاده کرده باشد.[۲۵]
در کتاب سوم دینکرد، حدود یک سال پس از مرگ مانی، آذرباد مارسپندان، موبدان موبد شاپور دوم (309-379 میلادی) به رد نظرات مانی (که دو یا سه تای آن جعلی است) پرداخته و اختلاف نظرهای مانوی و زرتشتی را برشمرده است.[۲۶]
آثار چینی
آثار سریانی
آثار پارتی
آثار قبطی
دستنویس های قبطی بسیاری در سال 1930 میلادی در مصر کشف شد. از طریق این متون، آگاهی درباره مانی و مانویت افزایش یافت. متون قبطی روشنایی بیشتری بر بسیاری از سنن مربوط به زندگی و مرگ مانی افکند. از میان این دست نویس ها، سه کتاب مواعظ، کفالایا و مزامیر منتشر شده است.[۲۷]
مواعظ
بخش های اول و دوم این اثر مربوط به اواخر سده سوم، بخش سوم حدود سال 300 میلادی و بخش چهارم بدون تاریخ است. کتاب شامل مرثیه ای در مرگ مانی، آثار بازمانده از او، پایان زندگی مانی، مرگ شاپور، آخرین سفر او، آمادگی مانی برای مرگ و ورود به سرزمین روشنی، سوگواری پیروان مانی در مرگ او، اخبار مرگ مانی، مراسم تدفین و نیز مطالبی درباره سیسینوس، جانشین مانی و آفرینش و پایان جهان است.[۲۸]
کفالایا
شامل اسناد باارزش مانوی مربوط به سده چهارم میلادی است. کتاب ظاهراً از زندگی نامه خود او اقتباس شده است.[۲۹]
مزامیر
مزامیر مانوی متعلق به سده چهارم میلادی هستند و همه بجز مزامیر توماس ویژگی مشترکی دارند و آن این است که با یک دعا پایان می یابند. هر زبور در ستایش عیسی، مانی، گزیدگان و مانویانی است که احتمالاً از شهدا بوده اند. بدین ترتیب نام مانی تقریباً در تمام مزامیر آمده است. بعضی از آنها جزئیات شاعرانه ای درباره خصوصیات مانی به دست می دهند. زبور شمار CCXXVI درباره بردباری مانی و شرح حضور مانی در برابر شاه، مرگ مانی و مثله شدنش می پردازد. در همین زبور فهرست کتاب های مانی به شکل نمادین خاصی معرفی شده است. نوشته ها با اجزای سازنده دارویی قوی مقایسه شده اند. خود مانی پزشک بزرگ نامیده شده و کتاب هایش اجزای نوشدارو است که درمانبخش همه دردها و رنجها است.[۳۰]
پیشینه
حدود سیاسی کشور ایران در زمان ظهور مانی در دوره فرمانروایی شاپور یکم.
این آیین در ایران دوران ساسانیان مخصوصا در دوره شاپور یکم و پس از آن پادشاهی یکساله هرمز گسترش فراوانی داشتهاست. مانی پیش از پادشاهی شاپور یکم در زمان اردشیر بابکان ایران را ترک و به چین و هندوستان سفر کرده بود.[۳۱] از آنجا به ایران بازگشته و در راه بازگشت ضمن تبلیغ آیین خود به جندی شاپور نزد شاپور یکم رفته و دین خود را بر او عرضه نمود. با وجود مخالفت روحانیان زرتشتی مانی موفق میشود از شاپور برای گسترش ایدئولوژی جدید خود اجازه تبلیغ بگیرد. او کتابی بنام شاپورگان را نیز تالیف کرده و به شاپور تقدیم نمود.[۳۲] در دوره هرمز یکم شاه ساسانی که ظاهراً بر کیش مانوی بود گسترش دین با مشکلی مواجه نشد اما تحریکات کرتیر موجب شد که بهرام یکم ساسانی فرمان کشتن و دارآویختن مانی را در جندی شاپور صادر کند.[۳۳] بدنبال این حادثه و مهاجرت مانویان از ایران به سوی چین و روم و ممالک دوردست شاهنشاهی ساسانی دین مانوی وارد مرحلهٔ جدیدی شد. مانویت که از جمله فرقههای عرفانی گنوستیک است و به فروتنی و سیر عرفانی گرایش دارد به مدت هشتاد سال دین رسمی دولت اویغورستان در چین بود. دین مانی تا پایان سال ۲۷۳ میلادی در سرتاسر ایران منتشر شد و پس از آن با سرعت بیشتری سایر سرزمینهای متمدن آن زمان را نیز در برگرفت. از آنجا که مانی خود را فارقلیط بشارت داده شده مینامید، آیینش هرجا که میرسید بسرعت بر اساس زبان و فرهنگ و اساطیر آن منطقه درمیآمد و به گونهای بومی میشد. همین ویژگی از عوامل اساسی پیشرفت و گسترش آن بود.[۳۴] خود مانی این مهم را به زبان پارسی میانه به اینصورت بیان کردهاست:
den ig man wizid az abarigan den i peshinigan pad dah xir fray ud wihtar ast...den i ahenagan pad yak shahr ud yak izwan bud.den i man ad ku pad harw shahr ud wisp izwan paydag bawad ud pad shahran duran keshihed
ترجمهٔ فارسی امروزی:
دینی که من گزیدم از دیگر دین پیشینیان به ده چیز برتر و بهتر باشد... دین پیشینیان به یک شهر و یک زبان بود. پس دین من چنان است که به هر شهر و همه زبانها پیدا خواهد بود و به کشورهای دور آموخته خواهد شد.
آغاز این آیین به میانرودان باز میگردد و در نزدیکی مداین پدر مانی فاتک که پیرو مذهب مندایی یا فرق گنوسی الخسائیه بود راه جدیدی در پیش گرفت و قناعتگری ویژهای پیشه کرد.[۳۵] خود مانی بواسطهٔ الهامی که بیان داشته بود از فرشتهای بنام توم یا همان همزاد دریافت کرده از خوردن گوشت و شراب و معاشقه با زنان پرهیز کرده و راه سفر هندوستان پیشه ساخت. مانی که در محیطی -از نظر عقاید بومی در تضاد، پرورش یافته بود باورهای مختلف ادیان رایج در آن منطقه را جذب نمود و درپی سفر به هندوستان تناسخ را نیز بدان افزود.[۳۶] نزدیکی دین مانوی با دین مندایی و مسیحی و زرتشتی و بودایی و نیز فرقههای گنوسی موید این نکته میباشد.[۳۷]
گسترش پیروان
نقشه نمایانگر نفود آیین مانی در سدههای سوم تا پنجم بعد از مسیح
نگارهٔ هرمز یکم ساسانی که در دوران فرمانروایی یک ساله وی مانویان در آرامش بودند.
مانویان برای گسترش آیین خود شیوه خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقهٔ جغرافیایی که نفوذ میکردند نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگیها به نام اساطیر و شخصیتها و قهرمانان آن منطقه در میآوردند. اینگونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند.[۳۸] نیز از آنجا که اسطورههای مانوی از ترکیب اساطیر ایرانی, عقاید گنوسی و اساطیر بابلی و هندی و سامی بویژه مسیحی الهام ترکیب شده بود در سطح وسیعی که زرتشتیان و مسیحیان و بوداییان حضور داشتند این دین براحتی جای خود را در آن میان اهالی باز مینمود.[۳۹]
در ایران پس از کشته شدن مانی بیشتر پیروان این دین که مرکز اصلی شان خوزستان و بابل بود به سوی شرق ایران رهسپار گشتند. در مصر با وجود پیشینه اختلافات مذهبی میان مسیحیان و مهرپرستان و سایر ادیان و فرقهها مانویت به گونهای فزاینده راه رشد و ترقی را پیمود.[۴۰]
در غرب نفوذ مانویگری رنگ و بوی مسیحی به خود گرفت و با وجود اینکه مانی خود را فارقلیط مسیح معرفی کردهبود حجم زیادی از آثار مانوی غرب به ستایش عیسی مسیح پرداخته شد. نام عیسی وارد ایزدان مانوی غرب شد.[۴۱] و در بسیاری کتب آموزههای عیسی وارد گردید. بعدها فرقههای متعددی از مانویان غرب راه خود را ادامه دادند و همین علاقه به عیسی باعث شد که تا مدتها آنان را در فرقههای مسیحی بشمار آورند.[۴۲] بخشی از میراث مانویان غرب نیز تحت تاثیر فرقههای گنوسی و تعمیدی اردن قرار داشت. در ایتالیا این مذهب از طریق مهاجران اهل شمال آفریقا به شهرهایی مانند ناپل, جنوا و رم نفوذ کرد. در خلال سالهای ۳۷۲ تا ۵۲۴ از حضور این آیین در رم گزارشهایی دردست است و در همین دوران مانویت به اسپانیا نیز کشیده شد. برخی از پادشاهان سلسله واندال مانند گایسریک و هونریک مانویانی معتقد بودهاند.[۴۳]
در منطقه غرب چین و ختن که عمدتاً اقوام ایرانی تبار مانند سکاها و سغدیها میزیستند مانوی گری به اندازهای رشد کرد که حتی میان مهاجمان بعدی آن منطقه که ترکهای اویغوری بودند نیز به اندازهای گسترش یافت که نزدیک به یک قرن دین رسمی حکومت اویغوری چین شد. این اتفاق زمانی افتاد که خاقان تنگ لی – مئویو (۷۵۹-۷۸۰) بر با فتح سرزمینهای مجاور با این اندیشه نو آشنا شده بود. در کتیبهای بنام قرابلقاسون دربارهٔ پذیرش دین مانی از سوی ترکان اویغور آمده:
«کشوری با عادات وحشیانه که بوی خون از آن برمیخاست، به سرزمینی مبدل شد که مردمان آن به طبخ با سبزیجات روی آوردند، کشوری که در آن کشت و کشتار امری عادی بود، مردم به نیکوکاری ترغیب میشدند».[۴۴]
با وجود اینکه مانی زمانی را در هندوستان گذرانده بود اطلاعی از نفوذ مانوی گری در هندوستان دردست نیست.
زوال کیش مانوی
چهرهٔ بهرام یکم، که فرمان قتل مانی و کشتار مانویان را صادر کرد.
مانی که در دوران فرمانروایی شاپور یکم ظهور کرده بود در پیشگاه وی حاضر شد و با ارائهٔ کتاب دینی خود به زبان پارسی بنام شاپورگان از وی اجازهٔ تبلیغ گرفت.[۴۵] خود مانی در کفالایا بیان میکند زمانی که در هندوستان بود خبر درگذشت اردشیر بابکان را شنیده و به سرعت بسوی ایران آمده تا دین خود را بر شاپوریکم عرضه دارد. در دورهٔ یکساله پادشاهی هرمز یکم که جانشین شاپور ساسانی بود نیز مخالفتی با وی نشد ولی در دورهٔ بهرام یکم به دلیل مخالفت شدید روحانیون زردشتی، تحت تعقیب قرار گرفته کشته شد و پیروانش نیز اسیر پیگرد و ایذاء گشتند.[۴۶]
شرایط دین مانوی در روم مسیحی نیز مانند ایران پس از شاپور بود. در سال ۲۹۷ میلادی یعنی دو دهه پس از اعدام مانی دیوکلسین امپراتور روم دربارهٔ گسترش این آیین در مناطق مدیترانهای امپراتوری هشدار داده بود.[۴۷] کلیسای روم حکم الحاد و تکفیر مانویان را صادر کرد و پیروان آن بشدت تحت فشار قرار گرفتند.سنت آگوستین قدیس که از بزرگترین متکلمان مسیحی بشمار میرود دورهای را بعنوان پیرو مانی گذرانده بود و پس از بازگشت به مسیحیت در کتاب اعترافات خود حملات تندی به مانویان بروز داد.[۴۸]
در دورهٔ اسلامی نیز این مخالفتها وجود داشت و با روی کار آمدن عباسیان شدیدتر شد.[۴۹] مهدی خلیفه عباسی به فرزندش هادی سفارش میکند نسل زنادقه و مانویان را از جهان براندازد، یا مثلاً خلفای عباسی برای پیداکردن مانویان روش خاصی داشتند. بدینگونه که آنها را وادار میکردند که مرغی را سر ببرند و ازآنجا که آزار جانداران در آئین مانی روا نیست آنان با سرباز زدن از این فرمان ماهیت مانوی خود را آشکار نموده و کشته میشدند.[۵۰] بهرحال بنظر میرسد آیین مانی تا سدههای هفدهم یا هجدهم نیز دوام آورده باشد. به ویژه اینکه در چین معبدی نسبتاً جدید کشف شده که بر روی آن نوشته شدهاست: «بنام پدر روشنایی» و این نامی نیست که در آیینی دیگر بجز مانوی بکار رفته باشد.[۵۱]
در مناطق غربی چین با وجود اینکه دین مانوی میان اویغورها پذیرفته شده بود و خاقانهای اویغور آن را بعنوان دین رسمی دربار شناخته بودند اما پس از شکست ایغورها از قرقیزها دین مانوی مطرود و پس از مدتی جای خود را به اسلام سپرد. هرچند شواهدی از حیات دراز مدت این آیین در آن منطقه و البته در اختفا باقیماندهاست.[۵۲]
اساطیر و ایزدان مانوی
نگارگری مانوی بدست آمده از خوچوی چین
دین مانوی آنگونه که خواست مانی بوده در هر منطقه با باورها و اساطیر بومی تلفیق میشد.[۵۳]. به نحوی که نام ایزدان و اساطیر این دین در متون سریانی با متون فارسی میانه متفاوت است که بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد. متون قبطی و رومی نیز تا حد زیادی تحت نفوذ عقاید مسیحی است و پاپیروسهای مصر نیز این نکته را بخوبی اثبات میکند.[۵۴] اما اسطوره آفرینش با وجود تفاوتهای نامها و جایها یکی است و بیشتر برپایه ثنویت ایرانی و تفکیک کاملاً قلمرو روشنی و تاریکی که ریشه در عقاید زروانی دارد بنا شدهاست.[۵۵] در طرح اساطیر دینی آفریننده از سنتهای هندی نیز مشخصا بهره بردهاست. دوران آفرینش و سرنوشت جهان به چهار دورهٔ جدایی نور و ظلمت، آفرینش نخستین، آفرینش دوم، آفرینش سوم و پایان جهان و شکست تاریکی تقسیم میشود.[۵۶]
دوران جدایی کامل نور و ظلمت
در آیین مانی آمده که در آغاز جهان بر دو بخش بود که خوبی و نور در بالا بود و از سه جهت شمال و شرق و غرب نامحدود و تاریکی و بدی در زیر بود و از سمت جنوب و شرق و غرب نامحدودی داشت.[۵۷] جهان نور جهان شادی و پاکی و جای خدای آسمانی یا «زروان» بود و در زیر که محلی کثیف و پلیدش خوانده بود خدای تاریکی بسر میبرد.[۵۸] زروان یا پدر روشنایی در اوج خرد و شادی بود و سرزمین تاریکی قلمرو فرمانروایی جاهل و کودن بود و هیچ چیز از آفرینش خدایی نیز نمیدانست. میان نور و ظلمت جنگی در گرفت که در نهایت اهریمن پیروز شد و نور و روح به اسارت تاریکی و ظلمت و جسم رفتند. مانی بر این باور بود که این اسارت همچنان باقیماندهاست.[۵۹]
آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی
در اسطورههای مانوی، روشنایی و تاریکی هر دو ازلی و قدیم بوده و پیش از آفرینش وجود داشتهاند و از هم جدا بودهاند.[۶۰] اما نور از جایگاه اصلی خود به سرای جسمانی و تاریکی جهان مادی سقوط میکند. زمانی شهریار تاریکی به مرز دیار روشنی آمده و با دیدن فروزههای نور به وجد آمده دچار حسد و رشک شد و بنا را بر فتح دیار روشنایی گذارد.[۶۱] زمانی که شهریار تاریکی که بصورت بیکرانه در جنوب سرزمین روشنایی قرار داشت به جهان نورانی چشم طمع دوخت٬ شهریار روشنایی یا همان زروان٬ مادر زندگی را پدید آورد و از او انسان نخستین یعنی هرمزدبغ را آفرید تا رهبر سپاه روشنی برابر تاریکی باشد[۶۲]. هرمزدبغ نیز از وجود خود پنج فرزند ساطع کرد که همان امهرسپندان باشند. در نبردی که میان هرمزدبغ و خدای تاریکی صورت گرفت او شکست خورد و به اسارت تاریکی رفت و مدهوش بر روی خاک افتاد. اینگونه بود که ظلمت رگههای نور را یافت و جهان تاریک جسمانی دارای فروزههای نور که ناشی از وجود هرمزدبغ و امهرسپندان است، شد[۶۳]. امهرسپندان به کمک نریسه ایزد و ایزد بانو دوست روشنان او را از جهان تاریکی رها کردند و او به دیار پدر خود٬ زروان بازگشت. او نیای تمام انسانها محسوب می شود. [۶۴]. هرمزدبغ در دین مانی نماد ازلی روح در اسارت ماده می باشد و در ادبیات مانوی نماد انسان دربند جهان خاکی است.
آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ
با به اسارت رفتن هرمزدبغ و پارههای نور بگفتهٔ مانی لازم بود که ایزد یا ایزدانی این دو را از هم جدا نمایند. ایزدانی به رهبری مهرایزد برای نجات هرمزدبغ روانه سرزمین تاریکی شدند.[۶۵] مهرایزد پس از نبردی سنگین هرمزدبغ را از اسارت رهانده و جهانی با پیکرهٔ دیوان شکست خورده در سرزمین ظلمت فراهم آورد و به امید رهایی از جهان مادی نشست. هرمزدبغ همان کیومرث اساطیری ایران است. انسان دور افتاده از سرزمین نور همیشه در غصه و مویهٔ جهان نورانی و زادگاه و خاستگاه اصلی خویش است که درد هجران داشته و همیشه را در آرزوی وصال میگذراند. هرمزدبغ در نهایت رهایی یافت اما ذرات نورانی امهرسپندان بوسیله نیروهای اهریمنی بلعیده شدند.[۶۶] آرزوی مانویان جدایی کامل نور از سرزمین ظلمت است که انسان گرفتار آن است. برای رهایی دادن هرمزدبغ و امهراسپندان مهرایزد به سوی سرزمین تاریکی میتازد و دیوان را از پیش رو برمیدارد و هرمزدبغ را نجات داده و از تن دیوان تارومار شده چهارستون جهان امروزی را خلق میکند. با اینکه او موفق بود اما پارههای نور امهرسپندان در تن دیوانی که آنها را بلعیده بودند باقیماند و در این دوره بود که نور و ظلمت در جهان مادی امروزی با هم ترکیب شدند.[۶۷]
آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پارههای نور
در متون مانوی آمده که برای رهایی بخشیدن به این انوار اسیر شده دو ایزد دیگر بنامهای نریسه ایزد و دوشیزه روشنی مامور اینکار شدند که نر و ماده بوده و ظاهری اغواگر داشتند.[۶۸] آنها موفق شدند که از طریق تهییج دیوان نر و ماده ذرات نور را از تنشان خارج کنند اما برخی از این ذرات نور بر زمین ریخته و جهان جسمانی امروزی شکل گرفت که علاوه بر اهریمنی بودن جنبههای نورانی نیز دارد. اهریمن که آرزوی داشتن فرزندانی مانند نریسه ایزد را داشت از این پارههای فروزنده نور دو انسان بنامهای گهمرد و مردیانه آفرید.[۶۹] گهمرد دارای گرایشهای نورانی بود و مردیانه اسیر شهوات. گهمرد از آمیزش با مردیانه پرهیز کرد تا اینکه در نهایت اغوا شد و از آمیزش آن دو شیث بوجود آمد. سپس عیسای درخشان از جهان نورانی به نزد گهمرد آمد و او را مصمم کرد که از درخت زندگی بخورد. گهمرد از آن درخت خورد و بهوش آمده و حقیقت خود را باز یافت و بدنبال عیسای درخشان راهی دیار روشنایی گردید. و شیث که پارههای نور را در روح خود و آفرینش اهریمنی تاریک را در جسم خود دارد در جهان باقی میماند و به تولید نسل میپردازد.[۷۰]
اسطوره پایان جهان
دوران اسارت پارههای نور در جهان جسمانی تا پایان جهان بطول میانجامد. در پایان جهان اهریمن تلاش میکند این نورها را برای همیشه در اسارت نگاه دارد. در آن دوره نبردی بین نیروهای خدایی و تاریکی درمیگیرد و سرانجام پارههای نور بدست نریسه ایزد, عیسای درخشان و بهمن بزرگ آزاد میشوند و از طریق ستون روشنی به بهشت نو منتقل میگردند.[۷۱] بدنبال آن پدیده آتش بزرگ رخ میدهد که چهارصدوشصتوهشت سال بطول میانجامد و تمام موجودات اهریمنی و گناهکاران در آن فنا میشوند. در پایان نیز گودالی به بزرگی دنیا ایجاد میشود و اهریمن به درون آن سقوط میکند و سنگی به بزرگی تمام دنیا بر در آن میگذارند و بدین گونه دوران وجود تاریکی به پایان میرسد.[۷۲] به دنبال آن پارههای نور محبوس رها شده همگی پیکره ایزدی که نامش واپسین ایزد است را به خود میگیرند و به سوی بهشت نو رفته و از آنجا راهی بهشت روشنی که قلمرو شهریاری پدر روشنایی است رهسپار میگردند و بدین ترتیب روند جدایی همیشگی نور و ظلمت کامل میشود.[۷۳]
تعلیمات و آموزههای دینی
دیوارنگارههای هنری مانویان که در خوچوی چین بدست آمدهاست.
دین مانوی از آنجایی که دینی ترکیبی از چند مذهب و عقیده مختلف زرتشتی, گنوسی, مسیحی, مندایی و بودایی پدید آمدهبود ریشه و ماهیت تعلمیاتش نیز به این عقاید باز میگشت.[۷۴] در دین مانوی که دینی عرفانی و مبتنی بر ریاضت نفس بود تمام جنبههای لازم یک دین که اساطیر و سنتها و آداب و تبیینهای کلامی را شامل میشود درنظر گرفته شدهبود و از اینرو این دین که سودای جهانی شدن در سر داشت بسرعت در جوامع مختلف دنیای متمدن آن زمان رشد یافت. بسیاری از این تعلیمات ریشه گنوسی دارند که مانی دیناور خود زمانی در میان آنها به عبادت مشغول بود.[۷۵]
جهانبینی مانوی
از نیک بدی ناید و از بد ثمر نیک
این گفتهی مانیست، که آموخت به تفکیک
دادار، اگر نیک و بدی هر دو از او بود
پتیارگی و هرزهدری نیز نکو بود
مانی باور داشت که هستی بر مبنای روشنایی و تاریکی است و از همین رو است که دو بُن خوبی و بدی وجود دارد. همچنین پیروان این آیین باور داشتند که در نهایت روشنایی (خوبی) است که چیره خواهد شد و همه جا را فرا خواهد گرفت.[۷۶] بنابر گزارش مردان فرخ اوهرمزدادان در کتاب شکند گمانیک ویچار، مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان میدانست. از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد. مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی میدانست و براین باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و میتواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است- بشتابد. او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا مینامید.[۷۷] در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگهها و آثار نور الهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت میتوان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت. خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از:عقل، فهم، هوش، تفکر، تامل. انسان میبایست به پارههای نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط میشود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید. بنظر میرسد که این گونه تفکر حاصل معاشرت مانی با هندیان در زمان پیش از آغاز رسالتش است که به هندوستان سفر کرده بود. این طرز تفکر میان برهمنان نیز وجود دارد.[۷۸]
احکام و آداب
سرود بمای مقدس
خوشا مانستانهای مقدست
که در اکناف جهان پراکندهاند
خوشا تاکهایت که در همهجا گستردهاند
خوشا فرزندانت که در همه اقلیم جهان آوازه یافتهاند
خوشا بمای تو که اکنون همه جا پایدار گشته
چنان رودی که در تمامی زمین جاریاست.
برگرفته از کتاب زبور مانی مزمور ۲۲۴ سرودی در ستایش عید بما[۷۹].
کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند میشمرد. بر طبق عقاید مانویان، داشتن برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانهای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از ایمان به خدا و بزرگیهای چهارگانهاش (روشنایی و قدرت خداوندیاش و دانش و پاکیاش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوش اخلاقی، پاکدامنی و عفت.[۸۰] نیوشاگان با اینکه رده پایین بودند و سختگیریهای ردههای بالاتر بر آنها نبود اما میبایست از عواملی مانند بت پرستی، دروغ، زنا، بخل، کشتن، دزدی و سحر و جادو پرهیز نموده و اعمال مهم مذهبی مانند نماز و روزه و صدقه را بجای آورند.[۸۱] مانویها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دوبار در شب رو به ماه گزارده میشد. آنها میبایست با آب مسح میکردند. دو نوع روزه داشتند که یکی از آنها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین میگشت.مانستانهای مانوی پنج تالار داشت که یک تالار مربوط به روزهداران و دعاهای ایشان بود.[۸۲] آنها عیدی نیز داشتند که در روز پایانی ماه روزه برگزار میشد. در روز عید، مردم تصویر مانی را در دست گرفته و به گناهان خود اعتراف میکردند و یک تخت یا کرسی برای مانی خالی میگذاشتند. این عید را «بما» مینامیدند.[۸۳] زنان مانوی پارچه سیاه بر سر میگذاشتند و با مردان دست میدادند. مشت گرهکرده را نشانه اتحاد دانسته و بوسیدن یکدیگر را رمز همدلی تلقی میکردند. روش دفن مردههایشان هم با جامعه زرتشتی ایران متفاوت بود و مردگان خود را برهنه در خاک میگذاردند.[۸۴]
مراتب و ردههای دینی
تصویر یک برگزیده مانوی مربوط به قرن دهم میلادی که در موزه برلین نگهداری میشود
پیروان مانی همگی در یک سطح نبودند و ردهها و مراتب خود را داشتند. رهبری جامعه مانوی جهان دست رهبری بود که مقام اول را داشت و جانشین مانی محسوب میشد. مقر اصلی رهبر در بابل بود. در دوره عباسیان این مرکزیت به آسیای میانه منتقل شدهبود. ابن ندیم در الفهرست آورده که: در زمان ما ریاست به سمرقند منتقل شدهاست.[۸۵] از آنجا که کمک به جهان مادی که ماهیتی اهریمنی داشت مذموم و ناپسند بود ازدواج چندان سفارش نشدهبود، به این نحو که مانویان رده بالا اجازه زناشویی نداشتند اما برای مانویان عادی مانعی نداشت. مانویان بر اساس علم و زهد و پرهیزگاری به پنج درجه تقسیم میشدند:[۸۶]
۱-آموزگاران: بالاترین ردهٔ دینی بودند و در هرزمان بیش از دوازده نفر نمیشدند.
۲-ایسپسگان: در هرزمان ۷۲ نفر بودند.
۳-مهستگان: در هر دوره ۳۶۰ نفر از آنان وجود داشت.
۴-گزیدگان: که به خواص مانوی نیز مشهورند و گاهی نام صدیقان به آنها اطلاق شدهاست.
۵-نیوشایان: مستمعین و شنوندگانی بودند که آموزهها را نیوش میکردند. احتمالاً نام عرفانی سماع نیز از همین ریشهاست.[۸۷] در متون اسلامی آنها را سماعون نامیدهاند.
کسی که مانوی میشد میبایست آزمون جدال با هواهای نفسانی را موفق بگذراند و در آن صورت از ابتدا بصورت گزیده شناخته میشد. اگر در این آزمون ترک علائق نفسانی شکست میخورد اما باز هم دوستدار آیین مانوی میبود در ردهٔ نیوشایان قرار میگرفت.[۸۸]
زندگی پس از مرگ
در کیش مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمیشود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدیها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسانهای معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان و یا بالاتر بوده و سختیها و مشقتهای زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشتهای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشا ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار میشود.[۸۹] افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بطور کامل دل از لذات و دلبستگیهای دنیوی نگسستهاند در رده دینی نیوشایان قرار میگیرند.[۹۰] نیوشایان بدلیل اینکه هنوز دارای ناپاکیهای دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه میشوند. او جانب فرشته را میگیرد و فرشته در یک کشمکش اورا از دست دیوان نجات میدهد. با اینحال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده میشود و در جسمی دیگر حلول میکند و این پدیده را تناسخ میگویند و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنجآور دانسته و در اصطلاح سمسارا مینامیدند.[۹۱] روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم میشوند.[۹۲]
فرقههای مانوی
کشتار پولیسیانها در اروپای قرن نهم میلادی.
دین مانوی به دلیل پراکندگی و وسعت حوزه تحت پوشش خود و نیز به این دلیل که تقریباً هیچگاه دین رسمی نبوده و بجز یک دوره کوتاه در زمان شاپور یکم و هرمز یکم ساسانی از حمایتی برخوردار نبوده[۹۳] و از جهتی همیشه تحت شدیدترین حملات قرار داشته بتدریج دارای فرقههای متعدد و جداگانهای شد که نتیجه فقدان رهبر دینی مانوی در قرون وسطی که بتواند پیام خود را به تمام مانویان برساند را نشان میداد.[۹۴]
در ایران فرقههای متعددی از این دین بیرون آمد که مهمترین آنها مذهب مزدکی و مذهب دیناوری بود. هر دوی این مذاهب را شاخههایی مانوی میدانند ضمن اینکه تاثیر مانوی بر فرقهٔ خرمدینان کاملاً آشکار است که برخی آنرا شاخهای از مزدک گرایی و برخی شاخهای از آیین مانوی میدانند[۹۵]. اصطلاح زندیق تا مدتها در ایران باقیماند چنانکه امروز نیز بکار میرود و بهترین دستاویز برای مقابله با اندیشههای نوین بود. همچنین دستهای بنام دیناوریها پیش از دین آوران بهآفریدی در ایران زندگی میکردند. این فرقه که مانویان شرق ایران بودند به رهبری شخصی بنام شاد اوهرمزد جدایی خود را از مانویگری بابلی بیان و اعلام استقلال نمودند.[۹۶]
در اروپا نیز با تغییر شرایط، مانویها تغییر نام دادند و مدتها در مناطق مختلف اروپا باقیماندند[۹۷]. از فرقههای مانوی باقیمانده در اروپا میتوان به فرقه بوگومیلها که ملحدین بلغاری سده دوازدهم میلادی بودند اشاره نمود که مذهبی مانوی داشتند.[۹۸] آنها خود نیز مذهبشان را از کاتارها عاریت گرفته بودند.کاتارها و آلبیژواها دو فرقه مهم مانوی بودند که تا سده دوازدهم میلادی در جنوب فرانسه پیروان بیشماری داشتند اما بدلیل حملات پاپ و کلیسای روم و نیز جنگهای داخلی فرانسه رفته رفته منزوی شده و احتمالاً در سدههای بعدی ناپدید گشتند.[۹۹] از دیگر فرقههای مانوی میتوان به پاتارین ها (در بالکان و بوسنی)، پوبلیکانی ها (در ایتالیا) و مذهب پولیسیانها اشاره نمود. پولیسیانها گرایشی مانوی اما در ظاهر مسیحی داشتند. این فرقه از سده هفتم میلادی در ارمنستان بنیانگذاری شد، و بنظر میرسد تا زمان امپراتوری عثمانی و اوایل سده هجدهم در این سرزمین هنوز دارای پیروان بودهاست. در آن زمان پولیسیانها به اتریش متواری شده و در آن منطقه نام و نشانشان از میان رفت.[۱۰۰]
هنر و ادبیات مانوی
برگی از نوشتههای مانوی به خط سغدی بهمراه تصویر نوازندگان و رامشگران
مانویان در ثبت و نوشتن آثار دینی خود بسیار فعال بودند. آغاز کتابت میان مانویان با خود شخص مانی آغاز شد. او خط مانوی را بر اساس الفبای تدمری اقتباس کرد که خود آن نیز از خط آرامی گرفته شدهبود.[۱۰۱] مانی آثار خودرا به دو زبان فارسی میانه و سریانی به رشته تحریر درآورد.مار امو که از شاگردان باسواد و دبیر او بود نوشتن آثار مانوی به زبان پارتی را آغاز کرد.[۱۰۲] زبان سغدی نیز با خط سغدی و مانوی و اویغوری با خط خاص خود برای نوشتن آثار مانوی بکار رفتند. در مصر آثار مانوی به زبان قبطی پدید آمد و در تمام مدت سیر دین مانوی زبان فارسی میانه نیز که زبان کتاب دینی خود مانی هم بود بعنوان یکی از زبانهای مورد استفاده مانویان در کتابت جایگاه ویژهای داشت. عمدهٔ آثار آنها به زبانهای سریانی، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، ترکی اویغوری، سغدی، چینی و زبان قبطی نوشته شده است.[۱۰۳] در این میان سرودهها و اشعار و داستان کوتاه نمادین نیز در آسیای میانه به نگارش درآمده است[۱۰۴]. اکثر این آثار در آسیای میانه بدست آمدهاست و در کل مجموعه آثاری که از مانویان تا به امروز بجای مانده بیش از هفت هزار نوشته مختلف میباشد[۱۰۵]. نخستین نمونههای شعر سپید را به مانویان نسبت دادهاند[۱۰۶]. از میان آثار مهم مانوی که در ویرانههای تورفان یا مصر کشف شدند میتوان به شاپورگان فارسی، زبور مانی قبطی، کفالایا و رازان سریانی اشاره نمود. همچنین آثار پراکنده بیشماری هم به زبانهای پارتی، سغدی و اویغوری بدست آمده که بیشتر ترجمه متون سریانی و فارسی میانه هستند یا اینکه سرود میباشند.[۱۰۷]
موسیقی، نقاشی و خط خوش میان مانویان بسیار رایج و پسندیده بود. وجود اشعار هجایی در آثار مانوی ترفان نشان میدهد که متون مذهبی و عبادی مانوی به سرود و بصورت ترانه خوانده میشده است.[۱۰۸] حاشیه نگاری کتابهایی که بر روی چرم نوشته میشد در میان مانویان امری رایج بوده و بهمین جهت آنان به نگارگری نیز در ایران شهره بودند. از آثار مانوی بجز نوشتههای مانی میتوان به اسناد بدست آمده از تورفان چین و کتاب خوستووانیفت و ترجمهٔ اویغوری آن و نیز برخی آثار قبطی بدست آمده در مصر اشاره کرد.[۱۰۹] هنر مانویان در نقاشی و نگارگری بر روی صفحات کتاب موجب شکل گیری هنر تذهیب در دوران اسلامی گردید. به نحوی که تذهیب قرآن را متاثر از علاقه مانویان به حاشیهنگاری کتابهای دینی خود دانستهاند که گاهی با طلا و نقره همراه بودهاست[۱۱۰]. از آنجایی که مانی پیامبر خود اهل صنعت و هنر بوده و در ادبیات ایران نیز به همین شهره گشته مانویان نیز به تبعیت پیامبر خود در این راستا بسیار فعال بودند.[۱۱۱] اینان هنرهای زیادی همچون موسیقی, نقاشی, تذهیب, خوشنویسی را گونهای عبادت برشمرده و ضمن آن میکوشیدند تا نور محبوس در ماده را آزاد و عروج روشنایی به سرزمین اصلی خود را در خلال آفرینش گوناگون آثار هنری عرضه نمایند[۱۱۲].
نمونهای از اشعار مانویان
خسته مشو ای خرد
تن در مده ای عشق
بیا گرد آییم
و او را دریابیم
که پنهان از نظرهاست
که خموش است و سخن میگوید
دو گوهر کز آغاز بودهاند
آن مغاک
و او کز بلندا
درخشنده است
ظلمت فراز رفته
نور اما هبوط کردهاست
خسته مشو ای خرد
تن در مده ای عشق
مرگ چشنده زندگی ست
زندگی چشنده مرگ
آوردگاه وحشت گسترده است
خسته مشو ای خرد
تن در مده ای عشق
چه بشکوه این عشق
چه بشکوه این خرد
عشق آواره شد
خرد در جستجویش
عرفان مانوی و تاثیر آن بر تصوف اسلامی
تصویری از یک معبد مانوی بجایمانده در غرب چین. مانویان معابد خود را مانستان مینامیدند
مذهب مانوی مذهبی مبتنی بر عرفان و تهذیب نفس است[۱۱۳]. خود مانی که در میانرودان در میان فرقههای مندایی و گنوسی پرورش یافته بود به مذهب مغتسله باور داشت و غسل کردن و پاکی تن را برای عبادت اصل اول میدانست اما ناگهان این مذهب را ترک گفت و با بیان اینکه به پاکیزگی روان بیش از پاکیزگی تن نیاز است اصطلاح آب زنده را مطرح کرد که آبی مینوی و الهی بود و روح و روان را پاک مینمود[۱۱۴]. در نظر مانویان تطهیر تنها از راه معرفت و پاکدامنی و محبت امکانپذیر میشد. از دیگر نشانهای عرفانی اصطلاح «زنده» میباشد که بیش از ادیان دیگر در مانوی گری کاربرد دارد. عارف و شناسا شدن مبین زنده بودن روح و نور دربند آدمی است و از این رو برای رهایی از ظلمت به دانش و معرفت نیاز مبرم وجود دارد. انسان ترکیب از جسم و روح است و روح انسان، در بند و اسارت جسم قرار دارد و با تقویت نور و بیدار نگهداشتن آن در زمان مرگ گوهر پاکیزه را میتوان به عالم علوی و سرمین روشنایی رساند[۱۱۵]. عرفان مانوی دنیا را دیر مکافات و سرای بدی میپندارد و هرچه زودتر رخت بستن از جهان را آرزومند است. عرفان مانوی تاثیرات عمیقی بر عرفان اسلامی گذاشت[۱۱۶]. پرهیز از گوشت و لذات گمراه کننده جسمانی، بی علاقه بودن به کار و آبادسازی جهان، بی ارزشی جهان مادی، اسارت روح در جسم و جهان، پیوستن روح به عالم علوی از راه تهذیب نفس از تاثیرات ویژه آیین مانی بر عرفان اسلامی و تصوف دانسته شدهاند. بسیاری از اعمال صوفیانه ریشه در آئین مانوی دارد[۱۱۷]. دلیل این ارتباط از دوران باستان به قرون اخیر از این است که در زمان گسترش عرفان اسلامی شمار زیادی از دانشمندان و کاتبان ایرانی یا حتی مانویتبار بودند مانند روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) و بسیاری از عرفای خراسان و ماوراءالنهر در محیطی رشد یافته بودند که بشدت تحت تاثیر مذهب مانوی بود[۱۱۸]. وجود گنوسیان در بابل و مانویان خوزستان و نیز قبطیها و مصریان مسلمان شده که به نوعی همگی درگیر آرای مانویان در سرزمینهای خود بودند عامل اصلی نفوذ صریح باورها و آداب مانوی به درون عرفان اسلامی شد[۱۱۹]. برخی از عرفای مسلمان به اتهام زندقه و مانویت تکفیر و کشته شدند مانند شیخ اشراق (شهاب الدین سهروردی) و حسین منصور حلاج. آثار روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) نیز در این گذار بی سهم نبودهاست[۱۲۰]. از مهمترین تاثیرات مانویت بر عرفان اسلامی میتوان به مفاهیمی اشاره کرد که خاص مانویگری بوده و در دین حجاز ارزش شمرده نمیشدند اما عارفان و صوفیان اسلامی بویژه عجم آنها را به دامنه اعمال خود وارد نمودند مانند گرسنگی دادن به خود و روزهها و نمازهای طولانی، پرهیز از کار و شغل و پیشه و مذموم دانستن کار دنیا که در سنت اسلامی پسندیده نیست[۱۲۱].. و نیز تجرد و دوری از ازدواج میان عرفای اسلامی درصورتی است که در دین مانوی ازدواج مذموم بوده و دین اسلام برعکس بکلی انسانها را به ازدواج ترغیب میکند[۱۲۲].
تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
نگارهای از آگوستین قدیس مسیحی که مدت نه سال مانوی بود و در آثار بعدی خود حملات تندی به مانویان انجام میداد.
خرابههای اطراف شهر تورفان چین که بسیاری از آثار مانوی از میان آن بدست آمدند. کشف این آثار کمک شایانی به درک ماهیت اصلی دین مانوی نمود.
تاپیش از سده بیستم بیشتر اصلاعات و آگاهی ما از مانویت مبتنی بر گزارشهای مورخین و نویسندگان متقدم اسلامی, مسیحی و زرتشتی بود که از آنجا که دین مانوی گونهای از بدعت و الحاد تلقی میشد مطالب عمدتاً جانبدارانه و در مذمت مانویگری ترتیب دادهشدهبودند.[۱۲۳] در اوایل قرن پیشین شماری از آثار مانویان از میان شنهای انبوه واحه تورفان چین بیرون کشیدهشد و بهمراه آثار دیگری که در آسیای میانه بدست آمد تصویر جدیدی از دین مانوی که البته با گزارشهای قبلی چندان هم بیگانه نبود بدست پژوهشگران افتاد. این آثار که به خطوط سغدی, پهلوی, خط اویغوری و مانوی و سریانی نوشته شدهبودند بسیاری از حقایق دینی مانویان را روشن کرد و بهمین اندازه از اهمیت چند اثر سرود وار قبطی در ستایش مانی و پدربزرگی در مصر به خط و زبان قبطی نیز بدست آمد که نشان میدهد دین مانوی از چه نظام یکپارچه و گستردهای میان هواداران خود برخوردار بودهاست. عمده آثار قبطی بدست آمده به کتاب زبور مانی مربوط میشود.[۱۲۴]
مهمترین آثار سنتی مطالعه مانویگری را میتوان کتاب اعترافات سنت آگوستین دانست.[۱۲۵] این قدیس رومی اگرچه خود بمدت نه سال مانوی بوده اما بدنبال توبه باز به مسیحیت میگرود و در کتابش اگرچه مملو از حمله به مانویان میباشد اما اطلاعات جالبی از دین مانوی بدست میدهد.[۱۲۶] دیگر نویسندگان مسیحی نیز همین رویه سنت آگوستین را در قبال مانویان درپی گرفتند که با اعلام الحاد و تکفیر مانویان از سوی کلیسای کاتولیک و مبارزه با آنان این رسالات و کتابها در مذمت ایشان نوشته شد.[۱۲۷] همچنین پولس ایرانی در رسالات خود بشدت به مانویان میتاخت. دیگر دانشمند مسیحی اسکندر اسیوطی در مصر مقالات تندی بر ضد مانویان منتشر مینمود که بسیاری از آثار اینها دستمایه شناخت و بررسی ماهیت آئین مانوی تا پیش از قرن بیستم محسوب میشدند.[۱۲۸]
در دوره ساسانیان نیز بدنبال اعدام مانی در خوزستان به تحریک کرتیر مانویان به شرق بلاد ساسانی گریختند.[۱۲۹] اگرچه عدهای در خوزستان و آذربایجان همچنان سنتهای خود را حفظ میکردند آثار خود را نیز به شرق بردند. در دوره ساسانی و حتی پس از آن زرتشتیان در مذمت و نکوهش مانویان آثاری خلق کردند و در بسیاری از آثار خود از مانی و عقاید مانویان نیز سخن راندند. یکی از بهترین این مراجع زرتشتی مردان فرخ اوهرمزداتان موبد قرن هشتم میلادی است که در کتاب شکند گمانیک وزار در یک فصل به توضیح عقاید مانویان پرداخته و یک یک آنان را بدنبال آن رد کردهاست.[۱۳۰] همچنین در کتاب پهلوی دینکرد است که نویسنده زرتشتی آن بنام آذرفرنبغ فرخزادان در آن گزارشهایی از عقاید مانویان آنگونه که خود میدیده ارائه کردهاست.[۱۳۱]
در دوران اسلامی مانویان با عنوان زندیق شناخته میشدند[۱۳۲] و کشتن آنها نیز در دوره خلافت عباسیان سفارش شدهبود.[۱۳۳] چند مورد از بزرگترین کشته شدگان مانوی آغاز اسلام را میتوان نام برد که شامل روزبه پسر دادویه (ابن مقفع), ابن ابی العوجا، صالح بن عبدالقدوس, محمد بن سعید بن حسان، حسین منصور حلاج و افشین میباشد که همگی به اتهام زندقه و مانویگری کشته شدند.[۱۳۴] در این دوره با وجود نابود شدن جوامع مانوی در بسیاری مناطق نویسندگان مسلمان بیش از پیشینیان به بررسی و بیان آراء مانویان پرداختند و کتابهای بسیاری درباره آنها نوشته شد که تقریباً همگی در مذمت مانویه بود.[۱۳۵] از بزرگترین نویسندگانی که به دین مانوی پرداختند میتوان به مسعودی، ابن ندیم، ابوریحان بیرونی، شهرستانی را میتوان نام برد که بیرونی و ابن ندیم نویسنده کتاب الفهرست مطالب مفیدتری در اختیار پژوهشگران قرار دادند و از تعصب کمتری نیز برخوردار بودهاند.[۱۳۶]
تا سال ۱۹۰۴ میلادی تنها منابع شناخت دین مانوی همین آثار متعددی بودند که از سوی مخالفان مانویت تالیف شده بودند. در این سال گروهی از باستان شناسان برای یافتن حقیقت ویرانههای باستانی تورفان راهی چین شدند. بدنبال کاوشهای علمی این افراد از دورن مغارهای که ورودی آن برای مدت ده قرن بسته شده بود آثار قدیمی مانوی بر روی برگها و کاغذها و صفحات چرمی بیرون کشیده شد.[۱۳۷] این یافتهها که در ابتدا مشخص نبود به چه زبان و خطی نوشته شده و به چه دورهای تعلق دارد به موزهها و موسسات تحقیقاتی در لندن و برلین آلمان و سنت پترزبورگ روسیه منتقل شد.[۱۳۸] دانشمندان بزرگ زبانشناس مانند مولر در آلمان و زالمان در روسیه کار بر روی آنها را آغاز کردند. مولر بدون اینکه بداند اوراق پیش رویش به زبان پارتی نوشته شدهاند موفق شد آنهارا ترجمه و تکمیل نماید. در همین تحقیقات زبان از یاد رفته سغدی مجدد زنده شد و زمینه و امکان شناخت این زبان از دست رفته پدید آمد. حدود سی سال بعد والتر هنینگ ایرانشناس نامی آثار ترجمه شده را در آلمان منتشر کرد.مری بویس نیز آثار نوشته شده به زبانهای ایرانی را بهمراه کلید آن به چاپ رساند. در همان دوره کارل اشمیت به کشف بزرگ دیگری نائل شد و دستنوشتههای قبطی مانوی را در مصر کشف و ترجمه نمود.[۱۳۹] مجموعه فراوان آثار ترجمه شده واقعیت و ماهیت اصلی آئین و باورهای مانوی را تاحد زیادی روشن ساخت.[۱۴۰]
از بزرگترین مانویشناسان جهان میتوان به مری بویس و والتر هنینگ و ابوالقاسم اسماعیلپور اشاره نمود.