اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

مانی

مانی یک پیامبر ایرانی بود که در سال ۲۱۶م در نزدیکی تیسفون به دنیا آمد و پیام‌آور آیین مانی بود.

او از سوی برادران شاپور یکم پشتیبانی شد و شاپور به او اجازهٔ تبلیغ دینش را داد. اما مورد خشم موبدان زردشتی دربار ساسانی قرار گرفت و سرانجام در زمان بهرام دوم کشته شد.

مانی، از پدر و مادر ایرانی منسوب به بزرگان اشکانی در نزدیکی بابل در میان‌رودان (بخشی از عراق کنونی) که در آن زمان بخشی از شاهنشاهی ساسانی بود، در (۲۷۶ - ۲۱۰) پس از میلاد مسیح، زاده شد. او واعظ مذهبی و بنیان‌گذار آیینی شد که زمانی دراز در سرزمین‌هایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت ولی بیش از ششصد سال است که منسوخ شده‌است.

مانی رتبه شماره ۸۳ در سیاهه تأثیرگذارترین اشخاص تاریخ، رده‌بندی شده توسط مایکل اچ هارت را دارد.[۱]

محتویات

    ۱ منبع شناسی برای زندگانی مانی
        ۱.۱ منابع غیرمانوی
        ۱.۲ منابع مانوی
    ۲ نام و تبار
    ۳ اوان زندگانی
    ۴ آغاز پیامبری
    ۵ آیین مانی
    ۶ نوشته‌های مانی
    ۷ شرح نویسندگان غیر مانوی
    ۸ مرگ مانی
    ۹ دین مانی پس از مرگ وی
    ۱۰ پانویس
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

منبع شناسی برای زندگانی مانی

منابع مطالعات مانوی شناسی توسط مانوی‌ها و غیرمانوی‌ها با تخلیص توسط زوندرمان جمع‌آوری شده است.[۲]
منابع غیرمانوی

منابع اسلامی عربی و فارسی نو توسط تقی‌زاده و شیرازی در ۱۹۵۶-۵۷ جمع‌آوری شد. (که به طور خلاصه توسط زوندرمن در کتابش آمده است). مهمترین اطلاعات درباره مانی در گزارش‌های عربی دو دانش‌پژوه مسلمان، ابن ندیم (حیات مانی) و ابوریحان بیرونی (زیست‌نامه) داده شده است.[۲]
منابع مانوی
نام و تبار
اوان زندگانی

پدر مانی، به نام فاتک یا پاتیگ، از نهاوند از اتباع کنونی استان همدان و مادر وی از خاندان کامسراگان با خویشاوندی با دودمان پادشاهی اشکانیان پارتی بود.[نیازمند منبع] برخورد نخستین مانی با ادیان و فرقه‌های دینی گنوسی رایج در بین‌النهرین ناشی از گرویدن پدرش به آنها بود. چرا که جذب آنان شده و به میان‌رودان نقل مکان کرده بود. زمانی‌که مانی شش ساله بود، پدرش ترک همسر کرد و به همراه فرزندش زندگی در میان الخسائیه (گنوسیان) را آغاز کرد، چرا که دوری گزیدن از زن و شراب و گوشت بخشی از باورها و وظایف دینی بسیاری از فرقه‌های گنوسی بود؛ بنابراین کودکی مانی در میان گنوسیان سپری گشت و آموزه‌های کودکی او متأثر از باورهای آنان شد، همچنانکه بعدها دین خودش نیز متأثر از باورهای گنوسی بود. او در نوجوانی ادعا کرد که به او وحی شده‌است و او فارقلیط، موعود عهد جدید است و واپسین فرستاده و پایان پیامبران، که فرمانروایی آدم را با هدایت الهی به سرحد نهایت می‌رساند، که در بر گیرنده کسانی چون شیث، نوح، ابراهیم، سام پسر نوح، نیکوتئوس، خنوخ، زرتشت، هرمس، افلاطون، بودا و عیسی است.

مانی کودکی با استعدادهای ویژه بود که سرشت تصوف‌گونه را از پدر به ارث برده بود. گفته می‌شود که شخصی فراطبیعی با وی ارتباط برقرار کرده بوده‌است. او سفرهای دور و درازی به ایران، هندوستان باختری و شمال خاوری ایران کرد و به تبلیغ دینش پرداخت. پس از چهل سال سفر به همراه یاران خود به پارس بازگشت و پیروز برادر شاپور شاه را به آیین خود درآورد. مانی تحت تأثیر مندایی‌گران، موعظه‌های خود را در سال‌های جوانی آغاز کرد. بنابر زندگی‌نامه‌های بیرونی که در دانش‌نامه سده ۱۰ام: الفهرست ابن ندیم نگهداری می‌شود، در دوران جوانی خود، مانی از روحی که بعدها سیزیگس یا همزاد نامیده شده، وحی دریافت کرده بود و به او حقایق الهی دیانت را آموخته بود. در این دوره گروه‌های بسیار موجود به ویژه مسیحیان و زرتشتیان برای قدرت اجتماعی-سیاسی قوی‌تر با هم در حال رقابت بودند. مانی همچنین از کتاب‌های مقدسی چون پوران و کورال نیز پیروی کرد.
آغاز پیامبری

گرچه پیروان آیین مانی کمتر از زرتشتیان بودند، برای نمونه، مانی‌گرایان از پشتیبانی اشخاص بلندرتبه سیاسی برخوردار شدند و به یاری شاهنشاهی ساسانی، مانی می‌توانست فرستادگان فراوانی به دیگر بخش‌های جهان بفرستد.

نخستین فرستاده مانی به امپراتوری کوشانیان در شمال باختری هندوستان بود (چنانچه نقش‌های فراوان دینی در بامیان در توصیف اویند)، جایی که باور بر آن است که برای مدت زمانی زندگی کرده و به آموزش پراخته‌است. گفته می‌شود که به سمت درهٔ ایندوس در هندوستان در ۲۴۰ یا ۲۴۱ پس از میلاد با کشتی حرکت کرده‌است و پادشاه بودایی: توران شاه هندوستان را به آیین خود درآورده‌است. در آن زمان است که به نظر می‌رسد اثرات گوناگونی از بودایی‌گری به مانوی‌گری سرایت کرده‌است:"نفوذ بودایی‌گری بر ساخت اندیشه دینی مانی قابل توجه است. حلول ارواح، باور مانی‌گران شد و ساختار چهار جانبهٔ اجتماع مانوی، میان راهبان مرد و زن، (گزیدگان) و پیروان غیر روحانی (نیوشندگان) که ایشان را پشتیبانی می‌کردند، تقسیم گردید، که به نظر می‌رسد این هم بر پایه سنگ‌های بوداییان باشد. پس از شکست در برابر بردن هواداری نسل بعدی و مرتد اعلام شدن او توسط موبدان زرتشتی، گزارش شده‌است که مانی در زندان در انتظار فرمان اعدام شاهنشاه ایران، بهرام یکم، در گذشت. در حالی که در شرح‌های دیگر، مرگ او را کندن پوست یا بریدن سر وی اعلام می‌کنند. والبته در گفتارهای میان زرتشتیان طرفدار مانی از زمان تنسر، مانی با گذاشتن نوعی نقاشی از خود که جابجا می‌شد و تغییر می‌کرد (انیمیشن) از زندان گریخت. کرتیر برای اثبات مرگ مانی سر یکی از نگاهبان‌ها که شبیه مانی بود را بر تیری در گندی شاپور زد.
آیین مانی
نوشتار اصلی: آیین مانی

عرفان مانوی ریشه در کیش گنوسی دارد و شناخت، خودآگاهی و خرد مهم‌ترین ویژگی کیش مانوی است. به همین سبب مانی جهان شناختی گسترده و ژرف داشت. جهان‌شناسی او هر چند با اساطیر در آمیخته بود، اما ساختار پیچیده و ژرفی داشت و متکی به اخترشناسی و دانش‌های دیگر بود.[۳] در نگره مانوی همان اندازه که روح والاست، تن فاسد، اهریمنی، حقیر و پلشت است.[۴]

یکی از بارزترین باورهای مانویان، باور به سمسارا - به معنی تناسخ - است، یعنی روان‌هایی که هنوز از رده نیوشایان به رده برگزیدگان ارتقا نیافته‌اند، محکومند آنقدر در دنیای مادی از جسمی به جسم دیگر منتقل شوند تا به مرحله برگزیدگی یا بالاتر برسند.[۵]
نوشته‌های مانی

بخش نخستین یکی از نوشته‌های مانی: "دینی که من گزیدم از دین پیشینیان به ده چیز بهتر و برتر است."[۶]

مانی که در میان پیروان فرقه‌های گنوسی بابل و به دور از مادر پرورش یافته بود زبان دینی ایشان یعنی سریانی را کاملاً می‌دانست. او به دنبال دین‌آوری آثار بسیار زیادی را به رشته تحریر در آورد که عمدتاً به زبان سریانی بودند. بعدها این آثار به دیگر زبان‌های منطقه نیز ترجمه شد. همچنین مانی یک اثر بنام شاپورگان به زبان فارسی میانه و یک کتاب نقاشی بدون متن و شرح بنام ارژنگ داشته‌است. آثار مانی به شرح زیر است:

        انجیل زنده

نام فارسی میانه این اثر اونگلیون (ewangelyon) است. در منابع عربی از آن با عنوان انجیل یاد شده است. بیرونی در آثار الباقیه می‌نویسد که کتاب انجیل دارای بیست و دو فصل است که هر فصلی از آن با یکی از حروف آرامی به ترتیب ابجدی شروع می‌شود. یعقوبی مورخ اسلامی در این مورد می‌نویسد که کتاب انجیل «نماز و آنچه برای نجات روح باید انجام داد» نوشته شده است.[۷]

        گنج زندگان

ابن ندیم از آن به عنوان «سفرالاحیا» و بیرونی و یعقوبی آن را «کنزالاحیا» یاد کرده‌اند. در متون پارسی میانه مانوی عنوان آن نیان زندگی به معنی گنج زندگانی است. در این کتاب مانی به توصیف نور و ظلمت و چگونگی پیدایش آنان و جداسازی این دوازدهم پرداخته است و کارهای پست را به تاریکی و کارهای نیک را به روشنی نسبت می‌دهد.[۸]

        سفر الاسفار یا رسالات

نامه‌های از مانی به شخصیت‌های گوناگون در دست است که در متون اسلامی و از آن جمله ابن ندیم نیز به آن اشاره کرده است. اصل این نامه‌ها در متون گوناگون پارسی و عربی و سغدی به جای مانده است. متن این نامه‌ها دربر گیرنده مواعظ و اندرز و سخنان حکیمانه از مانی است و بسیار کوتاه و جذاب نوشته شده است. ابن ندیم فهرست از عنوان‌های ۷۷ نامه مانی را به رهبران جوامع مانوی در شهرهای گوناگون آورده است.[۹]

        رازان

ابن ندیم نام این کتاب را سفرالاسرا ثبت کرده است. از فصول کتاب که ابن ندیم آن را نقل کرده است بر می‌آید که درباره پیامبران پیشین بحث شده است. مسعودی از آن با عنوان «سفرالاسفار» یا «سفرالاسرار» یاد کرده است. بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند مطالبی از آن درباره تناسخ نقل کرده است و با توجه به اینکه مسعودی نیز از «دیصانیه» در این نوشته یاد کرده است می‌توان نتیجه گرفت که متن کتاب رازها پیرامون اندیشه‌های دینی پیشینیان بوده است؛ و برای بررسی تاریخ ادیان می‌توان مورد استفاده قرار گیرد.[۱۰]

        کتاب کوان

        مزامیر و نیایش‌ها

        دیبان

        شاپورگان

مانی این کتاب را به نام شاپور ساسانی پرداخته و نوشته است و در آن مطالب مربوط به مبدا و معاد را نوشته است. از درونمایه کتاب‌های گوناگون که درباره کتاب شاپورگان نوشته‌اند برمی آید که این کتاب مشتمل بر مطالبی در شرح زندگی مانی، چگونگی نزول وحی بر او، اصول عقاید، تکوین جهانی و سرانجام آن بوده است. کتاب شاپورگان در سده سوم به زبان فارسی میانه نوشته شده است و از معدود نوشته‌های مانی است که به غیر از زبان آرامی نوشته شده است.[۱۱]

        ارژنگ

یکی از کتاب‌های پرآوازه مانی که به صورت نقاشی بوده است ارژنگ نام دارد. در زبان پارتی از آن به عنوان «آردهَنگ» یاد شده است و در پارسی «ارتنگ» نیز آمده است. این اثر شامل نقاشیهایی بوده است که به وسیله آن دو جهان روشنی و تاریکی و ساخت جهان کنونی به نمایش درآمده بود. این متن تا سده پنجم هجری وجود داشته است.[۱۲]
شرح نویسندگان غیر مانوی

بنا بر سیریل اورشلیم، دانش اندوخته شده مانی از سفرهای مردی هندی به نام سیتانوس در ۵۰ پس از میلاد سرچشمه گرفته‌است. پس از مرگ سیتانوس، شاگرد او تربینتوس به فلسطین و یهودا («در آنجا شناخته شد و در یهودا محکوم گردید») و بابل رفت. او از نام بوداس استفاده می‌کرد که می‌توانست خود را بودا معرفی کند و رابطه‌ای نیز میان فلسفه خود و بوداییگری بیان نماید. تربیتوس با خود تالیفاتی از سیتانوس آورده بود که پس از مرگش آن‌ها را به مهماندار خود، بیوه‌ای با یک برده به نام کابریسوس هدیه داد که بعدها نام خود را به مانی دگرگون کرد. مانس در پارسی به معنای سخن‌ران است.

گفته می‌شود مانی آن کتاب‌ها را مطالعه نمود که بعد از آن بن‌مایه‌ای برای دکترین مانی شد.

هم‌چنین در سده چهارم، افرائیم به مانی پرخاش کرد که چرا گذاشته مغلوب «دروغی» از هند شود که دو نیرویی که در برابر یکدیگر هستند را معرفی کند.
مرگ مانی

اطلاعات از دوران آخر زندگی او، فقط محدود به چند روز آخر است.[۱۳]

شاه دستور می‌دهد مانی را زنجیر کنند. سه زنجیر به دست‌هایش، سه زنجیر به پاهایش و یکی هم به دور گردنش بسته می‌شود.[۱۴]

خبر فوت مانی به سرعت در شهر بیت لاباط پخش شد. مردم دسته دسته جمع شدند. بهرام شاه فرمان داد تا مَشعَل فروزانی را در جسدش فرو برند تا مطمئن شود که رهبر مذهبی منفور، واقعاً مرده است. بعد جسد را قطعه قطعه کردند و سر جدا شده را به دروازه بیت لاباط آویختند و باقیمانده جسد را پیروانش در تیسفون به خاک سپردند.[۱۵]
دین مانی پس از مرگ وی

نظر بر این است که پیروان مانی تلاش بسیاری برای مشمول کردن همه آیین‌های دینی شناخته شده کردند؛ در نتیجه بسیاری از رسائل ساختگی مسیحی را از جمله: اعمال توماس را حفظ کردند که در غیر این صورت امکان داشت از میان برود. مانی مایل بود که خود را به عنوان «حواری عیسی مسیح» تشریح کند، اما کلیسای ارتدوکس او را مرتد خواند.

برخی خرده‌نوشته‌های یک کتاب مانی‌گرایی به زبان ترکی اویغوری می‌آورد که در سال ۸۰۳ پس از میلاد خان سلطنت ایغوریان به تورفان می‌رود و سه دادرس مانی‌گرا را برای ادای احترام به یک روحانی ارشد مانی در بمبئی می‌فرستند. یک سرود مانی‌گرا از سده ۸ میلادی در تورفان نوشته شده در پارسی میانه می‌آورد که بیشتر خویشاوندان خان دوست‌دار آیین مانی بودند. بیشتر نوشته‌های مانوی که در تورفان پیدا شده‌اند، به خط مانوی و به زبان‌های ایرانی رایج یعنی پارسی میانه، پارتی و به ویژه سغدی می‌باشند. این نوشتارها اثبات می‌کند که سغد (شمال خاور ایران) مرکز بسیار مهم مانی‌گرایی در آغاز دوران میانی بوده‌است و شاید هم که بازرگانان سغدی بوده‌اند که این آیین را به آسیای مرکزی و چین گسترش دادند.

در آغاز سده دهم میلادی، اویغور امپراتوری نیرومندی را تحت اثر بوداییگری پدید می‌آورد و برخی از پرستش‌گاه‌های مانی‌گرایان را به صومعه‌های بودایی تبدیل می‌کند. با این حال، این حقیقت تاریخی را که اویغوریان مانی‌گرا بوده‌اند، نمی‌توان انکار کرد. مورّخ تازی (عرب) ابن ندیم می‌گوید: که اویغورخان همهٔ تلاش خود را برای برجسته کردن آیین مانی در قلمرو پادشاهی آسیای میانه (سامان) کرد. نوشتارهای چینی نیز ثبت کرده‌اند که روحانیان مانی‌گرا به چین آمدند و به بارگاه امپراتوری در سال ۸۳۴ میلادی باج پرداختند. فرستادهٔ خاندان سونگ به نام ونگ از پرستش‌گاه‌های مانی‌گرایان در گائوچنگ بازدید کرده‌است.

شواهد حاکی از آن‌اند که از محبوبیت مانی‌گرایان پس از سده ده میلادی در آسیای مرکزی به آهستگی کاسته شد. برخی پژوهشگران یافته‌اند که اندیشهٔ مانی‌گرایان زیرکانه بر باورهای مسیحی تأثیر داشته‌است، در بحث تضاد نیکی و بدی (خیر و شر) و شکل واضح شیطان. سبب این اثر تا حدودی آگوستین هیپو است که پس از مدت کمی که به آیین مانی گرویده بود، به مسیحیت روی آورد و نوشته‌های او هنوز هم در میان الهیات‌دانان کاتولیک، پرنفوذ و تأثیرگذارند. جالب است که میان مانی و محمد، پیامبر اسلام توازی بر قرار است. مانی ادعا می‌کرد که جانشین پیغمبرانی چون عیسی و دیگرانی که آموزه‌هایشان موضعاً یا به دست پیروانشان تحریف شده است، می‌باشد. مانی اظهار پیامبری کرد و هم‌چنین خود را منسوب به فارقلیط می‌دانست، عنوانی از انجیل به معنای کسی که تسلی می‌بخشد یا کسی که بر طرف ما میانجی‌گری می‌کند که بنابر رسم ارتودکسی خود شخص روح‌القدس بدین نام درک می‌شود و در دیدگاهی دیگر فارقلیط پیامبری است که از پس عیسی می‌آید و او را تصدیق می‌کند؛ که این با ادعای مانی بیشتر هماهنگی دارد.

مانی ادعا کرد که: آخرین پیامبر است، و رسالت او را فرشته‌ای بر او آشکار ساخته‌است. محمد، نیز مانند ادعای جانشینی پیامبران به ویژه پیامبر عبری، عیسی را داشت. او نیز ادعا کرد که آموزه‌ها و کتاب‌های پیامبران پیشین به دست پیروانشان دستکاری و تحریف شده‌است. برای نمونه اینکه مسیحیان باور دارند که عیسی پسر خداست. او هم‌چنین ادعا کرد که واپسین پیامبر موعود بشریت است، همان گونه که مانی گفته بود.

در آغاز قرن بیستم نوشته‌های بسیاری از پیروان مانی در پرستش‌گاه‌های مانوی (مانستان‌های) مدفون در شن‌زارهای تورفان در چین پیدا شد که بخش بزرگی از آن‌ها در انستیتوی خاورشناسی برلین نگهداری می‌شوند. بخش‌هایی از این دست‌نوشته‌ها خوانده شده‌است و تلاش برای خواندن بقیه آن‌ها همچنان ادامه دارد. آن‌ها به زبان‌های گوناگون و به خط مانوی که از نوآوری‌های خود مانی بوده‌است، نوشته شده‌اند. بیشتر این نوشته‌ها به زبان فارسی میانه (پهلوی) و پهلوانیگ (پهلوی اشکانی) هستند. برگردان‌هایی قبطی از مصر و ترجمه‌هایی یونانی نیز از کتاب‌های مانی بر جای مانده‌است. ماجرای کشف آثار تورفان چنین است که در صحرای گوبی در آسیای مرکزی چندین شهر تمام در نتیجه توفان مخصوصی زیر شن رفته و مردم آن شهرها سرزمین خود را رها کرده و از آنجا رفتند و خانه‌های ایشان هم چنان در زیر شن ماند. از اواخر قرن نوزدهم میلادی برخی از مسافران متوجه شدند که کاغذ پاره‌هایی گاهی از زیر شنها بیرون می‌آید و بومیان برخی از آنها را به جای شیشه در و پنجره بکار می‌برند و خطوطی بر آن هست. انجمن جغرافیایی سن پطرزبورگ از سال ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۵ در آنجا حفریات علمی کرد و سه سال دکتر کلمنتز فرستاده فرهنگستان علوم روسیه دنباله کار را گرفت و سپس چند تن دیگر از دانشمندان روسی در آنجا کار کردند. جایی که در آن حفریات کردند در شمال تورفان یعنی در جایگاه شهریست که سابقا به آن کوشان می‌گفتند و مردم محلی به آن «خوچو» و مردم چین به آن «کائو چانگ» می‌گفتند. پس از چندی دولت آلمان دسته‌ای از دانشمندان خود را سه بار پی در پی به آنجا فرستاد. در ۱۹۰۲ هیئتی به ریاست «گرونودل» با اعانه فرهنگستان علوم مونیخ در سال ۱۹۰۴ هیئت دیگری به ریاست «فن لو کوک» به سرپرستی فرهنگستان برلن و در ۱۹۰۵ هیئت سومی به ریاست گرونودل و عضویت فن لو کوک به آنجا رفتند. سرانجام هیئت دیگری از فرانسه به ریاست پول پلیو مامور این کار شد و نتایج مهمتری بدست آمد. از آن جمله در غاری در "تون-هوانگ" یک جایگاه پنهانی کشف کردند و طومارهای خطی بسیار گرانبها در آن جا یافتند که اکنون در کتابخانه پاریس است. در میان اسنادی که بدست آمده تعدادی متون مانوی است که کارل زالمان دانشمند مشهو روسی و "ف. و. ک. مولر دانشمند آلمانی متون زبان دری آن و رادلف عالم روسی و فن لو کوک عالم آلمانی متون ترکی آنها را با رنج فراوان خوانده‌اند. در میان متنهای ترکی کتابی است درباره اعتراف به گناه در دین مانی که باستان شناس معروف مجار " سر اورل استاین" که بیشتر در هندوستان میزیسته به دست آورده و رادلف و فن لو کوک تدریجا آن را خوانده‌اند این کتاب به" خواس توانیفت" معروف است. در میان طومارهایی که در توئن هوانگ بدست آورده‌اند و مسافران اروپایی نتوانسته‌اند با خود ببرند و دولت چین آنها را به پکن برده و در کتابخانه مخصوصی که در آنجا ترتیب داده گذارده است طومار بزرگی است که تقریبا کامل است و چیزی از آن از میان نرفته است. شاوان و پلیو دانشمندان فرانسوی پی برده‌اند که این طومار یکی از کتابهای مانوی است و تفسیر آنها در مجله آسیایی پاریس منتشر کرده‌اند. اسناد دیگری به زبان ترکی اویغوری و پارسی باستان و سغدی و چینی است.[۱۶]

در سال ۱۹۶۹ در مصر شمالی یک دست‌نوشته خطّی کهن یونانی متعلق به ۴۰۰ پس از میلاد پیدا شد و امروزه «نسخه مانی کلن» نامیده می‌شود چرا که در دانشگاه کلن نگهداری می‌شود. این نوشته، بازگویی زندگانی مانی و نمو روحانی به همراه آگاهی‌هایی دربارهٔ آموزه‌های دینی مانی و دربرگیرنده بخش‌هایی از انجیل زندهٔ او و نامهٔ او به ادسا می‌باشد. مانی خود را ناجی و حواری عیسی مسیح معرفی می‌کرد. در پاپیروس قبطی مانی‌گری قرن چهارم، مانی به عنوان فارقلیط - روح القدس و عیسای نوین شناخته می‌شود.

این دین تا سده ۱۴ میلادی زنده بود و سپس پیروان خود را زیر فشارهای گوناگون سیاسی و دینی از دست داد.

ابوالقاسم اسماعیل‌پور

ابوالقاسم اسماعیل‌پور مطلق، نویسنده و اسطوره‌شناس، استاد دانشگاه شهید بهشتی در رشتهٔ فرهنگ و زبان‌های باستانی است.[۱][۲] او همچنین از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶، استاد دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای بوده‌است.[۳]

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ فعالیت‌های حرفه‌ای
    ۳ آثار
    ۴ ترجمه‌ها
    ۵ مقالات
    ۶ پانویس
    ۷ پیوند به بیرون

زندگی

ابوالقاسم اسماعیل‌پور در ۱۶ شهریور ماه سال ۱۳۳۳ در شهر بابل به دنیا آمد و دیپلم متوسطه‌اش را در همین شهر گرفت. در سال ۱۳۵۱ به تهران کوچ کرد و در ۱۳۵۶ از دانشگاه تهران لیسانس گرفت و در سال ۱۳۷۰ موفق به اخذ درجهٔ دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی از دانشگاه تهران شد. استادان شاخص او مهرداد بهار، احمد تفضلی، ژاله آموزگار، بدرالزمان قریب، عبدالحسین زرین کوب و شفیعی کدکنی بودند.
فعالیت‌های حرفه‌ای

    مدیر گروه زبانشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران از ۱۳۸۵.
    استاد مدعو در دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای (۲۰۰۴-۲۰۰۶)
    رئیس مرکز ایران‌شناسی انستیتو مطالعات خاورمیانه شانگهای (۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶)
    رئیس پژوهشکدهٔ زبانشناسی، کتیبه‌ها و متون پژوهشگاه میراث فرهنگی (۱۳۸۶-۱۳۸۸)
    عضو انجمن انسانشناسان ایران
    عضو هیات تحریریه مجله انسان‌شناسی ایران دانشگاه تهران
    عضو هیات تحریریه مجله نقد زبانهای خارجی دانشگاه شهید بهشتی
    عضو انجمن ایران‌شناسی اروپا (SIE)
    عضو انجمن بین‌المللی مطالعات مانوی (IAMS)؛[۴]

استاد مدعو در دانشگاه دولتی مسکو بخش ایرانشناسی از ۲۰۱۳.
آثار

    اسطوره آفرینش در آیین مانی، ویراست سوم، چاپ پنجم، نشر هیرمند ۱۳۹۳.
    اسطوره، بیان نمادین، انتشارات سروش، چاپ سوم، تهران: ۱۳۹۱.
    زیر آسمانه‌های نور (جستارهای ایران‌شناسی و اسطوره‌شناسی)، ویراست دوم با افزوده‌های تازه، نشر قطره، ۱۳۹۰.
    ادبیات مانوی (با همکاری مهرداد بهار)، تهران: نشر کارنامه، در دست انتشار).
    سرودهای روشنایی (جستاری در شعر ایران باستان و میانه و سرودهای مانوی)، اسطوره، تهران: ۱۳۸۶.
    بر سنگفرش بی بازگشت (مجموعه اشعار)، نشر اسطوره، تهران: ۱۳۸۷.
    هر دانه شن (مجموعه اشعار)، اسطوره، تهران: ۱۳۸۷.
    تا کنار درخت گیلاس (مجموعه اشعار)، اسطوره، تهران: ۱۳۸۸.

Manichaean Gnosis and Creation Myth, Pennsylvania university, 2005 A Handbook of Persian Literature, Ostoore Publisher, 2009
ترجمه‌ها

    ف. ژیران، اساطیر آشور و بابل، نشر قطره
    ف. ژیران، اساطیر مصر، نشر قطره
    ف. ژیران، بهشت و دوزخ در اساطیر بین‌النهرین، نشر قطره
    ف. ژیرو، اساطیر یونان، نشر قطره
    کارل گوستاو یونگ، رؤیاها، نشر قطره
    کارل گوستاو یونگ، ضمیر پنهان / نفس نامکشوف، نشر قطره
    هنر مانوی، هانس یواخیم کلیم کایت، نشر اسطوره، ۱۳۸۴.
    زبور مانوی، س. ر. س. آلبری، تهران: انتشارات اسطوره۱۳۸۷
    ادبیات گنوسی، گروه مولفان، نشر اسطوره، ۱۳۸۸
    اسطوره و آیین، گروه مولفان، نشر اسطوره ۱۳۸۸
    دانشنامه اساطیر جهان، گروه مولفان زیر نظر رکس وارنر، تهران: نشر اسطوره، چاپ چهارم۱۳۸۹
    مجموعه ۸ جلدی اشعار جهان، نشر اسطوره ۱۳۸۴-۱۳۸۵
    اساطیر جهان، گروه مولفان زیر نظر ویلیام داتی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۲.

مقالات

    «میتره در باستانشناسی ایران»، مجله باستان‌شناسی و تاریخ، س ۲، ش ۷۲، بهار/تابستان ۱۳۶۷.
    «زبور مانوی: گفتاری در شعر ایران باستان»، زنده رود: فصل نامه فرهنگ، ادب و تاریخ، ش ۲و۳و زمستان۱۳۷۱-بهار ۱۳۷۲.
    "میتره در اوستاً، مجله باستان‌شناسی و تاریخ، س ۹، ش ۱، آبان ۱۳۷۴.
    «ویژگی‌های کلی شعر ایرانی در دوره میانه»، ایران شناخت: نامه انجمن ایران شناسان کشورهای مشترک‌المنافع و قفقاز، ش ۷، زمستان ۱۳۷۶.
    «مهرنامگ، سرودنامه‌ای مانوی» یاد بهار: یادنامه دکتر مهرداد بهار، تهران: انتشارات آگاه، زمستان ۱۳۷۶.
    «بررسی تطبیقی ترانه‌های امیر پازواری و اشعار هجایی پهلوی اشکانی و فارسی میانه»، ایران شناخت، ش ۹، تابستان ۱۳۷۷. تجدید چاپ با عنوان «ترانه‌های طبری امیر پازواری و اشعار هجایی ایرانی» در پژوهش نامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، ش ۳۲، زمستان ۱۳۸۰.
    «بازسازی ارژنگ مانی»، مجله باستان‌شناسی و تاریخ، ش۱و۲، پاییز و زمستان ۱۳۷۶، بهار و تابستان ۱۳۷۷.
    «بررسی تطبیقی دیباچه مثنوی معنوی و اشعار گنوسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، س۳۵، ش۱و۲، ش. م. ۱۳۶-۱۳۷، ۱۳۸۱.
    «بررسی شعر پارتی و فارسی میانه»، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران، س۱، ش۲، پاییز ۱۳۸۰.
    «بررسی اوزان اشعار ودایی- سنسکریت و اشعار ایرانی»، تک درخت: جشن نامه محمدعلی اسلامی ندوشن، تهران: انتشارات آثار / یزدان، بهار ۱۳۸۰.
    «بازتاب فرهنگی کیش مانوی»، پژوهش نامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، ش ۳۳، بهار ۱۳۸۱.
    «تیرماه سیزه (جشن تیرگان) و اسطوره تیشتر»، نامه انسان‌شناسی: فصل نامه انجمن انسان‌شناسی ایران، س۱، ش۱، بهار و تابستان ۱۳۸۱
    «کیش گنوسی و عرفان مانوی»، نامه مفید: مجله علمی پژوهشی دانشگاه مفید، س ۸، ش ۲، ش. پ. ۳۰، تابستان ۱۳۸۱.
    «سروده‌های گاهانی»، اباختر: فصل نامه علمی پژوهشی، س۱، ش۱و۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۱.
    «درونمایه‌های اساطیری نوروز»، مجله مطالعات ایرانی، مرکز تحقیقات فرهنگ و زبان‌های ایرانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، س ۲، ش ۴، پاییز ۱۳۸۲.
    «مانی و مانویت در روایات کهن پارسی تا سده پنجم هجری»، پژوهشنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش۳۸، تابستان ۱۳۸۲.
    «افسانه سفر مانی به چین بر پایه فارسنامه ابن بلخی و شرفنامه نظامی»، نامه ایران باستان: مجله بین‌المللی مطالعات ایرانی، س ۳، ش ۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۲(تاریخ انتشار دی ۱۳۸۳)
    «جستاری در شعر ایرانی میانه غربی»، مجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا، س۱۳و ۱۴، ش۴۸و۴۹، زمستان ۱۳۸۲ و بهار ۱۳۸۳

آیین مانوی

دین مانوی آئینی عرفانی و ترکیبی از ادیان مسیحیت ٫ زرتشتی و گنوسی بود که مانی[۱] پسر فاتک همدانی آن را در سدهٔ سوم میلادی در ایران‌شهر بنیان گذارد[۲]. در این دین از مسیحیت ایده مسیح منجی وارد شده‌است و از دین زرتشتی یا زروانی اعتقاد دوگانه به نیکی و بدی[۳]. تاثیرپذیری دین مانی از مذهب بودایی نیز بصورت ورود اصل تناسخ به این مذهب مشهود و آشکار است. دین مانی برپایه ثنویت استوار است و همین مورد آن‌را مانند دین مندایی در رسته ادیان ایرانی قرار می‌دهد. در مانویت جنگ میان دو دنیای تاریکی و نور منجر به نابودی ماده و رهایی روح می‌شود. دنیای مادی در دین مانوی نماد تاریکی و پلیدی است و انسان که موجودی دوگانه‌است (روح از دنیای روشنایی و جسم از دنیای تاریکی) می‌تواند به نیروهای روشنایی برای پیروزی نهایی کمک کند.[۴] این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا و مصر و هند و چین و آسیای مرکزی سایه گستراند. و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالمگیری خود را حفظ نموده بود. پس از آن اندک اندک از همه‌گیری‌اش کاسته شد. عناد موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزه‌هایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانوی گری را در جهان فراهم ساخت. کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد اعلام کرده بود. با این‌حال مانویان همبستگی خود را تا مدت‌ها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند[۵].

در آیین مانوی انسان دارای دو بعد خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران آفرینش می‌باشد. انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافیها را به بوته فراموشی بسپارد. توجه به آنچه به روح بازمی‌گردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوق‌ها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی می‌شد. اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز می‌شود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی باز می‌گردند. اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفته‌اند و سده‌هاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تاثیرات غیر قابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی می‌توان بازیافت[۶].

علاقه مانویان به نوشتن آثار خود همراه با خلاقیت هنری موجب گسترش فنون کتاب‌آرایی, نقاشی، موسیقی و خوشنویسی گردید. پیروان دین مانی که دیناور نامیده می‌شدند در نشر عقاید و خلاقیت‌های ادبی و شاعرانه خود بسیار کوشا بودند و همین باعث بوجود آمدن ادبیات و خط مانوی شد که عمدتاً به زبان‌های سریانی, پارسی میانه, پهلوی اشکانی, سغدی, قبطی, ترکی اویغوری و چینی بود. آثار مانویان معمولاً بر روی چرم یا پاپیروس نوشته می‌شد و نوشته‌ها با رنگ و شکل و طرح تزئین می‌شدند. مانی را بدلیل نگاشتن کتاب ارژنگ که سرتاسر نقاشی بود پیامبر نقاش نیز خوانده‌اند[۷].

دین مانوی احتمالاً در فاصله قرون سیزدهم تا هفدهم میلادی در جنوب چین برای همیشه از میان رفت. نزدیک‌ترین دین زنده جهان به مانویت آیین مندایی است که صابئین استان خوزستان بدان معتقد می‌باشند.


محتویات

    ۱ منبع شناسی
        ۱.۱ آثار مانی
            ۱.۱.۱ انجیل
            ۱.۱.۲ گنج زندگان
            ۱.۱.۳ اسرار
            ۱.۱.۴ غولان
            ۱.۱.۵ رساله‌ها و نامه‌ها
            ۱.۱.۶ فراقماطیا
            ۱.۱.۷ اوراد و مزامیر
            ۱.۱.۸ ارژنگ
        ۱.۲ آثار غیر مانوی
        ۱.۳ آثار عربی
        ۱.۴ آثار یونانی و لاتین
        ۱.۵ آثار پهلوی
        ۱.۶ آثار چینی
        ۱.۷ آثار سریانی
        ۱.۸ آثار پارتی
        ۱.۹ آثار قبطی
            ۱.۹.۱ مواعظ
            ۱.۹.۲ کفالایا
            ۱.۹.۳ مزامیر
    ۲ پیشینه
    ۳ گسترش پیروان
        ۳.۱ زوال کیش مانوی
    ۴ اساطیر و ایزدان مانوی
        ۴.۱ دوران جدایی کامل نور و ظلمت
        ۴.۲ آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی
        ۴.۳ آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ
        ۴.۴ آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پاره‌های نور
        ۴.۵ اسطوره پایان جهان
    ۵ تعلیمات و آموزه‌های دینی
        ۵.۱ جهان‌بینی مانوی
        ۵.۲ احکام و آداب
        ۵.۳ مراتب و رده‌های دینی
        ۵.۴ زندگی پس از مرگ
    ۶ فرقه‌های مانوی
    ۷ هنر و ادبیات مانوی
        ۷.۱ نمونه‌ای از اشعار مانویان
    ۸ عرفان مانوی و تاثیر آن بر تصوف اسلامی
    ۹ تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
    ۱۰ جستارهای وابسته
    ۱۱ پانوشت
    ۱۲ پانویس
    ۱۳ منابع
    ۱۴ پیوند به بیرون

منبع شناسی

آموزه ها و آثار مانی، فعالیت ها و کتاب های پروان و شاگردان او، نیز نوشته های انتقادی مخالفان مانی و پیروان ادیان دیگر، هر یک سهم بسزایی در ارائه تصویری روشن و کامل از مانی بر عهده دارند.[۸]
آثار مانی

مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. عقیده بر این است که بخشی از این آثار توسط روحی که مانی آن را «توم» یعنی «همزاده» می نامید، به او وحی شده است. از اصل آرامی این آثار، حتی یک سطر، در تورفان محفوظ نمانده است، اما ترجمه بسیاری از آنها در دستنویس های ایرانی به گونه ای باقی مانده است که در بیشتر موراد نمی توان مشخص کرد که هر قطعه از کدام کتاب است. نام این هفت کتاب، انجیل زنده (انجیل بزرگ)، گنج زندگان، اسرار، غولان، رساله ها و نامه ها، فراقماطیا و مزامیر و اوراد است[۹].
انجیل

نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. این کتاب به تعداد الفبای سریانی به 22 بخش تقسیم شده است. در کتاب الفرست ابن ندیم از آن ذکری نشده است. به گفته بیرونی، هر فصلی از آن با یکی از حروف ابجد شروع می شده است. یعقوبی تعداد انجیل ها را 12 ذکر کرده که احتمالاً اشتباه و به جای 22 است. مقدمه و بخش کوتاهی از فصل اول (الف) این انجیل به فارسی میانه منتشر شده است. در این متن، کتاب «اِوینگلیون زنده چشم و گوش» نامیده شده است.، شاید به این سبب که بخشی از آن دربردارنده اندرزهایی برای مراقبت کردن از حواس بوده است. نام انجیل در یک قطعه دیگر به فارسی میانه نیز آمده است. متن در بردارنده نقل قول های کوتاهی از نامه های مختلف مانی و دیگر آثار او مانند «گنج زندگان» است. این قطعه آسیب فراوان دیده است.[۱۰]
گنج زندگان

تا کنون هیچ متنی از این اثر به زبان های ایرانی شناخته نشده است. عنوان اصلی این کتاب در یک متن سغدی (به نقل از متنی به فارسی میانه) «سمیتیها»[پانوشت ۱] آمده است. در منابع گوناگون از جمله متون قبطی و چینی و عربی و فارسی، ترجمه این عنوان ذکر گردیده است. ابن ندیم در الفهرست، این کتاب را سِفرالاحیاء، بیرونی در آثارالباقیه و ماللهند و یعقوبی در تاریخ خود، کنزالاحیاء نامیده اند. بیرونی در ماللهند، مطلبی از این کتاب را، درباره جنسیت فرشتگان، نقل کرده است و یعقوبی آورده است: مانی در این کتاب به توصیف آنچه از پاکی نور و آنچه از فساد تاریکی در روح وجود دارد، می پردازد و کارهای پست را به تاریکی نسبت می دهد.[۱۱]
اسرار

این نام تا کنون در هیچ متنی دیده نشده است، اما ترجمه های چینی اثر نشان می دهد که این کتاب در فارسی میانه غربی «رازان» (جمع راز) نام داشته است. ابن ندیم در الفهرست نام کتاب را سِفرالاسرار آورده و عنوان 18 فصل آن را ذکر کرده است، اما این مطلب هیچ کمکی به شناسایی قطعات ایرانی نمی کند. یعقوبی در تاریخ خود، گفته است که مانی در سفرالاسرار به آیات انبیاء طعنه زده است. بیرونی در فهرست کتب محمد بن زکریاء رازی می گوید که به مطالعه سفرالاسرار علاقه مند شده و مدت چهل و اندی سال در آرزوی بدست آوردن آن بوده و وقتی آن را به دست آورده، دربردارنده هذیانِ بَحت (خالص) و هجرِ (پریشان‌گویی) محض یافته است.[۱۲]
غولان

ابن ندیم در الفهرست آن را سِفرالجبابره ذکر کرده است . این اثر در پارتی کوان (kawān) نامیده شده است. کَو (kaw) بازمانده کوی (-kauui) اوستایی و کی (kay) فارسی میانه است که یکی از معانی اصلی آن «جنجگوی ایرانی غیرزرتشتی» بوده که سپس با معنی «جبار» به کار رفته است. قطعاتی از این اثر به زبان های فارسی میانه و سغدی به دست آمده است. کوان بر اساس کتاب اول «اخنوخ» (ادریس) است. کتاب اول اخنوخ در سده دوم مپیش از میلاد نوشته شده است. روایت کامل از کتاب اول اخنوخ تنها به زبان حبشی باقی مانده است و از این رو به کتاب مانی، کتاب اول اخنوخ نیز می گفته اند. مانی از ترجمه سریانی کتاب اخنوخ که اکنون وجود ندارد، استفاده کرده است. اصل کتاب بعدها به شش (یا هفت) زبان ترجمه شده و قطعات یا اقتباس هایی از روایات یونانی، لاتینی، پارتی، فارسی میانه، سغدی و قبطی آن به دست آمده است. این کتاب درباره فرشتگانی است که هبوط کردند و توسط مانی به دیوانی تغییر شکل یافتند که در هنگام ایجاد جهان در آسمان ها زندانی شدند و بعد شورش کردند و چهار فرشته بزرگ آنان را دوباره دستگیر کردند، اما دویست تن از آنان گریختند و به زمین آمدند. پیروان مانی که کوان را به فارسی میانه ترجمه کردند، بسیاری از نام های ایرانی مانند سام، نریمان، گشتاسب، زریل (زریر)، خدوس (هوتوس) همسر گشتاسب و در یک روایت سغدی، آراین ویژن (ایرانویج) را جایگزین نام های سامی کردند. در این واقع روش کار آن بوده که اصطلاحات و حتی نام های ایزدان ماه ها و اسم های اساطیری را به زبان های دیگر ترجمه می کردند تا برای گویندگان آن زبان ها ناآشنا نباشد.[۱۳]
رساله‌ها و نامه‌ها

نامه هایی است که مانی در زمان ها و مکان های مختلف به رهبران جوامع مانوی نوشته است. این مجموعه در فارسی میانه «دیوان» (dĩwān جمع dĩb به معنی نوشته و نامه) نامیده شده و همین عنوان در یک سند مانوی به زبان چینی، از فارسی میانه وام گرفته شده است. اصل این نامه ها به زبان اصلی یا به صورت ترجمه به یکی از زبان های ایرانی، باقی نمانده است ولی بعضی از آن نقل قول های کوتاهی، که صورت اندرز و سخنان حکیمانه دارد، در برخی از متون فارسی میانه و سغدی مانوی، آمده است.[۱۴] ابن ندیم در الفهرست، فهرستی از عناوین 77 نامه را آورده که عنوان تعدادی از آنها به این قرار است:

    رسالة الاصلین یا رسال دوبن: ظاهراً رساله ای درباره دو اصل نیکی و بدی بوده که در فارسی میانه «دو بن» (dō bun) نامیده شده است.[۱۵]
    رسالة هند العظیمه یا رساله بزرگ هند: از این رساله در نوشته های تورفان جمله هایی باقی مانده است.[۱۶]
    رسالة ارمینیه یا رساله ارمنستان :

در متنی سغدی از تورفان از rmyb frwrtyy (رساله ارمنستان) نقل قول هایی شده است.[۱۷]

    رسالة وحمن فی خاتم الفم یا رساله وحمن در مُهر دهان: در میان نوشته های تورفان به فارسی میانه frwrdg y mwhr و به پارتی mwhrdybyy و به سغدی mwhr dyβyy به معنی «نامه مُهر» آمده است.[۱۸]
    رسالة کلمات العشر یا رساله سخنان دهگانه (فرایض دهگانه).[۱۹]
    رسالة حطا یا رساله حطا: در قطعه ای از تورفان به زبان فارسی میانه، نقل قول هایی از این رساله آمده است.[۲۰]

فراقماطیا

ابن ندیم نام این کتاب را همین گونه نقل کرده است. اصل این واژه یونانی است که به سریانی وارد شده است. پراگماتیا در یونانی به معنی کار و پیشه است که سپس در معنی «رساله» به کار رفته است. ظاهراً این کتاب دستورهای دینی مانی، نیز رسائل عملی و تاریخی مانوی را در بر داشته است. نام این اثر در متون قبطی و چینی آمده ولی نشانه ای از آن در متون مانوی ایرانی دیده نشده است.[۲۱]
اوراد و مزامیر

مجموعه ای از آثار دعایی مانی است که شامل دو زبور منظوم نیز هست. هیچ یکی از دعاها به فارسی میانه شناسایی نشده است، اما یک متن سغدی نشان می دهد که متن منظوم مفصلی به نام «آفرین بزرگان»[پانوشت ۲] توسط مانی تصنیف شده است. بسیاری از قطعات این متن به پارتی، فارسی میانه و سغدی در دست است. این زبور دربردارنده دعاهایی خطاب به پدر بزرگی و ایزدان آفرینش سوم است که امور جهان کنونی را بر عهده دارند. عبارت معینی در این زبور تکرار شده است. زبر دیگر «آفرین تقدیس»[پانوشت ۳] نام دارد، چه هر یک از دعاها با واژه قادوش [پانوشت ۴] آغاز می شود. ساختمان این زبور نیز مانند زبور نخستین است.[۲۲]
ارژنگ

از کتاب هایی که به مانی نسبت داده شده، ارژنگ، مجموعه ای از نقاشی ها است که مانی به وسیله آن آفرینش را آنگونه که تصور می کرده، به ویژه جهان روشنی و تاریکی را، به تصویر کشیده و بر آن شرح نوشته است. این مجموعه به زبان پارتی آردهنگ[پانوشت ۵] و به فارسی «ارتنگ»، «ارثنگ» و «ارژنگ» نامیده شده است. این اثر به یونانی «ایقون»، در قبطی «ایقونس» و در کتب مانوی چینی «تصویر دو اصل بزرگ» نامیده شده است. از این کتاب در قرن پنجم (یعنی دوران غزنویان و سلجوقیان) نسخه ای در غزنه وجود داشته و ابولمعالی در کتاب فارسی خود «بیان الادیان» از آن نام برده است. از آردهنگ اثری به جا نمانده ولی قطعاتی از یک تفسیر پارتی به نام «توضیح آردهنگ»[پانوشت ۶] از تورفان به دست آمده است که داستان های تمثیلی بسیاری دارد.[۲۳]


آثار غیر مانوی
آثار عربی
آثار یونانی و لاتین
آثار پهلوی

در ادبیات پهلوی، اثر جدلی معروفی به نام شکند گمانیک وزار از مردان فرخ پسر هرمزدداد، احتمالاً از سده نهم میلادی در دست است. مولف خود این نام را به معنی «گزارش گمان‌شکن» یا شرح از میان‌برنده شک و تردید است، بر کتاب نهاده است. او سبب تالیف کتاب را چنین ذکر کرده است که دز زمان وی ادیان و فرقه های گوناگوی پیدا شدند و او از همان کودکی مشتاقانه در جستجوی حقیقت بود، برای یافتن آن به سرزمین های گوناگون سفر کرد و سرانجام مطالب کتاب خود را گردآورد و مدون ساخت تا در دفع شبهه نوآموزان در برابر معارضان به کار آید.[۲۴]

مردان فرخ از آثار دانشمندان زرتشتی همعصر خود مانند آذرباد یاوندان و روشن پسر آذرفرنبغ فرخزادان و به ویژه از کتاب دینکر استفاده کرده است، تا آنجا که فصل 239 (الف) کتاب سوم دینکرد عیناً قصل نهم شکند گمانیک وزار را تشکیل می دهد. نویسنده اشاره می کند که نمی خواسته است دین زرتشتی را به گونه ای موروثی بپذیرد، بلکه بر آن بوده است که با استدلال و منطق بدان بگرود و در این راه به آثار نویسندگان دست یافته و از فریب فرقه های دیگر، به ویژه مانویان رها گشته است. متن پهلوی کتاب از میان رفته و امروز تحریر پازند و ترجمه سنسکریت آن در دست است. مطالب کتاب را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد. فصل های 2 تا 10 درباره اصول اعتقادات زرتشتی است و فصل های پایاینی (11 تا 16) که جنبه جدلی دارد، در رد دین های مختلف است: اسلام (فصل های 11 و 12)، یهودی (فصل های 13 و 14)، مسیحی (فصل 15) و مانوی (فصل 16) است و این فصل آخر، به سبب افتادگی دستنویس ناقص مانده است. وجود واژه ها و اصطلاحات مانوی در این فصل کتاب نشان از آن دارد که متن پهلوی گم شده می باید از اسناد مانوی، به طور مستقیم، استفاده کرده باشد.[۲۵]

در کتاب سوم دینکرد، حدود یک سال پس از مرگ مانی، آذرباد مارسپندان، موبدان موبد شاپور دوم (309-379 میلادی) به رد نظرات مانی (که دو یا سه تای آن جعلی است) پرداخته و اختلاف نظرهای مانوی و زرتشتی را برشمرده است.[۲۶]
آثار چینی
آثار سریانی
آثار پارتی
آثار قبطی

دستنویس های قبطی بسیاری در سال 1930 میلادی در مصر کشف شد. از طریق این متون، آگاهی درباره مانی و مانویت افزایش یافت. متون قبطی روشنایی بیشتری بر بسیاری از سنن مربوط به زندگی و مرگ مانی افکند. از میان این دست نویس ها، سه کتاب مواعظ، کفالایا و مزامیر منتشر شده است.[۲۷]
مواعظ

بخش های اول و دوم این اثر مربوط به اواخر سده سوم، بخش سوم حدود سال 300 میلادی و بخش چهارم بدون تاریخ است. کتاب شامل مرثیه ای در مرگ مانی، آثار بازمانده از او، پایان زندگی مانی، مرگ شاپور، آخرین سفر او، آمادگی مانی برای مرگ و ورود به سرزمین روشنی، سوگواری پیروان مانی در مرگ او، اخبار مرگ مانی، مراسم تدفین و نیز مطالبی درباره سیسینوس، جانشین مانی و آفرینش و پایان جهان است.[۲۸]
کفالایا

شامل اسناد باارزش مانوی مربوط به سده چهارم میلادی است. کتاب ظاهراً از زندگی نامه خود او اقتباس شده است.[۲۹]
مزامیر

مزامیر مانوی متعلق به سده چهارم میلادی هستند و همه بجز مزامیر توماس ویژگی مشترکی دارند و آن این است که با یک دعا پایان می یابند. هر زبور در ستایش عیسی، مانی، گزیدگان و مانویانی است که احتمالاً از شهدا بوده اند. بدین ترتیب نام مانی تقریباً در تمام مزامیر آمده است. بعضی از آنها جزئیات شاعرانه ای درباره خصوصیات مانی به دست می دهند. زبور شمار CCXXVI درباره بردباری مانی و شرح حضور مانی در برابر شاه، مرگ مانی و مثله شدنش می پردازد. در همین زبور فهرست کتاب های مانی به شکل نمادین خاصی معرفی شده است. نوشته ها با اجزای سازنده دارویی قوی مقایسه شده اند. خود مانی پزشک بزرگ نامیده شده و کتاب هایش اجزای نوشدارو است که درمان‌بخش همه دردها و رنج‌ها است.[۳۰]
پیشینه
حدود سیاسی کشور ایران در زمان ظهور مانی در دوره فرمانروایی شاپور یکم.

این آیین در ایران دوران ساسانیان مخصوصا در دوره شاپور یکم و پس از آن پادشاهی یکساله هرمز گسترش فراوانی داشته‌است. مانی پیش از پادشاهی شاپور یکم در زمان اردشیر بابکان ایران را ترک و به چین و هندوستان سفر کرده بود.[۳۱] از آنجا به ایران بازگشته و در راه بازگشت ضمن تبلیغ آیین خود به جندی شاپور نزد شاپور یکم رفته و دین خود را بر او عرضه نمود. با وجود مخالفت روحانیان زرتشتی مانی موفق می‌شود از شاپور برای گسترش ایدئولوژی جدید خود اجازه تبلیغ بگیرد. او کتابی بنام شاپورگان را نیز تالیف کرده و به شاپور تقدیم نمود.[۳۲] در دوره هرمز یکم شاه ساسانی که ظاهراً بر کیش مانوی بود گسترش دین با مشکلی مواجه نشد اما تحریکات کرتیر موجب شد که بهرام یکم ساسانی فرمان کشتن و دارآویختن مانی را در جندی شاپور صادر کند.[۳۳] بدنبال این حادثه و مهاجرت مانویان از ایران به سوی چین و روم و ممالک دوردست شاهنشاهی ساسانی دین مانوی وارد مرحلهٔ جدیدی شد. مانویت که از جمله فرقه‌های عرفانی گنوستیک است و به فروتنی و سیر عرفانی گرایش دارد به مدت هشتاد سال دین رسمی دولت اویغورستان در چین بود. دین مانی تا پایان سال ۲۷۳ میلادی در سرتاسر ایران منتشر شد و پس از آن با سرعت بیشتری سایر سرزمین‌های متمدن آن زمان را نیز در برگرفت. از آنجا که مانی خود را فارقلیط بشارت داده شده می‌نامید، آیینش هرجا که می‌رسید بسرعت بر اساس زبان و فرهنگ و اساطیر آن منطقه درمی‌آمد و به گونه‌ای بومی می‌شد. همین ویژگی از عوامل اساسی پیشرفت و گسترش آن بود.[۳۴] خود مانی این مهم را به زبان پارسی میانه به اینصورت بیان کرده‌است:

    den ig man wizid az abarigan den i peshinigan pad dah xir fray ud wihtar ast...den i ahenagan pad yak shahr ud yak izwan bud.den i man ad ku pad harw shahr ud wisp izwan paydag bawad ud pad shahran duran keshihed

ترجمهٔ فارسی امروزی:

    دینی که من گزیدم از دیگر دین پیشینیان به ده چیز برتر و بهتر باشد... دین پیشینیان به یک شهر و یک زبان بود. پس دین من چنان است که به هر شهر و همه زبان‌ها پیدا خواهد بود و به کشورهای دور آموخته خواهد شد.

آغاز این آیین به میانرودان باز می‌گردد و در نزدیکی مداین پدر مانی فاتک که پیرو مذهب مندایی یا فرق گنوسی الخسائیه بود راه جدیدی در پیش گرفت و قناعتگری ویژه‌ای پیشه کرد.[۳۵] خود مانی بواسطهٔ الهامی که بیان داشته بود از فرشته‌ای بنام توم یا همان همزاد دریافت کرده از خوردن گوشت و شراب و معاشقه با زنان پرهیز کرده و راه سفر هندوستان پیشه ساخت. مانی که در محیطی -از نظر عقاید بومی در تضاد، پرورش یافته بود باورهای مختلف ادیان رایج در آن منطقه را جذب نمود و درپی سفر به هندوستان تناسخ را نیز بدان افزود.[۳۶] نزدیکی دین مانوی با دین مندایی و مسیحی و زرتشتی و بودایی و نیز فرقه‌های گنوسی موید این نکته می‌باشد.[۳۷]
گسترش پیروان
نقشه نمایانگر نفود آیین مانی در سده‌های سوم تا پنجم بعد از مسیح
نگارهٔ هرمز یکم ساسانی که در دوران فرمانروایی یک ساله وی مانویان در آرامش بودند.

مانویان برای گسترش آیین خود شیوه خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقهٔ جغرافیایی که نفوذ می‌کردند نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگی‌ها به نام اساطیر و شخصیت‌ها و قهرمانان آن منطقه در می‌آوردند. اینگونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند.[۳۸] نیز از آنجا که اسطوره‌های مانوی از ترکیب اساطیر ایرانی, عقاید گنوسی و اساطیر بابلی و هندی و سامی بویژه مسیحی الهام ترکیب شده بود در سطح وسیعی که زرتشتیان و مسیحیان و بوداییان حضور داشتند این دین براحتی جای خود را در آن میان اهالی باز می‌نمود.[۳۹]

در ایران پس از کشته شدن مانی بیشتر پیروان این دین که مرکز اصلی شان خوزستان و بابل بود به سوی شرق ایران رهسپار گشتند. در مصر با وجود پیشینه اختلافات مذهبی میان مسیحیان و مهرپرستان و سایر ادیان و فرقه‌ها مانویت به گونه‌ای فزاینده راه رشد و ترقی را پیمود.[۴۰]

در غرب نفوذ مانوی‌گری رنگ و بوی مسیحی به خود گرفت و با وجود اینکه مانی خود را فارقلیط مسیح معرفی کرده‌بود حجم زیادی از آثار مانوی غرب به ستایش عیسی مسیح پرداخته شد. نام عیسی وارد ایزدان مانوی غرب شد.[۴۱] و در بسیاری کتب آموزه‌های عیسی وارد گردید. بعدها فرقه‌های متعددی از مانویان غرب راه خود را ادامه دادند و همین علاقه به عیسی باعث شد که تا مدت‌ها آنان را در فرقه‌های مسیحی بشمار آورند.[۴۲] بخشی از میراث مانویان غرب نیز تحت تاثیر فرقه‌های گنوسی و تعمیدی اردن قرار داشت. در ایتالیا این مذهب از طریق مهاجران اهل شمال آفریقا به شهرهایی مانند ناپل, جنوا و رم نفوذ کرد. در خلال سال‌های ۳۷۲ تا ۵۲۴ از حضور این آیین در رم گزارش‌هایی دردست است و در همین دوران مانویت به اسپانیا نیز کشیده شد. برخی از پادشاهان سلسله واندال مانند گایسریک و هونریک مانویانی معتقد بوده‌اند.[۴۳]

در منطقه غرب چین و ختن که عمدتاً اقوام ایرانی تبار مانند سکاها و سغدیها می‌زیستند مانوی گری به اندازه‌ای رشد کرد که حتی میان مهاجمان بعدی آن منطقه که ترک‌های اویغوری بودند نیز به اندازه‌ای گسترش یافت که نزدیک به یک قرن دین رسمی حکومت اویغوری چین شد. این اتفاق زمانی افتاد که خاقان تنگ لی – مئویو (۷۵۹-۷۸۰) بر با فتح سرزمین‌های مجاور با این اندیشه نو آشنا شده بود. در کتیبه‌ای بنام قرابلقاسون دربارهٔ پذیرش دین مانی از سوی ترکان اویغور آمده:

    «کشوری با عادات وحشیانه که بوی خون از آن برمی‌خاست، به سرزمینی مبدل شد که مردمان آن به طبخ با سبزیجات روی آوردند، کشوری که در آن کشت و کشتار امری عادی بود، مردم به نیکوکاری ترغیب می‌شدند».[۴۴]

با وجود اینکه مانی زمانی را در هندوستان گذرانده بود اطلاعی از نفوذ مانوی گری در هندوستان دردست نیست.
زوال کیش مانوی
چهرهٔ بهرام یکم، که فرمان قتل مانی و کشتار مانویان را صادر کرد.

مانی که در دوران فرمانروایی شاپور یکم ظهور کرده بود در پیشگاه وی حاضر شد و با ارائهٔ کتاب دینی خود به زبان پارسی بنام شاپورگان از وی اجازهٔ تبلیغ گرفت.[۴۵] خود مانی در کفالایا بیان می‌کند زمانی که در هندوستان بود خبر درگذشت اردشیر بابکان را شنیده و به سرعت بسوی ایران آمده تا دین خود را بر شاپوریکم عرضه دارد. در دورهٔ یکساله پادشاهی هرمز یکم که جانشین شاپور ساسانی بود نیز مخالفتی با وی نشد ولی در دورهٔ بهرام یکم به دلیل مخالفت شدید روحانیون زردشتی، تحت تعقیب قرار گرفته کشته شد و پیروانش نیز اسیر پیگرد و ایذاء گشتند.[۴۶]

شرایط دین مانوی در روم مسیحی نیز مانند ایران پس از شاپور بود. در سال ۲۹۷ میلادی یعنی دو دهه پس از اعدام مانی دیوکلسین امپراتور روم دربارهٔ گسترش این آیین در مناطق مدیترانه‌ای امپراتوری هشدار داده بود.[۴۷] کلیسای روم حکم الحاد و تکفیر مانویان را صادر کرد و پیروان آن بشدت تحت فشار قرار گرفتند.سنت آگوستین قدیس که از بزرگترین متکلمان مسیحی بشمار می‌رود دوره‌ای را بعنوان پیرو مانی گذرانده بود و پس از بازگشت به مسیحیت در کتاب اعترافات خود حملات تندی به مانویان بروز داد.[۴۸]

در دورهٔ اسلامی نیز این مخالفت‌ها وجود داشت و با روی کار آمدن عباسیان شدیدتر شد.[۴۹] مهدی خلیفه عباسی به فرزندش هادی سفارش می‌کند نسل زنادقه و مانویان را از جهان براندازد، یا مثلاً خلفای عباسی برای پیداکردن مانویان روش خاصی داشتند. بدینگونه که آنها را وادار می‌کردند که مرغی را سر ببرند و ازآنجا که آزار جانداران در آئین مانی روا نیست آنان با سرباز زدن از این فرمان ماهیت مانوی خود را آشکار نموده و کشته می‌شدند.[۵۰] بهرحال بنظر می‌رسد آیین مانی تا سده‌های هفدهم یا هجدهم نیز دوام آورده باشد. به ویژه اینکه در چین معبدی نسبتاً جدید کشف شده که بر روی آن نوشته شده‌است: «بنام پدر روشنایی» و این نامی نیست که در آیینی دیگر بجز مانوی بکار رفته باشد.[۵۱]

در مناطق غربی چین با وجود اینکه دین مانوی میان اویغورها پذیرفته شده بود و خاقان‌های اویغور آن را بعنوان دین رسمی دربار شناخته بودند اما پس از شکست ایغورها از قرقیزها دین مانوی مطرود و پس از مدتی جای خود را به اسلام سپرد. هرچند شواهدی از حیات دراز مدت این آیین در آن منطقه و البته در اختفا باقی‌مانده‌است.[۵۲]
اساطیر و ایزدان مانوی
نگارگری مانوی بدست آمده از خوچوی چین

دین مانوی آنگونه که خواست مانی بوده در هر منطقه با باورها و اساطیر بومی تلفیق می‌شد.[۵۳]. به نحوی که نام ایزدان و اساطیر این دین در متون سریانی با متون فارسی میانه متفاوت است که بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد. متون قبطی و رومی نیز تا حد زیادی تحت نفوذ عقاید مسیحی است و پاپیروس‌های مصر نیز این نکته را بخوبی اثبات می‌کند.[۵۴] اما اسطوره آفرینش با وجود تفاوت‌های نام‌ها و جای‌ها یکی است و بیشتر برپایه ثنویت ایرانی و تفکیک کاملاً قلمرو روشنی و تاریکی که ریشه در عقاید زروانی دارد بنا شده‌است.[۵۵] در طرح اساطیر دینی آفریننده از سنت‌های هندی نیز مشخصا بهره برده‌است. دوران آفرینش و سرنوشت جهان به چهار دورهٔ جدایی نور و ظلمت، آفرینش نخستین، آفرینش دوم، آفرینش سوم و پایان جهان و شکست تاریکی تقسیم می‌شود.[۵۶]
دوران جدایی کامل نور و ظلمت

در آیین مانی آمده که در آغاز جهان بر دو بخش بود که خوبی و نور در بالا بود و از سه جهت شمال و شرق و غرب نامحدود و تاریکی و بدی در زیر بود و از سمت جنوب و شرق و غرب نامحدودی داشت.[۵۷] جهان نور جهان شادی و پاکی و جای خدای آسمانی یا «زروان» بود و در زیر که محلی کثیف و پلیدش خوانده بود خدای تاریکی بسر می‌برد.[۵۸] زروان یا پدر روشنایی در اوج خرد و شادی بود و سرزمین تاریکی قلمرو فرمانروایی جاهل و کودن بود و هیچ چیز از آفرینش خدایی نیز نمی‌دانست. میان نور و ظلمت جنگی در گرفت که در نهایت اهریمن پیروز شد و نور و روح به اسارت تاریکی و ظلمت و جسم رفتند. مانی بر این باور بود که این اسارت همچنان باقی‌مانده‌است.[۵۹]
آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی

در اسطوره‌های مانوی، روشنایی و تاریکی هر دو ازلی و قدیم بوده و پیش از آفرینش وجود داشته‌اند و از هم جدا بوده‌اند.[۶۰] اما نور از جایگاه اصلی خود به سرای جسمانی و تاریکی جهان مادی سقوط می‌کند. زمانی شهریار تاریکی به مرز دیار روشنی آمده و با دیدن فروزه‌های نور به وجد آمده دچار حسد و رشک شد و بنا را بر فتح دیار روشنایی گذارد.[۶۱] زمانی که شهریار تاریکی که بصورت بیکرانه در جنوب سرزمین روشنایی قرار داشت به جهان نورانی چشم طمع دوخت٬ شهریار روشنایی یا همان زروان٬ مادر زندگی را پدید آورد و از او انسان نخستین یعنی هرمزدبغ را آفرید تا رهبر سپاه روشنی برابر تاریکی باشد[۶۲]. هرمزدبغ نیز از وجود خود پنج فرزند ساطع کرد که همان امهرسپندان باشند. در نبردی که میان هرمزدبغ و خدای تاریکی صورت گرفت او شکست خورد و به اسارت تاریکی رفت و مدهوش بر روی خاک افتاد. اینگونه بود که ظلمت رگه‌های نور را یافت و جهان تاریک جسمانی دارای فروزه‌های نور که ناشی از وجود هرمزدبغ و امهرسپندان است، شد[۶۳]. امهرسپندان به کمک نریسه ایزد و ایزد بانو دوست روشنان او را از جهان تاریکی رها کردند و او به دیار پدر خود٬ زروان بازگشت. او نیای تمام انسان‌ها محسوب می شود. [۶۴]. هرمزدبغ در دین مانی نماد ازلی روح در اسارت ماده می باشد و در ادبیات مانوی نماد انسان دربند جهان خاکی است.
آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ

با به اسارت رفتن هرمزدبغ و پاره‌های نور بگفتهٔ مانی لازم بود که ایزد یا ایزدانی این دو را از هم جدا نمایند. ایزدانی به رهبری مهرایزد برای نجات هرمزدبغ روانه سرزمین تاریکی شدند.[۶۵] مهرایزد پس از نبردی سنگین هرمزدبغ را از اسارت رهانده و جهانی با پیکرهٔ دیوان شکست خورده در سرزمین ظلمت فراهم آورد و به امید رهایی از جهان مادی نشست. هرمزدبغ همان کیومرث اساطیری ایران است. انسان دور افتاده از سرزمین نور همیشه در غصه و مویهٔ جهان نورانی و زادگاه و خاستگاه اصلی خویش است که درد هجران داشته و همیشه را در آرزوی وصال می‌گذراند. هرمزدبغ در نهایت رهایی یافت اما ذرات نورانی امهرسپندان بوسیله نیروهای اهریمنی بلعیده شدند.[۶۶] آرزوی مانویان جدایی کامل نور از سرزمین ظلمت است که انسان گرفتار آن است. برای رهایی دادن هرمزدبغ و امهراسپندان مهرایزد به سوی سرزمین تاریکی می‌تازد و دیوان را از پیش رو برمی‌دارد و هرمزدبغ را نجات داده و از تن دیوان تارومار شده چهارستون جهان امروزی را خلق می‌کند. با اینکه او موفق بود اما پاره‌های نور امهرسپندان در تن دیوانی که آنها را بلعیده بودند باقی‌ماند و در این دوره بود که نور و ظلمت در جهان مادی امروزی با هم ترکیب شدند.[۶۷]
آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پاره‌های نور

در متون مانوی آمده که برای رهایی بخشیدن به این انوار اسیر شده دو ایزد دیگر بنام‌های نریسه ایزد و دوشیزه روشنی مامور اینکار شدند که نر و ماده بوده و ظاهری اغواگر داشتند.[۶۸] آنها موفق شدند که از طریق تهییج دیوان نر و ماده ذرات نور را از تنشان خارج کنند اما برخی از این ذرات نور بر زمین ریخته و جهان جسمانی امروزی شکل گرفت که علاوه بر اهریمنی بودن جنبه‌های نورانی نیز دارد. اهریمن که آرزوی داشتن فرزندانی مانند نریسه ایزد را داشت از این پاره‌های فروزنده نور دو انسان بنام‌های گهمرد و مردیانه آفرید.[۶۹] گهمرد دارای گرایش‌های نورانی بود و مردیانه اسیر شهوات. گهمرد از آمیزش با مردیانه پرهیز کرد تا اینکه در نهایت اغوا شد و از آمیزش آن دو شیث بوجود آمد. سپس عیسای درخشان از جهان نورانی به نزد گهمرد آمد و او را مصمم کرد که از درخت زندگی بخورد. گهمرد از آن درخت خورد و بهوش آمده و حقیقت خود را باز یافت و بدنبال عیسای درخشان راهی دیار روشنایی گردید. و شیث که پاره‌های نور را در روح خود و آفرینش اهریمنی تاریک را در جسم خود دارد در جهان باقی می‌ماند و به تولید نسل می‌پردازد.[۷۰]
اسطوره پایان جهان

دوران اسارت پاره‌های نور در جهان جسمانی تا پایان جهان بطول می‌انجامد. در پایان جهان اهریمن تلاش می‌کند این نورها را برای همیشه در اسارت نگاه دارد. در آن دوره نبردی بین نیروهای خدایی و تاریکی درمی‌گیرد و سرانجام پاره‌های نور بدست نریسه ایزد, عیسای درخشان و بهمن بزرگ آزاد می‌شوند و از طریق ستون روشنی به بهشت نو منتقل می‌گردند.[۷۱] بدنبال آن پدیده آتش بزرگ رخ می‌دهد که چهارصدوشصت‌وهشت سال بطول می‌انجامد و تمام موجودات اهریمنی و گناهکاران در آن فنا می‌شوند. در پایان نیز گودالی به بزرگی دنیا ایجاد می‌شود و اهریمن به درون آن سقوط می‌کند و سنگی به بزرگی تمام دنیا بر در آن می‌گذارند و بدین گونه دوران وجود تاریکی به پایان می‌رسد.[۷۲] به دنبال آن پاره‌های نور محبوس رها شده همگی پیکره ایزدی که نامش واپسین ایزد است را به خود می‌گیرند و به سوی بهشت نو رفته و از آنجا راهی بهشت روشنی که قلمرو شهریاری پدر روشنایی است رهسپار می‌گردند و بدین ترتیب روند جدایی همیشگی نور و ظلمت کامل می‌شود.[۷۳]
تعلیمات و آموزه‌های دینی
دیوارنگاره‌های هنری مانویان که در خوچوی چین بدست آمده‌است.

دین مانوی از آنجایی که دینی ترکیبی از چند مذهب و عقیده مختلف زرتشتی, گنوسی, مسیحی, مندایی و بودایی پدید آمده‌بود ریشه و ماهیت تعلمیاتش نیز به این عقاید باز می‌گشت.[۷۴] در دین مانوی که دینی عرفانی و مبتنی بر ریاضت نفس بود تمام جنبه‌های لازم یک دین که اساطیر و سنت‌ها و آداب و تبیین‌های کلامی را شامل می‌شود درنظر گرفته شده‌بود و از این‌رو این دین که سودای جهانی شدن در سر داشت بسرعت در جوامع مختلف دنیای متمدن آن زمان رشد یافت. بسیاری از این تعلیمات ریشه گنوسی دارند که مانی دیناور خود زمانی در میان آن‌ها به عبادت مشغول بود.[۷۵]
جهان‌بینی مانوی

از نیک بدی ناید و از بد ثمر نیک

این گفته‌ی مانی‌ست، که آموخت به تفکیک

دادار، اگر نیک و بدی هر دو از او بود

پتیارگی و هرزه‌دری نیز نکو بود

مانی باور داشت که هستی بر مبنای روشنایی و تاریکی است و از همین رو است که دو بُن خوبی و بدی وجود دارد. همچنین پیروان این آیین باور داشتند که در نهایت روشنایی (خوبی) است که چیره خواهد شد و همه جا را فرا خواهد گرفت.[۷۶] بنابر گزارش مردان فرخ اوهرمزدادان در کتاب شکند گمانیک ویچار، مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان می‌دانست. از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد. مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی می‌دانست و براین باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و می‌تواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است- بشتابد. او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا می‌نامید.[۷۷] در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگه‌ها و آثار نور الهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت می‌توان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت. خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از:عقل، فهم، هوش، تفکر، تامل. انسان می‌بایست به پاره‌های نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط می‌شود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید. بنظر می‌رسد که این گونه تفکر حاصل معاشرت مانی با هندیان در زمان پیش از آغاز رسالتش است که به هندوستان سفر کرده بود. این طرز تفکر میان برهمنان نیز وجود دارد.[۷۸]
احکام و آداب

سرود بمای مقدس

    خوشا مانستان‌های مقدست
    که در اکناف جهان پراکنده‌اند
    خوشا تاک‌هایت که در همه‌جا گسترده‌اند
    خوشا فرزندانت که در همه اقلیم جهان آوازه یافته‌اند
    خوشا بمای تو که اکنون همه جا پایدار گشته
    چنان رودی که در تمامی زمین جاری‌است.

برگرفته از کتاب زبور مانی مزمور ۲۲۴ سرودی در ستایش عید بما[۷۹].

کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند می‌شمرد. بر طبق عقاید مانویان، داشتن برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانه‌ای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از ایمان به خدا و بزرگی‌های چهارگانه‌اش (روشنایی و قدرت خداوندی‌اش و دانش و پاکی‌اش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوش اخلاقی، پاکدامنی و عفت.[۸۰] نیوشاگان با اینکه رده پایین بودند و سخت‌گیری‌های رده‌های بالاتر بر آن‌ها نبود اما می‌بایست از عواملی مانند بت پرستی، دروغ، زنا، بخل، کشتن، دزدی و سحر و جادو پرهیز نموده و اعمال مهم مذهبی مانند نماز و روزه و صدقه را بجای آورند.[۸۱] مانوی‌ها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دوبار در شب رو به ماه گزارده می‌شد. آنها می‌بایست با آب مسح می‌کردند. دو نوع روزه داشتند که یکی از آنها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین می‌گشت.مانستان‌های مانوی پنج تالار داشت که یک تالار مربوط به روزه‌داران و دعاهای ایشان بود.[۸۲] آن‌ها عیدی نیز داشتند که در روز پایانی ماه روزه بر‌گزار می‌شد. در روز عید، مردم تصویر مانی را در دست گرفته و به گناهان خود اعتراف می‌کردند و یک تخت یا کرسی برای مانی خالی می‌گذاشتند. این عید را «بما» می‌نامیدند.[۸۳] زنان مانوی پارچه سیاه بر سر می‌گذاشتند و با مردان دست می‌دادند. مشت گره‌کرده را نشانه اتحاد دانسته و بوسیدن یکدیگر را رمز همدلی تلقی می‌کردند. روش دفن مرده‌هایشان هم با جامعه زرتشتی ایران متفاوت بود و مردگان خود را برهنه در خاک می‌گذاردند.[۸۴]
مراتب و رده‌های دینی
تصویر یک برگزیده مانوی مربوط به قرن دهم میلادی که در موزه برلین نگهداری می‌شود

پیروان مانی همگی در یک سطح نبودند و رده‌ها و مراتب خود را داشتند. رهبری جامعه مانوی جهان دست رهبری بود که مقام اول را داشت و جانشین مانی محسوب می‌شد. مقر اصلی رهبر در بابل بود. در دوره عباسیان این مرکزیت به آسیای میانه منتقل شده‌بود. ابن ندیم در الفهرست آورده که: در زمان ما ریاست به سمرقند منتقل شده‌است.[۸۵] از آنجا که کمک به جهان مادی که ماهیتی اهریمنی داشت مذموم و ناپسند بود ازدواج چندان سفارش نشده‌بود، به این نحو که مانویان رده بالا اجازه زناشویی نداشتند اما برای مانویان عادی مانعی نداشت. مانویان بر اساس علم و زهد و پرهیزگاری به پنج درجه تقسیم می‌شدند:[۸۶]

    ۱-آموزگاران: بالاترین ردهٔ دینی بودند و در هرزمان بیش از دوازده نفر نمی‌شدند.
    ۲-ایسپسگان: در هرزمان ۷۲ نفر بودند.
    ۳-مهستگان: در هر دوره ۳۶۰ نفر از آنان وجود داشت.
    ۴-گزیدگان: که به خواص مانوی نیز مشهورند و گاهی نام صدیقان به آن‌ها اطلاق شده‌است.
    ۵-نیوشایان: مستمعین و شنوندگانی بودند که آموزه‌ها را نیوش می‌کردند. احتمالاً نام عرفانی سماع نیز از همین ریشه‌است.[۸۷] در متون اسلامی آن‌ها را سماعون نامیده‌اند.

کسی که مانوی می‌شد می‌بایست آزمون جدال با هواهای نفسانی را موفق بگذراند و در آن صورت از ابتدا بصورت گزیده شناخته می‌شد. اگر در این آزمون ترک علائق نفسانی شکست می‌خورد اما باز هم دوستدار آیین مانوی می‌بود در ردهٔ نیوشایان قرار می‌گرفت.[۸۸]
زندگی پس از مرگ

در کیش مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمی‌شود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدی‌ها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسان‌های معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان و یا بالاتر بوده و سختی‌ها و مشقت‌های زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشته‌ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشا ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار می‌شود.[۸۹] افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بطور کامل دل از لذات و دلبستگی‌های دنیوی نگسسته‌اند در رده دینی نیوشایان قرار می‌گیرند.[۹۰] نیوشایان بدلیل اینکه هنوز دارای ناپاکی‌های دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه می‌شوند. او جانب فرشته را می‌گیرد و فرشته در یک کشمکش اورا از دست دیوان نجات می‌دهد. با این‌حال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده می‌شود و در جسمی دیگر حلول می‌کند و این پدیده را تناسخ می‌گویند و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنج‌آور دانسته و در اصطلاح سمسارا می‌نامیدند.[۹۱] روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم می‌شوند.[۹۲]
فرقه‌های مانوی
کشتار پولیسیان‌ها در اروپای قرن نهم میلادی.

دین مانوی به دلیل پراکندگی و وسعت حوزه تحت پوشش خود و نیز به این دلیل که تقریباً هیچ‌گاه دین رسمی نبوده و بجز یک دوره کوتاه در زمان شاپور یکم و هرمز یکم ساسانی از حمایتی برخوردار نبوده[۹۳] و از جهتی همیشه تحت شدیدترین حملات قرار داشته بتدریج دارای فرقه‌های متعدد و جداگانه‌ای شد که نتیجه فقدان رهبر دینی مانوی در قرون وسطی که بتواند پیام خود را به تمام مانویان برساند را نشان می‌داد.[۹۴]

در ایران فرقه‌های متعددی از این دین بیرون آمد که مهمترین آنها مذهب مزدکی و مذهب دیناوری بود. هر دوی این مذاهب را شاخه‌هایی مانوی می‌دانند ضمن اینکه تاثیر مانوی بر فرقهٔ خرمدینان کاملاً آشکار است که برخی آنرا شاخه‌ای از مزدک گرایی و برخی شاخه‌ای از آیین مانوی می‌دانند[۹۵]. اصطلاح زندیق تا مدت‌ها در ایران باقی‌ماند چنانکه امروز نیز بکار می‌رود و بهترین دستاویز برای مقابله با اندیشه‌های نوین بود. همچنین دسته‌ای بنام دیناوری‌ها پیش از دین آوران به‌آفریدی در ایران زندگی می‌کردند. این فرقه که مانویان شرق ایران بودند به رهبری شخصی بنام شاد اوهرمزد جدایی خود را از مانوی‌گری بابلی بیان و اعلام استقلال نمودند.[۹۶]

در اروپا نیز با تغییر شرایط، مانوی‌ها تغییر نام دادند و مدت‌ها در مناطق مختلف اروپا باقی‌ماندند[۹۷]. از فرقه‌های مانوی باقی‌مانده در اروپا می‌توان به فرقه بوگومیل‌ها که ملحدین بلغاری سده دوازدهم میلادی بودند اشاره نمود که مذهبی مانوی داشتند.[۹۸] آنها خود نیز مذهبشان را از کاتارها عاریت گرفته بودند.کاتارها و آلبیژواها دو فرقه مهم مانوی بودند که تا سده دوازدهم میلادی در جنوب فرانسه پیروان بیشماری داشتند اما بدلیل حملات پاپ و کلیسای روم و نیز جنگ‌های داخلی فرانسه رفته رفته منزوی شده و احتمالاً در سده‌های بعدی ناپدید گشتند.[۹۹] از دیگر فرقه‌های مانوی می‌توان به پاتارین ها (در بالکان و بوسنی)، پوبلیکانی ها (در ایتالیا) و مذهب پولیسیان‌ها اشاره نمود. پولیسیان‌ها گرایشی مانوی اما در ظاهر مسیحی داشتند. این فرقه از سده هفتم میلادی در ارمنستان بنیانگذاری شد، و بنظر می‌رسد تا زمان امپراتوری عثمانی و اوایل سده هجدهم در این سرزمین هنوز دارای پیروان بوده‌است. در آن زمان پولیسیان‌ها به اتریش متواری شده و در آن منطقه نام و نشانشان از میان رفت.[۱۰۰]
هنر و ادبیات مانوی
برگی از نوشته‌های مانوی به خط سغدی بهمراه تصویر نوازندگان و رامشگران

مانویان در ثبت و نوشتن آثار دینی خود بسیار فعال بودند. آغاز کتابت میان مانویان با خود شخص مانی آغاز شد. او خط مانوی را بر اساس الفبای تدمری اقتباس کرد که خود آن نیز از خط آرامی گرفته شده‌بود.[۱۰۱] مانی آثار خودرا به دو زبان فارسی میانه و سریانی به رشته تحریر درآورد.مار امو که از شاگردان باسواد و دبیر او بود نوشتن آثار مانوی به زبان پارتی را آغاز کرد.[۱۰۲] زبان سغدی نیز با خط سغدی و مانوی و اویغوری با خط خاص خود برای نوشتن آثار مانوی بکار رفتند. در مصر آثار مانوی به زبان قبطی پدید آمد و در تمام مدت سیر دین مانوی زبان فارسی میانه نیز که زبان کتاب دینی خود مانی هم بود بعنوان یکی از زبان‌های مورد استفاده مانویان در کتابت جایگاه ویژه‌ای داشت. عمدهٔ آثار آنها به زبانهای سریانی، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، ترکی اویغوری، سغدی، چینی و زبان قبطی نوشته شده است.[۱۰۳] در این میان سروده‌ها و اشعار و داستان کوتاه نمادین نیز در آسیای میانه به نگارش درآمده است[۱۰۴]. اکثر این آثار در آسیای میانه بدست آمده‌است و در کل مجموعه آثاری که از مانویان تا به امروز بجای مانده بیش از هفت هزار نوشته مختلف می‌باشد[۱۰۵]. نخستین نمونه‌های شعر سپید را به مانویان نسبت داده‌اند[۱۰۶]. از میان آثار مهم مانوی که در ویرانه‌های تورفان یا مصر کشف شدند می‌توان به شاپورگان فارسی، زبور مانی قبطی، کفالایا و رازان سریانی اشاره نمود. همچنین آثار پراکنده بیشماری هم به زبان‌های پارتی، سغدی و اویغوری بدست آمده که بیشتر ترجمه متون سریانی و فارسی میانه هستند یا اینکه سرود می‌باشند.[۱۰۷]

موسیقی، نقاشی و خط خوش میان مانویان بسیار رایج و پسندیده بود. وجود اشعار هجایی در آثار مانوی ترفان نشان می‌دهد که متون مذهبی و عبادی مانوی به سرود و بصورت ترانه خوانده می‌شده است.[۱۰۸] حاشیه نگاری کتاب‌هایی که بر روی چرم نوشته می‌شد در میان مانویان امری رایج بوده و بهمین جهت آنان به نگارگری نیز در ایران شهره بودند. از آثار مانوی بجز نوشته‌های مانی می‌توان به اسناد بدست آمده از تورفان چین و کتاب خوستووانیفت و ترجمهٔ اویغوری آن و نیز برخی آثار قبطی بدست آمده در مصر اشاره کرد.[۱۰۹] هنر مانویان در نقاشی و نگارگری بر روی صفحات کتاب موجب شکل گیری هنر تذهیب در دوران اسلامی گردید. به نحوی که تذهیب قرآن را متاثر از علاقه مانویان به حاشیه‌نگاری کتاب‌های دینی خود دانسته‌اند که گاهی با طلا و نقره همراه بوده‌است[۱۱۰]. از آنجایی که مانی پیامبر خود اهل صنعت و هنر بوده و در ادبیات ایران نیز به همین شهره گشته مانویان نیز به تبعیت پیامبر خود در این راستا بسیار فعال بودند.[۱۱۱] اینان هنرهای زیادی همچون موسیقی, نقاشی, تذهیب, خوشنویسی را گونه‌ای عبادت برشمرده و ضمن آن می‌کوشیدند تا نور محبوس در ماده را آزاد و عروج روشنایی به سرزمین اصلی خود را در خلال آفرینش گوناگون آثار هنری عرضه نمایند[۱۱۲].
نمونه‌ای از اشعار مانویان

    خسته مشو ای خرد
    تن در مده ای عشق
    بیا گرد آییم
    و او را دریابیم
    که پنهان از نظرهاست
    که خموش است و سخن می‌گوید
    دو گوهر کز آغاز بوده‌اند
    آن مغاک
    و او کز بلندا
    درخشنده است
    ظلمت فراز رفته
    نور اما هبوط کرده‌است
    خسته مشو ای خرد
    تن در مده ای عشق
    مرگ چشنده زندگی ست
    زندگی چشنده مرگ
    آوردگاه وحشت گسترده است
    خسته مشو ای خرد
    تن در مده ای عشق
    چه بشکوه این عشق
    چه بشکوه این خرد
    عشق آواره شد
    خرد در جستجویش

عرفان مانوی و تاثیر آن بر تصوف اسلامی
تصویری از یک معبد مانوی بجای‌مانده در غرب چین. مانویان معابد خود را مانستان می‌نامیدند

مذهب مانوی مذهبی مبتنی بر عرفان و تهذیب نفس است[۱۱۳]. خود مانی که در میانرودان در میان فرقه‌های مندایی و گنوسی پرورش یافته بود به مذهب مغتسله باور داشت و غسل کردن و پاکی تن را برای عبادت اصل اول می‌دانست اما ناگهان این مذهب را ترک گفت و با بیان اینکه به پاکیزگی روان بیش از پاکیزگی تن نیاز است اصطلاح آب زنده را مطرح کرد که آبی مینوی و الهی بود و روح و روان را پاک می‌نمود[۱۱۴]. در نظر مانویان تطهیر تنها از راه معرفت و پاکدامنی و محبت امکانپذیر می‌شد. از دیگر نشان‌های عرفانی اصطلاح «زنده» می‌باشد که بیش از ادیان دیگر در مانوی گری کاربرد دارد. عارف و شناسا شدن مبین زنده بودن روح و نور دربند آدمی است و از این رو برای رهایی از ظلمت به دانش و معرفت نیاز مبرم وجود دارد. انسان ترکیب از جسم و روح است و روح انسان، در بند و اسارت جسم قرار دارد و با تقویت نور و بیدار نگهداشتن آن در زمان مرگ گوهر پاکیزه را می‌توان به عالم علوی و سرمین روشنایی رساند[۱۱۵]. عرفان مانوی دنیا را دیر مکافات و سرای بدی می‌پندارد و هرچه زودتر رخت بستن از جهان را آرزومند است. عرفان مانوی تاثیرات عمیقی بر عرفان اسلامی گذاشت[۱۱۶]. پرهیز از گوشت و لذات گمراه کننده جسمانی، بی علاقه بودن به کار و آبادسازی جهان، بی ارزشی جهان مادی، اسارت روح در جسم و جهان، پیوستن روح به عالم علوی از راه تهذیب نفس از تاثیرات ویژه آیین مانی بر عرفان اسلامی و تصوف دانسته شده‌اند. بسیاری از اعمال صوفیانه ریشه در آئین مانوی دارد[۱۱۷]. دلیل این ارتباط از دوران باستان به قرون اخیر از این است که در زمان گسترش عرفان اسلامی شمار زیادی از دانشمندان و کاتبان ایرانی یا حتی مانوی‌تبار بودند مانند روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) و بسیاری از عرفای خراسان و ماوراءالنهر در محیطی رشد یافته بودند که بشدت تحت تاثیر مذهب مانوی بود[۱۱۸]. وجود گنوسیان در بابل و مانویان خوزستان و نیز قبطی‌ها و مصریان مسلمان شده که به نوعی همگی درگیر آرای مانویان در سرزمین‌های خود بودند عامل اصلی نفوذ صریح باورها و آداب مانوی به درون عرفان اسلامی شد[۱۱۹]. برخی از عرفای مسلمان به اتهام زندقه و مانویت تکفیر و کشته شدند مانند شیخ اشراق (شهاب الدین سهروردی) و حسین منصور حلاج. آثار روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) نیز در این گذار بی سهم نبوده‌است[۱۲۰]. از مهمترین تاثیرات مانویت بر عرفان اسلامی می‌توان به مفاهیمی اشاره کرد که خاص مانوی‌گری بوده و در دین حجاز ارزش شمرده نمی‌شدند اما عارفان و صوفیان اسلامی بویژه عجم آن‌ها را به دامنه اعمال خود وارد نمودند مانند گرسنگی دادن به خود و روزه‌ها و نمازهای طولانی، پرهیز از کار و شغل و پیشه و مذموم دانستن کار دنیا که در سنت اسلامی پسندیده نیست[۱۲۱].. و نیز تجرد و دوری از ازدواج میان عرفای اسلامی درصورتی است که در دین مانوی ازدواج مذموم بوده و دین اسلام برعکس بکلی انسان‌ها را به ازدواج ترغیب می‌کند[۱۲۲].
تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
نگاره‌ای از آگوستین قدیس مسیحی که مدت نه سال مانوی بود و در آثار بعدی خود حملات تندی به مانویان انجام می‌داد.
خرابه‌های اطراف شهر تورفان چین که بسیاری از آثار مانوی از میان آن بدست آمدند. کشف این آثار کمک شایانی به درک ماهیت اصلی دین مانوی نمود.

تاپیش از سده بیستم بیشتر اصلاعات و آگاهی ما از مانویت مبتنی بر گزارش‌های مورخین و نویسندگان متقدم اسلامی, مسیحی و زرتشتی بود که از آنجا که دین مانوی گونه‌ای از بدعت و الحاد تلقی می‌شد مطالب عمدتاً جانبدارانه و در مذمت مانوی‌گری ترتیب داده‌شده‌بودند.[۱۲۳] در اوایل قرن پیشین شماری از آثار مانویان از میان شن‌های انبوه واحه تورفان چین بیرون کشیده‌شد و بهمراه آثار دیگری که در آسیای میانه بدست آمد تصویر جدیدی از دین مانوی که البته با گزارش‌های قبلی چندان هم بیگانه نبود بدست پژوهشگران افتاد. این آثار که به خطوط سغدی, پهلوی, خط اویغوری و مانوی و سریانی نوشته شده‌بودند بسیاری از حقایق دینی مانویان را روشن کرد و بهمین اندازه از اهمیت چند اثر سرود وار قبطی در ستایش مانی و پدربزرگی در مصر به خط و زبان قبطی نیز بدست آمد که نشان می‌دهد دین مانوی از چه نظام یکپارچه و گسترده‌ای میان هواداران خود برخوردار بوده‌است. عمده آثار قبطی بدست آمده به کتاب زبور مانی مربوط می‌شود.[۱۲۴]

مهمترین آثار سنتی مطالعه مانوی‌گری را می‌توان کتاب اعترافات سنت آگوستین دانست.[۱۲۵] این قدیس رومی اگرچه خود بمدت نه سال مانوی بوده اما بدنبال توبه باز به مسیحیت می‌گرود و در کتابش اگرچه مملو از حمله به مانویان می‌باشد اما اطلاعات جالبی از دین مانوی بدست می‌دهد.[۱۲۶] دیگر نویسندگان مسیحی نیز همین رویه سنت آگوستین را در قبال مانویان درپی گرفتند که با اعلام الحاد و تکفیر مانویان از سوی کلیسای کاتولیک و مبارزه با آنان این رسالات و کتاب‌ها در مذمت ایشان نوشته شد.[۱۲۷] همچنین پولس ایرانی در رسالات خود بشدت به مانویان می‌تاخت. دیگر دانشمند مسیحی اسکندر اسیوطی در مصر مقالات تندی بر ضد مانویان منتشر می‌نمود که بسیاری از آثار این‌ها دست‌مایه شناخت و بررسی ماهیت آئین مانوی تا پیش از قرن بیستم محسوب می‌شدند.[۱۲۸]

در دوره ساسانیان نیز بدنبال اعدام مانی در خوزستان به تحریک کرتیر مانویان به شرق بلاد ساسانی گریختند.[۱۲۹] اگرچه عده‌ای در خوزستان و آذربایجان همچنان سنت‌های خود را حفظ می‌کردند آثار خود را نیز به شرق بردند. در دوره ساسانی و حتی پس از آن زرتشتیان در مذمت و نکوهش مانویان آثاری خلق کردند و در بسیاری از آثار خود از مانی و عقاید مانویان نیز سخن راندند. یکی از بهترین این مراجع زرتشتی مردان فرخ اوهرمزداتان موبد قرن هشتم میلادی است که در کتاب شکند گمانیک وزار در یک فصل به توضیح عقاید مانویان پرداخته و یک یک آنان را بدنبال آن رد کرده‌است.[۱۳۰] همچنین در کتاب پهلوی دینکرد است که نویسنده زرتشتی آن بنام آذرفرنبغ فرخزادان در آن گزارش‌هایی از عقاید مانویان آنگونه که خود می‌دیده ارائه کرده‌است.[۱۳۱]

در دوران اسلامی مانویان با عنوان زندیق شناخته می‌شدند[۱۳۲] و کشتن آن‌ها نیز در دوره خلافت عباسیان سفارش شده‌بود.[۱۳۳] چند مورد از بزرگ‌ترین کشته شدگان مانوی آغاز اسلام را می‌توان نام برد که شامل روزبه پسر دادویه (ابن مقفع), ابن ابی العوجا، صالح بن عبدالقدوس, محمد بن سعید بن حسان، حسین منصور حلاج و افشین می‌باشد که همگی به اتهام زندقه و مانوی‌گری کشته شدند.[۱۳۴] در این دوره با وجود نابود شدن جوامع مانوی در بسیاری مناطق نویسندگان مسلمان بیش از پیشینیان به بررسی و بیان آراء مانویان پرداختند و کتاب‌های بسیاری درباره آن‌ها نوشته شد که تقریباً همگی در مذمت مانویه بود.[۱۳۵] از بزرگترین نویسندگانی که به دین مانوی پرداختند می‌توان به مسعودی، ابن ندیم، ابوریحان بیرونی، شهرستانی را می‌توان نام برد که بیرونی و ابن ندیم نویسنده کتاب الفهرست مطالب مفیدتری در اختیار پژوهشگران قرار دادند و از تعصب کمتری نیز برخوردار بوده‌اند.[۱۳۶]

تا سال ۱۹۰۴ میلادی تنها منابع شناخت دین مانوی همین آثار متعددی بودند که از سوی مخالفان مانویت تالیف شده بودند. در این سال گروهی از باستان شناسان برای یافتن حقیقت ویرانه‌های باستانی تورفان راهی چین شدند. بدنبال کاوش‌های علمی این افراد از دورن مغاره‌ای که ورودی آن برای مدت ده قرن بسته شده بود آثار قدیمی مانوی بر روی برگ‌ها و کاغذها و صفحات چرمی بیرون کشیده شد.[۱۳۷] این یافته‌ها که در ابتدا مشخص نبود به چه زبان و خطی نوشته شده و به چه دوره‌ای تعلق دارد به موزه‌ها و موسسات تحقیقاتی در لندن و برلین آلمان و سنت پترزبورگ روسیه منتقل شد.[۱۳۸] دانشمندان بزرگ زبان‌شناس مانند مولر در آلمان و زالمان در روسیه کار بر روی آن‌ها را آغاز کردند. مولر بدون اینکه بداند اوراق پیش رویش به زبان پارتی نوشته شده‌اند موفق شد آن‌هارا ترجمه و تکمیل نماید. در همین تحقیقات زبان از یاد رفته سغدی مجدد زنده شد و زمینه و امکان شناخت این زبان از دست رفته پدید آمد. حدود سی سال بعد والتر هنینگ ایران‌شناس نامی آثار ترجمه شده را در آلمان منتشر کرد.مری بویس نیز آثار نوشته شده به زبان‌های ایرانی را بهمراه کلید آن به چاپ رساند. در همان دوره کارل اشمیت به کشف بزرگ دیگری نائل شد و دست‌نوشته‌های قبطی مانوی را در مصر کشف و ترجمه نمود.[۱۳۹] مجموعه فراوان آثار ترجمه شده واقعیت و ماهیت اصلی آئین و باورهای مانوی را تاحد زیادی روشن ساخت.[۱۴۰]

از بزرگترین مانوی‌شناسان جهان می‌توان به مری بویس و والتر هنینگ و ابوالقاسم اسماعیل‌پور اشاره نمود.

تاریخ ایران باستان

دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله عرب به ایران است. (..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م)

پیش از مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، اقوامی با تمدن‌های متفاوت در ایران می‌زیستند. سرزمین کنونی ایران بخشی بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شده‌است، بی شک تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بوده‌است که سالیان دراز در این سرزمین زندگی کرده‌اند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی وتمدن خود را آفریده‌اند.

محتویات

    ۱ پیش از تاریخ
    ۲ ایلامیان
    ۳ مهاجرت آریائیان به ایران
    ۴ مادها
    ۵ هخامنشیان
    ۶ سلوکیان
    ۷ اشکانیان
    ۸ سه مجلس تصمیم گیری
    ۹ ساسانیان
    ۱۰ منابع
        ۱۰.۱ عمومی
        ۱۰.۲ ویژه
    ۱۱ جستارهای وابسته

پیش از تاریخ

اولین رفتارهای فرهنگی انسان در ایران با ساخت ابزارهای سنگی گوناگون در دوران پارینه سنگی آغاز شد، دوران پارینه سنگی شامل سه دوره کهن، میانی و نوین می‌شود، آثار بدست آمده از این دوران در ایران بیش‌تر از دورهٔ پارینه سنگی نوین است که از کاوشگاه‌هایی چون کشف رود خراسان، لدیز سیستان، هومیان کوهدشت و دره هلیلان در ایلام، غار شکارچیان و غار دو اشکف در کرمانشاه و... بدست آمده‌اند. در این دوران آدمی افزون بر گردآوری خوراک و شکار بخشی از خوراک خود را ذخیره می‌کند، با گذر از دوران پارینه سنگی و فرا پارینه سنگی از حدود دوازده هزار سال پیش ساکنان خاور نزدیک از جمله ایران دوره فرهنگی و تمدنی نوسنگی، را آغاز می‌کنند. دوران نوسنگی با اهلی کردن گیاهان و حیوانات و شکل گیری نهایی روستاها همراه بود و تا هزاره پنجم قبل از میلاد ادامه یافت. در دوران نوسنگی بشر با ساخت سفال، ایجاد فضاهای معماری و ارتقاء سطح صنعت خود، گامی دیگر در ترقی خود برداشت. یادگارهای دوره نوسنگی در ایران از محوطه‌هایی چون تپه سیلک در کاشان، رود اترک در قوچان،چشمه علی تهران، تپه حصار دامغان، تپه گیان نهاوند، تپه باکون فارس، شهرستان سراب، گودین تپه در کنگاور و گوران و گنج دره در کرمانشاه و شوش در خوزستان و... بدست آمده‌است. با گذر از دوران نوسنگی ایران همچون سرزمینهای اطراف خود در آسیای غربی وارد دورانی شد که تولید انبوه فلز، گذر از روستانشینی به شهرنشینی، استفاده از خط و نگارش و به کار بردن نشانه‌ها، گسترش بازرگانی، معماری، بهره‌مندی از تاریخ، ادبیات و هنر از ویژگی‌های آن دوران است.

بدست آمدن شهرک ویژهٔ ذوب و دستاورد فلز در اریسمان، ساخت سفالینه‌های برنگاریده و منقوش و چیزهای دینی و... گویای نقش ایران در گردونه رشد و گسترش دانشوارانه، صنعتی و معنوی بشر است. روندی که در آینده با آغاز دوران آهن و ورود گروه‌های آریایی به پشته و فلات ایران ادامه پیدا کرد. در دوران آهن اوجی دیگر از نیرو و نوآوری و سازماندهی شهرنشینی ایرانی نقش می‌بندد و یادگارهای باشکوهی همچون زیگورات چغازنبیل، (۱۲۵۰ قبل از میلاد) معبد باباجان و... شکل می‌گیرند.

در آغاز هزاره یکم دولت‌هایی همچون مادها، ایلامی‌ها(ایلام نوین) و... در جاهای گوناگون ایران تاسیس می‌شوند و به رودررویی با فرمانروایی دستدراز و متجاوز آشوری در میانرودان(بین النهرین) می‌پردازند و کم کم برای رودررویی بهتر در برابر فرمانروایی آشوری و دستدرازی‌های آنان به ایران بایکدیگر در قالب فرمانروایی ماد یکی می‌شوند.
ره‌نامه و نقشه‌ای از سرزمین ایلام باستان (قرمز) و نواحی همسایه آن. کُنداب پارس (خلیج فارس) در دوران برنز گسترش بیشتری رو به شمال‌خاوری(شمال غربی) داشته‌است.

[۱]
ایلامیان

ظهور دولت ایلام (۶۴۰ –۳۲۰۰) قبل از میلاد به عنوان اولین قدرت متمرکز در عرصه فلات ایران (جنوب غربی سرزمین کنونی ایران) آغازی بود برای تأثیر فکر، هنر و تمدن مردم فلات ایران بر سایر تمدن‌های اطراف همچون تمدن بین النهرین و مصر، ارتباطی که همیشه با کش و قوس‌های فراوانی همراه بود و گاهی باعث تسلط تمدنی بر تمدن دیگر می‌شد. بطوریکه امروزه می‌توان آثار تبادل فرهنگی دولت ایلام و سایر اقوام ساکن در کوهستان‌های فلات ایران همچون کاسی‌ها، لولوبیان، و اورارتو و... را در میان نقوش برجسته سومری‌ها، اکدی‌ها، آشوری‌ها، بابلی‌ها و... در بین النهرین و یا در میان آثار مکشوفه از شهرهای کهن شوش، انشان، دورانتیاش، نینوا، بابل و... مشاهده کرد هرچند در این دوران تمدنهای قدرتمند دیگری همچون تمدن جیرفت و یا تمدن سرزمین‌های جنوب شرقی ایران در شهر سوخته وجود داشته‌اند و به طور حتم بسیار قدرتمند بوده‌اند اما به دلیل نبود شناخت کافی از ارتباط آنها با سایر تمدن‌های همجوار صحبت هنوز زود است.

ایلامیان یا عیلامی‌ها اقوامی بودند که از هزاره چهارم پ. م. تا هزاره نخست پ. م.، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب و غرب ایران فرمانروایی داشتند. بر حسب تقسیمات جغرافیای سیاسی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان را شامل می‌شد.

آثار کشف شده تمدن ایلامیان، در شوش نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است. تمدن ایلامیان از راه دریایی و شهر سوخته در سیستان، با تمدن پیرامون رود سند هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می‌شده‌است. ایلامیان نخستین مخترعان خط در ایران هستند.

به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم‌ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. پادشاهی اَوان یکی از دودمان‌های ایلامی باستان در جنوب غربی ایران بود. پادشاهی آوان پس از شکوه و قدرت کوتیک - این شوشینک همچون امپراتوری اکد، ناگهان فرو پاشید؛ این فروپاشی و هرج و مرج در منطقه در پی تاخت و تاز گوتیان زاگرس نشین رخ داد. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.

سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بوده. فرهنگ و تمدن عیلامی از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات زاگرس مرکزی تا بوشهر اثر گذار بوده‌است. عیلامیان نه سامی نژادند و نه آریایی آنان ساکنان اولیه دشت خوزستان هستند.[۲]
مهاجرت آریائیان به ایران

آریائیان، مردمانی از نژاد هند و اروپایی بودند که در شمال فلات ایران می‌زیستند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست اما به نظر می‌رسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاه‌ها، از دلایل آن باشد. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده‌است که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پیش از میلاد) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پیش از میلاد ادامه داشته‌است.

نخستین آریایی‌هایی که به ایران آمدند شامل کاسی‌ها (کانتوها - کاشی‌ها)، لولوبیان و گوتیان بودند. کاسی‌ها تمدنی را پایه گذاری کردند که امروزه ما آن را بنام تمدن تپه سیلک می‌شناسیم. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها بخشی از آنها شدند. در حدود ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد، مهاجرت بزرگ آریائیان به ایران آغاز شد و سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال غربی ایران، پارس‌ها در قسمت جنوبی و پارت‌ها در حدود خراسان امروزی.

شاخه‌های قومِ ایرانی در نیمه‌های هزارهٔ اول قبل از مسیح عبارت بوده‌اند از: باختریان در باختریه (تاجیکستان و شمالشرق افغانستانِ کنونی)، سکاهای هوم‌کار در سگائیه (شرقِ ازبکستانِ کنونی)، سُغدیان در سغدیه (جنوب ازبکستان کنونی)، خوارزمیان در خوارزمیه (شمال ازبکستان و شمالشرق ترکمنستانِ کنونی)، مرغزیان در مرغوه یا مرو (جنوبغرب ازبکستان و شرق ترکمستان کنونی)، داهه در مرکز ترکمستان کنونی، هَرَیویان در هَرَیوَه یا هرات (غرب افغانستان کنونی)، دِرَنگِیان در درنگیانه یا سیستان (غرب افغانستان کنونی و شرق ایران کنونی)، مکائیان در مکائیه یا مَک‌کُران (بلوچستانِ ایران و پاکستان کنونی)، هیرکانیان در هیرکانیا یا گرگان (جنوبغربِ ترکمنستان کنونی و شمال ایرانِ کنونی)، پَرتُوَه‌ئیان در پارتیه (شمالشرق ایران کنونی)، تپوریان در تپوریه یا تپورستان (گیلان و مازندران کنونی)، آریازَنتا در اسپدانه در مرکزِ ایرانِ کنونی، سکاهای تیزخود در الانیه یا اران (آذربایجان مستقل کنونی)، آترپاتیگان در آذربایجان ایرانِ کنونی، مادایَه در ماد (غرب ایرانِ کنونی)، کُردوخ در کردستانِ (چهارپاره‌شده‌ی) کنونی، پارسَی در پارس و کرمانِ کنونی، انشان در لرستان و شمال خوزستان کنونی. قبایلی که در تاریخ با نامهای مانناها، لولوبیان‌ها، گوتیان‌ها، و کاسی‌ها شناسانده شده‌اند و در مناطق غربی ایران ساکن بوده‌اند تیره‌هائی از شاخه‌های قوم ایرانی بوده‌اند که زمانی برای خودشان اتحادیه‌های قبایلی و امیرنشین داشته‌اند، و سپس در پادشاهی ماد ادغام شده‌اند.

مادها در ایران نزدیک ۱۵۰ سال (۷۰۸- ۵۵۰ ق.م) هخامنشی‌ها کمی بیش از دویست سال (۵۵۰-۳۳۰ ق.م) اسکندر و سلوکی‌ها در حدود صد سال (۳۳۰ -۲۵۰ ق.م) اشکانیان قریب پانصد سال (۲۵۰ ق.م – ۲۲۶ م) و ساسانیان قریب چهار صد و سی سال (۲۲۶-۶۵۱ م) فرمانروایی داشتند.
مادها
ماد در ۶۷۵ پیش از میلاد
ماد در ۶۰۰ پیش از میلاد

مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ می‌شناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آنها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تأسیس کنند

پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند.

از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام امپراتوری آشور را منقرض کرد و پایه‌های نخستین شاهنشاهی آریایی‌تباران در ایران را بنیاد نهاد.

دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران به پارسی‌ها منتقل گشت. در زمان داریوش بزرگ، امپراتوری هخامنشی به منتهای بزرگی خود رسید: از هند تا دریای آدریاتیک و از دریای عمان تا کوه‌های قفقاز.[۳]
هخامنشیان
شاهنشاهی بزرگ هخامنشی در ۳۳۰ ق.م.

هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.

در ۵۲۹ پ.م کوروش بزرگ پایه گذار دولت هخامنشی در جنگ‌های شمال شرقی ایران با سکاها، کشته شد. لشکرکشی کمبوجیه جانشین او به مصر آخرین رمق کشاورزان و مردم مغلوب را کشید و زمینه را برای شورشی همگانی فراهم کرد. داریوش بزرگ در کتیبه بیستون می‌گوید: «بعد از رفتن او (کمبوجیه) به مصر مردم از او برگشتند...»

شورش‌ها بزرگ شد و حتی پارس زادگاه شاهان هخامنشی را نیز در برگرفت. داریوش در کتیبه بیستون شمه‌ای از این قیام‌ها را در بند دوم چنین نقل می‌کند: «زمانی که من در بابل بودم این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت خراسان (مرو، گوش) افغانستان (مکائیه).» داریوش از ۹ مهر ماه ۵۲۲ تا ۱۹ اسفند ۵۲۰ ق.م به سرکوبی این جنبش‌ها مشغول بود.

جنگ‌های ایران و یونان در زمان داریوش آغاز شد. دولت هخامنشی سر انجام در ۳۳۰ ق. م به دست اسکندر مقدونی منقرض گشت و ایران به دست سپاهیان او افتاد.

اسکندر سلسله هخامنشیان را نابود کرد، دارا را کشت ولی در حرکت خود به شرق همه جا به مقاومت‌های سخت برخورد، از جمله سغد و باکتریا یکی از سرداران جنگی او بنام سپتامان ۳۲۷- ۳۲۹ ق. م در راس جنبش همگانی مردم بیش از دو سال علیه مهاجم خارجی مبارزه دلاورانه کرد. در این ناحیه مکرر مردم علیه ساتراپهای اسکندر قیام کردند. گرچه سرانجام نیروهای مجهز و ورزیده اسکندر این جنبش‌ها را سرکوب کردند ولی از این تاریخ اسکندر ناچار روش خشونت آمیز خود را به نرمش و خوشخویی بدل کرد.
تاریخ ایران
تاریخ ایران
دوران باستان
نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م.
عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م.
منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م.
شاهنشاهی
ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م.
  (سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.)
هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م.
سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م.
اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد
ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱
سده‌های میانه
امویان ۶۶۱–۷۵۰
خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸
زیاریان
۹۲۸–۱۰۴۳     صفاریان
۸۶۷–۱۰۰۲
آل بویه
۹۳۴–۱۰۵۵     سامانیان
۸۷۵–۹۹۹
غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶
سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴
خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱
ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵
چوپانیان
۱۳۳۵–۱۳۵۷     مظفریان
۱۳۳۵–۱۳۹۳
جلایریان
۱۳۳۶–۱۴۳۲     سربداران
۱۳۳۷–۱۳۷۶
تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵
قراقویونلو
۱۴۰۶–۱۴۶۸     تیموریان
۱۴۰۵–۱۵۰۷
آق‌قویونلو
۱۴۶۸–۱۵۰۸
معاصر اولیه
صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶
افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۴۷
زندیان
۱۷۵۰–۱۷۹۴     افشاریان
۱۷۴۷–۱۷۹۶
قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵
معاصر
دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹
دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰
جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز
نوشتارهای مرتبط [نمایش]
این جعبه:

    نمایش
    بحث
    ویرایش

سلوکیان

Diadochen1.png
ایران در زمان سلوکیان (۳۳۰ - ۲۵۰ ق.م.)

پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ ق. م) فتوحاتش بین سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیائی او که ایران هسته آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان (۳۳۰ - ۲۵۰ ق.م.) در آمد. پس از مدتی پارت‌ها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند سلوکیان را نابود کنند و چون اولین پادشاه اشکانییان اشک نام داشت نام این سلساه رااشکانیان گذاشتند.
اشکانیان
امپراتوری اشکانی ۲۵۰ ق.م. ۲۲۴ م.

اشکانیان (۲۵۰ ق. م ۲۲۴ م) که از تیره ایرانی پرنی و شاخه‌ای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر قوچان و خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبه‌های داریوش پرثوه آمده‌است که به زبان پارتی پهلوه می‌شود. چون پارتیان از اهل ایالت پهله بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز می‌توان خواند. ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود می‌شد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای خزر می‌زیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند.

این امپراتوری در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوه‌های قفقاز تا خلیج فارس توسعه یافت. در عهد اشکانی جنگ‌های ایران و روم آغاز شد. سلسله اشکانی در اثر اختلافات داخلی و جنگ‌های خارجی به تدریج ضعیف شد تا سر انجام به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.[۴]

نظام اداری

شاه ونمایندگان او در شهرها اساس سلطنت در دورة اشکانی بر ملوک الطوایفی بود . شاهنشاهان ایشان خود را شاه ممالک و به زبان یونانی بازیلوس بازی لئون Bosileus Basilion یعنی، شاه شاهان می خواندند . علاوه بر شهربانان که نمایندة شاهنشاه در استانها بودند ویسبذان یا تیولداران نیز وجود داشتند که قسمتی از ولایات را که ویس خوانده می شد به طور تیول به آنان واگذار شده بود .

ظاهراً نه تنها فرمانروایانی که از نسل شاهان بودند، عنوان شاه داشتند بلکه هر یک از ایالات هیجده گانة اشکانی نیز پادشاه داشتند که او را به پهلوی کذک خوذای یعنی کدخدا می نامیدند .
سه مجلس تصمیم گیری

شاهنشاه اشکانی همواره با دو مجلس که یکی شورای خاندان سلطنتی و دیگری مجلس ریش سفیدان یا سنا بود مشورت می کرد . ظاهراً مجلس سومی هم وجود داشت که از ائتلاف آن دو مجلس در مواقع ضروری تشکیل می شد که آن را مهستان می نامیدند . مجلس مهستان همیشه پسر شاه را به جای او برمی گزید و گاهی برادر شاه یا عموی او را به سلطنت بر می داشت .
ساسانیان
شاهنشاهی ساسانی در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ م.

ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بودند. شاهنشاهان ساسانی که اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.

سلسله اشکانی به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید. وی سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا ۶۵۲ میلادی در ایران ادامه یافت. دولت ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در این دوره نیز جنگ‌های ایران و روم ادامه یافت.

در همین دوران مانی[۱] (۲۱۶ - ۲۷۶ میلادی) به تبلیغ مذهب خود پرداخت. مانی پس از مسافرت به هند و آشنائی با مذهب بودائی سیستم جهان مذهبی مانوی خود را که التقاطی از مذهب زردشتی، بودائی و مسیحی و اسطوره بود با دقت تنظیم کرد و در کتاب «شاهپورگان» اصول آن‌ها را بیان و هنگام تاجگذاری شاپوراول به شاه هدیه کرد. مانی اصول اخلاقی خود را بر پایه فلسفی مثنویت: روشنائی و تاریکی که ازلی و ابدی هستند استوار نمود. در واقع این اصول) خودداری از قتل نفس حتی در مورد حیوانات، نخوردن می، دوری از زن و جمع نکردن مال (واکنش در مقابل زندگی پر تجمل و پر از لذت طبقات حاکم و عکس العمل منفی در برابر بحران اجتماعی پایان حکومت اشکانی و آغاز حکومت ساسانی است. شاپور و هرمزد، نشر چنین مذهبی را تجویز کردند، زیرا با وجود مخالفت آن با شهوت پرستی و غارتگری و سود جوئی طبقات حاکم، از جانبی مردم را به راه «معنویت» و «آشتی‌خواهی» سوق می‌داد و از جانب دیگر از قدرت مذهب زردشت می‌کاست.

جنبش معنوی مانی به سرعت در جهان آن روز گسترش یافت و تبدیل به نیروئی شد که با وجود جنبه منفی آن با هدف‌های شاهان و نجبا و پیشرفت جامعه آن روزی وفق نمی‌داد. پیشوایان زردتشتی و عیسوی که با هم دائما در نبرد بودند، متحد شدند و در دوران شاهی بهرام اول که شاهی تن آسا و شهوت پرست بود در جریان محاکمه او را محکوم و او وپیروانش رازنده به گور کردند.(۲۷۶ میلادی). از آن پس مانوی کشی آغاز شد و مغان مردم بسیاری را به نام زندک(زندیق) کشتند. مانویان درد و جانب شرق و غرب، در آسیای میانه تا سرحد چین و در غرب تا روم پراکنده شدند.

امپراتوری پهناور ساسانی که از رود سند تا دریای سرخ وسعت داشت، در اثر مشکلات خارجی و داخلی ضعیف شد. آخرین پادشاه این سلسله یزدگرد سوم بود. می گویند او از پیامبر درخواست کرده بود به ایران حمله نکنند. در دوره او مسلمانان عرب به ایران حمله کردند و ایرانیان را در جنگ‌های قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند شکست دادند و بدین ترتیب دولت ساسانی از میان رفت.

در پایان سده پنجم و آغاز قرن ششم میلادی جنبش بزرگی جامعه ایران را تکان داد که به صورت قیامی واقعی سی سال (۲۴-۴۹۴ م.) دوام آورد و تأثیر شگرفی در تکامل جامعه آن روزایران بخشید.

در چنین اوضاعی مزدک[۲] پسر بامدادان به تبلیغ مذهب خود که گویند موسسش زردشت خورک بابوندس بوده، پرداخت. عقاید مزدک بر دو گانگی مانوی استوار است:

روشنائی دانا و تاریکی نادان، به عبارت دیگر نیکی با عقل و بدی جاهل، این دو نیرو با هم در نبردند و چون روشنائی داناست سرانجام پیروز خواهد شد.

اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است: یکی برابری و دیگری دادگری.

مردم بسیاری به سرعت پیرو مذهب مزدک شدند. جنبش مزدکی با قتل او و پیروانش به طرز وحشیانه‌ای سرکوب شد، اما افکار او اثر خود را حتی در قیام‌ها و جنبش‌های مردم ایران در دوران اسلام، باقی گذاشت. و اما مقداری درباره ی سیستم حقوقی ساسانیان مبنای این سیستم از کتاب اوستا و تفاسیر ان و اجماع نیکان یعنی مجموع قتاوی علمای این دین بوده است. در زمان ساسانیان دو دادگاه وجود داشت ؛ دادگاه عرف و دادگاه شرع و دو دادگاه اختصاصی نیز وجود داشت بنامهای دادگاه ارتش و دادگاه عشایری

سوارکاری

سوارکاری از ورزش‌هایی است که در چند دههٔ اخیر مورد توجه خاصی قرار گرفته‌است، با این وجود سابقه‌ای طولانی داشته‌است و می‌توان آن را از کهن‌ترین ورزش‌ها به‌شمار آورد. این ورزش امروزه نه تنها به عنوان یک رقابت سالم و مفید، بلکه به عنوان سرگرمی و به منظور گذراندن اوقات فراغت مورد توجه قرار گرفته‌است، و با این که نسبت به بسیاری از ورزش‌ها پرهزینه به نظر می‌رسد، هر ساله تعداد بیشتری طرفدار به سوی خود جلب می‌کند.

محتویات

    ۱ سوارکاری چیست؟
    ۲ تاریخچه
    ۳ برقراری ارتباط با اسب
    ۴ سبک های سوارکاری
        ۴.۱ سبک انگلیسی
        ۴.۲ سبک غربی
    ۵ شاخه‌های مختلف سوارکاری
        ۵.۱ مسابقات اسب‌دوانی
        ۵.۲ سایر مسابقات سوارکاری
    ۶ سوارکاری در ایران امروز
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ منابع
    ۹ پیوند به بیرون

سوارکاری چیست؟

سوارکاری به معنای نشستن بر پشت یک اسب و کنترل حرکات آن میباشد. ویژگی این ورزش این است که انسان و مرکب (معمولاً اسب) را متحد می‌سازد، بنابرین موفقیت اسب و سوارکار به ارتباط و اعتماد و احترامی که آن دو برای یک دیگر قائل‌اند، بستگی دارد. برای شروع به یادگیری سوارکاری نیاز به هیچ دانش و مهارت قبلی ای نیست، با این حال به دلیل قدرت جسمی و ذهنی که کنترل کردن اسب نیاز دارد، به کودکان زیر ۷ سال توصیه نمی شود.
تاریخچه

Standard of Ur chariots.jpg

سوارکاری ورزشی بسیار قدیمی است که از دیرباز به منظور جنگیدن یا پیام‌رسانی به افراد آموزش داده می‌شد.
سر یک اسب در یکی از مینیاتورهای ایرانی مربوط به یکی از دستنوشته‌های مثنوی مولوی از سال ۸۹۱ق./۱۴۸۶م، با تزئینات سوارکاری.

تاریخ رام کردن اسب هنوز به درستی شناخته نشده‌است. باستان‌شناسان با توجه به قدیمی‌ترین آثار بر جای مانده از پیشینیان در رابطه با رام کردن اسب‌ها، معتقدند که اولین اسب‌های اهلی به بیش از سه هزار سال قبل از میلاد برمی‌گردند. قبل از آن اسب به منظور تهیهٔ غذا شکار می‌شده‌است. البته باستان‌شناسان در بعضی نقاط از اروپای شرقی دهنه‌هایی پیدا کرده‌اند که به شش هزار سال قبل از میلاد برمی‌گردند. این نشان می‌دهد که انسان از آن زمان سعی داشته‌است که اسب را رام کند و از آن بهره ببرد، ولی به دلیل سرعت آن در فرار موفق نشده‌است. قدیمی‌ترین آثار در اروپای شرقی، شمال قفقاز و آسیای مرکزی یافت شده‌اند.
ارابهٔ زئوس

اگرچه اهلی ساختن اسب در مقایسه با حیواناتی چون سگ (نه هزار سال قبل از میلاد) و گوسفند و بز (پنج هزار سال قبل از میلاد) مؤخر بود، با این وجود تحول عظیمی در زندگی انسان به‌وجود آورد. انسان نه تنها از گوشت و شیر اسب بهره می‌برد، بلکه برای جابه‌جایی نیز از او استفاده می‌کرد. نکتهٔ جالب در این باره این است که مورخان عقیده دارند که مردم قبل از یادگیری چگونه سوار شدن بر اسب، از ارابه استفاده می‌کردند. آنان برای این فرضیه خود دو دلیل عمده ارائه می‌کنند:

    فسیل‌های پیدا شده نشان می‌دهند که اسب‌های آن دوره برای حمل انسان بسیار کوچک بوده و قد آن‌ها (بلندی جدوگاه) به بیش از ۱۴۰ سانتی‌متر نمی‌رسید.
    قبل از آن که اسب توسط انسان رام شود، مردم از ارابه استفاده می‌کردند و آن‌ها را به حیواناتی از چون گاو یا الاغ وحشی می‌بستند. بستن ارابه به اسب‌های کوتاه قد خیلی دشوار نبود، در حالی که سوار شدن بر کمر اسب باعث وحشت و رم کردن آن می‌شد.

مهار و تربیت کردن اسب‌ها در زندگی مردم اوراسیا تحول و تأثیرات فراوانی به دنبال داشت. در حالی که در گذشته طی کردن مسافت‌های طولانی غیرممکن به نظر می‌رسید، انسان توانست به کشف سرزمین‌های جدید و کشور گشایی بپردازد. کم‌کم وسایلی برای هدایت و تسلط بیشتر بر اسب مانند زین و رکاب (که از اختراعات چینی‌ها می‌باشند) ساخته شدند و در اختیار سوارکاران گرفتند. تربیت و پرورش اسب نیز، به خصوص در خاورمیانه اهمیت بسیاری یافت و صحرانشینان این مناطق به پرورش و نگاه‌داری اسب‌های اصیل عربی پرداختند. سوارکاری تا اواخر قرن پانزدهم، بیشتر در جنگ‌ها معمول بود. البته در بعضی از کشورها مانند ایران باستان، به‌عنوان ورزش و سرگرمی نیز مورد توجه قرار می‌گرفت (مانند بازی چوگان)، ولی جنبهٔ هنری آن از اواخر قرن پانزدهم میلادی به بعد اهمیت یافت. سرانجام در اواخر قرن نوزدهم، با پیشرفت صنعت و جایگزین کردن اسب‌ها توسط ماشین‌آلات، سوارکاری جنبهٔ ورزشی و سرگرمی که امروزه مشاهده می‌شود را به خود گرفت.
برقراری ارتباط با اسب
اسب

اولین گام یادگیری سوارکاری، یادگیری ارتباط برقرار کردن با اسب است. سوارکار باید بتواند خلق‌وخوی اسبی را که قرار است سوار شود درک کند و با او به خوبی ارتباط برقرار کند، تا اسب فرمان‌های او را بهتر درک کند و انجام دهد. اسب با انسان متفاوت است و همین تفاوت است که باعث جذابیت این رابطه می شود. هرچه بهتر بتوانیم طرف مقابلمان را درک کنیم و یادبگیریم که غرایز او را بفهمیم، رابطه ما بهتر می شود. رفتار پر از ترس اسب مغرضانه نیست، بلکه یک واکنش طبیعی برای حفاظت از خودش است. اگر بتوانیم این احساس را در اسب ایجاد کنیم که ما از او حفاظت می کنیم، به ما اعتماد می کند و دیگر از هر فرصتی برای فرار استفاده نمی کند. با این حال حتی وقتی به ما اعتماد می کند، باز هم اسب حیوانی است که به طور طبیعی در گله به سر می برد. در موقعیت های هراس آور نیز همواره به گله می پیوندد. [۱]

سوارکار می‌تواند از روی حرکات و برخی از اعمال اسب متوجه منظور او شود. حرکات گوش‌های اسب در این مورد بسیار مؤثر است. به طور مثال، هنگامی که اسب گوش‌هایش را به سمت جلو می‌چرخاند و سرش را بالا می‌گیرد، به این معناست که صدایی او را نگران کرده‌است و او بادقت در حال پیدا کردن منبع صداست. و یا هنگامی که اسب گوش‌هایش را در جهات مختلف می‌چرخاند و حرکت می‌دهد، به این معناست که با دقت اطرافش را تحت نظر دارد. گوش‌های مایل به سمت پایین در دو طرف سر اسب، نشان دهندهٔ تسلیم شدن و اطاعت اسب هستند. البته این حالت گوش‌ها در صورتی که لب‌ها به سمت پایین افتاده باشند، نشانهٔ خواب‌آلودگی است. اسبی که گوش‌هایش را می‌چرخاند و زبانش را بیرون می‌آورد، قصد سربه‌سر گذاشتن و بازی با سوارکار را دارد. اگر اسب گوش‌هایش را به سمت جلو مایل کند و سرش را کمی خم کند، یعنی به سوارکار (یا هر کس دیگری) اعتماد دارد. اگر گوش‌هایش را به سم عقب بچرخاند، یعنی چیزی باعث بی اعتمادی یا عصبانیت و ناراحتی او شده‌است. در صورتی که گوش‌هایش را به سمت عقب بخواباند، یعنی بسیار خشمگین است و یا این که به شدت ترسیده‌است. در این صورت اسب می‌تواند بسیار خطرناک باشد و حمله کند. حرکت سر و پاهای اسب نیز می‌توانند در درک منظور او کمک کنند. اسبی که سرش را کمی پایین می‌آورد و ناگهان به‌شدت تکان می‌دهد، بدخلقی خود را نشان می‌دهد. هنگامی که پاهای جلویش را بر زمین می‌کوبد، عصبانیت یا بی‌قراری خود را ابراز می‌کند، در حالی که وقتی اسب پاهای عقبش را بر زمین می‌کوبد، می‌خواهد بفهماند که چیزی باعث ناراحتی او شده‌است (مثلاٌ مگس و...).
سبک های سوارکاری
سبک انگلیسی

سبک انگلیسی پیش نیاز و پایه بعضی از رشته های سوارکاری مانند درساژ، پرش با اسب، چوگان و حتی کورس میباشد. این سبک از بعضی از سبک های دیگر اندکی دشوارتر است.
سبک غربی

از سبک غربی بیشتر در رشته هایی از سوارکاری که در تاریخچه یشان از کار در مزرعه سرچشمه گرفته اند و به مرور زمان توسعه یافته اند، مانند استقامت، استفاده میشود. [۲]
شاخه‌های مختلف سوارکاری

سوارکاری شاخه‌های متعددی دارد که به طور کلی در دو دسته قرار می‌گیرند:
مسابقات اسب‌دوانی

این مسابقات از دوران قدیم در بسیاری از تمدن‌ها همچون یونان و روم باستان وجود داشته‌است. مسابقات یورتمه و تاخت از مسابقات رایج اسب‌دوانی هستند.
اسب‌دوانی

    مسابقات یورتمه (سوار بر اسب یا ارابه)، که در آن‌ها هدف نفر اول رسیدن به خط پایان است، بدون این که اسب با سرعت گرفتن شروع به تاختن کند. تاختن اسب باعث حذف شدن سوارکار از دور مسابقه می‌شود.
    مسابقات تاخت، که در آن‌ها نیز هدف اول رسیدن به خط پایان است، اما این بار با تاخت. مسافت این مسابقات بین ۲٫۴۰۰ و ۱٫۶۰۰ متر است. نوعی دیگر از مسابقات تاخت، همراه با مانع است و اسب باید از روی آن‌ها بپرد. مسافت این مسابقات با توجه به نوع مانع‌ها متفاوت است.

سایر مسابقات سوارکاری

    مسابقات ارابه‌رانی،

ارابه رانی

که معمولاً دارای سه مرحله هستند: مرحلهٔ درساژ (که در آن شیوه و جذابیت نمایش و رفتار و حرکات اسب سنجیده می‌شود.)، مرحلهٔ ماراتون (که امتحانی زمان بندی شده‌است و از قسمت‌های مختلفی تشکیل شده‌است و مهمولاً دارای موانعی طبیعی یا مصنوعی است. در آن مهارت، توانایی جسمی و سرعت اسب سنجیده می‌شود.) و مرحلهٔ آخر که عبارت است از حرکت در راه‌هایی که از اطراف، توسط توپ‌هایی (یا چیزهای دیگری) محدود شده‌است. گذشت وقت مجاز یا افتادن توپ باعث از دست رفتن امتیاز می‌شود. تعداد اسب‌هایی که ارابه را می‌کشند به نوع مسابقه بستگی دارد و به جز در مواردی خاص، بیش از چهار عدد نیستند.

    درساژ
    درساژ
    (حرکات نمایشی اسب‌های تربیت‌شده)، که در آن کیفیت ارتباط میان سوارکار و اسب سنجیده می‌شود. این مسابقات در زمین‌هایی مستطیل‌شکل به طول ۶۰ متر و عرض ۲۰ متر برگزار می‌شوند، و سوارکاران به ترتیب در زمین حاضر شده و برنامه‌های خود را اجرا می‌کنند. این برنامه‌ها می‌توانند مشخص‌شده یا آزاد باشند. داوران بر اساس تکنیک و دقت سوارکار و همچنین اطاعت و حرکات اسب و ارتباط میان آن دو، قضاوت کرده و بین صفر تا ده امتیاز می‌دهند. سوارکار باید سعی کند حرکاتش برای هدایت اسب تا حد امکان مخفی باشد و دیده نشود، به طوری که احساس شود ارتباط میان آن دو توسط تِلِپاتی انجام می‌گیرد. این کار ممکن است به نظر تماشاگران بسیار آسان بیاید، در حالی که نتیجهٔ تلاش چندین سال می‌باشد.

    پرش با اسب، که از متداول‌ترین مسابقات سوارکاری در جهان می‌باشد و مشابه مسابقات درساژ و استقامت است.
    پرش
    مسابقات استقامت، که هدف از آن‌ها طی کردن مسافتی طولانی (بین ۲۰ تا ۱۶۰ کیلومتر) در یک (و گاهی دو) روز است. اسب‌های عرب از بهترین نژادها برای این نوع مسابقات هستند، زیرا جثه‌ای کوچک و مقاوم در برابر گرما و تمرینات سخت دارند. اسب‌های انگلیسی نیز به دلیل سرعتشان در این زمینه مورد توجه بسیاری قرار می‌گیرند.
    مسابقات وسترن یا آمریکایی، که ریشهٔ آن‌ها به مسابقات گاوچرانی برمی‌گردد.
    رودیئو، که مسابقه با اسب‌های وحشی است.

رودئو.

    چوگان، که قدیمی‌ترین ورزش گروهی است. این ورزش در ایران باستان رواج و اهمیت زیادی داشته‌است و به بازی شاهان معروف است. امروزه چوگان به دلیل هزینهٔ بالا کمتر مورد توجه عام قرار می‌گیرد.

سوارکاری در ایران امروز

سوارکاری در ایران در چند دههٔ اخیر مورد توجه قرار گرفته‌است و باشگاه‌های متعددی تأسیس شده و در روند پیشرفت هستند. با این وجود ایران هنوز در سطح جهانی برندهٔ مقامی نشده‌است. سوارکاری بانوان نیز مورد توجه قرار گرفته‌است و بر طرفداران آن روز به روز افزوده می‌شود.

لیورپول

لیورپول (به انگلیسی: Liverpool) شهری بندری در شمال غربی انگلستان است. لیورپول نزدیک به نیم میلیون نفر جمعیت دارد و چهارمین شهر پرجمعیت بریتانیاست. این شهر در شمال غربی انگلستان قرار گرفته‌است و درآمد آن از راه حمل و نقل دریایی و صنایع تولیدی تامین می‌شده‌است.

این شهر یکی از سه شهر مهم منطقه انگلستان است و دارای قدمت تاریخی زیادی است و در سال ۲۰۰۷ جشن هشت صدمین سال قدمت خود را برپا کرد.

لیورپول به دلیل تیم فوتبال، موسیقی پاپ و همچنین گروه بیتل‌ها شهرت دارد. لیورپول در سال ۲۰۰۸ به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا نام گرفت.

در پی بسته شدن اسکله‌های این شهر در اوایل دهه هفتاد میلادی، اقتصاد شهر رو به افول گذارد، هر چند بتازگی پروژه‌های شهرسازی سبب رونق دوباره آن شده‌است. با وجود چهره مدرن و با شکوه در مرکز شهر، لیورپول هنوز با مشکلات بزرگی مانند فقر، بی کاری و جرم و جنایت دست به گریبان است.

محتویات

    ۱ مردمان شهر لیورپول
    ۲ گردشگری
    ۳ مکان‌های دیدنی
    ۴ مراکز آموزشی
    ۵ ترابری
    ۶ ورزش
    ۷ منابع

مردمان شهر لیورپول

مردم لیورپول فوتبال دوست هستند. همچنین به شعر و شاعری و ادبیات اهمیت زیادی می‌دهند و اکثرشان اشعار زیادی را از شعرای بزرگ انگلستان حفظ هستند.

در مراکز تئاتر شهر، هر هفته تئاتری از نمایشنامه‌های شکسپیر بر‌گزار می‌شود ساختمان یونیتی تئاتر این شهر قدمتی ۳۰۰ ساله دارد که همیشه مملو از تماشاچیان علاقه‌مند به تئاتر است. یکی دیگر از علایق مردم شهر لیورپول این است که در تمامی مراسم مناسبتی، آتش‌بازی به راه می‌اندازند.
گردشگری

لیورپول به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا در سال ۲۰۰۸ انتخاب شد که البته برای به دست آوردن این عنوان میلیون‌ها پوند خرج اصلاحات و نوسازی شد. مقامات مسئول در لیورپول حدود ۳۵۰ برنامه را تدارک دیدند تا سبب جذب گردشگران زیادی شوند. مطمئننا یکی از بزرگترین پیامدهای یک چنین موفقیتی، جلب سرمایه گذاری و جذب توریست بیشتر و در نتیجه درآمد سرشار برای این شهر خواهد بود. به این ترتیب بود که اقتصاد لیورپول توانست ۱۰۰ میلیون پوند افزایش درآمد کسب کند.
Liverpool skyline.jpg

نوسازی لیورپول برای به دست آوردن عنوان پایتخت فرهنگی اروپا، شامل احداث یک سالن ۱۰ هزار نفری با هزینه‌ای ۱۵۰ میلیون پوندی بوده است.

از سوی دیگر بر فراز این شهر روزانه صدها کبوتر پرواز می کنند. این کبوتران که پس‌مانده‌ها فست فودها را می‌خورند و با مدفوعشان شهر را کثیف می‌کنند، مایه خجالت مردمان این شهر فرهنگی اروپا شده‌اند، لذا شهردار شهر لیورپول برای خلاص شدن از مشکلات جمعیت روزافزون کبوتران این شهر دست به دامان فناوری روباتیک شد، از این رو شاهین‌های روباتیک را بر فراز شهر به پرواز درآوردند تا سبب ترس و فراری دادن کبوتران شوند، این شاهین‌های مکانیکی بالهایشان را به هم می‌زنند و جیغ می‌کشند و کبوتران را می‌ترسانند این طرح هم ۲۰ هزار پوند هزینه دربرداشت.

گروه بیتلز به عنوان یکی از بهترین نمونه‌های موفق شهر باعث شده است تا لیورپول، خود رو به عنوان مکانی دارای ذخایر و پتانسیل‌های هنری و همچنین در زمینه‌های سیاسی و ورزشی در انگلستان شناخته شود.
مکان‌های دیدنی

لیورپول بیش از ۲۵۰۰ بنا و ساختمان قدیمی با معماری باستانی دارد. آب نمای شهر که در لیست مکان‌های باستانی یونسکو قرار گرفته است. موزه داک مملو از اشیای باستانی می‌باشد و این مستثنای ۲۵۰ اثر تاریخی است.
آلبرت داک یکی از بزرگترین مکان‌های جذب توریست در لیورپول است

مکان‌های عبادتی تاریخی ای همچون کلیسای سنت نیکلاس برای ارتدکس‌ها و کلیسای گوستاو آدولف برای کاتولیک‌ها در این شهر وجود دارد.

این شهر یک مسجد نیز دارد که برای مسلمانان این شهر به‌خاطر برگزاری مراسم آیینی مسلمانان از جمله نماز جمعه ساخته شده است، اکثر جمعیت مسلمان، پاکستانی و عرب هستند حتی در این شهر معابدی برای هندوها نیز وجود دارد که دارای قدمتی ۲۰۰ ساله است. لیورپول صاحب پنجمین کلیسای بزرگ دنیا می باشد.
مراکز آموزشی

لیورپول دانشگاه‌های معتبری از جمله دانشگاه جان مورز لیورپول، دانشگاه لیورپول و سنت ادوارد و دانشگاه هوپ لیورپول که در این شهر پذیرای دانشجویان انگلیسی و مهاجران زیادی از دیگر کشورهای دیگر می‌باشد.
ترابری
فرودگاه جان لنون لیورپول

هواپیما، قطار، اتوبوس و کشتی جزو وسایل نقلیه مهم این شهر می‌باشند.

برای مثال از لندن تا لیورپول می‌توان با هواپیما یا قطار یا اتوبوس سفر کرد. اما قیمت‌ها بسیار متفاوت هستند. ارزان‌ترین وسیله سفر به لیورپول اتوبوس می‌باشد.

افرادی که از فرودگاه لیورپول می‌خواهند وارد شهر شوند می‌توانند با اتوبوس‌های ارزان‌قیمت و بزرگ که جا برای چمدان‌های بزرگ هم دارد، نقل مکان کنند. قطارهای برقی نیز یکی دیگر از وسایل نقلیه مهم در این شهر می‌باشد.
ورزش
آنفیلد، استادیوم خانگی باشگاه لیورپول

مردم لیورپول به دلیل علاقه و اهمیت زیادی که به فوتبال می‌دهند در جهان شهرت یافته‌اند.

باشگاه فوتبال لیورپول در ورزشگاه آنفیلد و باشگاه فوتبال اورتون در ورزشگاه گودیسون پارک جزو مشهورترین باشگاه‌های دنیا می‌باشد که فوتبالیست‌های مشهوری در ۱۰۰ سال اخیر در این دو باشگاه قرمزپوش و آبی پوش توپ زده‌اند.

مردم لیورپول برای ورزش، ارزش خاصی قائل هستند. آنان در بسکتبال، کریکت، اسبدوانی و موتورسواری نیز مهارت زیادی دارند.

هرمان ملویل

هرمان ملویل (به انگلیسی: Herman Melville)، (زاده ۱ اوت ۱۸۱۹ - درگذشته ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۱)، رمان‌نویس، شاعر و نویسنده داستان‌های کوتاه آمریکایی است. آثار او در زمان حیاتش چندان مورد استقبال قرار نگرفتند و حتی رمانهایی که درباره دریا نگاشت از تعداد خوانندگانش کاست. اما سالها بعد و در دهه ۱۹۲۰ میلادی، رمان «موبی‌دیک» او یکی از برترین شاهکارهای ادبیات آمریکا و جهان شناخته شد.

محتویات

    ۱ کودکی
    ۲ نویسندگی
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ منابع

کودکی

هرمان ملویل در اول اوت سال ۱۸۱۹ در خانواده‌ای نسبتاً مرفه در شهر نیویورک به دنیا آمد. ملویل اصالتاً انگلیسی - اسکاتلندی و آلمانی بود. او در یازده سالگی به همراه خانواده‌اش به شهر کوچک آلبانی (در ایالت نیویورک) نقل مکان کرد و هرمان در آکادمی آلبانی شروع به تحصیل کرد. سال بعد به‌خاطر بدهی فراوان پدرش ناچار شد تا به کارهای مختلفی مشغول شود؛ از فروشندگی گرفته تا کارگری در مزرعه و حتی با وجود تحصیلات ناچیزش معلمی.

ملویل در هجده سالگی ملوان شد و به همراه یک کشتی تجاری راهی بندر لیورپول در انگلیس شد. جنایت‌هایی که در کشتی و محلات ساحلی لیورپول دید تصورات رمانتیک او را از دریانوردی نابود کرد، اما چهار سال بعد به‌دلیل نیافتن شغلی مناسبتر ناگزیر از دریانوردی شد. هرمان این‌بار کشتی صید نهنگ آکاشنت را همراهی می‌کرد، اما شرایط زندگی در کشتی آن‌قدر غیرقابل تحمل بود که به همراه یکی از دوستان خود در جزایر مارکوئیز از فرار کرد و یک ماه در کنار قبیله آدم‌خوار تیپس (Typees) زندگی کرد، دورانی که بعدها از آن به‌عنوان تجربه‌ای لذت بخش یاد می‌کرد.
Herman Melville Headstone 1024.jpg

ملویل جزایر مارکوئیز را به‌همراه یک کشتی صیادی استرالیایی ترک کرد، اما زندگی پرحادثه‌اش آبستن مصیبت‌های دیگری نیز بود. او با شرکت در یک شورش روانه زندان شد و البته بعد از مدت کوتاهی از زندان هم فرار کرد و به جزیره ایمکو در نزدیکی تاهیتی (یکی از جزایر مهم اقیانوس آرام) گریخته و در میان بومیان آن سرزمین متواری گشت. مردمی که آنها را خیلی بیشتر از هموطنانش دوست می‌داشت.

مدتی بعد به همراه یک کشتی ماهیگیر دیگر عازم هاوایی شد و چارده هفته در هونولولو مرکز این مجمع‌الجزایر کار کرد و آن‌گاه برای خدمت سربازی در کشور خود ثبت‌نام کرد.

ملویل در بیست‌وپنج سالگی، سه سال پس از فرار از آکوشنت در بوستن منزل گزید و دوران دریانوردیش به پایان رسید.
نویسندگی

ملویل نوشتن را در بوستن و براساس تجربیات دوران دریانوردی خود آغاز کرد. چهار کتاب اولش بیشتر به خاطره‌نگاری نزدیک بودند تا رمان؛
سال     ترجمه فارسی     عنوان انگلیسی     توضیحات
۱۸۴۶     تی پی (تای پی)     Typee: A Peep at Polynesian Life     به دوران اقامت در کنار آدمخواران می‌پرداخت
۱۸۴۷     اُمو     Omoo: A Narrative of Adventures in the South Seas     زندگی او در تاهیتی را وصف می‌کرد
۱۸۵۱     موبی دیک (مابی دیک) یا نهنگ سفید     Moby-Dick; or, The Whale    
۱۸۴۹     ماردی     Mardi: And a Voyage Thither    
ردبرن: اولین سفر (نخستین سفر)     Redburn: His First Voyage     سفر او به لیورپول را شرح می‌داد
۱۸۵۰     نیم تنه سفید (ژاکت سفید)     White-Jacket; or, The World in a Man-of-War     سفر دریایی‌اش به همراه ناو جنگی
ایالات متحده به آمریکا را بازگو می‌کند
۱۸۵۲     پیر     Pierre: or, The Ambiguities    
۱۸۵۳         Isle of the Cross     چاپ نشده و گمشده
بارتلبی محرر     "Bartleby the Scrivener"     داستان کوتاه
۱۸۵۴         The Encantadas, or Enchanted Isles     رمان کوتاه , possibly incorporating a short rewrite
of the lost Isle of the Cross
۱۸۵۵         "Benito Cereno"    
ایسرائیل پاتر     Israel Potter: His Fifty Years of Exile    
۱۸۵۷     مرد مطمئن     The Confidence-Man: His Masquerade    
۱۸۵۶     افسانه‌های پیازا        
۱۸۶۶     قطعه شعرهای جنگ و خاطرات جنگ     Battle Pieces and Aspects of the War     مجموعه شعر
۱۸۷۶     کلارل     Clarel: A Poem and Pilgrimage in the Holy Land     شعر حماسی
۱۸۸۸     جان مار و دیگر ملوانان     John Marr and Other Sailors     مجموعه شعر
۱۸۹۱     تیمالیون     Timoleon     شعر
بیلی باد (ناتمام)     Billy Budd, Sailor (An Inside Narrative)     چاپ پس از مرگش در ۱۹۲۴; ویرایش معتبر در ۱۹۶۲
    دکل بان        
    قصه‌های بازار    

شک‌گرایی

شک‌گرایی، یکی از مکاتب زیرمجموعه خردگرایی است.

شک گرایان اصراری بر اثبات و پافشاری بر عقاید خود و دیگران نداشته و همواره آماده شنیدن نظرات دیگرند. شک گرایان ابایی از اعتراف به نادانی در مواردی که علم روز هنوز به جواب قطعی نرسیده ندارند (بر خلاف بسیاری مکاتب و ادیان که صرف ندانستن چرایی رخدادها را از براهین اثبات معبود خویش برمیشمارند). نیز در بسیاری موارد با وجود نظریات غالب، اقدام به تایید یا تکذیب موضوعی نمی‌کنند.

البته شک گرایی، به معنای بی‌تفاوتی در مقابل رویدادهای روز نیست. شک گرایان خود را موظف به تلاش برای بدست آوردن پاسخ‌های محکم تر و نزدیک تر به حقیقت می‌دانند. از آن سو اما، هیچ پاسخی ایشان را از شنیدن نظرات بعدی منصرف نخواهد نمود. شک گرایان در حوزه علم همواره آویخته به آخرین و مستندترین نظرات و دستاوردها می‌باشند.

از مشخصات شک گرایی می‌توان به عدم ثبات و قطعیت، اندیشه پیوسته و به چالش کشیدن پیش فرض‌ها و گهگاه بدیهیات (به زعم سایرین) اشاره نمود.

گرچه شک‌گرایی ناظر به معرفت به حقیقت است و نه خود حقیقت، اما ممکن است در نظر برخی شک‌گرایان حقیقت یک موضوع نسبی و نه مطلق باشد. (بر خلاف برای مثال برخی ادیان سامی که حقیقت مطلق را ذات باریتعالی می‌پندارند).

محتویات

    ۱ چیستی شکاکیت
    ۲ انواع ادعاهای شکاکانه
        ۲.۱ شکاکیت مطلق
        ۲.۲ شکاکیت محدود
    ۳ شکاکیت، معرفت و توجیه معرفتی
    ۴ ادبیات شک گرایانه
    ۵ منابع

چیستی شکاکیت

شاید مهمترین پرسش معرفت‌شناسی قلمرو معرفت باشد یعنی پرسش از محدوده معرفت آدمی که ممکن است متحقق شود. این پرسش که دامنه و قلمرو این معرفت کجاست؟ معرفت آدمی در چه موردی ناممکن است؟ یعنی آیا در جهان پیرامون ما و یا در درون ما آدمیان، ممکن است چیزها یا امور یافت شود که ما هرگز نتوانیم به آنها معرفت پیدا کنیم یا در باور به آنها موجه باشیم؟ پاسخ این سوال ممکن است مثبت یا منفی باشد ولی نگرش شکاکانه می‌گوید قلمرو معرفت آدمی محدود است. آدمی بسیاری از نادانسته‌هایش را جز موضوعات پژوهش قرار می‌دهد اما از نگاه شکاکان، آدمی به اتکای امکانات شناختی‌اش اساساً بعضی از امور را نمی‌تواند بداند و این متفاوت است با اینکه بگوییم آدمی بعضی از چیزها را فعلاً نمی‌داند. مطابق نظر شکاک فلسفی، معرفت آدمی دارای یک گونه مرزبندی معرفتی است، به‌گونه‌ای که بیرون از آن مرزها اصولاً منطقه ممنوعه معرفت به شمار می‌رود و آن‌ها را باید اموری نادانستنی تلقی کرد نه نادانسته‌ها (دانستنی در برابر نادانسته یا مجهول).
از نگاه بعضی افراد چالش‌های شکاکانه جدی نیستند، و شکاکیت اصولاً در مسیری ناموافق با طبیعت عقلانی آدمی در جریان است و اگر ذهن در وضعیت عادی و طبیعی باشد هرگز به دام مدعای شکاکانه گرفتار نمی‌آید. آدمی بسیاری از چیزها را می‌داند و می‌تواند بداند همچنین جریان زندگی عادی تنها در بستر معرفت به بسیاری از امور است که می‌تواند جریان داشته باشد. اما سؤال این است که «مسیر طبیعت عقلانی» و یا «وضعیت عادی زندگی» چیست؟ گویا منظور از چنین برداشتی علم متعارف می‌باشد. با این وجود حتی اگر مقصود دریافت‌های متعارف نیز باشد، نمی‌توان چنین نتیجه گرفت. در ضمن اینکه آیا هر باوری را تنها به این دلیل که مبتنی بر دریافت‌های متعارف است، باید معرفت تلقی کرد؟ آیا اینکه فردی از مسافرت صرفنظر کند تنها به این دلیل که دیشب خوابی دیده و باور کرده‌است اتفاق بدی برای او خواهد افتاد. در علم متعارف ما هم دلایل پرشماری وجود دارند که چنین‌اند. از همین روی، باورهایی که هم صادق باشند و هم موجه چندان هم به آسانی بدست نمی‌آیند.
نگرش شکاکانه دائماً تلاش دارد تا بر فاصله بین باور و باور موجه و همچنین بین باور موجه و معرفت انگشت نهد. این دو، در واقع، دو فاز مهم شکاکیت هستند. در مرحله نخست شکاک تلاش می‌کند تا روشن سازد «هیچ چیز را نمی‌توان به گونه‌ای موجه باور کرد.» و در مرحله دوم تلاش می‌کند حتی اگر بپذیریم می‌توان چیزی را به گونه موجهی باور کرد، نباید گمان کرد که این باور موجه لزوماً معرفت است. چرا که باور موجه تنها هنگامی معرفت است که صادق نیز باشد. بدین ترتیب چالش‌های شکاکیت شکل می‌گیرد. حتی از نظر شکاکان «ممکن است باورهایی باشند که موجه‌اند ولی بدلیل نبود عنصر صدق، معرفت نیستند.» معقول بودن چنین احتمالی، مبنای بسیاری از چالش‌های شکاکانه‌است. مثلاً هر کدام از ما می‌تواند به‌گونه‌ایی موجه موضوعی را باور کند، حال آنکه هرگز بدان معرفت نداشته باشد، زیرا در توهم‌های حس اساساً چیزی در واقعیت نیست، تا بتوان بدان معرفت داشت. پس می‌بینیم چگونگی شکل‌گیری چالش‌های شکاکانه نشان می‌دهد چرا این چالش‌ها را باید مهم شمرد و نادیده گرفتن اهمیت این چالش‌ها هرگز از واقعیت آن‌ها نمی‌کاهد.
انواع ادعاهای شکاکانه

آنچه انواع ادعاهای شکاکان را به وجود می آورد وضعیت ادعای شکاکانه از نظر شمول و فراگیری آن است. این ادعاها به دو دسته تقسیم می‌شوند ادعاهای شکاکیت مطلق [۱] و ادعاهای شکاکیت محدود [۲] .
شکاکیت مطلق

شکاکیت مطلق مدعی آن است تحقق هر موردی از معرفت ناممکن است.
بنا به ادعاهای شکاکیت مطلق، آدمی هیچ چیز را نمی‌تواند بداند و بنا به قرائت شدیدتر، دربارهٔ هیچ باوری نیز نمی‌تواند موجه باشد. گاهی شکاکیت مطلق را شکاکیت افراطی [۳] به شمار می‌آورند که بر تفکر شکاکان یونان باستان باز می‌گردد. دو انتقاد از شکاکیت مطلق بدین شرح است:

(1) شکاکیت مطلق به گونه‌ای دچار ناسازگاری درونی است. یعنی شکاک مطلق مدعی آن است که «هیچ چیزی را نمی‌توان دانست» اما آیا او واقعاً می‌داند که «هیچ چیز را نمی‌توان دانست»؟ اگر او بپذیرد که چنین چیزی را نمی‌توان دانست، بنابراین چگونه مدعی آن است؟ اما اگر او بپذیرد که چنین چیزی را می‌داند، ادعای او گرفتار گونه‌ای ناسازگاری ، و به تعبیری خود–متناقض است. اگر مفاد گزاره ای خود را ابطال کند، این گزاره خود-متناقض است. اگر شکاک می‌داند که «هیچ چیزی را نمی‌توان دانست» پس او نمی‌تواند مدعی آن باشد که هیچ چیزی را نمی‌توان دانست؛ زیرا این خود موردی از دانستن است و آن ادعای کلی را نقض می کند. اما از سوی دیگر، اگر واقعاً هیچ چیزی را نمی‌توان دانست. بنابراین او همین را نیز نمی‌تواند بداند که هیچ چیزی را نمی‌توان دانست. دو قرائت از شکاکیت مطلق را باید در کتب معرفت‌شناسی جست که یکی قرائت شکاکیت آکادمیک [۴] () و دیگری شکاکیت پیرونی [۵] () می‌باشد.
مدعای شکاکیت مطلق آن است که هیچ چیز را نمی‌توان دانست که اگر این ندانستن معطوف به معرفت باشد قرائت حداقلی شکاکیت مطلق است و اگر این ندانستن متوجه باور موجه باشد قرائت قوی‌تر شکاکیت مطلق که قرائت حداکثری از شکاکیت مطلق خواهد بود. نقادان شکاکیت مطلق بر آن هستند که چنین ادعایی دچار ناسازگاری و خود تناقضی است. بدین ترتیب منتقدان این نوع شکاکیت می‌پرسند آیا شکاک همین موضوع را می‌داند یا نمی‌داند؟ حال چنانچه آنان بگوید این موضوع را می‌دانیم پس آنان حداقل به چیزی علم دارند و اگر بگوید نمی‌دانیم آنان چطور چنین حکمی را صادر نموده‌اند؟ ولی گویا انتقاد به شکاکیت بنابر فرض هنگامی وارد است که شکاک به جز دانستن و ندانستن هیچ گزینه‌ای دیگر در اختیار نداشته باشد. در حالیک ه باور اعم از معرفت است. از همین رو اعم (باور موجه) می‌تواند باشد. حتی اگر اخص (معرفت) در کار نباشد. بدین معنا می‌توان درباره گزاره‌ای باور موجه داشت ولی معرفت نداشت. ما در بسیاری از مواقع به گونه‌ای موجه به گزاره‌ای باور داریم حتی اگر واقعاً آن را نتوانیم بدانیم.
درخصوص این انتقاد به قرائت حداقلی، شکاک خواهد گفت «هیچ چیزی را نمی توان دانست» و این گونه از ادعای شکاکانه به هیچ روی خود- متناقض نیست. به بیان ساده تر، شکاک بدون گرفتار آمدن به خود تناقضی می تواند باور موجه داشته باشد مبنی بر اینکه هیچ موردی از معرفت ممکن نیست. بنابراین از راه انتقاد یاد شده نمی توان راه او را بست.

(2) شکاک مطلق نمی‌تواند به لحاظ عملی نگرش خود را چندان جدی بگیرد. به بیان دیگر التزام به پی‌آمدهای علمی این نگرش تقریباً ناممکن است. شکاک مانند افراد دیگر می‌خورد، می‌آشامد، به هنگام بروز خطر می‌گریزد و بر نداشته‌ها حسرت می‌خورد. چنین شخصی با آنچه در پیرامون او می‌گذرد، بر وفق نگرشش رفتار نمی‌کند و او بمانند همان شخصی رفتار می‌کند که درباره آنها بسیاری از چیزها را می‌داند. با این که این انتقاد همه‌فهم‌تر از انتقاد پیشین است لیکن این موضوع را مفروض گرفت است که هر کس چنان رفتار می‌کند که می‌داند.
اما ظاهراً این فرض نیازمند بررسی است. به سادگی می‌توان به رویکرد پیشین مراجعه کرد، یعنی دانستن به چیزی را با دانستن باوری موجه درباره آن جانشین کرد. شکاک مطلق در همه موارد عمل باور دارد و این او را ملزم نمی‌دارد که در آن موارد معرفت نیز داشته باشد.
شکاکیت محدود

شکاکیت محدود [۶] مدعی است موارد معرفت تنها به برخی از حیطه‌ها امکان‌ناپذیر است، یعنی تنها پاره‌ای از امور دانستنی هستند. این گونه شکاکیت را می‌توان شکاکیت معتدل به شمار آورد. چرا که می‌توان با تمهیداتی از ناسازگاری درونی و نتایج آن اجتناب کرد. انواع شکاکیت محدود بسته به نوع استدلال‌ها و مستندهایش انواع گوناگونی دارد. برخی از آنها می‌گویند گزاره‌های مابعدالطّبیعی بیرون از حیطهٔ امکان معرفت می‌باشد، برخی دیگر دربارهٔ گزارهٔ اخلاقی، برخی معرفت تجربی را ناممکن قلمداد کرده‌اند. یکی از راه‌های رویارویی با شکاکیت محدود این است که نشان داده می‌شود این نوع شکاکیت، محدود به حیطه موردنظر نخواهد ماند یعنی مستلزم شکاکیت مطلق است، آنگاه همه آنچه امکان دارد در شکستن شکاکیت مطلق بکار گرفت.
یکی از صورت‌های شکاکیت از راه استدلال است. این نوع شکاکیت هم عوامل آکادمیک دارد و هم عوامل غیرآکادمیک. دلایل غیر آکادمیک از تعارض باورهای موجه و صادق افراد که منظومه‌های بسامان (سیستماتیک) معرفتی دارند، با سایر باورها در فرهنگ‌ها و شرایط دیگر بوجود می‌آید. ایشان معمولاً می‌پرسند: آیا توجیه معیار قاطع و روشنی دارد؟ آیا توجیه می‌تواند بر معیارهایی تکیه کند که از بروز مواردی این چنینی جلوگیری نماید؟ آیا می‌توان هم دربارهٔ هر کدام از این باورها و همچنین درباره باورهای رقیبشان واقعاً موجه بود؟ اگر بگویم دسته‌ای از این باورها موجه‌اند، آنگاه باید برای این تنوع تبین ویژه‌ای ارائه کنیم. اما اگر بگوییم هیچ کدام از این باورها واقعاً موجه نیستند، آنگاه باید بپذیریم که به انتهای نگرش شکاکانه رسیده‌ایم.
اما عوامل آکادمیک شکاکیت از راه استدلال شک‌های کلی و بسامان می‌سازند که دارای نگرش فلسفی‌اند و هر روز به تبع پیشرفت فلسفه از مفاهیم جدید فلسفی بیشتری برخوردار می‌شوند. مثلاً در بحث تحلیل معرفت به باور صادق موجه آنان اگر بخواهند ناممکن بودن تحقق معرفت سامان دهند، آنها پیش از آن به دنبال آن هستند که بگویند دقیقاً این چه چیزی است که امکان وقوع ندارد. یعنی شکاکیت از راه استدلال آکادمیک معمولاً معرفت و مؤلفه‌های سازنده آن را جدی می‌گیرند. آنان می‌گویند داشتن چیزی یعنی کسب یقین نسبت به آن و یقین بدست نمی‌آید مگر با تردیدناپذیری [۷] و تجدیدنظرناپذیری [۸] . تردیدناپذیری یعنی معرفت باید از هرگونه شک و تردید مصون و ایمن باشد. خطاناپذیری یعنی نباید هیچگونه بتواند موضوع تجدید نظر و بازبینی قرار بگیرد. ظاهراً با چنین شرایطی احراز معرفت امکان‌پذیر نخواهد بود. این همان مطلوب نظر شکاکان است از آن رو که این نگرش با مفاهیم فلسفی همراه‌اند و استدلال‌های شکاکانه با کاربست این گونه از مفاهیم شکاکیت ترید می‌کند که بهتر است شکاکیت فلسفی نامیده شود.
شکاکیت، معرفت و توجیه معرفتی
نوشتار اصلی: شناخت‌شناسی


شکاکیت هم در حیطه معرفت و هم در حیطه باور موجه مطرح است. اگر بخواهیم بدانیم نگرش شکاکانه این دو گونه شکاکیت را چگونه پیش می‌برد باید ابتدا به شکاکیت فلسفی در باره معرفت و سپس شکاکیت فلسفی درباره توجیه معرفتی را مورد بررسی قرار دهیم . شکاکیت فلسفی در باره معرفت به مؤلفه توجیه حمله‌ور می‌شود از نگاه شکاک در باره معرفت چیزی نمی‌توان دانست زیرا در مورد هیچ چیز نصاب لازم از توجیه را نمی‌توان داشت. یعنی نمی‌توان صدق گزاره مثل P را چنانکه باید احراز کرد. در این گونه موارد ما دارای باور موجه هستیم ولی چنانکه باید نه و به تعبیر فنی تر توجیه به اندازه کافی یا توجیه در مرتبه K نداریم.
صورت بندی این گونه شکاکیت چنین است:

شخص S گزارهP را می‌داند اگر و تنها اگر شخص S در باور به گزاره صادق P دارای توجیه در مرتبه K باشد.

در واقع شکاک در باب معرفت تلاش می‌کند تا اثبات کند هرگز نمی‌توان درباره هیچ گزاره‌ای، یا دست کم درباره دسته خاصی از گزاره‌ها به توجیه مرتبه k رسید. بدین ترتیب هرگز نمی توان به گزاره P معرفت پیدا کرد. شکاکیت درباره توجیه معرفتی در مقایسه با شکاکیت درباره معرفت جدی تر و به لحاظ معرفت‌شناسی تهدید آمیزتر است. زیرا مدعای این گونه شکاکیت این است که نه تنها به معرفت به گزاره P ناممکن است، بلکه حتی باور به گزاره P نیز نمی‌تواند موجه باشد. این بدان معناست که به گزاره P نه تنها نمی‌تواند توجیه در مرتبه K داشته باشد، بلکه گزاره P هیچگونه توجیه دیگری نیز نمی‌تواند داشته باشد. این نوع شکاکیت، شکاکیت حداکثری است. ناگفته پیداست شکاکیت درباره توجیه معرفتی دربردارنده مدعای شکاکیت درباره معرفت نیز هست. اما عکس آن صادق نیست.
ادبیات شک گرایانه

کاندید اثر ولتر.

موبی دیک اثر هرمان ملویل.

فلسفه جدید

فلسفه مدرن یا فلسفه جدید دوره‌ای از تاریخ فلسفه است که از قرن هفدهم با دکارت آغاز می‌شود و تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ادامه می‌یابد.[۱]

شناسهٔ اصلی فلسفه جدید انسان‌گرایی است. این اصطلاح بشردوستی، دلبستگی به مسائل مربوط به بشر، در سدهٔ نوزدهم در اروپا رواج یافت و به تفکر و اندیشه‌هایی گفته می‌شد که بر قابلیت‌های ذاتی انسان تاکید می‌ورزید.

این اندیشه در جهت خلاف اندیشه مسیحیان سده‌های میانه رقم خورد که در این اندیشه: انسان موجودی بدبخت ذلیل و گناه کار بود که دائم باید در آرزوی رهایی از دام گناهان نفسانی خود باشد انسانگرایان، انسان را شاهکار طبیعت و آفرینش می‌دانستند و بر این باور بودند که بشر خاستگاه و نماد بی‌پایان قابلیت‌ها و استعدادهای بی‌شمار اخلاقی، روحی و جسمانی است. ادبیات این دوره را انسانیت نامیده‌اند.

انسان‌گرایی اجمالاً عبارتست از باور به این‌که در جهان هرچه هست باید در خدمت انسان باشد. در یک کلام می‌توان گفت انسان مخدوم است و جز او هر چه هست خادم انسان است. بنیادهای انسان‌گرایی عبارتند از: اصالت علم، ماده‌گرایی، و حذف الهیات از فلسفه و گرایش به نوعی شک‌گرایی.

علی لاریجانی

علی اردشیر لاریجانی (زاده ۱۳۳۶ در نجف[۱]) سیاست‌مدار ایرانی است. وی پیش از این رئیس سازمان صدا و سیما و وزیر ارشاد و دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده‌است و از سال ۱۳۸۷ تاکنون، رئیس مجلس شورای اسلامی[۲] به نمایندگی از حوزه انتخابیه قم است.[۳]

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ تحصیلات دانشگاهی
    ۳ سوابق سیاسی
        ۳.۱ اولین سمت‌های اجرایی
        ۳.۲ ریاست صدا و سیما
            ۳.۲.۱ منتقدان
            ۳.۲.۲ برنامه هویت
            ۳.۲.۳ تحقیق و تفحص مجلس ششم
        ۳.۳ نامزدی انتخابات ریاست جمهوری
        ۳.۴ شورای عالی امنیت ملی
        ۳.۵ ریاست مجلس
            ۳.۵.۱ مجلس هشتم
            ۳.۵.۲ مجلس نهم
    ۴ دیدگاه‌ها
        ۴.۱ واکنش علی لاریجانی، پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸)
    ۵ کتاب‌شناسی
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ پانویس
    ۸ پیوند به بیرون

زندگی
پرونده:Photo 22 20130430 1283545429.jpg
علی لاریجانی در هفت‌سالگی
نوشتار اصلی: خانواده لاریجانی

علی لاریجانی در سال ۱۳۳۶ در شهر نجف عراق متولد شد. وی فرزند روحانی شیعه، حاج میرزا هاشم آملی، نوهٔ دختریِ سیّدمحسن نبویِ‌اشرفی و داماد مرتضی مطهری است. لاریجانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر قم انجام داد و سپس در سال ۱۳۵۸ در رشتهٔ علوم کامپیوتر در مقطع کارشناسی از دانشگاه صنعتی شریف با رتبه اول فارغ‌التحصیل شد و به پیشنهاد و توصیهٔ مرتضی مطهری تغییر رشته داد و کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه غرب از دانشگاه تهران اخذ کرد.

دکتر علی لاریجانی در زمینه‌های مختلف دارای تالیفات علمی است که از جمله آن سه کتاب در زمینه فلسفه کانت و ۱۵ مقاله پژوهشی در موضوعات مختلف علمی است.

او پس از پیروزی انقلاب به پیشنهاد و توصیه مرتضی مطهری به سازمان صدا و سیما رفت و به‌عنوان مدیرکل برون مرزی و دفتر مرکزی خبر سازمان صدا وسیما مشغول به کار شد.

در سال‌های ۱۳۶۰ و ۶۱ به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما انتخاب شد. در فاصله سال‌های ۶۱ تا ۷۰ لاریجانی سمت‌هایی چون معاونت وزارت کارو امور اجتماعی، معاون وزارت پست و تلگراف و تلفن، معاونت وزارت سپاه و جانشین ستاد کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده گرفت.

در سال ۱۳۷۰ به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب شد و تا سال ۱۳۷۲ در این وزارتخانه ماند. سپس در سال ۱۳۷۳ با حکم سید علی خامنه‌ای، رهبر ایران، به عنوان رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا سال ۱۳۸۳ به مدت ۱۰ سال مدیریت این سازمان را به عهده داشت.

لاریجانی که به‌عنوان نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی مشغول فعالیت بوده‌است، از سال ۱۳۸۴ و با آغاز به کار دولت نهم، دبیر شورای عالی امنیت ملی شد اما در ۲۸ مهر ماه سال ۱۳۸۶ از این سمت استعفا داد.

او در نخستین جلسه کاری هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی با رای قاطع نمایندگان رئیس مجلس هشتم شد. در جلسه‌ای که نمایندگان صبح روز چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۷تشکیل دادند علی لاریجانی منتخب مردم قم در مجلس هشتم، با کسب ۲۳۲ رای موافق از مجموع ۲۶۳ رای ماخوذه به عنوان رئیس مجلس هشتم انتخاب شد.

برادران او هر کدام راهی جداگانه در پیش گرفتند. محمد جواد، با خواندن ریاضی رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی شد. او همچنین رئیس پژوهشگاه دانش‌های بنیادی است. یکی دیگر از برادران او، صادق، استاد حوزه علمیه قم و عضو شورای نگهبان و مجلس خبرگان شد و هم اکنون رئیس قوه قضاییه است. باقر هم پزشکی خواند، و رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. فاضل نیز کارمند وزارت امور خارجه و از دیپلمات‌های جمهوری اسلامی است. خواهر علی لاریجانی همسر مصطفی محقق داماد است. پسرِ دخترخالهٔ وی احمد توکلی فعال سیاسی ایرانی است.[۴]

علی لاریجانی در سن ۲۰ سالگی با فریده دختر ۱۵ ساله مرتضی مطهری ازدواج کرد.[۱] وی چهار فرزند دارد؛ دو دختر با نام‌های فاطمه و سارا و دو پسر با نام‌های مرتضی و محمدرضا.[نیازمند منبع]
تحصیلات دانشگاهی

وی دانش‌آموختهٔ دانشگاه صنعتی شریف در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشتهٔ کاربرد کامپیوتر در ریاضی و دانش‌آموخته در مقطع دکتری در رشتهٔ فلسفه غرب است.[۵][۶]
سوابق سیاسی
اولین سمت‌های اجرایی

اولین سمت اجرایی، مدیریت کل برون مرزی و واحد مرکزی خبر صدا و سیما بود. بین سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۰،[۷] وی معاون وزارتخانه‌های کار و امور اجتماعی و پست و تلگراف و تلفن (وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات فعلی) و همچنین سپاه را بر عهده گرفت و سپس جانشین ستاد کل سپاه بود وی همچنین از بنیانگذاران پایگاه مقاومت بسیج مسجدالمهدی مرداویج اصفهان بود.[۱]

در سال ۱۳۷۰ و در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و پس از استعفای سید محمد خاتمی از سمت وزارت ارشاد، لاریجانی در این سمت قرار گرفت و تا بهمن ۱۳۷۲ به‌عنوان وزیر در این وزارتخانه حضور داشت. در سال ۱۳۷۳ وی با حکم رهبری، ریاست سازمان صدا و سیما را برعهده گرفت.[۱]
کابینهٔ نخست اکبر هاشمی رفسنجانی وزیران
ر.     وزیر     وزارت‌خانه     ر.     وزیر     وزارت‌خانه
۱     نجفی     آموزش وپرورش     ۱۳     سعیدی‌کیا     راه و ترابری
۲     غرضی     ارتباطات     ۱۴     نعمت‌زاده     صنایع
۳     فلاحیان     اطلاعات وامنیت     ۱۵     نژادحسینیان     صنایع سنگین
۴     نوربخش     اقتصاد     ۱۶     معین     علوم
۵     ولایتی     امور خارجه     ۱۷     خاتمی← لاریجانی     ارشاد
۶     وهاجی     بازرگانی     ۱۸     کمالی     کار
۷     فاضل←ملک‌زاده     بهداشت     ۱۹     عبدالله نوری     کشور
۸     فروزش     جهاد سازندگی     ۲۰     کازرونی     مسکن‌
۹     کلانتری     کشاورزی     ۲۱     محلوجی     معادن وفلزات
۱۰     شوشتری     دادگستری     ۲۲     آقازاده     نفت
۱۱     شافعی     تعاون     ۲۳     نامدار زنگنه     نیرو
۱۲     ترکان     دفاع            
معاونان ریاست جمهوری
معاون اول رییس‌جمهور: حسن حبیبی
ر.     معاون     معاونت     ر.     معاون     معاونت
۱     زنجانی     برنامه وبوجه     ۳     غفوری‌فرد     تربیت بدنی
۲     منافی     محیط زیست            


ریاست صدا و سیما

وی ده سال ریاست سازمان صدا و سیما را بعهده داشت و در این مدت تغییرات بارزی در این سازمان به‌وجود آورد. در طی این دوران تعداد شبکه‌های تلویزیونی این سازمان از سه شبکه به ۷ شبکه رسید. در پایان دوران ریاست او بر این سازمان، ۷ شبکهٔ تلویزیونی، ۸ شبکهٔ رادیویی ملّی و سراسری، ۳۰ شبکهٔ رادیویی استانی، ۴ شبکهٔ تلویزیونی استانی، و هفت شبکهٔ جهانی توسط صدا و سیما اداره می‌شد. علاوه بر این شبکه‌ها، روزنامهٔ جام جم و شرکت تولید فیلم سیما فیلم هم در دوران مدیریت وی توسط سازمان صدا و سیما تأسیس شدند.[۱] با وجود آنکه رئیس سازمان صدا و سیمای ایران به عنوان یکی از اعضای هیئت دولت فعالیت می‌کند، سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور ایران در دولت‌های هفتم و هشتم، از ورود علی لاریجانی به جلسات هیئت دولت، ممانعت به عمل آورد.[۸]
منتقدان

منتقدان عملکرد لاریجانی در صدا و سیما معتقدند که دولت خاتمی و مجلس ششم در تمام دوران خود نه تنها از رسانه ملی محروم بودند بلکه آنرا در مقابل خود می‌دیدند.[۹]

عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی می‌گوید: «روزی آقای محمود احمدی‌نژاد که شهردار تهران بودند پل عابر پیاده برقی میدان هفت تیر را افتتاح کردند که حدود ۴۰ میلیون تومان در یک مدت زمان طولانی صورت گرفت که البته همین هم نیازمند انجام تحقیق و تفحص است و همان روز آقای دکتر عارف کارخانه توربین سازی نیروگاه‌های ما را در کرج با هزینه‌ای بالغ بر ۲۰۰ میلیارد تومان افتتاح کردند و ایران به جمع ۱۰ کشور صاحب این فناوری پیوست؛ ولی صدا و سیما از پل عابر پیاده ۴۰ میلیون تومانی شهردار احمدی نژاد ۱۵ دقیقه در ۵ بخش خبری پخش کرد و پروژه ۲۰۰ میلیارد تومانی را که معاون اول رئیس جمهوری افتتاح کرد در ۴۵ ثانیه و در ۴ بخش خبری پوشش داد... از این مصادیق بسیار است و به طور مثال در عسلویه ۲۰۰ میلیارد دلار هزینه شد که تمام آن در دولت آقای خاتمی اتفاق افتاد ولی چه کسی از آن اطلاع دارد.»[۱۰]
برنامه هویت
جمهوری اسلامی ایران
Emblem of Iran.svg

سیاست و حکومت ایران
ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران[نمایش]
رئیس جمهور[نمایش]
رهبران[نمایش]
رؤسای جمهور[نمایش]
نخست وزیران[نمایش]
معاونان اول[نمایش]
رؤسای مجلس خبرگان[نمایش]
رؤسای مجلس شورا[نمایش]
رؤسای قوه قضائیه[نمایش]
رؤسای سازمان صدا و سیما[نمایش]

انتخابات‌ها
[نمایش]

    نمایش
    بحث
    ویرایش

   

در سال ۱۳۷۵ برنامه هویت از شبکه ۱ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و در آن بسیاری از اندیشمندان مورد افترا قرار گرفتند و اعترافات تلویزیونی بسیاری از آنان در این برنامه پخش گردید. علی لاریجانی در پاسخ به انتقادات مطرح شده از این برنامه گفت: «اولاً بحثی که ما در این مجموعه مطرح کردیم بر اساس توهین و تهدید نیست. ثانیاً بسیار از شخصیت‌های مطرح شده افراد مذهبی و اندیشمند نیستند هرچند ممکن است به آن تظاهر کنند. ثالثاً در مورد اینکه می‌گویند چرا به این افراد مجال صحبت داده نمی‌شود باید گفت مگر اینها تاکنون مجال صحبت نداشتند... یعنی این حضرات فکر می‌کنند ما اطلاع نداریم که از کدام سفارتخانه پول می‌گیرند که این مطالب را بنویسند.»[۱۱]
تحقیق و تفحص مجلس ششم

نمایندگان مجلس ششم که اکثریت آن را اصلاح طلبان تشکیل می‌دادند خواستار تحقیق و تفحص از صدا و سیما شدند اما شورای نگهبان با این تفسیر که رهبر فوق همه قواست مانع از تحقیق و تفحص مجلس گردید. با اصرار نمایندگان، علی خامنه‌ای نهایتاً تحقیق و تفحص را پذیرفت و مجلس توانست تنها در سه موضوع شامل: میزان ونحوه هزینه کردن درامدهای اگهی‌ها، خریدهای خارج از کشور و اهدای هدایا تحقیق کند. گرچه به گفته نمایندگان طرح تحقیق با کارشکنی‌های متعدد سازمان مواجه گردید و بیش از یکسال بطول انجامید، صداو سیما و قوه قضائیه نمایندگان را تهدید به محاکمه کرده و پرونده تخلفات صداو سیما در مجلس هفتم بدون پیگیری بسته شد.

گزارش تحقیق و تفحص مجلس تنها از ۵ حساب بانکی صدا و سیما (از مجموع ۲۰۰ حساب بانکی) حاکی از تخلفات مالی به ارزش ۵۲۵۰ میلیارد ریال در این سازمان بود. لاریجانی تحقیق و تحفص نمایندگان را به تمسخر گرفته و آنرا «کشکی» خواند.[۱۲][۱۳]

خاتمی رئیس جمهور و اکبر اعلمی (رئیس هیات نظارت بر صداو سیما) در بیانیه‌های جداگانه‌ای به این اقدام لاریجانی اعتراض کردند.[۱۴][۱۵][۱۶]

نمایندگان در بیانیه‌ای که در آخرین روزهای عمر مجلس ششم منتشر گردید خواستار پیگیری و رسیدگی به گزارش تحقیق و تفحص توسط یک قاضی «خداترس، عادل و بی‌طرف» شدند. قوه قضائیه هیچگاه به این گزارش رسیدگی نکرد و مجلس اصولگرای هفتم نیز علاقه‌ای به پیگیری آن نداشت.[۱۷]

قرائت گزارش تحقیق و تفحص مجلس از صداو سیما همزمان با روزهای پایانی فعالیت مجلس ششم و برگزاری انتخابات مجلس هفتم بود. صدا و سیما در جریان انتخابات اخبار رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح طلب، اعتراضات احزاب و گروه‌ها به عملکرد شورای نگهبان، تحصن نمایندگان و نهایتاً تحریم انتخابات توسط اصلاح طلبان را با نگاهی جانبدارانه پوشش داد تا جاییکه به سانسور بیانیه مشترک روسای دو قوه(خاتمی رئیس جمهور و کروبی رئیس مجلس) رسید. اصلاح طلبان ضمن آنکه لاریجانی را متهم می‌کردند که مغز متفکر جناح راستِ اصولگرا است و صداو سیما را به دستگاه تبلیغانی محافظه کاران تبدیل کرده‌است، ریشه بخشی از تلاشهای وی را در نگرانی از احتمال پیگیری گزارش تحقیق و تفحص مجلس و تخلفات ۵۲۵۰ میلیارد ریالی اش می‌جستند. علی کردان در آن زمان معاون مالی و اداری صدا و سیما بود.
نامزدی انتخابات ریاست جمهوری

او در انتخابات سال ۱۳۸۴ برای نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران شرکت کرد. او در این انتخابات شکست خورد و در بین ۷ کاندیدا در رتبه ششم قرار گرفت.
شورای عالی امنیت ملی

لاریجانی که پس از پایان دوران ریاستش در صدا و سیما، همچنان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، در ۵ خرداد ۱۳۸۳ با حکم سید علی خامنه‌ای به‌عنوان نمایندهٔ رهبر در شورای عالی امنیت ملی منصوب شد. سپس در ۲۴ مرداد ۱۳۸۴، به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. اما در سال ۱۳۸۶ پس از چندین بار درخواست او برای استعفا از ریاست شورای عالی امنیت ملی، در روز ۲۸ مهر ۱۳۸۶ درخواست استعفای او پذیرفته شد و مسؤولیت ۲۶ ماههٔ او در این پست پایان یافت.[۱۸] در آن زمان که محمود احمدی‌نژاد پرونده هسته‌ای ایران را در شورای امنیت سازمان ملل پایان یافته دانسته بود، علی لاریجانی در میان راه مذاکرات خود با خاویر سولانا قرار داشت. ماجرای استعفای او پس از دیدار ولادمیر پوتین از ایران و دیدار او با علی خامنه‌ای رخ داد.

استعفای وی بازتاب گسترده در رسانه‌های جهان داشت.[۱۹]
ریاست مجلس
مجلس هشتم

علی لاریجانی پس از کسب نمایندگی مردم قم در مجلس شورای اسلامی، در چهارمین جلسه علنی مجلس هشتم با کسب اکثریت آرا برای یک سال به عنوان رئیس هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. او که تنها نامزد ریاست مجلس بود موفق به کسب ۲۳۷ رأی از ۲۵۹ رأی مأخوذه شد. در این انتخابات از مجموع آرای ریخته شده به گلدان‌ها ۲۲ رای سفید بود.[۲۰] او پیش از این از سوی اصولگرایان، جناح اکثریت مجلس، برای نامزدی ریاست مجلس برگزیده شده بود. او توانسته بود رقیبش غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس هفتم، را در انتخابات داخلی فراکسیون اصول‌گرایان مجلس با ۱۶۱ در مقابل ۵۰ رأی شکست دهد.[۲۱]
مجلس نهم

علی لاریجانی به عنوان نماینده اول قم وارد مجلس نهم شد وتوانست به ریاست مجلس نهم برسد
دیدگاه‌ها

به نوشتهٔ روزنامه دانشگاه صنعتی شریف، وی که ریاست سازمان صدا و سیما را برعهده داشت، در سال ۱۳۸۲ طی سخنانی در دانشگاه صنعتی شریف گفت: «ایرانیان قبل از اسلام مردمانی بی‌سواد، بی فرهنگ و وحشی بودند و خود نیز علاقه داشتند بی سواد بمانند.» به نوشتهٔ روزنامهٔ دانشگاه صنعتی شریف، وی همچنین تمامی پیشرفت‌های فرهنگی و علمی ایرانیان قبل از اسلام را دروغ خوانده و اندک فعالیت‌هایی نظیر تأسیس دانشگاه جندی شاپور را حاصل تلاش عده‌ای از مسیحیان دانست.[۲۲]

با این حال او در مراسم اختتامیهٔ بیست و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در سال ۱۳۸۸، در شرایطی که ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت با اشاره به فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی، گفت: «کشور ما قبل و بعد از دوران اسلام دارای تمدنی فرهنگی و ارزشمند است.» او گفت: «از سنگ‌نوشته‌های قبل از اسلام برمی‌آید که ساختار سیاسی و اجتماعی ایران در آن زمان نیز مبتنی بر فرهنگ بود در ساختار قدرت نیز از فرهنگ به عنوان یک رکن نام می‌بردند.»[۲۳]
واکنش علی لاریجانی، پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸)

پس از حمله به دانشگاه و خوابگاه دانشجویان که در اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) رخ داد، علی لاریجانی کمیته ویژه‌ای برای تحقیق پیرامون این حوادث تشکیل داد. پارلمان نیوز، به نقل از کوچک زاده که به فراکسیون طرفدار محمود احمدی‌نژاد وابسته است نوشت: «مسیر قانونی برای شکل‌گیری کمیته تحقیق طی نشده و البته نتایج تحقیق این کمیته هم به درد خود لاریجانی می‌خورد!». دویچه‌وله نوشته: «علی لاریجانی، در ماه‌های گذشته یکی از منتقدان مهم سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد بوده‌است. وی ابتدا به لایحه بودجه احمدی‌نژاد انتقاد کرد و طرح هدفمند کردن یارانه‌ها را از آن زدود، سپس نامه‌هائی در اعتراض به قانون شکنی‌های دولت به احمدی‌نژاد نوشت و سرانجام در آستانه انتخابات ریاست‌جمهور حاضر نشد از وی پشتیبانی کند. لاریجانی، پس از برگزاری انتخابات نیز، هنگامی که سرکوب معترضان آغاز شد، خواستار رسیدگی جدی به شکایات نامزدها و محترم شمردن آرای مردم شد.» دویچه‌وله در ادامه نوشته: «در این موضع‌گیری، لاریجانی در میان اصول‌گرایان تنها نبود، محمدباقر قالیباف، شهردار اصولگرای تهران نیز، اعلام کرد که باید به اعتراضات مردم رسیدگی کرد و مشکل با اعمال زور حل نمی‌شود.» با سخنرانیهایش در روزهای درگیری افراد زیادی سیاستهای او را ستودند و ایشان در مقام قانونی خود بین مردم نیز از وجه خوبی برخوردار شد هرچند که با سخنرانی شتابزده در مورد نامه مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی بار دیگر این وجه عمومی را از دست داد.[۲۴]
کتاب‌شناسی

لاریجانی دو کتاب علمی با عناوین متافیزیک و علوم دقیقه در فلسفهٔ کانت[۱] و روش ریاضی در فلسفهٔ کانت[۲۵] و کتابی دیگر با عنوان دولت مدرن؛ پیمانی با مردم[۲۶] و همچنین پانزده مقالهٔ پژوهشی در موضوعات مختلف علمی نگاشته‌است.[۷]

    روش ریاضی در فلسفه کانت، علی لاریجانی، تهران: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ، ۱۳۸۳
    متافیزیک و علوم دقیقه در فلسفه کانت، علی لاریجانی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۳
    شهود و قضایای تالیفی ماتقدم در فلسفه کانت، علی لاریجانی، تهران: هرمس، ۱۳۸۳
    هوای تازه، علی لاریجانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴
    دولت مدرن؛ پیمانی با مردم، علی لاریجانی

رئیس مجلس شورای اسلامی

رئیس مجلس شورای اسلامی بوسیله رأی مستقیم نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای یک دوره یک ساله انتخاب می‌شود و با توجه به آئین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی تکرار دوره ریاست مجلس منع قانونی ندارد.

رئیس مجلس همچنین رئیس هیأت رئیسه مجلس نیز می‌باشد. رئیس مجلس وظیفه اداره مجلس را به عهده دارد و در صورت حضور نداشتن وی در جلسه به ترتیب نواب اول و دوم رئیس عهده‌دار این سمت هستند.

اولین رئیس مجلس شورای اسلامی علی اکبر هاشمی بهرمانی بود و پس از وی به ترتیب مهدی کروبی، علی اکبر ناطق نوری، مهدی کروبی ، غلامعلی حداد عادل و علی اردشیر لاریجانی در این پست انتخاب شدند.