اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

فلوطین

فِلوطین یا اِفلوطین یا پلوتینوس به گونه‌ای آخرین فیلسوف متأثر از تمدن یونان است. او متولد ۲۰۴ یا ۲۰۵ میلادی است. در مورد زادگاهش، در زندگی نامه‌ی او به قلم «فرفوریوس صوری» مطلبی وجود ندارد اما امروزه بیشتر او را از اهالی مصر می‌دانند که در مکتب اسکندریه با فلسفه آشنا شد.

محتویات

    ۱ معرفی و مقدمه
    ۲ مکاتب فلسفی و کلامی متاثر از فلسفه‌ی فلوطین
        ۲.۱ مسیحیت
        ۲.۲ اگزیستانسیالیسم
        ۲.۳ فلسفه مسلمانان
    ۳ مکاتب فلسفی و کلامی که بر فلسفه فلوطین اثرگذار بودند
        ۳.۱ افلاطون
        ۳.۲ زرتشت و حکمت خسروانی
    ۴ زندگی در نزد فلوطین
    ۵ ارکان زندگی آدمی از دیدگاه فلوطین
        ۵.۱ سنت
        ۵.۲ سهل گیری
    ۶ سخن آخر
    ۷ منابع و پانویس‌ها
    ۸ پیوند به بیرون

معرفی و مقدمه

پس از حمله‌ی اسکندر به اقصی نقاط جهان قدیم، مرکز دانش و فلسفه از آتن به اسکندریه منتقل شد. اسکندریه در آن دوران قریب به یک میلیون نفر جمعیت داشت و مرکز برخورد پرشور تفکرات گوناگون بود؛ اما شناخت ما از این تفکرات و اندیشه‌های بسیار مختلف، بسیار اندک است. چرا که کتاب‌خانه‌ی مشهور این شهر چندین بار به آتش کشیده شد.

علاوه بر این، اندیشمندان مکتب اسکندریه، بر خلاف یونانیان، اصرار چندانی بر مکتوب نمودن عقاید خود نداشتند. چرا که اکثرن هدف از علم را، نه آموزش، که یک رهایی فردی می‌دانستند و در نتیجه دیگر نیازی به نوشتاری‌نمودن ماحصل اندیشهٔ خود نمی‌دیدند. اما در میان همه‌ی آنان، فلوطین یک استثنا است. او به اصرار شاگردان خود دست به نوشتن زد و نوشته‌های او را، شاگردش، فرفوریوس در ۵۴ رساله گرد آورد. فرفوریوس نوشته‌ها را در شش دسته‌ی ۹تایی مرتب ساخت و هر دسته را یک «انئاد» نامید. (در زبان یونانی به معنای ۹ گانه‌است و در عربی تاسوعات نامیده می‌شود)

فلوطین به یمن این نوشته‌ها یکی از موثرترین و الهام‌بخش‌ترین فیلسوفان جهان گردید. بدون اغراق می‌توان گفت که از لحاظ میزان تاثیر، فلسفه‌ی فلوطین--که مهم‌ترین فیلسوف نو افلاطونی و به نوعی نماینده‌ی تمام و کمال آن است--تنه به فلسفه افلاطون و یا ارسطو می‌زند.
مکاتب فلسفی و کلامی متاثر از فلسفه‌ی فلوطین
مسیحیت

بدون شک مسیحیت نخستین مایه‌های فکری خود را از فلسفه‌ی فلوطین به دست آورد. فلوطین به همراه «اورینس» شاگرد «آمونیاس ساکاس» موسس مکتب نوافلاطونی بوده‌است.

اورینس را یکی از چهار آباء اولیه کلیسای کاتولیک می‌دانند که عقایدش شباهت بسیار با عقاید فلوطین دارد، چرا که هر دو از یک سرچشمه (آمونیاس ساکاس) الهام می‌گیرند. از جهت دیگر «آگوستین»، که در کنار «سنت توماس» از مشهورترین متفکران کلیسای کاتولیک می‌باشند، به شدت وام‌دار فلسفه‌ی فلوطین است. آگوستین با تاثیر از سه اقنوم واحد، هستی و روح فلوطین، به توجیه تثلیث مورد اعتقاد مسیحیان دست زد. «واحد» برای آگوستین خدا شد، «هستی» عیسی و «روح» روح القدس.

شاید اگر فلوطین آن سه اقنوم را در فلسفه‌اش تدوین نمی‌کرد آگوستین و کلیسای کاتولیک هیچ گاه به راه پذیرش تثلیث نمی‌رفتند. به هر حال روح فلسفه کلیسای کاتولیک کم و بیش تا امروز نوافلاطونی است و همین نشان دهنده تاثیر و اهمیت فلوطین به عنوان مهم‌ترین فیلسوف این نحله فکری است.
اگزیستانسیالیسم

تاثیر فلوطین تنها به فلسفه دوران سده‌های میانه و مسیحیت منحصر نمی‌گردد. فلسفه فلوطین در یکی از جذاب‌ترین مکاتب فلسفی قرن ۲۰ام هم موثر است. بعضی از فیلسوفان که در زمره اگزیستانسیالیسم طبقه بندی می‌شوند نیز متاثر از فلوطین‌اند. «آلبر کامو» رساله دکتری فلسفهٔ خود را به «مسئله شر در نزد فلوطین» اختصاص داد و «کارل یاسپرس» او را به عنوان یکی از افراد موثر در فلسفهٔ خود دانست و در مورد فلسفه او کتابی مستقل نگاشت.

در مورد مسئله شر که بینهایت مورد توجه فلاسفهٔ اگزیستانسیالیست است، فلوطین دارای نکات تامل‌برانگیزی است. همچنین او برای آنها از این منظر مهم است که اول‌بار در فلسفه به مسائل وجودی انسان توجه نشان داد. او مانند ارسطو فقط به فکر طبقه‌بندی‌نمودن مقولات هستی نبود، بلکه مسائل وجودی انسان را هم به فلسفه کشاند تا بتواند برای زندگی آدمی طرحی ریزد. مسائلی مانند خودکشی، عشق، تاثیر ستارگان بر آدمیان، تقدیر و نقش آن در زندگی آدمی در فلسفهٔ فلوطین مورد توجه قرار گرفت، اموری که در فلسفهٔ گذشتگان غایب بودند و یا نقشی فرعی داشتند و از همین لحاظ مورد توجه فلاسفهٔ اگزیستانسیالیست قرار گرفت.
فلسفه مسلمانان

علاوه بر فلاسفه‌ی مغرب‌زمین، فلسفه‌ی فلوطین در شرق نیز مورد توجه متفکران قرارگرفت. عجیب آنکه این تاثیر به نام خود فلوطین نبود و به نام ارسطو ثبت شد. کتاب مهم «اثولوجیا» سرنوشت عجیبی در فلسفه‌ی مسلمانان پیدا کرد. نام این کتاب معرب «تئولوگیا»، به معنای «فلسفه‌ی اولی» یا «الاهیات»، است. متقدمان فلسفه در ایران این کتاب را نوشته‌ی ارسطو می‌پنداشتند و آن را هم‌ردیف کتاب مهم «مابعدالطبیعه» می‌خواندند و تفسیر می‌کردند. تنها کسی که در این کتاب و نویسنده‌ی آن شک کرد ابن سینا بود. اما با تحقیقات امروزی مشخص شده‌است که این کتاب نوشته‌ی ارسطو نیست بلکه نقلی آزاد و ترجمه از انئادهای چهارم و پنجم و ششم فلوطین است. بنابراین فلوطین، بدون آنکه نامی از او در کتب فلاسفه‌ی ما باشد، در آراء آنان حضور دارد و این حضور چنان است که فلسفه ما را رنگ و بوی نوافلاطونی می‌دهد. به گونه‌ای که می‌توان به جرات وی را، پس از ارسطو و افلاطون، موثرترین فیلسوف بر فلاسفه‌ی مسلمان نامید.
مکاتب فلسفی و کلامی که بر فلسفه فلوطین اثرگذار بودند
افلاطون

فلوطین به عنوان نماینده مهم مکتب نوافلاطونی کمی بیش از حد متاثر از فلسفه افلاطون است، چنان که خود فلسفه خود را «تفسیر اشارات و رموز فلسفه افلاطون می‌داند». او افلاطون را «داننده اسرار مقدس» [۱] می‌داند. وی در اکثر رسایل ۵۴گانه خود اشاره‌ای به جملات افلاطون دارد و به تفسیر آنها می‌پردازد.

فلوطین چنان شیدای افلاطون است که حتی آرای جدید خود را هم در دهان او می‌گذارد، تا جایی که معتقد است افلاطون نیز در یکی از نامه‌های خود اقنوم‌های سه گانه را مورد توجه قرار داده‌است. باید توجه داشت که افلاطون از دید فلوطین یک حکیم الاهی است نه یک حکیم سیاسی. او در میان آثار افلاطون بیشتر به رساله «تیمائوس» توجه دارد (تنها رساله‌ای که افلاطون در آن به تبیین جهان و نقش صانع در ساخت عالم اشاره می‌کند) و از آرای سیاسی افلاطون در رسایل جمهور، مرد سیاسی و قوانین چشم پوشی می‌کند. به نوعی می‌توان گفت فلوطین افلاطون را یک عارف تفسیر می‌کند نه یک مرد سیاسی.
زرتشت و حکمت خسروانی

تاثیر اندیشه ایرانیان بر آرای فلوطین قابل توجه‌است. امری که فلاسفه مغرب زمین شارح یا مفسر فلوطین کمتر اشارتی به آن دارند. شاید چندان تمایلی ندارند تا ریشه‌های بعضی از تفکرات یونانی را در مشرق زمین جستجو کنند. حکمت خسروانی (اصطلاح شهاب الدین سهروردی در مورد حکمت رایج در ایران باستان) از چندین جهت در فلسفه فلوطین مؤثر است. اول از جهت قائل شدن به عالمی ورای این عالم محسوس به عنوان عالم معقول که افلاطون آن را «مُثـُل» نامید و فلوطین آن را در عقل به عنوان اقنوم دوم جای داد. این عالم اصل است و عالم محسوس تصویر آن عالم. آن لاهوت است و این ناسوت. آن معقول است و این محسوس و در نهایت آن دیدار است و این پندار.

عالم «مُثـُل» افلاطون یا همان عقل فلوطین به نوعی همان عالم مینوی زرتشت است. می‌دانیم که فیثاغورث به ایران سفر کرده‌است و تفکر ایرانی را در فلسفه یونانی وارد ساخته که بعدها مورد ستایش افلاطون قرار گرفته، پس آشنایی افلاطون با اندیشه‌های زرتشت از طریق فیثاغورث است و این امر در رساله قوانین افلاطون مشهود است، جایی که افلاطون داریوش، شاه ایران را به عنوان حکیم می‌ستاید.

همچنین از لا به لای آرای فلوطین شواهد بسیاری بر تاثیر اندیشه‌های زرتشتی بر او دیده می‌شود. مثلاً «آتش در میان دیگر عناصر مقام ایده را دارد... همیشه می‌درخشد و می‌بخشد چنان که خود ایده‌است» [۲]. ایده یا همان مُثـُل جهان معقول اند، همان عالمی که لاهوت را در برگرفته و فقط یک قدم با «واحد» یا همان اقنوم اول فاصله دارد. پس از نظر فلوطین آتش نماینده لاهوتیان در جهان ناسوت است، تکه‌ای است در زمین که میل به بالا دارد و برای همین برترین عناصر است. در جای دیگر او آتش را روح جهان می‌داند که به صورت ازلی روشن است و به کیهان روشنایی ازلی می‌بخشد[۳].

پس فلوطین اگر بر شرقیان موثر بوده، خود نیز از آنان تاثیر بسیار یافته‌است. حتی مسئله شر نیز در فلوطین تحت تاثیر بسیار عقاید «گنوسیوسی» است که به شهادت همگان مبداء آن در ایران بوده‌است. بنابر این می‌توان فلسفه فلوطین را حلقه واسط میان شرق و غرب نامید، زیرا هم از هر دو تاثیر گرفته‌است و هم بر هر دو تاثیر گذارده‌است.
زندگی در نزد فلوطین

از نظر فلوطین اصل اول یا همان اقنوم اول «واحد» است. واحد در حقیقت نام ندارد و در مورد آن چیزی نمی‌توان گفت، حتی نمی‌توان گفت هست. «اگر او را به نام واحد هم بخوانیم سخن نادرستی گفته‌ایم، نه مفهومی از او هست و نه دانشی برای شناخت او، او فراتر از دانش هستی است»[۴].. به نوعی بهتر است تا آن را عدم بنامیم چرا که وجود نشانه کثرت است و او واحد است. نام‌های واحد، او، نیک و... همه از سر تنگنای زبانی است وگرنه او را نامی نیست. «او خود را نمی‌شناسد» [۵] چرا که واحد است و نمی‌تواند بیندیشد، زیرا که اندیشیدن هم نوعی کثرت است و آدمی به چیزی دیگر می‌اندیشد. پس او «اعجوبه‌ای درنیافتنی است که در باره‌اش حتی نمی‌توانیم گفت هست»[۶]. او خالق هستی است پس خود هستی نیست. این کلام در میان متفکران شرقی در مولوی یافت می‌شود، جایی که می‌گوید: «صورت از بی صورتی آمد پدید».

برای مولوی نیز اصل اول عدم است؛ امری ناشناخته و فراتر از هرچه هست و خواهد بود؛ امری که هیچ است اما در همه چیز هست. بعدها در مغرب زمین هم این کلام فلوطین الهام بخش نحله‌های عرفانی همچون «اکهارت» آلمانی و همچنین الهیات سلبی دیوگنسیوی مجعول گشت.

واحد از خود سرریز می‌کند و عقل یا همان هستی را پدید می‌آورد که جامع تمامی معقول و ایده‌ها است. عقل نیز اقنوم سوم، روح را پدید می‌آورد. ماده به سوی روح میل می‌کند و با آمیختن با آن جهان محسوس را پدید می‌آورد. بنابر این اصل اول یا همان واحد با آنکه هیچ کدام از عقل یا روح یا محسوس نیست اما در همه آنها حضور دارد، پس «همه چیز نیک است»[۷].

بنابراین فلوطین یک وحدت وجودی است. واحد یا همان او در همه چیز است اما هیچ کدام از آنها نیست. او روشنایی همه چیز است: «زندگی و عقل هر دو از روشنایی نیک آکنده‌اند»[۸] و «او در هر چیز فردی که قابلیت پذیرایی آن را دارد حاضر است در حالی که نه به آن نزدیک است و نه دور»[۹]. در عرفان ایرانی و حکمت خسروانی هم این مفهوم بدین صورت بیان می‌شد که او با ظهورش خود را پنهان می‌کند. او ظهور می‌کند و عالم را پدید می‌آورد و همین عالم موجب پنهان شدن او می‌گردد، چرا که او هیچ کدام از آنها نیست.

گفته شد که ماده با پیوند خود با روح این جهان محسوس را پدید می‌آورد، پس هر پدیده‌ای در این جهان دارای نیمه‌ای ماورایی و نیمه‌ای زمینی است. حتی گیاهان نیز به زعم فلوطین دارای این دو نیمه‌اند، پس همه جهان محسوس دارای حظی از روح و حظی از زندگانی است و انسان شاه بیت غزل موجودات عالم است. «ما پیش از این شدن در آنجا بودیم، آدمیان دیگری بودیم، بعضی از ما خدا بود و روح محض بود و عقل بود، با کل هستی پیوسته بودیم، اجزای جهان معقول بودیم...امروز به آن آدمی ِ بالایی آدمی ِ دیگری اضافه شده‌است، این آدمی ِ دیگر که می‌خواست موجود باشد ما را یافت و همچون جامه‌ای ما را در برگفت... بدین ترتیب ما دو آدمی شدیم»[۱۰]. با این بیان انسان دو آدمی است، یکی ماورایی و دیگری اسیر تخت بند تن.

برای فلوطین هم جهان بالایی مبدا و وطن ما است، او یاران را از زبان افلاطون اینگونه بانگ مب دهد «برخیزید تا به وطن عزیزمان بگریزیم... وطن ما و پدر و پدر ما در آنجا است و ما خود از آنجا آمده‌ایم»[۱۱]. اما چگونه باید از این جهان گریخت؟ «در این سفر پا به کار نمی‌آید... اسب و کشتی هم نیاز نداریم... چشم تن را باید ببندیم و چشمی دیگر باید بگشاییم... چشمی که همه دارند ولی تنها عده کمی از آن سود می‌جویند»[۱۲].

این چشم، چشم درون است، به کار روح می‌آید که می‌تواند فراتر از محسوسات رود. چنانکه با روح جهان پیوند می‌خورد و به اصل اولیه خود بازگشت می‌کند، چنین حالتی را عارفان خلسه می‌گویند و به شهادت فرفوریوس فلوطین در طول عمرش سه بار با این حالت روبره رو شد.

پس از پیوند با روح جهان، عده‌ای می‌توانند از آن فراتر روند و به وادی عقل رسند و بعضی با استقامت از آن هم رد می‌شود و به او می‌رسند و «او» می‌گردند. چرا که اصل اساسی عالم آن است و آن اصل در همه حضور دارد. فلوطین به صورت صریح هدف از زندگی انسانی را وصال با او و تشبه به او معرفی می‌کند: «هدف رهایی از گناه نیست، بلکه خدا شدن است»[۱۳].

وظیفه انسان توجه به عالم ماورایی وجود خود و فرارفتن به سوی او است، او باید ماده را ترک کند و به روح بپیوندد تا به او برسد. خود فلوطین نیز طبق نوشته فرفوریوس چنین آدمی بود. «فلوطین فیلسوف زمان ما گویی شرم داشت از اینکه در تنی جای دارد».
ارکان زندگی آدمی از دیدگاه فلوطین

حال چنین آدمی با چنین طرز فکری معلوم است که زندگی آدمی را چگونه می‌پندارد. او در وصف زندگی انسانی به دو رکن متوصل می‌شود: اول تقدیر و دوم سهل گیری.
سنت

سنت همه وحدت وجودیان اعتقاد به تقدیر است. به هر حال در این سنت انسان و اختیار انسانی نسبت به ذات برتر که در همه هست و هیچ کدام نیست امری ثانویه‌است. پس برای تفسیر و تبیین جهان معتقد به دستی می‌شوند که در پس پرده هدایت امور را بر عهده دارد. خود فلوطین تقدیر را چنین تعریف می‌کند: «تقدیر در باره جهان چنین است که جهان مطابق با عقل است و عقل پیشتر از جهان است»[۱۴].

تقدیر صورت و سرمشق جهان است و اتفاقات و وقایع جهان را تدبیر و کنترل می‌کند. مثلاً تقدیر جهانی چنین است که «هر کس دیگری را بکشد به دست دیگری کشته می‌شود، هرچند کشنده او کاری دور از عدالت می‌کند»[۱۵].

گویی دستی در پس پرده‌است که جواب بی عدالتی را می‌دهد. در صحنه تقدیر جهانی آدمیان بازیگر نقش‌های از پیش تعیین شده‌اند. برای همین فلوطین نظر می‌دهد که «زندگی آدمی نوعی بازی است». بازی ای که آدمی نقشی از پیش تعیین شده را اجرا می‌کند. حال این نقش چه هنگامی تعیین شده است؟

فلوطین از کلام افلاطون استفاده می‌کند و پاسخ «دوک سرنوشت» را پیش می‌کشد. او مطابق یک اسطوره یونانی عقیده دارد که ارواح در هنگامی که در عالم بالا بوده‌اند در گردش و سیران اند. ۱۳خدای یونانی به عنوان مدبران عالم در گردش اند، بجز یکی که در خانه می‌نشیند، چرا که اگر بیرون رود اجاق خانه خاموش می‌شود. حال هر یک از ارواح در دوک سرنوشت سرنوشتشان نوشته می‌شود. هر یک با خدایی به گردش و سیران می‌روند. آن که با زئوس رود در زمین فیلسوف می‌شود و آنکه با حرا رود در زمین سیاست مدار می‌شود و در نهایت آنکه با خدای خانه نشین مجاور شود در زمین زن می‌شود.

این دنیا صحنه بازیگری است، طبق نقشه‌ای که از چرخش ارواح در دوک سرنوشت برای ما نوشته شده‌است، پس «کشتارها و غلبه‌ها و غارت شهرها را باید همچنان بنگریم که بازی‌های روی صحنه نمایش را می‌نگریم».[۱۶]
سهل گیری

با توجه به نکته بالا دریافت این نکته چندان مشکل نیست. اگر غلبه و کشتار و جنگ‌ها همچون بازی اند، پس دیگر باید جنگ ۷۲ملت را همگی عذر بنهیم چونکه همگان معذور سرنوشت خویش اند. آدمیان چنان اند که «هر یک از آنان بر حسب طبیعت و خصوصیات اخلاقیش جایی را که برای او مناسب است بر می‌گزیند و در آنجا شروع به بازی می‌کند. یکی سخنان بی دینانه می‌کند و کارهای زشت مرتکب می‌شود و دیگری به کردار و گفتار نقطه مقابل او است».[۱۷]

دقیقاً به همین سهل گیری ناشی از احتساب تقدیر جهانی در وجود همیشگی خوبان و بدان به عنوان صحنه بازیگری دنیای ما اشاره می‌کند. این چنین جهان بینی می‌تواند تمامی جنگ و جدال و شرور و بدبختی را به عنوان ملزومات یک نمایش زیبا جلوه دهد. «زیبایی جهان بسته به این است که فرد نقش خود را هرچند زشت و بد باشد بازی کند و بدین سان در هماهنگی کلی کیهان شرکت جوید»[۱۸]. پس در این جهان بینی زیبایی زندگی فقط به حضور خوبی‌ها نیست بلکه جدال و حضور همیشگی خوبی و بدی زندگی را زیبا جلوه می‌دهد، همان طور که یک نمایش نامه که تمامی نقش‌های آن نقش مثبت باشند چنگی به دل نمی‌زند دنیای بدون آدم بد نیز زیبایی نخواهد داشت.
سخن آخر

در کلام فلوطین در مورد اعتقاد به تقدیر و سهل گیری نسبت به شر و بدی‌های عالم روحیه ایرانیان متجلی است. حاصل چنین فکری همان است که «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین». خوب یا بد، زشت یا زیبا، خوشبخت یا بدبخت زندگی می‌گذرد و گذران آن هم چندان تحت اختیار من و ما نیست.

نقص بزرگ این تفکر این است که در آن همه چیز حوالت به تقدیر می‌شود و کمتر جایی برای کوشش و سعی می‌ماند، اما در کنار آن تساهل و مدارای به شدت عجیبی وجود دارد، چرا که بدها نیز به اندازه خوبان قابل احترام اند و صحنه نمایش با آنها جذاب می‌شود. در مثنوی نیز موسی با وجود فرعون و در برابر او موسی شد، پس فرعون نیز در موسی شدن موسی سهم داشته است؛ یا به قول فلوطین «نبردهایی که آدمیان فانی با رعایت نظم و قائده‌ای خاص با یکدیگر می‌کنند چنان است که گویی در حال بازی و تفریح سلاح به دست می‌رقصند و همین امر نشان می‌دهد که تمامی زندگی آدمی نوعی بازی است». پیام فلوطین در مورد زندگی در یک کلام خلاصه می‌شود: «زندگی را جدی نگیر».

سید ابوالقاسم کاشانی

سید ابوالقاسم کاشانی (متولد۱۲۶۰/۱۸۷۷ م تهران - درگذشت ۱۳۴۰/۱۳۶۲م تهران) مجتهد و مرجع تقلید شیعه و سیاست‌مدار ایرانی. او رهبر مذهبی-سیاسی دوران بحرانی ۱۹۴۱-۱۹۵۳ بود.

محتویات

    ۱ منابع برای زندگی‌نامه نویسی
    ۲ تولد و تحصیل در عراق
    ۳ سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۸
    ۴ قیام ۳۰ تیر
    ۵ پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱
    ۶ درگیری با مصدق بر سر اختیارات ویژه و همه‌پرسی
    ۷ کاشانی و زاهدی
    ۸ دستگیری
    ۹ نظرات کاشانی نسبت به مصدق پس از کودتا
    ۱۰ مرگ
    ۱۱ پانویس
    ۱۲ منابع
    ۱۳ پیوند به بیرون

منابع برای زندگی‌نامه نویسی

منابع درباره زندگی کاشانی به طور گسترده به دو محدوده قبل از انقلاب (۱۳۵۷) و بعد از انقلاب تقسیم می‌شوند. منابع در دوره پیشین، به نظر می‌رسند کمتر به اغراق گویی دچار شده‌اند و موثقتر هستند؛ که شامل مصاحبه او با خسروشاهی و نوشته‌های درباره کاشانی در زندگی نامه‌های علما و دیگر اسناد مثل شرح مذاکرات مجلس یا سخنرانی‌هایش می‌شود. پژوهش‌های عمده درباره کاشانی در دوران بعد از انقلاب نوشته شده که در آن نمایی تحسین و تمجید شده کشیده شده است که باید با هشیاری با منابع و اسناد موثق قبل انقلاب، آزموده شود.[۱]
تولد و تحصیل در عراق

سید ابولقاسم فرزند سید مصطفی پسر سید حسین کاشانی (که مرجع تقلید بود)، در ۱۸۷۷ م به دنیا آمد. به دنبال تحصیلات اصلی و ثانویه، سید ابولقاسم تهران را در سن ۱۵ یا ۱۶ سالگی ترک کرد و در نجف به پدرش پیوست. در نجف به تحصیلات مذهبی ادامه داد. ابولقاسم به همان خوبی آیت الله میرزا خلیل تهرانی و آخوند ملا کاظم خراسانی از پدرش علم آموخت. گفته شده که او در سن جوانی ۲۵ سالگی مجتهد شد.[۱]

مقاومت بی‌شائبه ضد-انگلیسی کاشانی در سراسر عمرش، ریشه در رخداد اشغال بصره در نوامبر ۱۹۱۴ و کربلا و نجف در اواخر ۱۹۱۷ داشت. کاشانی به نبرد ضد اتگلیسی پیوست. گفته شده زمانی که شورش در اکتبر ۱۹۲۰ سرکوب شد، مقامات انگلیسی برای دستگیری کاشانی جایزه تعیین کردند. او از عراق گریخت و در ۱۹۲۱ به تهران رسید.[۱]
سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۸

به هنگام بازگشت، کاشانی مرد ۴۴ ای بود که ۲۸ سالش از زندگی اش را در تبعید گذرانید. در تهران، کاشانی به تحریک ضدانگلیسی در خاورمیانه و مصر ادامه داد. در نوامبر ۱۹۲۵، کاشانی به نمایندگی مجلس موسسین رای آورد. در ۱۲ دسامبر ۱۹۲۵، او در مقاله جدلی ۳۶، رای به پایان حکومت قاجار و همزمان پایه‌گذاری سلطنت رضاشاه رای داد. مقاله ۳۶، همچنین تضمین می‌کند که سلطنت پهلوی از طریق اولاد پسر ادامه خواهد یافت.[۱]

تا زمان خروج رضاشاه از ایران در سال ۱۹۴۱، کاشانی در سَمت سیاستمداران ایرانی ملی باقی ماند. محمدرضا شاه ۲۱ ساله، در ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ وارد تخت سلطنت پدرش شد. در ۸ اکتبر ۱۹۴۱، کاشانی به نخست وزیر محمدعلی فروغی شکایت کرد. او در نامه اش، بر لزوم تصویب «قوانین الهی» و انتقاد از جایگزینی تدریجی مدارس سنتی مذهبی با مدارس مدرن و همچنین رفقار غیرقابل قبول پلیس در آزار با زنان محجبه و روحانیون معمم را تاکید کرد.[۱]

در ۱۶ ژوئن ۱۹۴۴، کاشانی همراه با ۱۶۴ نفر دیگر، توصط نیروهای انگلیسی بازداشت شد. او متهم بود که با آلمان همدست و مرتبط است و در سازمانی عضو بود که با افسرهای اس اس آلمانی سروکار داشت. یک بیانیه توسط سفارت انگلیس در تهران بعد حمله به آنچه ستون پنجم آلمان‌ها نامیده بودند، کاشانی همراه با حبیب‌الله نوبختی بع عنوان سردسته فعالان ضد انگلیسی شناخته شد. نوبختی بنیانگذار «حزب کبود»، حزب سیاسی طرفدار فاشیست بود که پایه‌های آن بر اتحاد با آلمان نازی هیتلر بود. کاشاتی بعد از جنگ آزاد شد و در سپتامبر ۱۹۴۵ به تهران رسید. این اولین باری (در سه بار دستگیری در طول زندگانی‌اش) بود که بین سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۰ زندان، حبس خانگی و تبعید می‌شد.[۱]

دوباره در 20 جولای 1946، کاشانی در سبزوار دستگیر می شود. او متهم به اغتشاش و مخل نظم عمومی می شود و در بهجت‌آباد (روستایی نزدیک قزوین) در حصر خانگی قرار می گیرد. این حبس 11 ماهه، دومین بازداشت عمر او محسوب می شد.[۱]

در فاصله زمانی بین سپتامبر ۱۹۴۵ تا اواخر فوریه ۱۹۴۶، کاشانی با طلبه جوانی که مجتبی میرلوحی (مشهور به نواب صفوی) ملاقات کرد. در این زمان، نواب صفوی طلبه جدیدالورود در نجف بود که دو فتوا برای قتل احمد کسروی داشت و به ایران برگشت تا ماموریتش را به انجام برساند. دو مجتهد ساکن در عراق، آیت الله عبدالحسین امینی و آیت الله حسین قمی، کسروی را مرتد و خون او را مباح کردند.[۱]

در ملاقات بین کاشانی 68 ساله و نواب صفوی 21 ساله، پیمان مهمی با موضوعیت تاسیس حکومت اسلامی بسته شد. از 1945 تا 1951 پیوند محکمی بین دو مرد برقرار بود. در طی این دوران، کاشانی مرجع تقلید فدائیان اسلام شد و فرمان‌هایش برای اعضا، التزام‌آور و غیر قابل رد شده بود. سازمان نواب صفوی، 10 روز قبل از ترور کسروی، موجودیت و اهداف خود را در 28 فوریه 1945 را اعلام کرد.[۱]

در واکنش به تقسیم‌بندی فلسطین توسط سازمان ملل ، تیم کاشانی-نواب صفوی فعالیت های سیاسی خود را با کمپین مبارزاتی برای اعراب فلسطین و در مقابل سیاست انگلیس و تجاوز یهود در منطقه آغاز کردند.[۱]

در دسامبر 1948، با همکاری محمد شروین (همدست نزدیک دیگر کاشانی)، قنان‌آبادی «مجمع مسلمانان مجتهد» را پایه‌ریزی کرد.[۱]
قیام ۳۰ تیر

پس از جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به ایران، به بهانه همکاری با آلمانها دستگیر گشت و ۱۶ ماه در اراک، کرمانشاه و رشت زندانی شد. کاشانی که در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ از زندان رهایی یافته بود، پس از آزادی بار دیگر در زمان نخست وزیری قوام السلطنه به قزوین تبعید شد و ۱۸ ماه در آنجا بسر برد.

او از موافقان جمهوری‌خواهی رضاخان به‌شمار می‌رفت و بر طبق گفته سید رضا زنجانی علیه مدرس و برای پهلوی میتینگی نیز برگزار کرده.[۲] هم‌چنین او که در آنزمان عضو مجلسس موسسان بود، در حمایت از سلطنت رضاخان نطق پرشوری در مجلس ایراد نمود.[۳]

کاشانی در دی ۱۳۲۶ زمانی که دولت اسراییل در فلسطین تأسیس شد برای نخستین بار مردم را بر ضد آن عمل دعوت به تظاهرات کرد و طی بیانیه‌ای از برادران مسلمان ایرانی خواست جهت تجدید قوای اعراب اعانه جمع‌آوری کند. سپس به اتهام هواداری از آلمان در جنگ جهانی و هم‌چنین اتهام به دست داشتن در سو قصد به‌جان شاه دستگیر و در بهمن ۱۳۲۷ به قلعه فلک الافلاک خرم‌آباد منتقل و از آنجا به لبنان تبعید شد. پس از انتخابات مجلس شانزدهم از تعبید بازگشت. مصدق و سران جبهه ملی برای استقبال او به فرودگاه رفتند. در روز ورود وی از فرودگاه تا محله او «پامنار»، ۲۷ طاق نصرت بسته شد.

کاشانی در موفقیت و همگانی شدن نهضت نقش عمده‌ای ایفا ساخت. موضع‌گیری کاشانی در مورد ملی شدن صنعت نفت، روحانیون به نام را به نفع آن برانگیخت. خوانساری، محلاتی و شاهرودی از جمله روحانیون دیگری بودند که به حمایت از ملی شدن صنعت نفت برخاستند. همچنین کاشانی، نقش فراوانی در به کنار زدن نخست وزیر، رزم آرا داشت. او ارتباطاتی تنگانگ با فداییان اسلام و نواب صفوی داشت و آنها را به این قتل ترغیب کرد. پس از رزم آرا، ملی شدن نفت در مجلس به تصویب رسید و چند ماه بعد، دکتر مصدق مامور تشکیل کابینه شد.

با نخست‌وزیری مصدق، کاشانی طی پیامی که برای او فرستاد، مصدق را «برادر لایق و دانای» خود نامید و خوشحالی زایدالوصف خود را از نخست‌وزیری مصدق این‌گونه ابراز کرد:

«یا هو، جناب آقای دکتر مصدق، پس از استعلام از مزاج شریف نمی‌دانم چگونه زحمات و فداکاری‌های برادر کامکار و عزیزم را تقدیس کند. صبح وقتی نور چشمی آقا مصطفی خبرمسرت بخش رئیس‌الوزرایی حضرتعالی را آورد، من یقین حاصل کردم دعاها و التماس‌های این خادم اسلام در پیشگاه پروردگار قادر متعال اجابت شده‌است و پیروزی و سعادت از آن ملت گردیده‌است. در ختم کلام جز اینکه سعادت و سلامت و موفقیت برادر لایق و دانای خود را از پیشگاه احدیت مسئلت نمایم، توقع دیگری ندارم ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی.»[۴]

زمانی که دولت مصدق در مضیقه اقتصادی قرار گرفت و اقدام به فروختن اوراق قرضه عمومی کرد، کاشانی از مردم درخواست کرد تا نسبت به خرید اوراق قرضه ملی اقدام کنند. آیت‌الله کاشانی در پیامی خطاب به مردم آنها را به خرید اوراق تشویق کرد و گفت:

«امروز است آن روزی که جهاد شما باید با بذل مال بعمل آید. خریداری اوراق قرضه بر ذمه آحاد ملت مسلمان است.» آیت الله کاشانی خیانت‌های زیادی به جبهه ملی ایران و مصدق نمود که شرح جامعی از بررسی شخصیت این فرد در کتاب «طلایه داران دروغین تاریخ» تالیف آرش شعاع شرق آمده است.

نهضت ملی‌شدن نفت
دربار

محمدرضاشاه پهلوی
ثریا اسفندیاری
اشرف پهلوی
تاج‌الملوک
   
نخست‌وزیران

محمدعلی فروغی
علی سهیلی
احمد قوام
محمد ساعد
مرتضی قلی بیات
ابراهیم حکیمی
صدرالاشراف
عبد الحسین هژیر
علی منصور
حاجیعلی رزم‌آرا
حسین علاء
احمد قوام
محمد مصدق
فضل‌الله زاهدی
حسین علا
منوچهر اقبال
علی امینی
چهره های مهم

محمد مصدق
آیت‌الله کاشانی
آیت‌الله بهبهانی
محسن پزشکپور
محمدرضا عاملی تهرانی
نواب صفوی
احمد کسروی
کریم سنجابی
علی شایگان
حسین مکی
عباس خلیلی
اللهیار صالح
داریوش فروهر
سرتیپ افشارطوس
حسین فاطمی
احمد زیرک‌زاده

کاترین لمبتون
تیمور بختیار
خلیل ملکی
مظفر بقائی
اسدالله رشیدیان
اسکندر آزموده
شعبان جعفری
نعمت‌الله نصیری
شاپور ریپورتر
کرمیت روزولت
نورمن شوارتسکف
سیدضیاءالدین طباطبائی
احزاب و گروهها

سیا
ام آی ۶
جبهه ملی ایران
حزب پان ایرانیست
حزب توده ایران
حزب ملت ایران
حزب ایران
حزب سومکا
حزب دموکرات
فدائیان اسلام
شرکت نفت ایران و انگلیس
وقایع مهم

صنعت نفت ایران
ایران جنگ جهانی دوم
کمیسیون مخصوص نفت
ملی شدن صنعت نفت
قرارداد دارسی
قرارداد ۱۹۳۳
قرارداد گس-گلشائیان
قرارداد کنسرسیوم
رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱
رویداد ۹ اسفند ۱۳۳۱
انحلال مجلس
کودتای ۲۸ مرداد

نقطه عطف زندگی سیاسی کاشانی را می‌توان در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ جستجو کرد. در رویداد ۳۰ تیر او با نخست‌وزیری قوام مخالفت کرد و با نامه‌ای به دربار خواستار ادامه نخست‌وزیری دکتر مصدق شد. استعفای مصدق و آمدن قوام السلطنه، ملت را برانگیخت و کاشانی ضمن دعوت مردم به راهپیمایی علیه دولت قوام، در روز ۳۰ تیر طی بیانیه‌ای اعلام کرد که اگر لازم شود کفن پوش راه می‌افتد. او در پیامی خطاب به شاه گفت:

«به اعلی حضرت بگویید اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار بر نگردد شخصاً به خیابان خواهم رفت و دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم مستقیماً متوجه دربار خواهم کرد».[۵]
پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱

کاشانی پس از ۳۰ تیر که به ریاست مجلس هم رسیده بود به نوعی خود را در دولت شریک می‌دانست. عریضه نویسی و نامه نویسی‌های او در عزل و نصب مقامات کشوری و توصیه‌های گاه‌وبیگاه کاشانی، عرصه را برای بروز اختلافات بازتر و وسیعتر می‌نمود. بنا بر روایتی تا آخر آذرماه ۱۳۳۱، هزار و پانصد توصیه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌ها جمع‌آوری شده بود.[۶] وزیر کشور مصدق نیز ۵۸ فقره از این توصیه نامه‌ها را که از صدور پرونده وکالت، اجازه دفتر ازدواج، استخراج معدن نمک وفرمانداری ماکو تا انتخابات خلخال و ریاست شهربانی کرج هست، تنظیم و چاپ نموده‌است.[۷]

دراین باره نقل است که مصدق به کاشانی گفته بود:«آقا. توصیه این و آن را نفرمایید. در شان شما نیست و در جامعه هم انعکاس نامطلوب دارد و مورد سو استفاده قرار می‌گیرد. اگر نظرات اصولی دارید با دولت در میان بگذارید تا رفع مشکلات شود. اصلاًگیریم که این مسائل درست بوده. اینها در درجه دوم اهمیت است. آیا شما در خط اساسی نهضت ملی انحرافی می‌بینید؟ اگر هست بگویید اصلاح کنم و اگر نکردم بگویید از کارها کناره بگیر. و الا برای مسائل جزئی که نمی‌توانیم اختلاف داشته باشیم.» حسین فاطمی نیز نقل می‌کند:«دکتر مصدق هم به‌طور عجیب نسبت به این مسائل حساس بود و غالباً از مداخلات آقا و اطرافیانشان گله داشت و دو سه مرتبه هم کار به‌جاهای باریک کشید.»[۸]
سید ابوالقاسم کاشانی

تایمز لندن مقاله‌ای دربارهٔ کاشانی نوشته بود و مجله خواندنیها آنرا ترجمه کرده بود. در این مقاله کاریکاتوری از سر کاشانی روی تنه شیر چاپ شده وآمده بود که کاشانی آنچنان شخصیتی است که یک اشاره او نه تنها ایران که خاورمیانه را به اعتصاب می‌کشد. چند بیت شعر هم زیر کاریکاتور آمده بود. مصراع‌های اول این بود که استعمار چنین و چنان می‌کند و مصراع دوم بیت‌ها این بود: «شیر پامنار اگر بگذارد». این شماره مجله را به مقدار زیاد چاپ کرده بودند و مجله‌ها را کنار تشک حاج اقا گذاشته بودند و سیل جمعیتی که به دیدار حاج آقا می‌رفتند و دست آقا را می‌بوسیدند به دریافت یک نسخه مجله نائل می‌شدند و از زبان آقا می‌شنیدند که می‌گفت: «بیسواد. برو این مقاله رو بخون ببین چی نوشته.»[۹]

«آقای کاشانی روی کاناپه نشسته بود. سلام کردم. آقای کاشانی گفت: علیکم‌السلام، کجابودی، چه کار می‌کنی؟ دعوت کرد کنارش نشستم. گفت: بی سواد، لُره چه کار می‌کند؟ منظورش آقای بروجردی بود. اگر این را من به آقا منتقل می‌کردم دیگر خیلی بد می‌شد. به آقای کاشانی گفتم: آقا بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد. ایشان خیلی ناراحت شد و دیگر تا آخر مجلس با من حرف نزد.»[۱۰]

هم‌چنین نقل است در اوج سر زدن این گونه رفتارها از کاشانی، یکی از مذهبیون به پیش او رفته بود تا نگرانی خود را از اختلاف در نهضت بیان کند. کاشانی به او گفته بود:«نگران نباشید. تا من هستم هر چوبی را که جای مصدق بگذارم کار او را خواهد کرد.»[۱۱]

او درباره خود می‌گفت: «من سرمایه مملکت هستم. فقط رهبر مسلمین ایران نیستم، مرا همه مسلمانان جهان به رهبری قبول دارند.»[۱۲]

از سوی دیگر حساسیت و رقابت یک طرفه‌ای که میان کاشانی و آیت‌الله بروجردی ایجاد شده بود، برای کاشانی که همواره می‌خواست خود را رهبر و زعیم مسلمانان جهان ببیند همواره تنش زا بود. وجود آیت‌الله بروجردی به‌مثابه مانعی همیشگی دربرابر کاشانی بود تا رویای رهبری هم‌زمان در دو جبهه سیاسی و دینی را اگر آرزویی محال نیابد، لااقل دور از دسترس بیند. هرچند که هر دوی این مراجع، در جریان سرنگونی مصدق، به شاه نزدیک بوده و از بازگشت او حمایت کردند.
درگیری با مصدق بر سر اختیارات ویژه و همه‌پرسی

پس از درخواست تمدید اختیارات، کاشانی به مبارزه علنی با مصدق پرداخت و ضمن مخالفت با تمدید قرارداد آن‌را «جاه طلبانه» و مصدق راًپنهان در پشت نقاب تزویر و آزادیخواهی«،»مستبدی که می‌خواهد به‌دور ان قبل از مشروطه برگردد«شر خودسر»،«یاغی طاغی» و «کسی که به خیال خداوندگاری افتاده‌است» خواند:

«ملت ایران، من از پشت نقاب تزویر و آزادیخواهی ناگهان دریافتم که به زودی فکر ناپاک دیکتاتوری سیل خودسری از دامنه هوی و هوس خویش سرازیر نموده و قصد دارد نهال آزادی و مشروطیت ایران را از بن بر کَند. فریاد آزادی ایران که ۵۰ سال شب و روز این خیال شوم اسارت ایران را در مغز خویش پرورش داده بود در سر راه خود مانعی را دید که نه تنها به هیچ قیمت در مقابل افکار مالیخولیایی او تسلیم نمی‌شد بلکه او را تخدیر و تضیع نمود بر احدی پوشیده نیست که رئیس دولت بر خلاف قانون اساسی در صدد است ایران را به حکومت استبداد باز گرداند ولی من به شما می‌گویم بر خلاف آن یاغی طاغی که در کشور مشروطه ایران به خیال خداوندگاری افتاده‌است، مشروطه ایران نخواهد مرد. روح پاک پیغمبر اسلام اجازه نخواهد داد ملتی مسلمان و مستقل با چنین افکار پست و اهریمنی تسلیم بیگانگان شود و آن شّر خودسر که در راه بد کاری و خیال ایجاد دیکتاتوری قدم بگذارد محکوم به شکست و تسلیم چوبه دار خواهد شد.»[۱۳]

کاشانی طی اعلامیه دیگری به سختی به مصدق حمله کرد و او را کسی خواند که«هرچه کرده به مصلحت و نفع اجانب بوده‌است»:

«ملت غیور ایران اکنون ۲۸ ماه است که ایشان زمامدار است و در تمام این مدت یک قدم مفید به حال شما که بتواند اسم آن‌را ببرد بر نداشتند. هر روز وعده‌های بزرگ می‌دهد و فردا عذر می‌آورد. ساعت به ساعت راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خود سری هموار ساخته‌است. مصدق خوب می‌داند اگر با آزادی به رای ملت رجوع کند ۹۷ درصد مردم علیه او رای می‌دهند. شما هموطنان عزیز می‌بینید که تا امروز چه کسی به نفع اجانب قدم برداشته و آنچه تا امروز کرده مستقیماً به مصلحت اجنبی و زیان مملکت بوده‌است.»[۱۴]

او هم‌چنین شاه را «مرد تربیت شده عاقل»[۱۵] و «مردی معقول تحصیل کرده و با تحصیلات»[۱۶] خواند وگفت: «عقیده من این است که ایران سالیان دراز حساسیت سلطنت دارد و فی الحقیقته وجود شاه یک جهت جامعی برای جمع‌آوری کلیه طبقات مردم به‌دور این مرکز ثابت است.»[۱۷]

کاشانی پس از کودتا نیز در مصاحبه‌ای گفت: «ریاست مجلس در شان من نبود و من از این جهت این مقام را پذیرفتم که جلو فعالیت‌هایی که مصدق می‌خواست شروع کند و یک سال بعد شروع کرد بگیرم.»[۱۸]

کاشانی با همه‌پرسی دکتر مصدق شدیداً به مخالفت برخاست و گفت: «شرکت در رفراندوم خانه برانداز که با نقشه اجانب طرح ریزی شده، مبغوض حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه و حرام است.»[۱۹] البته مردم در انتخابات شرکت کردند و با اکثریت آرا رای به انحلال مجلس دادند.
کاشانی و زاهدی

درحالی که دولت مصدق حکم جلب سرلشکر زاهدی، متهم اصلی پرونده قتل افشارطوس، را صادر کرده بود، کاشانی وارد قضیه شد و به‌وسیله میراشرافی او را به مجلس آورد و در معیت خویش نشاند. به نوشته روزنامه کیهان زاهدی که در پناه کاشانی و مجلس مصونیتی سیاسی می‌یافت، در آنجا متحصن شد و«آیت‌الله کاشانی از او بگرمی استقبال نمود و از مزاحمت‌هایی که تا کنون برای وی فراهم شده اظهار تاسف کرده و خدمات او به نهضت ملی را ستود.»[۲۰]

کاشانی در مجلس با زاهدی روبوسی کرد، او را در اتاق هیئت رئیسه سکنی داد وبه او گفت که تا هر وقت که می‌خواهد در مجلس باشد. هم‌چنین به کارکنان مجلس دستور داد تااز این «مهمان عزیز»[۲۱] پذیرایی کنند چرا که ایشان در اینجا «حق آب و گل دارند».[۲۲]

کاشانی که پیشتر از زاهدی با عنوان کسی که «با ما دوست هستند و ما هم با ایشان کمال دوستی را داریم.» یاد کرده بود، در روزهای کودتا صمیمیتی دوچندان با وی یافت. زاهدی دو ماه و نیم در مجلس ماند و با استفاده از مصونیت ایجاد شده با فراغ بال سرگرم رایزنی با مخالفان مصدق و هماهنگی برای اجرای کودتا شد.

در ۲۵ خرداد ۱۳۳۲ نیز ملاقاتی میان کاشانی و زاهدی انجام شد. در این ملاقات که حدود ۴۵ دقیقه طول کشید و مظفر بقایی، میراشرافی و حمیدیه نیز در آن حضور داشتند، «آیت‌الله کاشانی حمایت بی‌دریغ خود را از ایشان و سایر کسانی که جانشان به‌علت مبارزه با دیکتاتوری مصدق در خطر است ابراز داشتند.»[۲۳] فضل‌الله زاهدی تا ۲۹ تیر در مجلس بود و بعد از آن مجلس را ترک کرد و تا کودتای ۲۸ مرداد در خفا به سر می‌برد.
این عکس در شماره ۱۹ مجله ترقی به تاریخ مهر ۱۳۳۲ (کمتر از ۲ ماه پس از کودتا) منتشر شده‌است:
۱-حسین علم ۲-طاهر حاج رضایی ۳-شعبان بی‌مخ ۴-حسین مهدی قصاب ۵-طیب حاج رضایی ۶-اکبر حاج رضایی ۷-سید اکبر خراط

سرلشکر نادر باتمانقلیچ از افسران کودتاچی که پس از ۲۸ مرداد به سمت ریاست ستاد ارتش رسید، در جریان محاکماتش پس از انقلاب ۱۳۵۷ به نقش آیت‌الله کاشانی اشاره‌ای کرد و گفت:

«در اوایل سال ۳۲ به خدمت آیت‌الله کاشانی مشرف شدم حضرت از جریان سیاسی کشور متأثر بودند و دعا می‌کردند که مملکت نجات پیدا کند و به من گفتند تلاش کنید مملکت از این وضع نجات پیدا کند. پس از کودتای ۲۸ مرداد وقتی رئیس ستاد شدم با فرزند آیت‌الله کاشانی تماس گرفتم و جریان را به او گفتم و نظر آیت‌الله را خواستم. آقا مصطفی از قول آیت‌الله کاشانی گفتند چه بهتر که شما را انتخاب کردند. در اوایل شهریور ۳۲ وقتی خدمت کاشانی شرفیاب شدم ایشان مرا به گرمی پذیرفتند و نسخه‌ای از فرمان حضرت علی به من دادند و فرمودند این دستورات را نصب العین قرار دهید.»[۲۴]

آنطور که از شواهد و قرائن برمی آید، کرمیت روزولت مقدار ۱۰۰۰۰ دلار در پاکت گذاشته و داده‌است تا از طریق احمد آرامش به‌دست کاشانی برسد برای همکاری در کودتا. مارک گازیوروسکی می‌نویسد:

«صبح روز ۱۹ اوت (۲۸ مرداد) دو تن از مامورین سیا به نام‌های بیل هرمن و فرد زیمرمن با آرامش ملاقات کردند و مبلغ ۱۰ هزار دلار در اختیار او گذاشتند تا به کاشانی بدهد. چنین به‌نظر می‌آید که کاشانی ترتیب آن‌را داد که یک گروه ضد مصدق از ناحیه بازار به مرکز تهران روانه شود.»[۲۵]

قول مهندس حسیبی زاویه‌ای دیگر از رابطه پنهانی کاشانی و آمریکاییان را در سقوط دولت دکتر مصدق می‌نماید:

«هندرسون قبل از اینکه روز ۲۷ مرداد به خانهٔ مصدق بیاید خانهٔ کاشانی بوده‌است.»[۲۶]

کاشانی روی کار آمدن دولت کودتا را «سبب مسرت» دانست و ضمن تبریک به زاهدی گفت:

«جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبهه ملی بوده، تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ایران دفاع نموده و در راه صلاح و افق ملت حداکثر فداکاری را بنمایند.»[۲۷]
ابوالقاسم کاشانی (عمامه مشکی) و شعبان جعفری (نشسته سمت چپ)

کاشانی هم‌چنین در مصاحبه باروزنامهٔ المصری گفت:«من از ژنرال زاهدی مادام که به منفعت ایران قدم برمی‌دارد پشتیبانی می‌کنم... هر وقت که نظرم برسد او بر خلاف مصلحت ایران عمل می‌کند با او مخالفت می‌کنم. تا این لحظه راجع به کار او نمی‌توان قضاوت کرد.»[۲۸]

دو روز پس از کودتا نیز کاشانی و زاهدی با یک‌دیگر در منزل آقای مقدم در دزاشیب ملاقات کردند.[۲۹] این ملاقات‌ها تا مدتی ادامه داشت. جریان دیدارهای ۳۱ شهریور، ۱۸ مهر، ۲ آبان و ۲۳ آذر سال ۱۳۳۲ در مطبوعات آن دوره درج گشته‌اند.
دستگیری

در رابطه با دستگیری کاشانی روزنامه کیهان مورخ ۱۷/۱۰/۱۳۳۴ چنین نوشت: "آیت الله بهبهانی طی عریضه‌ای به حضور ملوکانه در مورد احضار آیت‌الله کاشانی به دادرسی ارتش وساطت کرده‌اند که امر فرمایند از احضار آیت‌الله کاشانی به دادرسی ارتش صرفنظر گردد که وقعی گذارده نشد، اما ایشان پس از دستگیری در روز چهارشنبه ۱۰دی ۱۳۳۴ جهت ادای توضیحات درباره قبل رزم آرا به دادرسی ارتش، احضار و پس از اولین بازجویی که در ساعت ۷:۳۰ دقیقه با حضور سرلشکر آزموده و سرتیپ کیهان خدیو و سروان شاداب شروع شد و ذیل حکم بازداشت خود را که به امضای سه نفر مذکور بود با نوشتن "رؤیت شد" امضا و به نوشته روزنامه کیهان، در اتاق مجاور زندان دکتر مصدق در لشکر زرهی زندانی شد."

در ۲۸/۱۰/۱۳۳۴ آیت‌الله کاشانی به سرلشکر آزموده چنین نوشت: "تیمسار آزموده، پس از سلام، روز گذشته چون سؤالات و جواب‌های اینجانب، نقطه ضعفی نداشته و این که جنابعالی و آقای تیمسار کیهان خدیو، قرار بازداشت را مرقوم داشتند و اینجانب اعتراضی ننمودم فعلاً زحمت می‌دهم قرار بازداشت هیچ گونه موجبی ندارد و معترض هستم."

هیأت دادرسان دادگاه عادی شماره ۲ دادرسی ارتش در تاریخ شنبه ۳۰/۱۰/۱۳۳۴ خارج از نوبت جلسه‌ای تشکلیل داده و اعتراض آیت‌الله کاشانی را وارد ندانستند.
نظرات کاشانی نسبت به مصدق پس از کودتا

او در پاسخ به سوال اخبار الیوم مبنی بر اینکه به‌نظر شما بزرگ‌ترین اشتباه مصدق کدام است؟ گفت: «پایمال کردن قانون اساسی و و عدم اطاعت از اوامر شاه».[۳۰] او هم‌چنین اشتباه بزرگ مصدق را تلاش برای برقراری جمهوریت شمرد و گفت: «مصدق برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. او شاه را مجبور کرد ایران را ترک کند؛ اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد برگشت. ملت شاه را دوست دارد.»[۳۱]
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

کاشانی در جواب روزنامهٔ المصری که پرسیده بود آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟ گفت:«خداوند عادل است و آنچه امروز بر مصدق گذشته‌است نتیجهٔ عدل خداوندی است.»[۳۲] او هم‌چنین در مصاحبه با اخبارالیوم مصدق را به مرگ محکوم کرد: «این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده‌است. تمام هم و غم او این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده باد مصدق. مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»[۳۳] کاشانی نه تنها تمامی زحمات دکتر مصدق را به زیر سوال برد، که پا را فراتر گذاشته او را به داشتن جنون متهم کرد: «مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن می‌باشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمی‌شد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از اینکه من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از اینکه من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند.»[۳۴]

«مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»[۳۵]

کاشانی در دوران زاهدی به مرور خانه نشین شده و لب به شکایت گشوده و گقت: «آزادی جز برای عمال انگلیس نیست. مطبوعات و نشریات ملی هیچگونه اظهار عقیده ندارند و همه توقیف‌اند. بسیاری از میلیون و آزادیخواهان متدین در زندان‌ها بسر می‌برند. این اختیارات را چه کسی به آقای زاهدی داده که این دیکتاتوری شدید و قرون وسطایی را با مردم شریف ایران می‌نماید؟»[۳۶] «حیف که رادیو در اختیار من نیست که از افکار مردم و احساسات پاک این ملت استفاده کنم.»[۳۷]
مرگ
مزار ابوالقاسم کاشانی

در اکتبر 1961، کاشانی به بیماری پروستات مبتلا شد و در بیمارستان بستری شد. خانواده او، با مشورت با دولت، تصمیمی گرفتند او را به آلمان بفرستند. بلافاصله، تصمیم گرفته شد که به جای آن یکی از بهترین پزشک‌های فرانسوی به تهران آورده شود. بعد از معاینه بیمار، دکتر تصمیم گرفته که به عمل جراحی نیازی نیست. چند ماه بعدتر، کاشانی دوباره بیمار شد، ولی این بار به بیماری حاد برونشیت مبتلا گشت. شاه او را در خانه‌اش ملاقات کرد. در مارس 1962 (23 اسفند 1340) کاشانی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه‌اش، سیاستمداران و روحانیون بسیاری شرکت کردند. جنازه به شهرری، نزدیک در کنار حرم دفن شد.

جیرفت

جیرُفت شهری است در استان کرمان(پهناورترین استان ایران). این شهر مرکز شهرستان جیرفت است. جمعیت شهر جیرفت بنا بر سرشماری سال ۱۳۹۰ مرکز آمار ایران، برابر ۱۱۱،۰۳۴ نفر است.[۲]

محتویات

    ۱ وجه تسمیه
    ۲ پیشینه جیرفت
        ۲.۱ پیش از اسلام
        ۲.۲ پس از اسلام
    ۳ حمله مغولها
    ۴ مراکز باستانی و تاریخی
    ۵ شهر دقیانوس و تپه‌های کنار صندل
    ۶ جاذبه‌های طبیعی و گردشگری
    ۷ دلفارد
    ۸ اسفندقه
    ۹ کوه سرمشک
    ۱۰ سد جیرفت
    ۱۱ دانشگاه‌ها
    ۱۲ حمل و نقل
        ۱۲.۱ شهری
        ۱۲.۲ بین شهری
    ۱۳ بیمارستان‌ها و مراکزدرمانی
    ۱۴ منابع

وجه تسمیه

جیرفت از دو کلمه (جیر) به معنی پست و پایین و (افت) به معنی افتاده تشکیل شده‌است و به طور کلی جیرفت به معنای (جلگه پست آبرفتی) است. ونظر دیگر اینکه «جی» مخفف جوی آب نام داشته و «رفت» فعل ماضی از مصدر رفتن وروییدن وپاک کردن است که گفته می‌شود این شهر در گذشته به وسیله سیل مهیبی ازبین رفته که پس از آن گفته شده "جی رفت"
پیشینه جیرفت
پیش از اسلام

مدتها چنین اندیشه می‌شد که کهن ترین تمدن جهان در سومر عراق پای گرفته است؛ اما کشف یک زیگورات (معبد) با قدمت بیش از پنج هزار سال، آثار سنگی بسیار و همچنین کتیبه‌های آجری به خطی ناشناخته از منطقه جیرفت ایران[۳] باعث شد باستان شناسان دربارهٔ دانسته‌ها و ادعاهای پیشین خود تجدید نظر کنند. در این زمان تمدنی کشف شد که قدیمی تر و وسیع تر از تمدن بین‌النهرین بوده است همچنین مطالعات و کاوش‌ها نشان می‌دهد که جیرفت بزرگ ترین مرکز تجاری جهان بوده است «. شرایط مطلوب آب و هوایی در جیرفت و وجود انواع محصولات کشاورزی موجب شد تمدنی در این منطقه شکل بگیرد که در دوره باستان بهشت جهان محسوب می شده است».[۴]

آنان با بررسی دوبارهٔ کتیبه‌هایی که از پیش در مناطق مهم باستانی کشف شده بودند، سعی کردند اطلاعات بیشتری دربارهٔ این تمدن عظیم و ناشناخته به دست آورند و در نهایت پس از تحقیقات فراوان، به تعدادی کتیبه دست یافتند. در یکی از این اسناد که از خرابه‌های شهر اوروک (در جنوب بین‌النهرین) به دست آمده است، داستان کشمکش میان پادشاه سومر با فرمانروای سرزمین ثروتمندی به نام ارت ثبت شده بود و در کتیبه دیگر، پادشاه سومری سعی کرده بود با گذر از شهر شوش و ۷ رشته کوه، به سرزمین ارت حمله کند. بررسی دقیق این کتیبه‌ها و آثار کشف شده این فرضیه را به اثبات نزدیک می‌کند که شهر افسانه‌ای و گمشدهٔ ارت که در شرق ایران قرار داشته، به احتمال زیاد همان شهر جیرفت است.[۵]

از آثار کشف شده در حوزهٔ تمدن جیرفت می‌توان به ظروف و پلاک‌های سنگی با نقوش بسیار ظریف از موجوداتی چون عقاب، عقرب و پلنگ اشاره کرد که نظیر آنها در هیچ‌یک از محوطه‌های باستانی جهان کشف نشده است. شاید ادامهٔ اکتشافات و تحقیق روی آثار کشف شده، باستان شناسان به این نتیجه برسند که از این پس به جای بین‌النهرین عراق، می‌بایست جیرفت ایران را مهد کهن ترین تمدن بشری در جهان نامید.[۶]

پروفسور هالی پیتمن، عضو گروه باستان‌شناسی تمدن جیرفت می‌گوید: ((در آمریکا از کاوش‌های جیرفت، به عنوان بزرگ‌ترین طرح باستان‌شناسی خاورمیانه یاد می‌شود. در فرانسه، انگلستان، ایتالیا و دیگر کشورهای جهان نیز اهمیت تمدن جیرفت پذیرفته شده و بحث‌ها بیشتر روی جزئیات آن است، مقالات و پژوهش‌های درج شده در نشریات و مجلات معتبر و چاپ کتاب‌های متعدد، تاییدکننده این رویکرد است. بسیاری از پژوهشگران، مورخان و کارشناسان اعتقاد دارند اگر در ۵۰ سال آینده قرار است اتفاق مهمی در باستان‌شناسی جهان رخ دهد، به یقین در جیرفت و منطقه جنوب شرقی ایران خواهد بود))[۷]

در حمله اسکندر به ایران طبق گفته اریستوبولوس اسکندر در گذر از هند به فارس، از این منطقه گذر کرده است و در جیرفت با نئارکوس در یاسلار خود دیدار داشته و از آبادانی شهر، منطقه و کاخ‌ها و نیایشگاههای آن نام می‌برد.
پس از اسلام

جیرفت در زمان خلافت عمر (دومین خلیفه پس از پیامبر)، خلیفه دوم (سال ۲۳ هجری قمری) به دست اعراب (به فرماندهی سهیل‌بن عَدی) فتح شد. جیرفت در این زمان مرکزِ ولایت کرمان به‌شمار می‌رفت.[۸] بار دیگر در زمان خلافت عثمان، خلیفه سوم (۲۳ـ ۳۵ هجری قمری) مجاشع بن مسعود سُلَمی آن را گشود.[۹]

در سده اول، ولایت کرمان، به ویژه شهر جیرفت، از عمده‌ترین مراکز خوارج به‌شمار می‌رفت و مُهَلّب بن ابی‌صُفره اَزْدی، در سال ۷۷ هجری قمری در آنجا با خوارج جنگید که منجر به شکست و رانده شدن آنان از جیرفت شد.[۱۰] درسال ۱۳۰ هجری قمری، جیرفت نبردگاه عامر بن ضُباره با شَیبان بن عبدالعزیز یشکُری، به سبب مخالفت شیبان با مروان بن‌محمد، آخرین خلیفه اموی، بودکه‌به‌شکست‌شیبان‌انجامید.

تا قرن سوم هجری جیرفت محل نزاع و کشمکش مخالفین علیه حکومت مرکزی بود. تا اینکه یعقوب لیث صفاری و برادرش عمر، پس از سرکوبی اهالی جیرفت و قوم کوفچ، آنجا را تسخیر کرد. مقارن حکومت صفاریان، بر آبادانی جیرفت افزوده شد.[۱۱] شاید بتوان بیشترین اهمیت جیرفت را در این دوره و حتی پس از آن، قرارگرفتن شهر در محل‌اتصال دو راه اصلی دانست: یکی راه هندوستان از طریق جالق، و دیگری راه خلیج‌فارس، از طریق بندرعباس. در این زمان کالاهای تجاراز قُمادینِ جیرفت به دیگر نقاط کشورصادرمی‌شد.

جیرفت در سده چهارم، مجمع تجار، بزرگ‌تر از اصطخرِ فارس و بسیار آباد بود. دژی با چهار دروازه به نامهای شاپور، بم، سیرجان و مصلی داشت و دارای مسجدجامع، بازار، حمامهای پاکیزه، میوه‌های سردسیری و گرمسیری چون خرما و جوز و ترنج، و معادن بسیار، به ویژه نقره، بود و در جویهای آن زر یافت می‌شد.[۱۲] جغرافی‌نویسان این دوره، از دیورود (هلیل‌رود)» در جیرفت، که قدرت گرداندن شصت آسیاب را داشت مطالبی آورده‌اند.[۱۳] کوره جیرفت دارای شهرهای بسیار بود و شهری به نام هرمزملک، (نباید آن را با هرمزکنونی یکی دانست) متعلق به دوره ساسانی، در راه جیرفت ـ بم قرار داشت.[۱۴] پس از عمر و لیث بعد از مدتی سامانیان جیرفت را در تصرف داشتند.

درسال ۳۲۴ هجری قمری، جیرفت که همچنان مرکز ولایت کرمان محسوب می‌شد، به‌دست معزالدوله دیلمی افتاد. درسال ۳۶۰ هجری قمری عضدالدوله دیلمی آنجا را تصرف کرد. در زمان تسلط آل بویه بر جیرفت این شهر مرکزیت سیاسی زمستانی را مانند دوران سلجوقی داشته‌است.[۱۵] مرگ عضدالدوله و ضعف آل بویه تا قرن پنجم هجری زمینه را برای تهاجم بیگانگان به جیرفت فراهم نمود. درسال ۳۹۰ هجری قمری ابونصربن عزالدوله بختیار (از امرای دیالمه) و سپس بهاءالدوله (فرزند عضدالدوله) و سال بعد طاهربن احمد صفاری (حاکم سیستان) جیرفت را تسخیر کردند. در اواسط سده پنجم، به سبب ضعف امرای دیلمی، بیشتر نواحی کرمان و از جمله جیرفت را اقوام کوفچ غارت می‌کردند.

در سال ۴۴۳ هجری قمری شخصی به نام ملک قارود پسر چغری بیگ سلجوقی به جیرفت حمله کرده و با مقاومت کوچ نشینان کوفچ روبرو شده و کوفچیان سخت در مقابل او مقاومت کردند. اینها مردمانی بودند که به واسطه پناهگاه‌های سخت به کسی باج نمی‌دادند؛ ولی در نهایت ملک قارود با حیله آنها را شکست داد.

ملک قارود پس از قلع و قمع طوایف قفص (کوچ) و استیلای بر عمان و سواحل خلیج فارس و ایجاد امنیت در جیرفت، پایتخت قشلاقی خود را در سه ماه زمستان تا اردیبهشت ماه به مدت چهار تا پنج ماه در جیرفت انتخاب کرد. زیرا این منطقه بسیار آباد و حاصلخیز بوده‌است.

در دوره حکومت سلجوقیان، به‌ویژه در دوره محمدبن ارسلانشاه بر آبادانی جیرفت افزوده شد و به دستور وی کاروان سراها، مساجد و مدارس بسیاری درجیرفت احداث شد.[۱۶] در همین دوره برای نخستین بار از شهرکی به‌نام قُمادین یاد شده[۱۷] که‌آن را محله‌ای خارج از شهر و مسکن عمده تجار خارجی دانسته‌اند، قمادین مخزن نفایس چین، ختا، هندوستان، حبشه، زنگبار، روم، مصر، ارمینیه، آذربایجان، ماوراءالنهر، عراق، خراسان‌وفارس بود.[۱۸]

جیرفت تا اوایل نیمه دوم سده ششم، شهری نیکو بود و ام‌القرای کرمان محسوب می‌شد.[۱۹] بعد از ارسلانشاه و جانشینان او، دوران فترت و سستی حکومت سلجوقیان شروع شد. در سال ۵۶۲ هجری قمری به سبب شایع شدن بیماری و مرگ، طغرل شاه‌بن محمد و ترکان و غلامان شهر را غارت کردند.[۲۰] طغرل شاه بیشتر دوران سلطنت را به دلیل علاقه به جیرفت در این شهر گذرانده بود. در بیستم فروردین سال ۵۶۵ هجری قمری در همین شهر وفات یافت.

بعد از مرگ طغرل شاه در اثر رقابت و جنگ‌های فرزندان وی جیرفت رو به ویرانی نهاد، چنان‌که درسال ۵۶۶هجری قمری، بهرام‌شاه، قمادینِ جیرفت را غارت و شهر و روستاهای آن را ویران کرد.[۲۱] این اختلافات و جنگ‌های خانگی باعث شد، غزها در نبردی سپاه کرمان را در باغین شکست دادند و متوجه جیرفت گردیدند. در سال۵۷۵ هجری قمری آنها بدون برخورد با هیچ مانعی جیرفت را به تصرف درآوردند و با حمله‌ای وحشیانه جیرفت را به کلی نابود کردند. چنانکه محمدبن ابراهیم در تاریخ سلجوقیان و غزها(ص ۱۳۷-۱۲۹) نوشته‌است: و بیچاره اهل جیرفت، غافل و بیخبر ناگاه به سرایشان فرود آمدند و صد هزار نفس را به انواع تعذیب و شکنجه هلاک کردند و سر در ولایت نهادند و هر کجا ناحیتی معمور بود یا خطه‌ای مسکون دیدند، آثار آن مطموس و مدروس گردانیدند.

پس از آن جیرفت مدتی، در دوره ملک دینارغز در آرامش نسبی به سر برد. در آن دوره، دارالملک کرمان بود و به دلیل آب و هوای مطبوع لقب جَنَّه اَرْبَعَةِ اَشهُر (بهشت چهار ماه) داشت.[۲۲] در سال ۶۰۰ هجری قمری، امیرقطب‌الدین مبارز، از ملوک شبانکاره، دور جیرفت حصار کشید و قدرت دفاعی شهر را بالا برد. درسال ۶۱۹ هجری قمری، منطقه به دست قراختاییان افتاد.[۲۳]
حمله مغولها

شهر جیرفت بر اثر حمله مغولها، درسال ۶۲۱ هجری قمری به کلی ویران شدجیرفت قبل از حمله مغول یکی از شهرهای آباد و ثروتمند جهان اسلام بود.[۲۴] در اواسط قرن هفتم، که مارکوپولو از جیرفت دیدن کرده، از ویرانی آن به دست تاتارها (مغول) گزارش داده و نام شهر جیرفت (یا شاید قمادین) را «کاماندو» و ناحیه مجاور آن را «رئوبارل» (رودبار) ضبط کرده‌است به گفته وی (همانجا)، برخی از شهرهای ناحیه، از ترس حمله دزدانِ قبیله قراوناس (ظاهراً ساکن مکران)، با دیوارهای بلند گلی محصور شده بودند.

از حوادث مهم دوره صفوی، حمله بلوچها به جیرفت و غارت آنجا بوده‌است.[۲۵] پس از نابسامانی‌ها و کشمکشهای دیگر حکمرانان بر منطقه جیرفت و در اواسط حکومت صفوی مردم جیرفت رفاه و آسایش بیشتری کسب کردند.

در دوران زند جیرفت بدون حادثه مهم و قابل توجهی زمان را پشت سر گذاشت در دوران قاجار جیرفت مجدداً رو به آبادانی گذاشته‌است.

با انقراض حکومت قاجار و روی کار آمدن رضاخان و دوران فترت، حد فاصل قاجار و پهلوی در جیرفت ناامنی و غارت اموال مردم شروع شد؛ و بر اثر کمی باران و آب این منطقه طی سالهای (۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲) دچار خشکسالی و قحطی شدیدی گردید.
مراکز باستانی و تاریخی

مقبره میرحیدر (گورخانه) یادگاری از دوره صفویه می‌باشد که در باغی بسیار زیبا و محصور از درختان مختلف، در اسفندقه جیرفت قرار دارد. نقشه گنبد آن از داخل چهارضلعی و در مراحل بعد به هشت طاقنما تبدیل شده و گنبد مدوری بر روی آن احداث گردیده‌است.

قلعه سموران از سنگ‌های مرمر متمایل به قرمز ساخته شده و در فاصله ۳ کیلومتری شمال‌غربی روستای رودفرق شهرستان عنبرآباد بر بلندای کوهی احداث شده‌است. چاه نسبتاً عمیق قلعه با گذشت قرون متمادی و آسیب‌های فراوان هنوز عمق خود را حفظ کرده و طریقه سنگ چینی کناره‌های آن بسیار جالب توجه می‌باشد.

ساختمان این قلعه به قرون قبل از اسلام تعلق دارد، اما در قرون اولیه اسلامی بازسازی شده‌است و در دوران حکومت سلجوقیان قلعه مشهوری بوده‌است. این قلعه به علت استحکام و موقعیت طبیعی منطقه شباهت زیادی به قلاع اسماعیلیه دارد.
شهر دقیانوس و تپه‌های کنار صندل
شهر دقیانوس و تپه‌های کنار صندل
شهر دقیانوس ومیراث فرهنگی جیرفت (روستای کنارصندل)

مورخان و باستان شناسان ایرانی با حفاری‌های بسیار در حوضهٔ هلیل رود و روستای کنار صندل به این مهم دست یافتند که گهوارهٔ تمدن خاور میانه بین‌النهرین نیست بلکه جیرفت است. انها با حفاری و پیدا کردن سنگ‌های صابونی در حوزهٔ هلیل رود موفق به اثبات نظریه شهر دقیانوس و کنار صندل شدند و ان را به ثبت ملی رساندند. انها نیز پیکرهٔ انسان نمای یک بت را پیدا کردند. طبق این نظریه شهری در کنار هلیل رود به مساحت ۴۰۰ کیلومتر مربع وجود داشته که حتی از تمدن بابل و بین‌النهرین نیز قدیمی تر بوده است که این با یافت بیش از ۴۰۰ شی گرانبها حاصل شد و پروژهٔ شهر دقیانوس و کنار صندل اولین تمدن در خاور میانه به شمار رفت وبه ثبت ملی رسید.
جاذبه‌های طبیعی و گردشگری
دلفارد

یکی دیگر از ییلاق‌های استان کرمان، ییلاقات دلفارد می‌باشند که آبشارهای گُلم دخترکش در آن قرار دارد. از توابع جیرفت به شمار می‌آید و در ۳۰ کیلومتری مسیر جیرفت - ساردوئیه قرار گرفته و جاده آن آسفالته‌است. دلفارد از مراکز مهم پرورش زنبور عسل و تهیه عسل است.

ییلاقات درب بهشت (درب مزار-ساردو) این ییلاق در مرکز بخش ساردوئیه از بخش‌های شهرستان جیرفت در مسیر جاده راین به جیرفت و رابر قرار دارد. فاصله مرکز بخش ساردوئیه تا کرمان ۱۶۰ کیلومتر است.

در بهشت که به آن دوره بهشت نیز می‌گویند، در تابستان مرکز ییلاق عشایر کوچرو رودبار است. ساردوئیه پوشیده از درخت و جنگل است و چشمه‌های آب آن در هر گوشه می‌جوشد.
اسفندقه

یکی از جاهای خوش آب و هوای منطقه جیرفت است. ناحیه خوش آب و هوای اسفندقه در ۷۲ کیلومتری جیرفت و بافت قرار گرفته‌است و لذا بوته‌های اسفند آن نیز معروف است. اسفندقه یک بنای با ارزش تاریخی به نام مقبره میر حیدر یا گور خانه دارد که از دوره صفوی به یادگار مانده‌است. آب معدنی آن به آب بادگشیکی معروف است و برای امراض پوستی و مفصلی مورد استفاده قرار می‌گیرد. قالی کرمان شهرت جهانی دارد وگل سرسبد قالی کرمان قالی گل سرخ اسفندقه است معادن کرومیت درغرب اسفندقه معدن مس منطقه گچ اهنی سرگز اسفندقه در اسفندقه محصولات باغی سردسیری و پسته درحاشیه رودخانه حدفاصل روستاهای ابشورـ کناروییه کشت می‌شود ومرکبات بی نظیر در حاشیه رودخانه هلیل ازروستای رود خانه کمال تاروستای روداب کشت می‌شود محصولات طبیعی مانند زیره سیاه کوهی در ارتفاعات اسفندقه ازجمله کوه سفید (شیخ یعقوب) وکوه بن گلی در شمال غرب روستای کناروییه به صورت خودرو وجود دارد دارد ودر صورت نزول رحمت الهی در اواخر زمستان واوایل بهار زیره با بهترین کیفیت (در صورت عدم بارش به موقع بوته‌ها در حالیکه در وضعیت گل هستند خشک می‌شوند) وهمزمان با درو جو وگندم توسط اهالی خصوصاً عشایرمنطقه برداشت می‌شود. بادام کوهی، آویشن، شیرین بیان و... طبیعت اسفندقه بکر است حیوانات وحشی نظیر خرس سیاه، پلنگ، کفتار، گرگ، قوچ ومیش کوهی، کل وبز، اهوو... پرندگانی نظیر عقاب، قوش، شاهین، هوبره کبک، تیهو، دراج، کمنزیل انواع مرغ ابی و... زندگی می‌کنند متأسفانه علی‌رغم وجود افراد تحصیلکرده داغ محرومیت سالهاست برپیشانی اسفندقه ایهای دلاور وخاک منطقه زرخیزشان خودنمایی می‌کند از غرب به بافت واز جنوب به شهرستان فاریاب واز جنوب غربی به شهرستان ارزوییه متصل است در مسیر حسین اباد اسفندقه به هوشک یا قد رودخانه رابر گلهای زرد یا گلپرک‌ها که در ایران فقط در دلفاردو اسفندقه وجود دارد می‌بینید. در روستای گاو کشی یا فتح اباد قطب کاووش‌های باستان شناسی است غیر از مجسمه‌های سنگ صابونی مجسمه‌های طلا نیز پیدا شد که در جیرفت فقط در اسفندقه یافت شده است
کوه سرمشک

این کوه با ارتفاع ۴۰۴۸ متر در ۱۰۵ کیلومتری شمال‌غربی جیرفت قرار داردو متعلق به شهرستان رابر هست و دومین قله از کوه‌های هزار است که سرچشمه رودهای رود رو و هلیل رود می‌باشد. از ارتفاعات مهم این کوه قله (دندانه هنزا) است که در غرب روستای هنزا (هنزای رابر) قرار دارد و حدود ۳۶۵۰ متر ارتفاع آن می‌باشد. جیرُفت را از سه جهت کوهستان‌هایی به ارتفاع ۴۰۰۰ متر احاطه کرده‌اند و تنها از جانب جنوب غربی به سمت تنگه هرمز در خلیج فارس سرزمین هموار دارد. این منطقه به دلیل موقعیت خاص طبیعی اش که آن را کاملاً به محاصره در آورده‌است، از مسیر گردش‌های جهانگردان و نیز تحقیقات باستان‌شناسی به دور مانده‌است. بیشتر تحقیقات در منطقه میانرودان انجام شده‌اند. بر حسب اتفاق آثار فراوانی از تمدن ناشناخته‌ای در جلگه هلیل‌رود از زیر خاک سر بیرون آوردند. تمدنی که از سپیده دم بشریت منشا می‌گیرد. ویژگی منحصربه‌فرد این گلدان‌های حجاری شده که در آن سیر تکوین جهان، انسان‌ها و حیوانات در سبکی بی نظیر به تصویر کشیده شده‌است، جای هیچ شک و تردیدی را برای باستان شناسان نسبت به قدمت و ظرافت فرهنگ هلیل رود باقی نمی‌گذارد. به نظر می‌رسد که فرهنگ و تمدن هلیل رود به طور مستقل از تمدن دولت _ شهرهای میان‌رودان در هزاره سوم قبل از میلاد پای به عرصه حیات نهاده‌است و به این ترتیب حتی از تمدن سومر نیز چندین سده تقدم زمانی می‌یابد. بخش هنزا و تخت سرتشتک وکرفس وگارچیک بندرهنزا ورودخانه وگردوهایش متعلق به شهرستان رابر می‌باشد.
سد جیرفت

در۴۰ کیلومتری شمال غربی شهر جیرفت به طرف اسفندقه سد جیرفت [Jiroft Dam] [۱] محلی بنام تنگ نراب بر روی رودخانه هلیل رود احداث شده است. سد مزبور از نوع قوسی بتنی و از نظر بهره‌برداری سد مخزنی – کشاورزی – برقابی محسوب می‌شود. در اواخر سال ۱۳۷۰ عملیلت اصلی ساختمان سد جیرفت به پایان رسید و در ۶ دیماه همان سال عملیات آبگیری آن آغاز شد. سدزیبای جیرفت جزء سدهای مدرن و بزرگ کشور محسوب می‌شود. حجم مخزن در تراز نرمال در حدود ۴۱۰ میلیون متر مکعب می‌باشد. سطح زیر کشت در نظر گرفته شده برای آن ۱۴۲۰۰ هکتاراست. سد عظیم جیرفت که بصورت چند منظوره طراحی شده با داشتن دریاچه‌ای بالغ بر۱۰۰۰هکتار مساحت وبا گنجایش زیاد نقش و توانایی بسیار مهمی از لحاظ کنترل سیل دارد. سرریزهای قابل کنترل و دریچه‌های آن در مجموع قادر به تخلیه حداکثر ۶۵۰۰ متر مکعب آب در ثانیه می‌باشند. قابل ذکر است در بهمن سال ۱۳۷۱ قبل از اینکه عملیات آبگیری سد به اتمام برسد، سد جیرفت با سیلی بسیار عظیم با دوره بازگشت حدود ۸۰۰ سال به میزان ۵۰۳۵ متر مکعب بر ثانیه مواجه شد که به بهترین نحو و بدون اینکه آسیبی به سد و دریچه‌ها وارد شود، پذیرای سیل ورودی شده و ۵۰٪ آنرا ذخیره و نیم دیگر به پائین دست رها گردید.[۲۶]
دانشگاه‌ها

جیرفت یک شهر تمام عیار دانشگاهی است که تعداد ۲۰ هزار دانشجو در این شهر در حال تحصیل اند و۴ هزار نفر نیز فارغ‌التحصیل شده‌اند.[۲۷]

    دانشگاه علوم پزشکی جیرفت
    دانشگاه آزاد اسلامی واحد جیرفت
    دانشگاه پیام نور
    دانشگاه جیرفت
    مؤسسه آموزش عالی جاوید جیرفت
    دانشگاه علمی کاربردی جیرفت
    مؤسسه آموزش عالی نگین جیرفت
    دانشکده فنی

حمل و نقل
شهری

بیشتر حمل و نقل شهری در جیرفت با تاکسی و اتوبوس‌های شرکت واحد صورت می‌گیرد.
بین شهری

پایانه مسافربری و فرودگاه جیرفت حمل و نقل بین شهری آن را بر عهده دارند.
بیمارستان‌ها و مراکزدرمانی

شهر جیرفت سه بیمارستان دارد که زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی جیرفت می‌باشند.

    بیمارستان امام خمینی
    بیمارستان آیت‌الله کاشانی
    بیمارستان خصوصی قائم

بافت (شهر)

شهر بافتیکی از شهرهای مهم، کوهستانی و توریستی استان کرمان در ۱۶۵ کیلومتری مرکز استان کرمان، با ارتفاعی حدود ۲۳۰۰متر (۲۲۸۰ تا۲۳۱۵)سومین شهر مرتفع ایران و خوش آب و هواترین شهرهای استان پهناور کرمان می‌باشد. بافت با داشتن شرایط ویژه دما و ارتفاع بالا و بارش مناسب دارای بزرگترین پهنه جنگلی جنوب شرق ایران است. مساحت جنگلهای این شهرستان۳۵۰۰۰۰ هکتار می‌باشد.[۶] جمعیت شهر بافت بنا بر سرشماری سال ۱۳۹۰ مرکز آمار ایران، ۳۳،۱۰۷ نفر بوده است.[۷]شهر بافت توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) به عنوان یکی از ۷۰ شهر سالم ایران و یکی از هزارشهرسالم جهان معرفی شده است.[۸][۹]شهربافت مرتفع ترین شهر نیمه جنوبی ایران و مرتفع ترین شهر بالای ۲۵ هزار نفر ایران محسوب می‌شود. از این رو ملقب به بام جنوب ایران است.[۱۰]مساحت شهربافت ۱۴۰۰ هکتار است[۱۱] و به لحاظ تاریخ تاسیس شهرداری پنجمین شهر استان کرمان محسوب می‌شود.[۱۲]

محتویات

    ۱ بافت، درگذر تاریخ
    ۲ بافت از نگاه تاریخ
    ۳ وجه تسمیه و نام‌های قدیمی
    ۴ موقعیت جغرافیایی
    ۵ فرهنگ
        ۵.۱ کتابخانه‌های عمومی
    ۶ تغییرات جمعیتی شهر
        ۶.۱ ویژگی‌های جمعیتی
    ۷ جغرافیا
        ۷.۱ طبیعی
        ۷.۲ آب و هوا و اقلیم
        ۷.۳ رود بافت
    ۸ فضای سبز
    ۹ سدمخزنی بافت
        ۹.۱ پارک‌ها وبوستان‌ها
    ۱۰ مناطق دیدنی
    ۱۱ دیدنی‌های شهر بافت
        ۱۱.۱ موزه آب
        ۱۱.۲ سوغات
    ۱۲ صنایع دستی
    ۱۳ اقتصاد
        ۱۳.۱ صنایع و کارخانه‌ها
    ۱۴ بافت در مجلس شورای اسلامی
        ۱۴.۱ نماینده فعلی
    ۱۵ ورزش
    ۱۶ دانشگاه‌ها
    ۱۷ بازارها و مراکز خرید
    ۱۸ حمل ونقل
        ۱۸.۱ شهری
        ۱۸.۲ نماینده مجلس شورای اسلامی
        ۱۸.۳ بین شهری
        ۱۸.۴ مسیرهای منتهی به شهر
        ۱۸.۵ مسافت تا سایر شهرها
    ۱۹ خیابان‌ها و میادین مهم بافت
    ۲۰ بیمارستان‌ها و مراکز درمانی
    ۲۱ منابع

بافت، درگذر تاریخ
مارکوپولو، جهانگرد معروف از بافت عبور کرده است

گفته شده‌است که مردم این سرزمین در قدیم در جایی به نام دشتاب زندگی می‌کردند، اما در مورد زمان انتقال آنها به بافت، در منابع مطلبی نیامده‌است. بافت ازجمله شهرهایی بوده که مارکوپولو از طریق آن به کرمان مراجعت کرده‌است. اشرف افغان نیز پس از شکست یافتن از نادرشاه، به جهرم، لار، سیرجان و بافت رفته‌است. در زمان آقا محمدخان قاجار قلعه رابر در شهر بافت توسط باباخان برادرزاده وی محاصره و تسخیر شد.[۱۳] بخشی از مردم بافت در سالیان دوراز استان فارس به این شهر مهاجرت کرده‌اند. به نظر گابریل، احتمالاً اسکندر، در بازگشت از مشرق ایران، از طریق گلاشکرد، در پنجاه کیلومتری مغرب کَهنوج، از مسیر صوغان و بافت به سیرجان رفته‌است (ص ۳۱). نخستین بار، صاحب حدود العالم در ۳۷۲ از بافت نام برده و بافت و خیر (احتمالاً خَبْر) را دو شهرک آبادان و بانعمت از کرمان معرفی کرده‌است (ص ۱۲۶). هنگامی که ملکشاه سلجوقی در جیرفت درگذشت (۵۶۲)، پسر و جانشین او، ملک بهرام، از راه بافت روانة بردسیر (شهرکرمان) شد (افضل الدین کرمانی، ص ۶۶). به نوشتة محمدبن ابراهیم (ص ۸۲)، در ۵۷۰، اتابک محمد از راه بافت به جیرفت رفت و در ۵۹۴، غُزان، پس از شکست از نصرت الدین اتابک، سردار هندوخان پسر خوارزمشاه، به بافت و سیرجان عقب نشستند (همان، ص ۱۹۵). بافت در اوایل قرن هفتم، پیش از حملة مغول، از بلاد و نواحی کرمان و شهری آباد و نامدار بوده‌است (افضل الدین کرمانی، ص ۱۳۲). در همان زمان، بافت در معجم البلدان (ج ۱، ص ۴۷۴)، به صورت «بافد» و از شهرهای کرمان در راه شیراز ذکر شده‌است. به قول شیندلر، مارکوپولو در نیمة قرن هفتم هنگام بازگشت به کرمان، از راه بافت سفر کرده‌است (سایکس، ص ۳۰۳). در ۷۶۸، شاهزاده قطب الدین اویس به حوالی بلوک اقطاع (بافت) آمد (عبدالرزاق سمرقندی، ج ۱، ص ۳۹۰). در ۷۸۵، سلطان احمد، حاکم کرمان، پس از گذراندن چند روز در بافت، برای درهم شکستن شورشی که حیدر نامی آن را رهبری می‌کرد، به کرمان بازگشت (میرخواند، ج ۴، ص ۵۸۹). در ۸۵۷، میرزاسلطان سنجر، پس از به بند کشیدن یاراحمد، به بلوک اقطاع رفت (ژان اوبن، ج ۲، ص ۱۲۴ـ۱۲۶). در ۸۵۸، الوند بیگ بن اسکندر میرزابن قره یوسف ترکمان از خراسان به جیرفت و رودبار آمد. محمود فارسی، پس از تسلیم منطقه به وی، در بلوک اقطاع اقامت گزید (روملو، ص ۳۴۴). در ۱۱۳۲، سپاهیان محمودافغان، پس از تسخیر کرمان، با قزلباش‌ها وارد نبرد شدند. سالار عسکرِ بلوکِ اقطاع نیز به قزلباش‌ها پیوست (مرعشی صفوی، ص ۵۴). در ۱۱۳۸، سالار عسکر بلوک اقطاع (بافت) با سیداحمدخان مصاف داد (مرعشی صفوی، ص ۶۸ـ۶۹). در ۱۲۰۷، فتحعلی خان قاجار (بعدها فتحعلی شاه)، به فرمان شاه قاجار، قلعه رابر را در بافت محاصره و تسخیر کرد (وزیری کرمانی، ص ۱۴۱ـ۱۴۲).

در ۱۳۱۰ ش، قصبة بافت مرکز اقطاع به شمار می‌آمد (کیهان، ص ۲۵۲ـ۲۵۴). در ۱۳۲۱ ش، قصبة بافت ۵۵۴، ۲تن جمعیت داشت و دارای ۲۲ دهستان بود که اغلب دهستانهای امروزی شهرستان بردسیر جزو آن قید شده‌است. (ایران. وزارت کشور، ج ۲، ص ۳۸۳ـ۳۸۶). قدمت بافت به بیش از ۱۰۰۰ سال می‌رسد. به طوری که از حفاری‌ها و کاوش‌های باستان شناسی بر می‌آید بنای شهر قدیم بافت که در ناحیه جنوبی شهر فعلی قرار دارد منسوب به هفتصد سال پیش بوده و شهر جدید در حدود دویست سال قبل ساخته شده‌است.
بافت از نگاه تاریخ

اندر موجودیت بافت آورده‌اند که در قرن اول هجری بافت یکی از حوزه‌های سیرجان بوده و چون صفاریان در این دوره در بلاد کرمان منشا خدماتی بوده‌اند، به احتمال وافر در بافت هم اثرات خیرشان ردی داشته است، در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری به بخش‌هایی از بافت و حومه اقطاع می‌گفتند و چون بافت ما سنش به دوره سلجوقیان قد کشید، تنی چند از اولاد ملک قاوَرد یا همان سلجوقیان کرمان در قسمت‌هایی از بافت مانند رابر سکنا گزیده و بر مردم آنجا حکمرانی می‌کردند. در دوره قراختائیان یکی از حکمرانان کرمان، حکمرانی بافت و ارزوئیه را به جلال الدین بن سلطان قطب الدین واگذار کرد. در دوره آل مظفر برخی پادشاهان در بافت و ارزوئیه به تاخت و تاز مشغول بوده و جنگ امیر مظفر با شیخ ابواسحاق در بافت روی داده است. در دوره صفویه افشارها در بافت ظهور پیدا کردند و سرآغاز افشاری خود را اوایل همین عصر صفوی به سال ۹۱۶ ه. ق با رئیس ایلی درگاه قلی بیگ بر کرسی بافت نشاندند و بر همین اساس به بافت در آن زمان اقطاع افشار می‌گفتند. در دوره نادری ساکنان بافت (طوایف اقطاع و افشار) از حمایت نادرشاه نه تنها بهره نجستند، بلکه گرفتار نادری نادرشاه شدند و همین بس وقتی که نادر به کرمان آمد، چون خاندان قلی بیگ افشار را فربه دید، فربه بودن خاندان قلی بیگ را بهانه قرار دادو سر او را در سوراخ تنگی در دیوار گذاشتند و با طناب و دو گاو سر از تن خاندان قلی بیگ جدا کردند. پس از بی مهری‌های نادر شاه به بافت، تاریخ بافت به زندیه رسید، در این دوره ۸ هزار سوار و تفنگچی کریم خان زند به سرکردگی نضیرخان لاری حاکم لار که قصد تصرف کرمان را داشت، ابتدا وارد ارزوئیه و از آنجا به اقطاع آمدند و سپس به قصد تصرف کرمان از بافت برفتند. و اما در دوره قاجار و قاجاریه، بافت بصورت ملوک الطوایفی اداره می‌شد و هر ناحیه‌اش برای خود کلانتر و یا کدخدایی می داشته است. میرزا حسین وزیر، علی محمد خان، عدل السلطان، ملا غلامحسین خان بافتی (امین الرعایا)، صمدالله شیبانی (امین دیوان) و مرات اسفندیاری از آن جمله حاکمان و کلانتران بوده‌اند. در اواخر همین دوره بخش وسیعی از بافت تحت نفوذ غنجعلی خان افشار، ایلخان بزرگ قرار گرفت و بعد از او حاکمیت اقطاع و افشار به برادرش ه‍ژبر السلطنه واگذار شد. افراد دیگری مانند مرتضی قلی خان سرهنگ، میرزا خان سرتیپ و فرزندش احمد علی خان ایلخانی نیزحاکم بافت بوده‌اند. خلاصه آنکه در دوره قاجاریه، افشارها نقش مهمی در حکومت داشتند و در سال ۱۲۰۷ ه. ق به دستور آقامحمدخان قاجار، فتحعلی شاه به قصد تصرف کرمان عازم می‌شود و نخست به سیرجان واز آنجا به بافت ورود پیدا می‌کنند. گروهی از ریش سپیدان و بزرگان از جمله:آخوند ملا محمد صالح بافتی، حیدر خان هشونی و امیر باقر گوغری به گرمی از او و سپاهش استقبال کردند تا اینکه فتحعلی شاه حکمرانی بافت را به میرزا حسین پسر آقا علی واگذار کرد و به رابر حمله‌ور شد، مردم رابر به سختی با او مقابله کردند ولی در نهایت قلعه رابر به محاصره و تصرف فتحعلی شاه درآمد.[۱۴]
سراسرنمای نقشه ایران در ۱۸۱۴میلادی. بافت جزئی از ایالت بزرگ کرمان بوده‌است
وجه تسمیه و نام‌های قدیمی

در حدود العالم (۳۷۲ هـ. ق) بافت مرکز اقطاع ذکر شده‌است. در صورت الارض و تقویم البلدان این شهر به نام "بافد" آمده و سپس به "بافت" تبدیل شده‌است.
موقعیت جغرافیایی
Compass rose pale.svg     بردسیر     بردسیر     سیرجان     Compass rose pale.svg
رابر     شمال     سیرجان
شرق   بافت    غرب
جنوب
جیرفت، کهنوج     ارزوییه     حاجیآباد
فرهنگ
کتابخانه‌های عمومی
سازمان جهانی بهداشت:بافت یکی از ۱۰۰۰ شهرپاک دنیا

شهر بافت دارای دو کتابخانه رسمی و تحت پوشش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌باشد. این دو کتابخانه عبارتند از: ۱-کتابخانه شهیددستغیب ۲-کتابخانه مرحوم نیک نفس علاوه بر این کتابخانه‌های غیر رسمی زیادی در بافت وجود دارد.
تغییرات جمعیتی شهر

جمعیت شهر در سال ۱۳۳۵ تعداد ۳۸۶۱ نفر بوده ودر سال ۱۳۶۵ جمعیت ۲۲۹/۱۷ نفر و آخرین سرشماری سال ۱۳۸۶ جمعیت شهر ۳۸٫۲۰۰نفر و در حال حاضر جمعیتی قریب به ۳۸٫۲۰۰ نفر را در خود جای داده‌است در سال ۱۳۸۷ خورشیدی درجه شهرداری ۷ و کارکنان شهرداری بافت یکصدو شصت نفر بود. به نظر می‌رسد جمعیت کنونی بافت قریب به۳۵٫۰۰۰نفر باشد.[۱۵]
ویژگی‌های جمعیتی

مردم بافت پایبند به اعتقادات مذهبی، ریشه دار ودارای اصالت هستند. شهر بافت شهدای زیادی را تقدیم وطن کرده‌است. ضمناً شهر بافت نخبه پرور است و نخبگان بسیاری به ایران و جهان معرفی کرده‌است. زبان مردم بافت فارسی همراه باگویش کرمانی و نیز لهجه کرمانی است. در بعضی افراد گاهی اصطلاحت قدیمی وسخت نیز در گفتگوهای محاوره‌ای شنیده می‌شود. همچنین به لحاظ دینی و مذهبی ۱۰۰ درصد مردم این شهر مسلمان و شیعه هستند.
جغرافیا
کوه بلند خبر در فصل بهار، ارتفاع: ۳۸۵۱متر
کوه‌های بافت در فصل بهار
زمستان‌های پربرف بافت

شرایط خاص ارتفاعی؛ قرارگیری در مدارهای پایین و ویژگی‌های توپوگرافی که قرار گرفتن این شهرستان بین ادامه رشته کوه‌های زاگرس و امتداد ارتفاعات فلات مرکزی ایران ایجاد کرده است باعث ایجاد اقلیمی کاملاً متفاوت از نواحی همجوار در شهرستان بافتگردیده به گونه‌ای که با آغاز باران‌های موسمی ناشی از توده‌های موسمی مانسون در اواخر تابستان دما به طرز چشمگیری افت می‌کند همچنین قرار گیری دشت سیرجان در غرب و ارتفاعات ۴۴۰۰متری در شرق موجب ایجاد بادهای محلی غربی شده که در کاهش دمای تابستانه نقش موثری دارد.

به همین لحاظ بافت با اقلیمی کوهستانی ومعتدل به بهشت جنوب می‌ماند. ارتفاعات شاخص شهرستان شامل ارتفاعات ۴۴۰۰ متری کوه شاه در شمال و کوه‌های ۳۸۰۰متری گوغر در شمال غرب همچنین ارتفاعات خبر در جنوب به بلندای ۳۸۵۰متر و ارتفاعات پراکندهٔ مناطق گوشک و طرنگ با متوسط ارتفاعی ۳۰۰۰ متر است. (کوه شاه) در محدودهٔ شهرستان بافت و در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی این شهر قرار گرفته است. نظرات متعددی در مورد وجه تسمیهٔ این کوه وجود دارد؛ همانطور که از سنگ نوشته‌های تخت شاهزاده برمیاید کوه شاه هموراه تحت محافظت و قرق شکاربانان و قرقچیان شاه بوده و از گذشته‌های دور تا اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار شاهان و شاهزادگان برای تفرج و شکار به این کوهستان زیبا می‌آمدند؛ دلیل دیگر شکل قلهٔ غربی"قار باشی" است که به صورت تک قله از اکثر مناظر مشاهده می‌شود و با کوهستانهای اطراف اختلاف ارتفاع زیادی دارد بطوری که در روزهای صاف از سیرجان و بردسیر و تقریباً همهٔ نقاط شهرستان قابل روئیت است. مرتفع ترین نقطهٔ این کوهستان قلهٔ شرقی آن موسوم به "ننو" است که ۴۳۶۰ متر ارتفاع از سطح دریا را داراست.

قلهٔ قار باشی که مناظر بدیعی در زمستان دارد ۴۳۵۱ متر ارتفاع دارد. در گذشته جنگل زیبایی از درختان ارس و کهکم و بنه دامنه‌های این کوهستان را پوشانده بود که به دلیل عدم حفاظت و قطع درختان "به گفتهٔ محلیان برای سوخت کوره‌های ذوب مس و آهن" و چرای بی‌رویه تنها آثار معدودی از آنها در چند نقطه برجای مانده است. حیات وحش این منطقه روزگاری زبانزد بوده که با شکار بی رحمانه و تخریب و ناامنی زیستگاه به خصوص در دههٔ ۶۰ تقریباً تمام کل و قوچ و پلنگ این منطقه نابود شد. در سال‌های اخیر نیز متأسفانه با آغاز به کار معدن آهن تلخه چار شاهد ویرانی عظیمی در ارتفاع ۴۰۰۰ متری جبهه جنوبی قله قارباشی هستیم.[۱۶]
طبیعی
با آن لطافت آب و هوای بهشت عدن         کی همسری نموده با آب و هوای بافت

شهر بافت به واسطه اینکه در دامنه کوه‌های لاله زار قرار دارد، شهری با معماری و ساختار کوهپایه‌ای دارد. بخش‌های شمالی و شمال غربی شهر بیشتر کوهستانی هستند و تعدادی از خانه‌ها و محلات دقیقاً در دامنه کوه واقع شده‌اند.
آب و هوا و اقلیم

به لحاظ اقلیمی آب و هوای شهر بافت سرد و کوهستانی است. ارتفاع شهر بافت از سطح دریا(۲۲۸۰متر) است که سومین شهر مرتفع ایران نام گرفته‌است. بیشترین میزان بارش برف در استان کرمان مربوط به شهر بافت می‌باشد به گونه‌ای که کولاک‌های سنگین و یخبندان زیادی در این شهر وجود دارد. در تابستان‌ها هوای بافت بسیار خنک و دلپذیر و در زمستان‌ها سرد و یخبندان است. کوه‌های بلند لاله زار و شاه با ارتفاع ۴۳۷۴ متر در شهرستان بافت قرار دارند و شهر بافت در دامنه کوه‌های لاله زار قرار دارد.
رود بافت

رودبافت از سرشاخه‌های هلیل رود، از مشرق آن می‌گذرد. پیرامون شهر را باغ‌های انبوه و زیبایی احاطه کرده‌است. بافت از مراکز داد و ستد تولیدات عشایری است که در اطراف زندگی می‌کنند. تنگ آسیا دو جَفته در سه کیلومتری شمال شرقی شهر واقع است.
فضای سبز

به دلیل موقعیت آب وهوایی مناسب بافت و بارش مناسب برف و باران فضای سبز شهری بافت تقریباً درختان کهنسال و طبیعی است که بیشتر شامل گردو، بادام و چنار هستند. عمر برخی از این درختان به بیش از هزار سال نیز می‌رسد.
سدمخزنی بافت

سد مخزنی بافت با گنجایش حدود ۶۰ میلیون مترمکعب در شمال شرقی شهربافت قرار دارد. با بهره‌برداری از تصفیه خانه آب شهربافت این سد به بهره‌برداری خواهد رسید و با بهره‌برداری از این سد آب شرب شهربافت تامین خواهدشد.[۱۷]هم اکنون آب شرب شهربافت از چندحلقه چاه در بخش دشتاب شهرستان بافت تامین می‌شود.
پارک‌ها وبوستان‌ها

    پارک بزرگ شهر:این پارک مهمترین پارک شهر بافت می‌باشد.
    پارک ولی عصر
    پارک مسافر
    پارک جنگلی بهاران
    پارک ترافیک
    باغ پارک ساحلی بافت (هشت بهشت)
    پارک بزرگ ۵۰ هکتاری بافت:یکی از بزرگترین پارک‌های استان کرمان (در حال احداث با مشارکت کارخانه فولادبافت)[۱۸]

مناطق دیدنی
Baft25.jpg

شهر بافت بیشتر جاذبه‌های توریستی طبیعی را در خود جای داده است واین به دلیل موقعیت خاص اقلیمی این شهر و این منطقه می‌باشد.
دیدنی‌های شهر بافت

    درختان کهنسال گردو، بادام و چنار
    آسیاب جفته
    سد مخزنی بافت:سد مخزنی بافت یکی از سدهای مهم استان کرمان است که در جوار شهربافت قرار گرفته است. * باغ پارک ساحلی بافت (پارک هشت بهشت)[۱۹]
    موزه آب بافت (در حال احداث)
    پارک بزرگ شهر
    آبشارمصنوعی بافت (درحال احداث)
    چمنزارها و باغ‌های عباس‌آباد
    باغ پارک ساحلی بافت (پارک هشت بهشت)[۲۰]

موزه آب

این موزه در مکان سدمخزنی بافت احداث خواهد شد.
سوغات

سوغاتی‌های مهم این شهر شامل گردو(که به عنوان نماد بافت شناخته شده‌است)، زیره، عسل، فراورده‌های لبنی و انواع گلیم و قالیچه می‌باشد.[۲۱]همچنین از شیرینی‌ها نیز می‌توان به کلمپه و کماچ و نیز به قاووت یا به لهجه کرمانی (قوتو) اشاره کرد.
صنایع دستی

صنایع دستی بافت بیشتر شامل قالی و گلیم و شیرکی پیچی و پته دوزی می‌باشد. بافت از مراکز مهم قالیبافی استان کرمان و کشور است. فرش دستباف شهر بافت به دلیل اقلیم خاص خود از نقشه‌های خاصی برخوردار است که از سایر نواحی استان کرمان متمایز است. قالی‌هایی که در این شهرستان تولید می‌شود دارای طرح کرمانی و نقش‌های شاه عباسی، گلدانی، حشمتی، گل بادامی و گل سرخی هستند. بافت پته نیز در بین مردم این شهر رواج دارد. همچنین بافت از مزاکز تولید گلیم شیریکی پیچ در کشور است.
اقتصاد
بافت، قطب تولید گردو در ایران

بافت به لحاظ کشاورزی از مناطق مهم در استان کرمان و حتی در سطح ایران محسوب می‌شود. بافت بیشترین سطح زیر کشت گردو در ایران را به خود اختصاص داده است. اقتصاد بافت بر پایه کشاورزی شامل کشت انوع صیفی جات و انواع میوه‌های سردسیری شامل گردو – انار، بادام، هلو، سیب، آلبالو، گیلاس، زردآلو و سایر میوه جات، دامپروری، بافت صنایع دستی و نیز صنعت استوار است. بافت بزرگترین تولید کننده گردو ی ایران است. [۲۲]
صنایع و کارخانه‌ها

بافت بیشترین ذخایر معدنی استان کرمان را در اختیاردارد. بیشتر صنایع و کارخانه‌های بافت در شهرک صنعتی بافت متمرکز شده‌اند. بخشی از کارخانه‌ها و صنایع شهرستان نیز در نواحی اطراف شهر و توابع بافت احداث شده‌اند و یا درحال احداث می‌باشند. برخی از کارخانه‌ها و صنایع مهم شهرستان بافت:

    کارخانه فولاد بافت
    کارخانه تولید شیر و لبنیات پاستوریزه بافت
    کارخانه سنگ
    مجتمع پتروشیمی دشتاب (مصوبه سفر نخست هیات دولت به شهرستان بافت)
    کارخانه فروکروم بافت
    کارخانه کرک بافت: شهرستان بافت به لحاظ تولید کرک رتبه دوم تولید را پس از کشور چین به خوداختصاص داده‌است.
    کارخانه مرغ گوشتی بافت
    کارخانه تولید فیلترهای صنعتی خودرو (در حال مطالعه)
    کارخانه فرآوری و بسته بندی مغز گردو و بادام با ظرفیت ۴۰۰تن در بخش دشتاب، منطقه خبر
    صنایع تولید بتن در شهر بزنجان(درحال احداث)
    مجتمع گلخانه‌ای طبیعت گستربافت
    کارخانه بزرگ تولید لامپ‌های کم مصرف LED(در حال احداث)[۲۳]

بافت در مجلس شورای اسلامی

مردم بافت به لحاظ شرکت در انتخابات‌های مختلف از جمله مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری در استان کرمان رکورددار هستند.
نماینده فعلی

نماینده فعلی بافت (مجلس نهم) در مجلس شورای اسلامی آقای علیرضامنظری توکلی می‌باشد.[۲۴]
ورزش

شهر بافت دارای استادیوم شهید شهابی و باشگاه ورزشی شهید یاراحمدی و زورخانه شهید هاشم نادری می‌باشد. این شهر صاحب یک سالن کشتی هم هست. تربیت بدنی بافت دارای استخر شنا و زمین ورزشی است. این شهر ورزشکاران زیادی را به ورزش ایران و جهان معرفی کرده‌است.


دانشگاه‌ها

شهر بافت از نقاط نخبه پرور ایران است و پزشکان و مهندسان زیادی را به دنیا معرفی کرده‌است. دانشجویان زیادی از شهر بافت در ایران و خارج از ایران تحصیل می‌کنند و از سرمایه‌های علمی بافت، ایران و جهان هستند. بافت همچنین بیشترین میزان قبولی در آزمون سراسری دانشگاه‌ها در استان کرمان را به خود اختصاص داده و تا پایان سال ۹۰بیش ازهشتصد پزشک به این مرز و بوم هدیه نموده است.

    فهرست دانشگاه‌های شهر بافت به شرح ذیل است:
        دانشکده مدیریت و اقتصاد بافت: دانشجویان زیادی از استان کرمان و سایر نقاط

ایران از جمله استان فارس در این دانشکده تحصیل می‌کنند.[۲۵]این دانشکده یکی از دانشکده‌های دانشگاه شهیدباهنر کرمان است.

        دانشکده فنی امام حسین:این دانشکده دولتی بوده و پذیرای حجم عظیمی از دانشجویان سراسر ایران است
        دانشگاه پیام نورمرکز بافت: از مهمترین دانشگاه‌های پیام نور استان کرمان می‌باشد.
        دانشگاه آزاد اسلامی واحد بافت[۲۶]

بازارها و مراکز خرید

    بازار قدیمی بافت معروف است به بازار "کلاحاجی شفیعی" (کل حاجی). در این بازار بیشتر گیاهان دارویی و لوازم و مایحتاج خوراکی به فروش می‌رسد.
    بازار جدیدتر بافت هم بازار "میثم" نام دارد و تقریباً در مرکز شهر قرار دارد.
    بازار ولی عصر بازار دیگری است که تقریباً در مرکز شهر قرار دارد. همه بازار فوق روزانه جمعیت زیادی را به منظور خرید در خود جای می‌دهند.

حمل ونقل
شهری

حمل و نقل شهری بافت از طریق خطوط تاکسی صورت می‌گیرد.
نماینده مجلس شورای اسلامی

نماینده شهرستانهای بافت، رابر و ارزوییه دکتر علیرضا منظری توکلی با کسب قاطع آراء انتخاب شد.
بین شهری

حمل و نقل بین شهری بافت از طریق جاده‌ها صورت می‌گیرد. درحال حاضر پروژه‌های اتوبان کرمان - بافت و اتوبان بافت - سیرجان درحال انجام می‌باشد. بدین ترتیب راه‌های شهر بافت به شهرهای مهم کشور یعنی کرمان و شیراز از مسیر سیرجان به صورت دوبانده و بزرگراه خواهندشد. درآینده قرار است کار احداث اتوبان‌های بافت - جیرفت[۲۷]و بافت - حاجی‌آباد(هرمزگان) نیز عملیاتی شود. شهر بافت فاقد راه آهن و فرودگاه است. مطالعات برای احداث راه آهن سیرجان - بافت انجام شده ولی هنوز کار عملیاتی برای احداث آن آغاز نشده‌است.[۲۸]
مسیرهای منتهی به شهر

    ورودی از سمت شرق که از این مسیر می‌توان به شهرهای کرمان، رابر و جیرفت دسترسی داشت.
    ورودی از سمت غرب که از این مسیر می‌توان به شهرهای سیرجان، نیریز و شیراز دسترسی داشت.
    ورودی از سمت جنوب که از این مسیر می‌توان به شهرهای ارزوئیه و حاجی‌آباد دسترسی داشت.

مسافت تا سایر شهرها

    بافت تا تهران: ۱۲۴۰ کیلومتر
    بافت تا کرمان: ۱۵۶ کیلومتر
    بافت تا سیرجان: ۱۰۰ کیلومتر
    بافت تا رابر: ۲۶ کیلومتر
    بافت تا جیرفت: ۱۷۰ کیلومتر
    بافت تا شیراز:۴۷۰ کیلومتر
    بافت تا مشهد: ۱۰۵۰ کیلومتر

خیابان‌ها و میادین مهم بافت

    میدان آزادی
    میدان امام خمینی
    بلوار شهید باهنر
    میدان قدس
    بلوار شهدا
    بلوار شهید بهشتی
    خیابان شهابی
    بلوار امام خمینی
    بلوارامیرکبیر
    خیابان دانشگاه
    میدان امام علی
    خیابان شهید چمران
    میدان کشاورز
    خیابان هاشمی
    شهرک گلها

بیمارستان‌ها و مراکز درمانی

با اینکه بیشتر پزشکان کرمانی اهل بافت هستند اما با این حال شهر بافت دارای دو بیمارستان به نام‌های زیر است:

    بیمارستان خاتم‌الانبیا
    آیت‌الله کاشانی

سرمازدگی

سرمازدگی یک بیماری عمومی است، که به دنبال کاهش دمای بدن باعث آسیب به همه اندام‌ها و اختلال کارکرد آن‌ها میشود. متابولیسم گلوکز کاهش یافته و در نتیجه اسدوز متابولیک رخ می دهد.[۱]این وضعیت در صورت پیشرفت و عدم درمان می‌تواند باعث مرگ موجود زنده شود. درمان در این حالت شامل گرم کردن و مراقبت دقیق از فرد آسیب دیده می باشد.

محتویات

    ۱ علایم سرما زدگی یا هیپوترمی
    ۲ در گیاه‌شناسی
        ۲.۱ تفاوت سرمازدگی و یخ زدگی
        ۲.۲ انواع سرما
        ۲.۳ عواملی که باعث حساس شدن گیاهان به سرما می‌شوند
        ۲.۴ منابع

علایم سرما زدگی یا هیپوترمی

    تغییر وضعیت روانی؛اولین نشانه ی ایجاد هیپوترمی است. نمونه های آن نداشتن آگاهی از زمان-مکان،کرختی ، بی تفاوتی و پرخاشگری غیر عادی
    لرز؛اولین و مهم ترین واکنش بدن در برابر پایین آمدن دما لرز است.
    شکم خنک؛اگر دمای شکم خنک تر از پشت دست فرد باشد هیپوترمی اتفاق افتاده است.
    پایین بودن دمای مرکزی بدن

[۲]
در گیاه‌شناسی
تفاوت سرمازدگی و یخ زدگی

سرمازدگی در فصل رویش و در دماهای بالای صفر اتفاق می‌افتد، در صورتی که یخ‌زدگی در فصل رویش و یا زمستان و در دماهای زیر صفر اتفاق می‌افتد.
انواع سرما

    سرمای انتقالی یا جبهه‌ای

این نوع سرما گسترده وسیعی دارد و همراه با بادهای سرد و هوای ابری است و محلی نمی‌باشد و با کاهش دمای شدید همراه است و به دلیل وسعت زیاد کنترل و مقابله با آن مشکل است.

    سرمای تشعشعی

این سرما محلی است و به واسطه از دست رفتن حرارت ذخیره شده در زمین بر اثر تشعشع به وجود می‌آید. این نوع سرما در هوایی کاملاً آرام، بدون باد و ابر و در ساعات نزدیک به طلوع آفتاب اتفاق می‌افتد و در صورتی که از روش مناسبی استفاده شود می‌توان با آن مقابله کرد.
عواملی که باعث حساس شدن گیاهان به سرما می‌شوند

    ضعف‌های تغذیه‌ای
    آفات و بیماری‌ها
    سن گیاه، گیاهان خیلی جوان و خیلی پیر به سرما حساس‌تر هستد.
    سرعت افت درجه حرارت
    مدت سرما
    میزان ابری و صاف بودن و رطوبت هوا
    میزان رطوبت بافت‌های گیاهی و موارد ذخیره‌ای آن.
    محل باغ، نوع خاک، جهت شیب، پستی و بلندی زمین.

یخ‌زدگی

یَخ‌زدگی در پزشکی به معنی آسیب موضعی بخشی از بدن در اثر سرمای شدید است.

در اثر یخ‌زدگی بلورهای یخ در بافت اعضاء بدن پدید می‌آید که باعث آسیب زدن به یاخته‌های این بافت‌ها می‌شود.

در دماهای زیر منفی ۱۵ درجه سانتیگراد، رگ‌ها در اندام‌ها و پوست بدن انسان آغاز به تنگ شدن می‌کنند. این سازوکاری است تا بدن گرمای کم‌تری از دست بدهد. سرماهای شدید و طولانی باعث می‌شود تا این تنگی رگ‌ها باعث رسیدن کم خون به آن اندام یا پوست بشود. همراهی سرمای زیاد و گردش خون پایین می‌تواند باعث نابودی بافت بشود.

احتمال آسیب در نقاطی که دورتر از قلب هستند یا سطح بیشتری در معرض سرما دارند بیشتر است. انگشت‌های پا و دست، گوش‌ها و بینی از این گونه اندام‌ها هستند.

یخ‌زدگی با سرمازدگی مربوط است ولی تفاوت دارد.

بامبوی خوش قدم

بامبوی خوش قدم (با نام علمی Dracaena sanderiana) از گیاهان بوته‌ای با ساقه باریک و انعطاف‌پذیر است که در کف جنگهای بارانی رشد می‌کند.[۱] این گیاه، بومی کشور کامرون در مناطق گرمسیر غرب آفریقا است. درازای این گیاه بوته‌ای به یک و نیم متر می‌رسد. طول برگهای آن ۱۵ تا ۲۵ سانتی‌متر و قطر آن یک و نیم تا ۴ سانتی‌متر است. این گیاه با خیزران که بومی آسیاست ارتباطی ندارد و معمولاً در قطعات کوچک و در آب قلمه زنی می‌شود.

این گیاه با شرایط درون خانه سازگار بوده، نور غیر مستقیم برای آن بهتر از نور مستقیم است؛ چون نور مستقیم باعث زرد شدن و سوختن برگ‌ها می‌شود. اگرچه این گیاه در خاک بهتر رشد می‌کند ولی معمولاً در حالی که ریشه‌های آن در آب است فروخته می‌شود. آب این گیاه باید هر دو هفته یک بار عوض شود. بهتر است آب بطری، آب شهری با فلوئور کم یا آب آکواریوم تصفیه شده باشد.

نور غیر مستقیم و دمای ۱۵ تا ۲۵ درجه سانتی‌گراد برای این گیاه بهتر است. رنگ برگها می‌تواند در اثر نور زیاد، آب کلر دار یا فلوئور دار یا شور به زرد یا قهوه‌ای تغییر کند. می‌توان آب شهری را یک روز در ظرف جداگانه نگه داشت و بعد آب گلدان را عوض کرد.

با استفاده از نیروی جاذبه زمین و جهت نور می‌توان حالت پیچشی به گیاه داد. این کار با شکیبایی قابل انجام است.

اغلب، این گیاه در فروشگاه‌ها به عنوان گیاه آکواریومی فروخته می‌شود؛ در این شرایط پس از چند ماه گیاه می‌پوسد مگر این که جوانه‌های آن از سطح آب خارج شوند.

خیزران

خـِیزَران یا بامبو که در زبان فارسی نی گفته می‌شود . گیاهی است چندساله از تیره گندمیان. بامبو درخت نیست بلکه علفی غول پیکر است. ساقه‌های نی در ردیفهای متراکم رشد می‌کند و می‌تواند تا ارتفاع ۴۰ متر (۱۳۰ پا) برسد.[۱]

محتویات

    ۱ چکیده
    ۲ مقدمه
    ۳ خصوصیات بامبو
    ۴ جنگل‌های بامبو در چین
    ۵ مواردمصرف
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ منابع

چکیده

از چوب های بامبو در مصارف ساخت سازه های مدرن می توان استفاده کرد. امروزه به دلیل آلودگی های زیست محیطی و و گرم شدن زمین و افزایش گاز های گلخانه ای توجه جهانیان را به حفظ محیط طبیعی و کاهش آلودگی ها افزایش یافته. صنعت ساختمان سهم عظیمی در تولید این آلودگی ها دارد. امروزه معماری پابدار و معماری سبز نقش اصلی در معماری دارد. [۲]
مقدمه

به عنوان مصالح ساختمانی ، بامبو به به عنوان پوشش بام ، سازه سقف و دیوار و عناصر باربر سازه ساختمان مورد استفاده قرار می گیرد. هر کدام از کشور هایی که در آنها بامبو رشد می کند دارای نوع خاصی از روش های سنتی استفاده از بامبو در آنها رشد می کند. [۳]
خصوصیات بامبو

در مناطق گرمسیری رشد می کند تا کنون بیش از 1000 نوع در 90 گروه متفاوت شناسایی و نام گذاری شده است. وجود چوب های بامبو با عث ترمیم خاک می شود. بامبو به صورت استوانه ای که به ئسیله دیافراگمی عرضی در گروه ها تقسیم می شود بامبو با محور اصلی عمودی است
جنگل‌های بامبو در چین

در چین اکثر جنگلهای کم ارتفاع، قرنها پیش از بین رفتند. با این وجود، هنوز نیزارهایی که بامبو در خود دارند سراشیبی تپه‌ها را در غرب کشور می‌پوشانند. بامبو در کوههای استان ساچوان برای آخرین پانداهای باقی‌مانده که در حیات وحش زندگی می‌کنند خوراک تأمین می‌کند. این ناحیه احتمالاًَ دارای ۱۳۰۰ پاندا است.[۴]
    در متن این مقاله از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشده‌است. شما می‌توانید با افزودن منابع برطبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع، به ویکی‌پدیا کمک کنید. مطالب بدون منبع ممکن است در آینده مورد چالش قرار گیرند و زدوده شوند.

بامبو گیاهی است که در دامنه کوه‌ها و تپه‌هایی که دارای رطوبت ۶۵ تا ۹۰ درصد باشد روئیده یا کشت می‌شود . میزان رطوبت، حرارت موجود در منطقه و نوع خاک تعیین کننده کیفیت و مرغوبیت بامبو بوده و هر چه میزان رطوبت و حرارت بیشتر باشد کیفیت محصول نیز بهتر خواهد بود . گیاه بامبو که تاکنون بیش از ۶۶۲ نوع آن شناخته شده دارای قطر و ضخامت‌های متفاوت است و در حال حاضر بهترین نوع بامبو در ژاپن، چین و بطور کلی کشورهای شرق آسیا و هند روئیده و کشت می‌شود و در ایران می‌توان لیالستان لاهیجان ،علی آباد ، در فاصله رامسر تا نوشهر،به خصوص در منطقه عباس آباد (باغ بامبو اختصاصی بامبوجان)، قاسم آباد در رودسر و تقریباً بیشتر نقاط شمال کشور را در زمره مساعدترین مناطق رویش بامبو بحساب آورد . در این مناطق بیشه‌های کوچکی وجود دارد که در فصل پائیز و اوایل زمستان یعنی هنگام بریدن و قطع ساقه‌های بامبو از هر یک بین ۵۰ الی ۲۰۰ شاخه نی بدست می‌آید. بامبو از چهار قسمت سطح داخلی (دارای پوشش نرم )، دیافراگم ( متصل کننده بخش‌های ساقه به یکدیگر) می‌باشد و پوشش رویه که بسیار سخت و دیرشکن است تشکیل شده و دیافراگم کاملاً فشرده بوده و آب در آن نفوذ نمی‌کند. بامبو معمولاً به رنگهای مختلفی مانند سبز، مشکی، متمایل به قهوه‌ای، عنابی، و زرد مایل به کرم دیده می‌شود
مواردمصرف
اندازه بامبو در برابر یک فرد

۱) خوراک دام و انسان

۲) بهره برداری به منظور تهیه کاغذ و سایر مصارف صنعتی .

۳) کاشت در اطراف باغها و مزارع جهت حفاظت محل .

۴) صنایع دستی (بامبو گری و بامبو بافی)

گیاه بامبو محتوی مقدار فراوانی سلولز است که می‌تواند برای تهیه کاغذ و همچنین ابریشم مصنوعی مورد استفاده قرار گیرد. در ایران کشت بامبو هنوز رواج چندانی ندارد و صرفنظر از بخشهای کوچکی در شمال کشور که در آنها مقدار محدودی بامبو کشت می‌شود صنعتگران سایر نقاط از نیزارهایی که در بیشتر شهرهای شمالی و به ویژه منطقه لیالستان لاهیجان وجود دارد، استفاده می‌کنند. استفاده از بامبو جهت تولید محصولات مختلف تقریباً از زمان کشت چای در ایران، رواج یافت چرا که بامبو برای محفاظت از محل چایکاری بکار گرفته شد و صنعتگران همزمان با بهره برداری چایکاران از مزارع چای به موارد استفاده متعدد آن برای ساخت فراوردههای گوناگون پی بردند و ساخت محصولات بامبو در گیلان متداول گردید. هم اکنون استاد کاران جوانی که اکثراً نیز برخوردار از مهارت و کارآیی کافی هستند به کار در این رشته اشتغال دارند و مهمترین مرکز تولید محصولات بامبو لبالستان لاهیجان می‌باشد. از بامبو محصولاتی نظیر شکلات خوری، میوه خوری، لوستر، کلاهک آباژور، جای نان، صندلی و انواع دیگر وسایل مصرفی در اندازههای مختلف تولید می‌گردد. برای تهیه یک ظرف بامبو ابتدا نئی را که قبلاً در انبار گذشته شده و خشک شده‌است با اره نجاری و به قطعات ۸۰ الی ۱۰۰ سانتی متری در می‌آورند و لبه این نوارها را با وسیلهای که در اصطلاح محلی «ماشین» نامیده می‌شود به عرض مساوی در می‌آورند و پس از زنده کردن آماده بافت می‌نمایند . کار بافت معمولاً بر روی میزی که روی آن چند دایره به اندازه کف و ته ظرفی که می‌خواهند ببافند قرار دارد انجام می‌شود . صنعتگران ابتدا دایره کف ظروف را تهیه و سپس بدنه آنرا می‌بافند . گاهی نیز برای وصل کردن برخی از قطعات به یکدیگر از مفتولهای سیمی بسیار نازک استفاده کرده و با انبردست معمولی آنها را به هم میپیچانند و در انتهای کار، تمامی اطراف نی را که معمولاً بزرگ و کوچک است با قیچی مخصوص که به شکل قیچی باغبانی است، برش می‌دهند تا نیها یک اندازه شود و محصول شکل یکنواختی پیدا کند . یک محصول از نوع مرغوب باید دارای ویژگیهای زیر باشد :

    رنگ آن طلایی متمایل به سفید باشد .

قابل ذکر است که بامبوئی که رنگ آن سبز باشد نشان دهنده خشک نبودن آن بوده و احتمالاً سیاه می‌شود .

    شبکه‌هایی که بعد از بافت ایجاد می‌شود باید منظم و یک اندازه باشد .
    مفتولی که برای وصل کردن بعضی از قسمتهای بامبو از آن استفاده می‌شود باید بسیار ظریف بوده و دقت کافی در پیچاندن آن بکار رود .
    از آنجا که برخی از ظروف بامبو رنگی هستند مسلماً در انتخاب نوع رنگ و نحوه بکار گرفتن آن باید دقت کافی بعمل آید .

 بامبو گری :

در این روش از صنایع دستی ، غالبا از قطعات درشت تر بامبو استفاده می شود . به گو نه ای که بعد از برشهای عرضی ،لوازمی همچون آباژور،گلدان،لیوان، مبل و... درست می شود . که غالب آنها را می توان در مجموعه تولیدی بامبو جان مشاهده نمود .بامبوجان

گیاه خیزران (بامبو) Bamboo، جنسی از گیاهان خانواده گندمیانGraminees است که شامل چندین گونه مختلف می‌باشد .بعضی از گونه‌های این گیاه را در مناطق معتدل سرد می‌توان کاشت ولی برخی دیگر را زمستانها در گلخانه سرد باید نگهداری کرد .ریشه اش ساقه‌های زیر زمینی ( ریزوم) و ساقه‌های هوائی آن بند بند می‌باشد که چندین متر بلند می‌شود . برگهایش باریک و نوک تیز است . بامبو را می‌توان در نارنجستان کاشت یا آنکه در صندوقهای بزرگ چوبی کاشته زمستان آنها را در گلخانه سرد یا نارنجستان برده بمحض اینکه هوا مساعد شد آنها را بیرون آورده در نقاط مناسب چمن زار بکارند . بوته بامبو که در نواحی گرمسیر تا ۴۰ متر قد می‌کشد در آن مناطق جنگلهای عظیمی را تشکیل می‌دهد . پس از چند سال که بامبو گل داده و میوه کرد، بوته اش خشکیده و بوته‌های جدیدی از پاجوشهای ریشه بجای آن می‌روید . جوانه تازه، مغز و میوه‌های رسیده این گیاه خوراکی است و از چوب آن برای عصا و انواع صندلی و میز باغی استفاده می‌کنند.

روش تکثیر : برای زیاد کردن بامبو، بهار ریشه‌های زیادی را گرفته جای دیگر می‌کارند .

ابریشم

ابریشم (هندی resham रेशम) یک نخ طبیعی است که از پیلهٔ کرم ابریشم گرفته می‌شود. عمده تشکیل دهنده آن پروتئین است. از نخ ابریشم، پارچه‌های ابریشمی می‌بافند که یکی از بهترین و نرمترین پارچه‌های دنیا به شمار می‌روند. به دلیل خاصیت براقی نخ ابریشم، پارچه‌های بافته شده از ابریشم همانند منشورهایی هستند که اگر از جهات مختلف به آن‌ها نگاه کنید رنگهای متفاوتی از آن می بینید.[نیازمند منبع]

در حدود ۲٬۷۰۰ سال پیش از میلاد انسان نخستین بار ابریشم‌بافی در چین را انجام داد.[۱]
تاریخچه

چینی ها روش تهیه ابریشم را از ۴۰۰۰ سال پیش می دانستند.داستان جالبی در مورد نحوه ی تهیه ابریشم بین چینی ها است که می گوید:روزی ملکه ی چین "سی لینگ-شی" یک پیله کرم ابریشم را به اشتباه داخل آب جوشی که مخصوص شست و شوی دست ها بوده،می اندازد.روز بعد می بیند که تارهای ابریشمی از داخل ظرف بیرون می آیند.از این عمل لذت می برد و از آن زمان شروع به نگهداری از کرم های ابریشم می کند تا بتواند از ابریشم آن ها برای لباس ها استفاده کند.تا مدت ها چینی ها راز تهیه ابریشم را حفظ کرده بودند.ژاپنی ها جزو اولین کسانی بودند که توانستند در قرن سوم به این راز پی ببرند.

حدود ۵۵۰ سال بعد از میلاد مسیح "جاستینین" پادشاه بیزانس،دو راهب را به عنوان جاسوس به چین فرستاد.زمانی که آن دو برگشتند چندین کرم ابریشم را در داخل یک استوانه ی چوبی از بامبو با خود آوردند.بعد از آن هنر به دست آوردن ابریشم از کرم ابریشم کم کم در تمام جهان شناخته شد.امروزه کشور هایی مانند چین،ژاپن،هندوستان،فرانسه،اسپانیا،روسیه و ایتالیا به عنوان کشور تولید کننده ی ابریشم شناخته شده اند.امروزه ابریشم ایتالیا به لحاظ زیبایی و کیفیت در جهان بهترین نوع ابریشم است.[۲]


سابقه تولید لباس و پارچه در ایران به قبل از اسلام برمیگردد.در آن دوره سه نوع لباس و پارچه از ابریشم تهیه میشده است:[نیازمند منبع]

    نوع اول دیبا بوده که به لباس ابریشمی ساده رنگی گفته میشده است.
    نوع دوم بر خلاف گفته لغتنامه دکتر معین پرنیان بود که به لباس ابریشمی چند رنگ و اغلب هفت رنگ اطلاق میشده که در بعضی موارد دارای طرح گل در میان پارچه هم بوده است.
    نوع سوم و کاملا درباری ایرانی پرند بوده است که به پارچه رنگین ابریشمی و دارای طرح های حاشیه ای گفته میشده و مخصوص خاندان امپراطوری ایرانی بوده است.

مراحل تولید

نخ ابریشم توسط حشره ی کوچکی به نام کرم ابریشم تولید می شود.کرم ابریشم پیله ای را به دور خود می تند که هر قدر کرم بزرگتر باشد،اندازه ی پیله بزرگتر است.زمانی که پیله به اندازه ی کافی بزرگ شد آن را داخل آب جوش انداخته و می جوشانند.در این مرحله کرم داخل پیله می میرد و ابریشم از پیله به دست می آید.اگر کرم ابریشم به رشد کامل برسد به پروانه تبدیل می شود.

در اوایل فصل تابستان کرم ابریشم ماده،حدود ۵۰۰ تخم بر روی برگ درخت توت می گذارد.بعد از ۱۰ روز لارو کرم ابریشم از آن تخم ها بیرون می آید.به علت اینکه بیمار شدن یکی از آن ها باعث از بین رفتن همه ی لارو های کرم ابریشم می شود،از آن ها به دقت مراقبت می گردد.کرم های ابریشم روی برگ های درخت توت رشد و از آن ها تغذیه می کنند.ابریشم از مایعی که از سوراخ کوچکی در دهان این کرم ها ترشح می شود،به دست می آید.آن ها پیله ها را در حدود ۲۵ روز می سازند.یک پنجم وزن پیله ها را ابریشم تشکیل می دهد. پیله های کرم ابریشم در آب جوش کشته می شوند و بعد از آن ابریشم تابیده می شود.یک پیله تاری در حدود ۵۰۰ تا ۱۳۰۰ متر دارد.استحکام تار ابریشم به اندازه ی یک سیم استیلی است که هم اندازه با خود تار می باشد.ابریشمی که با کتان و یا مواد ترکیبی دیگری تولید می شود بسیار زیباست.

سمنان

سمنان یکی از شهرهای ایران، مرکز استان سمنان و شهرستان سمنان است. این شهر در جنوب رشته کوه البرز و شمال دشت کویر در راه تهران به خراسان قرار گرفته است. آب و هوای آن خشک و معتدل می‌باشد.

این شهر از سوی خاور با شهرهای دامغان شاهرود، از شمال به درجزین، مهدیشهر و شهمیرزاد و از باختر با سرخه همسایه است. در طول جغرافیایی ۵۳ درجه و ۲۳ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۵ درجه و ۳۴ دقیقه واقع شده و ارتفاع متوسط آن از سطح دریا ۱۱۳۰ متر است. همچنین فاصله آن تا تهران ۲۱۶ کیلومتر است و به راه آهن سراسری تهران_مشهد، متصل می‌باشد و دارای دو فرودگاه (یکی تجاری و دیگری نظامی) می‌باشد. جمعیت شهرستان سمنان بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ خورشیدی، برابر بر ۱۸۲٬۲۶۰ نفر که با این آمار، نود و پنجمین شهرستان بزرگ ایران است.[۴][۵] شهر سمنان با ۱۵۳٬۶۸۰ نفر جمعیت، اولین شهر استان می‌باشد.[۶][۷] نژاد مردم سمنان آریایی است و به زبان فارسی و زبان سمنانی سخن می‌گویند.

سمنان از گزینه‌های مهم برای انتقال پایتخت سیاسی کشور در سال ۱۳۹۲ بود.[۸]

محتویات

    ۱ نام گذاری
    ۲ آب و هوا
    ۳ عوارض طبیعی
    ۴ مردم
    ۵ گردشگری
        ۵.۱ جاذبه‌های مذهبی
        ۵.۲ جاذبه‌های تاریخی و باستانی
        ۵.۳ موزه‌ها
    ۶ رسانه‌ها
        ۶.۱ صدا و سیمای استانی مرکز سمنان
        ۶.۲ نشریه‌ها و مطبوعات
    ۷ دانشگاه‌ها
    ۸ معادن
    ۹ راه و ترابری
        ۹.۱ جاده‌های شهر سمنان
    ۱۰ پایگاه فضایی
    ۱۱ هنر
        ۱۱.۱ صنایع دستی
    ۱۲ منابع
    ۱۳ جستارهای وابسته
    ۱۴ پیوند به بیرون
    ۱۵ پانویس

نام گذاری

بارتولد بر این باور بود که سمنان همان سرزمینی است که ایزیدور خاراکسی به نام “قومیسنه” از آن یاد کرده است.[۹]
آب و هوا

آب و هوای این شهر در تابستان گرم و در زمستان نسبتاً سرد می‌باشد. بارندگی‌های این شهر در فصول سرد سال صورت می‌گیرد و میزان متوسط بارندگی سالانه آن ۱۴۰ میلیمتر می‌باشد. متوسط درجه حرارت سالانه ۷/۱۷ درجه سانتیگراد است و این در حالی است که حداکثر مطلق حرارت ۵/۴۴ درجه سانتیگراد و حداقل مطلق ۴/۶- درجه سانتیگراد گزارش شده است. همچنین متوسط تعداد روزهای یخبندان در طول سال در حدود ۴۸ روز می‌باشد.[نیازمند منبع]
عوارض طبیعی

در جنوب سمنان مناطقی چون دشت کویر، ریگ جن، تپه‌های حصار، تپه دلازیان، و تپه‌های میرک از مهم ترین ویژگی‌های جغرافیایی به شمار می‌روند. رودخانه فصلی گل رودبار در شمال غرب این شهر و با سرچشمه گرفتن از رشته کوه‌های البرز و گذر از شهرستان مهدیشهر به دشت کویر می‌ریزد. رود گل رودبار از سه کیلومتری باختر مهدیشهر سرچشمه گرفته و شاخابه رودهای ده صوفیان و شهمیرزاد و کاریزهای روستای درجزین به این رود می‌پیوندند. رود گل رود در شمال سمنان در جایی به نام “آب پخش کن” به ۵ شاخه بخش می‌شود.[نیازمند منبع]
مردم

جمعیت شهر سمنان بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ خورشیدی، بالغ بر ۱۵۳۶۸۰ نفر بوده‌است. جمعیت این شهر در سال‌های پیش به صورت زیر بوده است.
سال (هجری خورشیدی)     ۱۳۳۵     ۱۳۴۵     ۱۳۵۵     ۱۳۶۵     ۱۳۷۰     ۱۳۷۵     ۱۳۸۵     ۱۳۹۰
جمعیت[۱۰]     ۲۹۰۳۶     ۳۱۰۵۸     ۳۷۸۷۶     ۶۴۸۹۱     ۷۵۱۳۱     ۹۱۰۴۵     ۱۲۶۷۸۰     ۱۵۳۶۸۰
گردشگری
نوشتار اصلی: جاذبه‌های گردشگری شهر سمنان
نمایی از ارگ سمنان در شب

شهر سمنان ۷ محله معروف قدیمی دارد به‌نام‌های اسفنجان (اسپنژان)، لتیبارسی سر، شاهجو، جهادیه ناسار، زاوغان، کوشمغان و کدیور.[۱۱]
جاذبه‌های مذهبی

    امامزاده یحیی بن موسی الکاظم
    امامزاده علی بن جعفر الصادق
    امامزاده علی بن اشرف
    بقعه پیغمبران (سیم النبی و لام النبی)
    مصلی بزرگ سمنان (محل برگزاری نماز جمعه)
    امام زاده علویان
    امامزاده سی سر

جاذبه‌های تاریخی و باستانی

مهم ترین آثار تاریخی سمنان عبارتند از:

    مسجد جامع سمنان
    مسجد جامع زاوقان سمنان
    منار سلجوقی مسجد جامع
    مسجد امام سمنان
    گرمابه پهنه
    موزه گرمابه پهنه سمنان
    دروازه ارگ سمنان
    بازار سمنان
    بازار مرده‌ها
    برج چهل‌دختران
    قلعه‌های سارو
    کاروانسرای سنگی آهوان
    کاروانسرای شاه سلیمانی آهوان
    کاروانسراهای شاه عباسی
    مقبره درویش محمود

موزه‌ها

    موزه گرمابه پهنه سمنان
    پارک موزه دفاع مقدس سمنان
    موزه هنرهای معاصر شرق کشور
    موزه حیات وحش سمنان
    موزه سکه استان سمنان

رسانه‌ها
صدا و سیمای استانی مرکز سمنان

صدا و سیمای مرکزاستان سمنان فعالیت خود را ابتدا با نصب دو فرستنده رادیویی به قدرت ۱۰کیلووات (سمنان) و یک کیلووات (دامغان) در سال ۱۳۵۵ برای رله برنامه ­های شبکه سراسری آغاز نمود که بتدریج بردامنه و بعد این فعالیت افزوده شد. اولین قدم برای توسعه مرکز در سال ۱۳۶۰ و با تشکیل دفتر خبری در شهر سمنان برداشته شد که وظیفه کسب و انعکاس اخبار استان را به عهده داشت. درحال حاضرتمامی نقاط استان تحت پوشش شبکه‌های سراسری رادیویی و شبکه استانی صدا وشبکه اول، دوم، سوم، چهارم سیما، شبکه خبر و همچنین شبکه استانی سیما می‌باشد.[۱۲]
نشریه‌ها و مطبوعات

    روزنامه پیام استان سمنان
    روزنامه سمنان امروز
    هفته نامه هم نظر
    هفته نامه جوانه امروز
    ماهنامه ظفر
    ماهنامه چفیه
    ماهنامه چنته

دانشگاه‌ها

    دانشگاه سمنان
    دانشگاه صنعتی سمنان
    پردیس بین‌الملل دانشگاه سمنان
    دانشگاه فرزانگان سمنان
    دانشگاه امام حسین پردیس سمنان
    دانشگاه شهید عباسپور پردیس سمنان
    دانشگاه پیام نور استان سمنان
    دانشگاه پیام نور مرکز سمنان
    دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان
    دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات سمنان

معادن

در اطراف شهر سمنان معادن گچ، نمک، زئولیت، بنتونیت، سلستین و غیره وجود دارند. از موارد مهم منابع زیرزمینی شهر سمنان به چاه نفت خوریان در جنوب این شهر می‌توان اشاره نمود. مواد معدنی موجود در این معادن عبارتند از: سنگ گچ، نمک، سنگ آهن، سنگ لاشه، سنگ آهک، سنگ تزئینی، سنگ چینی، ذغال سنگ، سولفات سدیم، میکا، بنتونیت، زئولیت، کائولن، بوکیست، خاک صنعتی، سیلیس، دولومیت، فلدسپات، فیروزه، سلستین، سرب، مرمریت، تراورتن، فلورین و منگنز و...[۱۳]
راه و ترابری

شهر سمنان در ۲۱۶ کیلومتری تهران قرار گرفته و فاصله زمینی آن با آبهای آزاد خلیج فارس و دریای خزر به ترتیب ۱۶۰۰ و ۴۰۰ کیلومتر می‌باشد. این شهر دارای ۲ فرودگاه است که یکی از آنها نظامی و دیگری تجاری و فعال می‌باشد است، همچنین به راه آهن سراسری تهران_مشهد، متصل می‌باشد.
جاده‌های شهر سمنان
ردیف     جاده     شهرستان مقصد     مسیر
۱     ۳۶۳     مهدیشهر     درجزین
۲     ۴۴(شرق)     دامغان     مجن
۳     سفیر امید     پایگاه هوایی سمنان     علاء
۴     ۴۴(غرب)     سرخه    
۵     ۳۶(شمال)     فیروزکوه     مومن آباد،افتر
پایگاه فضایی

سمنان از آغاز دهه ۱۳۵۰ هجری خورشیدی تا کنون مرکز فضایی ایران بوده است. سازمان صنایع هوافضا در ۴۵ کیلومتری جنوب خاوری (شرقی) سمنان دارای پایگاه هوایی و در ۸۰ کیلومتری جنوب خاوری (شرقی) این شهر دارای پایگاه فضایی است، که پرتاب ماهواره سفیر امید و دیگر ماهواره‌ها و موشک‌های دوربرد از این پایگاه و مرکز انجام می‌گیرد. از سال ۱۳۸۷ هجری خورشیدی جاده نظامی راه مواصلاتی سمنان به پایگاه‌های هوا، فضا به بلوار سفیر امید تغییر نام یافت. همچنین پایگاه فضایی سمنان از پانزده خرداد ۱۳۹۱ به نام پایگاه فضایی امام خمینی نیز نامیده می‌شود.[۱۴]
هنر
صنایع دستی

صنایع دستی این شهر عبارت‌اند از:

    سفال و سرامیک
    دستباف‌ها
    پلاس و کرباس
    پارچه‌های پشمی
    چادرشب‌های ابریشمی و پشمی
    نمدمالی
    گلیم بافی
    قالی بافی

شهرک صنعتی

شهرک صنعتی (به انگلیسی: Industrial Estate یا Industrial park) به شهرکی در فاصله حداقل ۲۰ کیلومتری از شهر اصلی گفته می‌شود که فقط شامل تعدادی کارخانه و کارگاه تولیدی می‌شود. مانند: شهرک صنعتی اراک، قم، سمنان.
تعریف شهرک صنعتی

شهرک صنعتی منطقه‌ای است که به منظور توسعه صنعتی و متمرکزشدن تولیدات صنعتی در نظر گرفته شده است. هدف از ایجاد شهرک صنعتی، توسعه صنعتی کشور در خارج از مناطق شهری است تا تاثیرات منفی بار صنعتی بر ساکنین شهری را به حداقل رسانده، آلایندگی را کم کرده و با دسترسی آسان به مسیر حمل و نقل، کمترین بار ترافیکی را در مناطق شهرنشین به بار آورد.