اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

رنزو پیانو

رنزو پیانو (در ایتالیایی: رنتسو Renzo Piano) معمار برجسته ایتالیایی ست.

محتویات

    ۱ زندگی نامه
    ۲ پروژه‌های به اتمام رسیده
    ۳ جوایز
    ۴ منابع
    ۵ پیوند به بیرون

زندگی نامه

در ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۷ در شهر جنوا محله پلیی [۱] به دنیا آمد.در مدرسهٔ ابتدایی چیزی نمانده بود که از مدرسه اخراج شود.[۲]

ابتدا برای تحصیل معماری به دانشگاه فلورانس رفت. در دورهٔ اشغال دانشگاه‌های ایتالیا بوسیلهٔ دانشجویان در میلان نزد فرانکو البینی به یادگیری عملی حرفهٔ معماری پرداخت.[۳] در ۱۹۶۴ تحصیلات خود را در رشتهٔ معماری در پلی‌تکنیک میلان با پایان نامه‌ای دربارهٔ ساختمانهای عربی در قسمتهای داخلی لیگوریا به پایان برد[۴] و به همکاری با استادش مارکو تسانوسو [۵] پرداخت.

به لطف پدر، که مانند چهار عمو و برادرش همه پیمانکار ساختمانی بودند، بی درنگ امکان آشنایی با زندگی کارگاهی و تجربه حرفه‌ای را به دست آورد و اولین روابط حرفه‌ای خود را با مشتریان پایه گذاشت.

از ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ بین انگلستان و ایالات متحده در سفر بود تا تحصیلات خود را تکمیل کند.

در همین دوران با ژان پرووه (۱۹۰۱-۱۹۸۴) [۶]، معمار فرانسوی آشنا می‌شود و دوستی پایدار و پر ثمری را با او آغاز می‌کند. ژان پرووه بعدها رییس ژوری گزینش طرح پروژهٔ مرکز پمپیدو شد.[۷]

از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۷ با ریچارد راجرز در طراحی مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو همکاری داشت.
پروژه‌های به اتمام رسیده
ولت‌اشتادهاوس در کلن آلمان.

    ساختمانهای اداری B&B italia در نووه دراته، کومو (Novedrate, Como)
    منازل شخصی در کوزاگو (Cusago)، میلان
    مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو (Centre Pompidou) در پاریس آغاز از ۱۹۷۱
    ساختمان تأسیسات شرکت اتومبیل سازی فیات در شهر تورینو ایتالیا
    استادیوم فوتبال شهر باری ایتالیا
    فرودگاه شهر Osaka ژاپن
    Potsdamer Platz پوتز دامر پلاتز در شهر برلین آلمان
    مجموعه برج‌های سیدنی استرالیا
    ساختمان مرکز علم و تکنولوژی ملی هلند در شهر آمستردام
    ساختمان آکادمی علوم ایالت کالیفرنیا در سانفرانسیکو آمریکا
    مجتمع ورزشی راوانا
    ایستگاه مترو جنوا
    پایانه مسافربری کانسای
    مرکز طراحی مرسدس بنز در اشتوتگارت
    برج شارد لندن

جوایز
«مرکز پاول کِلِه» از آثار رنزو پیانو در برن سوئیس

    عضویت افتخاری جامعه معماران آمریکا، آمریکا، ۱۹۸۱
    مدال طلای انستیتو سلطنتی معماران بریتانیا، انگلستان، ۱۹۸۹
    نشان Cavaliere di Gran Croce از هیئت دولت ایتالیا، رم، ایتالیا، ۱۹۸۹
    جایزه کیوتو، بنیاد ایناموری، کیوتو، ژاپن، ۱۹۹۰
    عضویت افتخاری دانشکده هنر و تحقیقات آمریکا، آمریکا، ۱۹۹۴
    سفیر حسن نیت یونسکو ، ۱۹۹۴
    جایزه میکل آنجلو رم، ایتالیا، ۱۹۹۴
    جایزه اریز موز، آمستردام، هلند، ۱۹۹۵
    جایزه معماری پریتزکر، کاخ سفید، واشینگتن، آمریکا، ۱۹۹۸
    معمار دانشکده ملی سن لوکا، رم، ایتالیا، ۱۹۹۹
    سلطان معماری، ونیز، ایتالیا، ۲۰۰۰
    جایزه لئوناردو، رم، ایتالیا، ۲۰۰۰
    جایزه وکسنر، مرکز هنر وکسنر، کلومبوس، اوهایو، آمریکا، ۲۰۰۱
    مدال طلای ای آی ای ، ۲۰۰۸

ساختمان نیویورک تایمز

ساختمان نیویورک تایمز (به انگلیسی: New York Times) نام یک برج مرتفع در شهر نیویورک در نیویورک است.

این برج در ۲۰۰۷ ساخته گردید، و ۳۱۹ متر ارتفاع دارد، که در سال ۲۰۰۹ نهمین برج بلند کشور آمریکا بود.

معمار این برج پست‌مدرنیستی، رنزو پیانو است.

شعبه مرکزی نیویورک تایمز در اینجا قرار دارد.

نیویورک تایمز

نیویورک تایمز، (به انگلیسی: The New York Times) روزنامه معتبر و مشهور آمریکایی است، که مرکز آن در شهر نیویورک قرار دارد و هر روزه به طور هم‌زمان در ایالات متحده آمریکا و در دیگر نقاط جهان، چاپ و منتشر می‌شود.

روزنامه نیورک تایمز متعلق به شرکت نیویورک تایمز است که مالک هجده روزنامه دیگر از جمله روزنامه اینترنشنال هرالد تریبیون و بوستون گلوب نیز هست. این روزنامه از سال ۱۸۹۶ در مالکیت خانواده سالزبرگر قرار داشته است.[۱] رئیس هیات مدیره کنونی کمپانی نیویورک تایمز یکی از اعضای این خانواده به نام آرتور سالزبرگر جونیور است.

اعتبار و نفوذ روزنامه نیویورک تایمز در آمریکا به حدی است که از آن به عنوان «منبع ملی» یاد می‌شود.[۲] منبع ملی به روزنامه‌هایی اطلاق می‌شوند که در کتاب‌ها و نوشتارها، از بایگانی ایشان به عنوان مدرک و یادکرد منابع تاریخی یاد می‌شوند.

روزنامه نیویورک تایمز در سال ۱۸۵۱ میلادی در شهر نیویورک در ایالات متحده آمریکا آغاز به کار کرد و تاکنون موفق به دریافت ۱۱۲ جایزه پولیتزر (معتبرترین جایزه روزنامه‌نگاری) در دنیا شده‌است که از این لحاظ در میان دیگر روزنامه‌های جهان رکورددار محسوب می‌شود.

محتویات

    ۱ ارزش سهام
    ۲ جستارهای وابسته
    ۳ پانویس
    ۴ منابع

ارزش سهام

ارزش سهام شرکت تایمز، مالک روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۱۴ میلادی، حدود ۲٫۴ میلیارد دلار برآورد شده است.

اتوبوسی به نام هوس (نمایشنامه)

اتوبوسی به نام هوس (نمایشنامه) (به انگلیسی: A Streetcar Named Desire) نمایشنامه‌ای از تنسی ویلیامز، تهیه کنندگی ایرنه سلزنیک و بازی مارلون براندو به سال ۱۹۴۸ است که از روی آن چندین فیلم سینمایی و تلویزیونی ساخته شده است. مشهورترین آن فیلمی به همین نام به کارگردانی الیا کازان است.

محتویات

    ۱ خلاصهٔ داستان
    ۲ چگونگی حضور مارلون براندو
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ پیوند به بیرون

خلاصهٔ داستان
چگونگی حضور مارلون براندو

در ژوئیه سال ۱۹۴۷ تهیه کننده ای به نام ایرنه سلزنیک که قرار بود اولین اجرای نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس را در نیویورک روی صحنه ببرد برای ایفای نقش استنلی کوالسکی شخصیت اصلی نمایشنامه هنرپیشه جذاب و ۳۴ ساله هالیوود به نام جان گارفیلد را برگزید که ظاهری کارگری و با توصیف این شخصیت داستان همخوانی داشت. اما توافق آنها به نتیجه نرسید و در نتیجه تهیه کننده ناگزیر شد سراسیمه به دنبال یک بازیگر دیگر بگردد. او و مدیر برنامه هایش در هالیوود بازیگران دیگری از جمله دین کلارک، ریچارد کونته، کامرون میچل، گریگوری پک و برت لنکستر را در نظر گرفتند.

مارلون براندو در آن زمان ۲۳ ساله بود و فقط در چند نمایشنامه روی صحنه های تئاتر نیویورک بازی کرده بود؛ جوانی بسیار خوش قامت و زیبا، با چهره‌ای متفکر و غمزده و در عین حال ظاهر یک مرد عادی ولی شورشی، درست مثل شخصیت استنلی کوالسکی در نمایشنامه بود.

یک سال قبل از آن تاریخ مارلون براندو در نمایشنامه ای با عنوان "کافه کنار جاده" به کارگردانی هارولد کاورمن و به تهیه کنندگی الیا کازان روی صحنه رفته بود. او به خصوص با اجرای یک تک‌گویی پنج دقیقه‌ای جمعیت را مجذوب خود کرد به طوریکه در پایان اجرا همه تماشاچیان یک دقیقه برای او دست می زدند.

الیا کازان که مدتی با مارلون براندو همکاری کرده بود در مورد این بازیگر جوان گفته بود: "هر کاری که شما بخواهید با او بکنید هیچگاه حتی به گرد آنچه او می تواند با خودش بکند نمی رسد. او یک بازیگر نابغه است. او شیوه خاص خودش برای پروراندن شخصیت را دارد و عشق به بازی و قدرت حافظه او چنان قدرتمند است که کارگردان تقریبا نمی تواند کاری بکند جز اینکه به او یادآوری کند که هر صحنه در چه موردی است."

خود مارلون براندو در کتاب خاطراتش در مورد پیشنهاد ایفای این نقش می گوید: "الیا کازان و ایرنه سلزینک هر دو گفتند که من برای این نقش جوان هستم و به خصوص ایرنه علاقه چندانی نداشت که من این نقش را بازی کنم."

او پس از چند روز مطالعه نمایشنامه به الیا کازان زنگ زد تا از پذیرفتن این نقش صرفنظر کند. به اعتقاد او این نقش برای او خیلی بزرگ بود.

مارلون براندو در ادامه می نویسد: "شماره منزل الیا کازان اشغال بود ولی اگر می توانستم آن روز با او صحبت کنم حتما پاسخ منفی می دادم و این نقش را بازی نمی کردم. بعد تصمیم گرفتم کمی صبر کنم و در موردش فکر کنم. روز بعد خود کازان به من تلفن زد و پرسید بالاخره چی شد آره یا نه؟ و من آب دهانم را قورت دادم و گفتم قبول."

برای الیا کازان دادن این نقش به مارلون براندو تیری در تاریکی بود. به او که در آن زمان آس و پاس بود ۲۰ دلار داد تا به خانه ییلاقی تنسی ویلیامز در ایالت ماساچوست برود.

پس از سه روز با تنسی ویلیامز تماس می گیرد و متوجه می شود که مارلون براندو نرفته است. الیا کازان می گوید: "من قید ۲۰ دلار را زدم و شروع کردم به گشتن دنبال یک هنرپیشه دیگر."

براندو که پولی در بساط نداشت با خواهش کردن از ماشین های عبوری مسافت نیویورک تا منزل تنسی ویلیامز در پراوینس تاون در ایالت ماساچوست را طی کرد. وقتی از راه رسید خانه تاریک بود و کف آشپزخانه را آب گرفته بود. قبل از اینکه خواندن نمایشنامه را شروع کنند مارلون براندو فیوز برق را تعمیر کرد و بعد هم راه فاضلاب را باز کرد تا وضعیت خانه به حالت عادی بازگردد.

تنسی ویلیامز در مورد آن شب و آشنایی با مارلون براندو گفته بود که او نمایش تمام عیار زیبایی و سلحشوری بود. "او زیباترین مردی بود که من به عمر خودم دیده بودم و چنان راه آب را باز می کرد کرد که گویی تمام عمرش لوله کش بوده."

چند ساعت بعد آنها خوانندن متن نمایشنامه را شروع کردند و به گفته تنسی ویلیامز مارلون براندو آنجا هم درست مثل روی صحنه تئاتر متن را با صدای بلند می خواند.

مارلون براندو بعدها درمورد این نقش گفته بود: "من درست نقطه مقابل استنلی کوالسکی بودم. من ذاتا آدم حساسی هستم ولی او یک مرد خشن و زمخت با خوی و غریزه حیوانی بود. من شخصیت او را براساس کلمات تنسی ویلیامز خلق کردم."

پس از این دیدار چند روزه تنسی ویلیامز با نماینده خود در نیویورک تماس گرفت و به او گفت که به هر شکلی که شده تهیه کننده نمایشنامه را قانع کند تا هر چه سریعتر با مارلون براندو قرارداد نهایی را ببندد.

به نظر تنسی ویلیامز مارلون براندو بعد جدیدی به شخصیت اصلی نمایشنامه اضافه کرده بود که او آن را بسیار می پسندید. قرار داد روز سوم سپتامبر ۱۹۴۷ امضا شد. عکس مارلون براندو و خبر امضای این قرارداد اولین بار در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد.

سپتامبر

سپتامبر[۱] نهمین ماه سال میلادی در گاهشماری گریگوری و ژولینی است، همچنین یکی از چهار ماه گاهشمار گریگوری است که ۳۰ روز دارد.

سپتامبر در نیم‌کرهٔ شمالی از نظر فصلی برابر با مارس در نیم‌کرهٔ جنوبی است. نخستین روز سپتامبر در نیم‌کرهٔ شمالی آغازگر پاییز و در نیم‌کرهٔ جنوبی آغازگر بهار است.[۲] سپتامبر در همان روزی از هفته آغاز می‌شود دسامبر در سال‌های معمولی آغاز می‌گردد همچنین هیچ ماهی نیست که در همان روزی از هفته تمام شود که سپتامبر تمام می‌شود.

عبارت septem در زبان لاتین به معنی هفت است. در حقیقت تا سال ۴۶ پیش از میلاد، سپتامبر هفتمین ماه گاه‌شمار رومی بود تا آنکه نخستین ماه سال از Kalendas Martius یا مارس به Kalendas Januarius ژانویه تغییر پیدا کرد.[۳] سپتامبر در گاه‌شمار ستاره شناسی، که با مارس (March/Mars/Aries) آغاز می‌شود، ششمین ماه سال است.
رویدادهای سپتامبر

    ۱۱: حمله به برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک.
    ۲۷: مرگ رضاشاه پهلوی در جزیره موریس
    ۲۸: درگذشت الیا کازان کارگردان شاهکارهایی مانند اتوبوسی به نام هوس.

قضیه آخر فرما

قضیهٔ آخر فرما یکی از مشهورترین قضیه‌های تاریخ ریاضیات است. این قضیه می‌گوید:

        «معادله x^n + y^n = z^n برای n>2 جواب صحیح و غیر صفر ندارد.»

یعنی اعداد صحیح و غیر صفر x و y و z را نمی‌توان یافت که جواب‌های معادله فوق باشند.

پی‌یر فرما ریاضیدان فرانسوی سده ۱۷ (میلادی) در حاشیهٔ کتابی نوشته بود که اثبات این قضیه را در ذهن دارد ولی جای کافی برای نوشتن در اختیار ندارد. این قضیه تا ۱۹۹۴ حل‌نشده باقی مانده بود.

اندرو وایلز استاد دانشگاه پرینستون در سال ۱۹۹۳ با استفاده از نظریه اعداد پیشرفته، اثباتی برای این قضیه ارائه کرد که دارای مشکلی بود ولی در سپتامبر ۱۹۹۴ اشکال این راه‌حل توسط خود وایلز و با همکاری یکی از همکارانش به نام «تیلر» برطرف شد.

پیر دو فرما

پیِر دُ فِرما (به فرانسوی: Pierre de Fermat) (زاده ۱۶۰۱ - درگذشته ۱۶۶۵) ریاضی‌دان فرانسوی بود که قضیه آخر فرما، قضیه کوچک فرما و اعداد فرما به نام اوست.
زندگینامه

پی‌یر دو فرما (Pierre de Fermat) در سال ۱۶۰۱ در نزدیکی مونتابن (Montauban) فرانسه متولد شد. او فرزند یک تاجر چرم بود و تحصیلات اولیه خود را در منزل گذراند. سپس برای احراز پست قضاوت به تحصیل حقوق پرداخت و بعدها به‌عنوان مشاور در پارلمان محلی شهر تولوز (Toulouse) انتخاب شد.

او باوجود علاقه بسیاری که به ریاضیات داشت هرگز به‌صورت رسمی و حرفه‌ای به این علم نپرداخت اما با این حال بسیاری او را بزرگ‌ترین ریاضی دان قرن هفدهم می‌دانند. او در سن ۶۴ سالگی در شهر کاستر (Caster) در گذشت.

فرما برای تفریح به ریاضیات می‌پرداخت و امروزه بسیاری از اکتشافات او مهم‌ترین قضایا در ریاضیات‌اند. زمینه‌های مورد علاقه او در ریاضیات بیشتر شامل تئوری اعداد، استفاده از هندسه تحلیلی در مقادیر بینهایت کوچک یا بزرگ و فعالیت در زمینه احتمالات بود. با ریاضی‌دان‌های برجسته زمان خودش ارتباط داشت و بر نحوه تفکر دانشمندان هم دوره‌اش تأثیرگذار بود. با مکاتباتی که با پاسکال داشت، اساس علم احتمالات را پی ریزی کرد. سهم او در پیشرفت شاخه‌های مختلف ریاضی، آن قدر زیاد است که او را بزرگ‌ترین ریاضی‌دان قرن ۱۷ می‌دانند.

یه نام فرما در نظریه اعداد دو قضیه زیبای مشهور وجود دارد؛ قضیه کوچک و قضیه بزرگ. این دومی، جنجالی‌ترین قضیه تاریخ ریاضیات است که بدون اثبات، در حاشیة یکی از دست نوشته‌هایش پیدا شد. فرما نوشته‌است: راه اثبات حیرت انگیزی برای این قضیه دارم، حیف که جا نیست! اما متأسفانه هرگز در میان نوشته‌هایش به اثبات قضیه اشاره نکرد. تاریخ همواره در شک ماند که آیا او واقعاً اثبات قضیه را می‌دانست؟ این اثبات، ۳۰۰ سال ریاضی‌دان‌های بزرگ جهان را به خود مشغول کرد. در سال ۱۹۰۸ جایزه ۱۰ هزار مارکی برای حل آن تعیین شد. فقط در یک شهر آلمانی، طی ۳ سال، هزاران راه‌حل طرح شد که بعد از بررسی رد می‌شدند. بعد از جنگ جهانی اول، مبلغ جایزه که به علت تورم، جذابیت خود را از دست داده بود، توسط جامعه ریاضی‌دانان بیشتر شد. سعی در اثبات قضیه، باعث حل مسایل دیگری می‌شد و شاخه‌های جدیدی در ریاضیات به‌وجود می‌آمد. اما همچنان راه اثبات قضیه به‌دست نمی‌آمد. تا آن که در سال ۱۹۹۴، قضیه در دانشگاه پرینستون توسط گروهی از ریاضی‌دانان و با استفاده از ریاضیات پیچیده و مدرن اثبات شد و در ۱۹۹۹ راه حل کامل‌تر شد.

هندسه تحلیلی

هندسه تحلیلی شاخه‌ای از ریاضیات است که از ترکیب هندسه و جبر مقدماتی بوجود آمده‌است. در این رشته اشکال هندسی و روابط بین آنها را با مقادیر و معادلات عددی و جبری بیان می‌کنند.

بنیانگذاران این مبحث، دکارت و فرما در قرن ۱۷ میلادی بوده‌اند.

در هندسهٔ تحلیلی ابتدا با تعریف صفحهٔ ۱-بعدی و ۲-بعدی (\mathbb R^2) آشنا می شویم و نقاط را بوسیله مختصات عددی نمایش می‌دهیم. ‎ این رشته در مورد اندازه، فاصله و زاویه، فرمول‌های مربوط به خود را دارد.

رنسانس

رنسانس (به انگلیسی: Renaissance) یا دورهٔ نوزایی؛ جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. عصر نوزایش، دوران گذار بین سده‌های میانه و دوران جدید است. نخستین بار، واژه لفظ رنسانس را فرانسوی‌ها در قرن ۱۶ میلادی، به کاربردند. آغاز دوره نوزایش را در سده چهاردهم در شمال ایتالیا می‌دانند. این جنبش در سده پانزدهم میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول ۳۰۰ ساله‌است که از فلورانس آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید.

رنسانس در سال‌های ۱۳۰۰ از ایتالیا آغاز شد و در طول سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به ندرت در دوره‌ای چنین کوتاه از نظر تاریخی، رخدادهای گوناگونی به وقوع می‌پیوندد. حال آنکه این قرن‌ها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیت‌های بزرگ است. جهان امروزی نتیجهٔ همین فعالیت‌هاست، زیرا رنسانس پایه‌های اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدن‌های کنونی غرب را بنا نهاد.[۱]

دانش و هنر پیشرفت‌های عظیمی در ایتالیای سدهٔ پانزدهم و شانزدهم به‌وجود آوردند. این احیای فرهنگی به «رُنِسانس» (یعنی نوزایش) مشهور شده‌است. دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان با دیدگانی تازه‌تر به جهان می‌نگریستند. نقاش‌ها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوهٔ واقع‌گرایانه‌ای نقاشی می‌کردند. فرمانروایان ساختمان‌ها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت.

محتویات

    ۱ رنسانس در علوم
        ۱.۱ نقش نهضت ترجمه بر رنسانس در علوم
    ۲ جامعهٔ قرون وسطی در تحول
    ۳ انسانگرایان و فرهنگ
    ۴ تقسیم‌بندی رنسانس
    ۵ بازرگانی
    ۶ انقلاب‌های فکری عصر رنسانس
        ۶.۱ انقلاب فکری کوپرنیک
        ۶.۲ انقلاب فکری گالیله
        ۶.۳ انقلاب فکری دکارت
    ۷ تاریخ رنسانس
        ۷.۱ قرن ۱۴ میلادی
        ۷.۲ قرن ۱۵ میلادی
        ۷.۳ قرن ۱۶ میلادی
        ۷.۴ قرن ۱۷ میلادی
    ۸ نگارخانه
    ۹ پانویس
    ۱۰ منابع

رنسانس در علوم

به تعبیری دوره رنسانس دوره خردگرایی، ریاضیات، منطق و انسان‌مداری است در این دوره کلیسا و تفکرات مذهبی کنار می‌رود و یک جنبش مردم سالارانه به وجود می‌آید و مثل روم و یونان باستان پیشرفت علمی مطرح می‌شود و تأثیر آن از قرون وسطی است چون مسلمانان مسیحیان را شکست داده علم آنها وارد اروپا شده و دانشمندانی از شرق به غرب می‌آیند و باعث شکوفایی علمی شده و رنسانس به وجود می‌آید. در این دوره ما شاهد اختراعات زیادی هستیم مثل باروت، صنعت چاپ، دریانوردی، کشف قطب نما، تلسکوپ و...

دوران رنسانس برای اروپاییان عصر جدیدی بود سرشار از کامیابی‌های عظیم. بسیاری از افراد با ژان فرنل موافق هستند. او در سال‌های اول سدهٔ ۱۵۰۰ چنین نوشت:

    جهان چرخید. یکی از بزرگ ترین قاره‌های زمین کشف شد... صنعت چاپ بذر دانش را کاشت. باروت در روش جنگ انقلابی پدید آورد. دست نوشته‌های باستانی احیا شد... این‌ها همگی گواه پیروزی عصر جدید (رنسانس) هستند.[۲]

مجسمهٔ سوگ مریم اثر میکل آنژ
نقش نهضت ترجمه بر رنسانس در علوم

در قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی نهضت ترجمه کتب مسلمانان به طور گسترده‌ای در اروپا پدید آمد. این نهضت از پایه‌های اصلی رنسانس علمی و فکری و عامل اساسی رویکرد اروپاییان به علم و دانش بود. در این دوران آثاری مهمی در پزشکی همچون کتاب طب الملکی علی بن عباس اهوازی، کتاب الحاوی، دائرةالمعارف بزرگ طب، و قانون ابن سینا به عبری و لاتینی ترجمه شد. موضوع دیگر مورد توجه مترجمان اروپایی مباحث علم حساب (Arithmetic) و هندسه بود. اولین آثاری که در این زمینه از عربی به لاتینی ترجمه شد کتابهای دانشمندان یونانی بود; مانند چهار مقاله اقلیدس و پانزده مقاله اصولی او و نیز کتاب الاربعه بطلمیوس Ptolemaios. اما بزودی ترجمه تالیفات و شرحهای دانشمندان مسلمان آغاز شد. از مهمترین کتابهای ترجمه شده جبر و مقابله خوارزمی بود که آغازگر علم جبر در اروپا شد. این کتاب دوبار ترجمه شد با نامهای Algebra و Liber Algorithmi (یا کتاب خوارزمی) ترجمه شد که هم اکنون بعضی نسخه های آن در دسترس است.[۳]
جامعهٔ قرون وسطی در تحول
طرح یک ماشین پرنده از داوینچی. لئوناردو داوینچی برای طرحهای خود بوسیله خط معکوس یادداشت‌هایی را نوشته‌است که فقط آنها را در آینه می‌توان خواند.

جامعهٔ قرون وسطی که در سال ۱۳۰۰ در آستانهٔ رنسانس قرار گرفته بود، جامعه‌ای مشکل‌دار بود. چنان‌که چارلز جی نوئر می‌نویسد:

    تمدن قرون وسطایی نقایص اساسی داشت. بحرانی که در قرن چهاردهم پدیدار شد با بحرانی که جامعهٔ روم (باستان) را در هم شکست، مقایسه شده‌است. زیرا برای پذیرفتن اصلاحات زیر بنایی انعطاف به خرج داد[۴]

فئودالیسم، نظام اجتماعی قرون وسطی دیگر موثر نبود. ساختار سست سیاسی آن نمی‌توانست شیوه‌هایی را برای تشکیل و ادارهٔ کشورهایی که حکومت قدرتمند مرکزی داشتند و در انگلستان و فرانسه در حال شکل‌گیری بودند، فراهم آورد. به‌علاوه کلیسای کاتولیک نیز، که به جامعهٔ قرون وسطی ثبات می‌بخشید، در سال‌های پایانی قرون وسطی گرفتار مشکلات داخلی خودش بود.منظور از این مشکلات فساد مالی و اخلاقی بود که وارد سیستم ودستگاه کلیسا شده بود و رفته رفته میرفت تا جای خود را به نظام شورایی دهد که با رانت دهی پاپ در سال 1450 مجدداً کلیسا بر نظام شورایی غلبه یافت و کلیسا جشن عظیمی در همین راستا بر پا نمود. بسیاری از روحانیان با استفاده از موقعیتشان برای خود قدرت‌های سیاسی کسب می‌کردند. البته عوامل دیگری هم در ایجاد رنسانس دست داشته‌اند. از جمله رونق تجارت؛ هنگامی که سربازان از جنگ‌های صلیبی باز می‌گشتند با خود ادویه، ابریشم و... را می‌آوردند. رشد بازرگانی با توجه به بقیه دنیا برانگیخت و جامعه‌ای که روزگاری بسته و محدود بود، شروع به بازشدن و توسعه نمود.[۵]
انسانگرایان و فرهنگ
سیسرو: فیلسوف و سیاست‌مدار رومی

در قرن پانزدهم، در سراسر اروپا و خاورمیانه، محققین قفسه‌های غبار گرفتهٔ ساختمان‌های قدیمی را جستجو کردند و دست‌نوشته‌های یونانی و رومی را پیدا کردند. در نتیجه، نوشته‌های باقی‌مانده از نویسندگان کلاسیک از جمله افلاطون، سیسرو، سوفوکل و پلوتارک به دوران رنسانس رسید. محققین با حمایت افراد توانگر کارشان را به خوبی انجام دادند و در سال ۱۵۰۰ آن‌ها تقریباً تمام دست‌نوشته‌هایی را که امروز موجود است، یافتند. مطالعهٔ این آثار، دانش نو نام گرفت.[۶] در آن زمان ضمن احیای علاقه به نوشته‌های کلاسیک، به ارزش‌های فردی نیز توجه شد. این گرایش انسانگرایی نام گرفت؛ زیرا طرفداران آن به جای موضوعات روحانی و الهی بیش از هر چیز مسائل انسانی را در نظر گرفتند. انسانگرایی نیز مثل خود رنسانس از ایتالیا ظهور کرد. دو عامل سبب ظهور انسانگرایی شد؛ یکی وجود بقایای امپراتوری روم و دیگری آوارگان امپراتوری در هم شکستهٔ بیزانس.[۷] ویل دورانت در این باره می‌گوید:

    دانشمندان بیزانسی قسطنطنیه را ترک کردند و در واقع به عنوان حامل جوانهٔ آثار کلاسیک عمل کردند، به این ترتیب ایتالیا سال به سال یونان را بهتر و بیش‌تر می‌شناخت.[۸]

فرانچسکو گویچیاردینی
مارتین لوتر کشیش آلمانی و مترجم انجیل به‌زبان آلمانی

عامل دیگر گسترش صنعت چاپ بود که عملاً باعث می‌شد دسترسی به کتب راحت‌تر شود در نتیجه سرعت دانش کلاسیک و اندیشه‌های انسانگرایی را به طور چشمگیری افزایش داد.[۹] علاوه بر این‌ها در دورهٔ رنسانس خواندن کتاب مانند قرون وسطی تنها به روحانیون محدود نبود. زن و مرد، فروشندگان، اشراف و... می‌توانستند بخوانند. در واقع در اواسط قرن شانزدهم، نیمی از مردم لندن سواد خواندن و نوشتن داشتند، میزان سواد در سایر شهرهای اروپا نیز مانند لندن بود.[۱۰]

فلورانس به دلیل حمایت‌های خانوادهٔ مدیسی‌ها[۱۱] بسیار در هنر و فرهنگ پیشرفت کرد. لورنزو[۱۲] نوادهٔ قدرتمند کوزمو و حاکم مستبد فلورانس نسبت به هنر بسیار سخاوتمند بود. او دانشسرایی در پیزا (تحت سلطهٔ فلورانس) برای جوانان فلورانسی تأسیس کرد.[۱۳] علاوه بر این‌ها در دورهٔ انسانگرایی انتقاداتی نیز به کلیسا وارد شد. اراسموس[۱۴] و سایر منتقدان کلیسا معتقد بودند که آیین بسیار سطحی شدهٔ مذهبی نیازهای معنوی اعضای کلسیا را برآورده نمی‌سازد.[۱۵]

فرانچسکو گویچیاردینی[۱۶] در کتاب «تاریخ ایتالیا» در سال ۱۵۶۱ نوشت:

    پاپ‌ها که قدرت جهانی پیدا کرده بودند، دستور های الهی و رستگاری روحشان را از یاد بردند... هدف آن‌ها دیگر زندگی مقدس و پاک، گسترش مسیحیت و عمل نیک در قبال همسایگان نبود. آن‌ها به جمع‌آوری سپاه، انباشتن ثروت، بدعت گذاری و خلق شیوه‌های جدید برای کسب پول از هر جایی علاقه‌مند شده بودند.[۱۷]

مارتین لوتر نود و پنج فرضیه‌اش را به در کلیسای همهٔ قدیسان در ویتنبرگ نصب می‌کند و شکایت‌های لوتر از سوءاستفاده‌های کلیسای کاتولیک از قدرت منجر به اصلاحات و پدید آمدن مذهب پروتستان شد.[۱۸]
تقسیم‌بندی رنسانس

در تاریخ هنر معمولاً دوران رنسانس را به این مراحل، بخش می‌کنند:[۱۹]

    آغازین (حدود ۱۳۰۰ - حدود ۱۴۲۰)
    پیشین (حدود ۱۴۲۰- حدود ۱۵۰۰)
    پسین یا اوج (حدود ۱۵۰۰ - حدود ۱۵۲۷)

بازرگانی
نمایی از شهر ونیز

رنسانس عهد شکوفایی تجارت بود و در این دوران اروپا به طور کلی ثروتمند بود. بعضی از تجارت‌های دوران رنسانس جنبه بین‌المللی داشتند و درآمد حاصل از آن به اندازه‌ای بود که منجر به تکامل روش‌های مدیریت مالی شد.[۲۰] جامعهٔ دوران رنسانس متشکل از سه طبقه بود: طبقهٔ بالایی یا حاکم، طبقهٔ متوسط یا تجّار و طبقهٔ پایینی یا کارگر. اشراف طبقهٔ بالا هنوز هم بیش‌ترین قدرت سیاسی را داشتند و صاحب املاک وسیعی بودند و افراد طبقهٔ پایین مورد سوءاستفادهٔ و خراج‌گیری آن‌ها قرار می‌گرفتند.[۲۱] افکار انسانگرایان نیز مخالف ثروت و ماده‌گرایی نبود.

به طوری که لئوناردوبرونی می‌گوید:

    ما باید از دارایی‌هایمان لذت ببریم و از آن‌ها برای راحتی و معاشمان استفاده کنیم. ما نباید در استفاده از آن چه فراهم آورده‌ایم، پرهیز کنیم و تشنه لب بر سر چشمه بمانیم.[۲۲]

یکی از سودمندترین مشاغل دوران رنسانس خرید و فروش بود. مواد خام یک منطقه با سود به تولید کنندگان مناطق دیگر فروخته می‌شد و با فروش کالاهای ساخته شده سود بیشتری حاصل می‌شد.[۲۳] با وجود رشد صنعت، رنسانس دورهٔ انقلاب صنعتی نبود. بسیاری از محصولات اروپایی را کارگرانی تولید می‌کردند که به تنهایی یا در گروه‌های کوچک کار می‌کردند، صنعت چاپ بود.[۲۴] اغلب کالاهایی که داد و ستد می‌شدند، دست ساز بودند و تولید انبوه به وسیلهٔ ماشین سیصد سال بعد از آن مرسوم شد.[۲۵] ونیز و جنووا[۲۶] هر دو از موقعیت سوق‌الجیشی مناسبی برخوردار بودند و در دوران رنسانس مرکز تجارت مدیترانه‌ای بودند.[۲۷]

در شمال اروپا نیز خرید و فروش مواد غذایی شاه (از جمله شاه ماهی نمک سود شده) از جمله فعالیت‌های پر سود اقتصادی بود. این بازرگانان برای مقابله با دزدان دریایی و کنترل این بازرگانی پر سود اتحادیه‌ای هانسایی[۲۸] را پدید آوردند. مراکز مدیریت این اتحادیه در شهرهای لوبک و هامبورگ قرار داشت.[۲۹]

تجارت امروزی بیش از تخصصی شدن مشاغل مرهون رنسانس است. برای مثال، شرکت‌های سهامی امروزی از دوران رنسانس به وجود آمده‌اند یکی از اولین شرکت‌ها، شرکت انگلیسی موسکوی[۳۰] بود که در سال ۱۵۳۳ برای تجارت با روسیه تأسیس شد. موسکوی و سایر شرکت‌ها، مثل شرکت‌های سهامی امروزی برای افزایش سرمایه، سهامشان را تحت عنوان بورس می‌فروختند. به علاوه صرافان دورهٔ رنسانس، بسیاری از کارهای بانکداران امروزی را از جمله پرداخت بهره و تأمین سپرده انجام می‌دادند.[۳۱]
یاکوب (جاکوب) فوگر

در اوایل دوران رنسانس، مهم‌ترین بانکداران که آن‌ها را بانکداران لومبارد[۳۲] می‌نامیدند ساکن شمال ایتالیا بودند که مرکزشان در فلورانس بود که هشتاد شرکت مالی داشت. در قرن پانزدهم، شرکت مدیسی به تنهایی شانزده شعبه تأسیس کرد.[۳۳] ویل دورانت در این باره می‌گوید:

    هشتاد بانک واقع در فلورانس سرمایهٔ سپرده‌شان را به کار می‌انداختند. چک‌ها را پرداخت می‌کردند و نامه‌های اعتباری صادر می‌کردند. فلورانس از قرن سیزدهم تا پانزدهم مرکز مالی اروپا بود.[۳۴]

همچنین یکی از موفق‌ترین بانکداری‌های غیر ایتالیایی متعلق به فوگرهای آلمانی بود. آن‌ها ابتدا با فروش البسه مشهور شدند. سپس با راهنمایی‌های یاکوب فوگر به اوج سعادت رسیدند.[۳۵]
انقلاب‌های فکری عصر رنسانس

تحولات و دگرگونی‌های فکری گوناگونی در عصر رنسانی به‌وقوع پیوست که از نظر اهمیت و شدت تأثیرگذاری به موارد زیر می‌توان اشاره کرد و آنها را پایه‌های اساسی شکل گیری عصر رنسانس دانست.
انقلاب فکری کوپرنیک
نیکلاس کوپرنیک ستاره‌شناس لهستانی

کوپرنیک نظریه زمین مرکزی را مردود شمرد و بجای زمین، خورشید محوری یا خورشید مرکز را قرارداد. بااین نظر زمین دیگر مرکز جهان و انسان نیز دیگر اشرف مخلوقات نبود. این نخستین بحران وجدان انسان غربی بود. زیرا انسان موجودی بود در کیهان بیکران.[۳۶]

انقلاب فکری بزرگی بود زیرا هم با اصول پذیرفته شده نجوم بطلمیوسی در تعارض بود و هم با نص کتاب مقدس. در سال ۱۵۱۴ کوپرنیک دست نوشته کوتاهی را بین دوستان خود توزیع کرد که در آن دیدگاه‌هایش را درباره فرضیه خورشید مرکزی به اختصار بیان کرده بود.

نوشته کوتاه کوپرنیک با استقبال زیادی روبرو شد و او را در جمع دانشمندان اروپایی نام‌آور گردانید اما کوپرنیک هنوز نظریه‌اش را قابل عرضه در محافل علمی نمی‌دانست و سال‌های بعد را صرف تحقیقات دقیق و جمع‌آوری شواهد و مدارک کرد تا به آن اعتبار بیشتری بخشد.

در سال ۱۵۳۳ شهرت کوپرنیک به جایی رسیده بود که آلبرت ویدمانشتات منشی پاپ کلمنت هفتم یک رشته سخنرانی درباره نظریه او برای پاپ و گروهی از کاردینال‌ها در واتیکان ترتیب داد. در ۱۵۳۶ که تحقیقات کوپرنیک به اتمام رسید دیگر در اروپا دانشمندی نبود که درباره نظریه انقلابی او چیزی نشنیده باشد و بسیاری در گوشه و کنار قاره خواستار انتشار آن بودند. او حتی در کلیسا نیز حامیان پرنفوذی داشت؛ کاردینال نیکلاس فون شونبرگ در نامه‌ای خطاب به کوپرنیک نوشت: «... ای مرد فاضل امیدوارم که تقاضای مرا بیجا ندانی ولی مؤکداً از تو استدعا می‌کنم که کشف خود در باب کائنات را در معرض قضاوت دیگر نخبگان جهان قرار دهی و ضمناً در اولین فرصت ممکن شرحی از نظریه خود را همراه با جداول و هرچه که به آن مربوط است برای من ارسال داری...» این نامه تشویق‌آمیز اگر چه برای کوپرنیک بسیار ارزشمند بود ولی کافی نبود تا او را به انتشار نظریه انقلابی‌اش متقاعد کند.

وی همچنان به تکمیل تحقیقات خود ادامه داد تا سال ۱۵۳۹ که با ریاضیدانی به نام گئورگ یواخیم رتیکوس آشنا گردید و او را به شاگردی پذیرفت. این دو با هم نظریه جدید را مطالعه کردند. پس از دو سال رتیکوس با استفاده از اصول تئوری کوپرنیک کتاب ناراتیو پریما را درباره حرکت زمین نوشت و در ۱۵۴۲ به نام کوپرنیک بخشی از پژوهش او در مثلثات را منتشر کرد. در برابر اصرار شدید رتیکوس بالاخره کوپرنیک پذیرفت که شرح کاملی درباره نظریه خود فراهم کند و آن را به نورنبرگ بفرستد تا با نظارت او به چاپ رسد. سرانجام کتاب در ۱۵۴۳ منتشر شد.
انقلاب فکری گالیله
گالیلئو گالیله ستاره‌شناس و فیزیکدان ایتالیایی

شاخص‌ترین متفکر رنسانس گالیله است وی مفهومی تازه از حقایق طبیعت را اعلام کرد که بنیادهای تعالیم کلیسا را متزلزل کرد و فیزیک را مستقل از الهیات ساخت.

گالیله می‌گفت:

    حقیقت طبیعت همواره در برابر چشم‌های ماست. این حقیقت چیزی نیست که یک بار به انبیای بنی اسرائیل و حضرت مسیح وحی شده باشد. حقیقت طبیعت همواره در برابر چشمان ماست. اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت اشکال هندسی یعنی دایره و بیضوی و مثلث و امثالهم است. که در کتاب مقدس سخنی از ریاضی و هندسه به میان نیامده‌است.

گالیله علم فیزیک را سکولار کرد و آن را از الهیات مستقل دانست. تکیه‌گاه علم فیزیک از آن پس خرد انسان بود.[۳۷]

گالیله قانون آونگ را کشف کرده بود قانون آونگ گالیله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار می‌رود مثلاً برای اندازه‌گیری حرکات ستارگان و یا مهار روند کار ساعتها از این قانون استفاده می‌کنند. آزمایش‌های او درباره آونگ آغاز فیزیک دینامیک جدید بود واکنشی که قوانین حرکت و نیروهایی را که باعث حرکت می‌شوند در بر می‌گیرد گالیله در سال ۱۵۸۸ در دانشگاه پیزا مدرک دکتری (استادی) گرفت و در همانجا برای تدریس ریاضیات باقی‌ماند.

گالیلئو گالیله در ۲۵ سالگی دومین کشف بزرگ علمی خود را به انجام رسانید کشفی که باعث از بین رفتن یک نظریه به جا مانده دو هزار ساله شد و دشمنان زیادی برایش افرید در دوران گالیله بخش بسیاری از علوم بر اساس فرضیه‌های فیلسوف بزرگ یونانی – ارسطو که در قرن ۴ پیش از میلاد می‌زیست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامی علوم به شمار می‌آمد هر کس که به یکی از قانونها و قواعد ارسطو شک می‌کرد انسان کامل و عاقلی به شمار نمی‌آمد یکی از قواعدی که ارسطو بیان کرده بود این ادعا بود که اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط می‌کنند گالیله ادعا می‌کرد که این قاعده اشتباه است به طوری که می‌گویند او برای اثبات این خطا از استادان هم دانشگاهی خود دعوت به عمل آورد تا به همراه او به بالاترین طبقه برج مایل پیزا بروند گالیله دو گلوله توپ یکی به وزن ۵ کیلو و دیگری به وزن نیم کیلو با خود برداشت و از فراز برج پیزا هر دو گلوله را به طور همزمان به پایین رها کرد در کمال شگفتی تمام حاضران در صحنه مشاهده کردند که هر دو گلوله به طور همزمان به زمین رسیدند گالیله به این ترتیب یک قانون فیزیکی مهم را کشف کرد (سرعت سقوط اجسام به وزن آنها بستگی ندارد).

بعدها این اصل که به قانون سقوط آزاد یا اصل هم ارزی معروف شد، اساس فیزیک مدرن را بنا نهاد. آلبرت اینشتین، تئوری معروف خود نسبیت عام را بر پایه درستی همین اصل نگاشته‌است.

گالیله همچنان موفق به ساختن یک نوع دوربین گردید ولی این دستگاه قدرت زیادی نداشت اما مطلب مهم این بود که اصل اختراع کشف شده بود و ساختن دوربین قوی تر فقط کار فنی بود. این دوربین به رئیس حکومت «ونیز» تقدیم شد و در کنار ناقوس سن مارک گذاشته شد سناتورها و تجار ثروتمند در پشت دوربین قرار گرفتند و همگی دچار حیرت و تعجب شدند چون آنها خروج مؤمنین را از کلیسای مجاور و کشتی‌هایی را که در دورترین نقاط افق در حرکت بودند مشاهده نمودند ولی گالیله فوراً دوربین را به طرف آسمان متوجه ساخت مشاهده مناظری که تا آن زمان هیچ چشمی قادر به تماشای آن نبود شور و شعفی فراوان در گالیله به وجود آورد گالیله مشاهده نمود که ماه بر خلاف گفته ارسطو که آن را کره‌ای صاف و صیقلی می‌دانست پوشیده از کوه‌ها و دره‌هایی است که نور خورشید برجستگی‌های آنها را مشخص تر می‌سازد به علاوه ملاحظه نمود که چهار قمر کوچک به دور سیاره مشتری در حرکت هستند و بالاخره لکه‌های خورشید را به چشم دید دانشمند بزرگ در سال ۱۶۱۰ تمام این نتایج را در جزوه‌ای به نام «کتاب قاصد» آسمان انتشار داد که موجب تحسین و تمجید بسیار گشت ولی انتشار کتاب قاصد آسمان فقط تحسین و تمجید همراه نداشت بلکه جمعی از مردم بر او اعتراض کردند و از او می‌پرسیدند چرا تعداد سیارات را ۷ نمی‌داند و حال آنکه تعداد فلزات ۷ است و شمعدان معبد ۷ شاخه دارد ودر کله آدمی ۷ سوراخ موجود است گالیله در جواب تمام سؤالات فقط گفت با چشم خود در دوربین نگاه کنید تا از شما رفع اشتباه شود.

مشاهدات و پژوهشهای گالیله او را به این وادی رهنمون شدند که فرضیه‌های علمی را که بر اساس آنها زمین در مرکزیت عالم قرار داشت و خورشید و ستارگان به دور آن می‌گشتند مردود می‌شمرد. نزدیک به نیم قرن پیش از آن کوپرنیک اثر بزرگ خود را که طی آن ثابت کرد خورشید در مرکز دستگاه ستاره‌ای ما ست و زمین و سیاره‌ها به دور آن می‌گردند- در معرض اذهان عموم قرار داده بود.
انقلاب فکری دکارت
رنه دکارت ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی

سومین انقلاب فکری را دکارت براه انداخت، دکارت عقل بشر را به‌جای کتاب مقدس و سنت پاپ و کلیسا و فرمانروا قرار داد. با این کار دکارت سوژه بزرگی آفرید.[۳۸]

در اروپای غربی فلسفه دکارت خرافات را از میان برداشت و عصر «اندیشه‌های روشن و متمایز» آغاز گشت. دیگر همه چیز را با محک عقل می‌سنجیدند حتی محتویات کتاب مقدس انجیل در عصر ایمان جایش را به عصر خرد داد. روش دکارت برای پژوهش طبعیت روش قیاسی و استنتاجی بود.

نیوتن منحیث وارث دستاوردهای گالیله و کپلر (رصد خانه) پا به عرصه می‌گذارد، قانون گالیله در خصوص سقوط آزاد اجسام و قوانین کپلر را در قانون جاذبه عمومی یگانه کرد، روش نیوتن روش تحلیلی و استقرایی بود.

در دوران دکارت، بزرگترین مانع در برابر مردم عادی برای فکر کردن، خرافات تحمیل شده از طرف کلیسا بود، که مگر آنکه کسی همه صفحات فلسفه‌های قرون وسطی را نیاموخته باشد، نمی‌تواند برروی سؤالات فلسفی بیندیشد. در نتیجه، مردم نیاز داشتند که یاد بگیرند که درباره این ستون‌های جهل شک کنند، قبل از آنکه تفکر فلسفی جدیدی را برپا کنند. این هدفی است که کتاب تأمل اندیشمندانه درباره فلسفه اولی[۳۹] دکارت در برابر خود قرار داده‌است.

شکاکیون به شک و تردید معروف بودند، و همه می‌دانستند که تفکر و اندیشه آنها، نمی‌توانست فلسفه مثبتی برای زندگی «مطمئن» به بار آورد. از سوی دیگر، جستجو برای یقین، مترادف با قبول اصول منظم کلیسا، و فلاسفه اش یعنی فلاسفه اسکولاستیک بود. مع‌هذا، دکارت، «شک برای یقین»، که برای عموم هم گیرا بود را، ترویج می‌کرد، و در نتیجه آن، مبانی تقسیم بندی روحانی متخصص و فرد عادی لائیک نیز به لرزه می‌افتاد. او می‌نویسد:

    نه آنکه من شکاکیون را تقلید کنم، که شک را بخاطر خود شک انجام می‌دهند، و همیشه می‌خواهند که بی تصمیم باقی بمانند، بالعکس، هدف من رسیدن به یقین بود، و کنار زدن زمین و شن روان، تا که به تخته سنگ یا خاک رس برسم.

بنابراین، نوع شک دکارت، توان آن‌را داشت که عمومی تر شود، در مقایسه با شک شکاکیون، که اساساً برای عده‌ای روشنفکر می‌توانست جذابیت داشته باشد. دکارت بسیار محتاط است، تا که قواعد رفتاری و اخلاقی را قبل از تأمل اندیشمندانه[۴۰] معین کند. همه راهنماها لازم برای فرد لائیک، برای چنین راه‌پیمایی فلسفی مهم هستند، تا که از سرگردانی اجتناب شود. با پیش فرض این شرایط اولیه در کتاب بحث درباره متد است که وی حرکت مورد نظرش را در کتاب تأمل اندیشمندانه درباره فلسفه اولی[۴۱] توصیف می‌کند.

در کتاب «تأمل اندیشمندانه»، ابتدا وی درباره حواس شک می‌کند. اما حرکت مهم وی، در گام دوم که شک کردن به خدا است، «آیا خدائی وجود دارد...؟» و حتی شک می‌کند که آیا خدا فریب دهنده‌است، وقتی می‌نویسد:

    ... من بایستی آزمایش کنم که آیا خدا وجود دارد، و اگر هست، اینکه آیا می‌تواند فریبکار باشد یا نه.

در عصری که دکارت در آن زندگی می‌کرد، این بزرگ‌ترین گناه بود که به وجود خدا شک شود، تا چه رسد به آنکه درباره خدا بمثابه فریبکار فکر شود. فرانسیس بیکن، پدر امپریسیسم و هم دوره دکارت، کار را برای خود آسان کرده بود، با گفتن آنکه فلسفه بایستی فقط بر روی استدلال تکیه کند، در صورتیکه الهیات از طریق اعتقاد قابل شناخت است، و به این صورت بیکن از رودررویی با کلیسا اجتناب کرده بود. در مقایسه، دکارت، از سوی دیگر، هدف خود را دقیقاً بر روی ممنوع‌ترین شک جامعه خود می‌گذارد، یعنی برای جامعه، اندیشه مستقل را بروشنی در برابر عموم به نمایش می‌گذارد. بسیاری از منقدان، به نتیجه گیری خدامنشانه دکارت درباره اعتقاد، و نیز به عملکرد و کوشش‌های وی برای سازش کلیسا و علم اشاره می‌کنند، و این‌ها را به‌عنوان دلیل بر ناصادق بودن دکارت در حرکت بالا در رابطه با شک در وجود خدا می‌دانند. چه منقدین درست گویند و چه نه، و صرفنظر از نتیجه گیری خود دکارت از بحثی که طرح کرده‌است، و با اینکه درک خودش اساساً محافظه‌کارانه بوده است،، این واقعیت غیر قابل انکار است که برخورد دکارت در شک و حتی مشاهده خدا به‌عنوان یک فریبکار، اعتقادات مذهبی زمان خود را به‌طور جدی تهدید و به لرزه درآورده‌است. وقتی عامه مردم چنین برخوردی با خدا را جایز بشمارند، عملأ این حرکت می‌تواند به کفر انجامد، صرفنظر از آنکه جواب‌های مقابل بحث اولیه هر قدر هم قانع کننده باشند. در واقع این طرح فکری، دقیقاً نطفه انقلاب دکارتی بود، گرچه این تحول از طریق شاید یک محافظه کار آغاز شد، یعنی خود شخص دکارت! جرئت به شک درباره اعتقادات غالب در جامعه، همانقدر برای تشویق اندیشه مستقل لازم بود، که به رسمیت شناختن برابری ظرفیت استدلال در انسان‌ها.
تاریخ رنسانس
دانته آلیگیری
قرن ۱۴ میلادی

    حدود سال ۱۳۰۷ دانته نوشتن کمدی الهی را آغاز می‌کند.[۴۲]
    سال ۱۳۴۱ مجلس سنای روم به پترارک لقب شاعر دربار می‌دهد.[۴۳]
    سال ۱۳۴۹ بوکاچیو نوشتن دکامرون را آغاز می‌کند.[۴۴]
    حدود سال ۱۳۴۹ پترارک سونات‌هایش را در ترانه‌ها گردآوری می‌کند.[۴۵]
    سال ۱۳۸۰ ونیز، جنووا را شکست می‌دهد.[۴۶]
    حدود سال ۱۳۸۷ چاوسر داستان‌های کانتربری را آغاز می‌کند.
    سال ۱۳۹۷ خانواده مدیچی در فلورانس بانکی را تاسیس کرده و شروع به اندوختن ثروت کلانی می‌کنند.[۴۷]

قرن ۱۵ میلادی

    سال ۱۴۰۱ اتحادیه صنفی بازرگانان پشم فلورانس، مسابقه‌ای را برای طرح جدید برای درهای باپتیستری، کلیسایی در فلورانس، راه می‌اندازند و لورنتسو گیبرتی برنده می‌شود و فیلیپو برونه لسکی، نایب قهرمان مایوس، مشغول مطالعه ویرانه‌های روم باستان می‌شود.[۴۸]

یوهانس گوتنبرگ اولین مخترع ماشین چاپ و کلاً صنعت آن در اروپا
لورنتزوی مدیچی حاکم فلورانس.

    سال ۱۴۱۹ برونه اسکی بیمارستان فاندلینگ (کودک بی سرپرست) در فلورانس را طراحی کرده که نخستین بنای معماری رنسانس به شمار می‌رود. در سال بعد او گنبدی بدیع و بزرگ را برای کلیسای جامع فلورانس طراحی می‌کند.
    سال ۱۴۲۱ پرنس هنری دریانورد، برای یافتن راه دریایی هند از طریق آفریقا کشتی‌های پرتغالی را به جنوب می‌فرستد.
    سال ۱۴۳۰ دوناتلو، مجسمه ساز بزرگ فلورانسی، مجسمه پر نفوذ و موثر خود داوود را به پایان می‌رساند.[۴۹]
    سال ۱۴۳۴ کوزیمو دِ مدیچی حاکم فلورانس می‌شود.[۵۰]
    سال ۱۴۳۹ فرهنگستان افلاطونی پایه گذاری می‌شود؛ اولین سپاه آماده در فرانسه تشکیل می‌شود.
    سال ۱۴۴۱ تجارت برده‌های آفریقایی آغاز می‌شود.
    حدود سال ۱۴۵۰ چاپ اختراع می‌شود و یوهانس گوتنبرگ آلمانی، کارگر چاپخانه، نخستین کتب چاپ شده به وسیله حروف متحرک در اروپا را منتشر می‌کند.
    سال ۱۴۵۰ اتحاد سیاسی میان جمهوری‌های فلورانس، میلان و ناپل، موجب برقراری ثبات در ایتالیای عهد رنسانس می‌گردد.
    سال ۱۴۵۲ لورنتسو گیبرتی، سری دوم از درهای کلیسای بایتیستری فلورانس را به پایان می‌رساند. میکل آنژ آن‌ها را «دروازه‌های بهشت» می‌نامد..
    سال ۱۴۵۳ قسطنطنیه به دست ترک‌های عثمانی می‌افتد ودانشمندان بیزانس به همراه آوارگان یونانی زبان به ایتالیا می‌گریزند و نسخه‌های خطی کلاسیک با ارزشی را با خود می‌برند.
    سال ۱۴۶۱ لویی یازدهم پادشاه فرانسه می‌شود.
    سال ۱۴۶۹ لورنتزوی مدیچی حاکم فلورانس می‌شود.[۵۱]
    سال ۱۴۷۹ فردیاند و ایزابلا سلطنت‌های آرگون و کاستیل را متحد می‌کنند تا اسپانیا به وجود آید.
    سال ۱۴۸۳ ترجمهٔ آثار افلاطون که توسط فیچینو صورت گرفته منتشر می‌شود.
    سال ۱۴۸۵ هنری هفتم، اولین پادشاه تودورها به سلطنت انگلستان می‌رسد.
    سال ۱۴۸۶ پیکو خطابه‌ای در مورد شاٴن انسان می‌نویسد.
    سال ۱۴۹۲ کریستوف کلمب که سفر دریایی‌اش را از اسپانیا آغاز کرده به آمریکا می‌رسد.
    سال ۱۴۹۴ آلبرشت دورر هنرمند آلمانی برای نخستین بار از فلورانس دیدن می‌کند.[۵۲]
    سال ۱۴۹۵-۱۴۹۷ لئوناردو داوینچی تابلوی شام آخر را نقاشی می‌کند.
    حدود سال ۱۴۹۷ جان کابوت سفر دریایی‌اش را از انگلستان آغاز می‌کند و جزیرهٔ نیوفاوندلند و نووااسکوتیا را کشف می‌نماید.
    سال ۱۴۹۸ واسکو دوگامای پرتغالی از راه دریا با دور زدن آفریقا به هند می‌رسد.
    سال ۱۴۹۸ جیرولامو ساونارولا راهب با نفوذ فلورانس، پس از چهار سال فرمانروایی، اعدام می‌شود..[۵۳]
    سال ۱۴۹۹ میکل آنژ مجسمهٔ سوگ مریم را به پایان می‌رساند.

قرن ۱۶ میلادی

    سال ۱۵۰۴ میکل آنژ مجسمهٔ داوود را به پایان می‌رساند.[۵۴]
    سال ۱۵۰۴ لئوناردو داوینچی، تابلوی مونالیزا که تصویر همسر یک مقام فلورانسی است را نقاشی می‌نماید.[۵۵]
    سال ۱۵۰۷ اولین نقشه‌ای که سرزمین جدید را به صورت یک قارهٔ مجزا تحت عنوان آمریکا نشان می‌دهد، پدید می‌آید.
    سال ۱۵۰۹ اراسموس در ستایش دیوانگی را منتشر می‌کند.[۵۶]
    سال ۱۵۱۲میکل آنژ نقاشی سقف کلیسای سیکستینی در واتیکان رم را پس از چهار سال به پایان می‌رساند.[۵۷]
    سال ۱۵۱۳ ماکیاولی کتاب شهریار (The Prince) را می‌نویسد.[۵۸]
    سال ۱۵۱۷ مارتین لوتر نود و پنجمین فرضیه‌اش را تهیه می‌کند و با اعتراضات خویش، آغازگر جنبش اصلاح دینی می‌گردد.[۵۹]
    سال ۱۵۱۹ لئوناردو داوینچی در فرانسه و در کاخی که فرانسوای اول پادشاه فرانسه به او داده بود، از دنیا می‌رود.[۶۰]
    سال ۱۵۲۱ مارتین لوتر توسط کلیسای کاتولیک تکفیر می‌شود[۶۱] ; هرنان کورتز بر آزتک‌ها چیره می‌گردد.
    سال ۱۵۲۲ سفر ماژلان اولین گردش به دور زمین را از طریق دریا تکمیل می‌کند.[۶۲]
    سال ۱۵۳۰ کالج فرانسه بنیانگذاری می‌شود.
    سال ۱۵۳۳ فرانسیسکو پیزارو بر اینکاها فاتح می‌شود.
    سال ۱۵۳۴ کارتیه خلیج سنت لورنس را کشف می‌کند و کانادا را برای فرانسه مطالبه می‌کند.
    سال ۱۵۴۳ کتاب گردش اجرام آسمانی نوشتهٔ کپرنیک که در آن ادعا می‌کند خورشید مرکز منظومه شمسی می‌باشد، نه زمین[۶۳] و در باب ساختمان بدن انسان نوشتهٔ وزالیوس منتشر می‌شود.[۶۴]
    سال ۱۵۴۵ گیرولامو کاردانو، اولین کتاب جبر امروزی را تحت عنوان هنر بزرگ منتشر می‌کند.
    سال ۱۵۶۴ گالیلئو گالیله در شهر پیزای ایتالیا و ویلیام شکسپیر در شهر استراتفورد انگلیس متولد می‌شود.
    سال ۱۵۶۹ اولین نقشه‌هایی که در آن‌ها از نقشه کشی مرکاتور استفاده شده بود منتشر می‌شود.
    سال ۱۵۸۲ تقویم گریگوری ابداع می‌شود.
    سال ۱۵۸۶ سیمون استوین رقم اعشاری را ابداع می‌کند.
    سال ۱۵۸۷ اولین نمایش نامهٔ کریستوفر مارلو، تیمور لنگ بزرگ، روی پرده می‌آید.
    سال ۱۵۸۸ انگلیسی‌ها آرمادای اسپانیایی را شکست می‌دهند.
    حدود سال ۱۵۸۹ شکسپیر نمایش نامه نویسی را با نوشتن سه قسمت هنری ششم آغاز می‌کند.
    سال ۱۵۹۰ میکروسکوپ مرکب در میدل‌بورخ شهری در جنوب هلند اختراع می‌شود.[۶۵]
    سال ۱۵۹۱ گالیله در باب حرکت را می‌نویسد و فرانسوا ویت زبانی را برای جبر معرفی می‌کند.
    سال ۱۵۹۶ رنه دکارت در شهر لاهه، از توابع ایالت تورن فرانسه متولد می‌شود.[۶۶]

قرن ۱۷ میلادی

    حدود سال ۱۶۰۰ شکسپیر، هملت را می‌نویسد[۶۷] ; کمپانی هند شرقی بریتانیا پایه گذاری می‌شود.[۶۸]
    سال ۱۶۰۲ کمپانی هند شرقی هلند پایه گذاری می‌شود.
    سال ۱۶۰۵ اولین قسمت دون کیشوت[۶۹] اثر سروانتس منتشر می‌شود و سرفرانسیس بیکن ارزش و ترقیات علوم را می‌نویسد.[۷۰]
    سال ۱۶۰۷ انگلیسی‌ها در جیمز تاون ویرجینیا ساکن می‌شوند.
    سال ۱۶۰۸ تلسکوپ اختراع می‌شود.
    سال ۱۶۰۹ تا ۱۶۱۰ کپلر ستاره‌شناسی نوین را منتشر می‌کند.[۷۱] گالیله یک تلسکوپ می‌سازد و سطح ماه را مشاهده می‌کند، چهار قمر مشتری را کشف می‌کند و در مورد سیارهٔ زهره تحقیق می‌کند.[۷۲]
    سال ۱۶۱۵ دومین قسمت دون کیشوت نوشتهٔ سروانتس منتشر می‌شود.
    سال ۱۶۲۰ سر فرانسیس بیکن ارغنون نو را می‌نویسد.[۷۳]
    سال ۱۶۳۲ تا ۱۶۳۳ گالیله محاوره دربارهٔ دو منظومهٔ بزرگ جهان را منتشر می‌کند که کلیسا آن را بدعت گذاری قلمداد می‌کند. گالیله آشکارا پیروی از مکتب کپرنیک را انکار می‌کند.[۷۴]
    سال ۱۶۳۷ دکارت گفتار در روش را منتشر می‌کند. او با کشف رابطهٔ بین جبر و هندسه و ابداع مفهوم دستگاه مختصات انقلابی بسیار بزرگ در ریاضیات پدید می‌آورد و روشی را پایه گذاری می‌کند که به هندسه تحلیلی موسوم است.

فلسفه نوافلاطونی

فلسفه افلاطونی نوین یا نوافلاطونی (به انگلیسی: Neoplatonism) آخرین مکتب فلسفه یونان بود. فلوطین، فیلسوف یونانی، شکل قطعی فلسفه افلاطونی نوین را در قرن سوم میلادی به آن بخشید. فلاسفه دنیای کهن و همچنین فلاسفه دوران رنسانس که امروزه «نوافلاطونی» طبقه بندی می‌شوند، خودشان را «افلاطونی» می‌خواندند.

نمایش‌نامه

نمایش‌نامه (به انگلیسی: play or stageplay)، پی‌یس (به فرانسوی: Pièce de théâtre) به متن قابل اجرا در تئاتر (نمایش) گفته می‌شود. نمایشنامه معمولاً در قالب گفتگو بین شخصیت‌ها نوشته می‌شود. به نویسندهٔ این متن نمایش‌نامه‌نویس می‌گویند.

مکان و زمان رخ دادن حوادث و نیز توضیح درباره صحنه قبل از نوشتن متن نمایش اهمیت دارند. در نمایشنامه حالات چهره بازیگر نیز ذکر می‌شود. هر پرده از نمایش شامل بخش‌های مختلفی ست که ساختار نمایش‌نامه را تشکیل می‌دهند.
کتاب‌شناسی نمایش‌نامه‌نویسی به زبان فارسی

در جدول زیر کتاب‌هایی که دربارهٔ نمایش‌نامه‌نویسی به زبان فارسی منتشر شده‌اند فهرست شده است:
تاریخ     عنوان     نویسنده     مترجم     ناشر     توضیح
۱۳۸۶     راهنمای عملی نمایشنامه‌نویسی     نوئل گریگ     مصطفی امینی     نشر افراز     کتاب آموزشی نمایش‌نامه‌نویسی با ۱۲۹ تمرین کاربری