اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

تلسکوپ فضایی هابل

تلسکوپ فضایی هابل (به انگلیسی: Hubble Space Telescope) به اختصار HST تلسکوپی است که در سال ۱۹۹۰ توسط شاتل دیسکاوری در مدار گردش قرار گرفت. نام این تلسکوپ از نام فضانوردی به نام ادوین هابل گرفته شد. اگر چه هابل اولین تلسکوپ فضایی نبود ولی یکی از بزرگترین و پرکاربرد ترین ها به شمار می آید. HST یک برنامه مشترک بین ناسا و سازمان فضایی اروپا می باشد.[۱]

محتویات

    ۱ پیشینه و تعمیرات
    ۲ کیفیت تصاویر هابل
    ۳ تجهیزات هابل
    ۴ کنترل زمینی هابل
        ۴.۱ اتاق کنترل هابل
    ۵ دید هابل و کیفیت آیینه آن
    ۶ فعالیت‌های ترویجی
    ۷ اکتشافات و دستاوردها
    ۸ جانشین هابل
    ۹ پانویس
    ۱۰ منابع
    ۱۱ جستارهای وابسته
    ۱۲ پیوند به بیرون

پیشینه و تعمیرات
پرتاب هابل به فضا

اولین طرح تلسکوپ فضایی در سال ۱۹۲۳ تدوین شد. در دهه ۷۰ میلادی روی هابل سرمایه گذاری شد و قرار شد در سال ۱۹۸۳ در مدار قرار گیرد اما پروژه با تاخیر فنی و مشکل بودجه چند سالی عقب افتاد. وقتی در سال ۱۹۹۰ ماموریت آن شروع شد دانشمندان دریافتند که آینه اصلی آن در جای مناسب خود قرار نگرفته و به شدت کارایی آنرا کاهش داده است. با این همه در سال ۱۹۹۳ به کیفیت مورد نظر دانشمندان رسید و عملیات خود را آغاز کرد. هابل اولین تلسکوپی است که می توان آن را در فضا تعمیر کرد و تا کنون حدود ۴ بار روی آن تعمیرات صورت گرفته است.[۱]

آخرین ماموریت تعمیراتی هابل در سال ۲۰۰۲ میلادی انجام شد. در این ماموریت با تعویض بخش‌هایی از تلسکوپ فضایی، کارایی آن به میزان زیادی افزایش یافت. در این ماموریت صفحات خورشیدی تلسکوپ فضایی که آسیب دیده بودند، تعویض شدند. منبع تغذیهٔ نیروی الکتریکی که انرژی تلسکوپ را فراهم می‌کرد به کلی تعویض شد و برای این کار برق تلسکوپ فضایی برای اولین بار در فضا قطع شد و ارتباطش با مرکز کنترل و فرماندهی روی زمین هم همینطور. همچنین در این مأموریت، دوربین فروسرخ NICMOS که به دلیل مشکل سیستم خنک‌کننده بلااستفاده مانده بود، تعمیر و راه‌اندازی شد. علاوه بر همهٔ این اصلاحات مهندسان ناسا دوربین بسیار قوی جدید خود موسوم به دوربین پیشرفتهٔ نقشه برداری را روی تلسکوپ فضایی نصب کردند. عکسهای خارق العادهٔ این دوربین، تا مدتها مورد بحث مجامع علمی جهان بود. تلسکوپ فضایی هابل هم مانند بسیاری از ماموریتهای فضایی موفق دیگر بیشتر از آنچه که پیش‌بینی می‌شد، کار کرده‌است و زمزمه‌ها دربارهٔ بازنشستگی‌اش به گوش می‌رسد. در مورد زمان پایان کار هابل و چگونگی پایان کارش حرفها متفاوت است. اما چیزی که آشکار است این است که تا تلسکوپ فضایی بعدی آمادهٔ رفتن به فضا نباشد، این اتفاق نمی‌افتد. در روز شنبه ۱۶ مه ۲۰۰۹ تلسکوپ فضایی هابل تعمیر اساسی شد. این اولین تعمیر یک شی فضایی است شامل تعویض برخی باتری‌های آن و همچنین دوربین اصلی آن است. انتظار می‌رود پس از این تعمیر این تلسکوپ بتواند ۸ سال دیگر نیز کار کند.[۲]
کیفیت تصاویر هابل

گرفتن عکس‌های رنگی با تلسکوپ فضایی هابل بسیار پیچیده تر از گرفتن این عکس‌ها با دوربین معمولی است. در اولین تفاوت آن است که هابل هرگز از فیلم رنگی استفاده نمی‌کند بلکه با استفاده از آشکارسازهای الکترونیکی خود نور را از فضا جمع آوری و ثبت می‌کند. این آشکارسازها عکس‌های کیهانی را به صورت رنگی تولید نمی‌کنند و عکس‌ها در مرحله اول سیاه و سفیداند. عکس‌های نهایی از ترکیب چند عکس سیاه و سفید که رنگ آنها در زمان پردازش به آنها اضافه شده‌است، به وجود می‌آیند. رنگها در عکس‌های هابل، که به دلایل مختلف به وجود می‌آیند، همواره همانچیزی نیستند که ما از نزدیک می‌دیدیم(اگر می‌توانستیم آن اجرام را در سفینه فضایی و از نزدیک ببینیم.) ما بعضی مواقع از رنگ به عنوان یک ابزار استفاده می‌کنیم به این دلیل که یا باعث بهتر دیدن جزئیات می‌شوند و یا تصور و دیدن آن‌ها رنگ‌ها از عهده چشم انسان خارج است. یک عکس نوعی هابل از ترکیب چند عکس سیاه و سفید به نمایندگی رنگ‌های مختلف نور به وجود می‌آید. پنج ابزار دقیق تلسکوپ هابل – دوربین‌ها، طیف نگارها و حسگرهای رهنمایی بسیار دقیق – به طور هماهنگ و یا مجزا از هم کار می‌کنند تا عکس‌های عالی را از دورترین نقاط هستی به ما برسانند. هر کدام از ابزارها برای مشاهده جهان از راهی منحصربه‌فرد در نظر گرفته شده‌اند.[۱]
تجهیزات هابل
نوشتارهای اصلی: دوربین پیشرفته نقشه‌برداری، دوربین میدان باز هابل، دوربین سیاره‌ای هابل، دوربین فروسرخ، و دوربین طیف‌نگار

در اینجا تعدادی از ابزارهای مهم هابل در حال و گذشته، و کار آن‌ها را به طور مختصری بررسی می‌کنیم:[۱]

    دوربین پیشرفته نقشه برداری: که در مارس سال ۲۰۰۲ میلادی نصب شده‌است، نشانگر نسل سوم ابزارهای دقیق، که روی هابل نصب شده می‌باشد. این دوربین در کنار دیگر وظایف به مشاهده و بررسی آب و هوا در روی دیگر سیارات منظومه شمسی، مشاهده و نقشه برداری از کیهان و همچنین مطالعه نوع و چگونگی توزیع ستارگان می‌پردازد.
    دوربین میدان باز و سیاره‌ای هابل: زحمت کش‌ترین ابزار در تهیه مشهورترین عکس‌های هابل است. این دوربین مانند دوربین اصلی هابل برای مشاهده همه چیز به کار می‌رود. در زیر دو عکس از عکس‌های بسیار پر تعداد آن را می‌بینیم.
    دوربین فروسرخ و طیف نگار: که می‌تواند چند هدف را هم‌زمان طیف نگاری کند، آشکارساز گرمای هابل است حساسیت آن به امواج فروسرخ باعث شده‌است که این دوربین برای مشاهده اجرام مبهم آسمانی مانند گازها و غبار میان ستاره‌ای و همچنین مشاهده دقیق ژرفترین قسمت‌های جهان بسیار کارآمد باشد.
    طیف نگار عکاسی تلسکوپ فضایی: ابزار گردانی بود که تا حدودی مانند یک منشور، نوری که از اجرام آسمانی به تلسکوپ می‌رسد را به رنگهای به وجود آورنه آن تجزیه می‌کند. در سال ۲۰۰۴ مشکلی برای آن پیش آمد و از ادامه فعالیت آن جلوگیری کرد البته این ابزار قابل تعمیر است و می‌تواند در ماموریت‌های بعدی تعمیر شود.
    حسگرهای راهنمایی دقیق هابل: ابزارهای هدف گیری هستند که به سوی ستارگان راهنما قفل می‌شوند و موقعیت نسبی آنها را نسبت به سوژه در حال مشاهده می‌سنجند. کار تنظیمی که این ابزارها انجام می‌دهند باعث می‌شود هابل در حالت نشانه گیری درست بماند. همچنین این حسگرها برای انجام اندازه گیری‌های آسمانی به کار می‌روند.

نمودار مدار تلسکوپ هابل

    دوربین سوژه‌های کم نور: دستگاه مخابره عکس هابل بود. عکس‌هایی که از میدان‌های دید بسیار کوچک گرفته شده بودند با تمام جزئیات ضبط می‌کرد. این ابزار در سال ۲۰۰۲ جای خود را به دوربین پیشرفته نقشه برداری داد.

کنترل زمینی هابل

تمام فعالیت‌های تلسکوپ فضایی هابل توسط پایگاه‌های زمینی کنترل می‌شوند. نقطه مرکزی تمام عملیات‌ها تیم عملیات پرواز است که در مرکز پرواز فضایی گودارد واقع در مریلند، قرار دارد.[نیازمند منبع]
اتاق کنترل هابل

وظایف قسمت عملیات پرواز:[۱]

    کنترل وضعیت سیستم های مکانیکی، الکتریکی و مدیریت داده‌ها و بخش‌های کوچکتر
    جستجو برای هر چیز غیرعادی در رفتارهای هابل
    تعیین برنامه و مسیر کاری اجزای مختلف
    مدیریت ارتباطات
    استفاده سیستم راهنمایی ستاره‌ای

کار قسمت عملیات پرواز هابل به صورت شبانه روزی و هفت روز هفته می‌باشد. مهندسان و تکنیسین‌های مخصوص آموزش دیده که تیم عملیات پرواز را تشکیل می‌دهند در شیفت‌های چرخشی با سه یا چهار نفر در هر نوبت کار می‌کنند. یک روز کاری به کنترل، نشانه روی تلسکوپ، نظارت بر رفتار آن پشت میز فرمان و جستجوی هر چیز غیر عادی در کارهای فنی می‌گذرد.[۱] کنترل کنندگان زمینی حتی از مدت ماموریت‌های سرویس همیشگی نیز مشغول تر می‌شوند. کمی پس از پرتاب شاتل کنترل کننده‌ها ماموریت‌های علمی هابل را متوقف می‌سازند. برای آماده کردن تلسکوپ بزرگ برای گرفتن آن (با شاتل) و بودن در مکان مقرر، آنها دهانه هابل را می‌بندند و آنتن تقویت بلند آن مخفی می‌گردد. بعد از گرفتن هابل ونصب تجهیزات جدید روی آن توسط فضانوردان، کنترل کننده‌ها فوراً آنها را آزمایش می‌کنند. بعداً، کنترل کننده‌ها وارسی و آزمایش‌های جزیی تری روی آن انجام می‌دهند. بعد از هر ماموریت سرویس، تیم عملیات پرواز آنتن تقویتی و دریچه اصلی را باز می‌کنند. آنها سپس تمام ابزارهای قبلی و جدید را دوباره راه اندازی می‌کنند.[۱]
دید هابل و کیفیت آیینه آن
آینه پشتیبان، کداک، پشتیبانی از ساختار درونی آن دیده می شود به دلیل آن است که با یک سطح بازتابنده پوشش داده نشده است.

مکان هابل بالای جو زمین است. اگر جه این مکان دارای برتریهای زیادی است، اما این نکته فقط قسمتی از جواب این سؤال است. بدون دید قوی، هابل نمی‌توانست چنین عکس‌های مفیدی را از مکان‌های بی همتا بگیرد. چشم‌های هابل در حقیقت سیستمی هستند که مجموعه نوری تلسکوپ نام دارند. این سیستم از دو آینه تشکیل می‌شود. سیستم نوری هابل یک طرح درست نوری موسوم به Ritchey-Chretien گاسگرین است که در آن شکل و طراحی مخصوص دو آینه عکس‌هایی از بزرگ‌ترین میدان دید ممکن را کانونی می‌کنند. آیینه‌های هابل بسیار صاف هستند و سطحی به دقت شکل داده شده برای بازتاب نور دارند. آنها با تراش شیشه با ساینده‌ها به وجود آمده‌اند بطوری که سطحشان بیشتر از یک هشتصد هزارم در یک اینچ از شکل منحنی انحراف ندارد. اگر آینه اصلی هابل قطری هم اندازه با قطر زمین داشت، ارتفاع بزرگ‌ترین برآمدگی آن تنها شش اینچ می‌شد.[۱]
فعالیت‌های ترویجی

ای‌اس‌ای پادکستی ویدیویی به نام هابل‌کست Hubblecast منتشر می‌کند، که هدف‌اش آموزش مسائل علمی برای عموم است.[نیازمند منبع]
اکتشافات و دستاوردها
نوشتارهای اصلی: زمینه ژرف هابل و زمینه فراژرف هابل
پرونده:Hubble Space Telescope Flies.ogvپخش رسانه
ویدئو از تلسکوپ هابل

    هابل به حل بسیاری از مشکلات نجوم که دانشمندان قبل از در مدار قرار گرفتن آن با آنها دست و پنجه نرم می کردند کمک کند.
    این تلسکوپ توانست فاصله میان ستارگان را دقیق تر اندازه گیری کرده و سرعت گسترش جهان را تنها با ۱۰ درصد خطا تخمین بزند.
    همچنین هابل توانست سن جهان و راهی در پیشه رو دارد را اندازه گیری و به دست دهد که این نتایج ناقض بسیاری از نظریات قبلی بود.
    تصاویر با دقت بالای این تلسکوپ امکان مشاهده چگونگی شکل گیری سیاه چاله ها را در کهکشان های نزدیک به ما را فراهم کرد و نیز توانست کهکشان هایی را که میلیاردها سال نوری از ما فاصله دارند را آشکار سازی کرده و درهای جدیدی از علم را برای دانشمندان بگشاید.[۱]
    هابل هر روز بین ۱۰ تا ۱۵ گیگابایت تصویر برای ستاره شناسان ارسال می کند. حجم این داده ها تا کنون بیش از ۱۰ ترابایت بوده است.
    هابل بیش از ۴۰۰۰۰۰ رصد جداگانه از اجرام آسمانی به عمل آورده است.
    هزاران مقاله نجوم بر اساس اطلاعات هابل نوشته شده است.
    هابل اولین تلسکوپ نوری بود که توانست از یک سیاه چاله تصویر برداری کند. این سیاه چاله جرمی معادل چندیدن میلیارد برابر خورشید دارد.
    هابل برای اولین بار تصاویری واضح از تولد و مرگ ستارگان ارائه داد.
    در سال ۱۹۹۴ هابل از برخورد ستاره ای دنباله دار با مشتری تصویربرداری کرد.
    دور ترین و قدیمی ترین اجرام آسمانی نسبت به زمین که تا کنون نور آنها به زمین رسیده است نیز توسط هابل ثبت شده اند.[۳]
    ثبت تصویری با فاصله ۱۳ میلیارد سال نوری از زمین [۴]
    در ۹ ژانویه ۲۰۱۳ دورترین ابرنواختر شناخته شده، توسط تلسکوپ هابل کشف شد. فاصله این ابرنواختر حدود ۱۰ میلیارد سال نوری است.[۵][۶][۷]

جانشین هابل
نوشتار اصلی: تلسکوپ فضایی جیمز وب
مقایسه آینه تلسکوپ فضایی هابل و تلسکوپ فضایی جیمز وب

پروژه تلسکوپ فضایی بعدی به نام تلسکوپ فضایی جیمز وب به اختصار JWST با اندازه‌ای بزرگ‌تر و قدرتی بالاتر و البته هدفهایی متفاوت در دست طراحی است. ابعاد این تلسکوپ بزرگتر از هابل است و دارای آینه‌ای عظیم خواهد بود که بر قدرت رصدگری آن می‌افزاید و به علاوه نسبت به هابل دورتر از زمین مستقر خواهد شد.[۸] بودجه ۸.۸ میلیارد دلاری تلسکوپ JWST آن را به یکی از بزرگترین و پر هزینه ترین پروژه های تاریخ ناسا مبدل ساخته است. چهار ابزار علمی بسیار پیشرفته برای تلسکوپ فضایی جیمز وب در نظر گرفته شده است؛ ابزار مادون قرمز متوسط برای تهیه تصاویر شبیه هابل از کهکشان ها، دنباله دارها و اجرام آسمانی سنگین توسط کنسرسیوم اروپا آماده شده و در سال ۲۰۱۲ به ناسا تحویل داده شد. دوربین فیلتردار مجهز به حسگرهای دقیق FGS-TFI برای تصاویر با وضوح تصویری بالا از سایر اجرام آسمانی نیز توسط آژانس فضایی کانادا ساخته و سال گذشته در اختیار ناسا قرار گرفته است. ابزار دوربین مادون قرمز نزدیک و طیف نگار مادون قرمز نزدیک نیز تا سال ۲۰۱۳ آماده خواهد شد. پس از این مرحله، عملکرد هر چهار ابزار علمی بر روی تلسکوپ فضایی جیمز وب با ابعاد یک زمین تنیس و شعاع آینه ۵.۶ متری مورد آزمایش قرار می گیرد و تست های نهایی از سال ۲۰۱۵ آغاز می شود. ناسا امیدوار است که برنامه تلسکوپ فضایی هابل با عمر ۲۳ سال را تا سال ۲۰۱۸ و همزمان با پرتاب شدن تلسکوپ فضایی جیمز وب تمدید کند.[۹] آلبرتو کونتی دانشمند دیگر پروژه جیمز وب می‌گوید این ماموریت فراتر از جستجوی صرف برای کشف حیات است، در این ماموریت برای کشف شواهدی از اولین ستاره جهان و اطلاعاتی درباره شکل‌گیری کهکشان‌ها و حیات نیز تلاش خواهد شد. به گفته وی این تلسکوپ یکی از اصلی‌ترین موانع برای بررسی فرایند شکل‌گیری سیاره‌ها، یعنی غبارهای فروسرخ را از سر راه اخترشناسان برخواهد داشت.

سال نوری

سال نوری (به انگلیسی: Light-year) یکی از یکاهای سنجش فاصله است که بیشتر در محاسبات مربوط به کیهان‌شناسی و نجوم به کار می‌رود. سال نوری طبق تعریف برابر است با مسافتی که نور در خلاء در مدت یک سال طی می‌کند.

در این تعریف، دو عامل سرعت نور در خلاء و مدت زمان یک سال دخالت دارند. در حال حاضر، مدت زمان دقیق سال که باید برای محاسبهٔ مقدار سال نوری استفاده شود، به صورت بین‌المللی تعریف نشده‌است و تنها توصیه‌نامه‌ای مبتنی بر استفاده از سال رومی (یولیانی) توسط اتحادیه بین‌المللی اخترشناسی ارائه شده‌است.

بر مبنای این توصیه‌نامه، یک سال برابر است با ۳۶۵٫۲۵ روز که هر روز معادل ۸۶،۴۰۰ ثانیه می‌باشد، که با احتساب تعریف سرعت نور به مقدار ۲۹۹،۷۹۲،۴۵۸ متر بر ثانیه، مقدار مسافت سال نوری معادل ۹،۴۶۰،۷۳۰،۴۷۲،۵۸۰،۸۰۰ متر خواهد بود.

به دلیل استاندارد نبودن تعریف سال، در کارهای دقیق و تخصصی نجومی، کمتر از این واحد استفاده می‌شود و واحد پارسک ترجیح داده می‌شود. اما در کاربردهای عمومی، سال نوری بیشتر به کار می‌رود که گاهی با فرض هر سال معادل ۳۶۵ روز و سرعت نور معادل ۳۰۰،۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه، مقدار سال نوری را تقریباً برابر با ۱۰۱۵ × ۹٫۴۶۱ متر می‌گیرند.

می‌توان مثالی ساده برای این تعریف به کار برد؛ مثلا هنگامی که گفته می‌شود ستاره x حدود ۵ میلیون سال نوری با زمین فاصله دارد، بدین معناست که ۵ میلیون سال پیش از این ستاره نوری ساطع شده که پس از ۵ میلیون سال به زمین رسیده و ما تازه بعد از ۵ میلیون سال آن نور را دیده‌ایم و به وجود چنین ستاره‌ای پی می‌بریم. چه بسا که این ستاره هم اکنون از بین رفته باشد و ما ۵ میلیون سال بعد می‌فهمیم.

البته طبق نسبیت خاص اینیشتین، این زمان بسیار طولانی، برای ما محسوس است، ولی برای خود نور چنین زمانی معنی ندارد و فاصله بسیار زیاد، در زمان صفر طی می‌شود.

در ۹ ژانویه ۲۰۱۳ دورترین ابرنواختر شناخته شده، توسط تلسکوپ هابل کشف شد. فاصله این ابرنواختر حدود ۱۰ میلیارد سال نوری است.

ستاره

سِتاره یک گوی بسیار داغی از پلاسماست که به خاطر نیروی گرانش در یک جا متمرکز شده‌است. بعضی از آنها از جمله پدیده‌های آسمانیاند که برخلاف سیارات خود منبع انرژی محسوب می‌شوند.[۱] و خورشید به عنوان نزدیکترین ستاره به زمین، منبع بسیاری از انرژی‌های روی زمین است. چگالی گازهای آنها بعلت فشار زیاد از چگالی گازها در سطح زمین زیادتر است. آنها در فضا حرکت می‌کنند اما بعلت محسوس نبودن ظاهری این حرکت در فاصله بسیار زیاد، نسبت به سیارات به ثابت مشهورند. رصد آنها موجب به وجود آمدن صور فلکی شده‌است و برای فهرست کردن آنها کاتالوگ‌های ستاره‌ای به وجود آمده‌است.

ستارگان انواع مختلفی دارند از پیش‌ستاره‌ها که هنوز فشار کافی برای همجوشی هسته‌ای را ندارند تا ستاره‌های نوترونی که دوره تولید انرژی آنها پایان یافته‌است. نزدیکترین ستاره به زمین بعد از خورشید پروکسیما قنطورس است که در ۴٫۳ سال نوری از زمین قرار دارد.

واژه ستاره در زبان پهلوی به ریخت stârag و اَختَر آمده بود.

در ۲ ژانویه ۲۰۱۳ پژوهشگران و ستاره‌شناسان مؤسسه فناوری کالیفرنیا اعلام کردند که در کهکشان راه شیری به ازای هر ستاره دست کم یک سیاره موجود است. این موسسه تعداد سیاره‌های فراخورشیدی را ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد عدد، برآورد کرده است. پژوهش بر روی سیاره‌های ستاره کپلر ۳۲ نشان می‌دهد که سامانه‌های سیاره‌ای ممکن است الگو و قاعده‌ای برای ستاره‌های کهکشان راه شیری به شمار بروند.[۲]

محتویات

    ۱ نام‌گذاری
    ۲ درخشندگی
    ۳ اندازه‌گیری
    ۴ انرژی
    ۵ سرگذشت
        ۵.۱ زایش
        ۵.۲ عمر
    ۶ ستاره متغیر
    ۷ رده‌بندی ستارگان
    ۸ تجمع ستارگان
    ۹ نظر پیشنیان
    ۱۰ ستاره‌ها و سوخت جریان در مرکز کهکشان راه شیری
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون
    ۱۳ جستارهای وابسته

نام‌گذاری

بر اساس سنت باستانی ستارگان هر کدام در یک صورت فلکی که مجموعه‌ای بصری از ستارگان است قرار می‌گیرند و ستارگان پرنورتر و یا ویژه، نام یا عنوان خاصی داشتند که گاه نسبت آنها را با صورت فلکی‌اشان معین می کند (مانند ستاره عقرب در صورت فلکی عقرب).

در سال ۱۶۰۳ میلادی ستاره‌شناس آلمانی یوهان بایر ۱۶ نقشهٔ صورت‌های فلکی را ترسیم کرد و به هریک از ستارگان یکی از حروف الفبای یونانی را اختصاص داد، به این ترتیب که نخستین حرف الفبا ویژه روشن‌ترین ستاره آن صورت باشد و به همین ترتیب از حرفی به حرف دیگر برسد و اگر شمارهٔ ستارگان صورتی از عدد ۲۴ شمارهٔ حروف الفبای یونانی تجاوز کرده، باقی ستارگان را با حروف الفبای لاتینی نمایانده‌است.[۳]

پس از آن‌که با اکتشاف دوربین‌های بزرگ شمارهٔ ستارگان هر صورت فلکی رو به فزونی گذاشته، اخترشناسان از نشانه‌های دیگری، ازجمله اعداد، برای شناساندن بازماندهٔ ستارگان هر صورت استفاده کردند. نخستین کسی که چنین کرد ستاره‌شناس انگلیسی جان فلمستید در جدول مشهور ستارگان خویش بود که چاپ آن در ۱۷۲۵ م پایان پذیرفت، که در آن نزدیک به سه هزار ستاره با تعیین طول و عرض آنها آمده‌است. امروزه هر زمان از جدول او انتخابی شود، ستاره مورد نظر را با عدد آن جدول می‌نمایند و پیش از آن حرف Fl را که اشاره به نام فلمستید است قرار می‌دهند.[۴]
درخشندگی
نوشتار اصلی: قدر

از زمان باستان ستارگان بر اساس درخشندگی ظاهری تقسیم می‌شده‌اند. چشم ظاهری حدود ۶۰۰۰ ستاره را می‌تواند مشاهده کند. از نظر روشنایی [قدر] ظاهری رتبه بندی [قدر] ستارگان چنین است[۵]:

    قدر اول: ۲۰ ستاره روشنتر
    قدر دوم: حدود ۵۰ ستاره
    قدر سوم: حدود ۲۰۰ ستاره معرفی شده اند
    قدر چهارم: تنها حدود ۴۷۰ ستاره بطور ویژه معرفی شده اند
    قدر پنجم: تنها حدود ۲۲۰ ستاره بطور ویژه معرفی شده اند
    قدر ششم: تنها حدود ۵۰ ستاره بطور ویژه معرفی شده اند

اندازه‌گیری

به علت بزرگ بودن ستارگان بیان ابعاد آنها در واحدهای اس‌آی کار دشواری است و به همین دلیل اندازه دیگر ستارگان را بر اساس اندازه خورشید بیان می‌کنند:

    جرم خورشید:     \begin{smallmatrix}M_\odot = 1.9891 \times 10^{30}\end{smallmatrix} kg[۶]
    درخشندگی خورشید:     \begin{smallmatrix}L_\odot = 3.827 \times 10^{26}\end{smallmatrix} وات[۶]
    شعاع خورشید:     \begin{smallmatrix}R_\odot = 6.960 \times 10^{8}\end{smallmatrix} متر[۷]

انرژی

انرژی ستارگان ناشی از واکنش‌های هسته‌ای است. ماده اصلی تشکیل دهنده ستارگان رشته اصلی، هیدروژن است. هیدروژن موجود در ستارگان طی فرآیند همجوشی هسته‌ای به هلیوم تبدیل می‌شود و در حین این واکنش گرما و نور بسیار زیادی تابش می‌یابد.
سرگذشت
نمودار هرتسپرونگ-راسل
نوشتار اصلی: تکامل ستارگان

به طور کلی چرخهٔ تبدیل مواد بین‌ِستاره‌ای به ستاره‌ها که در نتیجهٔ این چرخه واکنش‌های هسته‌ای با عناصر سنگین غنی می‌شود و سپس به‌صورت باد ستاره‌ای یا سحابی سیاره‌ای یا اَبَرنواختر به فضای میان‌ستاره‌ای بازمی‌گردد را اخترش astration می‌گویند.[۸]
زایش
نوشتار اصلی: زایش ستارگان

تولد ستارگان در ناحیه‌هایی از فضا که نام سحابی دارند صورت می‌گیرد بدین صورت که ملکول‌های هیدروژن که در ناحیه‌های بزرگی از فضا پراکنده هستند آرام آرام به هم نزدیک می‌شوند و زمانی که ستاره به تعادل هیدرودینامیکی برسد پیش‌ستاره و زمانی که بتواند همجوشی هسته‌ای انجام دهد تا انرژی خود را آزاد کند یک ستاره رشته اصلی به‌شمار می‌آید. حداقل جرم ستاره برای سوزاندن هیدروژن ۰٫۱ جرم خورشید، سوزاندن هلیوم ۰٫۴ جرم خورشید، سوزاندن کربن ۵ برابر جرم خورشید و سوزاندن نئون نیاز به جرمی برابر ۸ جرم خورشید دارد.
عمر
نوشتار اصلی: عمر ستارگان

هر ستاره دارای دوره عمر می‌باشد که بسته به نوع ستاره متفاوت است. ستارگان حجیم با نور بیشتر و حرارت زیاد عمر کوتاهتری نسبت به ستارگان کم نور و کوچک دارند. پایان عمر هر ستاره بستگی به میزان ذخیره هیدروژن در آن دارد. زمانی که هیدروژن درون ستاره‌ای پایان یابد هلیوم تبدیل به سوخت اصلی می‌شود و می‌سوزد. سوختن هلیوم سبب ایجاد گرمای بسیار زیادی می‌شود که تا آن زمان در ستاره پیش نیامده بوده‌است (این مراحل تا سوزاندن سیلیسیم پیش می‌رود زیرا تولید آهن که از همجوشی سیلیسیم به وجود می‌آید فرایندی گرماگیر و نه گرماده‌است) این گرمای زیاد سبب انبساط ستاره می‌شود و حجم آن را چند برابر می‌کند. مثلاً اگر زمانی خورشید شروع به سوزاندن هلیوم کند آنقدر انبساط می‌یابد که زمین در حجم زیاد آن محو می‌شود. این انبساط تا سر حد مریخ ادامه پیدا کرده و سپس متوقف می‌شود. مرحلهٔ بعدی بستگی به نوع ستاره دارد. ستارگان عظیم پس از این مرحله آنقدر انبساط یافته‌اند که دیگر نمی‌تواند جاذبه‌ای روی سطوح بیرونی خود داشته باشند. پس از آن این ستارگان منفجر شده و تبدیل به نواختر می‌گردند. هرچه ستاره بزرگ‌تر باشد میزان نواختر بزرگ‌تر خواهد بود. غولها تبدیل به ابرنواختر می‌گردند. پس از آن این ستاره‌ها بسته به نوع نواختر ادامه عمر می‌دهند. نواختران معمولی تبدیل به کوتوله شده و عمری طولانی را آغاز می‌کنند. اما ابر نواختران در خود فرو می‌ریزند و بسته به جرم هسته آنها ستارگان بسیار کوچکی و چگالی به نام ستارگان نوترونی بوجود می‌آورند. این ستارگان عمر طولانی دیگری در پیش خواهند داشت. بعد از آن کوتوله‌ها یا کوتوله‌های سفید تبدیل به کوتوله سیاه شده و تا آخر جهان زندگی خواهند کرد. اگر جرم آن بسیار زیادتر از این موارد باشد تبدیل به سیاهچاله می‌شود.
نوع
سوخت     دمای سطح
(میلیون کلوین)     چگالی
(kg/cm۳)     مدت زمان سوزاندن
(سال)
H     ۳۷     ۰٫۰۰۴۵     ۸٫۱ میلیون
He     ۱۸۸     ۰٫۹۷     ۱٫۲ میلیون
C     ۸۷۰     ۱۷۰     ۹۷۶
Ne     ۱٬۵۷۰     ۳٬۱۰۰     ۰٫۶
O     ۱٬۹۸۰     ۵٬۵۵۰     ۱٫۲۵
S/Si     ۳٬۳۴۰     ۳۳٬۴۰۰     ۰٫۰۳۱۵[۹]
ستاره متغیر
نوشتار اصلی: ستاره متغیر

تعادل ستاره زمانی بدست می‌آید که دو نیروی همجوشی (رو به بیرون) و گرانش (رو به درون) با هم برابر باشند اما هنگامی که یک ستاره به اواخر عمر خود می‌رسد و همجوشی آن دچار تغییراتی می‌شود روندی پیش می‌آید که گاهی همجوشی نیروی بیشتری وارد می‌کند و ستاره بزرگ و پرنور می‌شود و گاهی گرانش غلبه کرده و ستاره کوچک و کمنور می‌شود به این ستارگان ستارگان متغیر می‌گویند که آنها دارای انواع زیادی هستند مانند متغیر دلتا قیفاووسی، متغیر دلتا سپری، متغیر آرآر شلیاقی، متغیر میرا و متغیر نامنظم
رده‌بندی ستارگان
دمای سطحی برای
کلاس‌های مختلفی از ستارگان[۱۰] کلاس     دما     ستاره نمونه
O     ۳۳٬۰۰۰ K یا بیشتر     زتا مارافسای
B     ۱۰٬۵۰۰–۳۰٬۰۰۰ K     پای شکارچی
A     ۷٬۵۰۰–۱۰٬۰۰۰ K     کرکس پرنده
F     ۶٬۰۰۰–۷٬۲۰۰ K     شعرای شامی
G     ۵٬۵۰۰–۶٬۰۰۰ K     خورشید
K     ۴٬۰۰۰–۵٬۲۵۰ K     اپسیلون هندی
M     ۲٬۶۰۰–۳٬۸۵۰ K     پروکسیما قنطورس
نوشتار اصلی: رده‌بندی ستارگان

ستارگان بر اساس رنگ (که ناشی از دمای سطحی است.) به دسته‌های O, B, A, F, G, K, M تقسیم می‌شوند.
تجمع ستارگان

به گروهی از ستارگان که با نیروی گرانش به هم پیوستگی داشته باشند خوشه ستاره‌ای می‌گویند که در دو دسته خوشه ستاره‌ای باز و خوشه ستاره‌ای کروی تقسیم می‌شوند. خوشه‌های ستاره‌ای کروی در مرکز کهکشان‌ها یافت می‌شوند و معمولا عمر بسیار بیشتری دارند. اما اگر فقط دو ستاره در کنار هم باشند به آن ستاره دوتایی گفته می‌شود.
نظر پیشنیان

ابن سینا ستاره را چنین تعریف می‌کند: جسمی است بسیط، کروی که جایگاه طبیعی آن در فلک است. روشنی می‌بخشدو قابل کون و فساد نیست. بر فراز مرکز، بی‌آنکه بر آن احاطه داشته باشد در حرکت است.[۱۱]
ستاره‌ها و سوخت جریان در مرکز کهکشان راه شیری

یک جریان خروجی بسیار بزرگ از ذرات شارژ شده که به شکل یک آبفشان است، در مرکز کهکشان راه شیری کشف گردید. این جریان خروجی به کشیدگی و درازای ۵۰٬۰۰۰ سال نوری از صفحه کهکشانی است. محققین بر این باورند که سوخت و انرژِی این جریان شدید ذرات، از شکل‌گیری ستاره‌ها تأمین می‌شود.

برج آزادی

برج آزادی یکی از نمادهای شهر تهران است که در سال ۱۳۴۹ خورشیدی به دست معمار ایرانی، حسین امانت[۱]،[۲][۳][۴] با نام برج شهیاد آریامهر، به دستور فرح پهلوی[نیازمند منبع] برای یادبود جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در میانه میدانی به نام میدان شهیاد (آزادی) طراحی و ساخته شد. این برج، پس از انقلاب ۱۳۵۷ به نام «برج آزادی» معروف گردیده‌است. برج آزادی در ایران، نمونه‌ای از نماد و نشانه‌های شهری است که معماری شاخص آن، تلفیق طاق‌های معماری پیش از اسلام (دوره هخامنشیان و ساسانیان[۵]) و بعد از اسلام و تبدیل آن به نمادی زیبا به لحاظ معماری است. در این طرح، معمار حتی به جزئیات اجرای بنا و نحوه چیدمان سنگ‌های نما دقت وافری مبذول داشته تا در نهایت جزء جزء اجزا به کل واحدی بدل گردند.[۶]

برج آزادی به صورت یک یادمان ساخته شده‌است و به عنوان یک نماد شهری مورد توجه است.[۷] بر پایه نظرسنجی‌های انجام شده اکثریت شهروندان تهرانی برج آزادی را به عنوان نماد شهر تهران معرفی کرده‌اند.[۸] در حال حاضر مجموعه فرهنگی و هنری برج آزادی تحت نظر بنیاد فرهنگی و هنری رودکی اداره می‌گردد. تا به حال از هزینه‌های ساخت این برج سندی ارائه نشده است.[نیازمند منبع]

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ معماری برج آزادی
        ۲.۱ فضای داخلی برج
    ۳ معماری میدان
    ۴ نوسازی و وضعیت کنونی
    ۵ اسکناس پهلوی دوم
    ۶ نگارخانه
    ۷ منابع
    ۸ پیوند به بیرون

تاریخچه
برج آزادی در هنگام ساخت
عکسی از برج آزادی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران

تاریخچهٔ برج آزادی به سال ۱۳۴۵ خورشیدی برمی‌گردد. در این سال طرح یک نماد شناسایی ایران میان معماران ایرانی به مسابقه گذاشته شد و در پایان طرح مهندس حسین امانت بیست و چهار ساله[۹] و دانش‌آموخته دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران برنده و برای ساخت برگزیده شد. عملیات ساخت برج آزادی در یازدهم آبان ۱۳۴۸ خورشیدی آغاز شد و پس از بیست و هشت ماه کار، در ۲۴ دیماه ۱۳۵۰ با نام برج شهیاد به بهره برداری رسید.[۱۰]

در جشن گشایش این برج که در سمت غرب شهر تهران جای دارد، محمدرضا شاه پهلوی و همسرش شهبانو فرح پهلوی حضور داشتند و منشور حقوق بشر کوروش بزرگ (نخستین نوشته حقوق بشر از کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی) برای نخستین بار در این مکان پرده‌برداری شد.[۱۰]

در کوران انقلاب ایران (۱۳۵۷) اجتماعاتی در این میدان برپا می‌شد و پس از پیروزی انقلاب نیز برنامه پیشواز از آیت‌الله خمینی در بازگشت از پاریس به تهران در این میدان انجام شد و نام آن نیز از میدان شهیاد به میدان آزادی دگرگون شد.[۵] در هنگام انقلاب شعارهایی بر روی پایه‌های برج نوشته شد.[نیازمند منبع]

در هفته‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران، میدان آزادی محل گردهمایی برخی از معترضان به نتایج انتخابات بوده‌است و دوباره شعارهایی بر روی پایه‌های برج نوشته شد.[۵]

    میدان آزادی در انقلاب ایران (۱۳۵۷)

    میدان آزادی پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸

معماری برج آزادی
نمایی از بالای برج آزادی
نمایی از برج آزادی.JPG

معماری برج آزادی تلفیقی از معماری دوران هخامنشی، ساسانی و دوره اسلامی است. این بنای سه طبقه دارای چهار آسانسور و دو راه پله و ۲۸۶ پلکان است. در محوطه زیرین آزادی چندین سالن نمایش، نگارخانه، کتابخانه، موزه و... قرار دارد. طول این بنا ۶۳ متر، ارتفاع آن از سطح زمین ۴۵ و ارتفاع از کف موزه ۵ متر است.[۱۱] گفته می‌شود در ساخت برج آزادی چهل و شش هزار قطعه سنگ بریده و پرداخت شده به کار رفته‌است.

حسین امانت می‌گوید: «این بنا به گذشته‌های درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. من می‌خواستم جمع بندی خودم از اینها را در آزادی ارائه کنم تا اگر کسی از خارج می‌آید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط می‌شود.»[۹]

«در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکسته‌است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف می‌زند. رسمی سازیهایی که بین این دو قوس را پر می‌کند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفته‌ام. اساسا تکنیک گنبد سازی در ایران خیلی جالب است و شما در هر مسجدی که می‌روید، یک چیز تازه‌ای می‌بینید. در این گنبدها که نشانه نبوغ ایرانی است، معماران قدیم از قاعده مربع بنا وارد دایره گنبد شده‌اند و این کار را با کمک رسمی بندی‌ها و مقرنس کاری‌های بسیار زیبا انجام داده‌اند. در برج آزادی هم همین کار انجام شده. هندسه بنا یک هندسه مربع مستطیل است که از روی چهار پایه خود می‌چرخد و ۱۶ ضلعی می‌شود و بالاخره به صورت یک گنبد شکل می‌گیرد. البته شما این گنبد را از بیرون نمی‌بینید، اما از داخل برج قابل مشاهده‌است.»[۹]

«دو طبقه داخل برج، یکی بالای قوس طاق اصلی و دیگری زیر گنبد است که با آسانسور به آن می‌رسید. این طبقه که به عنوان نمایشگاه طراحی شده با گنبدی از بتن سفید پوشیده شده. این گنبد مقرنس ایرانی را به نوع تازه‌ای اجرا می‌کند و ارتفاع آن از بام آزادی بیرون می‌زند و از بام دیده می‌شود که با کاشیهای فیروزه‌ای معرق ایرانی پوشیده شده‌است. مصرف بتن سفید در این قسمت و در سالن پذیرایی آن، در آن زمان یک کار جدیدی در ایران بود.»[۹]

«این بنا سنگ‌هایی دارد که در قسمت پایین برج ۳٫۲ متر طول و ۱٫۶ متر ارتفاع دارند و کار دست سنگتراشان است» «این سنگ‌ها با بتن و آهن ضد زنگ به هم چسبیده‌اند و پشت آنها یک سطح خشن است که روی آن نلغزند. ولی هر سنگی کنار سنگ دیگر با یک ماده قابل انعطاف بندکشی شده‌است. چیزی شبیه به لاستیک که قابل انعطاف است. ماده‌ای است به نام.»[۹]
فضای داخلی برج

نقش‌های داخلی برج، تلفیقی از سنت و مدرنیسم است به خصوص سقف طبقه دوم. در ورودی برج، هریک از لنگه‌های سنگی درها، حدود ۵/۳تن وزن دارد. جنس این سنگ‌ها از گرانیت است. برج دو آسانسور دارد که از دیواره‌های برج بالا می‌روند. آسانسور اول دو طبقه را طی می‌کند و به سقف سیمانی می‌رسد سپس از آسانسور دوم استفاده می‌شود. هیچ یک از سقف‌ها بسته نیستند و همه آنها به فضای بالاتر راه می‌یابند.[۱۲]
معماری میدان
میدان آزادی

به گفته حسین امانت: «نقوشی که در میدان هست و باغچه‌ها و گل کاری‌ها را شکل می‌دهد، از طرح داخلی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان الهام گرفته شده؛ منتها هندسه دایره گنبد تبدیل به بیضی شده‌است. روابط لگاریتمی جالبی در هندسه و ابعاد گنبد مسجد شیخ لطف الله هست که دانش عمیق ریاضی معماران ایران در دوره‌های گذشته را نشان می‌دهد.»[۹]

«طرح آب نما و فواره‌ها هم ملهم از باغ‌های ایرانی است. همین طور شیب میدان با دقت و به منظور خاصی طراحی شده، حد ارتفاع برج آزادی ۴۵ متر است؛ چون نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار گرفته و نمی‌شود بلندتر از این ساخت. ولی من می‌خواستم وقتی به بنا نزدیک می‌شوید به طرف بالا بروید، در حالی که بالا بردن بنا ممکن نبود. ما برای این که مشکل ارتفاع را حل کنیم، یک سرازیری در میدان بوجود آوردیم. یعنی شما از طرف فرودگاه که وارد میدان می‌شوید به شکل سرازیر به برج نزدیک می‌شوید و می‌رسید به آن آب نمای دایره شکل و وقتی به بنا نزدیک می‌شوید، دوباره بالا می‌آیید. زمین زیر برج کاملا صاف است. این صافی و آن شیب میدان وقتی به هم می‌رسند، خط‌های قوسی جالبی را ایجاد می‌کنند.»[۹]
نوسازی و وضعیت کنونی

از سال ۱۳۹۲ با آشکار شدن وضعیت تخریبی نگران کننده برج آزادی هر یک از ارگان های درگیر، مسئولیت را به دیگری واگذار می کنند و همچنان برج آزادی در انتظار متولی است. به تازگی هم منظر بصری برج آزادی با ساختن مسجدی در نمای شمال غربی آن مخدوش شده است و با وجود ثبت ملی این اثر در میراث فرهنگی، هنوز حریم آن مصوب نشده است.[۱۳]
اسکناس پهلوی دوم

نگاره یادبود (برج) شهیاد آریامهر در پشت اسکناس ۲۰۰ ریالی پهلوی دوم بود که گروهی از روحانیان پس از چاپ این اسکناس ستاره‌های در کنار یادبود شهیاد آریامهر را به ستاره داوود که شبیه به ستاره پرچم اسراییل است نسبت دادند که در پایان سبب تغییری در ستاره پشت اسکناس شد.

۱۹۷۱ (میلادی)

سال ۱۹۷۱ (هزار و نهصد و هفتاد و یک) میلادی، یکی از سالهای دهه ۱۹۷۰ در سده ۲۰ میلادی بود. بر اساس تقویم گریگوری سال مذکور یک سال عادی با ۳۶۵ روز بود. در تقویم هجری شمسی سال ۱۹۷۱ از دی ۱۳۴۹ شروع شد و در دیماه ۱۳۵۰ خاتمه یافت.
نامگذاری‌ها

در سالنامه چینی این سال سال خوک نام گرفته‌است.
زادروزها

    ۳۱ ژانویه - لی یونگ ئه، بازیگر مشهور کره جنوبی
    ۲۵ فوریه - شون آستین بازیگر ٫کارگردان آمریکایی
    ۲۴ آوریل - آلخاندرو فرناندس، خواننده مکزیکی

رویدادها

    ۱۵ ژانویه - افتتاح سد اسوان بر روی رود نیل در مصر.
    ۱۷ فوریه - دادن حق رای به زنان در سوئیس.
    ۱۲ مارس - حافظ اسد رئیس جمهور سوریه شد.
    ۱۵ اوت - اعلام استقلال کشور بحرین از بریتانیا.
    ۲ دسامبر _ پایه گذاری کشور امارات متحده عربی.
    پایان ساخت برج آزادی

نیکیتا خروشچف

نیکیتا سرگیویچ خروشچُف (به روسی: Ники́та Серге́евич Хрущёв)‏ (۱۷ آوریل، ۱۸۹۴ - ۱۱ سپتامبر، ۱۹۷۱) رهبر شوروی بعد از استالین، و دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۴ و در عین حال از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴ نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی بود.

ا او پس از مرگ استالین در سال 1953 میلادی، رژیم آهین و خفقان استالین را تا حد زیاده ساده تر و نرم تر کرد و پس از روی کار آمدن، نظام حکومتی استالین را محکوم کرد. از دیگر اقدامات مهم وی می توان به آزادی هزاران زندانی بی گناه و انجام رفورم های اساسی اقتصادی در شوروی اشاره نمود. این اقدامات وی با مخالفت شدید محافظه کاران حزب کمونیست رو به رو شد. یک ضرب المثل روسی است که می گوید:"در جنگ های بدون قانون، استفاده از هر ابزاری می تواند مفید واقع شود". بدین ترتیب، تلاش های تخریب شخصیت خروشف از جناح های مختلف آغاز شد. این درگیری های سیاستی نه تنها شامل تخریب وجهه ی خود شخص خروشف بود، بلکه فرزند او یعنی "لئونید خروشف" که در جنگ مفقود الاثر شده بود را نیز در بر گرفت. در این رابطه شایعاتی پخش شد که گویی، لئونید خروشف سوار بر هواپیما به سمت آلمان نازی روی آورد و اکنون به آنها خدمت می کند. در زمانی که لئونید مفقودالاثر شد، هنوز استالین رهبر شوروی بود. او دستور داد تا هر چه سریعتر لئونید را از چنگال نازی ها بیرون کشیده و در مسکو به رگبار ببندند. در همین رابطه شایعه دیگری نیز به گوش می خورد که "نیکیتا خروشچف" به این دلیل در تلاش برای رسیدن به قدرت است تا به نحوی از این دستور استالین انتقام بگیرد. این شایعات کاملاً بی اساس بودند ولی دشمنان خروچشف نیازی به مدرک نداشتند. تهمت های وارده به خروشف به قدری در مردم نفوذ کرده بودند که حامیان استالین تا به امروز هم این شایعات را باور دارند.

محتویات

    ۱ سیاست خارجی
        ۱.۱ بحران موشکی کوبا
        ۱.۲ رابطه با جمال عبدالناصر
        ۱.۳ لغو پرواز ایزنهاور
    ۲ امور داخلی شوروی
        ۲.۱ سخن رانی در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی
    ۳ برکناری
    ۴ مرگ
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ پانویس
    ۷ منابع

سیاست خارجی
بحران موشکی کوبا

پس از این که اتحاد شوروی موشک‌هایی را در کوبا مستقر کرد. رئیس جمهور وقت آمریکا جان کندی دستور داد راه را بر تمام کشتی‌هایی که از بلوک شوروی راهی کوبا بود ببندند و گفت:هر حمله‌ای از جانب کوبا به هر کشور نیم کرهٔ غربی حملهٔ مستقیم شوروی به آمریکا تلقی خواهد شد. بعد از آن خروشچف پیشنهاد سازش داد و از آمریکا خواست موشک‌های مستقر در ترکیه را برچیند و در عوض شوروی موشک‌های کوبا را برچیند.کندی این را به عنوان یک شرط نپذیرفت ولی خروشچف تسلیم شد و دستور داد موشک‌های کوبا را برچینند. البته کندی پس از مدتی به بهانهٔ فاسد شدن دستور داد موشک‌های ترکیه را برچینند.
رابطه با جمال عبدالناصر

پس از حملهٔ مشترک سال ۱۹۵۶ انگلیس و فرانسه و اسراییل به مصر در دورهٔ جمال عبدالناصر بر سر ملی اعلام کردن آبراهه سوئز، خرشچوف طی یادداشتی کشورهای انگلیس و فرانسه را تهدید به حملهٔ موشکی کرد. همکاری دولت آیزنهاور_ رییس جمهور وقت ایالات متحده_ و شوروی در این بحران باعث پایان حملهٔ نظامی این سه کشور به مصر شد. این رویداد همراه با سیاست گردش به چپ ناصر موجب نزدیکی بیش از پیش مصر و شوروی و آغاز همکاری گستردهٔ نظامی و اقتصادی شوروی و مصر شد که نمونهٔ آن قرارداد احداث سد اسوان بر روی رودخانهٔ نیل به دست کارشناسان اتحاد شوروی و افتتاح مشترک آن سد با همراهی ناصر و هیئت اعزامی دولت اتحاد شوروی به سرپرستی خروشچف است.

از دیگر پیشامدهای مهم سیاست برون مرزی شوروی در دورهٔ خرشچف می‌توان به کشمکش شدید با غرب بر سر مسالهٔ آلمان و احداث دیوار برلین در سال ۱۹۶۱ به دستور خروشچف، و همچنین سقوط هواپیمای جاسوسی آمریکا در سیبری در سال ۱۹۶۰ و دستگیری خلبان این هواپیما که با امتناع آیزنهاور از خواسته دولت اتحاد شوروی مبنی از پوزش خواهی رسمی باعث تنش در روابط این کشور با آمریکا شد، سرکوب قیام مردم مجارستان در سال ۱۹۵۶ تلاش برای بهبود روابط با یوگسلاوی زیر رهبری تیتو که تا حد امکان از دخالت استالین در امور این کشور جلوگیری می‌کرد؛ اشاره نمود.
لغو پرواز ایزنهاور

نیکیتا خروشچف دوازدهم ماه مه سفر ایزنهاور به مسکو را که از مدتها قبل برنامه ریزی شده بود لغو کرد. نیکیتا خروشچف اعلام کرد: «من دیوانه خواهم بود اگراز شورویها بخواهم که از ایزنهاور به عنوان یک دوست استقبال کنند، درحالی که او هواپیماهای جاسوسی به آسمان ما می فرستد.» خروشچف در مورد کنفرانس سران در پاریس گفت: ماچهل و دوسال بدون این کنفرانس زیست کردیم و می توانیم چهارصدسال دیگر بدون چنین کنفرانس هایی به حیات خود ادامه دهیم. با سرنگون شدن هواپیمای «یوـ۲» تشنج در روابط شرق و غرب به وجود آمد و سیاست همزیستی مسالمت آمیز که مدتها سخن از آن می رفت بایگانی شد. ۲۹ژوئن ۱۹۶۰ در ژنو اعلام شد که کنفرانس خلع سلاح که مدتها طراحی شده بود و نمایندگان ده کشور مشغول مذاکره در اطراف خلع سلاح عمومی بودند با سرد شدن روابط شرق و غرب و سقوط «یوـ۲» به هم خورد. بعضی مفسران سیاسی را عقیده بر این بود که با نزدیک شدن انتخابات امریکا دولت شوروی می خواهد با دولت جدید امریکا مذاکره کند.
امور داخلی شوروی
سخن رانی در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی

در این کنگره خروشچف در جریان یکی از سخنرانی‌ها به طرز بی سابقه‌ای به محکومیت برخی جنایات دورهٔ استالین از جمله محاکمه و تیرباران و تبعید شمار زیادی از بزرگان حزب کمونیست و انقلاب سوسیالیستی اکتبر و نزدیکان لنین همانند زینوویف، ریکوف، کامنف، بوخارین و... پرداخت و از آنان اعادهٔ حیثیت کرد. وی همچنین از اصطلاح "دشمن حزب و خلق" در دورهٔ استالین انتقاد کرد و اظهار داشت که این اصطلاح به کسانی اطلاق می‌شد که شخص ژوزف استالین آنان را دشمن خود می‌دانست و با این برچسب شمار زیادی از خادمان حزب و انقلاب از میان برداشته شدند. در این سخنرانی خروشچف به وصیت نامهٔ لنین اشاره کرد که مدت سی سال توسط استالین پنهان نگهداشته شده بود. در این وصیت نامه لنین به اعضای کمیتهٔ مرکزی حزب توصیهٔ اکید کرده بود از آنجایی که استالین فردی تندمزاج و خشن است بهتر است وی را از سمت دبیراولی حزب برکنار و شخص دیگری را به این سمت منصوب کنند. وی همچنین به نامه‌ای اشاره کرد که در آن لنین به رفتار بد و توهین آمیز استالین نسبت به همسرش به شدت اعتراض نموده‌است و از وی خواست که یا به خاطر این رفتار بد از همسر وی پوزش بخواهد و یا رابطه‌اش را با وی قطع خواهد کرد.

عنوان این سخنرانی کیش فردپرستی و نتایج آن بود که در آن خروشچف به نتایج زیان بار فرد پرستی و مغایرت آن با تعالیم مارکسیسم اشاره کرد و آن را مغایر با آموزه‌های لنین دانست.

در این کنگره خروشچف تنها به بخشی از جنایات استالین اشاره کرد و بخش زیادی از آن را فروگذاشت. دلیل اصلی آن همکاری نزدیک وی با استالین به ویژه در سال‌های آخر حکومت استالین و در نتیجه متهم شدن خود خروشچف در بخشی از این جنایات است.
نیکیتا خروشچف و جان اف. کندی در جریان دیدار با یک‌دیگر در وین سال ۱۹۶۱.

در دورهٔ خروشچف بیشتر به صنایع سنگین توجه می‌شد تا تولید کالاهای مصرفی و یکی از نتایج آن پیشرفت چشمگیر شوروی در عرصهٔ هوافضا شد که نمونه‌های آن پرتاب ماهواره اسپوتنیک به فضا در سال ۱۹۵۷ و پرتاب نخستین فضاپیمای برندهٔ انسان به مدار زمین در ماه آوریل ۱۹۶۱ است.

در عرصهٔ کشاورزی سیاست زمین‌های بکر در شوروی به اجرا درآمد که پس از چند سال با شکست رو به رو شد. در این سیاست که بخش بزرگی از آن در قزاقستان به اجرا می‌آمد شمار زیادی از خانواده‌های روستایی از بخش اروپای شوروی به قزاقستان مهاجرت کرده و روستاهای مصنوعی به وجود می‌آوردند و زمین‌های بزرگ و بدون استفاده را با کمک امکانات دولت آباد کرده و در آن به کشاورزی می‌پرداختند.
برکناری

تا سال ۱۹۶۲، موقعیت خروشچف به عنوان رهبر حزب مستحکم بود، اما با ازدیاد سن، قابلیت کار او افت کرد و غیرقابل پیشبینی شد و اعتماد زیردستانش به او کاهش یافت. مشکلات فزاینده اقتصادی شوروی، فشار بر خروشچف را افزایش داد. برژنف، در ظاهر به خروشچف وفادار ماند اما در ۱۹۶۳ در یک طرح ناموفق برای برکناری خروشچف شرکت کرد. در ۱۹۶۳، برژنف به سمت دبیر دوم کمیته مرکزی حزب کمونیست دست یافت. [۱]. در این سمت او در حقیقت قائم مقام رهبر حزب به شمار می رفت. [۲] خروشچف پس از بازگشت از اسکاندیناوی و چکسلواکی، در اکتبر ۱۹۶۴، برای گذراندن تعطیلات به پیتسوندا در نزدیکی دریای سیاه رفت. رئیس کا گ ب از افراد کلیدی شرکت کننده در توطئه بود، زیرا وظیفه او بود که در صورت هرگونه اقدامی علیه رهبری خروشچف موضوع را به او اطلاع بدهد.[۳]. در ۱۲ اکتبر، میخائیل سوسلف، به خروشچف تلفن کرد و خواست که او به مسکو بازگردد تا وضعیت کشاورزی در شوروی را بررسی کنند. خروشچف که قصد واقعی کودتاگران را دریافته بود تصمیم گرفت مقاومت نکند. در جلسه ای که تشکیل شد، برژنف و نیکلای پادگورنی، خروشچف را به شکستهای اقتصادی و رفتار خودسرانه و متظاهرانه متهم کردند، تحت تاثیر متحدان برژنف، پولیت بروو به برکناری خروشچف رای داد. برخی از اعضای کمیته مرکزی حزب خواستار مجازات خروشچف بودند اما برژنف با آن مخالفت کرد.[۴] برژنف به عنوان دبیر اول حزب، آلکسی کاسیگین به عنوان رئیس حکومت و آناستاس میکویان به عنوان رئیس دولت انتخاب شدند. ازآن به بعد خروشچف در ویلایی در حومهٔ مسکو زیر نظر بود که در این مدت خاطرات خود را، که در غرب منتشر شد، نوشت.
مرگ

خروشچف در سال ۱۹۷۱ درگذشت و جنازه وی تحت مراقبت شدید دفن شد و حتی خانواده‌اش اجازه شرکت در مراسم را پیدا نکردند.

ژوزف استالین

یوسیف ویسارینویچ جوگاشویلی (به گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე სტალინი) مشهور به ژوزف استالین (به روسی: Иосиф Сталин) (زاده ۱۸ دسامبر ۱۸۷۸-درگذشته ۵ مارس ۱۹۵۳) رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود.

او در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید.

حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقی‌ماندند گرچه مائوئیست‌ها، خوجه ئیست‌ها، آنتی رویزیونیست‌ها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی می‌دانند و عروج خروشچف و استالین زدایی پس از استالین را «رویزیونیسم» می‌خوانند. استالین مدعی بود که سیاست‌هایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شده‌اند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسم می‌خوانند. (گرچه بعضی از طرفداران استالین با این عنوان مخالفند).

استالین در ۱۹۲۸ سیاست نِپ (Новая экономическая политика, НЭП، سیاست های نوین اقتصادی[۱]) که در دهه ۲۰ جریان داشت را با «برنامه‌های پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» تعویض کرد. با این سیاست‌ها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه ۳۰ از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرت‌های صنعتی جهان بدل شد.[۲]

مصادره گندم و غذاهای دیگر توسط مقامات شوروی به دستور استالین از عوامل قحطی بین سال‌های ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۴ بود (بخصوص در اکراین، قزاقستان و قفقاز شمالی). بسیاری از دهقانانی که با مصادره و کلکتیویزاسیون مخالفت می‌کردند با برچسب «کولاک» سرکوب و دستگیر می‌شدند.. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ تا ۱۰ میلیون اوکراینی شد.[۱] استالین رهبر اتحاد شوروی در زمان جنگ جهانی دوم بود و تحت رهبری او این کشور نقشی حیاتی در شکست آلمان نازی در آن جنگ داشت (این جنگ در شوروی با نام جنگ کبیر میهنی شناخته می‌شود). پس از جنگ، استالین اتحاد شوروی را به عنوان یکی از دو ابر قدرت جهانی مطرح کرد و تقریباً چهار دهه پس از مرگ او در ۱۹۵۳ این موقعیت همچنان برجا بود.

حکومت استالین را بسیاری به «کیش شخصیت پرستی» و شیوه‌های مخفی حذف مخالفین محکوم می‌کنند. نیکیتا خروشچف، جانشین استالین، حکومت و کیش شخصیت استالین را در کنگره معروف حزب کمونیست شوروی در ۱۹۵۶ محکوم کرد و پروسه استالین زدایی را آغاز کرد که بعدها به جدایی چین و شوروی انجامید. بسیاری استالین را مسئول مرگ مخالفان حکومت او می‌دانند و قتل لئون تروتسکی دوست انقلابی لنین و از رهبران انقلاب روسیه و جنبش ضد استالینی نیز توسط یکی از عاملان حکومت او انجام شد.[۲]

محتویات

    ۱ کودکی و ایام آغازین
    ۲ ازدواج‌ها و خانواده
    ۳ عروج به قدرت
        ۳.۱ کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ
        ۳.۲ فعالیت‌های جاسوسی و پلیس مخفی استالین
    ۴ استالین و تغییرات جامعه شوروی
        ۴.۱ صنعتی سازی
        ۴.۲ اشتراکی سازی (کلکتیویزاسیون)
        ۴.۳ علوم
        ۴.۴ خدمات اجتماعی
        ۴.۵ مذهب و فرهنگ و هنر
        ۴.۶ تصفیه و تبعید
        ۴.۷ تصفیه
            ۴.۷.۱ تبعیدها
            ۴.۷.۲ تعداد قربانیان
    ۵ جنگ جهانی دوم
        ۵.۱ پناهگاه های استالین
    ۶ مرگ
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ پانویس و منابع
    ۹ پیوند به بیرون

کودکی و ایام آغازین
استالین جوان در ۱۸۹۴

منابع قابل اعتماد راجع به جوانی و کودکی استالین زیاد نیستند. بعضی‌ها نوشته‌های دختر استالین، سوتلانا آلیلویوا را معتبرترین منابع می‌دانند.

او با نام ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در گوری، گرجستان، امپراتوری روسیه به دنیا آمد. پدر و مادرش به ترتیب ویساریون جوگاشویلی و اکاترینا گلادزه نام داشتند. مادر او هنگام تولد، یک سرف بود. در کودکی او را «سوسو» می‌خواندند که نام مستعاری گرجی برای «جوزف» است. در ۱۹۱۳ او نام «استالین» (در روسی: مرد پولادین) را برگزید. سه خواهر و برادر استالین در سنین پایین از دنیا رفتند و جوزف عملاً تک فرزند بود. پدرش، ویساریون، خیاط بود و مغازه خود را باز کرد که با ورشکستگی سریع آن مجبور شد به کار کردن در یک کارخانه کفاشی در تفلیس روی آورد.

پدر استالین کمتر به خانواده توجه داشت، مدام مست می‌کرد و همسرش و پسر کوچکش را کتک می‌زد. یکی از دوستان کودکی استالین می‌نویسد: «آن کتک زدن‌های بیهوده و ترسناک پسر را به سختی و بی قلبی پدر ساختند.» همین دوست می‌نویسد که هرگز گریه استالین را ندیده‌است.

اکاترینا، مادر استالین، در خانه مردم کار می‌کرد و لباس می‌شست و یکی از مشتریانش یکی از یهودیان گوری به نام دیوید پاپسیمدوف بود. پاپسیمدوف به جوزف (که به همراه مادرش به کمک می‌رفت) پول و کتاب می‌داد و مشوق او بود.(دهه‌ها بعد پاپسیمدوف به کرملین رفت تا ببیند «سوسو»ی کوچولو به کجا رسیده‌است. استالین نه تنها به گرمی از او استقبال کرد که با لبخند در اماکن عمومی به گفتگو با او می‌پرداخت.)
عکس استالین جوان و انقلابی که تمام پلیس امپراتوری در تعقیب او هستند در پرونده پلیسی او در ۱۹۰۸ (میلادی)

در ۱۸۸۸ پدر استالین به تفلیس مهاجرت کرد و خانواده را بدون حمایت رها کرد. شایعاتی هست که می‌گویند او در دعوایی بین مست‌ها کشته شده‌است و بعضی‌ها می‌گویند تا ۱۹۳۱ هنوز در گرجستان دیده شده‌است.

جوزف در هشت سالگی و در مدرسه کلیسای گوری تحصیلاتش را آغاز کرد. مثل بقیه کودکان گرجی که مجبور بودند در امپراتوری روسیه آن زمان به مدرسه روسی بروند، او نیز به خاطر لهجه گرجی و ملیتش مورد تمسخر قرار می‌گرفت. می گویند استالین در این دوره جذب مبارزان کوهستانی گرجستانی که برای استقلال گرجستان می‌جنگیدند بوده‌است. یکی از قهرمانان محبوب او کوهنوردی افسانه‌ای به نام کوبا بود و همین اولین نام انقلابی شد که جوزف بر خود نهاد.

جوزف در کلاس خود، شاگرد اول شد و در ۱۴ سالگی بورسیهٔ مدرسه علوم دینی تفلیس را دریافت کرد و از ۱۸۹۴ مشغول تحصیل در آن جا شد. (یکی از همکلاسی‌هایش در این دوره، کریکور بدروس آغاجاریان بود). گرچه مادرش همیشه (حتی پس از رسیدن او به رهبری شوروی) می‌خواست که او کشیش شود ولی علت رفتن او به مدرسه دینی تنها نبود دانشگاه مناسب بود. استالین در این دوره هم کمک تحصیلی دریافت می‌کرد و هم بابت خواندن در گروه کر، مزد می‌گرفت.

استالین در همین سال‌ها و در همان مدرسه علوم دینی فعالیت‌های چپ خود را آغاز کرد. او به یکی از سازمان‌های سوسیال دموکرات گرجستان پیوست و به تبلیغ مارکسیسم پرداخت. نتیجتاً در ۱۸۹۹ از مدرسه دینی اخراج شد. او سپس یک دهه با سازمان‌های زیرزمینی سیاسی در قفقاز کار می‌کرد و از ۱۹۰۲ تا انقلاب روسیه (۱۹۱۷) بارها دستگیر و تبعید (به سیبری) شد.

استالین در دعواهای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه طرفدار بحث‌های لنین بود و در کنگره پنجم این حزب در ۱۹۰۷ در لندن شرکت کرد.

در دوره پس از انقلاب ۱۹۰۵ استالین سردسته گروه‌هایی بود که برای تامین مالی حزب بلشویک، بانک‌ها را سرقت می‌کردند. همین کارهای عملی بود که او را در حزب مطرح کرد و در ژانویه ۱۹۱۲ به کمیته مرکزی انتخاب شد.

تنها اثر تئوریک قابل ذکر او در این دوره مطلب بسیار مهمی بود که در زمان تبعیدش در وین نوشت. این مطلب «مارکسیسم و مسئله ملی» نام دارد و تا امروز به عنوان اثر مهمی در مورد مساله ملی و برخورد مارکسیسم به آن مطرح است و موافق‌ها و مخالفان زیادی دارد. این جزوه احتمالاً از دلایلی بود که پس از انقلاب او را به عنوان کمیسر خلق برای امور ملیت‌ها گماشتند.

استالین در این دوره شعر هم می‌گفت (غالباً به زبان گرجی). بعضی اشعار او در موزه استالین در گوری موجود است.
ازدواج‌ها و خانواده
هیچ چیز در دنیا برای استالین به اندازه دخترش سوتلانا عزیز نبود.

همسر اول استالین، اکاترینا سوانیدزه، در ۱۹۰۷ تنها چهار سال پس از ازدواج درگذشت. معروف است که استالین در تشیع جنازه او گفته که با مرگ او دیگر هیچ احساسات گرمی برای مردم نخواهد داشت زیرا تنها او می‌توانسته «قلب سنگی» استالین را آب کند. می‌گویند استالین اکاترینا را بسیار دوست داشت و در زندگی تنها مایه خشنودی اش بود. آن‌ها با هم فرزندی به نام یاکوف جوگاشویلی به دنیا آوردند که بعدها رابطه خوبی با استالین پیدا نکرد.

می‌گویند سختی‌های استالین نسبت به فرزندش تا حدی بود که او به خودکشی روی آورد و به خودش شلیک کرد اما جان سالم به در برد. استالین در مورد این واقعه گفت:«حتی نمی‌تواند مستقیم شلیک کند.» یاکوف بعدها در ارتش سرخ خدمت کرد و به دست آلمان‌ها افتاد. آلمان‌ها پیشنهاد دادند که او را با یک ژنرال آلمانی مبادله کنند اما استالین این پیشنهاد را رد کرد. بعضی می‌گویند او در جواب به این پیشنهاد گفته‌است: «یک ستوان به اندازه یک ژنرال نمی‌ارزد» و بعضی می‌گویند گفته «من پسر ندارم.» به هرحال یاکوف در اردوی آلمان‌ها کشته شد. می‌گویند در حال تلاش برای فرار در سیم‌های برقی گیر کرد و مرد. با این حال این بر طبق «گزارش رسمی» است و مرگ یاکوف هنوز در هاله‌ای از ابهام است. بعضی‌ها می‌گویند او دوباره خودکشی کرده‌است.

زن دوم او، نادژدا آلیلویوا بود که در ۱۹۳۲ درگذشت. طبق گزارش‌های رسمی او بر اثر مریضی درگذشت اما بعضی می‌گویند پس از دعوایی با استالین، خودکشی کرده‌است و یادداشتی خودکشی به جا گذاشته که به روایت دخترشان «نیمی شخصی، نیمی سیاسی» بوده‌است. او از استالین دو فرزند داشت. پسری به نام واسیلی و دختری به نام سوتلانا. سوتلانا در سن ۴۱ سالگی در سال ۱۹۶۷ و اوج جنگ سرد به سفارت آمریکا در دهلی پناهنده شد.[۳]

واسیلی تا مقامات بالای نیروی هوایی شوروی ترقی کرد و در جنگ جهانی دوم از نیروهای زبده هوایی بود. طبق گزارش رسمی در ۱۹۶۲ بر اثر الکلیسم مرد اما این هم مورد سوال و تردید قرار گرفته‌است. سوتلانا در ۱۹۶۷ به ایالات متحده مهاجرت کرد.

استوارت کاهان، ژورنالیست آمریکایی، در کتاب خود، «گرگ کرملین»، مدعی شده‌است که استالین مخفیانه زن سومی به نام روسا کاگنویچ هم داشته‌است. روزا خواهر لازار کاگنوویچ، سیاست مدار شوروی بود. با این حال این ادعا ثابت نشده و بسیاری آن را تکذیب کرده‌اند. خانواده کاگنوویچ حتی هرگونه ملاقات استالین و رزا را تکذیب کرده‌اند.

مادر استالین در ۱۹۳۷ درگذشت. استالین حتی در تشیع جنازه شرکت نکرد و به فرستادن گلی بسنده کرد.

در مارس ۲۰۰۱، یکی از شبکه‌های تلویزیونی روسیه از کشف یکی از نوه‌های ناشناخته استالین خبر داد که در نووکوزنتسک زندگی می‌کرد. او یوری دایدوف نام داشت و مدعی شد که پدرش به او در مورد پدربزرگ واقعی اش خبر داده اما به علت کمپین علیه کیش شخصیت استالین، ماجرا مسکوت مانده‌است. الکساندر سولژنیتسن قبلاً مدعی شده بود که استالین با زنی به نام لیدا بوده‌است و در ۱۹۱۸ در تبعید در شمال سیبری با او صاحب پسری شده‌است.
عروج به قدرت

در ۱۹۱۲ استالین در کنفرانس حزبی پراگ شرکت داشت و به کمیته مرکزی بلشویک‌ها انتخاب شد. در ۱۹۱۷ در حالی که لنین و اکثریت رهبری بلشویک‌ها در تبعید بودند، او سردبیر پراودا، روزنامه رسمی حزب، بود.

پس از انقلاب فوریه، استالین و هیئت تحریریه به دفاع از دولت موقت کرنسکی برخواستند و می‌گویند این تا جایی بوده‌است که استالین گاه به گاه حاضر به چاپ مقالات لنین در طرفداری از سرنگونی دولت موقت نبوده‌است.

در آوریل ۱۹۱۷ استالین سومین رای بالا را داشت و به کمیته مرکزی انتخاب شد و بعدها در مه ۱۹۱۷ به دفتر سیاسی کمیته مرکزی هم انتخاب شد. این عناوین تا آخر عمر برای او باقی‌ماندند.

بنا به گزارش‌های بسیاری نقش استالین در روز انقلاب اکتبر، بسیار محدود بود. بعضی نویسندگان دیگر (همچون آدام اولام) ادعا می‌کنند که هر عضو کمیته مرکزی وظایف مشخصی در آن روز به عهده داشته‌است.

استالین در ۶ نوامبر ۱۹۱۸، سالگرد یک سالگی انقلاب، در پروادا در مورد انقلاب و نقش تروتسکی نوشت: «تمام کار عملی در ارتباط با سازمان دهی قیام زیر فرماندهی مستقیم رفیق تروتسکی، رئیس شورای پتروگراد انجام شد. می‌توان با قاطعیت گفت که حزب اساساً و اصولاً برای کشاندن وسیع سربازان به سمت شوروی و شیوه کارآی سازماندهی کمیته انقلابی نظامی، به رفیق تروتسکی مدیون است.» (این قطعه در کتاب «انقلاب اکتبر» از استالین در ۱۹۳۴ منتشر شد اما در مجموعه آثار استالین در ۱۹۴۹ حذف شده بود).

بعدها در ۱۹۲۴، استالین مدعی شد که در روز انقلاب، «مرکز حزب» بوده که تمام کار عملی شورش را «فرماندهی» می‌کرده‌است و این مرکز متشکل از خود او، اسوردلوف، دژیرنسکی، اوریتسکی و بابنوف بوده‌است. با این حال هیچ مدرکی برای وجود چنین «مرکز»ی ارائه نشده‌است و اگر هم چنین چیزی بوده قاعدتاً باید تحت فرمان شورای انقلابی نظامی، به فرماندهی تروتسکی، می‌بوده‌است.

استالین در جنگ داخلی روسیه و جنگ شوروی و لهستان به عنوان کمیسر سیاسی در جبهه‌های مختلف ارتش سرخ حضور داشت. اولین پست دولتی استالین «کمیسر خلق برای مسائل ملل» بود که از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳ در اختیار داشت.

او در ضمن از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲ کمسیر خلق برای بازرسی کارگران و دهقانان، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳ عضوی از شورای نظامی انقلابی، و از ۱۹۱۷ به بعد عضو کمیته اجرایی مرکزی کنگره شوراها بود.
کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ

در ۳ آوریل ۱۹۲۲ استالین به دبیر کلی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک‌ها) رسید، پستی که بعدها به بالاترین پست کشور بدل شد. بعضی می‌گویند که او ابتدا از قبول این سمت سرباز زده و تحت اصرار آن را قبول کرده‌است. در آن زمان دبیر کلی سمت مهمی تلقی نمی‌شد اما پتانسیل خوبی برای استالین فراهم کرد تا حزب را پر از طرفداران خود کند.

محبوبیت استالین در حزب بلشویک به کسب قدرت سیاسی بسیاری توسط او انجامید. این باعث تعجب لنین در حال احتضار شد که در آخرین نوشته‌هایش خواهان برکناری استالین «بی نزاکت» شد. اعتبار این سند در کنگره حزب به رای گذشته شد و کنگره به اتفاق آرا به عدم اعتبار آن رای داد. پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴ استالین به همراه کامنف و زینوویف به رهبری عملی حزب پرداختند. آن‌ها از نظر ایدئولوژیکی بین تروتسکی در چپ و بوخارین در راست بودند. در این دوره استالین تاکید سنتی بلشویک‌ها بر انقلاب جهانی را کنار گذاشت و به جای آن به سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» روی آورد که در تضاد با تئوری انقلاب مداوم تروتسکی بود.

در نبرد برای رهبری، یک لازمه از پیش مشخص بود. وفاداری به لنین. استالین تشیع جنازه لنین را سازمان داد و در سخنرانی خود تقریباً با عناوین مذهبی از لنین ستایش کرد و وفاداری نامیرایش را به او ابراز کرد. تروتسکی در آن زمان مریض بود و می‌گویند استالین در مورد تاریخ تشیع جنازه به او دروغ گفته تا او نتواند حاضر باشد. نهایتاً با این که تروتسکی در روزهای اول رژیم شوروی، نزدیک‌ترین فرد به لنین بود، مبارزه را به استالین باخت. استالین از این واقعیت که تروتسکی درست قبل از انقلاب به بلشویک‌ها پیوسته بود به نحو احسن استفاده کرد و توجه عموم را به اختلافات پیش از انقلاب بین تروتسکی و لنین جلب کرد. یکی از سایر دلایل قدرت گیری استالین این واقعیت بود که تروتسکی با انتشار وصیت نامه لنین مخالفت کرد. در این وصیت نامه لنین به ضعف‌ها و قدرت‌های استالین و تروتسکی و سایرین پرداخته بود و پیشنهاد کرده بود که پس از او، گروهی کوچک به رهبری حزب گماشته شوند.

یکی از جنبه‌های مهم قدرت گیری استالین شیوه‌ای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد می‌کرد. او ابتدا با زیوونیف و کامنف «ترویکاًیی علیه تروتسکی تشکیل داد. وقتی تروتسکی کنار زده شد، استالین با بوخارین و رایکوف علیه زیوونیف و کامنف متحد شد (در این جا او بر رای آن‌ها علیه قیام در ۱۹۱۷ تاکید کرد). زیوونیف و کامنف سپس به بیوه لنین، کروپسکایا، روی آوردند و در ژولای ۱۹۲۶»اپوزیسیون متحد را تشکیل دادند.

در ۱۹۲۷، در پانزدهمین کنگره حزب، تروتسکی و زیوونیف از حزب اخراج شدند و کامنف کرسی‌اش در کمیته مرکزی را از دست داد. استالین سپس به حساب «اپوزیسیون راست» و متحدان سابقش، بوخارین و رایکوف رسید.

استالین محبوبیت خود را مدیون معرفی خودش به عنوان «مرد خلق» از طبقات فقیر بود. مردم روسیه از جنگ جهانی و جنگ داخلی خسته بودند و سیاست استالین در تمرکز بر ساختمان «سوسیالیسم در یک کشور» پیغام ضدجنگی مثبتی در خود داشت.

استالین بعدها با ممنوع کردن ایجاد فراکسیون، نفع بسیاری برد زیرا عملاً دیگر کسی نمی‌توانست با سیاست‌های رهبر حزب مخالفت کند. تا سال ۱۹۲۸ (سال اول از برنامه‌های پنج ساله) استالین بین رهبری، از همه بالاتر بود و سال بعد تروتسکی به جرم مخالفت، تبعید شد. استالین سپس از شر اپوزیسیون راست بوخارین هم خلاص شد و با دفاع از کلکتیوازیسیون و صنعتی سازی، کنترل خود بر حزب و کشور را کامل کرد.

با این حال محبوبیت سایر سران شوروی همچون سرگئی کیروف و ماجرای ریوتین ثابت کرد که استالین هنوز قدرت کامل را به دست نیاورده‌است و این تا تصفیه کبیر در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ طول کشید.
فعالیت‌های جاسوسی و پلیس مخفی استالین

قدرت نیروهای پلیس مخفی شوروی در زمان استالین به اوج خود رسید. گرچه پلیس مخفی شوروی، چکا (بعدها گپو و اوگپو) در زمان لنین هم از قدرت برخوردارد بود اما در زمان استالین به اوج خود رسید.

استالین در ضمن فعالیت‌های بین‌المللی پلیس مخفی و اطلاعات خارجی را افزایش داد. تحت رهبری او بود که شبکه‌های اطلاعات در اکثر کشورهای مهم دنیا تأسیس شدند: آلمان (حلقه جاسوسی معروف روته کاپله)، بریتانیای کبیر، فرانسه، ژاپن و آمریکا. استالین فرقی بین جاسوسی، پروپاگاندای سیاسی کمونیستی، و خشونت دولتی نمی‌دید و تمام این‌ها را به ان. ک. و. د (کمیساریای خلق برای مسائل داخلی) سپرد. استالین در ضمن از جنبش بین‌الملل سوم هم برای این اهداف استفاده می‌کرد و همیشه اطمینان کسب می‌کرد که احزاب کمونیست خارجی پروشوروی و پرواستالین باقی بمانند.

یکی از اولین نمونه‌های کار پلیس مخفی استالین در خارج از کشور در ۱۹۴۰ اتفاق افتاد. پلیس مخفی به دستور او در این سال لئون تروتسکی را در مکزیک به قتل رساند.
استالین و تغییرات جامعه شوروی
صنعتی سازی
پوستری درباره صنعتی سازی در اتحاد جماهیر شوروی مربوط به جمهوری روسیه : "دود دودکشها نفس روسیه شوروی است"
استالین در حال بازدید از ساخت کانال مسکو.نیروهای کار برای ساخت کانال مسکو زندانیان گولاگ بودند.

جنگ داخلی روسیه و «کمونیسم جنگی» تأثیر مخربی بر اقتصاد کشور داشت. بازده صنعتی در ۱۹۲۲ سیزده درصد ۱۹۱۴ بود. طرح نپ (سیاست نوین اقتصادی) وضع را بهتر کرد.

تحت رهبری استالین این طرح در اواخر دهه ۲۰ با نظامی از «برنامه‌های پنج ساله» تعویض شد. این برنامه‌ها، برنامه‌هایی بسیار جاه طلبانه برای صنعتی سازی دولتی و اشتراکی سازی کشاورزی بودند.

با تجارت بین‌المللی محدود و عدم وجود هرگونه بنیاد مدرن، دولت استالین هزینه صنعتی سازی را با اعمال محدودیت بر شهروندان شوروی و با گرفتن ثروت کولاک‌ها تامین می‌کرد.

در ۱۹۳۳ درآمد واقعی کارگران به یک دهم سال ۱۹۲۶ رسید. در ضمن کار بدون مزد در اردوگاه‌های کار اجباری و کمپین‌های «بسیج» کار کمونیست‌ها و اعضای کومسومول برای پروزه‌های مختلف ساختمانی برپا بود. اتحاد شوروی در ضمن از متخصصان خارجی هم استفاده می‌کرد برای مثال مهندس بریتانیایی، استفن آدامز، که در توصیه به کارگران و پیشرفت روند ساخت کمک می‌کرد.

با وجود شکست‌های اولیه دو برنامه پنج سالهٔ اول از پایه بسیار پایین اقتصادی به صنعتی سازی بسیار سریعی رسیدند. گرچه تمام تاریخ دانان موافقند که اتحاد شوروی در زمان استالین به رشد خیره کننده اقتصادی رسیده است، نرخ دقیق این رشد مورد اختلاف است.

تخمین‌های رسمی شوروی حدود ۱۳٫۹ درصد است، تخمین‌های روسی و غربی حدود ۵٫۸ درصد و حتی ۲٫۹ درصد. حتی یکی از تخمین‌ها می‌گوید که رشد شوروی پس از مرگ استالین بیشتر بوده‌است.
اشتراکی سازی (کلکتیویزاسیون)

رژیم استالین به اشتراکی سازی اجباری در کشاورزی پرداخت. هدف این امر افزایش بازده کشاورزی از مزارع بزرگ و مکانیزه بود. و در ضمن اعمال کنترل سیاسی بیشتر روی دهقانان و کارآ ساختن روند جمع آوری مالیات. اشتراکی سازی به معنای تغییرات عظیم اجتماعی بود که از لغو نظام سرفی در ۱۸۶۱ به اینطرف دیده نشده بود. اشتراکی سازی در ضمن به معنای سقوط سطح زندگی بسیاری از دهقانان بود و باعث واکنش خشونت آمیز بعضی از آنها شد.

در سال‌های اول کشاورزی تخمین زده شده بود که تولید صنعتی و کشاورزی به ترتیب ۲۰۰ درصد و ۵۰ درصد رشد می‌کند اما تولید کشاورزی در حقیقت سقوط کرد. استالین تقصیر این سقوط را به گردن کولاک‌ها (دهقانان ثروتمند) انداخت که با اشتراکی سازی مخالفت می‌کردند. (کولاک‌ها تنها ۴ درصد جمعیت دهقانان را تشکیل می‌دادند.) از همین رو هر کسی که با برچسب «کولاک»، «حامی کولاک» و یا «کولاک سابق» دستگیر می‌شد یا به قتل می‌رسید یا به اردوگاه‌های کار اجباری گولاگ می‌رفت و یا به مناطق دور کشور تبعید می‌شد.

بعضی از تاریخ دانان معتقدند اشتراکی سازی از دلایل اصلی قحطی‌های بزرگ پس از آن بوده‌است. (مائو زدونگ در چین هم با سیاست گام بزرگ به جلو باعث به وجود آوردن قحطی مشابهی از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ شد).

در سال‌های قحطی ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ در اکراین و منطقه کوبان، این تنها «کولاک»ها نبودند که به قتل می‌رسیدند و زندانی می‌شدند. کتاب‌های مختلف و از جمله کتاب جنجالی «کتاب سیاه کمونیسم» بر نقش مقامات شوروی در گسترش قحطی و مرگ و میر مردم در این منطقه تاکید داشته‌اند.

با این حال قحطی بر بخش‌های دیگر هم اثر داشت و بعضی منابع تلفات آن را بین پنج تا ده میلیون بیان می‌کنند.

مقامات شوروی و بعضی تاریخ نویسان مدعی هستند که اقدامات خشن و اشتراکی سازی سریع کشاورزی برای صنعتی سازی سریع شوروی و نهایتاً پیروزی در جنگ جهانی دوم، ضروری بود. تاریخ نویسان دیگری همچون آلک نووه، مدعی هستند که کشاوری کلکتیو بیشتر به ضرر صنعتی شدن شوروی بوده تا به نفع آن.
علوم

علوم در اتحاد شوروی همچون هنر و ادبیات تحت کنترل شدید بود. در علوم «امن از نظر ایدئولوژیک» با توجه به تحصیلات رایگان و تحقیقات دولتی، پیشرفت بسیاری دیده می‌شد اما فشار ایدئولوژیک پیامدهای متاسف کننده‌ای هم داشت. مثلاً ژنتیک و سایبرنتیک به عنوان «شبه علم بورژوایی» محکوم می‌شدند.

در اواخر دهه ۱۹۴۰ تلاش‌هایی برای سرکوب نسبیت خاص و نسبیت عام و مکانیک کوانتوم به جرم «ایده‌آلیسم» بود. اما دانشمندان شوروی اعلام کردند که بدون استفاده از این تئوری‌ها قادر به ساختن بمب اتم نخواهند بود.

تنها بخش علمی که استالین شخصاً در آن فعالیت داشت، زبان‌شناسی بود. در ابتدای حکومت استالین، چهره اصلی زبان‌شناسی در شوروی، نیکولای یاکوولویچ مار بود که مدعی بود زبان ساختاری طبقاتی دارد و ساختار زبان توسط ساختار اقتصادی جامعه تعیین می‌شود. استالین که قبلاً به عنوان کمیسر خلق برای امور ملل در مورد سیاست زبان نوشته بود، با این فورمالیسم ساده مارکسیستی مخالفت کرد و این پایانی بر نفوذ ایدئولوژیک مار بر زبان‌شناسی در شوروی بود. اثر اصلی استالین در مورد زبان‌شناسی مقاله کوتاهی با عنوان «مارکسیسم و مسائل زبان شناسی» است.

گرچه استالین درافزوده یا درخشش خاصی در زبان‌شناسی نشان نداد اما ایراد مشخصی هم در فهم مسائل زبان‌شناسی نداشت. حتی می‌توان گفت که نفوذ او عملاً زبان‌شناسی شوروی را از دست ایدئولوژی بازی نجات داد.

تحقیقات علمی با وجود حضور عملی بسیاری از دانشمندان در اردوگاه‌های کار اجباری، کند شده بود. (برای مثال لو لاندائو که در سال‌های ۳۸ و ۳۹ در زندان بود و بعدها برنده جایزه نوبل شد). بعضی از دانشمندان هم اعدام می‌شدند (مانند لو شوبنیکوف در ۱۹۳۷). با این حال علوم و تکنولوژی در زمان استالین در بعضی زمینه‌ها رشد بسیاری داشتند. این پایه‌ای برای دستاوردهای معروف علمی شوروی در دهه ۵۰ بود. مثلاً ساخت کامپیوترهای بزرگ ب اٍ اس ام ۱ (БЭСМ) در ۱۹۵۳ یا برپایی اسپوتنیک ۱ در ۱۹۵۷.

در واقع بسیاری از سیاست‌مداران در ایالات متحده پس از «بحران اسپوتنیک» نگران بودند که در علم و تحصیلات عمومی از شوروی عقب مانده باشند.
خدمات اجتماعی

مردم شوروی در زمان استالین به درجه‌ای از لیبرازیسیون اجتماعی رسیدند. زنان تحصیلات کافی و مساوی و حقوق برابر کار داشتند. در ضمن پیشرفت‌های پزشکی زمان استالین طول عمر متوسط شهروند شوروی و کیفیت زندگی را وسیعا افزایش داد. سیاست‌های استالین حق تحصیلات و دسترسی به پزشکی رایگان را وسیعا در اختیار مردم قرار داد و عملاً اولین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا را به وجود آورد. این مریضی‌ها شدیداً کاهش داده شدند و طول عمر متوسط تا چند دهه افزایش یافت.

در زمان استالین در ضمن برای اولین بار زنان می‌توانستند بچه‌ها را در فضای امن بیمارستان به دنیا بیاورند. نسلی که در زمان استالین متولد می‌شد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده می‌شدند و صدها مهندس خارجی با قرارداد به روسیه می‌آمدند. راه‌های حمل و نقل پیشرفت یافت و راه آهن‌های جدید بسیاری ساخته شد. کارگرانی که بیشتر از حد مقررشان تولید می‌کردند، استاخانویست‌ها، پاداش‌های ویژهٔ بسیاری دریافت می‌کردند و در نتیجه می‌توانستند کالاهایی را بخرند که اقتصاد در حال رشد شوروی فراهم می‌کرد.

با وجود صنعتی سازی و تلفات عظیم انسانی در جنگ جهانی دوم و سرکوب‌ها، نسل زمان استالین شاهد رشد موقعیت‌های شغلی، بخصوص برای زنان، بود.
مذهب و فرهنگ و هنر
کاریکاتوری از استالین رفیق کبیر مذهب، در زمانی که در طول جنگ جهانی دوم کلیساها اجازه فعالیت پیدا کردند

در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبک‌های «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی، و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیت‌های مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولود مایرهولد و اوسیپ ماندلستام از این سری هستند.

شخصیت‌های جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در ۱۹۲۵، الکساندر کوپرین در ۱۹۳۶، و الکساندر ورتینسکی در ۱۹۴۳.

شاعر معروف روس، آنا آخماتووا، زیر فشار و سرکوب بود اما هرگز دستگیر نشد. شوهر اولش، نیکولای گومیلیف (شاعر و نظامی)، در ۱۹۲۱ تیرباران شد و پسرش، لف گومیلیف (تاریخ‌دان)، دو دهه در گولاگی اسیر بود.[نیازمند منبع]

این که استالین شخصاً چقدر درگیر مسائل بوده‌است مورد بحث است اما مسلماً او در مسائل فرهنگی هم مثل بقیه چیزها اظهار نظر می‌کرد و در بسیاری از موارد حکم آخر، حرف او بود.

مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند. مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامه نویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامه‌اش، روزهای توربین‌ها، که قهرمانانش خانواده‌ای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیر شده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد.

می‌گویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بوده‌است. این رمانی

تاریخی در مورد مکانیسم‌های قدرت سیاسی است. بعضی‌ها به شباهت‌های این رمان و فیلمی که آیزنشتاین به سفارش استالین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کرده‌اند.

در معماری، شیوه امپراتوری استالینیستی (که نوعی نئوکلاسیسیسم به روز شده در سطحی بسیاری بزرگ بود که با هفت آسمان خراش مسکو تداعی می‌شود) جای کانستراکتیویسم دهه ۲۰ را گرفت.

نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیده‌است. سرکوب مداوم در دهه ۳۰ کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا ۱۹۳۹ تعداد کلیساهای فعال (که در ۱۹۱۷ حدود ۵۴۰۰۰ بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و ده‌ها هزار کشیش و راهبه دستگیر شده بودند. اما در جنگ جهانی دوم از کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند.

پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست.

مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیست‌ها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوب‌های مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند.
تصفیه و تبعید
تصفیه
نوشتار اصلی: تصفیه کبیر
After
After
یکی از سیاست‌های سانسور گرایی که در زمان استالین و در شوروی سابق حاکم بود ایجاد تغییر در تصاویر افرادی بود که توسط استالین به اعدام محکوم شده بودند.

تصویر بالا قبل از دسامبر ۱۹۳۸ (میلادی):از چپ به راست:وروشیلوف ،مولوتوف ،استالین و یژوف هنگام بازدید از آب راه مسکو-ولگا ،تصویر پایین:بعد از سپتامبر ۱۹۳۸ ،یژوف سقوط می‌کند.استالین دستور می‌دهد که یژوف از عکس حذف شود.

استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه ۳۰ با «تصفیه کبیر» در حزب تقریباً تمام قدرت را در دست خود گرفت. او این کار را به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیست‌ها و ضدانقلابیون توجیه می‌کرد. قربانیان تصفیه معمولاً از حزب اخراج می‌شدند اما مجازات‌های بیشتری از اردوگاه‌های کار اجباری و گولاگ تا محاکمه توسط ان. ک. و. د و اعدام انتظار بسیاری را می‌کشید.

دوره اصلی تصفیه پس از قتل سرگئی کیروف، رهبر محبوب حزب در لنینگراد آغاز شد. کیروف بسیار نزدیک به استالین بود و قتل او حزب بلشویک را تکان داد. استالین، که می‌گویند می‌ترسید خود او قربانی بعدی باشد، شروع به محکم کردن امنیت کرد و مخالفان خود را به «جاسوسی» و «ضدانقلابی» متهم کرد.

محاکمه‌های اصلی که به ریاست آندره ویشینسکی بر‌گزار می‌شد، به «محاکمه‌های مسکو» معروف شدند، اما محاکمه‌های مشابهی در تمام کشور بر‌گزار شد. چهار محاکمه در این مدت از اهمیت خاصی برخوردار است. محاکمه شانزده نفر (آگوست ۱۹۳۶)، محاکمه هفده نفر (ژانویه ۱۹۳۷)، محاکمه مارشال توخاچاوسکی و سایر ژنرال‌های ارتش سرخ (ژوئن ۱۹۳۷) و نهایتاً محاکمه ۲۱ نفر (من‌جمله بوخارین) در مارس ۱۹۳۸.

یکی از نمونه‌های مهم محاکمه توخاچاوسکی به عنوان همکاری با نازی‌ها بود. بعضی معتقدند محاکمه بسیاری از مهم‌ترین رهبران نظامی بعدها در جنگ جهانی دوم و اشغال روسیه توسط آلمان نقشی منفی داشت.

سرکوب بسیاری از انقلابیون و اعضای برجسته حزب باعث شد که لئون تروتسکی اعلام کند رژیم استالین با «رودخانه‌ای از خون» از رژیم لنین جدا است. کسانی مثل سولژنیتسن معتقدند که استالین عقاید خود را از لنین و اعمالی مثل اعدام مخالفان سیاسی در جنگ داخلی روسیه گرفته‌است. قتل تروتسکی در آگوست ۱۹۴۰ در مکزیک (جایی که او از ژانویه ۱۹۳۷ در تبعید زیسته بود) آخرین و مشهورترین مخالف استالین در رهبری قدیمی حزب را نیز از جای برداشت. حالا تنها سه نفر از «بلشویک‌های قدیمی» (دفتر سیاسی زمان لنین) به جا مانده بودند. خود استالین، میخائیل کالینین، و مولوتوف.[نیازمند منبع]

دوران تصفیه مختص به مقامات حزبی نبود و بسیاری به جرم «فعالیت ضد شوروی» و به عنوان «دشمن خلق» دستگیر و محاکمه می‌شدند.

در اواخر تصفیه. دفتر سیاسی نیکولای یژوف، رئیس وقت ان. ک. و. د را برکنار و بعدها اعدام کرد. بعضی تاریخ دانان همچون امی نایت و رابرت کانکوئست معتقدند که این عمل از سوی استالین و برای پاک کردن جرم از نام خود بوده‌است.

ضمن تصفیه تلاش‌های بسیاری برای عوض کردن تاریخ در کتاب‌های درسی شوروی و منابع تبلیغی بود. بسیاری از قربانیان اعدامی از کتاب‌ها و عکس‌ها بیرون گذاشته می‌شدند که گویی هرگز وجود نداشته‌اند. نهایتاً تاریخ انقلاب جوری روایت می‌شد که گویی تنها دو شخصیت داشته‌است. لنین و استالین.
تبعیدها

استالین، بخصوص در زمان جنگ جهانی دوم، دست به تبعیدهای جمعی بزرگی زد که نقشه قومی اتحاد شوروی را عوض کردند.

بیش از یک و نیم میلیون نفر به سیبری و جمهوری‌های آسیای مرکزی تبعید شدند. دلایل رسمی تبعید جدایی طلبی، مقاومت در مقابل دولت شوروی و همکاری با آلمانی‌های اشغال گر عنوان می‌شدند.

گروه‌های قومی ذیل بیش تر از همه قربانی این تبعیدها شدند: اکراینی‌ها، لهستانی‌ها، کره‌ای‌ها، آلمانی‌های ولگا، تاتارهای کریمه، کالمیک‌ها، چچنی‌ها، بالکارها، کاراچایاها، ترک‌های مشکیتی، فنلاندی‌ها، بلغاری‌ها، یونانی‌ها، ارمنی‌ها، لاتویایی‌ها، لیتوانیایی‌ها، استونیایی‌ها و یهودی‌ها. بسیاری از کولاک‌ها نیز به سیبری و آسیای مرکزی تبعید شدند.

در فوریه ۱۹۵۶ نیکیتا خروشچف به محکومیت این تبعیدها پرداخت و آن‌ها را در مخالفت با اصول لنینیستی خواند و اکثر آن‌ها را به جای خود بازگرداند.

اهمیت تاریخی این تبعیدهای دسته جمعی بسیار است و همین امروز نیز اهمیت خاصی برای جنبش‌های جدایی طلب در دولت‌های بالکان، تاتارستان، و چچن دارد.
تعداد قربانیان

تعداد قربانیان پروسه‌هایی که در بالا توضیح داده شد مورد اختلاف بسیار است. در زمان جنگ سرد بسیاری رقم کشته شدگان را تا حدی خیالی مانند ۶۰ میلیون بالا می‌بردند. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرار گرفت و ارقام متفاوتی انتشار یافت. در این ارقام صحبت از ۸۰۰ هزار اعدامی (سیاسی و غیر سیاسی) در زمان استالین بود که با قربانیان عملی کلکتیوازیسیون و تبعید گولاگ‌ها و غیره به ۳ میلیون نفر می‌رسید.

بهرحال هنوز اختلافات بسیاری در این زمینه موجود است و خط عمومی این است که «رقم دقیقی نمی‌شود داد». این جا به تخمین‌های مختلف اشاره می‌شود.

نویسنده روسی، وادیم ارلیکمان، از کسانی است که کل کشته شدگان را حدود ۹ میلیون نفر می‌داند. ۱٫۵ میلیون نفر اعدام، ۵ میلیون قربانی گولاگ، ۱٫۷ میلیون قربانی تبعید دسته جمعی (از مجموع ۷٫۵ میلیون تبعیدی)، و ۱ میلیون سایر. رابرت کانکوئیست تعداد کل قربانیان را ابتدا ۳۰ میلیون می‌دانست و بعدها ۲۰ میلیون اعلام کرد.

طرفداران استالین نظرات متفاوتی در زمینه تعداد کشته‌ها و همچنین روند عملی محاکمه‌ها و تاریخ تصفیه کبیر دارند.
جنگ جهانی دوم
نوشتار اصلی: جنگ جهانی دوم
دیدار استالین و یواخیم فون ریبنتروپ وزیر امور خارجه آلمان نازی برای امضای قرارداد.
استالین در کنار نماینده های ژاپنی در حال امضای قرارداد بی طرفی شوروی-ژاپن(Soviet–Japanese Neutrality Pact)
نخست وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل، رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت و استالین در کنفرانس یالتا
استالین در سال 1943 در کنفرانس تهران

پس از بی نتیجه ماندن مذاکرات شوروی با بریتانیا و فرانسه در مسکو بر سر معاهده‌ای دفاعی، استالین به هیتلر روی آورد و با او پیمانی امضا کرد. او در ۱۹ آگوست ۱۹۳۹ در سخنرانی معروفی رفقایش را آماده این چرخش بزرگ در سیاست شوروی کرد و نهایتاً قرارداد مولوتوف-ریبن تروپ با آلمان نازی امضا شد. ویکتور سووروف، نویسنده جنجالی روسی ساکن انگلستان، مدعی است که استالین در این سخنرانی اعلام کرده که جنگ بهترین موقعیت است که هم دولت‌های غربی و هم آلمان نازی تضعیف شوند و آلمان آماده «شورویزه» شدن می‌شود. سندی بر این ادعا در دست نیست.

با این که معاهده مولوتوف-ریبن تروپ رسماً تنها قول عدم اشغال مقابل بود اما بندی مخفی نیز در آن موجود بود که بر طبق آن اروپای مرکزی به دو منطقه کنترل بین دو قدرت تقسیم می‌شد. قرار بود که اتحاد شوروی بخش شرقی لهستان (که عموماً اکراینی‌ها و بلاروس‌ها در آن زندگی می‌کردند) و لیتوانی و لاتویا و استونی و فنلاند را در اختیار گیرد. بند مخفی دیگر در مورد بساربیا، بخشی از رومانی، بود که قرار بود به شوروی اضافه شود.

در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان با اشغال لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. بدین ترتیب استالین تصمیم به دخالت گرفت و در ۱۷ سپتامبر ارتش سرخ شرق لهستان و دولت‌های بالتیک را اشغال کرد.

در نوامبر ۱۹۳۹ استالین نیروها را به مرز فنلاند فرستاد تا جنگی راه بیندازد. جنگ زمستانی بین اتحاد شوروی و فنلاند سخت تر از آن چه استالین فکر می‌کرد از آب در آمد و شوروی تلفات زیادی داد. شوروی در مارس ۱۹۴۰ نهایتاً پیروز شد اما مشکلات و محدودیت‌های ارتش شوروی به بقیه دنیا و خصوصاً آلمان لو رفته بود.

در ۵ مارس ۱۹۴۰ رهبری شوروی حکم به اعدام بیش از ۲۵۷۰۰ فعال «ناسیونالیست و ضدانقلابی» لهستانی در بخش‌هایی از جمهوری‌های اکراین و بلاروس (که از خاک لهستان به شوروی اضافه شده بودند) داد. این به عنوان کشتار کاتین مشهور است.

در ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر معاهده مولوتوف-ریبن تروپ را نقض کرد و در عملیات بارباروسا بخشی از خاک اتحاد شوروی را اشغال کرد. استالین گرچه جنگ با آلمان را محتمل می‌دانست اما آماده اشغالی به این سرعت نبود. ویکتور سووروف در این زمینه نیز نظری متفاوت دارد. او مدعی است که استالین از اواخر دهه ۳۰ آماده شده بود و خود تصمیم داشت در تابستان ۱۹۴۱ آلمان را اشغال کند. از این رو سووروف معتقد است حمله هیتلر به نوعی «اقدام پیشگیرانه» بوده‌است. این تئوری مورد قبول ایگور بونیچ، میخائیل ملتویکوف، و ادوارد رادزینسکی بوده‌است اما اکثر تاریخ دانان غربی با آن مخالفند.

ژنرال فدور فون بوخ در خاطراتش می‌گوید که ارتش آلمان (آب ور) کاملاً آماده حمله شوروی علیه نیروهای آلمان در لهستان بوده‌است و این حمله را تا حداکثر ۱۹۴۲ انتظار می‌کشیده‌است. نبرد مرگبار با فاشیسم زندگی ۲۷ میلیون از مردم شوروی را بلعید.
پناهگاه های استالین

نزدیک به نیم قرن است که داستان ها و افسانه هایی درباره ی سازه ای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره 1" به گوش می خورد. در این رابطه حرف هایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه ، تونل ها و اتاق های مخفی به میان می آید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر "سامارا" در اعماق خاک بنا شده بود. اکنون این پناهگاه برای بازدید عموم آزاد است.
مرگ

استالین در روز پنج مارس ۱۹۵۳ از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد. دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحه‌ای کالبدشکافی استالین اعلام شد که در این گزارش گفته شده، رهبر شوروی سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرده است. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری می‌شده است و طبق این گزارش، استالین بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفته است. در این گزارش، آمده که سکته‌ای که منجر به مرگ وی شده بود در روز یک مارس ۱۹۵۳ رخ داده بوده است و وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کرده است. کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق ،یک روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که ۷۴ سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگها در مغز و قلب رنج می‌برد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت. سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خونریزی معده باعث خفگی وی شده بود.[۴] روایت هایی متفاوت از کشته شدن استالین به دست پسرش، نیکلای خروشچف، یا محافظ شخصی اش نیز وجود دارد.

لیدیا روسلانووا

لیدیا آندریونا روسلانووا (زاده ۱۹۰۰-درگذشته ۱۹۷۳) یکی از مشهورترین و محبوب‌ترین خوانندگان موسیقی فولکلور در روسیه بود. او در روستایی نزدیک ساراتوف به دنیا آمد و اولین بار در جریان جنگ داخلی روسیه به آوازخوانی برای سربازان روسی مشغول شد. او در روستوف-اون-دون (روستف بر روی رودخانهٔ دان) در ۱۹۲۳ موسیقی را به صورت حرفه‌ای آغاز کرد.
Лидия Андреевна Русланова.jpg

در جریان جنگ جهانی دوم او از جبهه‌ای به جبههٔ دیگر می‌فت و برای بالابردن روحیهٔ سربازان ترانه‌های میهن‌پرستانه می‌خواند. معروف‌ترین ترانه‌های او والنکی و کاتیوشا بودند که مخصوصاً برای خود او نوشته شده بودند. در «نبرد برلین» او ترانه‌ای در پلکان رایشتاگ، اجرا کرد.
لیدیا روسلانووا در حال اجرای آواز برای سربازان شوروی در جنگ بزرگ میهنی

معروف بود که روسلانوا ثروتمندترین زن روسیهٔ شوروری است. نفوذ او در بین سربازان تا حدی بود که او را خطر پتانسیلی برای مقامات شوروی حساب می‌کرد و سه سال بعد او به همراه همسرش، ژنرال ولادیمیر کرویچکوف، دستگیر شدند و به جرم فعالیت‌های ضدشوروی به ۱۰ سال زندان و کار اجباری محکوم شدند.

روسلانوا حتی در گولاگی که به آن فرستاده شده بود هم محبوب شد. چه بین هم‌بندها و چه بین زندانبانان. از این رو به سلولی در ولادیمیرسکی تسنرال فرستاده شد. پس از مرگ استالین به او اجازه دادند به مسکو برگردد او ریاست اولین جشنوارهٔ سراسری ترانه‌های شوروی را به همراه لئونید اتیوسوف، مارک برنس و کلاودیا شولژنکو به عهده داشت.

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا اتحاد شوروی یا بطور خلاصه شوروی، کشوری بود متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در ۱۹۲۲ تا زمان انحلال در ۱۹۹۱ بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی‌گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می‌شد.

نام این کشور به روسی: Союз Советских Социалистических Республик (تلفظ: سایوز ساویِتسکیخ ساتسیالیستیچِیسکیخ رسپوبلیک) است که با مخفف CCCP (تلفظ: اس‌اس‌اس‌اِر) نمایش داده می‌شود.

اتحاد جماهیر شوروی حاصل انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بود و روسیه بخش بزرگ‌تر آن را تشکیل می‌داد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ و درطی دوره‌ای که به جنگ سرد موسوم است، شوروی و آمریکا ابرقدرت‌های جهانی به شمار می‌رفتند، و بر تمام مسایل جهانی مانند سیاست‌های اقتصادی، روابط بین‌المللی، تحرکات نظامی، روابط فرهنگی، پیشرفت دانش به خصوص در فناوری فضایی تاثیر داشتند. در این کشور تمام قدرت سیاسی و اداری در دست تنها حزب مجاز، حزب کمونیست اتحاد شوروی بود.

محتویات

    ۱ تاریخ شوروی
    ۲ فروپاشی شوروی
        ۲.۱ پس از فروپاشی
    ۳ سیاست
        ۳.۱ داخلی
        ۳.۲ خارجی
    ۴ تقسیمات کشوری
    ۵ اقتصاد
        ۵.۱ تحقق سوسیالیسم در صنعت وکشاورزی
        ۵.۲ استقرار نظام اقتصاد سوسیالیستی در کشورهای اروپایی و مراحل تکامل آن
    ۶ اتحاد شوروی در صحنه بین‌المللی
        ۶.۱ جنگ جهانی دوم
        ۶.۲ جنگ سرد
    ۷ تغییرات در جامعهٔ روسیه
    ۸ رهبران
        ۸.۱ ولادیمیر لنین
        ۸.۲ ژوزف استالین
        ۸.۳ نیکیتا خروشچف
        ۸.۴ لئونید برژنف
        ۸.۵ یوری آندروپوف
        ۸.۶ کنستانتین چرنینکو
        ۸.۷ میخائیل گورباچف
    ۹ سازمان های جاسوسی
        ۹.۱ کاگ‌ب
        ۹.۲ چکا
    ۱۰ فرهنگ
    ۱۱ جستارهای وابسته
    ۱۲ پیوند به بیرون
    ۱۳ منابع

تاریخ شوروی
نوشتار اصلی: تاریخ شوروی

در اوت ۱۹۱۴ روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. ابتدا فقط بلشویکها و انقلابیون سوسیالیست ، مخالف جنگ بودند اما شکست‌های روسیه حامیان سلطنت تزار را به حداقل رساند.

در سال ۱۹۱۷ پس از دو انقلاب فوریه و اکتبر در روسیه، حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر ایلیچ اولیانوف معروف به لنین قدرت را در این کشور به دست گرفت. روسیه بلشویکی با حمله طرفداران نظام گذشته و نیروهای خارجی به ویژه بریتانیا روبرو شد. این دوره به دوران جنگ داخلی روسیه معروف است و طی آن ارتش نوین شوروی با نام ارتش سرخ به کوشش لئون تروتسکی و تحت رهبری او شکل گرفت تا با ارتش جبهه سفید که متشکل از افسران و ژنرال های دوران تزاری بودند به جنگ بپردازد. در ۱۹۲۲ و پس از سرکوب مخالفان و دشمنان حزب بلشویک که نام خود را به حزب کمونیست اتحاد شوروی تغییر داده بود تأسیس کشور «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» را اعلام کرد. این کشور از اتحاد روسیه و مناطق متعلق به روسیه تزاری تشکیل شده بود.

در جریان جنگ داخلی و بعد از آن حزب کمونیست که تنها حزب مجاز در شوروی بود، سیاست اقتصادی سخت‌گیرانه‌ای را تعقیب می‌کرد که به کمونیسم جنگی معروف شد. با پایان گرفتن جنگ داخلی و استقرار حاکمیت حزب بر سراسر کشور، سیاست اقتصادی جدیدی به نام برنامه نوین اقتصادی معروف به «نپ» در پیش گرفته شد. اختلاف رهبران شوروی در نحوه پیشبرد سیاست‌های اقتصادی بالا گرفت. در سال ۱۹۲۴ و پس از مرگ لنین کشمکش بر سر جانشینی او شدیدتر شد و بالاخره ژوزف استالین توانست مخالفان خود به ویژه تروتسکی را سرکوب کند و بر جای لنین بنشیند. او در چند مرحله دست به تصفیه حزب از مخالفان خود زد. تصفیه‌های بزرگ نامی است که بر این اقدامات استالین گذاشته‌اند. در عرصه کشاورزی با ایجاد مزارع اشتراکی یا کلخوزها چهره کشاورزی روسیه دگرگون شد. سیاست‌های کشاورزی حزب کمونیست اتحاد شوروی با مخالفت مالکان خرده‌پا (کولاکها) روبرو شد و دولت بی‌رحمانه آنان را سرکوب کرد. در عین حال استالین سیاست صنعتی کردن شوروی را پیگیری کرد و در دوران زمامداری او شوروی به ابر قدرت صنعتی بزرگی تبدیل شد.

در ۱۹۳۹ در آستانه شروع جنگ جهانی دوم،اتحاد جماهیر شوروی پیمان عدم تجاوز با آلمان نازی منعقد کرد ولی در ۱۹۴۱ با حمله گسترده آلمان، شوروی نیز به جنگ وارد شد. در این جنگ که به‌طور رسمی جنگ کبیر میهنی(великая отечественная война) نامیده می‌شد، دولت و حزب و مردم اتحاد جماهیرشوروی با مقاومت در برابر ارتش آلمان و فداکاری‌ها و قربانی دادن‌های بسیار توانستند جریان جنگ را برگردانده و به خصوص پس از نبرد استالینگراد نیروهای شوروی در موضع حمله قرار گرفتند. شکست آلمان در ۱۹۴۵ که بار اصلی آن بر دوش شوروی بود، این کشور را به یکی از ابرقدرتهای جهان تبدیل کرد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز دوران جنگ سرد کشمکش و تقابل دو ابرقدرت یعنی اتحاد جماهیر شوروی و امریکا سیاست تمام جهان را طی چهار دهه تحت تأثیر خود داد. همچنین این تقابل را، تقابل میان سوسیالیسم و سرمایه داری نیز دانسته‌اند. شوروی در ۱۹۴۹ توانست دارای قدرت اتمی شود و به انحصار آمریکا در این زمینه پایان داد.

در سال ۱۹۵۳ بعد از مرگ ژوزف استالین، جانشینان او به رهبری دسته‌جمعی پرداختند ولی نهایتاً نیکیتا خروشچف توانست قدرت را به دست آورد. در ۱۹۵۶ خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی کشتارهای استالین را موضوع قرار داد و در جهت تخریب چهرهٔ استالین برآمد. در دوران زمامداری خروشچف بسیاری از سخت‌گیری‌های دوره استالین تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و به بسیاری که در دوره استالین به عنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعاده حیثیت شد. همچنین در این دوران قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار جبران‌ناپذیری را بر بدنهٔ نظام سوسیالیستی که پشتیبان اقتصاد هدایت شده بود، وارد آورد. که بعدها به سلسله حوادث و رخدادهایی انجامید تا فروپاشی شوروی.

در سال ۱۹۵۷ شوروی با فرستادن ماهواره اسپوتنیک۱(Спутник 1) به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. شوروی برای اولین بار یوری گاگارین را به فضا فرستاد و پس از چندی با سفینهٔ بی سرنشین خاک کرهٔ ماه را به زمین آورد.

در اوایل دهه ۱۹۶۰ رهبران حزب، نیکیتا خروشچف را با توطئه لئونید برژنف مجبور به استعفا کردند و پس از دوره‌ای رهبری دسته‌جمعی، لئونید برژنف قدرت را به دست گرفت. در دوره او اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دوره خروشچف آغاز شده بود به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر تمام عرصه‌های سیاسی و اجتماعی تقویت شد. در دوره ی برژنف فسادهای زیادی صورت گرفت بطوری که فرزندان و داماد وی نیز در آن دست داشتند با روی کار آمدن یوری آندروپف که بعنوان معاون برژنف با او همکاری می کرد پرونده فسادها را به جریان انداخت تا بصورت علنی به وضعیت فسادها رسیدگی کندوجلوی این امر رابگیرد اما برژنف با اعلام به او مانع این امر شد، دوران آندروپف و چرننکو حرکت خاصی انجام نشد و در دوران میخائیل گورباچف شوروی به اصلاحات اساسی دست زد.[۱]
فروپاشی شوروی
نوشتار اصلی: فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

در دهه ۱۹۸۰ آثار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی [۲] ظاهر شد و بالاخره در ۱۹۹۱ این کشور رسماً منحل شد و به چند کشور دیگر تجزیه شد. کشورهای تشکیل‌دهنده شوروی پیشین با حفظ استقلال خود در جامعه کشورهای مشترک‌المنافع عضو شدند.[۳]
پس از فروپاشی

پس از فروپاشی ۱۵ کشور جدید تاسیس شدند و فدراسیون روسیه وارث حقوقی شوروی شد، این کشورهای جدید در اروپای شرقی عبارتند از: بلاروس، اوکراین، مولداوی، در حاشیه دریای بالتیک: استونی، لتونی، لیتوانی، در قفقاز گرجستان، آذربایجان ارمنستان، در آسیای مرکزی ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان.

چندین مناقشه ارضی حل نشده نیز وجود دارند: جمهوری‌های برسمیت شناخته نشده پریدنستروییه در مولداوی، قره باغ در آذربایجان و همچنین اوستیای جنوبی و آبخازی در گرجستان که تابستان ۲۰۰۸ از سوی روسیه و نیکاراگوئه برسمیت شناخته شدند و همین سبب قطع روابط دیپلماتیک بین فدراسیون روسیه و گرجستان شد.
سیاست
داخلی

از زمان تأسیس شوروی تا زمان فروپاشی آن تنها حزب سیاسی آن کشور حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. این حزب تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی شوروی را در کنترل داشت. تمام فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در کشور طبق نظر این حزب انجام می‌گرفت و مخالفان این حزب مجازات می‌شدند. مطبوعات و انتشارات و هنرها نیز در کنترل حزب و دولت بود. نکتهٔ قابل توجه در این مورد این است که در نظام کشور شوروی، شوراهای محلی و صنفی حکومت می‌کردند. یعنی بر خلاف مردم‌سالاری که در آن عده‌ایی از مردم هر چند سال یک بار رای داده و کسانی را برای زمامداری برمی گزینند. در سیستم کشور، شوراها و جمیع افرادی که در هزاران شورا در سراسر کشور حضور داشته به تصمیم گیری مشغول بودند. هر شورا در حد خود. این شوراها هر یک نماینده یا نمایندگانی در شوراهای بالاتر داشتند و این شیوه تا مراحل بالای حکومتی ادامه داشت. پس در واقع حزب کمونیست در شوروی نمایندهٔ تمام مردم بود. گرچه در اجرای این سیستم بسیار کارآمد و نوین اشکالاتی به وجود آمد. حزب کمونیست برنامه‌های خود را طی کنگره‌های ادواری تنظیم و تصویب می‌کرد و به اجرا می‌گذاشت.[۴]
خارجی
نوشتار اصلی: سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی‎

اتحاد جماهیر شوروی پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد بین ابرقدرتها، بزرگترین رقیب ایالات متحده آمریکا در مسائل بین‌الملل شد و در بسیار از مناقشات تا سرحد جنگ هسته‌ای نیز پیش رفتند.[نیازمند منبع] اصلی ترین تقابل اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا در زمان نیکیتا خروشچف رهبر شوروی و جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا بر سر مساله بحران موشکی کوبا بود.[۵]
تقسیمات کشوری
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (۱۹۵۶ — ۱۹۸۹)
    پرچم     جمهوری     پایتخت     نقشه اتحاد جماهیر شوروی
۱     Flag of Armenian SSR.svg     ارمنستان     ایروان    
Republics of the Soviet Union
۲     Flag of Azerbaijan SSR.svg     آذربایجان     باکو
۳     Flag of Byelorussian SSR.svg     بلاروس     مینسک
۴     Flag of Estonian SSR.svg     استونی     تالین
۵     Flag of Georgian SSR.svg     گرجستان     تفلیس
۶     Flag of Kazakh SSR.svg     قزاقستان     آلماتی
۷     Flag of Kyrgyz SSR.svg     قرقیزستان     بیشکک
۸     Flag of Latvian SSR.svg     لتونی (لاتویا)     ریگا
۹     Flag of Lithuanian SSR.svg     لیتوانی     ویلنیوس
۱۰     Flag of Moldavian SSR.svg     مولداوی     کیشینف
۱۱     Flag of Russian SFSR.svg     روسیه     مسکو
۱۲     Flag of Tajik SSR.svg     تاجیکستان     دوشنبه
۱۳     Flag of Turkmen SSR.svg     ترکمنستان     عشق آباد
۱۴     Flag of Ukrainian SSR.svg     اوکراین     کیف
۱۵     Flag of Uzbek SSR.svg     ازبکستان     تاشکند
اقتصاد

با انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ نظام اقتصاد سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی به رهبری لنین پیاده شد.[۶]

۱. مرحله کمونیسم یکپارچه یا کمونیسم جنگ (۱۹۱۷-۱۹۲۲): در این مرحله اصول نظری مارکسیسم با کوشش تمام پیاده می‌شود. مالکیت خصوصی بر کارخانه‌ها و موسات تولیدی و همچنین بخش در خور توجهی از اراضی کشاورزی لغو وبه مالکیت دولت یا عمومی تبدیل شود.

واحد پول «روبل تزاری» باطل شد و جای ان واحد کار «ترود» به معنای کار و زحمت مورد استفاده قرار گرفت. توزیع بر اساس نیاز یعنی انچه در نظام اقتصاد کمونیستی پیش بینی شده بود انجام می‌گرفت و نه بر مبنای کار.

۲. مرحله سیاست نوین اقتصادی(۱۹۲۲-۱۹۲۸): این مرحله با عقبگردی اشکار و ناگهانی نسبت به نظریات کارل مارکس اغاز می‌شود. هدف، ایجاد انگیزه شخصی، برقراری مالکیت فردی و کسب و کار خصوصی مخصوصا در زمینه کشاورزی است. به این ترتیب بازرگانی خصوصی پذیرفته و سیستم مکانیزم بازار مجدداً برقرار می‌شود.

۳. مرحله اجرای عمرانی پنج ساله (۱۹۲۸-۱۹۶۴): این مرحله با بازگشت به اصول مارکسیسم آغاز می‌شود. تولید دیگر تابع نوسانات قیمت و شرایط بازار نیست، بلکه براساس برنامه ریزی متمرکز تعیین می‌شود. دراین نوع برنامه ریزی فرمان‌ها از بالا یعنی سازمان برنامه ریزی مرکزی (گوسپلان) به واحدهای تولیدی جریان می‌یابد.[۷]

طرح‌های عمرانی که از سال ۱۹۲۸ به اجرا گذاشته شد، پنج ساله بود اما از سال ۱۹۷۵ به صورت طرح هفت ساله‌ای به اجرا گذاشته شد. اگرچه هدف از اجرای طرح‌های عمرانی بازگشت به اصول مارکسیسم بود اما جهت گیری طرحها متغیر و درجه کاربرد اصول، با توجه به شرایط متفاوت بود. دو طرح عمرانی اول با هدف بازگشت به سوسیالیسم و بر محور توسعه صنایع سنگین تدوین و به اجرا گذاشته شد؛ کلیه صنایع بزرگ دولتی شدند؛ بازرگانی خصوصی حذف شد؛ پول با نقشی بسیار محدود حفظ شد؛ توزیع محصولات با کارت‌های جیره بندی انجام گرفت. ضمن تعیین سهم هر یک از افراد از کالاهای مختلف و محل تهیه ان، قیمت‌های مختلفی در مورد هر کالا برای مصرف کنندگان حرفه‌های گوناگون اعلام شد که به معنی از کار افتادن مکانیسم بازار بود.

طرح‌های عمرانی سوم با این هدف تدوین شد که برنامه ریزی متمرکز با ازادی بیشتری برای مصرف کننده تلفیق یابد، توزیع بر اساس جیره بندی حذف شودو فروش ازادانه با قیمت‌های برابر برای همه امکانپذیر گردد.

طرح عمرانی چهارم پس از جنگ جهانی دوم] در سال ۱۹۴۶ تهیه شد. هدف این طرح بازسازی مناطق اسیب دیده و تکمیل تجهیزات صنعتی و کشاورزی همراه با ایجاد انگیزه شخصی بود. به این منظور، حق ساختن خانه‌های مسکونی روی زمینهایی که دولت برای همیشه به افراد واگذار می‌کرد و حق تصاحب آنها به افراد داده شد.

طرح عمرانی پنجم ۱۹۵۰-۱۹۵۵ نیز ضمن هدف قرار دادن گسترش صنایع سنگین، رشدهماهنگ میان کالاهای تولیدی و کالاهای مصرفی را مورد توجه قرار داد.

طرح ششم (۱۹۵۶-۱۹۶۱) به منظور پیشی گرفتن از کشورهای سرمایه داری که دارای بالاترین سطح باروری بودند تنظیم شد اما ناتمام ماند. هدف این طرح هفت ساله «رشد مداوم» و ارتقای سطح زندگی بود.

۴. مرحله لیبرمانیسم (از ۱۹۶۴ تا تحولات اخیر): هدف طرح لیبرمن حفظ نظام برنامه ریزی با ایجاد حداکثر کارایی است. در طرح لیبرمن هدف بر این است که نفع جامعه باید نفع موسسه باشد؛ که به دلایل زیر مورد مخالفت قرار گرفت:

    ۱. انحراف از اصول مارکسیسم
    ۲. سست شدن اقتدار حزب وقدرت یافتن مدیران بانک‌ها
    ۳. عدم امکان توسعه صنایع سنگین با انگیزه شخصی و در نتیجه رشد تولید کالاهای مصرفی.

تحقق سوسیالیسم در صنعت وکشاورزی

با توجه به تفاوت ماهیت دو بخش صنعت و کشاورزی، در بخش صنعت سوسیالیسم تقریباً به طور کامل اما در کشاورزی به شکل محدود و با سازمان‌هایی متفاوت تحقق یافت.

۱. سوسیالیسم در صنعت: واحدهای تولیدی صنعتی به لحاظ تمرکز مکان، وابستگی به مواد اولیه و خدمات فنی از قابلیت کنترل بیشتری برخوردار بودند، به همین سبب مالکیت و بهره‌برداری خصوصی به سرعت جای خود را به سوسیالیسم دولتی داد و تمام واحدهای صنعتی ملی شدند.

۲. سوسیالیسم در کشاورزی: به صورت محدود و در قالب دو نظام «سوفخوز» و «کلخوز» پیاده شد.

_ سوفخوزها واحدهای تولیدی کاملاً دولتی بودند که توسط یک مدیر و کارگران کشاورزی بهره‌برداری می‌شدند.

_ کلخوزها واحدهای تولیدی نیمه دولتی -نیمه خصوصی بود که با ماهیت تعاونی و بر اساس کوششی به منظور سازش میان سوسیالیسم ومالکیت خصوصی بوجود امدند.
استقرار نظام اقتصاد سوسیالیستی در کشورهای اروپایی و مراحل تکامل آن

بعد از جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی که دو قدرت بزرگ مخالف خود یعنی ‍زاپن و آلمان را شکست خورده یافت، به سرعت نیروهای نظامی خود را تا قلب اروپا پیش برد و کشورهای؛ بلغارستان، آلبانی، رومانی، مجارستان، یوگوسلاوی، چکسلاوی، [[لهستان و شرق آلمان را اشغال کردو همزمان با تبلیغات گسترده ایدئولوزیک و تاسیس احزاب کمونیستی نظام اقتصادی سوسیالیستی را در کشورهای نامبرده مستقر ساخت

در مورد برقراری نظام اقتصاد سوسیالیستی در این کشورها به دو نکته باید توجه کرد:

۱. در هیچ‌یک از این کشورها نظام سوسیالیستی بر اساس رأی و انتخاب مردم ایجاد نشد.

۲. هیچ‌یک از این کشورها مراحل تکامل نظام اقتصاد سرمایه داری را طی نکرد و نظام اقتصاد سوسیالیستی بر مبنای فلسفه مادی تاریخ و تضاد طبقاتی و در نهایت پیروزی طبقه کارگر بر کارفرما برقرار نشد.
اتحاد شوروی در صحنه بین‌المللی
جنگ جهانی دوم

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (USSR) تا سال ۱۹۳۹، مخالف جدی آلمان نازی بود، و از جمهوری‌های اسپانیا که علیه نیروهای فاشیست آلمانی و ایتالیایی در جنگ داخلی اسپانیا می‌جنگیدند، حمایت می‌نمود. اما درسال ۱۹۳۸، آلمان و قدرتهای اصلی اروپایی معاهده مونیخ را امضاء نمودند که طی آن، آلمان و لهستان اراضی چکسلواکی را اشغال نمودند و طرح‌های آلمان برای توسعه طلبی بیشتر در شرق و نیز فقدان مخالف نسبت به آن از سوی قدرت‌های غربی بیش از پیش آشکار گردید. این توافقنامه موجب ترس بیشتر اتحاد شوروی از حمله قریب‌الوقوع از سوی آلمان شد، و سبب گردید تا اتحاد شوروی با مانورهای دیپلماتیک به آن پاسخ دهد. درسال ۱۹۳۹ اتحاد شوروی معاهده مولوتف-ریبنتروپ را با آلمان نازی امضاء نمود، که مناطق تحت نفوذ را میان خود در اروپای شرقی تقسیم می‌نمودند. در۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش آلمان تا عمق ۱۵۰ کیلومتر در خاک اتحاد شوروی نفوذ نمودند و به بخش‌های شرقی لهستان حمله کردند که عمدتاً جمعیت آن نقاط را نژادهای اوکراینی و بلاروسی تشکیل می‌دادند. نیروهای شوروی به نبردی سنگین با فنلاند درطی جنگ زمستان (۴۰-۱۹۳۹) پرداختند. این جنگ با پیروزی اتحاد شوروی خاتمه یافت، و بخشی از تنگه کارلین را به دست آوردند. این صلح ناپایدار با آلمان پایان یافت زمانی که نیروهای محور به رهبری آلمان به مرزهای شوروی سرازیر شدند در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ انجام دادند. تا ماه نوامبر، ارتش آلمان، اوکراین را تسخیر نمودند، و به تصرف لنینگراد پرداختند، و تهدید نمودند که پایتخت اتحاد شوروی، مسکو، را نیز تصرف خواهند نمود. اما، پیروزی شوروی در نبرد استالینگراد، پایداری آن را به اثبات رساند، و جهت مسیر جنگ را بطور کامل تغییر داد. پس از شکست خوردن آلمان در این نبرد، آنها توان خود را در ادامه عملیات تجاوزکارانه خود از دست دادند و اتحاد شوروی در ادامه جنگ ابتکار عمل را به دست گرفت. تا پایان ۱۹۴۳، شوروی محاصره شهر لنینگراد توسط آلمان را شکسته بود و بیشتر مناطق اوکراین را بازپس گرفته بود. تا پایان سال ۱۹۴۴، این جبهه از مرزهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۳۹ به سوی اروپای شرقی جابجا گشته بود. نیروهای اتحاد شوروی با برتری مسلم خود وارد برلین در آلمان شرقی شدند و در ماه مه ۱۹۴۵ آن را تصرف کردند. در نتیجه جنگ با آلمان در نهایت به پیروزی اتحاد شوروی انجامید.

اگرچه اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم پیروز گردید، اما اقتصاد آن در اثر این مبارزه ویران شد وبه کشته شدن ۲۷ میلیون نفر دراین کشور منجر شد. حدود هفتاد هزار روستا نیز تخریب شده بودند. ده میلیون شهروند شوروی قربانی سیاست سرکوبگرانه آلمان در محدوده تحت اشغال آنها گردیدند. جوخه‌های یهودی کشی آلمان در کنار همکاران بالتیکی و اوکراینی آنها به نسل‌کشی یهودیان اتحاد شوروی پرداختند. ارتش رومانی در ناحیه اشغالی اودسا، دراین نسل‌کشی یهودیان شرکت نمود. طی اشغال، لنینگراد روسیه، هم اکنون سن پترزبورگ حدود یک چهارم از جمعیت خود (حدود ۱ میلیون نفر جمعیت، بیشترین میزان مرگ در طول تاریخ در یک منطقه محصورو بسته) را از دست داده بود. مناطق اشغالی متحمل غارتگری‌های ناشی از اشغال آلمان، تبعید افراد جهت بیگاری و نیز تاکتیک‌های سیاسی خود شوروی مبنی بر زمین سوخته، پس از عقب نشینی، شدند.
سربازان ارتش سرخ در حال برافراشتن پرچم شوروی به نشانه پیروزی بر فراز ساختمان رایشستاگ (مجلس امپراتوری) در برلین، ماه مه ۱۹۴۵

احتمالاً میلیون‌ها نفر نیز در مناطق اشغالی دراثر قحطی و فقدان کمک‌های اولیه پزشکی جان می‌دادند. شاید حدود ۵/۳ میلیون نفر (یا ۵/۵ میلیون) از اسرای جنگی اتحاد شوروی در اردوگاه‌های آلمان کشته شده باشند.
جنگ سرد

همکاری بین متّحدین اصلی که در جنگ پیروز شده بودند، صورت گرفت و مبنایی برای بازسازی پس از جنگ و امنیت فرض شد. امّا درگیری بین اتّحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا در منافع ملّی، که به‌عنوان جنگ سرد محسوب می‌شد، بر صحنهٔ بین‌المللی در دورهٔ پس از جنگ، با فرض نمایی عمومی از برخورد بین ایدئولوژی‌ها، غالب شد.

جنگ سرد به مشاجره بین استالین و هری ترومن، رئیس‌جمهور آمریکا، پیرامون آیندهٔ اروپای شرقی طی کنفرانس پوتسدام در تابستان ۱۹۴۵ تبدیل شد. روسیه متحمّل سه حملهٔ سنگین فاجعه‌بار غربی طی ۱۵۰ سال گذشته شده بود که عبارت بودند از جنگ‌های ناپلئون، جنگ جهانی اوّل و جنگ جهانی دوم، و هدف استالین ایجاد منطقه‌ای بی‌طرف در کشورهای بین آلمان و اتّحاد شوروی بود. ترومن، استالین را به نقض پیمان یالتا متّهم نمود. با وجود آن‌که اروپای شرقی تحت اشغال ارتش سرخ بود، امّا استالین همچنان انتظار زمانی را می‌کشید تا پروژه بمب اتمی خود را بی‌وقفه و مخفیانه پیش ببرد.
اسپوتنیک ۱ اوّلین ماهوارهٔ ساخت انسان که توسّط شوروی در سال ۱۹۵۷، در مدار زمین قرار گرفت.

در آوریل ۱۹۴۹، ایالات متّحده معاهدهٔ ناتو (NATO) را به عنوان یک پیمان دفاعی دوجانبه منعقد ساخت تا در آن بیشتر کشورهای غربی متعهّد شدند که درصورت حملهٔ نظامی به یکی از اعضاء، آن را در حکم حمله به همهٔ اعضاء تلقّی نمایند. اتّحاد شوروی به‌عنوان اقدامی متقابل در برابر ناتو، در سال ۱۹۵۵ پیمان ورشو را ایجاد کرد. تقسیم اروپا به بلوک‌های غربی و شوروی بعداً بیشتر جلوهٔ جهانی پیدا نمود، به‌خصوص پس از سال ۱۹۴۹ زمانی‌که انحصار هسته‌ای ایالات متّحده با آزمایش یک بمب متعلّق به شوروی و تصاحب قدرت توسّط حزب کمونیست چین در جمهوری خلق چین پایان یافت.

عمده‌ترین اهداف اتّحاد شوروی، حفظ و ارتقاء امنیت ملّی و نیز حفظ استیلای آن کشور بر اروپای شرقی بود. اتّحاد شوروی سلطهٔ خود را بر پیمان ورشو از طریق سرکوب انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان، قلع‌وقمع نهضت اصلاح‌طلب بهار پراگ در چکسلواکی به سال ۱۹۶۸، و پشتیبانی از سرکوب جنبش انسجام در لهستان در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، حفظ نمود. همان‌طور که اتّحاد شوروی به حفظ کنترل شدید خود بر حوزهٔ نفوذش در اروپای شرقی ادامه می‌داد، جنگ سرد راه خود را به‌سوی تشنج‌زدایی متوجّه ساخت، و الگویی پیچیده‌تر از روابط بین‌المللی که در آن، به روشنی دیگر شکاف مشخّصی بین بلوک‌های مقابل در دههٔ ۱۹۷۰ وجود نداشت. کشورهای کم‌تر قدرتمند مجال بیشتری برای اظهار استقلال خود داشتند، و دو ابرقدرت تا حدودی می‌توانستند منافع مشترک خود را با تلاش برای کنترل بیشتر بر گسترش و تکثیر تسلیحات هسته‌ای از طریق معاهداتی همچون سالت ۱، سالت ۲ و پیمان موشکی ضد بالستیک مشخّص نمایند.

مناسبات آمریکا- شوروی در پی حمله شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ برهم خورد، و نیز انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا سال ۱۹۸۰ و انتخاب رونالد ریگان، به عنوان یک ضدّکمونیست پروپاقرص بود، امّا زمانی‌که در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ روس‌ها شروع به رفع ابهامات موجود نمودند، بهبود یافت. امّا با فروپاشی اتّحاد شوروی در سال ۱۹۹۱، روسیه جایگاه خود را به‌عنوان ابرقدرت که درپی پیروزی در جنگ جهانی دوم به‌دست آورده بود، از کف داد.
تغییرات در جامعهٔ روسیه

درحالی که اقتصاد روسیه در حال تغییر شکل بود، زندگی اجتماعی مردم نیز به همان اندازه تحت تأثیر تغییرات جدّی قرار می‌گرفت. از همان اوایل انقلاب، دولت درصدد تضعیف غلبهٔ پدرسالارانه در خانواده بود. طلاق دیگر نیاز به طی مراحل دادگاهی (قانونی) نداشت و زن را به‌طور کامل از مسئولیت‌های نگهداری بچّه رها می‌ساخت. سقط جنین از همان اوایل سال ۱۹۲۰ قانونی شد. به‌عنوان یک عامل جانبی، آزادشدن زنان موجب افزایش حضورشان در بازار کار شد. دختران تشویق می‌شدند که حرفه‌ای آموخته و دورهٔ کاری خود را در یک کارخانه یا اداره دنبال نمایند. مجتمع‌های شیرخوارگاهی برای مراقبت از کودکان احداث شد و تلاش‌هایی صورت گرفت که مرکز زندگی اجتماعی مردم از خانه به گروه‌های آموزشی و حرفه‌ای باشگاه‌های شوروی منتقل شود.

حکومت سیاست‌های تبعیض گرایانه تزارها را علیه اقلیتهای ملی به خاطر همکاری بین بیش از دویست گروه اقلیت در زندگی در شوروی کنار گذاشت. ویژگی دیگر این حکومت گسترش خدمات درمانی بود. مبارزاتی علیه بیماری‌های حصبه، وبا و مالاریا انجام گرفت؛ تعداد پزشکان با توجّه به امکانات و آن‌طور که (سیستم) آموزش اجازه می‌داد، به‌سرعت افزایش یافت، و نرخ مرگ و میر کودکان به‌سرعت کاهش یافت در حالی که میزان امید به زندگی به‌سرعت افزایش پیدا کرد. دولت همچنین بی اعتقادی به خدا و مادّی گرایی را ترویج نمود که به‌نوعی مبنای نظریهٔ مارکسیسم است. آن رژیم همچنین مخالف با هر گونه مذهب سازمان یافته بود، به خصوص به منظور شکستن قدرت کلیسای ارتدوکس روسی که ستون قبلی حکومت پیشین تزاری و مانعی اساسی بر سر تغییر اجتماعی بود. بسیاری از رهبران مذهبی به اردوگاه‌های تبعید داخلی فرستاده شدند. حضور اعضای حزب در مراسم مذهبی ممنوع شد. نظام آموزشی از کلیسا جدا شد. تعالیم مذهبی به جز در داخل منزل قدغن شد و آموزش بی‌اعتقادی به خدا در مدارس مورد تأکید قرار گرفت.
رهبران
ولادیمیر لنین

ولادیمیر ایلیچ لنین (به روسی: Владимир Ильич Ленин) ‏(۱۹۲۴-۱۸۷۰) تئوریسین و انقلابی کمونیست روسی، رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.
میخائیل گورباچف

او را ولودیا خطاب می‌کردند که مخفف ولادیمیر است نام اصلی او ولادیمیر ایلیچ اولیانوف بود ولی در دنیا به اسم لنین مشهور شد. ولودیا سومین فرزند از شش فرزند خانواده اولیانوف بود که در سال ۱۸۷۰ یعنی یک سال قبل از کمون پاریس، در یک خانواده مرفه در سیمبریسک در ساحل رود ولگا که در ان زمان شهرکی بیش نبود ولی بعدها به صورت شهر بزرگی به نام اولیانوفسک درآمد متولد گردید. پدرش یک خرده بورژوای لیبرال و معلم ریاضی و مادرش دختر یک پزشک آلمانی بود وبه همین جهت لنین در تمام مدت عمر به آلمانی ها و طرز تفکر آلمانی که مارکس زادگاه آن بود به دیده اغماص می‌نگریست. ولودیا در دبیرستان شاگرد خوبی بود و قوه استدلال درخشانی داشت ولی در عین حال بچه‌ای موذی بود. در چهارده سالگی به خواندن آثار ممنوعه نویسندگان روسی پرداخت و در ۱۶ سالگی پدر خود را از دست داد وقتی ۱۷ ساله بود برادر بزرگش ساشا به اتهام شرکت در سوء قصد به تزار بازداشت و به دار آویخته شد. در همین سال ۱۸۸۷ ولودیا دیپلم تحصیلات متوسطه اش را با مدال طلا و تقدیر از کرنسکی مدیر دبیرستان دریافت کرد. پسر همین کرنسکی بعدها در تاریخ انقلاب روسیه نقش مهمی ایفا کرد. اولیانوف جوان در دانشکده حقوق کازان نام‌نویسی کرد و شاهد تظاهرات دانشجویان بود وپس از مدتی خود رهبری دانشجویان اشوب طلب را به گرفت و به پخش اعلامیه و سخنرانی پرداخت. اما بزودی "" برادر کسی که بدار اویخته شده بود"" از طرف پلیس تزاری بازداشت و مدت کوتاهی تبعید شد ولی بعدآ به دانشگاه بازگشت و این بار آثار مارکس را کشف کرد و با شور و علاقهٔ فراوان به خواندن آنها پرداخت. همچنین اثار هگل و کلاوس ویتس (clauswitz) را خواند و نسبت به تشکیلات حزب سوسیال دموکرات آلمان احساس تحسین پیدا کرد در واقع او به فرهنگ آلمان و افکار فلاسفه آن کشور دل بسته بود.
ولادیمیر ایلیچ لنین
ژوزف استالین

یوسیف ویسارینویچ جوگاشویلی (به گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე სტალინი) مشهور به ژوزف استالین (به روسی: Иосиф Сталин) (زاده ۱۸ دسامبر ۱۸۷۸-درگذشته ۵ مارس ۱۹۵۳) رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود.

او در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید.

حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقی‌ماندند گرچه مائوئیست‌ها، خوجه ئیست‌ها، آنتی رویزیونیست‌ها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی می‌دانند و عروج خروشچف و استالین زدایی پس از استالین را «رویزیونیسم» می‌خوانند. استالین مدعی بود که سیاست‌هایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شده‌اند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسم می‌خوانند. (گرچه بعضی از طرفداران استالین با این عنوان مخالفند).
ژوزف استالین

استالین در ۱۹۲۸ سیاست نِپ (Новая экономическая политика, НЭП، سیاستِ جدیدِ اقتصادی[۱]) که در دهه ۲۰ جریان داشت را با «برنامه‌های پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» تعویض کرد. با این سیاست‌ها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه ۳۰ از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرت‌های صنعتی جهان بدل شد.[۲]
نیکیتا خروشچف

نیکیتا سرگیویچ خروشچف (به روسی: Ники́та Серге́евич Хрущёв) ‏(۱۷ آوریل، ۱۸۹۴ - ۱۱ سپتامبر، ۱۹۷۱) رهبر شوروی بعد از استالین، و دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۴ و در عین حال از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴ نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی بود.

ا او پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ میلادی، رژیم آهین و خفقان استالین را تا حد زیاده ساده‌تر و نرم تر کرد و پس از روی کار آمدن، نظام حکومتی استالین را محکوم کرد. از دیگر اقدامات مهم وی می‌توان به آزادی هزاران زندانی بی گناه و انجام رفورم‌های اساسی اقتصادی در شوروی اشاره نمود. این اقدامات وی با مخالفت شدید محافظه کاران حزب کمونیست رو به رو شد. یک ضرب المثل روسی است که می‌گوید:"در جنگ‌های بدون قانون، استفاده از هر ابزاری می‌تواند مفید واقع شود". بدین ترتیب، تلاش‌های تخریب شخصیت خروشف از جناح‌های مختلف آغاز شد. این درگیری‌های سیاستی نه تنها شامل تخریب وجههٔ خود شخص خروشف بود، بلکه فرزند او یعنی "لئونید خروشف" که در جنگ مفقود الاثر شده بود را نیز در بر گرفت. در این رابطه شایعاتی پخش شد که گویی، لئونید خروشف سوار بر هواپیما به سمت آلمان نازی روی آورد و اکنون به آنها خدمت می‌کند. در زمانی که لئونید مفقودالاثر شد، هنوز استالین رهبر شوروی بود. او دستور داد تا هر چه سریعتر لئونید را از چنگال نازی‌ها بیرون کشیده و در مسکو به رگبار ببندند. در همین رابطه شایعه دیگری نیز به گوش می‌خورد که «نیکیتا خروشچف» به این دلیل در تلاش برای رسیدن به قدرت است تا به نحوی از این دستور استالین انتقام بگیرد. این شایعات کاملاً بی اساس بودند ولی دشمنان خروچشف نیازی به مدرک نداشتند. تهمت‌های وارده به خروشف به قدری در مردم نفوذ کرده بودند که حامیان استالین تا به امروز هم این شایعات را باور دارند.
لئونید برژنف

لئونید ایلیچ برژنف (به روسی: Леонид Ильич Брежнев) سیاست‌مدار و دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۲ بود. وی در تاریخ ۱۹ اکتبر سال ۱۹۰۶ در شهرک کامنکا در استان دنپروپتروفسک در اوکراین امروزی که در آن زمان جزئی از امپراتوری روسیه بود زاده شد و در تاریخ ۱۰ نوامبر سال ۱۹۸۲ در مسکو درگذشت. او در سال ۱۹۶۴ دبیر اول و از سال ۱۹۶۵ به بعد دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بود.

پس از توطئه‌ای هماهنگ با همکاری تنی چند از اعضای حزب کمونیست شوروی از جمله "سوسولوف" نظریه پرداز حزب در آن دوره و برژنف به علاوه برخی از سران دستگاه‌های امنیتی خروشچف از دبیر اولی حزب کمونیست شوروی برکنار شد و لئونید برژنف به جای او به دبیر اولی حزب کمونیست برگزیده شد. اما این بار بر خلاف دورهٔ خروشچف که علاوه بر مقام دبیراولی حزب کمونیست مقام نخست وزیری شوروی را هم از سال ۱۹۵۸ را داشت(همانند استالین) این بار اعضای حزب تصمیم گرفتند که نوعی تقسیم قدرت در حزب به وجود بیاید. در نتیجه دبیراولی حزب به برژنف و نخست وزیری شوروی به "کاسیگین"رسید. در دورهٔ رهبری برژنف بر شوروی آزادی‌های محدودی که در دورهٔ خروشچف به مردم شوروی داده شده بود از میان رفت و پروژهٔ استالین زدایی خروشچف کنار گذاشته شد. البته هیچ گاه سطح دیکتاتوری و جنایت به زمان حکومت ژوزف استالین بر شوروی نرسید.[۱]

وی سال ۱۹۶۰ تا سال ۱۹۶۴ و از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ ریاست شورای عالی اتحاد شوروی را به عهده داشت.

سالهای پایانی رهبری برژنف در رسانه‌های جمعی «رکود» نامیده شد. بحران همگانی در دولت شوروی، گرایشهای منفی در اقتصاد، توسعه بیش از حد دستگاه دیوانسالاری از ویژگیهای این دوره‌است.
لئونید برژنف

در دوره زمامداری برژنف بنابر خواست حکومت افغانستان، نیروهای شوروی به این کشور اعزام گردید که پیامدهای دشواری را با خود داشت.

برژنف با کشور آمریکا در دوره ریاست جمهوری نیکسون همکاری فضایی برقرار ساخت که نتیجه آن پروژه آزمایشی آپولو-سایوز بود. در سال ۱۹۸۱ لهستان خود را از شوروی جدا کرد ولی همچنان به همکاری نظامی با این کشور ادامه داد.
ریچارد نیکسون (راست) و لئونید برژنف (چپ) درحال گفتگو در سال ۱۹۷۳

برژنف در سال ۱۹۸۲ پس از چند ماه بیماری سرانجام درگذشت. پس از او یوری آندروپوف به جای او نشست.
لئونید برژنف در حال سخنرانی در افتتاحیهٔ هیجدهمین کنگرهٔ کامسامل
یوری آندروپوف

یوری ولادیمیرویچ آندروپوف (به روسی: Ю́рий Влади́мирович Андро́пов) (زاده ۱۵ ژوئن ۱۹۱۴ - درگذشته ۹ فوریه ۱۹۸۴) سیاست‌مدار اتحاد شوروی و دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی از ۱۲ نوامبر ۱۹۸۲ تا روز مرگش بود. او مجموعاً حدود ۱۶ ماه این سمت را به عهده داشت و در این مدت در واقع رهبر شوروی بود. آندروپف از افرادی بود که بسیار مورد اطمینان برژنف بود، برای همین برژنف اول او را به سمت ریاست کا. گ. ب و سپس معاونت خود در حزب برگزید. آندروپف خواهان اصلاحات اساسی در زمان برژنف بود اما هر بار که طرح مساله می‌کرد از طرف او[چه کسی؟] مانع می‌شد تا اینکه به رهبری شوروی رسید اما با خیل کثیر رهبران مفسد روبه رو بود که نمی‌شد کاری را انجام داد.

او پس از کنستانتین چرنینکو، کوتاهترین مدت رهبری شوروی را به عهده داشت، از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴.
کنستانتین چرنینکو

کنستانتین چرنینکو (به روسی: Константин Устинович Черненко) (زاده ۲۴ سپتامبر ۱۹۱۱ - درگذشته ۱۰ مارس ۱۹۸۵) سیاست‌مدار اتحاد شوروی و دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی بود که از ۱۳ فوریه ۱۹۸۴ تا روز مرگ و فقط به مدت ۱۳ ماه رهبر اتحاد شوروی بود. او رکورد کوتاهترین مدت رهبری اتحاد شوروی را دارد.

چرنینکو همچنین از ۱۱ آوریل ۱۹۸۴ تا روز مرگ سمت رئیس هیات رئیسهٔ شورای عالی را به عهده داشت. پس از او گورباچف به رهبری شوروی رسید.
میخائیل گورباچف

میخائیل سرگئیویچ گورباچُف (به روسی: Михаил Сергеевич Горбачёв) (زادهٔ ۲ مارس ۱۹۳۱) از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ آخرین رهبر اتحاد شوروی بود. تلاش‌ها و اصلاحات او باعث پایان جنگ سرد شد اما هم‌زمان یگانگی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی را نیز پایان داد و نهایتاً باعث فروپاشی شوروی شد.[۲] گورباچف در سال ۱۹۹۰ جایزهٔ صلح نوبل را دریافت کرده است.
سازمان های جاسوسی
کاگ‌ب

کاگ‌ب (فارسی شرقی: کِی‌جی‌بی، روسی: КГБ) مخفف نام اداره اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی سابق است.

نام کامل کاگ‌ب، به زبان روسی Комите́т Госуда́рственной Безопа́сности به معنای کمیته امنیت دولتی است.

کاگ‌ب در سال ۱۹۵۳ از ادغام وزارت امنیت دولتی و وزارت امور داخلی پس از مرگ ژوزف استالین رهبر وقت شوروی تشکیل شد.

کاگ‌ب یک نام کلی برای فعالیتهای سرویس اطلاعات شوروی سابق، پلیس مخفی آن کشور و آژانس اطلاعاتی (جاسوسی) شوروی بود که با پیوستن "م ک و د" سازمان اطلااعات داخلی شوروی به "م و د" سازمان اطلاعات وزارت کشور شوروی به سال ۱۹۵۴ تاسیس شد در فاصله سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۱ (زمان سقوط شوروی) فعالیت داشت.

بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ کاگ‌ب جای خود را به اف اس بی (سرویس ضد جاسوسی روسیه) داد، منتقدان عقیده دارند که این تغییر تنها در نام این سرویس است و کاگ‌ب همچنان به فعالیتهای پشت پرده خود ادامه می دهد.[۲].

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فعلی روسیه از افسران میان‌رده پیشین کاگ‌ب بوده‌است.[۳]
چکا

چکا (به روسی: чрезвыча́йная коми́ссия) یا کمیسیون بایستار نخستین سازمان امنیتی شوروی بوده است که در سال ۱۲۹۶ خورشیدی به دستور لنین رهبر وقت آن کشور ، تاسیس شد.

این سازمان در جریان پاکسازی بزرگ در دوران زمام‌داری استالین نقش ویژه‌ای ایفا نمود و بسیاری از مخالفان را اعدام و یا تبعید نمود. فلیکس ژرژینسکی اولین رئیس چکا بود.
فرهنگ

    لیدیا روسلانووا

بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۴

المپیک تابستانی ۱۹۸۴ (در انگلیسی: Games of the XXIII Olympiad) که به طور رسمی با نام «بازی‌های المپیاد بیست و سوم» شناخته می‌شود، از ۲۸ ژوئیه ۱۹۸۴ تا ۱۲ اوت ۱۹۸۴ میلادی در شهر لس‌آنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا و با حضور ۶٬۷۹۷ ورزشکار زن و مرد از ۱۴۰ کشور جهان و در ۲۳ رشته ورزشی برگزار شد.
تحریم بازی‌ها

اتحاد جماهیر شوروی و برخی از متحدین آن به تلافی تحریم ایالات متحده آمریکا در بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۰ مسکو از شرکت در این دوره از بازی‌ها امتناع کردند. اما جمهوری خلق چین برای اولین بار هیئت ورزشی خود را عازم بازی‌های المپیک نمود.

پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، دولتمردان انقلابی بازی‌های ۱۹۸۰ مسکو را به دلیل اشغال افغانستان توسط شوروی و ۱۹۸۴ لس‌آنجلس را به دلیل تغییر مکان مسابقات از تهران به لس‌آنجلس به دلیل انقلاب اسلامی در ایران [۱] تحریم کردند و در عمل یک نسل از ورزشکاران ایرانی از رقابت در این بازی‌ها محروم شدند.[۲]

دربارهٔ تحریم بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۴ لس‌آنجلس همین بس بود که سید روح‌الله خمینی، ایالات متحده آمریکا را «شیطان بزرگ» خوانده بود.

ایران

ایران (دربارهٔ این پرونده تلفظ راهنما·اطلاعات، به معنی: سرزمین آریاییان[۶]) با نام رسمی جمهوری اسلامی ایران (دربارهٔ این پرونده آوا راهنما·اطلاعات) کشوری در جنوب غربی آسیا و در منطقه خاورمیانه با ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع وسعت (۱۸ام درجهان)[۷] و بر پایه سرشماری سال ۱۳۹۲ دارای جمعیتی حدود ۷۷،۱۸۹،۶۶۹ [۸] تن است.[۹] پایتخت، بزرگ‌ترین شهر و مرکز سیاسی و اداری ایران، تهران است.

ایران از شمال با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان و از غرب با ترکیه و عراق همسایه‌است و همچنین از شمال به دریای خزر و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان محدود می‌شود، که دو منطقهٔ نخست از مناطق مهم استخراج نفت و گاز در جهان هستند.

انقلاب ۱۳۵۷ ایران حکومت مشروطه سلطنتی دودمان پهلوی را سرنگون کرده و جمهوری اسلامی را جایگزین کرد. این نظام حکومتی که در قانون اساسی مصوّب ۱۳۵۸ (و بازنگری ۱۳۶۸) تشریح شده‌است. مقام رهبری در ایران بالاترین جایگاه رسمی است که از سال ۱۳۶۸ تاکنون در اختیار سیّد علی خامنه‌ای قرار دارد. اسلام دین رسمی، تشیّع مذهب رسمی و فارسی زبان رسمی این کشور است. ایران به عنوان یک سرزمین و یک ملت، پیشینه‌ای کهن دارد و یکی از تاریخی‌ترین کشورهای جهان به‌شمار می‌رود.

ایران به واسطهٔ قرار گرفتن در منطقهٔ میانی اوراسیا موقعیتی راهبردی دارد. و از اعضای سازمان ملل متحد، جنبش عدم تعهّد، سازمان کنفرانس اسلامی، اوپک، سازمان اکو و چندین سازمان بین‌المللی دیگر است. ایران یک قدرت منطقه‌ای در جنوب غربی آسیا است و جایگاهٔ مهمی را در اقتصاد جهانی به دلیل در اختیار داشتن صنعت نفت، صنعت پتروشیمی و گاز طبیعی برای خود بدست آورده‌است.[۱۰]

محتویات

    ۱ واژه‌شناسی
    ۲ تاریخ
        ۲.۱ پیش از تاریخ
        ۲.۲ پیش از مادها (به‌شکل تمدن)
        ۲.۳ پس از مادها (تا پیش از اسلام)
        ۲.۴ پس از اسلام
            ۲.۴.۱ در دوران حکومت اعراب
            ۲.۴.۲ در دوران ملوک‌الطوایفی
            ۲.۴.۳ در دوران حکومت‌های ملی
    ۳ جغرافیا
    ۴ نگارخانه جغرافیا و حیات وحش ایران
        ۴.۱ استان‌ها
    ۵ شهرها
    ۶ آب و هوا
    ۷ جامعه
        ۷.۱ نژاد
        ۷.۲ مردم
        ۷.۳ جمعیت
            ۷.۳.۱ شاخص‌های جمعیتی
        ۷.۴ زبان
        ۷.۵ دین
    ۸ سیاست
        ۸.۱ روابط خارجی
    ۹ راه‌ها
    ۱۰ اقتصاد
        ۱۰.۱ کشاورزی
        ۱۰.۲ صنایع
            ۱۰.۲.۱ منابع و معادن
            ۱۰.۲.۲ گردشگری
    ۱۱ هنر و فرهنگ
        ۱۱.۱ موسیقی ایرانی
        ۱۱.۲ نگارگری ایرانی
        ۱۱.۳ فرش بافی
        ۱۱.۴ ادبیات پارسی
        ۱۱.۵ معماری در ایران
        ۱۱.۶ خوشنویسی ایرانی
        ۱۱.۷ سینما
    ۱۲ ورزش
        ۱۲.۱ فوتبال
        ۱۲.۲ کشتی
        ۱۲.۳ والیبال
        ۱۲.۴ چوگان
        ۱۲.۵ ورزش زورخانه‌ای
        ۱۲.۶ المپیک
    ۱۳ واژه‌نامه
    ۱۴ جستارهای وابسته
    ۱۵ پانویس
    ۱۶ منابع
    ۱۷ پیوند به بیرون

واژه‌شناسی
نوشتار اصلی: نام‌های ایران

در طول تاریخ «ایران» یکی از رایج ترین نام‌های سرزمین وجغرافیای نامهای ایران بوده‌است. واژهٔ ایران (به پارسی باستان: «اَئیریَه‌نا»، به پارسی میانه: Eranshahr.svg، تلفظ با یای مجهول: ĒRĀNŠAHR)، و برگرفته از کلمه «آریانام خَشَترام» و به معنای «سرزمین آریاییان» است که در گذر زمان به ایرانشهر و سپس در دورهٔ ساسانی به ایران تبدیل شده‌است.[۱۱][۱۲]

آریاییان سرزمین خود را ایریوشَی‌ُنِم یا ایریو دئینگهونام یعنی «مساکن آریائیان» می‌خواندند و بعدها که دارای حکومت و پادشاهی شدند میهنشان را ایریانو خْشَثْرُ یعنی «پادشاهی ایرانیان» خواندند. این نام بعدها اِئران شََتْر و «ایران شَهر» شده که «ایران» کوتاه شده همین نام است.[۱۳]

واژهٔ «آریا» در زبان‌های اوستایی، پارسی باستان و سانسکریت به ترتیب به شکل‌های «اََئیریه»،[پ ۱] «آریه»،[پ ۲] و «اَریه»[پ ۳] به کار رفته‌است. همچنین در زبان سنسکریت «اریه»[پ ۴] به معنی سَروَر و مهتر و «آریکه»[پ ۵] به معنی مَردِ شایستهٔ بزرگداشت و حرمت است و آریایی به زبان اوستایی «ائیرین»[پ ۶] و به زبان پهلوی و پارسی دری «ایر» خوانده می‌شود و ایرج به زبان آریایی[پ ۷] است.[۱۴] ایر در واژه به‌معنی «آزاده» و جمع آن «ایران» به‌معنی «آزادگان» است.[۱۵]

«ایران» در واژه به معنی «سرزمین آریاییان» است و مدّت‌ها پیش از اسلام نیز نام بومی آن ایران، اِران، یا ایرانشهر بود. ایران در عرصه جهانی تا سال ۱۹۳۵ رسماً «پرشیا» نامیده می‌شد.

وزارت امور خارجه دولت رضاشاه در روز ششم دی‌ماه ۱۳۱۳ بخشنامه‌ای برای همه کشورهای جهان فرستاد تا از روز اول فروردین ۱۳۱۴ (۲۱ مارس ۱۹۳۵ میلادی) نام «پارس» یا «پرشیا»، به صورت رسمی به «ایران» (نام بومی آن) تغییر یابد. قبل از این بخشنامه کشورهای غربی ایران را پرشیا، پرس می نامیدند.[۱۶]

این تصمیم مورد اعتراض گروهی از سیاستمداران و پژوهشگران قرار گرفت که معتقد بودند این کار موجب ایجاد شکاف بین پیشینه تاریخی کشور با ایران امروز می‌شود. در نهایت محمدرضا پهلوی در سال ۱۹۵۹ اعلام کرد که هر دو نام قابل استفاده است.[۱۷]
تاریخ
نوشتارهای اصلی: تاریخ ایران، تاریخ شاهنشاهی ایران، و تاریخ ایران باستان، تاریخ ایران پیش از آریایی‌ها، و تاریخ ایران پس از اسلام
نقشه کشور ایران و گستره حکومتی سلسله‌های مختلف از دودمان هخامنشیان تا حکومت جمهوری اسلامی. در این نقشه، سلسله‌هایی که بر غالب ایران مسلط بوده‌اند، متذکر شده‌اند و حکومت‌های ملوک طوایفی و محلی ذکر نشده‌اند. همچنین هنگامی که سرزمین کنونی ایران بخشی از یک امپراتوری خارجی بوده در این نقشه ثبت نشده‌است. به عنوان مثال وقتی ایران زیر حکومت سلوکیان، خلفای راشدین، امویان، عباسیان و مغول بوده است.

به دلیل غنی بودن تاریخ ایران، در این بخش فقط خلاصه‌ای از هر دوره قرار داده شده‌است. تاریخ ایران در این جا به چهار بخش اصلی تقسیم شده‌است. با توجه به اینکه هر چه به تاریخ امروز (معاصر) نزدیک می‌شویم، بر اهمیت تاریخ افزوده می‌شود. در اینجا تلاش شده‌است که بیشتر به تاریخ نزدیک پرداخته شود، یعنی طبق یک سیر صعودی، هر چه گفتگو به تاریخ امروز نزدیک تر می‌شود، بیشتر به آن مبحث پرداخته شود.
پیش از تاریخ
دیوارنگاری غار دوشه، خرم آباد لرستان، حدود هزاره هشتم پیش از میلاد
پرچم برنزی کشف شده در منطقه شهداد نزدیک کرمان، ایران، هزاره سوم پیش از میلاد
نوشتار اصلی: تاریخ ایران پیش از آریایی‌ها

دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: ۱- دیرینه‌سنگی. ۲- میان‌سنگی. ۳- نوسنگی. دوران پارینه سنگی ایران به سه دوره پارینه سنگی آغازین، میانی، پایانی و یک دوره کوتاه بنام نوسنگی تقسیم می‌شود.[۱۸]

دیرینه‌سنگی

فرهنگ‌های مرتبط با دیرینه‌سنگی ایران شامل فرهنگ ساطور ابزار الدوان و فرهنگ تبر دستی آشولی هستند. کهن ترین شواهد این دوره که مربوط به فرهنگ الدوان است در اطراف رودخانه کشف رود در خاور مشهد یافت شده‌است. این شواهد شامل شماری ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه و ساطور ابزار هستند. بنا به نظر کاشفین این مجموعه دست کم ۸۰۰ هزار سال پیشینه دارد. از فرهنگ آشولی نیز مدارک بیشتری در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده‌است. برخی از مکانهای مهم شامل گنج پر در رستم‌آباد گیلان، شیوه تو در نزدیکی مهاباد، پل باریک در هلیلان لرستان هستند.[۱۸]

میان‌سنگی

از دوران میان‌سنگی که فرهنگ ابزار سازی آن موستری گفته می‌شود، شواهد بیشتری در غارها و پناهگاه‌ها یافت شده‌است که بیشتر مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود ۲۰۰ تا ۱۵۰ هزار سال پیش آغاز شده و تا حدود ۴۰ هزار سال پیش ادامه داشته‌است. انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می‌زیستند که بقایای اسکلت آن‌ها در غار بیستون یافت شده‌است. مکان‌های مهم این دوره غارهای بیستون، ورواسی، قبه و دو اشکفت در شمال کرمانشاه، غار قمری و گر ارجنه در اطراف خرم‌آباد، کیارام در نزدیکی گرگان، نیاسر و کفتار خون در نزدیکی کاشان، قلعه بزی در نزدیکی اصفهان و میرک در نزدیکی سمنان است.[۱۸]

نوسنگی

دوران نوسنگی ایران از حدود ۴۰ هزار سال پیش آغاز و تا حدود ۱۸ هزار سال پیش ادامه یافته که برابر با کوچ انسان هوشمند به ایران است. آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم‌آباد، مرودشت و کاشان یافت شده‌است. فرهنگ ابزار سازی این دوره تیغه و ریز تیغه برادوستی است. آثار دوره بعدی فراپارینه سنگی در غرب زاگرس و شمال البرز بدست آمده که فرهنگ زرزی خوانده می‌شود.[۱۸]
پیش از مادها (به‌شکل تمدن)

به دلیل تعدد تمدن‌ها، در این بخش فقط به بررسی برخی از تمدن‌های مهم و قابل توجه پرداخته شده‌است.

تمدن جیرفت

نوشتار اصلی: تمدن جیرفت

تمدن جیرُفت یا شهرنشینی جیرُفت نام یافته‌های باستانشناسی تازه‌ای‌ست که در استان کرمان ایران در نزدیکی جیرفت و هلیل‌رود. این تمدن مربوط به ۷۰۰۰[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴] سال پیش (پیش از تمدن بین النهرین) است. و به این روش به عنوان کهن‌ترین تمدن خاور شناخته می‌شود که در دشت خوش آب و هوا و حاصلخیز هلیل رود سکنی داشته‌اند. در این محل چند لوح گلی یافت شده و به خطی هندسی روی آن مطالبی نوشته شده که هنوز رمز گشایی نشده ولی در کل روایت‌گر آنست که این مردم سازنده خط و زبان بوده‌اند نه سومریان. پیش از این پنداشته می‌شد نخستین مخترعین خط، در آغاز سومریان (۳۶۰۰ پ. م.) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میان‌رودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲][۳۳]

تمدن شهر سوخته

نوشتار اصلی: شهر سوخته
نمایی از جنوب شهر سوخته

شهر سوخته نام بقایای شهری باستانی است که در فاصلهٔ شهرهای زابل و زاهدان در استان سیستان و بلوچستان کنونی واقع شده‌است. این شهر در ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد پایه‌گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد در آن سکونت داشته‌اند.
به باور برخی باستان‌شناسان این شهر را باید کهن‌ترین شهر جهان دانست چرا که معدود شهرهای پیش از آن، از نظر امکانات و اصول شهرنشینی با آن قابل مقایسه نیستند.[۳۴]

تمدن ایلام

نوشتار اصلی: ایلام (تمدن)

ایلامی‌ها یا ایلامیان یکی از اقوام سرزمین کنونی ایران بودند که از ۳۲۰۰ تا ۶۴۰ پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات کنونی ایران فرمانروایی می‌کردند. تمدن ایلام یکی از کهن‌ترین و نخستین تمدن‌های جهان است. بر اساس بخش‌بندی جغرافیایی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، کرمان، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه و در دوران‌هایی تا جنوب دریاچه ارومیه را شامل می‌شد.[۳۵]

فرضیه وجود یک زبان مشترک که زبان‌های دراویدی و ایلامی از آن منشعب شده‌اند، می‌تواند به معنای نیای مشترک ساکنان بومی ایران و هندوستان پیش از ورود آریائیان به این سرزمین باشد.[۳۶]

سایر تمدن‌ها:

    تپه سیلک
    تمدن اورارتو
    کاسی‌ها
    تمدن تپه گیان

پس از مادها (تا پیش از اسلام)
نوشتارهای اصلی: مادها، هخامنشیان، و سلوکیان

ماد نام قومی هندواروپایی مرتبط با پارسها بود که در سده ۱۷ پیش از میلاد در سرزمینی که بعدها به نام ماد شناخته شد نشیمن گزدید.[۳۷] بر پایه برخی منابع مادها میان سده‌های ۹ تا ۷ پیش از میلاد حکومتی یکپارچه برای سرزمین‌های مادی تشکیل ندادند[۳۸] همچنین آن چه از متون آشوری - که اسنادی معاصر با دوران مادها هستند - برمی‌آید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پ. م. نتوانسته بودند چنان پیش‌رفتی بیابند که سبب هم‌گرایی و یک پارچگی و سازمان‌یافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمان‌روای برتر و یگانه - که بتوان وی را پادشاه کل سرزمین‌های مادنشین نامید؛ آن گونه که هردوت «دیوکس» را چنین می‌نماید - شده باشد.[۳۹]
پس از مادها، هخامنشیان بودند.

هخامنشیان

نوشتار اصلی: هخامنشیان
پهناوری پادشاهی هخامنشیان (۵۵۹–۳۳۰ پیش از میلاد)

هخامنشیان (۳۳۰-۵۵۰ پیش از میلاد) نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ طایفه پاسارگاد از طایفه‌های پارسیان بوده‌است. هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس گشایش لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند. به قدرت رسیدن پارسی‌ها و سلسله هخامنشی یکی از رویدادهای مهم تاریخ گذشته‌است. اینان دولتی بنیان نهادند که جهان گذشته را به استثنای دو سوم یونان تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. هخامنشیان ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۳۳۰ پیش از میلاد) بر بخش بزرگی از جهان شناخته شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شمال شرقی آفریقا فرمان راندند. شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر مقدونی برافتاد. پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ (پیش از میلاد)) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان در آمد. سلوکیان یا اسالکه نام دولتی بود که در میان سال‌های ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد بر آسیای غربی فرمان می‌راند. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند.

اشکانیان

نوشتار اصلی: اشکانیان

اشکانیان (۲۵۰ پ. م ۲۲۴ م.) که از تیره ایرانی پرنی و شاخه‌ای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان امروزی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبه‌های داریوش پَرثَوَه آمده‌است که به زبان پارتی پهلوی می‌شود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز می‌توان خواند. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در خاور دریای مازندران در آمل می‌زیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند.

این امپراتوری در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوه‌های قفقاز تا خلیج فارس گسترش یافت. در دوران اشکانی جنگ‌های ایران و روم آغاز شد. حاصل عمده فرمانروایی اشکانیان، رهائی کشورایران از سلطهٔ همه جانبهٔ یونانی که هدف نابودی ایران گرائی رادر سر می‌پروراند و پاسداشت تمدن ایران از یورشهای ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، پاسداشت تمامیت ایران در برابر تجاوز خزنده روم به سوی خاور بود. در هر سه مورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظه‌ای برای تاریخ ایران داشت. جنگهای فرساینده با روم عامل عمده‌ای در ایجاد نا خرسندی‌هایی شد که میان طبقات جامعه حاصل می‌شد.[۴۰]

ساسانیان

نوشتار اصلی: ساسانیان
نقش رستم؛ والرین امپراتور روم زانو زده در برابر شاپور یکم ساسانی

ساسانیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را «اردشیر» (یا ارتخشتره؛ از «ارت»: مقدس، و «خشتره»: شهریار)[۴۱] بنا کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشه‌شان از استان پارس بود، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبه‌ای a y r a n sh t r y ) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند.[۴۲] پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد (آن زمان نام روستایی کوچک در نزدیکی تیسفون بوده؛ که نامش به ظاهر، از یکی از نام‌های «بغ داد» یا بخشوده خدا؛ و یا «باغِ داد» دوره ساسانی ریشه گرفته بوده)، در عراق امروزی بود.

نام «ساسانیان» از «ساسان» گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی («دارای دارایان») را از نیاکان او دانسته‌اند.[۴۲] نخست کارنامه اردشیر بابکان[۴۳] به این نسبت گواهی داده و باز هم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر اردشیر، چوپانی بود از بازماندگان «دارا» که در پارس می‌زیست.[۴۴] اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش یافت،[۴۵] ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد.[۴۵] او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و چیرگی بر سرزمینی که خود به آن «ایران» می‌گفت را آغاز کرد.[۴۶]
تاریخ ایران
تاریخ ایران
دوران باستان
نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م.
عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م.
منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م.
شاهنشاهی
ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م.
  (سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.)
هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م.
سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م.
اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد
ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱
سده‌های میانه
امویان ۶۶۱–۷۵۰
خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸
زیاریان
۹۲۸–۱۰۴۳     صفاریان
۸۶۷–۱۰۰۲
آل بویه
۹۳۴–۱۰۵۵     سامانیان
۸۷۵–۹۹۹
غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶
سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴
خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱
ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵
چوپانیان
۱۳۳۵–۱۳۵۷     مظفریان
۱۳۳۵–۱۳۹۳
جلایریان
۱۳۳۶–۱۴۳۲     سربداران
۱۳۳۷–۱۳۷۶
تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵
قراقویونلو
۱۴۰۶–۱۴۶۸     تیموریان
۱۴۰۵–۱۵۰۷
آق‌قویونلو
۱۴۶۸–۱۵۰۸
معاصر اولیه
صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶
افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۴۷
زندیان
۱۷۵۰–۱۷۹۴     افشاریان
۱۷۴۷–۱۷۹۶
قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵
معاصر
دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹
دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰
جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز
نوشتارهای مرتبط [نمایش]
این جعبه:

    نمایش
    بحث
    ویرایش

پس از اسلام
در دوران حکومت اعراب

ایران در دوران خلیفه دوم، عمر بن خطاب، به تصرف اعراب مسلمان درآمد.

پس از خلافت عمر، عثمان و علی، امویان حکومت کرده و پس از چندی ضعیف شدند و حکومت به عباسیان که از نوادگان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر، و از بنی هاشم بودند رسید. عباسیان به کمک ابومسلم خراسانی (بهزادان) و ایرانیان همیار او (سیاه جامگان)، خلافت را به دست آوردند اما پس از آن ابومسلم را کشتند. بعدها قیام‌هایی از جمله خیزش المقنع نیز علیه عباسیان صورت گرفت که سرکوب شد.[۴۷]

طاهریان

نوشتارهای اصلی: طاهریان و تاریخ نیشابور

طاهریان(۲۵۹ - ۲۰۵ه/۸۷۲-۸۲۰م) اولین حکومت مستقل ایران پس از حملهٔ اعراب بودند. در اوایل سده سوم، طاهر بن حسین، یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و بدلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی پس از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد. طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف در آوردند و نظم و امنیت را در مرزها بر قرار کردند. گفته می‌شود که در زمان حکومت طاهریان، به جهت اهمیت دادن آنان به کشاورزی و عمران و آبادی، کشاورزان به آسودگی زندگی می‌کردند. در زمان طاهریان قیامهای بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد باعث شد که آنها از توجه به شرق ایران باز دارد. به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. آخرین امیر طاهری محمد بن طاهر نیز فردی مقتدر نبود. در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد و سرانجام در میانه‌های سده سوم هجری به دست یعقوب لیث سرنگون شد.[۴۸]

صفاریان

نوشتار اصلی: صفاریان

صَفّاریان از دودمان‌های ایرانی فرمانروای بخش‌هایی از ایران بودند. پایتخت ایشان شهر زَرَنگ بود. یعقوب لیث نخستین امیر این خانواده بود که دولت مستقل اسلامی صفاریان را بنیاد نهاد. لیث سه پسر داشت بنامهای یعقوب و عمر و علی، هر سه پسران لیث حکومت کردند اما دورهٔ حکومتشان چندان نپایید.[۴۹]

سامانیان

نوشتار اصلی: سامانیان

سامانیان (۲۶۱ - ۳۹۵ ق / ۸۷۴ - ۱۰۰۴ م) یکی از دودمان‌های ایرانی بودند که تقریباً بر تمامی سرزمین‌های خراسان، هیرکان، مکران، سیستان، خوارزم و کرمان حکومت کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان پارسی دری شدند.

خاندان سامانی از مردم بلخ بوده و آیین زردشتی داشتند، سامان خدا بنیان گذار اعلی خانواده از روشناسان محل و فرمانروای بلخ بود. اسد والی عربی خراسان در میانه سده هشتم با سامان دوست شد. سامان دین اسلام را برگزید و نام پسر خود را اسد گذاشت. پسران اسد اشخاص با کفایتی بودند و در سده نهم عهد مامون عباسی به حکمرانی محلی ماورالنهر و هرات برگزیده شدند. مانند: علی در سمرقند، احمد در فرغانه و الیاس در هرات. ابراهیم پسر الیاس بود که بعدها به سپهسالاری دولت طاهری افغانستان رسید. احمد حاکم فرغانه در ۸۷۴ فوت، و نصر پسرش در سمرقند جانشین او گردید. اسمعیل برادر نصر حاکم بخارا شد و همین شخص است که بعدها دولت حسابی سامانی را در سال ۸۹۲ پس از مرگ نصر گرفت و درسمرقند پایه گذاشت.[۵۰]

زیاریان

نوشتار اصلی: زیاریان

اسکلیان یا (آل زیار) و بوییان یا (آل بویه) دو خانواده دیلمی از نواحی دیلمستان بودند که توانستند به حکومت ایران غربی برسند.

در غرب و مرکز ایران دو سلسله دیلمی به نام آل زیار (۳۲۰ ه. ق.) و آل بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته‌اند نواحی مرکزی و غربی ایران و پارس را از تصرف خلفا آزاد کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی دیلمستان بود. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آن‌ها چاره‌ای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود بعنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. در واقع، پس از حکومت نیمه مستقل طاهریان و پس از صفاریان و در ایام امارت امری سامانی در ماوراءالنهر، خانواده‌های از مازندران و سپس گیلان توانستند بر قسمت عمده ایران غربی، یعنی از خراسان تا بغداد تسلط یابند. حکومت این خانواده‌ها به نام دیلمیان شهرت یافته‌است.[۵۱]

بوییان

نوشتار اصلی: بوییان

آل بویه یا بوییان یا بویگان، (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) از دودمان‌های دیلمیان و شیعهٔ ایران پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی و جنوبی ایران و عراق فرمانروایی می‌کردند.

بوییان دارای تباری دیلمی بودند و به زبانی ایرانی صحبت می‌کردند.[۵۲] سرزمین بوییان دیلمستان بود. این واژه به همه مازندران و گیلان و سرزمین کوهستانی البرز در جنوب گیلان و مازندران گفته می‌شده‌است.[۵۳]

غزنویان

نوشتار اصلی: غزنویان
دو جام پیدا شده در نیشابور متعلق به دوران غزنویان که در موزه متروپولیتن نیویورک نگه داری می‌شود

دولت غزنوی یا غزنویان (۹۷۵-۱۱۸۷ م.) (۳۴۴ ه. ق. - ۵۸۳ ه. ق.) یک دولت ترک نژاد[۵۴]، نظامی و اسلامی بود. دولت غزنوی خاستگاه نژادی و پایگاه ملی خاصی نداشت، اما به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت عباسی بود. زبان رسمی این حکومت فارسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام داده‌است.

از آنجا که غزنویان نخستین پایه‌های شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. بنیانگذار این دودمان کسی به نام سلطان محمود غزنوی بود. پدران او بردگان ترکی بودند که در زمان سامانیان خریداری شده و برای این دودمان ایرانی خدمت می‌کردند. کم‌کم کار ایشان گرفت و به شهریاری هم رسیدند. نام‌آورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. پس از سلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد و چندی پستر حوزه فرمانروای‌اش به بخش‌هایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد. حکومت غزنویان هند از نظر هنردوستی و توجه به شاعران پارسی سرا از اهمیت بالایی برخوردار است.

در اواخر حکومت سامانیان یکی از سپه سالاران ترک به نام الب‌تکین کوشید با همدستی عده‌ای دیگر، یکی از اعضای خاندان سامانی به نام نصربن عبدالملک بن نوح را به حکومت برساند اما نتوانست و پسر عموی وی یعنی منصور بن نوح به جای وی بر تخت نشست. پس از این ماجرا البتکین راهی شهر غزنه در افغانستان شد و در آنجا حکومت را بر دست گرفت.[۵۵]

سلجوقیان

نوشتار اصلی: سلجوقیان
تندیس سر یک شاهزاده سلجوقی سده دوازده میلادی که در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود

سَلجوقیان یا سَلاجقه، یا آل سلجوق، نام دودمانی است که در سده های پنجم و ششم هجری قمری (یازدهم و دوازدهم میلادی) بر بخش‌های بزرگی از آسیای غربی، شامل ایران کنونی، فرمانروایی داشتند.

سلجوقیان در اصل غزهای ترکمان بودند که در دوران سامانی در اطراف دریاچه خوارزم (آرال)، سیردریا و آمودریا می‌زیستند.

سلجوقیان که به اسلام رو آورده بودند، پس از ریاست سلجوق بن دقاق، نام سلاجقه را به خود گرفتند و به سامانیان در مبارزه با دشمنانشان بسیار کمک کردند. پسر سلجوق بنام میکاییل که پس از مرگ او ریاست این طایفه را بعهده داشت، چندین حکم جهاد برای مبارزه با (به قول مورخین) کفار صادر کرد.

میکاییل سه پسر داشت به نامهای یبغو، چغری و طغرل. این قبیله که یک‌بار در زمان سلجوق بن دُقاق به دره سیحون کوچ کرده بودند، بار دگر پس از مرگ سلجوق به سرکردگی سه پسر زاده‌اش به نزدیکی پایتخت سامانیان کوچ کردند. اما سامانیان از نزدیکی این طایفه به پایتخت احساس خطر کردند؛ بنابراین سلاجقه بار دگر از روی اجبار بار سفر بسته و به بغرا خان افراسیابی پناه بردند. این حاکم از سر احتیاط، طغرل پسر بزرگ را زندانی کرد. ولی طغرل به کمک برادر خود چغری از زندان رهایی پیدا کرد و با طایفه خود به اطراف بخارا کوچ کردند.

در سال ۴۱۶ هجری ترکان سلجوقی به ریاست اسرائیل بن سلجوق برادر میکاییل دست به شورش زدند. اما سلطان محمود او را گرفت و در هند زندانی کرد. از طرف دیگر گروهی از یارانش دست به شورش زدند.[۵۶]

خوارزمشاهیان

نوشتار اصلی: خوارزمشاهیان

نوشتکین نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سلجوقیان خریداری شد. این غلام رفته رفته در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد. نوشتکین صاحب ۹ پسر بود که بزرگ‌ترین آنها، قطب‌الدین محمد نام داشت. پس از نوشتکین، فرزندش محمد از جانب برکیارق به ولایت خوارزم رسید «۴۹۱ ق / ۱۰۹۸ م» و سلطان سنجر نیز بعدها او را در آن سمت ابقاء کرد. بدین ترتیب دولت جدیدی بنیانگذاری شد که بیش از هر چیز برآورده و دست پرورده سلجوقیان بود. قطب‌الدین محمد به مدت سی سال تحت قیومیت و اطاعت سلجوقیان امارت کرد. پسرش اتسز هم که پس از او در ۵۲۲ ق / ۱۱۲۸ م به فرمان سنجر امارت خوارزم یافت، از نزدیکان درگاه سلطان سلجوقی بود. هر چند بعدها کدورتی بین وی و سلطان سنجر پدید آمد که به درگیریهای متعددی هم منجر شد، اما تا زمان حیات سلطان سنجر، اتسز نتوانست به توسعه قلمرو خوارزمشاهیان کمک چندانی بکند. چون اتسز پیش از سنجر وفات یافت، پسرش ایل ارسلان «۵۵۱ ق / ۱۱۵۶ م» امیر خوارزم شد. اما در زمان او که سلطان سنجر نیز وفات یافته بود، نزاع داخلی سلجوقیان، امکانی را فراهم آورد تا ایل ارسلان به قسمتی از خراسان «۵۵۸ ق / ۱۱۶۳ م» و ماوراءالنهر «۵۵۳ ق / ۱۱۵۸ م» که هر دو در آن ایام دچار فترت بودند، دست یابد و به این ترتیب نزدیک به پانزده سال به عنوان خوارزمشاه حکومت کند.[۵۷]

ایلخانیان

نوشتارهای اصلی: ایلخانیان، ایران در دوره مغول، و حمله مغول به سلطنت خوارزمشاه

ایلخانان ایران نام سلسله‌ای است که از سال ۶۵۴ تا ۷۵۰ ه‍. ق. معادل ۱۲۵۶ تا ۱۳۳۵ میلادی در ایران حکومت می‌کردند و فرزندان چنگیزخان مغول بودند. لشکریان چنگیزخان نخسنین بار در سال ۶۱۸ ه‍. ق. معادل ۱۲۲۱ میلادی به خراسان حمله نمودند. چنگیزخان سال ۱۲۲۵ میلادی به مغولستان بازگشت و در آنجا درگذشت. سال ۱۲۵۱ م. منگو، خان بزرگ یا قاآن، بر آن شد تا با اعزام برادرانش هولاکو و کوبلای خان (قوبیلای) به ترتیب به ایران و چین پیروزی‌های مغولان را تحکیم و تکمیل کند. هولاکو با فتح ایران سلسله ایلخانیان ایران و قوبیلای با فتح چین سلسله یوان چین را بنیاد گذاردند. ایلخانان یعنی خانان محلی می‌گویند و غرض از این عنوان آن بوده‌است که سمت اطاعت ایلخانان را نسبت به قاآنان میرسانند و این احترام همه وقت از طرف ایلخانان ایران رعایت می‌شده‌است. فتح ایران به دست هلاکوخان پیامدهای مهمی چون پایان کار اسماعیلیان و انقراض خلافت عباسیان در پی داشت. ایلخانان در ابتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان خود را سلطان نامیده و نام‌های اسلامی برگزیدند.[۵۸]
در دوران ملوک‌الطوایفی

سربداران

نوشتار اصلی: سربداران

پس از یکصد و بیست سال استیلای قوم تاتار و مغول بر ایران و بسیاری از مناطق آسیا، قیامی مردمی در باشتین و سبزوار علیه ظلم و تعدی حاکمان مغول و عاملان آنان به وقوع پیوست. این نهضت که به قیام سربداران شهرت یافته‌است، از لحاظ وسعت، بزرگ‌ترین، از نظر تاریخی مهم ترین جنبش آزادی بخش خاورمیانه در سده هشتم هجری بود. تلاش پیگیر رهبران آزاده این قیام، منجر به تشکیل حکومت مستقل ملی و شیعه مذهب ایرانی در خراسان شد. مهم ترین ویژگی‌های این حکومت عبارت بود از: تنفر و انزجار از عنصر مغولی و تثبیت ایدئولوژی تشیع امامی. اولین رهبر آنها یک روحانی به نام شیخ خلیفه بود پس از وی یکی از شاگردانش بنام شیخ حسن جوری رهبری سربداران برعهده داشت.[۵۹]

تیموریان

برگی از کتاب جامی که تاریخ ۱۵۵۳ میلادی کشیده شده، نمونه‌ای از هنر شکوفای دوره تیموریان
نوشتار اصلی: تیموریان

تیموریان یا گورکانیان ایران (۷۷۱ – ۹۱۱ ه‍. ق/۱۳۷۰ - ۱۵۰۶ م) دودمانی ترک تبار بودند. بنیان‌گذار این دودمان امیر تیمور گورکانی بود که در آسیای میانه می‌زیست و سمرقند پایتختش بود. تیمور کشوری گسترده و دولتی سترگ ایجاد کرد و سرزمین فرارود (ماوراءالنهر) را به اهمیتی رساند که تا آن زمان هیچگاه بدان پایه نرسیده بود. او مرزهای خود را نخست در سرتاسر آسیای میانه و آنگاه سراسر خراسان و آنگاه به همهٔ بخش‌های ایران و عثمانی و بخش‌هایی از هندوستان گسترش داد. از آنجایی که فتوحات تیمور بیشتر جنبهٔ یورش و هجوم داشت تا تسخیر واقعی، اغلب این مناطق باز به زودی از تصرف تیموریان خارج شد. با این حال ماوراالنهر مدتی مرکز دولتی شد که بیشتر ایران و افغانستان را افزون‌بر ماوراءالنهر دربر می‌گرفت. هنگامی که کشورهای گسترده تیموری تجزیه شد، دورهٔ هرج و مرج پیش آمد. به محض اینکه تیمور مرد، ترکان عثمانی و آل جلایر و ترکمانان درصدد تصرف کشورهای ازدست‌رفتهٔ خود برآمدند. بااین همه، فرزندان تیمور موفق شدند که شمال ایران را کم و بیش به مدت یک سده برای خود نگاه دارند. هرچند آنان بیشتر با یکدیگر در کشمکش بودند. سرانجام شاهرخ موفق شد که مناقشات اقوام خود را تا حدی رفع و قدرت و اعتبار کشور را نگهداری کند. ولی پس از مرگ او تصرفاتش به قسمت‌های کوچک‌تر مجزا شد و به همین سبب صفویان و امرای شیبانی آنها را به متصرفات خود پیوست کردند. با این حال خاندان تیموری از میان نرفت و نوادگان تیمور پس از چندی پستر فرمانروایی خود را به هندوستان بردند و امپراتوری بزرگ گورکانیان هند را بنیاد گذاردند که اروپائیان به اشتباه دوره گورکانیان تیموری را دوره مغولی هند می نامند.[۶۰]

مرعشیان

نوشتار اصلی: مرعشیان

پس از برافتادن مغول مرعشیان که در مازندران پیدا شده بودند (سادات عرب که به مرعشیان مازندران معروفند) در سال ۷۶۰ ه. ق میر قوم الدین مرعشی، حکومت مرعشیان را در آمل تأسیس کرد. در سال ۷۸۲ ه. ق سید فخرالدین مرعشی فرزند میر قوام‌الدین با تصرف رستمدار قریهٔ واتاسان را در نزدیکی ناتل (پایتخت دشت رستمدار) بنا نهاد و مقر حکومت خود ساخت. اما به زودی امیر تیمور گورکانی (در ۷۸۶ ه. ق) به مازندران و رستمدار لشکر کشید و سادات مرعشی نیز از تیمور شکست خوردند.

امیر تیمور در لشکرکشی دوم خود به مازندران در سال ۷۹۴ه. ق به کلی سادات مرعشی را سرکوب کرد و بر رستمدار (نور) نیز تسلط یافت. مرعشیان به تبعید ماوراءالنهر که امیر تیمور در حقشان روا داشته بود رفتند.[۶۱]

کیائیان

نوشتار اصلی: کیائیان

کیاییان (آل کیا) دودمانی ایرانی در شمال ایران (گیلان و دیلمستان). از سده هشتم هجری به بعد تا سال ۱۰۰۰ ق. حکومت کردند.

پس از حمله امیر تیمور گورکانی به شمال ایران و فتح آن، حکومت دودمان‌های محلی ایرانی در شمال ایران کاملاً از بین رفت. در لشکرکشی تیموریان (در ۷۸۶ ق) به مازندران و رستمدار مرعشیان نیز از تیمور شکست خوردند. امیر تیمور در لشکرکشی دوم خود به رستمدار در سال ۷۹۴ق. به کلی بر رستمدار (نور) تسلط یافت.

پس از تیموریان، سید امیر کیای مَلاطی و نوادگان وی (از سادات کیایی) بر گیلان حکومت کردند و تا سال ۱۰۰۰ ق. خاندان کیاییان حکومت داشتند، مقر حکومت سلطان در لاهیجان بود.[۶۲]

هزاراسپیان

نوشتار اصلی: هزاراسپیان
گستره حکومت اتابکان لر

هزاراسپیان که به نام اتابکان لرستان نیز شناخته می‌شود[۶۳] نام سلسله‌ای از نژاد لر است که از (۵۵۰ تا ۸۲۷ هَ. ق.)، (۱۱۴۸ تا ۱۴۲۴) به نواحی لرستان کنونی و بخش‌هایی از استان خوزستان و چهارمحال و بختیاری حکومت کرده‌اند. اتابکان به دو دسته اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک تقسیم می‌شود. پایتخت اتابکان لر بزرگ در شهر ایذه (ایدج) و پایتخت اتابکان لر کوچک در شهر خرم‌آباد بود.[۶۴]

قراقویونلوها

نوشتار اصلی: قراقویونلو

قراقویونلو واژه‌ای ترکی و به معنی صاحبان گوسفندهای سیاه‌است. این واژه بسته به لهجه محلی گوینده، قره قویونلو هم تلفظ و نوشته می‌شود.

نام قراقویونلوها اولین بار در تاریخ در دوره پیش از سلسله صفویه مطرح گردیده‌است. قراقویونلوها که ترکمن بودند ابتدا دست نشاندگان سلسله مغولی جلایری‌ها در تبریز و بغداد بودند. اما در سال ۱۳۷۵ (میلادی) قرا یوسف رهبر قراقویونلوها در پی شورشی علیه جلایری‌ها استقلال خود را از جلایری‌ها اعلام کرد و کنترل آذربایجان، موصل و بغداد را بدست گرفت. تیموریان در حوالی ۱۴۰۰ قرا یوسف را شکست داده و قرایوسف به مصر متواری شد. وی پس از مدتی و در ۱۴۰۶ با کمک حاکمان وقت مصر، مملوک‌ها، دوباره کنترل تبریز را بدست آورد. دولت شیعی قراقویونلو در بخش مهمی از سرزمین ایران شامل خوزستان، کرمان، فارس و هرات حضور داشت[۶۵] واپسین فرمانروای قره‌قویونلو جهانشاه قراقویونلو نام داشت که اوزون حسن از دودمان آق‌قویونلو او را شکست داد و وی را به همراه پسرش کشت.[۶۶]

آق‌قویونلوها

نوشتار اصلی: آق‌قویونلو

آق قویونلو سلسله‌ای از ترکمنهای سنی بود که بر قسمت‌های از قفقاز، شرق ترکیه و شمال ایران از ۱۳۷۸ تا ۱۵۰۸ میلادی فرمان می‌راند.

طبق اسناد بیزانسی آق قویونلوها حداقل از سال ۱۳۴۰ میلادی در آناتولی حضور داشتند و اکثر سلاطین آق قویونلو همچنین بانی آن قره عثمان با شاهزاده خانمهای بیزانس ازدواج می‌کردند.

اولین اراضی تحت حاکمیت آق قویونلوها ایالت دیار بکر در آناتولی بود که در سال ۱۴۰۲ میلادی از تیمور به قره عثمان واگذار گردید. مدت زیادی آق قویونلوها قادر به گسترش اراضی خود نبودند، چون رقیبانشان (قره قویونلوها) مانع قدرت‌گیری آنها می‌شدند ولی این وضع با پیروزی اوزون حسن بر جهانشاه قره قویونلو در سال ۱۴۶۷ پایان یافت.[۶۷]
در دوران حکومت‌های ملی

صفویه

نوشتار اصلی: صفویان
شاه اسماعیل یکم صفوی

صفوی، صفویه یا صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سال‌های ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی (برابر ۱۱۳۵-۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲-۱۵۰۱ میلادی) بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه راستین صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد.

دوره صفویه از مهم‌ترین دوران تاریخی ایران به شمار می‌آید، چرا که پس از نهصد سال پس از نابودی شاهنشاهی ساسانیان، یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی کند. به درستی پس از اسلام، چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، آل بویه و سربداران ساخته شد، ولی هیچ‌کدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود جای دهند و یکپارچگی میان مردم ایران پدید آوردند.[۶۸]

صفویان، آیین شیعه را دین رسمی ایران جای دادند و آن را به عنوان عامل همبستگی ملّی ایرانیان برگزیدند. شیوه فرمانروایی صفوی تمرکزگرا و نیروی مطلقه (در دست شاه) بود. پس از ساختن پادشاهی صفویه، ایران اهمیتی بیشتر پیدا کرد و از ثبات و یکپارچگی برخوردار شد و در زمینهٔ جهانی نام‌آور شد.[۶۹] در این دوره روابط ایران و کشورهای اروپایی به شوند (دلیل) دشمنی امپراتوری عثمانی با صفویان و نیز جریان‌های بازرگانی (به ویژه داد و ستد ابریشم از ایران) گسترش فراوانی یافت. در دوره صفوی (به ویژه نیمه نخست آن) جنگ‌های بسیاری میان ایران با امپراتوری عثمانی در باختر و با ازبکها در خاور کشور رخ داد که شوند (علت) این جنگ‌ها جریان‌های زمینی و دینی بود.[۷۰][۷۱]

افشاریه

نادرشاه افشار
نوشتار اصلی: ایل افشار

افشارها طایفه‌ای از اوغوزها هستند که در ایران، ترکیه و افغانستان پراکنده‌اند.[۷۲]

اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای ترکمان[۷۳][۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸] است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایه‌های دودمان صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم می‌شد: یکی قاسملو و دیگری ارخلو یا قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند. ایل افشار ترک زبانند[۷۹][۸۰]

نادرقلی افشار ملقب به نادر شاه رئیس ایل افشار بود که به پادشاهی ایران رسید و بنیانگذار دودمان افشاریه شد. او دوازده سال (از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶) بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر مشهد بود.[۸۱] او از مشهورترین پادشاهان ایران پس از اسلام است. نادرقلی در حدود سال ۱۰۶۶ خورشیدی در ایل افشار در درگز در شمال خراسان به دنیا آمد. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم می‌شد: یکی قاسملو و دیگری ارخلو یا قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود.. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.[۸۲]

زندیه

نوشتار اصلی: زندیان
کریم‌خان زند

زندیان یا زندیه یا دودمان زند نام خاندانی پادشاهی از طایفه زند یکی از طوایف لر است. کریم خان زند موسس این سلسله پادشاهی متولد شهرستان ملایر است و قبر مادر وی همچنان در روستای پری از توابع ملایر قابل مشاهده‌است.[۸۳] که میان فروپاشی افشاریان تا برآمدن قاجار به درازای چهل و شش سال در ایران بر سر کار بودند. این سلسله به سردمداری کریم خان زند از طایفه زند از سال ۱۱۶۳ هجری قمری در ایران به قدرت رسید او فردی مدبر و مهربان بود. کریم خان خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب (شاه) پرهیز کرد. شیراز را پایتخت خود گردانید و در آبادانی آن کوشش نمود. ارگ، بازار، حمام و مسجد وکیل شیراز از کریمخان زند وکیل الرعایا به یادگار مانده‌است.

کریمخان زند وکیل الرعایا (۱۱۹۳ – ۱۱۶۳ ه. ق.): از سوابق زندگی خان زند تا سال ۱۱۶۳ ه. ق. که جنگ‌های خانگی بازماندگان نادر شاه بی کفایتی آنان را برای مملکتداری آشکار ساخت و به تبع آن عرصه را برای ظهور قدرت‌های جدید مستعد گردانید، خبری در دست نیست. به دنبال اغتشاشات گسترده و عمومی این ایام خان زند به همراه علی مردان خان بختیاری و ابوالفتح خان بختیاری اتحاد مثلثی تشکیل دادند و کسی را از سوی مادری از تبار صفویان بود را به نام شاه‌اسماعیل سوم به شاهی برداشتند. ولی چون هیچ یک از آنان خود را از دیگری کمتر نمی‌شمرد، ناچار به نزاع‌های داخلی روی آوردند. سرانجام کریم خان توانست پس از شانزده سال مبارزه دایمی بر تمامی حریفان خود از جمله محمدحسن خان قاجار و آزاد خان افغان غلبه کند و صفحات مرکزی و شمالی و غربی و جنوبی ایران را در اختیار بگیرد. وی به انگلیسها روی خوش نشان نداد و همواره می‌گفت آن‌ها می‌خواهند ایران را مانند هندوستان کنند. برادر وی، صادق خان، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ هجری قمری بصره را از حکومت عثمانی منتزع نماید و به این ترتیب، نفاذ اوامر دولت ایران را بر سراسر اروندرود و بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.[۸۴]

قاجاریه

نوشتار اصلی: قاجاریان
میرزا تقی خان امیرکبیر
مرزهای ایران در اواخر دوره قاجار در نقشه ایران و توران در دوره قاجاریه

قاجار، قاجاریه یا قاجاریان دودمانی ترک نژاد بودند که از حدود سال ۱۱۷۰ تا ۱۳۰۴ بر ایران فرمان راندند. ایل قاجار یکی از طایفه‌های ترکمان بود که بر اثر یورش مغول از آسیای میانه به ایران آمدند. آنان ابتدا در پیرامون ارمنستان ساکن شدند که شاه عباس بزرگ یک دسته از آنان را در استرآباد (گرگان امروزی) ساکن کرد و حکومت قاجاریه نیز از قاجارهای استرآباد تشکیل یافته‌است. بنیانگذار این سلسله آغامحمد خان است که رسماً در سال ۱۱۷۴ در تهران تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه قاجار، احمد شاه است که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی، جای او را گرفت.[۸۵] قاجارها قبیله‌ای از ترکمان‌ها بودند که بر اثر یورش مغول از آسیای میانه به آسیای صغیر و سپس ایران آمدند. قبیله قاجار یکی از قبایل قزلباش بود که ارتش صفوی محسوب می‌شد.[۸۶]

ایشان تبار خود را به کسی به نام قاجار نویان می‌رساندند که از سرداران چنگیز بود. نام این قبیله ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل[نیازمند منبع] دارد. قاجار از ریشه کلمه قاچار است که در ترکی به معنای فراری است. پس از حمله مغول به ایران و میان‌رودان، قاجارها نیز به همراه چند طایفه ترکمان و تاتار دیگر به شام و آناتولی کوچیدند.

هنگامی که تیمور گورکانی به این نقطه تاخت، قبایل ترک بسیاری از جمله قاجارها و دیگر کوچندگان را به بند کشید و قصد بازگرداندن آنها به آسیای میانه را داشت. ولی آنها را به خواهش خواجه علی سیاه‌پوش - صوفی خانقاه صفوی - آزاد شدند که این موضوع باعث شیعه شدن و ارادت آنان به خاندان صفوی شد. پس از آن قاجارها یکی از سازندگان سپاه قزلباش شدند.[۸۷][۸۸]

پهلوی

نوشتار اصلی: سلسله پهلوی
محمدرضا پهلوی و رضاشاه
محمد مصدق، چهره شناخته شده دوره پهلوی بود.
   
سخنرانی محمد مصدق
فهرست
0:00
توضیحات مصدق در مورد مردم سالاری و نقش ایرانیان در نهضت ملی شدن صنعت نفت
آیا مشکلی با شنیدن این پرونده دارید؟ راهنمای رسانه را ببینید.


دودمان پهلوی (۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷) سلسله‌ای است که پس از انحلال سلسله قاجار، بر ایران حکومت کردند.

رضاخان میر پنج با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به کمک سید ضیاالدین طباطبایی به قدرت رسید. او وزیر جنگ و سید ضیا نخست‌وزیر شد. بعدها سردار سپه (رضا خان) به مقام ریاست الوزرایی احمد شاه قاجار رسید. چندین سال بعد رضا خان حکومت قاجار را منحل و حکومت پهلوی را ایجاد کرد. رضاشاه پهلوی، شاه ایران از (۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰) و بنیانگذار سلسله پهلوی بود.از جمله فعالیتهای وی می توان از متحدالشکل کردن لباس مردان، مذهب‌زدایی، کشف حجاب اجباری، ایجاد ارتش یکپارچه، سرکوب عشایر و مخالفان خود، ساخت راه‌آهن، ایجاد دانشگاه، ایجاد بانک و بیمه نام برد.

محمدرضا شاه پهلوی از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا وقوع انقلاب ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شاه ایران بود. محمدرضاشاه با حمله متفقین به ایران و اشغال ایران توسط آن ها به قدرت رسید. وی در کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدق، قدرت خود را تحکیم کرد و با وقوع انقلاب ایران برکنار شد و از این رو آخرین شاه نظام ۲۵۰۰ ساله سلطنتی در ایران به حساب می‌آید.ملی شدن صنعت نفت مهم ترین رویداد دوران وی محسوب می شود.قانون ملی شدن صنعت نفت پس از کودتا علیه مصدق ملقا اعلام شد. انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، انقلابی بود که با شرکت اکثر مردم و احزاب اسلامی، ملی، کمونیستی، و روشنفکران ایران، نظام پادشاهی این کشور را سرنگون، و پیش‌زمینهٔ روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران را فراهم کرد. ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ را روز پیروزی این انقلاب می‌دانند. این انقلاب به رهبری خمینی به پیروزی رسید. سلطنت پهلوی با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ برچیده شد.

جمهوری اسلامی

نوشتار اصلی: تاریخ جمهوری اسلامی ایران
سیّد علی خامنه‌ای
استقبال از ورود سید روح‌الله خمینی به ایران

نظام جمهوری اسلامی ایران حکومت کنونی ایران است که پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، طی یک همه‌پرسی با رأی آری ۹۸٫۲٪ درصد از شرکت‎کنندگان تشکیل شد.[۸۹]

به دنبال سرنگونی نظام شاهنشاهی در ۲۲ بهمن در جریان انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ خورشیدی به رهبری روح‌الله خمینی حکومت جمهوری اسلامی در ایران شکل گرفت. این حکومت در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ مورد همه‌پرسی قرار گرفت که ۹۸٫۲ درصد شرکت‌کنندگان به آن رأی مثبت آری دادند. برابر قانون اساسی ایران، اصول نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایه «جمهوریت و اسلامیت» بنا شده‌است.

ساختار سیاسی ایران شامل اشخاص حقیقی و حقوقی زیر است. رهبر در رأس هرم قدرت قرار دارد. پس از رهبر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بر پایه سه قوه مجریه، قضائیه، مقننه‌است.در کنار این نهادها، مجلس خبرگان، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز حضور دارند.
جغرافیا
نوشتار اصلی: جغرافیای ایران

ایران در شرق با افغانستان و پاکستان؛ در شمال شرقی با ترکمنستان، در بخش میانی شمال با دریای خزر، در شمال غربی با جمهوری آذربایجان و ارمنستان؛ در غرب با ترکیه و عراق؛ و سرانجام در جنوب با آب‌های خلیج فارس و دریای عمان همسایه‌است.

از دید طبیعی ایران از شمال به رود اترک، دریای خزر و رود ارس، از خاور به کوه‌های هندوکش و کوه‌های باختری دره سند، از باختر به دامنه‌های باختری کوه‌های زاگرس و حوضه آبریز اروندرود و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان محدود است. بیش از نیمی از ایران کویری و نیمه کویری است. حدود یک سوم ایران نیز کوهستانی است و بخش کوچکی از ایران (شامل جلگهٔ جنوب دریای خزر و جلگهٔ خوزستان) نیز از جلگه‌های حاصلخیز تشکیل شده‌است. بلندترین کوه ایران نیز دماوند (۵۶۷۱ متر) می‌باشد. از دید جغرافیایی، غربی‌ترین شهر ایران کلیساکندی؛ شرقی‌ترین شهر جالق؛ شمالی‌ترین شهر پارس آباد؛ و جنوبی‌ترین شهر چابهار است.[۹۰]
مقایسهٔ نسبی میزان خطر زمین‌لرزه در نقاط مختلف ایران؛ نقاط قرمزتر نقاطی هستند که شتاب حداکثر جنبش زمین در آن‌ها بیش‌تر است.
ایران در شب - برای مشاهده نام شهرها نقشه را در بالاترین تفکیک‌پذیری ببینید.

پراکندگی ناهمواری‌ها در ایران
نگارخانه جغرافیا و حیات وحش ایران

    قله دماوند

    سبزه زارهای هیر در الموت

    جنگل‌های شمال ایران

    پلنگ ایرانی

    دامنه جنوبی قالی کوه الیگودرز

    بخشی ازکویر لوت در نزدیکی شهداد

    دشت سوسن ایذه در بهار ایذه

    پارک ملی خبر در شهرستان بافت ، استان کرمان

    کوه تفتان

    جنگل های بلوط لرستان

    هریجان استان مازندران

    سرو چهار هزارساله ابرکوه نماد پایداری و استقامت

استان‌ها
نوشتار اصلی: استان‌های ایران
Iran location map.svg
Iran location map.svg
دریای خزر
سیستان و
بلوچستان
خراسان رضوی
فارس
آذربایجان
شرقی
اصفهان
یزد
کرمان
خراسان
جنوبی
سمنان
هرمزگان
خوزستان
کردستان
مازندران
بوشهر
لرستان
خراسان
شمالی
گلستان
گیلان
چهارمحال
و بختیاری
کهکیلویه
و بویراحمد
ایلام
کرمانشاه
مرکزی
همدان
زنجان
قم
البرز
تهران
قزوین
اردبیل
آذربایجان
غربی
خلیج فارس
دریای عمان


بر اساس قانون بخش‌بندی کشوری (مصوب ۱۲۸۶ شمسی) ایران به ۴ ایالت «آذربایجان»، «خراسان»، «فارس»، و «کرمان و بلوچستان» و ۱۰ ولایت (جدا از ایالات) تقسیم شد. این تقسیمات تا سال ۱۳۱۶ با دگرگونی‌های کوچکی به همین گونه ماند.

در سال ۱۳۱۶ خورشیدی با تصویب قانون جدید تقسیمات کشوری، ایران به ۱۰ استان و ۴۹ شهرستان تقسیم شد. به مرور زمان با ایجاد استان‌های جدید، تعداد استان‌های ایران افزایش یافت. برای مدت‌های مدیدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران همچنان دارای ۲۴ استان بود. در سال ۱۳۷۲ استان اردبیل از استان آذربایجان شرقی جدا شد. همچنین استان قم در سال ۱۳۷۴ از استان تهران جدا شد و قزوین در سال ۱۳۷۳ از استان زنجان جدا و به استان تهران پیوست و در سال ۱۳۷۶ به استان قزوین مبدل شد.[۹۱] پس از آن گلستان از مازندران جدا شدند و در سال ۱۳۸۳، استان خراسان به سه استان: خراسان جنوبی، خراسان شمالی و خراسان رضوی تقسیم شد و در ۱۳۸۹/۴/۲، استان تهران به دو استان تهران و البرز تقسیم شد.[۹۲] به این ترتیب اکنون ایران از ۳۱ استان تشکیل شده‌است.

در روز دوشنبه ۱۳۹۲/۹/۱۸ عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران گفت: طرح منطقه ای کردن استان های کشور و تقسیمات جدید کشوری از سوی وزارت کشور در دست بررسی و مطالعه است. وی گفت: اجرای این طرح نیازمند اصلاح قانون است و مسیر طولانی خواهد داشت، اما وزارت کشور به شکل قراردادی برای هر چهار یا پنج استان کشور به صورت یک منطقه برنامه ریزی کرده است.[۹۳]

پایتخت کنونی ایران تهران می‌باشد که بر اساس طرح آمایش سرزمین که در سال ۱۳۸۸ توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شد، پایتخت ایران باید تا سال ۱۴۰۴ هجری شمسی از تهران به مکانی دیگر انتقال یابد.[۹۴] نمایندگان در نشست علنی روز سه شنبه ۱۳۹۲/۱۰/۳ مجلس شورای اسلامی در جریان بررسی طرح انتقال پایتخت با کلیات این طرح با ۱۱۰ رای موافق، ۶۷ رأی مخالف و ۱۰ رأی ممتنع از مجموع ۲۱۴ نماینده حاضر در صحن موافقت کردند.[۹۵]
واحد تقسیمات کشوری ایران     مسئول     نهاد مربوطه     مرکز
کشور     وزیر کشور     وزارت کشور     پایتخت
استان     استاندار     استانداری     مرکز استان
شهرستان     فرماندار     فرمانداری (ویژه)     مرکز شهرستان
بخش     بخشدار     بخشداری     مرکز بخش
دهستان     دهدار     دهداری     مرکز دهستان
شهر     شهردار     شهرداری     ندارد
روستا     دهیار     دهیاری     ندارد



شهرها
[نمایش]

    ن
    ب
    و

پرجمعیت‌ترین شهرهای ایران
آب و هوا
نقشه اقلیمی ایران

██ معتدل خزری بسیار مرطوب

██ معتدل خزری

██ مدیترانه‌ای با باران بهاره

██ مدیترانه‌ای

██ کوهستانی سرد

██ کوهستانی بسیار سرد

██ نیمه‌بیابانی سرد

██ نیمه‌بیابانی گرم

██ بیابانی خشک

██ بیابانی خشک گرم

██ خشک ساحلی گرم

██ خشک ساحلی

ایران از لحاظ آب و هوایی یکی از منحصربه‌فردترین کشورهاست. اختلاف دمای هوا در زمستان میان گرم‌ترین و سردترین نقطه گاهی به بیش از ۵۰ درجهٔ سانتی گراد می‌رسد.

داغ‌ترین نقطهٔ زمین در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ میلادی، در نقطه‌ای در کویر لوت ایران بوده‌است.[۹۶]

ایران از لحاظ بارندگی در سطح نیمه‌خشک و خشک است.

آب و هوای ایران متأثر از چندین سامانه‌است:

    سامانه پرفشار سیبریایی که با ریزش به عرض‌های جنوبی در نوار شمالی بارش باران و برف و کاهش دما و در سایر نقاط فقط کاهش دما را به همراه دارد.
    سامانه باران‌زای مدیترانه‌ای که از سمت غرب وارد ایران می‌شود و موجب ریزش باران یا برف در بسیاری از نقاط غربی و میانی و شرق ایران می‌شود.
    سیستم کم فشار جنوبی که در نوار جنوب و جنوب غرب موجب رگبار باران می‌شود.

میزان بارندگی در ایران بسیار متغیر است. در شمال به بیش از ۲۱۱۳ میلیمتر (رشت، ۱۳۸۳) نیز می‌رسد. در نواحی کویری بارش عمدتاً بسیار کم و در حدود ۱۵ میلیمتر است. بارش نواحی شمال غرب و غرب، دامنه‌های جنوبی البرز و شمال شرق تا حدودی قابل توجه (حدود ۵۰۰ میلیمتر) می‌باشد. در سایر نقاط میزان بارش از ۲۰۰ میلیمتر بیشتر نمی‌شود. ایران با مشکلات کم آبی دست و پنجه نرم می‌کند. پیش‌بینی می‌شود ایران در سال ۲۰۲۵ در وضعیت تنش آبی قرار بگیرد.[۹۷]

اختلاف دمای هوا در ایران در نقاط مختلف زیاد است. در حالی که در فصل زمستان دمای شهرکرد در شب به ۳۰- درجه هم می‌رسد، مردم اهواز هوای تابستانی (۵۰ درجه) را تجربه می‌کنند. هوای سواحل شمالی در تابستان گرم و مرطوب و در زمستان معتدل می‌باشد. نواحی شمال غرب و غرب تابستانهای معتدل و زمستان‌های سرد و نواحی جنوبی تابستان‌هایی به شدت گرم و زمستان‌هایی معتدل دارند.

جامعه
میدان آزادی در تهران, ایران
نژاد

پزوهش‌های تازه ژنتیکی مازیار اشرفیان بناب نشان می‌دهند که عموم اقوام و گروه‌های جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران) ساکن هستند، علی‌رغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم سخن می‌گویند، دارای ریشهٔ ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمتهای جنوب غربی فلات ایران ساکن بوده بر می‌گردد.بر پایه این گزارش آریایی‌ها اقوامی مهاجر از سرزمین‌های دیگر که در حدود چهار هزار سال پیش به ایران مهاجرت کرده‌اند نبودند بلکه این اقوام ساکنین بومی ایران بوده و از ایران در حدود ده هزار سال پیش به اروپا مهاجرت کرده‌اند.[۹۸]

نژاد آریایی طی تاریخ با اقوام گوناگون عرب، ترک و مغول درآمیخته‌است[۹۹].
مردم
نوشتار اصلی: مردم ایران

پیشینهٔ تاریخی تمدن در ایران به تمدن‌هایی در عیلام، شهر سوخته، جیرفت و... می‌رسد، ولی شروع تاریخ سیاسی ایرانیان از آغاز حکومت پادشاهی ایران در زمان ماد است. شاهنشاهی ماد، نخسین شاهنشاهی ایران بوده‌است و لذا به عنوان شروع تاریخ شاهنشاهی ایران درنظر گرفته می‌شود.

ایران امروزه از اقوام زیادی از جمله: پارسی‌زبانان، آذری، کرد، لر،بلوچ، مازندرانی، گیلک، قشقایی، عرب، لک، تالشی، ترکمن، خلج، آشوری، کلدانی، مندایی(صائبی)، تات، گرجی، سیستانی، ارمنی، و یهودی تشکیل شده‌است.[۱۰۰]

ترکیب قومیتی ایران بر اساس داده‌های «کتاب واقعیت‌های جهان سیا» ۶۱٪ پارس، ۱۶٪ آذری، ۱۰٪ کرد، ۶٪ لر، ۲٪ بلوچ، ۲٪ عرب، ۲٪ ترکمن و ۱٪ از دیگر اقوام است.[۱۰۱]

تخمین‌های کتابخانه کنگره به این ترتیب هستند: پارس (۶۵٪)، آذری (۱۶ ٪)، کرد (۷٪)، لر (۶٪)، عرب (۲٪)، بلوچ (۲٪)، ترکمن (۱٪)، گروه‌های ترک‌تبار قبیله‌ای همچون قشقایی (۱٪)، و گروه‌های غیرایرانی و غیرترک همچون ارمنی، آشوری، و گرجی (کمتر از ۱٪). طبق آنها پارسی به عنوان زبان مادری توسط حداقل ۶۵٪ جمعیت و به عنوان زبان دوم توسط بخش بزرگی از ۳۵٪ دیگر گویش می‌شود.[۱۰۲]

بنابر گزارش سال ۲۰۰۸ دفتر کنترل مواد و جرایم سازمان ملل متحد، نزدیک به سه درصد جمعیّت ۱۵ تا ۶۴ سال ایران مواد مخدر مصرف می‌کنند که این بالاترین درصد مصرف موادّ مخدر در جهان است.[۱۰۳]

ایران ۳۲٬۲۰۰٬۰۰۰ کاربر در اینترنت دارد.[۱۰۴]
جمعیت
میزان تراکم جمعیت در استان‌های ایران.

بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، جمعیت ایران را براساس برآوردهای مرکز آمار ایران، ۷۷٫۰۰۰٫۰۰۰ میلیون نفر اعلام کرد.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸]
بر پایهٔ گزارشی از سوی مجمع جهانی اقتصاد ایران هجدهمین کشور پرجمعیت جهان شناخته شده‌است.[۱۰۹]
تغییرات جمعیت ایران بین سال‌های ۱۲۶۰ تا ۱۳۸۵ هجری شمسی

پیش بینی میشود با نرخ رشد کنونی ، جمعیت ایران تا سال ۲۰۵۰ به ۱۰۵ میلیون تن افزایش یابد.[۱۱۰]
شاخص‌های جمعیتی
شاخص‌ها     زیرمجموعه‌ها     میزان(تعداد یا سن)     درصد     رتبه
در دنیا
ساختار سنی     ۰ تا ۱۴ سال     مرد: ۷٬۳۹۴٬۸۴۱ نفر
زن: ۷٬۰۲۲٬۰۷۶ نفر     ۲۱٫۷ ٪    
۱۵ تا ۶۴ سال     مرد: ۲۴٬۵۰۱٬۵۴۴ نفر
زن: ۲۳٬۹۱۴٬۱۷۲ نفر     ۲۲٫۹ ٪    
۶۵ سال به بالا     مرد: ۱٬۷۲۵٬۸۲۸ نفر
زن: ۱٬۸۷۰٬۸۲۳ نفر     ۵٫۴ ٪    
رشد جمعیت             ۱٫۵ ٪    
تراکم جمعیت         ۴۵٫۳ نفر به ازای
هر کیلومتر مربع        
سن میانه
(میانگین)     مرد     ۲۶ سال        
زن     ۲۶٫۵ سال        
کل     ۲۶٫۳ سال        
نرخ باروری         ۱٫۷ زایمان برای هر زن         ۱۷۱
نرخ مرگ و میر         ۵٫۲ مرگ در هر
۱۰۰۰ نغر         ۱۷۱
نرخ مهاجرت         ۲٫۶۲− در هر
۱۰۰۰ نفر         ۱۴۱
نرخ بی‌کاری             ۱۴٫۶ ٪
(در بهار ۸۹)    
جمعیت فعال
کشور         ۲۴٫۲ میلیون نفر
(در بهار ۸۹)        
جمعیت
شهر نشین         ۵۳٫۶ میلیون نفر        
جمعیت
روستا نشین         ۲۱٫۱ میلیون نفر        
نسبت جنسیتی     در هنگام تولد     ۱٫۰۵ \tfrac{f}{m}        
زیر ۱۵ سال     ۱٫۰۵ \tfrac{f}{m}        
۱۵ تا ۶۴ سال     ۱٫۰۲ \tfrac{f}{m}        
بالای ۶۵ سال     ۰٫۹۱ \tfrac{f}{m}        
کل جمعیت     ۱٫۰۲ \tfrac{f}{m}        
مرگ و میر نوزادان     ۳۵٫۷۸ مرگ در
هر ۱۰۰۰ تولد زنده             ۷۱
امید به زندگی
در هنگام تولد     مردان     ۶۹٫۶۵ سال        
زنان     ۷۲٫۷۲ سال        
کل جمعیت     ۷۱٫۱۴ سال         ۱۳۲
سهم باروری
در جهان         ۱۷٫۱۷ تولد در
هر ۱۰۰۰ نفر         ۱۲۰
ایدز و اچ‌آی‌وی     درصد شیوع         ۰٫۲ ٪
(برآورد ۲۰۰۷)     ۱۰۲
جمعیت مبتلا
به ایدز     ۸۶۰۰۰ نفر
(برآورد ۲۰۰۷)         ۴۹
مرگ بر اثر ایدز     ۴۳۰۰ نفر
(برآورد ۲۰۰۷)         ۴۷

    باسوادی (افراد ۱۵ سال به بالا که توانایی خواندن و نوشتن دارند) (برآورد ۲۰۰۲):

رتبه در
جمعیت     نام استان     میزان جمعیت     درصد
باسوادی     رتبهٔ سواد
در کشور
۱     تهران     ۱۳٬۲۸۱٬۸۵۸     ۸۳٫۷۳٪     ۱
۲     خراسان رضوی     ۵٬۵۱۵٬۹۸۰     ۷۷٫۱۴٪     ۱۰
۳     اصفهان     ۴٬۴۹۹٬۳۲۷     ۸۰٫۰۸٪     ۳
۴     فارس     ۴٬۲۲۰٬۷۲۱     ۷۸٫۸۹٪     ۴
۵     خوزستان     ۴٬۱۹۲٬۵۹۸     ۷۴٫۶۶٪     ۱۵
۶     آذربایجان شرقی     ۳٬۵۲۷٬۲۶۷     ۷۳٫۹۸٪     ۱۷
۷     مازندران     ۲٬۸۹۳٬۰۸۷     ۷۸٫۲۳٪     ۶
۸     آذربایجان غربی     ۲٬۸۳۱٬۷۷۹     ۶۹٫۵۶٪     ۲۹
۹     کرمان     ۲٬۵۸۴٬۸۳۴     ۷۳٫۵۲٪     ۲۱
۱۰     گیلان     ۲٬۳۸۱٬۰۶۳     ۷۷٫۰۱٪     ۱۱
۱۱     سیستان و بلوچستان     ۲٬۳۴۹٬۰۴۹     ۵۶٫۵۶٪     ۳۰
۱۲     کرمانشاه     ۱٬۸۴۲٬۴۵۷     ۷۴٫۹۸٪     ۱۴
۱۳     لرستان     ۱٬۶۸۹٬۶۵۰     ۷۳٫۴۸٪     ۲۲
۱۴     همدان     ۱٬۶۷۴٬۵۹۵     ۷۵٫۴۷٪     ۱۳
۱۵     گلستان     ۱٬۵۹۳٬۰۵۵     ۷۳٫۶۷٪     ۲۰
۱۶     کردستان     ۱٬۴۱۶٬۳۳۴     ۶۹٫۸۸٪     ۲۸
۱۷     هرمزگان     ۱٬۳۶۵٬۳۷۷     ۷۱٫۹۴٪     ۲۵
۱۸     مرکزی     ۱٬۳۲۶٬۸۲۶     ۷۶٫۵۳٪     ۱۲
۱۹     اردبیل     ۱٬۲۰۹٬۹۶۸     ۷۲٫۴۰٪     ۲۴
۲۰     قزوین     ۱٬۱۲۷٬۷۳۴     ۷۷٫۶۷٪     ۷
۲۱     قم     ۱٬۰۳۶٬۷۱۴     ۷۷٫۲۵٪     ۹
۲۲     یزد     ۹۵۸٬۳۲۳     ۷۸٫۷۷٪     ۵
۲۳     زنجان     ۹۴۲٬۸۱۸     ۷۳٫۸۲٪     ۱۹
۲۴     بوشهر     ۸۶۶٬۴۹۰     ۷۷٫۳۴٪     ۸
۲۵     چهارمحال و بختیاری     ۸۴۳٬۷۸۴     ۷۳٫۹۸٪     ۱۸
۲۶     خراسان شمالی     ۷۹۱٬۹۳۰     ۷۰٫۶۴٪     ۲۷
۲۷     کهگیلویه و بویراحمد     ۶۲۱٬۴۲۸     ۷۲٫۶۳٪     ۲۳
۲۸     خراسان جنوبی     ۶۰۰٬۵۶۸     ۷۰٫۹۹٪     ۲۶
۲۹     سمنان     ۵۷۰٬۸۳۵     ۸۰٫۳۴٪     ۲
۳۰     ایلام     ۵۳۰٬۴۶۴     ۷۴٫۲۴٪     ۱۶
مجموع     ایران     ۶۹۲۸۶۹۱۳     ۷۶٫۴۶٪     -

    مردان: ۸۳٫۵٪
    زنان: ۷۰٫۴٪

زبان

در ایران در مجموع حدود ۷۵ زبان و گویش رواج دارد[۱۱۱] و بزرگ‌ترین گروه‌های زبانی ایران را فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، ترکمنی، گیلکی،تبری یا مازندرانی، خلجی، تالشی، عربی، بلوچی، لکی، دیلمی، تاتی، ارمنی، آشوری، مندایی، گرجی، عبری، کلدانی و... تشکیل می‌دهند.

تاکنون در هیچیک از سرشماری‌های ایران پرسش‌های مربوط به وابستگی‌های قومی و زبانی مطرح نشده‌است. البته این سؤال در پرسشنامه‌های سرشماری سال ۱۳۶۵ مطرح شده بود ولی به دلیل ملاحظات سیاسی از جمع‌آوری اطلاعات مربوط به آن خودداری شد. با این حال تحقیقات و برآوردهایی در مورد ترکیب قومی و زبانی کشور انجام شده‌است. یکی از این تحقیقات به نمونه‌گیری سازمان ثبت احوال کشور در مرداد ۱۳۷۰ باز می‌گردد که زبان مادری زنانی را که برای دریافت شناسنامه فرزندان خود به دفاتر ثبت احوال مراجعه کرده بودند، مورد پرسش قرار می‌داد. در این نظرسنجی از مجموع ۴۹٬۵۵۸ مادر، ۴۶٫۲٪ به پارسی، ۲۰٫۶٪ به آذری، ۱۰٪ به کردی، ۸٫۹٪ به لری، ۷٫۲٪ به شمالی، ۳٫۵٪ به عربی، ۲٫۷٪ به بلوچی، ۰٫۶٪ به ترکمنی، ۰٫۱٪ به ارمنی و ۰٫۲٪ به دیگر زبان‌ها تکلم می‌کردند. مشابه این نظرسنجی در سال ۱۳۷۳ هم انجام شد و به نتایج مشابهی رسید. در این نظرسنجی‌ها مشخص شد که سطح باروری و ویژگی‌های جمعیتی بر حسب جامعهٔ زبانی مادران بسیار متفاوت است و تعداد فرزندان زنده به دنیا آورده در گروه‌های مختلف زبانی بین ۲٫۹ تا ۵ قرار داشت اما مطالعه‌ای دیگر نشان داد که این اختلاف بیشتر از تفاوت‌های فرهنگی و اقتصادی این گروه‌ها ناشی می‌شود تا صرف تعلق قومی و زبانی آن‌ها.[۱۱۲]

ترکیب زبانی جمعیت ایران بر اساس «کتاب واقعیت‌های جهان سیا» ۵۳٪ پارسی و گویش‌های پارسی، ۱۸٪ ترکی و دیگر گویش‌های ترکی، ۱۰٪ کردی، ۷٪ گیلکی و مازندرانی، ۶٪ لری، ۲٪ بلوچی، ۲٪ عربی و ۲٪ زبان‌های دیگر است.[۱۰۱]

زبان رسمی و اداری ایران پارسی است. پارسی یکی از زبان‌های شاخه هند و اروپایی است. براساس اصل پانزدهم قانون اساسی ایران کتابهای درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان پارسی آزاد است.
دین
سهم نسبی اقلیت های مذهبی در جمعیت ایران (سهم در کل جمعیت ٪۰/۶۲)
کیش             درصد    
مسیحی    
  
    ۲۵٫۲۲٪
کلیمی    
  
    ۱٫۸۸٪
زرتشتی    
  
    ۵٫۴۱٪
سایر    
  
    ۱۰٫۵۲٪
اظهار نشده    
  
    ۵۶٫۹۷٪

    دورهٔ مهرپرستی
    دورهٔ مزدیسنی (کیش زرتشت)
    دورهٔ اسلامی

هم چنین آیین‌های دیگر در برخی دوره‌ها رواج یافته‌اند مانند دین مزدک، مانی و مسیحیت پیش از اسلام. در پانصد سال گذشته، پس از تشکیل دولت صفویان همواره تشیع آیین رسمی ایران بوده‌است. بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰از ۷۵٬۱۴۹٬۶۶۹ نفر سرشماری شده در خصوص نوع دین، ۹۹/۳۸ درصد (۷۴٬۶۸۲٬۹۳۸ نفر) مسلمان، ۰/۱۶ درصد (۱۱۷٬۷۰۴ نفر) مسیحی، ۰/۰۱ درصد (۸٬۷۵۶ نفر) کلیمی، ۰/۰۳ درصد (۲۵٬۲۷۱ نفر) زرتشتی، ۰/۰۷ درصد (۴۹٬۱۰۱ نفر) سایر ادیان و ۰/۳۵ درصد (۲۶۵٬۸۹۹ نفر) اظهار نشده ثبت شده است. [۱۱۳] برآوردهای خارجی انجام شده از جمعیت ایران، ٪۸۹ شیعه، ٪۹ سنی و ٪۲ مسیحی، زرتشتی، یهودی، بهائی و پیروان سایر ادیان هستند که با آمارهای رسمی اندکی متفاوت است. [۱۰۱]

در اصل ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اسلام و مذهب جعفری دوازده امامی دین رسمی است و سایر مذاهب اسلامی که در قانون اساسی به آنها تصریح شده شامل مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفی، شافعی، حنبلی، مالکی) و شیعیان زیدی (چهار امامی) نیز قانونی و دارای احترام کامل می‌باشند. هم چنین در اصل ۱۳ قانون اساسی، ایرانیان مسیحی، یهودی و زرتشتی به عنوان اقلیت دینی پذیرفته شده‌اند و می‌توانند در حدود قانون بر اساس کیش خود عمل نمایند.
سیاست
جمهوری اسلامی ایران
Emblem of Iran.svg

سیاست و حکومت ایران
ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران[نمایش]
رئیس جمهور[نمایش]
رهبران[نمایش]
رؤسای جمهور[نمایش]
نخست وزیران[نمایش]
معاونان اول[نمایش]
رؤسای مجلس خبرگان[نمایش]
رؤسای مجلس شورا[نمایش]
رؤسای قوه قضائیه[نمایش]
رؤسای سازمان صدا و سیما[نمایش]

انتخابات‌ها
[نمایش]

    نمایش
    بحث
    ویرایش

   
نوشتارهای اصلی: سیاست در ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران
روابط خارجی
نوشتار اصلی: سیاست خارجی ایران

ایران یکی از ۱۹۲ کشور عضو سازمان ملل متحد است. همچنین در سازمان کشورهای صادر کنندهٔ نفت (اوپک)، سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، سازمان اکو نیز عضویّت دارد.

روابط خارجی ایران در دورهٔ جمهوری اسلامی با تنش‌های فراوانی روبرو بوده‌است.

از جمله چالش‌های ایران پس از انقلاب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

    ماجرای یورش به سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلمات‌های آمریکایی
    جنگ ۸ ساله با عراق که با یورش کشور عراق به وقوع پیوست (حدود ۵۰۰ هزار کشته، یک میلیون زخمی و هزار میلیارد دلار خسارت برای ایران)
    تحریم‌های بلندمدت اقتصادی و فناورانه (تحریم‌های علیه ایران)
    برنامه هسته‌ای ایران


راه‌ها
آزادراه خرم‌زال
پل ورسک از پل‌های مهم راه آهن سراسری ایران

راه آهن سراسری جنوب باختر ایران را به شمال خاور آن، شمال باختر را به شمال خاور، و شمال باختر را به جنوب میانی متصل می‌سازد. خط آهنی که جنوب باختر ایران را به شمال خاور آن متصل می‌کند، نخستین خط‌آهن ایران است که در زمان رضا شاه ساخته شده‌است که بندر امام خمینی (شاپور پیشین) را به بندر ترکمن متصل می‌کند. خط‌آهن دیگری از بندرعباس تا بافق و از آنجا به سرخس (به سوی ترکمنستان) و قطور (به سوی ترکیه) اتصال دارد. شمال خاور و شمال باختر ایران نیز با خط‌آهن به هم ارتباط دارند.

همچنین جاده‌های آسفالته و خاکی همه شهرهای ایران را به هم مربوط می‌سازد. راه‌های کشتیرانی در دریای خزر، دریای عمان و خلیج فارس برقرار است. راههای هوایی میان بیشتر کشورهای بزرگ جهان و شهرهای بزرگ ایران برقرار است.

سالانه ۸۰۰ هزار تصادف در ایران روی می‌دهد که از حیث آمار مرگبارترین حوادث جاده‌ای ایران رتبه اول را در جهان دارد.[۱۱۴]
اقتصاد
نوشتار اصلی: اقتصاد ایران

در ۳۰ سال گذشته جمعیت ۳۶ میلیونی ایران به ۷۷ میلیون تن افزایش پیدا کرده و نخستین موج این نسل نو به بزرگسالی رسیده‌است. بر اساس آمارهای رسمی نرخ بیکاری به ۲۲ درصد رسیده‌است اما برخی کارشناسان رقم آن را ۱۲٫۲ درصد برآورد می‌کنند. محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین می‌گوید: «حضور سالانه ۷۰۰ هزار نفر به بازارکار نشانگر فشار شدیدی است که اقتصاد ایران ناگزیر به تحمل آن است.»

در دوره (۱۳۸۳–۱۳۵۳)، نرخ تورم گاه ۷ درصد بوده و گاه به مرز ۵۰ درصد نزدیک شده‌است و نرخ بیکاری زمانی ۳ درصد و گاهی بیش از ۱۶ درصد بوده‌است. در حالی که در زمینه بدهی خارجی، این رقم برای مدت‌ها صفر بوده ولی گاه چنان افزایش یافته که دولت را با بحران بازپرداخت مواجه کرده‌است. خصوصی سازی، رهایی از اقتصاد متکی به نفت و همگام شدن با اقتصاد جهانی پیشنهادهایی است که از سوی تحلیلگران برای بهبود اوضاع اقتصادی ایران مطرح می‌شود.

وابستگی شدید به درآمدهای غیرقابل اعتماد نفتی، برنامه ریزی اقتصادی ایران را همواره شکننده کرده‌است. برنامه دولت این است که وابستگی به درآمدهای نفتی را که ۸۰ درصد درآمدهای ارزی ایران را تشکیل می‌دهد، کاهش دهد اما هر گونه تلاش برای خارج کردن درآمدهای نفتی به معنای آن است که درآمدهای مالیاتی چند برابر شود. در همین راستا دولت اقدام به اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها نموده‌است.

صنعت ایران پس از سال‌ها همچنان زیر پوشش یک رشته قوانین حمایتی دولتی فعالیت می‌کند و اگر در برابر فشارهای رقابتی جهانی قرار گیرد ممکن است بسیاری از کارخانه‌ها تعطیل شود و بیکاری افزایش یابد.

ایران در سالیان مختلف رشد اقتصادی مختلفی را تجربه کرده‌است. بر پایه‌گذارش صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۰۹ رشد اقتصادی ایران ۱٫۱ بوده که این رقم در سال ۲۰۱۰ به ۱٫۶ درصد رسیده‌است که پس از قرقیزستان کمترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای منطقه داشته‌است. بر پایه پیش بینی صندوق بین‌المللی پول نرخ رشد ایران در سال ۲۰۱۱ به صفر درصد نزول می‌کند و در سال ۲۰۱۲ به ۳ درصد خواهد رسید.[۱۱۵]

بانک جهانی در سال ۲۰۱۰ اعلام نمود ایران ۱۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد. همچنین رئیس وقت بانک مرکزی ایران در سال ۱۳۸۹ اعلام کرد که ذخیره طلای ایران به صورت میانگین ۱۳۵۰ دلار است.[۱۱۶] همچنین اکونومیست اعلام کرد ذخایر ایران بجز طلا در سال ۲۰۰۹ میلادی ۸۱ میلیارد دلار بوده‌است و این رقم در سال ۲۰۱۰ کاهش شش میلیارد دلاری داشت.[۱۱۷]
کشاورزی
نوشتارهای اصلی: کشاورزی در ایران و پیشینه کشاورزی در ایران

ایران در زمینه کشاورزی و باغداری، در خصوص برخی تولیدات دارای رتبه‌های بالایی است. بنا بر آمار سال ۲۰۰۷، این کشور در تولید خیار در جهان دارای مقام دوم،[۱۱۸] بادام مقام چهارم،[۱۱۹] سیب مقام پنجم[۱۲۰] گیلاس سوم،[۱۲۱] انجیر مقام سوم،[۱۲۲] پسته مقام اول،[۱۲۳] طالبی مقام چهارم،[۱۲۴] گردو مقام چهارم،[۱۲۵] زردآلو مقام دوم،[۱۲۶] خرما مقام دوم،[۱۲۷] نخود مقام چهارم،[۱۲۸] هندوانه مقام پنجم،[۱۲۹] می‌باشد.
صنایع

عمده‌ترین صنایع پیشرفته ایران عبارت‌اند از: صنایع نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد، نساجی، شیمیایی، غذایی، خودروسازی، سدسازی، الکتریکی و الکترونیکی و....

سازه‌های مهم دستی و سنتی ایران عبارت‌اند از: فرش و قالی، گلیم بافی و زیلو، منبت‌کاری، خاتم‌کاری و سفال‌گری.

    جستار وابسته: فهرست صنایع دستی ایران

منابع و معادن
ایران ۱۱٪ ذخایر نفت جهان و ۱۸٪ ذخایر گاز جهان را در اختیار دارد. ایران دومین صادر کننده اپک و چهارمین تولید کننده نفت جهان است.

مهمترین صنایع و معادن ایران عبارتست از: نفت و گاز. ایران، سومین ذخایر نفتی جهان، یازده درصد ذخایر ثابت شده نفتی زمین معادل ۱۳۰ میلیارد بشکه؛ و نیز دومین ذخایر گازی جهان، هجده درصد ذخایر ثابت شده گاز زمین، معادل ۲۶ تریلیون متر مکعب را در اختیار خود دارد.[۱۳۰][۱۳۱] همچنین ایران دومین صادرکننده بزرگ سازمان اپک است که پتانسیل تبدیل شدن به یک ابرقدرت انرژی را دارد.[۱۳۲] مهم‌ترین منطقه‌های نفتی این کشور مسجد سلیمان، هفتگل، گچساران، آغاجاری و اسلام آباد غرب(شاه آباد پیشین) است. همچنین دریای مازندران نیز اندوخته نفتی بسیاری را در خود نهفته دارد. نفت قم نیز در حال بهره‌برداری است. مهمترین میدان گازی ایران، میدان گازی پارس، شامل: میدان گازی پارس جنوبی در منطقه عسلویه و میدان گازی پارس شمالی در منطقه مندستان هر دو در استان بوشهر واقع است.

بیشترین معادن در حال بهره‌برداری در استان‌های خراسان وجود دارد. دیگر معادن مهم ایران عبارت‌اند از: معادن کانیهای فلزی: آهن، منگنز، کرومیت، مس، سرب، روی، نیکل، کبالت، طلا، نقره و اورانیوم؛ معدنی شیمیایی: گوگرد، نمک؛ سنگهای تزئینی مانند فیروزه؛ شن و ماسه؛ و زغال سنگ.
گردشگری
نوشتار اصلی: صنعت گردشگری در ایران
نمایی از پاسارگاد
تفرجگاه بوان در نورآباد ممسنی در جنوب ایران و شمال غربی استان فارس
باغ شاهزاده در کرمان

گردشگری در ایران به مجموعه امکانات گردشگری از جمله بناهای تاریخی، مکان‌های تفریحی، طبیعت، حمل و نقل، هتل‌داری و... گفته می‌شود. گردشگری ایران به عنوان یک صنعت از ظرفیت‌های بسیار بالایی برای رشد و توسعه برخوردار است.
بر پایهٔ گزارش سازمان جهانی جهانگردی، ایران رتبه دهم جاذبه‌های باستانی و تاریخی و رتبه پنجم جاذبه‌های طبیعی را در جهان دارا است، ولی با این وجود به دلیل محدودیتهای اجتماعی و تفریحی تاکنون چندان در جذب گردشگران خارجی موفق نبوده‌است.[۱۳۳]
[نمایش]

    ن
    ب
    و

Flag of Iran.svg میراث جهانی یونسکو در ایران
قره کلیسا
هنر و فرهنگ
نوشتار اصلی: فرهنگ ایرانی
نوشتارهای اصلی: فهرست صنایع دستی ایران، صنایع دستی شمال شرق ایران، و صنایع دستی اصفهان
نوشتار اصلی: تاریخ عکاسی در ایران


فرهنگ ایرانی ریشه در تاریخ دارد. برای شناخت فرهنگ ایران باید به کشورهای مستقلی که در پیرامون ایران هستند نیز نگریست. افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و حتّی ارمنستان و گرجستان و همچنین کردهای عراق و ترکیه همگی کم یا زیاد گوشه‌ای از فرهنگ ایران را به ارث برده‌اند. حتی سرود ملی پاکستان به زبان پارسی است.

در مجموع می‌توان عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای ایران است را به اختصار چنین برشمرد:

    زبان پارسی که مهم‌ترین شاخص فرهنگ ایرانی است.
    اعیاد ملی از جمله نوروز
    شخصیتهای اسطوره‌ای از جمله رستم
    اساطیر تمثیلی همچون دیو و سیمرغ
    معماری ایرانی


موسیقی ایرانی
نوشتار اصلی: موسیقی ایرانی

موسیقی ایرانی به گونه‌های گوناگون بازشناخته می‌شود، موسیقی کلاسیک (یا موسیقی اصیل یا ردیف)، موسیقی محلی (نواحی)، موسیقی آیینی و مذهبی. به دلیل از بین رفتن بسیاری از قطعات و آثار تاریخی موسیقی دقیقاً روشن نیست اینگونه موسیقی در طول تاریخ چگونه اجرا می‌شده ولی در دوره معاصر، موسیقی ایرانی هم به صورت تکنوازی (عمدتاً مبتنی بر بداهه نوازی) و هم به گونه گروهی که دربرگیرنده خواننده، نوازنده و تنبک‌نواز است، نواخته می‌شود. موسیقی ایرانی هنگامی که به گونه تک‌نوازی نواخته می‌شود، مونوفونیک است، هرچند در تک‌نوازی نیز آکوردها برای آرایه‌بندی به کار می‌روند و در برخی فرم‌ها شاید در سراسر یک آهنگ نُت پدال نواخته شود. موسیقی که به گونه گروهی نواخته می‌شود، هته روفونیک است و آهنگی که خواننده آماده می‌کند، نوازنده به آسانی آن را بازتاب می‌دهد و کم و بیش آن را دگرگون می‌سازد.
نگارگری ایرانی
نوشتار اصلی: نگارگری ایرانی

نگارگری ایرانی که به اشتباه مینیاتور نیز خوانده می‌شود شامل آثاری از دوره‌های مختلف تاریخ اسلامی ایران است که بیشتر به صورت مصورسازی کتب ادبی (ورقه و گلشاه، کلیله و دمنه، سمک عیار)، علمی و فنی (التریاق، الادویه المفرده، الاغانی)، تاریخی (جامع التواریخ)، و همچنین، برخی کتب مذهبی، همچون، خاوران نامه می‌باشد. اولین آثاری که بتوان نام نقاشی بر آنها نهاد، در غار دوشه لرستان و با حدود هشت تا ده‌هزار سال قدمت به دست آمده، و در دوره تاریخی آنچه را که بتوان نقاشی نامید در دیوارنگاری‌های اشکانی و ساسانی می‌توان دید. با ورود اسلام به ایران، این کشور تا مدت‌ها به دست امویان و عباسیان اداره شد، و از آن پس، با روی کار آمدن سلسله‌های ایرانی سامانیان، غزنویان، و آل بویه استقلال از دست رفتهٔ ایرانیان تا حدودی به آنها بازگشت. از این پس، زمینه برای احیای هنر و فرهنگ ایرانی به‌خصوص نگارگری ایرانی فراهم شد.
فرش بافی
نوشتار اصلی: فرش ایرانی

قدیمی‌ترین نمونهٔ فرش ایرانی که یافته شده فرشچه ای است با نقوش اصیل هخامنشی که در گور یخ‌زدهٔ یکی از فرمانروایان سکایی در درهٔ پازیریک در ۸۰ کیلومتری مغولستان بیرونی پیدا شده و فرش پازیریک نامیده می‌شود. پژوهشگران این فرش را از دست‌بافت‌های پارت‌ها و یا مادها می‌دانند.

فرش ایرانی از دیرباز معروف و مورد استفاده بوده. گزنفون تاریخ‌نگار یونانی در کتاب سیرت کوروش می‌نویسد: «ایرانیان برای این‌که بسترشان نرم باشد فرشچه زیر بستر خود می‌گسترند.»
ادبیات پارسی
نوشتار اصلی: تاریخ ادبیات پارسی

ادبیات پارسی به ادبیاتی گفته می‌شود که به زبان پارسی نوشته شده باشد. ادبیات پارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر پارسی و نثر پارسی دو گونه اصلی در ادب پارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات پارسی قرار گرفته‌اند.

آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته‌است. شاعران و نویسندگانی نظیر فردوسی، سعدی، حافظ شیرازی، مولوی، عمر خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر پارسی در جهان می‌توان به صادق هدایت در داستان و احمد شاملو در شعر اشاره کرد.
معماری در ایران
نوشتار اصلی: معماری ایرانی
زیگورات چغازنبیل، از شاهکارهای معماری ایران پیش از اسلام
برج آزادی نماد معماری مدرن ایرانی
مسجد تاریخی گنجعلیخان در کرمان

کلیه بررسی‌ها و کاوش‌های باستانشناسی حکایت از آن دارد که سابقه معماری ایران به حدود هزاره هفتم پیش −از میلاد می‌رسد. از آن زمان تا کنون پیوسته این هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، به‌ویژه علل مذهبی، توسعه و تکامل یافته‌است.

معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است، ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.
خوشنویسی ایرانی
نوشتار اصلی: خوشنویسی ایرانی
قطعه خط شکسته‌نستعلیق اثر سید علی‌اکبر گلستانه

خوشنویسی ایرانی بخشی از خوشنویسی اسلامی است که در ایران و سرزمین‌های وابسته یا تحت نفوذ او همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان و شبه قاره هند به تدریج حول محور فرهنگ ایرانی شکل گرفت. و نه تنها از مفاخر هنر ایرانی بلکه از مفاخر هنر اسلامی و حتا هنر جهان به شمار می‌رود.

درحالی که عمدهٔ تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه در جهان اسلام، به‌عهده ایرانیان بوده‌است، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوه‌هایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند. هرچند این شیوه‌ها و قلم‌های ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند می‌باشد. در این منطقه نیز خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای لطافتی خاص است.[۱]
سینما
نوشتار اصلی: سینمای ایران

نخستین دوربین فیلم‌برداری در زمان مظفرالدین‌شاه به ایران آمد. نخستین فیلم صدادار پارسی، فیلم دختر لر بود که در سال ۱۳۱۷ خورشیدی توسط عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

ورود نخستین دستگاه سینماتوگراف به ایران در سال ۱۲۷۹ هجری خورشیدی توسط مظفرالدین‌شاه سر آغازی برای سینمای ایران به حساب می‌آید، هر چند ساخت اولین سالن سینمای عمومی تا سال ۱۲۹۱ اتفاق نیفتاد. تا سال ۱۳۰۸ هیچ فیلم ایرانی ساخته نشد و اندک سینماهای تاسیس شده به نمایش فیلم‌های غربی که در مواردی زیر نویس پارسی داشتند می پرداختند. نخستین فیلم بلند سینمایی ایران به نام «آبی و رابی» در سال ۱۳۰۹ توسط آوانس اوگانیانس، با فیلمبرداری خان بابا معتضدی ساخته شد. فیلم سینمایی ایرانی جدایی نادر از سیمین در سال ۱۳۹۱ برنده جایزه اسکار شد.
ورزش

ورزش اوّل ایران کشتی آزاد است و فوتبال پرطرفدارترین ورزش است.
فوتبال
ورزشگاه آزادی
نوشتار اصلی: فوتبال در ایران

این ورزش پرطرفدار در جهان، پس از کشتی که در ایران از آن با عنوان‌های «ورزش ملی» و «ورزش اول ایران» نام برده می‌شود،[۱۳۴] ورزش دوم است. با این حال بسیاری از فوتبال به عنوان «ورزش اول» و «پرطرفدارترین ورزش ایران» نام می‌برند.[۱۳۵][۱۳۶] فوتبال در زندگی بسیاری از ایرانیان نفوذ کرده‌است. بیش از ۱۲ روزنامه مربوط به فوتبال، روزانه در ایران منتشر می‌شوند و دیدارهای لیگ‌های معتبر اروپایی نیز به صورت زنده از شبکه‌های تلویزیون به صورت رایگان پخش می‌شود.[۱۳۷] تیم ملی فوتبال بزرگسالان مرد ایران در ۴ دورهٔ جام‌جهانی در سال‌های ۱۹۷۸ آرژانتین، ۱۹۹۸ فرانسه، ۲۰۰۶ آلمان و ۲۰۱۴ برزیل شرکت کرده است.
کشتی
نوشتار اصلی: کشتی در ایران

کشتی در ایران یکی از پرطرفدارترین ورزشهاست و ریشه در تاریخ و سنت ایرانی دارد بطوریکه معمولاً به عنوان ورزش ملی ایران از آن یاد می‌شود. این ورزش از دوران باستان در ایران تمرین می‌شده و در میان سبک‌های گوناگون ملی و محلی کشتی پهلوانی فراگیرترین سبک آن بوده‌است. در میان سبک‌های بین‌المللی کشتی نیز کشتی آزاد محبوب‌ترین روش به شمار می‌رود.[۱۳۸] در سال ۱۳۱۸ اولین دوره مسابقات کشتی آزاد قهرمانی کشور در ورزشگاه امجدیه تهران بر‌گزار شد. نخستین باشگاه کشتی هم باشگاه سلیمان خان در خیابان شاپور سابق بود. اولین تیم کشتی خارجی که وارد ایران شد تیم ترکیه بود که در سال ۱۳۲۶ به ایران آمد.[۱۳۹]

نخستین حضور بین‌المللی کشتی ایران در المپیک ۱۹۴۸ لندن بود که منصور رئیسی در آنجا به مقام چهارم رسید. اولین حضور تیم ملی کشتی ایران در مسابقات قهرمانی کشتی جهان هم در سال ۱۹۵۱ در هلسینکی فنلاند اتفاق افتاد.[۱۴۰]
والیبال
نوشتار اصلی: والیبال در ایران‎

این ورزش یکی از ورزش های محبوب مردم ایران است. والیبال در ایران از سال ۲۰۱۰ با پیشرفت تیم ملی والیبال مردان ایران به عنوان «سومین ورزش پرطرفدار ایران» در سال ۲۰۱۴ تبدیل شد. تیم ملی والیبال مردان ایران تا به حال در ۵ دوره قهرمانی جهان در سال های ۱۹۷۰ بلغارستان، ۱۹۹۸ ژاپن، ۲۰۰۶ ژاپن، ۲۰۱۰ ایتالیا و ۲۰۱۴ لهستان شرکت کرده است و در ۲۰۱۴ لهستان به مقام ۶ام دست یافت. همچنین تیم ملی والیبال مردان ایران در لیگ جهانی ۲۰۱۴ به مقام ۴ام رسید. [۱۴۱]
چوگان
یک دختر ایرانی در حال بازی چوگان

بازی چوگان از کهن‌ترین ورزش‌های ایران باستان است. آنچنان که در ادبیات کهن این کشور هم ورود بسیار داشته‌است:

ز چوگان او گوی شد ناپدید

تو گفتی سپهرش همی برکشید. (فردوسی شاعر ایرانی سده چهارم)

چوگان ورزشی تیمی‌است که بازیکنان آن سوار بر اسب، توپ یا گوی را توسط چوب چوگان به طرف دروازه تیم مقابل هدایت می‌کنند، اگر بازی چوگان در فضای باز انجام شود، هر تیم متشکل از چهار نفر است و در صورتی که در سالن سرپوشیده مخصوص چوگان باشد، هر تیم تنها سه بازیکن دارد. بازی در مقاطع زمانی هفت دقیقه‌ای که اصطلاحاً «چوکه» نامیده می‌شوند، انجام می‌گیرد. مدت زمان استاندارد بازی شش چوکه‌است، اما بسته به قوانین مسابقات در برخی از بازی‌ها چهار یا هشت چوکه هم مشاهده می‌شود. در چوگان داخل سالن، چوکه‌ها معمولاً شش دقیقه‌ای هستند[۱۴۲]
ورزش زورخانه‌ای
تصویری از یک زورخانه
نوشتار اصلی: ورزش زورخانه‌ای


ورزش زورخانه‌ای که بهورزش باستانی نیز معروف است، نام مجموعه حرکات ورزشی با اسباب و بی اسباب و آداب و رسوم مربوط به آن‌هاست که در محدوده تاریخی و فرهنگی ایران از گذشته‌های دور رواج داشته‌است.

ورزش‌های زورخانه‌ای نام دیگر آئین پهلوانی و از ورزش‌های سنتی و بنام ایرانیان است. جایی که در آن به ورزش باستانی می‌پردازند زورخانه نام دارد.[۱۴۳]
المپیک
نوشتار اصلی: فهرست مدال‌آوران ایران در بازی‌های المپیک

از نخستین حضور رسمی ایران در المپیک در بازی‌های ۱۹۴۸ لندن تا ۲۰۱۲ لندن، ورزشکاران ایرانی موفق شدند تا در مجموع ۶۰ مدال برای کشورشان تصاحب کنند. ۱۵ مدال طلا، ۲۰ مدال نقره و ۲۵ مدال برنز حاصل تلاش ۳۹ ورزشکار ایرانی در ۱۵دوره از بازی‌های تابستانی المپیک است.

اولین ایرانی که در مسابقات المپیک مدال گرفت جعفر سلماسی بود که در المپیک ۱۹۴۸ در وزنه برداری برنز گرفت. امامعلی حبیبی اولین طلایی ایران در تاریخ بازی‌های المپیک بود.[۱۴۴]

پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، دولتمردان انقلابی بازی‌های ۱۹۸۰ مسکو و ۱۹۸۴ لس‌آنجلس را تحریم کردند و در عمل یک نسل از ورزشکاران ایرانی از رقابت در این بازی‌ها محروم شدند.[۱۴۵]

بهترین مقام ایران در المپیک رتبهٔ چهاردهم در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن است.

تیم المپیک ایران در المپیک ۲۰۱۲ لندن بهترین نتیجه خود را با ۴ مدال طلا، ۵ مدال نقره و ۳ مدال برنز حاصل کرد.