اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

نوناووت

نوناووت (به انگلیسی: Nunavut) (به اینوکتیتوت: ᓄᓇᕗᑦ) (ˈnuːnəvʊt) جدیدترین و بزرگ‌ترین قلمروی کاناداست. این قلمرو در ۱ آوریل ۱۹۹۹ از قلمرو شمال‌غربی جدا شد.

این قلمرو پنجمین بخش (زیرشاخه کشور) بزرگ دنیاست.

مرکز آن ایکالویت در جزایر بافین است.

مساحت نوناووت از اروپای غربی بیشتر است و شمالی‌ترین سکونتگاه دائمی انسانی دنیا به نام آلرت در این قلمرو قرار دارد.[۱]

جمعیت آن ۲۹٬۴۷۴ نفر است.

بومی‌های کانادا

بومی‌های کانادا به ساکنان اصلی سرزمین کانادا در دوران پیشاکلمبی گفته می شود که هنوز نیز در این کشور بسر می برند.جمعیت این اقوام در حدود ۱٬۱۷۲٬۷۹۰ در سال ۲۰۰۶ بوده است.قوانین بومی آنها در قانون اساسی کانادا لحاظ شده و نوعی خودمختاری دارند و به نوعی استقلال فرهنگی زبانی و اقتصادی رسیده اند.این مهم در سال ۱۹۹۵ حاصل شد.آن ها به زبان‌های بومی آمریکا سخن می گویند هرچند پاره ای از آنها امروزه انگلیسی زبان شده اند.سرخپوستان کانادا بیشتر در نواحی شمالی کشور سکونت داشته و اکثریت جمعیت آن مناطق را تشکیل می دهند.
جمعیت شناسی
استان/منطقه     شمار     ٪
ایالتیA     ٪
ملیB     سرخپوست
(قبایل اولیه)     متیس     اینوئیت     دورگه     سایر
بریتیش کلمبیا     ۱۹۶٬۰۷۵     ۴٫۸٪     ۱۶٫۷٪     ۱۲۹٬۵۷۵     ۵۹٬۴۴۵     ۷۹۵     ۱٬۶۵۵     ۴٬۶۰۵
آلبرتا     ۱۸۸٬۳۶۵     ۵٫۸٪     ۱۶٫۱٪     ۹۷٬۲۸۰     ۸۵٬۴۹۵     ۱٬۶۰۵     ۱٬۲۲۰     ۲٬۷۶۰
ساسکاتچوان     ۱۴۱٬۸۹۰     ۱۴٫۹٪     ۱۲٫۱٪     ۹۱٬۴۰۰     ۴۸٬۱۱۵     ۲۲۰     ۶۲۵     ۱٬۵۳۰
مانیتوبا     ۱۷۵٬۳۹۵     ۱۵٫۵٪     ۱۵٫۰٪     ۱۰۰٬۶۴۵     ۷۱٬۸۰۵     ۵۶۵     ۶۸۰     ۱٬۶۹۵
اونتاریو     ۲۴۲٬۴۹۵     ۲٫۰٪     ۲۰٫۷٪     ۱۵۸٬۴۰۰     ۷۳٬۶۱۰     ۲٬۰۴۰     ۱٬۹۱۰     ۶٬۵۴۰
کبک     ۱۰۸٬۴۳۰     ۱٫۵٪     ۹٫۲٪     ۶۵٬۰۸۵     ۲۷٬۹۸۰     ۱۰٬۹۵۰     ۹۵۵     ۳٬۴۵۰
نیوبرانزویک     ۱۷٬۶۵۵     ۲٫۵٪     ۱٫۵٪     ۱۲٬۳۸۵     ۴٬۲۷۰     ۱۸۵     ۱۰۰     ۷۱۰
نووا اسکوشیا     ۲۴٬۱۷۵     ۲٫۷٪     ۲٫۱٪     ۱۵٬۲۴۰     ۷٬۶۸۰     ۳۲۰     ۱۰۰     ۸۳۰
جزیره پرنس ادوارد     ۱٬۷۳۰     ۱٫۳٪     ۰٫۱٪     ۱٬۲۳۰     ۳۸۵     ۳۰     ۱۰     ۷۵
نیوفوندلاند     ۲۳٬۴۵۰     ۴٫۷٪     ۲٫۰٪     ۷٬۷۶۵     ۶٬۴۷۰     ۴٬۷۱۵     ۲۹۰     ۴٬۲۰۵
یوکان     ۷٬۵۸۰     ۲۵٫۱٪     ۰٫۶٪     ۶٬۲۷۵     ۸۰۰     ۲۵۵     ۵۰     ۱۹۰
نواحی شمالشرقی     ۲۰٬۶۳۵     ۵۰٫۳٪     ۱٫۸٪     ۱۲٬۶۴۰     ۳٬۵۸۰     ۴٬۱۶۰     ۱۰۵     ۱۴۵
نوناووت     ۲۴٬۹۱۵     ۸۵٫۰٪     ۲٫۱٪     ۱۰۰     ۱۲۵     ۲۴٬۶۴۰     ۳۰     ۲۰
کانادا     ۱٬۱۷۲٬۷۹۰     ۳٫۸٪     ۱۰۰٫۰٪     ۶۹۸٬۰۲۵     ۳۸۹٬۷۸۵     ۵۰٬۴۸۰     ۷٬۷۴۰     ۲۶٬۷۶۰

اینوئیت

اینویی‌ها مردمانی بومی با فرهنگ مشابه هستند که در مناطقی از امریکا، کانادا و گرینلند که در قاره شمالگان واقع شده است، سکونت دارند. آن‌ها گسترده‌ترین اقوام بومی قطب شمال از لحاظ جغرافیایی هستند و همچنین از لحاظ فرهنگی بسیار متنوع‌اند و با آنکه نام‌های گوناگون دارند، اکنون همگی به عنوان اینویی شناخته شده‌اند.

در امریکا و کانادا، اصطلاح اسکیمو، به طور رایج برای توصیف اینویت‌ها و همچنین یوپائیک‌ها‌ و اینوپیاک‌ها‌ در آلاسکا به کار می‌رود. استفاده از "اینویت" برای اشاره به یوپائیک‌ها استفاده نمی‌شود و قابل قبول نیست و در واقع اسکیمو تنها واژه‌ای است که شامل هر سه واژه اینویت، اینوپیات و یوپیک می‌شود. یوپائیک‌ها در سیبری و سواحل جنوب‌غربی آلاسکا و اینوپیاک‌ها در شمال و شمال‌غربی آلاسکا ساکن‌اند، در حالی که آلیوتیک‌ها در سواحل جنوبی به سر می‌برند. در کانادا اینویی‌های شمال غربی به اینوویالویی در قلمرو نوناوت به اینویی معروف هستند; سه گروه اینویی در گرینلند عبارتند از: کالیت در ساحل غربی، اینوگویی در نقطه دوردست شمال غربی و ایت در ساحل شرقی. مردمان بومی کانادا و گرینلند، اصطلاح اسکیمو را تحقیر آمیز می‌دانند و به همین علت اخیراً واژه "اینویت" رواج یافته است. لازم به ذکر است که در کانادا، بخش ۲۵ و ۳۵ قانون اساسی ۱۹۸۲، اینویی‌ها را گروهی متمایز از مردمان بومی می‌نامد که به عنوان اولین اقوام و میتی‌ها به شمار نمی‌روند.

نوک (گرینلند)

نوک (به گرینلندی: Nuuk) دربارهٔ این پرونده تلفظ راهنما·اطلاعات (به دانمارکی: Godthåb) پایتخت و بزرگ‌ترین شهر گرینلند است.

این شهر هم‌چنین مرکز استان سرمرسوق است. جمعیت نوک در سال ۲۰۱۰ برابر با ۱۵.۴۶۹ نفر بود. نوک یکی از کوچک‌ترین پایتخت‌های جهان است.
پیشینه

مردمان اسکیموی دیرین از ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد در جایگاه کنونی شهر نوک سکونت داشتند. این مردم بخشی بودند از تمدن معروف به تمدن سَقّاق. وایکینگ‌ها در سدهٔ دهم میلادی به اکتشاف این محل پرداختند و کمی پس از آن‌ها مردم اسکیموی اینویت به این محل آمدند.

اسکیموها و مردم وایکینگ نورس، بدون این‌که تعامل چندانی با هم داشته باشند از ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی در این محل زندگی کردند ولی پس از این تاریخ قوم نورس از این محل و دیگر محل‌های گرینلند رخت بربستند بدون این‌که دلیل آن آشکار باشد. تاریخ‌دانان دگرگونی آب‌وهوا و شدت گرفتن سرما را دلیل این ناپدید شدن قوم نورس از گرینلند گمان برده‌اند.

گرینلند

گرینلَند∗ (به زبان گرینلندی: کالالیت نونات؛ به زبان دانمارکی: گرونلند) نام ناحیه خودگردانی از دانمارک است. این سرزمین که در آب‌های اقیانوس منجمد شمالی واقع شده مسکن حدود شصت هزار نفر سکنهٔ بومی و مهاجر دانمارکی است. پایتخت آن به زبان کالاآلیت نووک و به زبان دانمارکی گودت‌هاب نام دارد. نام گروئنلند که به معنی «سرزمین سبز» یا «سبزستان» است از زبان فرانسوی به زبان فارسی وارد شده‌است. نام سرود ملی گرینلند نونارپوت اوتُقارسوئان‌گوراویت است. بجز چند نقطه محدود که محل سکونت اهالی گرینلند است سایر مناطق این جزیره یخ‌زده و بطور کلی عاری از سکنه است. این سرزمین از نظر جغرافیایی در محیط قاره آمریکای شمالی واقع شده است اما از نظر سیاسی و فرهنگی با اروپا بویژه کشورهای نروژ و دانمارک مراوده بیشتری دارد.

محتویات

    ۱ ریشه نام
    ۲ تاریخ
    ۳ سیاست
    ۴ تقسیمات کشوری و جغرافیا
    ۵ اقلیم و آب‌وهوا
    ۶ بوم‌شناسی
    ۷ مردم
    ۸ جمعیت‌شناسی
    ۹ فرهنگ
    ۱۰ هنر و صنایع دستی
    ۱۱ پانویس
        ۱۱.۱ منابع

ریشه نام

نام گرینلند ریشه در زبان‌های اسکاندیناوی دارد. حماسه‌های ایسلندی گزارش می‌دهند که شخصی نروژی تبار به نام اریک سرخ به خاطر جنایت از خاک ایسلند تبعید شد. او به همراه خانواده و بردگانش با قایق خاک ایسلند را ترک نمود و به جزیره‌ای دورتر در شمال غرب رسید. و آنجا را گرینلند به معنی سرزمین سبز نامید به این امید که این نام فریبندگی خاصی برای مهاجران تازه داشته و جمعیت بیشتری را برای مهاجرت به آن نقطه اغوا نماید.[۱]

این سرزمین گرونتلند نیز نامیده شده‌است. در زبان بومیان گرینلند نام این سرزمین کالاآلیت نونات به معنی سرزمین کالالیت‌ها است.
تاریخ

گرینلند با وجود اینکه از اواسط هزاره سوم پیش از میلاد سابقه سکونت (البته نه به طور مداوم) داشته تا سده دهم میلادی برای اروپائیان ناشناخته مانده بود تا اینکه گروهی وایکینگ نروژی که در راه ایسلند بودند راه خود را گم کرده و به کرانه‌های غیر مسکونی گرینلند رسیدند. در قرن سیزدهم اینوئیت‌ها و در قرن پانزدهم سایر بومیان در این جزیره به طور دائمی مستقر شدند. پیش از آمدن وایکینگ‌ها ساکنان گرینلند را مردم اسکیمو تشکیل می‌دادند. دانمارک در سده هیجدهم میلادی پس از اختلافات با نروژ گرینلند را مستعمره خود ساخت.
سیاست

با این که گرینلند هنوز بخشی از پادشاهی دانمارک به شمار می‌آید اما از سال ۱۹۷۹ به خودگردانی رسیده‌است.
تقسیمات کشوری و جغرافیا

گرینلند با پهناوری ۲٬۱۶۶٬۰۸۶ کیلومتر مربع، بزرگ‌ترین جزیره ی غیر قاره‌ای جهان است که در شمال اقیانوس اطلس جای دارد و دریای گرینلند از مهم ترین دریاهای آن است. بلندترین نقطه آن کوه گون‌بیورن است. بیش تر مساحت گرینلند در بالای مدار شمالگان قرار دارد، به همین دلیل در بخش شمالی جزیره، ۵ ماه از سال خورشید پیوسته و بدون غروب در آسمان می‌تابد. در بخش میانی گرینلند نیز، از پایان ماه می تا پایان ماه ژوئیه، پدیده غروب خورشید روی نمی‌دهد.
تقسیمات جدید کشوری گرینلند که از ۱ ژانویهٔ ۲۰۰۹ رسمی شده‌است. مراکز استان‌ها با شماره نشان داده شده‌اند.

گرینلند به چهار استان بخش می‌شود:

    کویالق
    قاسیوتسوپ
    ققاتا
    سرمرسوق

منطقه بزرگ «پارک ملی شمال خاوری گرینلند» جزء استان‌های این کشور به‌شمار نمی‌آید.
اقلیم و آب‌وهوا
پدیده شفق قطبی (نور شمالگان) در گرینلند.
آبدره فرانز یوسف در گرینلند، که شماری یخکوه نیز در آن دیده می‌شود.

گرینلند، سرزمینی سرد و خشک و دارای آب‌وهوای قطبی است. ۸۱٪ رویه آن پوشیده از یخچال‌های طبیعی است. این یخچال‌ها، یخسار بزرگی را می‌سازند که پهناوری آن، در حدود ۸/۱ میلیون کیلومتر مربع است. در آب‌های پیرامون گرینلند، یخکوه‌های بسیاری روی آب شناورند. در درون جزیره، دمای هوا در گرم‌ترین ماه‌های سال (ژوئن، ژوئیه و اوت)، به ۱۰ درجه سلسیوس می‌رسد، حال آن‌که در کرانه‌های جنوبی گاه از ۲۰ درجه سلسیوس افزایش می‌یابد، که دلیل آن، کمتر بودن عرض جغرافیایی و جریان‌های آب گرم اقیانوس اطلس شمالی است. گرینلند سرزمینی کم‌باران است، اما میزان بارندگی در جنوب گرینلند از شمال آن بیشتر است. بارش رگبار به‌ندرت رخ می‌دهد. میزان بارش برف نیز در بخش‌های مختلف، متفاوت است. در کرانه‌ها (که بیشتر شهرهای گرینلند در آن سامان ساخته شده‌اند)، بارش عمده برف از ماه دسامبر آغاز شده و تا ماه مارس ادامه می‌یابد.

در پی گرم‌شدن زمین در میان سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، در حدود ۱۵۰۰ میلیارد تن از تاقچه‌های یخی گرینلند از میان رفته که این برابر افزایش میانگین سالانه ۰٫۴۶ میلیمتر به ارتفاع آب دریاهاست. تاقچه‌های یخی، لایه‌های افقی بزرگی از یخند که از یک سو با یخچال‌های روی خشکی پیوند داشته و از سویی دیگر به دریا راه دارند.[۲]
بوم‌شناسی
ساحل جنوب شرقی گروئنلند.

پوشش گیاهی گرینلند، شامل گیاهان، گل‌ها، خزه‌ها و درختچه‌های بید است که در تابستان‌های کوتاه این سرزمین می‌رویند. مشهورترین گل گرینلند، گونه ویژه‌ای از گل موسوم به زنگ آبی (Bluebell) است، که در اروپا و گرینلند می‌روید.

خرس‌های قطبی، گوزن‌های شمالی و نهنگ‌ها، مهم‌ترین جانوران اقلیم قطبی گرینلند هستند.
مردم
شکارچی گرینلندی در حال حمل گوشت گوزن.

جمعیت گرینلند ۵۶٬۳۰۹ نفر (برآورد سال ۲۰۰۰) است که ۸۷ درصد آن بومی (اسکیموهای اینویت) و ۱۳ درصد بقیه بیشتر دانمارکی‌اند.
جمعیت‌شناسی

بیشینه مردم گرینلند شهرنشین هستند. کمتر از ۲۰٪ در روستاها و اردوگاه‌ها می‌زیَند. گرینلند تنها ۱۸ شهر و ۶۰ روستا و اردوگاه دارد.

زبان گرینلند دانمارکی و گرینلندی است و دین مردم آن مسیحیت و جان‌باوری (اسکیموها) است.
فرهنگ
هنر و صنایع دستی

واژه «اِکومیتسولیورنِک» در زبان گرینلندی، «آفریدن چیزهای شگفت‌انگیز» معنی می‌دهد و می‌توان آن‌را هم‌ارز واژه پارسی هنر دانست. هنر مردم بومی گرینلند، ملهم از حیات وحش و طبیعت سخت و منجمد این سرزمین است و به باورهای سنتی مردم بستگی دارد.

صنایع دستی گرینلند، بیشتر شامل «توپیلاک»ها هستند. هر توپیلاک (به معنی «روح نیاکان»)، پیکره کوچک و کنده‌کاری شده‌ای از استخوان‌های جانوران است که به رغم سادگی، بازتابی است از عناصر طبیعی، تاریخ و اسطوره‌های این سرزمین. بومیان بر این باور بوده‌اند که هر توپیلاک، تقدیس کننده ارواح نیاکان و طلسمی است که به شکست دشمن می‌انجامد.

امروزه در بیشتر شهرهای گرینلند، موزه‌هایی ساخته شده‌اند که در آنها، آثار هنری تاریخی و معاصر، به صورت دایم یا موقت به نمایش درمی‌آیند. خانه فرهنگ گرینلند در نووک، یکی از مهم‌ترین این موزه‌هاست.

ملکه سلطنتی

ملکه سلطنتی (به انگلیسی: Queen regnant) جایگاهی پادشاهی است و در معنای پادشاهِ زن به‌کار می‌رود.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ ملکه‌های سلطنتی کنونی
    ۳ فهرست ملکه‌های سلطنتی
    ۴ پیوند به بیرون
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ منابع

تاریخچه
ملکه‌های سلطنتی کنونی
ملکه سلطنتی     کشورها     تاریخ
الیزابت دوم
Queen Elizabeth Toronto 2010.jpg     آنتیگوا و باربودا     ۱ نوامبر ۱۹۸۱
استرالیا     ۶ فوریه ۱۹۵۲
باهاما     ۱۰ ژوئیه ۱۹۷۳
باربادوس     ۳۰ نوامبر ۱۹۶۶
بلیز     ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۱
کانادا     ۶ فوریه ۱۹۵۲
گرنادا     ۷ فوریه ۱۹۷۴
جامائیکا     ۶ آگوست ۱۹۶۲
نیوزیلند     ۶ فوریه ۱۹۵۲
پاپوآ گینه نو     ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۵
سنت کیتس و نویس     ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۳
سنت لوسیا     ۲۲ فوریه ۱۹۷۹
سنت وینسنت و گرنادین‌ها     ۲۷ اکتبر ۱۹۷۹
جزایر سلیمان     ۷ ژوئیه ۱۹۷۸
تووالو     ۱ اکتبر ۱۹۷۸
بریتانیا     ۶ فوریه ۱۹۵۲
مارگریت دوم دانمارک
Queen Magrethe sep 7 2005.png     دانمارک: دانمارک، جزایر فارو، گرینلند     ۱۴ ژانویه ۱۹۷۲

حشره

حشره ها یا حشرات[۳]، رده‌ای از بی‌مهره‌گان هستند که بزرگ‌ترین گروه را در بین گروه بندپایان به خود اختصاص می‌دهند بندپایان حیواناتی هستند که دارای یک اسکلت خارجی بوده و اعضای آنها به هم پیوسته می‌باشند حشرات شش پا دارند و بیشتر آنها دارای بال هستندبدن یک حشره از ۳ قسمت تشکیل می‌شود: سر، سینه و شکم.
سوسک خرطوم‌دار درخت فندقی آفت گونه‌های مختلف درخت بلوط می‌باشد.
آناتومی حشره
A- دماغه   B- قفسه سینه   C- شکم
1. شاخک[۴]
2. ریزچشم (پایینی)[۵]
3. ریزچشم (باایی)
4. چشم مرکب[۶]
5. مغز[۷] (cerebral ganglia)
۶. پیش‌سینه[۸]
7. dorsal blood vessel
8. tracheal tubes (trunk with اسپیراکل)
۹. میان‌سینه[۹]

۱۰. پس‌سینه[۱۰]
11. بال جلو
12. hindwing
13. mid-gut (stomach)
14. dorsal blood vessel ("aorta")
۱۵. تخمدان[۱۱]
۱۶. قسمت خلفی لوله گوارش[۱۲] (intestine, rectum & anus)
۱۷. مقعد
۱۸. لوله رحمی[۱۳]
19. nerve chord (abdominal ganglia)
20. Malpighian tubes
21. tarsal pads
22. claws
23. قوزک پا
24. ساق پا
25. ران. سومین و بزرگترین مفصل پای حشرات.
26. پی ران. زائده ران. مفصل دوم پا واقع در بین ران و تهیگاه.
27. fore-gut (crop, gizzard)
28. thoracic ganglion
29. پیش ران. تهیگاه. مفصل قاعده پا که آن را به بدن متصل می‌کند.
30. salivary gland
31. subesophageal ganglion
32. mouthparts

حدود یک میلیون گونه مختلف حشره در جهان شناسایی و توسط دانشمندان نامگذاری شده‌است. مجموع حشرات روی زمین تا مرز ده میلیون گونه مختلف می‌رسد. حشرات تقریباً در همه نقاط روی زمین پیدا می‌شوند و همچنین می‌توان آنها را درآبهای شیرین یافت حشرات اولین حیوانات پرنده می‌باشند که در روی زمین بوجود آمدند ۳۵۰ میلیون سال قبل اولین بار آنها توانستند در هوای زمین شروع به پرواز کنند و این میلیونها سال قبل از پرواز پرندگان و خفاشها بود.

برای بیشتر حشرات قدرت بینایی و بویایی از مهم‌ترین احساس‌ها می‌باشد حشرات دارای چشمهای مرکب هستند به این معنی که چشم حشره از دو قسمت مجزا تشکیل شده‌است هر قسمت از چشم حشره دارای لنز مخصوص به خو می‌باشد حشرات برای بو کشیدن و مزه کردن از شاخکهایشان و بعضی اوقات از قستهای دیگر بدنشان استفاده می‌کنند انها همچنین برای لمس کردن اشیاء از شاخکهایشان استفاده می‌کنند.

حشرات در طول رشد خود به طور دوره‌ای پوست اندازی می‌کنند و یا پوسته خارجی خود را می‌اندازند بعضی از حشرات فقط ۴ یا ۵ مرتبه تغییر شکل می‌دهند اما سنجاقک‌های یک روزه و حشرات بدون بال می‌توانند ۲۰ مرتبه یا بیشتر پوست اندازی کرده و تغییر شکل دهند هر بار که یک حشره تغییر شکل می‌دهد شکل بدنش عوض می‌شود این حالت را در حشرات دگردیسی (دگرگونی) می‌نامند بعضی از حشرات با هر پوست اندازی به آرامی تغییر شکل می‌دهند و نوع بالغ آنها بسیار با نوع نوزاد تفاوت دارد این حشرات عبارت‌اند از زنبورهای عسل، مگس‌ها، سوسک‌های بزرگ، پروانه‌ها و زنبورهای معمولی.

محتویات

    ۱ حشرات اجتماعی
 

حشرات اجتماعی

این گروه از حشرات شامل گونه‌های بیشماری از زنبورهای معمولی و تمام گونه‌های مورچه‌ها و موریانه‌ها می‌شود حشرات اجتماعی در گروههای خانوادگی زندگی می‌کنند و یا به صورت قبیله‌ای زندگی کرده و لانه‌های بسیار بزرگ می‌سازند در هر قبیله فقط یک حشره یعنی ملکه تولید مثل می‌کند بیشتر حشرات دیگر کارگر هستند که به جمع‌آوری غذا و حفاظت از لانه می‌پردازند.

گونه (زیست‌شناسی)

گونه (به انگلیسی: Species) در تقسیم‌بندی زیست‌شناختی بعد از سرده قرار دارد. گونه شامل گروهی از موجودات زنده است که می‌توانند با هم تولید مثل کنند و فرزندان آن‌ها در آینده قدرت باروری خواهند داشت.

گونه خود نیز به زیرگونه، نژاد یا واریته و نوع تقسیم می‌شود. نژادهای پرورش یافته را رقم می‌نامند.

از تعداد گونه‌های موجود اطلاع دقیقی در دست نیست، اما زیست‌شناسان این رقم را بالغ بر ۱۳ تا ۱۴ میلیون برآورد می‌کنند. در حدود ۱.۷۵ میلیون گونه توصیف و به طور علمی نامگذاری شده‌اند. این تعداد مثلاً شامل ۲۵۰ هزار گونه گیاهی، ۴۲ هزار گونه جانوری مهره‌دار و ۷۵۰ هزار گونه حشرات است.

تولید مثل

تولید مثل یا زادآوری فرایندی زیست‌شناختی است که در آن ارگانیسم‌های تازه و منفردی به وجود می‌آیند. زادآوری از خصوصیّت‌های بنیادین تمام انواع حیات است؛ هر ارگانیسمی که وجود دارد نتیجهٔ یک زادآوری است. روش‌های شناخته شدهٔ زادآوری را در دو گروه عمده طبقه‌بندی می‌کنند: تولید مثل جنسی و تولید مثل غیرجنسی[۱].

در تولید مثل غیرجنسی، هر فرد می‌تواند به تنهایی زادآوری کند. تقسیم یک یاخته باکتری به دو یاختهٔ دختر مثالی از زادآوری غیر جنسی است امّا زادآوری غیرجنسی تنها به تک‌یاختگان محدود نمی‌شود. بیشتر گیاهان و برخی از جانوران[۲] توانایی زادآوری غیرجنسی را دارند[۱].

در تولید مثل جنسی به دو فرد از یک گونهٔ زیستی نیاز است، معمولاً از هر جنس یکی. تولید مثل معمولی در انسان مثالی از زادآوری جنسی است

عید پاک

عید پاک یا عید قیام یکی از روزهای تعطیل در سال مسیحی است که یکشنبه‌ای در ماه مارس یا آوریل است. مسیحیان بر این باورند که در این روز عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده بود دوباره زنده شده و برخاست (رستاخیز).

عید پاک در پایان هفتهٔ مقدسی است که عیسی وارد اورشلیم می‌شود و توسط سربازان رومی دستگیر و پس از تحمل مصائب و سختی‌ها بر فراز تپه جلجتا در اورشلیم مصلوب می‌شود. زمان این عید، برخلاف سایر اعیاد و مراسم، ثابت نیست و هر سال میان ۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل تغییر می‌کند.

محتویات

    ۱ ریشه تاریخی
    ۲ بزرگترین عید مسیحیان
    ۳ روزها و آیین‌های مقدس
    ۴ شام آخر
    ۵ آداب و رسوم
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ پیوند به بیرون
    ۸ منابع

ریشه تاریخی

این جشن، به نام عید پسح یا عید فطیر بزرگترین عید کلیمیان بود که آن را به میمنت خروج قوم اسرائیل از مصر، جشن می‌گرفتند

یهودیان آن را به نام فصاح/فسح یا فشاخ (با کسر اول) می‌شناختند که به معنای "عبور" است. واژه‌های فساخ و پساک و سرانجام "پاک" از همین واژه مشتق شده است. این عید را در زبان‌های دیگر اروپایی ایستر یا اوسترن می‌خوانند و برای آن دلایلی آورده‌اند که بر آن توافق نیست.

ابوریحان بیرونی، دانشمند ایرانی، در "آثار الباقیه" شأن نزول و اهمیت این عید را نزد یهود و نصارا به تفصیل توضیح داده است.

به قول بیرونی پیروان آیین یهود نخستین روز از هفت روزی که آن را "فطیرخوران" خوانند را فسحا نامیده‌اند؛ و آن روزی است که بنی‌اسرائیل از مصر بیرون آمدند، به ارض کنعان رفتند و به سرزمین آباد فلسطین رسیدند.

بنی اسرائیل که از دوران زجر و اسارت در مصر به جان آمده بودند، با رسیدن به سرزمین موعود، آزادی خود را جشن گرفتند و شادی کردند.

این عید در آیین یهود از شامگاه روز چهاردهم نیسان شروع می‌شود و تا یک هفته ادامه دارد.
بزرگترین عید مسیحیان

برای مسیحیان، عید پاک با رستاخیز و قیام مسیح پیوند خورده است.

طبق انجیل "عهد جدید"، عیسی مسیح دو روز پیش از "روز فصح" به صلیب کشیده شد، و روز سوم، در یکشنبه‌ای که ماه به حالت قرص تمام بود، از قبر برخاست، ۴۰ روز در زمین زندگی کرد و بعد به آسمان رفت.

مسیحیان نخستین، که در جامعه‌ای یهودی می‌زیستند، جشن رستاخیز پیشوای خود را همزمان با مراسم عید فصح برپا می‌کردند.

در سال ۳۲۵ میلادی و پس از آن که مسیحیت توسط دولت روم دین رسمی شناخته شد، آبای کلیسا، عید قیام مسیح را از عید فصح یهود جدا کردند، و آن را با روایات مسیحی هماهنگ ساختند.

بدین ترتیب اولین یکشنبه بعد از برآمدن ماه کامل (بدر) پس از رسیدن خورشید به برج حمل را روز قیام دانستند، که می‌تواند میان سوم فروردین تا آخر فروردین (۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل) قرار گیرد.
روزها و آیین‌های مقدس

هم یهودیان و هم مسیحیان با رشته‌ای از آداب و مناسک به استقبال عید فصح می‌روند. این مراسم در کنیسه‌ها و کلیساهای گوناگون به اشکال مختلفی بر‌گزار می‌شود، اما بسیاری از اجزای آن مشترک است.

مراسم عید فصح، معمولاً از یک هفته پیش، به نام هفته پاک یا هفته مقدس شروع می‌شود. به مؤمنان توصیه می‌شود که این روزها را با روزه‌داری، امساک، پارسایی و پرهیزکاری طی کنند.

هفته فصح با روز "یکشنبه نخل" شروع می‌شود، که ششمین و آخرین یکشنبه از ایام توبه و روزه است.

طبق روایت، در آخرین یکشنبه پیش از عید فصح یا فطیر، حضرت عیسی پیروزمندانه وارد اورشلیم شد، درحالیکه شاخی از نخل در دست داشت و پیروان او مسیر حرکت او را با شاخ و برگ درخت نخل فرش کرده بودند.

در این روز مؤمنان برای نماز و عبادت به کلیسا می‌روند، و به همراه دیگران سرودها و اوراد دینی می‌خوانند.
شام آخر

شامگاه پنجشنبه عیسی مسیح یاران نزدیک خود (حواریون) را فرا خواند تا با او شام بخورند. در این مهمانی، او به آنها نان و شراب عرضه کرد، سپس برای آنها سخنرانی کرد و خبر داد که به زودی دستگیر خواهد شد.

پس از پایان شام، بر اساس روایات یکی از حواریون، به نام یهودا اسخریوطی، مخفیانه به نزد حاکمان رومی رفت و در ازای پولی ناچیز مخفیگاه مسیح را به آنها لو داد و زمینه دستگیری او را فراهم کرد.

در پایان شب، وقتی حواریون به بستر خواب رفتند، مسیح به تنهایی به بالای کوه زیتون رفت و به مناجات پرداخت و دانست که عقوبتی سخت در انتظار اوست.

سحرگاه جمعه (آدینه نیک) سربازان رومی مسیح را در موضعی به نام "باغ جتسمانی" دستگیر کردند و به مقر فرماندهی بردند.

حاکمان رومی اورشلیم، به تحریک "رؤسای کهنه و مشایخ قوم"، مسیح را پس از شکنجه و آزار فراوان، واداشتند که صلیبی سنگین را بر روی دوش تا بالای تپه جلجتا حمل کند.

"جمعه نیک" روز سوگواری است. پیروان کلیسا در این روز معمولاً از خوردن گوشت پرهیز می‌کنند. در این روز هم سبزی‌خواری و هم سبزه‌کاری توصیه شده است.

روز شنبه را، که روز خاکسپاری مسیح است، اهل کلیسا به عبادت و تأمل و خویشتن‌داری بر‌گزار می‌کنند.

مسیحیان امروز در "شنبه مقدس" معمولاً به خانه‌تکانی و خرید و آشپزی و تدارک بساط روز عید پاک مشغول هستند.

مطابق روایت، در سومین روز پس از تصلیب، یاران و نزدیکان مسیح سپیده دم به مدفن او رفتند تا جسد را تدهین کنند، اما عیسی را نیافتند و دانستند که به سوی "خداوند" رفته است.

روزهای یکشنبه و دوشنبه در همه خانه‌ها جشن بر‌گزار می‌شود، که با شادمانی و بزم و نوشخواری همراه است. غذای اصلی در این روز معمولاً از گوشت بره است.
آداب و رسوم

بسیاری از آداب و رسومی که در عید پاک رواج دارد، با ریشه‌های کهن به آیین‌های اقوام دامدار و کشتکار می‌رسد. کل اسطوره مسیح، مرگ و رستاخیز او در آستانه بهار، یادآور جشن‌های باروری در آغاز تمدن بشر است.

یکی از رسوم بسیار رایج در عید پاک رنگ کردن تخم مرغ و خوردن آن است، که بی تردید معنای نمادین دارد.

روز عید به ویژه بچه‌ها تخم مرغ‌های رنگین را، که "خرگوش" در گوشه و کنار باغ پنهان کرده، پیدا می‌کنند و با لذت می‌خورند.

رنگ کردن تخم مرغ سنتی دیرین است، و احتمالاً اشاره به هنر رنگرزی عیسی مسیح است که جامه‌ها را به هر رنگی که می‌خواست در می‌آورد. چنانکه خاقانی شروانی، شاعر ایرانی هم به آن اشاره کرده است:

عیسی به حکم رنگرزی بر مصیبتش

نزدیک آفتاب لباس سیاه برد

و خرگوش، نماد زایش و باروری است، حیوان چالاکی است که در آغاز بهار با تمام توش و توان در امر زاد و ولد کوشاست!

جرج فردریک هندل

جرج فردریک هندل (به آلمانی: Georg Friedrich Händel) (۲3 فوریه ۱۶۸۵ - ۱۴ آوریل ۱۷۵۹) آهنگساز آلمانی تبار و انگلیسی متعلق به اواخر دوره باروک بود که عمده معروفیتش بخاطر اپراها، ارتوریوهایش و کنسرتوهای ارگ بجا مانده از اوست. وی در هاله‌ی آلمان زاده شد.پدر وی آرایشگر-پزشک بود و هنگام تولد او ۶۳ سال سن داشت. [۴]او از موسیقی بیزار بود و آرزو داشت جرج وکیل شود.

وی تحصیلات موسیقی خود را در سال ۱۶۹۴ با ویلهلم زاخو، آهنگساز و نوازندهٔ ارگ آغاز کرد . در جوانی نوازندهٔ دوم ویلن و آهنگساز اپرای هامبورگ بود.

به انگلستان رفت و در آن‌جا اقامت کرد، پس از مدتی دربار بریتانیا به کار وی علاقه‌مند شد. او از این پس مورد توجه دربار بود و به عنوان آهنگسازی معروف شهرت یافت.

هندل ترجیح می‌داد همواره در مجامع عمومی تنها با چهرهٔ گریم شده و لباسی فانتزی دیده شود. از نظر شخصیت خلاف عرف جامعه‌اش بود . اما این نکته را نیز نباید از یاد برد که وی در این ویژگی تنها نبود. باخ و بتهوون و برامس نیز در قابلیت تحریک‌پذیری شهرت داشتند.

در سال ۱۷۵۱ عمل جراحی بر روی چشمش انجام شد که ناموفق بود و منجر به نابینایی او در سال‌های پایانی عمرش شد . او در ۱۴ آوریل ۱۷۵۹ در لندن درگذشت.

وی سمفونی (مسیحا) را به نفع نهادهای خیریه از جمله بیمارستان‌ها و یتیم‌خانه‌ها نواخت. مسیحیان جهان به هنگام کریسمس و عید پاک با این اثر شکوهمند جشن می‌گیرند.

سرود زیبای لیگ قهرمانان اروپا، از اثر هندل که برای تاجگذاری شاه جورج دوم ساخته است اقتباس شده و در سال ۱۹۹۲ با تغییراتی در اثر ، توسط تونی بریتن Tony Britten آهنگساز انگلیسی اجرا شده است.