اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

ماهی‌واره

ماهی‌واره یا هَوابُر یا اِیرفُویل نام شکل ویژه‌ای است که مقطع بال هواپیما یا برخی از تیغه‌های صنعتی مثل ملخ‌ها و پروانه‌ها دارند.

جسمی که این شکل را داشته باشد با حرکت در شاره‌ای مانند هوا یا آب (برپایه اصل برنولی) نیروی برآ ایجاد می‌کند. عامل اصلی پرواز هواپیما همین شکل ماهیواره مقطع بال آن است که با حرکت در هوا و ایجاد نیروی برآری که بیشتر از نیروی وزن هواپیما (و در جهت مخالف نیروی وزن) است باعث پرواز هواپیما می‌شود.

قسمت جلویی ایرفویل لبه حمله (Leading Edge) نامیده می­شود و اولین محل تماس با هوا می­باشد و از نظر طراحی ظرافت و حساسیت بالایی دارد. قسمت انتهایی، لبه­ی فرار (Trailing Edge) نامیده می­شود و مانند یک لبه­ی تیز است و در انتهای این محل هوای قسمت بالایی و قسمت پایینی به یکدیگر می­رسند. روی آن «سطح روئین» یا «انحنای رویی» (Upper Camber) نامیده می­شود و زیر آن «سطح زیرین» یا «انحنای زیرین» (Lower Camber) نامیده می­شود.

در مهندسی هوافضا ایرفویل جایگاه ویژه‌ای دارد. به طوری که پایه اساس پرواز و بهینه‌سازی آن از مطالعه روی ایرفویل‌ها آغاز شد. برادران رایت هم قبل از اولین پرواز مطالعات و آزمایشاتی روی ایرفویل‌های مختلف داشتند و توسط تونل بادی که خودشان ساخته بودند دست به آزمایش می‌زدند.

پیش‌ران

پیش‌ران یا ملخ وسیله‌ایست که برای تبدیل نیروی مکانیکی به نیروی رانش در هواگردها و کشتی‌ها استفاده می‌شود. نیروی رانش لازم از راه به حرکت درآوردن هوا یا آب فراهم می‌شود. یک ملخ از دو یا چند تیغهٔ تاب‌خورده تشکیل می‌شود. وقتی ملخ حول محور خود می‌چرخد، برآر تولید شده توسط این تیغه‌ها در جهت افقی باعث حرکت هواگرد می‌شود.

ملخ‌ها در سامانه‌های پیشرفته، وظیفهٔ تبدیل قدرت چرخشی میل‌لنگ موتور (در موتورهای پیستونی) را به نیروی پیشرانه دارند. این نیرو برابر است با حاصل ضرب جرم هوای به عقب رانده شده به وسیله ملخ در ثانیه و سرعتی که به این جریان هوا داده می‌شود. چنانچه فردی در هنگام سکون هواپیما روی زمین در عقب ملخ در حال چرخش ایستاده باشد این جریان هوا را کاملاً حس می‌نماید. به طور اصولی، پره یک ملخ همانند یک بال کوچک بوده که تولید کنندهٔ نیروی آیرودینامیکی است. این نیروی آیرودینامیکی را می‌توان به یک مولفه نیرو در امتداد محور هواپیما (نیروی پیشرانه)، و مولفه دیگر در صفحهٔ پره‌های ملخ (نیروی گشتاوری) تجزیه نمود. پره ملخ از یک سری مقاطع ماهی‌واره شکل تشکیل شده که امکان دارد شکل آن از ریشه تا نوک پره تغییر نماید. ملخ نسبت به هواپیما در حال چرخش است و از این‌رو جریان نسبی عبور داده شده متشکل از مجموع بردارهای سرعت جریان آزاد هواپیما و سرعت چرخشی ملخ است. زاویه بین این سرعت نسبی و صفحهٔ چرخش ملخ به نام زاویهٔ حلزونی معروف است. برای سرعت معین یک هواپیما، این زاویهٔ حلزونی از ریشه تا نوک پره تغییر می‌نماید، زیرا مقاطع نوک ملخ سریعتر از مقاطع ریشه در حال چرخش هستند.
ملخ‌های هواپیما

ملخ‌های هواپیما را می‌توان به ۸ دستهٔ کلی تقسیم کرد.

    ملخ گام ثابت: ملخ بصورت یک تکه ساخته می‌شود، زاویهٔ گام آن ثابت است و معمولاً در انواع دو پره ساخته می‌شود. جنس این نوع ملخ غالباً چوبی یا فلزی می‌باشد. انواع چوبی آن در جنگ جهانی، معمولاً در هواپیماهای شخصی و تجاری استفاده می‌شد. یک ملخ چوبی، از یک بلوک جامد بریده نشده بلکه از تعدادی لایه‌های مجزا ساخته شده که به دقت انتخاب شده‌اند.

امروزه ملخ‌های فلزی کاربرد گسترده‌ای در تمامی انواع هواپیماها دارند که ظاهر آن همانند انواع چوبی آن می‌باشد با این تفاوت که مقطع آن معمولاً باریکتراست.

    ملخ‌های با گام قابل تنظیم زمینی: در این نوع ملخها زاویهٔ گام ثابت نیست و می‌تواند تغییر کند اما این تغییرات فقط باید توسط ابزارهایی روی زمین انجام شوند. این ملخها دارای قسمتی به نام هاب می‌باشند.
    ملخ دو مکانه: دراین نوع ملخ خلبان می‌تواند زاویه گام را از یک زاویه به یک زاویه دیگردر حین پرواز تغییر دهد.
    ملخ‌هÃای با پیچ قابل کنترل: خلبان می‌تواند در حین پرواز و یا هنگام کار انداختن موتور، گام ملخ را تغییر دهد. این کار غالباً با یک سیستم هیدرولیکی صورت می‌گیرد.
    ملخ سرعت ثابت: در این نوع، به وسیله سیستم‌های الکتریکی یا هیدرولیکی، ملخ با سرعت ثابت می‌گردد و موجب می‌شود زاویه حمله به گونه‌ای تغییر کند که سرعت ثابت موتور حفظ گردد. وقتی که توان موتور افزایش می‌یابد، زاویه حملهٔ پره نیز افزایش می‌یابد تا ملخ را مجبور کند تا توان اضافی را جذب کند و دور ثابت بماند.
    ملخهای پر زن: بعضی از ملخها امکان دارد در حالت پرواز اصطلاحاً پرپر بزنند. بدین معنی که پره‌ها به صورتی می‌چرخند که لبهٔ حملهٔ مقاطع ماهی‌واره در امتداد جریان هوای آزاد قرار می‌گیرند. پرپر زدن معمولاً در حالت سکون انجام می‌پذیرد، زیرا صدمهٔ کمتری به موتور آمده و پسای ملخها کاهش می‌یابند.
    ملخهای گام معکوس: این ملخها از انواع ملخهای سرعت ثابت بوده و دارای گام معکوس می‌باشند که به عنوان ترمزهای فرود استفاده می‌شوند.

در این حالت، با چرخش پره به سمت زوایای حمله منفی، نیروی پیشرانهٔ منفی ایجاد می‌گردد.

    ملخ‌های کنترل بتا: در این ملخها تغییر دستی زاویه حمله وجود دارد و در جاهایی که نیاز به کنترل دستی نیروی تراست می‌باشد، استفاده می‌شود.

در یک دسته بندی دیگر می‌توان ملخهای هوپیما را به دو نوع ملخ‌های پوشر و ملخ‌های تراکتوری تقسیم کرد. نوع اول در انتهای موتور موتور نصب می‌شود و تراست تولید شدهٔ آن هواپیما را به جلو هل می‌دهد. نوع دوم در جلوی هواپیما نصب می‌شود و هواپیما را با خود می‌کشد.

پره‌های برآزا: در بالگردان، پره چرخنده وسیله‌ای برای تولید نیروی برا می‌باشد. پره‌های روتور (چرخنده) دارای شکل ماهی‌واره بوده و طول آنها بلند و کشیده‌است (نسبت منظری زیاد) تعداد پره‌ها بستگی به عوامل طراحی دارد. به طور کلی، برای بالگردانهای سنگین پره‌های بیشتری استفاده شده تا اینکه نسبت بارگذاری روی هر یک از پره‌ها کاهش یابد.

یکی از شرکت‌های تولید کنند ملخ هواپیما شرکت مادو می‌باشد که بیشترین فعالیت آن در زمینه ملخ و موتور است.

قایق موتوری

قایق موتوری قایقی است که توسط موتور نیرو می‌گیرد. بعضی از قایق موتوری‌ها دارای موتور داخلی و برخی دارای موتور خارجی نصب شده بر پشت قایق که شامل موتور درون‌سوز، گیرباکس و ملخ در یک واحد قابل حمل هستند.

اسکی روی آب

اسکی روی آب نوعی ورزش آبی است.ورزشکار در حالی که اسکی مخصوص به پا دارد به وسیله وسایل آبی موتوری با سرعتی در حدود سی کیلومتر در ساعت روی اب کشیده می‌شود. میدان اجرای مسابقه دارای دویست متر طول و بیست متر عرض است که به وسیله گوی‌های شناور به قطر بست و پنج سانتی متر مشخص گردیده‌است.

اسکی روی آب ورزشی است که در آن هر فرد پشت یک قایق موتوری یا کابل متصل شده اسکی بر روی بدنه ای از آب بر روی سطح کشیده می شود ، این ورزش نیازمند قدرت بدنی بالاتنه و پائین تنه ویژه است ، همچنین تعادل و توازن و استقامت عضلانی عالی .

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ تکنیک
    ۳ انواع
    ۴ مشخصات وسایل
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ منابع

تاریخچه

اسکی روی آب در سال 1922 زمانی که رالف ساموئلسون یک جفت تخته را به عنوان اسکی و یک طناب لباس را به عنوان طناب مخصوص ید ک کشی در شهر لاک ، مینه سوتا مورد استفاده قرار داد . تا ماه جولای ، ساموئلسون موقعیت های متفاوتی را بر روی اسکی ها مورد امتحان قرار داد . ساموئلسون دریافت که تکیه کردن و متمایل کردن بدن رو به سمت عقب و پشت با بالا بودن دهانه یا جلوی چوب اسکی ها رو به بالا و خارج از آب ، یک متد و روش مطلوب می باشد .
تکنیک

نوعاً" اسکی روی آب با یک آب عمیق آغاز می گردد ، در حالی که اسکی باز به سمت پائین خم شده . اسکی باز می تواند همچنین برای شروع از یک سطح خشک در روی ساحل یا یک تخته آغاز نماید ، این نوع از شروع تنها برای ورزشکاران حرفه ای توصیه می گردد .
انواع
اسکی نمایشی - هرم اسلالوم

    اسکی روی آب پرشی
    اسکی روی آب با پای برهنه
    اسکی روی آب با پای برهنه و قایق موتوری
    اسکی روی آب نمایشی
    اسکی اسلالوم
    مسابقات اسکی اسلالوم

مشخصات وسایل

طول طناب اتصال ۲۰ متر طول وسیله اسکی ۱۱۲ سانتی متر عرض وسیله اسکی ۲۱ سانتی متر وزن وسیله اسکی ۲ تا ۳ کیلوگرم

باروتروما

باروتروما یا ترومای فشاری (به انگلیسی: Barotrauma) به آسیب فیزیکی ناشی از تغییرات فشار محیط اطراف روی فضاهای هوائی موجود در حفرات بدن انسان اطلاق میشود. این آسیب اغلب در مواردی مانند غواصی ، صعود به ارتفاعات و پرواز به آسمان مشاهده میشود.

محتویات

    ۱ آسیب‌ها
    ۲ فشارزدگی گوش میانی
        ۲.۱ دلایل
        ۲.۲ داروها
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ منابع

آسیب‌ها

تغییرات فشار به این نواحی بدن آسیب میزند: گوش میانی ، سینوسهای پارانازال ، ریه ، چشم ، پوست ، مغز و جمجمه ، دندان‌ها .

عوارض ناشی از فشار جو اعم از فشار مثبت و یا فشار منفی به دو قسمت تقسیم میشود:

الف: عوارض ناشی از انبساط یا انقباض حفرات محتوی گاز در بدن

ب : عوارض ناشی از خروج گازهای محلول در مایعات از بدن (بیماری ناشی از کاهش ناگهانی فشار)
فشارزدگی گوش میانی

فشارزدگی گوش میانی (به انگلیسی: Barotitis Media) آسیب به گوش میانی در اثر تغییرات فشاری است. در این نوع آسیب، گوش میانی، شیپور اُستاش (مجرایی که محفظه گوش میانی را به حلق وصل می‌کند) و انتهای اعصابی که در گوش وجود دارند متأثر می‌شوند. ناشنوایی (به درجات مختلف)، احساس گرفتگی در گوش، درد خفیف تا شدید در گوش، یا در ناحیه فک و پیشانی، گیجی و منگی، وزوز گوش، گریه در شیرخواران و خردسالان از نشان‌های این بیماری می‌باشد.
دلایل

آسیب ناشی از افزایش ناگهانی فشار محیط اطراف، مثلاً به هنگام ارتفاع کم‌کردن سریع هواپیما یا به هنگام غواصی یکی از دلایل این عارضه‌است. در این شرایط، هوا از راه بینی و حلق به محفظه گوش میانی می‌رود تا فشار در دوطرف پرده گوش متعادل شود. اگر مجرایی که از حلق به محفظه گوش میانی کشیده شده‌است (شیپور اُستاش) درست عمل نکند، فشار در محفظه گوش میانی کمتر از فشار محیط خواهد بود. این فشار منفی در گوش میانی باعث می‌شود پردة گوش به درون گوش کشیده شود. بعداً ممکن است خون و مخاط در گوش میانی ظاهر شود. احتمال بروز این آسیب وقتی که فرد سرماخوردگی دارد و به غواصی می‌پردازد یا با هواپیما سفر می‌کند، بیشتر است. یکی دیگر از علت‌های این بیماری، آسیب در اثر ضربه به گوش خارجی یا میانی در ورزش‌هایی نظیر بوکس و اسکی روی آب است.
داروها

برای رفع درد و ناراحتی خفیف، می‌توان از داروهای کاهنده تورم مخاط بینی و حلق، و داروهای ضددرد مثل استامینوفن استفاده کرد. امکان دارد برای بیماران قرص‌ها و اسپری‌های قوی‌تر کاهنده تورم مخاط بینی و حلق تجویز شود. این داروها باید حداقل به مدت دو هفته پس از آسیب مصرف شوند.

هلیم

هلیم (Helium) با نشان شیمیایی He یک عنصر شیمیایی با عدد اتمی ۲ و وزن اتمی ۴٫۰۰۲۶۰۲ است. این عنصر، بی بو، بی رنگ، بی مزه، غیرسمّی، از دیدگاه شیمیایی بی اثر و تک اتمی است که در جدول تناوبی استاندارد در بالای گروه گازهای نجیب جا دارد. دمای ذوب و جوش این ماده در میان دیگر عنصرها بسیار پایین است به همین دلیل در دمای اتاق و البته در بیشتر موارد به گازی است مگر شرایط بسیار ویژه‌ای بر آن گذرانده شود.

هلیم بعد از هیدروژن دومین عنصر سبک جهان است و از لحاظ فراوانی هم باز بعد از هیدروژن در جایگاه دوم قرار می‌گیرد. نزدیک به ۲۴٪ از جرم گیتی از آن این عنصر است که این مقدار بیش از ۱۲ برابر ترکیب تمام عنصرهای سنگین است. هلیم به همان صورت که در خورشید و مشتری یافت می‌شود در جهان پیدا می‌شود و این به دلیل انرژی بستگی (به ازای هر هسته) بسیار بالای هلیم-۴ نسبت به سه عنصر دیگر پس از آن در جدول تناوبی است. بیشتر هلیم موجود در گیتی، هلیم-۴ است و گمان آن می‌رود که در جریان مه بانگ پدید آمده باشد. امروزه با کمک واکنش‌های همجوشی هسته‌ای در ستاره‌ها، گونه‌های تازه‌ای از هلیم ساخته شده‌است.

واژهٔ هلیوم از واژهٔ یونانی هلیوس به معنای «ایزد خورشید» گرفته شده‌است. زمانی که هنوز هلیم شناخته نشده بود، ستاره شناس فرانسوی ژول ژانسن در جریان خورشیدگرفتگی سال ۱۸۶۸ برای نخستین بار در طیف‌سنجی نور خورشید، خط زرد طیفی هلیم را دید; برای همین، هنگامی که از نخستین کسانی که هلیم را شناسایی کردند یاد می‌شود نام ژول ژانسن در کنار نام نورمن لاکیر جای می‌گیرد. در جریان همان خورشیدگرفتگی، نورمن لاکیر پیشنهاد کرد این خط زرد می‌تواند به دلیل یک عنصر تازه باشد. دو شیمیدان سوئدی با نام‌های پر تئودر کلیو و نیلز آبراهام لانگلت در سال ۱۸۹۵ این عنصر را شناسایی و اعلام کردند. آن‌ها هلیم را از سنگ کلویت که معدن اورانیم است بدست آوردند. در سال ۱۹۰۳ منابع بزرگ هلیم در میدان‌های گازی ایالات متحده پیدا شد که یکی از بزرگترین منابع این گاز است.

یکی از کاربردهای مهم هلیم در سرماشناسی است. نزدیک به یک-چهارم هلیم تولیدی در این زمینه بکار می‌رود. ویژگی خنک سازی هلیم بویژه در خنک کردن آهن‌رباهای ابررسانا مهم است. این آهن رباها به صورت تجاری در اسکنرهای ام آر آی کاربرد دارد. کاربرد صنعتی دیگر هلیم در فشار وارد کردن برای نمونه به عنوان گاز تخلیه کننده‌است. همچنین به عنوان هوای محافظ در جوشکاری با قوس الکتریکی، در فرایندهایی مانند کشت بلورها در ساخت قرص‌های سیلیسیم از این گاز بهره برده می‌شود. نزدیک به نیمی از هلیم تولیدی در این زمینه کاربرد دارد.

یکی دیگر از کاربردهای شناخته شدهٔ هلیم در ویژگی بالابری در بالون‌ها و کشتی‌های هوایی است.[۲] تنفس حجم اندکی از گاز هلیم می‌تواند برای چندی در کیفیت و زنگ صدای انسان تاثیر بگذارد. این اثرگذاری تنها از آن هلیم نیست بلکه هر گازی که چگالی متفاوتی با هوا داشته باشد از این ویژگی برخوردار است. در پژوهش‌های دانشگاهی رفتار دو فاز سیال هلیم-۴ (هلیمI و هلیمII) در بحث‌های مربوط به مکانیک کوانتوم و یا پژوهش دربارهٔ پدیده‌هایی مانند ابررسانایی که با دماهای نزدیک به صفر مطلق در ماده کار می‌کند، مهم است.

هلیم در هواکُرهٔ زمین بسیار کمیاب است (نزدیک به ۰٫۰۰۰۵۲٪ حجمی) بیشتر هلیومی که در خاک زمین پیدا می‌شود در اثر واپاشی هسته‌ای طبیعی در عنصرهای سنگین پرتوزا مانند اورانیم و توریم پدید آمده‌است؛ به این ترتیب که در اثر واپاشی، ذره‌های بتا از عنصر تابیده شده و هستهٔ هلیم-۴ بدست آمده‌است. هلیم بدست آمده از واپاشی به آسانی به صورت فشرده با درصدی نزدیک به ۷٪ حجمی، در دام گاز طبیعی گرفتار می‌شود. سپس می توان با روش‌های صنعتی و به صورت تجاری با کاهش دمای آمیختهٔ هلیم و گاز طبیعی، هلیم را از دیگر گازها جدا ساخت. این روش تقطیر جزء به جزء نام دارد.

محتویات

    ۱ پیشینه
        ۱.۱ حالت‌های گازی و پلاسما
        ۱.۲ حالت‌های مایع و جامد
    ۲ ایزوتوپ
    ۳ کاربرد
        ۳.۱ هوای پیرامونی کنترل شده
        ۳.۲ جوشکاری با گاز محافظ و الکترود تنگستنی
        ۳.۳ کاربردهای کوچکتر
            ۳.۳.۱ تشخیص محل نشت
            ۳.۳.۲ پرواز
            ۳.۳.۳ کاربردهای تجاری
    ۴ امنیت
    ۵ اثر زیستی
    ۶ منابع

پیشینه

نخستین نشانهٔ هلیم در ۱۸ اوت سال ۱۸۶۸ به صورت یک میلهٔ زرد رنگ در طول موج ۵۸۷٫۴۹ نانومتر در طیف سنجی فام‌سپهر خورشید دیده شد. این خط زرد رنگ را ستاره شناس فرانسوی ژول ژانسن در هنگام یک خورشیدگرفتگی کامل در گونتور هند شناسایی کرد.[۳][۴] نخست گمان برده شد که شاید این خط زرد، سدیم است. در ۲۰ اکتبر همان سال، ستاره شناس انگلیسی، نورمن لاکیر یک خط زرد رنگ در طیف سنجی نور خورشید پیدا کرد و چون این خط نزدیک به خط‌های شناخته شدهٔ D۱ و D۲ سدیم بود، آن را D۳ خط‌های فرانهوفر نامید.[۵] او حدس زد که این خط باید توسط یک عنصر درون خورشید که در زمین ناشناخته‌است، پدید آمده باشد. لاکیر و شیمیدان انگلیسی ادوارد فرانکلند واژهٔ یونانی ἥλιος (هلیوس) به معنی «خورشید» را برای این عنصر برگزیدند.[۶][۷][۸]
خط‌های طیفی هلیم

در ۱۸۸۲، فیزیکدان ایتالیایی، لوئیجی پالمیری، هنگامی که خط‌های طیفی D۳ گدازه‌های آتشفشان وزوو را پردازش می‌کرد توانست برای نخستین بار هلیم را در زمین شناسایی کند.[۹]

در ۲۶ مارس ۱۸۹۵ شیمیدان اسکاتلندی ویلیام رمزی توانست، هلیم کانی کلویت را با کمک اسیدهای معدنی، به دام اندازد. کلویت آمیخته‌ای از اورانیت و دست کم ۱۰٪ عنصرهای خاکی کمیاب است. رمزی در جستجوی آرگون بود اما پس از جداسازی نیتروژن و اکسیژن از گاز آزاد شده با کمک اسید سولفوریک، در طیف سنجی خود به یک خط زرد روشن رسید که با خط D۳ دیده شده در طیف سنجی خورشید هماهنگ بود.[۵][۱۰][۱۱][۱۲] این نمونه‌ها از سوی لاکیر و فیزیکدان بریتانیایی، ویلیام کروکز به عنوان هلیم شناسایی شد. در همان سال به صورت مستقل، دو شیمیدان با نام‌های پر تئودر کلیو و نیلز آبراهام لانگلت، در اوپسالای سوئد توانستند هلیم کلویت را به دام اندازند. آن‌ها به اندازهٔ کافی این گاز را جمع آوری کردند که بشود وزن اتمی آن را دقیق بدست آورد.[۴][۱۳][۱۴] دانشمند آمریکایی زمین‌شیمی، ویلیام فرانسیس هیلبرند پیش از دست آورد رمزی، هنگام طیف سنجی نمونه کانی‌های اورانیت دریافته بود که خط‌های طیفی غیرمعمولی در نتیجه‌هایش پیدا می‌شود. اما هیلبرند گمان کرد که این خط‌های طیفی مربوط به نیتروژن است. نامهٔ تبریک او به رمزی چیزی نزدیک به یک کشف علمی در نظر گرفته می‌شود.[۱۵]

در سال ۱۹۰۷ ارنست رادرفورد و توماس رویدز نشان دادند که ذره‌های آلفا همان هستهٔ هلیم اند. آن‌ها برای این کار، اجازه دادند تا ذره‌ها در دیوار شیشه‌ای نازک یک لولهٔ تهی نفوذ کند. سپس لوله را تخلیه کردند تا گاز تازهٔ جمع شده در آن را طیف سنجی کنند. در سال ۱۹۰۸ یک فیزیکدان هلندی به نام هایک کامرلینگ اونس توانست دمای هلیم را به زیر یک کلوین برساند و آن را مایع کند.[۱۶] او در ادامه تلاش کرد تا دمای هلیم را پایین تر آورد و آن را جامد کند اما کامیاب نشد. دلیل ناکامی او این بود که هلیم دارای نقطهٔ سه‌گانه نیست یعنی دارای دمایی نیست که در آن حالت‌های جامد، مایع و گازی در تعادل باشند. پس از چند سال، در ۱۹۲۶ ویلم هندریک کییزم که دانشجوی اونس بود توانست 1 cm۳ هلیم را با افزودن فشار، جامد کند.[۱۷]

در ۱۹۳۸، فیزیکدان روس، پیوتر کاپیتسا دریافت که در دمای نزدیک به صفر مطلق، هلیم-۴ تقریباً هیچ گرانروی ندارد، امروزه به این پدیده ابرروانروی می گوییم.[۱۸] این پدیده با چگالش بوز-اینشتین مرتبط است. در ۱۹۷۲ همین پدیده در هلیم-۳ هم دیده شد، اما این بار در دمایی بسیار نزدیک تر به صفر مطلق. دانشمندان آمریکایی داگلاس دین اشرفت، دیوید موریس لی و رابرت کلمن ریچاردسون کسانی بودند که به ابرروانروی در هلیم-۳ پی بردند. گمان آن می‌رود که این پدیده در هلیم-۳ به جفت فرمیونها در ساخت بوزون، در برابر جفت‌های کوپر الکترون‌ها که پدیدآورندهٔ ابررسانایی است، ارتباط داشته باشد.[۱۹]
حالت‌های گازی و پلاسما
لولهٔ هلیم که به شکل نماد شیمیایی این عنصر درآورده شده‌است.

هلیم، پس از نئون، کم واکنش ترین گاز نجیب و البته دومین عنصر کم واکنش پذیر در میان همهٔ عنصرها است.[۲۰] این گاز کم واکنش، در همهٔ شرایط استاندارد به صورت تک‌اتمی باقی می‌ماند. هلیم به دلیل داشتن جرم مولی نسبتاً پایین، دارای رسانش گرمایی و ظرفیت گرمایی بالایی است و سرعت صدا هم در آن، در حالت گازی، از هر گاز دیگری به جز هیدروژن، بالاتر است. همچنین به دلیل همانند و به دلیل کوچکی اندازهٔ اتم هلیم، نرخ پخش در اجسام جامد، سه برابر بیشتر از نرخ پخش هوا و برابر با ۶۵٪ نرخ پخش هیدروژن است.[۵]

هلیم نسبت به دیگر گازهای تک اتمی از همه کمتر در آب حل می‌شود.[۲۱] و نسبت به دیگر گازها، می توان گفت یکی از کم حل شدنی ترین گازها است؛ ضریب حلالیت این گاز 0.70797 x۲/۱۰−۵ است که از CF۴ و SF۶ و C۴F۸ که به ترتیب دارای میزان حلالیت‌های ۰٫۳۸۰۲ و ۰٫۴۳۹۴ و 0.2372 x۲/۱۰−۵ اند، بیشتر است (مول).[۲۲] ضریب شکست هلیم بیش از هر گاز دیگری به یک نزدیک است.[۲۳] ضریب ژول-تامسون هلیم در دمای معمولی پیرامونش، منفی است به این معنی که اگر اجازه دهیم این گاز آزدانه افزایش حجم پیدا کند، گرم تر می‌شود. اما اگر هلیم در زیر دمای واژگون ژول-تامسون (در حدود ۳۲ تا ۵۰ کلوین در یک اتمسفر) باشد، اگر اجازه داشته باشد آزادانه افزایش حجم پیدا کند، دمای آن پایین می‌آید.[۵] با توجه به این ویژگی اگر دمای هلیم از این دما پایین تر آماده باشد، می توان با افزایش حجم، آن را خنک و مایع کرد.

بیشتر هلیم فرازمینی (بیرون از کرهٔ زمین) در حالت پلاسما یافت می‌شود. در این حالت، ویژگی‌های ماده بسیار متفاوت از ویژگی‌های حالت اتمی آن است. در حالت پلاسما، الکترون‌ها دیگر در بند هسته نیستند درنتیجه دارای رسانایی الکتریکی بسیار بالایی خواهد بود حتی اگر تنها بخشی از آن یونی شده باشد. ذره‌های باردار به شدت از میدان مغناطیسی و الکتریکی پیرامون تاثیر می‌پذیرند. برای نمونه در بادهای خورشیدی با هیدروژن یونی، ذره‌ها با مغناط‌کرهٔ زمین اندرکنش پیدا می‌کند و باعث پدید آمدن شفق قطبی و جریان بیرکلند می‌شود.[۲۴]
حالت‌های مایع و جامد
نوشتار اصلی: هلیم مایع

برخلاف دیگر عنصرها در فشار معمولی، هلیم تا دمای صفر مطلق، همچنان مایع باقی می‌ماند. دلیل این پدیده را می توان با مکانیک کوانتوم توضیح داد: بویژه انرژی نقطهٔ صفر این سامانه بسیار بالا است برای اینکه بخواهد اجازه دهد هلیم جامد شود. هلیم برای جامد شدن باید به دمایی میان ۱ تا ۱٫۵ کلوین (۴۵۷- فارنهایت یا ۲۷۲- سلسیوس) و فشاری نزدیک به ۲٫۵ مگاپاسکال برسد.[۲۵] معمولاً شناسایی هلیم جامد از مایع کمی دشوار است چون ضریب شکست هر دو بسیار نزدیک است. هلیم در حالت جامد دارای نقطهٔ ذوب دقیق است، ساختار بلوری دارد و بسیار تراکم پذیر است تا حدی که با وارد کردن فشار بر آن می توان تا بیش از ۳۰ درصد حجم آن را کاهش داد.[۲۶] ضریب کشسانی حجمی آن نزدیک به ۲۷ مگاپاسکال است[۲۷] که تقریباً ۱۰۰ برابر بیشتر از آب تراکم پذیر است. چگالی هلیم جامد در دمای ۱٫۱ کلوین و فشار ۶۶ اتمسفر، ۰٫۲۱۴ ± ۰٫۰۰۶ g/cm۳ و در دمای صفر کلوین و فشار ۲۵ بار (۲٫۵ مگاپاسکال)، ۰٫۱۸۷ ± ۰٫۰۰۹ g/cm۳ است.[۲۸]
ایزوتوپ
نوشتار اصلی: ایزوتوپ‌های هلیم

تا کنون ۸ ایزوتوپ برای هلیم پیدا شده‌است. که از میان آنها هلیم-۳ و هلیم-۴ تنها ایزوتوپ‌های پایدار آن اند. در هواکرهٔ زمین در برابر هر یک اتم هلیم-۳ یک میلیون هلیم-۴ وجود دارد.[۴] برخلاف بیشتر عنصرها، فراوانی ایزوتوپ‌های هلیم بسته به منبع تولید و فرایند پدیداری شان بسیار متفاوت است. فراوان ترین ایزوتوپ آن، هلیم-۴ در زمین از راه واپاشی آلفای عنصرهای پرتوزای سنگین تر تولید می‌شود. پرتوهای آلفای تابیده شده همگی هسته‌های یونیزه شدهٔ هلیم-۴ اند. هلیم-۴ به طرز غیرمعمولی هستهٔ پایداری دارد چون ذره‌های هسته‌ای آن از آرایش الکترونی پایداری برخوردازند. این ایزوتوپ‌ها در جریان هسته‌زایی مهبانگ به فراوانی تولید شدند.

هلیم-۳ به مقدار بسیار ناچیز یافت می‌شود که بیشتر آن از هنگامهٔ ساخت زمین به جای مانده. گاهی هم هلیم گیر افتاده در گرد و غبار کیهانی هم وارد زمین شده‌است.[۲۹] همچنین در اثر واپاشی بتای تریتیوم هم اندکی هلیم-۳ تولید می‌شود.[۳۰] در سنگ‌های پوستهٔ زمین ایزوتوپ‌هایی از هلیم پیدا می‌شود که نسبت یک به ده دارد با توجه به این نسبت‌ها می توان دربارهٔ منشا سنگ‌ها و ساختار گوشتهٔ زمین پژوهش کرد.[۲۹] هلیم بیش از همه به عنوان محصول واکنش‌های همجوشی در ستاره‌ها پیدا می‌شود. بنابراین در محیط‌های میان ستاره‌ای نسبت هلیم-۳ به هلیم-۴ نزدیک به صد برابر بیشتر از نسبت آن در زمین است.[۳۱] در ماده‌های فرازمینی مانند سنگ‌های موجود در ماه یا سیارک‌ها می توان ردّ پای هلیم-۳ را از هنگامی که در اثر بادهای خورشیدی پرتاب شدند، پیدا کرد. غلظت هلیم-۳ موجود در ماه، ۰٫۰۱ ppm است (یک بخش در میلیون) که بسیار بالاتر از مقدار آن، ۵ ppt در هواکرهٔ زمین است (یک بخش در تریلیون).[۳۲][۳۳] دسته‌ای از جملهٔ آن‌ها جرارلد کالسینسکی در سال ۱۹۸۶ پیشنهاد دادند[۳۴] که در سطح ماه جستجو شود و از معدن‌های هلیم-۳ آن برای واکنش همجوشی هسته‌ای بهره برداری شود.

هلیم-۴ مایع را می توان با کمک کولرهای آبی ویژه تا نزدیک به ۱ کلوین سرد کرد. روش سردسازی هلیم-۳ مانند هلیم-۴ است با این تفاوت که هلیم-۳ نقطهٔ جوش پایین تری، نزدیک به ۰٫۲ کلوین دارد و این فرایند در سردساز هلیم-۳ روی می‌دهد. اگر بخواهیم مخلوطی از هلیم-۳ و هلیم-۴ با نسبت‌های برابر در زیر ۰٫۸ کلوین داشته باشیم این دو به به دلیل ناهمانندی به صورت دو بخش مخلوط نشدنی از هم جدا می‌شوند (اتم‌های هلیم-۴ را بوزون‌ها تشکیل می‌دهد در حالی که در هلیم-۳ فرمیون‌ها سازندهٔ اتم‌هایند.[۵]) این ویژگی هلیم در یخچال‌های رقیق‌سازی برای رسیدن به دمای چند میلی کلوین به کار می‌آید.

می توان به صورت آزمایشگاهی هم ایزوتوپ هلیم درست کرد اما این ایزوتوپ‌ها خیلی زود به دیگر ماده‌ها دگرگون می‌شوند. برای نمونه می توان از هلیم-۵ یاد کرد که دارای کوتاه ترین نیمه‌عمر، ۷٫۶×۱۰−۲۲ ثانیه‌است. پس از آن هلیم-۶ است که تابش بتا و نیمه عمر ۰٫۸ ثانیه دارد. هلیم-۷ ذرات بتا و پرتوی گاما می تاباند. هلیم-۷ و هلیم-۸ هر دو در شرایط ویژهٔ واکنش‌های هسته‌ای پدید می‌آیند.[۵] هلیم-۶ و هلیم-۸ هر دو با نام Nuclear halo هم شناخته شده‌اند. به این معنی که شعاع بدست آمده برای آنها بسیار بیشتر از مقدار پیشبینی شده توسط مدل‌های اندازه گیری (برای نمونه liquid drop model) است.[۵]
کاربرد

هیلم دارای ویژگی‌های یکتایی است که در بسیاری جاها به آن نیاز است. این ویژگی‌های هلیم عبارتند از: نقطهٔ جوش، چگالی و حل شوندگی پایین، رسانش گرمایی بالا و واکنش ناپذیر بودن آن. هلیوم منبع تجدید ناپذیر است و با آزاد شدن آن به اتمسفر دیگر امکان بازیابی آن وجود ندارد. در حال حاضر عمر منابع هلیوم به ذخایر گاز طبیعی وابسته است و پیش بینی میشود بهای هلیوم در آینده همچنان سیر صعودی داشته باشد. از سال ۲۰۰۸ میزان تولید هلیم، ۳۲ میلیون کیلوگرم یا ۱۹۳ میلیون مترمکعب در سال بوده‌است که بیشترین کاربرد آن (نزدیک به ۲۲ درصد کل در سال ۲۰۰۸) در کاربردهای سردکننده بویژه در آهن‌ربای ابررسانا در دستگاه‌های ام‌آرآی است.[۳۵] دیگر کاربردهای مهم آن (۷۸ درصد کل در سال ۱۹۹۶) برای ایجاد فشار، هوای پیرامونی کنترل شده و جوشکاری بوده‌است.[۳۶]
هوای پیرامونی کنترل شده

هلیم به دلیل ویژگی واکنش ناپذیری، به عنوان یک گاز محافظ در کشت بلورهای سیلیسیم و ژرمانیم، تولید در تیتانیم و زیرکونیم و در کروماتوگرافی گازی به کار می‌آید.[۲۶] همچنین به دلیل داشتن ویژگی‌های نزدیک به طبیعت گاز ایده‌آل، سرعت بالای صدا در آن و نسبت ظرفیت گرمایی بالا، برای کاربرد در تونل‌های باد فراصوتی[۳۷] و ابزارهای آزمون افزایش ناگهانی آنتالپی (Impulse facility) مورد نیاز است.[۳۸]
جوشکاری با گاز محافظ و الکترود تنگستنی

    همچنین ببینید:جوشکاری تی‌آی‌جی

هلیم، در فرایند جوشکاری با قوس الکتریکی بر روی موادی که در دمای جوشکاری در اثر تماس با هوا یا نیتروژن دچار آسیب می‌شوند به عنوان لایهٔ محافظ یا پوشش عمل می‌کند.[۴] گازهای گوناگونی در جوشکاری با قوس الکتریکی به عنوان گاز محافظ به کار می‌روند که هلیم به جای آرگون ارزان، بویژه برای موادی که رسانش گرمایی بالاتری دارند مانند آلومینیم و مس بکار می‌رود.
کاربردهای کوچکتر
تشخیص محل نشت

یک کاربرد صنعتی هلیم، تشخیص جای نشت است. چون هلیم توان پخش شدن خوبی از میانهٔ بدنهٔ جامد دارد، سه بار تندتر از هوا، برای همین به عنوان گازی که می‌تواند محل نشت را ردیابی کند، بکار می‌رود. برای نمونه می توان از مخزن‌های فشارهای بالا یا ابزارهای سردکننده یاد کرد.[۳۹] برای تشخیص جای نشت یک ابزار، آن را درون یک محفظه که اول کاملاً تهی شده و سپس از هلیم پر شده، می‌گذارند. هلیمی که از محل‌های نشت رد شده را با کمک ابزار طیف سنجی جرمی هلیم شناسایی می‌کنند. این ابزار بسیار دقیق است و دقت آن به ۱۰−۹ mbar·L/s یا ۱۰−۱۰ Pa·m3/s هم می‌رسد. این فرایند اندازه گیری معمولاً به صورت خودکار انجام می‌شود و در اصطلاح به آن helium integral test می گویند. یک فرایند ساده تر شناسایی نشت، پر کردن وسیلهٔ مورد نظر از هلیم است برای این کار پس از پر کردن، باید با ابزارهای دستی محل نشت را جستجو کرد.[۴۰]

هلیمی که از ترک‌های یک وسیله می‌گذرد را نباید با نفوذ گاز از بدنهٔ ماده اشتباه گرفت. ثابت نفوذ هلیم از بدنهٔ مواد (شیشه، سرامیک و مواد آزمایشگاهی)، مشخص است و ضریب گذر آن قابل محاسبه‌است. البته بیشتر گازهای بی اثر مانند گازهای نجیب و نیتروژن و البته هلیم، از بدنهٔ بیشتر مواد نمی‌توانند بگذرند.[۴۱]
پرواز

چون هلیم از هوا سبکتر است (نزدیک به ۷ درصد شناوری بیشتری دارد)، برای به هوا رفتن کشتی‌های هوایی و بالون‌ها به گاز هلیم رو آورده‌اند. همچنین ویژگی‌هایی چون آتشگیر نبودن و به تاخیر انداختن آتش باعث سازگاری بیشتری هلیم برای این کاربردند. با اینکه کاربرد هلیم در بالون‌ها بسیار شناخته‌است اما این مطلب تنها بخش کوچکی از کاربردهای این گاز است.[۴۲] کاربرد دیگر هلیم در موشک‌های فضاپیما است. فضای خالی بالای جایی که سوخت قرار دارد را از هلیم پر می‌کنند؛ این کار باعث می‌شود تا هم جابجایی سوخت و اکسیدکننده‌ها آسان تر شود و هم بتوان با آن هیدروژن و اکسیژن را فشرده کرد تا سوخت موشک بدست آید. همچنین برای زدودن سوخت و اکسیدکننده‌ها از ابزارهای پیش از پرواز و پیش خنک کردن هیدروژن مایع در فضاپیما به آن نیاز است. برای نمونه موشک ساترن ۵ در برنامهٔ فضایی آپولو پیش از پرتاب به 370,000 m۳ هلیم نیاز داشت.[۲۶]
کاربردهای تجاری

به این دلیل که هلیم به سختی در بافت عصبی حل می‌شود، از آمیخته‌هایی مانند تریمیکس، هلیوکس و هلی ایر یا هوای هلیمی، برای غواصی در عمق‌های بالای آب بهره برده می‌شود تا اثر فشار نیتروژن بر دستگاه عصبی بدن کاهش یابد.[۴۳][۴۴] در عمق‌های بیشتر از ۱۵۰ متر (۴۹۰ پا) اندکی هیدروژن هم به آمیختهٔ هلیم-اکسیژن افزوده می‌شود.[۴۵] چگالی بسیار پایین هلیم در این عمق‌ها کمک می‌کند تا سختی تنفس کاهش یابد.[۴۶]

لیزر هلیم-نئون، گونه‌ای لیزر با توان کم است با پرتوی قرمز رنگ است که کاربردهای عملی بسیاری دارد. از جملهٔ آن‌ها می توان، بارکدخوان و اشاره‌گر لیزری را نام برد. البته پس از چندی این لیزر با لیزر دیودی که ارزان تر بود، جایگزین شد.[۴]

هلیم به دلیل داشتن ویژگی‌هایی چون: رسانش گرمایی بالا، واکنش ناپذیر بودن، neutron transparency و نساختن ایزوتوپ‌های پرتوزا در شرایط درون یک رآکتور، در برخی راکتورهای هسته‌ای به عنوان گاز خنک کننده و رسانندهٔ گرما، کاربرد دارد.[۳۹]

آمیختهٔ هلیم با برخی گازهای سنگین تر مانند زنون دارای ضریب ظرفیت گرمایی بالا و عدد پرنتل پایین است و در سردکننده‌های گرمایی صوتی (ترمواکوستیک) کاربرد دارد. ویژگی بی اثر بودن هلیم باعث شده تا برای کاهش آسیب‌های زیست محیطی در سردکننده‌های معمولی که اوزون تولید می‌کنند و باعث گرمایش زمین می‌شوند بکار رود.[۴۷]
امنیت

هلیم طبیعی در شرایط استاندارد، آسیب رسان نیست. اندازه‌های بسیار اندکی از این ماده در خون انسان پیدا می‌شود. اگر بجای اکسیژن مورد نیاز بدن، هلیم را تنفس کنیم امکان خفگی پیش می‌آید. نکته‌های ایمنی گفته شده دربارهٔ هلیم مایع و کار با آن همانند کار با دیگر نیتروژن مایع است. چون دمای آن بسیار پایین است و ممکن است فرد دچار سوختگی در اثر سرما شود.[۲۶]
اثر زیستی
   
Effect of helium on a human voice
فهرست
0:00
تاثیر هلیم بر صدای انسان
آیا مشکلی با شنیدن این پرونده دارید؟ راهنمای رسانه را ببینید.

سرعت صدا در هلیم نزدیک به سه برابر بیشتر از سرعت آن در هوا است. چون بسامد پایه در گاز با سرعت صدا در گاز متناسب است. هنگامی که هلیم را تنفس می‌کنیم در بسامد تولیدی توسط مجرای صوتی، تشدید رخ می‌دهد و کیفیت صدا را تغییر می‌دهد.[۴][۴۸] برعکس این اثر و رسیدن به بسامدهای پایین تر هم ممکن است به شرطی که گازهای سنگین تر مانند هگزا فلوراید گوگرد یا زنون را تنفس کنیم.

تنفس هلیم می‌تواند خطرناک باشد چون این گاز می‌تواند خود را جایگزین اکسیژن مورد نیاز در تنفس معمولی کند.[۴][۴۹] تنفس هلیم به تنهایی هم باعث خفگی در چند دقیقه می‌شود. از این ویژگی در طراحی کیف‌های خودکشی بهره برده می‌شود.

تنفس هلیمی که در کپسول فشرده شده بسیار خطرناک است چون شدت جریان آن بالا است و می‌تواند باعث فشارزدگی گوش میانی و پارگی ناگهانی شش‌ها شود.[۴۹][۵۰] البته شمار مرگ به خاطر پارگی شش‌ها بسیار کم بوده‌است برای نمونه از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ تنها دو مورد مرگ در آمریکا گزارش شده‌است.[۵۰] در سال ۲۰۱۰ هم دو مورد مرگ گزارش شده‌است که یکی در آمریکا[۵۱] و دیگری در ایرلند شمالی رخ داده بود.[۵۲]

در فشارهای بالا (بیش از ۲۰ اتمسفر یا ۲ مگاپاسکال) آمیخته‌ای از هلیم و اکسیژن (هلیوکس) می‌تواند باعث مشکل در دستگاه عصبی شود (سندرم اعصاب در فشار بالا) که با افزودن مقدار اندکی نیتروژن به این آمیخته می توان مشکل را کاهش داد.

جهان

جَهان نامی رایج برای مجموعهٔ تمدن انسان، به ویژه تجربهٔ بشر، تاریخ، یا به طور کلّی وضعیّت بشر است. واژهٔ جهان هم در معنی زمین و هم در مورد کیهان و همچنین کلّ هستی کاربرد دارد.

از واژهٔ جهان برای اشاره به هر مجموعهٔ بزرگ نیز استفاده می‌شود برای نمونه جهان ایرانی، جهان عرب، جهان ادبیّات و غیره. از نظر ریشه، واژهٔ جهان دگرگون‌شده واژهٔ گیهان پهلوی است. واژه‌های کیهان و گیتی نیز از همان ریشه آمده‌اند.

عمر جهان برابر با ۰٫۱۷ ± ۱۳٫۷۵ بیلیون سال است.[۱]

محتویات

    ۱ جهان هستی
    ۲ اندازه جهان
    ۳ پانویس
    ۴ منابع

جهان هستی

جهان سازمانی کاملاً پویا است. این جهان روزی آغاز شد. شاید با یک انبساط بزرگ ناگهانی مادّه. و ممکن است روزی پایان یابد. در همین زمان (بین آغاز و پایان) با انبساط بیشتر جهان کهکشان‌ها از یکدیگر دورتر و دورتر می‌شوند. جهان با فعّالیّت و حرکت در حال بزرگ‌شدن است. ستاره‌ها در تمام طول زندگیشان منقبض، منبسط، و منفجر می‌شوند.

سیّارات به دور ستاره‌ها در حال گردشند. کهکشان‌ها می‌چرخند و دنباله‌دارها و سیّارک‌ها در منظومهٔ شمسی در حال حرکت بر روی مدار خود هستند. عناصر، اتم‌ها، مولکول‌ها و ذرّات پیوسته بر یکدیگر اثر می‌گذارند و تغییر می‌کنند. موج‌های الکترومغناطیسی همه جا هستند (ما برای دیدن آن‌ها باید بیرون از محوّطهٔ وجودیشان باشیم) ممکن است همهٔ جهان از ماده سیاه ساخته شده باشد که ما در این مورد مطمئن نیستیم. رایج‌ترین نظریّه در مورد خلق جهان تئوری مهبانگ یا انفجار بزرگ است. این تئوری عقیدهٔ بسیاری از دانشمندان بویژه ادوین هابل اخترشناس مشهور قرن بیستم است. مهبانگ می‌گوید که جهان بوسیلهٔ یک موج سنگین انرژی و ماده ۱۰ تا ۲۰ میلیارد سال پیش بوجود آمده‌است. مهبانگ شکل گیری گازها و ذرّات موجود در آسمان و هر چیز دیگری که در آن یافت می‌شود را نشان می‌دهد. این نظریّه همچنین انبساط جهان در آینده را بیان می‌کند و نیز دور شدن همه اجزای آسمان، کهکشانها، ستاره‌ها و سیّارات و هر چه در آن است. در نتیجه انفجار نخستین واکنش سریع آغاز شد و ذرات بسیار کوچک تشکیل شدند (دانشمندان می‌گویند که انفجار بزرگ یک انفجار نبود بلکه یک موج عظیم بود) و بعد بلافاصله جز اتمی ذرات بوجود آمد (برای خلق پروتون ونوترون) هیدروژن و هلیوم اولین اتم‌ها بودند. از تأثیر این دو عنصر اساسی بر یکدیگر همهٔ موادّ دیگر - از جمله آدمها - بو جود آمدند.
اندازه جهان

مادّهٔ قابل مشاهده در فضایی به وسعت حدّاقل ۹۳۰۰۰ میلیون سال نوری گسترده شده‌است. احتمالاً بیش از ۱۰۰ هزار میلیون کهکشان وجود دارد که کوچکترین آن‌ها ده میلیون ستاره و بزرگترین آن‌ها هزار میلیارد ستاره دارد. قطر یک کهکشان نوعی ۳۰۰۰۰ سال نوری و فاصلهٔ نوعی دو کهکشان مجاور ۳ میلیون سال نوری است.

دریای گرینلند

دریای گرینلند، دریایی در شرق کشور گرینلند که در اقیانوس منجمد شمالی جای دارد. این دریا نزدیک به قطب شمال است و پس از جنوبگان، دریای گرینلند یکی از مهم‌ترین خاستگاه‌های یخ های شناور در جهان می باشد زیرا به دلیل گرم شدن زمین، یخ های موجود در قطب شمال اندک اندک از آن جدا شده و کوه های یخی را به سمت دریای گرینلند روانه می سازد.

دریای نروژ

دریای نروژ (به نروژی: Norskehavet)، نام بخشی از اقیانوس اطلس شمالی است. این پهنه آبی در شمال باختر نروژ، بین دریای شمال و دریای گرینلند واقع شده است.

مدار شمالگان

مَدار شُمالْگان[۱] (نام قدیمی‌تر: مدار قطب شمال) یکی از پنج مدار مهم زمین است که در نقشه‌ها غالباً نمایش داده می‌شود. این مدار، مدار َ۳۳ ْ۶۶ + بر روی زمین است که مرز محدودهٔ قطبی را نشان می‌دهد، جایی که حداقل در یک شبانه‌روز از سال خورشید هرگز غروب نمی‌کند. به عبارت دیگر، مدار شمالگان، جنوبی‌ترین عرض جغرافیایی نیم‌کرهٔ شمالی است که حداقل یک بار در سال خورشید به مدت ۲۴ ساعت بی‌وقفه بالای خط افق بر آن بتابد (خورشید نیمه‌شب).

در سال ۲۰۰۰، این مدار موازی با عرض جغرافیایی "۳۹ '۳۳ °۶۶ شمال استوا بوده‌است. در سال ۲۰۱۱، این مدار به عرض جغرافیایی "۴۴ '۳۳ °۶۶ (°۶۶٬۵۶۲۲) شمالی رانده شده‌است.[۲]

محدوده شمالی این مدار، شمالگان و محدوده جنوبی آن تا مدار رأس‌السرطان، منطقه معتدل شمالی نام دارد. مدار جنوبگان، مدار مقابل آن در نیم‌کره جنوبی زمین است.
جغرافیا
مختصات     کشور، سرزمین یا دریا     یادداشت
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۰۰°۰۰′ شرقی      دریای قطب شمال     دریای نروژ
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۱۲°۴۸′ شرقی      نروژ     کشور نوردلند
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۱۵°۳۱′ شرقی      سوئد     کشور نوربوتن
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۲۳°۵۱′ شرقی      فنلاند     منطقه فنلاند
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۲۹°۲۸′ شرقی      روسیه     جمهوری کارلیا
مورمانسک کشیده شده در بین قطبها
کارلیا تکرار
مورمانسک تکرار
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۳۳°۲۵′ شرقی     دریای سفید     خلیج کاندالاکا
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۳۴°۲۸′ شرقی      روسیه     مورمانسک کشیده شده در بین قطبها – درباره ۷ کیلومتر (۴٫۳ مایل)
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۳۴°۳۸′ شرقی     دریای سفید     خلیج کاندالاکا
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۳۵°۰۰′ شرقی      روسیه     مورمانسک کشیده شده در بین قطب‌ها (شبه‌جزیره کولا)
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۴۰°۴۲′ شرقی     دریای سفید    
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۴۴°۲۳′ شرقی      روسیه     ننتسیا
جمهوری کومی
یامالو-ننتس
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۷۱°۰۵′ شرقی     خلیج اوبی    
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۷۲°۲۷′ شرقی      روسیه     یامالو-ننتس
سرزمین کراسنویارسک
جمهوری ساخا
چوکوتکا
۶۶°۳۴′ شمالی ۱۷۱°۰۱′ غربی     دریای منجمد شمالی     دریای چوکچی
۶۶°۳۴′ شمالی ۱۶۴°۳۸′ غربی      ایالات متحده آمریکا     آلاسکا (شبه‌جزیره سیوارد)
۶۶°۳۴′ شمالی ۱۶۳°۴۴′ غربی     دریای قطب شمال     کوتزبوئه ساوند
۶۶°۳۴′ شمالی ۱۶۱°۵۶′ غربی      ایالات متحده آمریکا     آلاسکا – عبور از میان دریاچه سلاویک
۶۶°۳۴′ شمالی ۱۴۱°۰۰′ غربی      کانادا     یوکان
نورت‌وست تریتوریز – با گذر از دریاچه گریت بر
نوناووت
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۸۲°۵۹′ غربی     خلیج هودسن     حوزه رودخانه روباه
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۷۳°۲۵′ غربی      کانادا     نوناووت (جزیره بافین – عبور از میان دریاچه نتیلینگ}
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۶۱°۲۴′ غربی     اقیانوس اطلس     تنگه استیو
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۵۳°۱۶′ غربی      گرینلند    
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۳۴°۰۹′ غربی     اقیانوس اطلس     تنگه دانمارک
دریای گرینلند
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۱۸°۰۱′ غربی      ایسلند     جزیره‌ای از گریمسی
۶۶°۳۴′ شمالی ۰۱۷°۵۹′ غربی     اقیانوس اطلس     دریای گرینلند
دریای نروژ

آلرت

آلرت (Alert) واقع در قلمروی نوناووت کانادا شمالی‌ترین سکونتگاه دائمی انسانی در جهان است.

آلرت در منطقهٔ قیکیقتالوک واقع شده و فاصلهٔ آن از قطب شمال کرهٔ زمین ۸۱۷ کیلومتر است. جمعیت ثابت آلرت در سال ۲۰۰۶ میلادی پنج نفر بود.

این سکونتگاه بر روی جزیرهٔ السمیر واقع شده و فاصلهٔ آن از کرانهٔ اقیانوس منجمد شمالی، یک کیلومتر است. یکی از ایستگاه‌های نیروهای مسلح کانادا در آلرت قرار دارد. در این ایستگاه هم‌چنین یک ایستگاه هواشناسی مستقر شده که جو منطقه را زیر نظر می‌گیرد.

شمالی‌ترین دریاچهٔ جهان به نام دامبلمیر بالا[۱]، در ۵٫۲ کیلومتری جنوب باختری آلرت واقع شده‌است.

به خاطر قرار گرفتن در بالای مدار قطبی، خورشید در آلرت از ۸ آوریل تا ۵ سپتامبر غروب و از ۱۳ اکتبر تا ۱ مارس طلوع نمی‌کند.