اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

۱۳۷۷

سال ۱۳۷۷ هجری خورشیدی، سالی عادی است.

محتویات

    ۱ رویدادها
    ۲ زادروزها
    ۳ درگذشت‌ها
        ۳.۱ بهار
        ۳.۲ تابستان
        ۳.۳ پاییز
        ۳.۴ زمستان
    ۴ پیوندهای بیرونی
    ۵ منابع و یادداشت‌ها

رویدادها

    ۱۷ خرداد - آغاز محاکمه کرباسچی شهردار تهران
    ۳۱ خرداد - استیضاح و برکناری عبدالله نوری وزیر کشور
    ۱۱ اردیبهشت - استیضاح مهاجرانی، وزیر ارشاد و ابقای او
    ۲۹ آبان - آغاز ساخت ایستگاه فضایی بین‌المللی در مدار زمین
    نخستین هواپیمای جنگنده ساخت ایران به نام آذرخش در ایران طراحی، ساخته و آزمایش شد[نیازمند منبع].
    تابستان - ترور گروهی دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف به دست گروه طالبان
    پاییز - قتل‌های زنجیره‌ای
    تأسیس دانشکده صداوسیما- قم
    ۷ اسفند - برگزاری نخستین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا

زادروزها
درگذشت‌ها
بهار

    فروردین - لرتا، بازیگر تئاتر و سینما
    فروردین - احمد آرام، مترجم نامی
    خرداد - جعفر شریف امامی، نخست وزیر دوره پهلوی

تابستان

    تیر - سهراب شهید ثالث، کارگردان.
    ۱۵ مرداد - نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده ایران از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۲.
    ۳۱ شهریور - حمید حاجی‌زاده متخلص به سحر، شاعر ایرانی و از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای
    شهریور - اسدالله لاجوردی، رئیس زندان اوین.

پاییز

    پاییز - مجید شریف، ناشر
    آبان - پروانه اسکندری، همسر داریوش فروهر
    آبان - داریوش فروهر، سیاست‌مدار
    آذر - محمد مختاری، شاعر و ادیب
    آذر - محمد جعفر پوینده، ادیب
    آبان - محمدتقی جعفری، روحانی
    آذر - حمید مصدق، شاعر و حقوقدان

بورس اوراق بهادار تهران

بورس اوراق بهادار بازاری متشکل و خودانتظام است که اوراق بهادار در آن توسط کارگزاران یا معامله‌گران طبق قانون مورد دادوستد قرار می‌گیرد. بورس اوراق بهادار در قالب شرکت سهامی عام تأسیس و اداره می‌شود.[۱۱]

فکر اصلی ایجاد بورس اوراق بهادار در ایران، به سال ۱۳۱۵ برمی‌گردد. در این سال، یک کارشناس هلندی و یک کارشناس بلژیکی به‌منظور بررسی و اقدام در مورد تهیه و تنظیم مقررات قانونی به ایران آمدند؛ اما مطالعات آن دو، با آغاز جنگ جهانی دوم متوقف شد. در سال ۱۳۳۳، ماموریت تشکیل بورس اوراق بهادار به اتاق بازرگانی و صنایع و معادن، بانک مرکزی و وزارت بازرگانی محول شد. این گروه، پس از ۱۲ سال تحقیق و بررسی، در سال ۱۳۴۵ قانون و مقررات تشکیل بورس اوراق بهادار تهران را تهیه کردند. لایحه تشکیل بورس اوراق بهادار تهران در اردیبهشت ۱۳۴۵ در مجلس شورای ملی تصویب شد. در پانزدهم بهمن ۱۳۴۶، بورس تهران، با ورود سهام بانک صنعت و معدن و نفت پارس آغاز به کار نمود.

از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷، تعداد شرکت‌ها و موسسه‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از ۱۰ بنگاه اقتصادی با سرمایه ۶/۲ میلیارد ریال به ۱۴۲ شرکت با بیش از ۳۰۸ میلیارد ریال افزایش یافت.

در اوایل دوران پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، نظام تازه ایران با هدف مبارزه با سرمایه‌داری تلاش‌هایی برای تعطیلی بورس تهران انجام داد که نافرجام ماند.[۱۲]

با پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد شرکت‌های پذیرفته‌شده از ۱۰۵ شرکت، به ۵۶ شرکت در پایان سال ۱۳۶۷ تقلیل یافت. علت این امر، تملک بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی توسط دولت بوده‌است. از سال ۱۳۶۸ و در چارچوب برنامه پنج‌ساله اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تجدید فعالیت بورس به‌عنوان پیش‌زمینه اجرای خصوصی‌سازی آغاز گردید. نخستین رویداد تأثیرگذار بر بورس نیز تصویب لایحه قانون ادره بانک‌ها در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ توسط شورای انقلاب بود.

محتویات

    ۱ تاریخچه
        ۱.۱ یکشنبه سیاه
    ۲ چشم انداز و ماموریت
    ۳ اهداف کلان
    ۴ ساعت انجام معامله
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ پانویس
    ۷ منابع
    ۸ پیوند به بیرون

تاریخچه
اقتصاد ایران
تاریخ اقتصاد[نمایش]
بخش‌های اقتصادی[نمایش]
اقتصاد سیاسی[نمایش]
سازمان‌های اقتصادی[نمایش]
اقتصاددانان[نمایش]
رجال سیاسی-اقتصادی[نمایش]
اتفاقات مهم اقتصادی[نمایش]
آمار و ارقام[نمایش]

    ن
    ب
    و

ایدهٔ اولیهٔ ایجاد بورس اوراق بهادار در ایران به سال ۱۳۱۵ بازمی‌گردد که به درخواست دولت ایران، شخصی بلژیکی به نام «وان لوترفلد» دربارهٔ تشکیل بورس اوراق بهادار در ایران بررسی‌هایی انجام داد و طرح قانونی تأسیس و اساسنامهٔ آن را نیز تهیه کرد.

هر چند که در همان زمان بانک ملی ایران نیز به عنوان سازمان متولی امور پولی کشور، مطالعاتی در این زمینه انجام داد، اما به علت نامساعد بودن شرایط برای ایجاد بورس اوراق بهادار، و وقوع جنگ جهانی دوم تمام کارهای انجام شده متوقف شد.

به‌دنبال تحولات اقتصادی و اجتماعی دههٔ ۱۳۴۰ و با توجه به ارتباط گسترده سیاسی و اقتصادی ایران آن دوره با غرب، نحوهٔ تأسیس و ادارهٔ بورس، تشکیلات و سازمان آن، و کیفیت تصدی دولت، کم و بیش مشخص شد و در اردیبهشت ۱۳۴۵ لایحهٔ قانون بورس اوراق بهادار در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. به دنبال آن، قانون تأسیس بورس اوراق بهادار از سوی وزارت اقتصاد به بانک مرکزی ابلاغ و از آن درخواست شد که نسبت به اجرای مفاد قانون مزبور اقدام کند، اما در عمل به دلیل آماده نبودن بخش صنعتی و بازرگانی، اجرای این قانون تا بهمن ۱۳۴۶ به تعویق افتاد.

بورس اوراق بهادار تهران از پانزدهم بهمن ۱۳۴۶، فعالیت خود را به طور رسمی با پذیرش سهام بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران به عنوان بزرگترین مجتمع واحدهای تولیدی و اقتصادی آن زمان و سپس سهام شرکت نفت پارس، اوراق قرضه دولتی، اسناد خزانه و اوراق قرضه عباس‌آباد آغاز کرد. در آن زمان برقراری معافیت‌های مالیاتی برای شرکت‌ها و مؤسسات پذیرفته شده در بورس، عامل مهمی در جهت تشویق شرکت‌ها به عرضه سهام خود در بورس اوراق بهادار تهران بود. حجم معاملات در بورس اوراق بهادار تهران تا سال ۱۳۵۷ به دلیل تبعیت از افزایش آهنگ رشد محصول ناخالص داخلی و ارزش افزوده حاصل در بخش صنعت و همچنین به دلیل پذیرش و دادوستد اوراق قرضه، از ۸۳ میلیارد ریال به ۱۵۰ میلیارد ریال افزایش یافت. طی پانزده سال فعالیت آغازین بورس، در مجموع سهام ۱۰۵ شرکت در بورس پذیرفته شد.

از نیمه دوم سال ۱۳۵۷ با بروز اعتصاب و تعطیلی واحدهای تولیدی و بازرگانی در جریان انقلاب اسلامی، بورس اوراق بهادار تهران به‌دلیل بی‌اعتمادی به دولت و وضع مالی شرکت‌ها، و فرار سرمایه با سقوط سهام و کاهش معاملات روبه‌رو شد و به حالت نیمه‌تعطیل درآمد. همچنین تصویب قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران در تیر ۱۳۵۸ باعث دسته‌بندی صنایع در چهار گروه شد که به موجب آن سازمان صنایع ملی ایران برای اداره امور آن‌ها پدید آمد. بدین‌ترتیب بر اثر ملی شدن بانکها، بیمه و صنایع کشور تعداد زیادی از بنگاه‌های اقتصادی پذیرفته‌شده در بورس از آن خارج شدند؛ ضمن آن که دادوستد اوراق قرضه نیز به دلیل داشتن بهرهٔ مشخص، ربوی تشخیص داده شد؛ بنابراین به‌دلیل عوامل فوق و وقوع جنگ ایران و عراق، دادوستد سهام و اوراق قرضه در بورس اوراق بهادار تهران تا سال ۱۳۶۱ تقریباً متوقف شد. در سال ۱۳۶۲ تا حدودی تقاضا برای سهام وجود داشت، ولی به دلیل پایین‌بودن قیمت‌های پیشنهادی خریداران، عرضه‌کنندگان چندان زیاد نبودند. در سال ۱۳۶۳، به دنبال تصمیم دولت مبنی بر واگذاری تعدادی از کارخانه‌های دولتی، به کارگران و سایر افراد بخش خصوصی، مبادلات سهام، اندکی افزایش یافت و تا سال ۱۳۶۷ افزایش حجم معاملات با نرخ کاهشی ادامه یافت. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد از جانب ایران در تابستان ۱۳۶۷ و همچنین تصویب قانون جدید مالیات‌های مستقیم و قانون مالیات تعاون ملی برای بازسازی در اواخر سال ۱۳۶۷ و مهم‌تر از هر چیز تصویب قانون برنامه پنج ساله اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در همین سال، باعث رونق بورس اوراق بهادار تهران و رشد حجم معاملات شد.

بررسی روند فعالیت بورس در دوره ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۵ نشان می‌دهد که روند یکنواختی بر فعالیت بورس حاکم نبوده‌است.

بورس اوراق بهادار تهران از سال ۱۳۷۶، دورهٔ تازه‌ای از فعالیت خود را تجربه کرده‌است و زمینه‌های تحولات بعدی بازار سرمایه با اعمال برنامه‌های اصلاحی از این سال پایه‌ریزی شده‌است. ایجاد فضای رقابتی سالم، افزایش علاقه‌مندی و اعتبار فعالیت‌ها و به کارگیری شیوه‌های مؤثر تنظیم و نظارت از سال ۱۳۷۷ به طور نسبی ایجاد شد و بورس نشانه‌های مثبتی مبنی بر بازگشت رونق را تجربه کرد.[۱۳]
یکشنبه سیاه

بی‌سابقه‌ترین سقوط شاخص بورس در تاریخ ۴۷ ساله این بازار که با افت شدید ۲۳۸۸ واحدی دماسنج بازار سرمایه در روز یکشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۳ به ثبت رسید موجب بازگشت بازار به محدوده ۸۵ هزار واحدی شد که به «یکشنبه سیاه» معروف گشت.[۱۴][۱۵]

گمانه‌های مختلفی در خصوص علل واکنش منفی بازار سرمایه وجود داشت. دلایلی همچون تصمیم دولت در خصوص مهار نقدینگی، افزایش نرخ سود بانکی، افزایش نرخ خوراک واحدهای پتروشیمی و دستور رئیس جمهور در خصوص مبارزه با مفاسد اقتصادی مهمترین این حدسیات بود.

پس از یکشنبه سیاه، شاخص کل بورس تهران سیر نزولی گرفت و سرانجام به ۷۰ هزار واحد سقوط کرد. در حالی که شاخص کل افت حدود ۱۰ درصدی را تجربه کرد، سهامداران در بسیاری از نمادها تا ۵۰ درصد سقوط را تجربه کردند.[۱۶]
چشم انداز و ماموریت

فلسفه وجودی: ایجاد بازاری منصفانه، کارآ و شفاف با ابزارهای متنوع و دسترسی آسان به‌منظور ایجاد ارزش افزوده برای ذی‌نفعان

چشم انداز سازمانی: بورس برتر منطقه و موتور محرک رشد اقتصادی کشور
اهداف کلان

    ارتقای سهم بازار سرمایه در تأمین مالی فعالیت‌های مولد اقتصادی
    به‌کارگیری مقررات و رویه‌های مؤثر برای حفظ سلامت بازار و رعایت حقوق سهامداران
    تعمیق و گسترش بازار با بهره‌گیری از فناوری و فرایندهای به‌روز و کارآمد
    توسعه دانش مالی و گسترش فرهنگ سرمایه‌گذاری و سهامداری در کشور
    توسعه و تسهیل دسترسی به بازار از طریق کاربردهای فناوری اطلاعات
    رعایت اصول پاسخگویی و شفافیت در همکاری‌ها و تعاملات با ذی‌نفعان
    توسعه مستمر دارایی‌های فکری و سرمایه انسانی شرکت

ساعت انجام معامله

معاملات سهام در بورس تهران از شنبه تا چهارشنبه هر هفته به جز روزهای تعطیل عمومی، از ساعت ۹ تا ۱۲:۳۰ و در یک نشست معاملاتی و از طریق تالارهای معاملات انجام می‌شود. معاملات سهام فقط از طریق سامانه معاملات بورس که یک سیستم کاملاً مکانیزه است، قابل انجام است و داراندگان سهام نمی‌توانند خارج از سامانه معاملاتی اقدام به خرید و فروش اوراق بهادار کنند و معاملات باید به لزوم از طریق کارگزاران و طی نشست معاملاتی انجام شود. در حال حاضر علاوه بر تالار حافظ که تالار اصلی معاملات است، تالارهای دیگری توسط بورس یا شرکت‌های کارگزاری در شهرهای دیگر دایر شده‌اند که سهامداران می‌توانند با مراجعه به آنان از تسهیلات مستقر در این تالارها از جمله سیستم‌های نمایش‌گر قیمت و سفارش‌ها، بروشورهای اطلاع‌رسانی و دوره‌های آموزشی پیش‌بینی شده استفاده کنند. یاداوری می‌شود که خرید و فروش اوراق بهادار مستلزم حضور سهامداران در تالارها نیست و سهامداران می‌توانند با دریافت مجوز معاملات آن لاین (برخط) از شرکت‌های کارگزاری، بدون دخالت مستقیم کارگزار و از طریق اینترنت برای خرید و فروش اوراق بهادار اقدام کنند.

ساعت معاملات قراردادهای آتی از ساعت ۹ صبح تا ۱۲:۳۰ می‌باشد.

حسابرسی داخلی

حسابرسی داخلی یک فعالیت اطمینان‌بخشی و مشاوره‌ای مستقل و بی‌طرفانه است که برای ایجاد ارزش افزوده و بهبود عملیات سازمان طراحی می‌شود. حسابرسی داخلی به سازمان کمک می‌کند تا اهداف خود را با اتخاذ رویکردی سامانه‌مند و منظم برای ارزش‌یابی و بهبود اثربخشی فرایندهای مدیریت ریسک، کنترل داخلی، و راهبری شرکتی ایفا کند.[۱]

محتویات

    ۱ چارچوب بین‌المللی کارهای حرفه‎ای (IPPF)
    ۲ حسابرسی داخلی در ایران
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ یادداشت
    ۵ منابع
    ۶ پیوند به بیرون

چارچوب بین‌المللی کارهای حرفه‎ای (IPPF)

انجمن حسابرسان داخلی که در سال ۱۹۴۱ در فلوریدا آمریکا راه‌اندازی شد، با بیش از ۱۷۵٬۰۰۰ عضو از ۱۶۵ کشور جهان بزرگ‌‎ترین انجمن حرفه‌ای حسابرسی داخلی دنیا است. این انجمن صدای جهانی، نهاد مقررات‌گذار، رهبر دانش، و آموزش‌دهندهٔ اصلی این حرفه در جهان به شمار می‌آید. ضابطه‎گذاری این انجمن در دو سطح انجام می‎شود[۲]:

    (۱) هدایت دستوری، شامل:

            تعریف حسابرسی داخلی[پانویس ۱]
            آیین‌نامهٔ اخلاقی[پانویس ۲]
            استانداردهای بین‎المللی عمل حرفه‎ای حسابرسی داخلی[پانویس ۳]

    (۲) رهنمودهای پیشنهادی، شامل:

            مقالات موضع[پانویس ۴]
            مشاوره‎های عملی[پانویس ۵]
            رهنمودهای عملی[پانویس ۶]

این دو سطح، چارچوب بین‌المللی کارهای حرفه‎ای [پانویس ۷] انجمن حسابرسان داخلی (با سرواژه IPPF) را تشکیل می‌دهند.
حسابرسی داخلی در ایران
    متن مربوطه در ویکی‌نبشته: قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران

ضوابط سازمان بورس و اوراق بهادار

    ۱. دستورالعمل کنترل داخلی

            سازمان بورس و اوراق بهادار، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱، در راستای حمایت از حقوق سرمایه‌گذاران، پیش‌گیری از وقوع تخلفات، و نیز سامان‌دهی و توسعهٔ بازار شفاف و منصفانهٔ اوراق بهادار طبق‌بندهای ۸، ۱۱ و ۱۸ مادهٔ ۷ قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران (مصوب ۱ آذر ۱۳۸۴، مجلس شورای اسلامی) و با هدف اجرای مواد ۲۵ و ۳۵ «دستورالعمل پذیرش اوراق بهادار در بورس اوراق بهادار تهران» (اصلاحیهٔ مصوب ۱۵ مرداد ۱۳۹۰، سازمان بورس و اوراق بهادار)،[۳] «دستورالعمل کنترل‌های داخلی ناشران پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران و فرابورس ایران»[۴] را تصویب کرد.
            طبق مادهٔ ۱۰ این دستورالعمل، مدیریت ارشد شرکت باید کمیتهٔ حسابرسی را زیر نظر هیئت مدیره مطابق با ضوابط سازمان بورس و اوراق بهادار تشکیل دهد. اعضای کمیتهٔ حسابرسی باید متشکل از سه تا پنج نفر و اکثریت آنان مستقل و دارای تخصص مالی باشند. ریاست کمیته با عضو مستقل یا عضو مالی غیرموظف هیئت مدیره است.
            طبق مادهٔ ۱۰ این دستورالعمل، شرکت باید واحد حسابرسی داخلی را زیر نظر کمیتهٔ حسابرسی تشکیل دهد. واحد حسابرسی داخلی باید به طور مستمر اثربخشی سامانهٔ کنترل داخلی را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد و نتایج را به کمیتهٔ حسابرسی و هیئت مدیره گزارش دهد و روش‌های بهبود سامانهٔ کنترل داخلی را پیگیری کند. مدیر حسابرسی داخلی نیز با پیشنهاد کمیتهٔ حسابرسی و تصویب هیئت مدیره منصوب می‌شود و باید دارای صلاحیت‌های علمی و حرفه‌ای لازم باشد.

    ۲. منشور کمیته حسابرسی/منشور حسابرسی داخلی

            سازمان بورس و اوراق بهادار، پس از تصویب دستورالعمل کنترل داخلی، به‌منظور هماهنگ‌سازی برداشت عمومی از جایگاه، اختیارات و مسئولیت‌های موردانتظار حسابرسی داخلی و کمیتهٔ حسابرسی «منشور نمونهٔ فعالیت حسابرسی داخلی» و «منشور نمونهٔ کمیتهٔ حسابرسی» را برای تصویب در هیئت مدیرهٔ شرکت‌های مشمول دستورالعمل کنترل‌های داخلی منتشر کرد و تا ۱۹ مهر ۱۳۹۱ به این شرکت‌ها فرصت داد تا رئیس کمیتهٔ حسابرسی و دیگر اعضای این کمیته و هم‌چنین مدیر حسابرسی داخلی خود را به مدیریت نظارت بر ناشران سازمان بورس اوراق و بهادار معرفی کنند.[۵]

    ۳. لزوم معرفی اعضای کمیته حسابرسی/مدیر حسابرسی داخلی/بالاترین مقام مالی

            مدیریت نظارت بر ناشران سازمان بورس و اوراق بهادار، ۲۰ بهمن ۱۳۹۱، با انتشار اطلاعیه‎ای بر لزوم اعلام مشخصات کمیته حسابرسی، واحد حسابرسی داخلی و بالاترین مقام مالی شرکت‎های پذیرفته‎شده در بورس اوراق بهادار تهران و فرابورس ایران تاکید کرد.[۶]

انجمن حسابرسان داخلی ایران

۴ تیر ۱۳۹۱، انجمن حسابرسان داخلی ایران با پشتیبانی سازمان بورس و اوراق بهادار و بورس اوراق بهادار تهران و جمعی از دانشگاهیان و حرفه‎ای‎های حسابداری ایران راه‌اندازی شد تا به پیشرفت و تنظیم حرفه حسابرسی داخلی در ایران کمک کند.

امیر پوریانسب

امیر پوریانسب (۱۵ شهریور ۱۳۴۴، تهران) از مترجمان، نویسندگان، اصطلاح‎شناسان و مدرسان سرشناس حسابداری و ضدتقلب ایران در دو دهه گذشته است. از او ده‎ها کتاب و مقاله در موضوعات اصطلاح‎شناسی، حسابداری، حسابرسی، راهبری شرکتی، کنترل داخلی، مدیریت ریسک، حسابرسی داخلی، ضدتقلب، ... بر جای مانده است. وی هم اکنون، سردبیر ماهنامه حسابدار (قدیمی‎ترین مجله حرفه‎ای حسابداری در ایران، منتشره از سوی انجمن حسابداران خبره ایران) است.

پوریانسب از سال ۱۳۸۹ با جلب پشتیبانی مالی و معنوی بنگاه‎های بزرگ اقتصادی و نهادهای مقررات‎گذار تاثیرگذار ایران اقدام به برگزاری همایش‎های «سالانه پیش‎گیری از تقلب و سوءاستفاده‌های مالی» می‎کند؛ و تا به حال، موفق به برگزاری چهار دوره دو روزه (۱۳۹۲-۱۳۸۹) از این همایش شده است.[۱][۲][۳]

محتویات

    ۱ تحصیلات
    ۲ مشارکت‎های برجسته
    ۳ اصطلاح‎شناسی
    ۴ کتاب‎ها
    ۵ مقالات
    ۶ پانویس

تحصیلات

    دکتری حسابداری، دانشگاه علامه طباطبایی
    کارشناسی ارشد حسابداری، دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی
    کارشناسی حسابداری، دانشگاه شهید بهشتی

مشارکت‎های برجسته

    سردبیر ماهنامه حسابدار (انجمن حسابداران خبره ایران) (از دی ۱۳۸۸ تا کنون) و بیش از ۱۵ سال عضویت در هیئت تحریریه آن
    بنیان‌گذاری و برگزاری همایش‎های سالانه پیش‎گیری از تقلب و سوءاستفاده‌های مالی (۱۳۹۲-۱۳۸۹)
    مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو) (از ۱۳۸۸ تا کنون)
    عضو شورای عالی انجمن حسابداران خبره ایران (سه دوره)
    نخستین معاون ناشران و اعضا بورس اوراق بهادار تهران (۱۳۸۸-۱۳۸۶)
    رئیس کارگروه راهبری شرکتی بورس اوراق بهادار تهران (۱۳۸۸-۱۳۸۶)
    رئیس کارگروه کنترل داخلی بورس اوراق بهادار تهران (۱۳۸۸-۱۳۸۶)
    تدوین پیش‎نویس (۱) دستورالعمل کنترل‎های داخلی، (۲) دستورالعمل راهبری شرکتی، و (۳) دستورالعمل روابط سرمایه‎گذاران برای ناشران پذیرفته‎شده در بورس اوراق بهادار تهران و فرابورس ایران - در دوران عهده‎داری مقام معاون ناشران و اعضا، بورس اوراق بهادار تهران (۱۳۸۸-۱۳۸۶) - با هم‎کاری محسن قاسمی (مدیر امور ناشران بورس اوراق بهادار تهران، ۱۳۸۹-۱۳۸۶)
    بنیان‌گذاری کنفرانس حسابرسی داخلی برای انجمن حسابداران خبره ایران
    نام‌گذاری و ثبت مجلات حسابدار رسمی (جامعه حسابداران رسمی ایران) و دانش و پژوهش حسابداری (انجمن حسابداری ایران)
    عضو گروه کارشناسی کمیته استانداردها، سازمان حسابرسی
    عضو کمیته فنی و تدوین استانداردهای حسابرسی داخلی، انجمن حسابرسان داخلی ایران (تاکنون-۱۳۹۱)
    عضو تحریریه مجله حسابدار رسمی (جامعه حسابداران رسمی ایران) (سه سال)
    مدیر گروه حسابداری دانشگاه آزاد اسلامی واحد آرادان
    مدیر اجرایی مرکز آموزش حسابداران خبره (PACT) (۴ سال) و موسس دوره آموزشی حسابدار رسمی.

اصطلاح‎شناسی

وی از اواخر دهه ۱۳۷۰ تا کنون طی مقالات متعددی به اصطلاح‎شناسی فنی برای معادل‎سازی علمی برای اصطلاحات تخصصی بیگانه (در حسابداری، حسابرسی، راهبری شرکتی، کنترل داخلی، مدیریت ریسک، حسابرسی داخلی، ضدتقلب، ...) پرداخته است. از جمله، سلسله مقالات بازاندیشی اصطلاحات حسابداری (فصل‎نامه دانش و پژوهش حسابداری، انجمن حسابداری ایران)، و سلسله مقالات اصطلاح‎شناسی و واژه‎شناسی (ماهنامه حسابدار، انجمن حسابداران خبره ایران).[۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]
کتاب‎ها

مهم‎ترین کتاب‎های منشرشده امیر پوریانسب عبارتند از[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱]:

    کنترل داخلی - چارچوب یکپارچه (جلد ۱)، کمیته سازمان‎های پشتیبان مالی کمیسیون تردوی (کوزو، ۱۹۹۲)، ترجمه مشترک با کیهان مهام، نشریه ۱۱۸، سازمان حسابرسی؛
    کنترل داخلی - چارچوب یکپارچه (ابزارها) (جلد ۲)، کمیته سازمان‎های پشتیبان مالی کمیسیون تردوی (کوزو، ۱۹۹۲)، ترجمه مشترک با کیهان مهام، نشریه ۱۳۵، سازمان حسابرسی؛
    اصول بازار، سازمان بین‎المللی کمیسیون‎های اوراق بهادار (آیسکو)، ترجمه، انتشارات شرکت بورس اوراق بهادار تهران؛
    روابط سرمایه‎گذاران در عرصه عمل، بورس سهام مالزی، ترجمه مشترک با محسن قاسمی، انتشارات شرکت بورس اوراق بهادار تهران؛
    استاندارد مدیریت ریسک، کار مشترک انجمن مدیریت ریسک، جامعه مدیران بیمه و ریسک، و مجمع ملی مدیریت ریسک بخش دولتی، ترجمه مشترک با محمد آزاد، انتشارات انجمن حسابداران خبره ایران؛
    استاندارد حسابرسی شماره ۵: حسابرسی کنترل داخلی حاکم بر گزارشگری مالی که با حسابرسی صورت‌های مالی یکپارچه می‌شود، هیئت نظارت بر حسابداری شرکت‎های عام (پیکبو)، ترجمه مشترک با محسن قاسمی و محمد قربانی، انتشارات بورس؛
    شرکت‎آزمایی، گوردون بینگ، ترجمه مشترک با مسعود غلامزاده لداری و سحر پژنگ، انتشارات انجمن حسابداران خبره ایران؛
    حسابرسی داخلی (جلد اول: نقش حسابرسی داخلی در راهبری شرکتی، ریسک و کنترل)، انجمن حسابرسان داخلی آمریکا، ترجمه مشترک با شاهین احمدی، انتشارات مرکز آموزش حسابداران خبره و انتشارات کیومرث؛
    بازرسی حرفه‌ای تقلب، تریسی ال کانن، ترجمه مشترک با ابراهیم ابراهیمی، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    راهنمای جامع تقلب و امنیت برای کارمندان بانک‌ها، ژوان ژرمن گریپس، ترجمه مشترک با غلامحسن تقی‌نتاج و شاهین احمدی، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    بهبودپذیری شرکتی: مدیریت ریسک تقلب و فساد مالی، توبی جی. اف بی شاپ و فرانک. ای. هیدوسکی، ترجمه مشترک با غلامحسن تقی‌نتاج و شاهین احمدی، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    کالبدشناسی بازرسی تقلب، استفان پدنیولت، ترجمه مشترک با مسعود غلام‌زاده لداری، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    گزارش حسابرس مستقل، استانداردهای حسابرسی بین‎المللی ۷۰۰، ۷۰۵ و ۷۰۶، فدراسیون بین‎المللی حسابداران (آیفک)، ترجمه، انتشارات انجمن حسابداران خبره ایران؛
    استانداردهای بین‎المللی عمل حرفه‎ای حسابرسی داخلی، انجمن حسابرسان داخلی آمریکا، ترجمه مشترک با اسماعیل درگاهی، انتشارات انجمن حسابداران خبره ایران؛
    راهنمای کاربردی ریسک‌های تقلب و کنترل‌های ضدتقلب، پیتر دی گلدمن و هیلتون کافمن، ترجمه مشترک با محسن قاسمی، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    استانداردهای حسابرسی بخش ۳۱۶: بررسی تقلب در حسابرسی صورت‌های مالی، انجمن حسابداران رسمی آمریکا، ترجمه مشترک با رضا قنبریان، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    تقلب و فساد مالی: پیش‌گیری و کشف، نایجل لایر و مارتین سموسیک، ترجمه مشترک با کاظم وادی‌زاده و احمد عیسایی‌خوش، با ویرایش فنی محسن قاسمی، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    پیش‌گیری از تقلب در سازمان‌های غیرانتفاعی، ادوارد جی مک میلان، ترجمه مشترک با حسین پورزرندی و رضا قنبریان، انتشارات حساب‎افزار ایرانیان (ایراکو)؛
    پیش‎گیری و کشف تقلب به کمک رایانه (جلد ۱)، دیوید کودره، ترجمه مشترک با آیدا پوریانسب، انتشارات موسسه حسابرسی هوشیار ممیز، ۱۳۹۱.

مقالات

از امیر پوریانسب طی دو دهه گذشته بیش از ۲۰۰ عنوان مقاله در موضوعات متنوع اصطلاح‎شناسی، حسابداری، حسابرسی، راهبری شرکتی، کنترل داخلی، مدیریت ریسک، حسابرسی داخلی، ضدتقلب، ... در نشریات تخصصی حسابداری، حسابرسی و اقتصادی ایران منتشر شده است.

سازمان حسابرسی

سازمان حسابرسی یکی از سازمان‎های تابعه وزارت امور اقتصادی و دارایی ایران است که سال ۱۳۶۶ به موجب قانون تشکیل سازمان حسابرسی تاسیس شد. این سازمان به عنوان بزرگ‎ترین موسسه حسابرسی ایران (دولتی) به ارائه خدمات تخصصی مالی به بخش‎های دولتی و تحت نظارت دولت می‌پردازد. سازمان حسابرسی علاوه بر حسابرسی و بازرسی قانونی، خدمات مالی مشاوره‌ای، تدوین اصول و ضوابط حسابداری و حسابرسی، و آموزش و تحقیق در زمینهٔ حسابرسی را نیز برعهده دارد.[۱][۲]

محتویات

    ۱ تاریخچه حسابرسی در ایران
    ۲ تاریخچه سازمان حسابرسی
    ۳ کمیته‎های سازمان حسابرسی
    ۴ جایگاه قانونی ضابطه‎گذاری حسابداری و حسابرسی
    ۵ کمیته‎های استانداردگذاری
    ۶ مراحل تدوین استانداردها
    ۷ استانداردها و ضوابط مصوب
    ۸ انتشارات
    ۹ پیوند به بیرون
    ۱۰ منابع

تاریخچه حسابرسی در ایران

اولین باری که در قوانین رسمی ایران به حسابرسی اشاره شده است، قانون تجارت مصوب سال ۱۳۱۱ است که بر مبنای آن شرکت‌های سهامی موظف می‌شدند افرادی را به عنوان مفتش (بازرس) برای رسیدگی به حساب‌ها و اسناد و مدارک انتخاب کنند و گزارشی را دربارهٔ اوضاع عمومی شرکت به مجمع عمومی صاحبان سهام ارائه دهند، با این وجود این بازرسی با حسابرسی در معنای امروزی متفاوت بود. در «قانون مالیات بر درآمد» سال ۱۳۲۸ برای اولین بار از خدمات حسابرسی حرفه‌ای برای حسابرسی مالیاتی استفاده شد که وزارت دارایی را مکلف به پذیرش نتایج کار انجمن محاسبین قسم خورده می‌کرد. اساسنامهٔ انجمن محاسبین قسم خورده در سال ۱۳۴۲ تصویب شد. با تصویب قانون مالیات‌های مستقیم سال ۱۳۴۵ مقرر شد که کانون حسابداران رسمی تشکیل گردد و با این کار عملاً تکیه گاه قانونی انجمن محاسبین قسم خورده فروریخت. از سال ۱۳۵۱ اساسنامهٔ کانون حسابداران رسمی به تصویب رسید و این کانون کار خود را آغاز کرد.
تاریخچه سازمان حسابرسی

پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و مصادره شرکت‌های متعلق به برخی سرمایه‎داران، قوانینی در شورای انقلاب به تصویب رسید که بر پایهٔ آن‌ها شرکت‌ها و مؤسسات سودبر و ناسودبر بسیاری ملی شدند و تحت مدیریت دولت درآمدند. در سال ۱۳۵۹ به علت نارسایی‌های نظام حسابرسی موجود، طی لایحه‌ای مربوط به اصلاح پاره‌ای از مواد قانونی مالیات های مستقیم، مواد مربوط به حسابداران رسمی لغو شد. در نتیجه، کانون حسابداران رسمی عملاً منحل شد. برای رسیدگی به امور حسابرسی، سه مؤسسهٔ حسابرسی در نظر گرفته شد که هر یک رسیدگی حسابرسی گروهی از شرکت‌ها و مؤسسات را بر عهده گرفتند. این‌ها عبارت بودند از مؤسسه حسابرسی سازمان صنایع ملی و سازمان برنامه، مؤسسه حسابرسی بنیاد مستضعفان (۱۳۵۹) و مؤسسه حسابرسی شاهد(۱۳۶۲). در سال ۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی تصویب کرد که این سه مؤسسه و شرکت سهامی حسابرسی (تشکیل‌شده در ۱۳۵۰ و مسئول حسابرسی شرکت‌های دولتی) با هم ادغام شوند و سازمان حسابرسی کشور تشکیل شود. اساسنامهٔ این سازمان در سال ۱۳۶۶ به تصویب مجلس رسید و از آن زمان سازمان حسابرسی وابسته به وزارت امور اقتصادی و دارایی با شخصیت حقوقی و استقلال مالی تشکیل شد.[۳][۴][۵]
کمیته‎های سازمان حسابرسی

کمیته‎های سازمان حسابرسی عبارتند از[۶]:

    کمیته فنی
    کمیته آموزش و تحقیقات
    کمیته کنترل و کیفیت
    کمیته قوانین و مالیاتی
    کمیته ترفیعات و طبقه‎بندی مشاغل
    کمیته تدوین استانداردهای حسابداری
    کمیته تدوین استانداردهای حسابرسی
    کمیته ماموریت‎های خارج از کشور
    کمیته حسابرسی عملیاتی
    کمیته تدوین استانداردهای حسابداری دولتی
    کمیته وام
    کمیته انضباطی
    کمیته حسابرسی

جایگاه قانونی ضابطه‎گذاری حسابداری و حسابرسی

طبق بند ۴ تبصره ۲ «قانون تشکیل سازمان حسابرسی» (۵ دی ۱۳۶۲) و مواد ۶ و ۷ «اساسنامه سازمان حسابرسی» (۱۷ شهریور ۱۳۶۶)، وظیفه تدوین و تعمیم اصول و ضوابط حسابداری و حسابرسی در ایران به سازمان حسابرسی واگذار شده است. در این راستا، سازمان حسابرسی - از اواخر دهه ۱۳۷۰ - «اصول و ضوابط حسابداری و حسابرسی» ایران را وضع می‎کند که برای همه نهادهای گزارشگر و موسسات حسابرسی در ایران لازم‎الاجرا است.[۷][۸][۹]
کمیته‎های استانداردگذاری

    کمیته تدوین استانداردهای حسابداری
    کمیته تدوین استانداردهای حسابرسی
    کمیته تدوین استانداردهای حسابداری دولتی
    واحد حسابرسی عملیاتی

مراحل تدوین استانداردها

هشت مرحله اصلی تدوین استانداردها در سازمان حسابرسی عبارت است از:

    تشخیص موضوع برای انجام تحقیقات (کمیته‌های تدوین استانداردها)،
    بررسی‌های مقدماتی (مدیریت تدوین استانداردها و گروه‌های کارشناسی)،
    تصمیم‌گیری در مورد لزوم تدوین استاندارد (کمیته‌های تدوین استانداردها)،
    تهیه پیش‌نویس مقدماتی استاندارد (مدیریت تدوین استانداردها)،
    تدوین متن اولیه پیش‌نویس استاندارد (کمیته‌های تدوین استانداردها)،
    نظرخواهی عمومی (مدیریت تدوین استانداردها)،
    تدوین متن نهایی پیش‌نویس استاندارد (کمیته‌های تدوین استانداردها)، و
    بررسی و تصویب نهایی (هیات عامل و مجمع عمومی).

استانداردها و ضوابط مصوب

استانداردها و ضوابط مصوب سازمان حسابرسی زیر عنوان «اصول و ضوابط حسابداری و حسابرسی» عبارتند از:

    استانداردهای حسابداری (کمیته تدوین استانداردهای حسابداری)

    استاندارد حسابداری شماره ۱: نحوه ارائه‌ی صورت‌های مالی تا
    استاندارد حسابداری شماره ۳۲: کاهش ارزش دارایی‌ها.

    استانداردهای حسابرسی، سایر خدمات اطمینان‌بخشی و خدمات مرتبط (کمیته تدوین استانداردهای حسابرسی):

    استانداردهای کنترل کیفیت (۹۹-۱)
    استانداردهای حسابرسی (۱۹۹۹-۱۰۰)
    استانداردهای بررسی اجمالی (۲۹۹۹-۲۰۰۰)
    استانداردهای خدمات اطمینان‌بخشی به‌جز حسابرسی و بررسی اجمالی (۳۹۹۹-۳۰۰۰)
    استانداردهای خدمات مرتبط (۴۹۹۹-۴۰۰۰)

    استانداردهای حسابرسی عملیاتی (واحد حسابرسی عملیاتی)

    بخش ۱: استفاده و کاربرد استانداردهای حسابرسی عملیاتی
    بخش ۲: اصول اخلاقی در حسابرسی عملیاتی
    بخش ۳: استانداردهای عمومی
    بخش ۴: استانداردهای اجرای عملیات در حسابرسی عملیاتی
    بخش ۵: استانداردهای گزارشگری در حسابرسی عملیاتی
    پیوست: رهنمودهای تکمیلی

هم‌چنین، در سال ۱۳۷۷، «آیین رفتار حرفه‌ای» از سوی سازمان حسابرسی - بر اساس «آیین‌نامه اخلاق برای حسابداران حرفه‌ای»، فدراسیون بین‌المللی حسابداران (آیفک) - تدوین و پس از تصویب در مجمع عمومی از آغاز ۱۳۷۸ لازم‌الاجرا شد.
انتشارات

یکی از خدمات فایده‎مند سازمان حسابرسی که نقشی انکارناپذیر در توسعه دانش حسابداری در ایران داشته است، انتشار نشریه‌های تخصصی با موضوعات متنوع حسابداری و موضوعات مرتبط بوده است. در این راستا، طی بیش از دو دهه گذشته نزدیک به ۲۰۰ عنوان نشریه به قلم مترجمان و نویسندگان سرشناسی هم‌چون، حسن سجادی‌نژاد، فضل‌الله اکبری، حبیب‌الله تیموری ماسوله، مصطفی علی‌مدد، رضا شباهنگ، نظام‌الدین ملک‌آرایی، عباس ارباب سلیمانی، رضا نظری، عزیز عالی‌ور، امیر پوریانسب، موسی بزرگ‌اصل، ... منتشر شده است. بعضی از این نشریات تا ده‌ها بار تجدید چاپ شده‌اند.

جامعه حسابداران رسمی ایران

جامعه حسابداران رسمی ایران به موجب قانون استفاده از خدمات تخصصی و حرفه‌ای حسابداران ذی‌صلاح به عنوان حسابدار رسمی (مصوب ۲۱ دی ۱۳۷۲ و اصلاحیهٔ مورخ ۱۷ بهمن ۱۳۷۲، مجلس شورای اسلامی) به عنوان اصلی‎ترین انجمن حرفه‎ای حسابداران عمومی گواهی‎شده در ایران رسمیت یافت[۱][۲]؛ و فعالیت خود را از نیمه دوم ۱۳۸۰ آغاز کرد.
طبق تبصره ۲ این قانون: «به منظور تنظیم امور و اعتلای حرفه حسابداری و حسابرسی و نظارت حرفه‎ای بر کار حسابداران رسمی، نخستین گروه حسابداران رسمی با نصاب حداقل ده (۱۰) نفر می‌توانند، به عنوان هیئت مؤسس، جامعه حسابداران رسمی ایران را به صورت مؤسسه‌ای غیر دولتی، غیرانتفاعی و دارای استقلال مالی و شخصیت حقوقی مستقل تشکیل دهند. اساسنامه جامعه مزبور توسط هیئت مؤسس، تهیه و به تصویب هیئت وزیران می‌رسد.»

محتویات

    ۱ ارکان جامعه حسابداران رسمی ایران
    ۲ عنوان حسابدار رسمی
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ پیوند به بیرون
    ۵ منابع

ارکان جامعه حسابداران رسمی ایران

ارکان جامعه حسابداران رسمی ایران به شرح زیر است[۳]:

    الف) مجمع عمومی،
    ب) شورای عالی،
    پ) هیئت مدیره،
    ت) هیئت عالی نظارت.

مجمع عمومی

مجمع عمومی جامعه حسابداران رسمی ایران از اجتماع اعضای این جامعه تشکیل می‎شود. وظایف و اختیارات این مجمع - به عنوان بالاترین رکن جامعه حسابداران رسمی ایران - عبارتند از:

    انتخاب اعضای شورای عالی.
    تصویب گزارش سالانه شورای عالی.
    تعیین حق حضور اعضای شورای عالی بنا به پیشنهاد هیئت رئیسه مجمع.
    تعیین روزنامه کثیرالانتشار برای درج آگهی‎های رسمی جامعه حسابداران رسمی ایران بنا به پیشنهاد هیئت رئیسه مجمع.[۴]

شورای عالی

شورای عالی جامعه حسابداران رسمی ایران، عالی‌ترین رکن این جامعه پس از مجمع عمومی است. این شورا از ۱۱ عضو تشکیل می‌شود. اعضای این شورا با رای مخفی اعضای حاضر در مجمع برای دوره‌ای سه ساله انتخاب می‌شوند. نامزدهای عضویت در شورا باید دست‌کم ۱۰ سال پیشینه انجام کار حرفه‌ای پس از دریافت مدرک کارشناسی خود داشته باشند. اعضای منتخب در نخستین جلسه هر دوره باید یک نفر را از بین خود به مقام رئیس شورای عالی انتخاب کنند.[۵]
هم اکنون، اعضای اصلی شورای عالی جامعه حسابداران رسمی ایران (شورای عالی پنجم) عبارتند از (به ترتیب الفبا): علی ثقفی، سعید جمشیدی‌فرد (نایب رئیس)، شهریار دیلم‎صالحی، اکبر سهیلی‎پور، رحمت‎اله صادقیان، مجید صفاتی، محمدجواد صفار سفلایی، علی‎اکبر عرب‎مازار، مهدی کرباسیان (رئیس)، کیهان مهام، و عباس وفادار - و اعضای علی‌البدل نیز (به ترتیب) عبارتند از: محمدعلی زاهدی، مرتضی اسدی، فرشاد اسکندر بیاتی، ناصر مهامی، عیسی شهسوار خجسته، و خسرو پورمعمار.[۶]

هیئت مدیره و دبیرکل

جامعه حسابداران رسمی ایران دارای هیئت مدیره سه نفری است. اعضای این هیئت توسط شورای عالی جامعه حسابداران رسمی ایران از بین اعضای این جامعه به مدت سه سال انتخاب و با حکم رییس شورای عالی منصوب می‌شوند. عضویت در هیئت مدیره این جامعه مسئولیتی تمام‌وقت است. بنابراین، اعضای هیئت مدیره نمی‌توانند به عنوان شاغل فعالیت حرفه‌ای داشته باشند. شورای عالی از بین اعضای هیئت مدیره یک نفر را به عنوان رییس هیئت مدیره و دبیرکل جامعه حسابداران رسمی ایران منصوب می‌کند.[۷] هم اکنون، اعضای هیئت مدیره جامعه حسابداران رسمی ایران عبارتند از، محمدتقی شیرخانی (رئیس هیئت مدیره و دبیرکل)، ناصر محامی، و سید محمد علوی.[۸]

کارگروه‎های تخصصی

جامعه به منظور پیگیری امور مربوط دارای ۱۲ کارگروه تخصصی به شرح زیر است[۹]:

    کارگروه قوانین و مقررات،
    کارگروه موسسات حسابرسی،
    کارگروه کنترل کیفیت،
    کارگروه مالیاتی،
    کارگروه آموزش،
    کارگروه آیین رفتار حرفه‌ای،
    کارگروه فنی و استانداردها،
    کارگروه حسابرسی داخلی و عملیاتی،
    کارگروه کنترل کیفیت مالیاتی،
    کارگروه توسعهٔ بازار کار و فرهنگ حساب‌دهی،
    کارگروه حسابرسی کامپیوتری، و
    کمیته مبارزه با پول‌شویی.[۱۰]

عنوان حسابدار رسمی

طبق «آیین‌نامه تعیین صلاحیت حسابداران رسمی و چگونگی انتخاب آنان» (مصوب ۲۲ مرداد ۱۳۷۴، هیئت وزیران)[۱۱] متقاضیان عضویت در جامعه حسابداران رسمی ایران - که پس از عضویت دارای عنوان حسابدار رسمی می‌شوند - به شرط داشتن مدرک دانشگاهی یا حرفه‌ای معتبر و پیشینه انجام کار حرفه‌ای مربوط می‌توانند در آزمون کتبی برگزاری توسط هیئت تشخیص صلاحیت حسابداران رسمی شرکت کنند؛ و در صورت موفقیت در این آزمون به عضویت جامعه حسابداران رسمی ایران پذیرفته شوند. هیئت تشخیص صلاحیت حسابداران رسمی مرکب از ۷ عضو است که از سوی وزیر امور اقتصادی و دارایی به مدت ۲ سال منصوب می‌شوند.

تعداد حسابداران عمومی گواهی‎شده ایران (حسابداران رسمی)

در تاریخ آخرین ویرایش این مقاله شمار اعضای جامعه حسابداران رسمی ایران، به نقل از وب‎گاه رسمی آن به شرح زیر است[۱۲]:
وضعیت اعضا     تعداد اعضا
شاغلین انفرادی     141
شاغل در سازمان حسابرسی     227
شاغل در موسسات عضو     177
غیر شاغل     538
مجموع اعضای حقیقی     1856
موسسات حسابرسی عضو (اعضای حقوقی)     263

دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران

دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران قدیمی‎ترین مرکز آموزش عالی حسابداری در ایران است. این دانشکده در سال ۱۳۳۶، هفت سال پس از ملی شدن صنعت نفت، به همت استادان بنام حسابداری آن زمان از جمله اسمعیل عرفانی و حسن سجادی نژاد و با پشتیبانی عبدالله انتظام، مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت ایران، بنیان گذاشته شد. این دانشکده در آغاز با نام آموزشگاه عالی حسابداری و با پذیرش ۶۱ دانشجو از کارکنان شرکت ملی نفت ایران راه‎اندازی شد. سپس، ابتدا در سال ۱۳۵۰ به مدرسه عالی حسابداری و علوم مالی و سرانجام در سال ۱۳۵۳ به دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران تغییر نام داد. هم اکنون، این دانشکده به نام دانشکده نفت تهران دارای سه گروه آموزشی (۱) حسابداری، (۲) اقتصاد و مدیریت انرژی، و (۳) علوم پایه است.[۲][۳]
تاریخچه

    در سال ۱۳۳۶ آموزشگاه عالی حسابداری به همت استادان بنام حسابداری آن زمان از جمله اسمعیل عرفانی و حسن سجادی نژاد و با پشتیبانی عبدالله انتظام، مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت ایران، بنیان‎گذاری شد.
    در سال تحصیلی ۴۰-۱۳۳۹ نخستین گروه از دانشجویان آموزشگاه عالی حسابداری در مقطع کارشناسی (لیسانس) دانش‎آموخته شدند.
    در سال ۱۳۵۰ آموزشگاه عالی حسابداری به مدرسه عالی حسابداری و علوم مالی تغییر نام داد.
    در سال ۱۳۵۳ مدرسه عالی حسابداری و علوم مالی به دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران تغییر نام داد.
    تا سال ۱۳۵۵ کادر آموزشی دانشکده بالغ بر ۴۵ تن شد. در همین زمان، کارکنان اداری و مالی دانشکده نیز بالغ بر ۱۶ تن بودند.
    پیش از انقلاب ۱۳۵۷ این دانشکده تنها مرکز آموزش عالی در ایران بود که در مقطع کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) دانشجو می‎پذیرفت.
    پس از انقلاب ۱۳۵۷ این دانشکده در دانشگاه علامه طباطبایی ادغام شد، ولی در سال ۱۳۶۷ دوباره به نام دانشکده حسابداری و علوم مالی نفت زیر نظر شرکت ملی نفت ایران آغاز به کار کرد.
    در سال ۱۳۶۸، در پی تمرکز دانشگاه صنعت نفت، این دانشکده به عنوان یکی از دانشکده‎های دانشگاه صنعت نفت ادامه فعالیت داد. این دانشکده هم اکنون با نام دانشکده نفت تهران دارای سه گروه آموزشی (۱) حسابداری، (۲) اقتصاد و مدیریت انرژی، و (۳) علوم پایه است.

دانش‎آموختگان سرشناس

از جمله دانش‎آموختگان سرشناس دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران (پیش از انقلاب ۱۳۵۷) می‎توان اشخاص زیر را نام برد

    غلامرضا سلامی، از رهبران حرفه حسابداری در ایران
    ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی ایران
    اله‌ویردی رجایی سلماسی، نخستین دبیرکل سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران (سابق) پس از انقلاب ۱۳۵۷ (۱۳۷۶-۱۳۵۹)
    ابوالقاسم فخاریان، رئیس ۴ دوره شورای عالی انجمن حسابداران خبره ایران
    عباس هشی، حسابدار رسمی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
    اصغر هشی، حسابدار رسمی، مدیرعامل فقید موسسه حسابرسی بهمند

محمدعلی موحد

محمدعلی موحد (متولد ۲ خرداد ۱۳۰۲ در تبریز) عرفان‌پژوه، تاریخ‌نگار و حقوق‌دان ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.[۱] صمد موحد برادر اوست.[۲]

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ کتاب‌شناسی
    ۳ منابع
    ۴ پیوند به بیرون

زندگی

موحد تحصیل را در مدارس تدین و اتحادنوی تبریز آغاز نمود و در سال ۱۳۱۹ پس از اخذ دیپلم متوسطه در رشتهٔ ادبی به تهران آمد. اما به واسطهٔ فوت پدر (در سال ۱۳۱۷) به تبریز بازگشت و سرپرستی خانواده را برعهده گرفت و به مدت ده سال در تبریز و تهران اقامت گزید.

در سال ۱۳۲۹ به شرکت نفت آبادان رفته و پس از خلع ید انگلیسی‌ها در سال ۱۳۳۲ سردبیری روزنامهٔ شرکت نفت را به عهده گرفت و در همین سال به تهران انتقال یافت. وی در سال ۱۳۳۲ کار بر روی ترجمهٔ سفرنامۀ ابن بطوطه را انجام داد که در سال ۱۳۳۶ منتشر و به واسطهٔ قدرت قلم و شیوایی ترجمه، مورد توجه ارباب فضل قرار گرفت و نام موحد بر سر زبان‌ها افتاد، چنان‌که استادانی چون مجتبی مینوی و محمدعلی جمال‌زاده او را مورد تشویق و تفقّد قرار دادند.

موحد تحصیلات خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دکترای حقوق خصوصی از این دانشگاه شد و در سال ۱۳۳۸ پس از فراغت از تحصیل برای آشنایی بیشتر با مباحث حقوق بین‌الملل به انگلستان رفته و مطالعات خود را زیر نظر پرفسور جنینگز در کمبریج و پروفسور شوارتزنبرگ در لندن ادامه داد.

همچنین در این دوران با ایران‌شناسانی همچون آربری، مینورسکی و لاکهات مجالست کرده و به تحقیق برروی نسخه‌های خطی موجود در موزهٔ بریتانیا پرداخت و از این میان نسخهٔ سلوک‌الملوک تألیف فضل‌الله روزبهان خنجی متخلص به امین را برای تصحیح انتخاب کرد.

وی علاوه بر وکالت پایه یک دادگستری، از آغاز تاسیس شرکت ملی نفت ایران در کادر حقوقی شرکت نفت وارد شد و تا بالاترین درجات (مشاور عالی رئیس هیئت مدیره، مشاور ارشد و عضو اصلی هیئت مدیره) انجام وظیفه کرده و در ابتدای تاسیس اوپک به مدت شش ماه معاونت اجرایی آن سازمان در ژنو را عهده‌دار بوده است. موحد در کنار مشاغل رسمی به تدریس حقوق مدنی و حقوق نفت در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران و دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران می‎پرداخت.

وی در طول زندگی خویش همواره مشغول تحقیق، تألیف و ترجمه بوده و آثار بزرگی از خود به یادگار گذاشته است که بی‌شک بزرگ‌ ترین آنها تحقیق در متون عرفانی، به ویژه چاپ انتقادی مقالات شمس تبریزی است. کتاب ارج نامه محمدعلی موحد به نام "با قافله شوق" دربرگیرنده مجموعه مقالاتی از دوستان، همکاران و شاگردان وی درباره زندگی و آثار موحد، در دانشگاه تبریز توسط محمد طاهری خسروشاهی از محققان حوزه ادبیات فارسی در آذربایجان،تدوین و منتشر شده است. .[۳][۴]
کتاب‌شناسی

    حدیقه‌الحقیقه، از ابوالفتح محمدبن شیخ‌الاسلام احمد جام (ژنده‌پیل) (تصحیح و تعلیق)، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳.
    به‌گود گیتا (ترجمه)، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انتشارات خوارزمی، ۱۳۴۴
    نفت ما و مسائل حقوقی آن (تالیف)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۴۹
    عدالت و انرژی، از ایوان ایلیچ (ترجمه)، تهران: انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۵۶
    سفرنامهٔ ابن بطوطه (ترجمه)، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱
    خزران، از آرتور کستلر (ترجمه)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۱
    سلوک‌الملوک، از فضل‌الله روزبهان خنجی (تصحیح و تعلیق)، انتشارات خوارزمی ۱۳۶۲
    چهار مقاله دربارهٔ آزادی، از آیزایا برلین (ترجمه)، تهران: انتشارات خوارزمی (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۶۹
    مقالات شمس تبریزی (تصحیح و تعلیق)، تهران: انتشارات خوارزمی، (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۶۹
    خمی از شراب ربانی، گزیدهٔ مقالات شمس (تصحیح و تعلیق)، تهران، سخن، ۱۳۷۳
    اصطرلاب حق، گزیدهٔ فیه‌مافیه (تصحیح و تعلیق)، تهران: سخن، ۱۳۷۵
    ابن‌بطوطه (تالیف)، تهران: طرح نو، ۱۳۷۸
    شمس تبریزی (تالیف)، تهران: طرح نو، ۱۳۷۹
    گفته‌ها و ناگفته‌ها، تحلیلی از گزارش عملیات پنهانی سیا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تعلیقی بر کتاب خواب آشفتهٔ نفت (تالیف)، تهران: نشر کارنامه (برگزیده کتاب سال)، ۱۳۷۹
    مبالغه مستعار، بررسی اسناد وزارت خارجهٔ بریتانیا دربارهٔ مالکیت جزایر تنب و ابوموسی (تالیف)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۸۰
    درس‌هایی از داوری‌های نفتی، دفتر اول: قانون حاکم (تالیف)، تهران: نشریهٔ دفتر ملی ایران (تالیف)، (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۸۴
    خواب آشفتهٔ نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران (تالیف)، تهران: نشر کارنامه (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۸۴
    در هوای حق و عدالت (تالیف)، تهران: نشر کارنامه (برنده جایزه اندیشه)، ۱۳۸۴
    فصوص‌الحکم، ابن عربی (ترجمه و تعلیق)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۸۵
    مالیات سرانه و تاثیر آن در گرایش به اسلام، از دانیل دنت (ترجمه)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۸۵
    «مختصر حقوق مدنی»
    «ملی کردن و غرامت»

مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی مؤسسه‌ای علمی ـ پژوهشی است که در اسفند ماه سال ۱۳۶۲ توسط سید کاظم موسوی بجنوردی در تهران بنیاد نهاده شد. هدف این مرکز تدوین و انتشار دانشنامه‌های عمومی و تخصصی و کتب مرجع در ابعاد مختلف معارف بشری به ویژه فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی است. کتابخانهٔ تخصصی این مرکز دارای گنجینه‌ای افزون بر پانصد هزار جلد کتاب دربارهٔ ایران‌شناسی و اسلام‌شناسی است و فعالیت‌های این بنیاد مستقل از بنیاد دایرةالمعارف اسلامی می‌باشد.

محتویات

    ۱ شکل گیری
    ۲ پیشینه مرکز
    ۳ ساختمانها و فضاهای داخلی
    ۴ کتابخانه
    ۵ مصالح
    ۶ نمای بیرونی و معماری منظر
    ۷ طراح
    ۸ کاندیدای جایزه معماری آقاخان
    ۹ آثار مرکز
    ۱۰ شورای عالی علمی
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

شکل گیری

رشد علوم و معارف در جوامع اسلامی و احساس نیاز به مجموعه‌هایی که در برگیرنده اطلاعاتی جامع درباره کلیات علوم رایج در زمان، و شامل موضوعات، تعاریف و اصطلاحات آن علوم باشند، موجب شد که برخی از دانشمندان به تدوین یک سلسله کتب عمومی در این زمینه‌ها بپردازند، احصاءالعلوم فارابی، مفاتیح العلوم خوارزمی، جامع العلوم فخرالدین رازی، دره التاج قطب الدین شیرازی، نفائس الفنون آملی، کشاف اصطلاحات الفنون تهانوی و ده‌ها مجموعه کوچک و بزرگ دیگر از این جمله‌اند. در آغاز سده ۱۴ قمری/۲۰ میلادی، برخی از خاورشناسان با همکاری تنی چند از نویسندگان اسلامی، به تدوین مجموعه‌ای با عنوان دایره المعارف اسلام، اقدام کردند و اندکی بعد، انتشار ویرایش دوم آن آغاز شد. این مجموعه هرچند با روشی علمی تهیه می‌شد، اما پاسخگوی نیازهای جوامع اسلامی نبوده و ما باید خود با روشی نوین و علمی به این کار بزرگ همت گماریم و بر ساحت گسترده فرهنگ اسلامی، پرتوی تازه افکنیم. مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی برای تحقق این مقصود تأسیس و به همت آقای کاظم موسوی بجنوردی زمینی واقع در اراضی دارآباد تهران در نظر گرفته شد و مطالعات ژئوتکنیک بر روی آن انجام گردید.
پیشینه مرکز

طراحی و اجرای این مجموعه از سال ۱۳۶۸ آغاز و در سال ۱۳۸۳، با زیربنای ۳۶۰۰۰ متر مربع در زمینی به وسعت حدود هفت هکتار به بهره برداری کامل رسید. ساختمان بنا، بتنی است و از نظر طراحی سازه به پیشنهاد مهندس علی اکبر معین فر، بلوک‌های جداگانهای به ابعاد ۱۱×۱۱ و ارتفاع ۱۰ متر در نظر گرفته شده که با درز انقطاع کنار هم قرار داده می‌شدند. ساختار بنا طوری است که سازه صلب، امکان تغییر شکل را در هر بلوک به هنگام زلزله فراهم کرده‌است، به نحوی که علی رغم معماری متنوع مجموعه، رفتار سازه‌ای در شرایط خطر (زلزله) منظم تلقی خواهد شد.
ساختمانها و فضاهای داخلی

این مرکز از دو مجموعه نسبتاً مجزا تشکیل شده که هرکدام در سه طبقه با کاربری‌های متفاوت می‌باشند. از دید انسانی، بنا در دو ساختمان سه طبقه دیده می‌شود که به دلیل هماهنگی با شیب طبیعی زمین به نحوی طراحی شده که بام ساختمان پایینی، حیاط ساختمان اصلی را تشکیل می‌دهد. ساختمان اصلی شامل سه طبقه به مساحت ۲۱۰۰۰ متر مربع می‌باشد. طبقه همکف و اول شامل مخازن کتاب به گنجایش سه میلیون جلد است. این دو طبقه از چهار مخزن مجزای کتاب تشکیل شده‌است. دوازده سالن نیز در موقعیت‌های مختلف مخازن جهت فعالیت‌های تحقیقاتی محققین در نظر گرفته شده‌است. ساختمان پایینی به مساحت ۱۱۰۰۰ متر مربع شامل ادامه مخازن کتابخانه، پژوهشکده، بخش چاپ و صحافی، سرسرای ورودی مجموعه و نیز کیفداری و همچنین بخش فرهنگی رایزن می‌باشد که این بخش از این ساختمان دارای تالارهای بسیار زیبایی است که هرکدام با ظرفیتی بالغ بر یکصد نفر در کنار آمفی تئاتری به ظرفیت ۴۰۰ نفر قرار گرفته‌اند. رفت و آمد به مجموعه رایزن در زمان‌های برگزاری مراسم و سمینارها برای عموم آزاد می‌باشد. در صورتیکه ساختمان اصلی که در سه طبقه فوقانی قرار گرفته‌است فقط مختص استفاده محققین و پژوهشگران می‌باشد.
کتابخانه

سیستم کتابخانه باز است به گونه‌ای که یک محقق برای رسیدن به کتاب مورد نظر خود می‌تواند از مسیرهای مختلف از جمله محور قفسه‌های کتاب عبور کند و در آن فضای فرهنگی و معنوی قرار گیرد. از نظر ایمنی و برای حفاظت کتب، هر قسمت دارای پیش فضایی است جهت کنترل ورود و خروج افراد و مدارک. طبقه پنجم بنا شامل ۱۸ بخش علمی (دپارتمان) است که هر بخش دارای هفت اتاق برای محققین و یک فضا برای جلسات و کتابخانه اختصاصی برای هر بخش می‌باشد. تالار امیر المومنین(ع)، تالار هئیت علمی و بخش مدیریت و پذیرایی از دیگر بخش‌های این طبقه می‌باشد. در وسط این طبقه، فضای باز طبیعی، محیطی آرام برای محققین فراهم آورده‌است. این فضا تداعی‌کننده معماری ایرانی بوده که دارای یک حیاط درونی در فرهنگ ما می‌باشد و بازتابی است از درون گرایی و خویشتن شناسی در مکتب و فرهنگ ما ایرانیان.
مصالح

سقف بنا به صورت دال بتنی مجوف (وافل) به عمق ۲۵ سانتی متر طراحی گردید. دیواره‌های داخلی تلفیقی از بتن نمایان (اکسپوز) و نماسازی‌های ویژه نظیر چوب یا آجر است. با توجه به تاکید طرح معماری در خصوص بتنی بودن سطوح فضای داخلی، به هنگام اجرا دقت ویژه‌ای جهت ستون‌های سازه صورت گرفته‌است. به دلیل کاربری تخصصی این مجموعه، در عین زیبایی و رعایت مسائل فنی، دارای عملکردهای صحیح نیز می‌باشد. مبلمان ثابت و غیرثابت داخلی به طور اختصاصی و با توجه به ویژگی‌های مورد نظر کاربران، طراحی و به منظور ایجاد فضاهای آرام فرهنگی، از فرم‌های اسلیمی و رنگ‌ها و مصالح خاص به نحوی استفاده شده‌است که در نهایت با وجود رعایت اقتصادی بودن پروژه، کل مجموعه از هماهنگی مطلوبی برخوردار گردیده‌است. همچنین، در کفسازی فضاهای داخلی از بتن «درجا» و مصالح سنگی متفاوت(به لحاظ رنگ و اندازه) استفاده شده‌است.
نمای بیرونی و معماری منظر

نمای بیرونی بنا با آجر قرمز رنگ پوشیده شده‌است که این امر باعث تاکید بر فرهنگ اسلامی و ایرانی بنا شده و سیمای گرم و دلپذیری را به نمایش گذاشته‌است. این ساختمان از نظر بصری نیز دارای استحکام بوده که بیانگر غیر قابل نفوذ بودنِ آن و القای اینکه، «اینجاست گنجینهٔ کتاب» و آنچه در دید اول به انسان منتقل می‌شود، این است که به راستی اینجاست نگاهبان کتاب و ساختمانی است در شأن محققان فرزانه و کتاب‌های گرانبها. فضاهای باز نیز با توجه به فرم و شیب طبیعی زمین، طراحی شده که باعث دید و منظرهای متنوع گردیده و نحوه چیدمان پوشش گیاهی و درختان آن نیز به این مهم یاری نموده‌است. فضای باز و سبز در اطراف ساختمان‌ها و نیز درون آن‌ها، محیط آرام و مناسبی را برای تحقیق و مطالعه فراهم می‌کند. هوای خنک ودلنشین در تابستان و گرم و مطبوع در زمستان از طریق سیستم تهویه مطبوع مجموعه، متشکل از دو دستگاه چیلر جذبی و دو دستگاه دیگ بخار و نیز دستگاه‌های هواساز و همچنین فن کوئل تامین می‌گردد. این ساختمان از یک طرف نظرگاهی است به کل شهر و از طرفی دیگر به کوه و طبیعت. این امر کمک می‌کند تا محققین، به عمق مطالب با آرامش بنگرند و بنگارند آنچه میراث فرهنگ و تمدن ایران و اسلام است.
طراح

طراح این مجموعه، مهندسین مشاور هرم پی و مدیرپروژه و طراح آن دکتر محمدمهدی محمودی می‌باشد.
کاندیدای جایزه معماری آقاخان

این پروژه با کد شناسایی ۲۵۷۹-IRA در ژانویه سال ۲۰۰۱ از طرف بنیاد فرهنگی آقاخان واقع در ژنو سویس جهت شرکت در مسابقه بین المللی این بنیاد که هر سه سال یک بار برگزار می‌شود، انتخاب گردید.
آثار مرکز

1- دائرة المعارف بزرگ اسلامی که تا کنون21 جلد از آن منتشر شده‌است. 2- ترجمهٔ عربی دائرة المعارف بزرگ اسلامی که تاکنون ۷ جلد آن تحت عنوان دائرة المعارف الاسلامیة الکبری منتشر شده‌است. 3- ترجمهٔ انگلیسی دائرة المعارف بزرگ اسلامی با همکاری موسسه مطالعات اسماعیلی لندن [۱] که تا کنون 4 جلد آن توسط انتشارات بریل با نام دانشنامه اسلامیکا منتشر شده‌است. 4- دانشنامه ایران در ۳۰ جلد که تاکنون3 جلد از آن منتشر شده‌است. 5- جغرافیای جامع ایران در ۵ جلد - آماده چاپ 6- تاریخ جامع ایران از آغاز تا پایان دوره قاجاریه در ۱۲ جلد - آماده چاپ 7- تاریخ و فرهنگ کرد در ۶ جلد - در حال تدوین 8- تاریخ و فرهنگ آذربایجان در ۲ جلد - در حال تدوین 9- دانشنامه فرهنگ عامیانه مردم ایران در ۶ جلد که تا کنون 1 جلد آن منتشر شده است. 10-دانشنامه خلیج فارس در ۸ جلد - در حال تدوین 11- دانشنامه شمیران در ۳ جلد 12- فهرستوارهٔ کتابهای فارسی - معرفی آثار مکتوب فارسی از آغاز پیدایش این زبان تا پایان عهد چاپ سنگ از ماوراءالنهر تا آسیای صغیر در ۲۲ جلد که تاکنون ۱۱ جلد آن به چاپ رسیده‌است. 13- مجموعه پژوهش‌های ایران باستان که ۶ جلد آن منتشر شده‌است. 14-شاهنامه فردوسی تصحیح دکتر جلال خالقی که در ۱۱ جلد منتشر شده‌است.[۲] 15- حافظ(زندگی و اندیشه)،1391 16-


شورای عالی علمی

وظیفه نظارت بر منشورات این مرکز را بر عهده دارد. اعضاء فعلی این شورا عبارت‌اند از:

    حسن رضایی باغ‌بیدی
    آذرتاش آذرنوش
    علی‌اصغر دادبه
    سید محمد موسوی بجنوردی
    بدرالزمان قریب
    سید محمدصادق سجادی
    سید مصطفی محقق‌ داماد
    عباس سعیدی
    علی‌اشرف صادقی
    علی بلوکباشی
    عنایت‌الله مجیدی
    غلامحسین ابراهیمی دینانی
    فتح‌الله مجتبایی
    قمر آریان
    کامران فانی
    مجدالدین کیوانی
    محمدجواد حجتی کرمانی
    محمد خاکی
    سید محمدکاظم موسوی بجنوردی
    محمد مجتهد شبستری
    مهدی محقق
    جلال خالقی مطلق
    محمود جعفری دهقی
    منوچهر ستوده
    ژاله آموزگار
    غلامرضا اعوانی
    محمود امیدسالار
    عباس انواری
    حسن انوری
    محمدابراهیم باستانی پاریزی
    احمد پاکت‌چی
    نصرالله پورجوادی
    مسعود جلالی مقدم
    سید محمدصادق خرازی
    محمد دبیرسیاقی
    مهدی رفیع
    محمدحسن سمسار
    داریوش شایگان
    سید جواد طباطبایی
    محمدجواد فریدزاده
    عزت‌الله فولادوند
    فاطمه کریمی
    حسین معصومی همدانی
    محمدعلی موحد
    علی‌اکبر ولایتی

جعفر شعار

جعفر شِعار (۱۳۸۰ـ ۱۳۰۴) [Ja`far še`ar] پژوهش‌گر ادبی، مصحح و مترجم ایرانی بود.

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ مدارج و مشاغل
    ۳ آثار
    ۴ تالیفات
        ۴.۱ ترجمه و تصحیح
    ۵ گزیده های ادب فارسی (نشر قطره)
    ۶ شاهکارهای ادبیات فارسی(انتشارات امیر کبیر)
    ۷ گزینه های ادب فارسی (نشر قطره)
    ۸ جوامع الحکایات و لوامع الروایات
        ۸.۱ پژوهش و بازنگری
    ۹ پانویس
    ۱۰ منابع

زندگی

دکتر جعفر شِعار در ۱۳۰۴ در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دانشگاهی خود تا مقطع کارشناسی ادبیات فارسی و لیسانس زبان فرانسه را در همان شهر و در دانشگاه تبریز به پایان رساند. در تهران به تحصیل خود در ادبیات فارسی ادامه داد و در ۱۳۴۲ درجهٔ دکتری در زبان ادبیات فارسی گرفت.
مدارج و مشاغل

    ۶ سال عضویت در سازمان لغت‌نامه دهخدا.
    استادی دانشگاه تربیت معلم پس از سال‌ها تدریس در دانشگاه تهران و دانش‌سرای عالی.
    همکاری با مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.[۱]
    عضو مرکز تحقیقات علمی آسیا و آفریقا(ICANA)
    برگزاری مجالس آموزش قرآن مرحوم یوسف شعار در تبریز و ادامه ی آن در تهران، به مدت 55 سال

آثار
تالیفات

    گفتارهای دستوری
    فرهنگ املایی (شیوه ی خط معیار)
    فرهنگ واره ی اخلاق در قرآن
    نگرشی در آیات قرآن، جلد ۱ و ۲
    راهنمای زبان عربی
    تاریخ ادبیات عرب

المنهج، شعر و نثر عربی
ترجمه و تصحیح

    سفرنامه ابن حوقل.
    حمزه نامه، قصه ی حمزه امیرالمؤمنین
    ترجمه ی تاریخ یمینی
    تاریخ بناکتی
    سیاست نامه
    اغراض السیاسه فی اعراض الریاسه
    تحلیل سفرنامه ی ناصرخسروقبادیانی
    دیوان شعر رودکی
    دیوان حکیم ناصر خسرو
    تاریخ پیامبران و شاهان
    آیین شهرداری در قرن هفتم

گزیده های ادب فارسی (نشر قطره)

    گزیده ی غم نامه ی رستم و سهراب
    گزیده ی رستم و اسفندیار
    گزیده ی اشعار رودکی
    گزیده ی سیاست نامه
    گزیده ی اشعار کسایی مروزی
    گزیده ی تاریخ بلعمی
    گزیده ی تاریخ جهان گشای جوینی
    گزیده ی اشعار صائب تبریزی
    گزیده ی قصاید سعدی شیرازی
    گزیده ی سفرنامه ی ناصرخسرو

گزیده ی اشعار سنائی ( نشر علمی)
شاهکارهای ادبیات فارسی(انتشارات امیر کبیر)

    6 عنوان برگزیده ی جوامع الحکایات، سیاست نامه، سندباد نامه، اسرارالتوحید،قصاید سعدی، راحه الصدور

گزینه های ادب فارسی (نشر قطره)

6عنوان گزینه های اشعار کسایی مروزی، رودکی، خاقانی، مقامات حمیدی، تاریخ بلعمی، ناصرخسرو.
جوامع الحکایات و لوامع الروایات

    بخش تاریخ ایران و اسلام، بخش تاریخ خلفا و گزیده ی جوامع الحکایات.

پژوهش و بازنگری

    پژوهشی در دستور فارسی.
    ترجمه ی قرآن مجید، نوبت سوم از کشف الاسرار میبدی، مجلد دوم
    ترجمه ی قرآن مجید، نویت سوم، از کشف الاسرار میبدی، مجلد سوم
    ترجمه ی قرآن مجید، الهدی من القرآن ( آستان قدس)
    ترجمه ی البهجت المرضیه

ضحاک

ضَحاک (اوستایی:اَژی دهاکه/AŽI DAHĀKA؛ ارمنی: اَدَهَک/Àdahak)[۱] از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت می‌نشیند. ایرانیان که از ستم‌های جمشید پادشاه ایران زمین به ستوه آمده بودند به سراغ وی رفته و او را به شاهی می‌پذیرند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار می‌روید. ابلیس به دست یاری او آمده و می‌گوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.

و بدین‌سان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا می‌کشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا می‌خیزد، چرم پارهٔ آهنگری‌اش، درفش کاویانی را بر می‌افرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک می‌خواند. فریدون ضحاک را در البرز کوه (دماوند) به بند می‌کشد.

محتویات

    ۱ ضحاک در اوستا
    ۲ ضحاک در نوشته‌های پهلوی
    ۳ ضحاک در شاهنامه فردوسی
    ۴ چکیدهٔ گزارش شاهنامه
        ۴.۱ داستان ضحاک با پدرش
        ۴.۲ فریب اهریمن
        ۴.۳ روییدن مار بر دوش ضحاک
        ۴.۴ گرفتار شدن جمشید
        ۴.۵ خواب دیدن ضحاک
        ۴.۶ زادن فریدون
        ۴.۷ خبر یافتن ضحاک
        ۴.۸ آگاه شدن فریدون ازپشت (نسب) خود
        ۴.۹ خشم فریدون
        ۴.۱۰ بیم ضحاک و گرفتن گواهی بر دادگری خویش
        ۴.۱۱ داستان کاوه
        ۴.۱۲ درفش کاویانی و چرایی نام آن
        ۴.۱۳ پایان کار ضحاک
        ۴.۱۴ به بند کشیدن ضحاک در کوه دماوند توسط فریدون
    ۵ ضحاک در نوشته‌های فارسی میانه
        ۵.۱ معجم البلدان
        ۵.۲ مروج الذهب
        ۵.۳ علی ابن زید
        ۵.۴ اخبار الطوال
        ۵.۵ المسالک و الممالک
        ۵.۶ تاریخ طبری
        ۵.۷ تاریخ گردیزی
        ۵.۸ تاریخ قم
        ۵.۹ آثار الباقیه
        ۵.۱۰ تجارب الامم
        ۵.۱۱ دیگر نوشته‌های فارسی میانه که در آن‌ها گزارش‌های داستان ضحاک آمده‌است
        ۵.۱۲ در این نوشته‌ها نیز به کشته شدن ضحاک به دست فریدون اشاره رفته است
    ۶ منابع

ضحاک در اوستا
ضحاک بر تخت شاهی

در اوستا، (یسنا ۷ -۹؛ یشت‌ها ۳۳ - ۳۴:۵؛ ۱۴: ۴۰؛ ۲۷:۱۹)؛ ضحاک (در اوستا: اژی دهاک) اژدهایی سه سر است که ثریتونا (= فریدون) با او می‌جنگد. تنها در نوشته‌های پس از اوستا است که او را به شکل یکی از مردمان می‌بینیم.

در فرهنگ واژه‌های اوستا[۲] واژهٔ دَهَه کَهَ برابر با ویران‌گر، نابود سازنده و واژهٔ دَهاکَه برابر با گزیدن، نیش زدن، اژدها و واژهٔ اژی دهاک برابر با مار نیش زننده، زهاک (ضحاک) آمده است. در پی‌نوشت واژهٔ اژی دهاک در فرهنگ واژه‌های اوستا می‌خوانیم:

«در شاهنامه، فردوسی او را یک مردی شناسانده که دو مار به انگیزهٔ بوسهٔ اهریمن از شانه‌هایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستم کاری و کشتار جوانان ایران و سود جویی ازمغز آنان برای خورش مارها ی روی شانه‌هایش می‌پرداخت تا سر انجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، زهاک دستگیر و در البرزکوه کوهی مستقر در بلخ افغانستان زندانی گردید. واژهٔ اژدها یک واژهٔ اسطوره‌ای است و آن باید کوه آتشفشان ویران‌گر و نابودکننده باشد.» (فرهنگ واژه‌های اوستا، بهرامی، احسان. به یاری فریدون جنیدی. ص ۷۱۰)

در اوستا چگونگی نبردهای ضحاک با سه دشمنش، آتش (آتَر)، جم (یمه)، و فریدون (ثری ایدون) گزارش شده است.

در اوستا ضحاک با پاژنام (ضفت) ثری زَفَن برابر با سه پوزه و سه دهن و ثری کَمِرِذ برابر با سه کله یا سر نیز آمده‌است.

در اوستا، یشت ۱۹-۳۷ چنین می‌خوانیم:

(فریدون) که کشت

(مار) زهاک سه پوزهٔ سه سر را

با شش چشم و هزار گونه دریافت (ادراک)، آن دیو بسیار توانای دروغگو را.

بر پایه‌گذارش اوستا، ضحاک مردی سه سر، سه پوزه و شش چشم و دارای هزارگونه چالاکی و از مردم بابل است، سرزمینی که ایرانیان طایفه‌ای عرب نژاد از ساکنان آنجا را تازی می‌نامیدند؛ نامی که بعدها به همه اعراب دادند. در اوستا همچنین آمده‌است که ضحاک درسرزمین بوری بر چکاد (قله) کوهی برای اَرِدویسوَر اَناهیتا، فدیه و پیشکش بسیار کرد و از وی خواست که او را یاری دهد تا هر هفت کشور را از آدمی تهی سازد ولی او خواهش او را برنیاورد. در آبان یشت، کردهٔ ۸ چنین می‌خوانیم:

۲۹

«اَژی­دَهاکِ» سه پوزه در زمین «بَوری» صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...

۳۰

و از وی خواستار شد:

ای اَرِدویسوَر اَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین!

مرا این کامیابی ارزانی دار که من هفت کشور را از مردمان تهی کنم.

در اوستا زاده شدن فریدون ارمغانی است که به آبتین، پدر فریدون و در پی ساختن نوشابهٔ هوم برای دومین بار در جهان به دستش، به او داده شده‌است و همان گاه ارمغان پیروزی او بر اژی دهاک نیز داده شده‌است. در یسنا، هات ۹ چنین می‌خوانیم:

(۶)

ای هَومِ!

کدامین کس، دیگر باره در میان مردمان جهان استومند، از تو نوشابه برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟

(۷)

آنگاه هَومِ اَشَوَن دور دارنده مرگ، مرا پاسخ گفت:

دومین بار در میان مردمان جهان استومند، «آتبین» از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد:

«فریدون» از خاندان توانا...

(۸)

... آن که «اژی دهاک» را فرو کوفت؛ [ اژی دهاک ] سه پوزه سه کله شش چشم را، آن دارنده هزار [ گونه ] چالاکی را،

آن دیو بسیار زورمند دروج را، آن دروند آسیب رسان جهان را، آن زورمندترین دروجی را که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید.

همچنین داستان خواستار شدن فریدون از اهورامزدا پیروزی بر ضحاک را، در آبان یشت، کردهٔ ۸ چنین می‌خوانیم:

(۳۳)

فریدون پسر آتبین از خاندان توانا، در سرزمین چهار گوشه­ی وَرِنَ، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...

(۳۴)

و از وی خواستار شد:

ای اَرِدویسوَر اَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین!

مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر «اَژی­دهاک» - [ اژی­دهاکِ ] سه پوزه­ی سه کله­ی شش چشم، آن دارنده­ی هزار [ گونه ] چالاکی، آن دیو بسیار آرزومندِ دروج، آن دُروَند ِ آسیب رسانِ جهان و آن زورمندترین دروجی که اَهریمن برای تباه کردن جهانِ اَشَه، به پتیارگی در جهان اَستومَند بیافرید - پیروز شوم و هر دو همسرش «سَنگهَوک» و «اَرنَوَک» را - که برازنده­ی نگاهداری خاندان و شایسته­ی زایش و افزایش دودمانند - از وی بِرُبایم.

(۳۵)

اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به‌ایین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید.

ولی پس از چیرگی فریدون بر ضحاک، اهورمزدا فریدون را از کشتن ضحاک بازداشت و گفت: «اگر تو ضحاک را بکشی زمین از باشندگان موذی و زیان آور پر خواهد شد.» پس فریدون ضحاک را به بند کشید و در غاری به چکاد دماوند بیاویخت.

درپایان زمان، ضحاک زنجیر خود را خواهد گسست و یک سوم از مردم و ستوران را نابود خواهد کرد. آن گاه اهورامزدا گرشاسب را از زابلستان برمی‌انگیزد تا آن نابکار را از میان بردارد. گمان می‌رود که داستان این نجات از خاطره هجوم تازیان که پیش از به پادشاهی رسیدن مادها و هخامنشیان بارها به ایران حمله آوردند سرچشمه گرفته باشد. به گمانی دیگر، ممکن است این افسانه منشاء طبیعی داشته باشد، زیرا در روزگاران گذشته کوه البرز آتش فشانی فعال بود که هرچند یک بار به خروش درمی‌آمد و رودهای گدازه از آن بسان مارهایی دهشتناک و آتشین سرازیر می‌شدند. داستان به بند کشیده شدن ضحاک در البرز بلخ شاید هم‌زمان با فروکش کردن آتش فشانی‌های البرز پیدا شده باشد. همچنان که هراس همیشگی از بند گسستن دوباره ضحاک نیز نشانی از نگرانی پیرامون فعالیت دوباره این آتش فشان دارد.

سبب آنکه فریدون ضحاک را نمی‌کشد در سودکار نسک چنین آمده‌است که چون فریدون چند بار کوشش به کشتن او می‌کند و زهاک از پای در نمی‌آید، سرانجام اهورامزدا به او پیام می‌دهد که زهاک نباید کشته شود زیرا با کشته شدن او هزاران جانور موذی مانند مار و عقرب و خزنده‌های زهرآگین از بدنش در جهان پراکنده خواهند شد. پس بهتر آنکه فریدون او را در کوهی به بند کشد.
ضحاک در نوشته‌های پهلوی

در نوشته‌های پهلوی چون بُن دهش ۶ -۳۱ او را گاه دهاک و گاه اژی دهاک می‌خوانند و تا آن جا پیش می‌رود که تا چهارده پشت او را بر می‌شمارد و سرانجام او را به اهریمن می‌رساند.

در نوشته‌های پهلوی، ضحاک با پاژنام (صفت) بیور اسب برابر با دارندهٔ هزار اسب (اسبان بسیار) نیز آمده‌است.

چگونگی برخاستن ضحاک در پایان زمان و نبرد او با گرشاسپ در اوستا نیامده‌است. برای آگاهی از چگونگی این نبرد و سرنوشت ضحاک باید به زند وهومن یسن نگاه کنیم. در آن جا چنین می‌خوانیم:

در هزارهٔ هوشیدر ماه (دومین هزاره از سه هزارهٔ نجات بخشی جهان در جهان بینی زرتشتی) مردم در پزشکی چنان ماهر باشند و دارو و درمان چنان به کار آورند و برند که جز به مرگ دادستانی (مرگ مقدّر) نمیرند، اگر چه به شمشیر و کارد بزنند و کشند... پس بی‌دینی، از روی کین برخیزد و به بالای آن کوه دماوند به سوی بیور اسب (ضحاک) رود و گوید: اکنون نُه هزار سال است، فریدون زنده نیست، چرا تو این بند نگسلی و بر نخیزی که این جهان پر از مردم است... اژدها از بیم فریدون نخست آن بند را نگسلد تا آن که آن بد کار آن بند را وچوب را از بُن بگسلد. پس زورِ دهاک افزوده شود، بند را از بُن بگسلد، به تازش ایستد (یورش آغاز کند)، همان جا آن بد کار را ببلعد و گناه را کردن را در جهان رواج دهد و بی شمار گناهِ گران کند. یک سوم از مردم و گاو و گوسپند و آفریدگان دیگر اهورامزدا را ببلعد و آب و اتش و گیاه را تباه کند.

پس آب و آتش و گیاه پیش اورمزد خدای به گِله ایستند و بنالند که فریدون را باز زنده کن تا اژدها را بکشد، چه اگر تو ای اورمزد این نکنی ما در جهان نتوانیم بود. آتش گوید روشنی ندهم، و آب گوید که روان نشوم، و پس من دادار اورمزد به سروش و ایزد نریو سنگ گویم که: تن گرشاسپ سام را بجنبانند تا برخیزد. پس سروش و ایزد نریو سنگ به سوی گرشاسپ روند، سه بار بانگ کنند، بار چهارم سام با پیروزگری برخیزد، به نبرد اژدها رودو او (اژدها) سخن گرشاسپ نشنود، و گرشاسپ گُرز پیروزگر بر سر اژدها بکوبد و او را بزند و بکشد. پس رنج و پتیاره از این جهان برود تا هزاره را به پایان رسانم. پس سوشیانس آفرینش را دوباره پاک بسازد و رستاخیز و تنِ پسین باشد.

بر پایهٔ روایات کُهن پهلوی، پهلوانی که می‌تواند ضحاک را یکسره از بین ببرد، گرشاسب، پهلوان افسانه‌ای ایران است که در هزارهٔ چهارم، ضحاک را که بند گسسته و جهان را برآشفته‌است از پای در خواهد انداخت:

«در آن هزاره، ضحاک از بند برهد؛ و فرمانروایی بر دیوان و مردمان را فراز گیرد. چنین گوید که: «هر که آب و آتش و گیاه را نیازارد، پس بیاورید؛ تا او را بجویم.» و آتش و آب و گیاه از بدی که مردمان بر آنان کنند، پیش هرمزد شکوه کنند؛ و گویند که: «فریدون را برخیزان تا ضحاک را بکشد؛ چه اگر جز این باشد، به زمین نباشیم.» پس هرمزد با امشاسپندان به نزدیک روان فریدون رود. بدو گوید که: «برخیز و ضحاک را بکش!» روان فریدون گوید که: «من کشتن نتوانم. نزد روان سامان گرشاسب روید.» پس هرمزد با امشاسپندان به نزدیک روان سامان رود؛ سامان گرشاسب را برخیزاند؛ و او ضحاک را بکشد.» (روایت پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران، ۱۳۶۷، ص ۶۰)
ضحاک در شاهنامه فردوسی
چکیدهٔ گزارش شاهنامه

دوران ضحاک هزارسال بود. رفته رفته خردمندی و راستی نهان گشت و خرافات و گزند آشکارا. شهرناز و ارنواز (دختران جمشید) را به نزد ضحاک بردند. در آن زمان هرشب دو مرد را می‌گرفتند و از مغز سرآنان خوارک برای ماران ضحاک فراهم می‌آوردند. روزی دو تن بنامهای ارمایل و گرمایل چاره اندیشیدند تا به آشپزخانه ضحاک راه یابند تا روزی یک نفر که خونشان را می‌ریزند، رها سازند. چون دژخیمان دو مرد جوان را برای کشتن آورده وبرزمین افکندند، یکی را کشتند ومغزش را با مغزسرگوسفند آمیخته و به دیگری گفتند که در کوه و بیابان پنهان شود. بدین سان هرماه سی جوان را آزاد می‌ساختند و چندین بُز و میش بدیشان دادند تا راه دشتها را پیش گیرند. به گزارش شاهنامه اکنون کُردان از آن نژادند.
داستان ضحاک با پدرش

ضحاک فرزند امیری نیک سرشت و دادگر به نام مرداس بود. اهریمن که در جهان جز فتنه و آشوب کاری نداشت کمر به گمراه کردن ضحاک جوان بست. پس خود را به شکل مردی نیک خواه و آراسته درآورد و نزد ضحاک رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز و فریبنده گفت. ضحاک فریفته او شد. آنگاه اهریمن گفت: «ای ضحاک، می‌خواهم رازی با تو درمیان بگذارم. اما باید سوگند بخوری که این راز را با کسی نگویی.» ضحاک سوگند خورد.

اهریمن چون بی بیم (مطمئن) شد گفت: «چرا باید تا چون تو جوانی هست پدر پیرت پادشاهی کند؟ چرا سستی می‌کنی؟ پدرت را از میان بردار و خود پادشاه شو. همه کاخ و گنج و سپاه از آن تو خواهد شد.» ضحاک که جوانی تهی مغز بود دلش از راه به در رفت و در کشتن پدر با اهریمن یار شد. اما نمی‌دانست چگونه پدر را نابود کند. اهریمن گفت: «اندوهگین مباش چاره این کار با من است.» مرداس باغی دلکش داشت. هر روز بامداد از خواب برمی‌خواست و پیش از دمیدن آفتاب در آن به نیایش می‌پرداخت. اهریمن بر سر راه او چاهی کند و روی آن را با شاخ و برگ پوشانید. روز دیگر مرداس نگون‌بخت که برای نیایش می‌رفت در چاه افتاد و کشته شد و ضحاک ناسپاس بر تخت شاهی نشست.
فریب اهریمن

چون ضحاک پادشاه شد، اهریمن خود را به صورت جوانی خردمند و سخنگو آراست و نزد ضحاک رفت و گفت: «من مردی هنرمندم و هنرم ساختن خورش‌ها و غذاهای شاهانه‌است.»

ضحاک ساختن غذا و آراستن سفره را به او واگذاشت. اهریمن سفره بسیار رنگینی با خورشهای گوناگون و گوارا از پرندگان و چهارپایان، آماده کرد. ضحاک خشنود شد. روز دیگرسفره رنگین تری فراهم کرد و همچنین هر روز غذای بهتری می‌ساخت.

روز چهارم ضحاک شکم پرور چنان شاد شد که رو به جوان کرد و گفت: «هر چه آرزو داری از من بخواه.» اهریمن که جویای این زمان بود گفت: «شاها، دل من از مهر تو لبریز است و جز شادی تو چیزی نمی‌خواهم. تنها یک آرزو دارم و آن اینکه اجازه دهی دو کتف تو را از راه بندگی ببوسم.» ضحاک اجازه داد. اهریمن لب بر دو کتف شاه نهاد و ناگاه از روی زمین ناپدید شد.
روییدن مار بر دوش ضحاک

بر جای بوسهٔ لبان اهریمن، بر دو کتف ضحاک دو مار سیاه روئید. مارها را از بن بریدند، اما به جای آنها بی درنگ دو مار دیگر روئید. ضحاک پریشان شد و در پی چاره افتاد. پزشکان هر چه کوشیدند سودمند نیفتاد

وقتی همه پزشکان درماندند اهریمن خود را به شکل پزشکی ماهر درآورد و نزد ضحاک رفت و گفت: «بریدن ماران سودی ندارد. داروی این درد مغز سر انسان است. برای آنکه ماران آرام باشند و گزندی نرسانند چاره آنست که هر روز دو تن را بکشند و از مغز سر آنها برای ماران خورش بسازند. شاید از این راه سرانجام، ماران بمیرند.»

اهریمن که با آدمیان و آسودگی آنان دشمن بود، می‌خواست از این راه همه مردم را به کشتن دهد و تخمهٔ آدمیان را براندازد.
گرفتار شدن جمشید
ضحاک، امر کرد تا جمشید را به دو نیم کنند.

در همین روزگار بود که جمشید را خود بینی فرا گرفت و فره ایزدی از او دور شد. ضحاک زمان را دریافت و به ایران تاخت. بسیاری از ایرانیان که در جستجو ی پادشاهی نو بودند به او روی آوردند و بی خبر از بیداد و ستمگری ضحاک او را بر خود پادشاه کردند.

ضحاک سپاهی فراوانی آماده کرد و به دستگیری جمشید فرستاد. جمشید تا صد سال خود را از دیده‌ها نهان می‌داشت. اما سر انجام در کنار دریای چین بدام افتاد. ضحاک فرمان داد تا او را با ارّه به دو نیم کردند و خود تخت و تاج و گنج و کاخ او را به دست گرفت. جمشید سراسر هفتصد سال زیست و هرچند به فره وشکوه او پادشاهی نبود سر انجام به تیره بختی از جهان رفت.

جمشید دو دختر خوب رو داشت: یکی شهر نواز و دیگری ارنواز. این دو نیز در دست ضحاک ستمگر اسیر شدند و از ترس به فرمان او در آمدند. ضحاک هر دو را به کاخ خود برد و آنان را به همراهی دو تن دیگر (ارمایل و گرمایل) به پرستاری و خورشگری ماران گماشت.

گماشتگان ضحاک هر روز دو تن را به ستم می‌گرفتند و به آشپزخانه می‌آوردند تا مغزشان را خوراک ماران کنند. اما شهر نواز و ارنواز و آن دو تن که نیک دل بودند و تاب این ستمگری را نداشتند هر روز یکی از آنان را آزاد می‌کردند و روانه کوه و دشت می‌نمودند و به جای مغز او از مغز سر گوسفند خورش می‌ساختند.

نام دختران جمشید در اوستا:

ارنواز در اوستا با نام‌های اَرِنَواچی و اَرِنَواچ آمده‌است. در پی‌نوشت نام ارنواز در فرهنگ واژه‌های اوستا آمده‌است:

ارنواز (ارنواجی) به برگردان پروفسور کانگا نام یکی از خواهران جمشید شاه است. بنا بر شاهنامهٔ فردوسی ارنواز نام یکی از دختران جمشید است که هنگامیه که ضحاک به جمشید شاه پیروز شد او و خواهرش شهرناز، هر دو به دست ضحاک افتادند و سرانجام به دست فریدون از بند ضحاک رهایی یافتند.

از نام شهرناز در فرهنگ واژه‌های اوستا چیزی یافت نشد.
خواب دیدن ضحاک

ضحاک سالیان دراز به ستم و بی داد پادشاهی کرد و گروه بسیاری از مردم بی گناه را برای خوراک ماران به کشتن داد. کینه او در دلها نشست و خشم مردم بالا گرفت. یک شب که ضحاک در کاخ شاهی خفته بود در خواب دید که ناگهان سه مرد جنگی پیدا شدند و بسوی اوروی آوردند. از آن میان آنکه کوچک‌تر بود و پهلوانی دلاور بود بر وی تاخت و گرز گران خود را بر سر او کوفت. آن گاه دست و پای او را با بند چرمی بست و کشان کشان به‌طرف کوه دماوند کشید، در حالی که گروه بسیاری از مردم در پی او روان بودند.

ضحاک به خود پیچید و ناگهان از خواب بیدار شد و چنان فریادی برآورد که ستونهای کاخ به لرزه افتادند. ارنواز دختر جمشید که در کنار او بود حیرت کرد و سبب این آشفتگی را جویا شد. چون دانست ضحاک چنین خوابی دیده‌است گفت باید خردمندان و دانشوران را از هر گوشه‌ای بخوانی و از آنها بخواهی تا خواب تو را بگزارند (تعبیر کنند).

ضحاک چنین کرد و خردمندان و خواب‌گزاران را به بارگاه خواست و خواب خود را باز گفت. همه خاموش ماندند جز یک تن که بی‌باک‌تر بود. وی گفت: «شاها، گزارش خواب تو این است که روزگارت به پایان رسیده و دیگری به جای تو بر تخت شاهی خواهد نشست. فریدون نامی در جستجوی تاج و تخت شاهی بر می‌آید و تورا با گرز گران از پای در می‌آورد و در بند می‌کشد.» از شنیدن این سخنان ضحاک مدهوش شد. چون به خود آمد در فکر چاره افتاد. اندیشید که دشمن او فریدون است. پس دستور داد تا سراسر کشور را بجویند و فریدون را بیابند و به دست او بسپارند. دیگر خواب و آرام نداشت.
زادن فریدون

از ایرانیان آزادمردی بود به نام آبتین که نژادش به شاهان قدیم ایران و تهمورث دیو بند می‌رسید. زن وی فرانک نام داشت. از این دو فرزندی نیک چهره و خجسته زاده شد. او را فریدون نام نهادند. فریدون چون خورشید تابنده بود و فره و شکوه جمشیدی داشت.

آبتین بر جان خود ترسان بود و از بیم ضحاک گریزان. سر انجام روزی گماشتگان ضحاک که برای مارهای شانه‌های وی در پی خوراک می‌گشتند به آبتین بر خوردند. او را به بند کشیدند و به دژخیمان سپردند.

فرانک، مادر فریدون، بی شوهر ماند و وقتی دانست ضحاک در خواب دیده که شکستش به دست فریدون است بیمناک شد. فریدون را که کودکی خردسال بود برداشت و به چمن زاری برد که چراگاه گاوی نامور به نام بُر مایه بود. از نگهبان مرغزار بزاری در خواست کرد که فریدون را چون فرزندی خود بپذیرد و به شیر برمایه بپرورد تا از ستم ضحاک دور بماند.
خبر یافتن ضحاک

نگهبان مرغزار پذیرفت و سه سال فریدون را نزد خود نگاه داشت و به شیر گاو پرورد. اما ضحاک دست از جستجو بر نداشت و سر انجام دانست که فریدون را برمایه در مرغزار می‌پرورد. گماشتگان خود را به دستگیری فریدون فرستاد. فرانک آگاه شد و دوان دوان به مرغزار آمد و فریدون را برداشت و از بیم ضحاک رو به دشت گذاشت و به جانب کوه البرز روان شد. در البرز کوه فرانک فریدون را به پارسائی که در آنجا خانه داشت و از کار دنیا دور بود سپرد و گفت «ای نیکمرد، پدر این کودک فدای ماران ضحاک شد؛ ولی فریدون روزی سرور و پیشوای مردمان خواهدشد و کین کشتگان را از ضحاک ستمگر باز خواهد گرفت. تو فریدون را چون پدر باش و او را چون فرزند خود بپرور.» مرد پارسا پذیرفت وبه پرورش فریدون کمر بست.
آگاه شدن فریدون ازپشت (نسب) خود

سالی چند گذشت و فریدون بزرگ شد. جوانی بلند بالا و زورمند و دلاورشد. اما نمی‌دانست فرزند کیست. چون شانزده ساله شد از کوه به دشت آمد و نزد مادر خود رفت و از او خواست تا بگوید پدرش کیست و از کدام نژاد است.

آنگاه فرانک راز پنهان را آشکار کرد و گفت «ای فرند دلیر، پدر تو آزادمردی از ایرانیان بود. نژاد کیانی داشت و نسبتش به پشت تهمورث دیوبند پادشاه نامدار می‌رسید. مردی خردمند و نیک سرشت و بی آزار بود. ضحاک ستمگر او را به دژخیمان سپرد تا از مغزش برای ماران خورش ساختند. من بی شوهر شدم و تو بی پدر ماندی. آنگاه ضحاک خوابی دید و اختر شناسان و خواب گزاران گفتند که فریدون نامی از ایرانیان به جنگ وی بر خواهد خاست و او را به گرز گران خواهد کوفت. ضحاک در جستجوی تو افتاد. من از بیم تو را به نگهبان مرغزاری سپردم تا تورا پیش گاو گرانمایه‌ای که داشت بپرورد. به ضحاک آگاهی رسید. ضحاک گاو را کشت و خانه ما را ویران کرد. ناچار از خانه بریدم و تو را از ترس مار دوش ستمگر به البرز کوه پناه دادم.»
خشم فریدون

فریدون چون داستان را شنید خونش به جوش آمد و دلش پر درد شد و آتش کین در درونش زبانه کشید. رو به مادر کرد و گفت: «مادر، اکنون که این ضحاک ستمگر روزگار ما را تباه کرده و این همه از ایرانیان را به خاک و خون کشیده من نیز روزگارش را تباه خواهم ساخت. دست به شمشیر خواهم برد و کاخ وایوان او را با خاک یکسان خواهم کرد.»

فرانک گفت: «فرزند دلاورم، این سخن از روی دانایی نیست. تو نمی‌توانی با جهانی در افتی. ضحاک ستمگر زورمند است و سپاه فراوان دارد. هر زمان که بخواهد از هر کشور صد هزار مرد جنگی آماده کارزار به خدمتش می‌آیند. جوانی مکن و روی از پند مادر مپیچ و تا راه و چاره کار را نیافته‌ای دست به شمشیرمبر.»
بیم ضحاک و گرفتن گواهی بر دادگری خویش

از آن سوی ضحاک از اندیشه فریدون پیوسته نگران و ترسان بود و گاه به گاه از وحشت نام فریدون را بر زبان می‌راند. می‌دانست که فریدون زنده‌است و به خون او تشنه.

روزی ضحاک فرمان داد تا بارگاه را آراستند. خود بر تخت عاج نشست و تاج فیروز ه بر سر گذاشت و دستور داد تا موبدان شهر را بخوانند. آنگاه روی به آنان کرد و گفت: «شما آگاهید که من دشمنی بزرگ دارم که گرچه جوان است اما دلیر و نام جوست و در پی برانداختن تاج و تخت من است. جانم ازاندیشه این دشمن همیشه در بیم است. باید چاره‌ای جست: باید گواهی نوشت که من پادشاهی دادگر و بخشنده‌ام و جز راستی و نیکی نورزیده‌ام تا دشمن بد خواه بهانه کین جوئی نداشته باشد. باید همه بزرگان و نامداران این نامه را گواهی کنند.» ضحاک ستمگر و تندخو بود. از ترس خشمش همه بر دادگری ونیکی و بخشندگی ضحاک ستمگر گواهی نوشتند.
داستان کاوه

ضحاک چنان از فریدون به ترس و بیم افتاده بود که روزی بزرگان و نامداران را انجمن کرد تا بر دادگری و بخشندگی او گواهی بنویسند و آن را مُهر کنند - همهٔ بزرگان موبدان از ترس جانشان با ضحاک هم داستان شدند و بر دادگری او گواهی کردند. در همین هنگام بانگی از بیرون به گوش ضحاک رسید که فریاد می‌کرد - فرمان داد تا کسی را که فریاد می‌کند به نزدش ببرند - او کسی نبود جز کاوهٔ آهنگر.

کاوه فریاد زد که فرزندان من همه برای ساختن خورش مارانت کشته شدند و هم اکنون آخرین فرزندم را نیز می‌خواهند بکشند - ضحاک فرمان می‌دهد تا فرزند او را آزاد کنند و از کاوه می‌خواهد تا او نیز آن گواهی را مُهر کند. کاوه نامه را پاره کرده و به زیر پا می‌اندازد و بیرون می‌رود. سران از این کار کاوه به خشم می‌آیند و از ضحاک می‌پرسند چرا کاوه را زینهار دادی؟ او پاسخ می‌دهد که نمی‌دانم چرا پنداشتم میان من و او کوهی از آهن است و دست من بر کاوه کوتاه.
درفش کاویانی و چرایی نام آن

کاوه وقتی از بارگاه ضحاک بیرون می‌آید چرم آهنگریش را بر سر نیزه‌ای می‌زند و مردم را گرد خود گروه می‌کند و به سوی فریدون می‌رودند.

این در جهان نخستین بار بود که پرچم به دست گرفته شد تا دوستان از دشمنان شناخته شوند.

فریدون با دیدن سپاه کاوه شاد شد و آن پرچم را به گوهرهای گوناگون بیاراست و نامش را درفش کاویانی نهاد.

فریدون پس از تاج گذاری پیش مادر می‌رود و رخصت می‌گیرد تا به جنگ با ضحاک برود. فرانک برای او نیایش می‌کند و آرزوی کامیابی. فریدون به دو برادر بزرگ‌تر از خودش به نامهای کیانوش و پرمایه می‌گوید تا به یاری آهنگران رفته و گرزی مانند سر گاومیش بسازند. آن گرز را گرز گاو سر می‌نامند.
پایان کار ضحاک

فریدون در روز ششم ماه (ایرانیان به روز ششم ماه خرداد روز می‌گفتند) با سپاهیان به جنگ ضحاک رفت. به نزدیکی اروند رود که تازیان آن را دجله می‌خوانند می‌رسد.

فریدون از نگهبان رود خواست تا همهٔ سپاهیانش را با کشتی به آن سوی رود برساند؛ ولی نگهبان گفت فرمان پادشاه است که کسی بدون فرمان (مجوز) و مُهر شاه اجازه گذر از این رود را ندارد. فریدون از شنیدن این سخن خشمگین شد و بر اسب خویش (گلرنگ) نشست و بی باکانه به آب زد. سپاهیانش نیز به پیروی از او به آب زدند و تا آنجا داخل آب شدند که زین اسبان به درون آب رفته بود. چون به خشکی رسیدند به سوی دژ (قلعه) ضحاک در گنگ دژهوخت رفتند.

فریدون یک میل مانده دژ ضحاک را دید. دژ ضحاک چنان سربه آسمان می‌کشید که گویی می‌خواست ستاره از آسمان برباید. فریدون بی درنگ به یارانش می‌گوید که جنگ را آغاز کنند و خود با گرز گران در دست و سوار بر اسب تیزتک، چو زبانهٔ آتش از برابر دژبانان ضحاک جهید و به درون دژ رفت. فریدون، نشان ضحاک را که جز به نام پرودگار بود، به زیرکشید. با گرزگران سردمداران ضحاک را نابود کرد و برتخت نشست. فریدون را در تاریخ ادبیات پارسی به نام «افریدون» «افریدن» نیز شناخته‌اند. وگنج فریدونی یا گنج افریدون در تاریخ نیز مشهور بوده است که گویند زروسیم بسیار داشته وحتی خاقانی که شاعری مشهوربوده است درزندان قصیده‌ای سروده است که نیم بیت شعرش اشاره به گنج افریدون دارد. آنجا که می‌گوید: «گنج افریدون چه سود اندر دل شیدای من»
به بند کشیدن ضحاک در کوه دماوند توسط فریدون

فریدون هنگامی بر ضحاک ماردوش چیرگی پیدا می‌کند به ناگاه سروشی بر وی فرو آمده و او را از کشتن ضحاک اژدهافش باز می‌دارد و از فریدون می‌خواهد که او را در کوه به بند کشد. در کوه نیز، هنگامی که او قصد جان ضحاک می‌کند، سروش، دیگر بار، از وی می‌خواهد که ضحاک را به کوه دماوند برده و در آن جا به بند کشد. فرجام آنکه، ضحاک به دست فریدون کشته نمی‌شود، بلکه او را در شکافی بن‌ناپدید، با میخ‌های گران بر سنگ فرو می‌بندد.
ضحاک در نوشته‌های فارسی میانه

بر پایه‌گذارش نوشته‌های فارسی میانه، دماوند (دُمباوند) جایگاه به بند کشیده شدن ضحاک است.
معجم البلدان

یاقوت حموی در معجم البلدان پس از گزارشی کوتاه پیرامون شکوه و بزرگی و بلندی دماوند می‌نویسد که ضحاک مار دوش را فریدون یا به گفتهٔ خودش، افریدون ابن اثفیان الاصبهانی، در دماوند به بند کشیده‌ است. از آن جا که پذیرفتن باور مردم کوچه و بازار برای یاقوت دشوار می‌نماید، خود از کوه بالا می‌رود تا به چشم خویش آن را ببیند. او می‌نویسد که: من با زحمت و خطر جانی فراوان تا نیمهٔ آن کوه رسیدم و گمان نمی‌کنم تا آن روز کسی از من بالاتر رفته باشد. نگاه کردم، چشمه‌ای از سرب مذاب بود که پیرامون آن چشمه سرب‌ها خشکیده بودند و هنگامی که خورشید به آن‌ها می‌تابید چون آتش می‌درخشیدند. میان کوه غارها و گودال‌هایی بود که وزش بادها از سوی‌های گوناگون در آن‌ها تولید پژواک‌ها و آهنگ‌های گوناگون درفواصل معین می‌کرد. یک بار چون شیههٔ اسب به گوش می‌رسید، یک بار چون عرعر خر و گاهی چون بانگ بلند و رسای مردمان که به کلی نا مفهوم می‌نمود و اهالی محل آن را زبان مردم بدوی می‌دانستند. دودهایی را که به نفس ضحاک تعبیر می‌کنند، بخاری است که از آن چشمهٔ مذاب بر می‌خیزد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۳، ص۴۷۵)
مروج الذهب

مسعودی در مروج الذهب از به بند کشیده شدن ضحاک در کوه دماوند به دست فریدون و دود و دمه و برفچهٔ همیشگی بر چکاد (قلّه) دماوند و از رودی به رنگ زرد مانند زر که از پایینش جریان دارد سخن می‌گوید. (مسعودی، مروج الذهب، ص ۹۴-۱۹۳)
علی ابن زید

به گزارش علی ابن زید (؟):

از این کوه (دماوند) گوگرد خارج می‌شود که پارسیان معتقدند که آن زهر بیور اسب (ضحاک) است. آنان هفتاد سوراخ بر می‌شمرند که از آن بخار گوگرد متصاعد می‌شود. مردی اظهار می‌داشت که این دمه، نفس بیور اسب است. (بهار مختاریان، درآمدی بر ساختر اسطوره‌ای شاهنامه، بخش اسطورهٔ فریدون و ضحاک، ص۳۶۰-۳۷۰)
اخبار الطوال

به گزارش دینوری در اخبار الطوال:

... و او (نمرود = فریدون) تمام خویشاوندان ضحاک را در سرزمین بابل فرو گرفت و بر کشور و پادشاهی ضحاک پیروز شد و چون این خبر به ضحاک رسید به سوی نمرود آمد که نمرود بر او پیروز شد و با گرز آهنی ضربتی بر فرق ضحاک زد و او را زخمی ساخت. سپس او را استوار بست و در غاری در دماوند افکند و غار را مسدود ساخت. پادشاهی بر نمرود استوار و پایدار شد و نمرود همان کس است که ایرانیان او را فریدون خوانند. (اخبار الطوال، ابو حنیفه دینوری، ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی، ص ۳۰)
المسالک و الممالک

به گزارش اصطخری در المسالک و الممالک:

کی ضحاک در این کوه (دماوند) است و هر شب جادوان بر آورند. (المسالک و الممالک، اصطخری، به کوشش ایرج افشار، ص ۱۳۲)
تاریخ طبری

به گزارش محمد ابن جریر طبری در تاریخ طبری:

ضحاک را هفت سر بوده و هم اکنون در کوه دماوند در بند است، ارباب تواریخ و سیَر بر آنند که او بر تمام اقطار عالم دست یافته و ساحر و فاجر بود...

او در ادامه می‌نویسد:

... شنیده‌ام که ضحاک همان نمرود بابلی بوده و ابراهیم خلیل الرحمان در عهد او به دنیا آمده و او همان کسی است که آهنگ سوزانیدن وی کرد... فریدون در دماوند متولد شده و هنگامی سوی که وی غایب و به هندوستان رفته بوده... چون ضحاک از ماجرا آگاه شد سوی فریدون در حرکت آمد. لیکن خداوند نیروی او سلب کرد و دولتش زوال یافت. فریدون بر او حمله کرد و دست و بازوی او را ببست... پس از ان او را به کوه دماوند برد و به چاه افکند. (تاریخ طبری، ص ۳۹-۴۰)
تاریخ گردیزی

به گفته گردیزی در تاریخ گردیزی:

..... و افریدون ضحاک را بگرفت و از پوستش زهی بر گرفت و او را بدان ببست و به سوی کوه دماوند برد و و اندر راه فریدون را خواب برد. مر بنداد بن فیروز را فرمود تا ضحاک را نگه دارد که ابن بنداد معروف بود به دلیری و شیر مردی؛ و افریدون بخفت. ضحاک مر بنداد را گفت: اگر تو مرا رها کنی نیمی از پادشاهی تو را دهم. افریدون بشنید و بر خاست و بندهای دیگر بر وی نهاد... پس او را به کوه دماوند برد... (تاریخ گردیزی، ص ۳۶-۳۹)
تاریخ قم

به گزارش ابن اثیر در تاریخ قم ضحاک از بند فریدون بگریخت و:

افریدون در پی او برفت. او را یافت به موضعی که امروزه برابرقم است و معدن نمک است و در آن جا به قضای حاجت نشسته بود و غایط او نمک شده و معدن نمک گشت. (تاریخ قم، ص ۷۵)
آثار الباقیه

به گزارش ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه:

چون فریدون، ضحاک (بیوراسب) را از میان برد، گاوهای اثفیان (فریدون) را که ضحاک در موقعی که او را محاصره کرده بود و نمی‌گذاشت اثفیان به آن‌ها دست رسی داشته باشد را رها کرد و به خانه باز گردانید. (آثار الباقیه، ص ۳۴۶)

گزارش تاریخ طبری از این داستان به گونهٔ دیگری است:

فریدون پس از در بند کردن ضحاک بدو گفت:...... من تو را چون گاوی که در خانهٔ جدّم ذبح می‌شد می‌کشم. (تاریخ طبری، ص۴۱-۴۸)
تجارب الامم

این گزارش در تجارب الامم این گونه آمده‌است که فریدون در پاسخ بیوراسب که از او خواست: مرا به کین نیای خود، جم مکش؛ گفت:...... من تو را به خون خواهی گاو نری که در خانهٔ نیای من بود می‌کشم. (تجارب الامم، ص ۶۱)
دیگر نوشته‌های فارسی میانه که در آن‌ها گزارش‌های داستان ضحاک آمده‌است

التنبیه والاشراف (مسعودی، ترجمه ابولقاسم پاینده، ص ۸۲)، تاریخ ثعالبی (ترجمهٔ محمد فضایلی، پارهٔ نخست، ص ۲۷-۳۵)، آفرینش و تاریخ (مطهر ابن طاهر مقدسی، ترجمهٔ محمد رضا شفیعی کدکنی، ج۳- ص ۱۲۲-۱۲۳)، فارسنامه ابن بلخی (به اهتمام گای لسترنج و رینولد نیکلسون، ص۳۶-۳۷)، زین الاخبار گردیزی (زین الاخبار، ص۳۶-۳۹)، مجمل التواریخ و القصص (به تصحیح ملک الشعرا بهار، ص ۲۶-۲۷)، تاریخ کامل ابن اثیر (ترجمهٔ سید حسن روحانی، ص ۸۱-۸۲)، تاریخ طبرستان (محمد ابن اسفندیار کاتب، به تصحیح عباس اقبال، ص ۵۷-۵۸)، تاریخ گزیده (حمد الله مستوفی، به اهتمام عبد الحسین نوایی، ص۸۳-۸۴)، تاریخ قم (حسن ابن محمد حسن قمی، ترجمهٔ عبد الملک قمی، به تصحیح جلال الدین تهرانی) و روضة الصفا (میر خواند، ج۱، ص ۵۳۰-۵۴۳).
در این نوشته‌ها نیز به کشته شدن ضحاک به دست فریدون اشاره رفته است

تاریخ بلعمی (به تصحیح ملک الشعرا بهار و پروین گنابادی، ص ۱۴۶-۱۴۷)، تجارب الامم (ابو علی مسکویه رازی، ترجمه ابولقاسم امامی، ص۵۹)، آثار الباقیه (ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر دانا سرشت، ص۳۳۹)، طبقات ناصری (قاضی منهاج سراج، به تصحیح عبد الحی حبیبی، کابل۱۳۴۲، ج۱، ص ۱۳۷) و تاریخ بناکتی (به تصحیح جعفر شعار، ص۲۹-۱۰) اشاره شده‌است.