اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

زمین

زمین سومین سیارهٔ سامانهٔ خورشیدی است که در فاصلهٔ ۱۵۰ میلیون کیلومتری از ستارهٔ خورشید قرار دارد. از نظر واژه شناسی ایرانی، زم یکی از فرشتگان دین زرتشت بوده است که با پسوند «ین» زمین و با پسوند «ان» زمان را در زبان پارسی بوجود آورده است.[۲۰] این سیاره چگال ترین و از نظر بزرگی پنجمین سیاره از هشت سیارهٔ سامانهٔ خورشیدی است. همچنین در میان چهار سیارهٔ سنگی گردان به دور خورشید (تیر، ناهید، زمین و مریخ) زمین بزرگترین آن‌ها است. گاهی از آن با نام‌های جهان و سیارهٔ آبی نیز یاد می‌شود.[۲۱] نام لاتین آن Terra است.[یادداشت ۷] در سامانهٔ خورشیدی، فاصلهٔ زمین تا خورشید بین فاصلهٔ زهره (یا ناهید) تا خورشید و فاصلهٔ مریخ (یا بهرام) تا خورشید است. زمین جزو سیارات داخلی سامانهٔ خورشیدی به‌شمار می‌آید.

نزدیک به ۴٫۵۴ میلیارد سال (به صورت دقیق تر ۰٫۰۰۰۶ ± ۴٫۵۶۷۲ میلیارد سال)[۲۲] از پیدایش زمین می‌گذرد؛ و زندگی بر روی سطح آن در طول یک میلیارد سال پدیدار گشته‌است. هم اکنون زمین خانهٔ میلیون‌ها گونه از جانداران است که انسان یکی از آن‌ها است.[۲۳] زیست‌کرهٔ زمین با گذر زمان جو زمین و دیگر شرایط فیزیکی و شیمیایی این سیاره را دچار دگرگونی‌های شگرفی کرده‌است و محیطی را فراهم کرده‌است تا اندامگان زنده بتوانند به رشد و زیست‌زایی بپردازند. همچنین در اثر این دگرگونی‌ها لایهٔ اوزون به دور این سیاره تشکیل شده‌است، لایه‌ای که با کمک میدان مغناطیسی زمین مانع از ورود پرتوهای آسیب رسان خورشید می‌شود و به این ترتیب اجازه می‌دهد در زمین زندگی ادامه یابد.[۲۴] ویژگی‌های فیزیکی، پیشینهٔ زمین‌شناسی و گردش زمین باعث شده‌اند تا زندگی در این دوره‌ها در آن پابرجا بماند و انتظار آن می‌رود که برای ۵۰۰ میلیون تا ۲٫۳ میلیارد سال دیگر نیز زندگی همچنان ادامه داشته باشد.[۲۵][۲۶][۲۷]

پوستهٔ زمین به چندین لایهٔ سخت یا زمین‌ساخت بشقابی تقسیم شده‌است، این لایه‌ها در گذر میلیون‌ها سال در زمین جابجا می‌شوند. نزدیک به ۷۱٪ از سطح زمین با آب شور اقیانوس‌ها پوشیده شده‌است و باقی‌ماندهٔ آن را قاره‌ها و جزیره‌ها تشکیل می‌دهند که خود آن‌ها نیز تعداد زیادی دریاچه و دیگر سرچشمه‌های آبی را در خود جای داده‌اند. بیشتر سطح قطب‌های زمین از یخ یا دریای یخ زده پوشیده شده‌است. ساختار درونی زمین پویا است و لایه‌های آن عبارتند از لایهٔ ضخیم گوشتهٔ جامد، یک لایه، هستهٔ بیرونی که مایع است و میدان مغتاطیسی را تولید می‌کند و یک لایه، هستهٔ درونی که آهنی و جامد است.

زمین همواره با دیگر جرم‌های آسمانی بویژه خورشید و ماه در اندرکنش است. هم اکنون زمین با سرعتی ۳۶۶٫۲۶ برابر سرعتی که به دور خودش می‌گردد، به گرد خورشید می‌گردد که این برابر با ۳۶۵٫۲۶ روز خورشیدی یا یک سال نجومی است.[یادداشت ۸] محور گردش زمین نسبت به خط عمود بر صفحهٔ گردش آن ۲۳٫۴ درجه انحراف دارد. این انحراف باعث ایجاد تغییرات فصلی با دورهٔ گردشی برابر با یک سال اعتدالی یا ۳۶۵٫۲۴ روز می‌شود.[۲۸] تنها ماه طبیعی شناخته شده برای زمین، کرهٔ ماه است که از نزدیک به ۴٫۵۳ میلیارد سال پیش گردش خود به دور زمین را آغاز کرده‌است. ماه باعث ایجاد کشند در آب اقیانوس‌ها، پایدار شدن زاویهٔ انحراف محور زمین و کم‌کم آهسته تر شدن سرعت گردش زمین شده‌است. در آخرین بمباران شهابی تقریباً میان ۳٫۸ و ۴٫۱ میلیارد سال پیش، چندین سیارک و شهاب سنگ با زمین برخورد کرد و دگرگونی‌های درخور توجهی در سطح زمین ایجاد کرد.

جو زمین ترکیبی است از نیتروژن (نزدیک به هشتاد درصد)، اکسیژن (نزدیک به بیست درصد) و چندین گاز دیگر.

بلندترین نقطه بر روی خشکی‌های زمین کوه اورست نام دارد که نزدیک به ۹ کیلومتر از سطح دریا بالاتر است. ژرف‌ترین قسمت دریاها نیز در نزدیکی جزایر فیلیپین در اقیانوس آرام قرار دارد. عمق این ناحیه حدود ۱۱ کیلومتر پایین‌تر از سطح دریا است و به آن درازگودال ماریانا گفته می‌شود.

محدودهٔ دمای هوا بر روی کره زمین میان ۸۹٫۲ (قطب جنوب) درجه زیر صفر تا ۷۰٫۷ (کویر لوت، ایران)[۱][۲]درجه بالای صفر قرار دارد. محیط استوای زمین ۴۰٬۰۷۵۱۶ کیلومتر و وزن زمین ۱۰۲۴×۵۹۷۳۵ کیلوگرم (هشتاد برابر وزن ماه) است. فاصله کره زمین تا کره ماه ۳۴۰ هزار کیلومتر می‌باشد.[۲۹]

انسان‌ها نیازهایشان را از منابع کانی‌ها و محصول‌هایی که از زیست‌کره بدست می‌آید، تامین می‌کنند.[۳۰] نزدیک به ۲۰۰ کشور مستقل در جهان وجود دارد که انسان‌ها در این کشورها پخش شده‌اند و از راه دیپلماسی، سفر، تجارت و فعالیت‌های نظامی با هم در اندر کنش قرار می‌گیرند. فرهنگ و دانش انسان‌ها با گذر زمان بسیار پیشرفت و تغییر کرده‌است. انسان‌ها زمانی به نظریه صاف بودن زمین و بعد نظریهٔ مرکز بودن زمین در جهان معتقد بودند. از دیدگاه‌های امروزی به زمین، می‌توان به دیدگاه فرضیهٔ گایا اشاره کرد.

۲۲ آوریل نیز به عنوان روز جهانی زمین نامگزاری شده اشت.

انواع  ذخایر معدنی  فلزی  و  غیرفلزی  از  دیگر  ویژگی‌های  بخش  بیرونی  پوسته  زمین  است.[۳۱]

کره زمین دارای چگالی بیشتری نسبت به دیگر سیاره‌های منظومه خورشیدی است.[۳۲]

محتویات

    ۱ گاه‌شناسی
        ۱.۱ فرگشت زندگی
        ۱.۲ آینده
    ۲ ساختار و سازهٔ زمین
        ۲.۱ شکل
        ۲.۲ ساختار شیمیایی
        ۲.۳ ساختار درونی
        ۲.۴ گرما
        ۲.۵ صفحه‌های زمین‌ساخت
        ۲.۶ سطح
        ۲.۷ آب‌کُره یا هیدروسفر
        ۲.۸ هوا کُره
            ۲.۸.۱ آب و هوا
            ۲.۸.۲ هواکُرهٔ بالایی
            ۲.۸.۳ گرم شدن زمین
        ۲.۹ میدان مغناطیسی
    ۳ حرکات چندگانه زمین
        ۳.۱ حرکت انتقالی زمین به دور خورشید
        ۳.۲ حرکت وضعی
        ۳.۳ حرکت رقص محور
        ۳.۴ سرعت حرکت محوری زمین به دور خود
        ۳.۵ چرخش زمین به دور خودش
    ۴ زیست‌پذیری
        ۴.۱ زیست‌کُره
    ۵ جغرافیای انسانی
    ۶ دیدگاه عمومی به زمین
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ یادداشت
    ۹ منابع

گاه‌شناسی
پرونده:TectonicReconstructionGlobal2.gif
پویانمایی جابجایی قاره‌ها از دوران کامبرین تا امروز، نزدیک به ۵۴۲ میلیون سال پیش.
پویانمایی شکسته شدن پانجه‌آ.

دانشمندان برآورد کرده‌اند که نخستین بار ماده در ۴٫۵۶۷۲ ± ۰٫۰۰۰۶ میلیارد سال پیش در سامانهٔ خورشیدی تشکیل شد و در ۴٫۵۴ میلیارد سال پیش (با ۱٪ خطا)[۲۲] زمین و دیگر سیاره‌های سامانه خورشیدی از ابر خورشیدی پدید آمدند. سحابی خورشیدی یا solar nebula ابری است صفحه‌ای شکل ساخته شده از گاز و غبار که پس از تشکیل خورشید برجای مانده‌است.[۳۳]

زمین پس از تشکیل در یک دورهٔ ۱۰ تا ۲۰ میلیون ساله، یکپارچگی خود را بدست می‌آورد و به کمال می‌رسد.[۳۴] این سیاره در آغاز به صورت مواد ذوب شده بود و کم‌کم با گذر زمان گرمای خود را از دست داد و یک پوستهٔ جامد جایگزین مواد مذاب آن شد. کمی پس از آن در ۴٫۵۳ میلیارد پیش ماه نیز بوجود آمد.[۳۵]

آخرین فرضیه‌ای که دربارهٔ چگونگی تشکیل ماه بیان شده[۳۶] و مورد پذیرش بیشتر دانشمندان قرار گرفته، فرضیهٔ برخورد بزرگ است. این فرضیه می‌گوید که جسمی (گاهی به آن تئا می‌گویند) به بزرگی بهرام و با جرمی برابر با ۱۰٪ جرم زمین،[۳۷] با زمین برخورد کرد.[۳۸] پس از برخورد بخشی از جرم آن در زمین باقی‌ماند و بخشی از جرم آن‌ها جدا شد و به فضا رفت. مجموعهٔ جرم‌های پرتاب شده یکی شد و در نهایت کرهٔ ماه بوجود آمد.

اتمسفر نخستین زمین از بیرون زدن گازها و فعالیت‌های آتش‌فشانی بوجود آمد پس از آن، آب و یخ گرفته شده از سیارک‌ها، خرده سیاره‌ها، دنباله‌دارها و جرم‌های دورتر از نپتون (ترانس-نپتون‌ها) میزان بخار آب فشردهٔ جمع شده در زمین را بالا برد و در نهایت اقیانوس‌ها پدیدار شدند.[۳۹] دانشمندان معتقدند که در آن زمان خورشید تنها ۷۰٪ از درخشندگی حال حاضر خود را داشته ولی هم‌زمان نشانه‌هایی پیدا شده که آب اقیانوس‌ها در آن دوران «مایع» بوده‌است. این دو مطلب یک تناقض بوجود آورده‌اند و هنوز بی جواب باقی‌مانده‌اند. هم‌زمانی پخش شدن گازهای گلخانه‌ای در زمین و بالا بودن میزان تغییراتی که در پرتو افکنی خورشید بوجود می‌آمد همگی زمین را به سوی گرم تر شدن می‌برد و مرتب دمای سطح زمین بالاتر می‌رفت و مانع از آن می‌شد تا اقیانوس‌ها یخ بزنند.[۴۰] در ۳٫۵ میلیارد سال پیش میدان مغناطیسی زمین تشکیل شد و کمک کرد تا در اثر باد خورشیدی، اتمسفر زمین تهی نشود.[۴۱]

دو فرضیهٔ مهم برای نرخ رشد و گسترش قاره‌ها در زمین وجود دارد:[۴۲] نخست: قاره‌ها دارای رشد پیوسته تا امروز بوده‌اند.[۴۳] دوم: قاره‌ها در آغاز گذشتهٔ زمین، رشد سریع داشته‌اند.[۴۴] مطالعات امروز نشان می‌دهد که فرضیهٔ دوم به واقیعیت نزدیک تر است. امروزه دانشمندان معتقدند که در آغاز رشد پوستهٔ قاره‌ای زمین با سرعت انجام شده[۴۵] و پس از آن در یک دورهٔ طولانی پایدار بوده‌است.[۴۶][۴۷][۴۸] پس از گذشت صدها میلیون سال در مقیاس زمین‌شناسی سطح قاره‌ها پیوسته به خود شکل می‌داد تا اینکه در آخر شکسته شد و تکه قاره‌ها از هم جدا شدند. قاره‌ها همواره در حال مهاجرت بر روی سطح زمین اند و گاهی با یکدیگر ترکیب می‌شوند و یک ابَرقاره را ایجاد می‌کنند. نزدیک به ۷۵۰ میلیون سال پیش، یکی از قدیمی ترین ابَرقاره‌های شناخته به نام رودینیا شروع به شکسته شدن کرد. پس از آن تکه‌های آن دوباره با هم یکی شدند و پانوتیا (۵۴۰ تا ۶۰۰ میلیون سال پیش) و پس از آن پانجه‌آ بوجود آمد که این نیز خود در ۱۸۰ میلیون سال پیش شکسته شد.[۴۹]
فرگشت زندگی

فرضیه‌ای به نام «زمین گلوله برفی» یا Snowball Earth در دههٔ ۱۹۶۰ مطرح شده‌است این فرضیه می‌گوید که در دوران نئوپروتروزوئیک میان ۷۵۰ و ۵۸۰ میلیون سال پیش، بیشتر سطح زمین از لایه‌ای از یخ پوشیده شده بود. این مطلب بسیار مورد توجه دانشمندان است چون این دوران یخبندان به پیش از انفجار کامبرین، آغاز پدیدار شدن سلول‌های زنده، مربوط است.[۵۰]

پس از انفجار کامبرین، نزدیک به ۵۳۵ میلیون سال پیش، پنج دورهٔ انقراض یا خاموشی گسترده[۵۱] در زمین روی داد که آخرین آن‌ها در ۶۵ میلیون سال پیش در اثر برخورد یک شهاب‌سنگ بسیار بزرگ رخ داد و باعث از بین رفتن دایناسورها و دیگر دوزیستان بزرگ هیکل شد؛ البته برخی جانوران کوچکتر مانند پستانداران از این رویداد خاموشی جان سالم به در بردند. با گذشت ۶۵ میلیون سال پستانداران به شاخه‌های گوناگون تقسیم شدند تا آنکه در چند میلیون سال پیش در آفریقا پستاندارانی میمون مانند به نام ارورین Orrorin tugenensis توانستند بر روی دو پای خود بایستند.[۵۲] داشتن ابزارهای پیشرفته و کامیابی بیشتر در برقراری ارتباط باعث شد تا این جانوران بتوانند مواد غذایی بیشتری را برای خود فراهم کنند؛ و البته تمامی این پیشرفت‌ها نیازمند داشتن مغزی بزرگتر از آنچه در گذشته داشتند، است. به این ترتیب این جانوران در گذر زمان و با پیشرفته تر شدن و بزرگتر شدن مغزشان کم‌کم به نژاد انسان نزدیک شدند. پیشرفت در کشاورزی و صنعت به انسان‌ها اجازه داد تا در بازهٔ زمانی کوتاهی بر کرهٔ زمین چنان تاثیری بگذارند که تا کنون هیچ‌یک از موجودات زنده چنین نکرده‌است.[۵۳] انسان‌ها بر کمیت و طبیعت دیگر گونه‌های زندگی در کرهٔ زمین دست بردند.

الگوی کنونی عصر یخبندان می‌گوید نزدیک به ۴۰ میلیون سال پیش زمین دچار یخ زدگی شد، در دوران پلیستوسن نزدیک به ۳ میلیون سال پیش این وضع شدت گرفت و پس از آن سرزمین‌های با عرض جغرافیایی بالا هر ۴۰ تا ۱۰۰،۰۰۰ سال دچار چرخهٔ یخ زدگی و گرم شدگی شدند. آخرین یخبندان قاره‌ای در ۱۰،۰۰۰ سال پیش پایان یافت.[۵۴]
آینده
۱۴ billion year timeline showing Sun's present age at 4.6 billion years; from 6 billion years Sun gradually warming, becoming a red dwarf at 10 billion years, "soon" followed by its transformation into a white dwarf star
چرخهٔ زندگی خورشید

آیندهٔ کرهٔ زمین و خورشید به یکدیگر گره خورده‌است. با انباشته شدن پایدار هلیوم در هستهٔ خورشید، کم‌کم به درخشندگی این ستاره افزوده می‌شود به این صورت که تا ۱٫۱ Gyr (یک میلیارد سال) دیگر ۱۰٪ و تا ۳٫۵ Gyr دیگر ۴۰٪ درخشندگی آن بیشتر خواهد شد.[۵۵] مدل‌های هواشناسی نشان داده‌است که اگر پرتوهای دریافت شده از خورشید بیشتر شود زمین دچار دگرگونی‌های نامطلوب مانند از دست دادن آب اقیانوس‌ها خواهد شد.[۵۶]

با بالا رفتن دمای هوا در سطح زمین، چرخهٔ غیرآلی دی اکسید کربن تندتر می‌شود، با گذشت ۵۰۰ تا ۹۰۰ میلیون سال[۲۵] سطح غلظت این گاز از اندازهٔ مناسب برای گیاهان پایین‌تر می‌رود و گیاهان می‌میرند. با نبود گیاهان اتمسفر نیز دچار کمبود اکسیژن می‌شود و با گذشت چند میلیون سال دیگر حیوانات نیز از بین می‌روند.[۵۷] پس از یک میلیارد سال دیگر تمامی آب‌های زمین ناپدید می‌شود[۲۶] و متوسط دما در سطح زمین به ۷۰ درجهٔ سانتیگراد (۱۵۸ فارنهایت) می‌رسد.[۵۷] انتظار آن می‌رود که برای ۵۰۰ میلیون سال دیگر زمین همچنان توان نگه داشتن زندگی در سطح خود را داشته باشد؛[۲۵] البته اگر نیتروژن از اتمسفر برداشته شود این بازه می‌تواند به ۲٫۳ میلیارد سال نیز برسد.[۵۸] اگر تصور کنیم که خورشید برای همیشه پایدار و جاودان باقی می‌ماند باز به این دلیل که زمین از درون در حال خنک شدن است، مقدار زیادی از CO۲ موجود در هوا به دلیل کاهش فعالیت‌های آتشفشانی از دست می‌رفت[۵۹] و به دلایل دیگری ۳۵٪ از آب اقیانوس‌ها نیز به داخل گوشته فرو می‌رفت.[۶۰]

خورشید نیز مانند دیگر ستارگان که دچار دگرگونی می‌شوند، پس از ۵ Gyr تبدیل به یک غول سرخ خواهد شد. بررسی‌ها نشان داده‌است که در این هنگام شعاع خورشید ۲۵۰ بار بزرگتر از شعاع آن در عصر حاضر خواهد بود، چیزی نزدیک به ۱ AU یا ۱۵۰،۰۰۰،۰۰۰ کیلومتر.[۵۵][۶۱] در این هنگام سرنوشت زمین چندان روشن نیست. هنگامی که خورشید یک غول قرمز می‌شود ۳۰٪ از جرم خود را از دست می‌دهد. هنگامی که خورشید به بیشترین حجم خود رسیده زمین در مداری در ۱٫۷ AU یا ۲۵۰،۰۰۰،۰۰۰ km از آن قرار می‌گیرد. انتظار آن می‌رود که زمین پوشش خود را از دست بدهد و به دلیل بیشتر شدن پرتوهای خورشید در زمین (نزدیک به ۵۰۰۰ برابر مقدار کنونی) اگر نگوییم همه، بیشتر آنچه از حیات بر سطح آن باقی‌مانده از بین می‌رود.[۵۵] یک شبیه‌سازی در سال ۲۰۰۸ نشان داد که هنگامی که خورشید یک غول بزرگ می‌شود مدار زمین به دور آن تنگ تر شده و زمین به سوی خورشید کشیده خواهد شد تا آنکه وارد اتمسفر خورشید شده و بخار خواهد شد.[۶۱]
ساختار و سازهٔ زمین
سیاره‌های سنگی از چپ به راست: تیر، ناهید، زمین و مریخ
نوشتار اصلی: علوم زمین

    آگاهی بیشتر در مقالهٔ جدول ویژگی‌های فیزیکی زمین

زمین یک سیارهٔ سنگی است یعنی به جای آنکه مانند سیارهٔ هرمز یک غول گازی باشد، از خاک و سنگ ساخته‌است. زمین در جرم و حجم در میان چهار سیارهٔ سنگی سامانهٔ خورشیدی در جایگاه نخست قرار دارد. همچنین زمین در میان آن‌ها از بیشترین چگالی و گرانش سطحی، نیرومندترین میدان مغناطیسی و سریع ترین سرعت در گردش برخوردار است[۶۲] و احتمالاً تنها سیاره‌ای است که صفحه‌های زمین‌ساخت بشقابی آن فعال اند.[۶۳]
شکل
آتشفشان چیمبورازو در اکوادور بیرونی‌ترین نقطه از سطح زمین.[۶۴]

شکل زمین مانند یک کره‌است با این تفاوت که بر روی دو قطب آن و در راستای محور میان آن دو، دچار پهن شدگی و در گرداگرد استوا دچار بیرون زدگی شده‌است (شکم داده‌است).[۶۵] این بیرون زدگی در ناحیهٔ استوا، به دلیل گردش زمین بوجود آمده‌است و باعث ایجاد اختلاف ۴۳ کیلومتری میان قطر زمین در مدار استوایی و قطر آن میان دو قطب شده‌است.[۶۶]

کوه اورست با بلندی ۸۸۴۸ متر بالاتر از سطح آزاد دریاها و درازگودال ماریانا با عمق ۱۰،۹۱۱ متر پایین‌تر از سطح آزاد دریاها به ترتیب بلندترین و عمیق ترین نقاط در سطح کرهٔ زمین اند. اما باید به این نکته توجه داشت که به دلیل شکم دادگی کرهٔ زمین در مدار استوا، نوک کوه اورست همچنان دورترین نقطه از مرکز کرهٔ زمین نیست. دورترین نقطه از مرکز کرهٔ زمین یا به عبارت دیگر بیرونی ترین نقطه از سطح زمین، نوک آتشفشانی به نام چیمبورازو در اکوادور و هوسکاران در پرو است.[۶۷][۶۸][۶۹]
ترکیب شیمیایی پوسته[۷۰] ترکیب شیمیایی     فرمول     درصد در
قاره‌ها     اقیانوس‌ها
سیلیسیم دی اکسید     SiO۲     ٪۶۰٫۲     ٪۴۸٫۶
آلومینا     Al۲O۳     ٪۱۵٫۲     ٪۱۶٫۵
کلسیم اکسید     CaO     ٪۵٫۵     ٪۱۲٫۳
اکسید منیزیم     MgO     ٪۳٫۱     ٪۶٫۸
آهن     FeO     ٪۳٫۸     ٪۶٫۲
اکسید سدیم     Na۲O     ٪۳٫۰     ٪۲٫۶
پتاسیم اکسید     K۲O     ٪۲٫۸     ٪۰٫۴
اکسید آهن (III)     Fe۲O۳     ٪۲٫۵     ٪۲٫۳
آب     H۲O     ٪۱٫۴     ٪۱٫۱
دی‌اکسید کربن     CO۲     ٪۱٫۲     ٪۱٫۴
تیتانیوم دی اکسید     TiO۲     ٪۰٫۷     ٪۱٫۴
پنتا اکسید فسفر     P۲O۵     ٪۰٫۲     ٪۰٫۳
مجموع     ٪۹۹٫۶     ٪۹۹٫۹
ساختار شیمیایی

جرم زمین تقریباً ۵٫۹۸×۱۰۲۴ کیلوگرم است و بیشتر از عنصرهایی مانند آهن (۳۲٫۱٪)، اکسیژن (۳۰٫۱٪)، سیلیسیم (۱۵٫۱٪)، منیزیم (۱۳٫۹٪)، گوگرد (۲٫۹٪)، نیکل (۱٫۸٪)، کلسیم (۱٫۵٪) و آلومینیم (۱٫۴٪) ساخته شده‌است ۱٫۲٪ باقی‌مانده را نیز رگه‌هایی از دیگر عنصرها می‌سازد. دانشمندان بر این باورند که ۸۸٫۸٪ از هستهٔ زمین از آهن، ۵٫۸٪ از نیکل، ۴٫۵٪ از گوگرد و ۱٪ از دیگر عنصرها ساخته شده‌است.[۷۱]

فرانک کلارک، زمین‌شناس سرشناس محاسبه کرده‌است که کمی بیش از ۴۷٪ پوستهٔ زمین از اکسیژن ساخته شده‌است. بیشتر سنگ‌های سازندهٔ پوستهٔ زمین از مواد اکسیدشده ساخته شده‌اند. البته کلر، گوگرد و فلوئور در این مورد استثنا هستند و مقدار آن‌ها در سنگ‌ها معمولاً کمتر از ۱٪ است. اکسیدهای مهم عبارتند از: سیلیس، آلومینا، اکسید آهن، اکسید منیزیم، آهک، پتاس و سودا یا اکسید سدیم. در میان اکسیدهای گفته شده، سیلیس از همه مهم‌تر است. کلارک نتیجه‌گیری کرده‌است که ۹۹٫۲۲٪ از مواد پوستهٔ زمین از ۱۱ اکسید ساخته شده‌اند. این مواد در جدول کناری آمده‌اند.[۷۲]
ساختار درونی
نوشتار اصلی: ساختار زمین

درون زمین را مانند دیگر سیاره‌های خاکی می‌توان بسته به تفاوت‌های شیمیایی و فیزیکی (رئولوژی) که در آن دیده می‌شود، به چندین لایه تقسیم کرد. زمین بر خلاف دیگر سیاره‌های خاکی از دو هستهٔ بیرونی و درونی جدا از هم ساخته شده‌است. لایهٔ بیرونی زمین که پوسته نام دارد، جامد است و بیشتر از سیلیکات‌ها ساخته شده‌است. درست در زیر پوسته، گوشتهٔ جامد، لایه‌ای با گرانروی بسیار بالا قرار دارد. پوسته و گوشته با کمک لایه‌ای به نام ناپیوستگی موهوروویچیچ از هم جدا می‌شوند. ضخامت پوسته در نقاط گوناگون زمین تغییر می‌کند، این ضخامت به طور متوسط در زیر اقیانوس‌ها حدود ۶ کیلومتر است و در بخش‌های قاره‌ای به ۳۰ تا ۵۰ کیلومتر هم می‌رسد. مجموعهٔ پوسته و ناحیهٔ بالایی گوشته که سرد و سخت است روی هم لیتوسفر نام دارد. زمین‌ساخت بشقابی یا همان صفحه‌های تکتونیکی مربوط به لیتوسفر است. در زیر لیتوسفر، لایهٔ آستنوسفر (به انگلیسی: asthenosphere) قرار دارد. این لایه به نسبت از گرانروی کمتری برخوردار است به گونه‌ای که لیتوسفر بر روی آن روان است. دگرگونی‌های مهم در ساختار بلوری در گوشته در عمقی میان ۴۱۰ تا ۶۶۰ کیلومتری از سطح زمین رخ می‌دهد. این بازه، که بازهٔ گذار نام دارد، گوشتهٔ بیرونی و درونی را از یکدیگر جدا می‌کند. در زیر گوشته، لایه‌ای با گرانروی بسیار کم قرار دارد، این لایه که هستهٔ بیرونی نام دارد بر روی لایهٔ جامد و در حال گردش هستهٔ درونی جای گرفته‌است.[۷۳]
لایه‌های سازندهٔ کرهٔ زمین[۷۴]
Earth-crust-cutaway-english.svg

برشی از مقطع زمین، از مرکز تا سطح آن، این شکل برپایهٔ اندازه‌های واقعی نیست.     عمق[۷۵]
(کیلومتر)     نام لایه     چگالی
g/cm۳
۰–۶۰     لیتوسفر[یادداشت ۹]     —
۰–۳۵     پوسته[یادداشت ۱۰]     ۲٫۲–۲٫۹
۳۵–۶۰     گوشتهٔ بالایی     ۳٫۴–۴٫۴
  ۳۵–۲۸۹۰     گوشته     ۳٫۴–۵٫۶
۱۰۰–۷۰۰     استنوسفر     —
۲۸۹۰–۵۱۰۰     هستهٔ بیرونی     ۹٫۹–۱۲٫۲
۵۱۰۰–۶۳۷۸     هستهٔ درونی     ۱۲٫۸–۱۳٫۱
گرما

گرمای ناشی از یکپارچگی زمین در اثر نیروی گرانشی میان اجزای آن (نزدیک ۲۰٪) و گرمای تولید شده در اثر واپاشی هسته‌ای[۷۶] (۸۰٪) دست در دست یکدیگر می‌دهند و باعث گرم شدن درون زمین می‌شوند. ایزوتوپهای اصلی که باعث پیدایش این گرما می‌شوند[۷۷] عبارتند از: پتاسیم ۴۰، اورانیم ۲۳۸، اورانیم ۲۳۵ و توریم ۲۳۲. در مرکز زمین دما به بیش از ۷۰۰۰ کلوین و فشار به بیش از ۳۶۰ گیگا پاسکال می‌رسد.[۷۸] از آنجایی که گرمای درونی زمین بیشتر از واپاشی هسته‌ای بوجود می‌آید، دانشمندان برآورد می‌کنند که در آغاز تاریخ زمین، هنگامی که ایزوتوپ‌های با نیمه عمر کوتاه هنوز از دست نرفته بودند، گرمای تولیدی بسیار بیشتر از این مقدار بوده‌است. برای نمونه در سه میلیارد سال پیش این مقدار دو برابر گرمای تولیدی در عصر حاضر بوده‌است.[۷۶]
ایزوتوپ‌هایی که بیشترین میزان گرما را تولید می‌کنند.[۷۹] ایزوتوپ     گرمای آزاد شده
W/kg ایزوتوپ     نیمه عمر

سال     غلظت میانگین در گوشته
kg ایزوتوپ/kg گوشته     گرمای آزاد شده
W/kg گوشته
۲۳۸U     ۹٫۴۶ × ۱۰−۵     ۴٫۴۷ × ۱۰۹     ۳۰٫۸ × ۱۰−۹     ۲٫۹۱ × ۱۰−۱۲
۲۳۵U     ۵٫۶۹ × ۱۰−۴     ۷٫۰۴ × ۱۰۸     ۰٫۲۲ × ۱۰−۹     ۱٫۲۵ × ۱۰−۱۳
۲۳۲Th     ۲٫۶۴ × ۱۰−۵     ۱٫۴۰ × ۱۰۱۰     ۱۲۴ × ۱۰−۹     ۳٫۲۷ × ۱۰−۱۲
۴۰K     ۲٫۹۲ × ۱۰−۵     ۱٫۲۵ × ۱۰۹     ۳۶٫۹ × ۱۰−۹     ۱٫۰۸ × ۱۰−۱۲

زمین به طور متوسط در هر متر مربع ۸۷ mW گرما از دست می‌دهد که در مجموع توان زمین در از دست دادن گرما برابر با ۴٫۴۲ × ۱۰۱۳ W خواهد بود.[۸۰]
صفحه‌های زمین‌ساخت
صفحه‌های اصلی زمین[۸۱] Shows the extent and boundaries of tectonic plates, with superimposed outlines of the continents they support
نام صفحه     مساحت
۱۰۶ km۲
     صفحهٔ اقیانوس آرام     ۱۰۳٫۳
     صفحهٔ آفریقا[یادداشت ۱۱]     ۷۸٫۰
     صفحهٔ آمریکای شمالی     ۷۵٫۹
     صفحهٔ اوراسیا     ۶۷٫۸
     صفحهٔ جنوبگان     ۶۰٫۹
     صفحهٔ هند-استرالیا     ۴۷٫۲
     صفحهٔ آمریکای جنوبی     ۴۳٫۶
نوشتار اصلی: زمین‌ساخت بشقابی

لیتوسفر، لایهٔ سخت بیرونی زمین به چندین تکه شکسته شده‌است که به این تکه‌ها، صفحه‌های زمین‌ساخت (به انگلیسی: tectonic plate) گفته می‌شود. این تکه‌های سخت کوچکتر می‌توانند نسبت به یکدیگر جابجا شوند. جابجایی و تغییر مرز این صفحه‌های کوچکتر نسبت به هم می‌تواند به سه صورت باشد: مرزهای همگرا (Convergent boundaries) که در آن دو صفحه به هم نزدیک می‌شوند، مرزهای واگرا (Divergent boundaries) که در آن دو تکه از هم دور می‌شوند یا دو تکهٔ به هم پیوسته خرد می‌شوند و دگرگونی مرزها (Transform boundaries) که در آن دو صفحه بر روی یکدیگر سُر می‌خورند و جابجایی جانبی دارند. زمین‌لرزه، فعالیت آتشفشانی، ساخت کوه و پیدایش درازگودال همگی می‌توانند در مرز این صفحه‌ها روی دهند.[۸۲]

هفت صفحهٔ اصلی عبارتند از: صفحهٔ اقیانوس آرام یا صفحهٔ آرام، صفحهٔ آمریکای شمالی، صفحهٔ اوراسیا، صفحهٔ آفریقا، صفحهٔ جنوبگان یا آنتارکتیک، صفحهٔ اینداسترالیا یا هند-استرالیا و صفحهٔ آمریکای جنوبی. از میان دیگر صفحه‌ها می‌توان به صفحهٔ عربستان، کارائیب، نازکا در ساحل غربی آمریکای جنوبی و صفحهٔ اسکوشیا در جنوب اقیانوس اطلس اشاره کرد. صفحهٔ استرالیا و هند نزدیک به ۵۰ تا ۵۵ میلیون سال پیش با هم یکی شده‌اند. صفحه‌های اقیانوسی در جابجایی از دیگران سریع‌ترند و در این میان صفحهٔ کوکوز با سرعتی برابر با ۷۵ میلیمتر در سال و صفحهٔ آرام با ۵۲ تا ۶۹ میلیمتر در سال، از همه سریع‌تر جابجا می‌شوند.[۸۳] کندترین صفحه در جابجایی صفحهٔ اورسیا است که نزدیک به ۲۱ میلیمتر در سال جابجا می‌شود.[۸۴]
سطح
نوشتار اصلی: زمین‌چهره

پستی و بلندی‌های زمین از جایی به جای دیگر تفاوت می‌کند. نزدیک به ۷۰٫۸٪ سطح زمین پوشیده از آب است.[۸۵] و بیشتر فلات قاره پایین‌تر از تراز دریا است. خاکی که در زیر آب‌ها قرار دارد خود دارای رشته‌کوه، دره و آتشفشان زیر آب است.[۶۶] همچنین در زیر آب، درازگودال، درهٔ عمیق و باریک زیردریایی، صفحه‌های زمین‌ساخت اقیانوسی و جلگه در عمق اقیانوس و دریا وجود دارد. ۲۹٫۲٪ باقی‌مانده از سطح زمین که از آب پوشیده نیست از کوه، بیابان، جلگه و دیگر پدیده‌های زمین‌شناسی ساخته شده‌است.

ناهمواری‌های روی زمین در گذر دوره‌های گوناگون دستخوش دگرگونی و فرسایش شده‌است. ناهمواری‌های سطح زمین در اثر بارندگی، هوازدگی، چرخه‌های گرمایی و دگرگونی‌های شیمیایی، پیوسته ساخته می‌شوند و دوباره فرسایش می‌یابند یا دچار تغییر شکل می‌شوند. یخگیری، فرسایش ساحلی، ساخته شدن آب‌سنگ مرجانی و برخورد شهاب‌سنگ‌ها با زمین از جمله عامل‌های دیگری اند که می‌توانند باعث دگرگونی چهرهٔ زمین شوند.[۸۶]
نقشهٔ ناهمواری‌های امروز زمین، داده‌ها گرفته شده ازمرکز داده‌های نشنال جئوگرافیک

بخشی از پوستهٔ زمین از سنگ‌هایی با چگالی کم مانند سنگ‌های آذرین، سنگ خارا و آندزید ساخته شده‌است. سنگی مانند بازالت که سازندهٔ اصلی کف اقیانوس‌ها است و خود از آذرین‌های با چگالی بیشتر است، کمتر در پوستهٔ زمین دیده می‌شوند.[۸۷] گونهٔ دیگر سنگ‌ها، سنگ‌های رسوبی است که از انباشته و فشرده شدن مواد ته تشینی ساخته می‌شود. نزدیک به ۷۵٪ صفحه‌های قاره‌ای از سنگ‌های رسوبی پوشیده شده‌است. با این حال این گونهٔ سنگ، تنها ۵٪ پوستهٔ زمین را می‌سازند.[۸۸] گونهٔ سوم سنگ‌ها، سنگ‌های دگرگون است که از دگرگونی سنگ‌هایی که پیشتر در زمین بوده‌اند با وارد شدن گرما یا فشار بسیار بالا و یا هر دو ساخته می‌شوند. فراوان ترین کانی‌های سیلیکاتی در سطح زمین عبارتند از: کوارتز، فلدسپات، آمفیبول، میکا، پیروکسن و الیوین.[۸۹] همچنین از جمله کانی‌های کربناتی فراوان می‌توان به کلسیت (که در سنگ آهک پیدا می‌شود) و دولومیت اشاره کرد.[۹۰]

پدوسفر بیرونی ترین لایهٔ زمین است که از خاک ساخته شده و خود در فرایندهای ساخت خاک درگیر است. این لایه، لایهٔ ارتباط دهنده میان لیتوسفر، هواکُره، آب‌کُره و زیست‌کُره است. امروزه در مجموع ۱۳٫۳۱٪ از خاک زمین، ویژهٔ کشاورزی است؛ که از آن میان تنها ۴٫۷۱٪ آن همواره محصول می‌دهد.[۱۲] نزدیک به ۴۰٪ از خاک زمین به عنوان چراگاه و کشتزار کاربرد دارد به عبارت دیگر ۱٫۳×۱۰۷ کیلومتر مربع برای کشتزار و ۳٫۴×۱۰۷ کیلومتر مربع برای چراگاه‌است.[۹۱]

بلندی ناهمواری‌های زمین از ۴۱۸- متر در دریای مرده آغاز می‌شود و به ۸٬۸۴۸ در قلهٔ اورست می‌رسد (برآورد شده در سال ۲۰۰۵). میانگین بلندی ناهمواری‌های زمین از سطح دریا ۸۴۰ متر است.[۹۲]
آب‌کُره یا هیدروسفر
نمودار بلندی‌های پوستهٔ زمین
نوشتار اصلی: آب‌کره

فراوانی آب در سطح زمین، عاملی است که باعث شده زمین نسبت به دیگر سیاره‌های سامانهٔ خورشیدی متفاوت باشد و نام «سیارهٔ آبی» بر آن گذاشته شود. هیدروسفر زمین عبارت است از تمام آب‌های سطح زمین، از دریاها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و آب‌های زیرزمینی تا عمق ۲۰۰۰ متری، گرفته تا آب اقیانوس‌ها همگی در عنوان آب‌کره یا هیدروسفر جای می‌گیرند. عمیق ترین جایی از زمین که در آن می‌توان آب زیرزمینی پیدا کرد، گودال چلنجر و درازگودال ماریانا در اقیانوس آرام در عمق ۱۰٬۹۱۱٫۴ متری است.[یادداشت ۱۲][۹۳]

جرم اقیانوس‌ها ۱٫۳۵×۱۰۱۸ تن، برابر با ۱/۴۴۰۰ از جرم کل زمین زمین است. سطح پوشش اقیانوس‌ها ۳٫۶۱۸×۱۰۸ کیلومتر مربع و عمق متوسط آن در سراسر زمین ۳،۶۸۲ متر است؛ که اگر حجم آن را براورد کنیم حجمی نزدیک به ۱٫۳۳۲×۱۰۹ کیلومتر مکعب می‌شود.[۹۴] اگر آب اقیانوس‌ها در تمام سطح زمین گسترده می‌شد در آن صورت عمق اقیانوس‌ها بیش از ۲٫۷ کیلومتر می‌شد.[یادداشت ۱۳] نزدیک به ۹۷٫۵ درصد از آب‌های موجود در سطح زمین شور و ۲٫۵ درصد شیرین است که ۶۸٫۷ آب‌های شیرین در حال حاضر یخ زده‌اند.[۹۵]

متوسط نمک موجود در آب اقیانوس‌ها ۳۵ گرم در یک کیلوگرم از آب دریا است. (۳۵‰) این نمک از راه فعالیت‌های آتشفشانی یا از حل شدن نمک‌های موجود در سنگ‌های آذرین سرد شده وارد آب‌ها شده‌است.[۹۶] همچنین اقیانوس‌ها مخزن گازهای جو زمین نیز هستند. این گازها که در آب حل شده‌اند، برای ادامهٔ زندگی بسیاری از گونه‌های حیات در زیر آب، ضروری اند.[۹۷] آب دریاها نقش مهمی در چگونگی آب و هوای جهان دارد. در این میان اقیانوس‌ها به عنوان یک منبع گرمایی بزرگ عمل می‌کنند.[۹۸] جابجایی و دگرگونی دما در گسترهٔ اقیانوس باعث جابجایی‌های بزرگی در دمای هوا می‌شود. برای نمونه می‌توان از ال‌نینیو یاد کرد.[۹۹]
هوا کُره
نوشتار اصلی: جو زمین

فشار هوا در سطح زمین به صورت میانگین ۱۰۱،۳۲۵ کیلو پاسکال است و بلندای آن تا ۸٫۵ کیلومتر اندازه‌گیری شده‌است.[۲] می‌توان گفت ۷۸٪ آن از نیتروژن، ۲۱٪ آن از اکسیژن ساخته شده‌است. همچنین اندکی از گازهای بخار آب، دی‌اکسید کربن و دیگر مولکول‌های گازی می‌توان در آن پیدا کرد. بلندای گشت‌سپهر بسته به عرض جغرافیایی متفاوت است برای نمونه در دو قطب ۸ کیلومتر و در استوا ۱۷ کیلومتر است. البته آب و هوا و عامل‌های فصلی هم می‌توانند تاثیر گذار باشند.[۱۰۰]

زیست‌کرهٔ زمین توانسته‌است دگرگونی‌های بزرگی در هواکره پدید آورد. پیشینهٔ اکسیژنی که از فرایند نورساخت در هواکره تولید شده به ۲،۷ میلیون سال پیش باز می‌گردد. این فرایند سازکار هواشناسی زمین را دگرگون کرد، لایه‌ای از گاز اوزون را ساخت که پوششی برای زمین در برابر پرتوهای فرابنفش آمده از نور سفید خورشید بود و امکان جابجایی برخی گازهای ارزشمند مانند بخار آب را فراهم کرد. همچنین هواکره باعث می‌شد تا شهاب‌وارهای کوچک پیش از برخورد با زمین در آسمان بسوزند. هواکره در متعادل کردن دمای زمین هم موثر است.[۱۰۱] در این پدیده که اثر گلخانه‌ای نام دارد گرمایی که از سطح زمین بیرون رفته‌است در میان مولکول‌های هواکره نگه داشته می‌شود. بخار آب، دی‌اکسید کربن، متان و اوزون از گازهای گلخانه‌ای اصلی در هواکرهٔ زمین اند. اگر چنین پدیده‌ای نبود، میانگین دمای زمین بجای ۱۵ درجهٔ سانتی گراد که اکنون است، باید ۱۸- درجه می‌شد که در این دما امکان پدیدار شدن زندگی بسیار پایین است.[۸۵]
آب و هوا
تصویربرداری ماهواره‌ای ناسا از پوشش ابری زمین

    نوشتار اصلی: آب و هوا و اقلیم

هواکرهٔ زمین دارای مرز روشنی نیست. کم‌کم نازک و نازک تر می‌شود تا آن که در پایان در فضای بیرونی ناپدید می‌گردد. سه-چهارم جرم هواکره در ۱۱ کیلومتر نخست از سطح زمین جای گرفته‌است. پایین ترین لایهٔ آن گشت‌سپهر نام دارد. انرژی آمده از سوی خورشید باعث گرم شدن این لایه و سطح زیرین آن و درنتیجه پراکنده گشتن هوا می‌گردد، آنگاه لایهٔ هوای با چگالی کمتر بالا می‌رود و جای آن را لایهٔ سردتر که چگالی بیشتری دارد، پُر می‌کند. نیتجهٔ این فرایند چرخهٔ هواکره است که باعث پخش شدن انرژی گرمایی در زمین می‌شود.[۱۰۲]

نخستین چرخه‌های هواکره‌ای از دسته‌هایی از باد بسامانها در منطقهٔ استوایی، پایین‌تر از عرض جغرافیایی °۳۰ و بادهای بیش‌وز در عرض جغرافیایی میانی که خود عبارت است از منطقهٔ میان °۳۰ و °۶۰ ساخته شده بود.[۱۰۳] همچنین جریان‌های اقیانوسی عامل‌های مهمی در چگونگی آب و هوا دارند، بویژه گردش دماشوری که انرژی گرمایی بدست آمده از منطقهٔ اقیانوسی استوایی را میان منطقه‌های قطبی بخش می‌کند.[۱۰۴]

بخار آبی که در سطح زمین پدید آمده‌است چون دمای بالاتری دارد به کمک جریان‌های هوا به بالا می‌رود. این بخار آب متراکم می‌شود و به صورت بارندگی به زمین باز می‌گردد.[۱۰۲] بیشتر آب بدست آمده به کمک رودخانه‌ها به سوی زمین‌های پست تر رانده می‌شود و بیشتر رودخانه‌ها آب را به اقیانوس‌ها و دریاها باز می‌گردانند و برخی آن را در دریاچه جمع‌آوری می‌کنند. چرخهٔ آب ساز و کاری حیاتی برای ادامهٔ زندگی در زمین است و البته عامل مهمی در فرسایش سطح زمین در طول دوره‌های زمین‌شناسی بوده‌است. بارندگی در زمین می‌تواند بسیار گسترده باشد در بعضی منطقه‌ها به‌اندازهٔ چند متر در سال باران می‌بارد و در برخی دیگر کمتر از یک میلی‌متر در سال. چرخهٔ هواکره‌ای، پستی بلندی‌های زمین و تفاوت دما همگی از عامل‌هایی اند که در میانگین بارندگی در هر منطقه تاثیر می‌گذارند.[۱۰۵]
هواکُرهٔ بالایی
در این منظره بخشی از ماه زیر هواکُرهٔ زمین پنهان شده و بخشی به صورت تغییر شکل یافته دیده می‌شود. نگاره از ناسا
نوشتار اصلی: فضای بیرونی

در بالای تروپوسفر، معمولاً هواکره به بخش‌های استراتوسفر، مزوسفر و ترموسفر تقسیم می‌شود.[۱۰۱] هر لایه یک بازهٔ مربوط به خود دارد که در آن دما نسبت به ارتفاع تغییر می‌کند. فراتر از همهٔ اینها لایهٔ اگزوسفر جای دارد که آن قدر نازک می‌شود تا به مغناط‌کره برسد. جایی که میدان مغناطیسی زمین با بادهای خورشیدی اندرکنش دارد.[۱۰۶]

انرژی گرمایی باعث می‌شود برخی از مولکول‌ها که در بالاترین لایهٔ هواکرهٔ زمین اند سرعتشان افزایش یابد تا به جایی برسد که بتوانند از پوشش گرانش زمین بگریزند و به فضا روند. این پدیدهٔ نشت هواکره به فضا، به آرامی ولی پایدار روی می‌دهد. چون مولکول‌های آزاد هیدروژن وزن مولکولی کمی دارند و می‌توانند آسان تر از دیگران به سرعت گریز نزدیک شوند و به بیرون از هواکره نشت کنند.[۱۰۷] پدیدهٔ نشت هیدروژن، زمین را به این سو هُل داده، که از یک سیارهٔ کاهنده به یک سیارهٔ اکساینده دگرگون شود. پدیدهٔ نورساخت سرچشمهٔ اکسیژن آزاد است. اما عامل‌های کاهنده مانند هیدروژن خود پیش‌شرط مورد نیاز برای گسترش و انباشته شدن اکسیژن در هواکره‌اند.[۱۰۸] بنابراین توان هیدروژن در گریز از هواکرهٔ زمین بر طبیعت زندگی پدید آمده در این سیاره تاثیر گذاشته‌است.[۱۰۹] در سیارهٔ سرشار از اکسیژنی که امروز ما داریم بیشتر هیدروژن پیش از آنکه بتواند از زمین بگریزد به آب تبدیل شده‌است. بجای آن بیشتر کمبود هیدروژن با متلاشی شدن مولکول‌هایی مانند متان جبران می‌شود.[۱۱۰]
گرم شدن زمین
هم‌سنجی سیاره‌های سامانهٔ خورشیدی با تعدادی از ستاره‌های مشهور:
الف:
زمین (۴) > ناهید (۳) > مریخ (۲) > تیر (۱)
ب:
مشتری (۸) > زحل (۷) > اورانوس(۶) > نپتون (۵) > زمین (بدون شماره)
پ:
شباهنگ (۱۱) > خورشید (۱۰) > ولف ۳۵۹ (۹) > مشتری (بدون شماره)
ت:
دبران (۱۴) > نگهبان شمال (۱۳) > رأس پیکر پسین (۱۲) > شباهنگ (بدون شماره)
ث:
ابط‌الجوزا (۱۷) >قلب عقرب (۱۶) > پای شکارچی (۱۵) > دبران (بدون شماره)
ج:
وی‌وای سگ بزرگ (۲۰) >وی‌وی قیفاووس (۱۹) > مو قیفاووس (۱۸) > ابط‌الجوزا (بدون شماره)

گازهای اصلی تشکیل دهنده اتمسفر زمین، یعنی نیتروژن و اکسیژن، گاز گلخانه­ای نیستند. دلیل آن این است که گازهای دو­اتمی مانند این دو، اشعه فروسرخ را نه جذب و نه تابش می­کنند. دی­اکسید کربن گاز گلخانه­ای اصلی در اتمسفر است. برای اعصار متمادی درصد آن در جو پایدار مانده‌است، اما متأسفانه سوختن سوخت­های فسیلی (که دارای کربن ذخیره شده هستند) به سرعت در حال افزایش دی­اکسید کربن است که به­طور قطع بیشترین سهم را در این حقیقت که دمای زمین درحال بالا رفتن است، دارد - پدیده­ای موسوم به گرم­ شدن زمین.

بخار آب یکی از گازهای گلخانه­ای است که عملاً بیشترین سهم را در اثر گلخانه­ای دارد، یعنی چیزی بین ۳۶٪ تا ۶۶٪. مقدار بخار آب موجود در هوا از جایی به جای دیگر تفاوت چشمگیر دارد، اما در کل، فعالیت انسان بر میزان غلظت آن تأثیر مستقیم ندارد (مگر در جاهایی مثل زمین­های آبیاری شده) و اثرات آن بر آب­ و هوای زمین ثابت مانده‌است.

هم­اکنون مقدار دو گاز گلخانه­ای دیگر هم در حال افزایش است:

    توانایی حفظ حرارت در متان ۲۰ برابر دی­اکسید کربن است. ما هر ساله ۵۰۰ میلیون تن متان به جو اضافه می­کنیم. این کار از طریق پرورش دام، معادن زغال­سنگ، کندوکاو برای نفت و گاز طبیعی، مزارع برنج و پوسیدگی زباله در محل انباشت آن صورت می­گیرد.
    هرساله بین ۷ تا ۱۳ میلیون تن اکسید نیتروژن، ناشی از کودهای نیتروژنی، فضولات حیوانی و انسانی و اگزوز خودروها، به جو وارد می­شود.

بیش از دو درجه افزایش در دمای متوسط زمین می­تواند عواقب بسیار زیان­باری برای نسل بشر به بار آورد و به­همین دلیل موضوع با­ جدیت در حال پی­گیری است.[۱۱۱]
میدان مغناطیسی
نمایی از میدان مغناطیسی زمین. در این نگاره بادهای خورشیدی از چپ به راست می‌وزد.
نوشتار اصلی: میدان مغناطیسی زمین

میدان مغناطیسی زمین بیشتر مانند یک دوقطبی مغناطیسی بزرگ است که می‌توان گفت قطب‌های آن بر روی قطب‌های جغرافیایی این سیاره افتاده‌است. در کمربند یا خط استوای میدان مغناطیسی شدت میدان مغناطیسی در سطح زمین به ۳٫۰۵ × ۱۰−۵ تسلا و گشتاور مغناطیسی آن به ۷٫۹۱ × ۱۰۱۵ تسلا. مترمکعب می‌رسد.[۱۱۲] بر پایهٔ نظریهٔ دینامو، این میدان در منطقهٔ هستهٔ بیرونی که مایع است ساخته شده‌است. در هستهٔ بیرونی گرمای زیاد و رسانش گرمایی باعث جابجایی مواد رسانای درون آن می‌شود که این پدیده خود باعث پدید آمدن جریان‌های الکتریکی و از آن میدان مغناطیسی زمین می‌گردد. جابجایی مواد در هستهٔ بیرونی با هرج و مرج همراه‌است و باعث می‌شود که قطب‌های میدان مغناطیسی در بازه‌های زمانی گوناگون جابجایی‌هایی داشته باشد. از این رو در بازه‌های زمانی چند میلیون سال باید چشم به راه چند بار جابجایی در محل قطب‌های مغناطیسی زمین باشیم. برای نمونه، تازه ترین جابجایی دو قطب در ۷۰۰،۰۰۰ سال پیش رخ داده‌است.[۱۱۳][۱۱۴]

میدان مغناطیسی زمین، در گِرداگرد آن مغناط‌کره را پدید آورده‌است. مغناط‌کره راستای وزش بادهای خورشیدی را کج می‌کند و نمی‌گذارد که به زمین برسند. ناحیهٔ شوک تعظیم، جایی که بادهای خورشیدی در برخورد با میدان مغناطیسی زمین ناگهان سرعت خود را از دست می‌دهند، در فاصله‌ای به‌اندازهٔ ۱۳ برابر شعاع زمین جای دارد. برخورد میان بادهای خورشیدی و میدان مغناطیسی کمربند وان آلن را می‌سازد. یک جفت منطقهٔ هم مرکز چنبره مانند که جایگاه ذرات باردار پرانرژی است. هنگامی که پلاسما وارد هواکرهٔ زمین در منطقهٔ قطبی می‌شود، شفق قطبی را پدید می‌آورد.[۱۱۵]
حرکات چندگانه زمین
حرکت انتقالی زمین به دور خورشید

حرکت انتقالی زمین که واحد سال نجومی نیز می‌باشد یکدور کامل زمین در مدار خود نسبت به یک ستاره ثابت، پیرامون خورشید است که مقدار آن ۳۶۵٫۲۵۶۴ شبانه‌روز معادل ۳۶۵ شبانه‌روز و ۶ ساعت و ۹ دقیقه و ۱۰ ثانیه‌است.[۱۱۶]

سرعت این حرکت زمین در مدار خود به دور خورشید یکسان نیست و در نزدیکی خورشید (هنگام حضیض) بیشترین سرعت و در فاصله دورتر خورشید (هنگام اوج) کمترین سرعت را دارد؛ و میانگین سرعت آن ۳۰ کیلومتر بر ثانیه‌است. با تعدیل محاسبه این حرکت نسبت به نقطه اعتدال، سال اعتدالی بدست می‌آید که ۲۰ دقیقه از سال نجومی و گردش انتقالی زمین کمتر است و در گاهشماری کاربرد دارد. با توجه به انحراف مدار انتقالی زمین نسبت به صفحه استوا، در یک دور حرکت انتقالی، میل زمین نسبت به خورشید و متقابل زاویه تابش خورشید در روزهای سال متغیر خواهد بود و موجب تغییر نسبت ساعات شب به روز و تغییرات گسترده و تدریجی سالانه آب و هوایی و دما بر کره زمین خواهد شد؛ که این تغییرات اقلیمی در چهار مرحله زمانی تقریباً مساوی بعنوان فصول چهارگانه در زمین نمایان می‌شود. حرکت انتقالی همچنین موجب تغییر ظاهری چهرهٔ سالانه آسمان شب می‌باشد.
حرکت وضعی
نوشتار اصلی: حرکت وضعی زمین

حرکت وضعی زمین چرخشی است که زمین به دور خود انجام می‌دهد که این چرخش به سمت خاور است. زمین به دور محور شمالی و جنوبی‌اش در خلاف حرکت عقربه‌های ساعت می‌چرخد و دوران کامل آن، ۲۳ ساعت و ۵۶ دقیقه و ۴ ثانیه طول می‌کشد. از قاطع‌ترین آزمایش‌هایی که اثبات می‌کند زمین حول محورش در گردش است، آزمایش آونگ فوکو است که در این آزمایش، چرخش زمین به‌طور مستقیم مشاهده می‌شود.[۱۱۷]
حرکت رقص محور

این حرکت بسیار کمتر است بنابراین تنها یک لرزش سینوسی در مدار زمین ایجاد می‌کند؛ که دلیل این امر جاذبه و چرخش ماه به دور زمین است.

مدار ماه نسبت به دائرةالبروج کج است؛ در نتیجه، صفحهٔ مداری آن دارای حرکت تقدیمی می‌باشد. یک چرخش، ۱۸/۶ سال طول می‌کشد و اختلالی با همین دوره تناوب در حرکت تقدیمی زمین ایجاد می‌کند. این اثر، معروف به رقص محوری، طول دائرةالبروجی را همراه با کجی دائرةالبروج تغییر می‌دهد. در اینجا محاسبات بسیار پیچیده‌تر است؛ اما خوشبختانه اختلالات ناشی از رقص محوری نسبتاً کوچک می‌باشد؛ یعنی تنها کسری از یک دقیقه قوسی.[۱۱۸]
سرعت حرکت محوری زمین به دور خود
نمای زمین از کره ماه که در ۲۴ دسامبر ۱۹۶۸ بوسیله ویلیام بیل اندرس در سفر آپولو ۸ عکس‌برداری شده‌است.

سطح زمین با سرعت ۴۰۰۰۰ کیلومتر در شبانه روز حرکت می‌کند. این سرعت برابر با ۱۰۴۰ مایل بر ساعت یا ۱۶۷۰ کیلومتر بر ساعت است. (تقریباً نیم کیلومتر بر ثانیه) اندازه این سرعت از تقسیم محیط زمین در خط استوا بدست می‌آید. (حدود ۲۴۹۰۰ مایل یا ۴۰۰۷۰ کیلومتر) بر تعداد ساعات شبانه روز (۲۴) به دست می‌اید. با توجه به این که محیط زمین در قطبین به صفر نزدیک می‌شود، هنگامی که به سمت یکی از دو قطب حرکت می‌کنید. این سرعت تقریباً به صفر کاهش می‌یابد.

حرکت تقدیمی

نوشتار اصلی: حرکت تقدیمی

حرکت تقدیمی حرکتی است که به موجب خم بودن محور زمین نسبت به مدار خود ایجاد می‌شود و در نتیجهٔ کشش گرانشی خورشید، ماه و سیارهها بر برآمدگی استوای زمین به‌وجود می‌آید. این حرکت موجب می‌شود که نقاط اعتدال در میان صورت‌های فلکی به سمت مغرب حرکت کنند. محور چرخش زمین، مخروطی را طی ۲۵۷۶۵ سال طی می‌کند. در حال حاضر محور چرخشی زمین تقریباً در امتداد ستاره قطبی است ولی به‌دلیل این حرکت چند هزار سال دیگر نمی‌توان از این ستاره به‌عنوان ستارهٔ قطبی استفاده کرد.[۱۱۹]


چرخش زمین به دور خودش
نوشتار اصلی: حرکت وضعی زمین

دورهٔ چرخش زمین نسبت به خورشید (میانگین روز خورشیدی) ۸۶،۴۰۰ ثانیه‌است (درست تر آن ۸۶،۴۰۰٫۰۰۲۵ ثانیه در دستگاه SI است). امروزه یک روز زمین کمی بلندتر از یک روز در سدهٔ ۱۹ میلادی است این به دلیل شتاب جزر و مدی است که هر روز به‌اندازهٔ ۰ تا ۲ میلی ثانیه از گذشته بلندتر شده‌است.[۱۲۰]
زیست‌پذیری
نوشتار اصلی: زیست‌پذیری سیاره‌ای

سیاره‌ای که در آن امکان نگهداری زندگی وجود داشته باشد، زیست‌پذیر نام دارد؛ حتی اگر خود آن سیاره سرچشمهٔ پدیدار شدن زندگی نباشد. در زمین آب به صورت مایع پیدا می‌شود، پیرامونی که در آن مولکول‌های آلی پیچیده می‌توانند باهم در اندرکنش قرار گیرند و روی هم سوار شوند. همچنین انرژی کافی در دسترس است تا دگرگشت در آن ادامه یابد.[۱۲۱] فاصلهٔ زمین از خورشید، سرعت گردش آن به دور خود، شیب آن نسبت به محورش، پیشینهٔ زمین‌شناسی، نگهداری هواکُره در پیرامون خود و میدان مغناطیسی محافظ پیرامون زمین، همگی باعث شده‌اند تا چنین وضعیت آب و هوایی در زمین حاکم و امکان زندگی فراهم باشد.[۱۲۲]
زیست‌کُره
نوشتار اصلی: زیست‌کره

بخش زیستی زمین، ساختار زندگی در زمین را «زیست‌کُره» می‌گویند. گمان آن می‌رود که برپایهٔ نظریه تکامل عُمر زندگی در زمین ۳٫۵ میلیارد سال باشد. خود زیست‌کُره به چندین زیست‌بوم تقسیم می‌شود. گونه‌های گیاهی و جانوری در هر زیست‌بوم به هم همانند است. بر روی خشکی، زیست‌بوم‌ها بر پایهٔ عرض جغرافیایی، بلندی از رویهٔ دریاها و رطوبت دسته بندی می‌شوند. توندراها که در مدار قطبی شمال و در مدار قطبی جنوب جای دارند و یا منطقه‌های با ارتفاع بسیار بالا یا بسیار خشک را می‌توان گفت از زندگی گیاهی و جانوری تُهی اند؛ ولی در برابر آن سرزمین‌های مرطوب و پست منطقهٔ استوایی دارای بیشترین شمار گونه‌های گیاهی و جانوری اند.[۱۲۳]
جغرافیای انسانی
نوشتار اصلی: جغرافیای انسانی

        همچنین مقالهٔ جهان را نیز ببینید.

پرونده:Northwest coast of United States to Central South America at Night.ogvپخش رسانه
فیلم فرستاده شده از ایستگاه فضایی بین‌المللی. نقطهٔ آغاز این فیلم، جنوب شرقی آلاسکا است. نخستین شهری که دوربین از آن می‌گذرد سان‌فرانسیسکو و منطقهٔ پیرامون آن است (تقریباً در ثانیهٔ ۱۰ فیلم). اگر با دقت به فیلم نگاه کنید می‌توانید نقطهٔ جایگاه پل گلدن گیت را در صفحه پیدا کنید. باید در نوار نورانی کوچکی که درست پیش از سان‌فرانسیسکو و در نزدیکترین نقطه به ابرهای سمت راست قرار دارد نگاه کنید. آذرخش طوفان‌های روی منطقهٔ ساحلی اقیانوس آرام که در زیر پوشش ابرها قرار دارد به خوبی نمایان است. پس از آن دوربین از روی آمریکای مرکزی (نورهای سبز رنگ) و شبه‌جزیره یوکاتان در سمت چپ می‌گذرد. این سفر هنگامی که دوربین ISS بر روی پایتخت بولیوی، شهر لاپاز جای می‌گیرد به پایان می‌رسد.

از گذشته تا امروز، نقشه‌نگاری، مطالعه و تلاش برای ساخت نقشه و در کل دانش جغرافیا همگی ابزارهایی بوده‌اند تا به کمک آن‌ها تصویری از زمین نگاشته شود. نقشه‌برداری، تعیین جای‌ها و فاصله‌ها، تا حدی ناوبری، تعیین موقعیت‌ها و راستاها، در امتداد نقشه‌نگاری و جغرافی گسترش یافته‌اند و اطلاعات مورد نیاز بیشتری را با کیفیت بالاتری فراهم کرده‌اند.

در ۳۱ اکتبر سال ۲۰۱۱، شمار ساکنان زمین به ۷٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ تَن رسید.[۱۲۴] بررسی‌ها نشان داده‌است که تا سال ۲۰۵۰ میلادی جمعیت جهان به ۹٫۲ میلیارد تن خواهد رسید.[۱۲۵] انتظار آن می‌رود که بیشتر این افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه رخ دهد. میزان تراکم جمعیت در سراسر جهان بسیار گسترده و متفاوت است ولی این روشن است که بخش بزرگی از جمعیت جهان در آسیا زندگی می‌کند. همچنین انتظار آن می‌رود که تا سال ۲۰۲۰ میلادی ۶۰٪ جمعیت جهان شهرنشین باشند و بقیه روستانشین.[۱۲۶]

براورد شده‌است که تنها یک-هشتم سطح زمین برای زندگی انسان مناسب باشد. سه-چهارم سطح زمین را اقیانوس‌ها پوشانده‌اند، و نیمی از خشکی‌های زمین، بیابان (۱۴٪)،[۱۲۷] کوه‌های بلند (۲۷٪)،[۱۲۸] یا دیگر خشکی‌هایی است که برای زندگی آدمی چندان مناسب نیست. شمالی ترین سکونت گاه همیشگی زمین برای انسان‌ها، آلرت نام دارد (۸۲°۲۸′N) که در جزیرهٔ السمیر در قلمرو نوناووت در کانادا قرار دارد.[۱۲۹] و جنوبی ترین آن، ایستگاه تحقیقاتی اسکات آمونسن در جنوبگان است که می‌توان گفت در قطب جنوب (۹۰°S) است.

بر پایهٔ داده‌های مارس ۲۰۱۲، بدون در نظر گرفتن سرزمین بی صاحب بیرطویل، میان مصر و سودان و بخش‌هایی از جنوبگان: روی هم رفته ۲۰۶ کشور در جهان وجود دارد؛ که در این شمارش، ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد است. همچنین ۵۹ مورد هم قلمروهای وابسته‌اند و شماری هم سرزمین‌های خودمختار و یا مورد اختلاف اند.[۱۲] از گذشته تا کنون، زمین هرگز یک فرمانروایی یکتا نداشته‌است که در سراسر زمین فرمان براند هرچند فرمانروایی‌هایی بوده‌اند که در دوره‌ای بر بیشتر بخش‌های زمین فرمان می رانده‌اند اما امروز از میان رفته‌اند.[۱۳۰]

سازمان ملل متحد یک سازمان بین‌المللی است که برای دخالت در اختلاف‌های میان ملت‌ها بوجود آمده‌است و تلاش می‌کند تا درگیری‌های نظامی میان کشورها را کاهش دهد.[۱۳۱] این سازمان جایی برای گفتگوهای میان کشورها و بحث دربارهٔ سیاست‌های کلی جهان و حقوق بین‌الملل است و اگر دیدگاه تمام کشورهای عضو، مثبت باشد در درگیری‌های نظامی هم دخالت می‌کند و ساز و کاری را برای این گونه درگیری‌ها در نظر می‌گیرد.[۱۳۲]

در ۱۲ آوریل ۱۹۶۱، یوری گاگارین نخستین انسانی بود که توانست مدار زمین را یک دور کامل بپیماید.[۱۳۳] تا ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۰ روی هم رفته ۴۸۷ تن توانسته‌اند فضای بیرونی زمین را از نزدیک ببینید و مدار زمین را بپیمایند و دوازده تن آن‌ها هم روی سطح ماه راه رفته‌اند.[۱۳۴][۱۳۵][۱۳۶] در حالت عادی تنها انسان‌هایی که در فضا هستند، کسانی اند که در ایستگاه فضایی بین‌المللی کار می‌کنند. هم اکنون کسانی که در ایستگاه کار می‌کنند شش نفر اند که هر شش ماه با افراد تازه جایگزین می‌شوند.[۱۳۷] دورترین فاصله‌ای که انسان تا کنون به آن سفر کرده‌است ۴۰۰٬۱۷۱ کیلومتری از زمین بوده‌است که در جریان پروژهٔ آپولو ۱۳ در سال ۱۹۷۰ به آن دست یافت.[۱۳۸]
دیدگاه عمومی به زمین
نخستین عکس گرفته شده از زمین توسط فضانوردان، در پروژهٔ آپولو ۸

نماد اخترشناسی برگزیده شده برای زمین یک صلیب است که پیرامون آن را یک دایره فراگرفته‌است.[۱۳۹] برخلاف دیگر سیاره‌های سامانهٔ خورشیدی، زمین تنها سیاره‌ای است که انسان‌ها تا سالیان دراز، آن را بدون حرکتِ به گرد خورشید می‌دانستند.[۱۴۰] باور دیگر دربارهٔ زمین صاف بودن آن بود، بسیاری از مردم تا سالیان دراز چنین می‌پنداشتند که زمین صاف است.[۱۴۱] اما پس از پیشرفت دانش، این باور با باور گِرد بودن زمین جایگزین شد.[۱۴۲]

البته در دین اسلام و یهودیت چنین نبوده‌است. در آیه‌هایی از قرآن، زمین به حیوانی متحرک مانند شده[۱۴۳] ولی در عین حال، قرارگاه آدمیان هم نامیده شده‌است.[۱۴۴] و یا در آیه‌های دیگری همچون مهد،[۱۴۵] مهاد،[۱۴۶] یسبحون[۱۴۷] و الراجفة[۱۴۸] زمین را به گهواره‌ای آرام مانند کرده که با وجود حرکت‌های گوناگون همچنان برای سرنشینانش آرام و بی خطر است. در آیین یهود و در تورات هم اشاره‌هایی به حرکت آرام زمین شده‌است.[۱۴۹]

با ساخت فضاپیماها برداشت کلی انسان از زمین دگرگون شد. امروزه بیشتر مطالعه‌های هواشناسی و داده‌های مربوط به هواکُره، از نمای کلی زمین و نگاه از بیرون به آن، بدست آمده‌است.[۱۵۰][۱۵۱] نتیجه بدست آوردن آگاهی بیشتر از وضعیت زمین کمک کرد تا جنبش‌های حمایت از محیط زیست به راه بیفتند تا مشکلات مربوط به تاثیر انسان بر پیرامون خود و از میان بردن منابع زمین را پوشش دهند.[۱۵۲]

برخی فرهنگ‌ها زمین را خدا می‌دانستند و ویژه تر آن را یک ایزدبانو فرض می‌کردند. برخی هم آن را خدای مادر یا خدای باروری می‌دانستند. در برخی آیین‌ها بویژه در اسلام و مسیحیت پروتستانی، دربارهٔ آفرینش زمین از سوی خدای یکتا یا خدایان سخن به میان آمده و به صراحت بر راستی آن تاکید شده‌است. اما در میان گروه‌های مذهبی، آیین‌هایی وجود دارد[۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵] که این مطلب را نپذیرفته‌اند همچنان که برخی از گروه‌های علمی (و نه همه) نیز پدیدهٔ آفرینش را رد کرده‌اند.[۱۵۶][۱۵۷] برای نمونه می‌توان از تقابل آفرینش‌گرایی و تکامل یاد کرد.

واقع‌گرایی فلسفی

واقع‌گرایی یا رئالیسم، یک مکتب فلسفی است که مدعی است بین علم و معلوم قابلیت تطابق وجود دارد؛ یعنی علم می‌تواند جهان را چنان که واقعاً هست توصیف کند.

«واقع گرایی متضمن مفهوم صدق( یا حقیقت) یا کذب است. هدف علم نزد واقعگرایان توصیف صادق و درست چگونگی واقعیت جهان است.»(۱) چنانچه گزاره‌ای که به آن علم داریم، در عالم خارج از ذهن نیز برقرار باشد، علم ما از معلوم «درست» و «صادق» است. در غیر این صورت علم ما «نادرست» و «کاذب» است.»

واقعگرایان معتقدند جهان مستقل از فهم انسان وجود دارد و فهم انسان می‌تواند کاشف پاره‌ای از امور در عالم خارج باشد. گزاره‌های درست امری از جهان واقع را چنانکه هست، توصیف می‌کنند. واقعگرایان معتقدند نظریه می‌تواند صادق باشد حتی اگر کسی به آن اعتقاد نداشته باشد.
نظریه تناظر صدق

یک گزاره صادق است اگر و تنها اگر امور آن گونه باشد، که در این گزاره بیان شده است.

البته رئالیست‌ها مخالف کارکرد ابزاری دانش کاذب نیستند. یعنی ممکن است دو چیز که یکی درست و دیگری نادرست است، امور را به گونه یکسانی وصف کنند. در این صورت عالم می‌تواند امر نادرست را فرض کند و از آن بمثابه امر درست بهره برد. همچنانکه بطلمیوسی‌ها زمین را مرکز عالم فرض می‌کردند و خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی را به درستی پیش بینی می‌کردند. زیرا برای این پیش بینی فرقی نمی‌کند خورشید به دور زمین بگردد و یا برعکس زمین به دور خورشید بگردد. ولی در عین حال واقع گرایان، ابزار انگار نیستند.

رابینسون کروزوئه

رابینسون کِروزوئه یا رابینسون کروسو (به انگلیسی: Robinson Crusoe) (منتشر شده در سال ۱۷۱۹) مشهورترین رمان نویسنده انگلیسی دانیل دِفو است. این کتاب یک خودزندگینامه منحصربه‌فرد روحانی و خیالی است که لقب «پدر رمان انگلیسی» را برای خالقش به ارمغان آورد. قهرمان داستان، که نام او بر این رمان نهاده شده، زندگی مرفه خود در بریتانیا را برای مسافرت در دریاها رها می‌کند. پس از اینکه از یک کشتی شکستگی جان سالم به در می‌برد، ۲۸ سال را در یک جزیره و اغلب به تنهایی به گذران زندگی می‌پردازد تا آنکه زندگی یک بومی وحشی آن جزیره را نجات داده و نام «جمعه» بر وی می‌نهد. این دو مرد سرانجام آن جزیره را به مقصد بریتانیا ترک می‌کنند. دفو شاید بخشی از کتابش را بر اساس تجارب واقعی یک ملوان اسکاتلندی به نام الکساندر سِلکرک نگاشته باشد که به سال ۱۷۰۴ پس از ستیز با ناخدای کشتی، وی را به درخواست خودش در ساحل جزیره‌ای خالی از سکنه رها کردند.

بسیاری از مورخان رابینسون کروزوئه را که از دوران نگارش خود در قرن هفدهم میلادی تاکنون، از پرخواننده‌ترین و بحث‌انگیزترین کتاب‌های عالم بوده، سرآغاز «رمان بورژوائی» یا «رمان مدرن» می‌دانند و با توجه به ادامه شاخصه‌های ساختاری، سبکی و محتوائی این کتاب در رمان بعدی اروپای غربی، نظریه مورخانی را که دن کیشوت، اثر سروانتس را سرآغاز رمان می‌دانند، رد می‌کنند.

بسیاری از نویسندگان و متفکران بزرگ دنیا از جنبه‌های مختلف به تحلیل این اثر پرداخته‌اند. ژان ژاک روسو، فیلسوف فرانسوی با تحسین این رمان در کتاب خود «امیل»، «آرزو» می‌کند که رابینسون کروزوئه را «همه جوانان بخوانند تا زندگی در آزادگی و سادگی و سازندگی را بیاموزند».

کارل مارکس، جزیره رابینسون کروزوئه را چون «مدل اقتصاد مدرن فردگرای جامعه بورژوازی» تحلیل می‌کند و معتقد است قهرمان کتاب، را «نماد بورژوازی» در نخستین دوره سرمایه‌داری و نماد استعمارگرانی است که در جستجوی مواد اولیه، بازار و نیروی کار ارزان، بخشی مهمی از جهان را فتح کرده‌اند و با صدور مناسبات اقتصادی اجتماعی خود، این مناطق را به مستعمره خود تبدیل می‌کنند. در رمان مشاهده می‌شود که رابینسون کروزوئه جزیره را به سبک استعمارگران بریتانیایی فتح کرده و به تملک خود در می‌آورد. در آن خانه و قلعه و سلاح می‌سازد، یکی از بومیان را نجات می‌دهد، او را نامگذاری می‌کند، مفهوم پول و مبادله را به او یاد می‌دهد، او را به خدمت می‌گیرد و بر او فرمان می‌راند. به این ترتیب رابینسون کروزوئه طبیعت را به ابزار و کالا و آدمیان را به نیروی کار بدل می‌کند.

جیمز جویس، نویسنده ایرلندی هم که بسیار به این کتاب علاقه داشت به ستایش ارزش‌های ادبی کتاب پرداخته اما با این ایده موافق است که قهرمان داستان نمونه تیپیک استعمارگران کلاسیک به شمار می‌رود.

ادوارد سعید، متفکر فلسطینی‌الاصل هم رابینسون کروزوئه را از نخستین نمونه‌های «ادبیات استعماری» توصیف کرده و معتقد است که دوفو در این اثر ذهنیت استعمارگران انگلیسی دوران خود را به خوبی به تصویر کشیده‌است.

انتشار این رمان مربوط به دورانی می‌شود که با وقوع انقلاب صنعتی، آغاز دوران سرمایه‌داری و پیدایش طبقه متوسط شهری، جامعه اروپای غربی در حال تحول فرهنگی مهمی بود و همین موضوع بازار رمان‌هایی را داغ کرده بود که قهرمانان آن‌ها به قصد کشف ناشناخته‌ها به فتح جهان می‌رفتند. خلق شخصیت‌های جاندار، دیالوگ‌های پربار، فضاهای زنده، پیرنگ‌های جذاب و گره‌افکنی‌های پرکشش، از خصوصیات رمان آن دوران بود و رابینسون کروزوئه از بهترین نمونه‌های این ژانر بود.

این کتاب به نثر انگلیسی قرن هفدهم نگاشته شده و دقت و فضاسازی‌های رئالیستی و شخصیت پردازی‌های استادانه مرسوم در رمان‌های مدرن آن روزگار با ضرباهنگ پرشتاب و درون کاوی در رمان‌های ماجراجویانه اسپانیائی آن دوران ترکیب شده‌است.

این رمان با موفقیت بسیاری در انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی روبرو شد و دفو در رمان دیگری ادامه ماجراهای کروزوئه را نگاشت. اجراها و فیلمهای سینمایی بسیاری تا به امروز بر اساس این کتاب ساخته و کتابهای بسیاری به پیروی از آن نوشته شده‌است، که از آن جمله کتاب «خانواده سوئیسی رابینسون» به قلم یوهان ویس می‌باشد.

سوئیس

سوئیس (آلمانی: Schweiz، فرانسه: Suisse، ایتالیایی: Svizzera) با نام رسمی کنفدراسیون سوئیس (به لاتین: Confoederatio Helvetica)، کشوری است در اروپای غربی که از شمال با آلمان، از شرق با اتریش و لیختنشتاین، از جنوب با ایتالیا و از غرب با فرانسه همسایه است.

این کشور ۷٫۵ میلیون نفر جمعیت[۱] و مساحتی بالغ بر ۴۱٬۲۹۰ کیلومتر مربع دارد.[۲] سوئیس کشوری است به صورت جمهوری فدرال و از ۲۶ ایالت تشکیل شده‌است که «کانتون» خوانده می‌شوند.

پایتخت سوئیس شهر برن است و قطب‌های اقتصادی این کشور دو شهر جهانی ژنو و زوریخ هستند. سوئیس یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است و درآمد سرانه در این کشور با ۳۹٬۰۰۰ دلار برای هر نفر[۲] از بالاترین‌ها در جهان است.

سوئیس کشوری چندزبانه است و در آن چهار زبان آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش به رسمیت شناخته می‌شوند.

سوئیس دارای سابقهٔ طولانی بی‌طرفی در مناسبات جهانی است، به طوری که این کشور از سال ۱۸۱۵ تاکنون وارد هیچ جنگی نشده‌است.[۳] این کشور مقر بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی چون صلیب سرخ و سازمان تجارت جهانی است. یکی از دو دفتر اروپای سازمان ملل نیز در این کشور و در شهر ژنو قرار دارد.

تاسیس کشور سوئیس در تاریخ ۱ اوت ۱۲۹۱ ذکر می‌شود و این روز در سوئیس تعطیل ملی است.

محتویات

    ۱ تاریخ
    ۲ سیاست
        ۲.۱ احزاب مهم کشور
    ۳ ارتش سوئیس
    ۴ تقسیمات کشوری
        ۴.۱ شهرهای سوییس
    ۵ جغرافیا
    ۶ اقتصاد
    ۷ مردم
    ۸ فرهنگ
        ۸.۱ غذا
        ۸.۲ ادبیات
    ۹ مذهب
        ۹.۱ مسیحیت
        ۹.۲ اسلام
    ۱۰ آموزش
        ۱۰.۱ دانشگاه
    ۱۱ نگارخانه
    ۱۲ جستارهای وابسته
    ۱۳ منابع
    ۱۴ پانویس
    ۱۵ پیوند به بیرون

تاریخ

سلت‌ها اولین ساکنان سوئیس بودند. تیره ای از این قوم که هلوتیا (Helvetia) نام دارند پیش از تسلط رومیان بر سوئیس، در کوهستان‌های ژورا و آلپ ساکن شدند و آنجا را هلوتیا نامیدند. هلوتیا در سال ۵۸ پیش از میلاد به تصرف ژولیوس سزار امپراتور روم درآمد. در قرن پنجم میلادی ژرمن‌ها به این سرزمین وارد و در ساحل غربی رود آر ساکن شدند. ژرمن‌ها و اقوام بورگون (Burgun) و فرانک جامعه‌ای مستقل تشکیل دادند. آنها در سال ۶۳۹ میلادی دولتی را بنیان گذاشتند که بعدها فرانسه نامیده شد. در سدهٔ نهم بین سوابیا (Swabia) و بورگوندی ها (Burgundians) تقسیم و در سال ۱۰۳۳ تحت نظارت امپراتوری مقدس روم وحدت پیدا کردند. حکومت منطقه در قرن سیزدهم بین کنت‌ها و خاندان هابسبورگ) و حکمرانان محلی تقسیم شد. در سال ۱۲۹۱ سه منطقهٔ اوری (سرزمین فعلی سوئیس)و شوایتس (Schweiz) و اولتروالدن (Ulterwalden) اتحادیه‌ای تشکیل دادند که اساس کنفدراسیون سوئیس قرار گرفت.
سیاست

قانون اساسی سوئیس در ۲۹ مه ۱۸۷۴ تصویب شد و پس از آن اصلاحات زیادی در آن صورت گرفته است. سیستم سیاسی سوئیس مرکب از دموکراسی مستقیم و غیرمستقیم بر مبنای حق حاکمیت مردم و جدایی از قدرت‌ها است. در انتخابات فدرال همهٔ شهروندان بالای ۱۸ سال واجد شرایط رای دادن هستند. مردم سوئیس با فرهنگ سیاسی غنی و پیشرفته و به پشتوانهٔ قانون اساسی و تجربیات گران بهای تاریخی این کشور، در فرایندهای قانون گذاری و اجرایی، به شیوه ای بدیع و فعال مشارکت دارند. بدین گونه که برای تصویب شدن یا نشدن قانون‌های خاص در کشور همه پرسی صورت می‌گیرد. برطبق قانون اساسی اگر دادخواستی حداکثر آرا را کسب کند تصویب خواهد شد.
احزاب مهم کشور

    حزب سوسیال دموکرات
    حزب رادیکال دموکرات
    حزب مردمی دموکراتیک مسیحی که مخالف تمرکز قدرت است
    حزب مردمی سوئیس که مرام آن انزواطلبی و ملت محوری است
    حزب سبز
    حزب لیبرال
    حزب مردمی انجیلی پروتستان
    اتحاد دموکراتیک فدرال
    حزب کارگر سوئیس

ارتش سوئیس
یک فروند هواپیمای اف-۱۸هورنت نیروی هوایی سوئیس

ارتش سوئیس شامل نیروی زمینی و نیروی هوایی است. تنها در حدود ۵ درصد از این ارتش حرفه‌ای است و بقیه متشکل از سربازان وظیفه است. سن خدمت وظیفه عمومی در سوئیس بین ۲۰ تا ۳۴ سال است که در شرایط ویژه به ۵۰ سال می رسد. خدمت وظیفه عمومی در سوئیس برای مردان اجباری است، هرچند زنان هم می‌توانند داوطلبانه عضو ارتش شوند.[۴]
سوئیس به خاطر اینکه کشوری است که به دریا راه ندارد، فاقد نیروی دریایی است. اما در کرانهٔ دریاچه‌های مرزی‌اش دارای گارد ساحلی است.
تقسیمات کشوری
وله
تیچینو
گروبـوندان
ژنو
وو
نوشتل
ژورا
بــرن
تورگو
زوریـخ
ارگو
لوسرن
سولوتورن
بزل‌لنسکف
شفوزان
اوری
شوئیز
گلرو
سن‌گلان
اپانزل اینرودان
آپنزل آوسررودن
اوبولدان
نیدولدان
زوگ
فریبورگ
بازل‌اشتاد
فرانسه
ایتالیا
لیختن‌اشتاین
اتـریش
آلمان

سوئیس ۲۶ ایالت (کانتون) دارد:
ردیف     نام ایالت (کانتون)     شهر بزرگ ایالت
۱     آپینزیل آپنزل آوسررودن     هیریساو
۲     آپینزیل انرودن     آپینزیل
۳     آرگاو     آراو
۴     اوبوالدن     سارنن
۵     بازل     بازل
۶     بازل لاندشافت     لیستال
۷     برن     برن
۸     تورگو     فرونفیلد
۹     تیچینو     بیلینزونا
۱۰     زوریخ     زوریخ
۱۱     زوگ     زوگ
۱۲     ژنو     ژنو
۱۳     سن گالن     سن گالن
۱۴     سولوتورن     سولوتورن
۱۵     شفوزان     شافهاوزن
۱۶     شوئیز     شویدز
۱۷     فریبورگ     فریبورگ
۱۸     گروبوندان     خور
۱۹     گلاروس     گلارول
۲۰     لوسرن     لوسرن
۲۱     ندوالدن     اشتانز
۲۲     نوشتل     نوشتل
۲۳     واد     لوزان
۲۴     والیس     سیوون
۲۵     یورا     دیلیموند
۲۶     یوری     آلت دورف
شهرهای سوییس

    فهرست شهرهای سوئیس

شهر برن پایتخت سوییس
جغرافیا

سوئیس با مساحت ۴۱٬۲۸۵ کیلومتر مربع کشور نسبتاً کوچکی است و با جمعیت ۷٫۵ میلیونی دارای تراکم جمعیت متوسطی به اندازه ۱۸۲ نفر در هر کیلومتر مربع است. این تراکم در مناطق جنوبی سوئیس که کوهستانی است کمتر از میانگین است، درحالی که قسمت‌های شمالی پرتراکم‌ترند.

سوئیس به‌طور کلی به سه منطقه جغرافیایی تقسیم می‌شود: کوه‌های آلپ سوئیس، ناحیه میتلاند[۵] یا فلات سوئیس و کوه‌های ژورا در ناحیه شمال‌غربی و حوالی مرز فرانسه.
اقتصاد

سوئیس یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است . سوئیس عضو اتحادیه اروپا نیست ولی عضو انجمن تجارت آزاد اروپا(EFTA) است. در سال ۱۹۹۹ میلادی سوئیس با اتحادیه اروپا قرارداد بست و عضو EFTA گردید. به موجب این قرارداد، داد و ستد بین کشورهای عضو اتحادیه با سوئیس آسان تر گشت. بانکداری در سوئیس یکی از مهم ترین بخش های این کشور محسوب می‌شود. شرکت های بیمه نیز سهم زیادی در اقتصاد سوئیس دارند. دیگر بخش مهم اقتصادی صنعت توریسم است. ژنو و زوریخ جزو شهرهای گردشگرپذیرند. همچنین کوهستان های این کشور میزبان گردشگرانی هستند که برای ورزش های برفی به این کشور سفر می کنند.
مردم

جمعیت کشور سوئیس بالغ بر هفت و نیم میلیون نفر است. ۶۴٪ از این جمعیت زبان آلمانی زبان اولشان محسوب می گردد که این زبان در قسمت های شمالی و مرکزی زبان اول است. ۱۹٪ زبان فرانسوی زبان اولشان است که اکثراً در غرب این کشور زندگی می کنند. ۸٪ به زبان ایتالیایی سخن می گویند که غالباً در جنوب سوئیس ساکن هستند و تنها حدود یک درصد از آنها به زبان رومانش صحبت می کنند که در قسمت جنوب شرقی این کشور هستند.[۶]

در حدود ۲۲٪ جمعیت سوئیس را مهاجران تشکیل می‌دهند.[۷] اکثراً مهاجران به خاطر شغل راهی این کشور می شوند.
دین اکثر مردم این کشور مسیحیت است. ۴۳٪ از آنان کاتولیک ۳۵٪ آنها پروتستان و ۲٪ آنها ارتودوکس هستند. دین ۴٪ مردم نیز اسلام است. بقیه نیز پیرو دین های دیگر یا بدون دین هستند.
سوئیس را با شکلات، پنیر، سیستم بانکداری، ساعت سازی و کوهستان‌هایش می‌شناسند.
فرهنگ

در گذشته فرهنگ سوئیس تحت تاثیر همسایگانش بوده است. اما در سال های اخیر باوجوه تمایز در آن رشد یافته است. به طور کلی سوئیس را از مراکز فرهنگی اروپا نمی‌دانند. خانواده‌ها در سوئیس عموماً کوچک اند و والدین اغلب یک یا دو فرزند دارند. حریم خانواده در این کشور بسیار مهم است. بیشتر مردم سوئیس هنگام احوال پرسی باهم دست می دهند و آداب سنتی را رعایت می کنند. کشور سوئیس به خاطر ماهیت بشردوستانه‌اش شناخته شده است.
غذا

آشپزی سوئیس دارای چند چهره است. در حالی که ظرف‌های فوندو (ظرفی برای درست کردن پنیر و روغن)از روستی (غذایی عمدتاً" از سیب زمینی و پنیر)و مانند دیگر غذاهای سوئیسی در کل کشور مصرف می شود، اما هر منطقه توسعه یافته برای خود نسبت به اقلیم و زبان آن منطقه خوراکی متفاوت دارد. طبخ سنتی سوئیس بسیار شبیه خوراک و موادی است که در دیگر کشورهای اروپایی نیز موجود است، همچنین محصولات لبنی ممتاز مثل پنیر گرویره و امنتال که در دره هایی به همین نام ساخته می شوند در گروه خوراک سوئیسی قرار دارند. شکلات سازی در سوئیس از قرن ۱۸ میلادی شروع شد، اما در اواخر قرن ۱۹ به شهرت جهانی رسید که دلیل آن دستیابی به صنعت و اختراعاتی در زمینه معتدل سازی و شکل دهی شکلات بود که منجر به بالا رفتن کیفیت آن شد. همچنین ابتکار ساخت شکلات شیری توسط دانیال پیتر از این اقدامات بود.
ادبیات
هایدی اثر یوهانا اشپیری

ادبیات در سوئیس متاثر از زبان های این کشور است. رمان هایدی اثر یوهانا اشپیری شناخته شده ترین اثر ادبی سوئیس است.[۸] کتاب نسبتاً مشهور دیگری که می توان نام برد رمان خانواده سوئیسی رابینسون اثر یوهان ویس است که به تقلید از رمان رابینسون کروزوئه نوشته شده است.
مذهب

اکثر مردم سوئیس مسیحی هستند و اسلام دومین دین در این کشور است. ادیان دیگر در حدود ۴.۳٪ در بین مردم این کشور طرفدار دارند و در حدود ۱۱.۱٪ مردم سوئیس دارای هیچ دینی نیستند[۲].
مسیحیت

اکثریت مردم سوئیس پیرو آیین مسیحی هستند. در بین انواع شاخه‌های مسیحیت کاتولیک بیشترین طرفدار را با حدود ۴۱.۸٪ در بین مردم این کشور دارد. بعد از کاتولیک، پروتستان با حدود ۳۵.۳٪ و ارتودوکس با ۱.۸٪ قرار دارند. سایر شاخه‌های مسیحیت هم ۰.۴ مردم سوئیس را تشکیل می دهند.[۲].
اسلام
نوشتار اصلی: اسلام در سوئیس

با در برگرفتن ۴.۳٪ جمعیت سوییس[۹]؛ پس از مسیحیت اسلام دومین دین غالب کشور سوییس به شمار می‌رود. مسلمانان در تمامی شهرهای سوییس پراکنده‌اند. مراکز مراسم مذهبی مسلمانان به حدود ۹۰ مرکز می‌رسد.
آموزش
دانشگاه

کشور سوییس دارای ۲۰ دانشگاه معتبر می‌باشد

۹ اوت

۹ اوت در تقویم گرگوری، دویست و بیست و یکمین (در سال‌های کبیسه دویست و بیست و دومین) روز سال است. ۱۴۴ روز تا پایان سال باقی است.

محتویات

    ۱ مناسبت ها
    ۲ زادروزها
    ۳ مرگ‌ها
    ۴ پیوند به بیرون

مناسبت ها

    روز جهانی بومیان

زادروزها

    ۱۹۱۱ - ویلیام آلفرد فولر، اخترفیزیکدان آمریکایی.

مرگ‌ها

    ۲۰۰۸ - محمود درویش، شاعر و نویسنده فلسطینی (ز. ۱۹۴۱)
    ۱۹۸۰ - ژاکلین کاکرن، از نخستین زنان خلبان نیروی هوایی آمریکا.
    ۱۹۶۲ - هرمان هسه، شاعر و نویسندهٔ سوئیسی.

هرمان هسه

هرمان هسه (به آلمانی: Hermann Hesse) ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوییسی و برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات.

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ زبان ساده، خصوصیت هرمان هسه
    ۳ فلسفه هندی
    ۴ آثار هسه
        ۴.۱ پیتر کامنسیند (Peter Camenzind ۱۹۰۴)
        ۴.۲ زیر چرخ (۱۹۰۶ Unterm Rad)
        ۴.۳ دمیان (۱۹۱۹ Demian)
        ۴.۴ گرترود (Gertrud ۱۹۱۰)
        ۴.۵ رُسهالده (Rosshalde ۱۹۱۴)
        ۴.۶ سیذارتا (۱۹۲۲ Siddhartha)
        ۴.۷ گرگ بیابان (Der Steppenwolf ۱۹۲۷)
        ۴.۸ نارسیس و گلدموند (Narziss und Goldmund ۱۹۳۰)
        ۴.۹ سفر به شرق (Die Morgenlandfahrt ۱۹۳۲)
        ۴.۱۰ بازی مهرهٔ شیشه‌ای (بازی تیله‌های شیشه‌ای) (۱۹۴۳ Das Glasperlenspiel)
    ۵ بحران روحی و پایان زندگی
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ منابع
    ۸ پیوند به بیرون

زندگی

وی در ۲ ژوئیه ۱۸۷۷ در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد. پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود. کتاب‌خانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در هندوستان بودند، به جهان‌بینی و تفکرات فلسفی هند دست یافت. او که از اوان جوانی دارای روحی حساس و ضربه‌پذیر بود، در مقابل نابرابری‌های جامعه و تضاد درونی با پدر و مادرش، در سن پانزده‌سالگی از مدرسه کلیسائی ماول‌برون(جایی که صحنه و فضای قرون وسطایی داستان او نارتسیس و گولدموند را فراهم آورد) که بورس تحصیلی در رشته الهیات پروتستانتیسم را از آن داشت، فرار کرد .بعد از فرار دچار افسردگی حادی شد که والدینش او را در بادبول تحت نظر جن گیر مدرنی قرار دادند که سرانجام آن اقدام به خودکشی بود در نتیجه او را به آسایشگاه کودکان عقب افتاده ذهنی در اشتتن فرستادند سپس در کانشتات یک دورهٔ یکسالهٔ را آغاز و چندی بعد در شهر کالو به کارآموزی در یک کارگاه ساعت‌سازی مخصوص برج‌های کلیسا، مشغول و پس از اتمام این دوره در شهر توبینگن در رشته کتابفروشی به مدت سه‌سال، (۱۸۹۵ - ۱۸۹۸ میلادی) به کارآموزی پرداخت. سرگرمی دلخواه هسه در اوقات فراقت نقاشی و باغبانی بود. کارهای آبرنگ او دو نوع سبک متفاوت دارند واقع گرایانه و تخیلی .پس از موفقیت رمانپتر کامنتسیند وی با ماری برنولی ، که گویی از میان یکی از اشعار نخستین هسه بیرون آمده بود ، ازدواج کرد. وی که دختر خانواده ای سرشناس از ریاضیدانان بازل و نه سال یزرگتر از هسه بود و اثار شومان وشوپن را زیبا می نواخت و تا سال (۱۹۱۲ میلادی)زندگی مشترک خود را ادامه دادند. هسه در سال (۱۹۱۲ میلادی) به سوییس مهاجرت و در سال (۱۹۲۳ میلادی) تابعیت آن کشور را پذیرفت. وی یک سال پس از انتشار نارتسیس و گولدموند برای بار سوم در سال ۱۹۳۱ با خانم نینون آوسلندر ازدواج کرد. هرمان هسه به عنوان پرخواننده‌ترین نویسنده اروپائی در قرن بیستم شناخته شده‌است.
Hermann Hesse 1925 Photo Gret Widmann.jpeg

رضا نجفی در کتاب شناختی از هرمان هسه می‌گوید: «هسه از هنگام تولد در کالو و نزدیک جنگل سیاه تا هنگام مرگ در مونتانیولا در کنار دریاچه لوگانو، هرگز از طبیعت جدا نبود و تاثیر طبیعت را نمی‌باید در آثار هسه دست کم گرفت.» به گفته این منتقد، شباهت و همانندی جغرافیایی و طبیعت سوییس با ناحیه شواب (زادگاه هسه) در آلمان او را به پدیده مرزهای سیاسی بی اعتقاد ساخت و به مخالفت با ناسیونالیسم آلمانی برانگیخت. طبیعت آشنای سوییس مهاجرت را برای او ممکن کرد و با انزوا گزیدن در طبیعت آفرینش ادبی هسه به ثمر رسید.[۱]

هرمان هسه به خاطر قدرت استعداد نویسندگی و شکوفائی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشه‌های انسان‌مداری و سبک عالی نگارش، به دریافت جایزه نوبل نایل شد.
زبان ساده، خصوصیت هرمان هسه

هرمان هسه در آثارش مبارزه جاودانه روح و زندگی را ترسیم نموده و با نگرشی هنرمندانه به دنبال ایحاد تعادل بین این دو پدیده قلم فرسوده‌است. هسه در خانواده‌ای اصلاح‌طلب در منطقه در جنوب آلمان به دنیا آمد و تحت تأثیر مادرش که مبلغ مذهبی در هندوستان بود، به فلسفه هندی روی آورد. از دهه سوم قرن بیستم، به عنوان تبعه سوئیس در منطقه «تسین» به گوشه گیری نشست. گرایش به رومانتیسم و طبیعت‌گرایی از نمودهای چشم‌گیر آثار قدیمی‌تر هسه است. این سبک در یکی از اولین رمان‌هایش به نام پیتر کامنسیند (۱۹۰۴)، که با استقبال بی‌نظیری روبرو شد، به چشم می‌خورد. وی به طور جدی به مشکلات انسان‌ها و روابط بین آن‌ها و همچنین نقش هنرمند در جامعه، پرداخته و در رمان‌های گرترود (۱۹۱۰) و رُسهالده (۱۹۱۴) این معضل را به شیوه هنرمندانه‌ای مطرح می‌نماید. هسه به عنوان نماینده جریانات صلح‌طلب - پاسیفیسم، از طرفدارانی مانند تئودور هویس برخوردار بود و در جمع دوستانش قرار داشتند. در این ارتباط افرادی هم از آلمان حملات خصمانه خود را علیه او آغاز کردند. وی پس از آشنایی با یوزف ب.لانگ ، از شاگردان کارل گوستاو یونگ، هسه از طریق این مشاور با آثار زیگموند فروید و یونگ آشنا شد . هسه از طریق این آثار دریافت که هریک از فرار های دیوانه بار و فزاینده‌اش در فاصله ی سال های ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۴ در واقع فرار از خویشتن بوده‌اند ، بازتاب درد ها وو رنج های درونی اش بوده‌اند در دنیای بیرون ، و نوشته هایش نیز قرینه سازی ای از خویشتن خودش بوده‌اند ، چنانچه که در ۱۹۲۱ در مقدمه یک نویسنده خاطر نشان کرد : " تمام این داستان ها مربوط به خود من بودند ، بازتابی بودند از راهی که در پیش گرفته بودم ، از رویا ها و آرزو های پنهانم و از رنج تلخم."
فلسفه هندی

بر اساس توجه و علایق خاصی که نویسنده در باب این فلسفه به دست آورده بود، در سال ۱۹۲۲ روایتی به نام سیدارتا منتشر کرد که از جمله پرخواننده‌ترین آثار وی می‌باشد. این کتاب نگرشی بر ریشه‌های روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلی است و هسه نیز در جستجوی رسیدن به مؤلفه‌ای است که تفاهم بین دو فرهنگ شرق و غرب را عملی سازد. شماری از صحنه‌های سیدارتا تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده ترسیم می‌نماید. هنری میلر در باره این کتاب می‌گوید: سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید مؤثرتر است. در پی برقراری ارتباط هرمان هسه با آلمان از طریق تفسیر و تعبیر آثارش به وسیله آمریکایی‌ها، نظرات مذهبی و سنتگرائی مشهود در نوشتارهایش، از دید خوانندگان مخفی ماند. در همین معنی، نویسنده اتریشی پتر هانکه در سال ۱۹۷۰ با تعجب اعتراف می‌کند:

        «من کتاب‌های هسه را با کنجکاوی و تحیر تمام، خواندم. این مرد نه تنها یک شخصیت برجسته رومانتیک، معرفی‌شدهٔ آمریکایی‌ها است، بلکه نویسنده‌ای عاقل و قابل اعتمادی نیز می‌باشد.»

هسه در سال ۱۹۲۳- ۱۹۲۴ میلادی تابعیت کشور سوییس را کسب و برای دومین بار ازدواج کرد.
آثار هسه
پیتر کامنسیند (Peter Camenzind ۱۹۰۴)
نوشتار اصلی: پیتر کامنتسیند

زندگی جوانی را شرح می‌دهد که دهکده محدود و کوچک خود را ترک می‌کند تا سراسر جهان را زیر پا گذارد، اما او جویای هنر است و به زندگی از خلال زیبایی‌ها می‌نگرد و هسه به وسیله او می‌تواند نظرهای شخصی را درباره هنر و سرنوشت آن بیان کند و در جریان این جهانگردی برتری زندگی طبیعی را بر تمدن شهری نشان دهد و تمدن غرب را سخت به باد انتقاد گیرد. پیتر، قهرمان کتاب، پس از سرخوردگی از سیر و سیاحت به سرگردانی خویش پایان می‌دهد و به دهکده کوچک بازمی‌گردد و کمر اصلاح آن را برمی بندد. هسه در این اثر مسائل کودکی و نوجوانی را مطرح کرده وکسانی را وصف می‌کند که در جستجوی شناخت شخصیت خویش‌اند و غالبأ عصیان‌زده و گریزان از محیط زندگی، خود را به خطر می‌اندازد.
زیر چرخ (۱۹۰۶ Unterm Rad)

این رمان یکی از آثار محوری هرمان هسه است که منعکس‌کننده نشان‌های موجود در مجموعهٔ آثار او است. این کتاب نمایشی از تضاد بین آزادی‌های فردی و فشارهای تخریبی در جوامع مدرن است. هسه در این رمان سایه‌روشن‌هایی از دوران کودکی خود و برادرش «هانس» را ترسیم کرده‌است، که همانند شخصیت اصلی داستان، دست به انتحار می‌زند. زندگی در مدرسه کلیسای «ماول‌برون»، دوران کارآموزی و تصویر مناظر رؤیایی شهر زادگاهش، تراوشی از تجربه و دیدگاه نویسنده است که در کتاب «زیر چرخ» جان گرفته‌اند. فضای رومانتیسم غالب بر ماجرا، به قلم توانای هرمان هسه به دادگاهی تلخ علیه نظام آموزشی که سعی در سرکوب کردن استعدادها می‌نمود، تبدیل شده‌است.
دمیان (۱۹۱۹ Demian)
نوشتار اصلی: دمیان

دمیان یکی از پر آوازه‌ترین آثار هرمان هسه است، داستانی مربوط به دوران نوجوانی نویسنده که خود را در آن "سینکلر" نامیده‌است، نامی که در آغاز نویسندگی به عنوان تخلص خود انتخاب کرده بوده‌است. شاید بتوان گفت نخستین ثمره ی تولد دوباره ی هسه این رمان بود . این داستان نخستین بار در سال ۱۹۱۹ منتشر شد در سالی که هرمان هسه هشتاد و پنج ساله بود و به عنوان اعتراض به سیاست‌های نظامی آلمان، در سوئیس می‌زیست. دمیان شرح کندوکاو درونی مرد جوانی است که در پی دست یافتن به هویت و ارزش های شخصی است و بدین ترتیب افسانه ای است فرا دنیوی و تقریباً اسطوره وار . دمیان را حدیث نفس انسان دانسته‌اند، حسب حال ایامی از عمر آدمی که معمولاً در چنبره ارزش‌های قراردادی محبوس می‌شود و مجال ظهور نمی‌یابد. در ایران این کتاب توسط انتشارات تهران با ترجمه‌ای از محمد بقایی، منتشر شده‌است.
گرترود (Gertrud ۱۹۱۰)

این رمان بخشی از سرگذشت نویسنده‌است و شناخت فلسفی او را از «مسأله تنهایی» شرح می‌دهد. در نظر هسه زندگی یعنی تنهایی، انسان همیشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از دیگران. داستان «گرترود» اعترافات یک موسیقیدان است.
رُسهالده (Rosshalde ۱۹۱۴)

این کتاب نیز مانند گرترود اعترافات یک هنرمند است؛ یک نقاش هنرمند. این دو اثر را می‌توان مکمل یکدیگر دانست.
سیذارتا (۱۹۲۲ Siddhartha)

هرمان هسه در این کتاب ضمن تحلیل مبانی فلسفه آسیائی(هندی)، اشتیاق خود را به یافتن روشی در جهت حل بحران جوامع بشری نشان داده‌است. داستان به گرد فرزند برهمانی دور می‌زند که در پی مداوا است. سیدارتا نام این جوان است که در راه رسیدن به مقصود، خود بینی و آلایش عشق شهوانی را که همانند زنجیرهای گران، مانعی بازدارنده بودند، به نرمی می‌گسلد و تضاد سرکش روح و زندگی را به فرایندی آشتی‌پذیر در نفس ریاضت کشیده خود مبدل می‌سازد. این کتاب توسط مترجم فقید پرویز داریوش به فارسی ترجمه شده است.
گرگ بیابان (Der Steppenwolf ۱۹۲۷)

این داستان به صورتی استعاری روح آسیب دیده مردم پس از جنگ، مردم شهرنشین و متمدن را نشان می‌دهد که ناگهان در وجود خود ظهور خوی حیوانی یا مردی گرگ‌صفت را مشاهده می‌کنند. با انتخاب اصطلاح "گرگ بیابان" کوشش هسه بر این است که وضعیت خاص خویش را تشریح نماید وضعیت آدمی که احساس می‌کند از دنیا و مردم عادی خویش بریده و چون گرگی در میان بره‌های اجتماع بورژوازی رها شده‌است. در کتاب گرگ بیابان، هسه مجدداً قلم خود را متوجه موضوعات اجتماعی و تازه‌ترین مسائل مطرح شده می‌نماید. شخصیت اصلی کتاب، «هاری هالر»، نماد مبارزه با معضلات دههٔ سوم قرن بیستم است.
نارسیس و گلدموند (Narziss und Goldmund ۱۹۳۰)

با این کتاب دورهٔ دیگری از خلاقیت هسه آغاز می‌گردد. نگرش نویسنده در این مقطع به داده‌های تاریخی، معطوف شده و تشابه ملموسی از واقعیت‌ها را به خواننده تلقین می‌نماید. این اثر عمیق‌تر از آنچه به نظر می‌رسد، ناظر بر زوایای تاریک روح و زندگی و پیشگامان این چالش است. او در پی یافتن راه حلی مسالمت‌آمیز به منظور آشتی است.
سفر به شرق (Die Morgenlandfahrt ۱۹۳۲)

هسه در این داستان ادراک تازه‌ای از زندگی به دست می‌دهد و از عالم انسانیت پرتویی از کمال مطلوب عرضه می‌کند؛ که زندگی، مداوم و تولدی از نو است. بنابر گفته خود هسه سفری روحانی است نه سفری ارضی. سفر به شرق نشانی از تحول فکری نویسنده را در خود دارد؛ تحولی از فردیت‌گرایی به اندیشه‌ای توده‌گرا و اجتماعی.
بازی مهرهٔ شیشه‌ای (بازی تیله‌های شیشه‌ای) (۱۹۴۳ Das Glasperlenspiel)

نوشتار اصلی: کتاب بازی مهرهٔ شیشه‌ای
این رمان بزرگ در دو جلد انتشار یافت. حوادث این رمان در قرن بیست و سوم میلادی می‌گذرد و هسه خواننده را با خود به سرزمین کمال مطلوب که به آن نام کاستالی Castalie داده، می‌کشاند، سرزمینی که مشتاقان عالم معنا، دور از غوغای جهان در آن سکونت دارند؛ این سرزمین نمایشی از تلفیق فلسفه غرب با عرفان شرق، زیبایی با افسون، فرمول‌های دقیق علمی با ترنم موسیقی است. سرگذشت قهرمان کتاب سرگذشتی است که هسه خود آرزوی آن را در سر می‌پروراند. نظر هسه آن است که بشر در هیچ مرحله‌ای از زندگی نباید عقب بماند و پیوسته باید در دایره‌ای جدید نفوذ کند، همچنان که در «بازی تیله‌های شیشه‌ای» تیله‌ها باید پیوسته پیش بروند، زیرا سرشت توقف را نمی‌شناسند.

تألیفات هسه مشتمل بر ده‌ها هزار نامه، هفتاد میلیون نسخه کتاب و نوشته‌های مختلف در سرتاسر جهان است. علاوه براین، هرمان هسه با بیش از شصت نشریهٔ پیشرو همکاری می‌کرد. وی در سال ۱۹۴۶ میلادی به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نایل شد. از سال ۱۹۳۲ میلادی جایزه‌ای به نام او (Hermann-Hesse-Preis) به دیگر نویسندگان برگزیده اهدا می‌شود.
بحران روحی و پایان زندگی
لوح یادبود هسه در زادگاهش

هرمان هسه متأثر از بیماری همسرش که مبتلا به شیزوفرنی بود، در سال ۱۹۱۶ به یک بحران عمیق روحی (افسردگی) مبتلا شد و تحت مداوا قرارگرفت. هسه در کتاب دمیان روایتی از جوانی، عناصر ساختاری - روان‌تحلیلی را ترسیم نمود. این کتاب به دلیل جو خصمانه‌ای که علیه وی بر فضای سیاسی - اجتماعی آلمان مسلط بود، به نام مستعار «امیل سینکلر» منتشر شد که در چاپ شانزدهم نام حقیقی نویسنده آشکار گردید. سالهای (۱۹۱۸ - ۱۹۱۹ میلادی) سال‌های جدایی از خانواده، گوشه‌گیری و اقامت در «تسین» بود. این حوادث در داستان‌های کوتاه وی رد پای خود را به روشنی بجای گذاشته‌است، مانند:

    کلاین و واگنر Klein und Wagner/۱۹۱۹
    آخرین تابستان کلینگزور Klingsors letzter Sommer/۱۹۱۹

هرمان هسه در (۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی) در تسین واقع در سوئیس درگذشت.

زبان آلمانی

زبان آلمانی از زبان‌های هندو-اروپایی و عضوی از شاخه غربی خانوادهٔ زبان‌های ژرمنی است و زبان‌های انگلیسی، سوئدی، نروژی، هلندی، فریسی، ییدیش و دانمارکی نزدیکی با آن دارند.[۱]

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ حیطه نفوذ
    ۳ دستور زبان
        ۳.۱ جنسیت
        ۳.۲ نقش دستوری مفعولی در زبان آلمانی
        ۳.۳ حروف اضافۀ دستوری در زبان آلمانی
    ۴ آلمانی در جهان
        ۴.۱ اروپا
        ۴.۲ خارج از اروپا
    ۵ اینترنت
    ۶ ادبیات
    ۷ زبان آلمانی در ایران
    ۸ منابع
    ۹ پیوند به بیرون

تاریخچه

زبان آلمانی در سیر تحول تاریخی خود گویا به بخش عمده‌ای از ویژگی‌های دستوری و نیز واژگان بومی ژرمنی وفادار مانده و آن‌ها را در دستگاه دستوری و واژگانی خود زنده نگاه داشته‌است.[۲]

اصلاحات سال ۱۹۹۶

اصلاحات املاییِ سال ۱۹۹۶ منجر به مناقشات و بحث‌های اجتماعی فراوانی گردید. بعضی از ایالت‌ها مانند بایرن از پذیرفتن آن سرباز زدند.
حیطه نفوذ

این زبان یکی از مهم‌ترین زبان‌های جهان است و علاوه بر آلمان در کشورهای اتریش و لیختن‌اشتاین نیز تنها زبان رسمی می‌باشد و در سوئیس، بلژیک و لوکزامبورگ یکی از زبان‌های رسمی به شمار می‌آید. در ضمن این زبان زبانِ رسمی ایالت خودمختار تیرول جنوبی در ایتالیا می‌باشد و در اروپای شرقی و نامیبیا نیز صحبت می‌شود. شمار کسانی که زبان آلمانی را همچون زبان مادری خود در اتحادیه اروپا به کار می‌برند از گویشوران دیگر زبان‌های این اتحادیه بیشتر است. جمعاً حدود ۱۰۵ میلیون نفر گویشوران مادری این زبان هستند و در حدود ۸۰ میلیون نفر آلمانی را زبان دوم خود می‌دانند. آلمانی به طور گسترده در مدرسه، دانشگاه و انستیتو گوته آموزش داده می‌شود.
دستور زبان

در زبان آلمانی اسم، صفت و حرف تعریف بر پایه جنس و تعداد و حالت کلمه در عبارت (از آن جهت که موقعیت کلمه، فاعلی یا مفعولی یا اضافۀ مِلکی یا بی‌نقش باشد و از آن جهت که اگر مفعولی است، بی‌واسطه یا باواسطه باشد) صرف می‌شوند.
زبان آلمانی در سیرِ تحوّلِ تاریخی خود به بخش عمده‌ای از ویژگی‌هایِ دستوری و نیز واژگان بومیِ ژرمنی وفادار مانده و آن‌ها را در دستگاه دستوری و واژگانیِ خود زنده نگاه داشته است. از این شمار است نگاهداشتِ جنسیتِ سه‌گانه‌ٔ اسم (مذکرّ، مؤنّث، خنثا)، پیشوندها و پسوندهایِ باستانی، صرف اسم و صفت و آرتیکل، امکانِ ساختنِ واژه‌هایِ پاره‌مَند(compound words) یا ترکیبِ تکواژه‌ها تا بیست و چند سیلاب، و ساختمان پیچیده‌ٔ نحوی‌ای که به ریشه‌ٔ ژرمنی و ساختارِ کهن‌ترِ هند-و-اروپاییِ خود، یعنی ساختار چهرگَشتار(inflectional) و ترکیبگرِ (synthetics) زبان‌هایِ نیاکانی بسیار پای‌بند مانده است. در برابر، زبانِ انگلیسی با رها کردنِ کمابیش کامل این ویژگی‌ها به زبانی بسیار ساده‌تر از نظر دستوری بدل شده. زبان فرانسه نیز، از این نظر ، نسبت به نیایِ خود، زبان لاتینی، بسیار ساده‌تر شده و ساختارهای ترکیبی را رها کرده و ساختار در اساس تحلیلی یافته است.

این دگرگشتِ بنیادیِ ساختارِ زبان در موردِ زبان‌های انگلیسی و فرانسه و پایداریِ زبان آلمانی بر بخش عمده‌ای از ساختارهای دیرینه‌یِ ژرمنی خود، در سرگذشتِ تاریخیِ این زبان‌ها در جهانِ مدرن نقش اساسی داشته است. یکی از مهم‌ترین نتیجه‌هایِ آن این است که زبانِ فرانسه تواناییِ پاره‌پیوندی (compounding) خود را بسیار از دست داده و از مایه‌های بومی خود کمتر می‌تواند واژه‌یِ پاره‌مند بسازد. از این جهت، برای توسعه‌یِ خود در جهتِ نیازهایِ جهانِ مدرن، ناگریز از وام‌گیریِ بی‌نهایت از یونانی و لاتینی بوده است که چنین توانای‌ای دارند. زبان انگلیسی نیز که بسیار، اما کمتر از فرانسه، تحلیلی شده است و تواناییِ پاره‌پیوندیِ آن بسیار کمتر شده است و پاره‌پیوندهای بیش از سه یا چهار سیلاب را از مایه‌یِ بومیِ خود برنمی‌تابد به این دلیل همان راهِ زبانِ فرانسه را در پیش گرفته است، یعنی وام‌گیریِ بی‌نهایت از زبان‌هایِ یونانی و لاتینی، به ویژه برایِ کاربردهای علمی و فنّی. امّا آلمانی که تواناییِ پاره‌پیوندیِ گسترده‌یِ خود را نگاه داشته، می‌تواند مانند یونانی و لاتینی از مایه‌های ژرمنیکِ خود، از چسبانشِ سِتاک‌ها و پیشوندها و پسوندها، ترکیب‌های تازه و بس‌پاره بسازد. با این همه، زبان آلمانی نیز در وامگیریِ واژه‌ها از مایه‌یِ یونانی و لاتینی از راه فرانسه و انگلیسی، یا سرراست با وام گرفتن از خودِ آن زبان‌ها، یا ساختن پاره‌پیوندهایِ تازه از لغت‌مایه‌های آن زبان‌ها، به ویژه برای زبانِ علم و تکنولوژی، درنگ نکرده است.[۳]
جنسیت

زبان آلمانی بر خلاف انگلیسی جنسیت در اسم‌ها را حفظ کرده و اسامی در این زبان دارای سه جنس مؤنث، مذکر و خنثی هستند. انگلیسی جدید بر خلاف انگلیسی باستان این ویژگی خود را از دست داده‌است.
نقش دستوری مفعولی در زبان آلمانی

در زبان آلمانی, مفعول با زبان فارسی، بسیار متفاوت است. در زبان فارسی، اگرچه مفعول واژه‌ای است که در پاسخ به یکی از دو پرسش «چه چیزی را» یا «چه کسی را» می‌آید، در آلمانی یک نوع از مفعول‌ها این گونه است. معمولاً این نوع مفعول که در پاسخ به «چه چیزی را» یا «چه کسی را» می‌آید مفعول بی‌واسطه یا akkusativ نام دارد. یک جور مفعول هم در آلمانی هست که مفعول باواسطه نام دارد؛ بدان معنا که کاری یا درخواستی با واسطه‌ای روی چیزی یا کسی رخ دهد که آن چیز یا کس مفعولِ باواسطه یا dativ نام می‌گیرد. برخی افعال در آلمانی هستند که مفعولشان باواسطه است و برخی هم بی‌واسطه و برخی هم هر دو را می‌گیرند. برخی حروف اضافۀ دستوری هستند که به هر اسمی بچسبند آن را در موقعیت مفعولِ بی‌واسطه یا باواسطه قرار می‌دهند. مثلاً فعل gefallen به معنای «خوش آمدن» یا «پسندِ کسی شدن» در زمرۀ افعالی است که مفعول باواسطه می‌خواهد. مانند جملۀ زیر:
Ihre Meinung gefällt mir sehr.
به معنای:
عقیدۀ شما مورد پسند من است. (یعنی «من از آن خوشم آمد.»)
اینجا واژۀ mir ضمیر مفعولی باواسطه از ضمیر ich' به معنای من است.[۴]
نمونه ای از یک متن به زبان آلمانی
حروف اضافۀ دستوری در زبان آلمانی

در این زبان, حروف اضافۀ دستوری، واژه یا گروهواژه‌ای که پس از آن می‌آید را در یکی از سه حالت زیر قرار می‌دهد:

    مفعولی بیواسطه یا akkusativ
    مفعولی باواسطه یا dativ
    اضافۀ مِلکی یا genetiv

برخی از این حروف اضافه، بر حسب این که واژه یا گروهواژه‌ای که پس از آن می‌آید چه نقشی از نقوش سه گانۀ بالا را بگیرد، معنیشان به کلی فرق می‌کند. از این رو، بر حسب معنایی که منظور است، ممکن است یک حرف اضافه دارای چند نقش متفاوت باشد.[۵]
آلمانی در جهان
نمونه‌ای از استفادهٔ روزانهٔ زبان آلمانی در نامیبیا.
کشور     تعداد گویشوران آلمانی (به‌جز اروپا)[۶]
 ایالات متحده آمریکا     ۵٬۰۰۰٬۰۰۰
 برزیل     ۳٬۰۰۰٬۰۰۰
 آرژانتین     ۱٬۴۰۰٬۰۰۰
 کانادا     ۴۵۰٬۰۰۰[۶] – ۶۲۰،۰۰۰[۷]
 مکزیک     ۲۰۰٬۰۰۰
 استرالیا     ۱۱۰٬۰۰۰
 آفریقای جنوبی     ۷۵٬۰۰۰ (بدون شهروندان مقیم آلمانی)[۶]
 شیلی     ۴۰٬۰۰۰
 پاراگوئه     ۳۰٬۰۰۰ – ۴۰،۰۰۰
 نیوزیلند     ۳۷٬۵۰۰
 نامیبیا     ۳۰٬۰۰۰ (بدون شهروندان مقیم آلمانی)[۶]
 ونزوئلا     ۱۰٬۰۰۰
 اردن     ۵۰٬۰۰۰
اروپا

آلمانی در کشورهای آلمان (۹۵٪)، اتریش (۸۹٪)، سوئیس (۶۴٪) و لیختن‌اشتاین به طور گسترده تکلم می‌شود. در بلژیک و لوکزامبورگ یکی از زبانهای رسمی به حساب می‌آید. در ضمن این زبان، زبان رسمی ایالت خودمختار تیرول جنوبی در ایتالیا می‌باشد.
خارج از اروپا

خارج از اروپا و شوروی سابق بیشترین گویشوران آلمانی را می‌توان درایالات متحده آمریکا کانادا برزیل و آرژانتین یافت که این به خاطر مهاجرت در ۲۰۰ سال گذشته می‌باشد. آلمانی همچنین گویشورانی در نامیبیا و جمهوری آفریقای جنوبی دارد.

بر اساس سرشماری ۲۰۰۰ آلمانی با ۱٫۴ میلیون گویشور در ایالات متحده آمریکا پس از انگلیسی، اسپانیایی، چینی و فرانسه پنجمین زبان پرکاربرد است.

آلمانی در دو ایالت داکوتای شمالی و داکوتای جنوبی پس از انگلیسی دومین زبان در خانه‌است.

بر اساس سرشماری ۲۰۰۶ در کانادا تعداد ۶۲۲٫۶۵۰ نفر گویشور آلمانی در کانادا زندگی می‌کنند.
اینترنت

طبق گزارش Global Reach در سال ۲۰۰۴ ۶٫۹٪ کاربران اینترنت آلمانی‌زبان بوده‌اند. همچنین طبق گزارش Netz-tipp در سال ۲۰۰۲ ۷٫۷٪ صفحات اینترنت آلمانی بوده‌است. همچنین ۱۲٪ کاربران گوگل آلمانی زبان بوده‌اند.

آلمانی (با ۵.۳ درصد) پس از انگلیسی (با ۵۴.۹ درصد) و روسی (با ۶.۱ درصد) سومین زبان در اینترنت است و رتبه‌ی سوم را در ویکی‌پدیا بعد از انگلیسی و هلندی داراست.
ادبیات

زبان آلمانی در ادبیات آلمان به کار رفت و رد پای آن را می‌توان تا سده‌های میانه یــا قرون وسطی جستجو کرد. در این دوره، نویسندگان و شاعران برجسته‌ای همچون والتر فون در فوگلواید و ولفرام فون اشنباخ به نوشتن آثار پرداختند.

آثاری همچون سرود نیبلونگ‌ها از نویسنده‌ای ناشناس و دیگر مجموعه‌ها و قصه‌های مشهور در این دوره، توسط برادران گریم در قرن نوزدهم میلادی جمع‌آوری و منتشر شد که برخی از آن‌ها دارای شهرت جهانی هستند.

خداشناس و کشیش مشهور آلمانی، مارتین لوتر، با ترجمهٔ کتاب مقدس به زبان آلمانی، اعتبار زیادی به این زبان بخشید. از میان شاعران و نویسندگان مشهور آلمانی‌زبان، می‌توان به گوتهولد افرایم لسینگ، یوهان ولفگانگ گوته، فریدریش شیلر، هانریش فون کلایست، ارنست هوفمان، برتولت برشت، هاینریش هاینه و آرنو اشمیت اشاره کرد.

تاکنون سیزده آلمانی‌زبان برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شده‌اند که عبارتند از تئودور مومسن، رودولف کریستف یوکن، پال هیزه، گرهارد هاوپتمان، کارل اشپیتلر، توماس مان، نلی زاکس، هرمان هسه، هاینریش بل، الیاس کانتی، گونتر گراس، الفریده یلینک و هرتا مولر.
یوهان ولفگانگ گوته
(۱۷۴۹–۱۸۳۲)     فریدریش شیلر
(۱۷۵۹–۱۸۰۵)     برادران گریم
(۱۷۸۵–۱۸۶۳)     توماس مان
(۱۸۷۵–۱۹۵۵)     هرمان هسه
(۱۸۷۷–۱۹۶۲)
Johann Heinrich Wilhelm Tischbein 007.jpg     Gerhard von Kügelgen 001.jpg     Grimm1.jpg     Thomas Mann 1929.jpg     Hermann Hesse 1927 Photo Gret Widmann.jpg
زبان آلمانی در ایران

در ایران موسسات زیادی شروع به تدریس زبان آلمانی کردند که از معروف ترین آنها می توان به موسسه گوته (وابسته به سفارت آلمان) و موسسه فرهنگی هنری اتریش - OKF (وابسته به سفارت اتریش) نام برد.

اتریش

اتریش (به آلمانی: Österreich) یکی از کشورهای اروپای غربی است. پایتخت آن وین است. این کشور از شمال با آلمان و جمهوری چک، از شرق با اسلوواکی و مجارستان، از جنوب با ایتالیا و اسلوونی و از غرب با سوئیس و لیختنشتاین هم‌مرز است.
رود دانوب در شهر وین

محتویات

    ۱ نام اتریش در زبان فارسی
    ۲ تاریخ
    ۳ سیاست
    ۴ جمعیت
    ۵ جغرافیا
        ۵.۱ شهرهای مهم
        ۵.۲ تقسیمات کشوری
    ۶ اقتصاد
    ۷ مردم
        ۷.۱ دین
        ۷.۲ زبان
    ۸ پانویس‌ها و منابع

نام اتریش در زبان فارسی

اتریش تلفظ فرانسوی نام آلمانی آن کشور است. نام آلمانی آن یعنی اؤستررَیش برگرفته از دو واژه اؤستر (شرق) و رَیش (قلمرو و پادشاهی) است که در مجموع این نام به معنی پادشاهی شرقی است.

پیشتر در سرزمینهای اسلامی، از جمله ایران، نام این کشور را نَمْسا (و در ایران گاه نَمْسه) می‌گفتند. در اسناد دوره قاجار و پیش از آن، واژهٔ نَمسا یا نَمسه به کشور اتریش اشاره دارد؛ حتی زبان آلمانی را نیز زبان نَمْسَوی یا نَمْساوی می‌خواندند[۱]، چراکه در آن دوره که هنوز کشور امپراتوری آلمان یکپارچه به‌وجود نیامده بود، امپراتوری‌های نمسا و پروس (و به‌ویژه نمسا) پرقدرت‌ترین و نام‌آورترین کشورهای آلمانی‌زبان، و درنتیجه، نماد این مردمان بودند. اصل واژهٔ نمسا روسی (و یا شاید به بیان دقیقتر اسلاوی) است و به معنای گنگ. روس‌ها خارجی‌ها را با این نام می‌خواندند و به تدریج صرفاً در مورد مردم آلمانی‌زبان و بالاخره در اشاره به مردم مهمترین کشور آلمانی‌زبان آن دوران —اتریش — به‌کار رفت. اکنون هم در زبان‌های اسلاوی (برای نمونه: به روسی неме́цкий، بلغاری немски، چکی němčina، لهستانی niemiecki، اسلواکی nemčina، اسلونیایی nemščina، اوکرائینی німецька) و حتی زبان‌های غیراسلاوی اروپای شرقی (مانند مجاری német، رومانیایی nemţeşte)، این واژه یا شبیه آن به‌کار می‌رود. واژهٔ نمسا در زبان‌های عربی و ترکی و فارسی هم برگرفته از نام روسی آن است.[۲] هنوز هم در زبان عربی به‌جای اتریش یا همانندهای آن، از واژهٔ نَمسا استفاده می‌شود.
تاریخ

پیش از سده‌های میانه، رومیان، اتریش کنونی را نوریکوم می‌نامیدند. نام اتریش از دوره شارلمانی باقی‌ماند. اتریش تا سالیان درازی هویت سیاسی مستقلی نداشت و در سده‌های میانه بخشی از شاهنشاهی روم بشمار می‌آمد.

در پایان سدهٔ ۱۳ رودلف هاپسبورگ بر اتریش کنونی چیره شد و خاندان هابسبورگ از آن به بعد تا قرن بیستم میلادی بر اتریش حکومت کردند. بعد از فروپاشی شاهنشاهی روم در سال ۱۸۰۶، امپراتوری اتریش تشکیل شد. در ۱۸۶۷ امپراتوری دوگانه اتریش-مجارستان شکل گرفت که بعد از شکست نیروهای مرکزی در جنگ اول جهانی به چند بخش تقسیم شد.

در ۱۹۳۳ انگلبرت دولفوس حکومتی با گرایش‌های فاشیستی برپا کرد. در ۱۹۳۸ هیتلر کشور اتریش را به آلمان منضم کرد. بعد از پایان جنگ دوم جهانی اتریش به اشغال متفقین درآمد و از ۱۹۵۵ به صورت جمهوری فعلی درآمد.
سیاست

اتریش بعد از اتمام جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ تاکنون یک جمهوری فدرال است. صدر اعظم و رئیس جمهور این کشور توسط مردم انتخاب می‌شود. پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال ۱۳۵۸ (۱۹۷۹م.)، اتریش جزء اولین کشورهایى بود که دولت موقت ایران را به رسمیت شناخت. در این زمان روابط ایران و اتریش به‌علّت روشن نبودن برخى از مسائل دیپلماتک و وجود جوّ انقلابی، در حد معمول ادامه داشت. سفیر اتریش در تهران به‌عنوان سفیر اتریش در قاهره تعیین گردید. وى که دکتر کریستوف کورنارو (Christoph Cornaro) نام داشت و در دوران انقلاب در تهران بود در گزارشى به وزارت امور خارجه مى‌نویسد که مسائل انقلاب تمامى فعالیّت‌هاى بازرگانی، اقتصادى و سیاسى را تحت‌الشعاع قرار داده است.
جمعیت

جمعیت این کشور در سال ۲۰۰۷ میلادی ۸٫۳۱۵٫۰۰۰ نفر گزارش شد.
جغرافیا

حدود ۶۰٪ این کشور را رشته کوه‌های آلپ شرقی شامل می‌شوند.
شهرهای مهم
زالتسبورگ

    وین
    گراتس
    اینسبروک
    زالتسبورگ
    کلاگن‌فورت
    لینتس
    آیزن‌اشتات
    فیلاخ

تقسیمات کشوری
The States of Austria Numbered.png

اتریش، که یک جمهوری فدرال است، ۹ ایالت را در بر می‌گیرد:

    بورگن‌لاند
    کرنتن
    اوبراسترایش
    نیدراسترایش
    سالزبورگ
    اشتایرمارک
    تیرول
    فورآرلبرگ
    وین

Austira States blank map.svg
Burgenland Wappen.svg
بورگن‌لاند


Kaernten CoA.svg کرنتن


Niederösterreich CoA.svg
نیدراسترایش


اوبراسترایش Oberösterreich Wappen.svg


Salzburg Wappen.svg
زالتسبورگ


Steiermark Wappen.svg اشتایرمارک


Tirol Wappen.svg تیرول


تیرول Tirol Wappen.svg


Vorarlberg CoA.svg
فورآرلبرگ


وین
Wien 3 Wappen.svg


اقتصاد

اتریش ۱۲اُمین کشور ثروتمند جهان بر پایه سرانه تولید ناخالص داخلی است. تا دهه ۱۹۸۰ بسیاری از صنایع بزرگ اتریش ملی شدند. با این حال٬ در سال‌های اخیر خصوصی‌سازی باعث کاهش بخش دولتی در سطحی قابل مقایسه با دیگر اقتصادهای اروپایی شده است.
خیابان بازار ماریاهیلف در وین

جنبش کارگری در اتریش از قدرت زیادی برخوردار بوده و تاثیر زیادی بر حزب‌های کارگری می‌گذارند. گردشگری بین‌المللی مهمترین بخش اقتصاد ملی اتریش است.

به طور سنتی کشور آلمان مهمترین شریک تجاری اتریش بوده است که این موضوع باعث شده است که نسبت به تغییرات سریع در اقتصاد آلمان آسیب‌پذیر شود.[۳]
مردم
دین

در سال ٢٠٠٢ میلادی ۷۴٫۱٪ جمعیت اتریش کاتولیک ۴٫۶٪ پروتستان بودند که جز دین‌های رسمی این کشورند.
زبان

زبان رسمی اتریش آلمانی است. ۹۸٪ مردم این کشور به این زبان صحبت می‌کنند. در کنار آلمانی اقلیتی به زبان‌های کروات، اسلوونیای و مجارستانی صحبت می‌کنند. کشور اتریش با مساحت ۸۳/۸۵۵ کیلومتر مربع از ۹ ایالت تشکیل یافته‌است.

بلگراد

بلگراد (به صربی: Београд / Beograd) پایتخت و بزرگ‌ترین شهر در کشور صربستان است.

نام بلگراد به معنی شهر سفید می‌باشد.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ جغرافیا
    ۳ مردم
    ۴ مذهب
    ۵ شهرهای خواهر خوانده
    ۶ منابع

تاریخچه

بلگراد در سال ۱۵۲۱ بدست نیروهای عثمانی اشغال و از آن تاریخ تا سال ۱۸۴۱ ضمیمه آن امپراتوری بود. در این سال بلگراد در خلال نبردهای عثمانی و اتریش از ممالک عثمانی جدا شد و به امپراتوری اتریش-مجارستان پیوست. پس از فروپاشی امپراتوری اخیر در سال ۱۹۱۸ تا ۲۰۰۳ بلگراد پایتخت یوگسلاوی بود.
جغرافیا

این شهر که در حد فاصل رودخانه‌های دانوب و رود ساوا قرار گرفته بیش از ۱٫۲۰۰٫۰۰۰ نفر سکنه دارد که با احتساب محدوده حومه شهر جمعیت آن به بیش از دو میلیون می‌رسد و از این‌رو بلگراد یکی از بزرگترین شهرهای جنوب غرب اروپاست.

شهر بلگراد حدود ۳٫۶ درصد از مساحت خاک صربستان را شامل می‌شود و ۱۵ درصد از جمعیت این کشور در بلگراد ساکن هستند.
مردم

بیشتر ساکنان شهر اقوام اسلاوی هستند که پیشینیان آن‌ها در ابتدای قرن ششم میلادی در این نقطه ساکن شده‌بودند.
مذهب

تنها مسجد بجا مانده در شهر بلگراد مسجد بایراکلی نام دارد. و بزرگترین کلیسای این شهر کلیسای سنت ساوا است.
شهرهای خواهر خوانده

    یونان کورفو - یونان (۲۰۱۰)
    بریتانیا کاونتری - بریتانیای کبیر (۱۹۵۷)
    ایالات متحده آمریکا شیکاگو - ایالات متحده آمریکا (۲۰۰۵)
    پاکستان لاهور - پاکستان (۲۰۰۷)
    اسلوونی لیوبلیانا - اسلوونی (۲۰۱۰)
    اسرائیل تل آویو - اسرائیل (۱۹۹۰)
    اتریش وین - اتریش (۲۰۰۳)



کشتار سربرنیتسا

کشتار یا نسل‌کشی سِربْرِنیتسا به قتل حدود ۸۰۰۰ نفر از ساکنین بوسنیایی شهر مسلمان‌نشین سربرنیتسا (در بوسنی و هرزگوین امروزی) توسط ارتش جمهوری صربستان گفته می‌شود. این کشتار، بعد از جنگ جهانی دوم، بزرگ‌ترین نسل‌کشی در اروپا به‌شمار می‌آید.[۷]

پیش از این کشتار، سازمان ملل متحد سربرنیتسا را منطقهٔ «حفاظت‌شدهٔ امن» اعلام کرده‌بود. ۴۰۰ سرباز مسلح هلندی صلح‌بان که برای ایجاد امنیت در این منطقه مستقر شده بودند در جریان کشتار واکنشی نشان ندادند.[۸]

محتویات

    ۱ منطقهٔ امن
    ۲ کشف اجساد
    ۳ متهمان
        ۳.۱ دولت هلند
    ۴ منابع
    ۵ پیوند به بیرون

منطقهٔ امن

در ۱۶ آوریل ۱۹۹۳، شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامهٔ ۸۱۹، سربرنیتسا را منطقهٔ امن اعلام کرد.[۹] قتل‌عام سربرنیتسا که از سوی سازمان ملل متحد به عنوان منطقهٔ امن اعلام شده بود انتقاداتی جدی را به این سازمان و ریاست وقت آن، کوفی عنان متوجه ساخت.[۱۰]

صرب‌ها اندکی پیش از پایان جنگ بوسنی سربرنیتسا را محاصره کردند و از ۱۳ ژوئیهٔ ۱۹۹۵، طی کمتر از یک هفته حدود ۸۰۰۰ تن را قتل‌عام کردند.[۱۱]
کشف اجساد

کشف اجساد از گورهای دسته‌جمعی در اطراف سربرنیتسا ادامه دارد. تا کنون از حدود شصت گور دسته‌جمعی کشف شده، هویت ۲۵۰۰ جسد توسط آزمایش دی‌ان‌اِی معین شده‌است.[۱۲]
متهمان

رادووان کاراجیچ رییس جمهوری اسبق صربسکا و راتکو ملادیچ فرمانده اسبق ارتش صربسکا، عاملین اصلی این جنایت شناخته‌شدند. کاراجیچ و ملادیچ به ترتیب در ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۸ در بلگراد و ۲۶ مه ۲۰۱۱ در لازاروو دستگیر شدند.[۱۳][۱۴] در سال ۲۰۱۰ پارلمان صربستان بابت قتل‌عام سربرنیتسا عذر خواهی کرد. به گفته یک مقام بوسنیایی حاکیه مخولیچ قتل عام توسط صربها وجود نداشت بلکه حکومت بوسنی و هرزگوین و آمریکا آن را برای ایجاد بهانه بمباران صربها از خود درآوردند.[۱۵]
دولت هلند

در ژوئیه ۲۰۱۴ دادگاهی در هلند حکم داد که مسئولیت حقوقی قتل بیش از ٣٠٠ مرد و کودک مسلمان بوسنیایی در شهر سربرنینسا به دست صربها در سال ١٩٩۵ بر عهده دولت هلند است. این افراد بخشی از ۵٠٠٠ نفر مسلمان بوسنیایی بودند که در ماه ژوئیه همان سال به سربازان حافظ صلح هلندی پناه آورده بودند. دادگاه هلندی در لاهه، گفت که نیروی حافظ صلح هلندی برای حمایت و حفاظت از مسلمانان بوسنیایی اقدام نکرد، در حالی که باید می دانست که خطر نسل کشی مسلمانان وجود دارد. سربازان هلندی این افراد را به صربها تحویل دادند. به گفته دادگاه، ارتش باید می دانست که آنها در صورت تحویل داده شدن به صربها کشته خواهند شد. دولت هلند به پرداخت خسارت به خانواده های این قربانیان محکوم شد. دادگاه، دولت هلند را در رابطه با کشتار بیش از ٧٠٠٠ نفر مسلمان دیگر که در اطراف پایگاه نظامی سربازان هلندی در سربرنیتسا پناه گرفته بودند مسئول ندانست، چون آنها به داخل مقر سربازان هلندی پناه نیاوردند، بلکه برای فرار از صربها، به مناطق جنگلی اطراف آن فرار کردند.

نسل‌کشی

نسل‌کشی عبارت است از هرگونه اقدام و مبادرت جهت نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی، ایدئولوژیکی. آن زمانی که تعبیرهای جزئی در مورد نسل کشی تغییر می‌کرد اولین تعریف قانونی این عمل در بیانیه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ حول « جلوگیری و مجازات جرم نسل کشی » شکل گرفت .

بند دوم این بیانیه تصریح می‌کرد که هرگونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی مانند کشتار دسته جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه خاص، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها، جا به جایی اجباری فرزندان گروه‌ها به یکدیگر، طرح ریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص و ... همه از مصداق‌های بارز نسل کشی می‌باشند .

سازمان ملل متحد تاکید کرد، مصداق‌های بسیاری از نسل کشی در طول تاریخ اتفاق افتاده‌است ولی آنها در زمانی نبوده‌اند که رافائل لمکین ( Raphael Lemkin ) واژهٔ نسل کشی را ابداع کند و تعقیب قانونی مرتکب شوندگان هولوکاست که در دادگاه نورنبرگ جامعهٔ جهانی بر سر معاهده فوق به توافق رسیده بودند منجر به این شد که نسل کشی را در ضمره جرم‌های علیه بشریت طبقه بندی کنند . بین تصویب لایحه نسل کشی و اقدام قانونی در مورد آن نزدیک به چهل سال وقفه افتاد . تا به این تاریخ نیز تمام دادگاه‌های تعقیب درباره جرم نسل کشی چه در رواندا و چه در صربستان فاقد عمومیت جهانی بوده‌اند . منتقدین کمیتهٔ جلوگیری و مجازات جرم نسل کشی CPPCG به تعریف ناقص گروه‌هایی که زیر لوای امضا کردن معاهده از مجازات در امان می‌مانند اشاره کردند . بخصوص ایراد حفاظت از گروه‌های سیاسی که آنها آن را سیاسی کشی ( politicide ) نامیده بودند . البته باید به این نیز اشاره کرد که معاهدهٔ امضا شده در این چنین مواردی دچار ابهام نیز بود .

کسی همانند جورج استانتون که از برجسته‌ترین کسانی است که درباره نسل کشی تحقیق می‌کند می‌گوید برخی امور بدیهی وجود دارند که طبق شرایط و عمل گاهی پیش، هنگام و یا بعد از نسل کشی رخ می‌دهد . مانند از دست دادن صفات انسانی در گروه‌هایی که مورد تعرض قرار گرفته‌اند، سازماندهی بسیار قدرتمند گروهی که اقدام به نسل کشی می‌کنند و انکار نسل کشی بوسیله گروه مرتکبینی که جهان می‌توانست قبل از اینکه آنها دست به نسل کشی بزنند، آنها را شناسایی کرده و از نسل کشی جلوگیری به عمل آورد.

محتویات

    ۱ ابداع کلمه نسل کشی
    ۲ نسل‌کشی‌های معاصر
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ پیوندها به بیرون
    ۵ پانویس‌ها
    ۶ منابع

ابداع کلمه نسل کشی

واژه نسل کشی توسط رافائل لمکین ( ۱۹۰۰- ۱۹۵۹ ) یک یهودی لهستانی الاصل ابداع شد . او که محقق قضایی بود در سال ۱۹۴۳ این واژه را از ادغام دو واژه یونانی génos ( به معنی دسته یا قوم ) و cide ( به معنی کشتن و کشتار ) به وجود آورد . او در سال ۱۹۳۳ یک بیانیه را تدارک دید که « جنایات وحشیگرایانه » لقب گرفت که خود مقدمه‌ای بود بر ابداع و اعلام جرم علیه کسانی که دست به نسل کشی می‌زدند . برای لمکین کشتار عراق در آگوست سال ۱۹۳۳ یادآور نسل‌کشی ارامنه در سالهای جنگ جهانی اول بود . در اولین بیانیه اش تحت انواع جنایات وحشیانه که کنسول سازمان ملل متحد در مادرید تقدیم شد او سعی بر غیرقانونی اعلام کردن جرم نسل کشی کرد . البته آن بیانیه با شکست رو به رو شد و کارهای حقوقی اش از جانب دولت لهستان مذمت شد زیرا آن زمان دولت لهستان سعی در مصالحه با نازی‌های آلمانی داشت .

در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش شوروی نیمه شرقی لهستان را اشغال کرد و باعث شد لمکین از لهستان یگریزد و با فرار ازاتحاد جماهیر شوروی، سرانجام به ایالات متحده رفت .[۱] در سال ۱۹۴۴ موقوفه کارنگی برای صلح بین‌المللی بزرگترین کار لمکین را در آمریکا به چاپ رسانید و به آن لقب « قوانین محوری در تصرف اروپا » داد . این کتاب، مشتمل بر یک بررسی گسترده قانونی در مورد کشورهایی که توسط آلمان نازی در جنگ جهانی دوم اشغال شده بودند، بود و همچنین در این کتاب بود که او تعریفی از نسل کشی ارائه داد. نظرات لمکین در مورد جنایت نسل کشی به صورت جهان شمول توسط جامعه جهانی پذیرفته شد و این امر یکی از پایه‌های دادگاه نورنبرگ که ۲۴ تن از سران نازی در آن محاکمه شدند، بود.
نسل‌کشی‌های معاصر

    نسل‌کشی یونانیان
    نسل‌کشی ارامنه
    نسل‌کشی آسوریان
    نسل کشی کردها
    نسل‌کشی دارفور
    نسل‌کشی رواندا
    نسل‌کشی یهودیان
    نسل کشی هزاره‌ها
    نسل کشی اندلس
    کشتار سربرنیتسا
    نسل‌کشی ایرانیان
    نسل کشی فلسطینیان