اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

فرهنگ انگلیسی آکسفورد

دیکشنری انگلیسی آکسفورد (به انگلیسی: Oxford English Dictionary) یک فرهنگ لغات زبان انگلیسی است که انتشارات دانشگاه آکسفورد آن را منتشر می‌کند.[۲] تاکنون دو نسخهٔ چاپی این دیکشنری با این نام و با تجدیدنظر کلی در سال‌های ۱۹۲۸ و ۱۹۸۹ منتشر شده‌است. تا دسامبر ۲۰۰۸ یک‌چهارم از نسخه سوم نوشته‌شده‌است.[۳]

بالیوود

بالیوود (به زبان هندی: बॉलीवुड، به اردو: بالی ود، و به انگلیسی: Bollywood)، نام غیر رسمی صنعت فیلم‌سازی به زبان هندی در سینمای هند است.

بر خلاف هالیوود در لس‌آنجلس آمریکا، بالیوود یک مکان مشخص فیزیکی ندارد. این نام در حقیقت نام یک شرکت فیلمسازی در شهر بمبئی است، اما معمولا به تمام سینمای هند گفته می‌شود.[۱]

بالیوود از بزرگ‌ترین کمپانی‌های فیلمسازی جهان است که بیش از سه و نیم میلیارد مخاطب و علاقه‌مند در سراسر جهان دارد[نیازمند منبع]. مخاطبان فیلم‌های این کمپانی، در شبه قاره هند، کشورهای غربی، خاورمیانه، آسیای میانه و روسیه، آفریقا و اقلیت‌های هندی و اردو زبان سراسر جهان هستند.

بیشتر محصولات بالیوود به زبان هندی، اردو و زبان انگلیسی هندی است. اخیرا از زبان انگلیسی بیشتر در این فیلم‌ها یا آهنگ‌ها بهره می‌گیرند.[۱]

نام بالیوود، از نام هالیوود، صنعت فیلمسازی ایالات متحده آمریکا اقتباس شده، اما اخیرا به فرهنگ لغات انگلیسی (دیکشنری) نامدار آکسفورد نیز راه یافته است.

بالیوود به تولید انبوه فیلم‌های عمدتاً تجارتی شهرت دارد و سالانه بیش از هزار فیلم می‌سازد.

هند

هند یا هندوستان با نام رسمی جمهوری هندوستان (هندی: भारत गणराज्य؛ تلفظ: بْهَارَتْ گَنَرَاجْیَه) کشوری در جنوب آسیا است که پایتخت آن دهلی نو است. هند از شمال باختری با پاکستان؛ از شمال با چین، بوتان، نپال و تبت؛ و از شمال خاوری با برمه و بنگلادش همسایه‌است. همچنین هند از باختر با دریای عرب، از خاور با خلیج بنگال، و از جنوب نیز با اقیانوس هند مرز آبی دارد.

پهناوری هند ۳٬۴۰۲٬۸۷۳ کیلومتر مربع (هفتم در جهان، ۲ برابر ایران) است. بیشتر سرزمین هند پست و هموار است و رشته‌کوه هیمالیا که در شمال کشور قرار دارد باعث شده‌است که رطوبت و ابرهای باران‌زا به شمال آسیا نفوذ نکند و در نتیجه هند کشوری پرباران و مرطوب و دارای خاک بسیار حاصلخیز است. این موضوع باعث شده‌است که این کشور بتواند جمعیّت بسیاری را در خود جای دهد.

جمعیت هند ۱٬۲۱۰٬۱۹۳٬۴۲۲ نفر است که دومین کشور پر جمعیت دنیا پس از چین به شمار می‌آید. بندر بمبئی (مومبائی) با جمعیتی نزدیک به ۱۴ میلیون تن، پرجمعیت‌ترین شهر هند است. هند بیش از سی و پنج شهر بزرگ با جمعیت بالای یک میلیون تن دارد. بمبئی (مومبائی)، دهلی، کلکته، مدرس، بنگلور، حیدرآباد، اگرا، میسور، جی‌پور، گوا، پونا، بوپال، تریواندروم، سورات، کانپور و احمدآباد از شهرهای مهم این کشور پهناور هستند.

هند دارای تاریخ و فرهنگ بسیار کهن و پرباری است که به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد می‌رسد. هند سرزمین نژادها، زبان‌ها، آیین‌ها، و فرهنگ‌های فراوان و گوناگون می‌باشد. در هند صدها زبان و هزاران گویش و لهجه وجود دارد. علاوه بر دو زبان هندی و انگلیسی که در قانون اساسی این کشور زبان رسمی اعلام شده‌است. ۲۲ زبان دیگر در یک یا چند ایالت موقعیت زبان رسمی را دارند.

طی ۸۰۰ سال تسلط فارسی‌زبانان یا ایرانیان بر هند، این کشور از فرهنگ ایران و زبان فارسی تاثیر بسیاری پذیرفته‌است. زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت و با فرمانروایی دودمان گورکانیان هند زبان رسمی شد. زبان فارسی هند شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. زبان فارسی تاثیر فراوانی بر زبان‌های هند به‌ویژه زبان اردو گذاشته‌است. زبان فارسی پیش از آنکه هند مستعمره انگلستان شود (سده ۱۹ میلادی)، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی به‌شمار می‌رفت.

محتویات

    ۱ مشخصات کلی
    ۲ جغرافیا
    ۳ آب و هوا
    ۴ مردم
    ۵ زبان
        ۵.۱ زبان فارسی در هند
    ۶ ادیان
    ۷ تاریخ
    ۸ تقسیمات کشوری
    ۹ ایالت‌ها
    ۱۰ ناحیه‌های هم‌پیوسته
    ۱۱ سیاست
        ۱۱.۱ ریاست جمهوری در هند
        ۱۱.۲ احزاب مهم
    ۱۲ نظام قضایی
    ۱۳ موقعیت راهبردی
    ۱۴ وضعیت اجتماعی
    ۱۵ بهداشت
    ۱۶ اقتصاد
    ۱۷ پول
    ۱۸ تجارت خارجی و سرمایه‌گذاری
    ۱۹ انرژی
    ۲۰ کشاورزی
    ۲۱ تعطیلات رسمی
    ۲۲ رسانه‌ها
    ۲۳ جستارهای وابسته
    ۲۴ پانویس
    ۲۵ منابع
    ۲۶ پیوند به بیرون

مشخصات کلی

    نام: «هند» (و هم‌چنین صورت‌های آن در زبان‌های غربی ازجمله India در انگلیسی) برگرفته از زبان پارسی باستان است که به جای واژه سانسکریت «سیندو» (Sindhu) به‌کار می‌رفته و نام رودخانه سند بوده‌است.[۳] همچنین واژه «هندوستان» که به عنوان نام کامل این سرزمین در اغلب کشورها از جمله خود هند رواج دارد واژه‌ای فارسی است به معنی «سرزمین هندوها».[۴]
    پهناوری: ۳٫۱۶۶٫۱۴۴ کیلومتر مربع (بدون احتساب کشمیر آزاد و دیگر اراضی مورد مناقشه) - آب‌های داخلی: ۶/۹٪
    جمعیت: ۱٬۱۷۷٬۹۷۲٬۰۰۰ نفر (برآورد ۲۰۱۰م)[۵] رشد جمعیت: ۴/۱٪
    یکای پول: روپیه هند است که به یکصد پیسه تقسیم می‌شود. ارزش روپیه در مقطع ده سالهٔ مارس ۲۰۰۴ تا مارس ۲۰۱۴ بین ۳۹ روپیه تا ۶۹ روپیه برای هر دلار آمریکا در نوسان بوده‌است.[۶]
    پرچم هند: پرچم ملی کشور هند دارای سه رنگ افقی، از بالا به پایین، زعفرانی، سفید و سبز است. در وسط این پرچم گردونه‌ای با بیست و چهار پره به رنگ سرمه‌ای است. رنگ زعفرانی سمبل شجاعت، دلیری، وارستگی و فداکاری، رنگ سفید بیانگر خلوص و حقیقت و رنگ سبز به معنای ایمان، اعتقاد، باروری و حاصلخیزی است. گردونه پرچم که به آن دارما چاکرا گفته می‌شود، نمادی باستانی در آیین بوداست که توسط آشوکا پادشاه قدرتمند قرن چهارم قبل از میلاد به عنوان گردونه قانون استفاده می‌شد.
    روز استقلال و روز جمهوری: کشور هند در ۲۳ مرداد ۱۳۲۶ (۱۵ اوت ۱۹۴۷) و درست یک روز پس از استقلال پاکستان (از بریتانیا) استقلال یافته‌است. قانون اساسی این کشور نیز در ۵ آذر ۱۳۲۸ (۲۶ نوامبر ۱۹۴۹) تصویب شد، ولی از آنجا که برخی از مواد آن بلافاصله دستخوش تحول گردید و بخش عمده این قانون در ۶ بهمن ۱۳۲۸ (۲۶ ژانویه ۱۹۵۰) - که به عنوان «روز آغاز» شناخته شده‌است - عملی گشت، این روز در کشور هند به عنوان «روز جمهوری» جشن گرفته می‌شود.

جغرافیا
دروازه هند در بمبئی
معبد الورا در ایالت ماهاراشتارا
جزیره الیفانتا (جزیره فیل‌ها)
تاج‌محل در اگرا
کاتدرائیه بمبئی
چارمنار در حیدرآباد
قطب منار در دهلی
حاجی علی درگاه ـ بمبئی
پایانه چاتراپاتی شیواجی در بمبئی
هتل کاخ تاج‌محل در بمبئی

هند، بخش بزرگ جنوب آسیا و شبه قاره هند را به خود اختصاص داده‌است. این کشور با پاکستان، بنگلادش، نپال، بوتان، چین و برمه هم‌مرز است. جغرافیای هند به طور کلی به سه بخش تقسیم می‌شود: فلات بلند هیمالیا، جلگه گنگ و شبه جزیره جنوب هند که مناطق مختلف کوهستانی، دره رود خانه‌ای، کویر، دشت و جنگل را در بر می‌گیرد. پائین‌ترین سطح هند، در اقیانوس هند، با ارتفاع صفر و بلندترین نقطه این کشور، قله کانچنجونگا، با ارتفاع ۸۵۶۸ متر در هیمالیا قرار دارد که سومین قله مرتفع جهان است.[۷]

جفرافیای هند بسیار متنوع است و کوه، بیابان، دشت، تپه و فلات را شامل می‌شود. آب و هوای این کشور از حاره‌ای در جنوب تا آب و هوای معتدل در شمال متغیر است. مساحت ناحیهِ قابل کشت هند ۱٫۲۶۹٫۲۱۹ کیلومتر مربع (۷۸/۵۶٪ کل مساحت کشور) است که به دلیل رشد سوی جمعیت ر و افزایش شهرنشینی رو به کاهش است.[۲]

سطح نواحی پوشیده از آب در هند معادل ۳۱۴٫۴۰۰ کیلومتر مربع است و میانگین باران این کشور ۱٫۱۰۰ میلیمتر در سال است. بیش از ۹۲ درصد استفاده آب در هند برای مصارف آب‌رسانی است که در سال ۱۹۷۴ حدود ۳۸۰ کیلومتر مربع بود و بر اساس پیش‌بینی‌ها تا سال ۲۰۲۵ به سقف ۱٫۰۵۰ کیلومتر مربع می‌رسد که برابر با مصارف صنعتی و خانگی است. منابع آبی هند شامل رودخانه‌ها، کانال‌ها، آبگیرها، دریاچه‌ها و سواحل غربی و شرقی اقیانوس هند و سایر خلیج‌ها و خلیج کوچک برای بیش از ۶ میلیون نفر در بخش ماهیگیری اشتغال ایجاد کرده‌اند. هند ششمین کشور تولیدکنندهِ ماهی در سطح جهان و دومین تولیدکنندهِ ماهی بومی در سطح جهان است.[۲]

رودخانه‌های طویل هند، شامل: براهماپوترا و ایندوس ۲۹۰۰ کیلومتر، گنگ۲۵۰۰ کیلومتر، گوداواری ۱۴۷۰ کیلومتر، یامونا ۱۳۷۰ کیلومتر، نارمادا ۱۳۰۰ کیلومتر و کریشنا ۱۲۹۰ کیلومتر هستند. هند از آب و هوایی بسیار متنوع بهره می‌برد، از شمال به رشته‌کوه‌های هیمالیا ختم می‌شود و رودخانه‌های متعددی که از این بلندی‌ها سرچشمه می‌گیرند هوایی بارانی و خاکی بارآور را به نواحی شمالی هند می‌بخشند. رودهای گنگ و براهماپوترا مهم‌ترین این رودخانه‌ها هستند که هر دو به خلیج بنگال سرازیر می‌شوند. هندوها همچنین رود گنگ را مقدس می‌دانند.[۷]

هند از زیست جانوری بسیار متنوعی بهره می‌برد، منطقه حفاظت شده‌ای به وسعت ۱۴۱۲ کیلومتر مربع در استان گجرات تنها پناهگاه باقی‌مانده حدود ۳۰۰ شیر آسیایی است. هند زیستگاه بسیاری از پستانداران بزرگ مانند فیل آسیایی، کرگدن تک شاخ و ببر می‌باشد. بیش از ۲۰۰۰ گونه پرنده و سه نوع تمساح در این کشور زندگی می‌کنند.

منابع اصلی مواد معدنی هند شامل زغال‌سنگ (از لحاظ میزان ذخایر در رده چهارم جهان قرار دارد) آهن، منگنز، میکا، بوکسیت، تیتانیوم، کرومیت، گاز طبیعی، الماس، نفت خام، سنگ آهک، توریوم (بیشترین در جهان در سواحل ایالت کرالا) می‌باشد. ذخایر نفت هند که در ساحل بمبئی درماهاراشترا، گجرات و در شرق آسام وجود دارند، بیش از ۲۵٪ از نیازهای داخل را برطرف می‌کنند.[۸]
آب و هوا

آب و هوای هند دارای تنوع بسیار قابل توجهی است و از کوهستان‌های همیشه پوشیده از برف هیمالیا تا منطقه حاره و گرمسیری میانه و جنوب و کویر خشک غرب این کشور را دربر می‌گیرد.

چهار فصل هند شامل: سرد وخشک از ماه دسامبر تا فوریه، گرم و خشک از ماه مارس تا مه، فصل بارش از ماه ژوئن تا سپتامبر و معتدل در ماههای اکتبر و نوامبر است. به طور میانگین ۱۰۰۰ تا۱۵۰۰ میلمتر باران در سال، تقریباً سراسر هند را دربر می‌گیرد که این مقدار به ۲۵۰۰ میلیمتر در سواحل و ناحیه شمال شرقی هند می‌رسد.[۷] میانگین بارندگی سالانه در بنگال غربی به بیش از ۱۱هزار میلیمتر در سال می‌رسد.[۷] این کشور دارای آب و هوای بسیار متنوعی می‌باشد
مردم
نوشتار اصلی: مردم هند

هند دومین کشور پرجمعیت دنیا است و نزدیک به یک ششم جمعیت جهان را در خود جای داده‌است، تنوع نژادی، فرهنگی، زبانی و مذهبی به این کشور چشم اندازی شگرف از همزیستی مسالمت آمیز میان اعتقادات گوناگون بخشیده‌است.

نژاد مردم هند، شامل: ۲۵ ٪ هندوآریائی، ۷۵ ٪ دراویدی و ۳ ٪ نژاد زرد است که این نژادها بر اساس شرایط مکانی، فرهنگی و دینی نیز دارای تقسیمات خاص خود هستند.

۶۱٪ مردم هند باسواد هستند که این آمار در مردان ۷۳٫۴٪ و در زنان ۴۷٫۸٪ می‌باشد.[۲]
زبان

طبق آمار رسمی دولت در سال ۲۰۰۱، در سرزمین هند ۲۹ زبان دارای گویشور بالای یک میلیون نفر است و ۱۲۲ زبان دیگر دارای گویشورانی بیش از ده هزار نفر هستند.[۹] تعداد گویش‌ها، لهجه‌ها و زبان‌هایی که روزانه در این کشور مکالمه می‌شود بسیار بیشتر است. در حالی که زبان‌های هندی و انگلیسی ارتباطات رسمی و امور دولتی را برعهده دارند، هر ایالت دارای زبان‌های رسمی و ملی ویژه خود است برای نمونه زبان رسمی ایالت دهلی یا ناحیه ملی پایتخت به ترتیب انگلیسی، اردو و هندی است.

در قانون اساسی هند، زبان هندی (از شاخه زبان‌های هند و ایرانی یا هندو اروپایی) زبان رسمی سراسر کشور اعلام شده‌است. افزون برآن در سال ۲۰۰۵ زبان‌هایی که به‌عنوان زبان‌های رسمی در ایالت‌های هند شناخته شده‌اند به ۲۲ زبان رسید که عبارتند از: هندی، اردو، آسامی، اوریا، بنگالی، بودو، پنجابی، تلوگو، تامیلی، دوگری، سانتالی، سانسکریت، سندی، گجراتی، کنکانی، کشمیری، کانادا، مالایالم، میتی، مایتیلی، مراتی و نپالی نیز به رسمیت شناخته شده‌اند.[۱۰] این زبان‌ها به دو شاخه اصلی دراویدی (۲۲٪) که بیشتر در جنوب هند تکلم می‌شوند و هندو اروپایی(۷۰٪) تقسیم می‌شوند[۱۱] در هند ۴۲۸ زبان وجود دارد که ۴۱۵ زبان زنده هستند و کاربرد دارند و ۱۳ زبان امروزه منسوخ شده‌است.[۱۲]

زبان‌های سانسکریت و تامیل زبان‌های اصلی و سنتی هند شناخته می‌شوند و در طول تاریخ طولانی این سرزمین در تغییر و تحول زبان‌های رایج در این منطقه زبان‌های فارسی و انگلیسی نقش مهمی بر عهده داشته‌اند. سالیان دراز حکومت استعماری بریتانیا بر شبه قاره هند و انجام بخش عمده‌ای از امور اداری به زبان انگلیسی موجب شده این زبان، زبان دوم بسیاری از مردم هند باشد.
زبان فارسی در هند
نوشتار اصلی: زبان و ادب فارسی در هند


زبان فارسی پیش از آنکه هند مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی به‌شمار می‌رفت. اما پس از استعمار، انگلیسی‌ها در سال ۱۸۳۲ انگلیسی به تدریج جایگزین فارسی شد. زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسیس امپراتوری گورکانی به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی هند شد.

زبان فارسی هند شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هند، می‌توان از اقبال لاهوری نام برد.[۱۳]

زبان فارسی هشت قرن پیش وارد هند شد، ۷۰۰ سال بر تارک اندیشه، روابط، سیاست، اقتصاد و فرهنگ مردم هند حاکمیت داشت. به گونه‌ای که کلیه آثار مهم فرهنگی، مذهبی، سیاسی، ادبی، مکاتبات، اسناد شخصی ودولتی و احکام قضایی هند به زبان فارسی نوشته می‌شد. لازم به ذکر است که هم‌اکنون در دانشگاه‌ها و کالج‌های هند بیش از پنجاه بخش زبان فارسی به‌فعالیت اشتغال دارند و بیش از یکصد مدرسه و دبیرستان فعالانه به تدریس زبان فارسی می‌پردازند.[۷]

زبان فارسی از آن رو که قرن‌ها زبان رسمی دربار گورکانیان هند بود، تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر زبان‌های رایج در شبه قاره هند به‌ویژه بر زبان اردو داشته‌است.
ادیان
نوشتار اصلی: اسلام در هند

هند معجونی از ادیان مختلف و فرقه‌های مذهبی گوناگون است که اغلب آنها از هندوگرایی، اسلام و بوداگرایی نشات گرفته‌اند.

حدود ۸۰٫۵٪ مردم هند پیرو آئین‌های هندو و حدود ۱۳٫۴٪ مسلمان هستند. هند همچنین بیش از ۲٫۳٪ مسیحی و ۱٫۹٪ سیک دارد. هند اگرچه زادگاه آئین بودا بوده، اما جمعیت بودائیان هند در حال حاضر تنها حدود ۰٫۸٪ برآورد می‌شود. علاوه‌بر آن پیروان آیین جینیسم۰٫۸٪ و مجموع پیروان دین زرتشتی، یهودی، بهایی و بقیه مذاهب ۰٫۴٪ می‌باشد.[۱۴] با این وجود هند بزرگ‌ترین اجتماع فرقه احمدیه و مذاهب ایرانی بهائی و زرتشتی در سراسر جهان است. مسلمانان بیشتر در دهلی، بنگال غربی و نواحی شمال غربی کشور زندگی می‌کنند و در کشمیر بیشتر جمعیت را تشکیل داده‌اند. به این ترتیب هند پس از اندونزی و پاکستان پرشمارترین جمعیت مسلمان جهان را داراست.[۷]

زرتشتیان، ازمهمترین اقلیت‌های دینی هند هستند که به پارسی معروفند و طی بیش از پنج سده اولیه حمله اعراب به ایران، از ایران به هند مهاجرت کرده‌اند و بیشتر در مناطق مختلف گجرات و مهاراشترا به مرکزیت بمبئی اقامت دارند. اگر چه جمعیت آنان کمتر از۲۰۰ هزار نفر است، اما نزدیک به ۱۷ ٪ اقتصاد هند را در دست دارند. شرکت‌های بزرگی مانند: «تاتا» و «گودریج»، متعلق به زرتشتیان است. گروه دیگری از اقلیت‌های کم جمعیت بهره‌ها هستند که قدرت اقتصادی مهمی در هند دارند. صاحب شرکت معروف «ویپرو» که جزو ثروتمندترین افراد جهان می‌باشد، از این فرقه‌است.[۷]
تاریخ
نوشتار اصلی: تاریخ هند

پیشینه حضور انسان در شبه قاره هند به دویست تا چهارصد هزار سال می‌رسد. اما اولین تمدن به معنای واقعی در این سرزمین، تمدن حوزه رود سند با قدمت نزدیک به سه هزار سال است که با تمدن شهر سوخته در ایران همزمان بوده و با آن مراودات نزدیک داشته‌است و تقریباً پس از ورود آریائی‌ها بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد، هر دو از بین رفته‌اند.

ورود آریائی‌ها به هند در فرهنگ، دین و ادبیات و نظام اجتماعی این سرزمین بسیار تأثیرگذار بوده‌است. از جمله می‌توان به شکل‌گیری زبان سانسکریت، تدوین متون مقدس هندو و پیدایش سیستم طبقاتی جامعه هند اشاره نمود.

اولین امپراتوری در هند با حکومت دودمان موریا بین سالهای ۳۲۶ تا ۲۰۰ پیش از میلاد شکل گرفت. قدرتمندترین حاکم تاریخ هند تا قبل از گورکانیان، آشوکای بزرگ نام دارد که سومین شاه این سلسله‌است. وی در تمام جنبه‌های هنری و اجتماعی و سیستم اداری از هخامنشیان ایران الهام می‌گرفت. آثار بسیار مهم حجاری این دوره مانند پیکره چهار شیر (نماد ملی هند) بسیار تحت تاثیر حجاری تخت جمشید است.

دومین سلسله قدرتمند به نام گوپتا از سال ۳۲۰ تا ۵۵۰ میلادی در شمال هند حاکمیت داشته و پس از گوپتاها تا قرن سیزده میلادی حکومت‌های زیادی در شمال هند با درگیری، شکست و پیروزی یکی پس از دیگری برروی کار آمدند. باتوجه به عدم قدرتمندی این حکومت‌ها، جنوب هند امنیت وآرامش بیشتری نسبت به شمال داشت و سرگرم تعامل و تجارت با اعراب مسلمان و منطقه جنوب آسیا بود و نقش مهمی در روابط خاور میانه با خاور دور ایفا می‌کرد.[۷]

اولین تماس اسلام با آسیای جنوبی، سال هفتصد و یازده میلادی است که مسلمانان تا کناره رود سند که هم اکنون در پاکستان است پیش آمدند. در قرن دهم میلادی سلطان محمود غزنوی منطقه پنجاب را تصرف کرد و بارها به شمال هند حمله کرد. تا قرن سیزدهم تاخت و تازهای زیادی از سوی ایران و آسیای مرکزی به هند صورت می‌گرفت، اما چندان ماندگار نبودند، تا اینکه در این زمان مسلمانان، شهر دهلی را تصرف کردند و اولین حکومت مسلمانان، به نام دوران سلطنت یا غلامان مسلمان را بنیان گذاشتند واسلام رسماً بر هند حاکم شد.[۷]

در سال ۱۵۲۶ «بابُر» از نوادگان تیمور بر هند تسلط یافت و سلسله گورکانیان یا امپراتوری مغولی هند را بنیان گذاشت. این سلسله از ۱۵۲۶ میلادی تا ۱۸۵۷ میلادی در بخش بزرگی از شبه قاره هند فرمانروایی کرد. حکمرانان این سلسله به تدریج تمامی شبه قاره را تحت فرمان گرفتند. اکبرشاه امپراتور بزرگ این سلسله که سیاست مدارا با غیرمسلمانان هندی را درپیش گرفت را بزرگترین و مقتدرترین پادشاه هند می‌دانند. اما پس از مدتی بخش‌هایی از جنوب هند از اختیار آنان خارج شد. این دودمان آخرین دوران طلایی امپراتوری‌های اسلامی به شمار می‌رود و در نیمه سده ۱۷ میلادی و در زمان شاه جهان بزرگ‌ترین و ثروتمندترین امپراتوری جهان بود. در سال ۱۷۳۹ میلادی با حمله نادرشاه افشار به هند مقدمات انقراض این امپراتوری فراهم شد و در سال ۱۸۵۷ پس از سال‌ها نبرد سرانجام کمپانی هند شرقی توانست این امپراتوری را منقرض کرده و سرزمین‌های آنرا تصرف کند.[۱۵]

در سال ۱۵۱۰ میلادی پرتغالی‌ها به عنوان اولین مهاجمان اروپایی در گوا مستقر شدند. هنگامی که طوایف «مراتی» و «سیک» علیه حکومت پادشاهان گورکانی قیام کردند، بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها در قرن ۱۸ مناطقی برای خود از هند جدا کردند و بنیاد حکومت بریتانیای کبیر در هند استوار گردید.

دولت بریتانیا بر اثر شورش‌های سال ۱۸۵۷ میلادی در هند، کمپانی هند شرقی بریتانیا را که گردانندهٔ هند بود منحل کرد و به این سرزمین خودمختاری داده شد. و در سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۵، دولت بریتانیا ناچار شد که ادارهٔ بعضی از امور کشور را به مردم هند واگذار نماید. در این هنگام رهبر بزرگ جنبش استقلال هند، ماهاتما گاندی قیام کرد و علیه استبداد بریتانیا به مبارزه پرداخت.

سپس اختلاف شدیدی در بین سران هند و سران مسلمانان هند که رهبر آنها محمدعلی جناح بود بوجود آمد. قصد مسلمانان این بود که کشوری مرکب از مناطق مسلمان هند تشکیل دهند. در آن هنگام بریتانیا قوانینی وضع نمود که به‌موجب آن به هند و سیلان و پاکستان استقلال داده شد. در ماه اوت ۱۹۴۷ م. آخرین سرباز بریتانیایی خاک هند را ترک گفت، و در تاریخ ژانویهٔ ۱۹۵۰ هند حکومت جمهوری مستقل خود را اعلام نمود و به عضویت اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع بریتانیا درآمد. اختلافات مرزی دولت هند با پاکستان در منطقهٔ کشمیر هنوز برطرف نشده‌است.
تقسیمات کشوری
آندرا پرادش
آروناچال پرادش
آسام
بیهار
چتیسگر
دهلی
گوا
گجرات
هاریانا
هیماچال پرادش
جامو و کشمیر
جارکند
کارناتاکا
کرالا
مادایا پرادش
مهاراشترا
مانیپور
مگالایا
میزورام
ناگالند
اوریسا
پنجاب
راجستان
سیکیم
تامیل نادو
تریپورا
اوتاراکند
اوتار پرادش
بنگال غربی
جزایر آندامان و نیکوبار
چندی‌گر
دادرا و ناگار هاولی
دامان و دیو
لاکشادویپ
پودوچری

کشور هند شامل ۲۸ ایالت و ۷ ناحیه هم‌پیوسته‌است.[۱۶]
ایالت‌ها

    ۱• آندرا پرادش
    ۲• آروناچال پرادش
    ۳• آسام
    ۴• بیهار
    ۵• چاتیسگر
    ۶• گوآ
    ۷• گجرات
    ۸• هاریانا
    ۹• هیماچال پرادش
    ۱۰• جامو و کشمیر
    ۱۱• جارکاند
    ۱۲• کارناتاکا
    ۱۳• کرالا
    ۱۴• مادایا پرادش
    ۱۵• ماهاراشترا
    ۱۶• مانی‌پور
    ۱۷• مگالایا
    ۱۸• میزورام
    ۱۹• ناگالند
    ۲۰• اوریسا
    ۲۱• پنجاب
    ۲۲• راجستان
    ۲۳• سیکیم
    ۲۴• تامیل نادو
    ۲۵• تریپورا
    ۲۶• اوتار پرادش
    ۲۷• اوتارانچاند
    ۲۸• بنگال غربی

ناحیه‌های هم‌پیوسته

A• جزایر آندامان و نیکوبار B• چندیگر C• دادرا و ناگار هاولی D• دامان و دیو E• لاکشادویپ F• ناحیه پایتختی ملی دهلی G• پودوچری
سیاست

حکومت هند را بزرگترین دموکراسی جهان می‌نامند.[۱۷][۱۸] استقلال هند (که در آن هنگام پاکستان، بنگلادش و نپال را هم دربر می‌گرفت.) در ۱۵ اوت ۱۹۴۷ (۲۳ مرداد ۱۳۲۶) اعلام شد. جواهر لعل نهرو که «پاندیت» به معنی «معلم» خوانده می‌شد و یکی از بزرگ‌ترین رهبران جنبش استقلال هند از کنگره ملی هند بود به عنوان اولین نخست‌وزیر هند انتخاب شد.

قانون اساسی هند در سال ۱۹۴۹ به تصویب رسید و از ۲۶ ژانویه ۱۹۵۰ به اجرا درآمد که از آن هنگام تاکنون بدون تغییر اساسی با موفقیت اجرا شده‌است. این قانون به دولت‌های ایالتی اختیارات گسترده‌ای اعطا کرده‌است. در نظام سیاسی هند، نخست وزیر بالاترین مقام اجرایی کشور است و رئیس جمهور مقامی تشریفاتی است که معمولاً از میان چهره‌های دارای محبوبیت گسترده در سراسر کشور انتخاب می‌شود.

حزبی که اکثریت آرا را در انتخابات به دست آورد، نخست وزیر را تعیین می‌کند و با احزاب ائتلافی هیئت دولت را تشکیل می‌دهد. رئیس جمهور از جمعبندی آراء نمایندگان مجالس مرکزی و ایالتی از میان کاندیداهای احزاب تعیین می‌گردد. کمیسیون انتخابات این کشور یک نهاد مستقل دولتی است که اختیار کامل در تشخیص شرایط برگزاری و نظارت کامل بر برگزاری انتخابات را دارد. حداقل سن قانونی رای دهندگان ۱۸ سال است.[۷]

قوه مقننه هند دربرگیرنده دو مجلس با نام‌های لوک سابا (مجلس عوام) و راجیاسابا (مجلس سنا) ست. نمایندگان راجیا سابا ۲۵۰ نفرند که ۱۲ تن را رئیس جمهور و بقیه را نمایندگان مجالس ایالتی برمی‌گزیند. سناتورها باید در زمینه ادبیات، علم، هنر و مسائل اجتماعی متخصص باشند. همچنین ریاست جلسات این مجلس با معاون رئیس جمهور است. لوک سابا ۵۴۵ نماینده دارد که ۵۳۰ تن با رای مستقیم شهروندان و ۱۳ تن از ۷ فرمانداری کل انتخاب می‌شوند، ۲ نفر را نیز رئیس جمهور از میان بریتانیایی‌های هندی تبار برمی‌گزیند. نخست وزیر از سوی حزب حاکم در مجلس لوک سابا معرفی می‌شود.

اولین انتخابات سراسری هند در ۱۹۵۲ برگزارشد. از آن زمان تا سال ۱۹۶۷ حزب کنگره پیوسته بیش از ۷۳٪ کرسی‌های لوک سابا را در اختیار داشت، اما پس از آن احزاب دیگر به ویژه حزب ناسیونالیست بهاراتیا جاناتا و احزاب ایالتی رشد چشمگیری را در محبوبیت خود شاهد بوده‌اند.

تنها یک بار وقفه‌ای در روند دمکراسی این کشور ایجاد شد، آن هم در اواخر دهه ۱۹۷۰ که درگیری‌های داخلی منجر به اعلام حالت فوق‌العاده از سوی ایندیرا گاندی و در نهایت سرنگونی دولت وی توسطارتش شد. گفتنی است یکی از مهم‌ترین عوامل نارضایتی از ایندیرا گاندی برنامه‌های او برای ترویج تنظیم خانواده به منظور کاهش رشد سرسام‌آور جمعیت بود.
ریاست جمهوری در هند

رئیس‌جمهوری هند به طور غیرمستقیم با آرای پارلمان هند که شامل مجالس قانونگذاری (مجلس نمایندگان)، معروف به لوک‌سابا که مجلس سفلا گویند و مجلس علیای هند معروف به راجیا سابا و همچنین مجلس قانونگذاری ایالت‌ها انتخاب می‌شود.

در انتخابات ریاست جمهوری هند علاوه بر نمایندگان پارلمانی، نمایندگان کشوری در ایالت‌های مختلف (مجالس ایالتی) نیز شرکت می‌کنند که با احتساب رای نمایندگان پارلمان در مجموع ۴۸۹۶ نماینده هستند که رئیس‌جمهور را برای یک دوره پنج ساله انتخاب می‌کنند.[۱۹]

سمت ریاست جمهوری هند هرچند حالت تشریفاتی دارد اما این سمت بالاترین مقام اجرایی بوده و از اختیارات قانونی گسترده‌ای برخوردار است. رئیس‌جمهوری رییس رسمی قوای مقننه، مجریه و قضاییه و همچنین فرمانده کل نیروهای مسلح این کشور است.

بر اساس ماده ۵۳ قانون اساسی هند، رئیس‌جمهوری می‌تواند از قدرت‌های قانونی خود بطور مستقیم، به استثنای موارد بسیار معدودی استفاده کند، ولی شورای وزرای تحت ریاست نخست وزیر همه قدرت‌های رییس جمهوری را عملاً اجرا می‌کند.[۲۰]
احزاب مهم

بیش از ۷۰۰ حزب سیاسی در هند وجود دارد که به سه گروه ملی، منطقه‌ای (ایالتی) و محلی تقسیم می‌شوند. از میان آنها حزب کنگره، حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) و حزب کمونیست مارکسیست هند (CPI-M)، از بزرگترین احزاب به‌شمار می‌روند.

حزب کنگره ملی هند (INC) در سال ۱۸۸۵ تأسیس شد و در سال ۱۹۱۴ با ورود مهاتما گاندی به این حزب دوره جدیدی در فعالیتهای آن آغاز گردید. گاندی با رهبری حزب کنگره پرچمدار نهضت استقلال هند شد و در اثر مبارزات این حزب، سرانجام هند در سال ۱۹۴۷ به استقلال رسید. حکومت هند پس از استقلال، بیش از چهار دهه در دست حزب کنگره قرار داشت.

حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) که در سال ۱۹۸۰ تأسیس شد، طی ۲۰ سال به تدریج از قدرت چشمگیری برخوردار گردید. پس از واقعه تخریب مسجد بابری، این حزب توانست طی سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ قدرت را در دست داشته باشد. این حزب اگرچه مجدداً قدرت را به حزب کنگره واگذار کرد، ولی همچنان به عنوان یک رقیب جدی برای حزب کنگره باقی‌ماند.[۷]

هند یک جمهوری فدرال است که از زمان استقلال، دولتی مردم‌سالار داشته‌است. سیاست هند در قبضهٔ میانه-چپ‌روها، کنگره ملی هند (INC)، راستی‌ها، حزب(Bharatiya Janata (BJP، چپی‌ها، حزب کمونیست هند (CPI)، حزب کمونیست هند (مارکسیست) و تعدادی حزب منطقه‌ای که یا میانه-راست و یا میانه-چپ هستند. با وجود طیف سیاسی گسترده و مختلف این احزاب، لزوم تشکیل دولت ائتلافی برای ایجاد حکومت، افزایش افراد طبقهِ اجتماعی متوسط که خواستار لیبرال شدن وکنترل کسری سالانه به‌ویژه در سطوح دولتی هستند، به‌این معنا است که تمامی احزاب سیاسی دیدی متعادل نسبت به اصلاحات اقتصادی دارند.[۲۱][۲۲][۲۳]
ساختمانی زیبا از دوران انگلیس
کرافت مارکت ـ بازار تاریخی بمبی
پارک برینداوان ـ میسور
نظام قضایی

هند به تبعیت از حقوق انگلستان از نظام حقوقی کامن لا پیروی می‌کند. تشکیلات قضائی این کشور نیز با وجود پذیرش فدرالیسم در قانون اساسی بسیار منسجم است و تمایل زیادی به یکپارچگی دارد. سلسله مراتب دادگاه‌ها دراین کشور به این صورت است:

    دیوان عالی (Supreme Court of India)
    دادگاه عالی ایالتی(The High Court)
    دادگاه تالی (Subordinate court)

دادگاه‌های تالی دارای شعب کیفری و حقوقی می‌باشند و در سطح شهرها فعالیت می‌کنند البته در روستاها خانه‌های انصاف (پنجایات) نیز وجود دارد که معتمدین محلی به حل اختلاف از طریق کدخدامنشی مبادرت می‌کنند.

دیوان عالی هند از یک رئیس و ۲۵ قاضی عضو تشکیل می‌شود که توسط رئیس جمهور پس از مشورت با رئیس دیوان و وزرای کابینه انتخاب می‌شوند، رئیس دیوان نیز از سوی رئیس جمهور با مشورت قضات دیوان ودادگاه‌های عالی ایالتی تعیین می‌شود. دیوان عالی این کشور از لحاظ گستردگی اختیارات در موقعیت کم‌نظیری قرار دارد، این دیوان نقش نگهبان قانون اساسی را ایفا می‌کند و توان لغو قوانین مجلس فدرال و مجالس ایالتی را داراست و در موارد اختلاف میان دولت فدرال و دولت‌های ایالتی رای دیوان حرف آخر را می‌زند. این دیوان به مانند مجلس لردان انگلیس بالاترین مرجع پژوهش در کشور است و در مواردی که حکم اعدام صادر شده، استیناف از دیوان به شکل یک حق پذیرفته شده‌است.

علاوه بر این قوه قضائیه از قوه مقننه کاملاً مستقل است، حقوق و مزایای قضات و مخارج نظام قضائی از ردیف بودجه مجزائی تامین می‌شود که مستلزم رای گیری در پارلمان نیست، مجلس حتی از بحث درباره اختیارات و تصمیمات قضات دیوان عالی و دادگاه‌های عالی ممنوع است مگر زمانی که پیشنهاد برکناری قاضی توسط رئیس جمهور مطرح شود و مجلس با دو سوم آراء آن را تصویب کند.
موقعیت راهبردی

در قاره آسیا یک بازی ۴ نفره بین چین، هند، ژاپن و ایالات متحده آمریکا در جریان است. هند عضو ناظر پیمان امنیتی سازمان همکاری شانگهای می‌باشد. هند با رهبران چین برای رفع اختلافات مرزی وارد مذاکره شده‌است. چین هم قصد دارد با دور زدن اتحاد ژاپن و آمریکا و دنبال کردن سیاست «دیپلماسی نامتقارن» جایگاه نوینی در عرصه جهانی برای خود تعریف کند. پروفسور یانگ بایون، کارشناس مرکز تحقیقات آسیا و اقیانوس آرام در دانشگاه بیدا در پکن می‌گوید: «ما با هند نقاط مشترک بسیاری داریم از جمله تمدنی درخشان، دوران تحقیر استعماری و جمعیت بالا» او با ارائه این فهرست می‌خواهد نشان دهد که بین این دو غول آسیایی تجانس بیش از تفاوت است.

بازگشایی گذرگاه‌های مرزی به ویژه گذرگاه ناتو لا (Nathu la pass) - که در ارتفاع ۴۰۰۰ متری از سطح دریا واقع شده و زمانی یکی از راههای ارتباطی معروف جاده ابریشم بوده‌است - پس از ۵۰ سال نشانگر قدمی بزرگ به جلو در روابط بین دو دولت است. روابطی که بر اثر حمایت سنتی هندی‌ها از خودمختاری تبت و پناه دادن به دالایی لاما رهبر معنوی بودائیان جهان و همچنین اختلافات مرزی کهنه سال‌های متمادی دستخوش تنش‌های همیشگی بود.
وضعیت اجتماعی

هند دارای یکی از بالاترین آمار تجاوزهای جنسی در جهان است. بر اساس گزارشها، در سال ۲۰۱۱ میلادی بیش از ۲۴ هزار مورد تجاوز جنسی ثبت شد. بسیاری می‌گویند آمارها از این رقم بالاتر است و بسیاری از موارد تجاوزهای جنسی به دلالیل مختلف از جمله مسایل خانوادگی و قبیله‌ای گزارش نمی‌شود. گزارشهای پلیس هند می‌گوید که در هر ۱۸ ساعت یک مورد تجاوز گزارش می‌شود. نتایج یک پژوهش سازمان ملل درباره شش کشور شرق و جنوب شرق آسیا منتشر شده که مطابق آن تقریباً یک چهارم مردانی که به پرسش‌های این تحقیق پاسخ داده‌اند، دست کم به یک زن تجاوز کرده‌اند.[۲۴]
بهداشت

هند به‌عنوان کانون ایدز آسیا شناخته‌می‌شود. این کشور با داشتن دو میلیون و ۱۰۰ هزار بیمار مبتلا به ایدز، رتبه سوم جمعیت مبتلایان به این بیماری را در میان تمام کشورهای جهان دارد. ۶۴ درصد از افراد آلوده به این ویروس در هند به خدمات درمانی ضدویروس ایدز دسترسی ندارند. البته شمار مبتلایان به ایدز در هندوستان در حدفاصل سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ میلادی ۱۹ درصد کاهش یافته است.[۲۵]
اقتصاد
نوشتار اصلی: اقتصاد هند


اقتصاد هند چهارمین اقتصاد بزرگ جهان است. هند به‌رغم رکود اقتصادی جهانی با رشد اقتصادی متوسط بالاتر از ۸ درصد طی چند سال گذشته به یک قدرت اقتصادی تبدیل شده‌است. این میزان رشد نزدیک به رشد اقتصادی کشور همسایه آن چین است. طبق سنجشی که طبق برابری قدرت خرید صورت گرفته، اقتصاد هند با داشتن تولید ناخالص داخلی (GDP) ۶۱۱/۳ تریلیون دلار، در مقام چهارم را دارد.[۲] با این وجود میلیون‌ها نفر هنوز در فقر شدید زندگی می‌کنند و درآمد سرانه ۷۲۰ دلار آمریکا برابر با ۳۶۵ پوند در سال است. مشکلات زیربنایی نیز در هند ادامه دارد.

اگرچه هنوز بیش از ۳۴٪ جمعیت هند کمتر از یک دلاردر روز درآمد دارند (رتبه ۲۲ دنیا) و حدود ۸۰٪ مردم با کمتر از دو دلار در روز زندگی می‌کنند، (رتبه ۱۶دنیا) و بیش از ۳۰۰میلیون نفر در زیر خط فقر زندگی می‌کنند، اما پیشرفت‌های اقتصادی عظیم این کشور در چند سال اخیر رشد اقتصادی هند را به رقم ۸٪ رسانده و کارشناسان پیش بینی می‌کنند، در سال‌های اینده هند به رشد اقتصادی ۱۰٪ در سال نیز نائل شود.

اگر روزی نام هند فقر و تنگدستی را به یاد می‌آورد، اکنون پیشرفت‌های اقتصادی و رنسانس علمی این کشور توجه همگان را به خود جلب کرده‌است. مدت‌هاست که سرمایه‌گذاری‌های عظیم خارجی در این کشور امری عادی به شمار می‌آید و فروش کالاهای هندی در بازارهای جهان به شدت افزایش یافته‌است.

کارشناسان سرآغاز پیشرفت‌های اقتصادی هند را سال ۱۹۹۱ می‌دانند. در این سال مانموهان سینگ وزیر دارایی وقت هند، برنامه‌هایی را برای خروج کشور از اقتصاد برنامه‌ریزی شده به تصویب رساند و به تدریج به‌اجرا درآورد. از آن زمان به‌بعد به‌تدریج قوانین مالیاتیِ دست و پاگیر لغو شدند، قوانین صادرات و واردات کشور تعدیل شدند، امکان سرمایه‌گذاری خارجی فراهم آمد و امنیت سرمایه‌های داخلی تامین شد. مانموهان سینگ اکنون نخست وزیر هند است و توسعهٔ طرح‌هایی را که خود شروع کرده ادامه می‌دهد. تحلیل‌گران اقتصادی پیش‌بینی می‌کنند هند تا سال ۲۰۲۰ میلادی پس از آمریکا و چین سومین کشور صنعتی جهان باشد و درامد سرانه کشور به ۵۰۰۰ دلار یعنی دوبرابر میزان فعلی برسد[نیازمند منبع].
پول
نوشتار اصلی: روپیه هند


واحد پول رسمی این کشور روپیه هند است که اجزاء آن پیسه (یک صدم روپیه) می‌باشد. برابری یک دلار آمریکا با پول هند بین ۴۳ تا ۴۷ روپیه در نوسان است.
تجارت خارجی و سرمایه‌گذاری
نوشتار اصلی: تجارت خارجی و سرمایه‌گذاری در هند‎

هند با اقتصادی بزرگ و نیروی انسانی انبوه، یکی از بهترین و مطلوبترین مقصدها برای سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی محسوب می‌شود. هند در فناوری اطلاعات و دیگر حوزه‌ها از قبیل قطعات خودکار، محصولات شیمیایی، پوشاک، داروسازی و جواهرات توان بالایی دارد.

هند همیشه یکی از منابع و استعدادها برای سرمایه‌گذاران جهانی بوده‌است، پیش‌از این سیاستهای خشک مربوط به‌سرمایه‌گذاری مستقیم این کشور، مانع بزرگی در این زمینه محسوب می‌شد. اما در مارس ۲۰۰۵، دولت با اصلاح و تعدیل قوانین مربوطه، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی تا حد ۱۰۰٪ را در تجارت و اقتصاد مجاز اعلام کرد.[۲۶] در نتیجه یک سری اصلاحات اقتصادی مثبت و خوش‌بینانه که به منظور حذف نظارت دولت از اقتصاد و سرمایه‌گذاری خارجی صورت گرفته، هند را به یکی از کشورهای پیشرو در منطقه آسیا-اقیانوسیه تبدیل کرده‌است که با سرعت بالا در حال رشد و پیشروی است.
انرژی
سدها در تأمین انرژی هند سهم به‌سزایی دارند.

در حال حاضر گرانی قیمت نفت با توجه به ذخایر اندک نفتی و نیاز روزافزون کشور در حال توسعه هند به‌انرژی، مهم‌ترین تهدید علیه اقتصاد این کشور به‌حساب می‌آید. هندیها برای رفع این مشکل به دنبال تولید برق هسته‌ای با کمک ایالات متحده هستند.

هند اگرچه در سال ۱۹۷۴ اولین بمب اتمی خود را آزمایش کرد و در سالهای اخیر توان هسته‌ای خود را تا حد قابل ملاحظه‌ای افزایش داده اما هنوز به تکنولوژی ساخت نیروگاه اتمی دست نیافته‌است.

ایجاد خط لوله و خرید گاز از کشورهای خاورمیانه مانند ایران و قطر از دیگر برنامه‌های این کشور است. هندی‌ها همچنین سابقه‌ای طولانی و موفقیت‌آمیز در استفاده از انرژی‌های نو مانند بیوگاز (تولید گاز از زباله) دارند.
کشاورزی
نوشتار اصلی: کشاورزی هند


هند پس از چین دومین کشور دنیا از نظر ارزش تولیدات کشاورزی است. ارزش محصولات کشاورزی این کشور در سال ۲۰۰۵ بیش از ۱۵۰میلیارد دلار برآورد شده‌است.

هند با تولید ۹۷۹٬۰۰۰ تن چای دومین تولیدکننده چای دنیا و چهارمین صادرکننده این محصول پس از کنیا، سریلانکا و چین است. محصول اصلی کشاورزان هندی مانند دیگر کشورهای شرق آسیا برنج است واین کشور پس از چین دومین تولیدکننده برنج دنیاست. فائو در سال ۲۰۰۴ میزان تولید برنج هند را ۱۲۴میلیون تن برآورد کرده بود. هند همچنین رتبه اول دنیا در تولید موز، ارزن، کنف و بادام زمینی و رتبه دوم در تولید ذرت، نیشکر و شاهدانه را داراست.

وجود صدها میلیون راس گاو در هند این کشور را اولین مسکن این حیوان در دنیا ساخته‌است. اگرچه دین هندو خوردن گوشت گاو را ممنوع کرده و اکثر مسلمانان و دیگر ادیان در این کشور هم از خوردن بیش ازحد گوشت آن خودداری می‌کنند، اما از شیر آن‌ها استفاده زیادی می‌شود.
تعطیلات رسمی

در هند به‌طور سراسری تنها سه روز تعطیلی رسمی وجود دارد. اما بجز این سه روز هر یک از ایالت‌ها تعطیلات رسمی جداگانه خود را دارند.[۲۷]
روز     فراخور     توضیح
۲۶ ژانویه     روز جمهوری     روز اعلان جنبش جمهوری در هند (سال ۱۹۵۰م).
۱۵ اوت     روز استقلال     روز استقلال هند از بریتانیا (از سال ۱۹۴۷م).
۲ اکتبر     گاندی جایانتی     زادروز مهاتما گاندی

با توجه به تنوع زیاد فرهنگی، مذهبی و دینی، ایام مهم ادیان و مذاهب مختلف در این کشور تعطیلات سراسری محسوب می‌شوند. چهار رویداد اسلامی عید قربان، عاشورا، میلاد پیامبر اسلام و عید فطر جزو تعطیلات سراسری هند هستند.
رسانه‌ها

تاریخ آغاز انتشار مطبوعات در هند به ۱۷۸۵ (۲۲۰ سال پیش) برمی‌گردد. روزنامهٔ حبل‌المتین که از قدیمی‌ترین مطبوعات فارسی زبان است توسط «مؤیدالاسلام» در کلکته نیز منتشر می‌شده‌است. هند بزرگترین کشور در زمینه چاپ مطبوعات است. آمار رسمی ارائه شده تا پایان ماه مارس ۲۰۰۶، حاکی از تعداد ۶۲٫۴۸۳ روزنامه و نشریه در حال انتشار در سراسر هند می‌باشد که ۱۲۳ زبان را شامل می‌شود. روزنامه تایمز آو ایندیا با شمارگان بیش از ۳٫۱۴ میلیون، پرتیراژترین روزنامه انگلیسی زبان جهان است.[۲۸]

همچنین بیش از ۱۴۰ کانال تلویزیونی ماهواره‌ای از داخل هند برنامه پخش می‌کنند که ۱۹ کانال دولتی و بقیه خصوصی هستند.

صنعت فیلم‌سازی هند بزرگترین صنعت سینمای دنیاست.[۱۶] هر سال در هند بیش از ۹۰۰ فیلم ساخته می‌شود که این تعداد بسیار بیشتر از رقم تولیدات سینمایی آمریکاست. محصولات بالیوود یا مرکز ساخت فیلم‌های تجاری هند در این کشور و بسیاری از کشورهای دیگر به ویژه کشورهای منطقه محبوبیت فراوانی دارد.

بر اساس قوانین هند، خارجیان می‌توانند تا ۲۶ درصد در زمینه رسانه‌های خبری در هند سرمایه‌گذاری کنند.

اتحادیه کشورهای عرب

اتحادیهٔ عرب با نام کامل اتحادیه کشورهای عربی (به عربی: جامعة الدول العربیة) یک سازمان بین‌المللی منطقه‌ای شامل کشورهای عمدتاً عربی ِ جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا است. این اتحادیه در ۲۲ مارس ۱۹۴۵ با ۶ عضو مؤسس مصر، عربستان، عراق، سوریه، لبنان، و فرااردن (که در ۱۹۴۶ به اردن تغییر نام داد) بنیان نهاده‌شد و یمن نیز چند روز بعد در ۵ مه ۱۹۴۵ به آن پیوست. این اتحادیه با احتساب سوریه که از نوامبر ۲۰۱۱ عضویت آن به حالت تعلیق درآمده ۲۲ عضو دارد و ۴ عضو ناظر دارد.

محتویات

    ۱ هدف تشکیل اتحادیه عرب
    ۲ کشورهای عضو
    ۳ منابع
    ۴ اندوخته

هدف تشکیل اتحادیه عرب

علت وجودی چنین اتحادیه‌ای مانند اتحادیه کشورهای آمریکائی اشتراک در فرهنگ و مذهب بود. زیرا اعراب نه تنها از نظر زبانی بلکه از نظر مذهب مشخص هستند. پس از اخراج نیروهای فرانسوی از سوریه و تشکیل دولت یهودی اسرائیل عامل دیگری نیز بر لزوم همکاری کشورهای عربی افزوده شد.[۱]
کشورهای عضو

 مصر
 عراق
 یمن
 لیبی
 مراکش
 تونس
 امارات متحده عربی
 بحرین
 قطر
 عربستان سعودی
 الجزایر
       

 لبنان
 موریتانی
 اردن
 جیبوتی
 کومور
 کویت
 سوریه
 سومالی
 سودان
 عمان
 فلسطین
   



کشورهای ناظر:

     اریتره
     برزیل
     ونزوئلا
     هند


میراث جهانی یونسکو

میراث جهانی یونسکو (به انگلیسی: World Heritage Sites) به مجموعه مکان‌های فرهنگی و یا طبیعی ثبت شده در سازمان جهانی یونسکو مانند جنگل، کوه، آبگیر، صحرا، بقعه، ساختمان، مجموعه و یا شهر گفته می‌شود که بصورت فهرستی توسط کمیته میراث جهانی یونسکو همه ساله برگزیده شده‌اند.

سایت‌هایی که در این فهرست قرار می‌گیرند بر اساس کنوانسیون حفاظت از میراث جهانی فرهنگی و طبیعی‏ متعلق به تمام انسان‌های زمین، فارغ از نژاد، مذهب و ملیت خاص، محسوب می‌شوند و دولت‌ها موظف به حفظ و نگهداری این آثار هستند.

بر پایه این کنوانسیون کشورهای عضو یونسکو، می‌توانند آثار تاریخی، طبیعی و فرهنگی کشور خود را نامزد ثبت به‌عنوان میراث جهانی کنند. حفاظت از این آثار پس از ثبت در عین باقی‌ماندن در حیطه حاکمیت کشور مربوطه، به عهده تمام کشورهای عضو خواهد بود.

این کنوانسیون از یک دیباچه و ۳۸ ماده در هشت فصل تشکیل شده‌است.

ایتالیا مقام نخست را در تعداد میراث جهانی یونسکو در جهان دارد.[۱] تا نوامبر ۲۰۱۴ ایتالیا ۵۰ اثر،[۲] چین ۴۷ اثر[۳] و اسپانیا ۴۴ اثر[۴] ثبت‌شده در میراث جهانی یونسکو داشته‌اند.

محتویات

    ۱ کمیته میراث جهانی یونسکو
    ۲ آثار حفاظت‌شده
    ۳ معیارها
    ۴ آمار
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ منابع

کمیته میراث جهانی یونسکو

میراث جهانی بین‌المللی، که توسط کمیته میراث جهانی سازمان یونسکو که ترکیبی از ۲۱ کشور عضو می‌باشد که توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد، هر چهار سال یکبار تعیین می‌شوند.
آثار حفاظت‌شده

بر اساس اعلام سال ۱۳۹۲، ۹۶۲ اثر در فهرست میراث جهانی یونسکو، در این سازمان ثبت شده‌اند، که ۷۴۵ اثر، جز آثار فرهنگی، ۱۸۸ اثر، جز آثار طبیعی و ۲۹ اثر دیگر، ترکیبی می‌باشند.[۵]
معیارها

هر مکان دست کم باید یکی از معیارهای بیان شده را برای ثبت در میراث جهانی دارا باشد.[۶]
    معیارهای فرهنگی     معیارهای طبیعی
راهنمای عملیاتی ۲۰۰۲     I     II     III     IV     V     VI     I     II     III     IV
راهنمای عملیاتی ۲۰۰۵     I     II     III     IV     V     VI     VIII     IX     VII     X

معیارهای فرهنگی

    (I): نشان دهنده یک شاهکار از نبوغ و خلاقیت انسانی باشد.
    (II): نشان دهنده تبادل ارزش‌های بشری در یک بازه زمانی در یک منطقه فرهنگی از لحاظ پیشرفت در معماری یا فناوری، برنامه‌ریزی شهری یا طراحی چشم‌انداز باشد.
    (III): گواهی بی‌همتا یا دست‌کم استثنایی بر یک سنت فرهنگی یا تمدن زنده یا از میان رفته باشد.
    (IV): نمونه‌ای برجسته در معماری یا تکنولوژی که مرحلهٔ مهمی از تاریخ بشر را نشان دهد.
    (V): نمونه برجسته‌ای از تعامل بین انسان و محیط زیست و یا نماینده یک فرهنگ باشد.
    (VI): به طور مستقیم مرتبط با رویدادها یا سنت‌های زندگی، افکار و عقاید یا آثار هنری یا ادبی دارای اهمیت عالی جهانی باشد.[۷]

معیارهای طبیعی

    (VIII): پدیده‌ای بی نظیر طبیعی با زمینه‌های استثنایی و زیباشناسی باشد.
    (IX): نمونه برجسته از مراحل و تغییرات تاریخ زمین‌شناسی باشد.
    (VII): نمونهٔ برجسته از فرایندهای زیست محیطی و بیولوژیکی در تکامل و توسعه زمینی، اکوسیستم‌های ساحلی و دریایی و جوامع از گیاهان و حیوان‌ها باشد.
    (X): شامل زیستگاه‌های طبیعی مهم از نظر تنوع زیستی و حاوی گونه‌های در خطر باشد.[۸]

آمار
منطقه     فرهنگی     طبیعی     ترکیبی     مجموع
آمریکا و اروپا     ۴۶۳     ۹۳     ۱۳     ۵۶۹
آسیا-اقیانوسیه     ۱۳۸     ۵۲     ۹     ۱۹۹
آفریقا     ۴۲     ۳۳     ۴     ۷۹
کشورهای عربی     ۶۱     ۴     ۱     ۶۶
مجموع     ۷۰۴     ۱۸۲     ۲۷     ۹۱۳

اردوگاه آشویتس

اردوگاه آشویتس (به آلمانی: Auschwitz) بزرگترین و مجهزترین اردوگاه‌ کار اجباری آلمان نازی بود که در طول اشغال لهستان توسط نازی‌ها ساخته و تجهیز شده بود.

اردوگاه شامل سه اردوگاه اصلی می‌باشد. اتاق‌های گاز و کوره‌های آدم سوزی برای اولین بار در این اردوگاه به طور وسیع راه اندازی شدند. این مجموعه اردوگاه‌ها تقریباً در ۳۷ مایلی غرب شهر کراکوف لهستان، نزدیک به مرز آلمان- لهستان (پیش از جنگ) در سیلسیا قرار دارند. منطقه‌ای که آلمان نازی بعد از تهاجم و غلبه بر لهستان در ۱۹۳۹ به صورت موقت آن را ضمیمه خاک خودنموده بود. مقامات اس اس سه اردوگاه اصلی شرح داده شده را نزدیک به شهر لهستانی اوشوین چیم بنا کردند: آشویتس ۱ در ماه مه ۱۹۴۲؛ آشویتس ۲ (که آشویتس- بیرکِناو آلمانی Auschwitz-Birkenau نیز نامیده می‌شد) در اوایل ۱۹۴۲؛ و آشویتس ۳ (که آشویتس- مونوویتس نیز نامیده می‌شد) در اکتبر ۱۹۴۲ ساخته شدند. در مجموع نزدیک به ۱٫۳۰۰٫۰۰۰ (یک میلیون سیصد هزار) نفر در خلال سالهای جنگ جهانی دوم ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ به دست قوای اس. اس. آلمان نازی به فرماندهی سرهنگ رودلف هوس و همکارانش (دکتر یوزف منگله و...) در این اردوگاه کشته شده‌اند که بالغ بر ۹۰٪ آنها را (در پی اجرای طرح راه حل نهایی مسئله یهودی) یهودیان تبعیدی و مابقی را زندانیان سیاسی لهستانی - اسرای جنگی شوروی - کولی‌های اروپایی وسایر اسرای جنگی متفقین تشکیل می‌دادند. این اردوگاه در سال ۱۹۴۵ به وسیله نیروهای ارتش سرخ شوروی به فرماندهی ژنرال ژوکوف از دست قوای آلمان نازی آزاد گردید. امروزه مجتمع سه گانه اردوگاه آشویتس به صورت شاهد تاریخ جهت بازدید جهانگردان از سراسر جهان در آمده است. شعار معروف آلمانی " کار شما را آزاد خواهد کرد" (ARBEIT MACHT FREI) به صورت یادگاری از آن دوران هنوز بر سر در معروف اردوگاه آشویتس به جای مانده است (تصویر روبرو).[۱]

در سال ۱۹۷۹ میلادی، سازمان یونسکو، این اردوگاه را به عنوان «نماد بیرحمی انسانی نسبت به همنوعان خود در قرن بیستم»، درفهرست میراث جهانی یونسکو قرار داد.[۲] سالانه هفتصد هزار نفر از این اردوگاه بازدید می‌کنند.

تا سال ۱۹۹۰ تابلویی در ورودی اردوگاه آشویتس توسط دولت لهستان نصب شده بود که شمار کشته‌شدگان در این اردوگاه را چهار میلیون نفر عنوان می‌کرد. در این سال، تابلوی جدیدی در محل گذاشته شد که تعداد کشته‌شدگان را عدد دقیق‌تر یک و نیم میلیون نفر معرفی کرد.

اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی

اردوگاه‌های کار اجباری (به آلمانی: Konzentrationslager) در دوران حکومت آلمان نازی و در راستای اجرای پروژه «راه حل نهایی» در رایش آلمان و سرزمین‌های اشغال‌شده تاسیس شدند. این اردوگاه‌ها برای کار اجباری برخی اقلیت‌ها، مانند یهودیان، کولی‌ها، هم‌جنس‌گرایان و حتی معلولان ذهنی و هم‌چنین مخالفان داخلی ضد رژیم نازی از جمله ماسون‌ها،[۱] شاهدان یهوه و کمونیست‌ها طراحی و ایجاد شده‌بودند.[۲]

از جمله اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی می‌توان به اردوگاه داخاو،[۳] اردوگاه بوخن‌والد،[۴] اردوگاه تربلینکا،[۵] اردوگاه ترزینشتات و اردوگاه آشویتس[۶] اشاره کرد.

فراماسونری

فراماسونری جمع کانون‌های برادری گسترده‌ای در جهان است. این کانون‌ها ریشه‌های بسیار کهنی در اروپای غربی دارند. فراماسونری دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست و ارتباط میان فراماسونری‌های گوناگون تنها توسط خود دو لژ انجام می‌شود. واژه فراماسونری احتمالاً از freestone mason به معنی بنّای آزاد در انگلیسی و یا franc mason به معنای بنّای فرانسوی در فرانسوی گرفته شده است. کسی که عضو فراماسونری است فراماسون یا ماسون نامیده می‌شود، و ساختمانی که مرکز فعالیت ماسون‌هاست لژ نامیده می‌شود.

فراماسونری در ابتدا جنبشی لیبرال بوده‌است که مبتنی بر باز تولید اندیشه‌های گنوستیک در دوران پس از اصلاحات در اروپا بوده‌است.[۱] فراماسون‌ها با شعار «برابری، مساوات، برادری» نقش بزرگی در انقلاب‌های بزرگ معاصر مانند انقلاب آمریکا علیه استعمار انگلیس، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب مشروطیت ایران[۲] و جنبش انقلابی بر ضد استعمار اسپانیا در آمریکای جنوبی داشته‌است.
عقاید لیبرال جنبش فراماسونری باعث واکنش‌های مذهبیان و محافظه‌کاران، گروه‌های بنیادگرا، مذهبیون بنیادگرا و ملی‌گرایان شده‌است. همچنین مخالفت با نظام طبقاتی کشیشی مسیحیت، باعث دشمنی کلیسای کاتولیک روم با فراماسونری شده‌است. این گروه‌ها فراماسونری را جنبشی الحادی و شیطانی معرفی می‌کنند.[۲]
همچنین اعتقاد برخی‌ها به داستان معبد سلیمان باعث نفرت گروههای ضد یهود از فراماسونری شده‌است. حالت مخفی این جنبش و منشا بریتانیایی آن باعث شده‌است که چنین پنداشته شود که این جنبش ابزار توطئه انگلو-صهیونیست جهانی است. همچنین رژیم‌های دیکتاتوری مانند نازی‌ها و کشورهای کمونیستی نیز به سرکوب فراماسونری می‌پرداختند.[۲]
حجم عظیمی از نوشته‌های موجود در مورد فراماسونری موجود است که به چهار هزار کتاب و هزاران مقاله می‌رسد. با این همه بیشترین این نوشتارها به صورت افراطی نگارش شده‌اند: یا بی قید و شرط از فراماسونری دفاع می‌کنند و یا آنها را فرصت طلب و عامل انواع صدمات به جامعه می‌دانند.[۲]

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ سازمان
    ۳ فعالیت‌ها
        ۳.۱ نقش فراماسونری در انقلابهای مهم معاصر
        ۳.۲ فعالیت‌های خیریه
    ۴ فراماسونری در ایران
    ۵ مخالفان فراماسونری و تئوری توطئه
        ۵.۱ مخالفان مذهبی
        ۵.۲ فراماسونری و مسلمانان
        ۵.۳ مخالفان سیاسی
        ۵.۴ مخالفان در ایران
        ۵.۵ فراماسونری در آلمان نازی
    ۶ منابع

تاریخچه

به نوشته Encyclopedia of Occultism and Parapsychology فراماسونری، جنبشی سرّی در قرن هفدهم میلادی بوده‌است. در بریتانیا فراماسونری ترکیبی از نسخه بریتانیایی گنوستیک تا جنبش روسیکروسین (Rosicrucian) آلمان بوده‌است. هرچند این جنبش ریشه در آموزه‌های صنف معمار و ساختمان در قرون وسطی دارد، فرم مدرن فراماسونری ریشه در حالت بازیابی شده و راز آمیز گنوستیک در دوران موسوم به دوران پس از اصلاحات دارد. تاریخ افسانه‌ای ماسنری بدین سبب ساخته شده‌است تا از این جنبش در جو عدم تساهل مذهبی بریتانیا در آن دوران بریتانیای کبیر محافظت کند.[۱][۳] مدارکی موجود است که نشان می‌دهد که در اواخر قرن شانزده میلادی لژهای فراماسونری در اسکاتلند وجود داشته‌است.[۴]
سازمان

بطور سنتی فراماسونری مبنایی لیبرال و دموکراتیک داشته‌است. قانون اساسی اندرسون(۱۷۲۳)، اساسنامه لژ فراماسونری انگلیس که به نوعی قدیمی ترین لژ مدرن فراماسونری است، تساهل مذهبی، وفاداری به نظام حاکم محلی و مدارای سیاسی را از مبانی یک ماسون ایده‌آل بر می‌شمارد. ماسون‌ها به یک قدرت برتر معتقد بودند و کتابی مقدس بسته به مذهب اعضای خود را بکار می‌بردند و این گروه همچنین سیاست حفظ اسرار در مورد مراسم خاص خود داشته‌اند.[۵] لژ اعظم و Grand Orients نهادهای مستقلی هستند که لژ ماسونی در کشور، استان یا منطقه جغرافیایی خاصی را اداره می‌کنند.[۶] فراماسونری دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست و ارتباط بین فراماسونری‌های مختلف تنها توسط خود دو لژ انجام می‌شود.[۷]
فعالیت‌ها

هر چند فراماسونری معمولاً به عنوان یک سازمان مخفی شناخته می‌شود، فراماسون‌ها معمولاً این تعریف را به چالش می‌کشند و سازمان خود را بیشتر یک سازمان خصوصی می‌نامند که تنها بعضی جنبه‌های این سازمان مخفی می‌باشد.[۸] معمولاً چنین تعبیری بیان می‌شود که در قرن بیست و یکم این سازمان از حالت یک انجمن سری خارج شده‌است و بیشتر «انجمنی با یک سری رازها است.»[۹]

دو سمبل پرگار و گونیا همیشه در لژهای فراماسونری وجود دارد. توصیفهای نمادینی برای این دو نشان وجود دارد. مانند: بر فعالیت خود با نیروی تقوا بیافزا".[۱۰] هر چند از آنجایی که مرام فراماسونری دگماتیک نبودن است. هیچ تفسیر رسمی و عمومی برای این نشان وجود ندارد.[۱۱]
آموزه‌های اخلاقی فراماسونری بصورت آئین‌های نمادین آموزش داده می‌شود. داوطلب در سیستم فراماسونری با گرفتن مدرک‌هایی پیشرفت می‌کند.[۸] این مدارک و پیشرفت با کسب دانش وخودشناسی و دانش و درک در مورد رابطه فرد با دیگران و همچنین با نیروی برتر (بسته به درک شخصی داوطب از نیروی برتر). در کنار این آموزه‌ها، آموزه‌های فلسفی از طریق تحقیق داوطلب و بحث با شیوه‌نامه‌های لژ فراهم می‌آید.[۱۲]
نقش فراماسونری در انقلابهای مهم معاصر

با شعار «آزادی، برابری، برادری» فراماسون‌ها نقش بزرگی در انقلاب آمریکا در سال‌های ۱۷۷۵-۱۷۸۳ علیه استعمار انگلیس، در انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ علیه نظام اشرافی فرانسه داشتند. آنها حتی نقش پررنگ‌تری در جریان انقلاب مشروطه ایران در سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۹ بر ضد نظام مطلقه سلطنتی و متحدان تزاری آنها داشتند.[۲] آموزه‌های فراماسونری نقش کلیدی در ایدئولوژی انقلاب آمریکای جنوبی بر ضد استعمار اسپانیا به رهبری سیمون بولیوار داشت.
فعالیت‌های خیریه

این انجمن بطور گسترده‌ای در فعالیت‌های خیریه و در زمینه خدمات اجتماعی فعال می‌باشد. در حال حاضر پول تنها از اعضای انجمن جمع‌آوری می‌شود و صرف امور نیکوکارانه می‌شود. ماسون‌ها به بسیاری از سازمان‌های خیریه غیر فراماسونری، نهادهای محلی، ملی و بین‌المللی خیریه، کمک‌های مالی قابل توجهی می‌کند.[۱۳][۱۴]
فراماسونری در ایران
نوشتار اصلی: فراماسونری در ایران

اولین فراماسونری در ایران به دوران ناصر الدین شاه قاجار برمی گردد. میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، نخستین انجمن نوین سیاسی اجتماعی ایران را در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ قمری بنیان نهاد و آن را فراموشخانه نامید. ریاست افتخاری انجمن که خود با اجازهٔ ناصرالدین‌شاه تأسیس شده بود، با شاه بود و اعضای آن از قشرهای متفاوتی بودند؛ مثلاً هم دانش‌آموختگان دارالفنون از طبقهٔ متوسط شهری بودند و هم کسانی چون شاهزاده جلال‌الدین میرزا.[۱۵] در دوره محمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت. هرچند هیچ‌یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی دست کم به طور رسمی عضو هیچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاسی، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسون‌های سرشناس بودند. در ایران فراموشخانه توسط گروههای چپ گرا، مذهبی بنیاد گرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مامور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختی‌های ایران معرفی می‌شدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمن‌ها در بعد از انقلاب شد.[۲]
مخالفان فراماسونری و تئوری توطئه

عقاید لیبرال جنبش فراماسونری باعث واکنش‌های مذهبیان و محافظه کاران، گروهای بنیادگرا، مذهبیان بنیادگرا و ملی گرایان شده‌است. ضدیت با نظام کشیشی مسیحیت باعث دشمنی کلیسای کاتولیک روم با فراماسونری شده‌است. همچنین منشا افسانه‌ای این جنبش (داستان معمار معبد سلیمان) باعث نفرت گروههای ضد یهود از فراماسونری شده‌است. حالت مخفی این جنبش و منشا بریتانیایی آن باعث شده‌است که چنین پنداشته شود که این جنبش ابزار توطئه انگلو-صهیونیست جهانی است. همچنین رژیم‌های دیکتاتوری مانند نازی‌ها و کشورهای کمونیستی نیز به سرکوب فراماسونری می‌پرداختند.[۲]

فراماسونری مخالفان و منتقدان بسیاری داشته‌است. بسته به زمان و موقعیت جغرافیایی این گروه‌ها هر یک انگیزه و دلیل‌های متفاوتی داشته‌اند. منتقدان فراماسونری را به سه دسته عمده زیر می‌توان تقسیم بندی کرد:

    منتقدان مذهبی
    منتقدان سیاسی
    انتقادها براساس تئوری‌های توطئه[۱۶]

مخالفان مذهبی

فراماسونری در طول حیات خویش متوجه انتقاداتی از جانب نهادهای دینی و ادیان قرار داشته‌است. آنان فراماسونری را بعنوان رقیبی برای دین می‌شناختند و یا فراماسونری را مصداق ارتداد می‌دانستند. فراماسونری از جانب این افراد و نهادها به انواع تئوری‌های توطئه متهم می‌شده‌است. این منتقدین فراماسونری را یک قدرت سری و شیطانی محسوب می‌کردند.[۱۷]
فراماسونری و مسلمانان

بسیاری از مخالفت‌های مسلمانان ریشه در صهیونیسم‌ستیزی و یهودستیزی دارد. هم‌چنین دسته دیگری از مسلمانان منتقد فراماسونری، «دجال» را به فراماسونری پیوند می‌دهند.[۱۸] بعضی مسلمانان اعتقاد دارند که فراماسونری «منافع یهودیان» را دنبال می‌کند.[۱۹] به عنوان نمونه، ماده ۲۸ میثاق‌نامه حماس عنوان می‌کند که «فراماسونری از صهیونیسم دستور می‌گیرد».[۲۰]
مخالفان سیاسی
    این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
مخالفان در ایران

کتاب‌ها و نوشتارهایی در ایران توسط نویسندگان مذهبی، ملی گرایان، رادیکال و بنیادگرایان منتشر شده‌است. این دسته کتاب‌ها روش بیان تلخ ضد ماسونری اسماعیل رائین را دنبال می‌کنند که ماسون‌ها را به تمام انواع توطئه‌ها علیه کشور و ملت ایران متهم می‌کرده است. تم تکراری این کتاب‌ها ارتباط فراماسونری به نظریهٔ توطئهٔ جهانی انگلیس-صهیونیسم است. هرچند این کتاب‌ها اطلاعات اندکی بر کارهای رائین می‌افزایند.[۲] مرام اشراف منشی و مخفیانهٔ آنها باعث بروز افسانه‌هایی در مورد دست‌های پشت پرده فراماسون‌ها و توطئه در مورد آنها شده بود. در دوران پس از انقلاب کتاب‌ها و مقالات زیادی چاپ شد و در آنها فراماسون‌ها مسئول همه گونه توطئه علیه ایران و جوامع اسلامی معرفی شدند.[۲]
فراماسونری در آلمان نازی

آثار به جا مانده از ادارهٔ امنیت رایش نشانگر تعقیب فراماسون‌ها در دوره حکومت حزب نازی بر آلمان است.[۲۱] مدارک کتبی که تحت نظر دکتر فرانتس سیکس تهیه می‌شدند در کنار سیاست‌های ضد یهودی، شامل کدهای ضد ماسونی نیز بودند. این مدارک سیاست‌های ایدیولوژیک حکومت نازی را تبیین می‌نمودند. اگر چه آمار دقیقی از قربانیان فراماسون حکومت آلمان نازی در دسترس نیست اما تخمین زده می‌شود که بین ۸۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ نفر به جرم عضویت در سازمان‌های فراماسونری جان خود را از دست داده‌اند. زندانیان فراماسون در اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی مخصوص زندانیان سیاسی نگهداری می‌شدند. علامت مشخصه این زندانیان مثلث قرمز رنگی بود که بر روی پیراهن آنها دوخته شده بود.

حسن تقی‌زاده

سیدحسن تقی‌زاده (۱۲۵۶ تبریز - ۱۳۴۸ تهران)، از رهبران انقلاب مشروطیت، از رجال سیاسی بحث‌انگیز معاصر و از شخصیت های علمی و فرهنگی ایران معاصر، در زمره کسانی است که جمعی به شدت هوادار و موافق، و مخالفانی از طیف‌های گوناگون دارد. وی مدتی رئیس مجلس سنای ایران بود.

منابع زیادی درباره او انتشار یافته، اما جنبه‌هایی از زندگی سیاسی او هنوز ناشناخته، کم‌شناخته و در معرض مجادلات سیاسی است.

محتویات

    ۱ زندگی‌نامه
        ۱.۱ کودکی و جوانی
        ۱.۲ در انقلاب مشروطیت
        ۱.۳ دوران مهاجرت
        ۱.۴ دوران جدید
    ۲ نطق تقی زاده در ۷ بهمن ۱۳۲۷ در مجلس شورای ملی
    ۳ کارنامه فرهنگی، اجتماعی و ارزیابی اندیشه‌های او
    ۴ جستارهای وابسته
    ۵ پانویس
    ۶ منابع

زندگی‌نامه
کودکی و جوانی

سیدحسن تقی‌زاده در آخر رمضان ۱۲۹۵ قمری برابر با ۵ مهر ۱۲۵۷ خورشیدی[۱] در خانواده‌ای روحانی در تبریز به دنیا آمد. پدرش سید تقی امام‌جماعت مسجد بازارچه در محله خیابان تبریز و مکتب دار، مردی عالم و زاهد، و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف بود. او بیشتر مدت روز را صرف عبادت و حضور در مسجد برای اقامه نمازجماعت می‌کرد. سیدحسن از چهارسالگی، و به هدایت پدر، خواندن قرآن کریم را آغاز و در پنج سالگی آن را ختم کرد. از هشت سالگی تحصیل مقدمات عربی و از چهارده سالگی تحصیل علوم عقلی، ریاضیات و نجوم و هیئت را شروع کرد. در حکمت قدیم، طب جدید، علم تشریح و هیئت جدید درس خواند. در مدرسه آمریکایی با علوم جدید آشنا شد. اصول فقه را نزد میرزا محمود اصولی و حاج میرزاحسن فراگرفت. علوم جدید و زبان فرانسوی را دور از چشم پدر همراه با رفیقش میرزا محمدعلی‌خان تربیت نزد میرزا نصرالله خان سیف‌الاطباء (پسر میرزا عبدالعلی سیف‌الاطباء) به مدت پنج سال (۱۲۷۸-۱۲۷۳) آموخت.[۲]
تقی زاده در سال ۱۲۸۵ ش در جامه روحانی

چند سال بعد، حدوداً از بیست سالگی، بر اثر آشنایی با نوشته‌های طالبوف و میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله و نویسندگان تجددخواه روزنامه‌های فارسی خارج از کشور، نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبل‌المتین و حکمت، و کتاب های عربی چاپ مصر و کتاب های ترکی چاپ عثمانی، تمایل شدید به علوم جدید غربی، اندیشه‌های سیاسی اروپایی، افکار آزادی‌خواهانه، ضداستبدادی و تجددطلبانه یافت، تا جایی که به همراه تربیت و جمعی دیگر، برای ترویج این اندیشه‌ها، محفلی روشنفکرانه در تبریز تشکیل داد و در ۱۳۱۹ همراه همان دوستانش قصد تأسیس مدرسه‌ای به نام «تربیت» را با هدف ترویج آموزش به روش غربی و اندیشه‌های غربی داشتند، اما بر اثر مخالفت شماری از روحانیان و حکمی که به تفسیق دادند، مدرسه دایر نشد. سپس با همکاری محمدعلی تربیت، میرزا سید حسین خان عدالت و یوسف اعتصامی ملقب به اعتصام‌الملک (پدر پروین اعتصامی) کتاب فروشی تربیت را به قصد ترویج معارف و آشنا ساختن مردم به اصول حکومت ملی و آزادی‌طلبی تأسیس کرد که کتاب های فرنگی و عربی جدید می‌فروخت و محل آمد و رفت متجددان و آزادی خواهان آذربایجانی بود. در دوره استبداد صغیر این کتاب فروشی را غارت کردند و آتش زدند. در ۱۳۲۰، با همکاری همان دوستان، دوهفته‌نامه گنجینه فنون را منتشر کرد، که پس از یک سال و نیم انتشار، و ظاهراً بر اثر سفر تقی‌زاده و تربیت به خارجه و شیوع وبا در ایران، تعطیل شد.

سیدحسن تقی‌زاده از ۱۳۲۲ تا شعبان ۱۳۲۳ به سفر و سیاحت، مطالعه و دیدار و گفتگو در قفقاز، عثمانی، لبنان، سوریه و مصر پرداخت و با برخی نویسندگان، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی، از جمله تختینسکی، جرجی زیدان، زین‌العابدین مراغه‌ای، جلیل محمدقلی‌زاده، و همکاران اصلی نشریه‌های فارسی‌زبانی که در این شهرها منتشر می‌شد مراوده داشت.
در انقلاب مشروطیت

تقی‌زاده در اوایل ۱۲۸۴ ش، برابر با شعبان ۱۳۲۳ ق به تبریز بازگشت و با تجربه‌هایی که اندوخته بود به محافل پنهانی مبارزان تبریزی ضداستبداد پیوست. جنبش مشروطه‌خواهی شروع شده بود و تبریز و آذربایجان از داغ‌ترین کانون‌های آن بود. تقی‌زاده پس از پیروزی آزادی‌خواهان و افتتاح دورهٔ اول مجلس شورای ملی، به نمایندگی از سوی طبقه اصناف تبریز انتخاب شد. از همان آغاز کار مجلس، انظار را به خود جلب کرد و ظرف مدت کوتاهی رهبری جناح اقلیت روشنفکر، تجددخواه و تندرو مجلس را به دست گرفت که طرفدار تغییرات و اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود و انتقادهای تندی از نظام استبدادی به عمل می‌آورد. توانایی‌هایی که تقی‌زاده در این دوره از خود بروز داد موجب شد تا در کنار بزرگانی چون سعدالدوله و میرزا حسن خان مشیرالدوله عضو هیئتی شود که از طرف مجلس مأمور تدوین متمم قانون اساسی مشروطه گشت. بر پایهٔ همین متمم بود که حکومت مشروطه تعریف و تفکیک قوای سه‌گانه و حقوق ملت تسجیل شد، و در جریان بحثهای همین هیئت بود که دیدگاههای تهیه‌کنندگان متمم قانون اساسی در باب مرز میان شرع و عرف آشکار شد.

نطق های تند و پر شور او در مجلس، از سویی موجبات اشتهار او را فراهم آورد و نظر روزنامه‌ها و نیز مأموران سفارتخانه‌های خارجی ذی‌نفع در ایران را به سوی وی جلب کرد، و از سوی دیگر خشم و کینه محمدعلی شاه و درباریان و استبدادخواهان را برانگیخت. در جریان به توپ بستن مجلس و برقراری استبداد صغیر، محمدعلی شاه شخصاً دستور داد که تقی‌زاده را دستگیر کنند. اما تقی‌زاده و گروهی دیگر به دام مأموران محمدعلی شاه نیفتادند. جمعی، که تقی‌زاده و علی اکبر دهخدا از جمله آنان بودند، از بیم جان به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شدند. این عمل از جانب مخالفان و منتقدان تقی‌زاده یکی از نقاط ضعف سیاسی و حتی وابستگی او به خارجیان تعبیر شده‌است.

سرانجام با وساطت سفارت انگلستان، حکم تبعید تقی‌زاده و دهخدا و چند تن به خارج از کشور به مدت یک سال صادر شد. به روایت ناظم‌الاسلام کرمانی بنا شد که شش نفر از کسانی که در «سفارتخانهٔ انگلیس بودند نفی و تبعید شوند که هر یک را از قرار ماهی صد و پنجاه تومان بدهند و غلام سفارت آنها را ببرد به سرحد برساند و رسید گرفته مراجعت کند، تا یک سال در خارجه باشند. پس از یک سال مختارند به هر جا بخواهند بروند و یا مراجعت کنند به ایران». تقی‌زاده و همراهانش راتحت‌الحفظ تا بندر انزلی بردند و از آنجا روانهٔ باکو کردند. او نخست به فرانسه و سپس به انگلستان رفت. در آنجا با مساعدت ادوارد براون و راهنمایی او، مدتی در کتابخانه دانشگاه کمبریج به کار فهرست‌برداری از کتاب‌های فارسی و عربی مشغول بود. با همکاری مؤثر و دوستانه ادوارد براون موفق شد که مسائل ایران را به صحنه افکار عمومی بکشاند. تشکیل «کمیته ایران»، مرکب از نمایندگانی از مجلس انگلستان، که با مشروطه‌خواهان مساعدت کردند، از ثمرات تلاش های او بود.

تقی‌زاده چنانکه در خاطرات خود گفته‌است، در اواخر سال ۱۲۸۷ ش در پی شدت گرفتن قیام مردم برضد محمدعلی شاه و استبداد، و ظاهراً وصول پیامی از آزادیخواهان تبریز، با هیئت و نام مبدل مخفیانه وارد ایران شد. در ۱۴ ذیحجه ۱۳۲۶ ق به تبریز رسید و چهار روز بعد نطق مفصلی در انجمن ایالتی ایراد کرد و وظایف مردم را در راه به ثمر رساندن انقلاب برشمرد و مبارزان را از هرگونه تندروی و تعدی به اموال مردم نهی کرد. البته ظهور ستارخان و باقرخان در صحنه جنبش، نظر مردم آزادی‌خواه و مشروطه‌طلب را بیشتر جلب کرده بود، و تقی‌زاده بیشتر مورد توجه روشنفکران بود تا مردم عادی.

پس از فتح تهران در تیرماه ۱۲۸۸ توسط نیروهای تحت امر محمدولی خان تنکابنی، علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، تقی‌زاده چنانکه در خاطرات خود گفته‌است، برای جلوگیری از تندروی مجاهدان و انقلابیون به تهران فراخوانده شد. او پس از ورود به عضویت «هیئت مدیره موقتی» درآمد که تا تشکیل دولت جدید، اداره کشور را به دست گرفت. تقی‌زاده از مؤثرترین و فعالترین اعضای این هیئت بود. در همان سال، در انتخابات دورهٔ دوم مجلس شورای ملی، از تبریز به نمایندگی انتخاب شد. از تقی زاده به عنوان یکی از کسانی یاد می شود که در هنگام تدوین متمم قانون اساسی «بیش از همه... با عقاید روحانیون مبارزه نمودند».[۳][۴] در مجلس دوم رهبری فراکسیون دموکرات برعهدهٔ تقی‌زاده بود. اگر در مجلس اول، به سبب نطق‌های ضداستبدادی‌اش مورد غضب محمدعلی شاه قرار گرفت، در مجلس دوم به سبب دفاع از مواضع حزب دموکرات مانند تفکیک دین از سیاست و لزوم عرفی شدن جامعه، مخالفت روحانیون را برانگیخت و علمای نجف مانند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی دربارهٔ «فساد مسلک سیاسی» دموکرات‌ها و رهبر آن تقی‌زاده فتوایی صادر کردند.

در پی ترور و قتل سید عبدالله بهبهانی در ۲۳ تیر ۱۲۸۹ و آشوب گسترده‌ای که این قتل در شهرهای بزرگ ایران به بار آورد و انتساب ترور بهبهانی به دموکرات‌ها، تقی‌زاده به آمریت یا مشارکت در قتل بهبهانی متهم شد. احمد کسروی مسئولیت این قتل را صراحتاً متوجه تقی‌زاده، حیدرخان عمواوغلی و انقلابیون زیردست آنها می‌داند. تقی‌زاده ناچار ۳ ماه از مجلس مرخصی گرفت و به تبریز رفت، به آن نیت که پس از آرام شدن اوضاع به تهران بازگردد. اما وقتی که به قصاص قتل سید عبدالله بهبهانی، علی‌محمد تربیت به قتل رسید، و او کسی بود که با تقی‌زاده در یک خانه زندگی می‌کرد و تقی‌زاده او را فرزند خود می‌خواند، تقی‌زاده دریافت که فضا برضد اوست. در تبریز نیز روس های ضدمشروطه تقی‌زاده را زیر فشار قرارداده بودند و او ناچار و از بیم جان پس از ۴ ماه اقامت اجباری در تبریز از آنجا بیرون رفت و در بهمن ۱۲۸۹ وارد استانبول شد.[۵]
دوران مهاجرت

این بار اقامت تقی‌زاده در خارج از کشور ۱۴ سال به درازا کشید. نزدیک به دو سال در استانبول بود، و مدتی با محمدامین رسول‌زاده سردبیر تبعیدی روزنامهٔ ایران نو هم‌منزل شد. در همین دوره با اعضای جمعیت اتحاد و ترقی که طرفداران جدی تجدد و نوسازی بودند معاشرت داشت، با مورگان شوستر دیدار کرد و آشنا شد، و سفری نیز به فرانسه و انگلستان رفت و با سردار اسعد بختیاری و ادوارد براون دیدار کرد. در سفر دیگری، از استانبول به انگلستان رفت و حدود شش ماه در کتابخانه موزه بریتانیا به مطالعه و پژوهش پرداخت. در این بین، در انتخابات دورهٔ سوم مجلس غیاباً به وکالت بر گزیده شد، اما نمایندگی را نپذیرفت و به ایران بازنگشت. در اردیبهشت ۱۲۹۲ برابر با مه ۱۹۱۳، یک سال پیش از شروع جنگ جهانی اول از انگلستان راهی امریکا شد. حدود دو سال در امریکا اقامت داشت و در کتابخانه‌ای در نیویورک به فهرست‌نگاری کتاب های عربی، فارسی و ترکی اشتغال داشت.

با شروع جنگ جهانی اول، دورهٔ تازه‌ای در زندگی تقی‌زاده آغاز شد، و این بار او که تا آن زمان به دوستی با دولت انگلستان متهم بود، در چهرهٔ سازمان‌دهندهٔ اصلی فعالیت های ضدانگلیسی میلیون ایرانی در حمایت از آلمان ظاهر شد. دولت آلمان که پس از امضای قرارداد ۱۹۰۷ بین روسیه و انگلستان، به طیفی از میلیون ایران نزدیک شده بود، جنگ را فرصت مناسبی برای بهره‌برداری از احساسات ضد روسی و انگلیسی ایرانیان می‌دانست. مأموران سیاسی آلمانی کوشیدند تا از راه برقراری ارتباط با شخصیت های بلندپایهٔ ایرانی در داخل و خارج از کشور، آنها را با خود همراه گردانند. چنین بود که کنسول آلمان در نیویورک با تقی‌زاده تماس گرفت و او را به برلین دعوت کرد، و تقی‌زاده پس از نزدیک دو سال اقامت در آمریکا به هلند رفت و از آنجا در ۱۵ ژانویهٔ ۱۹۱۵ وارد آلمان شد. [۶]
مجلهٔ کاوه، شمارهٔ ۹

تقی‌زاده در برلین تشکیلاتی به نام کمیتهٔ میلیون ایران را بنیاد نهاد که فعالیت های ضد روسی و انگلیسی میلیون را سازماندهی می‌کرد. عده‌ای از شخصیت های فرهنگی و سیاسی ایرانی مانند محمدعلی جمال‌زاده، محمد قزوینی و ابراهیم پورداود با این کمیته همکاری می‌کردند. همچنین حسینقلی نواب، سفیر ایران در برلین، که از دورهٔ مجلس اول در تهران با تقی‌زاده دوستی داشت با این جمع مساعدت می‌کرد. تقی‌زاده با تأسیس مجلهٔ کاوه در برلین گام مهم دیگری در راه گسترش فعالیت سیاسی ایرانیان در برابر انگلستان و روسیه برداشت. کاوه، نشریه‌ای سیاسی و فرهنگی بود که بودجهٔ آن را دولت آلمان تأمین می‌کرد، و مقالات آن تا حد زیادی صبغهٔ طرفداری از آلمان داشت.

تقی‌زاده در طول جنگ به مبارزه سیاسی، سازماندهی نیروها، روزنامه‌نگاری، مقاله‌نویسی و تماس و دیدار و گفتگو با اشخاص بانفوذ و مؤثر مشغول بود. چند سفر به اتریش و سوئیس و دانمارک و سوئد رفت، و در دانمارک موافقت پروفسور جورج براندس، نویسنده و منتقد دانمارکی، را به نگاشتن رساله‌ای در دفاع از ایران جلب کرد که حاصل آن اثری در وصف جنایت های روسیه و انگلستان در ایران بود.

در این دوران با بسیاری از فعالان سوسیالیست و سوسیال دموکرات اروپا نیز ملاقات داشت، و در کنگرهٔ بین‌المللی سوسیالیست ها در سوئد در تابستان ۱۳۳۵ ق/ ۱۹۱۷ م شرکت داشت و بیانیه‌ای با عنوان «دادخواهی ملت ایران» خطاب به اعضای کنگره منتشر کرد.

پس از پایان جنگ جهانی اول، تماس های میان دولت ایران با او آغاز شد و از جانب دولت به چند مأموریت سیاسی رفت. در اردیبهشت ۱۳۰۱ (آوریل ۱۹۲۲) نخستین مأموریت رسمی سیاسی را پذیرفت و برای انعقاد معاهدهٔ تجاری ایران با روسیهٔ شوروی روانهٔ مسکو شد و پس از یک سال مذاکرات فشرده، سرانجام معاهده‌ای تجاری و اقتصادی در ۱۳ ماده در اردیبهشت ۱۳۰۲ (آوریل ۱۹۲۳) با کاراخان کمیسر روابط خارجی روسیه منعقد کرد و به برلین بازگشت. در مراجعت از مسکو به برلین با زنی آلمانی ازدواج کرد و نام او را عطیه گذاشت، همسری که تا پایان عمر تقی‌زاده همراه وفادار او بود.

در انتخابات دوره چهارم مجلس باز هم غیاباً به نمایندگی انتخاب شد، اما نپذیرفت و به ایران نیامد. در دولت مستوفی‌الممالک به وزارت خارجه انتخاب شد، اما این سمت را هم نپذیرفت. تقی‌زاده تا ۱۳۰۳ خورشیدی (۱۹۲۴)، جمعاً حدود نه سال در آلمان ماند و پس از پایان گرفتن جنگ، وقوع کودتای ۱۲۹۹ و انتخاب شدن به عنوان وکیل دوره پنجم مجلس شورای ملی، در تابستان ۱۳۰۳ وارد تهران شد.

تقی زاده، چون اکثر سیاستمداران ایرانی هم‌عصر خود که به نحوی طرفدار روسیه یا انگلستان یا آلمان بودند، گرایش عمیق به دوستی و طرفداری از آلمان داشت و ژرمانوفیل بود. گذشته از این او از اول کسانی است که گرایش آمریکایی را نیز ترویج کرد. تقی زاده در آذر ۱۳۰۰ ش (دسامبر ۱۹۲۱) در نامه ای به محمود افشار می نویسد: [۷]

    ...اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب کشیدن آمریکایی ها به ایران و دست دادن آنها در ادارات است سر بگیرد، عن‌قریب کارها به جاده اصلاح می افتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشار های مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد به مدارس آمریکایی تقویت کامل نمود...

و این درست در دورانی است که تقی زاده از آلمان های جنگ باخته ناامید گشته و روسیه نیز رمق دخالت در امور ایران را ندارد. در این دوران تنها انگلستان شدیداً در ایران فعال است و «یارگیری» می کند.
دوران جدید
Hassan Taghizadeh.jpg

تقی‌زاده در دوران جدید در ایران، از چپ‌گرایی آرمان‌خواهانهٔ سابق فاصله گرفت و به طرفداری از سردار سپه و اقدامات او در مسیر ایجاد امنیت عمومی و احیای وحدت ملی پرداخت. با این همه، زمانی که موضوع تغییر سلطنت در مجلس پنجم مطرح شد، در جلسهٔ تاریخی ۹ آبان ۱۳۰۴ به عنوان اولین مخالف سخن گفت و با سلطنت رضاخان به مخالفت برخاست و صریحاً اعلام داشت که «.... در مقابل خدا و ملت و مملکت و تاریخ خودمان و در مقابل نسل های آتیهٔ این ملت می‌گویم که به عقیدهٔ بنده این ترتیب و این وضع مطابق ترتیب قانون اساسی نیست و صلاح این مملکت هم نیست».

مخالفت تقی‌زاده با سلطنت رضاشاه او را در کنار افرادی چون محمد مصدق و سید حسن مدرس قرار داد و رضاشاه پس از استقرار سلطنت خود منصبی به او نداد. تقی‌زاده در کنار مخالفان پرنفوذ رضاشاه، نامزد وکالت مجلس ششم شد، و از حوزهٔ انتخابیهٔ تهران وارد مجلس شد. اما پیش از افتتاح مجلس، توسط هیئت وزرا به عنوان مسئول غرفهٔ ایران در نمایشگاه فیلادلفیا (که به مناسبت یکصد و پنجاهمین سال استقلال آمریکا تشکیل شده بود) تعیین شد و به آمریکا رفت. در نوروز ۱۳۰۶ به تهران بازگشت و در جلسات مجلس ششم حضور یافت. اما پس از پایان دورهٔ مجلس ششم در مرداد ۱۳۰۷ رضاشاه تصمیم گرفت مجلس را کاملاً مطیع خود کند. بنابراین از انتخاب افرادی مانند مدرس، مصدق و تقی‌زاده جلوگیری کرد.

تقی‌زاده در عصر حکومت رضاشاه پهلوی به مناصب مهمی چون حکومت (استانداری)، وزیرمختاری، سفارت و وزارت رسید. در برنامه‌های اصلاحات رضاشاه از همکاران نزدیک او بود. او پس از دو سال خانه نشینی و بی کاری و تنگدستی، در ۱۳۰۷ به پیشنهاد تیمورتاش والی خراسان شد و در ۱۳۰۸ با سمت وزیرمختاری به لندن رفت و در فروردین ۱۳۰۹ با عنوان وزیر طرق و شوارع به کابینه مخبرالسلطنه هدایت راه یافت. در مرداد همان سال به وزارت مالیه، در عین کفالت وزارت طرق و شوارع، منصوب شد. تقی‌زاده در این سمت همه توانایی خود را در راه نظم و ترتیب دادن به امور مالی کشور، سازماندهی صحیح و قانونمندی به کار گرفت، اما در همین سمت بود که در الغای قرارداد دارسی و تجدید آن با شرایطی خلاف منافع کشور مشارکت کرد و طوفانی از لعن و ناسزا و اتهام را، که تا پایان عمر او ادامه داشت، برضد خود به پا کرد. مذاکره برای انعقاد قرارداد جدید را، که به مدت چند هفته با نمایندگان انگلستان جریان داشت، محمدعلی فروغی، علی‌اکبر داور، حسین علا، تقی‌زاده و مخبرالسلطنه انجام می‌دادند. تقی‌زاده تمدید قرارداد را اشتباه بزرگ رضاشاه دانسته و خود را در این ماجرا نه موجد، نه مبتکر، نه عاقد، بلکه به عبارت خودش «آلت فعل» دانسته‌است. تقی‌زاده که با پذیرفتن مناصب عالی در حکومت رضاشاه، از صف مبارزان مشروطیت و آزادی خواهان بیرون رفته بود، پس از تجدید قرارداد نفت بیشتر به سیاستمداری وابسته شهرت یافت. در جریان مقدمات نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، که نام تقی‌زاده باز بر سر زبان ها افتاد، سنگین‌ترین اتهامات متوجه او بود. هرچند اظهارات انتقادآمیز تقی‌زاده درباره نامطلوب بودن شرایط تمدید قرارداد، در دعاوی ایران علیه انگلستان کراراً مورد استفاده نمایندگان دولت قرار گرفت. تقی‌زاده مدتی پس از انعقاد قرارداد جدید نفت، از وزارت کناره گرفت و به روایتی برکنار شد.

در ۱۳۱۳ تقی‌زاده با سمت وزیرمختاری به فرانسه رفت. در همان سال ظاهراً از وی خواسته شد که جلو مطالب تند درباره رضاشاه را در مطبوعات فرانسه بگیرد و پاسخی که تقی‌زاده درباره آزادی قلم و مطبوعات در فرانسه داد، مقبول شاه نیفتاد. در همان ایام مقاله‌ای از تقی‌زاده در مجله تعلیم و تربیت انتشار یافت که در آن با مصوبات شورایی به نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت شده بود. این مقاله ظاهراً خشم و غضب شاه را بر انگیخت و او را از کار برکنار کردند و به ایران فراخواندند. تقی‌زاده خطر را احساس کرد و به ایران بازنگشت و از پاریس به برلین رفت. بیش از یک سال در آن شهر بود و در پاییز ۱۳۱۴ ش (۱۹۳۵) در مجمع بین‌المللی خاورشناسان در رم شرکت کرد. در لندن و کیمبریج شش سال به تدریس و تحقیق مشغول بود و به دور از غوغای سیاست، پربارترین سال های عمر علمی و تحقیقی خود را گذراند. بخشی از تحقیقات عمیق علمی و فرهنگی او محصول فراغت عمر همین سال هاست. او تا پایان حکومت رضاشاه به ایران نیامد.

جنگ جهانی دوم، سقوط رضاشاه، اشغال ایران، تغییر فضای سیاسی کشور، تشکیل کابینه محمدعلی فروغی و بر سر کار آمدن دوستان تقی‌زاده، دوباره او را از عالم علم و تحقیق به دنیای سیاست بازگردانید. در ۵ آبان ۱۳۲۰ به سمت سفارت ایران در لندن منصوب شد. در مقام رئیس هیئت ایرانی در سازمان ملل، دعاوی ایران را علیه تجاوز و اشغال روسیه شوروی در شورای امنیت طرح و از آن دفاع کرد. در ۱۳۲۳ به مقام سفارت کبرا ارتقا یافت. در ۱۳۲۶ به عنوان نماینده مردم تبریز در مجلس پانزدهم انتخاب شد؛ این سمت را پذیرفت و پس از حدود چهارده سال به ایران بازگشت. تقی‌زاده به فضا و محیطی وارد شد که به کلی تغییر کرده بود. جو سیاسی پرتنش و خصومت آمیز بود، جناح های افراطی چپ و راست در برابر هم صف آرایی کرده بودند. در مجلس آماج انتقادهای شدید قرار گرفت و به لحاظ مشارکت در تمدید قرارداد نفت، در نطق های جنجال برانگیز نمایندگان مخالف، به خیانت به کشور و عاملیت انگلیس و تبانی به زیان کشور متهم گردید. در هر حال، او نه نماینده موفقی بود و نه دیگر خارج از جمع و محفل یاران و دوستان، نفوذ و تأثیر گذشته را داشت.

در ۱۳۲۸ در نخستین انتخابات مجلس سنا، به عنوان یکی از سناتورهای تهران انتخاب شد. بار دوم سناتور تبریز شد و تا ۱۳۴۶ که به سبب کهولت از کارها کناره گرفت، سناتور بود. مدت شش سال، که بخشی از آن مصادف با سال های بحرانی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، ریاست مجلس سنا را به عهده داشت. با آنکه مناسبات شخصی او و دکتر مصدق پس از مجلس پنجم تیره شده بود، در برابر دولت ملی گرا و سیاست های ضدانگلیسی دکتر مصدق روشی محتاطانه، دوراندیشانه و گاه نیز تا حدودی تعدیل کننده تصمیمات مجلس شورای ملی، در پیش گرفت. خود تقی‌زاده و شماری از سناتورها، در برابر فشارهای سیاسی مخالفان دکتر مصدق، از وی حمایت کردند. او در سال های پایانی عمر، توان حرکت را از دست داد و دچار فلج پا شد و در برخی مجامع با صندلی چرخدار ظاهر می‌شد. سرانجام در ۸ بهمن ۱۳۴۸، در انزوا در ۹۲ سالگی درگذشت. جنازه او از مسجد سپهسالار تشییع و از برابر ساختمان مجلس شورا عبور داده شد و در مقبره ظهیرالدوله دفن گردید.
نطق تقی زاده در ۷ بهمن ۱۳۲۷ در مجلس شورای ملی

بخش هایی از سخنرانی حسن تقی زاده، در مورد خلقیات رضا شاه و تمدید قرارداد نفت


    ....اعظم وقایعی که در سی ساله اخیر بلکه در یک یا دو قرن اخیر در این مملکت اتفاق افتاد ظهور شخص یا اقتداری بود که درجه تسلط و قدرت او بر همه چیز این مملکت و حتی نفوس و اموال و اعمال مردم آن روز به روز تزاید گرفت و عاقبت به جایی رسید که اگر آقایان محترم دور از آن زمان بودند من در یک روز تمام صحبت هم قادر بر تصویر کامل آن نمی‌شدم....


    آن شخص اقدامات و اعمال خوب زیادی داشت و قطعاً وطن دوست و خیرخواه این مملکت بود (صحیح است) لیکن این صفات خوب برحسب ضعف طبیعت بشری با بعضی نقص‌های تأسف‌آمیز که جزء گرفتاری طبیعی و عدم شمول عنایت و توفیق الهی نامی بدان نمی‌توانم بدهم و ضمناً با بعضی اشتباهات هم توأم بود و من نمی‌خواهم نه از آن نقائص معدود و نه از آن اشتباهات که در مقابل اعمال عظیمه و تاریخی و شایسته‏ تحسین ابدی او نسبةً جزیی بود، حرف بزنم....


    ....خداوند او را رحمت کند و از هر تقصیر هم که داشته بگذرد ما در گذشته هم مردان بزرگی داشتیم که صیت* کارهای بزرگ و مفید آنها هنوز باقی و بعضی جاودانی است ولی نقص‌های آنها و حتی بعضی تقصیرهای بزرگشان یا فراموش شده و یا از ذکر آنها خودداری می‌کنیم و چشم می‌پوشیم (صحیح است) من این جمله را به اقتضای حکم وجدان و انصاف عرض کردم نه برای خوش آمد ستایش گران واقعی یا صوری غیر صمیمی آن مرحوم و خود می‌دانم که از طرف دیگر با گفتن این چند جمله حق و انصاف پرستانه جمعی دیگر از منتقدین اعمال وی را که مردم خوب و صالح هم درمیان آنها کم نیست و به نا حق هم نیستند ناخوشنود می‌کنم خصوصاً آنان را که مستقیماً صدمه دیده‌اند....


    از این طبقه اخیر باکمال خلوص عذر می‌خواهم و البته تصدیق دارم که یکی از نقائص عمده آن شخص بزرگ که لطمه بر نام بزرگ او وارد آورد همین افراط در سخت گیری و صدمه زدن به کسانی بود که به جهتی از جهات حتی جهت خیلی جزیی از آنها ناراضی می‌شد و اگر این صدمه دیدگان توجه به این مطلب نمایند که من خود نیز مورد بی‌مهری ایشان شدم و اگر در دسترس بودم شاید مورد نظر همان صدمات شده بودم از من نمی‌رنجند که خوبی‌ها و نقص‌ها هر دو باید به انصاف و بی‌مبالغه ذکر شود و برای سنجش حسنات و سیئات (ناصر ذوالفقاری- می‌فرمایید از ترس بود؟) میزانی مقرر شده است. برای نظارت در دوسیه مرحوم ارباب کیخسرو هم حاضرم. شاه مرحوم به طور قطع و جرم مصمم بود که همه عهدنامه‌های نامطلوب و امتیازات خارجی و مداخلات خارجیان را در حقوق و محاکمات اتباع خود در ایران و حتی هر نوع حقوق کهنه شده را مانند وجود دو قطعه خاک در شمیرانات خارج از حیطه قدرت و حکم دولت این مملکت فسخ و نسخ و باطل و ملغی می‌سازد (صحیح است) ....


    و این کار را کاملاً به انجام رسانید تا آن که نماند از آنها جزء امتیاز دارسی پس اقدام به اصلاح آن امتیاز کرد تا حقوق ایران به طور مطلب و استیفا شود این اقدام داستان خیلی درازی دارد و چند سال طول کشید و اسناد و اوراق آن در ضبط وزارت مالیه باید موجود باشد. عاقبت حوصله شاه تنگ شد و شاید تعویق کار را حمل بر مماطله** می‌نمود و ضمناً میل نداشت حتی یک قید هم از قیود قدیمه به شکل سابق برای مملکت باقی بماند. یک روز بغتةً مصمم شد امتیاز را فسخ کند و حکم برای این کار دارد و واضح است که هم حکم او همیشه بدون تخلف و استثناء در یک ساعت اجرا می‌شد و هم در این مورد بالخصوص که بسیار و به اعلی درجه خاطرش متغیر بود احدی را یارای چون و چرا و نصیحت به او نبود پس این کار اجرا شد...


    .... این چند کلمه را به طور اجمال گفتم و باز خود داری از توضیحات مفصل علنی دارم و آنچه هم قال قیل شود محض ملاحظه شخص خود مصالح مملکت را فدا نکرده و جوابی در جلسه علنی نخواهم داد فقط همینقدر باید بگویم که تا آنجا که من می‌دانم و خدا نیز شاهد است اصلاً سوء‌نیتی از طرف هیچ کس یعنی هیچ ایرانی ابداً نبوده است اما موضوع دوم یعنی سهم بنده در این امر از اول تا آخر که شاید بعضی اشخاص خالی از بی‌غرضی در این قسمت بیشتر علاقه‌مند باشند تا به اصل موضوع اولی باید عرض کنم که بنده در این کار اصلاً و ابداً هیچگونه دخالتی نداشته‌ام جزء آن که امضای من پای آن ورقه است (خنده شدید نمایندگان و مخبرین جرائد) و آن امضاء چه مال من بود و چه من امتناع می‌کردم و مال کسی دیگر بود و لابد حتماً یکی فوراً امضاء می‌کرد هیچ نوع تغییری را در آنچه واقع شد و به هر حال می‌شد موجب نمی‌شد و امتناع یکی از امضاء اگر اصلاً امتناعی ممکن بود در اصل موضوع یعنی انجام آن امر هیچ تأثیری ولو به قدر خردلی نداشت... [۸]


کارنامه فرهنگی، اجتماعی و ارزیابی اندیشه‌های او

فعالیت های علمی و فرهنگی. کارهای علمی - فرهنگی تقی‌زاده طیف گسترده و متنوعی را دربرمی‌گیرد: تحقیق، تألیف، روزنامه نگاری، تدریس، کتاب‌شناسی، ایراد خطابه و سخنرانی، پشتیبانی از فعالیت های علمی - فرهنگی به لحاظ مقام و موقعیت سیاسی، مشارکت در تأسیس و سازماندهی نهادهای علمی و فرهنگی و مشاوره و رایزنی در این زمینه‌ها. صورت تفکیکی از آثار او در یادنامه تقی‌زاده آمده‌است. بخش عمده‌ای از نوشته‌ها و یادداشت های تقی‌زاده، اعم از نوشته‌های فارسی و خارجی به کوشش ایرج افشار به چاپ رسیده و مجتبی مینوی که از دوستداران تقی‌زاده بود، طی مقاله مفصلی کتاب های عمده، سلسله خطابه‌ها و مقالات مهم وی را معرفی و بررسی کرده‌است.

از آثار تحقیقی تقی‌زاده، پژوهش درباره گاه‌شماری و تاریخ تقویم و نجوم در ایران، تاریخ برخی مذاهب کهن در ایران و از جمله آیین مانی، تاریخ عرب جاهلی مقارن با ظهور اسلام و تتبعات درباره فردوسی و ناصرخسرو اهمیت بیشتری دارد و با توجه صاحب نظران روبروست. از نظر خاورشناسان غربی، که به ارزش و اهمیت تحقیقات دانشمندان ایرانی با شکاکیت و احتیاط توجه داشته‌اند، محمد قزوینی و سیدحسن تقی‌زاده جایگاه علمی متمایزی دارند. تقی‌زاده در دانشگاه کیمبریج انگلستان، مدت کوتاهی در دانشگاه کلمبیای امریکا و مدت نسبتاً مدیدی در دانشکده معقول و منقول (الهیات کنونی) دانشگاه تهران به تدریس مواد درسی زبان فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخ عرب در اوایل ظهور اسلام، تاریخ ادیان ملل قدیم و تاریخ علوم اسلامی اشتغال داشت. متن خطابه‌های درسی او ضمن آثار وی منتشر شده‌است.

تقی‌زاده در عرصه اندیشه، به‌ویژه در دیدگاه هایش درباره فرهنگ و تمدن غرب، با مخالفت های بسیار شدید و مخالفانی جدی، تقریباً از همه سو، روبروست. موضع او درباره فرهنگ و تمدن غرب، تغییر خط فارسی به لاتینی، نخست بسیار تندروانه و نسنجیده بود[نیازمند منبع]. بعدها رسماً استغفار کرد و نگرش گذشته خود را به تندروی ایام جوانی و اشتیاق وافر به اصلاح و پیشرفت کشور نسبت داد. نخست می‌پنداشت که صنعتی شدن کشور، پیشرفت علمی، آزادی سیاسی و عقیده، رشد فرهنگی و آموزشی، از راه «اخذ بلاشرط آداب و عادات فرنگ» و دستور عمل قرار دادن این شعار که: «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس» میسر است. تقی‌زاده با ساده‌انگاری، و بی آنکه از نظریات و فرضیات علمی درباره تغییر خط مطلع باشد، می‌پنداشت که تغییر خط فارسی به لاتینی سوادآموزی را تسهیل می‌کند و راه را برای تحول فرهنگی کشور هموار می‌سازد. او بعدها به خطای خود پی برد و بارها و بارها با شهامت و صراحت، روش گذشته‌اش را نکوهش و دیدگاه های خود را تعدیل و تصحیح کرد. در خطابه معروف باشگاه مهرگان گفت: «این جانب در تحریض و تشویق، اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را در چهل سال قبل بی‌پروا انداختم».

تقی‌زاده حدوداً از دوره میانه سالی، که با احتیاط و وسواس از افراط و تفریط پرهیز می‌کرد، مدافع و مروج حفظ و تقویت مبانی فرهنگ ملی، زبان فارسی، بنیادهای وحدت فرهنگی - ملی، تاریخی، اخلاق متکی بر مبانی مذهبی و خردگرایی اعتدالی بود. در عصر پهلوی اول، در فعالیت های فرهنگی بسیاری شرکت داشت؛ در کمیسیون معارف، هیئت مؤسس انجمن آثار ملی، شیر و خورشید سرخ ایران، کنگره خاورشناسان در کیمبریج، کنگره ابن سینا در بغداد، کنگره خاورشناسان در مونیخ عضویت داشت، و ریاست کنگره ایران‌شناسان در تهران به عهده او بود و اصولاً در برپایی کنگره‌های ایران‌شناسی بسیار فعال و مؤثر بود. در عصر پهلوی دوم، از جمله در این نهادهای علمی و فرهنگی عضو بود: شورای عالی فرهنگ و هنر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی (با سمت رئیس)، فرهنگستان ایران (با سمت رئیس)، کتابخانه مجلس شورای ملی (عضو مؤسس). او بانی مهم ترین مجموعه منابع مطالعات ایرانی (در کتابخانه مجلس سنا) بود و از افراد مؤثر در تأسیس چاپخانه افست، نشر متن کتیبه‌های ایرانی، ترجمه دائرةالمعارف اسلام (طرح ناتمام) و نشر نخستین کتاب‌شناسی ها و فهرست های منظم به فارسی به شمار می‌آید. در سیاستگذاری و برنامه ریزی و سازماندهی فرهنگی طرف مشورت بسیاری از دولتمردان و سازمان های دولتی بود.

عده‌ای یکی از علل تأثیر و نفوذ او را در سازمان های علمی - فرهنگی عصر پهلوی، وابستگی به تشکیلات فراماسونری و پیوندهای نزدیک میان اعضای تشکیلات دانسته‌اند. در منابعی که در خصوص تشکیلات فراماسونری در ایران انتشار یافته‌است، تقی‌زاده را دارای مقام استادی اعظم و از مؤثرترین اعضا شمرده‌اند.[۹] کسانی که تقی‌زاده را از نزدیک و خوب می‌شناختند، همگی او را مردی تیزهوش، منظم، وظیفه شناس، آداب دان، اخلاقی، صحیح‌العمل، محجوب، منزوی، دارای قدرت شدید جذب و تأثیر، کاشف لیاقت ها و حامی و مشوق استعدادها خوانده‌اند.

درفش کاویانی

درفش کاویانی (نام‌های دیگر: درفش کاویان، درفش کابیان، درفش کافیان، درفش کاوان، اختر کاویانی، علم فریدون)؛ درفش اسطوره‌ای و تاریخی ایران از عهد قدیم تا پایان امپراتوری ساسانیان بود که به گفتهٔ مورخین اسلامی هزار هزار (یک میلیون) سکهٔ طلا ارزش داشته‌است. این درفش پس از حمله اعراب به ایران به دست آن‌ها افتاد و از بین رفت.

محتویات

    ۱ اسطوره
    ۲ تاریخ
    ۳ درفش کاویانی و ملی گرایی
    ۴ پانویس
    ۵ منابع

اسطوره

اشاره به درفش کاویانی در اساطیر ایران، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی‌دهاک (ضحاک) برمی‌گردد. ضحاک ماردوش شاهی است که در اثر بی عدالتی و ظلم شیطان شانه‌هایش را بوسه می‌زند و از جای بوسه‌ها مارهایی می‌رویند. ضحاک برای اینکه زنده بماند باید روزانه مغز دو جوان را به مارها بدهد و کاوه آهنگر نیز کسی است که هفده فرزندش قربانی مارها شده‌است. در این هنگام، کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش‌بند چرمی خود را بر سر چوبی می‌کند و آن را بالا می‌گیرد تا مردم گرد او آیند. سپس با کمک مردم، کاخ فرمانروای ضحاک خونخوار را در هم می‌کوبد و فریدون را بر تخت شاهی می‌نشاند. فریدون نیز پس از آینکه به شاهی رسید فرمان می‌دهد تا چرم پیش‌بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش بیارایند و زر و گوهر به آن بیافزایند و آن را درفش شاهی خواند؛ و بدین شکل کلمه درفش کاویانی پدید آمد.

فردوسی در شاهنامه چنین می‌گوید:
فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش         همی خواندش کاویانی درفش[۱]

بعدها نیز هر پادشاهی به آن گوهری می‌افزود تا در شب نیز درفش کاویان بیشتر بدرخشد. درفش کاویان نشان جمشید و نشان فریدون نیز نامیده می‌شد.[۲][۳]
تاریخ

از نظر تاریخی در متون اوستایی و هیچ‌یک از نوشته‌های بجا مانده از دوران هخامنشی، سلوکی و اشکانی اشاره مستقیمی به درفش کاویانی نشده‌است. پژوهشگران امروزی در مورد اینکه آیا درفش کاویانی جدا از روایتهای اسطوره‌ای یک واقعیت تاریخی بوده‌است محتاطانه برخورد می‌کنند.[۳] بیشتر دانش ما در مورد درفش کاویانی به منابع اسلامی بر می‌گردد. محمد بن جریر طبری در کتاب خود به نام تاریخ الامم و الملوک می‌نویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است، ۶۰ سانتی‌متر به حساب آوریم، تقریباً پنج متر عرض و هفت متر طول می‌شود. ابوالحسن مسعودی نیز به همین موضوع اشاره می‌کند. ابن خلدون گزارش می‌کند که درفش کاویانی دارای ستاره‌ای بود و چنین اعتقادی وجود داشت که تا زمانی که کسی که این درفش را حمل می‌کند شکست ناپذیر است. گفته می‌شود که علامت + که بر روی پرچم کاویانی بوده همان چلیپا یا صلیب ایرانی است که نماد و آیکون خورشیددر فرهنگ ایرانی و آئین مهری بوده‌است[۳] کاوه فرخ بیان می‌کند که بالاترین نشان دوره ساسانی درفش کاویانی می‌باشد و تصویری بازسازی شده‌ای از درفش کاویان بر اساس شاهنامه ارایه می‌دهد.[۴] به هنگام حمله اعراب به ایران، در جنگ قادسیه درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را نزد عمر بن خطاب، خلیفه مسلمانان، بردند، وی از بسیاری گوهرها، درها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود، دچار شگفتی شد و به نوشته تاریخ بلعمی عمر خلیفه مسلمین دستور داد تا گوهرهای آنرا بردارند و آنرا بسوزانند.[۳]
درفش کاویانی و ملی گرایی
روی جلد نشریه ملی گرایانهٔ کاوه که به‌دست سیّدحسن تقی‌زاده در زمان جنگ جهانیِ اول چاپ می‌گردید

درفش کاویانی نقشی نمادین در بین جنبشهای با تفکرات ملی گرایانه ایران از آغاز اسلام تاکنون بازی کرده‌است. یعقوب لیث صفاری در هنگام قیام خود بر علیه عباسیون در شعری که از طرف او برای خلیفة عباسی ارسال شد، چنین نوشت: «درفش کاویان (عَلَم الکابیان) همراه من است و امیدوارم که زیر لوای آن بر ملتها حکومت کنم»[۵]

در دوران مدرن درفش کاویانی نقشی نمادین در جنبشهای ملی گرایانه و سیاسی داشت. این نماد نه تنها در جنبشهای سیاسی پوپولیست جایگاه خاصی داشت. بلکه نمادی بود که در ملی گرایی مدرن ایران تواماً داری نقشی عقیدتی، فرهنگی و روشنفکری بوده‌است.

حمید مصدق

حمید مُصَدِّق (زادهٔ ۹ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر و حقوقدان ایرانی بود.

محتویات

    ۱ زندگی
    ۲ نمونه اشعار
    ۳ منظومه‌ها و اشعار
    ۴ ویرایش
    ۵ تألیفات
    ۶ منابع

زندگی

حمید مصدق بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به‌همراه خانواده‌اش بهاصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او در دوران دبیرستان (دبیرستان ادب) با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.

مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکدهٔ حقوق شد و در رشتهٔ بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشتهٔ حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشتهٔ فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخته شد و در دانشکدهٔ علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به‌تدریس پرداخت.

وی پس ار دریافت پروانهٔ وکالت از کانون وکلا در دوره‌های بعدی زندگی همواره به‌وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و شهید بهشتی را پی می‌گرفت.

در ۱۳۴۵ برای ادامهٔ تحصیل به‌انگلیس رفت و در زمینهٔ روش تحقیق به‌تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به‌تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ تدریس حقوق خصوصی به‌خصوص حقوق تعاون. مصدق تا پایان عمر عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجلهٔ کانون وکلا را به‌عهده داشت.

حمید مصدق در هشتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت.
نمونه اشعار

شعر دشت ارغوان که از مجموعهٔ سال‌های صبوری گزیده شده است:

«آه چه شام تیره‌ای، از چه سحر نمی‌شود»
«دیو سیاه شب چرا جای دگر نمی‌شود؟»
«سقف سیاه آسمان سوده شده ست از اختران.»
«ماه چه، ماه آهنی، این که قمر نمی‌شود»
«وای ز دشت ارغوان، ریخته خون هر جوان»
«چشم یکی به ماتم اینهمه تر نمی شودا»
«مادر داغدار من، طعنه تهنیت شنو»
«بهر تو طعن و تسلیت، گر چه پسر نمی‌شود»
«کودک بینوای من، گریه مکن برای من»
«باغ ز گل تهی شده، بلبل زار را بگو:»
«از چه ز بانگ زاغها، گوش تو کر نمی‌شود»
«ای تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من»
«بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی‌شود»

و شعر - در آمد - از مجموعهٔ آبی، سیاه، خاکستری که توسط حبیب در قالب یک ترانه بنام "خانه کوچک" اجرا شده است:

تو به من خندیدی
و نمی‌دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم

باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام
آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می‌دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
- خانه کوچک ما
- سیب نداشت
منظومه‌ها و اشعار

    درفش کاویان (۱۳۴۱)
    آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
    در رهگذار باد (۱۳۴۷)
    دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
    از جدایی‌ها (۱۳۵۸)
    سال‌های صبوری (۱۳۶۹)
    تا رهایی؛ شامل مجموعه‌های فوق (۱۳۶۹)
    شیر سرخ (۱۳۷۶)

ویرایش

    رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
    غزل‌های سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
    شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
    غزل‌های حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)

تألیفات

    مقدمه‌ای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
    مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و ... ، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)