اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

زندانیان (فیلم ۲۰۱۳)

زندانیان (به انگلیسی: Prisoners) فیلم آمریکایی محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی دنیس ویلنیو و تهیه شده در شرکت برادران وارنر است. دراین فیلم بازیگرانی چون هیو جکمن، جیک جیلنهال، ماریا بیلو، ترنس هاوارد، ملیسا لئو به ایفای نقش پرداختند.[۱] داستان فیلم در خصوص گم شدن دو کودک در پنسیلوانیا و تحقیق برای یافتن آنهاست.

محتویات

    ۱ خلاصه داستان
    ۲ بازیگران
    ۳ منابع
    ۴ پیوند به بیرون

خلاصه داستان

خطر لوث‌شدن: آنچه در زیر می‌آید ممکن است قضیه یا پایان ماجرا را لو دهد!

کلر دوور نجاریست بسیار مذهبی. در مراسم روز شکرگزاری او به همراه خانواده به خانه همسایه خود می‌رود اما در همین حین، دختر وی و دختر صاحب خانه ناگهان ناپدید می‌شوند. بعد از ناپدید شدن دختر کلر دوور و دوستش، کارگاه لوکی مسئول تحقیق در این پرونده می‌شود. اما این پدر ناامید چه مقدار می‌تواند در حفاظت از خانواده خود موفق باشد و ..

دنیس ویلنیو

دنیس وینلیو (به انگلیسی: ِDenis Villeneuve) (زاده ۳ اکتبر ۱۹۶۷) نویسنده و کارگردان کاناداییست. وی زاده جنتیلی در کبک، کانادا است. دنیس کارگردان فیلم زندانیان است. این فیلم که محصول ۲۰۱۳ آمریکاست شاهد نقش آفرینی جیک جیلنهال است.
فیلمشناسی
کارگردان
سال     فیلم     نوع     یاداشت
۱۹۹۴     REW-FFWD     کوتاه    
۱۹۹۶     کیهان     کوتاه    
۱۹۹۸     Un 32 août sur terre        
۲۰۰۰     Maelström         جایزه FIPRESCI
۲۰۰۸     Next Floor     کوتاه     جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره فیلم کن
۲۰۰۹     Polytechnique         حضور در جشنواره فیلم کن
۲۰۱۰     ویران‌شده         نامزد برای بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار
۲۰۱۳     زندانیان         حضور در جشنواره تورنتو ۲۰۱۳
۲۰۱۳     دشمن         حضور در جشنواره تورنتو ۲۰۱۳
۲۰۱۵     Sicario         در حال فیلمبرداری

ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو (به پرتغالی: José de Sousa Saramago) نویسندهٔ پرتغالی (زادهٔ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ و درگذشته ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰) برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی است.

او گرچه از سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و همچنان به آرمان‌های آن وفادار بوده‌است اما هیچگاه ادبیات را به خدمت ایدئولوژی در نیاورده‌است.[۳]

محتویات

    ۱ زندگینامه
    ۲ سبک ادبی
    ۳ آثار
    ۴ سینما
    ۵ پانویس
    ۶ منابع
    ۷ پیوند به بیرون

زندگینامه

ساراماگو در دهکده‌ای کوچک در شمال لیسبون در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستانی خود را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغل‌های مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال مشغول شد. اگرچه اولین رمان او به نام کشورگناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید ولی ناکامی او برای کسب رضایت ناشر برای چاپ کتاب دومش موجب شد رمان نویسی را کناربگذارد، تا این که با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در سال ۱۹۸۲ و ترجمه آن به انگلیسی در ۱۹۸۸ شهرت به سراغ او آمد، رمانی تاریخی که به انحطاط دربار پرتغال در قرن شانزدهم می‌پردازد.
سبک ادبی

منحصربه‌فردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم کاربرد نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است، که گاه در درون آن زمان نیز تغییر می‌کند. او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده می‌کند و از سایر علامات که مثلاً جمله سئوالی را مشخص می‌کند یا آن را در گیومه می‌گذارد و... مطلقاً می‌پرهیزد. گفتگوهای شخصیت‌های داستان را پشت سرهم می‌نویسد و مشخص نمی‌کند که کدام جمله را چه کسی گفته و به ندرت یک پاراگراف را تمام می‌کند.

اگرچه بسیاری از منتقدان ادبی[نیازمند منبع] ساراماگو را در ردیف نویسندگان پیرو سبک رئالیسم جادویی قرار داده وآثار او را با نویسندگان اسپانیایی زبان آمریکای لاتین مقایسه می‌کنند اما او خود را ادامه دهنده ادبیات اروپا و تأثیر پذیری خود را بیشتر از گوگول و سروانتس می‌داند.

ساراماگو گاه در دل داستان‌های خود از جملات طعنه آمیزی استفاده می‌کند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالباً تاریخی داستان خود به واقعیت‌های جامعه امروز معطوف می‌کند. نوک پیکان کنایه‌های ساراماگو معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابری‌های اجتماعی است. رویکرد ساراماگو علیه مذهب آنچنان در رمان‌ها و مقالات او آشکار است که وزیر کشور پرتغال در سال ۱۹۹۲ در پی انتشار کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح نام او را از لیست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف کرد و این کتاب را توهینی به جامعه کاتولیک پرتغال خواند، ساراماگو پس از آن به همراه همسر اسپانیایی‌اش به تبعیدی خودخواسته به لانساروت جزیره‌ای آتشفشانی در جزایر قناری در اقیانوس اطلس رفت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید.

ساراماگو به همراه ژان مورو عضو هیئت داوران پنجاه و چهارمین دورهٔ جشنواره بین‌المللی فیلم سن سباستین بود.[۴]
آثار
تصویر جلد رمان کوری اثر ساراماگو

    ۲۰۱۱ - دفتر یادداشت (به پرتغالی: Caderno)
    ۲۰۰۵ - وقفه در مرگ (به پرتغالی: As Intermitências da Morte)
    ۲۰۰۴ - بینایی (به پرتغالی: Ensaio sobre a Lucidez)
    ۲۰۰۳ - مرد تکثیر شده (به پرتغالی: O Homem Duplicado)
    ۲۰۰۱ – غار (به پرتغالی: A Caverna)
    ۱۹۹۷ - همه نام‌ها (به پرتغالی: Todos os Nomes)
    ۱۹۹۵ – کوری (به پرتغالی: Ensaio sobre a Cegueira)
    ۱۹۹۱ – انجیل به روایت عیسی مسیح (به پرتغالی: O Evangelho Segundo Jesus Cristo)
    ۱۹۸۹ – تاریخ محاصره لیسبون (به پرتغالی: História do Cerco de Lisboa)
    ۱۹۸۶ - بلم سنگی (به پرتغالی: A Jangada de Pedra)
    ۱۹۸۶ - سال مرگ ریکاردو ریس (به پرتغالی: O Ano da Morte de Ricardo Reis)
    ۱۹۸۲ - بالتازار و بلموندا (به پرتغالی: Memorial do Convento)
    ۱۹۷۷ - مبانی نقاشی و خطاطی (به پرتغالی: Manual de Pintura e Caligrafia)
    ۲۰۰۸ - سفر فیل (به پرتغالی: A Viagem do Elefante)

سینما

فیلم دشمن به کارگردانی دنیس ویلنیو اقتباس ادبی از رمان مرد تکثیر شده(۲۰۰۴) است.

کوری (ابهام‌زدایی)

کوری در زبان فارسی به معنای نابینایی است اما با ورود واژه‌ها از زبان‌های دیگر معنی‌های دیگری هم پیدا کرده است و ممکن است در یکی از معناهای زیر به‌کار رفته باشد.

محتویات

    ۱ اشخاص
    ۲ فیزیک
    ۳ مکان‌ها
    ۴ سایر

اشخاص

    ماری کوری
    پییر کوری
    ایرن ژولیو-کوری
    فردریک ژولیو کوری
    راشل کوری

فیزیک

    نقطه کوری
    کوری در فیزیک واحد میزان رادیواکتیو بودن است.

مکان‌ها

    دانشگاه پیر و ماری کوری
    کوری (اندیکا)
    کوری (روستا)
    کوری (نیک‌شهر)

سایر

    کوری (رمان)، نام رمانی از ژوزه ساراماگو
    کوری، نام فیلمی است محصول سال ۲۰۰۸ برگرفته از رمان مشهور ژوزه ساراماگو با همین نام.

خوراک

خوراک، خوراکی، یا غذا خوردنی‌ای است که در جوامع متفاوت به صورت خام و دست‌نخورده، تغییریافته و یا نیمه‌تغییریافته برای مصرف آماده می‌شود. خوراک می‌تواند منشاء حیوانی یا گیاهی (و یا گاهی معدنی) داشته باشد، و برای رفع نیاز تغذیه و یا لذت بردن مصرف شود.

در گذشته جمع‌آوری خوراک به شیوهٔ شکار یا چیدن میوه انجام می‌گرفت، ولی امروزه تهیهٔ آن بیشتر با استفاده از مهارت‌های کشاورزی، دام‌پروری، و ماهی‌گیری صورت می‌گیرد.

عادات غذایی در فرهنگ‌های گوناگون مختلف است. اکثر جوامع با توجه به سنن و رسومشان رسم‌های مخصوصی برای آشپزی و اولویت‌های غذایی‌شان دارند. بسیاری از فرهنگ‌ها غذاهای خود را توسط روش‌های تدارک، شیوه‌های آشپزی، و تهیه غذا متنوع ساخته‌اند.[۱]

بنا بر گزارش نهاد بریتانیایی مهندسان مکانیک (IME)، نیمی از مواد غذایی در سرتاسر دنیا اسراف شده و به هدر می‌رود.[۲]

محتویات

    ۱ منشاءهای غذایی
    ۲ گروه‌های اصلی
    ۳ آماده کردن غذا
    ۴ رژیم غذایی
        ۴.۱ تأثیر فرهنگ و مذاهب گوناگون
        ۴.۲ رژیم غذایی نامناسب
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ پانویس
    ۷ منابع

منشاءهای غذایی
فراورده‌های گوشتی

اکثر خوراک‌ها منشاء گیاهی (همچون میوه‌ها، سبزیجات، صیفی‌جات، غلات و دانه‌ها) و جانوری (مانند گوشت، شیر و فراورده‌های آن، تخم‌مرغ و عسل) دارند. با این وجود برای تهیهٔ غذا از گروه‌های دیگری همچون قارچ‌ها و باکتری‌ها (سرکه، ماست، پنیر و …) نیز استفاده می‌شود. به جز مواد آلی، مواد معدنی همچون نمک و آب نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.
گروه‌های اصلی
هرم غذایی

خوراک‌ها را معمولاً به گروه‌های زیر تقسیم می‌کنند:

    سبزیجات و میوه‌ها (سرشار از الیاف غذایی و ویتامینهای مختلف به خصوص ویتامین ث)
    فراورده‌های گوشتی و تخم‌مرغ (سرشار از پروتئین و آهن)
    شیر و فراورده‌های لبنی (سرشار از کلسیم، پروتئین و ویتامین ب)
    نشاسته (نان، سیب‌زمینی، غلات، برنج)(سرشار از کربوهیدرات، ویتامین ب، الیاف، پروتئین و مواد معدنی)
    چربی‌ها (سرشار از لیپید، ویتامین آ، ویتامین د (خامه و کره)، ویتامین ای و اسیدهای چرب)
    قندها (سرشار از قندهای ساده)

آماده کردن غذا
Concasse de tomate2.JPG

درحالی که بعضی از خوراک‌ها را می‌توان به صورت خام و بدون ایجاد تغییری در آن‌ها مصرف کرد، غذاهایی هم وجود دارند که باید برای این که طعم‌دار و یا قابل خوردن باشند، تغییراتی درآن‌هاباید داد.

از ساده‌ترین این تغییرات می‌توان شستن، خرد کردن و مخلوط کردن را مثال زد. بعضی غذاها نیز باید پخته شوند و یا سرد شوند. ممکن است تغییراتی در آن‌ها به منظور نگهداری، خوش‌طعم کردن و تزیین‌کردن داده شود، که بخشی از آن‌ها به آداب و رسوم فرهنگ‌های گوناگون برمی‌گردند.
رژیم غذایی
نوشتار اصلی: رژیم غذایی


تأثیر فرهنگ و مذاهب گوناگون

رژیم‌های غذایی مختلف از مذهب و فرهنگ‌های تمدن‌های سراسر جهان تأثیر می‌پذیرند. در بسیاری از فرهنگ‌ها و ادیان مصرف برخی غذاها توصیه شده و یا تابو شمرده شده است. به طور مثال، غذاهای حلال در اسلام و رژیم غذایی گیاهی در آیین جین و سیک مجاز شمرده شده‌اند.

برخی افراد نیز با توجه به عقاید و یا سلامتی خود غذاهایی را که مصرف می‌کنند محدود می‌نمایند. به طور مثال، توصیه می‌شود افرادی که به بیماری‌های قلبی-عروقی، دیابت و با چاقی مبتلایند از غذاهای چرب و مواد قندی پرهیز نمایند.
رژیم غذایی نامناسب
کودکان پرورشگاهی در نیجریه مبتلا به انواع سوءتغذیه از جمله کواشیورکور.

عادت‌های غذایی در سلامتی و مرگ‌ومیر انسان‌ها نقش اساسی دارند. عدم تناسب میان انرژی دریافت‌شده از غذاها و سوزاندن آن موجب سوءتغذیه یا چاقی می‌شود. علت سوءتغذیه همچنین ممکن است کمبود نوعی ویتامین، مواد معدنی، پروتئین و غیره در رژیم غذایی باشد. سوءتغذیه خود موجب بروز بیماری‌های مختلفی چون کواشیورکور، ماراسم، اسکوروی، کوری و غیره می‌شود.

دامپزشک

دامپزشک (به انگلیسی: Veterinary physician) اشاره به فردی با دانش تخصصی در زمینه درمان حیوانات است.[۱] کنترل بهداشتی بیماری‌های مشترک بین انسان و دام و کنترل بهداشتی و مواد غذایی که از دام بدست می‌آید از دیگر وظایفی است که بردوش دامپزشکان قرار دارد[۲].

اسب

اسب، با نام علمیEquus ferus caballus،[۱][۲] یکی از دو زیرگونه‌های اسب وحشی (Equus ferus) است. این جانور پستاندار و فَردسُم است و به تیره اسبیان تعلق دارد. فرگشت اسب از ۴۵ تا ۵۵ میلیون سال پیش به این سو آغاز شده است، گذشتهٔ اسب‌های بزرگ و تک‌سم امروزی به جانورانی کوچک‌جثه و چندسم باز می‌گردد. نزدیک به ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد انسان تلاش کرد تا اسب را اهلی کند. گمان بر این است که تا سال ۳۰۰۰ پیش از میلاد اسب‌های اهلی در جاهای گوناگونی از زمین حضور داشتند. اسب‌های زیرگونهٔ caballus اهلی شده‌اند، اگرچه بسیاری از آن‌ها در طبیعت آزاد زندگی می‌کنند. البته اسب‌هایی وجود دارند که هرگز اهلی نشده‌اند؛ برای نمونه اسب شوالسکی تنها زیرگونه‌ای است که واقعاً تاکنون وحشی باقی‌مانده است.

اندام‌های اسب به گونه‌ای است که به آن اجازه می‌دهد بی درنگ سرعتش را در برابر درندگان بالا برد. اسب توان بالایی در نگه داشتن تعادلش در هنگام دویدن دارد، همچنین می‌تواند بی درنگ خود را آمادهٔ نبرد یا فرار از دشمن کند. اسب‌ها می‌توانند به صورت ایستاده یا نشسته بخوابند. دوران بارداری اسب ماده (مادیان) نزدیک به یازده ماه است. نوزاد اسب که کُرّه نام دارد اندکی پس از آنکه به دنیا آمد می‌تواند روی پاهایش بایستد و بدود. بیشتر اسب‌های اهلی در میانهٔ دو تا چهار سالگی زیر زین یا مهار (برای درشکه) تمرین می‌بینند. اسب در پنج سالگی کاملاً بالغ می‌شود و می‌تواند میان ۲۵ تا ۳۰ سال نیز عمر کند.

نژاد اسب بسته به خوی جانور، دارای سه دستهٔ مهم است: اسب‌های سرزنده یا «پُرحرارت» که می‌توانند در سرعت‌های بالا داشته باشند، اسب «خونسرد» مانند اسب‌های بارکشی و پونی که برای کار سنگین و سرعت کم مناسبند، و «اسب‌های خون‌گرم» که از ترکیب دو نژاد دیگر بدست آمده‌اند که برای سواری‌های با هدف ویژه آموزش می‌بیند و در اروپا معمول هستند. امروزه بیش از ۳۰۰ گونه اسب در جهان وجود دارد که هرکدام برای هدف ویژه‌ای پرورش می‌یابند.

انسان و اسب در موردهای گوناگونی به صورت رقابتی یا غیر رقابتی با هم اندرکنش دارند؛ مانند کار به صورت اسب پلیس، کشاورزی، کارهای تفریحی و درمانی. از دیرباز اسب‌ها در میدان‌های جنگ کاربرد داشته‌اند و به همین دلیل فن‌ها و ابزارهای سوارکاری و کنترل اسب بسیار گسترده‌اند. محصولات بسیاری از اسب بدست می‌آید که از آن جمله می‌توان به: گوشت، شیر، مو، استخوان، پوست و برداشت مواد دارویی از ادرار مادیان باردار اشاره کرد. انسان‌ها برای اسب‌های اهلی، خوراک، آب، پناهگاه، مراقبت‌های پزشکی و نعل فراهم می‌کنند.

محتویات

    ۱ واژه‌شناسی
    ۲ رده‌بندی و فرگشت
        ۲.۱ اسب‌های وحشی در حال حاضر
    ۳ زیست
        ۳.۱ طول عمر و مرحله‌های زندگی
        ۳.۲ اندام
            ۳.۲.۱ پونی
        ۳.۳ رنگ
        ۳.۴ تولید مثل
        ۳.۵ اندام‌شناسی
            ۳.۵.۱ استخوان‌بندی
            ۳.۵.۲ سم
            ۳.۵.۳ دندان
            ۳.۵.۴ خوراک
            ۳.۵.۵ حواس
        ۳.۶ جابجایی
        ۳.۷ رفتار
            ۳.۷.۱ هوش و فراگیری
            ۳.۷.۲ خو
            ۳.۷.۳ خواب
    ۴ اهلی‌سازی
        ۴.۱ نژادهای مختلف
    ۵ اندرکنش با انسان
        ۵.۱ پیشینه
        ۵.۲ کاربرد روان‌درمانی
        ۵.۳ در جنگ
        ۵.۴ محصولات
        ۵.۵ نگهداری
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ پانویس
    ۸ منابع
    ۹ پیوند به بیرون

واژه‌شناسی

    همچنین ببینید: واژه‌های ساخته شده از اسب

کالبدشناسی اسب حدود یک سده پس از دوران طلایی اسلام. سده ۱۵ (میلادی). این تصویر یک سند مصری است که در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری می‌گردد.

واژه اسب (Aspa) (آفریده نیک) که در اوستا آمده‌است، خود یک واژه، از دوره پیش از تاریخ و به احتمال زیاد مادی(پارتی، اوستایی) است، و در پارسی باستان (asa)بوده و در سانسکریت(acva) آمده‌است. و بسیاری از نامهای اساطیری در متون کهن از این واژه گرفته شده‌است، به مانند: «اسپریس» به معنی میدان اسب دوانی و «اسپست» به منای یونجه که با تلفظی متفاوت به برخی زبانهای دیگر منتقل شده‌است.[۳]

نام اسب همواره با واژه‌هایی مانند چابکی همراه بوده‌است. پیشینیان برای اسب‌های خود احترام بسیاری قائل بودند به گونه‌ای که صاحب اسب، نیاکان اسب نژادین خود را تا ۱۲ نسل پشت می‌دانست و به هنگام مرگ اسبش به شدت غمگین می‌شد.[نیازمند منبع] همچنین اسب را جانوری نجیب نیز می‌شناسند. ولی در هنگام خشم اسب نزدیکی به او بسیار خطرناک است.

اسب را در پارسی میانه و اوستایی نیز اَسپ (asp)می‌گفتند. نامهای بسیاری از بزرگان ایرانی در روزگار باستان دارای پسوند -اسپ بوده‌است (مانند گشتاسپ، ارجاسپ، گرشاسپ، جاماسپ، لهراسپ، ویشتاسپ، هیدراسپ، بیوراسپ، ساتاسپ و ...)که نشان از اهمیت این جانور در میان ایرانیان است.[۴] در زبان سانسکریت این واژه به ریخت azva بوده که واژه سوار و اسوار نیز در زبان پارسی کنونی از همین ریشه‌اند. خود این واژه از ریشهٔ واژهٔ هندواروپایی *eḱwa یا eḱwo ریشه گرفته‌است.[۵] اسب برای اولین بار در آسیای میانه اهلی شده‌است.[۶] سپس به دشتهای ایران راه یافته‌است. در ایران باستان بویژه دوره هخامنشی اسب نقش بسیار زیادی داشت به اسبهای تربیت یافته پارس می‌گفتند عرب‌ها این کلمه را به فارس معرب کرده‌اند و آن را به معنی تیزرو و سوار کار ماهر به کار می‌برند. اسب حیوانی است که با سرما و شرایط سخت کوهستانی سازگار است بر خلاف شتر که با شرایط گرم و شن زار و سرزمین عربی سازگار بوده‌است.
رده‌بندی و فرگشت
نوشتارهای اصلی: فرگشت اسب‎، اسبان (سرده)، و اسبیان

اسب برای ادامه بقا خود را برای زندگی در مناطق باز و وسیع و علف‌زارها تطبیق داد. در چنین زیست‌بومی، جانوران چراکننده بسیار بزرگ، به ویژه نشخوارگران، توانایی ادامه حیات نداشتند.[۷] اسب‌ها و دیگر اسبیان جانورانی فردسم از راسته فردسمان هستند، گروهی از پستانداران که در دوره ترشیاری بر زمین حکم می‌راندند. در گذشته، این راسته شامل ۱۴ تیره بود ولی امروزه تنها ۳ تیره از آن‌ها (اسبیان، تپیرها، و کرگدن‌ها) باقی‌مانده‌اند.[۸]

کهن‌ترین گونه شناخته شده از تیره اسبیان خرگوشک‌دد (نام علمی: Hyracotherium) است که میان ۵۵ تا ۴۵ میلیون سال پیش در دوره ائوسن زندگی می‌کرد. این جانور ۴ انگشت در هر پای جلویی داشت و ۳ انگشت در پاهای عقبی.[۹] انگشت اضافه در پاهای جلو با پدیدار شدن میان‌اسب‌آبی (نام علمی: Mesohippus) در ۳۷ تا ۳۲ میلیون سال پیش از میان رفت.[۱۰] با گذر زمان، انگشت‌های کناری (بیرونی) اضافی کوچک و کوچک‌تر شدند تا آنکه ناپدید گشتند. همه آنچه در اسب‌های کنونی باقی‌مانده است تعدادی استخوان وستیجیال کوچک در پا زیر زانو است.[۱۱] پاهای آن‌ها همچنین با ناپدید شدن انگشتان بلندتر شد تا آنکه اسب‌ها تبدیل به سم‌دارانی شدند که می‌توانستند با سرعت زیاد بدوند.[۱۱] تا هنگام ۵ میلیون سال پیش، اسب نوین کنونی پدید آمده بود.[۱۲] دندان‌های اسب همچنین خود را از دندان‌هایی برای خوردن گیاهان نرم و گرمسیر به دندان‌هایی برای جویدن علف‌های اندکی خشک‌تر و سپس علف‌های دشت و صحراها تغییر دادند. از این رو، اسب‌های نخستین از جانورانی برگ‌خوار و جنگل‌نشین به جانورانی علف‌خوار و ساکن مناطق نیمه‌خشک سراسر جهان از جمله استپ‌های اوراسیا و دشت‌های بزرگ آمریکای شمالی تبدیل شدند.

تا هنگام ۱۵٬۰۰۰ سال پیش، اسب امروزین جانوری با گستردگی فراوان در هام‌شمالگان بود. استخوان‌های اسب از این دوره، یعنی پایان پلیستوسن، در اروپا، اوراسیا، برینژیا ، و آمریکای شمالی یافت شده‌اند.[۱۳] این در حالی است که میان ۱۰٬۰۰۰ تا ۷٬۶۰۰ سال پیش، اسب در آمریکای شمالی منقرض شد و در دیگر نقاط نیز کمیاب.[۱۴][۱۵][۱۶] دلایل این انقراض هنوز به درستی شناخته نشده‌اند، ولی یک نگره به این اشاره می‌کند که انقراض در آمریکای شمالی مصادف با ورود انسان بود.[۱۷] دیگر بررسی بر این باور است که تغییرات آب و هوایی باعث ایجاد توندراهایی فاقد گیاهان مفید برای این جانوران در نزدیک به ۱۲٬۵۰۰ سال پیش شد.[۱۸]
اسب‌های وحشی در حال حاضر
گله‌ای از اسب‌های شوالسکی در حال چریدن
نوشتار اصلی: اسب وحشی

اسب وحشی راستین اسبی است که هیچ نیایی نداشته باشد که توسط انسان اهلی شده باشد. با این حال بیشتر اسب‌هایی که امروزه «وحشی» خوانده می‌شوند در حقیقت اسب‌هایی هستند که نیاکانشان به دلایل گوناگون از گله‌ای که درشان بوده‌اند جدا شده و اندک اندک به روش زندگی پیشین بازگشته‌اند.[۱۹] تنها دو زیرگونه اسب وحشی راستین تارپان و شوالسکی توانستند به روزگار کنونی برسند و از آن میان نیز تنها دومی امروزه باقی‌مانده است.

اسب شوالسکی (با نام علمی Equus ferus przewalskii) که پس از نیکولای شوالسکی کاشف روس نامگذاری شد زیرگونه‌ای کمیاب از اسب است. این جانور با نام «اسب وحشی مغولستان» نیز شناخته می‌شود. مردم مغولستان آن را با نام تاکی می‌شناسند و قرقیزها آن را کیرتاگ صدا می‌کنند. این زیرگونه میان سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۲ در طبیعت منقرض شده بود، با این حال دسته‌های کوچکی از آن‌ها در باغ‌وحش‌های سراسر جهان نگهداری می‌شدند. در ۱۹۹۲، در پی تلاش‌های چند باغ‌وحش برای بازگرداندن آن به حیات وحش،[۲۰] اسب‌های شوالسکی وحشی در مغولستان رها شدند و امروزه می‌توان آن‌ها را در این کشور یافت.[۲۱][۲۲]

تارپان یا اسب وحشی اروپایی (با نام علمی Equus ferus ferus) در اروپا و بیشتر آسیا یافت می‌شد. این جانور دوران تاریخی را پشت سر گذاشت ولی در ۱۹۰۹ منقرض شد. در این سال واپسین اسب در اسارت در باغ وحشی در روسیه درگذشت،[۲۳] و بدین وسیله، تبار ژنتیکی از دست رفت. تلاش‌هایی برای بازآفرینی تارپان انجام گرفته که منجر به تولید اسب‌هایی با ویژگی‌های ظاهری بیرونی همانند با اسب‌های وحشی پیشین شده است، اما به دلیل آنکه والدین این اسب‌ها وحشی نبوده‌اند، نمی‌توان اسب‌های جدید را وحشی دانست.[۲۳][۲۴][۲۵]
زیست
طول عمر و مرحله‌های زندگی

طول عمر یک اسب اهلی امروزی به نژاد، روش نگهداری و شرایط محیطی بستگی دارد اما می‌توان امید داشت که یک اسب میان ۲۵ تا ۳۰ سال عمر کند.[۲۶] البته گونه‌های غیرمعمولی وجود دارد که تا ۴۰ سال و گاهی بیشتر هم عمر می‌کنند.[۲۷] پیرترین اسبی که برای وجود آن سند در دسترس است بیلی پیر نام دارد که در سدهٔ ۱۹ میلادی زندگی می کرده و تا سن ۶۲ سالگی رسیده بود.[۲۶] «شوگر پوف» نام یک اسب از نژاد پونی است که توانسته بود لقب پیرترین اسب زنده را از آن خود کند و نامش را میان رکوردهای جهانی گینس ثبت کند؛ این اسب در سن ۵۶ سالگی در ۲۰۰۷ از دنیا رفت.[۲۸]

بدون در نظر گرفتن روز تولد هر اسب، برای بیشتر مسابقه‌ها، هر سال در یک ژانویه در نیم کرهٔ شمالی[۲۶][۲۹] و در یک اوت در نیم کرهٔ جنوبی[۳۰] به عدد سن اسب یک سال افزوده می‌شود ولی برای اسب‌هایی که در مسابقهٔ سواری استقامت شرکت می‌کنند این معیار برقرار نیست، برای این اسب‌ها حداقل سن اسب مهم است و این سن از روی تاریخ دقیق تولد اسب سنجیده می‌شود.[۳۱]
اندام
اندازه نژادهای گوناگون اسب بسیار با هم متفاوت است، همانند اسبی بزرگ و بالغ و یک پونی کوچک‌جثه.

قد اسب‌ها از جدوگاه آن‌ها سنجیده می‌شود؛ جایی که گردن به پشت جانور می‌رسد.[۳۲] این نقطه از آن رو به عنوان مرجع به کار می‌رود که نقطه‌ای پایدار از دیدگاه کالبدشناسی است. بر خلاف سر یا گردن، ارتفاع جدوگاه با حرکت دادن بخش‌های مختلف بدن چون سر و گردن تغییر نمی‌کند.

اندازه اسب‌ها بسته به نژادشان فرق می‌کند، ولی به رژیم غذایی هم مرتبط می‌شود. اسب‌های سواری کم‌وزن قدی میان ۱۶۳–۱۴۲ سانتی‌متر دارند و وزنشان به ۵۵۰–۳۸۰ کیلوگرم می‌رسد.[۳۳] اسب‌های سواری بزرگتر قدی بالاتر از ۱۵۷ سانتی‌متر دارند و اغلب بیشتر از ۱۷۳ سانتی‌متر می‌شوند. آن‌ها همچنین وزنی میان ۶۰۰–۵۰۰ کیلوگرم دارند.[۳۴] اسب‌های سنگین‌وزن اغلب کمینه ۱۶۳ سانتی‌متر قد با بیشینه‌ای برابر با ۱۸۳ سانتی‌متر، و وزنی میان ۱۰۰۰–۷۰۰ کیلوگرم دارند.[۳۵]

احتمالاً بزرگترین اسب ثبت‌شده در تاریخ اسبی شایری به نام «سمپسون» بود که در ۱۸۴۸ به دنیا آمد. او ۲۲۰ سانتی‌متر طول و ۱۵۰۰ کیلوگرم وزن داشت.[۳۶] امروزه مقام کوچک‌جثه‌ترین اسب جهان متعلق به تامبلینا است؛ اسبی بالغ و مینیاتوری که مبتلا به کوتولگی است. قد تامبلینا ۴۳ سانتی‌متر و وزنش ۲۶ کیلوگرم است.[۳۷]
پونی
نوشتار اصلی: پونی

از نظر ریشه، پونی و اسب‌های معمولی هر دو از خانوادهٔ اسبیان اند. تفاوت اصلی میان آن دو در بلندی قد آن‌ها است این تفاوت بویژه هنگام شرکت در مسابقه مورد توجه قرار می‌گیرد. پونی‌ها و اسب‌های معمولی از نظر رُخ‌مان و خوی هم با هم متفاوتند.

استاندارد سنتی برای بلندی یک اسب یا پونی در هنگام بزرگسالی، ۱۴٫۲ وجب (۱۴۷ سانتیمتر) است. اگر قد حیوان برابر با ۱۴٫۲ وجب یا بیشتر بود حیوان، اسب خوانده می‌شود اما اگر قدش کوتاه تر بود، پونی دانسته می‌شد.[۳۸] البته استثناهای زیادی برای این پیمانهٔ سنجش وجود دارد. در استرالیا پونی به آن‌هایی گفته می‌شود که قدی کوتاه تر از ۱۴ وجب (۱۴۲ سانتیمتر) دارند.[۳۹] برای مسابقه در سرزمین‌های غربی ایالات متحده، این معیار ۱۴٫۱ وجب (۱۴۵ سانتیمتر) است.[۴۰] فدراسیون ورزش‌های سوارکاری، بلندی اندام اسب را در سامانهٔ متری می‌سنجد و به آن‌هایی پونی می‌گوید که بدون نعل، قدی کوتاه تر از ۱۴۸ سانتیمتر در جلوگاه داشته باشند. که اگر نعل اسب را در نظر بگیریم به ۱۴٫۲ وجب یا ۱۴۹ سانتیمتر می‌رسیم.[۴۱]

بلندی تنها معیار سنجش پونی از اسب نیست. دفترهای ثبت نژاد اسب گاهی اسب‌هایی دارند که قدشان از معیار ۱۴٫۲ وجب بیشتر یا کمتر است آن‌ها می‌گوید نه به قد، بلکه به پدر و مادر حیوان باید نگاه کرد و از روی آن نژادش را ثبت کرد.[۴۲] چون پونی‌هایی دیده شده که ویژگی‌های مشترکی با اسب‌های معمولی دارند و گاهی بلندی آن‌ها بیش از ۱۴٫۲ وجب است اما همچنان پونی دانسته می‌شوند.[۴۳]

پونی‌ها معمولاً، یال، دُم و در مجموع پوشش ضخیم تری دارند. همچنین به نسبت پاهایی کوتاه تر، قوس شکم پهن تر، استخوان‌های سنگین تر، گردن کلفت تر و کله‌ای کوتاه با پیشانی پهن دارند. این جانور از اسب آرام تر است و در عین حال از هوش خوبی برخوردار است که گاهی از آن برای همکاری با انسان بهره می‌برد.[۳۸] اندام کوچک تنها نشانهٔ این حیوان نیست برای نمونه پونی شتلند که به طور متوسط ۱۰ وجب یا ۱۰۲ سانتیمتر است هم یک پونی دانسته می‌شود.[۴۴] در مقابل گونه‌هایی از اسب مانند فالابلا و اسب‌های مینیاتوری یا کوچک‌اندام که بلندی آن‌ها به بیش از ۷۶ سانتیمتر نمی‌رسد در دفترهای ثبت نژاد به عنوان «اسب بسیار کوچک» رده بندی شده‌اند و نه پونی.[۴۵]
رنگ
نوشتار اصلی: رنگ (اسب)

اسب‌ها رنگ بدن‌های بسیار متنوعی دارند. اغلب اسب را نخست با رنگ بدنش معرفی می‌کنند، سپس نژاد یا جنسیت.[۴۶] اسب‌های هم‌رنگ از روی تفاوت در وسم‌های سفید روی پوستشان شناسایی می‌شوند؛[۴۷] وسم‌هایی که در کنار الگوهای متنوع خال‌داشتن پوست، مستقل از رنگ پوست بدن به ارث برده می‌شوند.[۴۸]

بسیاری از ژن‌هایی که الگوها و رنگ‌های پوست بدن اسب‌ها را تولید می‌کنند شناسایی شده‌اند. آزمایش‌های ژنتیکی کنونی توانسته‌اند کمینه ۱۳ الل گوناگون موثر بر رنگ پوست را پیدا کنند،[۴۹] و پژوهش بر روی یافتن ژن‌های جدید مرتبط با ویژگی‌های این جانور ادامه دارد. رنگ‌های اصلی بدن اسب‌ها یعنی کرنگ و سیاه توسطی ژنی کنترل‌شده توسط گیرنده ملانوکورتین ۱ تعیین می‌شوند.[۵۰] این ژن با نام‌های «ژن گسترش» یا «فاکتور قرمز» نیز شناخته می‌شود،[۵۱] چرا که فرم مغلوب آن قرمز رنگ است و فرم غالبش سیاه.[۴۹] ژن‌های اضافی دیگری سرکوب رنگ سیاه به رنگ‌آمیزی نقطه‌ای را کنترل می‌کنند؛ عملی که باعث پدید آمدن اسب‌های کهر می‌شود. این ژن‌ها همچنین مسوول تولید همه دیگر الگوهای رنگ‌آمیزی گوناگونی هستند که بر پوست بدن اسب‌ها پدید می‌آیند.[۵۱]
تولید مثل

دوران باروری اسب نزدیک به ۳۴۰ روز یا به طور متوسط ۳۲۰ تا ۳۷۰ روز است[۵۲] و معمولاً حاصل آن یک کره اسب است؛ کمتر دیده شده که یک اسب دوقلو به دنیا آورد.[۵۳] اسب‌ها هنگام تولد می‌توانند روی پای خود بایستند و اندکی پس از تولد حتی می‌توانند بدوند.[۵۴] کره‌ها بیشتر در بهار به دنیا می‌آیند. دوران باروزی (تمایل جنسی) ماده‌ها از آغاز بهار تا پاییز و هر ۱۹ تا ۲۲ روز روی می‌دهد. کره‌ها پس از چهار تا شش ماه از شیر گرفته می‌شوند و خوراک معمولی دارند.[۵۵]

از نظر اندام و فیزیک، یک اسب می‌تواند در ۱۸ ماهگی جفت گیری کند اما برای اسب‌های اهلی بویژه ماده‌ها، کمتر دیده شده که تا پیش از سه سالگی اجازهٔ جفت گیری به آن‌ها داده شود.[۵۶] اسب چهارساله، بالغ دانسته می‌شود هرچند که استخوان‌بندی آن تا شش سالگی همچنان رشد می‌کند. بزرگسال شدن اسب‌ها به نژاد، جنس، روش نگهداری از آن‌ها و ابعادشان بستگی دارد. اسب‌های بزرگتر، به زمان بیشتری برای رشد کامل و تغییر بافت استخوان هایشان نیاز دارند و بیشتر طول می‌کشد تا برخی غضروف‌ها به استخوان تبدیل شود.[۵۷]

بسته به بزرگسالی، پرورش و کاری که از یک اسب انتظار می‌رود، آن‌ها را در سن دو تا چهارسالگی برای سواری و زیر زین آموزش می‌دهند.[۵۸] اسب‌های مسابقه مانند درساژ عموماً تا پیش از سه یا چهارسالگی زیر زین نمی‌روند چون ماهیچه‌ها و استخوان‌های آن‌ها به اندازهٔ کافی محکم نیست.[۵۹] در این میان نژاد تروبرد یک استثنا است، این اسب مسابقه در برخی کشورها در سن دوسالگی زیر زین می‌رود.[۶۰] اسب‌هایی که برای مسابقه‌های استقامت پرورش می‌یابند تا پیش از ۶۰ ماهگی (پنج سالگی) بزرگسال دانسته نمی‌شوند.
اندام‌شناسی
استخوان‌بندی
Diagram of a horse skeleton with major parts labeled.
استخوان‌بندی یک اسب امروزی

بدن اسب به طور میانگین ۲۰۵ استخوان دارد.[۶۱] تفاوت مهم میان استخوان‌بندی بدن اسب و انسان این است که اسب ترقوه ندارد و پاهایش مستقیم به ستون مهره‌ها وصل شده است برای این منظور یک مجموعهٔ نیرومند از ماهیچه، تاندون و رباط که وظیفهٔ اتصال شانه‌ها به تنه (ناحیهٔ سینه و شکم) را دارند همکاری می‌کنند. پا و سُم‌های اسب هم ساختار بسیار ویژه‌ای دارند. استخوان‌های پای آن‌ها متفاوت از آنچه در انسان است پخش شده‌اند. برای نمونه، بخشی از بدن اسب که «زانو» خوانده می‌شود در اصل از استخوان‌های مچی تشکیل شده‌اند که مطابق با مچ دست انسان هستند. استخوان‌های پایینی پا مطابق با استخوان‌های دست یا پای انسان هستند. اسب همچنین هیچ ماهیچه‌ای در پاهای خود زیر زانوها و ران خود ندارد و تنها پوست، مو، استخوان، تاندون، رباط، غضروف، و بافت‌های مرتبط مخصوصی که سم را می‌سازند در آن ناحیه قرار گرفته‌اند.[۶۲]
سم
نوشتارهای اصلی: سم اسب‎، نعل اسب، و نعل‌بند

پاهای اسب و گام برداشتنش آنقدر مهم هستند که در فرهنگ غربی ضرب‌المثلی به شکل «اسبی که پا ندارد، اسب نیست» وجود دارد.[۶۳] سُم اسب از بندهای سرانگشتی، که معادل آن در انسان برابر با سر انگشتان می‌شود، آغاز می‌شوند و توسط غضروف و دیگر بافت‌های نرم پُرخون احاطه می‌شوند. دیواره خارجی سم از همان ماده‌ای ساخته شده است که ناخن انسان را می‌سازد.[۶۴] نتیجه چنین چیزی آن است که این جانور با میانگین ۵۰۰ کیلوگرم وزن می‌تواند بر همان استخوان‌هایی گام بردارد که گویی انسانی بر سر انگشتانش راه می‌رود.[۶۵] برای حفاظت از سم در شرایط گوناگون، نعل‌بندان به درون سم اسبان نعل فرو می‌برند. سم همواره به رشد خود ادامه می‌دهد و در بیشتر اسب‌های اهلی نیاز به کوتاه شدن در بازه‌های زمانی ۵ تا ۸ هفته‌ای دارد.[۶۶] نعل را می‌توان برابر کفش برای اسب دانست.بدون نعل، سم اسب‌ها از راه رفتن آسیب‌های بزرگ می‌بیند. آسیب‌هایی که گاهی به لنگ شدن اسب‌ها برای همیشه می‌انجامد.[۶۷]
دندان

دندان‌های اسب برای چرا ساخته شده است. یک اسب بزرگسال، روی هم رفته ۱۲ دندان پیش (۶ تا در هر فک) در جلوی دهانش دارد. این دندان‌ها برای گاز گرفتن علف‌ها و دیگر گیاهان کاربرد دارد. ۲۴ دندان در دهان اسب برای جویدن ساخته شده‌اند که دندان‌های آسیاب کوچک و دندان‌های آسیاب بزرگ در انتها، پُشت دهان جای گرفته‌اند. اسب‌های اخته شده چهار دندان اضافه تر در پشت دندان‌های پیش دارند این دندان‌ها مانند دندان نیش است. برخی اسب‌ها (نر و ماده) یک تا چهار دندان بسیار کوچک وستیجیال در جلوی دندان‌های آسیاب بزرگ دارند. این دندان‌های کوچک که «دندان گرگی» نامیده می‌شوند که معمولاً کشیده می‌شوند چون در هنگام بستن دهنه به اسب، مزاحمت ایجاد می‌کنند. میان دندان‌های پیشین و آسیاب بزرگ یک فضای تهی وجود دارد که در هنگامی که اسب رام شده است، دهنهٔ اسب مستقیم روی لثه‌هایش در آن ناحیه جای می‌گیرد.[۶۸]

برآورد سن اسب از روی نگاه کردن به دندان‌هایش به دست می‌آید. دندان‌های اسب همواره در حال رشدند که با جویدن علف‌ها، ساییده و کوتاه می‌شوند. دندان‌های پیشین گذر سن اسب را نشان می‌دهند. سطح ساییده شدهٔ دندان، دگرگونی شکل ظاهری دندان و تغییر در زاویه‌هایی که در آن ساییدگی دیده می‌شود، همگی برای یک برآورد نه چندان دقیق از سن اسب مناسب اند. البته روش‌های نگهداری از اسب و خوارکی که حیوان مصرف می کرده هم بر نرخ ساییدگی دندان اثر می‌گذارد.[۲۶]
خوراک

اسب جانوری گیاه‌خوار است. خوراک این حیوان علوفه، چمن و دیگر رشته‌های گیاهی است. اسب به طور پیوسته در تمام روز در حال چریدن است بنابراین در مقایسه با انسان، معدهٔ نسبتاً کوچکی دارد ولی در مقابل روده‌ای بسیار بلند دارد. این روده جابجایی پیوستهٔ مواد خوراکی و تغذیهٔ بدن را آسان می‌کند. یک اسب ۴۵۰ کیلوگرمی در روز ۷ تا ۱۱ کیلوگرم غذا می‌خورد و در یک روز معمولی ۳۸ تا ۴۵ لیتر آب می‌نوشد. اسب‌ها برخلاف بسیاری از جانوران نشخوار کننده مانند انسان اند و تنها یک معده دارند اما برخلاف انسان‌ها می‌توانند سلولز را هضم کنند. هضم سلولز در سکوم و پیش از ورود به رودهٔ بزرگ روی می‌دهد. اسب‌ها نمی‌توانند خورده‌هایشان را بالا بیاورند برای همین اگر اسبی نتواند خوراکش را به خوبی هضم کند دچار درد شکمی، یکی از عامل‌های معمول مرگ، می‌شود.[۶۹]
حواس
Close up of a horse eye, with is dark brown with lashes on the top eyelid
چشم یک اسب

حس‌های اسب معمولاً از حس‌های انسان توانمندتر است. اسب مانند درندگان باید همواره از رویدادهای پیرامونش آگاه باشد.[۷۰] اسب‌ها در میان پستانداران خشکی، بزرگترین چشم را دارند،[۷۱] و البته چشمانشان در دو سوی سرشان قرار دارند.[۷۲] با این چشم‌ها، بازهٔ دید اسب به بیش از ۳۵۰ درجه می‌رسد که نزدیک به ۶۵ درجه آن را با هر دو چشم و ۲۸۵ درجه باقی‌مانده را با یک چشم می‌بیند.[۷۱] اسب‌ها دید بسیار خوبی در شب و روز دارند اما تنها دو رنگ را می‌بینند. وضعیت دید آن‌ها از نظر رنگ مانند کوررنگی در انسان است که تنها چند رنگ، به ویژه قرمز و رنگ‌های مرتبط با آن به صورت سایهٔ سبز قابل دیدن است.[۷۳]

شنوایی اسب خوب است و هر گوش آن می‌تواند تا ۱۸۰ درجه به دور خود بچرخد.[۷۰] درنتیجه اسب توان آن را دارد تا صدای همهٔ ۳۶۰ درجهٔ پیرامونش را مستقیم دریافت کند بدون آنکه نیاز باشد سرش را بگرداند.[۷۴] بویایی آن‌ها از انسان بسیار قوی تر است اما حس کلیدی برای آن‌ها نیست، آن‌ها بیشتر بر بینایی خود تکیه می‌کنند.[۷۰]

اسب‌ها توان بالایی در نگه داشتن تعادل خود دارند. این حس ناخودآگاه اینکه در هر لحظه پاها کجا قرار دارند، در اسب بسیار بالا است.[۷۵] اسب حس لامسهٔ پیشرفته‌ای دارد، این حس در پیرامون چشم‌ها، گوش‌ها و بینی حساس تر هم می‌شود.[۷۶] توان حس لامسهٔ اسب به اندازه‌ای است که اگر یک پشه روی هر جایی از بدنش بنشیند، اسب متوجه آن می‌شود.[۷۷]

حس چشایی اسب‌ها هم پیشرفته است، برای همین در میان علف‌ها، می‌توانند خوراکی را که بیشتر دوست دارند برگزینند و بخورند.[۷۸] همچنین لب هایشان می‌تواند کوچکترین دانه‌ها را هم جدا کند. اسب‌ها عموماً علف‌های سمی نمی‌خورند اما گاهی دیده شده که با وجود آنکه علف‌های سالم در دسترس است اما اسب به سراغ علف‌های سمی برود.[۷۹]
جابجایی
راه رفتن اسب به صورت سه گام-سه گام (۱۹ تا ۲۴ کیلومتر بر ساعت)

در حالت طبیعی و پایه، همهٔ اسب‌ها برای جابجایی با چهار گام حرکت می‌کنند، در حالت قدم رو یا پایه، سرعت اسب به طور میانگین ۶٫۴ کیلومتر بر ساعت است. اگر به صورت دو گام-دو گام بجهد (هر بار دوپا به صورت قطری) در آن صورت سرعتش به ۱۳ تا ۱۹ کیلومتر بر ساعت می‌رسد، اگر به صورت سه گام-سه گام بجهد سرعتش به ۱۹ تا ۲۴ کیلومتر بر ساعت می‌رسد[۸۰] و اگر به صورت چهارنعل بتازد به طور میانگین به ۴۰ تا ۴۸ کیلومتر بر ساعت می‌دود.[۸۱] بالاترین سرعت ثبت شده برای تاختن چهارنعل است در بازهٔ زمانی کوتاه، ۸۸ کیلومتر بر ساعت بوده است.[۸۲] علاوه بر این چهار روش راه رفتن، روش‌های دیگری هم وجود دارد که ممکن است بسته به نژاد و ساختار اندام اسب در توان حیوان نباشد.
رفتار
دو پونی در حال تیمار یکدیگر

اسب حیوانی است که همواره شکار شکارچیان است در حالی که توان بالایی در پاسخ جنگ-یا-گریز دارد. نخستین واکنش اسب به یک خطر، رم کردن و گریز است با این حال اگر گریز را برای جوان‌ترها ناممکن ببیند در جای خود می‌ایستد و دفاع می‌کند. البته اسب جانور کنجکاوی است یعنی با اینکه دوست دارد تا از منطقه بگریزد اما پیش از آن، لحظه‌ای درنگ می‌کند تا از عامل خطر مطمئن شود و اگر برداشتش این باشد که چندان خطرناک نیست معمولاً نمی‌گریزد. بیشتر نژادهای اسب سواری برای سرعت، چابکی، هوشیاری و استقامت پیشرفته شده‌اند. این ویژگی طبیعی نژاد آن‌ها است با این حال امروزه با اصلاح نژادی تلاش شده اسب‌هایی سربه‌زیر و فرمانبر تولید شود.[۸۳] اسب‌ها به صورت گله‌ای زندگی می‌کنند درحالی که در میانشان هر اسب از رتبهٔ ویژه‌ای برخوردار است و سلسله مراتب دارد. یک گله همیشه یک رهبر دارد و این رهبر بیشتر یک ماده اسب است. همچنین آن‌ها جانورانی اجتماعی اند که می‌توانند با جانورانی از گونهٔ خود یا از میان دیگر جانداران و حتی انسان دوستی برقرار کنند. آن‌ها راه‌های گوناگونی برای برقراری ارتباط دارند از جمله می‌توان به در آوردن صداهایی از خود، تیمار کردن، لمس یکدیگر و زبان بدن اشاره کرد. اگر یک اسب تنها بیفتد چیرگی بر آن دشوار می‌شود اما با آموزش کم کم یاد می‌گیرد تا یک انسان را به عنوان دوست و همنشین خود بپذیرد و به دور بودن از هم نوعان خود عادت کند.[۸۴] اگر یک اسب تنها بماند و به اندازهٔ کافی همنشین نداشته باشد یا تمرین و آموزش شبیه سازی همنشینی با انسان به جای اسب نداشته باشد دچار بی حوصلگی و ناهنجاری می‌شود و این مشکل خود را با جویدن چوب، لگد زدن به دیوار، حرکت‌های «موجی» (مرتب به عقب و جلو رفتن) و دیگر مشکلات نشان دهد.[۸۵]
هوش و فراگیری

در گذشته باور این بود که اسب‌ها هیچگونه توان درک و فهم ندارند و حیوانات باهوشی نیستند و اگر کاری می‌کنند از روی رفتارهای کلی گله است. پژوهش‌های امروزی نشان داده است که آن‌ها می‌توانند مجموعه‌ای از کارهای مربوط به شناخت را انجام دهند و یا از دید روانی دچار چالش شوند مانند جستجوی غذا یا شناسایی سامانهٔ اجتماعی. یک اسب می‌تواند تصویرهای دو بُعدی را از سه بُعدی تشخیص دهد.[۸۶] بررسی‌ها نشان داده که یک اسب می‌تواند مسئله حل کند، سرعت را یاد بگیرد و آموخته‌هایش را در ذهنش نگه دارد. آن‌ها از راه خوگیری، حساسیت زدایی، شرطی‌شدن واکنشی و شرطی‌شدن فعال آموزش می‌بینند. آن‌ها به ابزارهای مثبت و منفی پاسخ می‌دهند و از آن‌ها یاد می‌گیرند.[۸۶] همچنین یک اسب می‌تواند تا چهار بشمارد.[۸۷]

اسب‌های اهلی نسبت به اسب‌های وحشی با چالش‌های بزرگتری روبرو می‌شوند چون آن‌ها در دنیایی زندگی می‌کنند که مانند طبیعتشان نیست و غریزهٔ آن‌ها خاموش شده است.[۸۶] اسب‌ها زود عادت می‌کنند و شرایط تازه را می‌پذیرند، اگر این روش به صورت پیوسته بر آن‌ها اعمال شود به آن بهتر پاسخ می‌دهند. برخی آموزش دهندگان اسب بر این باورند که «هوش» اسب به هوش تربیت کننده اش بستگی دارد هرچه تربیت کننده از روش‌های مثبت تری بهره ببرد شرایط مناسب برای یک حیوان تنها را بهتر فراهم کند اسب بهتر آموزش می‌بیند. آن‌هایی که اسب را آموزش می‌دهند می‌گویند که جدا از هوش اسب، شخصیت تربیت کنندهٔ آن هم در اینکه آن حیوان به یک محرک چه پاسخ‌هایی می‌دهد نقش دارد.[۸۸]
خو

اسب‌ها، پستاندارند و جاندارانی خون گرم دانسته می‌شوند. در این تعریف خون گرم در برابر عبارت خونسرد یا خزندگان خونسرد قرار می‌گیرد. هنگامی که از اسب‌ها و خانوادهٔ آن‌ها سخن به میان می‌آید، این عبارت‌ها معنی تازه‌ای به خود می‌گیرند. برای اسب، عبارت‌های خونگرم یا خونسرد برای اشاره به خوی حیوان است و نه تنظیم دمایی بدن آن. همچنین عبارت «پُرحرارت یا پر خون» (Hot blooded) هم وجود دارد و برای اشاره به اسب‌هایی است که بسیار حساس و پُر انرژی اند.[۸۹] عبارت «خونسرد» برای اسب‌هایی است که ساکت تر و آرام‌ترند.[۹۰] گاهی پُرحرارت به «اسب‌های سبک» یا «اسب‌های سواری» گفته می‌شود[۹۱] درحالی که اسب‌های خونسرد در ردهٔ «اسب‌های کار» و «اسب بارکش» جای می‌گیرند.[۹۲]

اسب‌های شرقی مانند اسب عرب، اسب ترکمن آهال-تکه، اسب بَربَر (شمال آفریقا) نژادهای تازهٔ اسب ترکمن مانند تروبرد از جمله اسب‌های پُرحرارت اند.[۸۹] این اسب‌ها زود یاد می‌گیرند، شجاع و سرزنده‌اند و به دلیل چابکی و سرعتشان پرورش داده می‌شوند.[۹۳] اسب پُرحرارت، اندامی لاغر با پاهایی کشیده دارد.[۹۴] نژاد این اسب‌ها نخستین بار از خاورمیانه و شمال آفریقا به اروپا آورده شد. در آن هنگام پرورش دهندگان اروپایی بر آن بودند تا این اسب‌ها را برای مسابقه و سواره‌نظام نزد خود پرورش دهند.[۹۵][۹۶]

اسب‌های سنگین با اندامی عضلانی را به عنوان «اسب‌های خونسرد» می‌شناسند. آن‌ها را به دلیل توان ماهیچه‌ای و خوی آرام و صبورشان پرورش می‌دهند. مردم با کمک آن‌ها بارهای سنگین را جابجا می‌کردند.[۹۰] گاهی به این اسب‌های «غول‌های نجیب» هم گفته می‌شود.[۹۷] از جمله اسب‌های باری می‌توان به نژاد بلژیکی و کلایدزدیل اشاره کرد.[۹۷] برخی از این اسب‌ها مانند پرچرون سبک تر و چابک ترند و در کشیدن بار یا شخم زدن زمین در اقلیم خشک به کار می‌آیند.[۹۸] دیگران مانند شایر آرام‌تر و نیرومندترند و برای شخم زدن خاک‌های رسی کاربرد دارند.[۹۹] برخی پونی‌ها هم در دستهٔ خونسردها جای می‌گیرند.[۱۰۰]

اسب‌هایی چون تراکهنر و هانوفری اسب‌هایی «خون‌گرم» دانسته می‌شوند. اسب‌های خون‌گرم از جفت‌گیری اسب‌های بارکش و جنگی اروپایی با اسب‌های سبک عربی پدید آمدند. از ترکیب این دو، اسب‌هایی دونده با اندازه‌ای بزرگ‌تر و خویی آرام‌تر از اسب‌های پرحرارت پدید آمد.[۱۰۱] پونی‌های با ویژگی خون‌گرم برای سوارکاران با اندام کوچکتر پرورش داده می‌شوند.[۱۰۲] خون‌گرم‌ها به عنوان «اسب سبک» یا «اسب سواری» دانسته می‌شوند.[۹۱]

در حالت کلی اسب خون‌گرم از جفت‌گیری اسب خونسرد با اسب پرحرارت بدست می‌آید[۱۰۳] اما امروزه عبارت خون‌گرم بیشتر برای اشاره به زیرمجموعه‌ای از اسب‌های مسابقه که برای شرکت در مسابقهٔ درساژ و پرش با اسب تمرین می‌بینند بکار می‌رود.[۱۰۴] اسب‌هایی چون Cleveland Bay و Irish Draught همگی خون‌گرمند.[۹۳]
خواب
هنگامی که یک اسب برای استراحت می‌نشیند دیگری ایستاده و بیدار، یا در حالت چُرت سبک و مراقبت پیرامون است.

اسب‌ها می‌توانند به صورت ایستاده و نشسته بخوابند. آن‌ها به دلیل زندگی در دنیای آزاد پیشفرض یاد گرفته‌اند که چگونه به خواب سبک روند در حالی که ایستاده‌اند و درحال چرت زدن بر زمین نیفتند.[۱۰۵] یک اسب هنگامی که در یک دسته با دیگر اسب‌ها است بهتر می‌خوابد چون در این هنگام برخی به خواب می‌روند و برخی دیگر آماده و بیدارند و نگهبانی می‌دهند. اگر اسب تنها گذاشته شود نمی‌خوابد چون به صورت غریزی یاد گرفته است که مراقب خطر باشد و پیرامون را نگاه کند.[۱۰۶]

برخلاف انسان، اسب‌ها در یک ساعت بخصوص و پیوسته به خواب نمی‌روند بلکه در بازه‌های زمانی کوتاه می‌خوابند. یک اسب از چهار تا پانزده ساعت در روز می‌تواند ایستاده استراحت کند و از چند دقیقه تا چند ساعت ممکن است نشسته باشد. یک اسب در ۲۴ ساعت شبانه روز ممکن است از چند دقیقه تا چند ساعت در خواب باشد[۱۰۶] و بیشتر به صورت بازه‌های کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای به خواب برود.[۱۰۷] به صورت میانگین یک اسب خانگی (اهلی) ۲٫۹ ساعت در روز خواب است.[۱۰۸]

اسب‌ها نیاز دارند که به صورت نشسته به خواب روند و حرکت تند چشم در خواب را داشته باشند. آن‌ها هر چند روز یک بار باید دست کم یک تا دو ساعت به صورت نشسته بخوابند و به این حالت برسند.[۱۰۶] اگر به اسب اجازهٔ نشستن و استراحت داده نشود پس از چند روز دچار کمبود خواب می‌شود و گاهی هم ممکن است ناگهانی بر زمین افتد چون بدون آنکه بخواهد در حالت ایستاده به خواب عمیق (حرکت چشم در خواب) رفته است و تعادلش را از دست می‌دهد.[۱۰۹] این وضعیت با اختلال حملهٔ خواب که برخی اسب‌ها به آن دچارند، متفاوت است.[۱۱۰]
اهلی‌سازی

اهلی‌سازی اسب به احتمال بسیار در ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در آسیای میانه انجام شد. دو منبع اصلی برای آگاهی بر اینکه این جانور چه هنگام و کجا برای نخستین بار اهلی شدند در دسترس هستند. نخست، یافته‌های دیرینه‌شناسانه و باستان‌شناسانه و دوم مقایسه میان دی‌ان‌ای به دست آمده از اسب‌های امروزین با آنچه از استخوان‌ها و دندان‌های بازمانده اسب‌های باستانی یافت شده است.

کهن‌ترین یافته‌های باستان‌شناسانه برای اهلی‌سازی اسب به ۴۰۰۰–۳۵۰۰ سال پ. م. در اوکراین و قزاقستان باز می‌گردد.[۱۱۱][۱۱۲] تا سال ۳۰۰۰ پ. م.، اسب ه صورت کامل اهلی شده بود و تا سال ۲۰۰۰ پ. م. رشد بسیاری در تعداد استخوان‌های اسب یافت شده در مناطق مسکونی انسان‌ها در شمال شرقی اروپا دیده می‌شود؛ چیزی که نشان از گسترش اهلی‌سازی اسب در سرتاسر قاره سبز دارد.[۱۱۳] تازه‌ترین شواهد از اهلی‌سازی اسب‌ها مربوط به استخوان‌های اسب یافته شده در کنار ارابه‌های درون گورهای متعلق به فرهنگ‌های سینتاشتا و پتروفکا در ۲۱۰۰ پ. م. هستند.[۱۱۴]

اهلی‌سازی همچنین از روی مقایسه ویژگی‌های ژنتیکی اسب‌های امروزین و آنچه از استخوان‌ها و دندان‌های باقی‌مانده از اسب‌های کهن، بررسی شده است. دگرگونی‌ها در درون‌مایه‌های ژنتیکی نشان می‌دهند که تعداد بسیار کمی از اسب‌های نر وحشی در ترکیب کنونی اسب‌های امروزین نقش داشته‌اند.[۱۱۵][۱۱۶] در حالی است که بسیاری از اسب‌های ماده بخشی از گله‌های اهلی‌شده بوده‌اند.[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] این مساله در دگرگونی ژنتیکی میان دی‌ان‌ای‌هایی که از راه پدران منتقل شده‌اند (کروموزوم Y) با آنچه از سوی مادران منتقل شده‌اند (دی‌ان‌ای میتوکندریایی) نمود دارد. در مورد اسب، میزان بسیار کمی از تغییرات کروموزوم‌های Y دیده می‌شود،[۱۱۵][۱۱۶] ولی تغییرات دی‌ان‌ای میتوکندریایی بسیار بالایی وجود دارد.[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] همچنین، تغییرات محلی در دی‌ان‌ای میتوکندریایی دیده می‌شود که به دلیل تعلق ماده‌های وحشی به گله‌های محلی بوده است.[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰] دیگر نشانه اهلی‌سازی، افزایش در دگرگونی‌های رنگ پوست است. این دگرگونی و تنوع در رنگ پوست اسب‌ها میان ۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد رخ داد.[۱۲۱]
نژادهای مختلف
نوشتار اصلی: نژادهای اسب

نژادهای گوناگون اسب به دلیل نیاز به دارا بودن ویژگی‌های مشخص در اندامشان، که برای انسان‌ها سودمند بودند، پدید آمدند.[۱۲۲] از این رو، نژادی خالص‌شده اما قوی‌هیکل همچون اندلوس برای مصارف باربری و سواری - و البته با تمایل به انجام درساژ - شکل گرفت.[۱۲۲] اسب‌های سنگین‌وزن به دلیل نیاز به انجام کارهای سنگین در کشتزارها و کشیدن گاری‌های سنگین پرورش یافتند.[۱۲۳] دیگر نژادها نیز برای کارهای سبک کشاورزی، سوارکاری و ورزش، یا صرفاً زیبایی و به عنوان جانور خانگی پرورش یافتند.[۱۲۴] بعضی نژادها حاصل ترکیب نژادهای گوناگون در طی صدها سال هستند ولی نیاکان بعضی دیگر یک نر مولد مشخص یا تعداد محدودی مولد آغازین بوده‌اند. در غرب، این روند انتقال ویژگی‌ها از یک والد به نسل پس از خود در دفترچه‌هایی ویژه به ثبت می‌رسید. از قدیمی‌ترین این دفترچه‌ها می‌توان به دفترچه عمومی پرورشگاه اشاره کرد که دفتری شجره‌نامه‌وار از اسب‌های گوناگون بود که در سال ۱۷۹۱ آغاز به ثبت کرد.[۱۲۵]

امروزه بیش از ۳۰۰ نژاد گوناگون اسب در جهان وجود دارند.[۱۲۶]
اندرکنش با انسان
پیشینه
دیوارنگاری غار دوشه، خرم آباد لرستان، حدود هزاره هشتم پیش از میلاد

امروزه در سراسر جهان اسب‌ها در کاربردهای تفریحی، ورزشی و... دیده می‌شوند. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد برآورد کرده بود که تا سال ۲۰۰۸ نزدیک به ۵۹،۰۰۰،۰۰۰ اسب در سراسر جهان زندگی کند که ۳۳،۵۰۰،۰۰۰ آن، از آن آمریکا، ۱۳،۸۰۰،۰۰۰ از آن آسیا، ۶،۳۰۰،۰۰۰ از آن اروپا و درصد کمتر آن‌ها از آن آفریفا و اقیانوسیه باشد. برآورد شده است که ۹،۵۰۰،۰۰۰ اسب تنها در ایالات متحدهٔ آمریکا زندگی می‌کند.[۱۲۷] سازمان‌های آمریکایی دریافته‌اند که فعالیت‌های اقتصادی در ارتباط مستقیم با اسب سرمایه‌ای نزدیک به ۳۹ میلیارد دلار را در این کشور جابجا می‌کند که با افزودن فعالیت‌های در ارتباط غیر مستقیم با اسب این رقم به ۱۰۲ میلیارد دلار می‌رسد.[۱۲۸] در یک نظر سنجی که در سال ۲۰۰۴ از سوی انیمال پلانت با شرکت ۵۰،۰۰۰ نفر از ۷۳ کشور بر‌گزار شد، اسب‌ها رتبهٔ چهارمین حیوان دوست داشتنی مردم را از آن خود کردند.[۱۲۹]


Standard of Ur chariots.jpg
کاربرد روان‌درمانی

افراد در سن‌های گوناگون با ناتوانی‌های جسمی و روانی پس از همراهی با اسب از نتیجه‌های مثبتی بهره مند شده‌اند. سواری پزشکی اسب باعث می‌شود تا افراد از دید روحی و جسمی برانگیخته شوند و به از راه کمک در نگه داشتن تعادل و راستا به زندگی بیماران کمک می‌کند؛ اعتماد به نفس آن‌ها بالا می‌رود و حس خوبی از آزادی و استقلال به آن‌ها دست می‌دهد.[۱۳۰]
در جنگ
سواران امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۷ میلادی

اسب حیوانی است که بیشترین پیشینهٔ همراهی در جنگ را داشته است. نخستین نشانه‌های همراهی اسب در جنگ به سال‌های ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰ پیش از میلاد باز می‌گردد.[۱۳۱] تا اینکه در پایان عصر برنز همراهی اسب در جنگ فراگیر شده است.[۱۳۲][۱۳۳] با گسترش فناوری، ابزارها جایگزین اسب شده‌اند اما همچنان در برخی ارتش‌ها کاربردهای محدودی برای اسب دیده می‌شود. این کاربرد بیشتر برای جشن‌ها یا برای شناسایی و ترابری در منطقه‌هایی با زمین خشن است. در سدهٔ ۲۱ میلادی در نبرد دارفور، نیروی نظامی جنجوید از اسب استفاده کرده‌اند.[۱۳۴]
محصولات

مواد خام فراوانی از اسب بدست می‌آید که دسته‌ای از آن‌ها از اسب زنده و دسته‌ای دیگر پس از کشتن اسب بدست می‌آید.

شیر اسب ماده از محصولاتی است که از اسب زنده بدست می‌آید. مردمانی که گله‌های پُرشمار اسب دارند مانند مغول‌ها شیر اسب را می‌دوشند و کومیس می‌گیرند.[۱۳۵] در دوره‌ای خون اسب هم به عنوان یک منبع غذایی مناسب مورد توجه مغول‌ها و برخی قبیله‌های کوچ‌نشین بود. نوشیدن خون اسب‌های خود به مغول‌ها امکان می‌داد تا برای مدت طولانی بدون توقف برای خوراک، سفر کنند.[۱۳۵] داروی استروژن کونژوگه دارویی است که استروژن دارد و از ادرار مادیان باردار بدست می‌آید. این دارو در گذشته به عنوان جایگزین هورمونی کاربرد داشت.[۱۳۶] موی دم اسب در ساخت آرشهٔ سازهای زهی مانند ویولن، ویولا، ویولونسل، کنترباس و کمانچه مورد نیاز است.[۱۳۷]

سالیان دراز گوشت اسب خوراک انسان و درندگان بوده است. امروزه گوشت اسب در بسیاری نقاط جهان خورده می‌شود در حالی که در برخی فرهنگ‌ها، یک پَرهیزه[۱۳۸] و در برخی جاها یک چالش سیاسی دانسته می‌شود.[۱۳۹] چرم اسب در ساخت کفش، دستکش، ژاکت،[۱۴۰] توپ[۱۴۱] و لباس بیسبال به کار گرفته می‌شود. سُم اسب‌ها هم در ساخت چسب حیوانی[۱۴۲] و استخوان اسب در ساخت برخی ابزارها به کار می‌آید.[۱۴۳] بویژه در آشپزی ایتالیایی درشت‌نی اسب را تیز می‌کنند و آن را spinto می‌نامند و با کمک آن آماده بودن ژامبون (خوک) را بررسی می‌کنند.[۱۴۴].
نگهداری
معاینهٔ دندان‌های اسب.

    همچنین ببینید: دامپزشکی

اسب‌ها حیوان‌هایی اند که به چرا می‌روند. خوراک اصلی یک اسب علوفهٔ با کیفیت است که از یونجهٔ خشک یا چراگاه فراهم شده است.[۱۴۵] یک اسب روزانه ۲ تا ۲٫۵ درصد از وزن بدنش را غذای خشک می‌خورد. در نتیجه یک اسب ۴۵۰ کیلوگرمی بزرگسال روزانه تا ۱۱ کیلوگرم غذا می‌خورد.[۱۴۶] گاهی به جای علف به آن‌ها دانه‌های غلات که مغذی ترند داده می‌شود بویژه اگر اسب جنب و جوش زیادی داشته باشد.[۱۴۷] هنگامی که به اسب غلات داده می‌شود هم باید همچنان ۵۰ درصد یا بیشتر از خوراک روزانه اش علف باشد.[۱۴۸]

اسب‌ها باید به فراوانی آب پاکیزه در اختیار داشته باشند. یک اسب روزانه ۳۸ تا ۴۵ لیتر آب می‌نوشد.[۱۴۹] با اینکه اسب‌ها می‌توانند به تنهایی بیرون، زندگی کنند با این حال به سرپناهی در برابر باران و باد نیازمندند. این سرپناه می‌تواند یک جای سرپوشیدهٔ معمولی تا یک اصطبل پیشرفته باشد.[۱۵۰]

سلامت سُم اسب همواره باید بررسی شود و یا نعل آن دیده شود. همچنین زدن واکسن برای پیشگیری از بیماری‌های ویروسی و معاینهٔ دندان‌ها توسط یک دامپزشک یا یک متخصص دندان خانوادهٔ اسبیان، ضروری است.[۱۵۱] اگر اسب‌ها بیرون برده نمی‌شوند برای سلامت روح و ورزش بدنشان باید تمرین و حرکت روزانه داشته باشند.[۱۵۲] و اگر بیرون برده می‌شوند باید آن ناحیه دارای امنیت خوبی باشد و نرده‌های محکم در پیرامونش باشد.[۱۵۳] بُرس کشیدن مرتب بدن اسب، برای رشد بهتر موهای بدنش و سلامت پوستش مناسب است.

بویوک آدا

بویوک آدا (به ترکی استانبولی: Büyükada به معنی جزیرهٔ بزرگ) یا جزیرهٔ پرنس (به یونانی: Πρίγκηπος) بزرگ‌ترین جزیره از بین نه جزیره اطراف استانبول در دریای مرمره است. در این جزیره عبور و مرور وسایل نقلیه موتوری به غیر از خودروهای عمومی مانند پلیس و شهرداری ممنوع است، و عبور و مرور بیشتر توسط دوچرخه یا درشکه‌هایی که توسط اسب کشیده میشوند، انجام میشود. این جزیره یکی از نقاط توریستی و تفریحی استانبول به شمار میرود.

استانبول

استانبول (به ترکی استانبولی: İstanbul) بزرگ‌ترین شهر کشور ترکیه و مرکز فرهنگی و اقتصادی آن است. این شهر در کنار تنگه بسفر و دریای مرمره قرار دارد. تنگهٔ بسفر دو قارهٔ آسیا و اروپا را جدا می‌کند و استانبول تنها شهر بزرگ جهان است که در دو قاره قرار دارد. بندر طبیعی شاخ طلایی یا خلیج در این شهر واقع است.

این کلان شهر به عنوان پایتخت فرهنگ اروپا در سال ۲۰۱۰ انتخاب شده‌است. همچنین از لحاظ تعداد گردشگران خارجی سومین شهر توریستی جهان به شمار می‌رود.

محتویات

    ۱ نام
        ۱.۱ اسامی تاریخی استانبول
        ۱.۲ القاب استانبول در دوره عثمانی
        ۱.۳ اسامی قدیمی استانبول در زبان‌های مختلف
    ۲ تاریخچه
        ۲.۱ دوران باستان
        ۲.۲ دوره بیزانس
        ۲.۳ امپراتوری روم شرقی
        ۲.۴ امپراتوری عثمانی
        ۲.۵ جمهوری ترکیه
    ۳ جغرافیا
        ۳.۱ زمین‌شناسی
        ۳.۲ آب و هوا
        ۳.۳ بافت شهر
    ۴ روش زندگی
    ۵ استراحت و تفریح
    ۶ جمعیت‌شناسی
    ۷ رشد جمعیت
    ۸ مذهب
    ۹ اقتصاد
    ۱۰ حمل ونقل
        ۱۰.۱ ترافیک راه آهن
        ۱۰.۲ ترافیک هوایی
        ۱۰.۳ ترافیک راه آهن
        ۱۰.۴ کشتیرانی
    ۱۱ فوتبال
    ۱۲ شهرهای خواهرخوانده
    ۱۳ مسجدهای تاریخی استانبول
    ۱۴ استانبولی‌های سرشناس
    ۱۵ تعدادی از جاذبه‌های گردشگری استانبول
    ۱۶ نگارخانه
    ۱۷ پانویس
    ۱۸ منابع
    ۱۹ پیوند به بیرون

نام
دستخط مربوط به دوره عثمانی که در آن نام شهر به صورت استانبول آمده است.

در آغاز که این شهر را در دههٔ ۶۶۰ پیش از میلاد بنا کردند، بوزانتیون نامیدندش که به نظر می‌رسد از نام شخصی به بوزاس گرفته شده باشد. پس از آنکه کنستانتین کبیر این شهر را به عنوان پایتخت جدید شرقی امپراتوری روم برگزید، شهر نزد مردم به کنستانتینوپل به معنای «شهر کنستانتین» معروف گشت. اگرچه کنستانتین سعی کرد نام Nea Roma به معنای «رم جدید» را بر آن نهد، اما این نام نزد مردم مقبول نیفتاد و فراگیر نگشت. مسلمانان که از قدیم با رومیان مراوده داشتند، این شهر را قسطنطنیه یا قسطنطینیه نامیدند. نام دیگر شهر استانبول بود که از عبارت یونانی εἰς τὴν Πόλιν (با تلفظ ایستیم بولین) به معنای «به سوی شهر» گرفته شده بود. در سال ۱۷۷۰ میلادی سلطان مصطفی سوم با ضرب سکه‌هایی که روی آن نام اسلامبول (اسلام‌شهر) نقش بسته بود، تلاش کرد این نام را فراگیر کند. در دورهٔ جمهوریت و از روز ۲۸ مارس سال ۱۹۳۰ ادارهٔ پست ترکیه از تمامی کشورهای جهان خواست تا در مکاتبات خود از نام استانبول استفاده کنند.
اسامی تاریخی استانبول

    بیزانتیوم
    آگوستا آنتونینا

   

    رم جدید
    کنستانتینوپل

   

    استیمبول
    اسلامبول

القاب استانبول در دوره عثمانی

    دارالسعادت

   

    دارعالیه

   

    درب قرمز (آل قاپی)

   

    پایتخت

اسامی قدیمی استانبول در زبان‌های مختلف

    فارسی: تخت روم، قیصرزمین
    زبان‌های اسکاندیناوی: میکلاگارد معنی: شهر بزرگ
    زبان‌های اسلاوی: تزارگراد معنی: شهر پادشاه

   

    عربی: رومیة الکُبری معنی: شهر بزرگ رومیان
    عبری: کوشتاندینا (قسطنطنیه)

تاریخچه

    نوشتار اصلی: تاریخ استانبول


دوران باستان

اولین نشانه‌های سکونت انسان در استانبول متعلق به عصر مفرغ است نشانه‌هایی از سکونت انسان عهد مفرغ در فکرتپه واقع در بخش آسیایی استانبول پیدا شده‌است. همچنین نشانه‌هایی از سکونت فنیقی‌ها در کادیکوی موجود است.
دوره بیزانس

مستعمره نشین‌های یونانی مگارا در سال ۶۶۷ قبل از میلاد این شهر را بنا نهادند و به افتخار پادشاه خود بیزاس نام آن را بیزانتیوم نهادند. در زمان جنگ‌های میان امپراطوری هخامنشی ایرانیان به رهبری داریوش کبیر در خلال جنگ هایشان با یونانیان شهر بیزانس را به تصرف خود در آوردند که تا پایان زمان سلطنت اردشیر درازدست همچنان در اختیار ایرانیان باقی‌ماند و ایرانیان تا سال ۱۹۶ که امپراطوری روم بر این شهر تسلط یافت، بر بیزانس حکومت می‌کردند.
امپراتوری روم شرقی
نوشتار اصلی: قسطنطنیه
تصویر یک هنرمند از قسطنطنیه

در سال ۱۹۶ میلادی رومیان بر بیزانس مسلط شده و شهر رو به خرابی نهاد به خصوص آنکه رومیان پایتخت جدید خود را به نیکومدیا (کوجاالی کنونی) منتقل نموده بودند. در این سالها گروههای بزرگی از رومیان به بیزانس (استانبول فعلی) مهاجرت کردند. موقعیت سوق‌الجیشی بیزانس امپراتور کنستانتین بزرگ را وا داشت تا در سال ۳۳۰ رم جدید را در محل بیزانتیوم بعنوان پایتخت امپراطوری روم شرقی بنا نهد که پس از مرگ وی این شهر قسطنطنیه یا کنستانتینوپولیس نامیده شد و نام روم جدید به فراموشی سپرده شد
امپراتوری عثمانی
فتح استانبول بوسیله عثمانی‌ها

در ۲۹ ماه می سال ۱۴۵۳ سلطان محمد دوم فاتح بعد از ۵۳ روز محاصره در حالی وارد قسطنطنیه شد که توپ او یک حفره بسیار عظیم و بزرگی را در دیوارهای قسطنطنیه ایجاد کرد. محل این حفره امروزه به توپکاپی (دروازه توپ) معروف است. سلطان محمد فاتح پس از فتح استانبول آن را به عنوان سومین پایتخت امپراطوری عثمانی اعلام نمود. پس از فتح استانبول سلطان محمد فاتح کاخ توپکاپی و بازار استانبول را بنا می‌نهد و مدارس، حمامها و بناهای زیادی در شهر ایجاد می‌کند. نقش معمار سینان در خلق آثار معماری این دوره برجسته بوده‌است.
جمهوری ترکیه

زمانیکه جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ تشکیل شد پایتخت آن از استانبول به آنکارا تغییر پیدا کرد. اما استانبول محوریت خود بعنوان مرکز تجاری، صنعتی ترکیه را حفظ نمود و هم اکنون نیز بزرگترین شهر ترکیه می‌باشد.
جغرافیا
تصویر ماهواره‌ای از استانبول و بسفر

استانبول در ساحل دریای مرمره قرار دارد و تنگه بسفر که این دریا را به دریای سیاه متصل می‌کند، از وسط این شهر می‌گذرد. بخش غربی شهر در قاره اروپا (شبه جزیره تراکیه) و بخش شرقی آن در آسیا (شبه جزیره آناتولی) واقع است. وسعت شهر استانبول ۱۵۳۹ کیلومترمربع است.
زمین‌شناسی

استانبول نزدیک گسل آناتولی شمالی واقع شده‌است این گسل از شبه جزیره آناتولی تا دریای مرمره ادامه دارد. دو صفحه از طبقات زمین‌شناسی، آفریقا و اروپا-آسیا به یکدیگر فشار می‌آورند این خط مرزی مسئول چند لرزش و لغزش مهلک در تاریخ معاصر بوده‌است. در سال ۱۵۰۹ زمین لرزه‌ای مهیب موجب ایجاد سونامی شد و دیوارهای ساحلی شهر را تخریب و بیش از ۱۰۰ مسجد را ویران نمود و موجب کشته شدن ۱۰۰۰۰ نفر شد. در سال ۱۷۶۶ مسجد ایوب کاملاً تخریب گشت. در سال ۱۸۹۴ لرزش بسیاری از قسمت‌های بازار بزرگ استانبول را نابود کرد. یک لرزش در ماه اوت سال ۱۹۹۹ در کوجاالی در ۱۰۰ کیلومتری شرق استانبول موجب مرگ، ۱۸۰۰۰ نفر شد.
آب و هوا

تابستان‌های گرم و مرطوب و زمستان‌های سرد، بارانی و برفی ویژگی آب و هوای استانبول است. میزان بارش سالیانه استانبول به طور میانگین ۸۷۰ میلی‌متر است. میزان رطوبت نیز اغلب زیاد است.

به طور متوسط بیشترین درجه حرارت در طول ماه‌های مختلف زمستان بین ۷ درجه سلسیوس (۴۶ درجه فارنهایت) و ۹ درجه سلسیوس (۵۰ درجه فارنهایت) است. بارش برف در استانبول برای یک یا دو هفته در طول فصل زمستان عادی است؛ اما یکی از این بارش‌ها می‌تواند سنگین باشد. غالباً این بارش در بین ماه‌های دسامبر و مارس رخ می‌دهد.

در ماه‌های تابستان ازژوئن تا انتهای سپتامبر به طور میانگین درجه حرارت روزها از ۲۸ سلسیوس (۸۲ درجه فارنهایت) شروع می‌شود. گرمترین ماه، ژوئیه با متوسط درجه حرارت ۲۳٫۲ درجه سلسیوس و سردترین ماه، ژانویه با متوسط درجه حرارت ۵٫۴ درجه سلسیوس است. بالاترین درجه حرارت ثبت شده در استانبول ۴۰٫۵ درجه سلسیوس (۱۰۵ درجه فارنهایت) در آگوست سال ۲۰۰۰ و پائین‌ترین درجه حرارت -۱۶٫۱ درجه سلسیوس (۳ درجه فارنهایت) در فوریه سال ۱۹۲۷ بوده‌است.

این شهر تا حدودی بادخیز است و به طور متوسط (میانگین) سرعت بادی حدود ۱۷ کیلومتر در ساعت دارد. تابستان خشک‌ترین فصل است، هر چند تابستانها هم بارش باران وجود دارد.
ماه     ژانویه     فوریه     مارس     آوریل     می     ژوئن     ژوئیه     آگوست     سپتامبر     اکتبر     نوامبر     دسامبر
میانگین بیشترین دما°C     ۹     ۹     ۱۱     ۱۶     ۲۱     ۲۶     ۳۰     ۳۱     ۲۵     ۲۱     ۱۵     ۱۱
میانگین کمترین دما°C     ۳     ۲     ۳     ۷     ۱۲     ۱۶     ۱۸     ۲۰     ۱۵     ۱۲     ۹     ۵
بافت شهر
محله‌های شهر استانبول.
[نمایش]

    ن
    ب
    و

شهرستان‌های استان استانبول

نواحی استانبول به ۳ قسمت اصلی تقسیم می‌شود:

    شبه جزیره تاریخی استانبول قدیمی بخش‌ها و نواحی امین اونو و فاتح را در بر می‌گیرد. این مناطق در سواحل شمالی شاخ طلایی (خلیج) واقع شده‌اند که مرکز قدیمی شهر را از قسمت‌های شمالی و جوانتر سمت اروپایی جدا و متمرکز می‌کند. شبه جزیره تاریخی با دیواره‌های قسطنطنیه در غرب به انتها می‌رسد. شبه جزیره توسط دریای مرمره در جنوب و بسفر در شرق احاطه شده‌است.
    شمال شاخ طلایی، مناطق تاریخی بَی اوغلو و بشیکتاش هستند که محل اسکان آخرین سلطان بوده و زنجیره‌ای از روستاهای سابق مانند اورتاکوی و ببک در میان سواحل بسفر ادامه می‌یابد. در بخش‌های اروپایی و آسیایی بسفر، استانبولی‌های ثروتمند عمارت‌های بزرگ چوبی زیبایی را ساخته‌اند که این عمارت و ساختمان‌ها یالی نامیده می‌شوند که به عنوان اقامتگاه تابستانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
    کوی‌های اوسکودر و کادیکوی که در سمت آسیایی قرار گرفته‌اند، در واقع شهرهای مستقلی هستند و امروزه مناطق تجاری و مسکونی مدرنی در آنها ایجاد شده و حدودیک سوم از جمعیت استانبول در خود جای داده‌است.

افزایش رشد اداره و ساختمان‌های مسکونی بطور غالب در مناطق شمالی سمت اروپایی متمرکز گشته‌است و بخصوص در زمینه تجارت و مراکز خرید ماسلاک، لونت و اتیلَر که بین پل بسفر و پل سلطان احمد فاتح قرار گرفته‌اند، شهرت خاصی دارند.

رشد اقماری استانبول در طول نیمه دوم قرن بیستم بوقوع پیوست، در این سالها بخش مهمی از شهر تحت تاثیر ساخت و سازهای غیرقانونی گسترش یافت اما در سالهای اخیر این مناطق تخریب و توسط ساختمان سازی‌های انبوه ماننددنیای من, Incity, دادگاه علیا و پروژه‌های مشابه که توسط شرکت‌های دولتی هدایت می‌شوند (مانند توکی)، جایگزین شدند.
روش زندگی

فعالیت فرهنگی، جهانگردی و تجارت و بازرگانی به اهمیت زندگی در شهر ادامه خواهند داد. در حالیکه، رشد جمعیت، ترافیک، جلوگیری از تخریب خانه سازی، تجدید و نوسازی تاریخی ساختمان‌ها و عمارات و طراحی کردن یک جاده حمل و نقلی سوم به بوسفروس به طور همتد، بوجود خواهد آمد. زندگی روزانه در استانبول رنگارنگ و در حال جنبش و ادامه‌است همراه با دقت بسیار در نگهداری روم، روم شرقی و عمارت‌های ترکی. استانبول اغلب اوقات مرکز و پایتخت ترکیه در مواقع تجارت، پذیرایی، سرگرمی، فرهنگی، آموزشی، خرید، جهانگردی و هنری به شمار می‌آید. بیش از نیمی از جمعیت در قسمت اروپایی زندگی و کار می‌کنند. گروه بزرگی از مردم در مناطق مسکونی، قسمت آناتولیایی زندگی می‌کنند و از پل‌ها و گذرگاه‌ها برای رفتن به کار در شهر استفاده می‌کنند.

استانبول در دوره‌های اجتماعی، فرهنگی و فعالیت‌های تجارتی و بازرگانی قوی آن بطور زیادی افزایش تنوع و رنگ دارد. در امتداد رستوران‌های ترکیه‌ای، خاوردورو روش‌های پخت (خوراک‌ها) در حال رشد می‌باشد در کنار بسیاری از گروه‌ها بصورت جدید رستوران‌هایی افتتاح شده‌اند. در صورتیکه ستاره‌های مشهور دنیای موسیقی پاپ استادیوم‌ها را از جمعیت پر می‌کردند، فعالیت‌هایی مثل اُپرا، رقص ورزشی و هنری باله و تئاتر در سراسر سال ادامه داشت.

در طول فستیوال‌های فصلی ارکست‌های مشهور دنیا، آوازهای دسته جمعی و گروهی، کنسرت‌ها و اثرات جاز در بیشتر مواقع می‌توانند در یک خانه کامل هم اجرا شوند. نمایش‌ها در گروهی از مکان‌ها مانند بخش‌های تاریخی مانند حاجی ایرن، برج روملی حصاری، یدیکول، حیاط محله توپ خانه و پارک گلانه به خوبی مرکز فرهنگی آتاترک، سالن کنسرت جمال رشید ری و سالن‌های مدرن و جدید تئاتر و دیگر فضاهای آزاد برگزار می‌شود. برای مواردی مثل زندگی شبانه، تعدادی از باشگاه‌های ورزشی، دیسکوها، بارها (مشروب فروشی‌ها)، چادرهای صحرایی، نمایشگاه‌ها و رستوران‌ها با موزیک همراه هستند. تعداد کلوپ‌ها رستوران‌ها و دیکسوها افزایش یافته و به محل‌های فضای باز در تابستان منتقل می‌شوند.

خانه‌های سنتی که یالی نامیده می‌شوند را می‌توان در طول تورهای قایق سواری بوسفروس مشاهده کرد. زیر ساخت‌های شهرنشینی دایماً در حال تغییر و تحول است. ساختمان‌های سنتی عثمانی از چوب ساخته شده بودند. در دهه‌های پیشین تعداد زیادی از ساختارهای بلند در نزدیک شهر ساخته شده بودند که این عمل رشد سریع جمعیت را منجر شد. با محاصره شدن شهرها مردم به استانبول به عنوان شهری با سرعت رشد سریع جذب شدند. موفقیت و پیروزی‌های زیر ساختاری تا اواسط سال ۱۹۹۰ شامل تجزیه و تحلیل مشکل فضولات بهبود شرایط ترافیک و بهبود کیفیت هوا با توجه افزایش استفاده از گاز طبیعی می‌باشد. علی‌رغم، بوجودآمدن آلودگی هوا و آب توسط تعداد زیادی از کارخانه‌ها، وسایل نقلیه موتوری و خانواده‌های خصوصی، آلودگی هوا توسط ترافیک به نگرانی جمعیت استانبول اضافه می‌کند. بیماریهای چون برونشیت و آسم بطور معمول در میان ساکنین مناطق بزرگ‌تر و وسیعتر شهر کمتر مشاهده می‌شود زیرا که تراکم جمعیت در نزدیکی این مناطق کمتر است.
استراحت و تفریح

بیشتر مکان‌های عمومی برای شنا کردن در شهر در باکرکوی، کوجوک جکمجه سارییی و بوسفروس می‌باشند. در بیرون شهر جزایر پرینسس دریای مرمر، سیلیوری و توزلا مانند کیلیوس و سیله در دریای سیاه وجود دارد. جزایر پرینسس، آدالاری، پرنس گروهی از جزایر دریای مرمر، جنوب کارتال و پندیک هستند. کاج و سبک نئوکلاسیک کاج سنگی (چوبی) و هنر عصر جدید روش عمارت‌های بزرگ تابستانی عصر عثمانی از قرن‌های نوزدهم و بیستم، کالسکه‌های اسبی (وسایل نقلیه موتوری مجاز نبودند) و رستوران‌های ماهی یک هدف عمومی را تشکیل می‌دهند. آن‌ها می‌توانند توسط معبر قایق‌ها و معبرهای پر سرعت دنیز اوتوبوسو از امینونو و کارتال برسند. ۹ جزیره، در ۴ منطقه قرار گرفته‌است. سیله یک منطقه و پناهگاه ساحلی ساخته شده و مشهور ترکیه در دریای سیاه، در ۵۰ کیلومتری استانبول است. کیلیوس یک پناهگاه ساحلی آرام است که از درب شمالی اروپایی بوسفروس در دریای سیاه دور نیست. محل خوبی برای شنا کردن است و در سال‌های گذشته در میان ساکنین استانبول به عنوان مکانی برای گردش عمومی بوده‌است. کیلیوس یک پارک ساحلی همراه با رستوران‌ها (ماهی) می‌باشد. مجله" نیوزویک" اخیراً استانبول را شهر متصل کننده اروپا نامیده‌است. بعد از چند دهه از سعی در رسیدن شرقی، افتخارات استانبول در کشف مجدد از یک شناخت مدرن و جدید بود، قسمت اروپایی آن از سردترین شهرها در دنیا بوده‌است. زیبایی‌های زیادی وجود دارد، هنوزه شهر هوای ابری همراه با بازارها، کلیساهای روم شرقی و عمارات عثمانی را دارا می‌باشد.
جمعیت‌شناسی

ریشه شهرنشینی استانبول توسط بسیاری از جوامع شکل گرفته‌است. اغلب جمعیت استانبول را ترکان استانبولی و بیشتر مذهب جمعیت اسلام است. با توجه به بیکاری بالا در کردستان ترکیه، بسیاری از مردم کرد به استانبول مهاجرت کرده‌اند. که امروزه بزرگترین شهر کردنشین ترکیه با جمعیت ۲٫۵ میلیون نفر کُرد خطاب می‌شود.[۱] اقلیت‌های مذهبی عبارت‌اند از کلیسای مسیحیان شرقی ارتودکس، کلیسای وابسته به پاپ ارمنیان مسیحی (ارامنه) و یهودیان سفاردی در دهکده‌های کوچک استانبول، ارمنیان، یهودیان و یونیان ساکن هستند.

در برخی از قسمت‌ها مانند کوزگونجوک یک کلیسای ارمنیان بعد از یک کنیسه یهودیان وجود دارد و در بخش‌های دیگر جاده یک کلیسای ارتودکس یونان در نزدیکی یک مسجد به چشم می‌خورد. جایگاه رئیس قسطنطنیه، رهبر روحانی و معنوی کلیسای ارتودکس قسطنطنیه در استانبول است. همچنین براساس آن جا، اسقف اعظم جامعه ترکیه (کلیسای شرقی ارتودکس)، یک اسقف اعظم کلیسای ارمنیان وابسته به پاپ و ترکیه بزرگ در آن جا یعنی استانبول می‌باشد.

شهر بصورت سنتی، جایگاه رئیس جهانی است، برای بیشتر کلیساهای ارتودکس و اسقف اعظم ارامنه مانند اسقف اعظم جامعه ارتودکس ترکیه همینطور است. اقلیت‌های یونانی و ارمنی بعد از تغییرات جنگ جهانی اول که به تبعیض و تفرقه و سرکوب دایمی منجر گردید هنوز در استانبول زندگی می‌کنند. در سال ۱۹۴۲ یک مالیات ویژه تعیین شده بود. در سال ۱۹۶۴ تمام یونانی‌ها (در حدود ۰۰۰/۱۰۰ نفر) بدون شهروند شدن ترکیه از ترکیه برگردانده شدند. امروزه بیشتر یونانی‌های ترکی و ارامنه در استانبول و یا در نزدیکی استانبول زندگی می‌کنند.
رشد جمعیت

جمعیت شهرهای بزرگی در طول ۲۵ سال بین سال‌های ۱۹۸۰ و ۲۰۰۵ بیشتر از ۳ برابر شده‌است. ۶۵ درصد از تمام استانبولی‌ها در بخش اروپایی و نزدیک به ۳۵ درصد در بخش آسیایی زندگی می‌کنند.

در سال ۱۹۱۴ افزایش جمعیت با تکان و لرزش بیش از ۵۰ درصدی با توجه به مطالعات برآورده شده‌است. تعداد زیادی از سال ۱۹۲۷ تا سال ۲۰۰۰ مورد سرشماری و آمار قرار گرفته‌اند. تعداد زیادی از سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ براساس محاسبات پیش بینی شده‌اند. جمعیت استانبول بین سال‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۵ به ۲ برابر رسید.
      &nbsp؛ سال             جمعیت
۳۳۰     ۴۰٬۰۰۰
۴۰۰     ۴۰۰٬۰۰۰
۵۳۰     ۵۵۰٬۰۰۰
۵۴۵     ۳۵۰٬۰۰۰
۷۱۵     ۳۰۰٬۰۰۰
۹۵۰     ۴۰۰٬۰۰۰
۱۲۰۰     ۱۵۰٬۰۰۰
۱۴۵۳     ۳۶٬۰۰۰
۱۴۷۷     ۷۵٬۰۰۰
۱۵۶۶     ۶۰۰٬۰۰۰
۱۸۱۷     ۵۰۰٬۰۰۰
۱۸۶۰     ۷۱۵٬۰۰۰
۱۸۸۵     ۸۷۳٬۵۷۰
۱۸۹۰     ۸۷۴٬۰۰۰
۱۸۹۷     ۱٬۰۵۹٬۰۰۰
۱۹۰۱     ۹۴۲٬۹۰۰
۱۹۱۴     ۹۰۹٬۹۷۸
   
سال     جمعیت
۱۹۲۷ اکتبر     ۶۸۰٬۸۵۷
۱۹۳۵ اکتبر     ۷۴۱٬۱۴۸
۱۹۴۰ اکتبر     ۷۹۳٬۹۴۹
۱۹۴۵ اکتبر     ۸۶۰٬۵۵۸
۱۹۵۰ اکتبر     ۹۸۳٬۰۴۱
۱۹۵۵ اکتبر     ۱٬۲۶۸٬۷۷۱
۱۹۶۰ اکتبر     ۱٬۴۶۶٬۵۳۵
۱۹۶۵ اکتبر     ۱٬۷۴۲٬۹۷۸
۱۹۷۰ اکتبر     ۲٬۱۳۲٬۴۰۷
۱۹۷۵ اکتبر     ۲٬۵۴۷٬۳۶۴
۱۹۸۰ اکتبر     ۲٬۷۷۲٬۷۰۸
۱۹۸۵ اکتبر     ۵٬۴۷۵٬۹۸۲
۱۹۹۰ اکتبر     ۶٬۶۲۰٬۲۴۱
۱۹۹۷ نوامبر     ۸٬۲۶۰٬۴۳۸
۲۰۰۰ اکتبر     ۸٬۸۰۳٬۴۶۸
۲۰۰۵ ژانویه     ۹٬۷۹۷٬۵۳۶
۲۰۰۶ ژانویه     ۱۰٬۰۳۴٬۸۳۰
۲۰۱۰ ژانویه     ۱۳٬۲۵۶٬۰۰۰
مذهب

اکثریت قریب به اتفاق مردم در سراسر ترکیه و در استانبول، مسلمان، و به طور خاص اعضای شاخه سنی هستند. بسیاری از سنی‌ها به دنبال مکتب حنفی از تفکر اسلامی، اگر چه حدود ۱۰ درصد از اهل سنت از شاخه شافعی پیروی می‌کنند.. بزرگترین مذهب غیر سنی مسلمان ترکیه علوییون ترکیه با بیش از ۴،۵ میلیون نفر جمعیت در ترکیه هستند که یک سوم از همه علوییون ترک در استانبول زندگی می‌کنند.[۲]
اقتصاد

استانبول همیشه مرکز زندگی اقتصادی کشور بوده‌است که این به خاطر موقعیت اتصالی بین‌المللی راه‌های مرزی زمینی و دریایی می‌باشد. آن تقریباً ۲۰ درصد از کار صنعتی ترکیه و ۳۸ درصد از فضای کاری صنعتی ترکیه را شامل می‌شود. بعلاوه ۵۵ درصد از تولیدات شهر ترکیه از تجارت و دادوستد و ۴۵ درصد از دادوستد کشور از عمده فروشی و ۲/۲۱ درصد تولیدات ترکیه از فراورده‌های انبوه ملی بدست می‌آید. ۴۰ درصد از مالیات‌های جمع‌آوری شده در ترکیه و ۵/۲۷ درصد از محصولات ملی ترکیه‌است. تا سال ۱۹۸۰، تولید ناخالص ملی (GDP) استانبول بطور میانگین در یک سال ۵ درصد رشد داشته‌است.

دراواخر دهه سال ۱۹۹۰ اقتصاد ترکیه و استانبول بطور خاص دچار دو شوک مهم و اساسی شد. اول، بحران اقتصادی آسیایی بین ژوئیه ۱۹۹۷ و شروع سال ۱۹۹۸، بحران روسیه بین آگوست ۱۹۹۸ و اواسط ۱۹۹۹ اثرات منفی در تمام قسمت‌های اقتصادی داشت به خصوص در میان صادرات، بر این اساس، یک شکل گیری جدید و مجدد اقتصادی استانبول در شروع و اواسط ۱۹۹۹ مشاهده شد.

زمین لرزه‌ای که مرکز آن در کجاعلی بود در ۱۷ آگوست ۱۹۹۹، با دومین شوک بزرگ اقتصادی برای شهر از شرق بعد از بحران موجود در روسیه ترکیب شد.

بخشی از کاهش نیروی انسانی و سرمایه به علت بلای طبیعی، یک کاهش در GDP حدوداً ۲ درصدی بوده‌است. با وجود این رکود اقتصادی، اقتصاد استانبول در سال‌های اخیر بهبودی یافته‌است. امروزه استانبول مرکز صنعتی ترکیه‌است. بسیاری از نقشه‌ها و طرح‌های تولیدی اصلی در شهر متمرکز شده‌است. استانبول و ایالات اطراف آن کتان، میوه، روغن زیتون، ابریشم و تنباکو تولید می‌کنند. فراورده‌های غذایی، تولید منسوجات، محصولات روغنی، مواد لاستیکی و فلزی، چرم، مواد شیمیایی، الکترونیکی، شیشه‌ای، ماشینی، کاغذ و محصولات کاغذی و نوشیدنی‌های الکلی از تولیدات صنعتی مهم شهر می‌باشند.

چشم انداز اصلی دیگر از اقتصاد استانبول (Tourism) گردشگری و جهانگردی است. هزاران هتل و صنعت‌های دیگر مرتبط با جهانگردی در استانبول وجود دارد که به گردشگران و بازدیدکنندگان به طور حرفه‌ای خدمت می‌کنند.
حمل ونقل
نوشتار اصلی: حمل و نقل عمومی در استانبول‎
Istanbul tram RB1.jpg
ترافیک راه آهن

شهر استانبول شاهراه ارتباطی بین نواحی مختلف دنیا است و جاده‌های بین‌المللی فراوانی از آن عبور می‌کند.
ترافیک هوایی

استانبول ۲ فرودگاه بین‌المللی دارد: بزرگ‌ترین فرودگاه، فرودگاه بین‌المللی آتاترک در یشیلکوی، ۲۴ کیلومتری مرکز شهر می‌باشد که در قسمت اروپایی شهر واقع شده‌است. فرودگاه جدید، فرودگاه بین‌المللی صبیحه گوکچن در ۲۰ کیلومتری شرقی از طرف آسیایی و ۴۵ کیلومتری شرقی اروپایی مرکز شهر قرار گرفته‌است.
ترافیک راه آهن
خط تونل که در سال ۱۸۷۵ آغاز به کار کرد، دومین خط مترو در جهان پس از متروی لندن است که در سال ۱۸۶۳ ساخته شده بود.[۳]

ایستگاه سیرکجی، آخرین توقف گاه یا ایستگاه برای تمام راه آهن‌ها در سمت اروپایی است. فقط یک مسافت طولانی روزانه پیموده می‌شود (به بخارست). دورتر از بوسفروس در ایستگاه حیدرپاشا راه‌ها چندین برابر در طی روز به آنکارا سفر می‌کنند و کمتر از مقصدهای دیگری در آناتولیا عبور می‌کنند. در حال حاضر ۲ ایستگاه وجود دارد که توسط گذرگاه بوسفروس متصل می‌شود. پروژه مارمارای سرانجام به سیستم ریلی با یک ایستگاه تبادل کننده متصل خواهد شد که همچنین با سیستم مترو هم در ارتباط خواهد بود.
نقشه حمل و نقل ریلی استانبول

E۵، E۹۰ و آزادراه حمل و نقل و ترانزیت اروپایی (TEM) سه جاده اصلی هستند که از مرز اروپایی به ترکیه و از قسمت مرز درون شهری به شرق می‌رسد. آزادراه ویژه نزدیک استانبول به خوبی گسترش یافته‌است و بطور دائم در حال گسترش و توسعه یافتن است. آزادراه به آنکارا و ادرینه می‌رسد. همچنین ۲ شاهراهدور شهر وجود دارد. قدیمی تر آن E۵ نامیده می‌شود که اغلب اوقات برای ترافیک درون شهر مورد استفاده قرار می‌گیرد، در صورتیکه اخیراً بیشتر TEM بزرگراهی است که اغلب توسط ترافیک درون شهری یا بین قاره‌ای استفاده می‌شود.

پل بسفر و پل سلطان محمد فاتح نسبتاً (بطور نسبی)، برای این ۲ بزرگراه، گذرگاه تنگه بوسفروس را فراهم می‌کنند.
کشتیرانی

قسمتی از استانبول در کشور از اهمیت بیشتری برخوردار است. بخش قدیمی در golden Horn (برج طلایی) بطور عمده برای کشتیرانی خصوصی بکار گرفته می‌شود. سرویس‌های معینی به خوبی سفرهای دریایی در چند قسمت وجود دارد مانند: پیرئوس، یونان؛ دوبرونیک، کرواسی؛ ونیز، ناپل، ایتالیا؛ مارسی، فرانسه؛ حیفا، اسرائیل در دریای مدیترانه و همچنین اودسار، اوکراین در دریای سیاه.
فوتبال

استانبول چند تیم فوتبال خانگی دارد، در میان این تیم‌ها، ۳ تقسیم بندی اصلی وجود دارد: فنرباغچه، گالاتاسرای و بشیکتاش.

فنرباغچه از سال ۱۹۷۰ تا سال ۱۹۵۹، ۱۶ بار مسابقه ملی داشته‌است. بازیهای خانگی باشگاه‌های ورزشی در استادیوم شوکرو سراج اغلو در کادیکوی انجام می‌شود. ظرفیت و گنجایش این استادیوم ۵۰۰/۵۲ تماشاگر می‌باشد. کریستوف داوم اولین مربی و سرپرست از طرف اتحادیه ترکیه بوده‌است که از ابتدای تابستان سال ۲۰۰۳ تا انتهای فصل ۲۰۰۶-۲۰۰۵ سرپرستی تیم را عهده دار بوده‌است. فنرباغچه توسط زیکو تا ماه ژوئیه سال ۲۰۰۶ سرپرستی شده‌است. بیشتر بازیکنان فنرباغچه مشهور و شناخته شده هستند، مانند استفان آپیاه، ماتیاس کژمان، و بازیکن میانی برزیلی الکساندرو دی سوزا.

    گالاتسرای از سال ۱۹۰۵ تا سال ۱۹۵۹، ۱۶ بار مسابقه ملی داشته است و برنده جام یوفا و سوپر جام یوفا در سال ۲۰۰۰ بوده‌است. آن‌ها در استادیوم عالی سامی یان بازی می‌کنند که ۵۰۰/۲۲ نیمکت و صندلی گنجایش دارد.
    بشیکتاش قدیمی‌ترین انجمن و اتحادیه ورزش‌های ترکیه است (۱۹۰۳) که ۱۲ مسابقه ملی داشته است. بشیکتاش بطور مجموع شامل فدراسیون ترکیه‌است که برای ۲ فصل در سال‌های ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ بازی کرده‌است. بشیکتاش در هر دو سال برنده شد. بازیهای خانگی در استادیوم اینونو برگزار می‌گردد. این استادیوم ۰۰۰/۳۲ نفر ظرفیت دارد.

ایستانبول سپور چهارمین باشگاه ورزشی بزرگ استانبول می‌باشد (۱۹۲۶). در حال حاضر در دومین بخش بازی می‌کند. با اینکه در نام او استانبول وجود دارد، این تیم طرفداران زیادی در استانبول ندارد درست برخلاف فنرباغچه، گالاتسرای و بشیکتاش. بازیهای خانگی این تیم در استادیوم گونگورن برگزار می‌شود. این استادیوم ۵۰۰/۱۰ نفر ظرفیت دارد.
شهرهای خواهرخوانده

    Flag of Iran.svg ایران-تبریز
    Flag of Iran.svg ایران-اصفهان
    Flag of Kazakhstan.svg قزاقستان-آلماتی
    Flag of Jordan.svg اردن-امان
    Flag of Azerbaijan.svg آذربایجان-باکو
    Flag of Spain.svg اسپانیا-بارسلونا
    Flag of Germany.svg آلمان-برلین
    Flag of Hungary.svg مجارستان-بوداپست
    Flag of Argentina.svg آرژانتین-بوینس آیرس
    Flag of South Korea.svg کره جنوبی-بوسان
    Flag of Egypt.svg مصر-قاهره
    Flag of Venezuela.svg ونزوئلا-کاراکاس
    Flag of Bangladesh.svg بنگلادش-چیتاگونگ
    Flag of Germany.svg آلمان-کلن
    Flag of Romania.svg رومانی-کنستانتا

   

    Flag of the United Arab Emirates.svg امارات متحده عربی-دبی
    Flag of Albania.svg آلبانی-دورس
    Flag of Italy.svg ایتالیا-فلورانس
    Flag of Sweden.svg سوئد-استکهلم
    Flag of France.svg فرانسه-استراسبورگ
    Flag of Georgia.svg گرجستان-تفلیس
    Flag of Italy.svg ایتالیا-ونیز
    Flag of Poland.svg لهستان-ورشو
    Flag of the People's Republic of China.svg-جمهوری خلق چین-جی آن
    Flag of Cuba.svg کوبا-هاوانا
    Flag of the United States.svg ایالات متحده-هوستون
    Flag of Indonesia.svg اندونزی-جاکارتا
    Flag of Saudi Arabia.svg عربستان سعودی-جده
    Flag of Malaysia.svg مالزی-جوهر بهرو
    Flag of Afghanistan.svg افغانستان-کابل
    Flag of Russia.svg روسیه-کازان

   

    Flag of Sudan.svg سودان-خارطوم
    Flag of Pakistan.svg پاکستان-لاهور
    Flag of Turkmenistan.svg ترکمنستان-مرو
    Flag of Ukraine.svg اوکراین-اودسا
    Flag of Kyrgyzstan.svg قرقیزستان-اوش
    Flag of Bulgaria.svg بلغارستان-پلاودیف
    Flag of the Czech Republic.svg جمهوری چک-پراگ
    Flag of Morocco.svg مراکش-رباط
    Flag of Brazil.svg برزیل-ریو دوژانیرو
    Flag of Bosnia and Herzegovina.svg بوسنی و هرزگوین-سارایوو
    Flag of Uzbekistan.svg ازبکستان-سمرقند
    Flag of the People's Republic of China.svg چین-شانگهای
    Flag of Japan.svg ژاپن-شیمونوساکی
    Flag of Macedonia.svg مقدونیه-اسکوپیه
    Flag of Russia.svg روسیه-سن پترزبورگ

مسجدهای تاریخی استانبول

    ایاصوفیه که پیش از جمهوریت مسجد ایاصوفیه بوده‌است.
    مسجد سلطان احمد یا مسجد آبی.
    مسجد فاتح
    مسجد سلیمانیه
    مسجد بایزید

استانبولی‌های سرشناس

    اورهان پاموک
    بولنت اجویت
    تانسو چیلر
    رجب طیب اردوغان
    عزیز نسین
    ابراهیم متفرقه

تعدادی از جاذبه‌های گردشگری استانبول

    موزه ایاصوفیا
    مسجد سلطان احمد
    برج دختر
    مینیا تورک
    تنگه بسفر
    روملی حصار
    یدی کوله (هفت برج)
    برج گالاتا
    کاخ توپکاپی
    کاخ بیلر بی
    کاخ چراغان
    کاخ دلمه‌باغچه
    تپه‌های چاملیجا (بام استانبول)
    جزیره بیوک آدا (یا پرنسس)
    موزه هنرهای اسلامی ترکیه
    موزه باستان‌شناسی
    موزه فرش ترکیه
    بازار بزرگ استانبول (کاپالی چارشی)
    میسیر چارشیسی (بازار ادویه)
    موزه موزاییک واقع در بازار پشت ایاسوفیه
    موزه قالی واقع در مسجد سلطان احمد

امپراتوری روم شرقی

بنیانگذار امپراتوری بیزانس (امپراتوری هزار ساله روم شرقی) کنستانتین یکم است.

روم اشاره به سرزمین‌هایی در اروپا و آسیای صغیر دارد که مدتی در دست امپراتوری روم و امپراتوری روم شرقی بود.

در روزگار کنستانتین، رومیان پس از چندین شکست سخت در جنگ با ایران؛ برای اداره و تدبیر جنگ‌های ایران و روم و نیز مشکلات و علاقه‌مندی‌هایی که در شام داشتند، پایتخت امپراتوری را از رم به دهکدهٔ بیزانتیوم در کنارِ تنگهٔ بسفر منتقل کردند. این شهر بعدها به نام کنستانتین، کنستانتینوپول(قسطنطنیه) نامیده شد. پس از چندی تئودئوس اول امپراتور روم دو نیمه شدن امپراتوری به دو قسمت شرقی و غربی را در سالِ ۳۹۵ پس از میلاد صورت داد.

نیمه شرقی به آرکادیوس پسر بزرگتر او و نیمه غربی به هونوریوس پسر کوچکتر رسید.

دو نیمه شدن امپراتوریِ روم موجب دو نیمه شدن فرهنگ اروپایی و مسیحیت اروپایی شد. چنان که دولت روم شرقی نماینده فرهنگ یونانی و کلیسای اورتودوکس شد و خط یونانی و سیریلیک خط رسمی دولت گردید.

محتویات

    ۱ تقسیم امپراتوری
    ۲ شرق و غرب
    ۳ دشمنان امپراتوری
    ۴ مهاجران ژرمن
    ۵ جامعهٔ بیزانسی
    ۶ امپراتور، مشاوران امپراتور و دیوانسالاران
    ۷ زیور آلات و زندگی تجملاتی امپراتور
    ۸ ارتش بیزانس
    ۹ اشرافیـت
    ۱۰ نیروی دریایی بیزانس
    ۱۱ قسطنطنیه
    ۱۲ سقـوط
    ۱۳ منابع
    ۱۴ جستارهای وابسته

تقسیم امپراتوری

در سال ۳۶۴ میلادی امپراتور والنتینیان یکم، امپراتور روم را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرد. اینک به جای یک امپراتور واحد، دو امپراتور مشترکاً فرمان می‌راندند. والنتینیان یکم در غرب و برادرش والنس در شرق. قسطنطنیه پایتخت نیمه شرقی و میلان پایتخت نیمه غربی بود. بعداً بندر راونا در ساحل دریای آدریاتیک پایتخت نیمه غربی شد. این تقسیم بندی راه حلی عملی برای مشکلات اداره قلمرو بسیار گسترده امپراتوری روم بود. در این زمان امپراتوری قلمرو را در بر می‌گرفت که از اقیانوس اطلس در غرب تا دریای سرخ در شرق امتداد داشت.
شرق و غرب
نقشه تغییر مرزهای امپراتوری روم شرقی

والنتینیان یکم بین بخش‌های یونانی زبان و لاتین زبان امپراتوری خط فاصلی رسم کرد. بخش شرقی شبه جزیره بالکان، آسیای صغیر، خاور نزدیک و مصر را سرپرستی می‌کرد. در حالی که بخش غربی بر ایتالیا، اسپانیا، گل، تقریباً برابر با فرانسه امروزی، بریتانیا و نیمه غربی و آفریقای شمالی کنترل داشت.

دین رسمی هر دو بخش امپراتوری مسیحیت بود و اکثر مسیحیان عضو کلیسای کاتولیک بودند. امپراتوران ریاست کلیسا را بر عهده داشتند. هر چند در هر دو بخش شرقی و غربی، امپراتوران در نهایت پاپ، اسقف رم، را رهبر کلیسا می‌دانستند. این شکاف برای نیمه غربی امپراتوری روم خوب نبود، چون در مقایسه با همتای شرقی اش از جمعیت و ثروت کم تری برخوردار بود. همچنین قلمرو بخش غربی بر خلاف بخش شرقی در منطقه‌ای به هم چسبیده نبود و از این رو فرمانروایی بر آن آسان نبود.

چنان که تاریخدان دیوید نیکولاس می‌نویسد:

تراکم جمعیت و... ثروت در شرق بسیار بیشتر از غرب بود که باعث می‌شد تامین حکومت امپراتوری با دشواری کم تری همراه باشد و فرمانروایی بر امپراتوری روم شرقی، که مرکز ثقلش آسیای صغیر و پایتختش در وسط واقع شده بود، آسان تر بود.
دشمنان امپراتوری

تهدیدات خارجی مشکلات امپراتوری را سخت تر می‌کرد. در خاور نزدیک، تهاجم امپراتوری ایران (امپراتوری اشکانی و پس از اشکانیان امپراتوری ساسانی) باعث یک رشته جنگ‌ها با رومیان شد که خونریزی زیادی را به بار آورد اما در توازن قدرت بین دو امپراتوری در مجموع تغییر چندانی ایجاد نکرد. دومین تهدید از جانب ژرمن‌ها متوجه امپراتوری بود. ژرمن‌ها در شمال دانوب زندگی می‌کردند که مرز شمالی امپراتوری در شرق بود. آن‌ها پیوسته نواحی مرزی را مورد حمله قرار می‌دادند. هر از گاهی، سپاهیان رومی از دانوب عبور می‌کردند و با نیروهای ژرمن درگیر نبردهای منظم می‌شدند. تا اواخر قرن چهارم، امپراتوری روم این درگیری‌ها، همچنین قبایل گسترده ژرمن را به ناحیه شمال دانوب محدود نگه می‌داشت. در اواخر قرن هفتم میلادی اعراب مسلمان به فرماندهی عمر بن خطاب برای گرفتن انتقام شکست غزوه موته به مرزهای امپراتوری حمله و مصر و شام را اشغال کردند و پس از آن اعراب مسلمان به دشمنی خطرناک برای امپراتوری بیزانس محسوب می‌شد و رشته جنگ‌هایی میان اعراب و بیزانسی‌ها صورت گرفت.

آنچنان که اعراب توانستند طی جنگ‌هایی بر ایران مسلط شوند نتوانستند به شکلی کامل بر روم شرقی حکمفرما گردند.[۱]
مهاجران ژرمن

اما حکومت امپراتوری با ورود افراد یا گروه‌های کوچک خانوادگی از قلمرو ژرمن‌ها به داخل امپراتوری مخالفتی نداشت. این تازه واردان که شمارشان اندک بود، تهدیدی متوجه امنیت امپراتوری نمی‌کردند.
جامعهٔ بیزانسی

امپراتوری بیزانس، جامعه‌ای پیچیده و خوب سازمان یافته بود که یک دستگاه دیوانی چند لایه بر آن حکومت می‌کرد. هم ساختار اجتماعی و هم حکومت، مطابق الگوی رومی بنا شده بود. چنان که تاریخ‌دان استیفن رانسینمان می‌نویسد کمتردولت‌هایی بوده‌اند که به شیوه‌ای چنین سازمان یافته باشند... این سازمان دهی کار اگاهانه و سنجیده یک نفریامحصول یک زمان خاص نبود... بلکه میراث گذشته روم بود. هرچنددرطی قرن‌ها پیوسته جرح و تعدیل و تکمیل شده بودتا پاسخگوی مقتضیات متغیر باشد
امپراتور، مشاوران امپراتور و دیوانسالاران

همچنان که در امپراتوری روم امپراتور در رأس حکومت و جامعه قرار داشت، فرمانروای بیزانس که باسیلئوس (واژه یونانی به معنای پادشاه) نیز خوانده می‌شد، قدرتمندترین فرد در امپراتوری بود. فرامین او خودبخود تبدیل به قانون می‌شد و هیچ‌کس در امپراتوری نمی‌توانست این قوانین را تغییر دهد. کسانی که مستقیماً با امپراتور سر وکار داشتند باید مطابق قوانین بسیار سفت و سختی رفتار می‌کردند. تشریفات بارگاه امپراتوری چنان پیچیده بود که چندین کتاب درباره آن نوشته شد.
زیور آلات و زندگی تجملاتی امپراتور

امپراتور یک سربند یا یک تاج طلایی مزین به جواهرات بر سر داشت. این زیورآلات و ردای ارغوانی اش تنها به او تعلق داشت و پیراهن بزرگ ابریشمی اش با نقوش اژدهای طلایی گلدوزی شده بود. تختش از طلای حجیم بود و دو استری که ارابه او را می‌کشیدند، کاملاً سفید بوده و سرتاپایشان از طلا می‌درخشید. ارابه امپراتور هم از طلای ناب بود. در برابر تخت امپراتور درختی قرار داشت، ساخته شده از بُـرنز با پوشش طلا، که شاخه‌هایش پر از پرندگانی بود که آنها هم از برنز مطلا ساخته شده بودند. خود تخت هم بسیار بزرگ بود و شیرهایی از آن نگهبانی می‌کردند که از برنز یا چوب با پوشش طلا ساخته شده بودند.
ارتش بیزانس

ارتش، پشتیبان اقدامات امپراتور و حکومت بیزانس بود. سپاه (نیروی زمینی) مهم‌ترین بخش ارتش بیزانس و دلیل کسب موفقیت آن در نبرد، آموزش و تجهیز دقیق افراد آن بود. پیاده‌نظام به شمشیر پولادین خوش ساخت، نیزه و تیر و کمان و سواره نظام به زوبین و کمان قوی مسلح بود. بزرگ‌ترین سپاه، سپاه ۱۲۰ هزار نفری امپراتور نام داشت. در رده بعد از امپراتور، شش سردار کـُـل قرار داشتند که هر کدام مسئول یک منطقهٔ نظامی امپراتوری بودند. کنستانتینوپول (استانبول) تا سال ۱۴۵۳ پایتخت امپراتوری روم شرقی محسوب می‌شد. حاکمان امپراتوری روم شرقی همیشه بر این مطلب تاکید داشتند که دولت بیزانس (دولت روم شرقی) دولتی است شرقی ولی این دیدگاه فقط برای مردم ساکن اروپا درست و برای ساکنان امپراتوری ساسانی یا هندیان، بیزانس یک دولت غربی محسوب می‌شد. امپراتوری روم شرقی بر کشورهای لبنان و سوریه و فلسطین و مصر نیز تسلط داشت.
اشرافیـت

در امپراتوری بیزانس ثروت در دست عده اندکی انباشته بود که غالباً دارای مقام‌های حکومتی بودند.
نیروی دریایی بیزانس

نیروی دریایی بیزانس به مراتب کوچکتر از نیروی زمینی بود و تنها یک دریاسالار داشت که به امپراتور گزارش می‌داد. نیروی دریایی به ناوگان‌های جنگی تقسیم می‌شد و هر کشتی یکصد تا سیصد سرباز را دربر می‌گرفت. نیروی دریایی بیزانس یکی از نخستین سلاح‌های سری در نبرد، آتش افکن یونانی، را در اختیار داشت. در آتش افکن، نفت به درون سرشیرهای برنزی که در کشتی‌های جنگی نصب می‌شده پمپاژ و سپس از روی آب به طرف کشتی‌های دشمن پرتاب می‌شده و آنها را به آتش می‌کشیده‌است.
قسطنطنیه

قسطنطنیه در جای شهر باستانی بیزانتیوم ساخته شد و شبه جزیره سه گوشی را زیر پوشش داشت که از سه طرف با آب محصور بود و تنها طرف غرب، گردن شبه جزیره خشکی بود و در آن سو قسطنطنیه دیواری داشت که از آن در برابر حملات دشمنان محافظت می‌کرد. تاریخدان ویل دورانت اظهار می‌دارد که در ظرف یک قرن از زمان بنای قسطنطنیه: این شهر دارای تقریباً یک میلیون جمعیت بود. یک سند رسمی از پنج کاخ سلطنتی، شش کاخ برای بانوان درباری، سه کاخ برای مقامات عالی، ۴۳۳۸ عمارت اعیانی، ۳۲۲ خیابان نام برد، که باید به آن‌ها یک هزار مغازه، صد محل تفریحی، کلیساهای مجلل و بسیار خوش تزئین، و میدان‌های باشکوه را افزود.
سقـوط

در سال ۱۴۵۳ میلادی، ترک‌های عثمانی که تازه قدرت یافته بودند و تصمیم به ساختن امپراتوری عثمانی داشتند به طرف قسطنطنیه به حرکت در آمدند. سلطان عثمانی، محمد دوم، قصد داشت به این تنها سنگر مقاومت در برابر فرمانروایی ترک‌ها، خاتمه دهد. امپراتور بیزانس در آن زمان،کنستانتین یازدهم بود که در سال ۱۴۴۹ بر تخت نشسته بود. ترک‌ها به مدت بیش از یک ماه، شهر را با پیاده‌نظام، توپ‌ها و کشتی‌های خود محاصره کردند. سرانجام، در ۲۹ مه سال ۱۴۵۳، سلطان محمد فاتح حمله‌ای همه‌جانبه را آغاز کرد و ترک‌ها از سه طرف به شهر حمله کردند. نبرد ساعت‌ها به شدت ادامه یافت اما سرانجام، ترک‌ها به وسیلهٔ نردبان‌های بسیار از دیوارهای شهر بالا رفتند و با تعداد بسیاری سرباز اوضاع را به نفع خود تغییر دادند. هزاران نفر، از جمله کنستانتین یازدهم، در این نبرد کشته شدند. شهر کنستانتینوپول پس از تصرف توسط نیروهای عثمانی،استانبول (قرائت سنتی ترکی: اسلام بول)-که به فارسی معنی آن مرکز اسلام است-، خوانده شد.

تلمود

تلمود (به عبری: תלמוד) به معنی آموختن، «تلمّذ»، که از آن به عنوان تورات شفاهی نیز یاد می‌شود، یکی از کتاب‌های مذهبی یهود می‌باشد که به عنوان تفسیری بر میشنا، مجموعه‌ای حاوی شریعت شفاهی یهود و فتاوای فقیهان این قوم، از آثار مهم و ارزشمند در ادبیات دینی یهود می‌باشد. این کتاب دارای دو بخش میشنا משנה و گمارا גמרא می‌باشد.
تلمود از ۶ بخش تشکیل شده‌است و هر بخش را سِدِر می‌نامند و در مجموع ۶۳ رساله را دربر دارد.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ ساختار
        ۲.۱ میشنا
        ۲.۲ گمارا
    ۳ نسخه‌های مختلف
        ۳.۱ تلمود اورشلیمی
        ۳.۲ تلمود بابلی
    ۴ چاپ
        ۴.۱ نسخه ۱۵۲۳
        ۴.۲ نسخه ۱۶۴۵
        ۴.۳ نسخه ویلنا، ۱۸۳۵
        ۴.۴ گلدشمیت و نسخه آلمانی
    ۵ نقش در یهودیت
        ۵.۱ سدوسیان
        ۵.۲ قرائیم
        ۵.۳ یهودیت رفرم
        ۵.۴ زمان حاضر
    ۶ انتقادات تلمود
        ۶.۱ در قرون وسطی
        ۶.۲ در قرن نوزدهم
        ۶.۳ در زمان امروزی
    ۷ ترجمه‌ها
    ۸ در دنیای اسلام
        ۸.۱ در اوائل اسلام
        ۸.۲ در زمان امروز
    ۹ منابع
    ۱۰ پیوند به بیرون

تاریخچه

در ابتدا فقه یهود به صورت شفاهی بود. خاخامها در مورد تفسیر آیات در عهد عتیق با هم مباحثه می‌کردند. بعد از دومین نابودی معبد اورشلیم در سال ۷۰ بعد از میلاد مسیح به دست تیتوس امپراطور روم وضعیت متفاوت گردید. در این زمان خاخامها باید با واقعیت جدیدی که یهودیت بدون معبد سلیمان بود روبرو می‌شدند. در این زمان فقهای یهود به نوشتن روی آوردند. اولین تفسیر جامع عهد عتیق که بر اساس موضوع، به جای ترتیب آیات، گردآوری شده بود در حدود سال ۲۰۰ بعد از میلاد، به دست خاخام جوداه هاناسی به صورت میشنا گردآوری شد.

این تفسیر شفاهی یکدست نبود و دارای مکاتب مختلفی بود. دو مکتب اصلی آن، مکتب شماعی و مکتب هیلل می‌باشند. به صورت کلی تمام نظرات فقهای مختلف، حتی آنهایی که از اهمیت زیادی برخوردار نیستند در تلمود گردآوری شده‌است.
ساختار

۶ بخش اصلی تلمود (سدر) به ۶۰ یا ۶۳ بخش تقسیم شده‌است. هر یک از این بخشها نیز به بخشهای کوچکتری تقسیم شده که نهایتاً ۵۱۷ بخش می‌گردد. نامگذاری این بخشها معمولاً به صورت ترکیبی از حروف عبری و اعداد است.
میشنا

میشنا یک مجموعه از بحثها و نظرات گوناگون است. جملات میشنا معمولاً نظرات خاخامهای مختلف در مورد مباحث مختلف است. خاخامهایی که میشنا را گردآوری کردند به نام تاناییم شناخته می‌شوند. میشنا بر اساس موضوع و نه ترتیب آیات گردآوری شده‌است. ساختار میشنا به صورت زیربنای ساختار تلمود قرار گرفت. ولیکن ترتیب میشنا و تلمود لزوماً یکسان نبوده و بعضی فصلها دارای معادل در تلمود نیستند. شش بخش میشنا عبارتند از: زرائیم (دانه‌ها)، موئد (جشنها)، نشیم (زنان)، نزاکین (ضررها)، کداشیم (مقدسات) و تهورت (پاکیزگیها).
گمارا

در طول سه قرن بعد از تالیف میشنا، خاخامهای فلسطین و بابل در مورد آن به بحث و گفتگو پرداختند. نتیجه این بحثها در گمارا ثبت شده‌است. گمارا در عبری به معنی تکمیل شدن و یا یادگیری است. گمارا به طور کلی به تفسیر بهتر نظرات تاناییم می‌پردازد. خاخامهای گمارا، آمورائیم نام دارند.
نسخه‌های مختلف

در جریان تالیف گمارا، دو مرکز اصلی برای فقه یهود وجود داشت: سرزمین اسرائیل و بابل. بر اساس این دو مرکز، دو تلمود مختلف شکل گرفت. نسخه قدیمیتر تلمود اورشلیمی نام دارد که در قرن چهارم تالیف شده‌است. نسخه دیگر، تلمود بابلی نام دارد که در حدود سال ۵۰۰ بعد از میلاد تالیف شده‌است، با اینکه بعد از آن نیز تحت ویرایش قرار گرفته‌است. معمولاً در زمان حاضر، وقتی لغت تلمود مورد استفاده قرار می‌گیرد منظور تلمود بابلی است.
تلمود اورشلیمی

تلمود اورشلیمی که به تلمود فلسطینی نیز معروف است، فقه یهودی است که قبل از تالیف این کتاب قرنها در سرزمین اسرائیل به صورت شفاهی منتقل میگردیده‌است. این تلمود بیشتر به زبان آرامی غربی نوشته شده‌است که متقاوت از تلمود بابلی است.
تلمود بابلی

تلمود بابلی مجموعه گردآوری شده بین قرن ۳ تا ۵ است. مراکز مهم فقه یهودی در این زمان در عراق کنونی قرار داشتند.

تلمود بابلی به صورت مجموعه‌ای از میشنا به زبان عبری قدیم و گمارا که به زبان آرامی نوشته شده‌است می‌باشد. دلیل این تفاوت زبانی، فاصله زمانی بزرگ بین تالیف این دو قسمت است. در زمان تاناییم، زبان مورد استفاده یهودیان عبری بود، در حالی که در زمان آموریم، زبان مورد استفاده آرامی بود. عبری برای کتابهای مذهبی به صورت کمی مورد استفاده قرار می‌گرفت.
چاپ
نسخه ۱۵۲۳

اولین نسخه تلمود در سال ۱۵۲۳ در ونیز توسط دانیل بومبرگ چاپ شد. این نسخه علاوه بر میشنا و گمارا، دارای تفسیرهای راشی و تسوفت نیز بود. نسخه بومبرگ، نسخه کامل بدون سانسور است.
نسخه ۱۶۴۵

امانوئل بنونیسته در سال ۱۶۴۵ تلمود را در آمستردام چاپ کرد. ولیکن این نسخه دارای غلطهای زیادی به خاطر سانسور می‌باشد.
نسخه ویلنا، ۱۸۳۵

نسخه‌ای از تلمود که توسط برادران زاپیرا در سال ۱۷۹۵ چاپ شد توسط بسیاری از فقهای حسیدی مورد تشویق قرار گرفت. در سال ۱۸۳۵، نسخه دیگری توسط مناخیم روم در ویلنا مورد چاپ قرار گرفت. این نسخه، معمولاً در چاپهای جدیدتر به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
گلدشمیت و نسخه آلمانی

لازاروس گلدشمیت در سال ۱۸۹۷ نسخه بدون سانسوری از تلمود بابلی را به زبان آلمانی چاپ کرد. نسخه‌های مختلف تلمود بعضاً دارای تفاوتهایی با یکدیگر به دلیل اشتباهات و یا سانسور بعضی بخشها می‌باشند.
نقش در یهودیت

تلمود نسخه نوشته شده فقه شفاهی می‌باشد. تلمود به عنوان پایه بسیاری قوانین و سنتهای یهودی مورد استفاده قرار گرفته‌است. یهودیان ارتدوکس و محافظه کار تلمود را به عنوان قانون قبول دارند. در حالی که یهودیان رفرم آنرا به عنوان قانون قبول ندارند.
سدوسیان

یهودیان سدوسی گروهی بودند که در زمان معبد دوم می‌زیستند و مهمترین اختلاف آنها با فریسیان این بود که آنان این قوانین شفاهی را قبول نداشتند.
قرائیم

گروه دیگری از یهودیان که قوانین شفاهی را قبول نداشتند قرائیم بودند. مهمترین اختلاف آنها با بقیه یهودیان در رد تورات شفاهی (تلمود) بود. این دیدگاه مخالف دیدگاه خاخامها بود که می‌گفتند فقه شفاهی به همراه تورات در کوه سینا به موسی منتقل شده‌است. بعضی گروههای دیگر از قرائیم موضع معتدلتری داشته و قسمتهای از تلمود را قبول کرده بودند. در گذر زمان قرائیم از بین رفته و از حدود ۱۰ درصد جمعیت یهودیان به چیزی حدود ۰٫۲ درصد در زمان حاضر تحلیل رفتند.
یهودیت رفرم

در یهودیت رفرم که در قرن ۱۹ شروع به شایع شدن کرد، تلمود دوباره زیر سئوال رفت. تلمود در نظر یهودیان رفرم، یک کتاب قدیمی است که فقط در زمان خود دارای ارزش بوده‌است. بعضی از یهودیان رفرم نظر مشابهی در مورد تورات نیز دارند و بعضی دیگر دیدگاههای نوکارائیسم داشته و تنها عهد عتیق را قبول دارند.
زمان حاضر

یهودیان ارتدوکس در حال حاضر نیز اهمیت زیادی برای تلمود در مدارس یشیوا قائل هستند. در بین یهودیان ارتدوکس یادگیری تلمود دارای اهمیت بسیار زیادی بوده و جلسات روزانه و هفتگی یادگیری آن در بین یهودیان هاردی رایج است. یهودیان محافظه کار نیز به تلمود اهمیت زیادی می‌دهند. ولیکن آنان تلمود را به عنوان منبع برای شریعت یهود (حالاخا) قبول ندارند. در بین آنان برای فهم هر قسمت باید آن را در شرایط زمانه مورد تحلیل و بررسی قرار داد. یهودیان رفرم اهمیت کمتری نسبت به مطالعه تلمود قائل هستند، ولیکن آن را مورد تدریس قرار می‌دهند. آنان تلمود را به عنوان منبع قوانین قبول نداشته و آن را به صورت درسهای اخلاقی و روحی قبول دارند. در بین یهودیان رفرم نگهداری و مطالعه تلمود اهمیت کمتری نسبت به تورات و عهد عتیق دارد.
انتقادات تلمود

تلمود در بین مسیحیان و مسلمانان دارای منتقدین فراوانی است. معمولاً منتقدین تلمود دلایل زیر را دلیل انتقاد خود میدانند:

۱- مطالب ضد مسیحی و یا ضد غیر یهودی،

۲- مطالب عجیب و غیر اخلاقی از نظر جنسی،

۳- تحریف در متن کتاب خدا،

موافقین تلمود عقیده دارند که این انتقادات از دیدگاههای یهود ستیزانه ناشی شده و بخشهای مورد ارجاع خارج از متن مورد بررسی قرار گرفته‌اند.
در قرون وسطی

معمولاً تاریخ تلمود با تاریخ جنبشهای ضد یهودی عجین شده‌است. در زمانی که اولین نسخه‌های تلمود چاپ شد، امپراطور جاستینین دستور داد از دوگانه سازی عهد عتیق جلوگیری شود. این دستور توسط مسیحیان همراه با تفکرات ضد یهودی با شدت اجرا شده و سر آغاز انتقادات علیه تلمود شد. در همین زمان در فرانسه، مطالعه تلمود با شدت زیادی دنبال می‌شد.

اولین انتقادات نسبت به تلمود توسط نیکولاس دودین که یک یهودی زاده بود که به دین مسیحی گرویده بود ایجاد شد. این انتقادات باعث درگیریهای علنی بین مسیحیان و یهودیان شده و مسیحیان نسخه‌های تلمود را در پاریس در سال ۱۲۴۲ در آتش سوزاندند.

همچنین در سال ۱۲۶۳ بحث مشابهی بین خاخام نهمانیدس و یهودی زاده دیگری به نام پابلو کریستیانی که به مسیحیت گرویده بود در اسپانیا منجر به سانسور بخشهایی از تلمود شد.

در سال ۱۴۱۳، جرونیمو سانتافه تلمود را مقصر شناخت و اعلام کرد که لغاتی که در مورد کافرین در تلمود مورد استفاده‌است خطاب به مسیحیان است. ولیکن خاخامهای یهودی اعلام کردند که در نظر آنان مسیحیان گمراه هستند ولیکن با کافرین متفاوت می‌باشند.

در سال ۱۴۱۵، پاپ بندیکت سیزدهم در فرمانی خواندن تلمود را برای یهودیان ممنوع اعلام کرد و دستور داد تمام نسخه‌های موجود از آن نابود شوند.

بعد از چاپ اولین نسخه تلمود توسط دانیل بومبرگ، واتیکان که ابتدا اجازه چاپ آن را داده بود، آن را ممنوع اعلام کرد و دستور به نابودی نسخه‌های آن داد. در سال ۱۵۵۳ تسخه‌های زیادی از تلمود گردآوری شده و در رُم در آتش سوزانده شد.

در نسخه باسل تلمود که در سال ۱۵۷۸ چاپ شد، تمامی قسمت عبودا زارا و کل مطالبی که علیه مسیحیت بود سانسور شد. پاپ گرگوری سیزدهم و کلمنت هشتم نیز به مخالفت شدید با تلمود برخواستند. با گسترش مطالعه تلمود در لهستان، مخالفتهای بسیاری نیز در لهستان علیه تلمود شکل گرفت. به طور مثال در سال ۱۷۵۷، در دادگاه فرانکیها تمام نسخه‌های تلمود را نیز سوزاند.
در قرن نوزدهم

نسخه ویلنای تلمود توسط دولت روسیه به شدت سانسور شد. بیشتر نسخه‌های امروزی تلمود بر پایه نسخه ویلنا بوده و از این رو دارای سانسور بخشهای بحث برانگیز آن هستند. با اینکه بخشهای سانسور شده مدت زیادی در دسترسی نبودند، نسخه‌های اندکی از آنها وجود دارند. بعضی نسخه‌های امروزی دارای تمام و یا قسمتی از این بخشهای سانسور شده هستند.

در سال ۱۸۳۰ یک ژنرال فرانسوی اعلام کرد که نمی‌تواند یهودیان را به خاطر رد کردن عیسی مسیح و علاقه به مطالعه تلمود ببخشد. در همین زمان اولین ترجمه تلمود به زبان فرانسه چاپ شد که خشم بسیاری از مسیحیان را برانگیخت. در این زمان مخالفان یهودیان اصرار زیادی به ترجمه تلمود داشتند. از این زمان اصطلاح یهودیان تلمودی در بین مخالفان یهودیان رایج شد.

در این زمان کتابهای ضد تلمودی نظیر تلمود بدون نقاب توسط جاستینیاس پرانایتیس در سال ۱۸۹۲ و توطئه علیه مسیحیت نوشته الیزابت دیلینگ در سال ۱۹۶۴ چاپ شد.
در زمان امروزی

انتقادات از تلمود در دنیای اینترنت فراوان است. جستجوی تلمود در اینترنت به صفحات بیشماری درباره بخشهای بحث برانگیز تلمود منجر می‌شود. بیشتر این انتقادات حول بحثهایی در مورد مخالفت تلمود با مسیحیان، اتهام جادوگر بودن به عیسی مسیح (... ،b Sanh 43a-b) و مجازات سوزانده شدن در مدفوع داغ در جهنم برای او (... ،b Git 56b, 57a)، اتهام هرزگی به مریم مادر عیسی (... ،b Sanhedrin 67a) و قسمتهای ضد جنتایلی (ضد غیر یهودی) (... b Sanhedrin 57a) در تلمود است.[۱]

محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس‌جمهوری ایران، کتاب «تلمود» را متهم کرده که «بانی گسترش مواد مخدر در سطح جهان» است[۲]؛ اظهاراتی که با انتقاد سازمان ملل و دیگر نهادها روبه‌رو شده‌است.[۳]

اتحادیه ضد افترا (Anti-Defamation League) اعتقاد دارد که بیشتر منتقدان تلمود آن را در خارج از متن مورد بررسی قرار می‌دهند.
ترجمه‌ها

پنج ترجمه امروزی از تلمود به زبان انگلیسی وجود دارد:

    تلمود نسخه اشتاینسالتز، این نسخه ترجمه انگلیسی ترجمه خاخام اشتانسالتز است و کامل نیست.
    نسخه شوتنشتاین، در این نسخه ترجمه انگلیسی و عبری/آرامی روبروی هم قرار گرفته‌است. هر صفحه عبری و یا آرامی به چندین صفحه ترجمه انگلیسی نیاز دارد.
    نسخه سونسینو، توسط ایسیدور اپشتاین، این نسخه نیز دارای ترجمه انگلیسی و متن عبری و یا آرامی است. این نسخه بر روی دیسک نیز وجود دارد.
    تلمود بابلی: ترجمه آمریکایی، جاکوب نویسنر.
    تلمود بابلی توسط مایکل رادکینسون، این نسخه ناقص است و دارای تمامی بخشها نیست. ترجمه سونسینو کاملتر است. ولیکن این نسخه معمولاً در اینترنت مورد استفاده قرار می‌گیرد زیرا به دلیل قوانین حقوق پدیدآورنده این نسخه تنها نسخه مجانی قابل دسترس در اینترنت است.[۴]

در دنیای اسلام
در اوائل اسلام

با استقرار خلافت عباسی در بغداد، در قرن دوم هجری نقش بزرگان علمای دینی یهود به حدی برجسته شد که ایشان موفق شدند مرجعیت تلمود بابلی را بر تلمود اورشلیمی، در اروپا نیز رسمیت بخشند. میدراشها و آکادمیهای بابل بقدری رونق یافت که بسیاری از دانش آموختگان از آکادمیهای اسپانیا، پرووانس، ایتالیا، شمال افریقا و امپراتوری روم شرقی به این میدراشها مهاجرت کردند.

بنا بر گزارشهای موجود در منابع اسلامی، مسلمانان از وجود کتاب مقدّسی جز تورات نزد یهودیان آگاهی اجمالی داشته و آن را با نام المَثْناة، به معنای تکرار و نسخة دوم، می شناخته‌اند.

ابوعُبَیْد قاسم بن سلاّ م هروی (متوفی ۲۲۴) در غریب الحدیث (ج ۴، ص ۲۸۲) گزارش داده که از اهل علمی که کتابهای قدیمی (الکتب الاُوَل) را می شناخته و قرائت می کرده در بارة المثناة پرسیده و او پاسخ داده‌است که احبار و رهبانان بنی اسرائیل پس از موسی آن گونه که می‌خواستند کتابی را در میان خود پدید آوردند که جز کتاب خداوند بود، پس آن را المثناة (احتمالاً مراد میشناه بوده) نامیدند و در آن هر آنچه را می‌خواستند بر خلاف کتاب خدا حلال یا حرام کردند. بر اساس این اطلاع، ابوعبید به تحلیل سخنی از عبداللّه بن عَمْرو می‌پردازد مبنی بر اینکه نقل سخنان اهل کتاب و اتکا بدان روا نیست (کَرِهَ الأخذَ عَنْ اَهْلِ الکتاب). زَمَخْشَری (متوفی ۵۳۸) در الفائق فی غریب الحدیث (ج ۱، ص ۱۷۸) ضمن نقل روایتی از ابن عمرو در بارة «اَشراط الساعة *» می‌نویسد که وی خواندن المثناة را از نشانه‌های وقوع قیامت دانسته‌است.

صرف نظر از صحت و سقم این روایت و بویژه به کارگیری واژه «مثناة» در آن زمان، می توان دریافت که احتمالاً آگاهی اجمالی از وجود کتابی حاوی سنّت و احکام و شرایع یهود، جدا از کتاب مقدّس یهود، از همان ابتدای آشنایی مسلمانان با یهودیان وجود داشته‌است. در عین حال، ظاهراً تعدادی اندک از مسلمانان، آن هم به صورت بسیار محدود، از تفکیک میان «تورات مکتوب» و «تورات شفاهی»، با توجه به اینکه هر دو تورات خوانده می‌شدند، اطلاع داشته‌اند. در دوره‌های متأخر نیز این آگاهی اندک است.[۵]
در زمان امروز

آیزنمنگر، محقق زبانهای شرقی، در آلمان دو جلد کتاب در وهن تلمود نوشت که پایه و مبنای یکی از مهمترین آثار علیه یهودیان در قرن نوزدهم شد. در این کتاب ضدیت با تلمود بسیار شدید بود. شهرت فراگیر مؤلف و کتابش سبب شد تا هم زمان سه ترجمه فرانسه از سه مترجم مختلف از این کتاب در ۱۸۸۹ به چاپ برسد. این کتاب در جهت یهودستیزی نازیها نقشی مهم داشت. چند سال بعد در ۱۸۹۹ این کتاب در قاهره به عربی ترجمه و چاپ شد (الکنزالمرصود فی قواعدالتلمود، ترجمة یوسف نصراللّه). این ترجمة عربی مبنای آشنایی جهان معاصر اسلام، بویژه کشورهای عربی، با تلمود شد. گزیده‌ای فارسی از تلمود تألیف آبراهام کوهن، ترجمه از انگلیسی، موجود است (تهران ۱۳۵۰ ش ؛ تجدید چاپ تهران ۱۳۸۲ ش). این کتاب که با نام گنجینه‌ای از تلمود، به چاپ رسیده‌است.