اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

حیدری

افراد
نویسندگان و پژوهشگران

    فرهاد حیدری گوران، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی
    احمدعلی حیدری، دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی

اهالی موسیقی

    محمد حیدری، نوازنده موسیقی ایرانی

ورزشکاران

    خسرو حیدری، فوتبالیست ایرانی
    سپهر حیدری، فوتبالیست ایرانی
    علیرضا حیدری، کشتی گیر ایرانی

دیگر افراد

    محمدرضا حیدری، کنسول سابق ایران در اسلو
    مرتضی حیدری، گوینده تلویزیون ایران

جای‌ها

    ملک حیدری، از شهرستان‌های سیستان و بلوچستان
    پناهگاه حیات وحش حیدری، از مناطق حفاظت شده حیات وحش محیط زیست ایران در خراسان رضوی.
    حیدری (بوشهر)، از روستاهای شهرستان بوشهر در استان بوشهر.
    حیدری (تنگستان)، از روستاهای شهرستان تنگستان در استان بوشهر.


دیگر موارد

    حیدری، از طوایف سیستان و بلوچستان
    حیدری نعمتی، از گروه‌های تصوّف شیعی در ایران به سرکردگی قطب‌الدّین حیدر تونی

نام خانوادگی

نام خانوادگی یا نام فامیل یا فامیل یا فامیلی بخشی از نام یک شخص است که تعلق فرد را به یک فامیل یا خانواده بیان می‌کند.[۱] همچون بسیاری از کشورهای جهان، [۲] در ایران نیز نام خانوادگی فرزند قانوناً به صورت پیش فرض از پدر و اجداد پدری اخذ می‌گردد.[۳] در فارسی افغانستان واژهٔ «تخلص» به جای نام خانوادگی به کار می‌رود، هر چند که بسیار از افغانان تخلص ندارند.
تاریخچه

پیدایش نام خانوادگی برای خاندان‌های مهم و سرشناس به چین باستان و امپراطور ژی فو در ۲۸۵۲ پیش از میلاد باز می‌گردد.[۴]

در ایران، انتخاب نام خانوادگی به شکل امروزین آن از سالهای انقلاب مشروطیت در میان قشر روشنفکر جامعه معمول شد. با پایان جنگ جهانی اول اداره سجل احوال تهران آغاز به کار نمود و بعدها در زمان رضا شاه و در سال ۱۳۰۴ لوایحی به تصویب مجلس شورای ملی رسید که بر اساس آن استفاده از القاب گذشته منسوخ و انتخاب نام خانوادگی برای کلیه اتباع ایران اجباری گردید.[۵][۶]
نام خانوادگی در ایران

نسبت دادن یک نام خانوادگی به هر ایرانی، از سال ۱۳۱۳ به صورت قانون مدنی درآمد و اجباری شد و از آن زمان، به مرور زمان، برای تمام اتباع ایران، نام خانوادگی انتخاب شد که متناسب با محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان، پدر، پدربزرگ و جد، گاهی هم شغل یا حرفه یا یک ویژگی بدنی بود. پیش از تصویب این قانون و در سال ۱۳۰۴، لایحه‌ای تصویب مجلس شورای ملی رسیده بود که بکار بردن هر لقبی از جمله خان، میرزا، سلطنه، دوله را برای ایرانیان ممنوع کرده بود و تنها القاب مجاز، آقا برای مردان و بانو برای زنان، در نظر گرفته شده‌بود. امروزه، ۴ نسل از زمان تصویب این قانون در سال ۱۳۰۳ می‌گذرد و بیش از ۱۰ هزار نام‌خانوادگی در ایران به ثبت رسیده‌است که القاب با بیشترین فراوانی عبارتند از: محمدی، حسینی، احمدی، رضایی، مرادی، حیدری و ... .[۷][۸]

نام‌های خانوادگی ممکن است دارای پسوند، میانوند، پیشوند و یا فاقد آن باشند. با این‌حال اغلب نام‌های خانوادگی معمولاً نسبی بوده و فرد یا فامیل را به یک فرد مهم (محمدی، حسینی، ...)، به یکی از اجداد (مهدی‌پور، محمدزاده، ...)، به یک محل (تبریزی، اصفهانیان، شیرازی، ...)، به یک شغل یا حرفه (صراف، جواهریان، پزشکزاد، ....)، به یک دودمان (آل‌هاشم، بنی‌هاشمی، ....)، به یک ویژگی بدنی (خوش‌چهره، ....) یا فیزیکی (قهرمان، قوی‌پنجه، ...) نسبت می‌دهند.[۹]

بر اساس قوانین ایران هر فرد ایرانی فقط برای یکبار در طول عمر خود می‌تواند نام خانوادگی خود را با شرایطی تغییر دهد. این تغییر (که معمولاً بین سه تا شش ماه به طول می‎‌انجامد)[۱۰] تابع شرایط و مقرراتی است. بر اساس این مقررات، زنان پس از ازدواج واجد شرایط تغییر نام خانوادگی محسوب می‌گردند.[۱۱] یکی از مشهورترین موارد تغییر نام خانوادگی در ایران، به تغییر نام خانوادگی محمود احمدی‌نژاد از سبورجیان به احمدی‌نژاد باز می‌گردد.

نام

نام یا اسم، واژه ای است برای هویت‌بخشی هر انسان که معمولاً برای افراد مرد و زن متفاوت می باشد. نام را معمولاً چند روز پس از زاده شدن آدمی برمی‌گزینند و هنگام گرفتن شناسنامه فرد، آن را ثبت می‌نمایند.[۱] نام در اینجا در کنار اصطلاح نام خانوادگی است.

محتویات

    ۱ کاربرد لغوی
    ۲ گونه‌های نام
    ۳ پیوند به بیرون
    ۴ جستارهای وابسته
    ۵ منابع

کاربرد لغوی

در زبان فارسی درحقیقت به اسم خاص دستور (شخص، حیوان و شی منحصربفرد) نام نیز گفته می شود. (اصفهان=نام شهر). نام بیشتر به اسم خاص اشخاص (کوروش بزرگ=نام یک پادشاه) گفته می شود. اما به اسامی خاص دیگر (خلیج فارس=نام یک آبراهه) و ... نیز نام گفته می شود. گاه نام به اسم عام (انسان=نام نوعی موجود زنده باشعور) نیز اشاره دارد. در این موارد با اسم مترادف است و در اصطلاح محاوره ای بجای نام از کلمه اسم و برعکس بهره گرفته می شود.
گونه‌های نام

    نام‌های میهنی
    نام‌های مذهبی
    نام‌های برگرفته از طبیعت
    نام‌های برگرفته از کسان سرشناس تاریخی

فدرالیسم

فدرالیسم از ریشه لاتین foedus یا foederation به معنای اتحاد یا قرارداد، یک مفهوم سیاسی است که در آن گروهی از واحدها (ایالات، استان‌ها، کشورها و…) با یکدیگر متعهد شده‌اند و به نمایندگی از آن‌ها یک حکومت مرکزی وجود دارد. اصطلاح فدرالیسم همچنین برای توصیف یک سیستم حکومتی به کار می‌رود که در آن حق حاکمیت، مطابق قانون اساسی بین یک قدرت حکومت مرکزی و واحدهای سیاسی تشکیل دهندهٔ آن (مانند ایالت‌ها یا استان‌ها) تقسیم شده‌است. فدرالیسم، نظامی بر مبنای قواعد دموکراسی و نهادها و سازمان‌هایی است که در آن‌ها قدرت ادارهٔ کشور، بین حکومت‌های ملی و ایالتی یا استانی تقسیم شده‌است و آنچه که اغلب فدراسیون نامیده می‌شود را ایجاد می‌کند و طرفدارانِ آن «فدرالیست» نامیده می‌شوند.

کشور های دارای ساختار فدرال، عموماً طی شکل گیری ابتدایی و بنیان گذاری (چون آلمان یا ایالات متحد آمریکا) یا طی شکل گیری مجدد، مثلاً پس از جنگ یا فروپاشی (چون عراق یا روسیه) به این صورت شکل گرفته اند. در حقیقت تا به حال هیچ کشور تاریخی، یک پارچه و موجود در صحنه، روش کشور داری خود را به ساختار سیستم اصیل فدرال برنگردانده است. بالا بردن سطح حقوق ایالت ها الزاماً فدرالیسم محسوب نمی‌شود. سیستم حکومتی فدرال پیوسته برای جلب رضایت ایالت ها، ایل ها و اقلیت های استقلال طلب و خود مختاری گرا جهت آسان سازی شکل گیری کشوری جدید یا پایداری و دوام کشوری نوسازی شده عرضه گردیده. [۱]

محتویات

    ۱ فدرالیسم اروپایی در مقابل فدرالیسم آمریکایی
    ۲ نمونه های فدرالیسم
        ۲.۱ ایالات متحده
        ۲.۲ فدرالیسم در اروپا
            ۲.۲.۱ اتحادیهٔ اروپا
        ۲.۳ استرالیا
        ۲.۴ کانادا
        ۲.۵ هند
            ۲.۵.۱ فدرالیسم نا متقارن
            ۲.۵.۲ سیاست‌های ائتلافی
        ۲.۶ روسیه
        ۲.۷ مثال‌های دیگر
    ۳ بخش‌های قدرت
    ۴ نهادهای حکومتی
    ۵ منابع
    ۶ منابع برای مطالعه بیشتر

فدرالیسم اروپایی در مقابل فدرالیسم آمریکایی

در اروپا، فدرالیست گاهی برای توصیف کسانی به کار می‌رود که طرفدار یک حکومت فدرال مشترک، با قدرت توزیع شده در سطوح منطقه‌ای، ملی و فراملی هستند. بیشتر فدرال‌های اروپایی مایل هستند که این امر در سراسر اتحادیه اروپا توسعه یابد. فدرالیسم اروپایی، پس از جنگ اروپا شکل گرفته‌است. یکی از مهم‌ترین ابتکارات در این زمینه، سخنرانی وینستون چرچیل در شهر زوریخ در سال ۱۹۴۶ بود.[۲]

در ایالات متحده امریکا، فدرالیسم در ابتدا به باور به یک حکومت مرکزی قدرتمندتر اشاره داشت. زمانی که پیش نویس قانون اساسی ایالات متحده نوشته شد، حزب فدرالیست، از ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمندتر حمایت کرد. در حالی که ضد فدرالیست‌ها خواستار یک حکومت مرکزی ضعیف‌تر بودند. این امر با کاربرد مدرن فدرالیسم در اروپا و ایالات متحده بسیار متفاوت بود. این تمایز ناشی از این واقعیت بود که فدرالیسم در میانهٔ یک طیف سیاسی بین کنفدراسیون و یک دولت متحد واقع شده‌است.

قانون اساسی ایالات متحده، به عنوان یک واکنش به قانون کنفدراسیون نوشته شد که مطابق آن ایالات متحده یک کنفدراسیون سست با یک دولت مرکزی ضعیف بود. بعداً، طی جنگ داخلی امریکا، اعضای ایالات کنفدراسیون امریکا از حکومت مرکزی ضعیف‌تر حمایت کردند، در مقابل سربازان دولت ایالات متحده بودند که مدافع اتحاد بودند و از آنان با نام فدرال‌ها یاد می‌شد.[۳] بنابر این بحث در ایالات متحده پیرامون فدرالیسم حول محور یک حکومت مرکزی قدرتمند و در مقابل کنفدراسیون سابق شکل می‌گرفت.

در مقابل، اروپا تاریخ غنی‌تری از ایالات متحد شده نسبت به امریکای شمالی داشت. بنابراین بحث‌ها پیرامون فدرالیسم بیشتر حول محور یک حکومت مرکزی ضعیف‌تر در برابر دولت واحد شکل می‌گرفت. استفادهٔ مدرن امریکا از این مفهوم فدرالیسم بسیار نزدیک‌تر به مفهوم اروپایی آن است. هر چه قدر که قدرت دولت فدرال افزایش می‌یافت، برخی از مردم بیشتر خواستار یک دولت واحد بودند تا آن چیزی که مورد نظر آبای بنیانگذار امریکا بود. بیشتر مردم در ایالات متحده از نظر سیاسی از فدرالیسمی که قدرت‌های دولت فدرال در آن محدود است، دفاع می‌کنند. به ویژه در زمینهٔ دادرسی، مدافع قدرت‌های محدود دولت فدرال هستند.

در کانادا فدرالیسم نوعاً در مقابله با جنبش‌های جدایی طلب اعمال می‌شود. دولت‌های آرژانتین، برزیل، استرالیا، هند و مکزیک نیز در میان سایر کشورها بر اساس اصول فدرالیسم اداره و سازمان دهی شده‌اند.

یک کشور فدرال ممکن است تنها شامل دو یا سه بخش داخلی باشد، همانند بلژیک با بوسنی و هرزه گوین. عموماً دو حالت افراطی در فدرالیسم می‌تواند مورد تمایز قرار گیرد. در یک حالت، دولت فدرال بسیار قوی است و اغلب کاملاً یک پارچه است و تنها چند قدرت خاص برای دولت‌های محلی در نظر گرفته شده‌است ولی در دیگر حالت افراطی، دولت ملی با قدرت‌های محدود ممکن است تنها در اسم دولت فدرال باشد در حالی که در واقع یک کنفدراسیون باشد.

در سال ۱۹۹۹ دولت کانادا، مجمع فدراسیون را به عنوان یک شبکهٔ بین‌المللی برای تبادل بهترین کارکردهای فدرالیسم بین کشورهای فدرال و کشورهایی که در حال فدرالی شدن هستند بنیان نهاد. مقر اصلی مجمع فدراسین در اتاوا است. دولت‌های همکار در مجمع فدراسیون شامل، استرالیا، برزیل، کانادا، اتیوپی، آلمان، هند، مکزیک، نیجریه و سوئیس هستند.

بعضی از فرقه‌های مسیحیت بر اساس اصول فدرالیسم سازماندهی می‌شوند. در این کلیساها این امر به عنوان نظریهٔ فدرالیسم دینی یا الهی شناخته می‌شود.
نمونه های فدرالیسم

میتوان انواع حکومتهای فدرال را به دو دسته بزرگ تقسیم کرد. [۴] دسته اول حکومتهای فدرالی هستند که مبنای تقسیم جغرافیایی است و تقسیمات قومی - زبانی را در نظر نمی‌گیرند . [۴] بسیاری از دولتهای فدرال قدیمی‌تر غربی مانند آمریکا ، استرالیا و آلمان جزو این گروه هستند . [۴]به این گروه از دولتهای فدرال ، دولتهای فدرال ملی گفته میشود . [۴] بیشتر این دولتها از ادغام واحدهایی درست شده‌اند که از قبل بصورت مستقل وجود داشتند و علت بوجود آمدن این دولتها ، متحد کردن مردمی بود که در واحدهای متفاوت زندگی میکردند و حداقل از زبان یا فرهنگی مشترک بهره میبردند .[۴]

دسته دوم نه تنها تفاوتهای قومی و زبانی را به رسمیت می‌شناسند ، بلکه این تفاوتها را در ایدئولوژی و مبانی خود لحاظ میکنند . [۴]این گونه دولتهای فدرال را دولتهای فدرال قومی می‌نامند . [۴] دولتهای فدرال اتیوپی و عراق نمونه‌هایی از این دولتها هستند .
ایالات متحده
نقشهٔ ایالات متحده که متشکل از پنجاه ایالت است.

فدرالیسم در ایالات متحده رابطه‌ای در حال تکامل میان دولت‌های ایالتی و دولت مرکزی ایالات متحده دارد. دولت امریکایی از یک سیستم دوگانهٔ فدرالیسم به یک فدرالیسم مشارکتی تکامل یافته‌است. به دلیل این که نهادهای سیاسی ایالات از قبل وجود داشتند، قانون اساسی ایالات متحده نیازی نداشت که فدرالیسم را در هر بخش تعریف کند یا توضیح دهد؛ اما اغلب حقوق و مسئولیت‌های دولت‌های ایالتی و مقامات دولتی را در رابطه با دولت مرکزی ذکر می‌کند. دولت مرکزی قدرت‌های تصریح شده خاصی را دارا است که قدرت‌هایی هستند که در قانون اساسی مورد اشاره قرار گرفته‌اند و شامل حق وصول مالیات، اعلام جنگ و تنظیم تجارت بین ایالتی و خارجی می‌باشد. به علاوه ماده‌ای معروف به «مادهٔ ضروری و مناسب» در قانون اساسی است که به دولت مرکزی این قدرت ضمنی را اعطا می‌کند تا هر قانون لازم و مناسبی را در جهت اجرای قدرت‌های مشخص شده‌اش تصویب نماید و در آن قدرت‌های دیگری نیز برای مردم یا ایالات در نظر گرفته شده‌است.[۵]

حزب فدرالیست ایالات متحده در مقابل حزب جمهوری خواهان دموکرات وجود داشت که شامل چهره‌های قدرتمندی از قبیل توماس جفرسون بود.

جمهوری خواهان دموکرات اساساً باور داشتند که:

    قوه مقننه قدرت بسیار زیادی دارد و نظارتی بر آن وجود ندارد.
    قوه مجریه قدرت خیلی زیادی دارد و هیچ نظارتی بر آن وجود دارد و به این ترتیب دیکتاتور به وجود خواهد آمد.
    یک منشور حقوق باید با قانون اساسی همراه باشد تا از سو استفادهٔ دیکتاتور از شهروندان جلوگیری نماید و نهایتاً یک رئیس جمهور به قدرت برسد ولی از سوی دیگر فدرال‌ها باور دارند که این امر غیر ممکن است که همهٔ حقوق بر شمرده شوند و در نتیجه آن‌هایی که در شمار نیامده‌اند به آسانی نادیده گرفته می‌شوند، چرا که در منشور رسمی حقوق ذکر نشده‌اند. در مورد حقوق در موارد خاص نظام قضایی دادگاه‌ها تصمیم می‌گیرد.

بعد از جنگ داخلی امریکا، تأثیر دولت مرکزی بر زندگی مردم و مقدار ارتباط آن با دولت‍های ایالتی به شدت افزایش یافت. این امر به دلیل نیاز به تنظیم مقرراتی برای مشاغل و صنایعی که در محدوده مرزهای کشور وجود داشتند، تلاش برای حفظ حقوق مدنی، و مقررات خدمات اجتماعی بود. دولت مرکزی تا زمانی که دادگاه عالی قانون ضد تراست شرمن را تصویب نکرد، هیچ قدرت جدید قابل توجهی را به دست نیاورد.

از سال ۱۹۳۸ تا سال ۱۹۹۵ دادگاه عالی ایالات متحده، مطابق مادهٔ تجاری قانون اساسی، هیچ قانون مصوب فدرالی که قدرت کنگره را افزایش می‍داد، لغو و باطل نکرد. بیشتر اقدامات دولت مرکزی می‌تواند بعضی حمایت‌ها را در بین قدرت‌های تصریح شده پیدا کند، مانند: مادهٔ تجاری قانون اساسی، که اعمال آن به وسیلهٔ دادگاه عالی در سال‌های اخیر مضیق شده‌است. در سال ۱۹۹۵ دادگاه عالی قانون اسلحهٔ آزاد در محدودهٔ مدارس را در رای لوپز لغو کرد و همچنین بخش جبران خسارت مدنی را در قانون منع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۴ در پروندهٔ ایالات متحده علیه موریسون لغو کرد. اخیرن مادهٔ تجارت قانون اساسی به گونه‌ای مورد تفسیر قرار گرفت که منجر به قانونی شدن ماریجوانا در رای صادره در پروندهٔ گنزالز در مقابل ریچ شد.

فدرالیسم دو گانه تاکید می‌کند که دولت مرکزی و دولت‌های ایالتی با هم برابر و مساوی هستند. اگرچه در دوران جنگ داخلی امریکا دادگاه‌های ملی اغلب دولت مرکزی را به عنوان قاضی نهاییِ منازعات خویش بر اساس اصول فدرالیسم دوگانه تفسیر می‌کردند، ایجاد دولت‌های بومی امریکایی که جدا و متمایز از دولت مرکزی و ایالتی بودند، برخی قدرت‌های محدود حکومتی را اعمال می‌کردند که این نیز ناشی از همان مفهوم فدرالیسم دو گانه است.
فدرالیسم در اروپا

چندین نظام فدرال در اروپا وجود دارند از قبیل؛ سوئیس، اتریش، آلمان، بلژیک، بوسنی و هرزگوین و خود اتحادیه اروپا. آلمان و اتحادیهٔ اروپا تنها مثال‌هایی در جهان هستند که اعضای مجلس‌های اعیان دولت مرکزی آن‌ها نه انتخاب شده و نه منصوب شده‌اند بلکه به جای آن از نماینده‌های دولتهای اجزای تشکیل دهنده‌شان تشکیل شده‌اند. فدرالیسم در آلمان تنها در زمان نازیسم لغو شد (۱۹۳۳-۱۹۴۵) و در آلمان شرقی در بیشترین زمان وجودش یعنی در سال‌های ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۰ زمینهٔ حضور نیافت. آدولف هیتلر، فدرالیسم را به عنوان یک مانع بر سر راه اهداف خویش می‌دید. همانطوری که در نبرد من، چنین نوشت: حزب نازی یا سوسیالیسم ملی باید مدعی تحمیل کردن اصول خود به کل ملت ژرمن باشد، صرف نظر از این که از قدیم تا به حال محدودهٔ دولت‌های فدرال چه بوده‌است. بنابراین ایدهٔ یک دولت قوی و متمرکز کارکردهای منفی در سیاست آلمان دارد، اگرچه قبلاً تا سال ۱۹۱۹ یا ۱۹۳۳ بسیاری از لیبرال‌ها و دموکرات‌های سوسیالیسم، طرفدار تمرکز گرایی بودند.[۶]

از آغاز در بریتانیا یک فدراسیون استعمارگر به عنوان روشی برای حل مشکل خودمختاری‌طلبی در ایرلند، در نظر گرفته شده‌است و فدرالیسم برای مشکل ایرلند پیشنهاد شده‌است.
اتحادیهٔ اروپا
نقشهٔ کشورهای ملحق به اتحادیه اروپا

بعد از پایان جنگ جهانی دوم چندین جنبش شروع به کار کرد که به دفاع از فدراسیون اروپا می‌پرداختند، جنبش‌هایی از قبیل اتحادیهٔ فدرالیست‌های اروپایی یا جنبش اروپایی ایجاد شده در سال ۱۹۴۸. آن سازمان‌ها در پروسهٔ وحدت اروپا تاثیر گذار بوده؛ اما هرگز قطعی و تعیین کننده نبودند. اگرچه فدرالیسم در هر دوی پیش نویس‌های معاهدهٔ ماستریخ و معاهدهٔ ایجاد یک قانون اساسی برای اروپا مورد اشاره قرار گرفت ولی هرگز به وسیلهٔ نمایندگان کشورهای عضو تصویب نشد. قوی‌ترین مدافعان فدرالیسم اروپایی، آلمان، ایتالیا، بلژیک و لوکزامبورگ بودند. در حالی که آن‌هایی که به لحاظ تاریخی بیشترین مخالفت را داشتند فرانسه و انگلستان بودند. سایر کشورها که هرگز به طور خاص برای معنای ویژه‍ای از حکومت در اروپا مبارزه نکردند به عنوان طرفدار فدرالیسم برشمرده شدند. بعضی به عنوان کشورهای همراه و همکار اتحادیه در نظر گرفته شدند از قبیل: اسپانیا، پرتغال، یونان و مجارستان. همچنین قابل ذکر است که اخیراً دولت فرانسه طرفدار شدید اتحادیهٔ اروپا شده‌است در حالیکه کشورهایی نظیر جمهوری چک از پیشگامان مخالفت جدی با اتحادیهٔ اروپا به شمار می‌آیند.[۷]
استرالیا
ایالات و قلمروهای استرالیا، متشکل از قلمرو پایتخت استرالیا (قرمز)، نیو ساوت ولز (صورتی)، منطقهٔ شمالی (زرد، بالا)، کوئینزلند (آبی)، استرالیای جنوبی (بنفش)، تاسمانی (زرد، پایین)، ویکتوریا (سبز) و استرالیای غربی (نارنجی).

در تاریخ ۱ ژانویه ۱۹۰۱ کشور استرالیا به صورت یک فدراسیون درآمد. قاره اقیانوسیه توسط استعمارگران بریتانیایی در سال ۱۷۸۸ کشف شد و پس از آن حاکمانی توسط بریتانیا در آن مستقر شدند. در دهه ۱۸۹۰ میلادی، دولت در این مستعمرات رفراندومی برای تبدیل شدن به یک کشور واحد و مستقل برگزار نمود. وقتی که همهٔ مستعمرات به نفع فدراسیون رای دادند، فدراسیون استرالیا تأسیس شد و در نتیجه در سال ۱۹۰۱، مشترک‌المنافع استرالیا مستقر گشت. فدرالیسم در استرالیا بسیار مشابه فدرال در ایالات متحده امریکا است.
کانادا
در کانادا دولت‌های مناطق قدرت خود را مستقیم از قانون اساسی گرفته‌اند و رابطه‌ای متقابل با حکومت مرکزی دارند.

در کانادا نظام فدرالیسم به وسیلهٔ تقسیم قدرت بین پارلمان فدرال و دولت‌های استانی کشور توصیف شده‌است. طبق قانون اساسی سال ۱۸۶۷ (که قبلاً به عنوان قانون بریتانیایی امریکای شمالی شناخته می‍شد)، قدرت‍های خاص قانون‍گذاری به نهادهای مختلف واگذار شده‍است. بند ۹۱ قانون اساسی صلاحیت قانونگذاری را به دولت مرکزی می‌دهد، در حالی که بند ۹۲ این صلاحیت را به قدرت‍های منطقه‌ای واگذار می‌کند. دیگر قدرت‌هایی که به طور مستقیم مورد اشارهٔ قانون اساسی قرار نگرفته‌اند در صلاحیت دولت مرکزی قرار می‌گیرند. هر چند اختلاف بین دولت مرکزی و ایالتی در مورد این که کدام یک صلاحیت قانونگذاری در موضوعات مختلف را دارند، یک مسئلهٔ طولانی مدت و در حال تحول بوده‌است. حوزه‌های رقابتی میان دولت مرکزی و دولت‌های ایالتی اموری نظیر قانونگذاری، توجه به مقررات اقتصادی، مالیات و منابع طبیعی می‌باشند.
هند
ایالات کشور هند که توسط احزاب گوناگون اداره می‌شوند

دولت هند به وسیلهٔ قانون اساسی هند بنیان نهاده شد و صلاحیت حکومت بر یک اتحادیهٔ فدرال متشکل از بیست و هشت ایالت و هفت قلمرو متحد را دارد.

ادارهٔ هند بر مبنای نظام لایه‌ای است.[۸] جایی که قانون اساسی هند موضوعاتی را مطرح می‌کند که در هر مورد تعیین می‌کند چه لایه‌ای از حکومت قدرت اجرایی دارد. قانون اساسی از برنامهٔ هفتم برای محدود کردن موضوعاتی که تحت سه دسته است استفاده می‌کند. این سه دسته لیست اتحادیه، لیست ایالت و لیست متقارن می‌باشند.
فدرالیسم نا متقارن

یک بعد بحث برانگیز فدرالیسم هند این است که بر خلاف بسیاری اشکال دیگر فدرالیسم، نامتقارن است.[۹] مادهٔ ۳۷۰ قانون اساسی هند مقررات مخصوصی را برای ایالت جامو و کشمیر به عنوان سند الحاق هر کدام ایجاد کرده‌است. مادهٔ ۳۷۱ مقررات خاصی را برای ایالات اندهرا، پرادش، اروناچال پرادش، اسام، گوا، میزورم، مانیپور، نگالند و سیکیسم به عنوان سند الحاق یا استقلال هر کدام تعیین کرده‌است. همچنین یک جنبهٔ دیگر فدرالیسم هند، نظام قواعد ریاست جمهوری این کشور است. وقتی که هیچ حزبی نتواند در یک منطقه دولت تشکیل دهد یا اغتشاشات خشونت‌آمیزی در هر یک از ایالات وجود داشته باشد، حکومت مرکزی از طریق فرماندار منصوب خود، ادارهٔ امور حکومتی آن منطقه را برای زمان مشخصی به عهده می‌گیرد.
سیاست‌های ائتلافی

برخلاف قانون اساسی، هند اکنون یک فدراسیون چند زبانه است.[۱۰] هند یک سیستم چند حزبی با تعلقات سیاسی گوناگون دارد که غالباً بر اساس زبان، منطقه و طبقات اجتماعی،[۱۱] نیازمند سیاست‌های ائتلافی به خصوص در سطح یک اتحادیه است. سیاست‌های ائتلافی تعادلی را قوهٔ مقننه ایجاد کرده‌اند.
روسیه

ماهیت بعد از امپراتوری روسیه، ساختار دولت را به سوی یک مدل کاملاً مستقل تغییر داد که با ایجاد اتحاد جماهیر شوروی که در آن روسیه به عنوان یک بخش اداره می‌شد، آغاز گردید. روسیه در نتیجهٔ اتفاقات بعد از فروپاشی اتحادیهٔ جماهیر شوروی آزاد گردید. در دورهٔ اصلاحات بوریس یلتسین که در صدد احیای ساختار شوروی بود و با اصلاحات روز افزون لیبرالی در زمینهٔ ادارهٔ جمهوری و دیگر موضوعات روسیه توانست به کشوری مطرح تبدیل شود. بعضی از اصلاحات یلتسین به وسیلهٔ ولادیمیر پوتین دوباره در دست اجرا قرار گرفت.
مثال‌های دیگر
پرچم رسمی اقلیم کردستان عراق

برخی از کشورها نیز نظامی کم و بیش مانند مثال‌های یاد شده در بالا دارند نظیر: استرالیا، برزیل، کلمبیا، ونزوئلا و بلژیک

    بوسنی و هرزه گوین: دارای فدرالیسم دو بخشی.
    عراق که سیستم فدرال خود را در ۱۵ اکتبر ۲۰۰۵ تصویب کرد و رسما به منطقهٔ کردستان به عنوان اولین منطقه فدرال رسمیت بخشید.

نمونه‌های تاریخی از فدرالیسم

    چکسلواکی تا این که جمهوری‌های چک و اسلواکی در سال ۱۹۹۳ از هم جدا شدند.
    جمهوری فدرال یوگوسلاوی که در سال ۲۰۰۶ با اعلام استقلال مونتنگرو رسماً از بین رفت.
    قانون اساسی ۱۹۶۰ قبرس بر همین اساس بود؛ اما اتحاد یونانی‌ها و ترک‌ها به سرانجام نرسید.
    جمهوری متحد تانزانیا: شامل زنگبار و تانگانیکا
    جمهوری فدرال کامرون بین سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۲

بخش‌های قدرت

در یک فدراسیون معمولاً تقسیم قدرت میان دولت‌های مرکزی و منطقه‌ای در قانون اساسی مورد اشاره قرار می‌گیرد. این گونه است که حق خودمختاری ایالات عضو معمولاً از طریق قانون اساسی مورد حمایت قرار می‌گیرد. ایالات عضو هم چنین قانون اساسی خود را دارا هستند که ممکن است آن را به گونه‌ای که مناسب می‌دانند اصلاح کنند، اگرچه در صورت مغایرت با قانون اساسی فدرال معمولاً قانون اساسی فدرال اولویت دارد.

تقریباً در همهٔ فدراسیون‌ها دولت مرکزی در زمینهٔ سیاست خارجی و دفاع ملی قدرت دارد. این تقسیم قدرت از یک کشور به کشوری دیگر متفاوت است. قانون اساسی آلمان و ایالات متحده مقرر می‌دارند که همهٔ قدرت‌هایی که به صورت اختصاصی به دولت مرکزی اعطا نشده‌است، متعلق به ایالات است. از طرف دیگر قانون اساسی برخی از کشورها مانند کانادا و هند قدرت‌هایی که کشور صراحتاً به دولت‌های منطقه‌ای اعطا نکرده را متعلق به دولت مرکزی می‌دانند. در قانون اساسی استرالیا، مشابه با نظام ایالات متحده، قدرت قانونگذاری دربارهٔ موضوعات خاصی که مدیریت آن‌ها برای ایالات سخت به نظر می‌آید (مثلاً ثروت عمومی) به حکومت مرکزی اختصاص دارد. بنابراین سایر حوزه‌های مسئولیت برای دولت‌های ایالتی باقی می‌ماند. طبق قواعد تقسیم قدرت در اتحادیهٔ اروپا در معاهده لیسبون، قدرت‌هایی که نه انحصاراً در صلاحیت کشورهای اروپایی است و نه بین اتحادیهٔ اروپا و کشورها تقسیم شده‌است برای کشورهای عضو اتحادیه باقی می‌ماند.

وقتی که ایالات یک کشور فدرال صلاحیت برابر دارند نظام فدرال متقارن در آن کشور برقرار است. ولی فدرالیسم نامتقارن مربوط به کشورهایی است که قدرت ایالات در آن‌ها با یکدیگر غیریکسان است یا بعضی از آن‌ها استقلال بیشتری نسبت به سایرین دارند و این امر اغلب در مکان‌هایی وقوع می‌یابد که در یک منطقه یا مناطقی خاص از آن‌ها تمایز فرهنگی زیادی وجود دارد، مانند اسپانیا.

این امر شایع است که طی تحول تاریخی یک فدراسیون، انتقال تدریجی قدرت از ایالات دارای صلاحیت به دولت مرکزی صورت می‌گیرد. بنابراین دولت مرکزی قدرت‌هایی اضافی به دست می‌آورد که گاهی برای مقابله با شرایط پیش‌بینی نشده چنین ملاحظه‌ای در نظر گرفته می‌شود. اکتساب قدرت‌های اضافی توسط حکومت مرکزی ممکن است از طریق اصلاحات رسمی قانون اساسی یا به سادگی از طریق موسع کردن تفسیر قدرت‌های ذکر شده در قانون اساسی که توسط دادگاه‌ها به دولت اعطا شده، صورت پذیرد.

معمولاً یک فدراسیون در دو سطح شکل می‌گیرد. یکی دولت مرکزی و دیگری دولت مناطق (ایالات، استان‌ها و قلمروها) کشور برزیل یک استثنا است؛ زیرا قانون اساسی سال ۱۹۸۸ آن مقرر داشت که شهرداری‌ها به عنوان سازمان‌های سیاسی مستقل، یک فدراسیون سه جانبه شامل اتحادیه، ایالات و شهرداری‌ها را ایجاد می‌کنند. مکزیک یک مثال میانه است که در آن شهرداری‌ها استقلال کامل را توسط قانون اساسی فدرال کسب کرده اند و وجود آن‌ها به عنوان سازمان‌های مستقل به وسیلهٔ دولت فدرال مورد حمایت قرار گرفته و قانون اساسی ایالات نمی‌تواند آن را لغو کند. افزون بر این قانون اساسی فدرال مشخص کرده‌است که چه قدرت‌ها و صلاحیت‌هایی انحصاراً به شهرداری‌ها تعلق دارد و مربوط به ایالات تشکیل دهنده نیست. اگرچه شهرداری‌ها یک مجمع قانونگذاری منتخب ندارند.
نهادهای حکومتی

ساختار بیشتر دولت‌های فدرال ساز و کارهایی را برای حفاظت از حقوق ایالات تشکیل دهنده ایجاد می‌کند. یک روش که به عنوان فدرالیسم درون ایالتی شناخته می‌شود این است که مستقیماً به دولت‌های ایالات تشکیل دهنده در نهادهای سیاسی نمایندگی داده می‌شود. جایی که یک فدراسیون قوه مقننه دو مجلسی دارد مجلس اعیان اغلب نمایندهٔ ایالات تشکیل دهنده‌است در حالی که مجلس عوام به نمایندگی از مردم یک ملت به عنوان یک کل اقدام می‌کند. یک مجلس اعیان فدرال ممکن است بر اساس یک طرح تقسیم خاص به وجود آمده‌باشد. منظور از تقسیم فرایند تخصیص قدرت‌های سیاسی مجموعه‌ای از رای‌دهندگان به نمایندگان خویش در بدنهٔ حکومت است. همان گونه که در مورد مجلس سنای ایالات متحده و استرالیا صادق است، جایی که هر ایالت تعداد برابری از سناتورها را به عنوان نماینده، صرف نظر از جمعیت هر ایالت، به سنا می‌فرستد. به علاوه، اعضای یک مجلس اعیان ممکن است مستقیماً توسط دولت یا قوهٔ مقننهٔ ایالات تشکیل دهنده انتخاب شوند.

مجلس عوام یک قوهٔ مقننهٔ فدرال معمولاً به طور مستقیم و با در نظر گرفتن نسبت جمعیت، انتخاب می‌شود. اگر چه هنوز کشورها ممکن است گاهی اوقات حداقل مشخصی از کرسی‌ها را برای ایالتی خاص تضمین کنند.

فدراسیون‌ها اغلب روش‌های خاصی برای اصلاح قانون اساسی فدرال دارند، همچنین به عنوان نتیجهٔ ساختار فدرال یک کشور، وقوع این امر قطعی است، که حالت خودمختاری ایالات نمی‌تواند بدون رضایت ایشان لغو شود. یک اصلاحیهٔ قانون اساسی ایالات متحده باید توسط سه چهارم قوهٔ مقننهٔ هر ایالت تصویب شود تا ضمانت اجرایی بیابد. در همه پرسی‌ها برای اصلاح قانون اساسی استرالیا و سوئیس نیاز است که هر پیشنهاد نه تنها توسط اکثریت غالب رای دهندگان یک ملت به عنوان یک کل بلکه با اکثریت جداگانه در هر یک از اکثر ایالات یا مناطق تایید شود. در استرالیا این پیش نیاز به عنوان اکثریت دوبرابر شناخته می‌شود.

بعضی از قانون اساسی‌های فدرال هم چنین مقرر می‌دارند که اصلاحات خاص قانون اساسی نمی‌تواند بدون رضایت متفق‌القول همهٔ ایالات یا ایالات خاصی اتفاق بیفتد. قانون اساسی ایالات متحده مقرر می‌دارد که هیچ ایالتی ممکن نیست از نمایندگی مساوی در مجلس سنا بدون رضایت خویش محروم شود. در استرالیا اگر یک اصلاحیهٔ پیشنهادی به طور مخصوص مربوط به یک یا چند ایالت باشد، باید در یک همه پرسی که در هر یک از آن ایالات برگزار می‌شود، تایید شود. هر اصلاحیه‌ای بر قانون اساسی کانادا به رضایت متفق‌القول ایالت‌ها احتیاج دارد. قانون اساسی آلمان مقرر می‌دارد که هیچ اصلاحاتی در مواردی که نظام فدرال را لغو می‌کنند، قابل پذیرش نیست.

قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

قانون اساسی ایالات متحده آمریکا که در تاریخ ۱۷۸۹ به تصویب رسید، قدیمی‌ترین قانون‌های اساسی موجود جهان است و در طول بیش از ۲۲۰ سال هنوز به قوت خود باقی است. در حقیقت هیچگاه قانون اساسی ایالات متحده تغییر نکرده و صرفاْ اصلاحیه‌هایی به آن افزوده شده‌است. به همین جهت، قانون اساسی این کشور از ثبات و انسجام فراوانی برخوردار است و به عنوان یک میراث ملی در میان مردم آمریکا شناخته می‌شود.

اصول این قانون از ۷ فصل تشکیل شده که هر یک از فصول چندین بخش را در بر می‌گیرد. روح کلی حاکم بر قانون اساسی بر ۳ محوراصلی قرار دارد که به عنوان محورهای غیرقابل تغییر در نظر گرفته شده‌اند. این ۳ محور عبارت‌اند از:

    تفکیک قوا در ایالات متحده آمریکا
    نظام انتخاباتی در ایالات متحده آمریکا
    نظام فدرالی ایالات متحده آمریکا

هر یک از این اصول غیرقابل تغییر نیز در آرمان‌ها و اهداف رهبران استقلال و بنیانگذاران ایالات متحده ریشه دارد. بسیاری از مهاجران اروپایی و بازرگانان که از کنترل سیاسی و اقتصادی بریتانیا بر همه ارکان این کشور در ناراضی بودند، هرگونه استبداد مطلقه را نفی کردند و برابری - البته برابری سفید پوستان ـ را سرلوحه روابط اجتماعی خود قرار دادند.

در نتیجه، بنیانگذاران آمریکا تلاش کردند تا سر حد امکان در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا و همچنین در سند قانون اساسی، نظام حکومتی جدید را به گونه‌ای طراحی نمایند که از قدرت گرفتن فرد یا گروهی جلوگیری بعمل آورد و اجازه ندهد آزادی‌های فردی و اجتماعی شهروندان خدشه دار شود. این اصول در منشور حقوق تجلی یافت . بعلاوه حفظ وحدت میان مستعمرات سیزده‌گانه و نفی سلطه دولت فدرال بر دولت‌های ایالتی نیز یکی دیگر از دغدغه‌های بنیانگذاران کشور جدید بود. این موارد بخش عمده‌ای از اصول و بندهای سند قانون اساسی را برخود اختصاص داده‌است.

محتویات

    ۱ تغییر قانون اساسی
    ۲ پیوند به بیرون
    ۳ نگارخانه
    ۴ منابع

تغییر قانون اساسی
نگاره‌ای از جشن و سرور بمناسبت تصویب متمم پانزدهم در ۱۸۷۰

در فصل پنجم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا شیوه تصویب اصلاحیه‌های قانون اساسی تشریح شده‌است. از این طریق امکان الحاق بندهایی به قانون اساسی امکان پذیرمی شود، بدون آنکه نیازی به تغییر قانون اساسی باشد.

در قانون اساسی چهار شیوه برای تصویب اصلاحیه پیش بینی شده‌است. در اولین شیوه، پیشنهاد اصلاح قانون اساسی توسط دو سوم اعضاء کنگره ایالات متحده آمریکا بررسی و تصویب می‌شود و برای تصویب نهایی به مجالس ایالت‌ها ارسال می‌گردد. بعد از تائید سه چهارم مجالس ایالتی، آن پیشنهاد به عنوان اصلاحیه جدید به قانون اساسی افزوده می‌شود.

شیوه دوم به این صورت است که پس از تصویب پیشنهاد اصلاحیه توسط دو سوم نمایندگان کنگره، این پیشنهاد به جای ارسال به مجالس قانونگذاری ایالت‌ها، به کنوانسیون‌های ملی ایالت‌ها فرستاده می‌شود و اگر سه چهارم ایالت‌ها آن را تصویب نمایند، جنبه قانونی بخود خواهد گرفت.

تاکنون از ۲۷ اصلاحیه قانون اساسی که از سال ۱۷۸۹ به تصویب رسیده‌است، ۲۶ مورد با استفاده از شیوه نخست و یک مورد به شیوه دوم تصویب شده‌اند که آن یک مورد نیز مربوط به اصلاحیه بیست ویکم در سال ۱۹۳۳ است.

دوشیوه دیگر اگر چه در قانون اساسی پیش بینی شده اما تاکنون در تاریخ ایالات متحده به مرحله اجرا گذاشته نشده‌است. در این دو شیوه ابتدا پیشنهاد تصویب اصلاحیه قانون اساسی از سوی کنوانسیون‌های ملی به کنگره داده می‌شود و کنگره باید آن را با دو سوم آراء تائید نماید و سپس برای تصویب نهایی یا به مجالس قانونگذاری ایالت‌ها ارسال می‌شود و یا اینکه در اختیار کنوانسیون‌های ملی قرار می‌گیرد. اما به هر حال در هر دوحالت، سه چهارم مجالس قانونگذاری ایالت‌ها و یا کنوانسیون‌های ملی باید این پیشنهاد را تصویب نماید تا جنبه قانونی به خود بگیرد.

    منشور حقوق ایالات متحده آمریکا (اصلاحیه ۱ تا ۱۰)
    اصلاحیه یازدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه دوازدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده
    اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی ایالات متحده
    اصلاحیه پانزدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه شانزدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه هفدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه هجدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه نوزدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیستم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیست و یکم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیست و دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیست و سوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیست و چهارم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیست و پنجم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیست و ششم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
    اصلاحیه بیست و هفتم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

نهنگ

نَهَنگ یا وال (به انگلیسی: Whale)، به عربی حوت، پستانداری آبزی است از رده آب‌بازسانان دمی بلند دارد. پشتش پهن و گوشتالو است و زندگیش را در اقیانوس‌ها می‌گذراند، اگر او را به ساحل بیاورند آن‌قدر به او فشار می‌آید که می‌میرد. نوزاد او وقتی به دنیا بیاید بزرگ است. نهنگ هم مثل بقیه پستانداران شیر می‌مکد. بدنش مو ندارد. هنگامی که می‌خواهد نفس بکشد، از بالای سرش آب فواره می‌زند.

محتویات

    ۱ نام
    ۲ کاربرد در متون
    ۳ تغذیه
    ۴ رفتار
        ۴.۱ زایش و رفتار جنسی
    ۵ شکار و وضعیت بقا
    ۶ در تبعید
    ۷ جستارهای وابسته
    ۸ منابع
    ۹ پانویس

نام

این نام معمولاً به دو خانواده از راسته آب‌بازسانان یعنی نهنگ‌های دندان‌دار و همینطور بالنها اطلاق می‌شود.
کاربرد در متون

در متون قدیمی ادبیات فارسی، نهنگ به معنای تمساح به کار رفته است.[۱] برای اشاره به این پستاندار آبزی تنومند، همان واژهٔ ماهی به کار می‌رفته است (مانند ماهی عنبر یا داستان «یونس و ماهی»). در نوشتارهای کهن فارسی برای نامیدن این جانور همان واژه وال بکار برده می شده است..[۲]
یکی مرده ماهی همان روزگار
برافکند موجش به سوی کنار
که گز سیصدی بود بالای او
فزون از چهل بود پهنای او
کشیدند از آب اندرون هم گروه
به کشتی به خشکی مر آن پاره کوه
بسی گوهر و زر بد اوباشته
همه سینه اش عنبر انباشته
دگر هرچه ماند از بزرگان و خرد
ز بهر خورش پاره کردند و برد
بماند از شگفتی سپهبد به جای
بدو گفت مهراج فرخنده رای
که آن ماهی است این که خوانند وال
وزین مه بس افتد هم ایدر به سال. (اسدی توسی)
تغذیه

دو گروه عمده نهنگ‌ها یعنی نهنگ‌های دندان‌دار و نهنگ‌های بی‌دندان روش و رژیم‌های متفاوتی برای تغذیه دارند. نهنگ‌های دندان‌دار اغلب از ماهی و ماهی مرکب تغذیه می‌کنند. آن‌ها همچنین سخت‌پوستان دریایی را شکار می‌کنند. بعضی گونه‌ها همچون نهنگ خلبان اغلب تنها از ماهی مرکب تغذیه می‌کند. این نهنگ‌ها دارای تعداد کمتری دندان (۷ تا ۱۲ جفت در هر فک) هستند. نهنگ‌های عنبر نیز که متخصص شکار ماهی مرکبند در فک پایینی خود ۲۰ تا ۲۵ دندان در فک پایینی دارند که در فک بالایی دندان‌ها وستیجیال هستند و از درون لثه بیرون نمی‌آیند.[۳]

یکی از شناخته شده ترین روش‌های تغذیه در نهنگ‌های بی‌دندان، روشی است که با نام «شکار حبابی» شناخته می‌شود. در این روش، هر نهنگ حباب‌های هوا را در زیر دریا آزاد می‌کند و دیوارهایی از هوای بالارونده در آب پدید می‌آورد. کریل‌ها و ماهیانی که درون دیوار هوایی هستند از ترس به مرکز محدوده دایره‌شکل حبابی می‌روند و در این هنگام نهنگ با باز کردن دهان خود تعداد بسیاری از آن‌ها را در یک بار بالا آمدن از آب می‌بلعد.[۴]
رفتار

رفتارهای فرهنگ‌گونه در میان نهنگ‌ها وجود دارند. بعضی گونه‌های نهنگ دارای روش‌های پیچیده و گاه مبتکرانه‌ای برای تغذیه هستند و این رفتارها از مادر به فرزندانش منتقل می‌شود و آن‌ها آن را فرا می‌گیرند. بررسی‌ها بر روی نهنگ‌های گوژپشت خلیج مین نشان داده‌اند که روش‌های ابتکارآمیز شکار نه تنها توسط نهنگ‌ها ابداع می‌شوند، که به سرعت به دیگر نهنگ‌های دسته‌شان منتقل می‌شود.[۵]

نهنگ‌های نیزه‌ای می‌توانند با تشخیص مکان تجمع مرغان دریایی، به جایی که ماهیان و کریل‌ها تمرکز کرده‌اند بروند.[۵]
زایش و رفتار جنسی

بعضی نهنگ‌ها در هنگام نگهداری از بچه‌ها نیاز دارند تا برای تغذیه به ژرفای دریا بروند. در این هنگام، دیگر نهنگ‌های گروه از بچه‌ها مراقبت می‌کنند و به عبارتی «پرستاری بچه» می‌کنند.[۶]
شکار و وضعیت بقا

به استثنای نهنگ شکار کوتوله، همه دیگر نهنگ‌های بزرگ‌جثه قربانی شکار گسترده توسط صنعت شکار نهنگ بوده‌اند. بیش از ۲ میلیون نهنگ توسط ابزارهای پیشرفته شکار در قرن ۲۰ام شکار شدند و این باعث شد که نهنگ‌های شکار و خاکستری و قطبی تا سال ۱۹۰۰ به شدت کاهش جمعیت پیدا کنند و تا مرز انقراض پیش بروند.

با آنکه امروزه به نظر می‌آید که جمعیت بسیاری از این گونه‌ها در حال بهبود و بازیابی خود است، بعضی هنوز بسیار تهدیدپذیر باقی مانده‌اند. در میان بیشترین تهدید شده‌ها می‌توان به نهنگ شکار اطلس شمالی، نهنگ شکار آرام شمالی، جمعیت‌های نهنگ قطبی ساکن شمال اقیانوس اطلس، جمعیت‌های نهنگ خاکستری ساکن غرب اقیانوس آرام، بیشتر جمعیت‌های نهنگ آبی اشاره کرد.[۷]
در تبعید

نهنگ‌ها گاه به منظور نمایش و انجام حرکات نمایشی در جلوی بازدیدکنندگان، به پارک‌های نمایشی پستانداران دریایی برده می‌شوند. نهنگ‌هایی همچون بلوگا از پر هوادارترین نمونه‌های نهنگ در پارک‌هایی همچون سی ورلد هستند.

کنشگران محیط زیست و هواداران حقوق جانوران تاکنون پویش‌های بسیاری را در زمینه جلوگیری از بهره‌گیری نمایشی از این جانوران انجام داده‌اند. در یک نمونه از چنین اقدام‌هایی، کنشگران با ارایه شکایتی به دادگاه بهره‌کشی از نهنگ‌ها در پارک‌های آبی شهرهای اورلاندو و سن دیگو را مخالف با ماده منع بردگی در قانون اساسی آمریکا است. این مبارزه با رای دادگاه مبنی بر آنکه آن ماده درباره انسان‌ها است و نه جانوران، ناکام ماند.

دریای چوکچی

دریای چوکچی که در روسی چوکوتسکویا موریا (Чуко́тское мо́ре) نامیده می‌شود بخشی از آب‌های اقیانوس منجمد شمالی است که در بین دو قارهٔ آسیا و آمریکای شمالی[۱] درمیان شمال‌شرقی سیبری و شمال‌غربی آلاسکا واقع شده است.[۲] تنگه برینگ در جنوب این دریا قرار دارد[۳][۱] و در غرب با جزیره رانگل و در شرق با دریای بوفورت هم‌مرز است.[۲][۳]

دریای چوکچکی بین ۵۱۸٬۰۰۰[۳] تا ۵۸۲٬۰۰۰[۲] کیلومترمربع مساحت داشته و عمق آن به ۷۷ متر می‌رسد.[۲] این دریا تنها به مدت ۴ ماه در سال[۳] از ژوئیه تا اکتبر و از طریق تنگهٔ کم‌عمق برینگ قابل کشتیرانی است.[۲] گونه‌های مختلفی از فکها و گرازهای دریایی بومی دریای چوکچی بوده و در تابستان‌ها نهنگ و بسیاری از مرغان دریایی نیز در این دریا دیده می‌شوند.

اقیانوس منجمد شمالی

اقیانوس منجمد شمالی یا اقیانوس آرکتیک کوچکترین اقیانوس جهان است که مساحت آن ۱۴،۷۵ میلیون کیلومترمربع است. عمق این دریا دست کم ۵۵۲۷ متر برآورد شده‌است. دریاهای اطراف یا مربوط به آن عبارت‌اند از: بارنتس با مساحت ۱۴۲۴ کیلومترمربع و عمق ۶۰۰ متر. دریای سفید با مساحت ۹۰۰۰۰ کیلومترمربع، چون این دریاچه همیشه یخ بسته است تعیین عمق آن دشوار است. دریای سیبری شرقی مساحتش ۹۱۳۰۰۰ کیلومترمربع با عمق ۵۴ متر و عمیقترین نقطه ۹۱۵ متر است. دریای کارا با مساحت نزدیک به۰۰۰ ۸۸۳ کیلومترمربع و عمق ۱۰۰ - ۳۰ متر. دریای لاپتف با مساحت ۰۰۰ ۶۶۲ کیلومترمربع و عمق متوسط ۵۰ متر. دریای چوکچی مساحت این دریاچه ۰۰۰ ۵۹۵ کیلومترمربع با عمق میانگین کمتر از ۵۰ متر.

شمالگان

شُمالگان به ناحیه پیرامون قطب شمال، گفته می‌شود. شمالگان بخش‌هایی از روسیه، آلاسکا، کانادا، گرینلند، لاپلند و سوالبارد و نیز اقیانوس شمالگانی (اقیانوس منجمد شمالی) را در بر می‌گیرد. خط همدمای ۱۰ درجه سلسیوس معمولاً برای مشخص کردن مرز شمالگان در نظر گرفته می‌شود.البته ممکن است یک اختلاف دمای اندکی در مرز شمالگان وجود داشته باشد . به شمالگان، سرزمین آفتاب نیمه شب نیز گفته می‌شود. قطب شمال یک ششم کره زمین و به اندازه روسیه – چین و هند وسعت دارد. قب شمال هیچ جمعیت باشنده ای ندارد. و بوسیله سازمان 1996 بیانیه اتاوا /شورای شمالگان اداره می شود. شورای شمالگان علاوه بر 8 عضو اصلی( آمریکا، روسیه، نروژ و سوئد نیز از جمله آنها هستند.) 12 عضو ناظر دارد. که هر دوسال یکبار کمیته های ششگانه آن اجلاس برگزار می کنند. در اجلاس وزرای در نروژ در اول ماه می 2013 عضویت ناظرهند رسما اعلامو تصویب شد.

باور کارشناسان انرژی بر این است که یک چهارم منابع نفتی و گازی جهان در بستر اقیانوس منجمد شمالی قرار دارد.

روسیه، نروژ، کانادا، دانمارک و آمریکا که سواحل همجوار قطب شمال دارند، این قلمروی غنی را از آن خود اعلام کرده اند. مسابقه برای تصاحب این منطقه از زمانی شتاب گرفت که با آب شدن کوه های یخ دسترسی به قطب شمال آسان تر شده است. در سال 2001 روسیه مدارک مالکیت این منطقه را به سازمان ملل متحد ارائه داد که مورد قبول قرار نگرفت چون فاقد شواهد لازم بود. سه سال پیش کاوشگران روسی در حرکتی حاکی از جدی بودن این کشور در چشمداشت به این قلمرو پرچمی را از جنس تیتانیوم در بستر اقیانوس منجمد شمالی نصب کردند.

از سوی دیگر، کاوش های علمی آمریکا و کانادا برای جمع آوری داده ها از این منطقه در حال انجام است، تا بتواند ادعای این کشورها را بر سر مالکیت این منطقه اثبات کند. نروژ و دانمارک نیز برای بدست آوردن حاکمیت این منطقه تلاش می کنند. به موجب قوانین بین المللی هر یک از این پنج کشور حوزه قطب شمال، مجاز به بهره برداری اقتصادی از ناحیه ای به شعاع 200 مایل در امتداد سواحل خود است

گرم‌شدن زمین

گرم‌شدن زمین یا گرمایش زمین نام پدیده‌ای است که منجر به افزایش میانگین دمای سطح زمین و اقیانوس‌ها گردیده‌است.[۱][۲] طی ۱۰۰ سال گذشته، کرهٔ زمین به طور غیرطبیعی حدود ۰٫۷۴ درجهٔ سلسیوس گرم‌تر شده که این موضوع دانشمندان را نگران کرده‌است.[۳] برخی از دانشمندان معتقدند که دهه‌های پایانی قرن بیستم، گرم‌ترین سال‌های ۴۰۰ سال اخیر بوده‌است. [۴] گزارش‌ها حاکی از آن است که ۱۰ مورد از گرم‌ترین سال‌های جهان تنها از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۷ به ثبت رسیده‌است که این میزان در ۱۵۰ سال گذشته بی‌سابقه بوده‌است.[۵] به نظر می‌رسد فعّالیّت‌های صنعتی در ایجاد این مشکل بسیار مؤثّر است و به گرم‌شدن کرهٔ زمین کمک می‌کند.[۳]

از سال ۱۸۸۰ اندازه‌گیری دمای هوای کرهٔ زمین آغاز شده‌است و تاکنون نیز ادامه دارد. پیش‌بینی می‌شود که تا سال ۲۰۱۴ زمین شاهد رکورد بی‌سابقهٔ «گرم‌شدن» باشد.[۶] همچنین گفته می‌شود گرم‌شدن کرهٔ زمین، در سال ۲۱۰۰ باعث خشکسالی شدید، گرمای سوزان و توفان‌های وحشتناک خواهد شد.[۷]

در مورد دلایل این پدیده، یک سری از تئوری‌ها بر تأثیر گازهای گلخانه‌ای بر این فرایند مبتنی است و برخی دیگر فرایندهایی نظیر فعّالیّت‌های آتشفشانی و زمین گرمایی و همچنین فعّالیّت‌های خورشیدی را دلیل این پدیده می‌دانند. استناد این دانشمندان برای گفته‌های خویش، وقوع دوره‌های سرد و گرم در طول مدت زمانی است که از عمر زمین می‌گذرد.[۲]

به عقیدهٔ بسیاری از دانشمندان با افزایش آگاهی‌های عمومی، مصرف بهینه سوخت و انرژی، افزایش سطح فضای سبز و جلوگیری از تخریب جنگل‌ها، بازیافت مواد و استفاده از انرژی‌های جایگزین سوخت‌های فسیلی مانند باد و خورشید می‌توان این پدیده و اثرات منفی آن بر زندگی بشر را کنترل کرد.

در نشست آب‌وهوایی کانکون مکزیک که در ماه دسامبر ۲۰۱۰ تشکیل شد ۱۹۳ کشور شرکت‌کننده تصمیم گرفتند تا صندوقی ۱۰۰ میلیارد دلاری را به منظور کمک به کشورهای در حال توسعه در مبارزه با گرمایش زمین تأسیس کنند.[۸] سال ۲۰۱۰ به گزارش سازمان جهانی هواشناسی گرم‌ترین سال تاریخ زمین تعیین شده‌است.[۹]

محتویات

    ۱ علل
        ۱.۱ اثر گلخانه‌ای
        ۱.۲ دامداری صنعتی
    ۲ پیامدها
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ پیوند به بیرون
    ۵ پانویس

علل
گازدی اکسید کربن، که عمدتاً از کاربرد سوخت‌های فسیلی ناشی می‌شود، به عنوان یکی از عوامل افزایش دمای زمین مطرح است.

هیئت بین دولتی تغییرات آب‌وهوایی (IPCC) می‌گوید تغییرات جوی که در سراسر جهان مشاهده می‌شود به احتمال خیلی زیاد ناشی از عواملی است که بشر در آن‌ها دست دارد.[۱۰] آکادمی ملی علوم آمریکا نیز فعّالیت انسان‌ها و تولید گازهای گلخانه‌ای را علّت اصلی این پدیده معرفی می‌کند.[۴]

دانشمندان با استفاده از داده‌های جمع‌آوری شده از گیاهان، یخچال‌ها و سایر نمونه‌ها به این نتیجه دست یافته‌اند و معتقدند که این تحقیقات به‌طور قطعی تایید می‌کند که فعالیت‌های انسانی بر آب و هوا تأثیر می‌گذارد.[۱۱]

ولی برخی دانشمندان معتقدند که افزایش حرارت در سال‌های اخیر را می‌توان به فعّالیّت‌های خورشیدی و تابش آن نسبت داد. این گروه می‌گویند تصاعد دی‌اکسیدکربن و سایر گازهای گلخانه‌ای کمتر از آن است که تغییرات مشاهده شده را توجیه کند.

همچنین نابودی و آتش‌سوزی جنگل‌ها به عنوان یکی از دلایل گرم شدن دمای زمین مطرح شده‌است. [۱۲] درحقیقت درختان با جذب دی اکسید کربن، آن را ذخیره می‌نمایند که در اثر سوختن، آن را آزاد می‌نمایند. بنابراین آتش‌سوزی در جنگل‌ها می‌تواند به‌عنوان یکی از دلایل افزایش میزان دی‌اکسید کربن در اتمسفر و درنتیجه گرم شدن زمین مورد توجه قرار بگیرد. شایان ذکر است که رویداد ال‌نینیو میزان گرمای زمین را به طور موقت افزایش می‌دهد.

بی‌شک انسان در آنچه امروزه به عنوان گرم شدن جهانی از آن یاد می‌شود، نقش مؤثری داشته‌است. دخالت و برداشت بی حد و حصر نوع بشر در طبیعت باعث دگرگونی عظیمی شده که نمی‌توان آن را انکار نمود. اما در طول تاریخ مسکونی شدن زمین این اولین باری نیست که این سیاره آبی به شدت گرم می‌شود. دوره‌های بی‌اندازه گرم و یا سرد زمین نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عوامل متعددی است که از قلب این سیاره آغاز شده و تا عمق فضا پیش می‌رود. از جمله عوامل طبیعی گرم شدن زمین می‌توان به دوره‌های فعالیت خورشیدی، فوران آتشفشان‌های بزرگ٬ چرخه‌های میلانکوویچ٬ گردش دماشوری اقیانوس و برخورد سیارک‌ها یا دنباله‌دارها اشاره کرد.[۱۳]
اثر گلخانه‌ای

تحقیقات نشان می‌دهند بین افزایش میزان گازهای گلخانه‌ای موجود در اتمسفر با گرم شدن کره زمین ارتباط مستقیمی وجود دارد.

زمین مقداری از انرژی خورشید را جذب می‌کند و باقی آن را منعکس می‌نماید.در طی این فرایند طول موج نور تغییر پیدا می‌کند. بعضی از گازهای موجود در جو زمین، این تابش خروجی را جذب می‌کنند. این تابش عمدتاً در محدوده فروسرخ است. مولکول گازهای گلخانه‌ای، بسیار بیشتر از سایر گازها نور مادون قرمز را جذب می‌کند. جذب انرژی توسط مولکولهای گاز سبب جنبش مولکول و افزایش انرژی آن می‌شود. وقتی این اتفاق در مقیاس بزرگ رخ دهد، مانند این است که زمین را با یک پتو پوشانده‌ایم. دمای کل نواحی زمین افزایش می‌یابد. این پدیده اثر گلخانه‌ای و گازهایی که در آن موثرند، گازهای گلخانه‌ای نامیده می‌شوند.[۱۴]
دامداری صنعتی

سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) در سال ۲۰۰۶ با انتشار گزارشی با نام سایه بلند احشام عنوان نمود که پرورش دام‌ها جهت استفاده بشر، عامل ایجاد ۱۸٪ از مجموع آلاینده ها و گازهای گلخانه ای می باشد. درصد مزبور، رقمی بیش از سهم وسایل نقلیه در سرتاسر جهان در تولید آلاینده ها و گازهای گلخانه ای را به خود اختصاص می دهد. [۱۵] ، [۱۶]
پیامدها

برخی از دانشمندان، افزایش توفان‌ها و گردبادهای سهمگین را یکی از نتایج گرم شدن کره زمین قلمداد می‌کنند. [۴] اغلب کارشناسان اقلیمی معتقدند که این روند می‌تواند به وقوع خشکسالی‌ها، سیل‌ها، بادهای گرم و توفان‌های مهیب‌تر منجر شود اما بعضی از آنها هم بر این باور هستند که بعضی از این حوادث رخ داده علامت گرم شدن زمین نیستند چون این آشفتگی و نابسمانی ویژگی طبیعی اقلیم است.[۵] از پیامدهای دیگر بالا آمدن آب دریاها، و در نتیجه رفتن مناطق ساحلی و جزایر زیر آب و رقیق‌شدن آب اقیانوس‌ها و در نتیجه افزایش بارندگی در تمام جهان است.

گرم شدن زمین باعث شده‌است که دمای داخلی یخچال‌های طبیعی واقع در نقاط مختلف جهان از جمله یخچال‌های واقع در شمالگان، جنوبگان و چین افزایش پیدا کند و در نتیجه با آب‌شدن تدریجی، حجم زیادی از ذخایر این یخچال‌ها ذوب شود. این مساله از آنجا حائز اهمیت است که این یخچال‌ها بخش عمده‌ای از ذخایر آب آشامیدنی جهان را تشکیل می‌دهند.[۱۷] بنابراین منابع آب آشامیدنی سالم رو به کاهش می‌گذارد و احتمال شیوع بیماری‌هایی که از طریق آب آشامیدنی ناسالم شیوع می‌یابند، بیشتر می‌شود. گرمایش زمین همچنین تاثیر بسزایی در کاهش تعداد جوجه پنگوئن‌ها دارد[۱۸]. طبق برآوردهای سازمان بهداشت جهانی، بیماری‌هایی که از تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین ناشی می‌شود، هر ساله باعث مرگ و میر ۸۰ هزار نفر در کشورهای آسیایی می‌شود.[۱۹] مقامات سازمان ملل تاکنون چندین بار درباره پیامدهای گرم شدن زمین هشدار داده‌اند و خواستار اقدام فوری اعضای این سازمان در جلوگیری از این پدیده شده‌اند.

ازون (مولکول)

اُزون (به انگلیسی: Ozone)؛ یکی از آلوتروپهای اکسیژن است به فرمول O۳ که گازی با اکسیدکنندگی بسیار بالاست. ازن معمولاً ناپایدار بوده و در بسیاری از واکنش‌ها مانند کلر عمل می‌کند و با مکانیزم ترکیب شدن با پروتئین و بی‌اثر کردن آنزیم کاهنده که برای تنفس یاخته مهم است، به عنوان میکروب کش عمل می‌کند. خاصیت اکسیدکنندگی این گاز باعث می‌شود تا کاربردهای صنعتی زیادی داشته باشد و در غلظت‌‌های بالاتر از ۱۰۰ جزء در میلیارد اثر تخریبی شدیدی بر مخاط و اندام‌های تنفسی جانوران و بافت‌های گیاهان بگذارد. در نتیجه گاز ازن در فضای نزدیک به زمین از مهمترین آلاینده‌های هوا محسوب می‌شود اما ازن موجود در لایه ازن برای جانوران و گیاهان سودمند است چراکه از ورود نور ماوراء بنفش به زمین جلوگیری می‌کند.

محتویات

    ۱ تعریف کلی
    ۲ چرخه ازون
    ۳ ساختمان و فرمول گسترده ازون
    ۴ اهمیت ازون در زندگی بشر
    ۵ رایحه تازگی پس از آذرخش
    ۶ نقش ازون در ضد عفونی آب
    ۷ انسان و نابودی لایه اوزن
    ۸ زیان‌های گاز اوزون

تعریف کلی

اوزون واژه‌ای یونانی است به معنی «بو» و به ویژه «بو تند» اطلاق می‌شود. اوزن مولکولی با سه اتم اکسیژن است مولکول اکسیژن دارای دو اتم اکسیژن است اما تفاوت در یک اتم اکسیژن در این دو مولکول تفاوتهای اساسی را در این دو مولکول بوجود آورده‌است. موضوع: بعد از لایه ی اوزن- آیا بعد از لایه ی اوزن ، لایه ی دیگری وجود دارد؟ در بالای اوزن ذراتی وجود دارند که ما آنها را ,,شبه عناصر,, نام گذاری کرده ایم. این ذرات ماسوای ذرات و غبارهای فضایی می باشد. در حالت طبیعی زمین ذرات بسیار ریزی را از خود تولید می کند که این ذرات سبکتر از گاز اوزن می باشد. این ذرات ارتباط نزدیکی با امواج خورشیدی دارند. چون دلیل خارج شدن این ذرات از جو زمین ، توسط امواج خورشیدی صورت می گیرد. خورشید نوعی موج ویژه دارد که پس از برخورد با زمین تا قسمت بیرونی لایه ی اوزن منعکس می گردد و دقیقاً در مرز انعکاس این امواج ، ذرات مذکور در لایه ای حدود سه تا چهار کیلومتر تشکیل می شوند. این ذرات بصورت محافظی، از اوزن نگهداری می کنند. این ذرات مقداری هم تحت تاثیر امواج هسته ای (انرژی اتمی) واقع می شوند و در جاذبه ی قطبهای زمین نیز نقش زیادی دارند.بصورت خلاصه؛ نیروگاههای هسته ای که در زمین و بویژه در نیم کره ی شمالی قرار دارند، به مرور امواجی را تولید کرده اند که در قطب شمال، تجمع یافته اند. این امواج تجمع یافته باعث جذب این ذرات در قطب شمال شده است و در واکنش این دو (امواج حاصل از نیروگاههای اتمی و ذرات بالای اوزن) از میزان نیروی جاذبه زمین در قطب شمال مقداری کاسته شده است.( تقریباً ده سال پیش در بالاترین حد خود بود) این تغییرات سبب شده بود تا ارتفاع جو در قطب شمال افزایش یابد و در قطب جنوب ارتفاع جو کاهش یابد و لایه ی اوزن بصورت شکافی از قطب جنوب ، بروز کند.هم اکنون نیز این تغییر ارتفاع وجود دارد. حتی با توجه به ترمیم اندکی که در لایه ی اوزن مشاهده می شود. نزدیک به پنجاه در صد آسیبهای لایه ی اوزن را نیروگاههای هسته ای ایجاد می کنند. با توج به اینکه این نیروگاهها همچنان به فعالیت خود ادامه دهند، در فرایند گرم شدن زمین تا دو دهه ی دیگر نیز بیشترین میزان خسارات را وارد خواهند کرد. در غیر اینصورت تا چهار سال آینده میزان گرمای زمین تدریجاً بهبود خواهد یافت.(منبع:گروه تحقیقات ،،علم وییو،، ایران)
چرخه ازون

در استراتوسفر (Stratospher) مولکول‌های تازه اوزن پیوسته با واکنش‌های شیمیایی و دریافت انرژی لازم از پرتوهای خورشید، به مولکول و اتم اکسیژن تجزیه می‌شوند. این اتم‌های اکسیژن که بسیار فعالند، طی مدت زمان کوتاهی کمتر از کسر ثانیه، از هم جدا و به مولکولهای اکسیژن متصل می‌شوند و تشکیل مولکولهای سه اتمی اکسیژن، یعنی ازون، می‌دهند. غیر از این چرخه طبیعی، طی واکنش‌هایی با ازت و هیدروژن و کلر تولید شده در سطح و رها شده به اتمسفر، از بین می‌رود.
ساختمان و فرمول گسترده ازون

فرمول ازون به صورت رزونانسی نمایش داده می‌شود.
اهمیت ازون در زندگی بشر

اگر فضانوردی، در ارتفاع زیاد، به این سیاره خانه ما نگاه کند، نوار نازک آبی رنگی که دور زمین را فراگرفته، نظرش را جلب خواهد کرد. این پوشش شفاف، حیات را در جو زمین تأمین می‌نماید. حیات، بصورتی که ما می‌شناسیم، تنها با پوشش حفاظتی ازون میسر می‌شود. بدون وجود اوزن ادامهٔ زندگی امکان ناپذیر است. پرتوهای خورشیدی، یکنواخت نیست. این پرتوها، شامل پرتوی به نام پرتو فرابنفش است.

چنانچه تمامی این پرتوها به سطح زمین می‌رسید، وجود زندگی در روی زمین امکان پذیر نبود. زیرا این پرتوها حامل مقدار زیادی انرژی مرگ‌زا برای موجودات زنده‌است. خوشبختانه تنها بخش ناچیزی از پرتو فرابنفش خورشید به سطح زمین می‌رسد. قسمت بیشتر این پرتو، انرژی خود را در ارتفاع ۲۰ تا ۳۰ کیلومتری سطح زمین و در جو آن از دست می‌دهد. در این عمق از جو فراگیرنده زمین، مقادیر معتنابهی ازون موجود است و این ازون، پرتو فرابنفش را جذب می‌کند.
رایحه تازگی پس از آذرخش

پس از آذرخش، تنفس شما با آسودگی بیشتری صورت می‌گیرد. هوا پاکیزه و پر از تازگی است. علت این است که رعد و برق، سبب تولید گاز اوزن در جو می‌شود و همین گاز است که هوا را تازه‌تر می‌نماید.
نقش ازون در ضد عفونی آب

آبی که می‌آشامیم، کلریزه‌است. این آب زیان‌آور است و مزه آن نیز ناخوشایندتر از مزه آب چشمه‌است. آب ضد عفونی شده با ازون، عاری از هر گونه باکتری زیان‌آور است و مزه آن نیز خوشایندتر است.
انسان و نابودی لایه اوزن

فعالیت انسانها بر روی زمین در سپر حفاظتی اوزن، اثر می‌گذارد. از نیمه قرن بیستم، فعالیت انسان روی زمین موجب بروز ضایعاتی در لایه اوزن شده و به نظر می‌رسد که حیات روی کره زمین در معرض مخاطره قرار گرفته‌است. در واقع انسان ناخواسته هوا را با مواد شیمیایی آلوده می‌کند و سپر حفاظتی خود را از بین می‌برد. در اواسط دهه ۱۹۷۰، دانشمندان به امکان تاثیر پرواز هواپیماهای تندرو و یا فوق سرعت صوت و مواد شیمیایی موجود در قوطی‌های عطر پاش روی لایه اوزن پی بردند.

هواپیماهای فراصوت، در ارتفاعات بسیار زیاد که هوا رقیق‌تر و مقاومت آن در برابر بدنه هواپیما کمتر است، پرواز می‌کنند و ازت فعال موجود در دود خروجی از موتور هواپیما اثر ضایع کننده بر روی لایه اوزن دارد. گازهای کلرو فلوئورو کربن (CFC) نیز که در خنک کننده‌ها و دستگاه‌های تهویه مورد استفاده قرار می‌گیرد، روی اوزن استراتوسفری خطرناک می‌باشد. هر اتم کلر آزاد شده از این گازها، حدود یک صد هزار مولکول اوزن را نابود می‌کند و با مصرف این گازها طی یک دهه مقادیر زیادی ازون از بین رفته و تراکم این گاز در استراتوسفر کاهش یافته‌است.
زیان‌های گاز اوزون

اوزون از واکنش با مواد شیمیایی آلوده کننده‌ای که در سطح زمین، تولید و متصاعد شده‌اند، دوباره وارد تروپسفر (Troposphere) می‌شود و به سطح زمین می‌رسد. در این حالت، ازون نقش مخرب و آلوده کننده دارد. چون همراه با مواد شیمیایی دیگر بافتهای حیاتی، جانوری و گیاهی را به شدت آسیب می‌زند. ازون، در ارتفاع کم از سطح زمین، همراه دود و بخار موجود در هوا در بسیاری از شهرهای بزرگ و صنعتی جهان، موجب تشدید آلودگی می‌گردد. ازون در نقاط پایین اتمسفر یعنی تروپسفر، مانند گازهای گلخانه‌ای عمل می‌کند و افزایش تراکم آن در این ناحیه در بالا بردن گرمای عمومی کره زمین موثر است (گرم شدن زمین).