اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

کاربر

در فرهنگ رایانه، کاربر (به انگلیسی: User) کسی است که با یک سیستم - اعم از سخت‌افزار یا نرم‌افزار - تعامل دارد و از آن استفاده می‌کند. اکثر اوقات، کاربر انسان است. واژهٔ کاربر، استعاره‌ای (Metaphor) است که بین افرادی که در پیاده‌سازی سیستم مشارکت داشته‌اند (مانند برنامه‌نویسان)، و استفاده‌کنندگان واقعی از آن (مانند اپراتورها)، تمایز ایجاد می‌کند. گاهی برای تأکید، از اصطلاحاتی مانند کاربر نهایی (End-user) یا کاربر برنامه نساخته (Non-programmer User) هم استفاده می‌شود.

هر سیستم می‌تواند یک یا چند نوع کاربر داشته باشد؛ برای نمونه، در ویکی‌پدیای فارسی، چندین نوع کاربر وجود دارد، از جمله: مدیران، مشارکت‌کنندگان، و بازدیدکنندگان.

واسط گرافیکی کاربر

در فرهنگ رایانه، واسط گرافیکی کاربر یا واسط نگاره‌ای کاربر[۱]، مجموعه‌ای از نشانه‌های گرافیکی نمایش داده شده بر روی یک نرم‌افزار است که در آن کاربر به جای تایپ فرمان‌های بلند و پیچیده از اعلان فرمان، با اشاره بر نمایشهای تصویری بر روی صحنه تصویر، پرونده‌ها، برنامه‌ها یا فرمان‌های گوناگون را انتخاب می‌کند.
به عبارتی ساده‌تر، یک محیط گرافیکی که نرم‌افزارهای رایانه، برای راهنمایی و کاربری بهتر انسان بکار می‌گیرند واسط گرافیکی کاربر نامیده می‌شود. این نما، چگونگیِ روش کاربریِ رایانه را، توسط انسان، بهبود می بخشد و روشی است گرافیکی برای نمایش نرم‌افزار سیستم‌عامل رایانه، به کاربرانش. در رایانه‌های قدیمی‌تر، این نما، مجموعه‌ای بود از نشان‌های تایپی نشان داده شده بر صفحه نمایشگر. در رایانه‌های امروزی اما، نمای گرافیکی کاربری مجموعه‌ای است از نشان‌ها و پس زمینه‌ها و کلیدهایی زیبا و رنگین، برای بهبود رابطه انسان-ماشین در راستای بهبود کاربری کارایی بهتر.
برخی این واژه را «نمای گرافیکی کاربر»، «میانای نگاره‌ای کاربر»، یا «میانجی نگاره‌ای کاربر» هم ترجمه کرده‌اند.[۲][۳]

برنامه‌های کاربردی که در ویندوز اجرا می‌شوند، از مجموعه ثابتی از فهرست‌های گزینش عمودی، جعبه‌های محاوره‌ای و سایر عناصر گرافیکی مانند نوارهای مرور (به انگلیسی: scroll bar) و شمایل‌ها (به انگلیسی: icon) استفاده می‌کنند. این ثبات میان عناصر گرافیکی، مزیت عمده‌ای برای کاربر است، زیرا با یادگرفتن نحوۀ کار با رابط می‌تواند از آن در تمام برنامه‌های در حال اجرا در همان محیط استفاده کند.
طراحی وب

در بحث طراحی وب (طراحی وب سایت)، رابط گرافیکی کاربری یک سایت، شامل نشان‌ها، پس زمینه‌ها، منوها و روش چیدمان و نشان دادن محتوای یک صفحه وب، و چگونگی ایجاد کلیدهایی برای جهت یابی (به انگلیسی: Navigation) کاربران، در صفحه‌های وب است.
ریشه

این عبارت، مفهومی ریشه گرفته از نمای کاربری (به انگلیسی: UI) است، با این تفاوت که نمای کاربری، مفهومی کلی‌تر است، و به چگونگی رابطه پایاپای و متقابل انسان-ماشین (کاربری) می‌پردازد، در حالیکه رابط گرافیکی کاربری، روش نمایش گرافیکی این کاربری است، و محیطی گرافیکی که انسان، برای کاربرد کامپیوتر با آن سروکار دارد.

واسط کاربر

واسط کاربر[۱] (به انگلیسی: User Interface) (به اختصار UI) یک میانجی بین انسان و ماشین است. واسط کاربر، بخش دیدنی و قابل لمس یک ابزار است که کاربر مستقیماً با آن سر و کار دارد. این اصطلاح را میانای کاربر،[۲] میانجی کاربر[۳] و رابط کاربر[۴] هم ترجمه کرده‌اند.

هر واسط کاربر، به دو سازوکار اساسی مجهز است:

    درون‌داد؛ کاربر از طریق واسط کاربر، به ماشین فرمان می‌دهد.
    برون‌داد؛ ماشین از دریچه واسط کاربر، به دستورهای کاربر، پاسخ و عکس‌العمل نشان می‌دهد.

در این حالت اصطلاحاً می‌گویند که کاربر و واسط کاربر، با یکدیگر تعامل دارند.

محتویات

    ۱ واسط کاربر در رایانه‌ها
        ۱.۱ طبقه‌بندی واسط کاربر
    ۲ جستارهای وابسته
    ۳ پانویس
    ۴ منابع
    ۵ پیوند به بیرون

واسط کاربر در رایانه‌ها

در فرهنگ رایانه، واسط کاربر عبارت است از تمام مجاری اطلاعاتی (Information Channels) که امکان ارتباط (Communication) بین کاربر و رایانه را فراهم می‌کنند. یک واسط کاربر ابتدایی، معمولاً از منوها، پنجره‌ها، صفحه‌کلید و ماوس تشکیل شده است. به علاوه، صداهایی هم که رایانه آنها را تولید می‌کند، جزئی از واسط کاربر محسوب می‌شوند.[۵]
طبقه‌بندی واسط کاربر

    انواع واسط کاربر از نظر ماهیت:[نیازمند منبع]
        واسط کاربر سخت‌افزاری؛ مثل ماوس، صفحه‌کلید، میکروفون، بلندگو و...
        واسط کاربر نرم‌افزاری؛ مثل منوها، پنجره‌ها، آیکون‌ها، و...
    انواع واسط کاربر از نظر عملکرد:[نیازمند منبع]
        واسط خط فرمانی-اگر کاربر فرمان‌هایی را در صفحه‌کلید وارد کرده و برنامه نیز با عملکرد خاصی به آنها پاسخ دهد، گفته می‌شود که برنامه مزبور یک واسط خط فرمانی دارد.
        واسط گزینشی-اگر فرمان‌ها از طریق فهرست‌های گزینشی (منوها) در اختیار کاربر قرار گیرند، به رابط مزبور، رابط گزینشی گفته می‌شود.
        واسط گرافیکی کاربر-برنامه‌ای که اطلاعات را به طور گرافیکی نشان داده و برای برقراری رابطه با کاربر به یک وسیله اشاره‌ای نیاز داشته باشد، گفته می‌شود که یک واسط گرافیکی کاربر دارد.

برهم‌کنش

بَرهَم‌کُنِش، اندرکنش یا تعامل، عملی است که بین دو یا چند موجودیت، شیء، پدیده، یا فرآیند – که اثر متقابل بر هم دارند – رخ می‌دهد. هنگامی که دو یا چند چیز، به کنش و واکنش (فعل و انفعال) با هم می‌پردازند، گویند که آنها با یکدیگر برهمکنش (یا تعامل) دارند.
در اجسام

برهم‌کنش در اجسام می‌تواند حالت آنها را تغییر داده یا بر نحوهٔ انجام تحول اجسام تأثیر بگذارد.
در پدیده‌ها

در پدیده‌ها برهم‌کنش موجب به وجود آمدن پارامترهای اضافی می‌شود که باید در محاسبات منظور شوند.
مثال‌هایی از برهم‌کنش

    برهم‌کنش مواد محلول در یک حلال (تأثیر متقابل بر میزان حلالیت یکدیگر)؛
    برهم‌کنش کولنی ذرات باردار؛
    قانون سوم نیوتن در مورد نیروها؛
    تعامل انسان و ماشین (تعامل کاربر با واسط کاربر)؛

سامانه

سامانه یا سیستم (به انگلیسی: System) مجموعه یا گروهی از اشیاء مرتبط یا غیر مرتبط است که هدف یا اهدافی خاص را دنبال می‌کنند، به گونه‌ای که واحدی پیچیده را تشکیل دهند.

سیستم مجموعه‌ای از اجزایی است که با هم کار می‌کنند و هدف معینی را دنبال می‌کنند. سیستم تنها به نوع فیزیکی آن محدود نمی‌شود. مفهوم سیستم را در مورد پدیده‌های مجرد پویا نظیر اقتصاد نیز به کار گرفته می‌شود.

محتویات

    ۱ تعریف و واژه‌شناسی
    ۲ جستارهای وابسته
    ۳ منابع
    ۴ پیوند به بیرون

تعریف و واژه‌شناسی

واژهٔ سیستم (System) از واژه لاتین سیستما به معانی کل، ترکیب یا محموعه حاصل از ترکیب چند جزء می‌باشد. در زبان فارسی واژهٔ سیستم به دلیل کثرت استفاده متداول شده است. واژه‌های سامانه و نظام برابرهای فارسی متداول برای واژهٔ سیستم می‌باشند.

سامانه یا سیستم (منظومه، و دستگاه هم گفته شده است؛ مانند: منظومهٔ شمسی - Solar system، و دستگاه معادلات خطّی - System of linear equations) همچیده‌ای از عناصر همپیوسته‌ای است که یک تمامیت یگانه را تشکیل می‌دهند. چنین ترکیب و همچیده‌ای معمولاً مجموعه‌ای سامانمند و منظم را درست می‌کند و به همین رو به آن سامانه می‌گویند که از واژه پارسی سامان به معنی نظم و ترتیب گرفته شده‌است. به بخشی از یک سامانه که خود جزئی از یک سامانه دیگر باشد زیرسامانه می‌گویند. یک سامانه معمولاً دربرگیرنده بخش‌ها و عناصری است که بهم پیوسته شده‌اند تا جریان و روند داده‌ها، ماده یا انرژی را آسانتر سازند. یک سامانه معمولاً واحدهایی دارای برهمکنش دارد که برای آنها می‌توان الگوهای ریاضی تشکیل داد.

معادله حرکت

معادله حرکت معادله‌ای است که رفتار سیستم را توصیف می‌کند. مثلاً معادله حرکت در سیستم‌های سینماتیک حرکت جسم را در ابعاد زمان و مکان توصیف می‌کنند. با این معادلات می‌توان مکان جسم را در یک لحظه خاص یا لحظه‌ای (لحظاتی) که جسم در یک مکان خاص قرار گرفته است به دست آورد. این معادله رابطه‌ای بین پارامترهای توصیف کننده حرکت جسم از قبیل مکان، سرعت، شتاب، زمان و ... است. با توجه به شرایط مختلف مساله از قبیل نیروهای وارده (که روی شتاب تاثیر می گذارند)، شرایط اولیه جسم و ... جسم می‌تواند حرکت‌های گوناگونی داشته باشد که حرکات مستقیم الخط یکنواخت و حرکت با شتاب ثابت از جمله این حرکات و جزو ساده‌ترین آنها هستند.

دینامیک

دینامیک یا پویایی (به انگلیسی: Dynamics) از واژه لاتین به معنی حرکت‌شناسی گرفته شده است و شاخه‌ای از مکانیک و علوم مهندسی است که به بحث و مطالعه دلایل حرکت و به بیانی دقیق بررسی حرکت به کمک نیروها و قوانین مربوطه می‌پردازد.

محتویات

    ۱ دید کلی
    ۲ عوامل مؤثر بر حرکت
    ۳ قوانین حرکت
    ۴ قانون اول نیوتن
    ۵ قانون دوم نیوتن
    ۶ قانون سوم نیوتن
    ۷ قضیه کار و انرژی
    ۸ جستارهای وابسته

دید کلی

در حالت کلی حرکت یک ذره از دو دیدگاه مختلف می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد به بیان دیگر می‌توان گفت، بطور کلی مکانیک کلاسیک که در آن حرکت اجسام مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد، شامل دو قسمت سینماتیک و دینامیک است . در بخش سینماتیک از علت حرکت بخشی به میان نمی‌آید و حرکت بدون توجه به عامل ایجاد کننده آن بررسی می‌شود. بنابراین در سینماتیک حرکت بحث بیشتر جنبه هندسی دارد.

اما در دینامیک علتهای حرکت مورد توجه قرار می‌گیرند. یعنی هر ذره یا جسم همواره در ارتباط با محیط اطراف خود و متأثر از آنها فرض می‌شود محیط اطراف حرکت را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال فرض کنید، جسمی با جرم معین بر روی یک سطح افقی در حال لغزش است. در این مثال سطح افقی به عنوان یکی از محیطهای اطراف جسم با اعمال نیروی اصطکاک در مقابل حرکت جسم مقاومت می‌کند.
عوامل مؤثر بر حرکت

حرکت یک ذره معین را ماهیت و آرایش اجسام دیگری که محیط ذره را تشکیل می‌دهند، مشخص می‌کند. تأثیر محیط اطراف بر حرکت ذره با اعمال نیرو صورت می‌گیرد. بنابراین مهمترین عاملی که در حرکت ذره باید مورد توجه قرار گیرد، نیروهای وارد بر ذره و قوانین حاکم بر این نیروها می‌باشد.
قوانین حرکت

در قلمرو مکانیک کلاسیک، یعنی در سرعتهای کوچکتر از سرعت نور حرکت اجسام مختلف بر اساس قوانین حرکت نیوتن بطور کامل قابل تشریح است. این قوانین عبارتند از:
قانون اول نیوتن

این قانون که در واقع بیانی در مورد چارچوبهای مرجع می‌باشد، به این صورت بیان می‌شود هر جسم که در حال سکون، یا در حالت حرکت یکنواخت در امتداد خط مستقیم باشد، به همان حال باقی می‌ماند مگر آنکه در اثر نیروهای خارجی مجبور به تغییر آن حالت شود.
قانون دوم نیوتن

این قانون به صورتهای مختلف بیان می‌شود که یکی از آنها بر اساس تعریف اندازه حرکت خطی و دیگری برای تعریف شتاب حرکت می‌باشد. در حالت اول چنین گفته می‌شود که میزان تغییر اندازه حرکت خطی یک جسم، با نیروی وارد بر آن متناسب و هم جهت می‌باشد. اما بر اساس تعریف شتاب گفته می‌شود که هر گاه بر جسمی نیرویی وارد شود جسم در راستای آن نیرو، شتاب می‌گیرد که با اندازه آن نیرو متناسب است.
قانون سوم نیوتن

این قانون که تحت عنوان قانون عمل و عکس‌العمل معروف است، حتی در بعضی از رفتارهای اجتماعی نیز مصداق دارد. بیان قانون سوم به این صورت است که هر عملی را عکس‌العملی است که همواره با آن برابر بوده و در خلاف جهت آت قرار دارد. به عنوان مثال هنگام راه رفتن در روی زمین، نیرویی از جانب و به طرف جلو بر ما وارد می‌شود که سبب حرکت ما به سمت جلو می‌شود، برعکس ما نیز بر زمین نیرو وارد کرده و آن را به سمت عقب می‌رانیم. ولی چون جرم زمین در مقایسه با جرم ما خیلی زیاد است، حرکت زمین به سمت عقب نامحسوس است.
قضیه کار و انرژی

در مکانیک برخلاف آنچه در بین عامه رایج است، واژهٔ کار زمانی به کار می‌رود که بر روی جسمی نیرویی اعمال شده و آن را جابجا کند، و یا موجب تغییر در حرکت آن شود. بنابراین در دینامیک حرکت کار مفهوم با ارزشی است. اما کار به دو صورت می‌تواند بر روی جسم انجام شود. فرض کنید، جسمی با سرعت معین در حال حرکت است، اگر بر روی جسم کار انجام شود، این کار یا می‌تواند سرعت حرکت جسم را افزایش دهد و یا اینکه مانع حرکت شده و سرعت جسم را کاهش دهد.

در حالت اول که سرعت جسم افزایش پیدا می‌کند، اصطلاحاً گفته می‌شود که کار انجام شده، سبب ذخیره انرژی در جسم می‌شود. اما در حالت دوم ما با صرف انرژی و انجام کار، سرعت جسم را کاهش می‌دهیم. از اینرو انرژیی که وابسته به سرعت جسم بوده و انرژی جنبشی نام دارد، تعریف می‌شود و قضیه کار و انرژی جنبشی بیان می‌کند که کار انجام شده بر روی جسم متناسب با تغییر انرژی جنبشی آن است. مکانیک لاگرانژی و حرکت جسم صلب حرکت ذره یک حالت تقریباً ایده‌آل و آرمانی از حرکت واقعی اجسام در فضای سه بعدی است. یعنی در بعضی موارد، تقریب حرکت جسم به عنوان یک ذره نمی‌تواند مفید واقع باشد. بنابراین در حالت کلی جسم به صورت یک جسم صلب در فضا در نظر گرفته می‌شود و با تعریف مختصات تعمیم یافته (که متناسب با نوع حرکت بعد آن معین می‌شود ) و نیروهای تعمیم یافته و با استفاده از معادلات لاگرانژ حرکت جسم مورد بررسی قرار می‌گیرد. معادلات لاگرانژ و یا به بیان بهتر فرمولبندی مکانیک لاگرانژ نسبت به مکانیک نیوتنی (بر اساس قوانین نیوتن) حالت کلی‌تر و کاملتری می‌باشد.

در مکانیک لاگرانژی ابتدا کمیتی به عنوان لاگرانژی (و یا هامیلتونین در مکانیک هامیلتونی که برابر با تفاضل انرژی پتانسیل از انرژی جنبشی است) که به صورت مجموع انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل جسم تعریف می‌شود، محاسبه می‌گردد. و با قرار دادن آن در معادلات لاگرانژ، معادله حرکت جسم حاصل می‌شود.

مقوله (کانت)

مفهوم پایه‌ای‌ترین مبنای فکر است. مفاهیم شامل مفاهیم اولیه یا مقوله‌ها و مفاهیم ثانویه هستند. مفاهیم ثانویه بر اساس مقوله‌ها هستند. کانت در بخش منطق استعلایی در کتابش با عنوان نقد عقل محض به بررسی مفاهیم، مفاهیم اولیه (مقوله‌ها) و ارتباط آنها با فکر پرداخته‌است. او مقوله‌ها را شرط ماتقدم برای فکر می‌داند. از نظر کانت فکر کردن بدون مفاهیم امکان ندارد .

کانت در کتابش نقد عقل محض مطرح می‌کند که نمی‌توان از مقوله‌ها کاربرد ورای تجربه انتظار داشت یعنی همه مفاهیم محض محدود به تجربه حسی است .

محتویات

    ۱ تقسیم‌بندی مفاهیم از دیدگاه کانت
    ۲ نام‌گذاری مقوله‌ها
    ۳ جستارهای وابسته
    ۴ منبع

تقسیم‌بندی مفاهیم از دیدگاه کانت

کانت دوازده مقوله‌ای که مطرح می‌کند را در چهار دسته:

    کمیت (کلی یا جزئی یا شخصی)
    کیفیت (ایجابی یا سلبی یا عدولی)
    نسبت (حملی یا شرطی یا انفصالی)
    جهت (ظنی یا قطعی یا یقینی)

تقسیم بندی می‌کند.

هرکدام از این دسته مفاهیم شامل سه نوع از مفاهیم است.
نام‌گذاری مقوله‌ها

کانت می‌گوید که مقوله‌ها همان مفاهیم اصلی هستند و بقیه مفاهیم از آنها مشتق می‌شوند. او دو گروه مقوله‌های مربوط به کمیت و کیفیت را مقوله‌های ریاضی و دو دسته مقوله‌های مربوط به نسبت و جهت را مقوله‌های دینامیک می نامد.

فرهنگ لغت

فرهنگ واژگان، فرهنگ لغت، واژه‌نامه، لغت‌نامه، فرهنگ یا فرهنگنامه[۱] کتابی است که در آن معانی واژه‌های یک زبان معین با توضیحات مربوط به ریشه شان، تلفظ شان، یا اطلاعات دیگر مربوط به آنها به ترتیب حروف الفبای همان زبان گردآوری می‌شوند.

فرهنگ واژگان با دانشنامه (دایرة المعارف) تفاوت دارد. در یک واژه‌نامهٔ معمولا، فقط به معنای واژه‌ها اکتفا می‌شود و اطلاعات دیگری (نظیر تاریخچه) داده نمی‌شود. به علاوه، در واژه‌نامه‌ها فقط به واژه‌های عمومی یک زبان اشاره می‌شود، و اسامی خاص (مانند اسم مکان‌ها و اشخاص) کمتر نوشته می‌شود. با این حال، مرز دقیقی بین واژه‌نامه و دانشنامه نمی‌توان تعیین کرد، و برخی کتب به نوعی در هر دو طبقه جا می‌گیرند، مانند لغتنامهٔ دهخدا.

محتویات

    ۱ انتقادها به مفهوم فرهنگ لغت
    ۲ جُستارهای وابسته
    ۳ پانویس و منابع
    ۴ پیوند به بیرون

انتقادها به مفهوم فرهنگ لغت

پیر بوردیو هر فرهنگ لغتی را حاوی سوگیری می داند و در این رابطه بر این عقیده است که تمام فرهنگ نامه‌ها اعم از جامعه شناسی، مردم شناسی، فلسفه و غیره اغلب زورگویانه هستند. او علت این امر را این می داند که آن‌ها در تظاهر به توصیف، در واقع به برخی واژگان مشروعیت می‌دهند. او فرهنگ نامه‌ها را ابزارهایی می داند برای ساخت واقعیتی که مدعی ثبت آن اند، و مدعی است آن‌ها می‌توانند مولفان و مفاهیمی را که وجود ندارند به وجود بیاورند و بر عکس دربارهٔ مفاهیم یا مولفانی که وجود دارند خاموش بمانند.[۲]

واژه‌نامه گاه به فهرست واژه‌هایی در در انتهای کتاب‌ها می‌آیند گفته می‌شود.

تک‌واژ

کوچک‌ترین یکای (واحد) زبان که دارای نقش دستوری و معنایی مستقل می‌باشد تکواژ یا علامت[۱][۲] نام دارد. هجاها و طول آنها نمی‌توانند برای بازشناختن تکواژها ابزار سودمندی باشند. معیار و سنجهٔ بنیادین این است که تکواژ را نمی‌توان به یکاهای دستوری کوچک‌تر بخش کرد.

تکواژها از به هم پیوستن واج‌ها تشکیل می‌شوند و تکواژها را نمی‌توان به واحدهای دستوری کوچک‌تر بخش کرد. تکواژها را به دو دسته بخش می‌کنند: تکواژ آزاد و تکواژ وابسته

در دانش زبان‌شناسی تکواژها را معمولاً میان دوابرو قرار می‌دهند. مانند: {کن}، {من}

شمار تکواژهای یک زبان خیلی بیشتر از شمار واج‌های آن است.

تکواژی که مفاهیمی همچون جمع و زمان و نمود و مانند آن را به سازه‌ای می‌افزاید که به آن می‌پیوندد تکواژ تصریفی نامیده می‌شود؛ این تکواژ مقولهٔ دستوری سازه را تغییر نمی‌دهد.

محتویات

    ۱ تک‌واژ آزاد
    ۲ تک‌واژ وابسته
    ۳ پانویس
    ۴ جستارهای وابسته
    ۵ منابع

تک‌واژ آزاد

به تکواژی می‌گویند که به تنهایی و به صورت مستقل در جمله به کار رود. تک‌واژ آزاد خود به دو بخش تقسیم می‌شود:

    تکواژ ازاد دستوری: تکواژهایی را گویند که معنی مستقلی ندارند؛ اما در ساخت دستوری جمله به صورت مستقل به کار می‌روند. مانند: به، از، در، برای، با، را و... تمامی این تک واژها در هر کجای جمله که باشند یک کلمه محسوب می‌شوند. حتی اگر به کلمه دیگری چسبیده و مفهوم آن را تغییر دهند مانند: با تعصب، برای من، به او ،... که این ترکیبات در جمله دو کلمه به حساب می‌آیند.
    تکواژ آزاد قاموسی (واژگانی): تکواژی است که دارای معنی مستقل است و در فرهنگ لغت برای آن معنی مشخصی می‌توان یافت. مانند: ابر، ماه، دست، اسب و...

تک‌واژ وابسته

به تکواژی می‌گویند که کاربرد و معنای مستقل در جمله ندارد و به تنهایی یک واژه به‌شمار نمی‌آید و بر دو نوع است:

    تکواژ وابستهٔ تصریفی: تکواژهایی را گویند که واژهٔ تازه‌ای نمی‌سازند؛ بلکه حالت واژه را تغییر داده و آن را برای قرار گرفتن در جمله تغییر می‌دهد. مانند: «ان» در درختان، «ها» در گیاهان، «تر» در سریع‌تر و...
    تکواژ وابستهٔ اشتقاقی: تکواژهایی را گویند که باعث ایجاد واژه‌ای جدید با معنایی مستقل می‌گردند. مانند: «- َک» در اتاقک، «ار» در رفتار، «چه» در بازیچه و...

زبان فارسی

فارسی یا پارسی یکی از زبان‌های هندواروپایی در شاخهٔ زبان‌های ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان،[۳] تاجیکستان[۴] و ازبکستان[۵] به آن سخن می‌گویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار زبان پشتو) است. زبان رسمی کشور هند نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود. به گونه ای که در سرود ملی کشور پاکستان (که زمانی جزو هندوستان بود) تمامی کلمات آن (به جز یک کلمه)، فارسی است. امروزه نیز زبان اردو، مخلوطی از زبان فارسی و انگلیسی است.

زبان فارسی را پارسی نیز می‌گویند. زبان فارسی در افغانستان به طور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شده‌است.[۶]

در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار می‌آید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۷]

فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان اول جهان است.[۸] دامنه واژگان و تنوع واژه‌ها در فارسی هم‌چنین بسیار بزرگ و پرمایه‌است و یکی از غنی‌ترین زبان‌های جهان از نظر واژه‌ها و دایره لغات به‌شمار می‌آید. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) و یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده می‌شود.[۹]


زبان پارسی از سرزمین پارس در حدود استان امروزی پارس در جنوب ایران سرچشمه گرفته‌است و در زمان ساسانیان در دیگر سرزمین‌های ایرانی گسترش زیادی یافت به‌طوری‌که در جریان شاهنشاهی ساسانیان، زبان فارسی میانه و گویش‌های آن در خراسان بزرگ جایگزین زبان‌های پارتی و بلخی شد و بخش‌های بزرگی از خوارزمی‌زبانان و سغدی‌زبانان نیز فارسی‌زبان شدند.[۱۰] گویشی از فارسی میانه که بعدها فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان شکل گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه پارس و دیگر نقاط ایران بازگشت.


در ایران زبان نخست بیش از ۴۰ میلیون تن فارسی است (بین ۵۸٪ تا ۷۹٪).[۱۱][۱۲] فارسی زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان،[۱۳] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.[۱۴][۱۵] زبان فارسی گویش‌ورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان‌ها بدان به عنوان زبان دوم روی هم‌رفته می‌توان شمار فارسی‌گویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[۱۶] زبان فارسی سیزدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است.[۱۷]

محتویات

    ۱ پیشینه نام
    ۲ جایگاه زبان فارسی
    ۳ پیشینهٔ زبان فارسی
        ۳.۱ زبان فارسی در دوران باستان
        ۳.۲ زبان فارسی در دوره میانه
        ۳.۳ فارسی نو
    ۴ فارسی نوین
    ۵ خط فارسی
    ۶ واژه‌های بیگانه در فارسی
    ۷ زبان علمی فارسی
    ۸ گویش‌ها و لهجه‌ها
    ۹ توصیف زبان‌شناختی زبان فارسی
        ۹.۱ فعل
            ۹.۱.۱ فعل ساده
    ۱۰ واج‌شناسی و آواشناسی
        ۱۰.۱ هم‌خوان‌های فارسی
    ۱۱ جستارهای وابسته
    ۱۲ پانویس
    ۱۳ منابع
    ۱۴ پیوند به بیرون

پیشینه نام
نمودار رابطهٔ زبان فارسی و زبان‌های هندواروپایی[۱۸]

زبان پارسی نو در طول تاریخ و در پهنه‌های مختلف جغرافیایی نام‌های متفاوتی داشته و دارد. این زبان بصورت رسمی در ایران به نام پارسی، در افغانستان دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی و در ازبکستان به نام فارسی مشهور است. اگرچه مردم فارسی زبان افغانستان همچنان زبان خود را پارسی می‌نامند.[۱۹] زبان فارسی در بحرین نیز نام عجمی دارد. در ترکیه عثمانی که زبان پارسی دارای جایگاهی ادبی بود نام پارسی برای آن کاربرد داشت. در هند به زبان پارسی، فارسی می‌گویند. فارسی زبانان در گذشته واژگان دری و پارسی را نیز برای این زبان بکار می‌بردند و فارسی که معرب پارسی است. در کشور ایران نام این زبان در سراسر کشور پارسی است.[۲۰] در زبان عربی کلاسیک بویژه قرن‌های نخست دوره اسلامی به زبان پارسی لسان العجم یا زبان عجم و به ایرانیان عجمی و گاهی نیز عجمو می‌گفتند. بطور نمونه در تفسیر الضحاک آمده‌است منظور قرآن از عجمی سلمان فارسی است. [۶]
جایگاه زبان فارسی
رنگ سبز مناطق رسمیت زبان فارسی و رنگ نارنجی سرزمین‌هایی که فارسی‌زبانان مهاجر در آن اسکان دارند.

زبان پارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شده‌است، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد.[۲۱] و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آنرا آسیب‌پذیر نمی‌کند.[۲۲] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود.[۲۳] به عنوان نمونه پیش از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود.[۲۴] یا نقل می‌کنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگ‌های خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[۲۵] زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیت‌های مختلف بوده‌است، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون هند و عثمانی داشته‌است. و در دوره امپراتوری گورکانیان زبان فارسی در هندوستان زبان رسمی اداری و نظامی بوده‌است و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگ‌های دیگر دیده می‌شود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحه‌های فرهنگی‌شان بوده‌است.[۲۶][۲۷]


گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبه‌قاره هند بوده‌است. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامی‌شده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بوده‌است و واژه‌های فارسی بسیاری دارد. به طوری که تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شده‌است.[۲۸]. حتی برخی کلمات در زبان اردو، فارسی مانده اند، در حالی که در فارسی ایران، عربی آنها استفاده می شود. (نظیر "حمله انتحاری" که در اردو به آن، "خودکش حمله" گفته می شود)

این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «... عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل‌گیری فرهنگ اسلامی درک نمی‌کنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشه‌های معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف می‌کنند.».[۲۹][۳۰]

در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار می‌آید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۳۱]

زبان فارسی پس از عربی زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را به عنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی می‌آموزند.[۳۲] برای گروندگان به بهاییت در سطح جهان، زبان فارسی زبان اول دینی آن‌ها است.

از زبان فارسی واژه‌های زیادی در دیگر زبان‌ها به وام گرفته شده‌است. شمار وام‌واژه‌های فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژه‌است.[۳۳] فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان اول جهان است.[۳۴] دامنه واژگان و تنوع واژه‌ها در فارسی هم‌چنین بسیار بزرگ و پرمایه‌است و یکی از غنی‌ترین زبان‌های جهان از نظر واژه‌ها و دایره لغات به‌شمار می‌آید. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) و یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده می‌شود.[۳۵]

امروزه به‌جز صدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسی‌زبان، بسیاری از رسانه‌های بزرگ جهان هم‌چون بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، یورونیوز، صدای آلمان (دویچه‌وله)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل و رادیو بین‌المللی چین،[۳۶] العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند.[۳۷] و ده‌ها کانال ماهواره‌ای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغول‌اند، و فارسی از زبان‌های قابل انتخاب در گوگل، جی‌میل و بسیاری از دیگر ابزارهای ارتباطی است. فارسی هم‌چنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاه‌های اصلی جهان به عنوان رشته تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه می‌شود و بسیاری از دانشگاه‌ها نشریاتی به فارسی یا در مورد زبان فارسی دارند.
پیشینهٔ زبان فارسی

زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و دستهٔ زبان‌های ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان باز می‌گردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش می‌کنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان.[۳۸][۳۹][۴۰][۴۱] و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی به‌جا مانده‌است.
خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته می‌شد. صفحه نخست از کتاب یادگار بزرگمهر.
واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.

زبان فارسی به عنوان یکی از گویش‌های قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش که از این تیره بودند بر سرزمین‌های گسترده‌ای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آن‌زمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبان‌های هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالت‌های صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانی‌زبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماس‌ها و گسترش‌ها به عنوان یکی از دلایل روند ساده‌تر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد می‌کنند.[۳۲]

در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با ساده‌سازی‌های پیوسته به شکل اولیه‌ای از پارسی میانه تبدیل شده‌بود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تاثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت اما با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفته‌رفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر اقشار مردم شد.[۳۲]

در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشته‌های نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شده‌اند: پارتی، فارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فروانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را به‌تدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.[۴۲]

در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونی‌های اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پارتی دیگر به‌عنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبه‌ها به زبان فارسی نوشته شدند.[۴۲]

آرتور کریستنس‌ن، ایران‌شناس نامدار دانمارکی، معتقد است که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.[۴۲]

با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) به‌دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جایگزین زبان بلخی شد و به علت این‌که دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی ساده‌تر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.[۳۲]

در نیمه شمالی ایران و به‌ویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازه‌ای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) به‌وجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و...) تفاوت‌هایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیده‌شد.[۴۲][۳۲]

بنابر این، در این زمان به گویش دست‌نخورده‌تر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالی‌تر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کرده‌بود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی کلمه «بزرگ» به‌کار رفت.[۳۲]

در سده هفتم میلادی زبان فارسی زبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران فارسی زبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسی زبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شده‌بود.[۳۲]

بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عرب‌ها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردست‌تری در آسیای میانه گسترش دادند.[۳۲]

نظر بهار در مورد ریشه دری را نیز بنگرید.
[نمایش]

    ن
    ب
    و

زبان‌های ایرانی


زبان فارسی در دوران باستان

فارسی باستان گونه باستانی زبان فارسی بوده که دودمان هخامنشی بدان تکلم می‌کردند. نخستین یافته‌های نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمی‌گردد.[۴۳] دبیرهٔ فارسی باستان، میخی بوده‌است که به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبوده‌است و تنها دبیره‌ای ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است.[۴۴] درهمین زمان لهجه‌های دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را می‌پیموده‌است، مانند زبان‌های زبان بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.

باستان که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شده‌است: مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها واژه‌ها و عبارت‌هایی در نوشته‌های دیگران برجای مانده‌است. اما از زبان‌های اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشته‌است.

خط باستان، خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده‌است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ‌نوشته‌ها استفاده می‌شده‌است.[۴۵] زبان فارسی باستان از نظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های بعدی فارسی بوده‌است.[۴۶]

نمونه‌ای از خط پارسی باستان: نام پَیشیاوادا، شهرکی که «محل بایگانی‌ها و متون مقدس» هخامنشی بود، به زبان پارسی باستان (حروف از چپ به راست خوانده می‌شود):