هارون الرَّشید (زاده ۲۵ اسفند ۱۴۱ برابر ۱۷ مارس ۷۶۳، مرگ ۴ فروردین ۱۸۸ برابر ۲۴ مارس ۸۰۹) خلیفه عباسی بود. در شهر ری زاده شد و در توس خراسان درگذشت. او پنجمین و نام آورترین خلیفه این دودمان عرب بود. او از ۲۳ شهریور ۱۶۵ تا ۴ فروردین ۱۸۸ فرمانروایی کرد. نام وی در کتاب هزار و یک شب گنجانده شدهاست.
هارون پسر المهدی سومین خلیفه عباسی بود. مادرش کنیزی یمنی به نام الخیزران بود. او زنی پرنفوذ بر شوهر و پسرش بود.
محتویات
۱ هارون و برمکیان
۲ هارون و علویان
۳ شورشهای زمان هارون
۴ فرزندان هارون
۵ دربار و دیگران
۶ جستارهای وابسته
۷ پانویس
۸ منابع
۹ پیوند به بیرون
هارون و برمکیان
Harun Al-Rashid and the World of the Thousand and One Nights.jpg
برمکیان از دودمانهای معروف ایرانی بودند، که به روزگار خلافت عباسی در دستگاه خلافت، خوش درخشیدند. برمک لقب روسای اتشکده نوبهار در بلخ بود، و برمکیان را از این جهت میخوانند، که پیشینیانشان دارای این عنوان روحانی بودند. اولین کس از این خاندان که در دستگاه خلافت عباسی نفوذ یافت خالد پسر برمک بود، وی جد برامکه بود و در روزگار وی بود که دولت برمکیان به ظهور پیوست. سفاح، خالد را به وزارت برگزید و همواره در دل وی جای داشت. در روزگار هارون الرشید، یحیی بن خالد برمکی وزارت یافت، و برمکیان به سرعت مدارج صعود و سقوط را پیمودند، چنانچه باری هارون الرشید به اتفاق یحیی بن خالد و دو فرزندش فضل و جعفر به حج رفتند.
مداخله برمکیان در کارها موجب رشک خویشان خلیفه و اطرافیان دستگاه خلافت شد، چنان که هارون الرشید کمر به قتل آنان بست و پس از قتل برمکیان حرمهای ایشان نیز بر عوام مباح کرد. در آغاز فرزندان یحیی مورد عنایت هارون قرار گرفتند ولی پس از چندی خلیفه ایشان را به زندان انداخت و دارایی هایشان را به تاراج برد. دلیل این خشم ناگهانی را عشق جعفر پسر یحیی برمکی به عباسه خواهر هارون و زناشویی پنهانی این دو نوشتهاند. داستان از اینجا آغاز شد که هارون دوست داشت تا خواهرش را نیز در نشستهایی که با جعفر میگذاشت همراه کند ولی چون در اسلام همنشینی زن و مرد بیگانه حرام است به ناچار ترتیب یک زناشویی اسمی را میان آنها گذارد؛ ولی عباسه و جعفر پنهانی به هم پیوستند. هنگامی که از عباسه فرزندی پدید آمد خشم هارون را فراگرفت. هارون زمانی که این داستان را شنید در مکه بود. اندکی پس از آن هارون به بغداد بازگشت و دستور داد تا جعفر را بکشند. او را دو پاره کردند و پیکرش را در دو سوی پلی در سوی شرقی شهر آویختند. پیکر سه سال در همانجا آویزان بود تا زمانی که هارون از آنجا میگذشت دستور داد تا پیکر را پایین آوردند و سوزاندند. ناگفته نماند که پدر و برادران جعفر نیز پس از این رویداد به زندان افکنده شدند.
اگر چه مینماید که برای سربه نیست کردن برمکیان این تنها بهانهای بودهاست چه که او از سوی این خاندان ایرانی احساس خطر میکند.
هارون و علویان
هارون در برخورد با علویان چنان برخود بی رحمانهای داشت که موسی بن جعفر را به زندان افکند و با خوراندن زهر او را کشت، سپس برای اثبات برائت خود از این کار، از علما و فقها و اکابر گواهی گرفت.
او چند صد نفر از سادات را کشت.[۱]
شورشهای زمان هارون
در زمان هارون شورشهای متعددی روی داد مثل خراسان که تا نیم قرن پس از مرگ ابومسلم در تب و تاب بود ودر سیستان که غالباً عرصهٔ طغیان خوارج و دیگر ناراضیان بود. از روسای شورشیان میتوان به استاذسیس، محمد بن شداد، حصین و حمزهٔ خارجی نام برد. نامهای خرم دینان و سرخ علمان نیز چند بار به زبان آمد.
فرزندان هارون
هارون سه پسر داشت: قاسم، امین و مامون. مامون از امین بزرگتر بود ولی امین پسر زبیده بود که زبیده دختر بزرگ جعفر بن منصور خلیفه عباسی بود. حال آنکه مادر مامون یک کنیز ایرانی بود. از این رو بسیاری امین را جانشین پدر میدانستند.
دربار و دیگران
در زمان هارون بغداد به اوج شکوه و زیبایی خود رسید. وی پرشکوهترین کاخ را در بغداد ساخت. بردگان و درباریان بسیار از کاخ او پاسداری میکردند. پس از چندی او کاخی دیگر به نام رقّاح را در شمال سوریه ساخت. او پس از جاگیر شدن در رقاح هرگز به بغداد بازنگشت.
او را برخی خلیفهای دادگر خواندهاند.[نیازمند منبع]
او همزمان با شارلمانی میزیست و با اروپای آن زمان رابطه بازرگانی گستردهای به راه انداخته بود. او همچنین با چین رابطه دیپلماتیک برقرار ساخت.
هارون در هنگام سفر به بخشهای شرقی فرمانرواییش بیمار شد و مرد.