شعر معناگرا یا محتواگرا اشعاری اند که عنصر معنایی بر عناصر لفظی آن غلبه دارد. شعر معناگرا، شعر محتواگرا و مفهومگرا نیز نامیده میشود یا با این گونهها هماهنگ است و نقطه مقابل شعر فرمگرا (فرمالیستی) یا ساختارگرا یا سخنگرا یا سخنآرا قرار دارد.
تعاریف
در شعر معناگرا، عنصر معنایی بر عنصر و عناصر لفظی آن غلبه دارد. معنا فدای لفظ نمیشود و سلالت و سادگی بجای تکلف و تعقید در لفظ و گفتار مد نظر قرار میگیرد شاید نتوان گفت هدف از شعر تنها معناست اما میتوان گفت معنا در شعر به مراتب بیشتر از لفظ و ظاهر کلام اهمیت پیدا میکند. و در مقابل شعر فرمگرا (فرمالیستی) است.
بعبارتی در هر شعر دو نوع رویکرد درون ذاتی و برون ذاتی میتوان داشت. در رویکرد درون ذاتی، شعر به اعتبار متن خود و صناعات خود به مثابه یک اثر مورد بررسی قرار میگیرد، اما در رویکرد برون ذاتی، شعر به اعتبار چیزی غیر از خود متن و صناعات متنی بررسی میگردد و افزون بر اعتبار زیبا شناسانه، به مانند یک سند فرهنگی هم دیده میشود، زیرا مجموعهای از نشانهها و گزاره هاست که بر چیزی غیر از خود دلالت میکند. مقولات و حوزههای سیاسی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی، روان شناسی و حتی شرح حال و افکار و عقاید شاعر در تحلیل برون ذاتی شعر به مثابه یک سند به کار میآیند. اشعار معناگرا و محتواگرا، شعرهایی هستند که وجه برون ذات آنها پررنگ تر از وجه درون ذات آنها به نظر میرسند. به عبارت دیگر صناعات به کار رفته در آنها در مقابل ارجاعات برون متنی، چندان برجسته نشدهاند. اما در اشعار فرمالیستی، وجه درون ذات با درخشش صناعات بر وجه ارجاعی استیلا و چربشی آشکار دارد.[۱]
از یک دیدگاه ما دو نوع شعر، از آغاز تا امروز داشتهایم. یکی شعر معناگرا و دیگری شعر لفظ گرا. یعنی ما دو گروه شاعر داریم که یک دسته از آنها دغدغة حوزه معنایی شعر را دارند که اینها باز به توصیف نشانههای بیرونی و مصادیق آن پرداختهاند. یک دسته دیگر که اینها توجه به حوزه لفظ شعر دارند و در دسته لفظ گرا قرار میگیرند. ناصرخسرو نمونه بارز معناگرایان است و سنایی تا قبل از دگردیسی روحی نه، ولی بعد از آن جزو این دستهاست و همه بزرگان دیگر مانند حافظ، خواجو . . . . از معناگرایان هستند. اما تمام شاعران مداح ما مانند فرخی، عنصری، منوچهری دامغانی لفظ گرا هستند و اشعار آنها در غایت زیبایی است.