اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

اس ام اس موزیک / دانلود آهنگ های جدید

امیرعباس هویدا

امیر عباس هویدا (۲۸ بهمن ۱۲۹۷ - ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ در تهران) یکی از نخست‌وزیران ایران در زمان حکومت محمد رضا پهلوی بود. وی ۱۳ سال نخست وزیر بود و ریاست دولت در ایران را بر عهده داشت که این طولانی ترین ریاست بر دولت در طول تاریخ ایران بوده‌است.[۱]

محتویات

    ۱ زندگی‌نامه
    ۲ علاقه به تولیدات ملی
    ۳ پست‌ها
    ۴ کابینه
    ۵ بازداشت
    ۶ دیدگاه‌های دینی
        ۶.۱ سند نخست
        ۶.۲ سند دوم
        ۶.۳ سندهایی که مسلمان بودن هویدا را نشان می‌دهد
    ۷ محاکمه و اعدام
    ۸ چگونگی مرگ
    ۹ کتاب‌ها
    ۱۰ نگارخانه
    ۱۱ پیوند به بیرون
    ۱۲ منابع

زندگی‌نامه

وی در سال ۱۲۹۸ در چهارراه سیدعلی تهران متولد شد. [۲] پدرش حبیب الله عین الملک سالها سفیر ایران در لبنان ، عربستان و دیگر کشورهای عربی بود که در حجاز ، لبنان و اردن می‌زیست.[۳] مادرش بانو سرداری دختر ادیب السلطنه و نتیجه عزت الدوله (خواهر ناصرالدین شاه) از صلب یحیی خان مشیرالدوله بود.

امیر عباس و برادر کوچک‌ترش فریدون به اقتضای شغل پدر در لبنان رشد و نمو یافتند و در مدرسه فرانسوی بیروت تحصیل کردند و امیرعباس در اواخر تحصیل در دوره دبیرستان به اروپا رفت و سال ها در انگلستان و بلژیک و فرانسه زندگی و تحصیل کرد. او پس از اتمام تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل به ایران بازگشت و با توجه به سوابق پدرش عین‌الملک هویدا، رشته تحصیلی و تسلط او به زبان‌های عربی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی و آشنایی با یک دو زبان اروپایی دیگر، در وزارت امور خارجه ایران مشغول به کار شد.

هویدا از طریق آشنایی با عبدالله انتظام و دوستی با حسنعلی منصور پله‌های ترقی را به سرعت طی کرد و در دولت منصور به وزارت دارایی منصوب شد. پس از ترور منصور توسط گروه فداییان اسلام، وی توسط محمدرضا پهلوی به عنوان نخست وزیر ایران منصوب شد و ۱۳ سال در این پست ماند. امیرعباس هویدا چندی پس از مرگ منصور با خواهرزن او لیلا نظام‌الدین امامی که نوه دختری حسن وثوق (وثوق الدوله) بود، ازدواج کرد ولی این ازدواج در اوج اقتدار وی به طلاق انجامید. ولی دوستی او و همسرش تا پایان عمر هویدا پابرجا بود.

در سال ۱۳۴۴ امیرعباس هویدا که در آن زمان رئیس دولت بود، استعفای خود را به محمدرضا پهلوی ابلاغ کرد و بار دیگر مأمور تشکیل دولت شد.[۴]
علاقه به تولیدات ملی
نخست وزیر امیرعباس هویدا بیش‌تر کالاهای ایرانی را می‌پسندید و راننده نیز نداشت و با پیکان خود به سر کار می‌رفت

تولید اولین خودرو پیکان در ایران در سال ۱۳۴۸ صورت گرفت. هویدا در خرداد همین سال یک دستگاه پیکان خریداری نمود. نخست وزیر وقت ایران در ساعت‌های غیر اداری سفرهای شهری‌اش را با پیکان انجام می‌داد که به گفته یکی از مجلات آن زمان این کار نخست وزیر باعث دلگرمی تولید کنندگان پیکان شده بود چون یک مقام مسئول در کشور به جای اینکه سوار اتومبیل های خارجی شود از خودرو ساخت میهن استفاده می‌کند.[۵]
پست‌ها

    کارمند دولت
    کارمند وزارت خارجه
    کاردار کنسولگری ایران در فرانسه - آلمان - هلند - بلژیک
    منشی دولت
    نخست وزیر
    وزیر دربار

کابینه
نخست وزیر امیرعباس هویدا و کابینه‌اش. هویدا عصا در دست، هنگام دست تکان دادن
محمدرضا پهلوی واپسین پادشاه ایران به همراه امیرعباس هویدا و کابینه‌اش در سال ۱۳۵۳ خورشیدی
وزیران کابینه امیرعباس هویدا ر.     وزیر     وزارت‌خانه
۱     جمشید آموزگار ← منوچهر شاهقلی ← انوشیروان پویان ← شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام‌زاده     بهداری
۲     عباس آرام ← اَردشیر زاهدی ← عباسعلی خلعتبری     امورخارجه
۳     عطاالله خسروانی ← عبدالمجید مجیدی ← امیر قاسم معینی ← منوچهر آزمون     کار و امور اجتماعی
۴     علینقی عالیخانی ← هوشنگ انصاری     اقتصاد و دارایی
۵     اسماعیل ریاحی ← حسن زاهدی ← ایرج وحیدی ← منصور روحانی     کشاورزی و منابع طبیعی
۶     حسن شالچیان ← جواد شهرستانی ← ابراهیم فرحبخشیان     راه و ترابری
۷     اسدالله صنیعی ← رضا عظیمی     جنگ
۸     صفی اصفیا ← خداداد فرمانفرمایان ← عبدالمجید مجیدی     وزیر ‬مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه
۹     جواد صدر ← عبدالرضا انصاری ← حسن زاهدی ← محمد سام ← جمشید آموزگار ← امیر قاسم معینی     کشور
۱۰     باقر عاملی ← منوچهر پرتو ← صادق احمدی ← غلامرضا کیانپور     دادگستری
۱۱     هادی هدایتی ← فرخ‌رو پارسا ← احمد هوشنگ‌ شریفی ← منوچهر گنجی     آموزش‌ و پرورش
۱۲     هوشنگ نهاوندی ← غلامرضا نیک پی ← همایون جابری انصاری     مسکن و شهرسازی
۱۳     منصور روحانی ← ایرج وحیدی ← پرویز حکمت     آب و برق
۱۴     مهرداد پهلبد     فرهنگ و هنر
۱۵     فتح‌الله ستوده ← کریم معتمدی     پست و تلگراف
۱۶     نصرت الله معنیان ← جواد منصور ← هوشنگ انصاری ← محمد سام ← حمید رهنما ← غلامرضا کیانپور ← کریم پاشا بهادری     اطلاعات و جهانگردی
۱۷     مجید رهنما ← حسین کاظم‌زاده ← منوچهر شاهقلی ← عبدالحسین سمیعی ← قاسم معتمدی     علوم و آموزش عالی
۱۸     عبدالعظیم ولیان ← رضا صدقیانی     تعاون و امور روستاها
۱۹     فریدون مهدوی ← منوچهر تسلیمی     بازرگانی
۲۰     فرخ نجم آبادی     صنایع و معادن
۲۱     مهناز افخمی     وزیر امور زنان
۲۲     هادی هدایتی     وزیر مشاور و معاون اجرایی نخست‌وزیر
۲۳     سید ضیاءالدین شادمان     وزیر مشاور و معاون پارلمانی نخست‌وزیر
۲۴     عبدالعظیم ولیان     اصلاحات ارضی


بازداشت

هویدا پس از ۱۳ سال تصدی پست نخست وزیری، از کار کناره گرفت و جمشید آموزگار به نخست وزیری منصوب شد و هویدا به عنوان وزیر دربار شاهنشاهی مشغول به کار شد.این روزها هم‌زمان بود با آغاز حرکات انقلاب و کوشش محمدرضا پهلوی برای آرام کردن مردم، هویدا و چند تن دیگر از رجال سرشناس سیاسی دوران زمام داری خود را بازداشت کرد. البته خود او می‌دانست که این بازداشت برای آرام کردن مردم است و با بازداشت های سیاسی و معمول فرق دارد. اما نمی‌دانست که بازداشتش تا روز پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ادامه خواهد داشت.
دیدگاه‌های دینی
    این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آن‌را از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد.

هویدا بارها شایعه بهایی بودن خود را که از سوی مخالفان مذهبی حکومت و در زمان اوج گیری انقلاب ۱۳۵۷ ایران بعنوان اتهام مطرح شده بود، رد کرد و به مسلمان بودنش اشاره کرد.[۶]

عباس میلانی، پروفسور دانشگاه استنفورد می‌گوید که پدر امیرعباس - حبیب الله - از طبقه متوسط جامعه بود که ریشه در بهاییت داشته‌اند، اما مدرک ضعیفی وجود که نشان دهد او (حبیب الله) در بزرگسالی به آئین بهاییت اعتقاد داشت. علاوه بر این، هیچ مدرکی نیست که نشان دهد که فرزندانش را با آئین بهایی پرورش داده باشد.[۷]

امروزه کسانی که مدعی هستند هویدا هم چون پدرش حبیب الله عین الملک پیرو دین بهائی بوده به اسنادی از ساواک استناد می‌کنند که بهائیان تمامی آن اسناد را جعلی و ساختگی می‌دانند.[۸] دلایل هر دو گروه در ذیل آمده‌است.
سند نخست

این سند، ظاهراً نامه‌ای از یکی از سران جامعه بهائی بنام قاسم افشاری به مناسبت تصادف هویدا در جاده شمال و شکستگی پای او، برای فرهنگ مهر است که در آن تاسف خود را ابراز داشته‌است:

    «جناب آقای دکتر فرهنگ مهر معاون محترم وزارت دارائی:
    بمناسبت پیشامدی که برای جناب آقای هویدا وزیر محترم دارائی رخ داده خواهشمند است مراتب تاثر و تاسف اینجانب وبرادرانم را به عموم هم مسلکان و بخصوص جناب آقای ثابت پاسال مدیر محترم تلویزیون ایران که بزرگت رین خدمت گزار فرقه ما هستند ابلاغ فرمائید.
    احترامات فائقه را تقدیم می‌دارد
    قاسم افشاری»[۹]

نکتهٔ اولی که به نظر می‌رسد این است که این مدرک، بهائی بودن هویدا را ثابت نمی‌کند کمترین ارتباطی به باورها و گرایش‌های دینی هویدا ندارد. سند بالا در صورت اصلی بودن بیان می‌دارد که یک نفر زیر دست بهائی تاثر خود را از تصادف هویدا به رئیسش ابلاغ کرده‌است. نکتهٔ دیگری که برای جعلی بودن سند می‌تواند مدرکی باشد این است که ممکن نیست که یکی از سران جامعهٔ بهائی دین خود را «فرقه» و یا «مسلک» بخواند ولی این واژه‌ها غالبا در میان مخالفان دین بهائی و یا به قول بهائیان، بهائی‌ستیزان رواج دارد.[۱۰]
سند دوم

این سند، گزارش ساواک از جلسه بهائیان ناحیه ۲ شیراز می‌باشد:

    «جلسه‌ای با شرکت ۱۲ نفر از بهائیان ناحیه ۲ شیراز در منزل آقای هوشمند و زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان آقایان فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضعیت اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند. فرهنگی اظهار داشت: بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و می‌توانند امتیاز هر چیزی را که می‌خواهند بگیرند. تمام سرمایه‌های بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان می‌باشند... شخص هویدا بهائی‌زاده‌است. عده‌ای از مامورین مخفی ایران که در دربار شاهنشاهی می‌باشند می‌خواهند هویدا را محکوم کنند، ولی او یکی از بهترین خادمین امرالله‌است و امسال مبلغ ۱۵ هزار تومان به محفل ما کمک نموده‌است. آقایان نگذارید کمر مسلمانان راست شود...»[۱۱]

دلایلی که برای جعلی بودن این سند به نظر می‌رسد می‌شود از آنها نام برد این گونه‌است:

    پس از خواندن مناجات خاتمه این صحبت‌ها رد و بدل می‌شود. گویا سازنده این سند بر این باور است که خاتمه نام مناجاتی است که در دین بهائی وجود دارد. بهائیان به مناجاتی، «مناجات خاتمه» می‌گویند که پس از ختم جلسه و برای خاتمه آن خوانده می‌شود.
    تعداد افراد محفل بهائی ۹ نفر است و نه ۱۲ نفر.
    لوح احمد، یکی از الواح نوشته‌شده توسط بهاءالله، شارع دین بهائی، لوحی است که نهایتا در بهترین حالت و بزرگ ترین فونت ۲ یا ۳ صفحه‌است، بنابراین احتمالا این جمله صحیح نمی‌باشد: «صفحاتی از کتاب لوح احمد».
    در رابطه با ایقان یکی از آثار بهاءالله، گویا نویسنده اطلاع از محتویات ایقان نداشته و صرفاً آن را به عنوان یک کتاب مذهبی می‌شناسد. به نظر بهائیان تا به حال دیده نشده‌است که برای شروع یک جمع بهائی قسمت هائی از ایقان خوانده شود، زیرا محتویات ایقان ارتباطی با شروع و خاتمه یک جمع ندارد.[۱۰]

سندهایی که مسلمان بودن هویدا را نشان می‌دهد

با این همه به نظر می‌رسد محیط خانوادگی کودکی هویدا فاقد اشاره‌ای به دین بهائی بوده به طوریکه برادر امیر عباس یعنی فریدون هویدا می‌گوید من برای بار اول در ۱۴ سالگی (پس از مرگ پدر و آنهم از یک دوست) کلمه بهائی را شنیدم.[۱۲]

خود او پیش از نخست‌وزیری و در دوران نخست‌وزیری و پس از آن در هنگام زندان و محاکمه و حتی تا پای اعدام صریحا خود را فردی مسلمان و مسلمان‌زاده می‌دانسته و هرگز ادعای بهائی بودن نکرده‌بود. کیفر خواست رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران و دادگاه انقلاب نیز صحبتی از بهائی بودن او نمی‌کند. دادگاه انقلاب در ارائه متن محاکمه و مجازات اعدام هم ایشان را فردی مسلمان معرفی کرده بود و این سند در جرائد روز ایران منتشر گشته و در دسترس همگان است.[نیازمند منبع]

هم چنین تاریخدان معاصر دکتر عباس میلانی در کتاب خود در بیوگرافی و زندگی‌نامه وی «معمای هویدا (The Persian Sphinx)» هم پس از مطالعه اسناد و شواهد تاریخی و مصاحبه‌های وی، ادعای هویدا و دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی را تایید کرده بر مسلمان بودن (ویا بهائی نبودن) ایشان صحه می‌گذارند.[نیازمند منبع]

نامه‌ای سیاسی و اعتراض آمیز هم از خمینی به هویدا در دست است که در دههٔ ۱۹۶۰ نوشته شده و او هم هویدا را بهائی نمی‌خواند.[۱۳]

دراسناد رسمی ساواک جزو مشخصات هویدا تحت مذهب درج شده «اسلام».[۱۴]

در مورد بهائی نبودن هویدا در یکی از گزارش های ساواک به سال ۱۳۵۷ می‌توان مورد دقیق تری یافت. این سند، بررسی نهایی و کامل ساواک در این مورد است و با در نظر گرفتن تمام شواهد موجود نوشته شده‌است. این سند در بولتن ویژهٔ به شماره ۶۶۵۸/۳۱۲ موجود است.

«در بارهٔ انتساب وزیر دربار شاهنشاهی به فرقهٔ بهائی به استحضار می‌رساند: تا زمان انتصاب امیر عباس هویدا به مقام نخست‌وزیری، در هیچ یک از سازمان‌هایی که وی خدمت می‌نموده به هیچ‌وجه حتی کوچکترین بحث و شایعه‌ای مبنی بر انتساب وی به این فرقه وجود نداشته و در بین دوستان و نزدیکان وی نیز چنین بحث و گفتگویی نبوده‌است. پس از انتصاب وی به این سمت، مخالفین او شایع نمودند که پدرش وابسته به این فرقه بوده‌است. برابر تحقیقاتی که بعمل آمده، پدر هویدا هنگامی که وی و برادرش در سنین طفولیت بوده‌اند، فوت شده‌است. مادر هویدا و افراد فامیل وی مسلمان بوده و می‌باشند، مادر هویدا که به مکه نیز مشرف شده مسلمانی مومن با تقوی است و فرزندان خود را نیز با تقوی و فضیلت تربیت نموده و دارای خصلت‌های نیکوی انسانی می‌باشند. امیر عباس هویدا هیچ گاه منتسب به فرقهٔ بهائی نبوده و به علاوه طبق تعالیم عالیهٔ اسلامی وی را بر یک سنت که از زمان حضرت رسول اکرم (ص) جاری بوده، هر فردی که خود را مسلمان معرفی کند و جملات شهادت... را ادا نماید مسلمان شناخته می‌شود و امیر عباس هویدا طی ۱۵ سال گذشته به مناسبت‌های مختلف پیوسته اعتقاد خود را به دین مبین اسلام صریحا و علنا بیان داشته‌است.»[۱۵]

در اینجا نکته ای که در نقض این دلایل نباید مغفول ماند این است که بهائیت یکی از شاخه های دین اسلام از گروه شیعه است و کسانی که به مسلک بهایی در آمده اند از نظر قانونی تابع دین اسلام و مذهب بهائیت هستند.[نیازمند منبع]
محاکمه و اعدام

وی تنها مقام بلند پایه رژیم محمد رضا پهلوی بود که علی‌رغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق داریوش فروهر تسلیم دولت موقت مهندس مهدی بازرگان شد. به گفته مسعود بهنود در کتاب «۲۷۵ روز بازرگان» (صفحه ۲۶۷)او در ۲۲ بهمن ۵۷ پس از فرار نگهبان‌ها از پادگان جمشیدآباد از زندان بیرون آمد و به منزل آقای طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد. او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید.[۱۶] عباس میلانی به داستان تخیلی[تحقیق دست‌اول؟] که خلخالی دراین مورد گفته‌است اشاره می‌کند خلخالی می‌گوید که جسد کمتر از سه ماه در سردخانه ماند وسپس ابراهیم یزدی به دستور مهدی بازرگان از یک سو و یهودیان، بهائیان، فراماسونرها، اسرائیلیها، فرانسویها و دیگران از سوی دیگر، جسد را در تابوت قرار داد وبا پرواز ایر فرانس به فرانسه فرستاده شد.[۱۷] برادر او فریدون هویدا و بسیاری از سیاست‌مداران برجسته جهان تلاش بسیاری برای فرار، آزادی و یا حداقل محاکمه آرام‌تر او در یک دادگاه دیگر نمودند، ولی هیچ نتیجه‌ای نداشت.[۱۸]
چگونگی مرگ

خلخالی در خاطرات خود می‌گوید:

    «هویدا حاضر به نوشتن وصیت نشد تا شاید دستور اعدام او به تأخیر افتد و همین را هم فرجه حساب می‌کرد و شاید تصور می‌کرد دستی از غیب برای نجات او بیرون بیاید؛ ولی چاره‌ای نداشتیم و سرانجام حکم را اجرا کردیم.

    ... پس از اعدام هویدا بنا بود جنازه او را ابتدا به پزشکی قانونی و سپس به اطراف کهریزک منتقل و در آن جا به خاک بسپارند؛ ولی موضوع پی گیری نشد و ما هم متوجه نشدیم و جنازه او به مدت سه ماه و اندی در پزشکی قانونی ماند.
    جنازه هویدا پس از مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت:

    «جسد مردی است ملبس به یک جفت جوراب ساق نیمه بلند نخی به رنگ سبز تیره، سفید پوست، طول قامت ۱۶۷ ساتیمتر، وزن او حدود ۶۸ کیلوگرم، ختنه شده است، جلوی سر طاس، موهای نیمه بلند وکم پشت سفید و مشکی، دندانهای فک بالا مصنوعی و سر و دستها آغشته به خون خشک شده است. بر اثر ضربات جسم سخت در روی تنش سوراخهائی که به صورت زخم اند به شرح آتی ملاحظه شده‌اند: ۱- زخمی سوراخ مانند، دایره شکل به قطر ۶ میلیمتر روی ناحیه تره قوهٔ راست ۲- سوراخ دومی که دربالا ودر خارج کتف راست به قطر ۶ میلیمتر ۳- سوراخ سومی در ناحیه جمجمه، مغر آسیب دیده است. به موجب کیفیت آنها محل ورود گلوله هائی از اسلحه گرم است. هر چند اسلحه به کار برده شده یا فشنگ آن در اختیار ما نمی باشد مع الوصف به موجب ابعاد زخم اسلحه به تقریب همتراز کالیبر ۳۸ نطر داده می‌شود. بر اثر ضربات جسم سخت که مربوط به دوران حیات است سائیدگی سطحی به طول ۱ سانتی متر و عرض ۲ میلیمتر در چانه دارد.»

    آن ها سپس جنازه را با طمطراق به اسرائیل بردند و در فرودگاه لود تل آویو، تعدادی از وطن فروشان و ساواکی‌ها و اسرائیلی‌ها، به دستور مناخیم بگین، با رژه نظامی و سلام مخصوص و پرچم طاغوتی ایران و آرم شاهنشاهی، تشییع جنازه کرده و آن را به الخلیل بردند و در قبرستان یهودی‌ها و در کنار قبر پدرش دفن نمودند.»[۱۹][۲۰]

اما عباس میلانی در کتاب "معمای هویدا" یا ابوالهول ایرانی روایتی متفاوت از چگونگی مرگ هویدا را بازگو می‌کند. به نقل از این کتاب :

    «به محض آنکه پای هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که در پشت سرش می‌آمد هفت تیری به دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد. هویدا به زمین افتاد و خون از رگ گردنش فواره می‌زد... هویدا که می‌دانست زخمی مهلک برداشته به شخصی به نام "کریمی" که در صف همراهان خلخالی بود رو کرد و به تمنا خواست که جانش را بستاند. کریمی هم، ظاهرا از سر لطف، هفت تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمهٔ هویدا زد[۲۱]
    ... به اعتبار عکس‌هایی که از جسد هویدا منتشر شد و همچنین به استناد گزارش رسمی پزشکی قانونی و مشاهدات دکتر فرشته انشاء می‌توان گفت که بی شک هویدا را نه یک جوخه اعدام، بلکه سه گلوله هفت تیر کشت.»[۲۲]

در مورد محل دفن امیرعباس هویدا هم، روایت عباس میلانی متفاوت است. او در کتاب معمای هویدا می‌گوید:

    «دکتر گرمان (دکتر پزشکی قانونی) می‌گفت: دو راه حل پیشنهاد می‌کنم، می‌توانم جسد را بسوزانم ... یا جسد را مدتی در سردخانه پزشکی قانونی، در جایی امن، حفظ کنم و وقتی آب‌ها از اسیاب افتاد، با شما (دکتر فرشته انشاء) تماس خواهم گرفت ... جسد هویدا به راستی سه ماه در سردخانه ماند ... بعد از این مدت دکتر گرمان با خانوادهٔ انشاء تماس گرفت و از آن ها خواست که برای بردن جسد مراجعه کنند ... خانوادهٔ انشاء مراسم کفن و دفن را به سرعت انجام دادند ... چند ماه بعد بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند. تازه در آن زمان هم نام واقعی اش را بر سنگ ننوشتند و تنها به اشارهٔ غیر مستقیم به هویت کسی که آن جا در خاک خفته بسنده کرده‌اند»[۲۳]

کتاب‌ها

امیر عباس هویدا چندین کتاب به زبانهای فرانسوی و انگلیسی نوشت که بیش‌تر آن‌ها به فارسی برگردان شده‌اند. این برگردانها عبارتند از[۲۴]:

    تاریخ داستان‌های پلیسی
    چهل و یکمین
    در سرزمین غریبه
    برف در صحرای سینا
    سقوط شاه
    شب‌های فئودال
    سیف‌الاسلام
    اعراب چه می‌خواهند
    اسلام درجازده